دعوت ها، فرمان ها ، اشارات و ... در قرآن
تبهای اولیه
سلام
میخواستم دسته بندی قرآن رو با این معیار ها بدونم
در قرآن چند آیه فرمان هستند ؟
چند آیه دعوت هستند ؟
چند آیه نهی کننده هستند ؟
در صورت امکان نام ببرید
اگر تابحال همچین کاری نشده ، بفرمایید بسیج شیم بفهمیم ، البته نه ازون بسیج الکیا که با کارت و امضا مشخص میشه :khandeh!:
این ویدئو میتونه کمک کنه که به چه دردی میخوره .... البته باید با فیلتر شکن ببینید
http://www.youtube.com/watch?v=WTYVZ9YFdTg&feature=related
ساکت شدن دختر آمریکایی در برابر پسر مسلمان در دانشگاه
سلام "ایکاش راجع به طرح وخواستتون بیشتر توضییح میدادید
جناب پيام بزرگوار سلام :Gol:
جناب پيام گرامي اين ديگه سوال كردن داره؟؟؟ :Moteajeb!:
خوب معلومه ديگه اين بنده خدا ميخواد بدونه آياتي كه در بر دارنده انذار و نهي هست چند تاست و كدوماست آياتي كه درباره تبشير و نعمات بهشتي هست چند تاست و كدوماست و قس علي هذا
بفرمایید چه فایده ای در این کار هست؟
فايده اش هم اينه كه يه آمار دقيقي بدستمون مياد كه ببينيم موضوعات قرآن بيشتر حول محور كدوم مسائل هست :ok::ok: اين كه آيات قرآن بيشتر تبشيري هست يا تنذيري يا به عبارتي كلام الهي بيشتر بشارت دهنده هست يا نذير هستند و ....
اينون به خودم ميگم كه : از كرامات شيخ ما اين است شيره را خورد و گفت شيرين است :khaneh::khaneh::khaneh:
در کل من شکایت ویژه ای جامعه روحانیت ایران دارم که انقدر حول محور سیاست میچرخن که کلا دین رو از یاد بردن
بلاخره یک سری فرمایشات قران هست که این ها بخاطر مسائل سیاسی ازش چشم پوشی کردن ، تفاسیری که علامه طباطبائی از قرآن داره اکثرا در باب دین شناسی و خدا شناسی هست بعد از علامه طباطبائی فکر نمیکنم اصلا کسی قرآن رو خونده باشه چه برسه تفسیر قرآن ، اصلا کافیه شما قانون اساسی جمهوری اسلامی رو دانلود کنید ، دونه دونه بند های اون رو مطالعه کنید و ببینید که سیاست ما چند درصد طبق قانون اساسی هست چه برسه قرآن ...
فايده اش هم اينه كه يه آمار دقيقي بدستمون مياد كه ببينيم موضوعات قرآن بيشتر حول محور كدوم مسائل هست :ok::ok: اين كه آيات قرآن بيشتر تبشيري هست يا تنذيري يا به عبارتي كلام الهي بيشتر بشارت دهنده هست يا نذير هستند و ....
آفرین به شما که بلاخره یه نیم نگاهی به تاپیک داشتی
قرآنی که جلوی ما قرار داره فقط در جهت جمهوری اسلامی تفسیر میشه ، این که نمیشه ، جمهوری اسلامی باید در جهت قرآن باشه ، دیگه خونمون داره به جوش میاد از این وضعیت
امام خمینی گفت سیاست ما دیانت ماست ، اما "الان" دیانت ما سیاست ماست ، به ظاهر این دو جمله یکیه اما زمین تا آسمون با هم فرق داره
دین و قرآن رو خدا نگه میداره اما همچین نظامی رو هرگز خدا نگه نمیداره ، اگر نظامتون رو دوست دارید مذهبی باشید نه سیاسی . قرآن رو نمیشه با هدف سیاسی و بازی گرفتن کلمه ها تفسیر کرد وگرنه تو این 30 سال ده تا مثل تفسیر المیزان نوشته میشد ، این همه آیت الله چکار کردن برای ما ؟
الان من بگم مرجع تقلید من کیه ؟ وقتی هیچی از هیچ کی نمیدونم ، تلوزیونو روشن میکنیم احمدی نژاد ، میام اینترنت احمدی نژاد ، بی بی سی رو باز میکنم احمدی نژاد مرجع تقلید ما شده احمدینژاد
از اول سال 1390 تا الان من فقط اسم مکارم شیرازی رو شنیدم اونم چون توی تلوزیون هست ، شما به کجای این میگید حکومت اسلامی ؟ دیگه ذهن منو امثال من خارج از اینترنت و تلوزیون که نمیره ، چرا انقدر اذیت میکنن ؟
دارن دین مارو مثل ماست چکیده میکنن هیچ کی هم یه تکونی به خودش نمیده ، توی سایت به این بزرگی هیچ کی نمیدونه که توی قرآن چند جا نهی شده ، الان یه بهایی رو بیاری همرو برات توضیح میده ، ماها فقط غریت و تعصب الکی نشون میدیم
اوامر و نواهي قرآن را پنج قسم خلاصه كرده اند كه عبارتند از :
1- اوامر و نواهي احكامي مانند : اقيموا الصلوه و اتوا الزكوة .
2- اوامر و نواهي عبادي مانند : اذكروا الله كثيرا .
