کورش هخامنشی و به آتش کشیدن خانه مردم!!
تبهای اولیه
با سلام
به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است.
جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است.
ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است.
سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند». :Narahat az:این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و
۲۶۸٫
رضا مرادی غیاث آبادی
گزنفون گوید: روزی در اندیشه افتادم که به راز کامیابی ِ فرمانروایان و دولتها، و دلایل فراز و نشیب ملت ها و حکومت ها و چگونگی ِ رفتار رهبران و کردار زیردستان
و مهربانی و جانفشانی ِ کسان نسبت به یکدیگر، پی ببرم؛ و بدین نتیجه رسیدم که برای انسان بسیار آسانتر است که بر جانوران فرمان راند تا بر آدمیان. ولی هنگامیکه
به یاد آوردم که چگونه یک تن، یعنی کوروش پارسی، بود که بسیاری از آدمیان و شهرها و ملت ها را فرمانبردار خود کرد، به ناچار گمان خود را دگرگون کردم، و بر آنم
که حکومت بر انسان ها نه کاری ناشدنی است، و نه حتی دشوار، به شرط آنکه به خردانه و با هوشمندی در پی ِ حکومت کردن برآئیم.
( کوروش نامه - فصل یکم )
[=arial][=arial]
گزنفون گوید: روزی در اندیشه افتادم که به راز کامیابی ِ فرمانروایان و دولتها، و دلایل فراز و نشیب ملت ها و حکومت ها و چگونگی ِ رفتار رهبران و کردار زیردستانو مهربانی و جانفشانی ِ کسان نسبت به یکدیگر، پی ببرم؛ و بدین نتیجه رسیدم که برای انسان بسیار آسانتر است که بر جانوران فرمان راند تا بر آدمیان. ولی هنگامیکه
به یاد آوردم که چگونه یک تن، یعنی کوروش پارسی
، بود که بسیاری از آدمیان و شهرها و ملت ها را فرمانبردار خود کرد، به ناچار گمان خود را دگرگون کردم، و بر آنمکه حکومت بر انسان ها نه کاری ناشدنی است، و نه حتی دشوار، به شرط آنکه به خردانه و با هوشمندی در پی ِ حکومت کردن برآئیم.
( کوروش نامه - فصل یکم )
[=Century Gothic]با سلام
راستی چرا این اسم کوروش هخامنشی در منابع کهن نیامده !!؟
بیاید یه سر بزنیم به الواح هخامنشی کشف شده و ببینیم آنها چه میگویند !!
[=Century Gothic]به موجب الواح هخامنشی کشف شده در بابل دانسته شده که کورش و کمبوجیه با سرمایهای که از محل غارت لیدی تأمین شده بود، در مؤسسه مالی اگیبی سرمایهگذاری کردند.
فعالیتهای این مؤسسه از جمله عبارت بود از: اعطای وام با بهره سی تا پنجاه درصد در ماه، خرید و فروش برده و اجاره دادن فاحشه.:Moteajeb!::Moteajeb!:
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: [=Century Gothic]Beitrage zur Assyriologie und Semitischen Sprachwissenschaft, Dritter band, heft 3, Leipzig, 1897.
[=Century Gothic] ترجمه پنجاه لوح حقوقی و اداری از زمان پادشاهی کورش، دانشنامه آشورولوژی و زبان شناسی، جلد سوم، دفتر سوم، لایپزیک، ۱۸۹۷:Cheshmak:
دوست عزیز هیچ نشانی از برده داری در تاریخ باستان سرزمین ایران اثبات نشده است
اغلب کذب است و
اغلب دیگر دشمنی سرزمینهای تاریخ نویسانی همچون گزنفن و هرودت با پارس است.
دوست عزیز هیچ نشانی از برده داری در تاریخ باستان سرزمین ایران اثبات نشده استاغلب کذب است و
اغلب دیگر دشمنی سرزمینهای تاریخ نویسانی همچون گزنفن و هرودت با پارس است.
با سلام
اولا از موضوع بحث خارج نشوید !!که مطالب شما ویرایش میشود!!
موضوع در مورد کوروش است !!
دوما با سند ثابت کنید اینها دروغ بوده !!چطور به اینجا که میرسند اینها میشود دروغ !!
منابع زیاد است بله دروغپردازی در مورد شخصیت کوروش زیاد شده !!ما قبلا در تاپیکهای مختلف اینها را ثابت کرده ایم که یهود لعنت الله بوسیله خاندان پهلوی چرا دست به جعل در مورد بزرگ بودن کوروش زاده اند !
آیا تا بحال تاریخ را بدون دخالت پهلوی و یهود خوانده اید؟
در ایران باستان و آئین زرتشت نیز بردگی به صورت های گوناگون رواج داشت.
آرتور کریستن سن مستشرق دانمادکی در کتاب ایران درزمان ساسانیان می نویسد:” ایرانیان اکثراً دست اسیران جنگی را بر پشت بسته و آنها را به عنوان غلامی می فروختند… خریداران خود را مالک جان بردگان می دانستند.
”(ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستن سن، ترجمه رشید یاسمی، ص۲۴۰ و۳۴۴ )
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن صفحه 407 ذکر کرده که بابلیان سالانه 500 غلام بهمراه 1000 تالنت طلا بعنوان خراج (مالیات) مجبور بودند به پادشاه ایران پرداخت کنند.
برده داری در حکومت خشایار و داریوش سوم هم بوضوح دیده می شود بطوری که در جنگها صدها برده وظیفه حمل تخت پادشاهی را داشتند
برده داری مختص حکومت هخامنشی و ساسانی نبوده بلکه تمدنهای قبل از ایران مانند بابلیان و مصر و یونان نیز برده داری و برده فروشی می کردند.
«آتور كريستين سن» را يك زمانی مورخ و دانشمند بزرگ دانماركی میگفتند. با آنكه پژوهشهای خوبی بر كتابهای پهلوی و اوستايی و ديگر منابع كهن ايرانی داشت اما برداشتش از مفاهيم اصيل ايرانی همواره با مشكل روبرو بود. ايراد ديگرش اين بود كه گفتار ديگر پژوهشگران بسيار بر او اثر میگذاشت. اين در حالی است كه يك پژوهشگر نبايد برپايهء حدسيات و گمانهزنیها و برداشتهای برون متنی، گفتاری و نوشتاری پديد آورد كه اكنون نويسندگان اروپايی هم نوشتههای او را زياد جدی نمیگيرند!
اين هشداريست به همهء نويسندگان و پژوهشگران كه هيچ گفتار و نوشتاری را بدون سند معتبر، نپذيرند...
با وجه ورته » ( اسیر ) به گمانم آشنا باشید
واژهء برده يا یورتا در فارسی باستان وجود ندارد!
بهتر است بدانيد كه بارتولومه و كريستين سن و بسياری از شرقشناسان بيشتر بجای آنكه مستقيما به منابع باستانی اشاره كنند برداشتهای شخصی خويش را عنوان میكردند. آنان فرض میكردند كه مثلا چنان واژهای در دوران باستان وجود داشته پس از آن بر پايهء همين تخيل به نتايج شگرفی میرسيدند!
شوربختانه بسياری از دانشجويان و استادان ما هم بجای آنكه خود پژوهش و راستیآزمايی كنند، گفتار اين شرقشناسان را وحی منزل میدانند و دربست میپذيرند!!
نمیخواهم بگويم اين شرقشناسان هميشه اشتباه میكردهاند، بلكه میبايد هر گفتاری را بدون سند نپذيرفت؛ بويژه كسانی كه دانش زبانهای باستانی را ندارند هرگز نبايد در اين زمينهها ابراز نظر كنند!
«آتور كريستين سن» را يك زمانی مورخ و دانشمند بزرگ دانماركی میگفتند. با آنكه پژوهشهای خوبی بر كتابهای پهلوی و اوستايی و ديگر منابع كهن ايرانی داشت اما برداشتش از مفاهيم اصيل ايرانی همواره با مشكل روبرو بود. ايراد ديگرش اين بود كه گفتار ديگر پژوهشگران بسيار بر او اثر میگذاشت. اين در حالی است كه يك پژوهشگر نبايد برپايهء حدسيات و گمانهزنیها و برداشتهای برون متنی، گفتاری و نوشتاری پديد آورد كه اكنون نويسندگان اروپايی هم نوشتههای او را زياد جدی نمیگيرند!اين هشداريست به همهء نويسندگان و پژوهشگران كه هيچ گفتار و نوشتاری را بدون سند معتبر، نپذيرند...
با وجه ورته » ( اسیر ) به گمانم آشنا باشید
واژهء برده يا یورتا در فارسی باستان وجود ندارد!بهتر است بدانيد كه بارتولومه و كريستين سن و بسياری از شرقشناسان بيشتر بجای آنكه مستقيما به منابع باستانی اشاره كنند برداشتهای شخصی خويش را عنوان میكردند. آنان فرض میكردند كه مثلا چنان واژهای در دوران باستان وجود داشته پس از آن بر پايهء همين تخيل به نتايج شگرفی میرسيدند!
شوربختانه بسياری از دانشجويان و استادان ما هم بجای آنكه خود پژوهش و راستیآزمايی كنند، گفتار اين شرقشناسان را وحی منزل میدانند و دربست میپذيرند!!
نمیخواهم بگويم اين شرقشناسان هميشه اشتباه میكردهاند، بلكه میبايد هر گفتاری را بدون سند نپذيرفت؛ بويژه كسانی كه دانش زبانهای باستانی را ندارند هرگز نبايد در اين زمينهها ابراز نظر كنند!
http://www.askdin.com/thread19565.html که برای کم رنگ کردن اسلام چه ظلم بزرگی به تاریخ کردند [=Century Gothic]و افکار مردم را با سخنانی که هیچ کدام صحت ندارد در مورد کوروش مسموم کردند ! ب[=Book Antiqua]ه این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار میکرد».
متاسفانه شما نقش بزرگ نمائی خاندان پهلوی را در مورد کوروش بوسیله یهود و دست نشانده ان انگلیس فراموش کرده اید در این تاپیک توضیح داده ایم
مسلما سم زدایی و کشیدن سم از افکار مردم به این سادگیها نیست !
[=Century Gothic]اما خوشبختانه شروع شده و میبینیم در میتینگها و مجالس علمی از این جعلیات سخن گفته میشود و این جای امیدوارست !
و اما بعد.........
کتزیاس همچنین نقل میکند که «کورش قبل از حمله به ماساژتها، به سرزمین دِربیکسهای سکایی حمله برد و پس از قتلعام سی هزار نفر از دربیکسها و کشتن پادشاه آنان و دو پسرش، کشورشان را تصرف کرد».
[=Book Antiqua]تاریخ کتزیاس، خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، بخشهای یک تا هفت، صفحه ۱۵ تا ۳۸»
گزنفون و کوروشنامه :
«کورش و سپاهیانش به اندازهای از اهالی شهر را کشتند که «زنان شیون و زاری آغاز کردند و دیوانهوار به هر سو میگریختند.
[=Book Antiqua]آنان اطفال خود را به آغوش گرفته بودند و از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه میکردند که نگذارید ما تنها و بیپناه بمانیم
گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، ۱۳۸۶»
با سلام به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است.
جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است.
ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است.
سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند». :narahat az:این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و
۲۶۸٫
رضا مرادی غیاث آبادی
گزنفون گوید: روزی در اندیشه افتادم که به راز کامیابی ِ فرمانروایان و دولتها، و دلایل فراز و نشیب ملت ها و حکومت ها و چگونگی ِ رفتار رهبران و کردار زیردستانو مهربانی و جانفشانی ِ کسان نسبت به یکدیگر، پی ببرم؛ و بدین نتیجه رسیدم که برای انسان بسیار آسانتر است که بر جانوران فرمان راند تا بر آدمیان. ولی هنگامیکه
به یاد آوردم که چگونه یک تن، یعنی کوروش پارسی، بود که بسیاری از آدمیان و شهرها و ملت ها را فرمانبردار خود کرد، به ناچار گمان خود را دگرگون کردم، و بر آنم
که حکومت بر انسان ها نه کاری ناشدنی است، و نه حتی دشوار، به شرط آنکه به خردانه و با هوشمندی در پی ِ حکومت کردن برآئیم.
( کوروش نامه - فصل یکم )
اما برای اینکه به شما ثابت کنم که جناب کوروش دست به این آتش سوزی زده منابع دیگری را هم برای شما بازگو میکنیم
کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.( اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.)
(رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.)
(به نقل از سایت غیاث آبادی )
[=Century Gothic]با سلام
بارها عنوان کرده ایم که عنایت به موضوع تاپیک داشته باشید!!:Narahat az:
کورش هخامنشی و به آتش کشیدن خانه مردم!!
[=Century Gothic]
متاسفانه اینکه برای فرار از جنایتی که کوروش متحمل شده میخواهید تاپیک را به ناکجا اباد ببرید عجیب نیست !!
اگر سخنی دارید در همین مورد عنوان کنید و مطالب دیگر را در تاپیکی جدید دنبال کنید !!
[=Arial Narrow]با سلام
یکی دیگر از دروغهای کورشپرستان و انتساب سخنان و نقلقولهای خیالی به کورش این است که از قول او آوردهاند: [=Book Antiqua]«برای نبرد با تاریکی شمشیر نمیکشم، چراغی میافروزم».
اما این سخن از اصل و اساس ساختگی نیست.
[=Book Antiqua]بلکه شکل تغییریافته و تحریف شده آن سخن کورش است که گزنفون نقل کرده و در آن اشاره شده است به نبرد با مردمی که در تاریکی شب خفتهاند، با مشعل آمیخته به قیری که خانههایشان را به آتش میکشد.
