روي گرداني اهل تسنن از پذيرش عقايد حقه
تبهای اولیه
چرا با وجود اين همه براهين وادله روشن ومستدل هنوز هم برادران اهل تسنن از پذيرش عقايد حقه روي گردانند، وظيفه شيعيان در اين خصوص چيست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
دوست عزیزم جناب محمد
راستش بنده تا بحال با خیلی از اهل سنت در فضای نت بحث کرده ام ولی متاسفانه آنهایی که کم اطلاعند و بحث می کنند وقتی تناقضات را از کتب خودشان برایشان می آوری و یا حقانیت شیعه را از کتب خودشان اثبات می کنی می روند و دیگر پیدایشان نمی شود آنهایی هم که اطلاع کافی دارند یا اصلا به بحث نمی آیند و یا اگر هم آمدند هیچ سخنی را قبول نمی کنند!!!
مثلا آنها خلفایشان را قبول کرده اند وقتی که حدیثی از صحیح بخاری می آوری که جناب عمر می گوید من بدعت ساخته ام و با توجه به حدیث نبوی همه بدعتها ضلالت و گمراهیست ( که البته بنده شرح کامل این را در اینجا آورده ام ) باز می گویند نخیر حتما دو نوع بدعت داریم!!!
به نظر بنده وظیفه شیعیان روشن کردن موضوع برای آنهاست. حال خواستند بپذیرند و نخواستند نپذیرند!!!
همانگونه که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید :
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (سوره مبارکه انسان آیه 3)
ما در سایتمون خیلی وقت هستش که اعلام آمادگی برای مناظره کرده ایم ولی متاسفانه هیچ یک از اهل سنت جرات بحث را ندارند!!!
برای مثال در همین سایت در تاپیک توسل به اموات فقط از قرآن که دوست گرامی جناب عقیل باز کردند.
ایشان در ابتدا می گفتند که دون الله عمومیت دارد یعنی هرچیزی غیر از خدا را در بر می گیرد و ما نمی توانیم به هیچ چیزی غیر از خدا توسل کنیم. ولی بعد از اینکه بنده اثبات کردم که سخنشان اشتباه است قبول کردند که اشتباه کرده اند ولی باز همان حرف خودشان را می گویند در بعدی دیگر!!!
خلاصه اینکه وقتی علمایشان مثلا قبول دارند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در موقعیت های مختلف مثلا یوم الدار فرموده اند علی برادر و وصی و جانشین من است و بعد مثلا در حدیث منزلت ایشان را به منزلت حضرت هارون به موسی علیهما السلام معرفی نمودند ( یعنی جانشین و وزیر و برادر و ... ) و در ماجرای مباهله ایشان را نفس خودشان معرفی کرده اند و در غدیر خم حجت را به همه تمام کرده اند ولی باز با این حال می گویند که اجماع بر ابوبکر بود!!!! شما از عوامشان چه انتظاری دارید؟؟؟!!!
ببخشید یکم طولانی شد چون خودم در این مورد خیلی دلم پُره.
التماس دعا - یاعلی
با سلام
دوست های عزیز چرا یک طرفه قضاوت می کنید این را همه می گویند و ادعا دارند و شما هم متاسفانه حدود 1.75 میلیارد نفر را گمراه و خودتان را حق می دانید البته این تعجب ندارد چون اگر هم به سایت های دیگر مذاهب و ادیان سر بزنید شبیه چنین تاپیکی را دارند.
شما کشور های دیگر را مثل ایران خودمان نبینیم که هر کتابی را هر کسی خواست با ازادی کامل چاپ کند یکی ازعلما می فرمودند که موقع ورود به یکی از کشورهای عربی کیف های ما را گشتند و تمام کتابهایی که در مورد شیعه و حقانیت شیعه بود را برگرداندند
لابد ما توی ایران زندگی نمی کنیم که این طور حرف می زنید هر کی که نداند خودمان می دانیم که به جز به شیعه ی اثنی عشری در چاپ کتاب آزادی کامل ندارد و بقیه ی فرقه و گروه ها برای چاپ کتاب باید از هفت خان رستم عبور کنند تا شاید کتابشان چاپ شود آیا این شرط انصاف است که کتاب های امثال تیجانی به وفور در کشور دیده می شود ولی کسی حتی جرات چاپ کتاب های رد بر نظر تیجانی را ندارد.
من به شنیده ها اعتماد ندارم ولی وقتی همشهری ام را می بینم که به خاطر چاپ کتاب به عنوان دفاع ها ی اهل بیت وخلفای راشدین از خود چندین سال است که آب خنک می خورد. پس یه کم واقع بین باشیم.
