نقد و بررسی نظریه تکامل داروین

تب‌های اولیه

478 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باسمه تعالی، سلام بر شما دوست عزیز

جناب انوشیروان، شمایی که ظاهرا در این جهت، از تخصص کافی بهره مند هستید، چرا به اصل مطلب توجه ندارید، فرض کنید که یک شخصی به چگونگی درک موضوع زیست شناسی نرسیده باشد، اما نتیجه موضوع مورد بحث را به عنوان یک دلیل، پذیرفته باشد، نتیجه کشفیات دیگر هم، به عنوان یک دلیل پذیرفته باشد و...، اما او می گوید این نتایج و کشفیات قبول، اما از کجای آن ها، نتیجه (نتیجه استدلال و تحلیل) مورد نظر فرگشت، بدست می آید؟

دوست عزیز، اینجا دیگر زیست شناس و غیر زیست شناس نمی شناسد، ما نتایج را از شمای متخصص می گیریم، اما این دلیل نمی شود که ما در تحلیل و استدلال هم شما را متخصص بدانیم، اینجا دیگر مقام رابطه منطقی دلیل و استدلال و نتیجه است، اینجا کار، کار متخصص برهان شناسی، (نه زیست شناسی) است، کار کسی است که بتواند درست تحلیل بکند، شما(شمای زیست شناس) ضرورتی ندارد این همه شکل و شمایل تحویل بدهید، ما تا به حال بحثمان این بوده است که نتایج منابع اطلاعاتی نظریه تکامل، ادعای فرگشت را، در آن مورد خاص، اثبات نمی کند، یعنی دلیل و استدلال عقیم است.

سلام به همگی
دوست عزیز متخصص
روی سخن من با جناب خیر البریه بود و منطقی نیست در حضور خود ایشان دیگری...

دوست گرامی متخصص
آنقدر که در میان فلاسفه کافر و مشرک هست در میان علما نیست
بله
حرفتان درست است
ما در تحلیل و استدلال به پای شما نمی رسیم و تحلیل و استدلال برای شما...
اگر تحلیل و استدلال داشتید امروز بعد از 34 سال انقلاب یک تز اقتصادی داشتید که کار به جایی نرسد مکارم شیرازی بانک ها را ربوی بداند و جوادی آملی 80% مردم را در رباخواری دخیل! و هر روز مجبور نباشید کفریات فلاسفه فرنگ را بلغور کنید و به خورد دانشجویان بد بخت علوم انسانی بدهید...


او می گوید این نتایج و کشفیات قبول، اما از کجای آن ها، نتیجه (نتیجه استدلال و تحلیل) مورد نظر فرگشت، بدست می آید؟

شما توجیه دیگری دارید؟
بفرمایید تا استفاده کنیم...

ادعای فرگشت را، در آن مورد خاص، اثبات نمی کند، یعنی دلیل و استدلال عقیم است.

برای چه کسی اثبات نمی کند؟
کسانی که عمرشان را در راه علم گذاشته اند؟
یا کسانی که نمی خواهند بپذیرند که مبادا خدشه ای به پیش فرض های آنان وارد شود؟

علم با خوردن و خوابیدن و عاروق زدن بدست نمی آید و نیازمند دود چراغ خوردن است...
چه کلیسا بپذیرد یا نه
چه کوپرنیک و گالیله را محاکمه کنند یا نه
علم به راه خود می رود
از سرنوشت کلیسا عبرت بگیرید که آیندگان کوتاهی شما را نخواهند بخشید...
ایضا کسانی که از علم برای اثبات کفر سوء استفاده می نمایند نیز در روز جزا پاسخ گوی عمل خود خواهند بود...

+++++
اگر صحبت من تند بوده است به بزرگواری خود ببخشید. من مشکلی با اخراج و یا هر مجازات احتمالی دیگر ندارم!

سلام به همگی
دوست عزیز متخصص
روی سخن من با جناب خیر البریه بود و منطقی نیست در حضور خود ایشان دیگری...

دوست گرامی متخصص
آنقدر که در میان فلاسفه کافر و مشرک هست در میان علما نیست
بله
حرفتان درست است
ما در تحلیل و استدلال به پای شما نمی رسیم و تحلیل و استدلال برای شما...
اگر تحلیل و استدلال داشتید امروز بعد از 34 سال انقلاب یک تز اقتصادی داشتید که کار به جایی نرسد مکارم شیرازی بانک ها را ربوی بداند و جوادی آملی 80% مردم را در رباخواری دخیل! و هر روز مجبور نباشید کفریات فلاسفه فرنگ را بلغور کنید و به خورد دانشجویان بد بخت علوم انسانی بدهید...

شما توجیه دیگری دارید؟
بفرمایید تا استفاده کنیم...

برای چه کسی اثبات نمی کند؟
کسانی که عمرشان را در راه علم گذاشته اند؟
یا کسانی که نمی خواهند بپذیرند که مبادا خدشه ای به پیش فرض های آنان وارد شود؟

علم با خوردن و خوابیدن و عاروق زدن بدست نمی آید و نیازمند دود چراغ خوردن است...
چه کلیسا بپذیرد یا نه
چه کوپرنیک و گالیله را محاکمه کنند یا نه
علم به راه خود می رود
از سرنوشت کلیسا عبرت بگیرید که آیندگان کوتاهی شما را نخواهند بخشید...
ایضا کسانی که از علم برای اثبات کفر سوء استفاده می نمایند نیز در روز جزا پاسخ گوی عمل خود خواهند بود...

+++++
اگر صحبت من تند بوده است به بزرگواری خود ببخشید. من مشکلی با اخراج و یا هر مجازات احتمالی دیگر ندارم!


:Kaf::Kaf::Kaf:
اخراج یا مجازات،:Moteajeb!:انصافا امثال شما به عنوان مدافعین نظریه تکامل داروین، منشأ برکات سایت هستید.

اگر صحبت من تند بوده است به بزرگواری خود ببخشید. من مشکلی با اخراج و یا هر مجازات احتمالی دیگر ندارم!

تند بوده؟ فکر نمیکنید بیش از حد بی ادبانه بوده؟

:kaf::kaf::kaf:
اخراج یا مجازات،:moteajeb!:انصافا امثال شما به عنوان مدافعین نظریه تکامل داروین، منشأ برکات سایت هستید.

بخندید
که به قول جناب فرحزاد
" روز قيامت بندهاي از قبر در حالي که متحير است بيرون ميآيد و ناراحت ميشود که در اين هول محشر چه کند. ناگهان فرشتهاي ميآيد و با روي خوش به او ميگويد: نترس و غصه نخور از تمام موقفهاي پل صراط، نماز، روزه، زکات و... تو را رد ميکنم. فرشته اين آقا را از همه گردنهها رد ميکند و او را به بهشت ميرساند و تحويل فرشتگان بهشت ميدهد. اين فرد خيلي تعجب ميکند و از فرشته ميپرسد: تو که هستي؟ فرشته ميگويد: انا سرور الذي ادخلت علي قلب الفلان اسم آن مومن را ميآورد. "

ما مدافع حقیقت هستیم و به آن افتخار می کنیم

بخندید

:Khandidan!::Khandidan!:
باسمه تعال

دوست عزیز، بنده براتون دست زدم، نخندیدم، الآن خندیدم، ظاهرا عصبانی تشریف دارید، خوب نمی بینید.

به هر حال، اینجا سایت عمومی است، هر کسی می تواند در خصوص مطالب دیگر (دفاع یا رد)، مطلب بنویسد، از شواهد و قراین معلوم است که مطالب پست ما را خوب ندیده اید.

ما در خصوص متخصص بودن و نبودن، مانند شما چیزی نگفته ایم، و مطالعه کتاب های منطقی، مانند، منطق شفای بوعلی سینا یا منطق منظومه سبزواری و...، نخواسته ایم، حتی از شما نخواسته ایم در باب آشنایی با علوم اسلامی، بخش منطق کتاب استاد شهید مطهری را ببینید، مطلب ما این بود که شما فعلا قبول داشته باشید، تحلیل و شیوه استدلال نتایج علم با خود علم متفاوت است و این مغالطه را از ناحیه خودتان متوجه بشوید، که مجبور نباشید، در پست گذشته(395) دست به مغالطات آشکار و دوخت و دوز مطالب بی ربط دیگر، (از نوع تحلیل نظریه تکاملی داروین) بشوید.

بنام خدا.
سلام.

اخراج یا مجازات،انصافا امثال شما به عنوان مدافعین نظریه تکامل داروین، منشأ برکات سایت هستید.

فکر کنم بنده جام جفت و جور شد استاد.
از اولشم بر خوردم با اینا درست بود:ok:.

بنام خدا.
سلام.

ما مدافع حقیقت هستیم و به آن افتخار می کنیم

دوست عزیز.
حقیقت اینست که حقیقت شما حق (الله) را زیر سوال میبرد.
وگرنه ما مشکلی با فرشگت شما نداریم.اینکه اصلاً اثبات نشده که بخواهید اسمشو بذارید حقیقت و ازش دفاع کنید.
مشکل ما اثبات نظریه فرگشت هست.
نظریه فرگشت چیزی هست که اثبات نشده و منکر خداست.
من اینو به عنوان حرفه ای ترین دشمن اسلام میبینم.
دوست ندارم به استادان نماز شب خونتون گیر بدما.ولی من کسی رو قبول دارم که بقول ایت الله مجتهدی رحمت الله علیه شیطان اونو واسه نماز شبش بیدار نکرده باشه.
شما یخورده تند حرف زدی.البته با من حرف میزدی مشکلی نبودا ولی شما با استاد هشام حرف زدی ایشون که اصلاً مشکلی در کلامش با شما نداشت.
جمله رو کوتاه کنم.
حقیقتی که داری ازش دفاع میکنی یک دروغ حقیقی هست.
موفق باشید در اندیشه.

:khandidan!::khandidan!:
مطالعه کتاب های منطقی، مانند، منطق شفای بوعلی سینا یا منطق منظومه سبزواری و...، نخواسته ایم، حتی از شما نخواسته ایم در باب آشنایی با علوم اسلامی، بخش منطق کتاب استاد شهید مطهری را ببینید،

ممنون از راهنماییتون
اگر براتون ممکنه لینک دانلود منظومه سبزواری را بگذارید


فکر کنم بنده جام جفت و جور شد استاد.
از اولشم بر خوردم با اینا درست بود:ok:.

این بوسهل مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارت و زعارتی درطبع وی مؤكد شد و بآن شرارت دلسوزی نداشت و همیشه چشم نهاده بودی، تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاكری خشم گرفتی و آن چاكر را لت زدی و فرو گرفتی، این مرد از كرانه بجستی و فرصتی جستی و تضریب كردی و المی بزرگ بدین چاكر رسانیدی و آنگاه لاف زدی كه: فلان را من فرو گرفتم. و اگر چنین كارها كرد كیفر دید و چشید و خردمندان دانستندی كه نه چنانست و سری می‌جنبانیدندی و پوشیده خنده می‌زدندی كه نه چنانست...
تاریخ بیهقی

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/small/khandidan%21.gif)IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/small/khandidan%21.gif)
دوست عزیز، بنده براتون دست زدم، نخندیدم، الآن خندیدم، ظاهرا عصبانی تشریف دارید، خوب نمی بینید.

بله
حق با شماست
فکر نمی کردم شما اهل کف زدن باشید!!!

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
عشر خصال عملها قوم لوط بها اهلكوا وتزيدها امتي بخله :
اتيان الرجال بعضهم بعضا ، رميهم بالجلاهق و الخذف، ولعبهم بالحَمام ، و ضرب الدفوف ، و شرب الخمور ،و قص اللحيه ،و طول الشارب ، و الصفير ،و التصفيق ، و لباس الحرير ؛و تزيدها امتي بخله ، اتيان النساء بعضهن بعضا

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند :
ده خصلت است كه به واسطه انجام آن قوم لوط هلاك شد . و امت من يكي بر آن اضافه مي كنند .
1. 1. لواط
2. 2. سنگ ريزه به هم پرتاب كردن
3. 3. كفتر بازي
4. 4. دايره زدن
5. 5. شراب خوردن
6. 6. ريش تراشي
7. 7. بلند كردن سبيل
8. 8. سوت زدن
9. 9. كف زدن
10. 10. پوشيدن لباس حرير

و امت من يكي به آن اضافه مي كنند و آن : نزديكي زن با زن است

منبع :

الجامع الصغير في احاديث البشير النذير

اثر :سيوطي

جلد 2

صفحه 155

حديث 5433

بسیار خوب جناب سعید، این مطلب را به جناب متحیر بفرمایید، گویا ایشان نمی خواهند به این مسأله اعتراف بنمایند، یا اینکه نظریه دیگری دارند، مطرح نمی کنند.[/quote]

دوست من برای قبول کردن قضیه ای حتما نیاز به اثبات نیست
مثال میزنم شما تشنه هستید و برای رفع ان نیاز به 1 لیوان پر اب دارید
حالا لیوان نصفه اب هست .شما میگید چون این اب نمیتونه کامل تشنگی من رو بر طرف کنه پس من نمیخورمش؟
گاهی اوقات بااینکه قضیه ای قابلیت اثبات ندارد (برای عقل ناقص انسان)اما باید به عنوان تنها فرضیه ممکن یا محتملترین فرضیه ممکن بپذیریمش

این جواب شما یک جواب بسیار روشن و شفاف، به نظریه داروین است، پس، در قالب علم تجربی مسأله ای که قابلیت تجربه حسی نداشته باشد، فقط با احتمال مطرح می شود نه اینکه اثبات بشود، (جدای از مباحث میزان واقع نمایی علم تجربی)،شواهد این نظریه هم این است که نظریه ممکن و محتمل است، یعنی انتقال امکان دارد نه اینکه بتوان در یک گونه خاص واقع شدن آن را اثبات نمود


به نظر من اینکه تمام نظریه داروین از راه تجربی ثابت شود ممکن نیست.اما شاید بشود از علم نظری ثابتش کرد
و حتی اگر هم نشود ثابت کرد دلیل بر قبول نکردنش نیست
اثبات فرضیه ای یعنی باور 100 در صدی به رخ دادن ان فرضیه
اگر حتی 1% شبه به ان وارد شود ان فرضه ثابت شده نیست
اما سوال.
ما 2 فرضیه داریم.یکی به احتمال 40% درست هست یکی به احتمال 10%
کدام رو باید قبول کرد؟هیچ کدام اثبات نشده اند .اما ما ان فرضیه که محتمل تر هست رو باور میکنیم
این ضریب احتمال یک راه قبول کردن فرضیه ای هست .که حتی با اینکه اثبات نشده اما ما ان را قبول داریم
اما راه دیگه این هست که ما فرضیه را به عنوان تنها فرض ممکن قبول داریم
مثلا هزاران سال پیش برخی بت میپرستیدن برخی گاو و برخی خورشید
اما همه قبول داشتن که خدایی باید باشد که ما را خلق کرده باشد
اونا نمیتونستن ثابت کنن چرا خورشید خدا هست.یا چرا گاو خدا هست.و اصلا نمیتوانستن ثابت کنند که چرا باید خدایی باشد.
اما زمانی که به جهان فکر میکردن تنها فرض ممکن این بود که کسی باید این همه را بوجود اورده باشد .و خدا به عنوان تنها فرض ممکن مورد قبول بود .حتی اگر قابل اثبات نبود.و هر کس به اندازه عقل خود مقام خدایی را به مخلوقی میداد .مثل گاو .خورشید بت
این هم یک راه قبول کردن قضیه ای هست .تنها فرض ممکن
تنها فرض ممکن وجود خدایی بود که امروزه با پیشترفت علم فلسفه و منطق این خدا به اثبات رسیده
خب حالا ما برای قبول کردن نظریه داروین راه های زیادی داریم
مسلما از راه تجربی که ثابت نمیشه
از لحاظ نظری چی؟
نظریه داروین چند بخش دارد.یکی بوجود امدن موجود زنده از مواد بی جان است که علم تجربی ثابت کرده
یکی تکامل موجودات و تغیر شکل انها است که باز هم علم تجربی ثابت کرده
امری هست که هر روزه میبینیم
و قسمتی از ان میگه انسان همان میمون تکامل یافته است
این حرف تنها از راه نظری ثابت میشود و تنها در زمانی که اثبات تجربی تکامل رو قبول کنیم
در مورد تکامل جناب متحیر بسیار کوشا هستن
دوستان تکامل چیز عجیبی نیست هیچ دانشمندی در جهان سر بخش تکامل موجودا اختلافی ندارد.من نمیدونم چرا بحث الکی میکنید
اصلا لازم نیست شما بدونید کروموزوم چند با چند ترکیب میشه تا تغیر فیزیکی لازم بشه
مهم شواهدی هست که میبینیم
سازگاری دلیل اصلی تکامل هست.سازگاری تنها در راستای بقا صورت نمیگیرد.بلکه برای همزیستی راحتر با محیط است
مثال زیاد زدم .مثلا وقتی ادم میره باشگاه.تغیر فیزیکی میکنه.یعنی سازگار با محیط میشه.تکامل یافته میشه
حشرات بعد مدتی در برابر سم ها مقاوم میشن و حتی نسل بعدی ان ها نیز مقاو باقی میماند
میمونی که از درخت اومد پایین نیاز به قد بلند تر و کمری قائم داشت .خب راست قامت شد این چیز عجیبی نیست.در طی کار با ابزار ها با هوش شد.غار نشین شد.لباس پوش شد .مزرعه دار شدو...
قورباغه از اول دو زیست نبوده که.تکامل یافته شده
زمانی که قبول کنیم هر موجودی میتواند تکامل بیابد .باید قبول کرد که وقتی این تغییر ها زیاد باشد خب کل موجود تغییر میکند و موجودی که اونقدر تغییر کنه که دیگه شبه اولش نباشه خب .یعنی شده موجودی دیگه
حالا 3 قسمت نظریه به صورت تجربی ثابت شده هست.و شما هم الکی اارین بحث میکنین.
اما قسمتی که باید از راه نظری ثابت بشه
و اون این که انسان از نسل میمون هست
استدلالی که در این مورد میشه این هست که هم خیلی محتمل است طبق شواهد به دست اومده از فیزیک بدن انسان و میمون و هم ژنتیک این فرضیه رو میسازه که نسل انسان از میمون هست
1 شاید این شواهد نتوانند 100% ثابت کن که نسل انسان از میمون هست اما به میزان نسبی مثلا 70% دال بر همین گواه است
اما ایا در مقابل فرضیه دیگری هست که جایگزین این فرضیه شود؟
خیر
مثلا کسی نگفته نسل انسان از کوسه هست یا هر حیوان دیگه
یا مثلا نگفته نسل انسان مستقل هست
2 این فرضیه به عنوان تنها نظریه ممکن باید مورد قبول باشد حتی اگر اثبات نشود.مثل همان خدایی که در هزاران سال پیش مورد قبول بود اما اثبات نشده بود
به نوعی اگر شمای مخالف میای میگی اقا این نظریه مورد قبول من نیست باید بگی انسان از کجا اومده
اگر نهی از منکر میکنی باید امر به معروف هم بکنی
شما میای میگی خب شواهد و مدارک نظریه داروین قبول اما کافی نیست.پس من قبول ندارم.خب شما چی رو قبول داری؟
ما هم میدونیم شواهد نظریه برای اینکه ثابت کند انسان از میمون هست کافی نیست که اگر بود دیگه جای بحث نبود .
اما میگیم این فرضیه 70% به عنوان تنها فرضیه ممکن باید مورد قبول باشد و هست در تمام دانشگاه ها مورد قبول هست
دقت کنید نظریه داروین 3 بخش داره که 2 تا ثابت شده و یکی هم به عنوان تنها فرضه ممکن باید مورد قبول باشد
جناب پاسخگو این راه منطقی هست
شما نمیتوانید شواهد رو رد کنی فسیل ها ازمایشات ژنتیک و.... اما حرفی که میزنید مبنی بر اینکه کافی نیست مورد قبول هست.منم هم میگ شما 100 در صدی به ما نشان دادی که حالا این 70% رو قبول نمیکنی؟


خوب، جناب سعید، از توضیحاتتان متشکرم، اما چرا هر جنبنده ای در مقطعی از حیات به نقطه مشترکی می رسد، یعنی باید از گیاه به حیوان و از حیوان به انسان بر همین نسق و نظمی که فرگشت بیان می کند باشد، آیا دلیل شما، فرایند ژنتیکی و محیطی است؟

بله دقیقا همین است
محیط به عنوان یک عامل مستقل عمل کرده و ژنتیک هم تحت تاثیر محیط عمل میکند.تا در حالت جسمانی و روانی موجو.دات تغییر ایجاد کنند.زمانی که این تغییر زیاد شود شاخه ها بوجود می ایند و مثلا ماهی به قورباقه تبدیل میشود
2 تنها فرض ممکن هم همین است چرا که همه موجودات از یک سوال مادر بوجود امدن پس باید قبول کنیم که همه ی موجودات در فرایند حیات به یک موجود میرسند و همه موجودات در نقطه ار تکاملشان به هم میرسن

خوب، فرایند ژنتیکی و محیطی می گوید که تنها فرض ممکن این است که موجودات نیای مشترکی دارند، چرا از یک نوع به نوعی دیگر و از کدام دلیل ژنتیکی و محیطی مسأله فرگشت بر طبق همین ادعا اثبات می شود؟
جدای از اینکه مقصود قرآن از گل و مسیر فرایند خلقت انسان چیست، بنده از شما سوال می کنم که، آیا دلایل و شواهد نظریه داروین می گوید، تنها فرض ممکن این است که موجودات به همین یک طریق، به وجود آمده اند، اگر تنها فرض ممکن این است، یعنی احتمال دیگر نفی می شود، و این یعنی در مقام فرض های مختلف فقط یک فرض آن اثبات شده و بقیه فرض ها غیر ممکن است، خوب، چرا شما از طرفی می گویید اثبات نمی شود و احتمال خلاف آن وجود دارد اما از این طرف می فرمایید تنها فرض ممکن است، اگر تنها فرض ممکن است، شما بفرمایید، مقدمات و دلایل این نظریه برای اثبات ادعای داروین چیست؟(یعنی مقدمات و دلایلی که به اصل مدعا ارتباط داشته باشد و در یک مسیر منطقی ادعا را اثبات بکند.)
خوب، اگر نظریه داروین اثبات نشده است که به نظر با این شواهد بی ارتباط، قابلیت اثبات هم ندارد، چرا با قران متعارض باشد؟
حقیقتا بنده جهت مخالفتم، این نبوده است که قرآن چنین گفته است، دلیل مخالفتم همین است که دلایل نظریه عقیم است

بالا هم گفتم .تنها فرض ممکن به معنی اثبات نیست.
در گذشته تنها فرض ممکن وجود خدا بود.اما کسی نمیتوانست خدا را اثبات کند
در ثانی همانجور که گفتن اثبات هم از راه علوم تجربی و هم نظری ممکن است
خب مشکل شما این هست که چون نظریه دلایل عقیم دارد مخالفت میکنید
اما کارتان منطقی نیست
چرا که 2 قسمت از نظریه با علوم تجربی ثابت شده
قسمت اخر با توجه به علوم نظری بسیار محتمل است
هم تنها فرض ممکن است
هم شواهدی نشان میده که شاید 100% قدرت اثبات ندارن اما قابلیت رد شدن هم ندارن و به میزان 70 تا 80 در صد احتمال دارد درست باشد
خب حالا این حرف منطقی هست که شما این نظریه رو قبول نکنید؟
و اگر قبول نکنید در مقابل چه توضیهی برای پیدایش انسان دارید؟
(دقت کنید در باب علم نمیشود از معجزه حرف زد)
و اما در جواب جناب رضا
کار نا به جایی بود که از فراماسونری حرف زدین
اولا که شما با این شواهد نمیتوانید شیطان پرست بودن داروین رو ثابت کنید
اینکه پدربزرگ و دایی خاله داروین شیاطان پرست باشن دلیل نمیشه خود داروین هم چنین باشد
چرا که پدر محمد هم بت پرست بود
موسا با این که در کاخ مصر بزرگ شد اما مثل اونا نبود
در مقابل پسر نوح که در خانواده مذهبی بزرگ شد مثل نوح نبود
دوما .اگر هم ثابت شود داروین شیطان پرست است
حتی اگر ثابت شود این نظریه را شخص شیطان ابداع کرده
باز هم دلیل بر دروغ ادعا نمیشه.چرا که شیطان همیشه دروغ نمیگه .همهی کاراش شر نیست
شاید اهداف شر داشته باشه اما میتونه از راستگویی هم اهدافشو پی بگیره
در هر حال نمیشه نتیجه گرفت چون شیطان ابداع کننده این نظریه بوده پس دروغ است
در نتیجه این بحث ها هم کمکی به قضیه نمیکنه

بنام خدا.
سلام.