بطور خلاصه مفهوم این عبارت چنین است که به مردمی که در تاریکی شب خفتهاند با مشعل آغشته به قیر هجوم میبرم.:Sham::Sham:برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛
کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و ۲۶۸٫
رضا مرادی غیاث آبادی
سلام آقا رضا
من فکر می کنم که شاید کسانی که این چیز ها رو به کوروش نسبت دادند ، یک قدری نامرد بودند.
توی کتاب تاریخ تحلیلی ما که تو دانشگاه خوندیم ، از قول بزرگی نوشته بود که اگر یک شرق شناس گفت که ماست سفیده ، بدانید که یا ماست اصلا سفید نیست ، یا اینکه قراره به این نتیجه برسیم که زغال سیاه نیست.
به نظر من قبل از این که در دوران پهلوی ، تاریخ ایران به نفع پادشاهی کوروش تحریف بشود ، به دلایلی ( که اگر یک قدری بد بین باشیم ، به راحتی این دلایل رو می بینیم ) به ضرر کوروش کبیر تحریف شده بوده.
[=book antiqua]با سلام
سلام آقا رضا
من فکر می کنم که شاید کسانی که این چیز ها رو به کوروش نسبت دادند ، یک قدری نامرد بودند.
[=century gothic]اتفاقا برعکس این منابع اندک تنها منابعی است که سلطنت پهلوی به وسیله صهیونیسم نتوانست از بین ببرد !!
توی کتاب تاریخ تحلیلی ما که تو دانشگاه خوندیم ، از قول بزرگی نوشته بود که اگر یک شرق شناس گفت که ماست سفیده ، بدانید که یا ماست اصلا سفید نیست ، یا اینکه قراره به این نتیجه برسیم که زغال سیاه نیست.
به نظر من قبل از این که در دوران پهلوی ، تاریخ ایران به نفع پادشاهی کوروش تحریف بشود ، به دلایلی ( که اگر یک قدری بد بین باشیم ، به راحتی این دلایل رو می بینیم ) به ضرر کوروش کبیر تحریف شده بوده.
نه نشد الان تاپیکش را زدم چون میدانستم الان برای دفاع چه مطالبی بیان میشود
http://www.askdin.com/thread19655.html
[=book antiqua]نگران نباشید نقش پهلوی در بزرگ داشت جعلی کوروش هخامنشی بوسیله یهود و جعلیات سندها و ....چنان زیرکانه بود که هنوز هم خیلی ها متوجه نیستند !
.
با سلاماتفاقا برعکس این منابع اندک تنها منابعی است که سلطنت پهلوی به وسیله صهیونیسم نتوانست از بین ببرد !!
نه نشد الان تاپیکش را زدم چون میدانستم الان برای دفاع چه مطالبی بیان میشود
http://www.askdin.com/thread19655.html
نگران نباشید نقش پهلوی در بزرگ داشت جعلی کوروش هخامنشی بوسیله یهود و جعلیات سندها و ....چنان زیرکانه بود که هنوز هم خیلی ها متوجه نیستند !
از دوستان تقاضا داریم در مورد موضوع تاپیک سخن بگویند !!!!:pir:.
شما چه چیزی را میخواهید ثابت بکنید؟ اگر واقعا حقیقت بین هستید فقط به چند تا منبع استناد کردید که اصلا معلوم نیست که درست باشند یا نه شما اول ثابت بکنید منابعی که به آنها استدلال کردید درست هست یا نه بعد به بقیه مطلب بپردازید منشور حقوق بشر کوروش گواه بزرگ تاریخ هست که هیچ کسی نمیتونه اون رو تحریف بکنه
با سلام
شما چه چیزی را میخواهید ثابت بکنید؟
ما میخواهیم ثابت کنیم [=Century Gothic] که کوروش واقعی چه کسی بوده و ان اسناد و مطالبی که یهود بوسیله پهلوی بخورد تاریخ داد فریبی بیش نیست !
[=Century Gothic]جعلیاتی که هنوز که هنوز در فکر بعضی از افراد باقی مانده و فکر آنها را مسموم کرده بدون اینکه بدانند شخصیت کوروش واقعی چیست !!
اگر واقعا حقیقت بین هستید فقط به چند تا منبع استناد کردید که اصلا معلوم نیست که درست باشند یا نه شما اول ثابت بکنید منابعی که به آنها استدلال کردید درست هست یا نه
ما حداقل ۴ و ۵ منبع آوردیم که چنین کاری را کوروش انجام داده !![=Arial Narrow]شما هم لطفا منابعی را بیاورید که کوروش چنین کاری انجام نداده !!
[=Book Antiqua]منتظر اسناد هستیم !
بعد به بقیه مطلب بپردازید منشور حقوق بشر کوروش گواه بزرگ تاریخ هست که هیچ کسی نمیتونه اون رو تحریف بکنه
اما این بخش سخنتان مرتبط به موضوع تاپیک نمیشود !
اینهم جعلی دیگر است !!جالبه که اینقدر تناقض در بین سخنان آمده در ان منشور کذایی و شخصیت واقعی کوروش هست که کتمان کردن آنها به این سادگیها هم نیست !
اما یک اشاره میکنیم تا خودتان عمق فاجعه را دریابید !!
و بازهم از دوستان تقاضا میکنم که از مطالب حاشیه ای در این تاپیک پرهیز کنند !!!:Sham::Sham::Sham:
[=Book Antiqua]جالب که چون در این موضوع سخنی نیست عده ای دوست دارند تاپیک را منحرف کنند !!
لطفا در مورد موضوع تاپیک سخن بگوید !!یعنی ثابت کنید کوروش این خانه ها و مردم نسوزانده !!:Sham::Sham:
[=century gothic]ترجمه کتیبه بیستون و دیگر اسناد هخامنشی را که با دقت بخوانیم اینقدر نکات جالب دارد که تمامی نخواهد داشت .
[=century gothic]کافیست در اسناد هخامنشیان دقیقی شویم و بدون ذهنیت ، بررسی کنیم ... [=century gothic]در گل نبشته بابلی کوروش( ترجمه عبدالمجید ارفعی) می خوانیم :
[=century gothic]17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش)را به شهر خویش، بابل، فرا برد.(مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و)نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد به دست او (= کورش) سپرد...
[=century gothic]دقت کنید در طول این بیانیه سیاسی کوروش نبونید (نبونئید) شخصیتی منفور و مغضوب است هم از سوی خدای مجهول (ارفعی:"مردوک") و هم از سوی مردم بابل ... [=century gothic] کوروش : همه ی مردم بابل، همگی (مردم) سومر و اکد،(همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
...
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ](پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم...
[=century gothic]از نماز بردن بر یک شخص و بوسیدن دو پای او که بگذریم .
اینجا نیز کوروش می گوید که مردم بابل وبا او رفتاری نیکو داشته اند و از حضورش خرسند شدند .طبیعتا مردم بابل از شاهشان(نبونید) ناراضی بودند که به سمت کوروش رفته اند .
[=century gothic] حال کتیبه بیستون نوشته داریوش هخامنشی را مرور کنیم : [=century gothic]ترجمه کتیبه بیستون - غیاث آبادی :
[=century gothic]بند ۱۶ ۷۲-۸۱ داریوش شاه گوید: ... مردی بابلی به نام «نَـدیـتَـبَـئـیـرَه»پسر «اَئـیـنَـه ایرَه» در بابل شورش کرد. او مردم را چنین میفریفت که من «نَـبوکُـدرَچَـرَه» (نَبوکَـدنَصَـر/ بختالنصر) پسر «نَـبونَـئـیتَـه» (نَبونید) هستم. سپس همة مردم بابل به سوی او رفتند.بابل نافرمان شد و او پادشاهی را در بابل به دست گرفت.
[=century gothic]نکته جالب ماجرا اینجاست که همان مردم بابل که گویا بعلت بدرفتاری نبونید به سمت کوروش رفته اند(براساس بیانیه کوروش) اینجا علیه داریوش به سمت فرزند نبونید می روند و علیه داریوش قیام می کنند ...این موضوع اهمیتی ندارد که داریوش او را دروغگو خطاب کرده اینجا مهم اینست که اگر نبونید فردی با توصیفات کوروش بوده است ، پس چرا فرزندش (یا دیگری)خود را به او منسوب کرده است تا همه ی مردم بابل به سمت او گرایش پیدا کنند ؟!
[=century gothic]
[=century gothic]بند ۱۴ ۷۶-۸۳ داریوش شاه گوید: هنگامی که من در پارس و ماد بودم؛ بابلیان دوباره بر من شوریدند. مردی ارمنی به نام «اَرخَـه» پسر «هَـلـدیتَـه» در سرزمینی به نام «دوبالَـه» در بابل شورش کرد. در آنجا چنین به مردم دروغ میگفت که من «نَـبوکُـدرَچَـرَه» (نَبوکَـدنَصَـر/ بختالنصر) پسر «نَـبونَـئیتَـه» (نَبونید) هستم.آنگاه بابلیان بر من نافرمان شدند و به سوی آن اَرخَـه رفتند.او بابل را گرفت. او شاه بابل شد.
[=century gothic]
بابل پس از فتح وتوسط داریوش و کشتن فرزند نبونید محبوب و سرکوب مردم بابل توسط داریوش بار دیگر و پس از سرکوب ملتهای دیگر شورش می کند .
اینبار نیز فردی دیگر خود را به نبونید منسوب کرده است .
باز هم داریوش اعتراف می کند که " مردم بابل" به سمت فرزند نبونید رفتند .
[=century gothic]اما حقیقت چیست ؟!
[=century gothic]به نظر در این بین داریوش سخنش به واقعیت نزدیک تر است .یعنی چندین بار شورش مردمی در بابل را خود داریوش توصیف و تایید می کند و محبوب بودن منسوبین به نبونید در بابل را خود او تایید می کند .
بنابر این دو حالت می ماند :
1- کوروش با بیانیه اش قصد فریب افکار را داشته و نبونید هرگز در بابل منفور نبوده است ...
2- هخامنشیان در طول حکومتشان چنان رفتاری با بابلیان کرده اند که آنها ناچار آن شاه منفور را و فرزندش را به این شاه (داریوش ) ترجیح دادند .
حالا این سوالات میماند و کوروش پرستان !!!!!!!!:Moteajeb!::Moteajeb!:
[=Century Gothic]1-آيا مواردي از قبيل ماليات و حداقل دستمزد و برانداختن برده داري و حق دموكراسي و ...كه در متون منتسب به اين منشور در اينترنت منتشر شده با متن اصلي اين لوح گلي همخواني دارد يا جعلي اند ؟[=Century Gothic]
[=Century Gothic]2-آيا كوروش خود به اين منشور و بند هاي آن عمل كرده است ؟[=Century Gothic] موارد نقض حقوق بشر توسط كورش كدام اند ؟[=Century Gothic]
[=Century Gothic]3- آيا اين لوح گلي منحصر بفرد بود ؟ آيا انواع مشابهي پيش از كوروش داشته ؟
[=Century Gothic]4-اين لوح از چه جهت نوشته شده بود ؟ كاربرد آن تبليغي بود يا عملي ؟
[=Century Gothic]5- آيا عواملي در بزرگنمايي اين لوح نقش داشته اند ؟ آنها كه بودند ؟
با سلام
بارها عنوان کرده ایم که عنایت به موضوع تاپیک داشته باشید!!:narahat az: کورش هخامنشی و به آتش کشیدن خانه مردم!!
متاسفانه اینکه برای فرار از جنایتی که کوروش متحمل شده میخواهید تاپیک را به ناکجا اباد ببرید عجیب نیست !!
اگر سخنی دارید در همین مورد عنوان کنید و مطالب دیگر را در تاپیکی جدید دنبال کنید !!
دوست عزیز من تو این بحث نبودم ولی جوابتونو میدم.
....
شما دو تا آیه ی زیر رو بخون
[="]محقق است که خداوند هرکس را به او شرک آورد نخواهد بخشید و سوای شرک هرکه را خواهد می بخشد ( سوره نسا آیه 48)[/][=tahoma][="][/][="][/][/]
[=tahoma][="]- [/][/][="]خدا هرکه را به او شرک آرد نخواهد بخشید و مادون شرک گناهان دیگر را هرکه را مشیتش تعلق گیرد می بخشد ( سوره نسا آیه 116)[/]
....
نمیخوام در مورد این آیه ها صحبت کنم بلکه منظور من اینه که این آیه ها هر کدوم در ادامه ی صحبتی خاص اومده پس اگه کسی بیاد بگه اینا تناقض دارن با هم شما چی جواب میدی؟؟؟؟؟
....
دقیقا کار شما هم عین همین کاری هست که بنده دو سطر بالاتر نوشتم
[="][/][=tahoma][="][/][/][="][/]
دوست عزیز من تو این بحث نبودم ولی جوابتونو میدم.
....
شما دو تا آیه ی زیر رو بخون
[="]محقق است که خداوند هرکس را به او شرک آورد نخواهد بخشید و سوای شرک هرکه را خواهد می بخشد ( سوره نسا آیه 48)
[="]- [="]خدا هرکه را به او شرک آرد نخواهد بخشید و مادون شرک گناهان دیگر را هرکه را مشیتش تعلق گیرد می بخشد ( سوره نسا آیه 116)
....
نمیخوام در مورد این آیه ها صحبت کنم بلکه منظور من اینه که این آیه ها هر کدوم در ادامه ی صحبتی خاص اومده پس اگه کسی بیاد بگه اینا تناقض دارن با هم شما چی جواب میدی؟؟؟؟؟
....
دقیقا کار شما هم عین همین کاری هست که بنده دو سطر بالاتر نوشتم
با سلام
این جواب مطالب ما بود !! این نمونه ای از سخنان خرد پسند کوروش دوستان است !!!!!!:khaneh:
دوستان ملاحظه کنند !!
آیا میدانید که دست یهود در این جعلیات به چه خاطر بوده !!