بسم الله
سلام خدمت شما جناب طاها
ولی همین قدر هم که در ایران ازادی است در مقابل جنایاتی که هم مذهبی های جنابعالی در دیگر کشورهای اسلامی بر سر شیعیان می اورید خیلی است. اگر شما دوست خود را می بینید که به خاطر دفاع از چه کسانی اب خنک می خورد بنده با چشمان خود دیدم شیعیان عربستان را که بدون هیچ خطایی همیشه در خوف و دلهره زندگی می کنند و در بدترین مکانها زندکی می کنند و حتی اجازه ندارند با ما که هم مذهبان انها هستیم دیدار کنیم.
آیا جواب بدی بدی است؟ اگر آنها بد می کنند شما که مدعی اسلام ناب محمدی هستید چرا این طور می کنید؟ پس
از کوزه همان بیرون تراود که در اوست
جناب عقیل کجای دنیا زندکی می کنید؟؟؟ بزرگوار چرا نمی خواهید قبول کنید که شیعیان دوستان شما هستند نه دشمنان علنی اسلام
من همیشه شیعیان را دوست و برادر خود می دانم تا جایی که در سنندج که اکثرا سنی مذهبند نصف دوستانم شیعه اند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
دوست های عزیز چرا یک طرفه قضاوت می کنید این را همه می گویند و ادعا دارند و شما هم متاسفانه حدود 1.75 میلیارد نفر را گمراه و خودتان را حق می دانید البته این تعجب ندارد چون اگر هم به سایت های دیگر مذاهب و ادیان سر بزنید شبیه چنین تاپیکی را دارند.
دوست گرامی جناب عقیل
اولا که تعداد مبنی بر حق بودن نیست!!! حتما فراموش نکرده اید که تعداد مسیحیان در دنیا چقدر است!!!
دوما بیایید دوطرفه قضاوت کنیم. ببینید ادعا نیست می خواهید همین جا یک لحظه بیاندیشیم؟!
برای مثال حتما شما ماجرای قلم و دوات یا همون قرطاس رو شنیدید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند قلم و کاغذ بیارین تا براتون وصیت بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. جناب عمر اونجا می گویند که ( العیاذ باالله ) بیماری به ایشان غلبه کرده یا ایشان ( العیاذ باالله ) هذیان می گویند.
مطلبی که خیلی وقت است من در ذهن دارم اینه که کسی که اعتقادش نسبت به شخص حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اینه که العیاذ باالله بیماری به ایشون غلبه می کنه و یا ایشون هذیان می گویند چگونه می تونه خلیفه مسلمین بشه؟؟؟!!! چگونه می تونه جانشین ایشون بشه؟؟؟!!! چگونه می تونه امام و پیشوای مسلمین بعد ایشون بشه؟؟؟!!!
مگه صریح نص قرآن این نیست که ایشون وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى ؟؟؟!!!
آیا در آیه تبصره زده که ایشون در بیماری از هوی حرف می زنن؟؟؟!!!
شما اسم اینو چی میذارید؟ آیا روی گردانی از حق نمیذارید؟؟؟!!!
به نظر من همین اسم تاپیک برای این مطلب بسیار پر مسماست!
امیدوارم به مطالب بنده کمی منصفانه و بدون تعصب بیاندیشید.
باتشکر - یاعلی
با سلام و تشکر از همۀ دوستان
یکی از عوامل رویگردانی هر کسی با هر مذهب و اندیشه ای از عقاید حقه و مستدل، حتی پس از اثبات و روشن شدن موضوع، تعصب در چهار مرحله است:
1. تعصب در آغاز بحث و در مرحلۀ ورود؛ یعنی آنکه قبل از اینکه بدنبال کشف حقیقت باشد، بدنبال اثبات عقیدۀ خود و ابطال عقیدۀ طرف مقابل باشد. این تعصب چشم و گوش حقیقت جوی انسان را کور و کر می کند.
2. تعصب در خلال بحث و در مرحلۀ گفتمان و مناظره؛ اینکه وقتی در یک موضوع مشخص، استدلالات و مستنداتی از طرف مخالف، طرح شد که با واقعیت مطابق و یا به آن نزدیک است، و احساس و احتمال مخدوش شدن اندیشۀ پیشین خود را می دهد، به جای آنکه بحث را با دقت و تأمل ادامه دهد، به اتکاء تعصب مذهبی و فرار از تسلیم و شکست و نگرانی از تضعیف اعتقادی، مسیر بحث، و موضوع را از آنچه که مورد توافق در گفتگو بود به شیوه های جدلی تغییر دهد و گرفتار دام ها و وسوسه های مجادله غیر احسن و تخریب شود.