دوست من برای قبول کردن قضیه ای حتما نیاز به اثبات نیست مثال میزنم شما تشنه هستید و برای رفع ان نیاز به 1 لیوان پر اب دارید حالا لیوان نصفه اب هست .شما میگید چون این اب نمیتونه کامل تشنگی من رو بر طرف کنه پس من نمیخورمش؟ گاهی اوقات بااینکه قضیه ای قابلیت اثبات ندارد (برای عقل ناقص انسان)اما باید به عنوان تنها فرضیه ممکن یا محتملترین فرضیه ممکن بپذیریمش

عجب مثالی زدید واقعاً.
ولی چه ربطی داشت؟
آب عامل برطرف کردن تشنگی هست.شما دوتا نصفه لیوان آب بخوری بازم سیراب میشی.
اما اگه دوبار نظریه ناقص داروین رو به ما بگی بازم نظریه کامل نمیشه.
مثال زیاد زدم .مثلا وقتی ادم میره باشگاه.تغیر فیزیکی میکنه.یعنی سازگار با محیط میشه.تکامل یافته میشه

این مثال رو چندین دفعه گفتید برادر.
چرا شما مثال هاتون اینطوریه؟
شما فرض کن تا حالا کسی باشگاه نرفته و نمیدونه که اگه بره بدنش اونطوری میشه و باد میکنه.خوب؟اونوقت چطوری میخواست اثبات کنه؟
قضیه باشگاه رفتن یه علم تجربی هست و اثبات شده.
اما فرگشت فقط یه فرضیه هست و به هیچ عنوان سر و ته علمی نداره و کسی هم قادر به اثبات اون نیست مگه اینکه یکی مثل شما بیاد قبولش کنه.چون بقول معروف مجبوره برای اینکه خدارو زیر سوال ببره به علوم غرب پناه بیاره.البته طبیعیه.
در گذشته تنها فرض ممکن وجود خدا بود.اما کسی نمیتوانست خدا را اثبات کند در ثانی همانجور که گفتن اثبات هم از راه علوم تجربی و هم نظری ممکن است

شرمنده ها اما پیامبران اومدن که با معجزات و پیامبریشون خدارو اثبات کنن و اینکار رو هم کردند.این دیگه بسته به خود بنده هاست.
هم شواهدی نشان میده که شاید 100% قدرت اثبات ندارن اما قابلیت رد شدن هم ندارن و به میزان 70 تا 80 در صد احتمال دارد درست باشد خب حالا این حرف منطقی هست که شما این نظریه رو قبول نکنید؟ و اگر قبول نکنید در مقابل چه توضیهی برای پیدایش انسان دارید؟ (دقت کنید در باب علم نمیشود از معجزه حرف زد)

کدوم شواهد؟یه مشت خرافات و رویا کجاش شبیه شواهد هستند؟
4 میلیارد سال پیش بیگ بنگ بوجود اومد و همه چیز خود بخود بوجود اومد و ....
اینا همش داستان سراییه عزیزم.
افرادی که ایمانشون توی مشتشون نیست راحت باور میکنن بر اساس چهار تا معادله ریاضی و دو دوتا کردن...اصلاً مهم نیست که چه اتفاقی بیوفته فقط باور کنن براشون بسه.
این معادلات بی بند و بار هم هست و هیچ استناد علمی و شعوری ندارد.
برای همین هم قابلیت اثبات ندارد.شماها که خیلی زیر صفرید برید اون استادها و کله گنده های داروینیست رو بیارید که حداقل به یدونه از سوالات ما جواب بدن.
موفق باشید.

[/quote]

عجب مثالی زدید واقعاً.


ولی چه ربطی داشت؟
آب عامل برطرف کردن تشنگی هست.شما دوتا نصفه لیوان آب بخوری بازم سیراب میشی.
اما اگه دوبار نظریه ناقص داروین رو به ما بگی بازم نظریه کامل نمیشه.

اولا که پست بالای من ربطی به شما نداشت و در جواب پاسخگو بود
اکثر ما ادت داریم خودمونو نخود هر اش کنیم
نوشته بالای شما رو به عنوان شوخی میگیرم .چون اگر جدی باشه نشون میده درکتون خیلی پایین هست
این مثال رو چندین دفعه گفتید برادر.
چرا شما مثال هاتون اینطوریه؟
شما فرض کن تا حالا کسی باشگاه نرفته و نمیدونه که اگه بره بدنش اونطوری میشه و باد میکنه.خوب؟اونوقت چطوری میخواست اثبات کنه؟
قضیه باشگاه رفتن یه علم تجربی هست و اثبات شده.
اما فرگشت فقط یه فرضیه هست و به هیچ عنوان سر و ته علمی نداره و کسی هم قادر به اثبات اون نیست مگه اینکه یکی مثل شما بیاد قبولش کنه.چون بقول معروف مجبوره برای اینکه خدارو زیر سوال ببره به علوم غرب پناه بیاره.البته طبیعیه.


عزیز من عملی که روی بدن فرد در باشگاه اجرا میشود همان فرگشت یا فراگشت هست
چه منطقی دارید شما؟
سازگاری یعنی تاثیر محیط بر جسم و روان موجود زنده که بر اثر نیاز های حیاتی یا غیر حیاتی ان موجود ایجاد میشود.که در صورت درست اجرا شدن فراگشت میگویند که منجر به تکامل میشود . و در اثر ناقص اجرا شدن یا ضعیف اجرا شدن یا دیر اجرا شدن فروگشت میگویند که منجر به انقراض ان موجود میشود
وقتی شما قبول کردی که اگر کسی بره باشگاه تغییر فیزیکی میکنه.چرا که محیط باشگاه بدن او را مجبور میکنه برای بقا عضله سازی بیشتری بکنه و قوی تر بشه .وقتی این اصل رو قبول کردی که بدن بسته به شرایط محیط تغییر میکنه
مثل مقاوم شدن حشرات به سم
ناچاری قبول کنی که زمانی میمون محیط زندگی خودشو تغییر بده و به غار بره دیگه نیاز به دم نداره .و دم او به مرور تضعیف شده و حذف میشه
چرا؟چون محیط غار مثل محیط جنگل نیست که نیاز به دم برای بالا رفتن از درخت بداشته باشه
و همانجور که وقتی فرد باشگاه رو ترک میکنه دوباره به حال اول یعنی لاغری بر میگرده
چرا که بدن حس مسکنه دیگه محیط بیرون باشگاه نیازی به عضله های قوی نداره چون وزنه سنگینی در کار نیست .پس همانجور بدن میمون حس میکنه که دیگه نیازی به دم نیست چرا که دیگه درختی در کار نیست.اینجوری دم طی چند صد هزار سال حذف میشه.
اینجوری راست قامت میشه.چرا که نیاز است به قد بلند تر.اینجوری اپاندیس بی کار میشه چون رژیم غذایی تغییر میکنه از گیاه خواری به گوشت خواری.
اینجوری شکل دندون ها تغییر میکنه
چاره ای نداری جز این که قبول کنی
امید وارم اون عکس که از باقی مونده دم انسان هست رو دیده باشی .اینجوری راحتر درک میکنی
شرمنده ها اما پیامبران اومدن که با معجزات و پیامبریشون خدارو اثبات کنن و اینکار رو هم کردند.این دیگه بسته به خود بنده هاست.

منظور من اثبات نظری بود.در زمان های پیش هیچ کس نمیتوانست خدا رو اثبات نظری کند.یعنی با علم فلسفه و منطق ثابت کنه
حتی پیامبر ها نمیتونستن نظری ثابت کنن
اما حتی جوامعی که از ادیان الهی دور بودن و امکان اثبات تجربی بوسیله معجزه برای انها ممکن نبود باز هم خدا رو میپرستیدن .بحث این نیست کدام خدا
بحث اینه همه به ناچار به این نتیجه رسیده بودن که باید خدایی باشد و این تنها فرض ممکن است
در ثانی اولین کسانی که خدا رو از طریق علمی و فلسفی ثابت کردن همین داشنشمندان غربی بودن (قابل توجه غرب زده ها)
کدوم شواهد؟یه مشت خرافات و رویا کجاش شبیه شواهد هستند؟
4 میلیارد سال پیش بیگ بنگ بوجود اومد و همه چیز خود بخود بوجود اومد و ....
اینا همش داستان سراییه عزیزم.
افرادی که ایمانشون توی مشتشون نیست راحت باور میکنن بر اساس چهار تا معادله ریاضی و دو دوتا کردن...اصلاً مهم نیست که چه اتفاقی بیوفته فقط باور کنن براشون بسه.
این معادلات بی بند و بار هم هست و هیچ استناد علمی و شعوری ندارد.
برای همین هم قابلیت اثبات ندارد.شماها که خیلی زیر صفرید برید اون استادها و کله گنده های داروینیست رو بیارید که حداقل به یدونه از سوالات ما جواب بدن.

مثل این میمونه منم بگم کدوم خدا همهش داستانه
اما من هیچ وقت اینجوری بحث نمیکنم
اگر چیزی میگم استدلال میکنم دلیل میارم
من دلیل اوردم که انسان دم داشته .عکسش هست.نظریه علمیش هست.
در مقابل شما بدون هیچ دلیلی میگی داستانه همه ش
با ادم بی منطق نمیشه بحث کرد

در سایت talk origins مجموعه مقالاتی هست با عنوان ۲۹ مدرک برای تکامل کلان. این مجموعه مقالات به خصوص برای کسانی که می خواهند شواهد نظریه تکامل را به صورت علمی مطالعه کنند بسیار جالب است. این مقالاتدر آدرس زیر در دسترس هستند
http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/

اثبات علمی
منظور از مدرک علمی یا اثبات علمی چیست؟درواقع،علم نمی تواند "واقعیت" یا "حقیقت" یک اظهار علمی را ،به این معنی که هیچ شکی در آن وجود نداشته باشد،تصدیق کند. با به دست آمدن داده های جدید و بوجود آمدن تکنولوژی های جدید ،راه برای ارزیابی مجدد تمام مفاهیم و اظهارات علمی باز خواهد بود.بنابراین "اثبات" فقط به قلمرو منطق و ریاضیات منحصر می شود. اگر ما در متون و حوزه های علمی واژه "اثبات" را می شنویم به این معنی است که آن مفهوم به طور گسترده ای به وسیله روشهای علمی پشتیبانی می شود. بنابراین استفاده از واژه "اثبات" برای اظهارات علمی در واقع استفاده بی دقت و غیر دقیق از این واژه است.
برداشت ذهنی علم نیست
اگر چه علم نمی تواند به حقایق متقنی دست یابد اما می تواند شواهد قوی و قانع کننده ای به نفع یک ایده فراهم کند.اغلب این ایده ها به هیچ وجه واضح نیستند و ممکن است با برداشت ذهنی در تناقض باشد. قضاوت ذهنی به ما می گوید که زمین تخت است،خورشید واقعا در آسمان طلوع و غروب می کند،سطح زمین در عرض یک ساعت 1000 مایل نمی چرخد،توپهای بولینگ سریعتر از گلوله های شیشه ای سقوط می کنند.(چند مثال دیگر از این قبیل وجود داشت که ترجمه نگردید-مترجم) با اینحال علم نشان داده است که تمامی این برداشت های ذهنی اشتباه هستند.
علم شواهدی برای پدیده های غیر قابل مشاهده فراهم می کند.
کارکرد اولیه و اصلی علم نشان دادن وجود پدیده هایی است که به صورت مستقیم قابل مشاهده نیستند. نیاز به این نیست که علم چیزهایی را که با چشم خود می توانیم آنها ببینیم برای ما نشان دهد. مشاهده مستقیم نه تنها در علم لازم نیست بلکه در خیلی از موارد مشاهده مستقیم غیر ممکن است.برای مثال خیلی از کشفیات مهم علم از مشاهدات غیر مستقیم استنتاج شده اند،مثل اتم،الکترون،ویروس،باکتری،میکرب،امواج رادیویی،اشعه X،نور فرابنفش،انرژی،آنتروپی،آنتالپی،هم جوشی هسته ای در خورشید،ژن،آنزیمهای پروتئینی، و مارپیچ دوگانه DNA . گردی زمین قبل از سال 1961 به وسیله بشر به صورت مستقیم مشاهده نشده بود. ولی این مفهوم در تضاد با درک شهودی از بیش از 2000 سال پیش به عنوان حقیقت علمی مورد ملاحظه قرار گرفته بود(اولین بار فیثاغوریان-پیروان فیثاغورس- با مشاهده شکل سایه زمین بر روی کره ماه در هنگام خسوف به صورت علمی پی به کروی بودن زمین بردند. احتمالا خود فیثاغورث اولین کسی بود که زمین را کروی می پنداشت ولی دلایلش بیشتر جنبه زیبایی شناسی داشت تا علمی. نقل از کتاب تاریخ فلسفه غرب،برتراند راسل،جلد 1، فصل 24-مترجم) فرضیه کوپرنیکی مبنی بر چرخش زمین به دور خورشید ،از زمان گالیله به بعد مورد پذیرش واقع شده است، با اینحال این امر تاکنون به صورت مستقیم مشاهده نشده است مشاهدات مستقیم با این امر کاملا در تضاد هستند. همه اینها استنتاجهای غیر مستقمی هستند که با استفاده از روش علمی حاصل شده اند.وقتی واژه "شاهد" در این مقاله مورد استفاده قرار می گیرد،منظور دستیابی به آن امر با استفاده از روش علمی می باشد.
روش علمی :بیشتر از تجربه محض
روش علمی چیست؟ این سئوالی پیچیده و بحث برانگیز است،و فلسفه علم مسئولیت روشن کردن ماهیت روش علمی را به عهده دارد.احتمالا با نفوذترین فیلسوف علم قرن بیستم سر کارل پوپر باشد سایر افراد برجسته در این زمینه عبارتند از توماس کوهن،ایمره لاکاتوس،پائول فیرباند، پائول کیچر، ای. اف. شالمرز، وسلی سالمون و باس سی. فراسن. اینجا قصد نداریم در خصوص فلسفه های این استادان بحث کنیم؛برای اطلاعات بیشتر در مورد کارهای آنان،شما را به مطالب ارایه شده توسط جان ویکینز در بحث پرسشهای متداول فلسفه و تکامل ارجا می دهم. من اصالتا دیدگاه تجربه گرایانه و تطبیقی بایسون از روش علمی را بکار خواهم گرفت .(سالمون 1990،مایو 1996)، و از این جهت شواهد برای تبار مشترک را ارایه خواهم داد.
با این حساب جواب این سوال که "روش علمی چیست؟" ،خیلی ساده است،روش علمی یک برنامه برای تحقیق است که از چهار قدم تشکیل شده است. در عمل این قدمها بیشتر به ترتیب منطقی روی می دهند تا ترتیب زمانی:

  • مشاهده
  • ارایه فرضیه های یکپارچه کننده و قابل آزمایش برای تبیین مشاهدات.
  • استنتاج پیش بینی از فرضیه ها
  • بررسی درستی پیش بینی ها
    اگر پیش بینی ها با مشاهدات تجربی در تضاد بود به قدم 2 برگردید.

به دلیل این که دانشمندان به طور دایم مشاهدات جدید رابا فرضیه های خود تست می کنند ،در عمل هر چهار قدم همزمان اتفاق می افتد. مشاهدات جدید،اگر پیش بینی نشده باشند باید با فرضیه های سابق آنها قابل توضیح باشد.
اطلاعات جدید،بويژه جزئیاتی از برخی فرایندهایی که قبلا ناشناخته بودند،می تواند بر فرضیه های اولیه محدودیتهایی اعمال کند. بنابراین،اطلاعات جدید،در کنار فرضیه های قبلی ،به پیش بینی هایی منجر می شود که می توانند تست شوند.
آزمون روش علمی نشان می دهد که علم خیلی بیشتر از تجربه محض است.تحقیقاتی که صرفا بر مشاهدات ساده،تکرار، و اندازه گیری متکی باشد،نمی توانند عنوان علمی را یدک بکشند. این سه تکنیک صرفا بخشی فرایند مشاهده هستند(قدم شماره یک در بالا). طالع بینی(بر اساس احکام نجومی)،کیماگری، و آیین شمنی(می توان گفت که یک نوع جادوگری است-مترجم) همه از مشاهده،تکرار و اندازه گیری استفاده می کنند،اما کار علمی نمی کنند.آشکارا آنچه علم را متمایز می کند روشی است که بر اساس ان مشاهدات تفسیر می شوند،تست می شوند و مورد استفاده قرار می گیرند.
فرضیه قابل آزمایش
یکی از ویژگیهای علم ،مفهوم فرضیه قابل آزمایش است.یک فرضیه قابل آزمایش باید پیش بینی های ارایه کند که بتوان با مشاهدات مستقل آن را ارزیابی کرد.منظور از قابل آزمایش بودن فرضیه این است که در صورت درستی فرضیه باید مشاهدات خاص و معینی داشته باشیم. فرضیه ای که بتواندهمه مشاهدات و داده های ممکن را تشریح کند قابل تست نبوده علمی نیست.یک فرضیه علمی خوب باید بتواند برخی از رویدادهای ممکن را رد کند(یعنی بر اساس آن فرضیه چنین رویدادهایی نباید اتفاق بیفتند). بنابراین،یک تبیین علمی باید پیش بینی های ریسک داری را ارایه دهد که در صورت درستی فرضیه، پیش بینی ضرورتا اتفاق بیفتد، و فرضیه های معدود دیگری قادر بتوانند چنین پیش بینی انجام دهند.(در واقع بر اثر این پیش بینی ها فرضیه های نادرست مشخص می شوند-مترجم.) . این نیازمندی علمی از ضروریات ابطال پذیری و تاکید کنندگی (تقویت کننده فرضیه) پوپری است.
برای نمونه،این فرضیه ذهن گرا که کل جهان در واقع خیال پردازی ماهرانه ذهن است(و بالطبع واقعیت ندارد-مترجم)،یک فرضیه علمی نیست. ذهن گرایی هیچ پیش بینی خاص یا ریسک داری را مطرح نمی کند،هیچ مشاهده ممکنی نمی تواند با ذهن گرایی مغایرت داشته باشد. زیرا هر مشاهده ای می تواند به صورت خلق آن توسط ذهن تفسیر شود.موارد زیاد دیگری از این قبیل وجود دارد مثل اینکه جهان و هرچه در آن هست همین پنچ دقیقه پیش بوجود آمد و خاطرات ما از زمانهای قبل نیز پنچ دقیقه پیش در ذهن ما قرار گرفت(از ترجمه درست این جمله مطمئن نیستم-مترجم) . خلقت گرایی و "افرینش هوشمند" هم جز حدسیاتی هستند که از نظر علمی طرد می شوند زیراهر پدیده بیولوژیک را می تواند به راحتی با آن تببین کرد ، و هیچ پیش بینی مشخص و ریسک داری ندارد.
در مقابل ،نظریه جاذبه جهانی گرانش نیوتن پیش بینی می کند که نیروی بین دو جسم با مربع فاصله بین آن دو نسبت معکوس دارد.(این قانون به قانون معکوس مربع نیز معروف شده است.) منطقا، می توانیم اندازه گیریهایی داشته باشیم که نشان دهد که نیرو در عمل با مکعب (به جای مربع-مترجم) فاصله بین دو جسم نسبت معکوس دارد. چنین مشاهده ای با پیش بینی قانون جاذبه جهانی مغایرت خواهد داشت، و در نتیجه این قانون ابطال پذیر است.ضد تکامل گرایان،از قبیل خلقت گرایان "علمی" ، مخصوصا به کارل پوپر و معیار ابطال پذیری او علاقه دارند و این ادعای آنها ، خیلی شناخته شده است که می گویند،نظریه تکاملی غیر علمی است زیرا هیچ پدیده قابل تصوری آن را باطل نمی کند. در این مقاله به این تهمت ها پاسخ خواهیم داد.هر شاهدی که برای تبار مشترک ارایه می شود، شامل بخشی است محتوی مثالهای بالقوه ای از ابطال پذیری است،به عبارت دیگر شامل مثالهایی از مشاهداتی که در صورت نادرست بودن نظریه نباید مشاهده می شدند.
درجه تست پذیری:فرضیه،نظریه،واقعیت
"تست پذیری" مفهومی از نوع "یا این-یا آن" نیست؛برخی از فرضیه ها قابلیت تست پذیری بیشتری دارند. برعکس ادعای برخی از مخالفین نظریه تکامل،همه فرضیه ها،تفسیر معتبر معادلی از شواهد ندارند.برخی از فرضیه ها از نقطه نظر علمی خیلی موفق ترند. بر اساس روش علمی،فرضیه ای که به خوبی همه واقعیت های مشاهده شده را تبیین می کند ،و خیلی از پدیدهایی را که سابقا مشاهده نشده بودند پیش بینی می کند،و تحمل موارد زیادی از ابطال پذیریهای بالقوه را دارد،به عنوان یک فرضیه معتبر و مفید مطرح می شود.از نقطه نظر بایسن و مطابق معبار تایید کننده پوپر،بهترین فرضیه های موجود ،فرضیه ای است که حقایق زیادی را با کمترین پیش فرضها تبیین می کند، پیش بینی های تایید شده بسیاری دارد،و همیشه در معرض آزمایش و ابطال پذیری(به خصوص با به دست آمدن داده های جدید) می باشد.
در عرف علمی، به فرضیه های برتر که به صورت وسیعی پشتیبانی(توسط شواهد) می شود نظریه می گویند. نظریه ای که در برابر سالها آزمون و مجموعه انباشته ای از داده ها و مشاهدات جدید دوام می آورد در عمل حقیقت علمی نامیده می شود. یک مثال از این نوع سیستم گردش سیارات به دور خورشید است. زمانی فقط یک فرضیه بود. اگر چه هنوز هم فقط یک نظریه ای است که به طور گسترده تئسط شواهد پشتیبانی می شود و شواهد مستقل زیادی آن را تایید می کنند. امروزه از این سیستم به عنوان یک حقیقت علمی نام برده می شود.هیچ کس تاکنون به طور مستقیم الکترون را مشاهده نکرده است، هم جوشی داخل ستاره ها،امواج رادیویی،آنتروپی،یا گردش زمین به دور خورشید،همه اینها حقایق علمی هستند.همانطور که استفان جی.گولد گفته است،یک حقیقت علمی به معنای "قطعیت مطلق" نیست،اما به چنان درجه ای پذیرفته و تایید شده است که مخالفت با آن غیر موجه جلوه می کند.
آزمون کلیت شواهد و آمارها را شامل می شود.
اعتبار یک فرضیه صرفا بر پایه تعدادکمی از شواهد تایید کننده یا شواهد مغایر استوار نیست،بلکه باید کلیت شواهد را در نظر گرفت.اغلب داده هایی که با نظریه ناسازگار به نظرمی رسند در واقع به پیش بینی های مهمی منجر می شوند. تاریخ فیزیک نیوتنی مثال جالبی در این زمینه است. حرکت غیر عادی سیاره اورانوس در قدم اول به عنوان یک ابطال کننده بالقوه نظریه جدید نیوتن به نظر می رسید. با این حال با ادعای وجود یک سیاره مشاهده نشده دیگر،این نابهنجاری در قالب پارادایم نیوتنی قرار گرفت. در حالت کلی،ناهنجاریهای رفتاری به عنوان موارد فاقد عمومیت در نظر گرفته می شوند مگر اینکه به صورت مستقل قابل بررسی باشند. تا زمانی که هیچ راه مستقلی برای تایید وجود یک سیاره جدید وجود ندارد فرض وجود آن می تواند فرض مصون کننده نظریه مد نظر قرار گیرد.با اینحال وقتی تکنولوژی به اندازه کافی پیشرفت کرد که بتواند پیش بینی جدید را تست کند،سیاره پیش بینی شده که نپتون نام گرفت یافت شد.
درسی که از این موضوع باید گرفته شود این است که با تبیینات جایگزین برای ناهنجاریها باید مثل سایر فرضیه ها رفتار کرد:آنها باید سنحیده،آزمون و رد یا تایید شوند. و تا زمانی که نتیجه آزمونها چندین شاهد مثبت مبنی برناسازگاری داده های تجربی با فرضیه نشان ندهند فرضیه باطل نمی شود.
یک نکته حیاتی نظریه های مدرن علمی شکل احتمالاتی آنهاست. این به این معنی است آزمون پیش بینی های علمی در یک چهارجوب آماری صورت می گیرد. آمار و احتمال در نظریه های مدرن از قبیل ترمودینامیک(ماشینهای آماری)،زمین شناسی،مکانیک کوانتم،ژنتیک،و علوم دارویی به صورت گسترده ای استفاده می شود. ریاضیات احتمال رشته ای است که خیلی از مردم رغبتی به آن ندارند. با اینحال دانش آمار کاربردی برای بررسی تطابق داده های مشاهده شده با پیش بینی های هر نظریه کاملا ضروری است.