3- اوامر و نواهي ارشادي مانند : كلوا من طيبات ما رزقناكم .
4- اوامر و نواهي اخباري مانند : و قلنا من بعده لبني اسرائيل اسكنوا .
5- اوامر و ناهي دعايي مانند : ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذ هديتنا .
ضمناازبیشترین خواسته ها واوامر الهی که نزدیک به صد مرتبه ازماخواسته شده نماز وکمک به دیگرانه:
قُلْ لِعِبادِيَ الَّذينَ آمَنُوا يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خِلال(31ابراهيم)
به آن بندگان من كه ايمان آوردند بگو نماز به پا دارند و از آنچه روزى آنها كرديم در نهان و آشكار انفاق كنند پيش از آنكه بيايد روزى كه نه چيزى توان خريد و نه دوستى كسى (جز خدا) به كار آيد
دوست من کمی آرام باش وبحث راقرآنی پیش ببرسوالت مبهمه کمی بیشتر راجع به خواستت توضیح بده ودرکدام بخش پنج گانه ذکر شده آیه میخوای؟
برای شناخت بهتر اوامر ونواهی قرآن ودانستن گستردگی بحث این مقاله رابخونین:
خطاب های مستقیم و ویژه پیامبر در اسلوب و ساختارهای گوناگون آمده است:
1.با استفاده از ابزار خطاب 3 و الفاظ و اوصاف ویژه آن حضرت،مانند:یا ایّها النّبیّ اتّق الله و لا تطِع الكافرین و المنافقین اِنّ الله كان علیماً حكیماً(احزاب ،33 /1)
2. با استفاده از امر و نهی مستقیم:الف ـ به وسیله امر «قل » ب ـ به وسیله سایر اوامر و نواهی مانند :فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون(زخرف ،43/89)
فلا تطع الكافرین و جاهدهم به جهاداً كبیراً(فرقان،25/52)
3 .با استفاده از ساختار فعلی نهی غایب،مانند:فلا یحزنك قولهم اِنا نعلم ما یسرّون و ما یُعلِنون(یس،36/76)
4 . بدون استفاده از ابزار خطاب و ساختار فعلی امر ونهی :
الف :با تعبیر متكلم ،مانند:انّا اعطیناك الكوثر(كوثر،108/1)
ب: با تعبیر غیر متكلم ،مانند:ودّوا لوتدهن فیدهنون(قلم،68/9)
ـخطاب پیامبر اسلام به وسیله ابزار خطاب و الفاظ و اوصاف ویژه آن حضرت
الف ـ یا أیها المزمّل،یا أیها المدثر
این دو تعبیر تنها بك بار ـ در مطلع سوە مزمل و مدثرـ خطاب به رسول اكرم (ص)به كار رفته است.غالب مفسران،سورهای مزمل و مدثر را مكی و ـ با اندك تفاوتی در ترتیب نزول ـ از نخستین سوره های نازل شده 4 بر پیامبر(ص) میدانند.5
در معنای لغوی مزمل گفتهاند كه آن را دو معناست :1. تحمل كننده 2.پیچیده شده 7 و این خطابی است به پیامبر(ص) به سه معنا:ای آنكه بار نبوت را بر دوش داری 8 ای آنكه حامل قرآنی،و ای جامه به خود پیچیده. 9
و تعبیر مدثر نیز به معنای جامه بر سر كشیده10و كنایه از عزلت پیامبر(ص) پس از نزول وحی است،عزلتی كه به واسطه طعن و آزار مردم 11 و یا به خاطر دهشتی است كه از وحی بر او عارض می شد.12 در روایتی كه بیشتر مفسران آن را نقل كرده اند 13 آمده است كه:پیامبر(ص)پس از حضوری یك ماهه در غار حرا، در بازگشت،آوایی شنید كه او را فرا می خواند و چون سربلند كرد جبریل را دید كه در میان عرش،جلوس نموده است! از دیدن او حالتی عجیب بر پیامبر عارض شد و به لرزه افتاد،آنگاه سراسیمه به خانه آمد و گفت:دثّرونی،دثّرونی،در این میان جبریل بر او نازل شد كه:یا أیها المدثر،قم فانذر.
خطابهای یا أیها المزمل و یاأیها المدثر خطابی ویژه روزهای نخست نزول وحی به پیامبر(ص)و بیانگر حالت خاص آن حضرت،در آن روزهاست.
پس از نزول اولین آیات الهی ـ در دوره نخست نزول قرآن ـ پیامبر دچار دهشت وهراس فراوان شده14 و از تهمت ها وافتراهای مردم بیمناك و نگران بود و تحمل وحی، بر او گران می آمد.گویند در نخستین تجربههای وحی ـ ازكثرت بیم و هراس ـ خود را زیر جامه پنهان می كرد و آن را بر خود می پیچید 16 و بدین سبب مخاطب به مزمل و مدثر گشت.
