درس اخلاق اسک دینی ها برای یکدیگر (کاربردی)

تب‌های اولیه

1832 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آيا مي دونيد چرا خوشبخت بودن مشكله؟


چون از رها كردن چيزايي كه باعث غمگيني ما مي شوند سر باز مي زنيم.

سلام
با جمله زیبای شما تقریبا موافقم سادات عزیز ولی گاهی اوقات اگر بخواهیم به این جمله عمل کنیم وقت زیادی رو از دست میدیم که آخرش هم جزء حسرت و پشیمانی حاصلی نداره.پس این جمله را می توان برای اکثر اوقات استفاده کرد نه همه وقت ها.
با تشکر

گنجشک به خدا گفت:لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم،سرپناه بی کسیم بود،طوفان تو آن را از من گرفت.کجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟
خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود،تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات راواژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!!!
چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم بر خواستی.

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
سالروز هفتم تیر و عروج عاشقانه یکی دیگر از شاگردان مکتب فلسفه و عرفان اسلامی و یاران همراهش گرامی باد.
شهید عظیم الشأن حضرت آیة الله سید محمد حسینی بهشتی قریب به 5 سال شاگردی علامه طباطبائی را کرده و از دانشگاه تهران دکتری فلسفه داشتند.
جمله ای زیبا از ایشان: باید خودمان را بسازیم که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
[/]

پیامک های مهدوی...
-برگترین گناه بشریت به انتظار نشستن است!من به انتظارت می دوم

-از شنبه به روی خود تلنبار شدیم/تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم/خیر سرمان منتظر آقاییم/جمعه شد و لنگ ظهر بیدر شدیم

-روزی که خدا پر و بال به من دهد/مثل پرنده زائر سرداب می شوم/وقتی که نیستی پی یک بار دیدنت/اشکی نثار روضه ارباب می شوم

-شهر آیینه دار می شود با یک گل/پروانه تبار می شود با یک گل/گفتند نمی شود ولی میبینیم/یک روز بهار می شود با یک گل

-مهدی جان!در انتظارم تا بیایی ولی شرمسارم،که مرا منتظرت می خوانند

التماس دعا



تفکرات صفات رومی سازن و صفات رفتار ها رو .

یعنی اول باید تفکرات درست باشد بعد از اون صفات درست باشد و نهایتا گفتار و رفتار درست می شوند .


حضرت علی (ع):هر چه برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند و هرچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسنداگر این اصل رعایت بشه خیلی از دل شکستگی ها ازبین میره خیلی از گناهان و گناهان کبیره مثله غیبت تهمت قتل از بین میره...کمکها زیاد میشه...وای خدا چه سری داره این حدیث جل الخالق!:ok:

[="royalblue"]زندگی سراسرش نشونه است فقط کافی با دید دیگه به اتفاقات پیرامونمون بنگریم[/]

وظيفه شناسى، شناختِ جاى پا در مسير درست و هدف صحيح است. كسى كه وظيفه را درست بشناسد، نيمى از راه را پيموده است، چرا كه گرفتارى بسيارى از افراد «ندانم كارى» است ودر پاسخ به اين پرسش كه «چه بايد كرد؟» درمانده اند و به جواب روشن و اطمينان بخشى نمى رسند.
شناخت، در لحظه لحظه زندگى مان بر مسير ما نور مى افشاند. اگر نور وظيفه شناسى راهمان را روشن نساخته باشد، گاهى به جاى خدمت، خيانت مى كنيم و به جاى جذب، دفع و به جاى پيشروى، عقب گرد.

[="royalblue"]خداوند بهترینهای خود را به آنهایی میبخشد که حق انتخاب خود را به او میسپارند[/]

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سعی کنیم، هر کاری که انجام می دیم، نیتمون خالص برای خدا باشه. حتی کارهایی که به ظاهر کوچک هستن. (آیه شریفه ی قرآن: مثقال ذره)

دوست بزرگواری می گفت، حتی لذت های مادی رو هم با نیت خدایی در زندگیمون جا بدیم؛ مثلا با خودمون بگیم:
غذا می خورم، تا نیرو بگیرم و به خانواده ام و مردم، خدمت کنم.

به سر و وضع و ظاهرم می رسم (دور از افراط)، تا به عنوان یک آدم مذهبی خوش تیپ، تبلیغی برای دین و مذهبم باشم.

به دوستی که کمک نیاز داره، کمک می کنم، نه برای حرف مردم، و نه به خاطر اینکه باهاش رودربایستی دارم؛ بلکه فقط و فقط برای رضای خدا.

و ....
---------------------------------------------------------------------

فقط نکته ی ظریفی داره. اونم اینه که باید تلاش کنی، توی اون عمل، ذره ای به خاطر خودت، دلت و نفست، نباشه. ناخالصی نداشته باشه. خالصِ خالصِ خالص، فقط برای خودِ خودِ خدا ...

امتحانش کنید...

سلام...

من چند روزه رفتم تو نخ نوجوونا و کودکانی که در کنار بزرگترها میان صف نماز جماعت...
حالا نه اینکه نماز رو ول کنم برم تو نخشون...

ولی وقتی تو قنوت نمازشون یا تو سجده
می بینم
چقدر قشنگ با خدا حرف می زنن...
اولا" بر عقب ماندگی خودم پی می برم...

دوما" عین همون نوجووونای جبهه با صفا هستند...
خوش به حالشون...

اگه نوجوونی و کودکی دارین تو خونه ، تورو خدا ببرینش مسجد نماز بخونه...

باور کنید اگه نره مسجد با این حجم تبلیغات دشمن ...

مواظب دور و بریهاتون باشید

هی نگید بمن چه...

من که هر وقت میرم مسجد به حال این نوجوونا غبطه می خورم...

یاد و نام شهدای نوجوون بخیر
از جمله داداشی شهیدم



شادی روح همشون صلوات بفرستین:Sham:

کسانی که به جبهه رفتند وشهید شدند اغلب اهل نمازو مسجد بودند.(اقای قرائتی)

مسجد درقیامت از ما در محضر خدا شکایت میکند..