مطالب بالا برگرفته از +++ می باشد

مقدمه ای بر تکامل نژادی
تعلق به دودمان یک جد مشترک،مسلزم فرایند انشعاب و شاخه شاخه شدن موجودات مثل همه شجره نامه های دیگر است .شجره نامه می تواند به صورت نمودار درخت مانندی نشان داده شود، و به همین دلیل است که زیست شناسان نام شجره نامه گونه ها را درخت حیات نامیده اند. نمودارهایی از این قبیل ،نمودارهای تکامل نژادی نامیده می شوند. مدلی از درخت تکاملی که مورد توافق عام زیست شناسان تکاملی برای نمایش شاخه هایی از درخت عمومی حیات بوده که به طور وسیعی پشتیبانی می شود، "درخت تکامل نژادی استاندارد" نامیده می شود.شکل 1 مثال ساده شده ای از برخی شاخه های خیلی معروف از درخت تکامل نژادی جامع را نشان می دهد.پیش بینی تکامل کلان از وجود یک درخت تکامل حیاتی جامع بسیار مهم بوده و نتیجه منطقی نطریه جامع تبار مشترک می باشد. شناخت کامل این موضوع برای فهم نتیجه گیرییهای تکامل کلان ضروری است.
در ادامه بخش نمای خلاصه ای از درخت تکامل نژادی و اینکه چطور زیست شناسان آن را تعیین می کنند ارائه خواهد شد.این دیدگاه به موازات تفصیل فنی تر خواهد شد. موضوعات این بخش تا سر فصل "صرفه جویی حداکثری" برای فهم بقیه مطالب این مجموعه مقالات ضروری است.توضیحات باقیمانده این بخش جنبه تکمیلی داشته و به خواننده علاقمند امکان می دهد با عمق بیشتری روی این موضوع تفحص کند.(مطالب این بخش هم فقط تا بخش صرفه جویی حداکثری ترجمه شده است و زحمت ترجمه موارد تکمیلی را به خواننده علاقمند می سپاریم!-مترجم)
IMAGE(http://xs.to/image-823B_4B58BCB9.jpg)
شکل 1:درخت تکاملی جامع برای تمامی حیات
IMAGE(http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/images/phylo.gif)
درخت تکامل نژادی رابطه های تکاملی را نشان می دهد
تکامل نژادی(فیلوژنتیک) رشته ای علمی است که با تبیین و بازسازی الگوهای روابط ژنتیکی بین گونه ها و رده های بالاتر طبقه بندی سروکار دارد.درخت تکامل نژادی راهکار مناسبی برای نشان دادن بصری تاریخ تکاملی حیات است.این نمودارها ارتباطهای به دست آمده بین ارگانیسمها وترتیب رویدادهای گونه زا از اجداد اولیه به نسلهای منشعب شده را نشان می دهد.
یک درخت تکامل نژادی چندین بخش دارد،که در شکل 2 نشان داده شده است. گره ها، واحدهای رده بندی را از قبیل ارگانیسم،گونه، جمعیت،یک جد مشترک، کل یک جنس یا یک گروه رده بندی بالاتر را نشان می دهد.
IMAGE(http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/images/tree.gif)
شکل 2: بخشی از درخت تکاملی. گروههای این درخت "انسان"،"موش" و "مگس" هستند(که همه این موارد دارای توالی کامل ژنوم هستند.) چندین گره، شامل گره مربوط به "مگس"، و گره مربوط به جد مشترک انسان و موش در شکل مشخص شده است. ریشه که در سمت چپ تصویر مشخص شده اجداد مشترک تمام گونه های درخت فوق را نشان می دهد.

IMAGE(http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/images/trees.gif)IMAGE(http://xs.to/image-980E_4B58BCB9.jpg)
شکل 3:روشهای نمایش مختلف درخت تکاملی برای 5 گروه. همه این درختها شامل 5 گروه مدرن یکسان با نامهای A,B,C,D, و E هستند. درخت بالا سمت چپ تصویر ریشه داشته و براساس فاصله زمان تکامل مدرج(مقیاس بندی) شده است. ریشه در سمت چپ قرار دارد گروههای C و ،پE بعد از انشعاب از ریشه، بر عکس گروههای B و D ، متحمل تغییرات زیادی شده اند. درخت سمت چپ پایین ریشه دارد ولی مدرج نیست در اینجا طول شاخه نماینده زمان انشعاب است. درخت سمت راست بدون مقیاس و بدون ریشه است. در این درخت ،ریشه مشخص نیست و روابط بین گروهها شبیه دو درخت دیگر است.
شاحه ها به صورت یکتایی به گره ها وصل می شوندو روابط ژنتیکی را نشان می دهند. الگوی استفاده شده برای انشعاب توپولوژی درخت را نشان می دهد درخت های مدرج (مقیاس دار)شاخه هایی دارند که طول آنها با برخی از خصوصیات بیولوژیکی مهم از قبیل تعداد تغییرات آمینواسیدها بین گره هادر تکامل متناسب است.(شکل 3). درخت همچنین ممکن است ریشه دار یا بدون ریشه باشد.درخت های ریشه دارگره خاصی به نام ریشه دارند و جد مشترک تمام نوع ها را در درخت نشان می دهد.بنابراین درخت های ریشه دار جهت دار هستند،زیرا تمام انواع از ریشه تکامل یافته اند.درخت های بدون ریشه فقط روابط را نشان می دهند،بدون اینکه جد مشترکی را نشان دهند.یک تصور غلط رایج این است که برخی از گونه های مدرن جد برخی گونه های مدرن دیگر هستند. ولی گونه های مدرن(امروزی) در راسهای شاخه های درختها هستند. و یک گونه مدرن مثل سایر گونه های مدرن دیگر تکامل یافته است.بنابراین اگر چه پستاندران از تکامل موجوداتی که شبیه خزندگان مدرن هستند بوجود آمده اند،خرندگان مدرن مثل پستاندران مدرن تکامل یافته اند(احتمالا ترجمه جمله آخر مشکل دارد)
روشهای تعیین درخت تکاملی:تکامل نژادی کلادیستیک و شمارشی
اگر گونه های مدرن از نسل اجدادی هستند که به صورت درختی منشعب شده اند در این صورت این امکان وجود خواهد داشت یک درخت تاریخی واقعی که مسیرهای این توارث را ردیابی کند ،استنتاج کنیم. درخت تکامل نژادی از وقتی که داورین از 140 سال پیشنهاد کرد که تمامی حیات به وسیله جد مشترکی به هم پیوند خورده اند،توسط زیست شناسان استنتاج شده است. متدولوژیهای الگوریتمی سختی برای استنتاج درخت تکاملی در 50 سال گذشته بوجود آمده است.
در سال 1950، ویلی هنیگ متخصص رده بندی جانداران روشی برای تعیین درخت تکامل نژادی بر اساس ساختار(مورفولوژی) آنها و گروه بندی ارگانیسمها بر اساس خصوصیات مشترک آنها،که سیناپومورفی نامیده می شود پیشنهاد کرد. این روش امروزه کلادیستیک نامیده می شود به روابط شجره ای وابسته نیست ،زیرا اساسا،برای طبقه بندی هر چیزی از قبیل کتابها،ماشینها، یا صندلی ها که به وضوح به روابط شجره ای وابسته نیست می تواند مورد استفاده قرار گیرد. با اینحال هنیگ عقیقده داشت گه این روش مناسبترین روش طبقه بندی برای تخمین روابط تکاملی بر اساس نشات گیری از جد مشترک می باشد.در واقع روش کلادیستیک هنیگ چیزی بیشتر از رسمی سازی روشی که سامانه شناسان زیستی از زمان انتشار کتاب سیستما ناتورا نوشته لوییس به صورت شهودی برای طبقه بندی موجودات زنده به کار می بردند نیست زیست شناسان امروزه درخت های تکاملی را بر اساس روش هنیگ درست می کنند،به دلیل اینکه این نوع درختهای تکاملی می توانند به صورت مستقل تولید شده و تست شوند.
روشهای کلادیستسیک اغلب در مقابل روشهای شمارشی قرار می گیرد.روشهای شمارشی گونه ها را بر مبنای تعداد ويژگیهای مشترکشان، یعنی بر اساس شباهت کلی آنها طبقه بندی می کنند.چنین روشی در ارگانیسم هایی از قبیل دلفین ها و ماهی های تونا به مشکل برمی خورد. این دو گونه شباهت های ظاهری زیادی دارند. با اینحال ،این ارگانیسمها ،خویشاوند نزدیک هم نیستند، و اگر انتظار داریم که گروه بندی ،تکامل نژادها را منعکس کنند در این صورت این دو گونه نباید در یک گروه قرار گیرند.
در مقابل، درخت های تکاملی مبتنی بر روشهای کلادیستیک، که جانداران را در یک ساختار سلسله مراتبی گروهبندی می کنند، فقط ویژگیهای مشتق شده ارگانیسمها را موقع گروه بندی در نظر می گیرند نه ویژگیهای اولیه را. در اصطلاحات فنی مربوط به تکامل نژادی،ويژگیهای اولیه ، پلسیومورفی و ويژگیهای مشتق شده آپومورفی نامیده می شوند. در روش کلادیستیک،گونه ها به این دلیل در یک گروه قرار می گیرند که خصوصیات مشترکی دارند که ازاجداد مشترک آن گروه ناشی شده است، و البته این خصوصصیات در اجداد دور آن گروه موجود نبوده اند.این ويژگیهای مشترک و مشتق شده سیناپومورفی نامیده می شوند. باید توجه داشت که خصوصیات اولیه و مشتق شده عبارتهای نسبی هستند و به گروه مورد بررسی بستگی دارند. برای مثال، مهره ها یک خصوصیات اولیه برای مهره داران هستند و موها از خصوصیات مشتق شده مهره داران پستاندار هستند . با اینحال اگر گروه مورد نظر ما صرفا پستانداران باشد در این صورت موها از خصوصیات اولیه هستند در حالی که خصوصیاتی از قبیل انگشتان شصت مشتق شده هستند.
در تحلیلهای واقعی درخت تکاملی،ممکن است برخی از خصوصیات مشتق شده با خصوصیات مشتق شده دیگر مغایر باشند.بنابراین روشهای عملی برای حل این مغایرت خصوصیات ، مورد نیاز است. برای مثال،بالها جزءخصوصیات مشتق شده پرندگان و خفاشها هستند. بر اساس روش کلادیستیک که بر پایه این یک خصوصیت گروهبندی صورت گیرد،پرندگان و خفاشها در یک گروه قرار می گیرند. ولی سایر خصوصیات مشتق شده نشان می دهد که خفاشها باید در گروه پستاندارن که فاقد قابلیت پرواز هستند قرار گیرند،و پرندگان باید در گروه دایناسورهای بی بال قرار گیرند.
در چهل سال گذشته،چندین روش الگوریتمی برای حل چنین نمونه هایی از تداخل خصوصیات و استنتاج درخت تکاملی صحیح ایجاد شده است. موارد تشریح شده زیر برخی از موارد خیلی موفق این روشها را نشان می دهد. در هر روشی تلاش می شود درخت تکاملی بر اساس داده های موجود استنتاج شود و هر کدام نقاط قوت و ضعف خود را دارند. بعد از سالها آزمونهای تجربی و شبیه سازیها، مشخص شده است که این الگوریتمهای متفاوت که هر کدام بر پیشفرضهای متفاوتی متکی هستند به درختهایی منجر می شوند که از لحاظ اماری شباهت فوق العاده ای دارند.

مطالب بالا برگرفته از +++ می باشد

ادعای شماره CA220:
علم به آزمایشات تکرار پذير نیاز دارد تکامل نمی تواند تکرار شود بنابراین علم نیست.
منبع ادعا:
متن اصلی را ببینید.
جواب:

  • علم نیاز به مشاهداتی دارد که بتوان دوباره آن را تکرار کرد.مشاهداتی که تکامل بر مبنای آن بنا شده،شامل آناتومی مقایسه ای،ژنتیک،و فسیلها ، تکرار پذیر هستند. و در موارد زیادی می توانید مشاهدات خود را دوباره ببینید.
  • آزمایشات تکرار پذیر،از جمله آزمایشات مربوط به جهش و انتخاب طبیعی در آزمایشگاه و و در مزارع گواهی بر نظریه تکامل هستند.

برای مطالعه بیشتر:
وینر،جاناتان،1994. منقار فنچها:داستان تکامل در زمان ما. نیویورک:ناپف.

منبع


کدوم شواهد؟یه مشت خرافات و رویا کجاش شبیه شواهد هستند؟

IMAGE(https://humanorigins.si.edu/sites/default/files/imagecache/medium_banner_520px_height/images/landscape/primate-family-tree-780x520_0.gif)

برای اطلاعات بیشتر پیرامون شواهد و مدارک سایت زیر رو ببینید

https://humanorigins.si.edu/evidence/genetics

ادعای شماره CC050
همه فسیلهای انسان نماها یا کاملا انسان هستند یا کاملا میمون.
منبع ادعا:
متن اصلی را ببینید.
جواب:

  • فسیلها، مراحل گذار از میمونهای استرالوپیتکوس و سایر انسان نماها را به انسانهای مدرن امروزی به خوبی نشان می دهند.این انتقال به قدری تدریجی است که هیچ راهی برای مشخص کردن مرز بین انسان و میمون وجود ندارد(برای آشکار شدن موضوع یادگیری زبان مادری توسط کودک را در نظر بگیرید به دلیل ماهیت تدریجی یادگیری،مشکل بتوان روزی از زندگی کودک را مشخص کرد که بتوان گفت قبل از آن روز کودک قادر به سخن گفتن نبودن و بعد از آن بوده است.- مترجم)
    فسیلهای میانی موارد زیر را شامل می شوند

    • استرالوپیتکوس آفارنسیس، که بین 3 و3.9 میلیون سال پیش زندگی می کرد.جمجمه اش شبیه شمپانزه ولی دندانهایش خیلی شبیه انسان بود.این موجود روی دوپا راه می رفت.
    • استرالوپیتکوس آفریکانوس(بین 2 و 3 میلیون سال پیش)،اندازه مغز آن کمی بزرگتر از نوع قبلی بود(420 تا 500 سی سی) و دندانهای آن نیز بیشتر از مورد قبل به دندانهای انسان شباهت داشت.
    • هومو هابیلیس(بین 2.4 و 1.5 میلین سال پیش)،شبیه استرالوپیتکوس بود اما این موجود از ابزار استفاده می کرد، ومغز بزرگتری داشت(650 سی سی) ،همچنین برآمدگی صورت در آن کمتر بود.
    • هومو ارکتوس (بین 1.8 میلیون و 300هزار سال پیش)،حجم متوسط مغز در گونه های قدیمی 900 سی سی و در گونه های جدید 1100 سی سی بود (حجم مغز انسانهای امروزی به طور متوسط 1350 سی سی می باشد).
    • هوموساپینس های عصر پلیستوسن که که هم از لحاظ ریخت شناسی و هم از جهت زمانی حد واسط فسیلهای قدیمی آفریقا و انسانهای مدرن اواخر عصر پلیستوسن(عصر چهارم زمین شناسی) می باشد.
    • یک هومونید(انسان نما) ترکیبی از ويژگیهای انسانهای مدرن امروزی و انسانهای نئاندرتال را دارد.
      وفسیلهایی هستند که حد واسط فسیلهای فوق الذکر هستند.

  • خلقت گرایان خودشان در اینکه کدام یک از انسان نماهای فوق انسان و کدام یک میمون هستند اختلاف دارند
  • شواهد ژنتیکی فراوانی برای ارتباط بین انسان ها و میمون ها وجود دارد.

    • انسانها 23 جفت کروموزوم دارند ؛ و میمونها 24 جفت.22 جفت از این کروموزومها بین انسان و میمونها مشترک است. دو کروموزموم اضافی در میمونها در انسان با هم ترکیب شده اند و هر کدام از این کروموزمها شبیه یک نیمه از جفت کروموزوم باقیمانده انسان است.
    • انتهای کروموزومها از توالی تکراری تلومریک و یک ناحیه متمایز تلومریک تشکیل شده است.چنین توالی در وسط کروموزوم شماره 2 انسان نیز وجود دارد،در واقع همان پدیده ای را انتظار داریم که از به هم پیوستن دو کروموزوم بوجود می آید(ایجدو و دیگران 1991)
    • ناحیه شبیه به سنترومر در کروموزوم شماره 2 انسان معادل سنتروم کروموزوم میمونهاست.(آوارلو و دیگران. 1992)
    • انسانها و شمپانزه ها ،شباهت زیادی در توالی ژنوم دارند،مثل ژنهای کاذب مشترک از قبیل مواد ژنی ERV(تیلور 2003،ماکس 2003).


پیوندها:
شواهد تکامل انسان
فسیلهای انتقالی و جمجمه های انسان نماها(هومونیدها)
منابع جواب:
در متن اصلی به 9 منبع اشاره شده که 5 مورد آنها شامل پیوندی به سایر منابع وب است
منبع 4، منبع 5 ،منبع 6، منبع 7 الف، و مبنع 7 ب

منبع

ادعای شماره CB360:
در عمل مشاهده شده که برای همه اندامهای زاید کارکردهای مشخصی وجود دارد و به هیچ وجه زاید نیستند.
توضیح مترجم:کلمه Vestigial در لغت به معنی نشان،اثر،ردپا و بقایا می باشد و منظور از اندامهای vestigial اندامهای باقیمانده از گونه های اجدادی است که کارکرد اولیه خود را از دست داده اند مثل آپاندیس در انسان . ولی در ترجمه های مشابهی که دیده ام ابن لغت را به معنای زاید ترجمه کرده اند.و از طرفی از شکل ادعا هم مشخص است که منظور مدعی از Vestigial اندام زاید می باشد بنابراین من هم آن را به معنای زاید ترجمه کرده ام
منبع ادعا:
متن اصلی را ببیینید.
جواب:

  • اندام زاید به معنی اندامی که هیچ کارکردی ندارد نیست. یک اندام زاید یک اثر و نشان قابل مشاهده از چیزی است که مفقود و ناپدید شده است.(جی. و سی. مریام 1974). مثالهایی از این نوع در زیست شناسی،استخوانهای ساق پا در مارها،چشم در ماهی های کور ساکن غارها(یاماموتو و جفری 2000)،استخوان پنجه اضافی در اسبها،بالهای تحلیل رفته در پرندگان و حشرات فاقد قابلیت پرواز،دندان آسیاب در خفاشهای خون آشام. چه این اندامها کارکرد داشته باشند یا اندامهای بلااستفاده باشند.به وضوح کارکردی که ما از چنین اندامهایی با مشاهده این کارکردها در سایر حیوانات انتظار داریم را ندارند.
    اندامهای زاید شاهدی بر تکامل هستندزیرا ما انتظار داریم که تغییرات تکاملی در مدت تطبیق یک موجود با شرایط زیستی نا کامل (به دلیل ماهیت تدریجی آن در مقیاس زمانی-مترجم)باشد.خلقت گرایی نمی تواند اندامهای زاید را توضیح دهد. اگر خالق اصول پایه ای طراحی را برای داشتن یک کارکرد در جانداران به کار گیرد(خلقت گرایان دلیل تشابه در ساختارهای و اجزا ژنتیکی را ناشی از تصمیم خالق به ایجاد ساختارهای یکسان برای کارکردهای یکسان می دانند که با اندامهای زاید کاملا در تناقض است)، انها شاهدی برعلیه خلقت گرایی است.
  • در مواردی می توان با مقایسه ارگانیمسهای واجد و فاقد یک اندام زاید ،پی به بلا استفاده بودن آنها برد(مثلا مقایسه افراد فاقد و واجد دندان عقل-مترجم)

منبع

بنام خدا.
سلام.

نوشته بالای شما رو به عنوان شوخی میگیرم .چون اگر جدی باشه نشون میده درکتون خیلی پایین هست

کاملاً جدی بود.مثال شما هم واقعاً ربطی نداشت بزرگوار.
عزیز من عملی که روی بدن فرد در باشگاه اجرا میشود همان فرگشت یا فراگشت هست چه منطقی دارید شما؟ سازگاری یعنی تاثیر محیط بر جسم و روان موجود زنده که بر اثر نیاز های حیاتی یا غیر حیاتی ان موجود ایجاد میشود.که در صورت درست اجرا شدن فراگشت میگویند که منجر به تکامل میشود . و در اثر ناقص اجرا شدن یا ضعیف اجرا شدن یا دیر اجرا شدن فروگشت میگویند که منجر به انقراض ان موجود میشود وقتی شما قبول کردی که اگر کسی بره باشگاه تغییر فیزیکی میکنه.چرا که محیط باشگاه بدن او را مجبور میکنه برای بقا عضله سازی بیشتری بکنه و قوی تر بشه .وقتی این اصل رو قبول کردی که بدن بسته به شرایط محیط تغییر میکنه مثل مقاوم شدن حشرات به سم ناچاری قبول کنی که زمانی میمون محیط زندگی خودشو تغییر بده و به غار بره دیگه نیاز به دم نداره .و دم او به مرور تضعیف شده و حذف میشه چرا؟چون محیط غار مثل محیط جنگل نیست که نیاز به دم برای بالا رفتن از درخت بداشته باشه و همانجور که وقتی فرد باشگاه رو ترک میکنه دوباره به حال اول یعنی لاغری بر میگرده چرا که بدن حس مسکنه دیگه محیط بیرون باشگاه نیازی به عضله های قوی نداره چون وزنه سنگینی در کار نیست .پس همانجور بدن میمون حس میکنه که دیگه نیازی به دم نیست چرا که دیگه درختی در کار نیست.اینجوری دم طی چند صد هزار سال حذف میشه. اینجوری راست قامت میشه.چرا که نیاز است به قد بلند تر.اینجوری اپاندیس بی کار میشه چون رژیم غذایی تغییر میکنه از گیاه خواری به گوشت خواری. اینجوری شکل دندون ها تغییر میکنه چاره ای نداری جز این که قبول کنی امید وارم اون عکس که از باقی مونده دم انسان هست رو دیده باشی .اینجوری راحتر درک میکنی

اونوقت این فرگشت شما چرا پاسخگو بسوالات بنده نیست؟
لطفاً علمی جواب سوال رو بدید این مسال های شما به هیچ عنوان ربطی به فرشگت نداره.
اگر راست میگویید چرا موجودی بین شامپانزه و انسان نیست که به این دو شبیه تر باشه تا نظریه شما رو اثبات کنه؟
در ثانی اولین کسانی که خدا رو از طریق علمی و فلسفی ثابت کردن همین داشنشمندان غربی بودن (قابل توجه غرب زده ها)

شما مثل اینکه خطبه های امام علی علیه سلام رو اصلاً نگاه نکردی.
شما اگه یک دور نهج البلاغه و قرآن رو بخونی دیگه لازم نیست اینجوری غربی هارو عالم بدونی جناب.از رو هوا حرف نزنید لطفاً.
من دلیل اوردم که انسان دم داشته .عکسش هست.نظریه علمیش هست.

