حکم فقهی کسی که با تحقیق از تشیع دست برداشته چیست؟
تبهای اولیه
حکم کسی که شیعه بوده ولی با تحقیق و تفحص با عقل خود به نتیجه ترک از شیعه و پیوستن به اهل سنت برسد از نظر مراجع دینی چیست؟
با توجه به اینکه هنوز مسلمان است و خدا و پیغمبر ار قبول دارد.
حکم کسی که شیعه بوده ولی با تحقیق و تفحص با عقل خود به نتیجه ترک از شیعه و پیوستن به اهل سنت برسد از نظر مراجع دینی چیست؟ با توجه به اینکه هنوز مسلمان است و خدا و پیغمبر ار قبول دارد.
سلام
این یک ادعا بیش نیست .
بگویید اگر یک شیعه با تبلیغات مسموم یا تطمیع به اهل سنت میل پیدا کند چه حکمی دارد ؟
حکمش در متن وجودش زبانه می کشد وقتی چشمش باز شد آنرا می بیند
راستی ایمان 2010 با پرسش 2011 قوم و خویشند ؟
موفق در هدایت
حکم کسی که شیعه بوده ولی با تحقیق و تفحص با عقل خود به نتیجه ترک از شیعه و پیوستن به اهل سنت برسد از نظر مراجع دینی چیست؟ با توجه به اینکه هنوز مسلمان است و خدا و پیغمبر ار قبول دارد.
سلام علیکم جمیعا
1- اگر کسی با تحقیق و علم به یقین از وهابیت به تشیع روی آورد علمای وهابی چه حکمی در موردش میدهند ؟
2- اگر از تسنن به تشیع روی آورد علمای سنی چه حکمی در موردش میدهند ؟
وقتی آنها را دانستید با حکمی که در تشیع در مورد شخصی که صرفا از تشیع به تسنن روی آورده ( نه به وهابیت ) مقیسه کنید.
بعد ببینید آیا تحقیقتان و بقول شما تفحصتان صحیح بوده یا خیر.
یاحق
حکم کسی که شیعه بوده ولی با تحقیق و تفحص با عقل خود به نتیجه ترک از شیعه و پیوستن به اهل سنت برسد از نظر مراجع دینی چیست؟
با توجه به اینکه هنوز مسلمان است و خدا و پیغمبر ار قبول دارد.
با سلام به دوست محترم
این سوال را از دو جهت می توان بررسی نمود:
1- جهت فقهی قضیه: که کارشناس محترم فقه پاسخ آنرا می دهند.
2- جهت کلامی قضیه: آیا چنین کسی که با تحقیق و تفحص به یقین رسیده که اهل سنت حق است در قیامت اهل نجات هست یا خیر؟
در قسمت دوم قبل از پاسخ باید روشن شود: چه معیارهای حقی در تسنن بوده که باعث خروج شما از تشیع شده است؟و اینکه ملاکهای ارزشگذاری شما در این انتخاب چه بوده است؟
حکم کسی که شیعه بوده ولی با تحقیق و تفحص با عقل خود به نتیجه ترک از شیعه و پیوستن به اهل سنت برسد از نظر مراجع دینی چیست؟ با توجه به اینکه هنوز مسلمان است و خدا و پیغمبر ار قبول دارد.
با تشکر از سئوال شما
چنین فردی حکمش ارتداد نیست اما اگر بعدها پشیمان شد و به مذهب تشیع برگشت تمام اعمال عبادی مانند نماز و روزه را باید قضا نماید (1)
پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر آیت الله خامنه ای در قم
سلام
ایت الله سيد محمد جواد موسوي غروي در کتاب "فقه استدلالي در مسائل خلافي" بحث جالبی را در مورد ارتداد و حکم ان مطرح نموده اند . توصیه میکنم مطالعه بفرمایید.:Gol:
وحدت واقعی ( نه اعتباری و سیاسی ) بین همه مسلمانان جهان ، ممکن نیست ؛ مگر آنکه علمای دو فرقه ( سنی و شیعی ) بتوانند در یک اجتهاد فقهی شجاعانه جدید و بدور از حب و بغض های فرقه ای تاریخی ، اعلام کنند که :
" هر یک از سنی و شیعه اگر به وظایف شرعی که برای او از روی اجتهاد یا تقلید ثابت می شود عمل کنند نزد خدا ماجورند و مورد قبول ."
در این راستا قدمهای زیر برداشته شده که قابل تحسین بوده و بایستی پیگیری شود :
قدم اول : فتوای شجاعانه شیخ شلتوت:
شیخ محمود شلتوت که خود ازمنادیان وحدت اسلامی بود درسال 1378 هجری قمری(1337 شمسی) درمقام رئیس دانشگاه " الازهر" قاهره ، اولین قدم را دراین مورد برداشت و فتوای شجاعانه ای صادرکرد که دارای سه عنصراصلی بود بدین شرح :
اول: هیچ مسلمانی ملزم نیست که حتما تابع یکی ازمذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت(مذهب حنفی ، شافعی ، مالکیوحنبلی ) باشد بلکه هر مسلمانی در انتخاب هر یک از مذاهب فقهی ، آزاد است .
دوم : انتقال از یک مذهب فقهی به مذهب فقهی دیگر، جایز است .
سوم : هر مسلمانی اگر چه سنی باشد می تواند به فقه شیعه امامیه عمل کند .
قدم دوم : فتوای شجاعانه فقیه بزرگ صالحی نجف آبادی
حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی صاحب کتاب های ارزشمند " شهید جاوید " و " پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی " ، در سال 1363 فتوا و نظر زیر را صادر کرد :
اول: عمل به فقه اهل سنت برای آنان مجزی است و نزد خدا ماجورند .