این مستند شامل پنج قسمت است :
- قسمت نخست درباره جعل در تاریخ و... در اعصار گوناگون سخن می گوید
- قسمت دوم درباره افسانه اسارت یهودیان در بابل و جعل های پیرامون آن
- قسمت سوم درباره منشور کوروش و ترجمه ساختگی و نظرات دانشمندان پیرامون این لوح
- قسمت چهارم درباره نظریه ذوالقرنین بودن کوروش است که این نظریه رابه نقدکشیده
- قسمت پنجم درباره جشن ایرانی کشی پوریم خواهد بود ...
پیرامون اهورامزدا و کاربرد آن در اعصار گوناگون ؛ نگاره فروهر و شیوه پیدایش آن و تاریخچه ی کاربرد این نگاره در خاورمیانه و ایران و...
[=Book Antiqua]با سلام[=Book Antiqua]به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است.
[=Book Antiqua]جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است.
[=Book Antiqua]ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است.
[=Book Antiqua]سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند». :Narahat az:
[=Book Antiqua]این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!
[=Book Antiqua]برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و[=Book Antiqua]۲۶۸٫
رضا مرادی غیاث آبادی
این موضوع بمانند موضوعات دیگر نشانگر دروغپراکنی اقای غیاث ابادی است چندی پیش نقدی بر این نوشتار و دیگر نوشته ها داشتم که اینجا می اورم :--------------------------------------------------------------------------------
گزنفون و اتش زدن شهرها بدست کوروش ( نقد مرادی غیاث ابادی)
اقای غیاث ابادی در مطلبی جدید به نقل از کوروشنامه گزنفون مدعی نقل مستقیم و بدون استنباط شخصی از ماخذ مذکور شده و اورده است که :
[INDENT] رنجهای بشری ۱۳۶: کورش بزرگ و به آتش کشیدن خانه مردمبه گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است. جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است. ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است. سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند».
[/INDENT]شگفت اینکه جناب غیاث ابادی مدعی هستند که : این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴بی انکه بخواهیم نظری ارائه کنیم تنها بنقل مستقیم گزارش و روایت گزنفون از فتح بابل (= اسور ، نینوا؟) می پردازیم تا هم به اصل ماجرا پی برده باشیم و هم به درجه ی امانت داری جناب غیاث ابادی پی ببریم . درباب فتخ نینوا گزنفون دراغاز روایت میکند که بهنگامه ی محاصره یکی از مردمان شهر خبر اورده است که :
[INDENT]ناگاه شخص خاينى از شهر خارج شد و به او خبر داد كه مردم *نينوا چون قلب سپاه او را ناتوان تشخيص داده اند، مصمم هستند در حين عقب نشينى بر وى حمله برند. اين امر چندان دور از حقيقت نبود. چون حصار و باروى اطراف شهربسيار طولانى بود لذا وقتى قلب سپاه گسترش مى يافت ناچار عمق آن بسيار كم و ناقص مى ماند.» کوروشنامه ترجمه رضا مشایخی ص 212
[/INDENT]گویا این خبر در سپاهیان کوروش اثر نهاده بود چراکه انان دراغاز با وجود برج و باروهای بزرگ شهر تسخیر شهر را ناممکن میدانستند و خبر مخبر را نزدیک به حقیقت میپنداشتند. بهرحال پس از اینکه کوروش با مشورت با سرداران سپاه خود دریافت که برای تسخیر شهر بایستی مجرای رودی که از میان باروها گذشته و به درون شهر میرود را تغییر دهد برای سرداران و سربازانش سخنانی را یاداور گشت . باهم بخوانیم :
[INDENT] « سپس كورش فرمان داد كه سران پياده نظام و تيراندازان و سواره نظام پارسى هريك در رأس ستون هاى خود مركب از هزار نفر حاضر شوند و ساير متحدين پش تسر آنها حركت كنند جملگى در اندك زمانى حاضر و مهياى حركت شدند. آن گاه گارد مخصوص و پياده نظام خاصه و سواره نظام را مأمور ساخت به بستر رودخانه وارد شوند تا اين كه بدانند كف آن به اندازه كافى محكم است يا نه. پس از اطمينان، فرمان داد كليه رؤساى سواره نظام و پياده نظام گردش جمع شوند و گفت:دوستان من، بستر رودخانه وسيع و راه بسيار مناسبى براى ورود ما به شهر است، برويم و با كمال اطمينان و بدون ذره اى ترس و ترديد وارد شهر شويم. حريف ما همان است كه با وجود متحدين بسيار از ما شكست خورد(مقصود اینست که دولت اسور متحد لیدی در جنگ پیش از این بوده است mmj.). همه آن روز را به ياد داريد كه در مقابل ما شكست خورد و پا به فرار گذارد. آنروز صبح خيلى زود خود را براى مدافعه آماده كرده بودو سلاح كافى در دست داشت و صف آرايى نموده بود، و حال آن كه امروز كه ما آنان را مورد حمله قرار مى دهيم جملگى در خواب و مست باده عيش و نوش اند. مردم* يا در بستر ناز و خوشى آرميده اند و يا در گوشه و كنار به نوشيدن و طرب مشغول اند و چون ما را در داخل شهر خود ببينند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد كه ديگر قادر به در دست گرفتن سلاح نيستند. اگر بعضى از اشخاص در گوشتان خوانده اند كه ورود در شهرى به اين عظمت، با وجود پاسبانان متعدد و كثرت جمعيت و از جان گذشتگى مردم* امرى دشوار و خطرناك است؛ اطمينان داشته باشيد كه در برابر سپاهيان دلير و كارآزموده اى مانند شما كار مهمى از آنان ساخته نيست. حصار خانه هاشان همه از چوب خرما و با قير قابل احتراق آغشته است. ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و شهر را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه ها را آتش خواهند زد و بدين قرار مدافعين يا بايد خانه ومواضع دفاعى خود را رها كنند و بگريزند يا در ميان شعله هاى آتش بسوزند.» همان ماخذ ص214
[/INDENT]دراینجا روشن میشود که جناب غیاث ابادی واژه ی حصار را بعنوان پیشوند خانه ها حذف میکند یا واژه مدافعین را به مردم تبدیل میکند تا از این رهگذر تحریف و تخریب گزارش تاریخی ، نشان و نمودی برای ضربه زدن و تخریب یک شخصیت تاریخی - که به گمان او بت دشمنانش یا توهین کنندگان به اوست - بیابد .(ناگفته پیداست که فوقا و انچه ذیلا می اید از کاربرد معنایی متفاوت برای واژه مردم در گزارش گزنفون است گاه بعنوان کسانی که قصد حمله به قلب سپاه دارند مردمی که در خواب نازند مردمی که بهمراه پاسپانان حاضر به جان فشانی اند یا مردم یا مدافعینی که بر فراز حصار خانه هایند و یا حتی مردمی که باید ازخانه خارج نشوند . انچه روشن است انست که در گزارش فوق مدافعین بمعنای واژه ی مردم عادی نیستند)بهترتیب چنین برمی اید که این نطق کوروش برای شرایط سختی باشد که احتمالا شهر یکپارچه سر به مقاومت و درگیری با استفاده از برج و بارو و حصارهای درون شهری باشد چراکه بنا به گزارش گزنفون درعمل چنین نشد و مشعلی برافروخته نگشت تا حصار خانه هایی بلکه خانه هایی سوزانده شود ! باهم بخشی از ادامه ی گزارش گزنفون را که مقصود نظر ماست را بخوانیم : «و در حین تسخیر شهر کوروش دستور داد که :
[INDENT]كورش به سواره نظام و سربازان خود امر داد هركهدر كوچه ها يافتند بكشند و به جارچيان كه زبان آشورى مى دانستند فرمان داد ندا برآورند كه مردم* در خانه خويش بمانند و قدم بيرون ننهند والا خونشان هدر است. آن گاه گاداتاس و گوبرياس فرارسيدند. اولين اقدامشان شكرگزارى در برابر خدايان بود كه به آنان فرصت دادند تا انتقام خويش را از پادشاه جرار و سفاكى چون شاه آشور بستانند. سپس خدمت كورش شتافتند و اشك شوق و شعف بر رخسارشان جارى بود، خود را به پاى كورش انداختند و دست و پاى او را غرق بوسه كردند و از اين موهبت و سعادتى كه نصيبشان شده بود سر از پا نمى شناختند.» همان ماخذص 216
[/INDENT]باید افزود در انچه گذشت براین نیستیم و نبوده ایم که کردار کورش را شرعی اخلاقی انسانی جلوه داده و ازاو دفاع کرده باشیم تنها برانیم که انچه را که تحریف و تخریب گزارشی از گزارشهای تاریخی دانسته ایم را روشن سازیم همچنین باید اضافه کرد که برخی دیگر از نقل قولهای جناب غیاث ابادی از تاریخ کتزیاس نیز بگونه ای ظریف و زیبا! تحریف شده است تا هرچه بیشتر بر ذهن و ضمیر خوانندگان اثر نهد. مثلا بخشی از مطالبی که در مقاله : کوروش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی " و ... امده با این گونه تحریف وتخریب و تخلیط گزاره های تاریخی روبرو شده اند که امیدوارم در اینده ی نزدیک بتوانم تمامی این گزارشها را بدون تحریف بازگو نمایم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک مرتبط
کشورگشایی ایرانیان و هجوم ترک و تازی و مقدونی(نقد مرادی غیاث ابادی)
۲-دفاع از کوروش بزرگ هخامنشی
۳-شاهنامه و محبوبیت مردمی کورش بزرگ (نقد مرادی غیاث ابادی)
۴-برده داری در زمان هخامنشیان(نقد مرادی غیاث ابادی)
۵-کوروش و سوزاندن کرزوس
۶-تورات و فتح بابل توسط کوروش بزرگ (نقد مرادی غیاث ابادی)
۷-گزنفون و اتش زدن شهرها بدست کوروش ( نقد مرادی غیاث ابادی)
۸-قدمت نام زرتشت (پاسخ به رجزخوانی غیاث ابادی)
۹-کوروش و نابودی همیشگی کادوسیان (نقد مرادی غیاث ابادی)
۱۰-نقد مقاله ی « کوروش و مصادره اسناد تاریخی» از مرادی غیاث ابادی 1
همه ی نقد ها در ادرس http://iranbastannn.blogfa.com/ ببنید و بخوانید
این موضوع بمانند موضوعات دیگر نشانگر دروغپراکنی اقای غیاث ابادی است چندی پیش نقدی بر این نوشتار و دیگر نوشته ها داشتم که اینجا می اورم :--------------------------------------------------------------------------------
گزنفون و اتش زدن شهرها بدست کوروش ( نقد مرادی غیاث ابادی)
اقای غیاث ابادی در مطلبی جدید به نقل از کوروشنامه گزنفون مدعی نقل مستقیم و بدون استنباط شخصی از ماخذ مذکور شده و اورده است که :[INDENT] رنجهای بشری ۱۳۶: کورش بزرگ و به آتش کشیدن خانه مردمبه گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است. جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است. ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است. سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند».