عزیز من کجای اونچه گذاشتی دم بود؟باید یه استخوان اضافه تر از نخاع از بدن بیرون بزنه تا بهش بگن دم.نه اینکه بگین همون استخوان چون یکم کشیده شده یا یکم بر آمده شده بگید این همون دمه.
در مقابل شما بدون هیچ دلیلی میگی داستانه همه ش با ادم بی منطق نمیشه بحث کرد

شماها حرف منطقی بزنید با علم صحبت کنید تا ما هم قبول کنیم.
شما ادعا دارید ولی چون ادعاتون سروته نداره قادر به اثبات اون هم نیستید.
باید طوری اثبات کنید که یه بچه 5 ساله هم ادعای شمارو راحت بپذیره و قبول کنه.
شما ادعاتون اینقدر ضعیفه که آیت الله های ما که 70 تا 100 سال سن دارن قبول نمیکنن.
کجای کاری شما؟

اونوقت این فرگشت شما چرا پاسخگو بسوالات بنده نیست؟
لطفاً علمی جواب سوال رو بدید این مسال های شما به هیچ عنوان ربطی به فرشگت نداره.
اگر راست میگویید چرا موجودی بین شامپانزه و انسان نیست که به این دو شبیه تر باشه تا نظریه شما رو اثبات کنه؟


به نظر من تنها کسی میتونه نظریه داروین رو از نظر علمی و تخصصی درک کنه که علم به مباحث داشته باشه و این تنها در صورتی محقق است که به صورت تخصصی تهسیل کرده باشه
من هیچ وقت با کسی که علم به تخصصی به زیست نداره وارد بحث نمیشم .چرا که فرایند ها و واکنش های زیستی انقدر برای شما عجیب است مثل همین فراگشت که معجزه برای اون بی خدا
مسلما تا اون فرد به خدا ایمان نداشته باشه محال ممکن هست مجزه رو قبول کنه
و تا شما علم تخصصی به زیست نداشته باشید به نظر محال میاد که تتکامل رو قبول کنید
دوستان به اندازه کافی دلیل و مدرک میارن
شما مثل اینکه خطبه های امام علی علیه سلام رو اصلاً نگاه نکردی.
شما اگه یک دور نهج البلاغه و قرآن رو بخونی دیگه لازم نیست اینجوری غربی هارو عالم بدونی جناب.از رو هوا حرف نزنید لطفاً.

اونوقت این فرگشت شما چرا پاسخگو بسوالات بنده نیست؟
لطفاً علمی جواب سوال رو بدید این مسال های شما به هیچ عنوان ربطی به فرشگت نداره.
اگر راست میگویید چرا موجودی بین شامپانزه و انسان نیست که به این دو شبیه تر باشه تا نظریه شما رو اثبات کنه؟

به نظر من تنها کسی میتونه نظریه داروین رو از نظر علمی و تخصصی درک کنه که علم به مباحث داشته باشه و این تنها در صورتی محقق است که به صورت تخصصی تحسیل کرده باشه
من هیچ وقت با کسی که علم به تخصصی به زیست نداره وارد بحث نمیشم .چرا که فرایند ها و واکنش های زیستی انقدر برای شما عجیب است مثل همین فراگشت که معجزه برای اون بی خدا
مسلما تا اون فرد به خدا ایمان نداشته باشه محال ممکن هست مجزه رو قبول کنه
و تا شما علم تخصصی به زیست نداشته باشید به نظر محال میاد که تتکامل رو قبول کنید
دوستان به اندازه کافی دلیل و مدرک میارن
شما مثل اینکه خطبه های امام علی علیه سلام رو اصلاً نگاه نکردی.
شما اگه یک دور نهج البلاغه و قرآن رو بخونی دیگه لازم نیست اینجوری غربی هارو عالم بدونی جناب.از رو هوا حرف نزنید لطفاً.

من گفتم پیامبران نگفتم امامان .اتفاقا اون چیز که یکمی منو سمت اسلام کشید قران نبود چون من با خواندن قران بیشتر دور شدم چون مشکل زیاد داره.
دوست من شما انگار از تاریخ هم نمیدانید
دانشمندانی مثل ارسطو 1000 سال قبل از میلاد مسیح ثابت کردن خدا وجود داره به لحاظ فلسفی و منطقی
و هیچ پیامبری نه قبل و نه بعد از میلاد نتوانست فلسفی و منطقی خدا را ثابت کند
عزیز من کجای اونچه گذاشتی دم بود؟باید یه استخوان اضافه تر از نخاع از بدن بیرون بزنه تا بهش بگن دم.نه اینکه بگین همون استخوان چون یکم کشیده شده یا یکم بر آمده شده بگید این همون دمه

من نگفتم انسان دم دارد گفتم انسان دم داشته
و ان چه امروز مانده استخوان دنبالچه است که از بقایای استخوان دم هست
و همنجور که دوستمون anoshiravan گفتن نوعی از اعضا هستن که زاید گفته میشن این اعضا کار اصلیشان را در بدن از دست دادن در فرایند تکامل مثل اپاندیس که کار اصلیش حضم سلولوز بوده اما امروز ان کار را از دست داده .این اعضا اگر بتوانند کار دیگری برای خود پیدا کنند در بدن میمانند و حذف نمیشن.
مثل استخوان دنبالچه که قسمت خارج از بدن ان حدف شده زیرا که بدن به ان نیاز نداشته اما قسمت داخل بدن باقی مانده چرا که به نشستن کمک میکند
این استخوان کاملا با ستون فقرات تفاوت دارد چرا که ستون فقرات به صورت مهره ای هست اما این استخوان یک پارچه هست
این شواهد قابل رد شدن نیست

بنام خدا.
سلام.

من هیچ وقت با کسی که علم به تخصصی به زیست نداره وارد بحث نمیشم .چرا که فرایند ها و واکنش های زیستی انقدر برای شما عجیب است مثل همین فراگشت که معجزه برای اون بی خدا

نیست شما خیلی علم دارید!!!!!
همچین خودتو دست بالا نگیر.هنوز نمیتونی دوتا مثل خوب بزنی آدم حال کنه.
دوستان به اندازه کافی دلیل و مدرک میارن

مدارک دوستانتون علمی نیست.بلکه فرضی هست.اونایی هم که علمی هست قادر نیست نظریه داروین رو اثبات کنه و بگه انسان از نسل شامپانزه هست.
من گفتم پیامبران نگفتم امامان .اتفاقا اون چیز که یکمی منو سمت اسلام کشید قران نبود چون من با خواندن قران بیشتر دور شدم چون مشکل زیاد داره.

با شناختی که بنده از شما دارم چیز غیر طبیعی نیست که از قرآن دور شده باشید.کاملاً عادی هست.
میتونی یه تاپیک بزن و اشکالاتش رو بگو. ببینم حرفت چقدر صحت داره.
دانشمندانی مثل ارسطو 1000 سال قبل از میلاد مسیح ثابت کردن خدا وجود داره به لحاظ فلسفی و منطقی

حد اقل 500 میگفتی تا اینهمه اخلاف سن طرف رو بالا نبرده باشید.
ایشون 384 سال قبل از میلاد مسیح تولدشون بود نه 1000 سال.
اینو گفتم تا یاد بگیرید به کسی نگید شما چیزی از فلان علم نمیدونید!!!
من نگفتم انسان دم دارد گفتم انسان دم داشته

پس معلوم شد که علمی نمیتوانید بحث کنید.
کجاست انسانی که دم داشت؟پس چرا ما نمیبینیم؟
شامپانزه حیوان است نه انسان.


کجاست انسانی که دم داشت؟پس چرا ما نمیبینیم؟
شامپانزه حیوان است نه انسان.

شامپانزه‌ها مانند دیگر کپی های بزرگ دم ندارند.

IMAGE(http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/07/16/100951068289.jpg)

شامپانزه‌ها ابزار می‌سازند و از آن برای بدست آوردن خوراکشان استفاده می‌کنند.آنها روش‌های پیچیده‌ای برای شکار دارند که مستلزم همکاری، نفوذ و رتبه و درجه‌است.آنها در وضعیت آگاهانه توانایی دستکاری و فریب دادن را دارند.آنها می‌توانند با استفاده از یادگیری نمادها و درک جنبه‌های انسانی زبان شامل مفاهیم تعداد و توالی اعداد را درک کنند، و آنها را توانا به برنامه ریزی خودکار برای رویدادها و حوادث آینده می‌کند.

در پژوهشی مشخص شده‌است که شامپانزه‌ها هم مانند انسان در کنار بالین عزیزان خود می‌نشینند و در غم از دست دادن آنها عزاداری و شیون می‌کنند. این در حالی است که تاکنون تصور می‌شد رفتارهای این چنینی، منحصر به انسان بوده و در حیطه و قلمرو حیوانات وجود ندارد. بطور نمونه مشاهده گردید که خانواده یک شامپانزه مادهٔ مسن ساعت‌ها در کنار بالین وی نشسته و حتی پس از مرگ او هم او را تنها نمی‌گذاشتند. شامپانزه‌ها از معدود جاندارانی هستند که در مورد مرگ هوشیارند.بررسی پژوهشگران انگلیسی حاکی از آن است که شامپانزه‌ها زمان مرگ نزدیکان یا یکی اعضای گروه‌شان رفتار متفاوتی دارند. مجله تخصصی "روند حیات" در یکی از شماره‌هایش مقاله‌های چاپ کرده‌است که در آن به پژوهش گروهی از پژوهشگران بریتانیایی دانشگاه استیرلینگ اشاره شده‌است. این پژوهشگران رفتار شامپانزه‌ها را هنگام مرگ یکی از اعضای گروه زیر نظر گرفتند. جیمز آندسون نویسنده مقاله خاطر نشان می‌کند:«هوشیاری در مورد مرگ پدیده‌ای روانشناسی است که تا مدتها تصور می‌شد تنها در انسان‌ها وجود دارد.» بررسی این گروه از پژوهشگران حاکی از آن است که گروه شامپانزه‌ها حتی در برابر عضوی از گروه که در آستانه مرگ است رفتار دیگری دارند. جیمز آندسون اضافه می‌کند: «نتیجه بررسی‌های ما در رفتار شامپانزه‌ها، نشان می‌دهد که هوشیاری در مورد مرگ در این حیوانات بسیار عمیق‌تر از آن است که تا کنون تصور می‌شد.» بخشی از این تحقیق در اسکاتلند صورت گرفته‌است. زیست‌شناسانی که مدتها محل زندگی شامپانزه‌ها در باغ‌وحش اسکاتلند را زیر نظر گرفتند برای مثال به مرگ شامپانزه ماده پنجاه ساله‌ای در سال ۲۰۰۸ اشاره می‌کنند. در روزهای نزدیک به مرگ این شامپانزه، پژوهشگران متوجه شدند که سایر اعضای گروه رفتار بسیار آرامی دارند و به شامپانزه ضعیف و رنجور توجه بیشتری می‌کنند. در آخرین ساعات زندگی او نیز همه اعضای گروه روی سکوی نزدیک او جمع شده و آرام پوست او را نوازش می‌کردند. پس از مرگ این شامپانزه ماده همه از او دور شدند و تنها دختر او تمام شب را کنار مادرش باقی ماند. نکته جالب دیگری اینکه حتی پس از چند روز و عادی شدن رفتار شامپانزه‌ها، آنها تا چند روز روی سکویی که شامپانزه پیر آخرین ساعات زندگی‌اش را روی آن گذراند جست‌وخیز نمی‌کردند. در پژوهشی دیگر که از رفتار دو شامپانزه مادر در طبیعت انجام شد دیده شد که این دو مادر به مدت چند هفته در کنار بالین جسد فرزندان خود که در اثر یک بیماری تنفسی مرده بودند ماندند.
استفاده از ابزار

مدت زمان زیادی است که دانشمندان می‌دانند که شامپانزه‌ها از ابزار استفاده می‌کنند اما تحقیقات اخیر نشان داده‌است که شامپانزه‌ها از ۴۳۰۰ سال پیش از ابزار سنگی استفاده می‌کردند.اخیرا استفاده از ابزار در شامپانزه‌ها پیشرفت کرده‌است به طوری که شامپانزه غربی در حالی مشاهده شده که از شاخه درختان نیزه دست کرده و آن را تیز کرده و گالاگوس سنگالی را در سوراخ درختان شکار کرده‌ است و شامپانزه شرقی نیز در حالی که یک شاخه را تغییر شکل داده بود و از آن برای شکار موش خرما استفاده می‌کرد دیده شده.
همچنین دیده شده است که شامپانزه‌های جنگلی در گینه در آفریقا از سنگ‌های تیز و ابزار چوبی برای بریدن و قطعه قطعه کردن میوه‌ها بر روی سندان‌های سنگی استفاده می‌کنند.

بنام خدا.
سلام.

شامپانزه‌ها مانند دیگر کپی های بزرگ دم ندارند.

متوجه نشدم.
میشه دوباره پستی که نقل کردید رو بخونید؟مگه بنده گفتم شامپانزه دم داره؟
شما ها اعصابتون خرابه داداش:khaneh:.
فکر نمیکنم قادر باشید اینطوری شامپانزه رو به انسان بچسبونید!!!
من بیشتر دوست داشتم حرفای علمی بشنوم تا یه سری اطلاعات سطحی که همه میدونند.
حرفایی که سند باشه.حرفایی که جواب همه سوالات رو بده.
اما نیست چون سند تقلبی هست.
موفق باشید.

همشهری آنلاین- هلن صدیق بنای:
کنزی، شامپانزه‌ی که دوست دارد، غذای خودش را پخته نوش جان کند!
کنزی دوست دارد، گوشت‌ کباب شده بخورد. اما همانطور که در تصاویر پیداست او یک انسان نیست، کنزی یک شامپانزه است که علاقه وافرش به آتش و روشن کردن آتش سبب شده تا بسیار شبیه به انسان فکر کند.
این شامپانزه‌ی ۳۱ ساله آموخته است تا برای خود غذا بپزد. این حیوان یک شامپانزه بونونوس، نوعی شامپانزه بومی کشور زئیر است. این موجود باهوش یکی از هشت شامپانزه‌ای است که زیر نظر، دکتر ساوج رومبوگ محقق معاصر است.
خانم رومبوگ یکی از بزرگترین دانشمندان عصر حاضر در علوم رفتاری است. این محقق معتقد است؛ کنزی از سطح هوش بسیار بالایی بهره‌مند است. همچنین او همانند بسیاری از همتایان خود از توانا‌هایی خاصی برخوردار است.
دکتر رومبورگ در مورد رفتار خارق‌العاده این شامپانزه می‌گوید؛ کنزی از زمان خردسالی تحت نظر من بوده و در همان زمان بود که من پی بردم، او عاشق آتش روشن کردن است.
او با تماشای تلویزیون، بدون اینکه به او آموزش دهیم، آتش درست کردن را یاد گرفته است. یعنی این حیوان تنها با نگاه کردن به تلویزیون، آموخته است که چگونه آتش روشن کند. جالب نه؟ باور کردنی نیست! او همچنین به مرور زمان غذا پختن را نیز یاد گرفته است.
او برای خودش استیک کبابی، قطعات کوچک گوشت یا سیب‌زمینی و... روی آتش کباب می‌کند.
ببینید او چگونه قطعات چوب را از روی زمین جمع می‌کند، شاخه‌ها را به قطعات کوچکتر تقسیم می‌کند آنها را به آرامی‌روی هم می‌گذارد سپس با احتیاط کامل و در حالی که کاملا مواظب است تا خود را نسوزاند آتش را روشن کرده و برای خود کباب درست می‌کند.

IMAGE(http://hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-11-1024202.jpg)


او چوب‌ها را جمع می‌کند و با پا می‌شکاند تا برای استفاده اندازه‌ای مناسب داشته باشند.


IMAGE(http://hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-11-10203103.jpg)


قطعات کوچک و مناسب چوب را جمع می‌کند


IMAGE(http://hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-11-10262004.jpg)


چوب‌ها را به طور مرتب روی هم می‌چیند.


IMAGE(http://hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-11-1028295.jpg)


به آرامی‌ و با احتیاط شروع به روشن کردن آتش می‌کند


IMAGE(http://www.hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-13-18444411.jpg)



یک چارپایه فلزی توردار به عنوان شعله پخش کن، مخصوص خود را روی آتش می‌گذارد.


IMAGE(http://hamshahrionline.ir/images/2012/6/07.jpg)

ماهیتابه را به همراه غذا با احتیاط روی چارپایه شعله پخش کن می‌گذارد.



IMAGE(http://hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-11-10395512.jpg)


ناهارش را می‌چشد تا ببیند، پخته است یا نه! بعد صبر می‌کند تا خوب بپزد.



IMAGE(http://www.hamshahrionline.ir/images/2012/6/12-6-13-1620312.jpg)

وقتی از نظر او غذا کاملا پخته شد به آرامی‌ با قاشقی که دارد، مشغول خوردن می‌شود

جالب است بدانید، کنزی این شامپانزه با استعداد در آشپزی، فقط غذای پخته می‌خورد. علاقه شدید و غذای مورد علاقه او خوردن استیک با سس فلفل است.
http://www.greatapetrust.org

رفتارهای شرورانه شامپانزه ای که سنگ پنهان می کند و به طرف بازدید کنندگان پرتاب می کند از نظر دانشمندان نشان دهنده دوراندیشی شامپانزه توصیف شده؛ رفتاری که پیشتر تنها به انسان نسبت داده شده بود.

به گزارش خبرگزاری مهر، شامپانزه ای در باغ وحشن فوروویک سوئد که رفتار خباثت آمیزی را در پیش گرفته مورد تشویق و توجه دانشمندان قرار گرفته است.

براساس تحقیقاتی که این هفته در مجله علمی PLoS ONE منتشر شده، "سانتینو" شامپانزه نر 34 ساله ای است که از پرتاب کردن سنگ به سمت افرادی که برای تماشای وی می آیند لذت می برد.

این روحیه شرورانه از سال 2010 در این شامپانزه شکل گرفت. زمانی که وی با سنگهایی در دستانش به یک گروه از بادید کنندگان نزدیک شد و برسر آنها فریاد زد. بازدید کنندگان پیش از آن که این شامپانزه وحشتناک به آنها سنگ پرتاب کنند فرار کردند.

این گروه از بازدید کنندگان اواخر همان روز بازگشتند، سانتینو بار دیگر با دو سنگ در دست به آنها نزدیک شد اما این بار روحیه خشنی نداشت و با صدای بلند سیب می خورد، اما زمانی که بازدید کنندگان نزدیک شد به آنها سنگ پرتاب کرد.

پس از آن روز دانشمندان نظارت روی این شامپانزه را آغاز کردند و یک کپه بزرگ یونجه خشک در محل اقامت آن نزدیک به محلی که بازدید کنندگان می توانند او را ببینند قرار دادند. پس از آن سانتیو شروع به پنهان کردن سنگ زیر کپه یونجه ها کرد.

IMAGE(http://fararu.com/files/fa/news/1391/2/26/5935_868.jpg)

وقتی یک گروه از بازدیدکنندگان نزدیک می شدند، سانتیو با حالت بی تفاوتی روی یونجه ها راه می رفت و بدون هیچ رفتار هشدار دهنده ای سنگهای پنهان خود را بر می داشت و به سمت آنها پرتاب می کرد.

محققان این رفتار را برای چهار ماه زیر نظر داشتند. سانتینو می توانست سنگها را زیر یونجه ها پنهان کند و به صورت عادی روی آن راه برود و ناگهان یکی از آنها را به سمت یکی از بازدید کنندگان پرتاب کند.

IMAGE(http://fararu.com/files/fa/news/1391/2/26/5936_330.jpg)

براساس گزارش کریستین ساینس مونیتور، نویسندگان این تحقیقات رفتارهای شرورانه سانتینو را به عنوان نمونه ای از دور اندیشی تعبیر کردند، قابلیتی که پیشتر تصور می شد تنها انسان از آن برخوردار است.

ماتیاس اسوات رئیس این گروه تحقیقاتی طی مصاحبه ای اظهار داشت: مهم نیست که چه مکانیسمی پشت این رفتار قرار دارد، به نظر می رسد که سانتینو برای آینده برنامه ریزی می کند و مشاهده این رفتار در میان جاندارانی غیر از انسان مسئله کمی نیست.

سانتینو با نمایش مهارت تسلط بر خود و پنهان کردن سنگها همچنین نشان می دهد که فریبکاری را نیز درک کرده است. مهارتی که طی آن چشم اندازها و اهداف دیگران را نیز مدنظر قرار می دهد اما نه تا مرحله ای که بتواند با آنها همفکری یا همدردی کند.

IMAGE(http://fararu.com/files/fa/news/1391/2/26/5937_969.jpg)

نویسندگان این تحقیق یادآور شده اند که وقتی این باغ وحش در فصل کاری خود در سال 2011 باز شد، سانتینو علاقه خود را به پرتاب کردن سنگ از دست داده است، به نظر می رسد که وی در حال طراحی یک نقشه دیگر است.

بنام خدا.
سلام.

نیست شما خیلی علم دارید!!!!!
همچین خودتو دست بالا نگیر.هنوز نمیتونی دوتا مثل خوب بزنی آدم حال کنه.

مدارک دوستانتون علمی نیست.بلکه فرضی هست.اونایی هم که علمی هست قادر نیست نظریه داروین رو اثبات کنه و بگه انسان از نسل شامپانزه هست.

با شناختی که بنده از شما دارم چیز غیر طبیعی نیست که از قرآن دور شده باشید.کاملاً عادی هست.
میتونی یه تاپیک بزن و اشکالاتش رو بگو. ببینم حرفت چقدر صحت داره.

حد اقل 500 میگفتی تا اینهمه اخلاف سن طرف رو بالا نبرده باشید.
ایشون 384 سال قبل از میلاد مسیح تولدشون بود نه 1000 سال.
اینو گفتم تا یاد بگیرید به کسی نگید شما چیزی از فلان علم نمیدونید!!!

پس معلوم شد که علمی نمیتوانید بحث کنید.
کجاست انسانی که دم داشت؟پس چرا ما نمیبینیم؟
شامپانزه حیوان است نه انسان.

اکثرا در مباحث میگم 1000 سال قبل از اسلام .که در اون دوره ارسطو بوده
اما اینجا جا به جا شد .بله 300 سال قبل از میلاد ثابت شده .
انسان به همراه کپی و میمونزیر راسته نخستین ها قرار دارد .در نظر داشته باشد که نمیگن انسان امروز از شامپانزه سر چشمه دارد .میگن بسیار شبیه به نوعی از خانواده امروزی نخستین ها است.برای اینکه ثابت کنن انسان جزو شاخه نخستین ها هست میان شبهاتی میان انسان و میمون ها و یا کپی ها مثل شامپانزه ذکر میکنن
نیاکان نهایی انسان خیس بینی ها هستند که دم هم دارن
انسان و شامپانزه نیاکان مشترک دارن
انسان عضو خانواده کپی ها هست
کپی ها و میمون ها نیاکان مشترک دارن
اینکه چرا کپی ها دم ندارن به 2 عامل بر میگرده
1 محیط
2 ژنتیک

اندامهای زاید شاهدی بر تکامل هستندزیرا ما انتظار داریم که تغییرات تکاملی در مدت تطبیق یک موجود با شرایط زیستی نا کامل (به دلیل ماهیت تدریجی آن در مقیاس زمانی-مترجم)باشد.خلقت گرایی نمی تواند اندامهای زاید را توضیح دهد. اگر خالق اصول پایه ای طراحی را برای داشتن یک کارکرد در جانداران به کار گیرد(خلقت گرایان دلیل تشابه در ساختارهای و اجزا ژنتیکی را ناشی از تصمیم خالق به ایجاد ساختارهای یکسان برای کارکردهای یکسان می دانند که با اندامهای زاید کاملا در تناقض است)، انها شاهدی برعلیه خلقت گرایی است.


با سلام وتشکر از همه حقیقت دوستان

بعد از مطالعاتی که در زمینه فرگشت داشتم متوجه یک اشتباه بزرگ در تشریح این نظریه از سوی طرفداران فرگشت شدم ، البته انتقاد به نظر اینجانب مشکلی ندارد .

وآن اینکه خدای متعال در ابتدای خلقت هر موجود ، ذخیره ژنتیکی متنوعی را که برحسب پیچیدگی هر موجود که به میلیاردها ژن هم میرسد برای روزگار وعمری طولانی که شامل میلیاردها سال میشود در بدن هر
موجود دپو کرد که تعداد بسیاری از آنها هم ممکن است در هر زمان استفاده نشود اما آنچه که باعث اشتباه و ایهام فرگشتیان شده همین برداشت معکوس از این حقیقت است .