از سوی دیگر،خطاب پیامبر(ص) به این دو صفت، از باب تأنیس و ملاطفت است. چنان كه درمیان عرب متداول است وقتی كسی قصد ابراز ملاطفت دارد،مخاطب را به اسمی مشتق از حالتی كه در آن است خطاب كند. 17
نخستین پیام های آسمانی خداوند ـ در سوره های مزمّل و مدثّر ـ حامل تعالیم و فرمانهایی به رسولش بود.در سوره مزمل،به او انس و آشنایی با پدیده شب و بیداری و عبادت در آن،توكل بر خدا صبر و شكیبایی و تلاوت اندیشمندانه قرآن و انذار مردم، بزرگداشت خداوند،طهارت نفس و دوری از آلودگیها 18 فرا میخواند و او را از منت بر مردم ـ به خاطر مقام نبوت ورسالتش ـ باز میدارد.19
ب ـ یا أیها الرسول،یا أیها النبی20
قرآن پژوهان در تفاوت نبی و رسول گفته اند:نبی و رسول هر دو برگزیدگانی الهی هستند كه به سوی مردمان گسیل گشته اند.21
نبی انسانی است دارای مرتبتی والا و شأنی عظیم 22 اگر چه كتاب به همراه نداشته باشد،اما رسول حامل رسالتی ویژه،از سوی خداوند است،كه این رسالت مشتمل بر حجتی است كه مخالفت با آن،هلاك و یا عذاب را به دنبال دارد 23 رسول ـ بی شك ـ با كتاب همراه است 24 لذا گفته اند مفهوم نبی اعم از رسول است.25 و پیامبر اكرم(ص)هر دو مقام را دارا بود.(احزاب /40)
خطاب یا أیها الرسول،دوبار در قرآن به كار رفته كه هر دو مورد در سوره مائده ـ كه سوره ای است مدنی ـ آمده است.
ـ یا أیها الرّسول 26 لا یحزُنك الذین یُسارعون فی الكفر من الّذین قالوا آمنّا بافواههم… (مائده /41 )
ـ یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیك من ربّك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته …(مائده /67)
خطاب اول،خطابی تسلیت بخش به پیامبر(ص) و خطاب دوم آمرانه و هدایت بخش است.در این دو خطاب، سخن از رسالت پیامبر،ابلاغ آن و دشواریهای مربوط به (ابلاغ) آن است.
سورە مائده از آخرین سوری است كه بر پیامبر(ص) نازل شده است،آمدن خطاب یا أیها الرسول در این سوره و تكرار دوباره آن،در واقع تنبیه و توجه مردم به موضوع رسالت پیامبر(ص) و مقام آن حضرت است.
خطاب یا أیها النبی،13بار در قرآن تكرار شده است.مجموعه این خطابها در سور مدنی آمده و موضوعات و مضامین پس از آن،بیانگر پارهای احكام و امور اجتماعی مانند جهاد،بیعت،چگونگی رفتار با منافقین و كافرین و نیز برخی احكام شرعی و اخلاقی مربوط به همسران پیامبر(ص) و یا سایر زنان امت است و گاه اشاره به مسائل شخصی پیامبر دارد .27
در مواردی نیز پس از یا أیها النبی فعل امرقل آمده،28 كه امر به ابلاغ كلام خدا به گروهی خاص،توسط پیامبر(ص) است.این گروهها عبارتند از:همسران و دختران پیامبر(ص) زنان مؤمنین و اسیران.
غالب مفسران،حكمت این خطاب ها را تشریف و تكریم پیامبر(ص)و تعظیم منزلت او دانستهاند.29
چنانكه خداوند پیامبر را با نام مورد خطاب قرار نداد و این،تفضیل او بر سایر انبیاء است.30 به علاوه این خطابها،عامل توجه به عظمت و اهمیت اوامر و مضامینی است كه پس از آن آمده و مردم را به هوشیاری و اهتمام به آنها، بر می انگیزد.31
وجود خطاب یاأیها الرسول و یاأیها النبی؛در سور مدنی حاكی از این است كه خداوند با این بیان،ریاست جامعه مسلمین و حكومت اسلام ـ یعنی پیامبر(ص)ـ را در كمال اقتدار و عظمت مورد خطاب قرار میدهد و به مردم نیز، مقام و منزلت او و تكریم و بزرگداشت آن مقام را ـ در گفتار و رفتار ـ یادآور می شود.
بنابراین یاأیها المزمل و یاأیها المدثر،خطاب روزهای تنهایی و نگرانی پیامبر است و یاأیها الرسول و یاأیها النبی، خطاب روزهای اقتدار و عظمت پیامبر اسلام(ص).
مطلع 5 سوره از قرآن (مزمّل،مدثّر،احزاب، تحریم، طلاق) خطاب مستقیم (و با استفاده از ابزار خطاب) به پیامبر اكرم(ص)است.
خطاب خدا به پیامبر با استفاده از امر و نهی مستقیم
الف ـ به وسیله فعل امر «قل»
فعل امر «قل»32 بیش از سایر اوامر ـ خطاب به پیامبر ـ در قرآن به كار رفته است.
پیامبر اكرم (ص)،330 بار به وسیله فعل امر «قل»33 مورد خطاب مستقیم خداوند قرار گرفته است.
در قرآن كریم از گفتگوی مستقیم پیامبر(ص) با مردمان و خطاب به ایشان سخن به میان نیامده و گفتگوی او با امت خویش از طریق «قل» صورت گرفته است.