[/INDENT]شگفت اینکه جناب غیاث ابادی مدعی هستند که : این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴بی انکه بخواهیم نظری ارائه کنیم تنها بنقل مستقیم گزارش و روایت گزنفون از فتح بابل (= اسور ، نینوا؟) می پردازیم تا هم به اصل ماجرا پی برده باشیم و هم به درجه ی امانت داری جناب غیاث ابادی پی ببریم . درباب فتخ نینوا گزنفون دراغاز روایت میکند که بهنگامه ی محاصره یکی از مردمان شهر خبر اورده است که :[INDENT]ناگاه شخص خاينى از شهر خارج شد و به او خبر داد كه مردم *نينوا چون قلب سپاه او را ناتوان تشخيص داده اند، مصمم هستند در حين عقب نشينى بر وى حمله برند. اين امر چندان دور از حقيقت نبود. چون حصار و باروى اطراف شهربسيار طولانى بود لذا وقتى قلب سپاه گسترش مى يافت ناچار عمق آن بسيار كم و ناقص مى ماند.» کوروشنامه ترجمه رضا مشایخی ص 212
[/INDENT]گویا این خبر در سپاهیان کوروش اثر نهاده بود چراکه انان دراغاز با وجود برج و باروهای بزرگ شهر تسخیر شهر را ناممکن میدانستند و خبر مخبر را نزدیک به حقیقت میپنداشتند. بهرحال پس از اینکه کوروش با مشورت با سرداران سپاه خود دریافت که برای تسخیر شهر بایستی مجرای رودی که از میان باروها گذشته و به درون شهر میرود را تغییر دهد برای سرداران و سربازانش سخنانی را یاداور گشت . باهم بخوانیم :[INDENT] « سپس كورش فرمان داد كه سران پياده نظام و تيراندازان و سواره نظام پارسى هريك در رأس ستون هاى خود مركب از هزار نفر حاضر شوند و ساير متحدين پش تسر آنها حركت كنند جملگى در اندك زمانى حاضر و مهياى حركت شدند. آن گاه گارد مخصوص و پياده نظام خاصه و سواره نظام را مأمور ساخت به بستر رودخانه وارد شوند تا اين كه بدانند كف آن به اندازه كافى محكم است يا نه. پس از اطمينان، فرمان داد كليه رؤساى سواره نظام و پياده نظام گردش جمع شوند و گفت:دوستان من، بستر رودخانه وسيع و راه بسيار مناسبى براى ورود ما به شهر است، برويم و با كمال اطمينان و بدون ذره اى ترس و ترديد وارد شهر شويم. حريف ما همان است كه با وجود متحدين بسيار از ما شكست خورد(مقصود اینست که دولت اسور متحد لیدی در جنگ پیش از این بوده است mmj.). همه آن روز را به ياد داريد كه در مقابل ما شكست خورد و پا به فرار گذارد. آنروز صبح خيلى زود خود را براى مدافعه آماده كرده بودو سلاح كافى در دست داشت و صف آرايى نموده بود، و حال آن كه امروز كه ما آنان را مورد حمله قرار مى دهيم جملگى در خواب و مست باده عيش و نوش اند. مردم* يا در بستر ناز و خوشى آرميده اند و يا در گوشه و كنار به نوشيدن و طرب مشغول اند و چون ما را در داخل شهر خود ببينند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد كه ديگر قادر به در دست گرفتن سلاح نيستند. اگر بعضى از اشخاص در گوشتان خوانده اند كه ورود در شهرى به اين عظمت، با وجود پاسبانان متعدد و كثرت جمعيت و از جان گذشتگى مردم* امرى دشوار و خطرناك است؛ اطمينان داشته باشيد كه در برابر سپاهيان دلير و كارآزموده اى مانند شما كار مهمى از آنان ساخته نيست. حصار خانه هاشان همه از چوب خرما و با قير قابل احتراق آغشته است. ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و شهر را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه ها را آتش خواهند زد و بدين قرار مدافعين يا بايد خانه ومواضع دفاعى خود را رها كنند و بگريزند يا در ميان شعله هاى آتش بسوزند.» همان ماخذ ص214
[/INDENT]دراینجا روشن میشود که جناب غیاث ابادی واژه ی حصار را بعنوان پیشوند خانه ها حذف میکند یا واژه مدافعین را به مردم تبدیل میکند تا از این رهگذر تحریف و تخریب گزارش تاریخی ، نشان و نمودی برای ضربه زدن و تخریب یک شخصیت تاریخی - که به گمان او بت دشمنانش یا توهین کنندگان به اوست - بیابد .(ناگفته پیداست که فوقا و انچه ذیلا می اید از کاربرد معنایی متفاوت برای واژه مردم در گزارش گزنفون است گاه بعنوان کسانی که قصد حمله به قلب سپاه دارند مردمی که در خواب نازند مردمی که بهمراه پاسپانان حاضر به جان فشانی اند یا مردم یا مدافعینی که بر فراز حصار خانه هایند و یا حتی مردمی که باید ازخانه خارج نشوند . انچه روشن است انست که در گزارش فوق مدافعین بمعنای واژه ی مردم عادی نیستند)بهترتیب چنین برمی اید که این نطق کوروش برای شرایط سختی باشد که احتمالا شهر یکپارچه سر به مقاومت و درگیری با استفاده از برج و بارو و حصارهای درون شهری باشد چراکه بنا به گزارش گزنفون درعمل چنین نشد و مشعلی برافروخته نگشت تا حصار خانه هایی بلکه خانه هایی سوزانده شود ! باهم بخشی از ادامه ی گزارش گزنفون را که مقصود نظر ماست را بخوانیم : «و در حین تسخیر شهر کوروش دستور داد که :[INDENT]كورش به سواره نظام و سربازان خود امر داد هركهدر كوچه ها يافتند بكشند و به جارچيان كه زبان آشورى مى دانستند فرمان داد ندا برآورند كه مردم* در خانه خويش بمانند و قدم بيرون ننهند والا خونشان هدر است. آن گاه گاداتاس و گوبرياس فرارسيدند. اولين اقدامشان شكرگزارى در برابر خدايان بود كه به آنان فرصت دادند تا انتقام خويش را از پادشاه جرار و سفاكى چون شاه آشور بستانند. سپس خدمت كورش شتافتند و اشك شوق و شعف بر رخسارشان جارى بود، خود را به پاى كورش انداختند و دست و پاى او را غرق بوسه كردند و از اين موهبت و سعادتى كه نصيبشان شده بود سر از پا نمى شناختند.» همان ماخذص 216
[/INDENT]باید افزود در انچه گذشت براین نیستیم و نبوده ایم که کردار کورش را شرعی اخلاقی انسانی جلوه داده و ازاو دفاع کرده باشیم تنها برانیم که انچه را که تحریف و تخریب گزارشی از گزارشهای تاریخی دانسته ایم را روشن سازیم همچنین باید اضافه کرد که برخی دیگر از نقل قولهای جناب غیاث ابادی از تاریخ کتزیاس نیز بگونه ای ظریف و زیبا! تحریف شده است تا هرچه بیشتر بر ذهن و ضمیر خوانندگان اثر نهد. مثلا بخشی از مطالبی که در مقاله : کوروش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی " و ... امده با این گونه تحریف وتخریب و تخلیط گزاره های تاریخی روبرو شده اند که امیدوارم در اینده ی نزدیک بتوانم تمامی این گزارشها را بدون تحریف بازگو نمایم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک مرتبط
کشورگشایی ایرانیان و هجوم ترک و تازی و مقدونی(نقد مرادی غیاث ابادی)
۲-دفاع از کوروش بزرگ هخامنشی
۳-شاهنامه و محبوبیت مردمی کورش بزرگ (نقد مرادی غیاث ابادی)
۴-برده داری در زمان هخامنشیان(نقد مرادی غیاث ابادی)
۵-کوروش و سوزاندن کرزوس
۶-تورات و فتح بابل توسط کوروش بزرگ (نقد مرادی غیاث ابادی)
۷-گزنفون و اتش زدن شهرها بدست کوروش ( نقد مرادی غیاث ابادی)
۸-قدمت نام زرتشت (پاسخ به رجزخوانی غیاث ابادی)
۹-کوروش و نابودی همیشگی کادوسیان (نقد مرادی غیاث ابادی)
۱۰-نقد مقاله ی « کوروش و مصادره اسناد تاریخی» از مرادی غیاث ابادی 1
با سلام
به !به !جناب هخامنشی باز که شما با سخنان استادتان دکتر انصاری پیداتان شد !!
اولا یک توضیح بدهم که دوستان اگر دكتر انصاري را نمي شناسيد :khaneh:
بيشتر تحقيق بفرماييد ...که او کیست !!از اسلام ستیزی او بقال سر کوچه هم خبر دارد !
اما خوب است بدانید که این جناب هخامنشی دم خروس را در تاریخ جا گذشته و به دروغ قسم میخورد !:Cheshmak:
جناب غیاث ابادی دروغ گفته یا ان استادتان جناب انصاری اسلام ستیز !
مثل اینکه فراموش کردید !!
جاپای به آتش کشیدن خانه ها را استادتان سانسور کرد و شما هم باور کردید !!؟:Sham::Sham:
نویسنده ی مذکور ( دكتر انصاري)در صفحه 47 می نویسد که ::Cheshmak::Cheshmak:[INDENT]سپس سپاه کوروش از دجله عبور کرد و کوروش خود به طرف شمال حرکت کرد و به لشکر بابل که در نزدیکی شهر اپیس صف آرایی کرده بود ، حمله نمود و ارتباط آن را با بابل قطع کرد. از طرف دیگر یکی از سرداران خود ، گبریاس را به مرکز جنوبی ابل اعزام داشت . گبریاس موفق شد نبونید را که با سپاه خود در سیپ پار مستقفر شده بود از آنجا براند و بدون مانع وارد بابل شود .
[/INDENT] نویسنده یک سانسور بزرگ در این سطور انجام داده چون این روایت چه در سالنامه نبونید و چه در نوشته محققان بزرگ نوع دیگری روایت شده است . رجبی در مصاحبه با سایت میراث فرهنگی می نویسد : كوروش در يك اقدام ناجوانمردانه پس از تصرف شهر اوپيس آنرا با قيري كه از كركوك آورد با سكنه اش به آتش كشيد.:Sham::Sham:[INDENT]اولمستد: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."( اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)
جان مانوئل کوک: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند."
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.)
پرویز رجبی: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."
(رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.)
ویل دورانت نیز به کوروش "قساوت بی حد " را نسبت می دهد که بنظر درباره همین حرکتش می باشد :
ويل دورانت:"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است":Sham:
[/INDENT]در سالنامه نبونید هم چنین نوشته شده است ::Sham::Sham:[INDENT]در ماه تَـشـریـتـو ، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند.اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.
(به نقل از سایت غیاث آبادی و با حذف پرانتز گذاری ) ( + )
[/INDENT]نویسنده این جعلنامه این روایت را بدون ذکر حقیقت ماجرا آورده و با شعبده بازی حقیقت را پوشانده است .:khaneh:
در حقیقت این واقعه کشتن مردم اپیس روی داده و در کتاب انصاری ذکر نشده که چگونه این رویداد با اهمیت بوقوع پیوست .
انصاری در صفحه 48 پس از آوردن یک سلسله مطالب سانسور شده و جعلی مدعی می شود :[INDENT](کوروش) برای مردم آن آسایش و رفاه و عدالت به ارمغان می آورد ، نه کسی را می کشد ، نه جایی را می سوزاند و نه اجازه غارت اموال و دارایی مردم مغلوب را می دهد و از اینرو او را با آغوش باز پذیرا شدند . و روز 12 اکتبر سال 539 قبل از میلاد شهر بابل به چنگ ایرانیان افتاد . از سال 539 قبل از میلاد که کوروش بابل را فتح کرد وی پادشاه بابل و کیازند و سایر کشورهای دنیا بشمار می رفت .:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
[/INDENT]الف) البته سوزاندن مردم با قیر و آتش زدن یک شهر و غارت شهرهای بیگانه گویا در چشم ایشان لطف بی حد به مردم آن دیار بوده که دکتر ما آنرا ندیده است ! :Kaf::Kaf:
ب ) همانطور که پیشتر در رابطه با این موضوع سخن گفتیم کوروش در استوانه بابلی میگوید :[INDENT]باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند ( + )
[/INDENT]اين براي يك انسان مورد پذيرش نيست كه بوسه بر دو پاي يك انسان ديگر را افتخار بداند ، ضمن اينكه همانطور كه پيشتر عرض شد كوروش در رابطه با پذيرش او توسط مردم بابل و منفور بودن نبونيد يك دروغ بزرگ را در خاورميانه رقم زده است و همين مردم بابل پس از كوروش در زمان تصدي سلطنت توسط داريوش عليه او به رهبري فرزندان نبونيد دوبار شورش مي كنند و اين موضوع را داريوش در كتيبه بيستون كاملا تاييد مي كند .
یا علی ع
با سلام
دوستان برای اینکه این جناب هخامنشی mmj را بهتر بشناسند !!
نمونه ای از جعلیات و پنهان کاریها و قیچی کاری ایشان را در این تاپیک به تصویر کشیدیم !!
میتوانند مشاهده کنند !
http://www.askdin.com/thread17284.html
در این تاپیک هم میتوانند عناد و توهینهای او را به مقدسات ما ببینند که برای جناب کوروش حاضر هستند پیامبر ص خدا را زیر سوال ببرند !!
اما زهی خیال باطل!
تا ببینید چه کسانی دروغ گو و فاجعه اسلام ستیزی تا بکجا ادامه دارد!
http://www.askdin.com/thread4180.html#post198342
فخری به داریوش و به اسفندیار نیست [=century gothic]
مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد [=century gothic]
ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست [=century gothic]
در سایه محمد و آل محمدیم [=century gothic]
برتر از این برای بشر افتخار نیست [=century gothic]
ابنای دین و سوره توحید و کوثریم [=century gothic]
بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست [=century gothic]
اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است [=century gothic]
هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست [=century gothic]
اندر دژ ولایت و حصن امامتیم [=century gothic]
مانند این حصار به گیتی حصار نیست [=century gothic]
ما امت عدالت و صلح و اخوتیم [=century gothic]
در ما نفاق و شیطنتِ دیو سار نیست [=century gothic]
از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه [=century gothic]
ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست [=century gothic]
اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام [=century gothic]
در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست [=century gothic]
گر مدعی تلاش به توهین ما کند [=century gothic]
با او بگو که از تو جز این انتظار نیست [=century gothic]
تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات [=century gothic]
راهی که می روی ره پروردگار نیست [=century gothic]
زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع) [=century gothic]
اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست [=century gothic]
یارب رسان امام زمان منجی جهان [=century gothic]
فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست [=century gothic]
پر می کند ز عدل به امر خدا زمین [=century gothic]
بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست [=century gothic]
آئین دین مداری و تقوی شود رواج [=century gothic]
رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست [=century gothic]
مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل [=century gothic]
مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست
.
تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.) جان مانوئل کوک: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند."
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.)پرویز رجبی: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."
(رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.)ویل دورانت نیز به کوروش "قساوت بی حد " را نسبت می دهد که بنظر درباره همین حرکتش می باشد :
ويل دورانت:"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است":Sham:
در سالنامه نبونید هم چنین نوشته شده است ::Sham::Sham:
[INDENT]در ماه تَـشـریـتـو ، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند.اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.
(به نقل از سایت غیاث آبادی و با حذف پرانتز گذاری ) ( + )
[/INDENT]
پیش تر دراینباره توضیح داده شد اتفاقا در گزارش رویدادنامه نبونید بهیچ روی سخنی از اتش زدن نیست که انرا قرینه ی نطق کوروش به گزارش گزنفون کنیم در گزارش گزنفون نیز سخنی از اقدام عملی به اتش زدن نیست ! تنها برای قوت قلب دادن به سربازان امده است که "ما میتوانیم حصار خانه ها که از چوبند را اتش زنیم" ولی بهنگام فتح هرگز چنین نشد . این گزارش گزنفون است اما در سند قطعی تاریخی هرگز سخنی از اتش زدن نیست
از سویی دیگر شهر اپیس نیز بابل یا اکد نیست شهرکی مرزی بوده است و بابل بدون خونریزی فتح شده است
همچنین پیش تر گفته شد که درباره گزارش زیر مورخین دو رویکرد دارند :
[INDENT]در ماه تَـشـریـتـو (= آرامی: تـیـشـری/ فارسی باستان: بـاگَـیـادَئـیـش/ مهر)، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند (علیه چه کسی؟). اما او (کوروش یا نبونید؟) همه مردمان شهر را از دم بکشت.