بزبان ساده ، فرگشت ، سازگاری موجود با محیط و جهش ژنها را علت تکامل جانداران میداند اما من معتقدم که ذخیره ژنتیکی که خالق متعال در بدن هر موجودی تعبیه نموده است در شرایط خاص محیطی میتواند تغییر حاصل کند یا باصطلاح بجهد ، و این ذخیره قابل شمارش و شناسایی دقیق نیست و فوق العاده پیچیده ومرموز است هم از نظر تعداد و هم مکانیسم .

پس داشتن آپاندیس و استخوان خاجی و دندان عقل و... بسیار طبیعی است ودلیل جهل خالق نمی باشد زیرا در برنامه ژنتیکی انسان و حیوانات و.... دستور وبرنامه ساخت آنها کد و ذخیره شده و بعلت زندگی موجودات در محیط های مختلف در سالهای متمادی ، هر گاه به وجود آنها نیاز شود چون در ذخیره ژن هر موجود وجود دارند فورا دستور ساخت آن اندام داده میشود و این امر تحت هدایت وشعوری هوشمند انجام میگیرد در جهت سازگاری .




[quote]ناچاری قبول کنی که زمانی میمون محیط زندگی خودشو تغییر بده و به غار بره دیگه نیاز به دم نداره .و دم او به مرور تضعیف شده و حذف میشه
چرا؟چون محیط غار مثل محیط جنگل نیست که نیاز به دم برای بالا رفتن از درخت بداشته باشه

و همانجور که وقتی فرد باشگاه رو ترک میکنه دوباره به حال اول یعنی لاغری بر میگرده
[/quote]


چرا میمونهای امروزی که سالها در غار زندگی میکنند هنوز دم خود را از دست نداده اند ؟


با شناختی که بنده از شما دارم چیز غیر طبیعی نیست که از قرآن دور شده باشید.کاملاً عادی هست.
میتونی یه تاپیک بزن و اشکالاتش رو بگو. ببینم حرفت چقدر صحت داره

اینجا مطرح شده

http://www.askdin.com/thread17019.html



چرا میمونهای امروزی که سالها در غار زندگی میکنند هنوز دم خود را از دست نداده اند ؟

لطف می کنید تصویری از میمون های غارنشین امروزی بگذارید؟
این پایینی ها هم که خیلی وقت نیست به اونجا آورده شدند....

IMAGE(http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/5/7/33792_143.jpg)

دوست من برای قبول کردن قضیه ای حتما نیاز به اثبات نیست مثال میزنم شما تشنه هستید و برای رفع ان نیاز به 1 لیوان پر اب دارید حالا لیوان نصفه اب هست .شما میگید چون این اب نمیتونه کامل تشنگی من رو بر طرف کنه پس من نمیخورمش؟ گاهی اوقات بااینکه قضیه ای قابلیت اثبات ندارد (برای عقل ناقص انسان)اما باید به عنوان تنها فرضیه ممکن یا محتملترین فرضیه ممکن بپذیریمش

باسمه تعالی

جناب سعید، اینکه از همان اول شواهد ارتباطی به ادعا نداشته باشد و در عین حال، با اما و اگر مطرح باشد، در همان فرض ذهنی باقی می ماند.(ظاهرا مثالتان با بحث، بی ارتباط است.)

اگر فرضیه محتملی، شواهدی در جهت اثبات و در عین حال دلایلی در جهت خلافش باشد، باید به مجموع دلایل و شواهد توجه بشود که کدام طرف بیشتر قابل پذیرش است، حال که شما ادعا دارید که این فرضیه، محتملترین و ممکن ترین فرضیه ممکنی است که دلایل ممکن تر بر خلافش وجود ندارد، اول کلام است.

مثلا کسی نگفته نسل انسان از کوسه هست یا هر حیوان دیگه یا مثلا نگفته نسل انسان مستقل هست 2 این فرضیه به عنوان تنها نظریه ممکن باید مورد قبول باشد حتی اگر اثبات نشود.مثل همان خدایی که در هزاران سال پیش مورد قبول بود اما اثبات نشده بود به نوعی اگر شمای مخالف میای میگی اقا این نظریه مورد قبول من نیست باید بگی انسان از کجا اومده اگر نهی از منکر میکنی باید امر به معروف هم بکنی شما میای میگی خب شواهد و مدارک نظریه داروین قبول اما کافی نیست.پس من قبول ندارم.خب شما چی رو قبول داری؟ ما هم میدونیم شواهد نظریه برای اینکه ثابت کند انسان از میمون هست کافی نیست که اگر بود دیگه جای بحث نبود . اما میگیم این فرضیه 70% به عنوان تنها فرضیه ممکن باید مورد قبول باشد و هست در تمام دانشگاه ها مورد قبول هست دقت کنید نظریه داروین 3 بخش داره که 2 تا ثابت شده و یکی هم به عنوان تنها فرضه ممکن باید مورد قبول باشد جناب پاسخگو این راه منطقی هست شما نمیتوانید شواهد رو رد کنی فسیل ها ازمایشات ژنتیک و.... اما حرفی که میزنید مبنی بر اینکه کافی نیست مورد قبول هست.منم هم میگ شما 100 در صدی به ما نشان دادی که حالا این 70% رو قبول نمیکنی؟

دوست عزیز، اولا مسیر اثبات وجود خداوند از راه مقدمات بدیهی قطعی است، تنها فرض ممکن نیست، بلکه تنها مورد ممکنی است که در مقابلش، هیچ فرض و احتمالی، عقلا پذیرفته نیست، در خصوص اینکه در گذشته در خصوص اثبات خدا چه نحوه ای بوده و الآن چگونه هست، محل بحث نیست، اما دلیل اثبات وجود خدا و راه اثبات وجود خدا، سنخ و روشش از سنخ نظریه تکامل نیست، و قیاس مع الفارق است.

چنانکه بارها گفته شد، پذیرش زیست شناختی، با نوع پذیرش و قبولی که اینجا مطرح می شود، متفاوت است، زیرا یک زیست شناس، کارش یک بعدی و مادی است، اما در مباحث ما، مجموع شواهد و دلایل، برای اثبات بحث می شود.

بله دقیقا همین است محیط به عنوان یک عامل مستقل عمل کرده و ژنتیک هم تحت تاثیر محیط عمل میکند.تا در حالت جسمانی و روانی موجو.دات تغییر ایجاد کنند.زمانی که این تغییر زیاد شود شاخه ها بوجود می ایند و مثلا ماهی به قورباقه تبدیل میشود 2 تنها فرض ممکن هم همین است چرا که همه موجودات از یک سوال مادر بوجود امدن پس باید قبول کنیم که همه ی موجودات در فرایند حیات به یک موجود میرسند و همه موجودات در نقطه ار تکاملشان به هم میرسن

سوال بنده این بوده است که ادعای شما بر طبق همین نظمی که ادعا می شود، چیست؟ شما می گویید، بله به این دلایل محیطی و ژنی، موجودات از گونه خودشان، به موجودی دیگر تبدیل شده اند، یعنی اگر موجودات از گونه ای به گونه دیگری تبدیل شدند دلیلش، محیط و ژن است.

ببینید، دوست عزیز، اینکه همه موجودات از یک منشأ به وجود می آیند، به گونه های مختلفی متصور می شود و تنها فرض ممکن نیست؛ زیرا فرض نظریه خلقت، مخالفتی با خلقت موجودات از یک منشأ ندارد، اما بحث این است که هر موجودی مسیر تکامل خودش را مطابق قابلیت خودش طی می کند، مشکل بر این انتقال و بر آمدن موجودی از موجود دیگر است.

اولا که شما با این شواهد نمیتوانید شیطان پرست بودن داروین رو ثابت کنید اینکه پدربزرگ و دایی خاله داروین شیاطان پرست باشن دلیل نمیشه خود داروین هم چنین باشد چرا که پدر محمد هم بت پرست بود

البته در خصوص یک شخص می تواند شواهد، باعث تأمل بشود نه اینکه آن را به اثبات برساند.
چرا که پدر محمد هم بت پرست بود

:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
هم شواهدی نشان میده که شاید 100% قدرت اثبات ندارن اما قابلیت رد شدن هم ندارن و به میزان 70 تا 80 در صد احتمال دارد درست باشد خب حالا این حرف منطقی هست که شما این نظریه رو قبول نکنید؟ و اگر قبول نکنید در مقابل چه توضیهی برای پیدایش انسان دارید؟

به نظر در خصوص نظریه تکامل، و این فرضیه، با توجه به شواهد و قراین و پیچیدگی های بسیار زیاد موجودات مختلف از جهات مادی و غیر مادی، اگر دلیل قطعی بر خلاف این شواهد، نباشد،منطقا ندانم و لاادری می شویم، همان مطلبی که ظاهرا داروین به اشتباه، در خصوص وجود خدا، مطرح کرده است.

اگر چیزی میگم استدلال میکنم دلیل میارم من دلیل اوردم که انسان دم داشته .عکسش هست.نظریه علمیش هست.

جناب سعید، دلیلتان کجا است؟ شما به چه دلیلی می فرمایید، که عکس این فسیل، عکس نیای انسان کنونی است؟

و در ادامه از همه مدافعین نظریه داروین، چند سوال دارم:

آخرین فسیلی که از انسان کنونی کشف شده(با همین، شکل و شمایل زیستی)، کی و چه زمانی بوده است؟

آیا همین، آپاندیس و اعضای به اصطلاح زیادی، در آن زمان، برای آن انسان ها بی فایده بوده است؟

برآمدن انسان از یک موجود دیگر در زمان کنونی و در نقل تاریج گذشته، قطعا اتفاق نیافتاده است؛ موجودات و گونه های مختلفی که بسیار به انسان نزدیک هستند (اما انسان نیستند)، هم در حال زندگی هستند، انتقال فسیل یک غیر انسان به انسان هم، کشف نشده است، به چه دلیلی، ما مثلا فسیل غیر انسان (شبیه به انسان) را نیای انسان می دانیم، و نیای موجودات شبیه انسان نمی دانیم؟

اگر نیای موجودات شبیه انسان و انسان را یکی می دانیم، چگونه از طریق کشف های فسیلی و ...می توان اثبات کرد که، نیای تمام موجودات نزدیک به هم با تمام شباهتهای بسیار زیاد،(که در زمان حال هم به عینه زندگی می کنند)، یکی است؟ چه مانعی دارد که نیای هر موجودی را همان فسیل شبیه به آن موجود بدانیم؟

لطفا اگر دوستان می خواهند، مباحث به نحو شفافی جلو برود، پاسخ سوالات را روشن بیان کنند، که بتوانیم به کمک یکدیگر از مجموع مباحث، به بهترین نتایج برسیم.


با سلام وتشکر از همه حقیقت دوستان
بعد از مطالعاتی که در زمینه فرگشت داشتم متوجه یک اشتباه بزرگ در تشریح این نظریه از سوی طرفداران فرگشت شدم ، البته انتقاد به نظر اینجانب مشکلی ندارد .
وآن اینکه خدای متعال در ابتدای خلقت هر موجود ، ذخیره ژنتیکی متنوعی را که برحسب پیچیدگی هر موجود که به میلیاردها ژن هم میرسد برای روزگار وعمری طولانی که شامل میلیاردها سال میشود در بدن هر
موجود دپو کرد که تعداد بسیاری از آنها هم ممکن است در هر زمان استفاده نشود اما آنچه که باعث اشتباه و ایهام فرگشتیان شده همین برداشت معکوس از این حقیقت است .
بزبان ساده ، فرگشت ، سازگاری موجود با محیط و جهش ژنها را علت تکامل جانداران میداند اما من معتقدم که ذخیره ژنتیکی که خالق متعال در بدن هر موجودی تعبیه نموده است در شرایط خاص محیطی میتواند تغییر حاصل کند یا باصطلاح بجهد ، و این ذخیره قابل شمارش و شناسایی دقیق نیست و فوق العاده پیچیده ومرموز است هم از نظر تعداد و هم مکانیسم .
پس داشتن آپاندیس و استخوان خاجی و دندان عقل و... بسیار طبیعی است ودلیل جهل خالق نمی باشد زیرا در برنامه ژنتیکی انسان و حیوانات و.... دستور وبرنامه ساخت آنها کد و ذخیره شده و بعلت زندگی موجودات در محیط های مختلف در سالهای متمادی ، هر گاه به وجود آنها نیاز شود چون در ذخیره ژن هر موجود وجود دارند فورا دستور ساخت آن اندام داده میشود و این امر تحت هدایت وشعوری هوشمند انجام میگیرد در جهت سازگاری .
چرا میمونهای امروزی که سالها در غار زندگی میکنند هنوز دم خود را از دست نداده اند ؟

اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید
نقلی که از جناب انوشیروان کردید اشاره به اختلاف نظریه خلقت گرایی قران و نظریه داروین داره
در حقیقت اگر ما نظریه داروین رو رد کنیم و خلقت گرایی رو قبول کنیم باید قبول کنیم که هیچ موجودی به موجود دیگر تبدیل نمیشه.یا حداقل انسان نسلی مستقل داره.و از اول انسان بوده و خدا انسان را همینجوری خلق کرده
حالا سوال پیش میاد که این اندام های زائد در بدن ما به چه درد میخوره//؟
در نظریه داروین این اندام ها را اندام های باقی مانده از نسل های پیش میدانند
مثلا پلک سوم چسم که برای انسان هیچ کاربردی ندارد اما برای حیواناتی مثل میمون جنبه امنیتی دارد
سوال پیش میاد که چرا خدا انسان را با عضوی خلق کرده که کاربری برای انسان ندارد؟
شما میگویید این از اثار dna هر موجود هست
خب همین جاست که میگم نظریه رو درک نکردین
ببینید در تغیر شکل جسم یا روان موجود 2 عامل تاثیر دارند
1 ژنتیک (به صورت مستقل) که همان پرش ها و جهش ها هست
2 محیط(که با تاثیر گذاری رو ژنتیک و فیزیک بدن عمل میکند)
در موارد نادری ممکن است در هر قسمت از dna تغییر خود به خودی ایجاد شود .که به اصتلاح جهش میگوییم.این جهش ممکن است باعث تغییر رمز شود و در صفت روانی یا جسمانی فرد اثر بگذار
در اکثر این جهش ها چون هوشمندانه نیست فروگشت صورت میگیرد اما احتمال فراگشت هم وجود دارد
اکثرا این جهش های ژنتیکی بودن که باعث پیدایش گونه های جدید شدن و حتی انها را منقرض کردن
اما تغییر هوشمندانه یا تکامل به واسطه محیط حاصل میشود.محیط با تحت فشار گذاشتن بدن جاندار به او تحمیل میکند که برای بقا الاوه بر ابشش نیاز به شش هم داری این فشار در طول چند صد هزار سال تغیر فیزیکی در جاندار را باعث میشود و هر نسل این تغییر جزئی را به واسطه ژن به نسل دیگری منتقل میکند و اینجوری جانداری طی چندین نسل دارای شش میشود .این تغییر هوشمندانه توسط محیط صورت گرفته که ژنتیک هم به ان کمک کرده
اگر شما میخواین بگید که وجود اعضای اضافه در بدن انسان به واسطه محیط نبوده بلکه به واسطه عمل مستقل ژنتیکی یا پرش ها و جهش های خود به خودی dna بوده .با واقعیت جور در نمیاد
چرا که جهش هوشمندانه نیست پس نمیداند که بدن جاندار چی نیاز داره که بر حسب اون تغییر ایجاد کنه
اما چرا تغیرات انسان بسته به محل زندگیش بوده؟
مثلا رفلکس های روانی.یا دم یا دندان یا اپاندیس وووو.یعنی چرا جایی که انسان گوشت خوار شد و دیگه کم تر سلولز خورد اپاندیس هم کم کم از بین رفت و کوچک تر شد ؟چرا وقتی از درخت اومد پایین دم حذف شد؟
و چرا این تغیرات دقیقن همان تغیرات خانواده کپی ها بوده؟چرا مختص به محیط جنگل بوده؟
البته طبیعه اینجوری حرف بزنید چون نظریه رو درک نکردین
پیشنهاد میکنم جند بار مطلب بالا رو بخونید تا منظورم رو بفهمید .ممکنه من قدرت نوشتار ضعیف داشته باشم پس چند بار مرور کنید
نتیجه اینکه محال ممکن است جهش هاس غیر هوشمندانه که اغلب منجر به فروگشت شده .در مورد انسان دقیقا مثل میمون باشد
طبق نظریه خلقت نسل حیوانات با انسان جداست پس محال ممکن است که انسان و خانواده نخستین سانان دقبقا مثل هم تکامل داشته باشن

و جدای از این .اگر نظریه خلق رو قبول کنیم چه توضیهی برای اعضای ناقص مان داریم.
یعنی خدا ما را ناقص درست کرده؟
مثلا مری و نای که هر دو یک لوله هستن چرا از هم جدا نیستن؟یکی بودن این دو باعث مرگ خیلی ها شده گاهی اوقات به سادگی خوراکی ها و اب به جای اینکه وارده معده بشن از همان لوله وارد شش ها شده و باعث خفگی میشوند
چرا خدا ما رو ناقص افریده؟
نظریه خلقت مشکل زیاد داره که پایین میگم

و اشکالی که به نظریه خلقت گرایی وارد هست این هست که اولین انسان (ادم) پیامبر بودهو پیامبری مروثی هست و نسل به نسل منتقل شده یعنی ما از اول خلق انسان پیامبرانی داشتیم
جالبه قران اشاره به 124000 پیامبر دارد اگر حداقل سن بارداری انها هم در نظر گرفته شود یعنی هر کدام در سن 20 سالگی پیامبر بعدی رو به دنیا اورده باشن قدمت ادم بر میگرده به 2500000 سال پیش .
یعنی زمانی که انسان نئاندرتال در جنگل دنبال کشف اتش بود.با سنگ نیزه درست میکرد که حیوانات رو شکار کنه .و تو غار ها زندگی میکرد و زبانی برای حرف زدن با هم ابداع نشده بود در این میان پیامبری الهی انها را دعوت به خدا پرسی و توحید میکرد.این پیامبران با زبان های الهی ان میمون های انسان نما رو دعوت به یگانه پرستی میکردن.
جالبه ما میلیون ها سال پیش پیامبرانی داشتیم که مردم رو دعوت به یگانه پرستی میکردن اما در اثار پیدا شده تا از 5 تا 10 هزار سال پیش نشانه ای از یگانه پرستی وجود ندارد

اثار به جا مانده از نقاشی های دوران پارینه سنگی نشان میدهد
در ان زمان گفتار نقشی نداشته بلکه انها با علائم دست و پا منظورشان را به هممیفهماندن .
حالا چطور میشه باورکرد که مردمانی که حتی حرف زدن بلد نبودن .در میانشان پیامبرانی بودن که انها را بهخدا دعوت میکردن؟
از سویی که قرانجوری حرف میزنه که انگار خلق ادم تو همین 5000 سال اخیر بوده چرا که ادم سواد داشتهو حرف میزده و حتی پسران ادم هم با هم حرف میزدن
قران اشاره دارد کهقابیل میگوید .من تو را به قتل میرسانم وغیره و این 2 برادر باهم حرف میزنن
پس 2500000 سالپیش که زبانی وجود نداشته اینها چجوری باهم حرفمیزدن؟
در صورتی که تمدنفقط 5 هزار سال است که شروع شده
شاید بگید معجزهبوده اما بدانید که معجزه . وحی . کتاب. دین مختص پیامبران اللعظم میباشد که نه ادمو نه پسرانش جزو انها نیستن.و جدای از این قابیل که قاتل برادرش است چطور معجزهکرده و حرف میزند؟
اینجور برداشت میشهکه گویا داستان های قران مربوط به 5 هزار سال اخیر میشه.یا شایدم همه اش حاصلداستان سرایی هست
در کل نظریه خلق گرایی تنها نظریه ایهست که جلوی نظریه داروین قد علم کرده اما گویابا واقعیت جور درنمیاد.
حتی با خودش تناقضداره
چون معجزه تنها برایپیامبران است .ان هم اللعضم
حالا چطور شده کهنسل دوم انسان ناگهانی زبان اموخته و باهم حرف میزنن .باید گفت این معجزههست
اما چطور شده کهقابیل ادم بد داستان ما که پیامبر هم نبود معجزه میکند و حرف میزند؟این خودش ایننظریه رو و همینطور قران رو رد میکنه




لطف می کنید تصویری از میمون های غارنشین امروزی بگذارید؟


با سلام

یعنی اگر فقط عکس بیاوریم کار تمام است ؟

آیا شما این مطلب را کلا قبول ندارید ونشنیده ونخوانده اید ؟

جالبه قران اشاره به 124000 پیامبر دارد اگر حداقل سن بارداری انها هم در نظر گرفته شود یعنی هر کدام در سن 20 سالگی پیامبر بعدی رو به دنیا اورده باشن قدمت ادم بر میگرده به 2500000 سال پیش . یعنی زمانی که انسان نئاندرتال در جنگل دنبال کشف اتش بود.با سنگ نیزه درست میکرد که حیوانات رو شکار کنه .و تو غار ها زندگی میکرد و زبانی برای حرف زدن با هم ابداع نشده بود در این میان پیامبری الهی انها را دعوت به خدا پرسی و توحید میکرد.این پیامبران با زبان های الهی ان میمون های انسان نما رو دعوت به یگانه پرستی میکردن. جالبه ما میلیون ها سال پیش پیامبرانی داشتیم که مردم رو دعوت به یگانه پرستی میکردن اما در اثار پیدا شده تا از 5 تا 10 هزار سال پیش نشانه ای از یگانه پرستی وجود ندارد


قبلا مکرر خدمت شما محترم گفتم که شما براساس یک سری فرضیات یا خیالات ، اصولی را میچینید وجالبتر اینکه تا طبقات بالا هم بالا میروید غافل از اینکه از پای بست ویران است !

اولا که قران نگفته که 124000 پیامبر آمده !

ثانیا بنص روایات بسیاری از پیامبران همزمان هم بوده اند ومثلا یهود در یک روز 70 پیامبر را کشتند .

بنابراین چنین استدلالاتی و مهمتر نتایج منتج از آن در خور توجه نیستند .

با سلام

یعنی اگر فقط عکس بیاوریم کار تمام است ؟

آیا شما این مطلب را کلا قبول ندارید ونشنیده ونخوانده اید ؟


سلام
بنده حضور ذهن ندارم!
اگر ممکنه تصاویرشان را بگذارید و قدمت سکونتشان

همانگونه که در پست 406 گفتم پاسخ بخش اعظم سوالات شما در لینک زیر هست مطالعه بفرمایید
http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/

اگر دوستان مي توانند اين نظريه را رد بنمايند لطفا مقاله علمي بنويسند و در مجلات معتبر علمي به چاپ برسانند. 150 سال است که اين نظريه مطرح شده، خيل عظيم مخالفان پر مدعا چرا از رد علمي عاجزند؟

جناب سعید، اینکه از همان اول شواهد ارتباطی به ادعا نداشته باشد و در عین حال، با اما و اگر مطرح باشد، در همان فرض ذهنی باقی می ماند.(ظاهرا مثالتان با بحث، بی ارتباط است.)

اگر فرضیه محتملی، شواهدی در جهت اثبات و در عین حال دلایلی در جهت خلافش باشد، باید به مجموع دلایل و شواهد توجه بشود که کدام طرف بیشتر قابل پذیرش است، حال که شما ادعا دارید که این فرضیه، محتملترین و ممکن ترین فرضیه ممکنی است که دلایل ممکن تر بر خلافش وجود ندارد، اول کلام است.