واژه «قل» (در قرآن) در واقع وسیلهای برای سخن گفتن خدا و مردم و گفتگوی پیامبر(ص)با قوم خود است. وجود و تكرار فراوان این واژه در قرآن،از یك سو حكایت از كمال اهتمام پیامبر به حفظ و صیانت كلام خدا و بازگو كردن بی كم و كاست آن برای مردم دارد و از سوی دیگر كنایت از عدم اختیار و قدرت او در دگرگونی پیام خداوند است، زیرا پیامبر(ص) حتی از ذكر كلمهای مانند «قل» ـ كه در بدو امر كاربرد و تكرار آن بیحاصل به نظر میرسد-دریغ نورزیده است.
«قل»واژه كلیدی و مهم در قرآن كریم است. بی شك كاربرد فراوان این كلمه ـ علیرغم جنبه نقلی و كلامی قرآن ـ و تلاش پیامبر(ص) برای ابلاغ كامل و جامع آن به مردم، حكمتهای فراوانی در پی دارد كه یكی از مهمترین آنها، گشودن باب گفتگو و پرسش و پاسخ ـ میان مردم و پیامبر(ص) است. پیام های قرآنی كه پس از این فرمان (قل) آمده، مهم و در خور توجه بوده و اهتمام فراوان را طالب است. و سورە انعام با تكرار 44 بار كلمه«قل»، از این جهت منحصر به فرد است.
آیات شامل این فرمان، دارای اسالیب و ساختارهای گوناگونی است كه مهم ترین آنها عبارت است از:
1.گفتگوی پیامبر(ص) با مردم از طریق «قل»
الف) در آیات فراوانی، انتقادات، اعتراضات و پرسش های گوناگون مردم طرح و سپس به واسطه فرمان «قل»، خداوند پاسخ این گفتارها را به پیامبر(ص) ارئه كرده تا برای مردم بازگو نماید.
در این آیات غالباً گفتار مخالفین ـ حتی قول كافرین و سایر گروه های معاند ـ ذكر و سپس پاسخ، از طریق پیامبر(ص) به مردم ابلاغ می شود.
لحن مردم در این گونه گفتارها غالباً جستجوگرانه، صریح و مطالبانه، و گاه خصمانه است و پاسخ ها معمولاً مشفقانه،مستدل و گاه آمیخته به عتاب و هشدار است:
و كانوا یقولون ءَإِذا مِتنا وكُنّا ترابا و عظاماً أئنا لمبعوثون.أو آباونا الأولون.قل إن الأولین و الأخرین.لمجموعون إلی میقات یوم معلوم.(واقعه،56/47ـ50)
ب) این پرسشها و گفتارها،به شیوه پیشگویی است یعنی سخن یا سؤال احتمالی مردم طرح و سپس پاسخ از طریق پیامبر(ص) بیان میشود:
و لو جعلناه قرانا أعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته ءأعجمی و عربی قل هو للذین أمنوا هدی و شفاء… (فصلت ،41/44)
ج) در پارهای آیات نیز عبارت «یسئلونك » (14مورد) در قرآن ذكر شده و پس از آن، پاسخ همراه با فرمان «قل» به پیامبرـ جهت ابلاغ به مردم ارائه گردیده است:
یسئلونك عن الأهله قل هی مواقیت للناس والحج …(بقره،2/189)
د) گاهی پس از فعل «قل» پرسشی از سوی خدا طرح میشود كه پاسخ آن نیز در پی «قل» آمده است:
قل من ربّ السموات والأرض قلُ الله…(رعد،13/16)
2. خطاب خداوند به مردم از طریق پیامبر(ص) و با استفاده از امر«قل»
الف) در شماری از آیات قرآن، پس از خطاب قل به پیامبر (ص)،خطابی به مردم آمده است :
قل سیروا فی الأرض فانظروا كیف كان عاقبة المجرمین(نمل،27/69)
ب) برخی از آیاتی كه فرمان«قل» بر آنها وارد شده است، حامل پیام، برای گروهی ویژه است :(28 مورد)
قل یا أهل الكتاب لم تكفرون بایات اللّه و اللّه شهیدٔ علی ما تعملون(آل عمران،3/98)
قل للّذین أمَنوا یغفروا للّذین لایرجون أیّام اللّه لیجزی قوما بما كانوا یكسبون (جاثیه، 45/14)
3.خطاب به شخص پیامبر(ص) و ارائه رهنمودها و مواعظی به ایشان و یا القای اعترافات و اقاریری به آن حضرت
الف) واژه «قل» گاه، كلیدی برای فهم آموزش های اعتقادی و عملی خداوند به پیامبر(ص) و تبیین موضوعات مختلف برای ایشان است و گاه القاء سخنی به اوست:
فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون(زخرف،43/89)
قل إنّ صلاتی و نسُكی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین(انعام،6/162)
ب) در پاره ای از این خطابها(11مورد) خداوند به پیامبر(ص) كیفیت نیایش و شیوه سخن گفتن با خودرا آموخته است.این نیایشهای تعلیمی،علاوه بر اینكه شامل درخواستهای و اعترافاتی از سوی آن حضرت است،اندرزهایی را نیز در پی دارد، اندرزهای سازندهای چون:گزینش راستی در گفتار و كردار (اسراء/80) پناه بردن به خدا از دام و لغزش گاههای شیطانی.(مؤمنون/97ـ 98).