خود کم گناهکاریم...تازه شکایت اعضاو جوارح-شکایت مسجد-شکایت قران-شهدا- مستمندان....بقیه را

خود بگویید...

همه دوست دارند به بهشت بروند، اما کسی دوست ندارد بمیرد ، بهشت رفتن جرات مردن میخواهد...
:Gol::Gol:

[=comic sans ms][=&quot]بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مى‏گوييد آرزوى مرگ كنيد (2:94) [/][/]

راز دلتونو اگه می خواین حفظ بشه به هیچکی نگین حتی نزدیکترن دوستتون یا ......

میگن سنگ صبوریم الیم بلیم و ............
همینکه بهشون گفتید میرن پشت سرشونم نگاه نمی کنن
چه بسا همون درد و یه پتک می کنن می کوبن تو سرتون.
فقط می خوان حس فضولیشون ارضا بشه.
از من به شما نصیحت دیگه خود دانید

ستاره*;250083 نوشت:
راز دلتونو اگه می خواین حفظ بشه به هیچکی نگین حتی نزدیکترن دوستتون یا ......

میگن سنگ صبوریم الیم بلیم و ............
همینکه بهشون گفتید میرن پشت سرشونم نگاه نمی کنن
چه بسا همون درد و یه پتک می کنن می کوبن تو سرتون.
فقط می خوان حس فضولیشون ارضا بشه.
از من به شما نصیحت دیگه خود دانید

سلام علیکم

بنده هم با شما موافقم . این رو کاملا با تمام وجودم تجربه کردم .

برای کمک گرفتن باید فقط از اهلش کمک گرفت نه هرکسی ...

سلام
وقتی یه مسیری رو رفتی که آخرش پشیمونی بود چرا باز روزی تو زندگیت بیاد که اون مسیر رو تکرار کنی؟؟

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مى‏ گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى مى ‏کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.
وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ‏ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.
در این هنگام خداوند به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمى ‏کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.







منبع:
غزالى، محمد، کیمیاى سعادت، ج ۱، ص ۱۰۵[/]

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

امام خمينى رحمة ‏الله در نامه‏ اى به فرزند خود نوشته است:
پسرم، آنچه مورد نكوهش و اساس شقاوت ها و بدبختي ها و هلاكت ها و رأس تمام خطاها و خطيئه ‏هاست، حب دنياست كه از حب نفس نشأت مى‏ گيرد.
عالم مُلك مورد نكوهش نيست، بلكه مظهر حق و مقام ربوبيت اوست و مهبط ملائكة اللّه‏ و مسجد و تربيتگاه انبيا و اوليا عليهم‏ السلام است و عبادتگاه صلحا و محل جلوه حق بر قلوب شيفتگان محبوب حقيقى، و حب به آن، اگر ناشى از حب به خدا باشد و به عنوان جلوه او ـ جل وعلا ـ باشد، مطلوب و موجب كمال است و اگر ناشى از حب به نفس باشد، رأس همه خطيئه‏ هاست.
پس دنياى مذموم در خود توست. علاقه‏ ها و دلبستگي ها به غير صاحب دل موجب سقوط است. همه مخالفت ها با خدا و ابتلا به معصيت ها و جنايت ها و خيانت ها از حب خود است كه حب دنيا و زخارف آن و حب مقام و جاه و مال و منال از آن نشأت مى گيرد.
در عين حال كه هيچ دلى به غير صاحب دل، به حسب فطرت بستگى نتواند داشت.
[/]

بسمه تعالی

«از پسری پرسیدند که: آیا می خواهی پدرت بمیرد تا صاحب میراث او شوی؟ گفت: نه این را نمی خواهم، بلکه بهتر از آن را می خواهم؛ یعنی او را بکشند تا هم صاحب میراث او شوم و هم خون بهای او را بستانم

خوش نیست به مرگ پدر و بردن میراث/ خواهد که کشندش که دیت هم بستاند

شرح

جامی در این حکایت تلخ، موضوع قدرناشناسی فرزند ناصالح از پدر خود را یادآور می شود؛ فرزندی که در درون ناپاکش، چشمه های عواطف انسانی و حق شناسی به خشکی گراییده است، به گونه ای که هیچ محبتی را در حق پدر خود روا نمی داند؛ همان کسی که وجودش از وجود اوست. این فرزند، نه تنها خواهان مرگ پدر برای رسیدن به میراث اوست، بلکه خواهان کشته شدن اوست تا خون بهای او را نیز بستاند، در حالی که مرگ پدر برای هر فرزند شایسته وحق شناسی، ضایعه ای بزرگ است. چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «مرگ پدر، برای انسان کمرشکن است».
این حکایت، به یادآورنده کلامی زیبا از مولا نیز هست که:
«اَلولَدُ اَحَدُ الْعَدوّین؛ فرزند [بد] یکی از دو دشمن است». بی شک، گرفتاری از دست دادن پدر برای اعضای خانواده از بزرگ ترین مصیبت هاست و مصیبت بالاتر از آن، جانشین و فرزند ناشایست است. مولا علی علیه السلام می فرماید: «بدترین مصیبت ها، جانشین [و فرزند] بد است».

