آیت الله سبحانی در مقاله پیامبران دروغین چاپ شده در مجله کلام اسلامی در تعریف مثل اوری می گویند:
معارضه واقعی با قرآن این است که بتوانند اسلوبی مبتکرانه غیر از اسلوب قرآن پدید آورند که از نظر الفاظ زیبا و جذاب و از نظر محتوا بلند و آموزنده و در عین حال از نظر اسلوب کاملا ابتکاری باشد. سوال من این است که بر چه مبنا و دلیلی ایشان مثل اوری را اینگونه توضیح می دهند؟؟؟؟؟؟
سوال من این است که بر چه مبنا و دلیلی ایشان مثل اوری را اینگونه توضیح می دهند؟؟؟؟؟؟
[/quote] خود اقای جوادی می گویند: دو فرد از يك نوع كه اوصاف مشتركي دارد، مِثْل يكديگر است
خب سوال من هم دقیقا این است که چرا آن اوصاف مشترک نباید اسلوب قرآن باشد؟
(دقت کنید من نگفتم عین قالب قران باشد اما مثل اسلوب قران باشد)
خب سوال من هم دقیقا این است که چرا آن اوصاف مشترک نباید اسلوب قرآن باشد؟ (دقت کنید من نگفتم عین قالب قران باشد اما مثل اسلوب قران باشد)
با سلام و تشکر
اگر کسی بر فرض محال قرآنی بیاورد که مثل قرآن باشد آن دو قرآن دو فرد از یک نوع خواهند بود که دارای اوصافی مشترک هستند از حیث جامعیت، جاودانه بودن و ... نه اینکه در همه اوصاف مشترک باشند که این همان عینیت است بنابراین در مورد اسلوب و قالب بکار ر فته در هر دو، شباهت جزئی اشکالی ندارد آنچه مانع دو فرد بودن است عین هم بودن دو اسلوب است.
با سلام و تشکر
اگر کسی بر فرض محال قرآنی بیاورد که مثل قرآن باشد آن دو قرآن دو فرد از یک نوع خواهند بود که دارای اوصافی مشترک هستند از حیث جامعیت، جاودانه بودن و ... اما در مورد اسلوب و قالب بکار ر فته در هر دو، شباهت جزئی اشکالی ندارد آنچه مانع دو فرد بودن است عین هم بودن دو اسلوب است.
بحثم سر شباهت جزئی نیست
بحثم سر این است که اسلوب قرآن و ان مثل اوری شده مثل هم باشه
نگاه کنید ما وقتی می گوییم چیزی مثل چیز دیگری است که از یک وجه یا چند وجه عین هم باشند مثلا دماغاشون عین هم باشه در بزرگی
من هم می گویم متن من مثل قران باشه از جهت اسلوب چه اشکالی داره؟
من هم می گویم متن من مثل قران باشه از جهت اسلوب چه اشکالی داره؟
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته
منظور این است که
اگر فرضا کتابی را کسی بیاورد که بغیر از ابعاد علمی مثلا وجوهی همچون ساختار ادبی - جنبه های تاریخی - اجتماعی - سیاسی - روان و انسان شناسی - علم نجوم و کلا طبیعیات و... که از دست انسان ممکن است بر آید چنین کتابی را بسازد تا حدی که بتواند با قرآن در وجه علمی برابری کند
ابعاد دیگری هست در قرآن کریم که شامل آموزه هائی میشود که انسان را متعالی میسازد.
این بعد تعالی و کمال که مطابق با طبیعت و سرشت انسان است
امر و نهی هائی که در آن هست نه تنها باعث تعالی در فرد بلکه در قالب تعالی جوامع انسانی هم می باشد و بدون شک کسی آنرا فرموده که خالق انسان بوده چراکه در حد یک صانع مصنوعش را میشناسد عیوبش را میداند و رفع آن عیوب و تکاملش را بسوی یک انسان کامل شدن اطلاع دارد.
و آنقدر دقیق او را هدایت میکند که کسی که در مسیر هدایت قرار میگیرد متوجه این موضوع میشود که
این سخنان متعلق به کسی است که او را بیشتر از خودش میشناخته
امر و نهی هایش کمبودهای معنوی اش را کاملا تامین کرده و فرد مومن در طی مسیر طعم سعادت و خوشوقتی را میچشد.