نمونهای از این آیات عبارت است از:
و قل ربّ أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدقٍ وّ اجعل لّی من لدنك سلطانا نصیراً(اسراء،17/80)
شماری از آیاتی كه حامل گفتگوی پیامبر با مردم (به فرمان خدا و به واسطه امر«قل») است34: سورە بقره، آیات 80 ، 91 ، 111 ، 135 ، 139 ، 140 ، 142؛ سوره آل عمران، آیات 165، 168 ؛سوره نساء، آیات 77، 78، 127؛ سوره مائده، آیات 17-18؛ سوره انعام، آیات 47، 147، 149؛ سوره اعراف، آیات 27، 28، 187، 203؛ سوره توبه، آیات 61، 65، 94، 81، 83، 84؛ سوره یونس، آیات 15، 16، 18، 20، 21؛ سوره رعد، آیات 27، 43؛ سوره اسراء، آیات 49 تا 52، 90 تا 93، 94 تا 96؛ سوره مؤمنون آیات 82و 83؛ سوره فرقان، آیات 5و 6؛ سوره نمل، آیات 71 و 72؛ سوره قصص، آیات 48و 49؛ سوره عنكبوت، آیات 50 تا 52 و 63؛ سوره سجده، آیات 10،11، 28و 29؛ سوره سباء، آیات 3، 4، 35و 36؛ سوره زمر، آیات 43 تا 45؛ سوره جاثیه، آیات 24 تا 26؛ سوره طور، آیات 30 و 31؛ سوره واقعه، آیات 47تا 50 و سوره فصلت، آیه 44.
ب- خطاب خدا به پیامبر(ص) با استفاده از سایر اوامر و نواهی (غیر از قل)
درآیات بسیاری،خداوند با ساختمان فعلی امر و نهی،پیامبر(ص) را مستقیما مورد خطاب قرار داده است.هر یك از این اوامر و نواهی كه تعداد آنها قریب330 مورد است35، فضای خاصی را به مخاطب القاء میكند.
افعال نهی،كه تعداد آنها به مراتب كمتر از افعال امر است 36،از شدّت لحن بیشتری برخوردار بوده و معمولاً قاطع، هشدار دهنده و عتاب آمیزاست.
افعالی چون لا تكوننّ،لاتطع،لا تتبع،لا تحسبنّ و لاتكن كه بیش از سایر افعال نهی در خطاب به پیامبر(ص) تكرار شده است،علاوه بر نكوهش و هشدار، نوعی روشنگری و هدایت بخشی را نیز به همراه دارد.
سایر افعال نهی، بیانگر چگونگی رفتار پیامبر(ص)، در مواقع و مواضع گوناگون و با قشرهای مختلف مردم است مانند:
الحقُ من ربك فلا تكوننّ من الممترین (بقره، 2/147)
فلا تطع المكذِّبین(قلم، 68/8)
و لا تقولنّ لشیء إنّی فاعل ذالك غدا(كهف،18/23)
هر گروه از افعال امر نیز در خطاب به پیامبر(ص)،فضای خاصی را به مخاطب القاء میكند و از این حیث به چند گروه قابل تقسیم است:
الف) اوامری كه فضایی تسلّی بخش و مشفقانه را در بر دارد و معمولاً لحن خطاب در آنها ملایم است.فرمانهای اصبر،توكّل،اصفح،سبّح و اخفض از این گونهاند.
ب) اوامری كه خطاب درآنها پندآموز، یادآور و عبرت دهنده است مانند:اُنظر،37 اذكر،و…
ج) اوامری كه لحن غیر ملایم داشته، هشداردهنده و عتاب آمیز است،لكن در برخی از این خطابها،(مانند:اعرض،تولّ،و ذر) عتاب و هشدار،متوجه مخاطب نخست (یعنی پیامبر) نیست،زیرا ساختار معنایی فعل به گونهای است كه ـ علیرغم مخاطب بودن پیامبر(ص) ـ بار سنگین عتاب،متوجه گروهی است كه پیامبر با ایشان روبروست.افعالی مانند:اعرض،ذر،تولّ،از این گونهاند.به عنوان نمونه در آیه 94 سورە حجر و 199سورە اعراف، خداوند پیامبر اكرم(ص)را به اعراض و دوری از مشركین و جاهلین امر میكند.این امر(اعرض)،اگرچه برای پیامبر (ص) آرامش بخش است اما نكوهشی گران، متوجه مشركین و جاهلین (افراد معروض عنه) است.در خطاب مستقیم «تولّ» و «ذر» نیز، امر به همین منوال است.
فرمان های: مهّل ، ذكّر، بشّر، امهل و… نیز از این گونه اند. لكن سبك و نوع خطاب در آنها نكوهش آمیز نیست، و این خطاب ها ـ با توجه به معنایشان ـ برای پیامبر(ص) آمرانه و مسئولیت آفرین و برای مردمانی كه پیامبر(ص) با آنان روبروست، پندآموز و مشفقانه است.
گفتنی است كه در خطاب آمرانه «بشّر»، پیامبر(ص)گاه مأمور بشارت به مؤمنین است و در مواردی نیز این بشارت به كفار و منافقین باز می گردد!38
فرمان بشّرـ در خطاب به مؤمنین ـ القا كننده فضایی شورانگیز و شوق آفرین به مخاطب است اما آنجا كه خطاب متوجه منافقین و كفار است ـ با بشارت به عذابی دردناك ـ در مخاطب ایجاد بیم و وحشت كرده و او را،در فضایی آكنده از كنایه و استهزاء قرار میدهد.