بسمه تعالی

علامه حسن زاده آملی حفظه الله:
هشدار که جز تو رهزنی نیست ترا/جز نفس پلید دشمنی نیست ترا
این دم که در آنی به غنیمت میدار/بگذشت و دگر آمدنی نیست ترا

شيخ عطار در منطق الطير گويد:
يافت مردي گور كن عمري دراز/سائلي گفتش كه چيزي گوي باز
چون تو عمري گور كندي در مغاك/چه عجائب ديده اي در زير خاك
گفت اين ديدم عجب برحسب حال/كاين سگ نفسم همي هفتاد سال
گور كندن ديد و يك ساعت نمُرد/يك دمم فرمانِ يك طاعت نبرد

[="Tahoma"][="Navy"]
بسمه تعالی

مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه می فرمودند:
مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى و عالم ديگر اهل تبريز در محضر مرحوم مامقانى( مرحوم عبداللّه مامقامى، صاحب كتاب «تنقيح المقال» و تأليفات ديگر.) بودند، آقا ميرزا جواد ( رحمه اللّه ) مى گويد: نفسم به من گفت: اگر آن عالم يكى گفت، تو هم بايد يكى بگويى! ولى من با خود گفتم: بايد كفش او را جفت كنى! نَفْسم ناراحت شد كه چه طور؟! گفتم: كفش خادمش را هم بايد جفت كنى![/]

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه می فرمودند:
مرحوم سيّد بحرالعلوم به آقا سيّد جواد جبل عاملى ـ رحمة اللّه ـ صاحب مفتاح الكرامة فرمود: در همسايگى شما اهل علمى زندگى مى كند كه اهل جبل عامل و هم شهرى شما است، ولى مدّتى است در خانه اش غذا پيدا نمى شود.
سيّد ـ رحمة اللّه ـ گفت: بله، ولى من اطّلاع نداشتم كه ايشان در مضيقه است. سيّد بحرالعلوم ـ رحمة اللّه ـ گفت: اگر مطّلع بودى و رسيدگى نمى كردى كافر بودى، ناراحتى من از اين است كه چرا از حال همسايه ات بى خبرى![/]

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه می فرمودند:
زمانى كه ما در كربلا بوديم ، آقا شيخ عبدالله مامقانى ( رحمه الله ) در قيد حيات بودند.گفته مى شد كه ايشان شبانه روزى چهار ساعت مى خوابيد، ولى در كتاب رجالش نوشته است : تاليف اين كتاب سه سال طول كشيد و من در اين مدت ، شبانه روزى سه ساعت مى خوابيدم !
اين ها اتمام حجت است براى كسانى كه خيال مى كنند اگر خوابشان مقدار اندكى از هشت ساعت كم شود، مى ميرند.
شيخ آقا بزرگ تهرانى ( رحمه الله ) هم در وقت تاليف ، نشسته مى خوابيد. ايشان هر روز مقدارى مى نوشت ، حتى روزى كه وفات كرده بود، به یك پهلو تكيه نموده ومقدارى نوشته بود.
آقايى نيز از پدرش نقل مى كرد كه سه سال نشسته مى خوابيدم و در اين مدت رختخواب خود را براى خواب باز نكردم .
اين گونه عاشق علم و عاشق عمل بودند!آيا اين كم خوابى و پر كارى ها بدون محبت ممكن است ؟!البته امكان دارد كسى از ناراحتى نخوابد، اما آن كجا و راه محبت كجا كه اصلا نمى گذارد محب آرام بگيرد!
[/]

بسمه تعالی

مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه می فرمودند:
قم منسوب به اهل بيت ( عليهم السلام ) است . آقاى بروجردى ( رحمه الله ) مى فرمودند: روايتى كه در طريق آن قمى نباشد، يا نيست و يا كم است .
خدا كند اين توجه و ارادت و محبت به اهل بيت ( عليهم السلام ) در دل هاى ما باقى بماند و با محبت آن ها از دنيا برويم .

بسمه تعالی

عبدالاعلى يكى از شيعيان بوده كه در كوفه زندگى مى كرد، مى گويد:
بعضى از دوستان و پيروان امام صادق عليه السلام نامه اى به امام نوشتند و در آن نامه چند مساءله كه مورد احتياج بود سؤ ال كردند و به من نيز گفتند تا درباره حق مسلمان بر برادر مسلمانش شفاها از امام سؤ ال كنم .
وارد مدينه شده ، به محضر امام رسيدم . نامه دوستان را به امام تقديم كردم و نيز اين سؤ ال را نيز مطرح كردم ((حق مسلمان بر برادر مسلمانش ‍ چيست ))؟
حضرت جواب نامه دوستان را داد، ولى به سؤ ال شفاهى من پاسخ نگفت .
هنگامى كه خواستم به كوفه برگردم ، براى خداحافظى محضر امام عليه السلام رسيدم .
عرض كردم :
- يابن رسول الله ! من از شما مطلبى پرسيدم ، پاسخم ندادى .
حضرت فرمود:
- من عمدا پاسخ نگفتم .
- براى چه ؟
- زيرا مى ترسم حقيقت را بگويم و شما عمل نكنيد و كافر شويد.
سپس امام عليه السلام فرمود:
- اكنون بدان كه از سخت ترين و مهم ترين واجبات خدا بر خلقش سه چيز است :
1. رعايت عدل و انصاف بين خود و ديگران تا حدى كه آنچه براى خود نمى پسندد، براى برادر مؤ منش نپسندد.
2. ديگر اينكه ، مال خود را از برداران مسلمان مضايقه نكند و با آنان همكارى صميمانه داشته باشد.
3. ياد كردن خداست در همه حال . اما منظورم از ياد خدا پيوسته گفتن ((سبحان الله و الحمدلله )) نيست ، بلكه مقصودم اين است كه مسلمان بايد چنان باشد كه هرگاه با كار حرامى مواجه شد، ياد خدا مانع گردد و او را از ارتكاب گناه باز دارد.(بحار الانوار/علامه مجلسی: ج 74، ص 242.)

استاد;338866 نوشت:
جامی در این حکایت تلخ، موضوع قدرناشناسی فرزند ناصالح از پدر خود را یادآور می شود؛

آن پدرهائی که بخاطر فرزند حریم ها را می شکنند و حدود الهی را نقض کرده نادیده میگیرند تا بتوانند فرزند و خانواده اشان را آنطور که خودشان درست میدانند یا دوست میدارند تامین نمایند نیز باید این حکایت زیبا را بخوانند.

هشدار و هشیار باشی است برای آن روز که
نه مال و نه فرزند و نه عشیره و نه هیچ چیز دیگری بجز اطاعت از فرمان الهی و عمل صالح به فریاد کسی نمی رسد.