حال ما میگوئیم اگر فرضا
کسی بیاید کتابی شبیه به قرآن بیاورد و آن کتاب بخواهد با نهاد و سرشت انسان در تمام اعصار ( در فرهنگهای مختلف در سرزمینهای متفاوت )بحدی مطابقت داشته باشد که چنین نتیجه ای حاصل گردد که بله این کتاب مانند قرآن چنین چیزی را هدیه میدهد و مانند قرآن در آن کتاب این تحدی صورت گیرد و این ادعا ثابت شود که به منکرین کتاب آسمانی بگوئید که این کتاب را بخوانند خواندند و افراد از طوائف مختلف در اعصار مختلف بر هدایتگری و تعالی آن مانند قرآن معترف شوند و ...
چگونه این امر برای کسی که منکر آیات الهی است میسر است ؟
میدانیم کسی که منکر قرآن است و در این مسیر تلاش میکند از دیدن و فهم بسیاری از مفاهیم ناتوان است.
طبق نص صریح قرآن کریم تنها کسانی از بیشترین مفاهیم قرآن بهره میبرند که به اذن الهی در جمع راسخون قرار گرفته اند.و راسخون بیش از هرکسی بر این امر واقفند که حتی خودشان هم نمیتوانند حتی یک آیه شبیه به قرآن بیاورند.
چه برسد به کسی که ایمان ندارد و از علوم الهی هم بی بهره است. و وقتی کسی از مفاهیم دقیق آیات بی یهره باشد کتاب یمانند قرآن کجا از او بدست می آید؟
مانند اینکه به کور مادر زادی بگوئیم این طبیعت را ببین . اینهم رنگ و تابلو. بگیر نقاشی کن.
بحثم سر شباهت جزئی نیست بحثم سر این است که اسلوب قرآن و ان مثل اوری شده مثل هم باشه نگاه کنید ما وقتی می گوییم چیزی مثل چیز دیگری است که از یک وجه یا چند وجه عین هم باشند مثلا دماغاشون عین هم باشه در بزرگی من هم می گویم متن من مثل قران باشه از جهت اسلوب چه اشکالی داره؟
جناب ولایت اگر اسلوب دو کتاب کاملا یکی باشد این همان عینیت است دیگر مثل آوری نخواهد بود.
موفق باشید:Gol:
جناب ولایت اگر اسلوب دو کتاب کاملا یکی باشد این همان عینیت است دیگر مثل آوری نخواهد بود.
موفق باشید:gol:
عینیت در یک جهت می شود مثل
مثلا در منطق می گویند مثلان دو شی ای هستند که در نوع یا جنس یا ... عین هم باشند
اگر تعریف دیگری ا مثلیت دارید بگویید(تعریف ماهوی)
منظور این است که
اگر فرضا کتابی را کسی بیاورد که بغیر از ابعاد علمی مثلا وجوهی همچون ساختار ادبی - جنبه های تاریخی - اجتماعی - سیاسی - روان و انسان شناسی - علم نجوم و کلا طبیعیات و... که از دست انسان ممکن است بر آید چنین کتابی را بسازد تا حدی که بتواند با قرآن در وجه علمی برابری کند
ابعاد دیگری هست در قرآن کریم که شامل آموزه هائی میشود که انسان را متعالی میسازد.
این بعد تعالی و کمال که مطابق با طبیعت و سرشت انسان است
امر و نهی هائی که در آن هست نه تنها باعث تعالی در فرد بلکه در قالب تعالی جوامع انسانی هم می باشد و بدون شک کسی آنرا فرموده که خالق انسان بوده چراکه در حد یک صانع مصنوعش را میشناسد عیوبش را میداند و رفع آن عیوب و تکاملش را بسوی یک انسان کامل شدن اطلاع دارد.
و آنقدر دقیق او را هدایت میکند که کسی که در مسیر هدایت قرار میگیرد متوجه این موضوع میشود که
این سخنان متعلق به کسی است که او را بیشتر از خودش میشناخته
امر و نهی هایش کمبودهای معنوی اش را کاملا تامین کرده و فرد مومن در طی مسیر طعم سعادت و خوشوقتی را میچشد.