3. تعصب در عدم پذیرش حقیقت، در عین کشف حقیقت؛ بعد از مباحثات و گفتگو و یا مطالعه و تحقیق در منابع دو طرف، وقتی با استنادات فراوان، به حقانیت مطلبی در اثبات عقیدۀ طرف مقابل، پی برد و بطلان عقیدۀ قبلی اش بر وی آشکار شد، و یا حداقل دچار تردید جدی گردید، به جای آنکه به تحقیق و جستجوی بیشتر بپردازد تا ابهامات مرتفع و حقیقت با وضوح بیشتر، بر آن کشف گردد به دامن توجیه و تأویلات بدون مبنا و غیر منطقی پناه نبرد.
توجیهاتی نظیر آنکه بزرگان مذهب ما که اشتباه نمی کنند، آنها از من دقیق تر بوده و علمیت و روحیۀ تحقیق وسیع تری داشته اند و من باید به اعتقاد ایشان پایبند باشم. که این نیست مگر، تبعیت کور کورانه (دقت کنید) از اصول دین و آیین و اندیشۀ گذشتگان که دشمن درجۀ اول اصول دین و آیین و اندیشۀ تحقیقی است، و بر هر عاقل و بالغ و آشنا به اصول اعتقادی دین، روشن است که در اصول دین، مجال تقلید نیست. بلکه عرصۀ تحقیق و عقل ورزی است.
4. تعصب در کتمان حقیقت و پرهیز از ترویج آن؛ آخرین مرحله از تعصب و چه بسا رایج ترین آن، عبارت از آنست که گاهاً در مقام مباحثه، مناظره و یا تحقیق و پژوهش به حقیقتی در اثبات یا بطلان عقیده ای (اثبات عقیدۀ طرف مقابل، و بطلان عقیدۀ خویش)، دست می یابیم. و خودمان حقیقت جدید را می پذیریم، در این مرحله رسالت مان سنگین تر می شود، و سکوت و کتمان جایز نیست. چنانکه پیش از این، عقیدۀ باطل خود را تبلیغ و ترویج می کردیم، به مراتب اولی و با شدت و حِدّت بیشتر، مسئول تبلیغ و ترویج عقیدۀ تغییر شکل گرفته و جدیدمان هستیم.
این مرحله سخت ترین گام است، که اکثراً در این مرحله تسلیم می شوند، حقیقت را می پذیرند اما به هر دلیلی یا ترس و یا تطمیع و ترجیح زندگی دنیوی و یا برای حفظ موقعیت و جایگاه علمی و شهرتشان که نزد عوام و خواص رایج است، حقیقت را کتمان می کنند. و بر تعصبات غلط خود تکیه و تأکید می کنند در حالیکه قلبشان به چیز دیگری گواهی می دهد.
متأسفانه این امر بدلیل عدم وجود استدلال در حوزۀ اعتقادات اختلافی شیعه و سنی و نیز، فرار و تأویلات فاقد مبنا از استدلالات محکم و متقن نقلی و عقلی که در منابع غالب بزرگان اهل سنت نیز به حد تواتر موجود است، در برادران اهل سنت بیشتر رایج و مشهود است.
امید آنکه به نور هدایت الهی خداوند چشم و دل همگان را در پذیرش، تسلیم، تبعیت، تبلیغ و ترویج حقیقت، باز کند.
موفق باشید ...:Gol:
تعریف سنت رسول الله چیست ؟ آیا سخنان خلفای راشدین و بطبعش بنی امیه و بنی عباس سنت رسول الله است ؟
با عرض سلام خدمت کاربران و استید گرانمایه و گرانقدر و عرض تبریک بمناسبت بعثت رسول ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وصلم
سئوالاتی را خدمت عزیزان مطرح می کنم و تمنا دارم حتی المقدور اینجانب را راهنمائی نمایند.
اکنون موسم ختم صحیح بخاری است کتابی از علم رجال که منبع اهل سنت از هر 4 فرقه اصلی می باشد.