دوم : اگر مجتهد شیعی در مواردی فقه اهل سنت را صحیح تر تشخیص دهد باید در آن موارد به فقه اهل سنت عمل کند .
منبع :کتاب مجموعه مقالات – مقاله وحدت اسلامی – صالحی نجف آبادی
در رابطه با حکم مرتد ، از فقهایی که فتوا به قتل مرتد می دهند می پرسیم که :
آیا مقصودشان از ارتداد ، تغییر عقیده است یا چیز دیگر ؟
( در دامه به اجمال ، خاستگاه عقیده در درون انسان و تفاوت اساسی بین آن و ارتداد ارادی بیان می گردد . )
[=M Mitra]1- تغییر عقیده غیر ارادی :
اگر مقصود تغییر عقیده است می گوئیم : تغییر عقیده یک امر اختیاری نیست ، زیرا مقدمات آن که فراهم شد بطور قهری و بی اختیار ، عقیده تغییر می کند و این در اختیار انسان نیست و چیزی که در اختیار انسان نیست تکلیف به آن تعلق نمی گیرد .
فرض که مسلمانی نوشته ای تاثیر گذار در باره انکار یکی از عقاید اسلامی بخواند و چون قدرت علمی بالایی ندارد پاسخی نمیابد و در نتیجه عقیده اش تغییر می کند و نمی تواند جلو آنرا بگیرد ، آیا می توان او را در مقابل این تغییر عقیده مستحق مجازات دانست آنهم اعدام ؟ در حالیکه در قرآن آمده است : " لایکلف الله نفسا الا وسعها 1" . یعنی خدا هیچکس را تکلیف نمی کند مگر به قدر وسع و توانایی او ، و این تغییر عقیده به شرحی که گفته شد غیر اختیاری است و در وسع و توان انسان نیست که جلوی آن را بگیرد .
در این صورت اگر ما بگوئیم : چنین کسی در مقابل تغییر عقیده اش مسئول شناخته می شود و مستحق مجازات است ، این بر خلاف عدالت ، و تکلیف ما لا یطاق و مخالف آیه مزبور است .
البته آنچه در این آیه آمده مقتضای حکم عقل است و هیچ کس را نمی باید مکلف کرد مگر به اندازه وسع و توانایی اش .
از فقهای صاحب نظر می خواهیم که در این مسئله دقیقا بیندیشند و پاسخی معقول و منطقی به آن بدهند و اگر نتوانستند پاسخ عقل پسند به آن بدهند باید در صحت روایاتی 2که به استناد آنها فتوا به قتل مرتد می دهند جدا تردید کنند .3
[=M Mitra]2- تغییر عقیده ارتدادی :
اگر مقصود فقها از ارتداد ، اقدام عملی و مبارزه با حکومت است نظیر آنچه در زمان ابوبکر پیش آمد که گروهی گفتند : ما مسلمانیم ولی زکات به ابوبکر نمی دهیم و در مقابل حکومت ایستادند و ابوبکر با آنان جنگید و سرکوبشان کرد و این گروه در تاریخ به نام " مرتدین " خوانده شدند . اگر مقصودشان از مرتد این معنای دوم است ، این یک بحث فقهی مفصل لازم دارد که جایش اینجا نیست .
منبع : كتاب " حديث هاي خيالي در مجمع البيان " – آیه الله صالحی نجف آبادی ، ص 113 و 114
........................................................................
زیر نویسها :
[=M Mitra]1- سوره بقره - آیه [=M Mitra]286
[=M Mitra]2- آیه الله ارباب از فقهای بزرگ می گفت : هیچ حکمی از احکام اسلام را نمی توان با استناد به اخبار آحاد و روایات که قطعی و یقین آور نیست ثابت کرد چه رسد به حکم " قتل برای مرتد " یا " سنگسار کردن در مورد زنای محصنه " که هیچ کدام در قرآن نیست . هم چنین ایشان می گفت : طهارت اهل کتاب بلکه مطلق بشر ذاتی است و نمی توان هیچ انسانی را نجس دانست .
3- آیه الله منتظری:در حقيقت تعبير به آزادي انديشه يا تغيير آن نوعي مسامحه در تعبير است ; زيرا پيدايش هر عقيده و استمرار آن معلول شرايط خاص ذهني است كه از اختيار انسان خارج ميباشد. آنچه اختياري انسان است - و انسان نسبت به آن آزاد است - مقدمات آن ميباشد ; نظير تحقيق ، مطالعه و تلاش فكري در راه رسيدن به آنچه حق است .
از اين رو تحميل هر عقيده اي به ديگري، نه امكان دارد و نه صحيح خواهد بود; و هر انساني بالفطرة در پيدانمودن هر انديشه و استمرار آن قابل تحميل و اكراه نخواهد بود .
آيه شريفه :
( لا اكراه في الدين ...) - بقره : 256 .
چه در مقام خبر از واقع خارجي باشد، يا انشاء نهي از اكراه - با توجه به شأن نزول آن - قطعا شامل امور اعتقادي دين نيز ميباشد.
بنابراين مجرد انديشه و اعتقاد ، يا تغيير آن، و يا ابراز آن ، و يا اطلاع از انديشه و تفكري ديگر ، حق هر انساني است ; و با هيچ يك از عناوين كيفري نظير: ارتداد ، افساد ، توهين ، افترا و مانند آن مربوط نيست . ( کتاب " کتاب رساله حقوق – ص 51 )
[=Times New Roman]محمد صالحی – 10 / 5 / 89
[=Times New Roman]http://mahsan.parsiblog.com/