حال ما میگوئیم اگر فرضا
کسی بیاید کتابی شبیه به قرآن بیاورد و آن کتاب بخواهد با نهاد و سرشت انسان در تمام اعصار ( در فرهنگهای مختلف در سرزمینهای متفاوت )بحدی مطابقت داشته باشد که چنین نتیجه ای حاصل گردد که بله این کتاب مانند قرآن چنین چیزی را هدیه میدهد و مانند قرآن در آن کتاب این تحدی صورت گیرد و این ادعا ثابت شود که به منکرین کتاب آسمانی بگوئید که این کتاب را بخوانند خواندند و افراد از طوائف مختلف در اعصار مختلف بر هدایتگری و تعالی آن مانند قرآن معترف شوند و ...
چگونه این امر برای کسی که منکر آیات الهی است میسر است ؟
میدانیم کسی که منکر قرآن است و در این مسیر تلاش میکند از دیدن و فهم بسیاری از مفاهیم ناتوان است.
طبق نص صریح قرآن کریم تنها کسانی از بیشترین مفاهیم قرآن بهره میبرند که به اذن الهی در جمع راسخون قرار گرفته اند.و راسخون بیش از هرکسی بر این امر واقفند که حتی خودشان هم نمیتوانند حتی یک آیه شبیه به قرآن بیاورند.
چه برسد به کسی که ایمان ندارد و از علوم الهی هم بی بهره است.
و وقتی کسی از مفاهیم دقیق آیات بی یهره باشد کتاب یمانند قرآن کجا از او بدست می آید؟
مانند اینکه به کور مادر زادی بگوئیم این طبیعت را ببین . اینهم رنگ و تابلو. بگیر نقاشی کن.
یاحق
شما در این جا پاسخ مسوال مرا ندادید و مثل اوری از نگاه خود را تشریح کردید
که من در تاپیک زیر مفصل به نقد و بررسی ان پرداخته ام: http://www.askdin.com/thread17218-8.html
و قصد من از سوال در این تاپیک چیز دیگریست سوای تاپیک قبلی لذا حخواهشا در مورد سوال بنده سخن برانسد که چه اشکالی دارید دو متن از جهت اسلوب عین عین هم باشند را مثل قران گوییم
عینیت در یک جهت می شود مثل مثلا در منطق می گویند مثلان دو شی ای هستند که در نوع یا جنس یا ... عین هم باشند اگر تعریف دیگری ا مثلیت دارید بگویید(تعریف ماهوی)
آنچه سبب دوئیت در دو فرد از یک نوع می شود تفاوت در عوارض آنهاست. مانند من و شما که دو فرد از نوع انسان هستیم و در برخی از عوارض با هم متفاوت هستیم حال اگر تفاوتی در عوارض نباشد دیگر دوئیت معنا ندارد.
آنچه سبب دوئیت در دو فرد از یک نوع می شود تفاوت در عوارض آنهاست. مانند من و شما که دو فرد از نوع انسان هستیم و در برخی از عوارض با هم متفاوت هستیم حال اگر تفاوتی در عوارض نباشد دیگر دوئیت معنا ندارد.
موفق باشید
دوئیت به حسب عوارض شخصیه!!!!!!
چه اشکالی دارد
ایا زید با عمر تباین ندارد؟؟؟؟؟
دوئیت به حسب عوارض شخصیه!!!!!! چه اشکالی دارد ایا زید با عمر تباین ندارد؟؟؟؟؟
با سلام و تشکر
اشکال شما نیاز به توضیح بیشتر دارد اما اینکه گفتید آیا عمر با زید تباین ندارد؟ جواب این است که تباین کلی خیر اما تباین جزئی آری.
موفق باشید
با سلام و تشکر
اشکال شما نیاز به توضیح بیشتر دارد اما اینکه گفتید آیا عمر با زید تباین ندارد؟ جواب این است که تباین کلی خیر اما تباین جزئی آری.