و
از کسی شنیدم که
جان سگ نفس را زمانی میتوان گرفت که کسی که فکر میکند با آن نفس زنده است از آنچه که هست بمیرد و بعد زنده شود بنا به طلب بنده و اجابت از طرف خداوندی که فرمود ادعونی استجب لکم و همچنین در جائی دیگر در اجابت دعوت خود و رسولش توسط مومنان هم همین را فرمود
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحْييكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ(الأنفال/24)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد هنگامي که شما را به سوي چيزي مي‌خواند که شما را حيات مي‌بخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مي‌شود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآوري مي‌شويد!

او نور است و هوای نفس همچو دیو. دیو لازم است بیرون رود تا فرشته در آید . یک قلب جای دو محبوب نیست یکی را باید انتخاب نمود

مولوی در وصف چگونگی انقطاع و تبری از هوای نفس و وزش و املاء نور در قلب مومن چنین تمثیل میکند که

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد - نهلد کشته خود را کشد آنگاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر - تو ببین کین دم یزدان به کجاهات رساند

ان شاء الله که حیات حقیقی نصیبمان گردد.

آمین یا رب العالمین

بسمه تعالی

مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در رابطه با قدر دانی از علماء می فرمایند:

مرحوم آقا سيد ابوطالب يكى از علماى اراك به مكه رفته بود، خبر وفاتش به مردم اراك رسيد، مسجدها و تكيه ها را سياه پوش ‍ كردند و عزادارى نمودند، و مجالس ختم براى ايشان گرفته شد . شخصى نزد مرحوم آقا نور آمد - همان كسى كه استادش مرحوم نراقى درباره ى او فرموده بود: مجتهد، تنها شهيد اول - رحمه الله - است و من و تو. - و خبر وفات مرحوم ابوطالب را به ايشان داد، ايشان دست روى پيشانى گذاشت و سر به زير انداخت و بعد از مقدارى تاءمل فرمود: نه ، وفات نكرده است . گفتند: آقا چه مى فرماييد؟ خبر قطعى است ، تمام شهر سياه پوش است ، و مردم براى او مجالس ختم و عزا برپا كرده اند. بار ديگر سر به زير انداخت و توجه و تاءملى نمود و سر برداشت و دوباره فرمود: وفات نكرده . عرض شد: شما از كجا خبر مى دهيد؟ فرموده بود: وقتى يكى از اعاظم از دنيا مى رود، فرشته اى به تمام جاها خبر مى دهد و صداى او شنيده مى شود، و من صداى آن را نمى شنوم ، و اكنون خبر و صدايى نمى آيد.
اگر ما پيرو علما بوديم ، چنين بلاها به سر ما نمى آمد، يا اگر مى آمد مثل جناب ميثم(میثم تمّار) بوديم كه هر چه بلا به سرش مى آمد ايمانش قوى تر مى گرديد، بدون اين كه دست از ولايت بردارد، و حاضر نشد كه حتى زنده بماند و براى اين جهت هم تقيه نكرد!بلاد شيعه پر بود از اين گونه علما آيا ما قدردان آن ها بوديم كه از ميان ما لا الى بدل (بدون جایگزین)رفتند؟!شايد در زمان حياتشان كسى پيدا نمى شد كه از آن ها يك مساءله هم بپرسد!اين قدر كتوم و ناشناخته !

بسمه تعالی

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

معرفة الله ، اعظم العبادات است ، و همه ى تكاليف مقدمه ى معرفت خدا هستند، ولى معرفت خدا واجب و مطلوب نفسى است . اگر كسى اهليت داشته باشد، يعنى طالب معرفت باشد و در طلب ، جديّت و خلوص داشته باشد، در و ديوار به اذن الله معلمش ‍ خواهند بود؛ و گرنه سخن پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - هم در او اثر نخواهد كرد، چنان كه در ابوجهل اثر نكرد!

بسمه تعالی

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

استاد ما(محقق بزرگ ، مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصفهانى معروف به كمپانى (1296 - 1361 )داراى تاءليف متعدد از قبيل : حاشية على طهارة الانصارى ، حاشية على كفاية الاصول ، نهاية الدراية فى شرح الكفاية ، و ...)شب ها درس خارج اصول مى فرمود . شبى شخصى كه به منبر رفته بود مقدارى - البته تا حد مزاحمت با درس ‍ - طول داد . شاگردان به صدا در آمدند كه چرا طول مى دهد. استاد فرمود: معلوم نيست كار ما بهتر از كار او باشد!

خوب است كه انسان اسم خود را در هر كار خير بنويسد و خود را شريك گرداند، زيرا فرداى قيامت معلوم نيست كدام قبول و كدام رد مى شود . لذا شايسته است انسان به اين اكتفا نكند كه عالم يا مبلغ يا فلان كاره است . شايد همه رد شود ؛ زيرا اعمال خير شروط و موانع بسيار دارد كه شايد هنگام عمل رعايت نشوند. بنابراين ، انسان بايد در كار خير و نحوه ى انجام آن فكر كند و فكرش موجب ابتكارى باشد كه براى رسيدن به هدف مفيد باشد.

بسمه تعالی

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

هر چيز از حد ميانه و وسط به طرف افراط يا تفريط تمايل پيدا كند، عكس نتيجه ى مطلوب را خواهد داشت .
كل شى ء جاوز حده ، انقلب الى ضده .
هر چيز از حدش بگذرد، به ضد آن تبديل مى گردد.
بنابراين ، ميانه روى در غضب ، شهوت ، خواب ، خوراك و هر كار ديگر، منجى و نافع است ، و دو طرف زياده و نقيصه ى آن مضر و مهلك . مگر امرى كه لا حد له،كه ذكر و ياد خدا است .(ر.ك : اصول كافى ، ج 2، ص 498؛ وسائل الشيعة ، ج 7، ص 154؛ عدة الداعى ، ص 248 )