سلاممثال من رو متوجه نشدید؟
شما با یک 100% لیوان اب سیراب میشوید
در عین حال لیوانی نزدیک شما هست که 50% اب داخلش هست .خب مسلما شما با 50% لیوان اب کامل سیر نمیشوید
حالا چه انتخابی میکینید.ایا این عاقلانه هست که چون لیوان نصفه کامل تشنگی شما رو بر طرف نمیکنه .اون رو نخورید ؟مسلما میخورید حتی اگر بدانید که کامل سیر اب نمیشوید
مصداق نظریه داروین.شاید این نظریه نتواند 100% دلیلی منطقی نشان دهد اما این عاقلانه نیست که همین 50% دلایل منطقی را هم قبول نکرد.
و مورد دیگر اینکه کدام دلیل برای رد این نظریه ابداع شده که شما میگویید باید دلایل مخالف هم برسی کرد؟شما دلیل موافق نظریه رو متوجه نمیشید و چون متوجه نمیشید فکر میکنید اشتباه هستن و از همین فرض اشتباه خود استفاده میکنید که نشان بدید نظریه مشکل داره
نه تتها دلیلیل مخالف وجود ندارد بلکه نظریه دیگری هم برای پیدایش انسان وجود ندارد
ببینید، دوست عزیز، اینکه همه موجودات از یک منشأ به وجود می آیند، به گونه های مختلفی متصور می شود و تنها فرض ممکن نیست؛ زیرا فرض نظریه خلقت، مخالفتی با خلقت موجودات از یک منشأ ندارد، اما بحث این است که هر موجودی مسیر تکامل خودش را مطابق قابلیت خودش طی می کند، مشکل بر این انتقال و بر آمدن موجودی از موجود دیگر است

تاکید میکنم نظریه تکامل در تضاد 100 در صدی با نظریه خلق است کاملا مخالف قران است اما به نظر من تضادی با خدای ادیان ندارد
یعنی اگر خدا را بدون دین ها فرض کنیم این نظریه مشکلی با خدا نداره
و اینکه همه موجودات از یک منشا هستن تنها فرض ممکن است.
من این مباحث رو ساده رد میشم اگر لازم بود بگید تا توضیح بدم
مثلا اینکه چرا همه موج.دات از یک منشا هستن
یا چرا قران مخالف این هست که همه از یک منشا هستن

[quote]جناب سعید، دلیلتان کجا است؟ شما به چه دلیلی می فرمایید، که عکس این فسیل، عکس نیای انسان کنونی است؟[/quote]
به دلیل فرسایشی بودن عمل تکامل این محال است که ما زمان جدا سازی انسان و میمون رو تعیین کنیم
برای همین چند نوع انسان و چند نوع میمون داریم
اینکه چرا ما به دنبال اجدادمان در غار ها و کوها و در قالب میمون واران میگردیم بر میگرده به اون حرفم که ما تنها فرضیه ممکنی که داریم این اسن که انسان از نسل میمون هست
چرا که قبل تر ثابت شده همه موجودات در نقطه ای هم را قطع میکنند و به همین دلیل درخت تکامل ترسیم شده.پس این یک چیر روشنی هست که انسان نسل مستقل ندارد
و این فرض که انسان نسلی مستقل دارد محال عقلیست است که اگه لازم بشه توضیح میدم
ما در فسیل های پیدا شده روند تکامل رو به خوبی میتوانیم مشاهده کنیم .
از 2 میلیون سال پیش تا 2 میلیون سال پیش این روند به خوبی مشاهده میشه
اینکه به ارامی ستون فقرات صاف شده
وووو

آخرین فسیلی که از انسان کنونی کشف شده(با همین، شکل و شمایل زیستی)، کی و چه زمانی بوده است؟

شبیه ترین فسیلی که در ارتباط با انسان امروزی کشف شد همان فسیلی هست که در افریقا بود.و اسم مادر انسان(حوا) رو به او دادن
میشه گفت اون فسیل جزو اولین نسل های انسان هوشمند بوده

آیا همین، آپاندیس و اعضای به اصطلاح زیادی، در آن زمان، برای آن انسان ها بی فایده بوده است؟



بله چون انسان در ان دوره غار نشین شده بود و رژیم غذایی خودشو مدتها بود تغییر داده بود و دیگه برگ و میوه تمام غذایش را تشکیل نمیداد
در ان زمان هم این اعضا بدون کاربرد شده بود اما نه به این اندازه .چون همنجور که میدونید تکامل زمان میبره
برآمدن انسان از یک موجود دیگر در زمان کنونی و در نقل تاریج گذشته، قطعا اتفاق نیافتاده است؛ موجودات و گونه های مختلفی که بسیار به انسان نزدیک هستند (اما انسان نیستند)، هم در حال زندگی هستند، انتقال فسیل یک غیر انسان به انسان هم، کشف نشده است، به چه دلیلی، ما مثلا فسیل غیر انسان (شبیه به انسان) را نیای انسان می دانیم، و نیای موجودات شبیه انسان نمی دانیم؟

تاکید میکنم تنها فرض ممکن این است که موجودات از هم بوجود امدن
موجودات شبیه به انسان کدامند؟
در درجه اول کپی ها .و ما هم نوعی کپی هستیم.کپی ها به همراه میمون ها جد مشترک دارند
سوالتون مشکل دارد

اگر نیای موجودات شبیه انسان و انسان را یکی می دانیم، چگونه از طریق کشف های فسیلی و ...می توان اثبات کرد که، نیای تمام موجودات نزدیک به هم با تمام شباهتهای بسیار زیاد،(که در زمان حال هم به عینه زندگی می کنند)، یکی است؟ چه مانعی دارد که نیای هر موجودی را همان فسیل شبیه به آن موجود بدانیم؟

دوست من شما نمیتوانی فسیلی در گذشته پیدا کنی که دقیقا شبیه به یکی از موجودات امروزی باشد
وقتی ما به60 میلیون سال پیش میریم .دیگه خبری از میمون و کپی های امروزی نیست نیست
جد مشترک این دو هست که کاملا در یک نگاه تفاوت دارد.اما در نگاه دقیق استخوانی محیطی توضیح منطقی در رابطه با ارتباط این گونه دیروز و گونه امروز پیدا میشه.

البته من پاسخ تفصیلی ندادم چون از اول هم نمیخواستم پاسخ تخصصی بدم.میذاره به عهده دوستان

اما درخواست
من
شما میتوانی توضیحی در رابطه با پیدایش انسان بیان کنید؟
مثلا همین حرفا که میزنید رو با دلیل بزنید
بگید چطور انسان نسل مستقل داره.
اگر شما توانستی یک نظریه جدا از این نظریه بیاوری که مشکل نداشته باشه من قانع میشم نظریه شما درست هست.
اما مطمئل هیچ فرض دیگری وجود ندارد

بنام خدا.
سلام.

سلاممثال من رو متوجه نشدید؟ شما با یک 100% لیوان اب سیراب میشوید در عین حال لیوانی نزدیک شما هست که 50% اب داخلش هست .خب مسلما شما با 50% لیوان اب کامل سیر نمیشوید حالا چه انتخابی میکینید.ایا این عاقلانه هست که چون لیوان نصفه کامل تشنگی شما رو بر طرف نمیکنه .اون رو نخورید ؟مسلما میخورید حتی اگر بدانید که کامل سیر اب نمیشوید مصداق نظریه داروین.شاید این نظریه نتواند 100% دلیلی منطقی نشان دهد اما این عاقلانه نیست که همین 50% دلایل منطقی را هم قبول نکرد. و مورد دیگر اینکه کدام دلیل برای رد این نظریه ابداع شده که شما میگویید باید دلایل مخالف هم برسی کرد؟شما دلیل موافق نظریه رو متوجه نمیشید و چون متوجه نمیشید فکر میکنید اشتباه هستن و از همین فرض اشتباه خود استفاده میکنید که نشان بدید نظریه مشکل داره نه تتها دلیلیل مخالف وجود ندارد بلکه نظریه دیگری هم برای پیدایش انسان وجود ندارد

بازم که شما این مثال رو تکرار کردی؟
بزرگوار اگه یک نصفه لیوان شما رو دو بار پر کنی و بخوری سیرآب میشی.اما اگه نظریه داروین رو دوبار که نه صدبارم بگی چون کامل نیست دلیل نمیشه کسی اونو قبول کنه.
برای همینه که گفتم مثالتون بی ربط بود.
چونکه اون 100 درصد لیوان تورو تا چند ساعت سیراب نگه میداره و دوباره تشنه میشی.اما علم اگر کامل باشه و بدون نقص و اثبات شده باشه، تا آخر عمر هم ثابت هست و تغییری نمیکنه.
اگر شما توانستی یک نظریه جدا از این نظریه بیاوری که مشکل نداشته باشه من قانع میشم نظریه شما درست هست.

خطاب به استاد هشام:
دیشب که تلوزیون نگاه میکردم میدونی استاد قرائتی چی میگفت؟
میگفت چطور آدم ها وقتی میرن دکتر و براشون نسخه مینوسه جرا ندارن بگن این چیه؟چرا این قرص رو دادی؟اون قرص رو بده؟دلیل اینکه این قرص رو دادی چی بود؟چونکه میدونن طرف دکتره و تجربه داره.
اما تا بحث به خدا میرسه.میگن:
چرا برگ درخت انگور نازکه؟چرا برگ انجیل پهنه؟چرا فلانه چرا اینطوریه؟
مشکل آدما اینه که خدارو نمیشناسن و علم خودشونو با علم خداوند متعال مقایسه میکنن برای همین تا آخر عمر به دنبال جواب میگردن و هرگز به آن نخواند رسید.
یا علی.

سلاممثال من رو متوجه نشدید؟ شما با یک 100% لیوان اب سیراب میشوید در عین حال لیوانی نزدیک شما هست که 50% اب داخلش هست .خب مسلما شما با 50% لیوان اب کامل سیر نمیشوید حالا چه انتخابی میکینید.ایا این عاقلانه هست که چون لیوان نصفه کامل تشنگی شما رو بر طرف نمیکنه .اون رو نخورید ؟مسلما میخورید حتی اگر بدانید که کامل سیر اب نمیشوید مصداق نظریه داروین.شاید این نظریه نتواند 100% دلیلی منطقی نشان دهد اما این عاقلانه نیست که همین 50% دلایل منطقی را هم قبول نکرد. و مورد دیگر اینکه کدام دلیل برای رد این نظریه ابداع شده که شما میگویید باید دلایل مخالف هم برسی کرد؟شما دلیل موافق نظریه رو متوجه نمیشید و چون متوجه نمیشید فکر میکنید اشتباه هستن و از همین فرض اشتباه خود استفاده میکنید که نشان بدید نظریه مشکل داره نه تتها دلیلیل مخالف وجود ندارد بلکه نظریه دیگری هم برای پیدایش انسان وجود ندارد

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب سعید، مهم اصل مطلب است، (جدای از اینکه مثالتان به اصل مطلب ارتباطی ندارد؛ زیرا من آب را می خورم، زیرا به همان اندازه نصف لیوان آب دارد.) اما به هیچ وجه، مطلبی که اثبات نشده، قابل پذیرش نیست، در مورد بحث هم، گرچه شواهدی وجود دارد، و این شواهد در محل خودشان اثبات علمی شده است، اما با محل بحث مورد ادعا(که همان برآمدن و انتقال باشد)، بی گانه است،و در مباحث علمی برخورد اینچنینی، مردود است، اگر در مجامع علمی پذیرفته شده است؛ زیرا به دنبال جمع آوری شواهد در این خصوص(به عنوان تنها فرضیه موجود) بوده اند، و به فرضیات قابل قبول تر و منطقی تر، اساسا توجهی نشده است.(دقت کنید)

تاکید میکنم نظریه تکامل در تضاد 100 در صدی با نظریه خلق است کاملا مخالف قران است اما به نظر من تضادی با خدای ادیان ندارد یعنی اگر خدا را بدون دین ها فرض کنیم این نظریه مشکلی با خدا نداره و اینکه همه موجودات از یک منشا هستن تنها فرض ممکن است. من این مباحث رو ساده رد میشم اگر لازم بود بگید تا توضیح بدم مثلا اینکه چرا همه موج.دات از یک منشا هستن یا چرا قران مخالف این هست که همه از یک منشا هستن

دوست عزیز، در خصوص نظریه تکامل داروین و بعد از طرح این مبحث، دانشمندان مسلمان، نظریه خلقت مورد نظر قرآن را به عنوان مسأله خاص با مسایل نوپدید، مورد بحث و توجه قرار دادند، در این خصوص هم نظریات متفاوتی از ناحیه دانشمندان مسلمان داده شده است؛ گاهی مدافعین نظریه تکامل، ادعا می کنند که، مفسرین آیات خلقت، آمده اند، آیات را توجیه کنند؛( و به گونه ای مطرح می کنند که گویا به زعم و توهم خود، نظریه داروین که صددر صد، قطعی است و راه گریزی از آن نیست، محققین اسلامی را به فکر چاره جویی انداخته که در این مشکله بزرگ، راه علاجی بیابند.) در حالی که گاهی مسأله جدید، باعث بحث جدیدی می شود که در گذشته مورد توجه دانشمندان نبوده است و محققین هم، ظاهرا برداشت خودشان را (که از آیات و منابع دینی، قابل استخراج است)، مطرح می کنند، البته چه بسا برداشت ها، متفاوت باشد؛ زیرا اگر کسی با زبان آیات قرآن آشنا باشد، متوجه می شود که تفسیر آیات خلقت به این سادگی نیست به گونه ای که این آیات را جزء متشابهات می دانند.

به هر حال، می خواستم عرض کنم که فعلا بحث ما در توضیح آیات خلقت نیست و به این سادگی هم که شما، معنا کرده و رطب و یابس به هم می بافید، نیست.

پس اینکه قرآن تمام موجودات را از یک منشأ می داند یا نمی داند را شما نمی توانید اثبات کنید و فعلا هم لطفا وارد این بحث نشوید؛ زیرا اگر از شما سوال بشود که دلیل شما چیست که قرآن موجودات را از یک منشأ می داند یا نمی داند؟ به احتمال قریب به یقین، نمی توانید، اثبات کنید؛ زیرا به قول خودتان در این جهت تخصص لازم را ندارید.(البته به این معنا نیست که شما حق ندارید هیچ سوالی در این خصوص داشته باشید؛ زیرا کاملا متوجه هستید که کارشناسان، پاسخ گوی شما در جهات مختلف خواهند بود.)

خوب، در مسأله تکامل، چنانکه عرض کردم، با یک منشأ داشتن موجودات مشکلی نیست، و این مطلب کاملا قابل توجیه است؛ زیرا شما منشأ را هر چه می دانید، بنده به تعبیر فلسفی منشأ را هیولای اولی، می دانم که قابلیت رشد انواع مختلف را دارد، چنانکه هر ماده ای(ماده فلسفی)، قابلیت تکامل اشخاص و افراد متعدد را در حد ماده خود بر طبق انواع و اشخاص (مشخص و منظم) خود دارد.

این مطلب را فعلا داشته باشید که ان شاالله به مرور، بنده روشن می کنم که ببینیم می توانیم در این خصوص شواهد متقن و معتبر به دست آوریم یا خیر؟

به دلیل فرسایشی بودن عمل تکامل این محال است که ما زمان جدا سازی انسان و میمون رو تعیین کنیم برای همین چند نوع انسان و چند نوع میمون داریم اینکه چرا ما به دنبال اجدادمان در غار ها و کوها و در قالب میمون واران میگردیم بر میگرده به اون حرفم که ما تنها فرضیه ممکنی که داریم این اسن که انسان از نسل میمون هست چرا که قبل تر ثابت شده همه موجودات در نقطه ای هم را قطع میکنند و به همین دلیل درخت تکامل ترسیم شده.پس این یک چیر روشنی هست که انسان نسل مستقل ندارد و این فرض که انسان نسلی مستقل دارد محال عقلیست است که اگه لازم بشه توضیح میدم ما در فسیل های پیدا شده روند تکامل رو به خوبی میتوانیم مشاهده کنیم . از 2 میلیون سال پیش تا 2 میلیون سال پیش این روند به خوبی مشاهده میشه اینکه به ارامی ستون فقرات صاف شده وووو

بسیار خوب، به نظر بنده اولین مشکل در این قسمت رخ می نماید که شما چرا میمون و انسان را به هم دوخته اید که الآن مجبور باشید که نتوانید زمان جدا سازی آنها را به دست بیاورید.

نکته دیگر اینکه، موجودات در چه نقطه ای جدا شده اند؟ ادعای تکامل، به هیچ وجه اثبات نشده است،(چنانکه خودتان هم اثبات نشدن را به درستی، اعتراف نموده اید) چه رسد به اینکه نسل مستقل داشتن انسان محال عقلی:Moteajeb!::Moteajeb!:، باشد.

اما اینکه، روند تکاملی در مورد فسیل های یافته شده، وجود داشته باشد، کاملا می تواند با روند تکاملی موجودات فعلی و کنونی قابل تطبیق باشد.

اگر بفرمایید، روند تکاملی به این نحو به دست آمده است که به نحو نظم و چینش ریاضی تکاملی، فسیل کشف شده است، به شدت مخدوش است،(اگر لازم بود، دلیلش را عرض می کنم.) اما اگر منظورتان این باشد که در فسیل های یافته شده مختلف،(به نحوی که حتی در زمان های نزدیک به کشف فسیل انسان، فسیل های مختلفی از جهت شباهت به انسان یافت شده است.) اما می توانیم، در بین آنها روند تکاملی را بیابیم و کنار هم قرار بدهیم، محتمل است، ولی این روند تکاملی نشد، فقط روندی شده است که در بین تمام فسیل های به دست آمده، فسیل انسان به دست نیامده است، اما فسیل موجودات شبیه تر و دور تر، به دست آمده است.(دقت کنید.)

خوب، این در حالی است که طبق ادعای متخصصین، احتمال بسیار ضعیف است که موجودی، تبدیل به فسیل و سنگواره بشود، پس، منطقا در مقابل، احتمال بسیار قوی می شود که فسیل انسان کشف نشود.

بله چون انسان در ان دوره غار نشین شده بود و رژیم غذایی خودشو مدتها بود تغییر داده بود و دیگه برگ و میوه تمام غذایش را تشکیل نمیداد در ان زمان هم این اعضا بدون کاربرد شده بود اما نه به این اندازه .چون همنجور که میدونید تکامل زمان میبره

عجبا، شما از کجا می دانید که در آن دوره، انسان رژیم غذاییش، چگونه بوده است، بلاخره، احتمال ندارد که آن انسانها به گونه ای بوده باشند که، عضوی مانند آپاندیس، به کارش بیاید؟ در خصوص عضوهای دیگر هم، امکان ندارد مطلب برگردد به خلقت نوع فیزیکی انسان، مگر کشف شده است که این عضوها، مضر هستند؟
تاکید میکنم تنها فرض ممکن این است که موجودات از هم بوجود امدن موجودات شبیه به انسان کدامند؟ در درجه اول کپی ها .و ما هم نوعی کپی هستیم.کپی ها به همراه میمون ها جد مشترک دارند سوالتون مشکل دارد

جناب سعید، فقط ادعا، شما جواب سوال بنده را بدهید، چرا تنها فرض ممکن؟ قطعا از جهت عقلی، فرض های مختلفی قابل تصور است، بنده فعلا، یک شاهد، بر اینکه انواع موجودات از یکدیگر به وجود آمده باشد، نیافتم، یکی از فرض های ممکن معقول به نظر بنده این است که، چنانکه، قابلیت گندم در محدوده خودش تعریف شده است و نمی شود، انسان بشود، میمون هم در محدوده خودش قابلیت تکامل دارد و نمی شود انسان بشود؛ زیرا یک نمونه و شاهد هم بر برآمدن و به وجود آمدن انسان از میمون، گذارش نشده است.

دوست من شما نمیتوانی فسیلی در گذشته پیدا کنی که دقیقا شبیه به یکی از موجودات امروزی باشد وقتی ما به60 میلیون سال پیش میریم .دیگه خبری از میمون و کپی های امروزی نیست نیست جد مشترک این دو هست که کاملا در یک نگاه تفاوت دارد.اما در نگاه دقیق استخوانی محیطی توضیح منطقی در رابطه با ارتباط این گونه دیروز و گونه امروز پیدا میشه.

دوست عزیز، اتفاقا، بحث ما همین است که، چرا در نگاه فرگشتی، فسیلی که انسان نیست، و در نگاه دقیق استخوانی، این مطلب هم به درستی توسط متخصصین، کشف شده است، به انسان ارتباط می دهیم؟ خوب، منطقا به کپی نوع خودش، ارتباط دارد.
شما میتوانی توضیحی در رابطه با پیدایش انسان بیان کنید؟ مثلا همین حرفا که میزنید رو با دلیل بزنید بگید چطور انسان نسل مستقل داره. اگر شما توانستی یک نظریه جدا از این نظریه بیاوری که مشکل نداشته باشه من قانع میشم نظریه شما درست هست. اما مطمئل هیچ فرض دیگری وجود ندارد

جناب سعید، اگر دقت کرده باشید، در فرضیاتی که مطرح می کنم، به فرض دقیق و معقولتر به مرور اشاره خواهم نمود،(البته، تمام مباحث ما، برون دینی و عقلی است)، و بحث ما خارج از مدار وحی و قرآن است؛ زیرا در جای خودش، اثبات می شود که، اگر از طریق منبع وحی، نصی قطعی وجود داشته باشد، آن نص، تنها فرض عقلی است و خود وحی یک منبع معرفتی جدایی است،و....
اگر دوستان مي توانند اين نظريه را رد بنمايند لطفا مقاله علمي بنويسند و در مجلات معتبر علمي به چاپ برسانند. 150 سال است که اين نظريه مطرح شده، خيل عظيم مخالفان پر مدعا چرا از رد علمي عاجزند؟

جناب، نظریه در مقام نقد و محک تا مرحله اثبات راه دراز طی نشده ای دارد، خود دلایل ادعای نظریه غیر علمی است، زیرا اگر 150 سال است که این نظریه بسیار ضعیف، به عنوان نظریه مطرح شده است، به جهات مختلفی می تواند برگردد، یکی از این جهات می تواند، کم کاری زیست شناسان مسلمان و عدم خود باوری آنان، در استخراج فرضیات درست خلقت به نحو معقول باشد.


جناب، نظریه در مقام نقد و محک تا مرحله اثبات راه دراز طی نشده ای دارد، خود دلایل ادعای نظریه غیر علمی است، زیرا اگر 150 سال است که این نظریه بسیار ضعیف، به عنوان نظریه مطرح شده است، به جهات مختلفی می تواند برگردد، یکی از این جهات می تواند، کم کاری زیست شناسان مسلمان و عدم خود باوری آنان، در استخراج فرضیات درست خلقت به نحو معقول باشد.

سلام به همگی
لطفا شما به لینکی که در پست قبلی دادم (http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/) حتما سر بزنید

دوست عزیز
گذشته از دانشمندان مسلمان، دیگران نیز به رد این نظریه علاقه دارند
زیرا شهرت آنان در صورت رد نظریه، از شهرت گالیله و کوپرنیک و نیوتن کمتر نخواهد بود.
ولی نتوانسته اند...
در مورد عدم خودباوری
شاید شما و امثال شما تلنگری بزنند
وگرنه از کسی بخاری بلند نخواهد شد...
خدا را چه دیدید
شاید توانستید نظریه را رد کنید!

سلام بنده حضور ذهن ندارم! اگر ممکنه تصاویرشان را بگذارید و قدمت سکونتشان همانگونه که در پست 406 گفتم پاسخ بخش اعظم سوالات شما در لینک زیر هست مطالعه بفرمایید http://www.talkorigins.org/faqs/comdesc/ اگر دوستان مي توانند اين نظريه را رد بنمايند لطفا مقاله علمي بنويسند و در مجلات معتبر علمي به چاپ برسانند. 150 سال است که اين نظريه مطرح شده، خيل عظيم مخالفان پر مدعا چرا از رد علمي عاجزند؟


با سلام

پریشب در برنامه مستند تلویزیون فیلمی از نوعی میمون نشان میداد که شبها در غار میخوابیدند و دم داشتند و از زندگی روزانه آنها چیزی ندیدم اما این تعجبی ندارد زیرا در قرن 20 هنوز 30 میلیون چینی در غار زندگی میکنند :
IMAGE(http://www.eshetab.com/news/wp-content/themes/newthem/theme_options/inc/timthumb.php?src=http://www.eshetab.com/news/wp-content/uploads/2012/05/cave-homes-China3-550x411-271x148.jpg&h=115&w=165&zc=1q=100)

براساس گزارش لوس آنجلس تایمز میلیون ها چینی به زندگی غار نشینی روی آورده اند .یکی از نکات جالب این غار ها این است که از تمام امکانات ساختمان های مدرن برخوردار هستند در صورتی که برای ساخت این اقامتگاهها نیاز به هیچیک از مواد سازنده ساختمان های مدرن نیست ، بلکه تنها یک تپه و یا یک کوه کافیست .
یکی از دلایل اساسی این افراد برای انتخاب این نوع زندگی استفاده از طبیعت و مزایای یک زندگی طبیعی است.