[/INDENT]درباره این گزارش مورخین دو رویکرد داشتند که یکی همانست که در بالا از شما نقل شد یعنی کشتار سپاهیان یا مردم بدست کوروش بوده است اما
رویکرد دوم نیز این کشتار را متوجه شخص نبونید و حکومت او میکند . پرفسور اسمیت مینویسد :
[INDENT]در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو Tašrîtu (شهریور- مهر سال 539 پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر نبونئید در محلی به نام اپیس Opis شكست می دهند. در این هنگام مردم بابل بر (نبونئید) سر به شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری سهمگین سرکوب می کند. روز چهاردهم تشریتو (10 مهر ماه) شهر سیپر sippar در شصت كیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان كورش گشوده می شود. روز 16 تشریتو (= 12 مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی (= آشور) از راه بستر رود فرات وارد بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند. روز سوم ماه Arahsamnu ارخسمنو (= 18 آبان) کورش به بابل می آید.
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت
Sidney Smith, Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylonian. London: Methuen and Co. Ltd. 1924. بنقل از مقاله اقای پرفسور ارفعی
[/INDENT]برای مثال اقای رضا گزارش استاد رجبی را بعنوان یک مورخ وطنی ذکر کرده اند در مقابل نیز میتوان به اقای ارفعی رجوع کرد و توضیح ایشان را پیگیر شد
مثلا بنگرید
[INDENT] مثلاً شیوهٔ آشوریها این بوده که قتل و غارت کنند و به غنیمت ببرند، معابد را با خاک یکسان کنند و انسانها را اسیر کنند و به آشور کوچ دهند. نمونهای از این رفتارها را در نوشتهٔ «آشور بانیپال» (۶۴۵ پیش از میلاد) پس از فتح شوش میبینیم. پس از آشوریها نیز نوبت به بابلیها میرسد. آنان نیز چنین میکنند و از آنجا که شریانهای حیاتی در شرق و شمال بسته شده است، مدام به سوریه و فلسطین حمله میکنند و انسانها را از محلی به محل دیگر کوچ میدهند، اما در مورد کوروش، دوست و دشمن چنین حرفی نزدهاند و شهرت دادگری کوروش، قبل از اینکه سپاهیان او بابل را فتح کنند به بابل رسیده بود؛ چون بر اساس یک متن باستانی، شورشی در بابل به هواداری کوروش رخ میدهد که نبونئید آن را سرکوب میکند. البته من گمان میکنم این نوشته بعدها نگارش شده است، ولی به هر روی، در آن ردپاهایی از حقیقت وجود دارد. مهمترین علتی که سبب شد، کوروش خیلی از سرزمینها را بدون جنگ و خونریزی فتح کند این بود که شهرت دادگری او به همه جا رسیده بود و مردمان نیز از پادشاهی او خرسند بودند؛ چرا که در سایهٔ پادشاهی او از یورشها و قتل و غارتهای سالیانهٔ این قوم یا آن قوم، نجات مییافتند. بنابراین اگر کوروش به بخش بزرگی از فرمان خود عمل کرده باشد که تاریخ این را گواهی میدهد، او نمونه آرمانی یک شهریار دادگر در طول تاریخ است.http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/1476-manshor-korosh-bozorg.html
[/INDENT]
همچنین دقت در گزارش رویدادنامه نبونید بدرستی میرساند که این کشتار بدست ارتش نبونید بوده است چراکه
رویدادنامه میگوید :هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛
یعنی
سپاه کوروش در شهر اپیس در کنار رود دجله مقابل سپاه اکد بوده است که شورش روی داده است
و در اینزمان مردم اکد سر به شورش برمی دارند و نه مردم شهر اپیس ! کوروش هنوز به اکد نیامده بود که بتواند مردم را بکشد !
[=book antiqua]با سلام [=book antiqua]به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است.
[=book antiqua]جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است.
[=book antiqua]ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است.
[=book antiqua] سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند». :narahat az:[=book antiqua]این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!
[=book antiqua]برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و
[=book antiqua]۲۶۸٫
رضا مرادی غیاث آبادی
با سلام
متاسفانه شما نقش بزرگ نمائی خاندان پهلوی را در مورد کوروش بوسیله یهود و دست نشانده ان انگلیس فراموش کرده اید در این تاپیک توضیح داده ایمhttp://www.askdin.com/thread19565.html
که برای کم رنگ کردن اسلام چه ظلم بزرگی به تاریخ کردند [=century gothic]و افکار مردم را با سخنانی که هیچ کدام صحت ندارد در مورد کوروش مسموم کردند !
مسلما سم زدایی و کشیدن سم از افکار مردم به این سادگیها نیست !
[=century gothic]اما خوشبختانه شروع شده و میبینیم در میتینگها و مجالس علمی از این جعلیات سخن گفته میشود و این جای امیدوارست !
و اما بعد.........
«کتزیاس [=book antiqua]پس از نقل رفتار محبتآمیز کورش با آستیاگ (آخرین پادشاه ماد) این را نیز آورده است که «کورش پس از تصرف ماد، اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) را کشت و زنش را تصرف کرد و به جمع زنان خود افزود».»
و کوروش باز هم میکشد و میکشد ::narahat az:
«کورش چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) را از حدقه در آورد و پوستش را زنده زنده کند و به صلیبش کشید.ب[=book antiqua]ه این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار میکرد».
کتزیاس همچنین نقل میکند که «کورش قبل از حمله به ماساژتها، به سرزمین دِربیکسهای سکایی حمله برد و پس از قتلعام سی هزار نفر از دربیکسها و کشتن پادشاه آنان و دو پسرش، کشورشان را تصرف کرد».[=book antiqua]تاریخ کتزیاس، خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، بخشهای یک تا هفت، صفحه ۱۵ تا ۳۸»
گزنفون و کوروشنامه :
«کورش و سپاهیانش به اندازهای از اهالی شهر را کشتند که «زنان شیون و زاری آغاز کردند و دیوانهوار به هر سو میگریختند.
[=book antiqua]آنان اطفال خود را به آغوش گرفته بودند و از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه میکردند که نگذارید ما تنها و بیپناه بمانیم
گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، ۱۳۸۶»
اما موضوع یادمان نرود که مربوط به سوزاندن خانه های مردم است به دست کوروش هخامنشی
[=book antiqua]با سلاماما برای اینکه به شما ثابت کنم که جناب کوروش دست به این آتش سوزی زده منابع دیگری را هم برای شما بازگو میکنیم
[=book antiqua]کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.
( اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)
جان مانوئل کوک: کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند.
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.)
[=book antiqua]پرویز رجبی: کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد.
(رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.)
ویل دورانت نیز به کوروش "قساوت بی حد " را نسبت می دهد که بنظر درباره همین حرکتش می باشد :
[=book antiqua]ويل دورانت:"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است"
در سالنامه نبونید هم چنین نوشته شده است :
در ماه تَـشـریـتـو ، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند.اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.
(به نقل از سایت غیاث آبادی )
[=arial narrow]با سلام
یکی دیگر از دروغهای کورشپرستان و انتساب سخنان و نقلقولهای خیالی به کورش این است که از قول او آوردهاند: [=book antiqua]«برای نبرد با تاریکی شمشیر نمیکشم، چراغی میافروزم».
اما این سخن از اصل و اساس ساختگی نیست.
[=book antiqua]بلکه شکل تغییریافته و تحریف شده آن سخن کورش است که گزنفون نقل کرده و در آن اشاره شده است به نبرد با مردمی که در تاریکی شب خفتهاند، با مشعل آمیخته به قیری که خانههایشان را به آتش میکشد.
بطور خلاصه مفهوم این عبارت چنین است که به مردمی که در تاریکی شب خفتهاند با مشعل آغشته به قیر هجوم میبرم.:sham::sham:برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛
کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و ۲۶۸٫رضا مرادی غیاث آبادی
پیش تر دراینباره توضیح داده شد اتفاقا در گزارش رویدادنامه نبونید بهیچ روی سخنی از اتش زدن نیست که انرا قرینه ی نطق کوروش به گزارش گزنفون کنیم در گزارش گزنفون نیز سخنی از اقدام عملی به اتش زدن نیست ! تنها برای قوت قلب دادن به سربازان امده است که "ما میتوانیم حصار خانه ها که از چوبند را اتش زنیم" ولی بهنگام فتح هرگز چنین نشد . این گزارش گزنفون است اما در سند قطعی تاریخی هرگز سخنی از اتش زدن نیست
از سویی دیگر شهر اپیس نیز بابل یا اکد نیست شهرکی مرزی بوده است و بابل بدون خونریزی فتح شده است
همچنین پیش تر گفته شد که درباره گزارش زیر مورخین دو رویکرد دارند :[INDENT]در ماه تَـشـریـتـو (= آرامی: تـیـشـری/ فارسی باستان: بـاگَـیـادَئـیـش/ مهر)، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند (علیه چه کسی؟). اما او (کوروش یا نبونید؟) همه مردمان شهر را از دم بکشت. [/INDENT]درباره این گزارش مورخین دو رویکرد داشتند که یکی همانست که در بالا از شما نقل شد یعنی کشتار سپاهیان یا مردم بدست کوروش بوده است اما
رویکرد دوم نیز این کشتار را متوجه شخص نبونید و حکومت او میکند . پرفسور اسمیت مینویسد :[INDENT]در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو tašrîtu (شهریور- مهر سال 539 پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر نبونئید در محلی به نام اپیس opis شكست می دهند. در این هنگام مردم بابل بر (نبونئید) سر به شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری سهمگین سرکوب می کند. روز چهاردهم تشریتو (10 مهر ماه) شهر سیپر sippar در شصت كیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان كورش گشوده می شود. روز 16 تشریتو (= 12 مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی (= آشور) از راه بستر رود فرات وارد بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند. روز سوم ماه arahsamnu ارخسمنو (= 18 آبان) کورش به بابل می آید.
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت
sidney smith, babylonian historical texts relating to the capture and downfall of babylonian. London: Methuen and co. Ltd. 1924. بنقل از مقاله اقای پرفسور ارفعی [/INDENT]برای مثال اقای رضا گزارش استاد رجبی را بعنوان یک مورخ وطنی ذکر کرده اند در مقابل نیز میتوان به اقای ارفعی رجوع کرد و توضیح ایشان را پیگیر شد
مثلا بنگرید [INDENT] مثلاً شیوهٔ آشوریها این بوده که قتل و غارت کنند و به غنیمت ببرند، معابد را با خاک یکسان کنند و انسانها را اسیر کنند و به آشور کوچ دهند. نمونهای از این رفتارها را در نوشتهٔ «آشور بانیپال» (۶۴۵ پیش از میلاد) پس از فتح شوش میبینیم. پس از آشوریها نیز نوبت به بابلیها میرسد. آنان نیز چنین میکنند و از آنجا که شریانهای حیاتی در شرق و شمال بسته شده است، مدام به سوریه و فلسطین حمله میکنند و انسانها را از محلی به محل دیگر کوچ میدهند، اما در مورد کوروش، دوست و دشمن چنین حرفی نزدهاند و شهرت دادگری کوروش، قبل از اینکه سپاهیان او بابل را فتح کنند به بابل رسیده بود؛ چون بر اساس یک متن باستانی، شورشی در بابل به هواداری کوروش رخ میدهد که نبونئید آن را سرکوب میکند. البته من گمان میکنم این نوشته بعدها نگارش شده است، ولی به هر روی، در آن ردپاهایی از حقیقت وجود دارد. مهمترین علتی که سبب شد، کوروش خیلی از سرزمینها را بدون جنگ و خونریزی فتح کند این بود که شهرت دادگری او به همه جا رسیده بود و مردمان نیز از پادشاهی او خرسند بودند؛ چرا که در سایهٔ پادشاهی او از یورشها و قتل و غارتهای سالیانهٔ این قوم یا آن قوم، نجات مییافتند. بنابراین اگر کوروش به بخش بزرگی از فرمان خود عمل کرده باشد که تاریخ این را گواهی میدهد، او نمونه آرمانی یک شهریار دادگر در طول تاریخ است.http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/1476-manshor-korosh-bozorg.html
[/INDENT]همچنین دقت در گزارش رویدادنامه نبونید بدرستی میرساند که این کشتار بدست ارتش نبونید بوده است چراکهرویدادنامه میگوید :هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛
یعنیسپاه کوروش در شهر اپیس در کنار رود دجله مقابل سپاه اکد بوده است که شورش روی داده است
و در اینزمان مردم اکد سر به شورش برمی دارند و نه مردم شهر اپیس ! کوروش هنوز به اکد نیامده بود که بتواند مردم را بکشد !
عجب پرشهای کرده اید!!
چشمانتان را بر منابع بسته اید و یا دوست نداشتید آنها را ببینید !!؟
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]در ضمن این تاپیک که یادتان هست که چگونه به دفاع از استادتان دکتر انصاری پرداخته اید
لطفا سخنان به گل نشسته ای که قبلا علمی پاسخ داده شده را مجدد مطرح نکنید
http://www.askdin.com/thread11270.html
.نقدی برجعلنامه دکتر انصاری (محمدبن عبدالله وکوروش بزرگ) - صفحه 3 ...