بسمه تعالی

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

خدا كند در ما عشقى پيدا شود به مجموع قرآن و عترت ، تا اولا بتوانيم يگانگى قرآن و عترت ، و معجون مركب از از آن دو را بيابيم ؛ و ثانيا در مقام پيروى و عمل ، با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماييم ،و بدانيم كه آن ها از هر معشوقى بيشتر شايسته ى عشق ورزى هستند، راجع به حضرت يوسف - عليه السلام - است كه :
جماله فى نفسه اءعلى من جماله فى بدنه ، و جماله النفسانى اءعظم من جماله الجسمانى ، و كل نبى اءو وصى نبى جماله الروحانى اءعظم من جمال يوسف الجسمانى .
جمال درونى و باطنى او را زيبايى بدنى و جسمانى اش برتر و بزرگتر بود . روشن است كه اين اختصاص به حضرت يوسف - عليه السلام - ندارد، بلكه جمال روحانى تمام پيامبران و اوصيا و جانشينان آن ها از زيبايى جسمانى حضرت يوسف - عليه السلام - برتر و بيشتر است .
آيا (قطعن اءيديهن )
(سوره ى يوسف آيه هاى 31 و 50 .)؛ (زنان ، وقتى يوسف - عليه السلام - را ديدند، ) دروغ است يا راست ؟!آيا
هو فى باطنه اءحسن منه فى ظاهره .؛ (باطن او از ظاهرش زيباتر بود.) دروغ است ؟!تازه ( و ما اءوتيتم من العلم الا قليلا)(سوره ى اسراء، آيه ى 85 .)؛ (از علم ، جز اندكى به شما داده نشده است .) جمال واقعى حضرت يوسف عليه السلام - اخفا شده بود . هم چنين داريم كه :
اءعطى يوسف شطر الحسن ، و النصف الآخر لباقى الناس ..
(قصص الانبياء جزايرى ، ص 160 . نيز ر.ك : خرائج ، ج 3، ص 1046 )
به حضرت يوسف - عليه السلام - بخشى [ نيمى ] از زيبايى عطا شده بود، و نصف ديگر به ديگران ...
امام على - عليه السلام - مى فرمايد:

لو كشف الغطاء، ما ازددت يقينا
(بحارالانوار، ج 40، ص 153؛ ج 46، ص 134؛ ج 64، ص 73، و ...) اگر پرده كنار رود، بر يقين من افزوده نمى شود.
يعنى لم ازدد يقينا كما لو كشف الغطاء لكم و تيقنتم
(به نظر مى رسد استشهاد حضرت استاد - مدظله - به كلام منقول از اميرمؤ منان - عليه السلام - در اين جا براى آن است كه بفرمايد به على - عليه السلام - كل علم اعطا شده است نه قليل از آن )؛ (چنان كه وقتى پرده از جلو ديدگان شما كنار رود، يقين پيدا مى كنيد، بر يقين من افزوده نمى گردد.)

بسمه تعالی

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

بنابراين ، ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت هاى بزرگ دنيا - كه براى نابودى ما با هم هم دست شده اند - نداريم ، و نمى توانيم به صورت ظاهر با آن ها بجنگيم ، چرا دست از وظيفه ى خود برداريم ؟!وظيفه ى فعلى ما با اين همه ابتلائات و آتش هايى كه براى نابودى شيعه در ايران ، عراق ، لبنان ، پاكستان ، افغانستان و ... افروخته شده ، دعا و توسل به حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - و توصيه ى ديگران به دعاست . دعاى خود حضرت را براى حضرت بخوانيم و دعاى تائب بكنيم .البته توبه ى هر چيز به حسب خود آن چيز است ، اگر مال كسى را از بين برده باشيم بايد اول آن را به صاحبش برگردانيم سپس از آن استغفار كنيم .

استاد;370111 نوشت:
مرحوم آقا سيد ابوطالب يكى از علماى اراك به مكه رفته بود، خبر وفاتش به مردم اراك رسيد، مسجدها و تكيه ها را سياه پوش ‍ كردند و عزادارى نمودند، و مجالس ختم براى ايشان گرفته شد . شخصى نزد مرحوم آقا نور آمد - همان كسى كه استادش مرحوم نراقى درباره ى او فرموده بود: مجتهد، تنها شهيد اول - رحمه الله - است و من و تو. - و خبر وفات مرحوم ابوطالب را به ايشان داد، ايشان دست روى پيشانى گذاشت و سر به زير انداخت و بعد از مقدارى تاءمل فرمود: نه ، وفات نكرده است . گفتند: آقا چه مى فرماييد؟ خبر قطعى است ، تمام شهر سياه پوش است ، و مردم براى او مجالس ختم و عزا برپا كرده اند. بار ديگر سر به زير انداخت و توجه و تاءملى نمود و سر برداشت و دوباره فرمود: وفات نكرده . عرض شد: شما از كجا خبر مى دهيد؟ فرموده بود: وقتى يكى از اعاظم از دنيا مى رود، فرشته اى به تمام جاها خبر مى دهد و صداى او شنيده مى شود، و من صداى آن را نمى شنوم ، و اكنون خبر و صدايى نمى آيد.
اگر ما پيرو علما بوديم ، چنين بلاها به سر ما نمى آمد، يا اگر مى آمد مثل جناب ميثم(میثم تمّار) بوديم كه هر چه بلا به سرش مى آمد ايمانش قوى تر مى گرديد، بدون اين كه دست از ولايت بردارد، و حاضر نشد كه حتى زنده بماند و براى اين جهت هم تقيه نكرد!بلاد شيعه پر بود از اين گونه علما آيا ما قدردان آن ها بوديم كه از ميان ما لا الى بدل (بدون جایگزین)رفتند؟!شايد در زمان حياتشان كسى پيدا نمى شد كه از آن ها يك مساءله هم بپرسد!اين قدر كتوم و ناشناخته !

با سلام و عرض ادب.

ببخشید که در بحث دخالت می کنم.
از منبع نه چندان موثقی شنیده بودم که جمعیت اوتاد و اولیای الهی ثابت است و با رفتن یکی دیگری جای او را می گیرد تا نظام دنیا به هم نخورد منتها چون پنهان و ناشناخته اند ما آنها را نمی شناسیم. اما اینجا مرحوم آیت الله بهجت (ره) می فرمایند این اولیای الهی بدون جایگزین از بین ما رفته اند. آیا حدیث یا روایتی در ذهن حضرتعالی هست که در این مورد نظری داشته باشد؟

با تشکر.:Gol:

مؤمن;370217 نوشت:

با سلام و عرض ادب.