ضمنا در اول بحث گفتم که ما مشکلی با فرگشت نداریم بلکه مشکل ما با فرگشتیان است ! بله این نظریه در جاهایی توضیح واضحات میدهد مثل سازگاری موجودات با محیط اما در تبیین علت وهدف ، دچار اشتباه شده وگرنه اگر هدایت و هوشمندی را در امر خلقت دخیل بدانند با هم تفاهم میکنیم .

اشکال جدی دیگری که بر نظریه تکامل وارد است اینست که طبق نظر زیست شناسان بیش از 99 درصد ژنوم (و98 در صد دی ان ا) انسان و شمپانزه و موش مثل همند اما چرا رفتار واخلاق انسان وشمپانزه بیش از 99 درصد متفاوت است تعجب دارد !!!!!!!!!!!!!!!

بزبان ساده اگر ژنها مسول کنترل جسم وجان هستند و نیای جانداران مشترک است چرا هنوز یک شمپانزه یا موش اصول اولیه انسانی وتمدن را یاد نگرفته است ؟؟؟!!!!

چرا هنوز یک شمپانزه یا موش اصول اولیه انسانی وتمدن را یاد نگرفته است ؟؟؟!!!!

سلام به همگی
با سپاس از شما
ظاهرا حواستان به پست های 418 و 419 بنده نبوده است.

حالا شما مطمئن هستید انسان ها تمدن دارند؟
هنوزسال های زیادی نمی گذرد که 50 ملیون همنوع خود را قتل عام کردند
کاری که هیچ حیوانی نمی کند...
خدا را شکر آنها هنوز به تمدن ما نرسیده اند...

در مورد شباهت نودو چند درصدی ما با شامپانزه و سایرین
35 ملیون تفاوت کم نیست. هرچند از نظر آماری در حد یکی دو درصد است. ولی واقعا تفاوت زیادی در ژنوم وجود دارد...
در مورد اخلاق و رفتار شامپانزه بیشتر مطالعه بفرمایید
اون ها صرفا دارای اجداد مشترکی با ماهستند
قرار نیست کلا شبیه ما باشند...

مطالبی که در زیر میاید نقل قولی از یک سایت پیرامون هارون یحیی است که خود را به چالش کشنده اصلی نظریه فرگشت می داند
"

ویدیوهای موجود در این صفحه کنفرانس مطبوعاتی
عدنان اوکتار(هارون یحیی) که ادعای مهدویت دارد
با گروه بلند پایه ای از رهبران دینی در اسراییل
و مشاوران بلند پایه حکومت اسراییل
است که حدود
دو ماه پیش در استانبول برگزار شد. ازموارد
مهم این مدرک تاریخی اذعان شخص عدنان اوکتار
بر نفوذش بر حاکمان بر ایران را شامل است.
ناگفته نماند که در ترکیه این واقعیتی کاملا آشکار است که رییس جمهور منتسب به ایران را از
مریدان آتشین این شخص میدانند.
نکته مهمتر اینکه موجودی به نام عدنان اوکتار
(با کت سفید) تلویحا اعلان میکند مهدی ظهور نموده
و بزودی اعلان خواهد شد و از نظر او مهدی خودش
اظهار مهدویت نمیکند بلکه اطرافیانش با اصرار
او را در جایگاه مهدی خواهند نشاند .
نکته بعدی این است که به اصرار میگوید مهدی برای
آوردن آسایش برای اسراییل
قدم برمیدارد.و این
ما هستیم که پس از تشکیل اتحادیه ترک و اسلام
(که پروژه احیای امپراطوری عثمانی باشد) خودمان
معبد سلیمان را انشاء خواهیم کرد.او بارها مانند
پیامی به اسراییلها میگوید اگر اتحادیه ترک و اسلام تشکیل شود ما اجازه به کسی نخواهیم داد
که به اسراییل تعرض کنند و مهدی در ده پانزده
سال آینده نشان خواهد داد که در پی ایجاد آسایش
برای اسراییلیان است که به گفته او امانتی هستند
که به عدنان اوکتار سپرده شده است.

حدود دو ماه پس از این جلسه و احتمالا پس از
اخذ توافقات نهایی ،اینک در ایران صدها هزار
نسخه سی دی با عنوان ظهور نزدیک است پخش میشود.
یکی از محورهای اصلی در آن حمله عده ای از وابستگان به مهدی ترکیه ای به عربستان سعودی
میباشد. . ناگفته نماند که برای احیای مپراطوری
عثمانی یکی از شرایط لازم بدست گرفتن کنترل حرمین
شریفین است "

این مطلب صرفا در پاسخ به دوستان گرامی که داروین را مزدور یهود می داند ارائه شده است

IMAGE(http://s1.picofile.com/file/6463430580/7.jpg)
جناب هارون یحیی در میان خاخام های صهیونیست در اسرائیل!!

برای مشاهده ویدئوها به سایت زیر مراجعه کنید
http://khabar-tahlil.blogspot.com/
http://khabar-tahlil.blogspot.com/2011/03/blog-post_23.html

مطالبی که در زیر میاید نقل قولی از یک سایت پیرامون هارون یحیی است که خود را به چالش کشنده اصلی نظریه فرگشت می داند

باسمه تعالی، سلام بر شما

دوست عزیز، هارون یحیی، یا هر شخص دیگری، می تواند به عنوان گوینده یک سخن، که مورد قبول شخص ناقل است، گفتارش، نقل بشود، در بحث علمی، شخص گوینده اهمیت ندارد، اتقان گفتار اهمیت دارد، به قول ابن سینا، نحن ابناء الدلیل(ما فرزندان دلیلیم).

دوست عزیز گذشته از دانشمندان مسلمان، دیگران نیز به رد این نظریه علاقه دارند زیرا شهرت آنان در صورت رد نظریه، از شهرت گالیله و کوپرنیک و نیوتن کمتر نخواهد بود. ولی نتوانسته اند... در مورد عدم خودباوری شاید شما و امثال شما تلنگری بزنند وگرنه از کسی بخاری بلند نخواهد شد... خدا را چه دیدید شاید توانستید نظریه را رد کنید!

جناب انوشیروان، بنده حقیقتا، متعجبم که چرا شما اصرار دارید که کسی نتوانسته است این نظریه را رد بکند، بنده بارها عرض کرده ام، که در مقام اثبات، این نظریه خیلی مشکل دارد؛ یعنی اثبات نشده است که نیازی به رد علمی داشته باشد، باور بفرمایید.

در مباحث قبلی، جناب سعید، به درستی، مباحث این نظریه را به دو بخش نظری و تجربی تفکیک کردند، که بخشی از نظریه داروین، نظری و استنباط است، و بخشی از آن داده های تجربی است.

بنده عرض می کنم، که این نظریه در بخش نظری و استنباط و استدلال، بسیار متزلزل و لرزان و غیر قابل قبول است؛ زیرا شواهد به دست آمده با فرضیه های دیگر هم کاملا قابل پذیرش است، شما در هر بخشی از مطالب که وارد بشوید، فرضیه های دیگر هم در عرض این فرضیه می تواند مطرح باشد، مانند همین فرضیه خلقت انسان و بقیه موجودات از یک منشأ اولی، به گونه ای که هر موجودی مسیر خلقت خودش را، در قلمرو خودش داشته باشد، چنانکه تمام موجودات کنونی با تمام گوناگونی آنها، شواهد بسیار گویایی بر این مطلب هستند، یعنی خود موجودات شاهد و معرف خودشان هستند، و خود خلقت موجودات گویای این حقیقت هستند که تغییراتشان با توجه به قابلیت نوعی خودشان، در یک نظام متقن و حکیمانه ای، ساری و جاری است؛ مثلا در خصوص عضو زاید، مباحثی مطرح می شود، اینکه مدافعین تکامل از نوع داروینی، مسأله عضو زاید را، دلیلی بر برآمدن موجودی از موجود دیگر می دانند، کاملا یک بحث نظری است، نه تجربی، اتفاقا در این ادعا، دو مطلب ذکر می شود، اول اینکه، عضو زاید، به این دلیل حذف نشده است که هنوز کارآیی دارد، دوم اینکه، کارایی این عضوها، مانند کارآیی عضو مشابه بقیه موجودات نیست، زیرا کارآیی عضو زاید در بقیه موجودات یک کارایی اصلی است، اما کارآیی این عضوها درانسان یا موجودات دیگر، یک کارآیی فرعی است.

خوب، این ادعا، یک ادعای نظری است، و این نوع استدلال به نظر ما از جهت منطقی کاملا عقیم است.

یا مسأله ژنوم، که به عنوان شواهد تجربی از منابع معرفتی داروین مطرح می شود؛ اینکه مسأله شباهتهای ژنی را که در علم اثبات شده است به عنوان دلیل مطرح می کنند، یک بحث تجربی است، اما تطبیق آن بر اصل نظریه داروین، یک بحث نظری است، و به نظر ما این تطبیق کاملا از جهت استنباط منطقی مشکل دارد؛ یا مسأله فسیل و سنگواره که به عنوان اصول پذیرفته شده نظریه داروین مطرح می شود، به شدت محل شبهه و ایراد است.

خوب، نظریه اثبات شده تکامل داروین، به همین دلایلی که در این تاپیک آمده است، اثبات شده است؟

در بسیاری موارد، ادعاهای نظریه تکامل با نظریه خلقت، به نظر بنده هیچ اختلافی ندارد، الا اینکه، برخی از مدعیان نظریه تکامل، خارج از قلمرو خود، در محدوده ندانم ها، حکم صادر می کنند، مانند اینکه می گویند، اگر خدای حکیم موجودات را خلق می کرد، عضو زایدی، نمی یافتیم، حال که عضو زاید :Moteajeb!:در موجودات به وفور یافت می شود؛ پس خداوند حکیم، خالق موجودات نیست:Moteajeb!:.

ما می گوییم، خداوند حکیم قطعا خالق موجودات است، از خدای حکیم جز خلق احسن، صادر نمی شود، پس، در عالم هیچ عضو زایدی وجود ندارد.(البته متوجه هستم که منظورتان از عضو زاید، عضو نشانه است؛ در حالی کاملا روشن است کسی که مسیر خلقت را و قابلیت عالم وجود را برای افاضه خالق بداند، می فهمد، اساسا عضو نشانه، عضو زایدی نیست که خدای حکیم را از خلقتش بیاندازد.)

به هر حال، جناب انوشیروان، حقا و انصافا، به نظر ما، این نظریه، یک فرضیه است، بحث ما با بخش نظری و استنباط این نظریه است، نه با موارد و شواهد علمی آن، گرچه حتی در علوم اینچنینی، بخش نظری آن هم جزو اثبات تجربی به حساب بیاید، اما به نظر ما این فرضیه، به هیچ وجه از مرحله فرض، خارج نگردیده است.

سلام
خوب دوست گرامی
شما همین مطالبی را که می فرمایید در قالب یک مقاله علمی بنویسید و چاپ کنید...
قبول نظریه به معنی نفی خدا نیست. کما این که ما پذیرفته ایم و خدا را هم قبول داریم
بحث داوکینز و همکاران!!! کاملا جدای فرگشت است....

در مورد هارون یحیی، من فقط برای پاسخ به دوست عزیزی که پدر جد داروین را در اینجا در آورده بود، آن را آوردم و با نظر شما موافقم که شخص گوینده اهمیت ندارد، اتقان گفتار اهمیت دارد...

متاسفانه ملت الان همه چیز را از فراماسونری می بینند و یهود
اگر این ها اینقدر قدرت داشتند الان انقلاب ما سرپا بود؟

شواهد به دست آمده با فرضیه های دیگر هم کاملا قابل پذیرش است

لطف می فرمایید این نظریه های دیگر را ذکر کنید؟

بخشی از نظریه داروین، نظری و استنباط است،

دوست بزرگوار
تمام علوم اینگونه است
شما داده هایی دارید و با کمک آنها استنتاج می کنید
معمولا علما (تجربی) افراد متعصبی نیستند
شما توجیه منطقی دیگری بیاورید از شما می پذیرند...

دوست گرامی
چرا تمام این خیل عظیم مخالفین عاجز از چاپ مقاله ای در یک مجله معتبرند؟
شما نظریه خود را منتشر کنید
مطمئن باشید اگر منطقی باشد پذیرفته می شود

خداوند حکیم قطعا خالق موجودات است

مگر نعوذبالله کسی انکار کرد؟
خود فرگشت چنین چیزی را نمی گوید
از آن سوء استفاده می شود
ولی دلیلی بر رد آن نیست
فرض کنید چون از چاقو برای کشتن استفاده می شود از آن استفاده نکنیم؟
به کمک این نظریه امروزه بخش اعظم غذا و داروی مردم دنیا تهیه می گردد.
به نظر ناقص بنده تمام مسیر فرگشت در راستای علم و حکمت خداوند است....

سلام خوب دوست گرامی شما همین مطالبی را که می فرمایید در قالب یک مقاله علمی بنویسید و چاپ کنید... قبول نظریه به معنی نفی خدا نیست. کما این که ما پذیرفته ایم و خدا را هم قبول داریم بحث داوکینز و همکاران!!! کاملا جدای فرگشت است....

مگر نعوذبالله کسی انکار کرد؟ خود فرگشت چنین چیزی را نمی گوید از آن سوء استفاده می شود ولی دلیلی بر رد آن نیست فرض کنید چون از چاقو برای کشتن استفاده می شود از آن استفاده نکنیم؟ به کمک این نظریه امروزه بخش اعظم غذا و داروی مردم دنیا تهیه می گردد. به نظر ناقص بنده تمام مسیر فرگشت در راستای علم و حکمت خداوند است....

در مقام اثبات، این نظریه خیلی مشکل دارد؛ یعنی اثبات نشده است که نیازی به رد علمی داشته باشد، باور بفرمایید.

باسمه تعالی، سلام بر شما

دوست عزیز، مباحث علمی می تواند، در شکل یک مقاله، یا به گونه دیگری باشد، شاید کسی به دنبال چاپ مقاله نباشد، اما در مقام دیگری بحث علمی بکند، مگر مباحث علمی، یعنی مباحثی که در مقاله باشد.

خوب، به یکی از مطالب که شما در پست های گذشته آورده اید، توجه کنید:

خلقت گرایی نمی تواند اندامهای زاید را توضیح دهد. اگر خالق اصول پایه ای طراحی را برای داشتن یک کارکرد در جانداران به کار گیرد (خلقت گرایان دلیل تشابه در ساختارهای و اجزا ژنتیکی را ناشی از تصمیم خالق به ایجاد ساختارهای یکسان برای کارکردهای یکسان می دانند که با اندامهای زاید کاملا در تناقض است)، انها شاهدی برعلیه خلقت گرایی است. در مواردی می توان با مقایسه ارگانیمسهای واجد و فاقد یک اندام زاید ،پی به بلا استفاده بودن آنها برد(مثلا مقایسه افراد فاقد و واجد دندان عقل-مترجم)

بله، شاید بفرمایید، اینها سخنان من نیست، اما آیا این مطالب سخنان نقل شده از ناحیه شما هم نیست؟

گرچه در این تاپیک از جمله مطالبی که توسط دوستان گفته شده است، همین مغالطه آشکاری است که در مقام تفاوت بین خالق ادیان و خالق جهان مطرح شده و در یک استنباط اینچنین خدایی اثبات شده است که عالم را مانند ساعتی ساخته و خودش به نظاره نشسته است.

متاسفانه ملت الان همه چیز را از فراماسونری می بینند و یهود اگر این ها اینقدر قدرت داشتند الان انقلاب ما سرپا بود؟

جناب انوشیروان، شما به خوبی خودتان واقف هستید که از نظریه تکامل داروین، برداشت های نامربوطی شده است، چنانکه خودتان به درستی نوشته اید:

«خود فرگشت چنین چیزی را نمی گوید از آن سوء استفاده می شود»

خوب، بحث قدرت فراماسونری بماند، زیرا بدون شک فعالیت های مرموز و گسترده آنها، بر هیچکس مخفی نیست، اما بحث فراماسونری برمی گردد به نظریاتی که امکان سوء برداشت های اینچنینی برای اهداف آنچنانی داشته باشند، که یکی از نظریاتی که به زعم بنده، بسیار مورد نظر قدرت های فراماسون در جهان می تواند باشد، همین نظریه داروین است؛ یعنی به شما دوست عزیز عرض می کنم که، خود اینکه پشت پرده برای حمایت از این نظریه فعالیتهای زیادی انجام بگیرد، بسیار قابل تأمل است.

اما نکته دیگر، شما در بخش شباهتهای ژنتیکی، از طرفی به شباهتهای بسیار زیاد برای اثبات نظریه استفاده می کنید، و از طرف دیگر از اختلافاتی می گویید که بسیار زیاد است:

در مورد شباهت نودو چند درصدی ما با شامپانزه و سایرین 35 ملیون تفاوت کم نیست. هرچند از نظر آماری در حد یکی دو درصد است. ولی واقعا تفاوت زیادی در ژنوم وجود دارد... در مورد اخلاق و رفتار شامپانزه بیشتر مطالعه بفرمایید اون ها صرفا دارای اجداد مشترکی با ماهستند قرار نیست کلا شبیه ما باشند...

خوب، این چه شباهتی است که از طرفی به وسیله آن به برآمدن یک موجود از موجود دیگر، استشهاد می شود، از طرف دیگر، به تفاوت زیاد آن در ژنوم، اعتراف می گردد؟

در حالی که سخن ما از همان اول این بوده است که شباهت ها، درست است، اما شباهت با اختلافات است که صورت نوعی موجودات را از یکدیگر متمایز می سازد، چنانکه در این موجودات بسیار گوناگون متفاوت کنونی به عینه، مشاهده می گردد؛ دلیل و شاهد هم، همان خود موجوداتند که این نوع خلقت را در قلمرو و مسیر خلقت خودشان طی می کنند، و در همان قابلیت و قلمرو خودشان متکامل می شوند.

لطف می فرمایید این نظریه های دیگر را ذکر کنید؟

ببینید، دوست عزیز، اینکه همه موجودات از یک منشأ به وجود می آیند، به گونه های مختلفی متصور می شود و تنها فرض ممکن نیست؛ زیرا فرض نظریه خلقت، مخالفتی با خلقت موجودات از یک منشأ ندارد، اما بحث این است که هر موجودی مسیر تکامل خودش را مطابق قابلیت خودش طی می کند، مشکل بر این انتقال و بر آمدن موجودی از موجود دیگر است.

مانند همین فرضیه خلقت انسان و بقیه موجودات از یک منشأ اولی، به گونه ای که هر موجودی مسیر خلقت خودش را، در قلمرو خودش داشته باشد، چنانکه تمام موجودات کنونی با تمام گوناگونی آنها، شواهد بسیار گویایی بر این مطلب هستند، یعنی خود موجودات شاهد و معرف خودشان هستند، و خود خلقت موجودات گویای این حقیقت هستند که تغییراتشان با توجه به قابلیت نوعی خودشان، در یک نظام متقن و حکیمانه ای، ساری و جاری است؛

فرضیه ما این است که شواهد بر نیامدن موجودی از موجود دیگر، و اینکه تکامل نوعی در محدوده خود موجودات باشد، خیلی بیشتر است، و حتی اگر شواهدی بر خلاف روند تعریف شده اصلی موجودات و نوع خلقت آنها مطرح می گردد، مادامی که اثبات نشده است، و شواهد عینی برای او وجود ندارد، به همان شواهد اصلی و روند تعریف شده اصلی موجودات، استشهاد می شود.

در طی مباحث با جناب متحیر هم، مباحثی داشتیم و دلیلی بر اثبات نظریه داروین، نیافتیم، الا اینکه ایشان معتقد بودند که مطالب ما، در حد زیادی اعتراف به ادعای نظریه فرگشت است، البته به منابع و شواهدی هم اشاره شد که به نظر، این شواهد، جوابی به سوالات ما نبوده است:

دوست عزیز مثل اینکه پستهای اینجانب را فراموش کردید گفتم شاهد فرگشت کلان در این فرصت عمر کم خود نیستیم ولی با استفاده از شواهد تاریخی فرگشت های خرد و ریز را برایتان مثال زدم پست 248 که نشان از یک فرگشت خُرد در بید خال دار بود با عنوان ملانین صنعتی مثال آوردم

در پست 384، جناب متحیر به شواهدی استناد نمودند که، با ادعای برآمدن و انتقال موجودی از موجود دیگر، بی گانه است؛ مثلا از شباهت مراحل جنینی موجودات، یا از تغییرات موجودات جاندار با توجه به محیط و...، که ظاهرا تمام این مطالب مورد تأیید شما هم باشد، اما رابطه آنها با ادعا، متزلزل اشت.

اما نکاتی که در پست های دیگر شما پیرامون، منابع و شواهد قابل تجربی فرگشت مطرح شده است:

علم به آزمایشات تکرار پذير نیاز دارد تکامل نمی تواند تکرار شود بنابراین علم نیست. منبع ادعا: متن اصلی را ببینید. جواب: علم نیاز به مشاهداتی دارد که بتوان دوباره آن را تکرار کرد.مشاهداتی که تکامل بر مبنای آن بنا شده،شامل آناتومی مقایسه ای،ژنتیک،و فسیلها ، تکرار پذیر هستند. و در موارد زیادی می توانید مشاهدات خود را دوباره ببینید. آزمایشات تکرار پذیر،از جمله آزمایشات مربوط به جهش و انتخاب طبیعی در آزمایشگاه و و در مزارع گواهی بر نظریه تکامل هستند.

بسیار خوب، چنانکه گفته شد، رابطه مبنای مشاهدات شما با بنای آن، روشن نیست.

خوب، دوست عزیز، پس، فرض ما این است که هر موجودی، نیای مشخصی از نوع خود دارد و چنانکه در انواع و گونه های متفاوت موجودات، در مسیر خلقتشان، از قلمرو نوع مشخص خودشان عبور نمی کنند.

شواهد این مطلب هم، اول، همین گونه های متفاوت موجودات کنونی است، که مسیر خلقتشان، منحصر در همان صورت نوعی خودشان است. حتی در مواردی که شبهاتها زیاد باشد، اختلافات منشأ صورت نوعی شده است، دوم اینکه، هیچ مانعی وجود ندارد که از منشأ واحدی مانند ماده، موجودات متفاوت با گونه های مختلف آن در مسیر خلقت خودشان، خلق بشوند،(اتفاقا، به نظر می رسد، تصاویر شباهتهای جنین موجودات در پست248، جناب متحیر، می تواند، شاهد خوبی بر فرض ما باشد، نه ادعای شما.)

شما می توانید، هر مورد اشتباهی که در پست های اخیر از مطالب بنده می بینید (بعد از مطالعه آن)، اشاره کرده، و اشکال آن را، مشخصا، مطرح نمایید.

سلام به همگی با سپاس از شما ظاهرا حواستان به پست های 418 و 419 بنده نبوده است. حالا شما مطمئن هستید انسان ها تمدن دارند؟ هنوزسال های زیادی نمی گذرد که 50 ملیون همنوع خود را قتل عام کردند کاری که هیچ حیوانی نمی کند... خدا را شکر آنها هنوز به تمدن ما نرسیده اند... در مورد شباهت نودو چند درصدی ما با شامپانزه و سایرین 35 ملیون تفاوت کم نیست. هرچند از نظر آماری در حد یکی دو درصد است. ولی واقعا تفاوت زیادی در ژنوم وجود دارد... در مورد اخلاق و رفتار شامپانزه بیشتر مطالعه بفرمایید اون ها صرفا دارای اجداد مشترکی با ماهستند قرار نیست کلا شبیه ما باشند...

با سلام

تا تمدن را چی بدانیم ، از نظر اسلام تمدن یعنی کمال انسان ، خدای متعال بعضی انسانها را که از جاده انسانیت خارج شده اند از حیوان هم پست تر میداند .

پس اگر شمپانزه عقل انسانی را داشت در عرض یک ساعت همه زمین را با ساکنانش نابود میکرد !

همچنانکه خشونت وقتل برای بقا و شهوت و همجنسبازی در بعضی گونه های حیوانات دیده میشود .

حتی جناب هیتلر واستالین و ... طبق همین نظر داروین برای بقا تنازع کردند !