حال سئوال اینجاست
آیا سنت رسول الله همان کلماتی است که در صحیحین از و دیگر کتب اهل سنت استخراج گردیده و اکثر این روایات از خلفای راشدین بالاخص سه خلیفه نخست و بنی امیه و بنی عباس است ؟
همانطوریکه می دانیم سنت رسول الله شامل :
1- فقه نبوی از جمله آداب صحیح فرائض واجب و مستحب
2- اخلاق و عرفان نبوی که براستی نابترین عرفانها در طول تاریخ ادیان است
3- علم کلام و تفسیر نبوی که با عنایت به شان نزول آیات تبئین گردیده
4- سخنان نبوی که همانا علم رجالی است که از منبع اصیل وحی سرچشمه و قوت گرفته
یا اینکه کلمات خلفای رسول الله
توضیح اینکه
( این نوع نگرش در تسنن که کلام خلفاء را سنت رسول خدا معرفی می نماید بیانگر انحرافی است که پس از فوت خاتم المرسلین و استفاده از صفت خلیفه بجای ولی که در قرآن کریم
کلمه اولیاء 35 مرتبه ولی 95 مرتبه ولایت 1 مرتبه مولی 1 مرتبه و تولی 8 مرتبه جمعا از این صفت 140 مرتبه در قرآن برای سرپرستی ذکر گردیده و خلیفه 2 مرتبه و خلافت هیچ و خلف بمعنای بعد از 28 مرتبه جمعا 30 مرتبه
که در مورد نخست صفت ولایت را برای خداوند و اولوالالباب و البته مشرکین
در مورد خلیفه در مورد خلیفه خدا بودن انسان در روی زمین و همینطور خلیفه گری حضرت داود علیه السلام بیان نموده بسادگی می توان دریافت که کلمه خلیفه بعد از پیامبر کلمه ای نابجا و ناروا بوده که از جمله مناقشات حضرت علی علیه السلام و اتفاقا عمده ترینشان استفاده از همین صفت نابجا از طرف صحابه بوده بانی این مطلب است که امروز کسانیکه خود را خلیفه رسول خدا می نامیدند کلامشان بشود سنت رسول و در منابع اهل سنت بجای سنت رسول اکرم مورد استفاده قرار گیرد.
در ادامه باید عرض کنم که خلافت همانطور که در قرآن مبین تشریح گردیده مختص خلیفه خدا بوده انسان در روی زمین و خلیفه بودن نبی نا داود از طرف خداوند و یا جانشینی نبی ای بعد از نبی مانند عمران ذکریا و یحیی روا می باشد و خلفای مطروحه دارای این شرایط نمی باشند.
البته لازم به ذکر است که این مطلب باعث شد که هنگام خلافت علی علیه السلام آن که حضرت مبنی را بر ولایت پایه نهادند نماز روز دوم ولایتشان دو صف گردد و الی الانتها)
لذا با وجود این مراتب و صدور فتاوای متوالی مبنی بر بدعت و کفر بر اساس کتب اهل سنت این سئوال پیش می اید که آیا استفاده از سخنان این اشخاص با عنوان خلیفه رسول الله بجای سخن رسول الله خود بدعت نیست ؟
و اگر فتوائی اشتباه ( که البته کم هم نبیستند) بانام سنت حضرتش صادر گردد این افترا و تهمت به رسول خدا و دین رسول الله نیست ؟
و اینکه اهل سنت قوام و پایه را بر کتاب نهاده اند ولی خلافت و این سلسله پشت آن که از کتاب نیست تضاد و دوگانگی در ادعاها بحساب نمی اید؟
از اینکه این حقیر در باب علوم دینی سررشته کمی دارم از شما بزرگواران تمنا دارم این مراتب را برای روشن شدن بنده توصیف نمایند.
با سپاس فراوان
یاحق:Gol:
با سلام
دوست های عزیز چرا یک طرفه قضاوت می کنید این را همه می گویند و ادعا دارند و شما هم متاسفانه حدود 1.75 میلیارد نفر را گمراه و خودتان را حق می دانید البته این تعجب ندارد چون اگر هم به سایت های دیگر مذاهب و ادیان سر بزنید شبیه چنین تاپیکی را دارند.لابد ما توی ایران زندگی نمی کنیم که این طور حرف می زنید هر کی که نداند خودمان می دانیم که به جز به شیعه ی اثنی عشری در چاپ کتاب آزادی کامل ندارد و بقیه ی فرقه و گروه ها برای چاپ کتاب باید از هفت خان رستم عبور کنند تا شاید کتابشان چاپ شود آیا این شرط انصاف است که کتاب های امثال تیجانی به وفور در کشور دیده می شود ولی کسی حتی جرات چاپ کتاب های رد بر نظر تیجانی را ندارد.
من به شنیده ها اعتماد ندارم ولی وقتی همشهری ام را می بینم که به خاطر چاپ کتاب به عنوان دفاع ها ی اهل بیت وخلفای راشدین از خود چندین سال است که آب خنک می خورد. پس یه کم واقع بین باشیم.
سلام دوست عزیز
فکر کنم این شما هستید یک طرفه قضاوت میکنید این آدرس گوشه کوچکی از بی منطقی اهل سنت و تناقض گوئی اونهاست که بنده شخصا از آنها دعوت نمودم ولی...
***http://www.askdin.com/showthread.php?t=5322
با سلام به دوستان عزیز
دراین انجمن میتونید باشبهات اهل سنت آشنا شده ودرپاسخ آن سهیم باشید.