ببخشید که در بحث دخالت می کنم.
از منبع نه چندان موثقی شنیده بودم که جمعیت اوتاد و اولیای الهی ثابت است و با رفتن یکی دیگری جای او را می گیرد تا نظام دنیا به هم نخورد منتها چون پنهان و ناشناخته اند ما آنها را نمی شناسیم. اما اینجا مرحوم آیت الله بهجت (ره) می فرمایند این اولیای الهی بدون جایگزین از بین ما رفته اند. آیا حدیث یا روایتی در ذهن حضرتعالی هست که در این مورد نظری داشته باشد؟

با تشکر.

:Gol:

با سلام
روایتی در این زمینه وجود دارد از پیامبر اکرم (ص ) که مفرمایند .

«هرگاه عالمی فقیه از دنیا برود، رخنه و ثلمه‎ای در عالم اسلام ایجاد می‎شود که هیچ‎چیز نمی‎تواند آن را پر کند.»

[SPOILER]آدرس حدیث رو نمیدونم[/SPOILER]

استاد;370174 نوشت:
بسمه تعالی

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

بنابراين ، ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت هاى بزرگ دنيا - كه براى نابودى ما با هم هم دست شده اند - نداريم ، و نمى توانيم به صورت ظاهر با آن ها بجنگيم ، چرا دست از وظيفه ى خود برداريم ؟!وظيفه ى فعلى ما با اين همه ابتلائات و آتش هايى كه براى نابودى شيعه در ايران ، عراق ، لبنان ، پاكستان ، افغانستان و ... افروخته شده ، دعا و توسل به حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - و توصيه ى ديگران به دعاست . دعاى خود حضرت را براى حضرت بخوانيم و دعاى تائب بكنيم .البته توبه ى هر چيز به حسب خود آن چيز است ، اگر مال كسى را از بين برده باشيم بايد اول آن را به صاحبش برگردانيم سپس از آن استغفار كنيم .

سلام

به نظر این حقیر دعا کردن تنها کاری از پیش نمی برد
باید نقاط ضعف را شناخت و انها را ازبین برد تا نقطه ضعف دست
دیگران ندهیم و انها درست از همین نقاط ضعف حمله می کنند
منظورم نظامی نیست فرهنگی است

مؤمن;370217 نوشت:

با سلام و عرض ادب.

ببخشید که در بحث دخالت می کنم.
از منبع نه چندان موثقی شنیده بودم که جمعیت اوتاد و اولیای الهی ثابت است و با رفتن یکی دیگری جای او را می گیرد تا نظام دنیا به هم نخورد منتها چون پنهان و ناشناخته اند ما آنها را نمی شناسیم. اما اینجا مرحوم آیت الله بهجت (ره) می فرمایند این اولیای الهی بدون جایگزین از بین ما رفته اند. آیا حدیث یا روایتی در ذهن حضرتعالی هست که در این مورد نظری داشته باشد؟

با تشکر.

:Gol:

سلام علیکم
آن مطلبی که شما فرمودید مبنی بر تعداد ابدال و اوتاد،صحیح است و غیر از مطلبی است که مرحوم آیت الله بهجت فرموده اند،مطلب ایشان مربوط به علمای سابق است که در علم و عمل فوق العاده بوده اند و متأسفانه الان بحث عمل کمی رنگ باخته است.
این روایتی نیز که سرکار تا ساحل آرامش فرمودند و صحیح هم هست،اشاره به این دارد که هر عالمی با شاکله ای خاص خدمتی به اسلام کرده است که دیگری به دلیل داشتن شاکله ای دیگر نمی تواند مثل و مانند آن خدمت را بکند.لذا با رفتن او ثلمه ای پیدا می شود که جای آنرا هیچ چیز پر نمی کند.

بسمه تعالی

نکته ای ظریف از امام خمینی رحمة الله علیه خطاب به فزرند گرامیشان در مورد کسانی که به تعریف و تمجید از انسان می پردازند:

پسرم ! چه خوب است به خود تلقين كنى ، و به باور خود بياورى يك واقعيت را كه مدح مداحان و ثناى ثناجويان چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند، و از تهذيب دور و دورتر سازد.
تاثير سوء ثناى جميل در نفس آلودده ما، مايه بدبختيها و دور افتادگى ها از پيشگاه مقدس حق - جل و علا - براى ما ضعفاء النفوس خواهد بود، و شايد عيبجويى ها و شايعه پراكنى ها براى علاج معايب نفسانى ما سودمند باشد، كه هست همچون عمل جراحى دردناك كه موجب سلامت مريض ‍ مى شود.
آنان كه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مى كنند، دوستانى هستند كه با دوستى خود به ما دشمنى مى كنند و آنان كه پندارند با عيب گوئى و فحاشى و شايعه سازى به ما دشمنى مى كنند، دشمنانى هستند كه با عمل خود ما را اگر لايق باشيم ، اصلاح مى كنند، و در صورت دشمنى به ما دوستى مى نمايند. من و تو اگر اين حقيقت را باور كنيم ، و حيله هاى شيطانى و نفسانى بگذارند واقعيات را آن طور كه هستند ببينيم ، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثناجويان آن طور پريشان مى شويم كه امروز از عيب جوئى دشمنان و شايعه سازى بدخواهان ؛ و عيب جوئى را آن گونه استقبال مى كنيم كه امروز از مداحى ها و ياوه گوئيهاى ثناخوانان . اگر از آنچه ذكر شد به قلبت برسد، از ناملايمات و دروغ پردازيها ناراحت نمى شوى ، و آرامش ‍ قلب پيدا مى كنى ، كه ناراحتيها اكثرا از خود خواهى است . خداوند همه ما را از آن نجات مرحمت فرمايد.