بگذارید نگاه دیگری به تاریخ بیاندازیم
تا بدانید سوزاندن رسم پادشاهان هخامنشی بوده
آنلیسیوس بوئتیوس که در قرن 16 در ایتالیا می زیست ، در نسک «تسلای فلسفه» می نویسد :
باری ؛ این چهره ، چهرة حقیقی خدای دروغگویان : شاه سرزمین پرشیا ، کوروش هخامنشی است ؛ همان شخصیتی که اشپیگل از یک خاورشناس بسیار برجسته بنام پروفسور ویزهوفر ، در موردش مینویسد :
اما در حقیقت او یک حاکم خشن چون دیگران بوده است.ارتش او مناطق مسکونی و مکان های مقدس را غارت می کرد و اشراف شهری را به اسارت می برد.. نیـروهای او مســیر دجـله را پیمـودند و نخســت اوپیس (Opis) را تسخیر کرده و تمام اسیران را کشتند. :Sham::Sham:
سپس به سوی بابل سرازیر شدند.
آنجا نبونید، پادشاه پیر ٨٠ ساله پشت دیوار ١٨ کیلومتری پیرامون شهر سنگر گرفته بود..در همین زمان روحانیون خدای مردوک در بابل طرح خیانت به سرزمین خود را میریزند.
آنها که از این که پادشاه شان قدرت روحانیون را محدود ساخته بود، عصبانی بودند، به گونه ای نهانی دروازه های شهر را گشودند و نمایندگان پارسیان دشمن را به شهر راه دادند. نبونید به تبعید فرستاده شد و پسرش کشته شد.»
[=Times New Roman]دانشنامهٔ آريانا: منشور حقوق بشر کوروش کبیر، یاوه بزرگ
کوروش هر جا رفت به قصد غارت و چپاولگری رفت ، کرزوس بیچاره که نخست در غل و زنجیر شد و بعد زنده زنده در آتش کینة کوروش می سوخت و همراه با تختش بر تلی از هیزم گذاشته شد
و پس از رهایی معجزه آمیز از آتش به کوروش می گوید :
«او (کوروش) و چند تن از کودکان دهکده در کوچه سرگرم شاه بازی بودند ، اتفاقاً بچه ها کوروش را که می پنداشتند شبانزاده است در بازی به سمت شاه خویش برگزیدند ، ... هنگامیکه یمی از همبازیها که تصادفاً یکی از بزرگزادگان مادی پسر ارتمبره نامی بود از اجرای فرمان کوروش شاه امتناع کرد ، کوروش او را با تازیانهسخت تنبیه کرد(!)
پسرک که از آن رفتار خشن بسیارخشمناک شده بود ... »
(برگة 66)
هردوت پدر تاریخ از موضوع حماسه برای نشان دادن تلاش ایالت یونان در آن زمان برای غلبه بر امپراتوری پارس و جنگ برای آزادی و رهایی بهره گرفت. هردوت این نظریه را نقل کرده که دموکراسی زاینده نبرد یونانیان با استبداد پارس (هخامنشی) می باشد.
پادشاه هخامنشی - کورش - که با استبداد بر رعایا حکومت می کرد، با تکیه بر قدرت پوشالی خویش درصدد تصرف آنی یونان کوچک برآمد، لکن به طور غیر منتظره ای با مقابله به مثل یونانی ها مواجه شد.
ایرانی ها باید به خاطر بیاورند که در نبرد ماراتون با یونانی ها شکست خفت باری خوردند. درباره نبرد ماراتون هردوت نقل کرده است که در این نبرد یونانی ها جز کشت و کشتار وحشیانه از هخامنشی ها ندیدند و در پرتو این نبرد، یونانی ها هویت مدنی خویش را باز یافتند.
به طور تلویحی، تمام تئوری های سیاسی غرب - از محکومیت سنت دیکتاتوری آتلانتیک تا کاریکاتوری که مارکس از استبداد شرقی ارائه کرده است - بر خلاف روح پارس (هخامنشی) تعریف گردیده است.
با پیروزی یونانی ها، هخامنشیان به طرزی قابل ترحم و سرزنش آمیز در حافظه جهان حک شدند ... این حکومت خودکامه چنان که تواریخ هردوت گفته است سرانجام منهدم شد.:Kaf:
برای کم رنگ کردن اسلام چه ظلم بزرگی به تاریخ کردند [=century gothic]و افکار مردم را با سخنانی که هیچ کدام صحت ندارد در مورد کوروش مسموم کردند !
مسلما سم زدایی و کشیدن سم از افکار مردم به این سادگیها نیست !
[=century gothic]اما خوشبختانه شروع شده و میبینیم در میتینگها و مجالس علمی از این جعلیات سخن گفته میشود و این جای امیدوارست !
و اما بعد.........«کتزیاس [=book antiqua]پس از نقل رفتار محبتآمیز کورش با آستیاگ (آخرین پادشاه ماد) این را نیز آورده است که «کورش پس از تصرف ماد، اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) را کشت و زنش را تصرف کرد و به جمع زنان خود افزود».»
و کوروش باز هم میکشد و میکشد ::narahat az:
«کورش چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) را از حدقه در آورد و پوستش را زنده زنده کند و به صلیبش کشید.ب[=book antiqua]ه این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار میکرد».
اکثریت موضوعات را پیش تر جواب داده ایم تعدادی باقی مانده بخشی را اینک و بخشی را بعدا پاسخ میدهیم
«کورش چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) را از حدقه در آورد و پوستش را زنده زنده کند و به صلیبش کشید.ب[=book antiqua]ه این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار میکرد».
دراینجا بوضوح مفهوم قصاص را در عملکر کورش می بینیم
کوروش پیشکارش را بدلیل قتل استیاگ میکشد اصل داستان چنین است :
آمی تیس (دختر استیاگ) که زن کوروش بود خواست پدر خودرا ببیند و کورش خواجه ای را که پتی سکاس نام که معتمد او بود فرستاد تا شاه سابق ماد را به دربار بیاورد. آبارس، که از نزدیکان کوروش بود پنهانی به خواجه مذکور گفت که در موقع مسافرت استیاگس را بکش و خواجه چنین کرد . توضیح انکه شاه را در کویری انداخت و امد. پس از چندی امی تیس -دختراستیاگ- خوابی دید و ازا ان استنباط کرد که پدرش را کشته اند و از کوروش مجازات خواجه را خواست او خواجه را به امی تیس - دختر استیاگ و صاحب خون- سپرد . ملکه دستور داد اورا پوست کنده چشم هایش را دراورده و مصلوبش کنند. بعد ابارس هم خودکشی کرد.... پس از حستجو درباره ی نعش شاه ماد اوورا در کویری یافتند چیزی که باعث حیرت بود اینست که شیری نعش شاه را از درندگان دیگر حفظ کرده بود و وقتی که فرستادگان به سر نعش رسیدند شیر کناره کرده ناپدید شد نعش شاه ماد را با احترامات زیاد دفن کردند!!
سایت انگلیسی تاریخ کتزیاس :
Cyrus then sent Petisacas the eunuch, who had great influence with him, to Persia to fetch Astyigas from the Barcanians, he and his daughter Amytis being anxious to see him. Oebaras then advised Petisacas to leave Astyigas in some lonely spot, to perish of hunger and thirst; which he did. But the crime was revealed in a dream, and Petisacas, at the urgent request of Amytis, was handed over to her by Cyrus for punishment. She ordered his eyes to be dug out, had him flayed alive, and then crucified. Oebaras, afraid of suffering the same punishment, although Cyrus assured him that he would not allow it, starved himself to death by fasting for ten days. Astyigas was accorded a splendid funeral; his body had remained untouched by wild beasts in the wilder-ness, some lions having guarded it until it was removed by Petisacas
بند6 http://www.livius.org/ct-cz/ctesias/photius_persica.html
با اینکه حکایت افسانه است اما نشانی واضح از عدالت کوروش است چراکه قاتلین را به صاحب خون سپرد که اگر هم نباشد نشان بی عدالتی او هرگز نیست !
«کتزیاس [=book antiqua]پس از نقل رفتار محبتآمیز کورش با آستیاگ (آخرین پادشاه ماد) این را نیز آورده است که «کورش پس از تصرف ماد، اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) را کشت و زنش را تصرف کرد و به جمع زنان خود افزود».»
اصل داستان چنین است :
کوروش پسر چوپانی بود از ایل مردها که از شدت احتیاج راهزنی میکرد کوروش در جوانی کارهای پست داشت وبرای همین زیاد تازیانه خورد او با استیاگ هیچ قرابتی نداشت و از راه حیله به قدرت رسید . دوست او ابارس هم از حیث تقلب و شیادی معروف بود در ابتدا استیاگ نسبت به کوروش فاتح شد و حتی به پارس به درامده اورا تعقیب کرد ولی کوروش به واسطه دخالت زنان نجات یافت و پس از ان چادشاه ماد با چدر کوروش به مسالمت رفتار کرد و ازاری به اونرساند بعد کوروش برضد استیاگ قیام کرد فائق شد پادشاه فرار کرد به همدان چناه برد
دخترش امی تیس و دامادش سپی داماس اورا پنهان کردند کوروش رسید که دختر و داماد استیاگ را با اطفال و و دو نفر درباری و سپی تاسس و مگابرن شکنجه کنند تا بگویند استیاگ کجاست پادشاه چون نمیخواست انان زجر بکشند خودرا تسلیم کوروش کرد ابارس استیاگ را زنجیر کرد به زندان کرد اما کوروش پشیمان شد اورا ازاد کرد و محترم داشت چون پدر! درباره امی تیس هم همان اخترامات را رعایت کرد. اما سپی تاماس را از این جهت که گفته بود نمیداند استیاگ کجاست و این حرف دروغ بود ، دستور داد بکشد او با امی تیس ازدواج کرد.
He begins by stating that Astyages (whom he also calls Astyigas) was not related to Cyrus; that he fled from him to Ecbatana and hid himself in the vaults of the royal palace with the aid of his daughter Amytis and her husband Spitamas; that Cyrus, when he came to the throne, gave orders that not only Spitamas and Amytis, but also their sons Spitaces and Megabernes should be put to the torture for assisting Astyigas; that the latter, to save his grandchildren from being tortured on his account, gave himself up and was taken and loaded with chains by Oebares; that shortly afterwards he was set free by Cyrus and honored as his father; that his daughter Amytis was treated by him as a mother and afterwards became his wife. Her husband Spitamas, however, was put to death, because, when asked, he had falsely declared that he did not know where Astyigas was.
این داستان عمیقا افسانه است
اول اینکه اسامی چنانکه دانشمندان گفته اند ایرانی نیستند
دوم اینکه شرح وقایع فتح ماد و گرفتن استیاگ در کتیبه های بابلی معاصر کوروش امده است :
سال ششم (۵۵۰/ ۵۴۹)
[INDENT]شاه آسـتـیـاگ (در متن بابلی: ایـشْـتـومِـگـو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش (در متن بابلی: کـورَش)، شاه اَنـشـان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آسـتـیـاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند.
کوروش، بسوی کشور هَـگـمَـتـانـه/ همدان (در بابلی: اَگَـمـتَـنـو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هـگـمـتـانـه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. اشیای ارزشمندی از . . .
[/INDENT]
«کورش و سپاهیانش به اندازهای از اهالی شهر را کشتند که «زنان شیون و زاری آغاز کردند و دیوانهوار به هر سو میگریختند.آنان اطفال خود را به آغوش گرفته بودند و از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه میکردند که نگذارید ما تنها و بیپناه بمانیم
گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، ۱۳۸۶»
این موضوع در میدان جنگ روی داده است و این در حال جنگ امزی بس طبیعی است چراکه در میدان جنگ که طرفین قصد کشتن هم را دارند رحمت و مدارا را نسزد که اگر چنین کنی کشته میشوی ایا در میدان جنگ انتظار خوشقلبی باید داشت؟ . جناب رضا ا درست نیست که با یک شخصیت تاریخی اینگونه سیاهنمایی کرد ! البته شما نمیکنید بلکه از شیادی بنام غیاث ابادی نقل میکنید ! این داستانها و جنگها در اسلام هم هست ایا دوست دارید همان مورخین غربی با شیادی تمام یکسویه بقضاوت نشسته و جنگهای تدافعی اسلام را با سیاهنمایی جور دیگر گزارش کنند؟ هرچند انها چنین کرده اند و میکنند اما ایا با شمای مسلمان فرقی دارند؟! پس انصاف داشته باش تا انصاف ببینید!
اصل داستان در گزنفون چنین است :
در ضمن این تاپیک که یادتان هست که چگونه به دفاع از استادتان دکتر انصاری پرداخته اید
لطفا سخنان به گل نشسته ای که قبلا علمی پاسخ داده شده را مجدد مطرح نکنید http://www.askdin.com/thread11270.html
.نقدی برجعلنامه دکتر انصاری (محمدبن عبدالله وکوروش بزرگ) - صفحه 3 ...
درانجا ما به همه ی موارد پاسخ داده ایم اگر هرقسمت از پاسخ ما برای شما مبهم است نقل کنید تا توضیح داده شود
اکثریت موضوعات را پیش تر جواب داده ایم تعدادی باقی مانده بخشی را اینک و بخشی را بعدا پاسخ میدهیمدراینجا بوضوح مفهوم قصاص را در عملکر کورش می بینیم
کوروش پیشکارش را بدلیل قتل استیاگ میکشد اصل داستان چنین است :
آمی تیس (دختر استیاگ) که زن کوروش بود خواست پدر خودرا ببیند و کورش خواجه ای را که پتی سکاس نام که معتمد او بود فرستاد تا شاه سابق ماد را به دربار بیاورد. آبارس، که از نزدیکان کوروش بود پنهانی به خواجه مذکور گفت که در موقع مسافرت استیاگس را بکش و خواجه چنین کرد . توضیح انکه شاه را در کویری انداخت و امد. پس از چندی امی تیس -دختراستیاگ- خوابی دید و ازا ان استنباط کرد که پدرش را کشته اند و از کوروش مجازات خواجه را خواست او خواجه را به امی تیس - دختر استیاگ و صاحب خون- سپرد . ملکه دستور داد اورا پوست کنده چشم هایش را دراورده و مصلوبش کنند. بعد ابارس هم خودکشی کرد.... پس از حستجو درباره ی نعش شاه ماد اوورا در کویری یافتند چیزی که باعث حیرت بود اینست که شیری نعش شاه را از درندگان دیگر حفظ کرده بود و وقتی که فرستادگان به سر نعش رسیدند شیر کناره کرده ناپدید شد نعش شاه ماد را با احترامات زیاد دفن کردند!!