بنابراین بهتر است دانشمندان در این موضوع سکوت کنند همانطور که اول بحث گفتم زیرا دچار تناقض خواهند شد ، از طرفی 99 درصد ژنهای انسان و شمپانزه مثل همند اما هنوز 99 درصد با هم متفاوتند !!!!!

http://www.chehreh-be-chehreh.blogsky.com/pages/barrasidarwin/

سلام به دوستان گرامی

اما بحث این است که هر موجودی مسیر تکامل خودش را مطابق قابلیت خودش طی می کند، مشکل بر این انتقال و بر آمدن موجودی از موجود دیگر است.

یک مورد قابل اثبات در مورد تبدیل گونه ها به یکدیگر در مورد گندم رخ داده است.
IMAGE(http://www.wheatbp.net/WheatBP/Images/Evolution.png)

همانگونه که مستحضرید در طبیعت گندم نان از تلاقی چندین نوع گندم ابتدایی و اولیه حاصل شده است (طی هزاران سال). این مورد از نظر تجربی نیز قابل انجام است. در حال حاضر دانشمندان از تلاقی دو گونه ابتدایی تریتیکوم تااوشی و امر برای ایجاد گندم نان (گونه ای کاملا جدید ) استفاده می کنند. یعنی همین اتفاقی را که در طبیعت و طی تصادف و در هزاران سال رخ داده است، در حال حاضر به صورت مصنوعی قابل انجام است. میزان مشابهت آن ها هم در حد مشابهت انسان و سایر اقوام آن است!!!
مورد دیگر نیز در مورد گیاه پنبه زراعی به اثبات رسیده است
IMAGE(http://www.geochembio.com/IMG/Evolutionary-history-of-diploid-and-allotetraploid-cotton.jpg)
این مسئله نیز به صورت مصنوعی (به تقلید از طبیعت) انجام می گیرد.
درخت های فیلوژنیک بر اساس مطالعات و آزمایشات دقیق حاصل شده اند و مبتنی بر آزمایشات زیادی هستند و برای گونه های مختلفی نیز آزمون شده است.
IMAGE(http://www.geochembio.com/IMG/Phylogeny-and-evolution-of-Gossypium-species.jpg)

اینگونه نیست که مبتنی بر نتایج ضعیف باشند.
برای اطلاعات بیشتر در مورد درخت فیلوژنی می توانید به فصل هفتم کتاب بیوشیمی (2010) voet and voet که در آدرس زیر قابل دانلود هست مراجعه کنید
البته حجمش زیاد هست و حدود 120 مگ هست
http://free-books.sytes.net/get?nametype=orig&md5=BA21FACE437464F7201F8C3F547D47DB

و یا به کتاب Evolutionary Pathways in Nature در آدرس زیر مراجعه بفرمائید
http://free-books.sytes.net/get?nametype=orig&md5=61F0E572A4900DC0D0D48E7EED4BF17D

دوست عزیز، مباحث علمی می تواند، در شکل یک مقاله، یا به گونه دیگری باشد، شاید کسی به دنبال چاپ مقاله نباشد، اما در مقام دیگری بحث علمی بکند، مگر مباحث علمی، یعنی مباحثی که در مقاله باشد.


دوست گرانمایه
در حال حاضر معیار علمی بودن یا نبودن مطلبی چاپ آن به صورت مقالاتی در مجالاتی معتبر می باشد
سایر روش ها از نظر دانشمندان چندان مورد پذیرش نیست

اما نکته دیگر، شما در بخش شباهتهای ژنتیکی، از طرفی به شباهتهای بسیار زیاد برای اثبات نظریه استفاده می کنید، و از طرف دیگر از اختلافاتی می گویید که بسیار زیاد است

ببینید دوست گرامی
شباهت های انسان و شماری از هم خانواده هایش بسیار زیاد است
ولی تفاوت هم وجود دارد چون از گونه های مختلفی هستند
اگر تفاوت نداشتند که در یک گونه جداگانه نبودیم
مضافا به این که در میان ابناء بشر نیز حدود یک و نیم ملیون تفاوت وجود دارد
در نتیجه 35 ملیون تفاوت با شامپانزه هرچند بسیار زیاد است ولی با بررسی کل ژنوم انسان که 3,200,000,000 می باشد عدد بزرگی نیست
در کل این تفاوت وجود دارد زیرا ما در بازه ای از زمان از هم جدا شدیم و هر کدام به راه خود رفتیم

این نوع خلقت را در قلمرو و مسیر خلقت خودشان طی می کنند، و در همان قابلیت و قلمرو خودشان متکامل می شوند.

دوست من
شما می فرمایید هر گونه ای به همین شکل آفریده شده است؟
تعداد گونه‌های گیاهان گلدار بین ۲۵۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ تخمین زده می‌شود و در زمین عمری ۴۲۵ میلیون ساله دارند.
یعنی از 425 ملیون سال پیش همه این گونه ها به همین شکلی که هستند و ناگهان در زمین ظاهر شدند؟

ببینید دوست من
بر اساس یافته های دانشمندان قدمت انسان به 200000 سال می رسد، ولی از نظر کتب یهودیان به حدود 7000 سال (اگر اشتباه نکنم) می رسد
خوب یک ملیون و نیم تفاوت در عرض 200000 سال یا 7000 سال رخ داده
خوب اگر این زمان بیشتر بشه چی؟

از طرفی 99 درصد ژنهای انسان و شمپانزه مثل همند اما هنوز 99 درصد با هم متفاوتند !!!!!

سلام بر شما دوست گرانپایه
شما چگونه به این نتیجه رسیدید که 99% با هم متفاوتند
لطفا به مقاله علمی مرجع خود لینک دهید.... و یا دقیقا این عدد 99 را اثبات بفرمایید....


بنابراین بهتر است دانشمندان در این موضوع سکوت کنند

در مورد سکوت دانشمندان
متاسفانه علم به مسیر خود می رود
به نظر می آید امروزه صدایی از کلیسا نمی آید...
فریاد گالیله بلند است...

یک مورد قابل اثبات در مورد تبدیل گونه ها به یکدیگر در مورد گندم رخ داده است.

باسمه تعالی، سلام بر شما

به نظر شما بهتر نیست همین نوع تبدیل را در مورد گونه های انسان مثال بزنیم؟ چرا مقایسه تبدیل گونه های گندم به یکدیگر، مانند مقایسه تبدیل نژادهای گونه های انسان به یکدیگر، نباشد؟

دوست، عزیز، این شاهد و نمونه شما، با فرضیه بنده که در خصوص تکامل صورت نوع انسانی در همان قلمرو خودش، منافاتی دارد؟ بنده که هیچ منافاتی نمی بینم.

همانگونه که مستحضرید در طبیعت گندم نان از تلاقی چندین نوع گندم ابتدایی و اولیه حاصل شده است (طی هزاران سال). این مورد از نظر تجربی نیز قابل انجام است. در حال حاضر دانشمندان از تلاقی دو گونه ابتدایی تریتیکوم تااوشی و امر برای ایجاد گندم نان (گونه ای کاملا جدید ) استفاده می کنند. یعنی همین اتفاقی را که در طبیعت و طی تصادف و در هزاران سال رخ داده است، در حال حاضر به صورت مصنوعی قابل انجام است. میزان مشابهت آن ها هم در حد مشابهت انسان و سایر اقوام آن است!!! مورد دیگر نیز در مورد گیاه پنبه زراعی به اثبات رسیده است

بنده خدمت شما عرض کردم، تکامل و تغییر در صورت نوعی هر موجود، در حدی است که صورت نوعی، قابلیت تغییر و تکامل، داشته باشد؛ مثلا شما سگ های متفاوت با نژادهای متفاوت دارید، اما تغییرات نژادی در سگ های مختلف، آن ها را از نوع سگ بودنشان خارج نمی کند، تغییرات نژادی در میمون ها، آنها را از میمون بودنشان، خارج نمی کند.

این مسئله نیز به صورت مصنوعی (به تقلید از طبیعت) انجام می گیرد. درخت های فیلوژنیک بر اساس مطالعات و آزمایشات دقیق حاصل شده اند و مبتنی بر آزمایشات زیادی هستند و برای گونه های مختلفی نیز آزمون شده است

مقایسه موارد مصنوعی، با موارد طبیعی، مع الفارق است.
اینگونه نیست که مبتنی بر نتایج ضعیف باشند. برای اطلاعات بیشتر در مورد درخت فیلوژنی می توانید به فصل هفتم کتاب بیوشیمی (2010) voet and voet که در آدرس زیر قابل دانلود هست مراجعه کنید البته حجمش زیاد هست و حدود 120 مگ هست

دوست عزیز، شما نتیجه مطالب را یکجا، بیاورید، ما رد نمی کنیم، رابطه بین نتایج داده ها، و مدعای شما، مبهم است.
دوست گرانمایه در حال حاضر معیار علمی بودن یا نبودن مطلبی چاپ آن به صورت مقالاتی در مجالاتی معتبر می باشد سایر روش ها از نظر دانشمندان چندان مورد پذیرش نیست

اخوی، آیا بدون چاپ مقاله، بحث علمی، نمی شود؟ معیار علمی بودن یا نبودن، علمی بودن یا نبودن خود بحث است. چنانکه گفته شده است، سقراط، از خودش نوشته ای ندارد، اما مباحث علمی و قابل قبول زیاد دارد، ظاهرا مطلب واضح است.
ببینید دوست گرامی شباهت های انسان و شماری از هم خانواده هایش بسیار زیاد است ولی تفاوت هم وجود دارد چون از گونه های مختلفی هستند اگر تفاوت نداشتند که در یک گونه جداگانه نبودیم مضافا به این که در میان ابناء بشر نیز حدود یک و نیم ملیون تفاوت وجود دارد در نتیجه 35 ملیون تفاوت با شامپانزه هرچند بسیار زیاد است ولی با بررسی کل ژنوم انسان که 3,200,000,000 می باشد عدد بزرگی نیست در کل این تفاوت وجود دارد زیرا ما در بازه ای از زمان از هم جدا شدیم و هر کدام به راه خود رفتیم

جناب انوشیروان، در زمان حاضر صورت نوعی انسان، با شامپانزه، یکی است؟

اگر اثبات بشود، در زمان های گذشته، شامپانزه(مقصود همان فسیل ها هستند) بوده است، و در زمان حال هم شامپانزه داریم، چرا همان فسیل ها، نیای همین شامپانزه ها نباشند؟

اینکه ما در زمانی از شامپانزه ای جدا شده ایم اول بحث است و به نظرما ادعایی است که به هیچ وجه، اثبات نشده است.

دوست من شما می فرمایید هر گونه ای به همین شکل آفریده شده است؟ تعداد گونه‌های گیاهان گلدار بین ۲۵۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ تخمین زده می‌شود و در زمین عمری ۴۲۵ میلیون ساله دارند. یعنی از 425 ملیون سال پیش همه این گونه ها به همین شکلی که هستند و ناگهان در زمین ظاهر شدند؟

بنده می گویم، هر گونه و نوعی از موجودات، به صورت نوعی خودشان، آفریده شده اند؛ مثلا انواع انسانی، از انواع میمونها جدا هستند، انسان متعالی، مانند، پیامبران، انسان است، انسان دیوانه هم، انسان است؛میمون ها هم به هر گونه و نژادی که باشند میمون هستند و...پس بنده نگفتم به همین شکل هستند، بنده گفتم، تغییرات و تکامل انواع موجودات در همان محدوده صورت نوعی است، به نظر هیچ اشکالی هم ندارد.
ببینید دوست من بر اساس یافته های دانشمندان قدمت انسان به 200000 سال می رسد، ولی از نظر کتب یهودیان به حدود 7000 سال (اگر اشتباه نکنم) می رسد خوب یک ملیون و نیم تفاوت در عرض 200000 سال یا 7000 سال رخ داده خوب اگر این زمان بیشتر بشه چی؟

بنده مانند شما، مسلمانم و در حد بضاعت خودم، مدافع نوشته های اسلامی هستم نه غیر آن.

«ان الدین عند الله الاسلام»

بنده مانند شما، مسلمانم و در حد بضاعت خودم، مدافع نوشته های اسلامی هستم نه غیر آن.

«ان الدین عند الله الاسلام»

سلام بر بزرگواران گرامی

دوست من

بنده در مورد نظر اسلام پیرامون قدمت انسان به سایت اسلام پدیا مراجعه نمودم که پاسخ آن به این گونه بود
" در باره عمر نوع انسان از روزى که در زمین خلق شده تا کنون، مطلب صریحی در قرآن وجود ندارد. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید: در تاریخ یهود آمده است که عمر نوع بشر از روزى که در زمین خلق شده تا کنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست، "
که در آدرس زیر قابل دسترسی است
http://islampedia.ir/fa/tag/%D9%82%D8%AF%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86/

سپاسگزار خواهم شد که در صورتی که اطلاعات دیگری دارید، استفاده کنیم

به نظر شما بهتر نیست همین نوع تبدیل را در مورد گونه های انسان مثال بزنیم؟ چرا مقایسه تبدیل گونه های گندم به یکدیگر، مانند مقایسه تبدیل نژادهای گونه های انسان به یکدیگر، نباشد؟

مثلا شما سگ های متفاوت با نژادهای متفاوت دارید، اما تغییرات نژادی در سگ های مختلف، آن ها را از نوع سگ بودنشان خارج نمی کند، تغییرات نژادی در میمون ها، آنها را از میمون بودنشان، خارج نمی کند.

دوست ارجمند
تمام سگ ها Canis lupus هستند. نژاد قابل مقایسه با گونه نیست. در مقام مقایسه نژادهای انسانی همه انسانند و نژادهای سگ همه سگ! گونه مرتبه ای بالاتر از نژاد است. در مثال زده شده، گندم ها از گونه های وحشی بودند و به طور طبیعی امکان تلاقی این کرن(یکی از والدین) بانتیجه نهایی (T. aestivum) وجود ندارد، ولی نژادهای مختلف انسانی قابل تلاقی با یکدیگر و ایجاد فرزندان بارور هستند... در مثال زده شده گونه گندم ها با هم متفاوت است.

در مورد انسان مسئله این است که قابل آزمودن سریع نیست.یعنی برای بالغ شدن یک انسان شما نیاز به 15 سال دارید و فرزندش نیز 16 سال بعد بالغ می شود (با احتساب دوره بارداری) و نسل بعد ... که کاری طولانی است. ولی می توان تا 4 نسل گندم را در یک سال برداشت نمود.

سقراط، از خودش نوشته ای ندارد، اما مباحث علمی و قابل قبول زیاد دارد،

دوست عزیز
سقراط در قرون 20 و 21 زندگی نمی کرد
برای تایید و یا رد نظریه ای شما ناگزیر به نوشتن مقاله ای علمی و قبول مسئولیت های حقوقی آن و پاسخ منتقدین و مخالفین هستید....

به نظر شما بهتر نیست همین نوع تبدیل را در مورد گونه های انسان مثال بزنیم؟ چرا مقایسه تبدیل گونه های گندم به یکدیگر، مانند مقایسه تبدیل نژادهای گونه های انسان به یکدیگر، نباشد؟

احتمالا معنی گونه از نظر ما و شما فرق می کند
وگر نه چنانچه هر دو دارای تعریفی یکسان از گونه باشیم نشان دهنده پذیرفتن حرف ما توسط شماست

گونه‌های سردهٔ انسان از قرار زیر است:


این ها همان بندگان خدایی هستند که ما بر سرشان بحث می نمودیم...

التماس دعا

سلام بر شما دوست گرانپایه شما چگونه به این نتیجه رسیدید که 99% با هم متفاوتند لطفا به مقاله علمی مرجع خود لینک دهید.... و یا دقیقا این عدد 99 را اثبات بفرمایید....


با سلام خدمت دوست گرامی ، تجربه بالاتر از علم است و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ، مهمترین تفاوت انسان با شمپانزه همان تعقل وتفکر است که فکر کنم نیازی به اعداد وارقام نداشته باشد ، آیا حیوانات مثل انسان تعقل وتفکر دارند ورفتارشان درست است ؟


هنگامیکه میگویند 99 درصد ژنوم شمپانزه شبیه انسان است چرا غالب رفتارشان شباهتی ندارد ؟!

شاید هم میمون متکامل تر از انسان است !!!!!

[CENTER]الف ) بر پایه‌ی پژوهش‌های جدید، شامپانزه‌ها گونه‌های تکامل یافته‌تری هستند.

[/CENTER]

[CENTER] ژنتیکدان تکاملی، جیانزی زانگ و همکارانش در دانشگاه میشیگان در ایالات متحده‌ی آمریکا، DNA انسان و شامپانزه و میمون رزوس را برای 13888 ژن با هم مقایسه کردند.

[/CENTER]

[CENTER] برای هر حرف DNA که در آن ژن‌های شامپانزه یا انسان با شکل نیایی مشترکمان تفاوت داشت(که از ژن متناظر در میمون‌های مک‌کاک استنباط شده بود) پژوهشگران در پی آن بودند که آیا آن تغییر به تولید پروتیین تغییریافته‌ای می‌انجامد. در ژن‌هایی که با انتخاب طبیعی انتقال یافته‌اند، نسبت جهش‌هایی که به پروتیین‌های تغییر یافته می‌انجامند، به طور نامعمول بالاست.

[/CENTER]

[CENTER] گروه زانگ دریافتند از نزدیک 6 میلیون سال پیش که(گفته میشود) شامپانزه و انسان از نیای مشترکشان جدا شده اند، 233 ژن شامپانزه و فقط 145 ژن انسان با انتخاب طبیعی تغییر کرده‌اند.

[/CENTER]

[CENTER] این یافته با آن چه بسیاری از زیست‌شناسان تکاملی می‌پنداشتند، متناقض است. زانگ می‌گوید: ما تمایل داریم تفاوت‌های بین خودمان و نیای مشترکمان را ساده‌تر از تفاوت‌های بین شامپانزه‌ها و آن نیای مشترک ببینیم."

[/CENTER]

[CENTER] او می‌گوید که این نتیجه معنادار است، زیرا در دوران اخیر جمعیت انسانی از جمعیت شامپانزه‌ها کمتر شده است و در نتیجه ما به نوسان‌ها گتره‌ای در بسامدهای ژنی مستعدتر شده‌ایم. این پدیده، از اثرگذاری عمیق انتخاب طبیعی بر انسان جلوگیری می‌کند.

[/CENTER]

[CENTER] گزارش کامل این پژوهش در مجله‌یDOI: 10.1073/pnas.0701705104) PNAS) چاپ شده است.


(Holmes Bob, Chimps 'more evolved' than humans, New Scientist, 16 April 2007) [/CENTER]

[CENTER]همانطور که خواندید دانشمندان از نظر علمی در یافتند که شامپانزه‌ها گونه‌های تکامل یافته‌تری نسبت به انسان هستند در صورتی که نظریه تکامل انسان را مو جودی تکامل یافته‌تر بیان می کند.

[/CENTER]

[CENTER]

[/CENTER]

[CENTER]http://www.chehreh-be-chehreh.blogsky.com/pages/barrasidarwin/

[/CENTER]

همانطور که خواندید دانشمندان از نظر علمی در یافتند که شامپانزه‌ها گونه‌های تکامل یافته‌تری نسبت به انسان هستند در صورتی که نظریه تکامل انسان را مو جودی تکامل یافته‌تر بیان می کند.



سلام
نظریه فرگشت به هیچ وجه انسان را کامل ترین موجود نمی داند. بر اساس این نظریه انسان همان مقدار تکامل یافته که پشه و نهنگ و قورباغه
و هر موجود در مسیر تکاملی خود به پیش می رود
از نگاه دینی انسان اشرف مخلوقات است نه دیدگاه فرگشتی

پاسخ کامل شما پس از مطالعه مقاله مورد اشاره داده خواهد شد که متاسفانه تاکنون امکان دانلود برای بنده میسر نشده است...
پی نوشت:
متن اصلی از نیوساینتیست به قرار زیر است

Evolutionary geneticist Jianzhi Zhang and colleagues at the University of Michigan in Ann Arbor, US, compared DNA sequences for 13,888 genes shared by human, chimp and rhesus macaques.
For each DNA letter at which the human or chimp genes differ from our shared ancestral form - inferred from the corresponding gene in macaques - researchers noted whether the change led to an altered protein. Genes that have been transformed by natural selection show an unusually high proportion of mutations leading to altered proteins.
Zhang's team found that 233 chimp genes, compared with only 154 human ones, have been changed by selection since chimps and humans split from their common ancestor about 6 million years ago.
This contradicts what most evolutionary biologists had assumed. "We tend to see the differences between us and our common ancestor more easily than the differences between chimps and the common ancestor," observes Zhang.
The result makes sense, he says, because until relatively recently the human population has been smaller than that of chimps, leaving us more vulnerable to random fluctuations in gene frequencies. This prevents natural selection from having as strong an effect overall.
Now that the macaque genome has been sequenced, biologists will be able to learn more about the differences between the apes.
http://www.newscientist.com/article/dn11611-chimps-more-evolved-than-humans.html

پاسخ یکی از خوانندگان هم جالب بود

"leaving us more vulnerable to random fluctuations in gene frequencies" Are you saying the genes in small populations mutate more? Or are you saying their genes change more due to disease and death? What 'random' fluctuations. How do fluctuations reduce selection, after all: selection needs things to select from? I thought Random Mutation was good?

Either way, is it not obvious that Humans had to adapt to far greater changes in their environment than chimps? Surely there was far more evolutionary pressure on Humans since splitting off from the Macaque. The Chimps are still up there in the trees, and we had to learn how to live in the Savanna?

همچنین

Whose genome has evolved more, chimpanzee or human? You might answer "human.” After all, with our nearly hairless skin and larger brains, it would surely seem that genetically we've outpaced our closest relatives since parting company 7 million years ago. But that anthropocentric view is mistaken, according to a new study by researchers from the University of Michigan, Ann Arbor.
The team was searching for genetic evidence of adaptive changes. These mutations are positively selected; that is, they confer a benefit that makes survival and reproduction more likely and have spread throughout a population via natural selection. Jianzhi Zhang, a population geneticist, and his colleagues compared nearly 14,000 protein-coding genes in humans and chimpanzees, which have about the same size genome. Using a statistical analysis, they identified 154 human genes that have been positively selected. In contrast, they found 233 such genes in chimpanzees, a 51% increase, they report online this week in the Proceedings of the National Academy of Sciences.
What explains that discrepancy? The chimpanzees' larger past population, says Zhang. Other genetic data have shown that the human population remained smaller than that of the chimpanzee for most of the last 1 million to 2 million years, he notes, and as population genetic theory predicts, recombination will produce more adaptive genetic changes in larger groups.
Intriguingly, the fast-evolving genes in humans and chimpanzees do not readily account for the obvious physical differences between the two species, Zhang points out. In the chimp, genes that have outpaced those in humans include ones involved in protein metabolism, gene transcription, and stress response. "You wouldn't immediately notice if the chimpanzee has a better stress response than a human," says Zhang. In the human, too, the differences appear to be subtle, with selection working rapidly on genes concerned with fatty acid metabolism and phosphate transport.
The study "challenges the idea that there was a great burst of adaptive change in humans, one that was more profound than in other primates or mammals," says Morris Goodman, an evolutionary biologist at Wayne State University School of Medicine in Detroit, Michigan.
But that's not the whole story, argues Ajit Varki, a physician-scientist at the University of California, San Diego. "It's a terrific paper, but they're only looking at one mechanism, the changing amino acids in proteins. Other mechanisms in gene evolution--such as gene expression, duplication, conversion, and inactivation--are likely to be equally important." Further, Varki adds, these types of genomewide analyses are limited, because they do not address the issue of gene function. "It could be that the deletion of a specific gene or a single amino acid change could have more biological significance than a large number of genes that seem to have undergone many changes." And that means we're still a long way from explaining what makes us human--or them chimpanzee, he says.

http://news.sciencemag.org/sciencenow/2007/04/16-01.html

خوب
مشکل دقیقا چی هست؟


با سلام خدمت دوست گرامی ، تجربه بالاتر از علم است و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ، مهمترین تفاوت انسان با شمپانزه همان تعقل وتفکر است که فکر کنم نیازی به اعداد وارقام نداشته باشد ، آیا حیوانات مثل انسان تعقل وتفکر دارند ورفتارشان درست است ؟

شما ناگزیر به کمی سازی هستید و نمی توانید بدون ارقام و اعداد چیزی را اثبات کنید
دانشمندان هر چیزی را بدون اثبات نمی پذیرند
مطمئن باشید رفتار حیوانات در حد خودشان درست است
موضوع قفل شده است