بسمه تعالی

نصیحتی از امام خمینی رحمة الله علیه خطاب به عروسشان خانم فاطمه طباطبائی:

پرهيز از غرور علم و عرفان

دخترم ! در رفع حجب كوش نه در جمع كتب ، گيرم كتب عرفانى و فلسفى را از بازار به منزل و از محلى به محلى انتقال دادى يا آنكه نفس خود را انبار الفاظ و اصطلاحات كردى و در مجالس و محافل آنچه در چنته داشتى عرضه كردى و حضار را فريفته معلومات خود كردى و با فريب شيطانى و نفس اماره خبيث تر از شيطان محموله خود را سنگين تر كردى و با لعبه ابليس مجلس آرا شدى و خداى نخواسته غرور علم و عرفان به سراغت آمد كه خواهد آمد، آيا با اين محموله هاى بسيار به حجب افزودى يا از حجب كاستى ؟ خداوند عزوجل براى بيدارى علماء آيه شريفه (مثل الذين حملوا التوراه )را آورده تا بدانند انباشتن علوم - گرچه علم شرايع و توحيد باشد - از حجب نمى كاهد، بلكه افزايش دهد و از حجب صغار او را به حجب كبار مى كشاند.
نمى گويم از علم و عرفان و فلسفه بگريز و با جهل عمر بگذران ، كه اين انحراف است ، مى گويم كوشش و مجاهده كن كه انگيزه ، الهى و براى دوست باشد و اگر عرضه كنى ، براى خدا و تربيت بندگان او باشد نه براى ريا و خود نمايى كه خداى نخواسته جز علماء سوء شوى كه بوى تعفنشان اهل جهنم را بيازارد.

پرهيز از انكار مقامات عارفين

دخترم ! سعى كن اگر اهلش نيستى ، و نشدى ، انكار مقامات عارفين و صالحين را نكنى و معاندت با آنان را از وظايف دينى نشمرى ، بسيارى از آنچه آنان گفته اند در قرآن كريم به طور رمز و سربسته ، و در ادعيه و مناجات اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محروميم با آن به معارضه برخاستيم .

بسمه تعالی

قسمتی از نامه
امام خمینی رحمة الله علیه به عروسشان خانم فاطمه طباطبائی:

به تو و ساير جوانها كه طالب معرفتند وصيت مى كنم كه شما و همه موجودات جلوه اويند وظهور اويند، كوشش و مجاهدت كنيد تا بارقه اى از آن را بيابيد و در آن محو شويد و از نيستى به هستى مطلق رسيد.

پس عدم گردم عدم چون ارغنون/گويد كانا اليه راجعون .

دخترم ! دنيا و هر چه در آن است جهنم است كه باطنش در آخر سير ظاهر شود و ماوراى دنيا تا آخر مراتب بهشت است كه در آخر سير پس از خروج از حذر طبيعت ظاهر شود و ما و شما و همه يا حركت به سوى قعر جهنم مى كنيم يا به سوى بهشت و ملا اعلا.

[=Roboto][=arial black]خوبی ها را ببینیم؛.... و بدی ها را ندیده بگیریم

نقل شده است كه حضرت عيسي(ع) با حواريين بر سگ مرده اي گذشتند. حواريون گفتند: چه بوي گندي دارد اين سگ.
حضرت فرمودند: چه سفيد است دندانهاي آن! (مجموعه ورام، ج1، ص117)

منظور آن حضرت از اين كلمات، تأديب آن جماعت بود و سرمشق ساير بندگان خدا كه نبايد هميشه در تفحص «عيب و ايراد» همديگر باشند، بلكه بايد خوبيهاي ديگران را ديده و بدي را نديده فرض كنند.

در روايتي از حضرت ابي جعفر(ع) و ابي عبدالله(ع) آمده است:
نزديكترين افعال بنده به كفر آن است كه شخصي با شخص ديگر رابطه برادري ديني برقرار كند، سپس لغزش ها و خطاهاي او را شماره كند تا روزي او را به سبب آنها سرزنش نمايد!

همچنين از پيغمبر خدا(ص) نيز روايت شده است كه فرمود:
تتبع مكنيد و جستجو منماييد زشتيها و لغزش هاي مؤمنان را، به درستي كه هركس داراي اين صفت باشد، خداوند نيز تتبع افعال ناشايست او كند و او را رسوا سازد؛ اگرچه در درون خانه اش باشد. (اصول كافي، ج4، ص57)



[=Roboto]
[=arial black]

[=arial black]

[=fixedsys]

[=arial]حضرت امام صادق علیه‌السلام :
«خُذْ مِنْ حُسْنِ الظَّنِ بِطَرْفٍ تَروحُ به قَلْبُک و یَروحُ به أمرُکَ. از خوش بینی بهره‌ای بگیر تا با آن، دلت آرام شود و کارت پیش رود. »

بسمه تعالی

علامه حسن حسن زاده آملی حفظه الله تعالی:

هر كسى زارع و مزرعه خود است و نيّت ها و اعمالش بذرهايش , بنگر تا در مزرعه خويش چه كاشتى و در قول رسول الله صلى الله عليه و آله الدنيا مزرعة الاخرة و در كلام اميرالمؤمنين عليه السلام بحارث همدانى انت مع من احببت و نظائر اينگونه احاديث صادر از بيت عصمت و وحى درست دقت كن .

منبع : ده رساله فارسی

بسمه تعالی

علامه حسن حسن زاده آملی حفظه الله تعالی:

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن‌ ذِكْرِي‌ فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَـٰمَةِ أَعْمَي‌' * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي‌ٓ أَعْمَي‌' وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا *

قَالَ كَذَ' لِكَ أَتَتْكَ ءَايَـٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَ'لِكَ الْيَوْمَ تُنسَي‌'.