سایت انگلیسی تاریخ کتزیاس :
Cyrus then sent Petisacas the eunuch, who had great influence with him, to Persia to fetch Astyigas from the Barcanians, he and his daughter Amytis being anxious to see him. Oebaras then advised Petisacas to leave Astyigas in some lonely spot, to perish of hunger and thirst; which he did. But the crime was revealed in a dream, and Petisacas, at the urgent request of Amytis, was handed over to her by Cyrus for punishment. She ordered his eyes to be dug out, had him flayed alive, and then crucified. Oebaras, afraid of suffering the same punishment, although Cyrus assured him that he would not allow it, starved himself to death by fasting for ten days. Astyigas was accorded a splendid funeral; his body had remained untouched by wild beasts in the wilder-ness, some lions having guarded it until it was removed by Petisacas
بند6 http://www.livius.org/ct-cz/ctesias/photius_persica.html
با سلام
مراقب باشید!! گویا باز نیاز به یاد آوری است !
اصل داستان را از دید دیگران ببینید :khaneh:
مثل اینکه فراموش کرده اید!!
متداول است که عدهای به هنگام مواجهه با چنین روایتهایی، آنها را روایتهای مجعول و دروغ از سوی دشمنان ایران بدانند.
آگاهیهای ما در باره کورش تا حد بسیار زیادی متکی به منابع یونانی است.
چرا که در منابع ایرانی، مطلقاً کسی به نام کورش وجود خارجی ندارد، تا چه رسد به شرح و توصیفی در باره او.
[=Book Antiqua]عمده نقلقولهایی که از رفتار محبتآمیز کورش با کشورها و پادشاهان مغلوب بیان میشود، نه بر اساس منابع ایرانی، که برگرفته از گزارشهای مورخان یونانی و از جمله هرودوت و دیودور سیسیلی و کتزیاس است. :Sham:
اما در روایتهای همین مورخان، نکات دیگری نیز هست که تعمداً نادیده انگاشته میشوند.
[=Book Antiqua]به تاریخ هرودوت بیش از هر تاریخنامه دیگری استناد میشود و قسمتهای باب میل آن نقل میشود، اما بسیاری از بخشهای آن که باب میل نیستند، نادیده گرفته میشوند و در این مواقع او را مورخی مغرض و دشمن ایران مینامند.
برای مثال، او آورده که پس از اینکه کروزوس (آخرین پادشاه لیدی) به شگردی از خرمن آتشی که کورش برای سوزاندنش برپا کرده بود، نجات یافت، از کورش پرسید «سربازان تو اکنون در شهر در حال انجام چه کاری هستند؟» کورش پاسخ داد «در حال غارت شهر و گنجینههای تو هستند». Godley, A. D., The Histories, book I, Chapter 88, p. 40.
تواریخ هرودوت، کتاب اول، بند ۸۸
[=Book Antiqua]او همچنین آورده است که کورش به ملکه توموروس (شاه ماساژتها) دل بست و چون با مخالفت او روبرو شد، پسرش را (و به روایتی دیگر پسر و شوهرش را) به گروگان گرفت و سر او را در تشتی از خون برای مادر فرستاد.
به گزارش هرودوت، [=Book Antiqua]ملکه توموروس قبلاً برای کورش پیغامی بدین مضمون فرستاده بود که «تو را نصیحت میکنم از این کار دست برداری.:Sham:
به فرمانروایی ملت خویش خرسند باش و فرمانروایی من بر ملت خویش را نیز روا دار.
افسوس که به سخنم اعتنا نخواهی کرد، چون به کمترین چیزی که اعتنا داری، صلح و صفا است.
[=Book Antiqua]از نبرد با من درگذر که پیروز نخواهی شد و این برای فرزند کمبوجیه ننگ است که از زنی شکست خورد».
کورش به سخن توموروس بیاعتنا ماند و به حملهای روی آورد که مطابق با پیشبینی توموروس، به شکست و کشته شدنش انجامید.:Hedye:
مورخ دیگر یونانی که گزارشهایی در باره کورش آورده، کتزیاس است.
کتزیاس کورش را پادشاهی اهل مدارا و جوانمردی میداند و روایتهای او نَقل و نُقل محافل است.:Cheshmak:
[=Book Antiqua]او آورده است که کورش با کروزس با گذشت رفتار کرد و این را بسیار گفتهاند و شنیدهایم.
اما همو چیزی دیگری نیز گفته است که آنرا نادیده انگاشتهایم.:Sham:
[=Book Antiqua]او در کنار گزارشش از مهربانی و گذشت کورش، همچنین آورده است که «کورش چشمان آتیس (پسر کرزوس و ولیعهد لیدی) را در برابر مادرش از حدقه در آورد و سپس او را سر برید.:Narahat az:
مادر آتیس از غصه این اتفاق خود را از بام به زیر افکند و خودکشی کرد».
کتزیاس پس از نقل رفتار محبتآمیز کورش با آستیاگ (آخرین پادشاه ماد) این را نیز آورده است که «کورش پس از تصرف ماد، اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) را کشت و زنش را تصرف کرد و به جمع زنان خود افزود».:Narahat az:
او همچنین آورده است که «کورش چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) را از حدقه در آورد و پوستش را زنده زنده کند و به صلیبش کشید.:Narahat az:
به این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار میکرد».:Narahat az:
کتزیاس همچنین نقل میکند که «کورش قبل از حمله به ماساژتها، به سرزمین دِربیکسهای سکایی حمله برد و پس از قتلعام سی هزار نفر از دربیکسها و کشتن پادشاه آنان و دو پسرش، کشورشان را تصرف کرد».:Narahat az:تاریخ کتزیاس، خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، بخشهای یک تا هفت، صفحه ۱۵ تا ۳۸
متداول است که عدهای به هنگام مواجهه با چنین روایتهایی، آنها را روایتهای مجعول و دروغ از سوی دشمنان ایران بدانند. [=Book Antiqua]البته که شاید چنین باشد، چرا که هیچ مورخ و متن تاریخیای، یکسره درست و مطابق با واقعیت نیست.
اما مسئله اینجاست که ما برای بیان افتخارات کورش نیز دقیقاً متکی به همین منابع هستیم [=Book Antiqua]و در چنین مواقعی فراموش میکنیم که آن منابع مغرضانه و غیرمعتبر و دشمنانه بودهاند.
با اینکه حکایت افسانه است اما نشانی واضح از عدالت کوروش است چراکه قاتلین را به صاحب خون سپرد که اگر هم نباشد نشان بی عدالتی او هرگز نیست !
اصل داستان چنین است :
کوروش پسر چوپانی بود از ایل مردها که از شدت احتیاج راهزنی میکرد کوروش در جوانی کارهای پست داشت وبرای همین زیاد تازیانه خورد او با استیاگ هیچ قرابتی نداشت و از راه حیله به قدرت رسید . دوست او ابارس هم از حیث تقلب و شیادی معروف بود در ابتدا استیاگ نسبت به کوروش فاتح شد و حتی به پارس به درامده اورا تعقیب کرد ولی کوروش به واسطه دخالت زنان نجات یافت و پس از ان چادشاه ماد با چدر کوروش به مسالمت رفتار کرد و ازاری به اونرساند بعد کوروش برضد استیاگ قیام کرد فائق شد پادشاه فرار کرد به همدان چناه برد
دخترش امی تیس و دامادش سپی داماس اورا پنهان کردند کوروش رسید که دختر و داماد استیاگ را با اطفال و و دو نفر درباری و سپی تاسس و مگابرن شکنجه کنند تا بگویند استیاگ کجاست پادشاه چون نمیخواست انان زجر بکشند خودرا تسلیم کوروش کرد ابارس استیاگ را زنجیر کرد به زندان کرد اما کوروش پشیمان شد اورا ازاد کرد و محترم داشت چون پدر! درباره امی تیس هم همان اخترامات را رعایت کرد. اما سپی تاماس را از این جهت که گفته بود نمیداند استیاگ کجاست و این حرف دروغ بود ، دستور داد بکشد او با امی تیس ازدواج کرد.
He begins by stating that Astyages (whom he also calls Astyigas) was not related to Cyrus; that he fled from him to Ecbatana and hid himself in the vaults of the royal palace with the aid of his daughter Amytis and her husband Spitamas; that Cyrus, when he came to the throne, gave orders that not only Spitamas and Amytis, but also their sons Spitaces and Megabernes should be put to the torture for assisting Astyigas; that the latter, to save his grandchildren from being tortured on his account, gave himself up and was taken and loaded with chains by Oebares; that shortly afterwards he was set free by Cyrus and honored as his father; that his daughter Amytis was treated by him as a mother and afterwards became his wife. Her husband Spitamas, however, was put to death, because, when asked, he had falsely declared that he did not know where Astyigas was.این داستان عمیقا افسانه است
اول اینکه اسامی چنانکه دانشمندان گفته اند ایرانی نیستند
دوم اینکه شرح وقایع فتح ماد و گرفتن استیاگ در کتیبه های بابلی معاصر کوروش امده است :سال ششم (۵۵۰/ ۵۴۹)[INDENT]شاه آسـتـیـاگ (در متن بابلی: ایـشْـتـومِـگـو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش (در متن بابلی: کـورَش)، شاه اَنـشـان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آسـتـیـاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند.
کوروش، بسوی کشور هَـگـمَـتـانـه/ همدان (در بابلی: اَگَـمـتَـنـو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هـگـمـتـانـه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. اشیای ارزشمندی از . . .
[/INDENT]
این مغلطه شما قدیمی شده بهتر است موضوع دیگری پیداکنید !!
اینجا جواب شما را در مورد تولد کوروش و داده ایم که سخنی نداشتید و طبق معمول مغلطه کردید !!
http://www.askdin.com/thread17284.html
اما بعد..!
چرا که کتزیاس مورخ دربار هخامنشیان و پزشک مخصوص اردشیر دوم هخامنشی و ملکه پروشات بود. :Cheshmak:
[=Book Antiqua]اردشیر او را به سبب حذاقت و نیز علاقهای که به ایران و تاریخ هخامنشیان داشت، به عنوان مورخ و پزشک به دربار خود فراخوانده بود و اسناد رسمی بایگانیهای هخامنشی را در اختیار او نهاده بود.
به همین دلیل، نوشتههای کتزیاس- برخلاف هرودوت- بر اساس روایتهای شفاهی و شایعهها نیست و متکی بر اسناد رسمی دست اولِ هخامنشیان است.
[=Book Antiqua]علاقه کتزیاس به ایران موجب شد که در جنگی که کورش کوچک (برادر اردشیر) با همکاری یونانیان علیه ایران ترتیب داد، شرکت کند و در دفاع از هخامنشیان و مقابله با یونانیان به نبرد برخیزد.
[=Book Antiqua]اتهام دشمنی به کتزیاس در حالی انجام میشود که اتفاقاً گزارش آریستوبولوس- یعنی کسی که به راستی دشمن ایران و از سرداران مهاجم اسکندر بوده- را بدون تردید و بدون اینکه به هویت او اشاره کنیم، مکرراً نقل کردهایم.
رضا مرادی غیاث آبادی
عجب پرشهای کرده اید!!
چشمانتان را بر منابع بسته اید و یا دوست نداشتید آنها را ببینید !!؟
در ضمن این تاپیک که یادتان هست که چگونه به دفاع از استادتان دکتر انصاری پرداخته اید
لطفا سخنان به گل نشسته ای که قبلا علمی پاسخ داده شده را مجدد مطرح نکنید
http://www.askdin.com/thread11270.html
.نقدی برجعلنامه دکتر انصاری (محمدبن عبدالله وکوروش بزرگ) - صفحه 3 ...
ا
درانجا ما به همه ی موارد پاسخ داده ایم اگر هرقسمت از پاسخ ما برای شما مبهم است نقل کنید تا توضیح داده شود
در اینکه پاسخ دادید شکی نیست !
در مورد دست آویزی به هر جعلیاتی از تاریخ و یکسو نگاه کردن به سخن مورخان است !!
و پشتیبانی از دکتر انصاری اسلام ستیز و چه کامل آنجا جواب شما داده شده !
سلام
به !به !جناب هخامنشی باز که شما با سخنان استادتان دکتر انصاری پیداتان شد !!
اولا یک توضیح بدهم که دوستان اگر دكتر انصاري را نمي شناسيد :khaneh:
بيشتر تحقيق بفرماييد ...که او کیست !!از اسلام ستیزی او بقال سر کوچه هم خبر دارد !
اما خوب است بدانید که این جناب هخامنشی دم خروس را در تاریخ جا گذشته و به دروغ قسم میخورد !:cheshmak: جناب غیاث ابادی دروغ گفته یا ان استادتان جناب انصاری اسلام ستیز !
مثل اینکه فراموش کردید !!
جاپای به آتش کشیدن خانه ها را استادتان سانسور کرد و شما هم باور کردید !!؟:sham::sham:
القاب ما شد : شاگرد انصاری، اسلام ستیز ، جاعل ، پنهانکار!!
اما مسلمان نامسلمان گرامی!
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مباد كه گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند. و مباد كه گروهى از زنان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند. و از هم عيبجويى مكنيد و يكديگر را به القاب زشت مخوانيد.حجرات11
این موضوع در میدان جنگ روی داده است و این در حال جنگ امزی بس طبیعی است چراکه در میدان جنگ که طرفین قصد کشتن هم را دارند رحمت و مدارا را نسزد که اگر چنین کنی کشته میشوی ایا در میدان جنگ انتظار خوشقلبی باید داشت؟ .ا
با سلام
شما از کدام جنگ سخن میگوید از جنگی که با باطل شروع شد و به باطل ختم شد از کدام ملاک حق سخن میگوید !!از موحد بودن کوروش و ................