موفق باشید
منظورتان از تباین جزئی همان است که در منطق مظفر می گوید(اعم از عموم و خصوص من وجه و تباین کلی)؟
بعد حالا بر فرض قبول می خواهید چه نتیجه ای بگیرید؟
منظورتان از تباین جزئی همان است که در منطق مظفر می گوید(اعم از عموم و خصوص من وجه و تباین کلی)؟ بعد حالا بر فرض قبول می خواهید چه نتیجه ای بگیرید؟
با سلام و تشکر تباین مصطلح در منطق قدیم در دو مبحث کلیات و الفاظ و بر دو معنای مختلف دلالت میکند و جهت تقسیم در آنها متفاوت است. در تباین لفظی از تقسیم الفاظ به حسب اتحاد و تعدد معنا بحث میشود، اما موضوع نسب اربعه، رابطۀ میان معانی کلی از جهت اشتراک یا عدم اشتراک در مصادیق است. بنابراین، چه بسا دو کلی متساوی میتوانند در لفظ متباین باشند، مانند انسان و ناطق.1 اما در اینجا مراد تباین مصطلح نیست بلکه معنای لغوی آن مراد است و مراد از تباین جزئی در مبحث ما نیز وجود نقاط مشترک و غیر مشترک در دو فرد است. 1.قطبالدین، تحریر، 47
موفق باشید
با سلام و تشکر تباین مصطلح در منطق قدیم در دو مبحث کلیات و الفاظ و بر دو معنای مختلف دلالت میکند و جهت تقسیم در آنها متفاوت است. در تباین لفظی از تقسیم الفاظ به حسب اتحاد و تعدد معنا بحث میشود، اما موضوع نسب اربعه، رابطۀ میان معانی کلی از جهت اشتراک یا عدم اشتراک در مصادیق است. بنابراین، چه بسا دو کلی متساوی میتوانند در لفظ متباین باشند، مانند انسان و ناطق.1 اما در اینجا مراد تباین مصطلح نیست بلکه معنای لغوی آن مراد است و مراد از تباین جزئی در مبحث ما نیز وجود نقاط مشترک و غیر مشترک در دو فرد است. 1.قطبالدین، تحریر، 47
موفق باشید
چه اشکالی دارید دو متن از جهت اسلوب عین عین هم باشند را مثل قران گوییم
با سلام و تشکر
آنچه که روشن است آوردن عین قرآن توسط بشر محال است و خدای متعال هم در تحدی قرآن، آوردن عین قرآن را نخواسته است و موضوع تحدی مثل آوری است. اگر اسلوب قرآن ادعا شده عین اسلوب قرآن کریم باشد لازمه آن در یک نگاه عینیت دو قرآن است چرا که اسلوب قرآن همان روش هدایتی منسجم در آیات است که در قالب الفاظ بیان شده است.
نتیجه آن که عینیت در اسلوب ها، عینیت دو قرآن را به دنبال دارد که غیر ممکن است.
موفق باشید:Gol:
با سلام و تشکر
آنچه که روشن است آوردن عین قرآن توسط بشر محال است و خدای متعال هم در تحدی قرآن، آوردن عین قرآن را نخواسته است و موضوع تحدی مثل آوری است. اگر اسلوب قرآن ادعا شده عین اسلوب قرآن کریم باشد لازمه آن در یک نگاه عینیت دو قرآن است چرا که اسلوب قرآن همان روش هدایتی منسجم در آیات است که در قالب الفاظ بیان شده است.
نتیجه آن که عینیت در اسلوب ها، عینیت دو قرآن را به دنبال دارد که غیر ممکن است.
موفق باشید:gol:
اولا که می شود عین قرآن را گفت نگاه کنید
قل هوالله احد
مثل قل هو الله احد است
ثانیا مثل اوری هم در چه جهت باید باشد ؟
در جهت معنا ،اسلوب (منظورم از اسلوب سک بیان و آهنگ سخنان است نه بحث هدایت و...)
؟
حالا آقای سبحانی می گویند اسلوب نباید باشد
من می گویم چرا چنین می گویند؟
همین
در جهت معنا ،اسلوب (منظورم از اسلوب سک بیان و آهنگ سخنان است نه بحث هدایت و...) ؟ حالا آقای سبحانی می گویند اسلوب نباید باشد من می گویم چرا چنین می گویند؟
با سلام و تشکر
اگر مراد از اسلوب نظم و ساختار ظاهری قرآن باشد این یک بحث دیگری است. و بنابر این فرض اگر دو اسلوب عین هم باشند دیگر ابتکار و نو آوری نخواهد بود. البته زرقانی در کتاب خود معنای لغوی و اصطلاحی اسلوب را اینگونه بیان می کند:
معنای لغوی: «اسلوب» در لغت عرب اطلاقات مختلفى دارد. به راهى كه از ميان درختان مى گذرد، فن، صورت، مذهب و روش، بينى را از سر تكبر بالا كشيدن، گردن شير، و نيز شيوه متكلم در سخن گفتن، «اسلوب» گويند. مناسبترين و نزديكترين معنا به معناى اصطلاحى، كه بعدا خواهد آمد، معناى اخير، يا فن و روش- البته فن و روش همراه با قيودى- است.