د)سبك خطاب در افعال امری چون:اعلم،اعبد،احكم،و هم چنین بسیاری از افعالی كه تنها یك بار در قرآن ـ خطاب به پیامبر(ص) ـ آمدهاند،غالباً قاطعانه،روشن گر و هدایت بخش است و در واقع نوعی آموزش اعتقادی و عملی است.مانند:انظر، اضرب، أعرض و ….
مجموعهای از افعال نهی،كه در خطاب به پیامبر(ص)به كار رفته است.مانند: لاتطع، لاتقف،لاتقل و… میباشد.
ـ خطاب خدا به پیامبر(ص)بدون كاربرد ابزار خطاب و امر و نهی مستقیم
در شمار كثیری از آیات قرآن، خداوند پیامبر اكرم(ص) (و یا دیگران) را مخاطب خود قرار داده است، و حال آنكه در این آیات امر و نهی مستقیم و یا ابزار خطاب (یعنی حرف نداء) به كار نرفته است بلكه از تغییرات و واژههایی استفاده شده است كه به نوعی دلالت بر خطاب دارد.نمونههایی از این آیات در خطاب به پیامبر(ص)عبارت است از:
ما أنت بنعمةِ ربّك بمَجنون(قلم ،68/2)
و ما أدریك ما سقر(مدثر،74/27)
در پارهای از این آیات،از ساختار متكلم (وحده،مع الغیر) استفاده شده است.
در آیاتی كه خداوند با این ساختار(متكلم)،بندگان را مخاطب خود قرار داده است غالبا فضایی از اقتدار و قاطعیت حاكم است،اما هنگامی كه روی سخن با عموم بندگان و یا بدكاران باشد،كلام ـ گاه ـ به نوعی عتاب و هشدار نیز آمیخته است.و در مواردی كه پیامبر(ص)مخاطب این نوع كلام است ـ در كنار این اقتدارـ فضایی آكنده از لطف حاكم بوده،گاه، با نوعی تسلیت و یا پند آموزی همراه است:
انّاأعطیناك الكوثر(كوثر،108/1)
اَلم نَشرح لك صدرك.و وَضَعنا عنك وزرك(انشراح،94/1ـ2)
آیات بسیاری بدون ابزار خطاب و بدون امر ونهی مستقیم،پیامبر مخاطب قرار گرفته است مانند: آیه 137 بقره،آیە 75 آل عمران و….
آیاتی كه در آنها پیامبر با ساختار متكلم مورد خطاب خداوند قرار گرفته است مانند: آیه 119 بقره،61 یونس، 118 نحل و ….
ـ خطاب خداوند به پیامبر(ص)، با ساختار نهی غایب
شمار معدودی (10مورد) از خطاب های خداوند به پیامبر اكرم(ص)با استفاده از ساختار نهی غایب آمده است كه نمونه ای از آن عبارت است از :
فلا یحزنك قولهم إنّا نعلم ما یسرّون و ما یعلنون(یس،36/76)
اگر چه مخاطب خداوند در قرآن كریم، پیوسته پیامبر(ص)بوده و تمامی آیات قرآن، طی 23 سال ـ به تدریج و در مناسبت های گوناگون ـ بر پیامبر اكرم(ص)نازل شده است، لكن بیش از نیمی از آیات قرآن، با ساختار غیبت بیان گردیده است. در این گونه آیات، اگر چه خطاب مستقیم (و به معنای مورد نظر) به كار نرفته است،اما سیاق كلام حكایت از فرد یا افرادی دارد كه روی سخن با آنهاست و گویا خطایی آهنگین و روشمند در آن نهفته است. سبك گفتار در این گونه آیات یكنواخت نبوده و گوناگون است. گاه ملایم، گاه نكوهش بار و گاه پند آموز است و با استناد به مناسبت و شأن نزول آیات و فضای حاكم بر آن، می توان به مخاطبین مورد نظر رهنمون گشت.39
چون این آیات، حجم گسترده ای از قرآن را در برگرفته و بیان آن فراتر از گنجایش این نوشتار است به ذكرنمونه هایی از آن بسنده می شود:
ذلك الكتاب لا ریب فیه هدیً للمتّقین(بقره،2/2)
أحَسِب النّاس أن یُتركوا أن یقولوا أمنّا و هم لا یُفتنون(عنكبوت،29/2)
و الله أعلمُ بما یوعون(انشقاق،84/23)
كنكاشی در شیوه و آهنگ خطاب های خداوند به پیامبر(ص)
مجموعە خطاب های قرآنی پیامبر (ص)ـ به اعتبار سبك و آهنگ خطاب ـ چهار گونهاند:
1. خطاب های تسلیت بخش و آرامش دهنده(مائده/13؛احقاف/35؛ نمل/70،79،و …)
2. خطاب های روشن گر وهدایت كننده(طارق/12؛روم/30؛بقره/149و…)
3.خطاب های پند آموز و عبرت آمیز(انعام/24،ص/45،اعراف/163و…)
4. خطاب های عتاب آمیز و هشدار دهنده (مائده/49؛انعام /68؛یونس/95؛قصص/86و…)
به شهادت آیات بی شماری از قرآن، پیامبر(ص)در راه دعوت مردمان به اسلام و آشنا كردن آنان با آیات الهی نه تنها مشقات فراوان متحمل گردید(توبه/128؛طه/2و…) بلكه بر ایمان آنان نیز بسیار حریص (نحل/37) و مشتاق بود و با شفقت و دلسوزی وصف ناپذیرـ بیاجرت و بی منت ـ آنان را به حق و پیروی از قرآن دعوت مینمود(انعام/35،نحل/37،كهف /6؛شعراء/3و …). آیاتی كه پیامبر(ص) را به صبر و شكیبایی و توكل فرا میخواند،آنجایی كه خداوند به او فرمان لا یحزنك(آل عمران /176 و…) و لا تحزن(نمل/127) میدهد و آیاتی كه خاطر نگران و بیمناك او را تسكین میبخشد كه وظیفه توـ تنها ـ ابلاغ دعوت الهی است (نحل/35؛مائده/99و …) و هدایت ایشان بر عهده تو نیست و تو از دوزخیان سؤال نخواهی شد(بقره/119ـ 272)، همه گواه بر آن است كه روی گرداندن آدمیان از حق، بر او گران بود!