این توجیه برای کسانی خوب است که محب کوروش هستند و بجای خدای واحد آنرا میپرستند نه برای ما شیعیان !!
از جنگی که مردم بیگناه را در آتش بسوزانند !!
از جنگی به شدترین صورت انسانی را در اوج اسارت پوست کنند و چشمان ان را در بیاورند
خوب اینطور که شما تفسیر میکنید دیگر ملاک حق و باطلی در تاریخ نداریم و به همین روش میشود تمامی ظالمان تاریخ را عف کرد
خیر چنین نیست ما چهره واقعی شاهان هخامنشی منجمله کوروش را نمایان میکنیم آنهم با سند !
القاب ما شد : شاگرد انصاری، اسلام ستیز ، جاعل ، پنهانکار!!اما مسلمان نامسلمان گرامی!
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مباد كه گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند. و مباد كه گروهى از زنان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند. و از هم عيبجويى مكنيد و يكديگر را به القاب زشت مخوانيد.حجرات11
با سلام
هرچند این مطلب با موضوع بی ارتباط است اما !!این را برای دوستان ذکر میکنم [=Book Antiqua] این آقا در پیامهای خصوصی انواع و اقسام فحاشیها و توهینها را به بنده کرده و در این کار در فرومهای دیگر ید طولانی دارد !!:Cheshmak:
اگر لازم است که مدارک را بگذارم تا چنین مظلوم نمایی نکنید !
البته برای جناب امیرخانی لیستی از توهینهای شما را فرستادم !قبلا !!
الان هم جواب اسناد مارا بدهید و تاپیک را منحرف نکنید !
در مورد آتش سوزی سخنی دارید میشنویم
.
کتزیاس کورش را پادشاهی اهل مدارا و جوانمردی میداند و روایتهای او نَقل و نُقل محافل است.:Cheshmak:
[=Book Antiqua]او آورده است که کورش با کروزس با گذشت رفتار کرد و این را بسیار گفتهاند و شنیدهایم.
اما همو چیزی دیگری نیز گفته است که آنرا نادیده انگاشتهایم.:Sham:
[=Book Antiqua]او در کنار گزارشش از مهربانی و گذشت کورش، همچنین آورده است که «کورش چشمان آتیس (پسر کرزوس و ولیعهد لیدی) را در برابر مادرش از حدقه در آورد و سپس او را سر برید.
مادر آتیس از غصه این اتفاق خود را از بام به زیر افکند و خودکشی کرد».
کتزیاس پس از نقل رفتار محبتآمیز کورش با آستیاگ (آخرین پادشاه ماد) این را نیز آورده است که «کورش پس از تصرف ماد، اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) را کشت و زنش را تصرف کرد و به جمع زنان خود افزود».او همچنین آورده است که «کورش چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) را از حدقه در آورد و پوستش را زنده زنده کند و به صلیبش کشید.
به این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار میکرد».کتزیاس همچنین نقل میکند که «کورش قبل از حمله به ماساژتها، به سرزمین دِربیکسهای سکایی حمله برد و پس از قتلعام سی هزار نفر از دربیکسها و کشتن پادشاه آنان و دو پسرش، کشورشان را تصرف کرد».تاریخ کتزیاس، خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، بخشهای یک تا هفت، صفحه ۱۵ تا ۳۸
متداول است که عدهای به هنگام مواجهه با چنین روایتهایی، آنها را روایتهای مجعول و دروغ از سوی دشمنان ایران بدانند. [=Book Antiqua]البته که شاید چنین باشد، چرا که هیچ مورخ و متن تاریخیای، یکسره درست و مطابق با واقعیت نیست.
اما مسئله اینجاست که ما برای بیان افتخارات کورش نیز دقیقاً متکی به همین منابع هستیم [=Book Antiqua]و در چنین مواقعی فراموش میکنیم که آن منابع مغرضانه و غیرمعتبر و دشمنانه بودهاند.
دوست گرامی !
منابع برچند دسته اند
1- کتیبه های زمان معاصر رویداد
2-مورخان نزدیک به رویداد
3- افسانه ها و داستانها
که گزاره نخست معتبرترین نو از منابع است .
اینکه کتزیاس نقل کرده است :
کتزیاس همچنین نقل میکند که «کورش قبل از حمله به ماساژتها، به سرزمین دِربیکسهای سکایی حمله برد و پس از قتلعام سی هزار نفر از دربیکسها و کشتن پادشاه آنان و دو پسرش، کشورشان را تصرف کرد».تاریخ کتزیاس، خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، بخشهای یک تا هفت، صفحه ۱۵ تا ۳۸
منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.
۲۱٫ پسر «کمبوجیه» ‹کـَ- اَم- بو- زی- یه›، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیشپیش» ‹شی- ایش- بی- ایش›، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
۲۲٫ از دودمـانی کـه همیشه شـاه بـودهاند و فـرمانـرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛(منبع)
+ مهر کوروش اول پدر بزرگ کوروش بزرگ (ماخذ)+دکتر پرویز رجبی : نخستین نگاهمان از بین النهرین، از خاستگاه تاریخی لوح گلی کورش است. آیا پس از گشودن بین النهرین، امکان گفتن این دروغ برای کورش، که خود بنویسد : «کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارسوی جهان، پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوه ی کورش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نتیجه ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، خلف پاینده ی دوده ی شاهی»، چقدر فراهم بوده است ؟
گزارشی غیر قابل تحریف از آشور نیز نوشته ی کورش را درباره ی نیاکانش تایید می کند. از یکی از کتیبه های آشوربنی پال چنین برمی آید که کورش اول، پسر چیش پیش، در سال 639 پیش از میلاد فرمانروای پارسوماش و همچنین انشان بوده است.[23] هنگامی که در سال 646 پیش از میلاد، پس از پیروزی آشوربنی پال بر ایلام و تصرف شوش، تا کوه های انشان پیش تاخت، کورش اول پسر چیش پیش صلاح را در آن دید، که با تسلیم به موقع، سرزمین خود را از تخت و تاز در امان نگه دارد. این رویداد را نبشته ای که در این باره از آشوربنی پال بر جای مانده است به طور انکارناپذیری فاش می کند :[INDENT][INDENT]«... از پیروزی بزرگی که سپاهیان من به یاری خدایان در ایلام داشتند و در نتیجه من همه ی سرزمین ایلام را مانند توفان درنوردیدم، کورَش [24] (کورش)، شاه پارسَوا آگاه شد و با فرستادن باج و همچنین پسر خود به پایتخت من نینوا، به فرمانروایی من گردن نهاد و از من درخواست کرد که سرور او باشم.»[25] (ماخذ)
[/INDENT][/INDENT]
با سلام
در منابع زیادی این آتش سوزی توسط کوروش آورده شده و کتمان کردن ان و تمسک به سخنان جعلی که صهیونیسم به وسیله خاندان پهلوی ایجاد کرده چیزی از اصل ماجرا نمیکاهد
[=book antiqua]با سلام [=book antiqua]به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است.
[=book antiqua]جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است.
[=book antiqua]ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است.
[=book antiqua] سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند». :narahat az:[=book antiqua]این نقل را بدون استنباط شخصی و داوری از آن رو آوردم که اولاً معلوم باشد منظور از «نام نیک» و «آزادگی» چیست و دیگر آنکه چند و چون ستایش کورش توسط گزنفون که عدهای زیاد از آن دم میزنند و سخن میرانند، معلوم شود!
[=book antiqua]برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و
[=book antiqua]۲۶۸٫
رضا مرادی غیاث آبادی
اما موضوع یادمان نرود که مربوط به سوزاندن خانه های مردم است به دست کوروش هخامنشی
[=book antiqua]با سلاماما برای اینکه به شما ثابت کنم که جناب کوروش دست به این آتش سوزی زده منابع دیگری را هم برای شما بازگو میکنیم
[=book antiqua]کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.
( اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)
جان مانوئل کوک: کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند.
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.)
[=book antiqua]پرویز رجبی: کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد.
(رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.)
ویل دورانت نیز به کوروش "قساوت بی حد " را نسبت می دهد که بنظر درباره همین حرکتش می باشد :
[=book antiqua]ويل دورانت:"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است"
در سالنامه نبونید هم چنین نوشته شده است :
در ماه تَـشـریـتـو ، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند.اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.
(به نقل از سایت غیاث آبادی )
[=arial narrow]با سلام
یکی دیگر از دروغهای کورشپرستان و انتساب سخنان و نقلقولهای خیالی به کورش این است که از قول او آوردهاند: [=book antiqua]«برای نبرد با تاریکی شمشیر نمیکشم، چراغی میافروزم».
اما این سخن از اصل و اساس ساختگی نیست.
[=book antiqua]بلکه شکل تغییریافته و تحریف شده آن سخن کورش است که گزنفون نقل کرده و در آن اشاره شده است به نبرد با مردمی که در تاریکی شب خفتهاند، با مشعل آمیخته به قیری که خانههایشان را به آتش میکشد.
بطور خلاصه مفهوم این عبارت چنین است که به مردمی که در تاریکی شب خفتهاند با مشعل آغشته به قیر هجوم میبرم.:sham::sham:برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛
کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و ۲۶۸٫رضا مرادی غیاث آبادی
با سلام
مثل اینکه فراموش کردید !!
جاپای به آتش کشیدن خانه ها را استادتان سانسور کرد و شما هم باور کردید !!؟:sham::sham:
نویسنده ی مذکور ( دكتر انصاري)در صفحه 47 می نویسد که ::cheshmak::cheshmak:[INDENT]سپس سپاه کوروش از دجله عبور کرد و کوروش خود به طرف شمال حرکت کرد و به لشکر بابل که در نزدیکی شهر اپیس صف آرایی کرده بود ، حمله نمود و ارتباط آن را با بابل قطع کرد. از طرف دیگر یکی از سرداران خود ، گبریاس را به مرکز جنوبی ابل اعزام داشت . گبریاس موفق شد نبونید را که با سپاه خود در سیپ پار مستقفر شده بود از آنجا براند و بدون مانع وارد بابل شود .
[/INDENT]نویسنده یک سانسور بزرگ در این سطور انجام داده چون این روایت چه در سالنامه نبونید و چه در نوشته محققان بزرگ نوع دیگری روایت شده است . رجبی در مصاحبه با سایت میراث فرهنگی می نویسد : كوروش در يك اقدام ناجوانمردانه پس از تصرف شهر اوپيس آنرا با قيري كه از كركوك آورد با سكنه اش به آتش كشيد.:sham::sham:[INDENT]اولمستد: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."( اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.)جان مانوئل کوک: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند."
(مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.)پرویز رجبی: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."
(رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.)ویل دورانت نیز به کوروش "قساوت بی حد " را نسبت می دهد که بنظر درباره همین حرکتش می باشد :
[/INDENT]در سالنامه نبونید هم چنین نوشته شده است ::sham::sham:[INDENT]در ماه تَـشـریـتـو ، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند.اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.
ويل دورانت:"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است":sham:
(به نقل از سایت غیاث آبادی و با حذف پرانتز گذاری ) ( + )
[/INDENT]نویسنده این جعلنامه این روایت را بدون ذکر حقیقت ماجرا آورده و با شعبده بازی حقیقت را پوشانده است .:khaneh: در حقیقت این واقعه کشتن مردم اپیس روی داده و در کتاب انصاری ذکر نشده که چگونه این رویداد با اهمیت بوقوع پیوست .انصاری در صفحه 48 پس از آوردن یک سلسله مطالب سانسور شده و جعلی مدعی می شود :[INDENT](کوروش) برای مردم آن آسایش و رفاه و عدالت به ارمغان می آورد ، نه کسی را می کشد ، نه جایی را می سوزاند و نه اجازه غارت اموال و دارایی مردم مغلوب را می دهد و از اینرو او را با آغوش باز پذیرا شدند . و روز 12 اکتبر سال 539 قبل از میلاد شهر بابل به چنگ ایرانیان افتاد . از سال 539 قبل از میلاد که کوروش بابل را فتح کرد وی پادشاه بابل و کیازند و سایر کشورهای دنیا بشمار می رفت .:moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!:
[/INDENT]الف) البته سوزاندن مردم با قیر و آتش زدن یک شهر و غارت شهرهای بیگانه گویا در چشم ایشان لطف بی حد به مردم آن دیار بوده که دکتر ما آنرا ندیده است ! :kaf::kaf: ب ) همانطور که پیشتر در رابطه با این موضوع سخن گفتیم کوروش در استوانه بابلی میگوید :[INDENT]باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند ( + )
[/INDENT]اين براي يك انسان مورد پذيرش نيست كه بوسه بر دو پاي يك انسان ديگر را افتخار بداند ، ضمن اينكه همانطور كه پيشتر عرض شد كوروش در رابطه با پذيرش او توسط مردم بابل و منفور بودن نبونيد يك دروغ بزرگ را در خاورميانه رقم زده است و همين مردم بابل پس از كوروش در زمان تصدي سلطنت توسط داريوش عليه او به رهبري فرزندان نبونيد دوبار شورش مي كنند و اين موضوع را داريوش در كتيبه بيستون كاملا تاييد مي كند . یا علی ع
عمده سخنان جناب mmj در این تاپیک گفته شده و جواب کامل هم به اظهارات ایشان داده شده متاسفانه ایشان جز تکرار مکررات و انحراف تاپیک چیز تازه ای ندارند !!
نقدی برجعلنامه دکتر انصاری (محمدبن عبدالله وکوروش بزرگ)