معنای اصطلاحی: اديبان و دانشمندان زبان عربى اين تعريف را براى اسلوب اصطلاح كرده اند: اسلوب شيوهاى ويژه در تكلم است كه متكلم در تأليف سخن و انتخاب الفاظ آن را برمى گزيند، يا اسلوب روشى ويژه در گفتار است كه گوينده آن را در اداى معانى و مقاصدى كه از كلامش در نظر دارد برمى گزيند، يا اسلوب سبك و ويژگى در كلام است كه گوينده به آن متفرد است، يعنى ويژگى گفتار اوست. بنابراين، اسلوب قرآن كريم عبارت است از روش اختصاصى قرآن در تأليف كلام و انتخاب الفاظ.1 موفق باشید 1. ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن ص 911
پرسش: آیت الله العظمی سبحانیطبق بیان خود در این کلام:«معارضهواقعی با قرآن این است که بتوانند اسلوبی مبتکرانه غیر از اسلوب قرآن پدید آورند که از نظر الفاظ زیبا و جذاب و از نظر محتوا بلند و آموزنده و در عین حال از نظر اسلوب کاملا ابتکاری باشد.»، بر چه مبنا و دلیلی مثل آوری را اینگونه توضیح می دهند؟ پاسخ: مقدمه اول: منظور از مثل آوری
قرآن كريم همراه با تحدّي به مِثْل، راه تماثل را نيز نشان داده است. دو فرد از يك نوع كه اوصاف مشتركي دارد، مِثْل يكديگر است. وقتي انسان مي تواند مثل چيزي را بياوريد كه خود آن چيز را به خوبي بشناسد و خداي سبحان ابتدا قرآن را معرفي مي كند و در معرفي آن مي گويد: كتابي است كه خطوط كلي معارف علمي و نيز سعادت بشر را ترسيم مي كند و با اين كه در طي چند سال نازل شده مطالب آن هماهنگ است و اختلافي در سراسر آن نيست. شما نيز اگر بخواهيد مثل آن را بياوريد راه آوردن مثل قرآن اين است.(1) مقدمه دوم: معنای اسلوب
معنای لغوی: «اسلوب» در لغت عرب اطلاقات مختلفى دارد. به راهى كه از ميان درختان مى گذرد، فن، صورت، مذهب و روش، بينى را از سر تكبر بالا كشيدن، گردن شير، و نيز شيوه متكلم در سخن گفتن، «اسلوب» گويند. مناسبترين و نزديكترين معنا به معناى اصطلاحى، كه بعدا خواهد آمد، معناى اخير، يا فن و روش- البته فن و روش همراه با قيودى- است.
معنای اصطلاحی: اديبان و دانشمندان زبان عربى اين تعريف را براى اسلوب اصطلاح كرده اند: اسلوب شيوهاى ويژه در تكلم است كه متكلم در تأليف سخن و انتخاب الفاظ آن را برمى گزيند، يا اسلوب روشى ويژه در گفتار است كه گوينده آن را در اداى معانى و مقاصدى كه از كلامش در نظر دارد برمى گزيند، يا اسلوب سبك و ويژگى در كلام است كه گوينده به آن متفرد است، يعنى ويژگى گفتار اوست. بنابراين، اسلوب قرآن كريم عبارت است از روش اختصاصى قرآن در تأليف كلام و انتخاب الفاظ.(2) نتیجه: با توجه به تعریف اسلوب که عبارت بود از روش اختصاصى قرآن در تأليف كلام و انتخاب الفاظ و با توجه به معنای مثل آوری، معارضه واقعی با قرآن آن است که معارض، اسلوبی غیر از اسلوب قرآن بیاورد و اگر فرد همان اسلوب قرآن را بیاورد این همان تقلید است و دیگرابتکارو نوآوری در کار نخواهد بود و در نتیجه موضوعا از مثل آوری خارج است.
(1)تسنیم، ج2 ، ص: 433 (2) ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن ص : 911