پیامبر از یك سو، از كفر كافران و شتاب زدگی ایشان در انكار حق، محزون و مهموم بود (مائده/41؛آل عمران /176؛ لقمان/23و …) و از سوی دیگر، طعن مردمان و نسبتهای ناحق ایشان ، بیمناكش می ساخت (یونس/65، نحل /127، حجر/97و …).
خداوند،اندیشهای را كه در خود، امكان ایمان آوردن همه مردم را پرورش دهد، اندیشه نا آگاهانه میخواند(انعام/35) و بر پیامبر نهیب میزند كه:چرا در مقابل اعراض آنان متأثر میشوی (انعام/35،شعراء/3،كهف/6)، دنیا سرای اختیار است، دعوت به حق و قبول آن باید با اختیار صورت پذیرد، اگرخدا میخواست همه آدمیان را به ایمان و اطاعت وا میداشت(بقره/272) آیا تو مردم را به ایمان آوردن، اجبار و الزام میكنی؟ (یونس/99).
این آیات خود بالاترین گواه بر شفقت پیامبر بر مردم و تحسّر او بر كفر ایشان است(فاطر/8) غالب آیاتی كه در آن واژه «ابلاغ»(15مورد) آمده حامل یك پیام است،كه رسول جز ابلاغ دعوت مسؤلیت دیگری بر عهده ندارد،كار او تنها پیام رسانی است .
در آیات دیگری خداوند به پیامبر خطاب فرمود كه تو فقط مذّكر هستی و بر آنها سلطه نداری!(غاشیه/22) تو نمیتوانی آنها را چشم و گوش بخشیده و بینا و شنوا گردانی(یونس/42و 43).
بنابراین،بخش قابل توجهی از خطاب های خداوند به پیامبر(ص) سبك و لحنی تسلّی بخش داشته و آن حضرت را به شكیبایی و آرامش فرا می خواند تا خاطر نگران و اندوهگین او را از مسؤلیت در برابر هدایت و ایمان مردم، آسوده گرداند.(نمل 79ـ81)
خداوند در سور مكی ـ یعنی سالهای نخستین رسالت ـ آن حضرت را بسیار تسلیت داده است.40
از سوی دیگر، نزول تدریجی آیات قرآن، خود گواهی بر این مدعاست كه بسیاری از خطاب های خداوند به پیامبر، در جهت بیان احكام(هود/114؛فرقان/52و…) و روشن گری موضوعات و مسائل آن دوران، برای پیشوای مسلمین بود.
خطابهایی كه گاه برای شخص پیامبر(ص)نیز هدایتگر و تبیین كننده بود(مائده/42 ،67؛طلاق/1و…) علمی كه به واسطه این خطابها در اختیار پیامبر(ص)قرار میگرفت، لازمه عصمت و مؤید آن است.41 خطابهای مبین احكام،بیشتر در سور مدنی آمده است.
در این راه مهیب،پیامبر اسلام(ص)و امت او، بی نیاز از تجارب سایر پیامبران و اقوام نیستند لذا برخی خطابهای خداوند به او،در این راستا و در جهت عبرت آموزی و پندگیری از تاریخ گذشتگان است(مریم/56،51،54،41،16؛ص/45،اسری/48و …).
بی شك،این تجارب و عبرتها،باید برای امتـّی نوبنیاد بیان گشته و چراغ راه آنان گردد.خطابهای یادآور و پند آموز قرآن،گامی بزرگ در جهت آشنایی امت اسلام با تاریخ و عبرتهای آن است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. خمینی، روح الله، تفسیر سوره حمد/66.
2. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، 10/384؛ علامه طباطبایی، المیزان، 20/559 و ….
3. اگر چه ابزار خطاب اعم از حروف ندا و… است لكن در این گفتار،تنها حرف نداء اراده شده است.
4. برخی نیز عقیده درند آیات آخر این سور به حسب معنا مكـی نیست (مجمع البیان،5/382؛المیزان،20/132).
5. طبری،جامع البیان،29/124؛مجمع البیان،11/384.
6. آلوسی میگوید:مزمل كنایه ای از فراغ و آسودگی خیال آن حضرت است زیرا این آیه در اول بعثت نازل شده و گویا خداوند میفرماید:زمان راحتی به سر آمد،برخیز و مردم را به تكالیفشان باخبر كن(29/116) و كنایه از ابتدای یك راه پر تنش و پر تلاطم است(فضل الله، من وحی القرآن،23/195).
7. قرطبی، الجامع لاحكام القرآن،19/32 .
8. التبیان، 10/161؛شبر،تفسیر القرآن الكریم/574.
9. الجامع،19/32.
10. مجمع البیان،383/5.
11. التبیان ،172/10.
12. بیضاوی، انوار التنزیل، 5/404.
13. مجمع البیان ،5/384؛ انوار التنزیل،5/410، حویزی ،نورالثقلین5/425، صافی،5/245 و… .
14. مجمع البیان، 5/384 .
15. المیزان،20/92ـ97.
16. صافی ،10/43.
17. المیزان، 20/122و … .
18. التبیان ،10/173 و… .
19. المیزان، 20/128.
20. زركشی در البرهان آورده است كه: خطاب یا ایها النبی و یا ایها الرسول برای تشریع خاص و عام است و پیامبر(ص)هر دو مقام راـ به استناد آیات 1و 2 سوره حجرات ـ دارا می باشد .(2/248).
21. المیزان ، 3/310؛ انوار التنزیل، 4/20.
22. المیزان، 3/310.
23. همان.
24. نسفی، 3/40.
25. سیوطی، الدر المنثور، 5/514.
26. خطاب را به اشرف صفات یعنی رسالت خدایی آغاز نمود،چرا كه رسول واسطه خدا و خلق است (عاشور،6/195) و گفتهاند یا ایها الرسول ندای تشریف است زیرا رسالت و كرامت كبرایش از آن اوست (آلوسی، 6/188؛ابی السعود،3/60).
27. المیزان،19/552، ذیل آیه 1 سوره تحریم .
28. آیات: انفال/70؛ احزاب/28،59.
29. مجمع البیان ،2/222؛ روح المعانی، 6/135؛ انوار التنزیل، 4/362 و… .
30. الاتقان، 2/247.
31. من وحی القرآن، 18/261.
32. گفته اند كه «قل»تشریفی از خدای سبحان است برای امت، زیرا آنها را مخاطب غیر واسطه خود قرار داده تا به شرف صحبت نایل آیند و از طرف دیگر گفتن این عبارت از سوی پیامبر(ص)«قال لی المرسل و قل كذا…» غیر فصیح است و اسقاط آن هم جایز نیست. پس «قل» امری است از سوی متكلم(خدا) به متكلم (پیامبر) تا شفاها فرمان خود را بیان كند(الاتقان، 2/267ـ268).
33. این فعل یك بار برای خطاب به نوح و دوبار نیز در خطاب به موسی به كار رفته است (نازعات/18؛مؤمنون/28ـ29).
34. قریب 220مورد از 330 موردی كه واژه «قل» در قران آمده است، اختصاص به این گفتگوها دارد.
35 .260 فعل امر و 70 فعل نهی.
36. قریب 4/1آن است .
37. فعل امر«انظر» 17 مورد به همراه كیف در خطاب به پیامبر(ص) و در منای تفكر و اندیشه كردن به كار رفته است در حالی كه در خطاب به سایرین،فعل انظر با «الی» و به معنای نگاه كردن به كار رفته است.
38 . 12 مورد خطاب به مؤمنین و 7 مورد خطاب به منافقین و كفار است.
39. مانند سوره عبس كه با اینكه آیات نخست آن با لحن غایب بیان گشته،اما مفسـّرین آن را ملامتی نكوهش بار میدانند،عدهای آن را متوجه پیامبر(ص) دانسته (انوار التنزیل،5/425و …) و گروهی متوجه شخص دیگری می دانند كه در آن جمع حضور داشته است (التبیان،10/269؛ صافی، 5/284و…).
40.المیزان،277/12.
41. همان، 5/125.
منبع : فصلنامه بینات، 59
من چند وقت پیش اون ویدئو رو دیده بودم. یاد نامه نهضت آزادی افتادم که خواسته بودند با همین نوع منطق ها در مقابل عراق جنگ رو رها کنیم و پاسخی که استاد صفائی حائری بهشون داده بود. و الان به صورت کتابچه ای موجود هست. کل 25 صفحه است. قسمتی از متن کتاب رو براتون می نویسم خواستید کاملش رو می تونید از اینترنت دانلود کنید و اگر با دقت مطالعش کنید متوجه می شید که اگر چه اون ویدئو به مذاق شما خوش اومده، اما حرفهای محکم تری هم میشد زد که علمای ما گفتند:
پاسخ به پيام نهضت آزادى، ص: 8
آنچه گمراهىهاى بزرگ را به دنبال مىآورد همين بىگدار به آب زدن و بدون احاطه بر تمامى ابعاد و بدون ميزان در هنگام انتخاب، گام برداشتن است.
محدوديت در ديد و جدايى از موازين مشكلى است كه همراه برداشتهاى آمارى و استحسانى در كارهاى قرآنى شما به چشم مىخورد تا آنجا كه در رابطه با همين مسأله صلح و سلم نيز اين آفتها را مىبينيم.
شما معتقديد همين كه دشمن پرچم سفيد را بالا برد، بايد او را پذيرفت و با او همراهى كرد و از كيد و مكر او نهراسيد كه با توكل بر خدا و بيدارى مؤمنين، مشكل حل مىشود .