«و كسي‌ كه‌ از ياد خدا إعراض‌ كند، پس‌ بدرستيكه‌ زندگي‌ او توأم‌ با سختي‌ و مشكلات‌ خواهد بود، و ما او را در روز قيامت‌ كور محشور خواهيم‌ كرد.(ای دوست قیامت را قیامت زمانی نپندار که این پندار نا صواب است . در اینجا هم این نفوس کور محشورند .یعنی چشم حیوانیشان بیناست آن چشم انسانیشان کور است آن قوه ی بینایی را کسب نکردند و به مرگ اجباری از این نشه رفتند. وچرا از خود نمی پرسیم آیا من میبینم ؟) مي گويد: اي‌ پروردگار من‌! من‌ كه‌ در دنيا بينا بودم‌، چرا مرا در اينجا كور محشور نمودي‌؟ خداوند مي فرمايد: اينچنين‌ است‌ كه‌ در دنيا آيات‌ ما بسوي‌ تو آمد و آنها را فراموش‌ كردي‌! و بدين‌ جهت‌ امروز نيز فراموش‌ كرده‌ شدي‌!»

گر در ره‌ عاشقي‌ قدم‌ صدق‌ نهي‌/ معشوقه‌ به‌ اوّل‌ قدمت‌ پيش‌ آيد

پیش از سخن گفتن حرف های خود را از سه صافی واقعیت خوشحالی و فایده رد کنید. شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:
گوش کن می خواهم چیزی برایت تعریف کنم.دوستی به تازگی در مورد تو می گفت...

همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
قبل از این که تعریف کنی بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟
گفت:کدام سه صافی؟
اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟گفت نه. من فقط آن را
شنیده ام.شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
سری تکان دادو گفت:پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای.یعنی چیزی را که
می خواهی تعریف کنی حتی اگر واقعیت نداشته باشد باعث خوشحالیم می شود.
گفت:دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند. بسیار خوب پس اگر مرا خوشحال نمی کند حتما از
صافی سوم یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی برایم مفید است و به دردم
می خورد؟ نه به هیچ وجه.
همسایه گفت:پس اگر این حرف نه واقعیت دارد نه خوشحال کننده است و نه مفید آن را پیش خود نگهدار
و سعی کن که خودت هم زود فراموشش کنی.

بسمه تعالی

البلاء للولاء - در نظام عالم هم ، بلا ديدن و زجر كشيدن ، ارزش آفرين است . دانه گندم وقتى زير خاك مى رود، زحمتى تحمل مى كند و رنجى مى كشد، اما تبديل به ساقه و خوشه مى شود و بعد هم وقتى زير سنگ آسيا خرد مى شود و بيشتر بلا مى كشد، اما تبديل به آرد مى شود و باز هم ارزشش بيشتر مى گردد و بعد هم كه بايد برود داخل تنور و در آتش ‍ افتد، تا تبديل به نان شود و قيمتش افزون شود و همين طور...
پس كسى كه نظام عالم را نمى شناسد و از نقش بلا و رنج در كسب كمال غافل است ، بلايا را بد و مُنكَر مى داند، مانند بسيارى از مردم كه بلافاصله در برابر مصائب ، زبان به شكوه مى گشايند و توان تحمل مشقات را ندارند.

بسمه تعالی

علامه ابوالفضائل حسن حسن زاده آملی حفظه الله:

لطائف شوقى و عرفانى، و مقامات ذوقى و شهودى كه در ادعیه نهفته است در روایات وجود ندارد. زیرا در روایات، مخاطب، مردم ‏اند و با آنان به فراخور عقل و فهم و ادراك و معرفتشان سخن مى ‏گفتند، نه هرچه گفتنى بود ... اما در ادعیه و مناجاتها با جمال و جلال مطلق و محبوب و معشوق حقیقى به راز و نیاز بوده‏ اند، لذا آنچه در نهان‏ خانۀ سر و نگارخانه عشق و بیت المعمور ادب داشتند به زبان آوردند.

کتاب انسان کامل

بسمه تعالی

علامه ابوالفضائل حسن حسن زاده آملی حفظه الله:

فى الحديث عن البراء بن عازب قال: كان معاذ بن جبل جالسا قريبا من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فى منزل ابى ايّوب الأنصارىّ فقال معاذ:

يا رسول اللّه أرأيت قول اللّه تعالى: يوم ينفخ فى الصّور فتأتون أفواجا- الآيات؟ فقال: يا معاذ سألت عن عظيم من الأمر، ثمّ ارسل عينيه فقال:

يحشر عشرة اصناف من امّتى أشتاتا قد ميّزهم اللّه تعالى من المسلمين و بدّل صورهم، فبعضهم على صورة القردة، و بعضهم على صورة الخنازير، و بعضهم منكوسون ارجلهم من فوق و وجوههم من تحت ثمّ يسحبون عليها، و بعضهم عمى يتردّدون، و بعضهم صم بكم لا يعقلون، و بعضهم يمضغون السنتهم يسيل القيح من أفواههم لعابا يتقذّرهم اهل الجمع، و بعضهم مقطّعة ايديهم و ارجلهم، و بعضهم مصلّبون على جذوع من نار، و بعضهم أشدّ نتنا من الجيف، و بعضهم يلبسون جبابا سابغة من قطران لازقة بجلودهم.

فأمّا الّذين على صورة القردة فالقتّات من النّاس، و امّا الّذين على صورة الخنازير فأهل السّحت، و امّا المنكوسون على رؤوسهم فأكلة الرّبا، و العمى الجائرون فى الحكم، و الصمّ البكم المعجبون بأعمالهم، و الّذين يمضغون ألسنتهم فالعلماء و القضاة الّذين خالف اعمالهم اقوالهم، و المقطّعة ايديهم و ارجلهم الّذين يؤذون الجيران، و المصلّبون على جذوع من نار فالسّعاة بالنّاس الى السّلطان، و الّذين هم أشدّ نتنا من الجيف فالّذين يتمتّعون بالشّهوات و اللّذّات و يمنعون حقّ اللّه تعالى فى اموالهم، و الّذين يلبسون الجباب فأهل الفخر و الخيلاء.

يعنى: «براء بن عازب گفت: معاذ بن جبل در خانه ابو ايّوب انصارى نزديك رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بود و گفت: اى رسول خدا ما را از قول خداى تعالى: يوم ينفخ فى الصّور فتأتون افواجا- الآيات خبر دهيد. رسول خدا گفت: اى معاذ از امرى بزرگ پرسيدى. سپس اشك از چشمان مبارکشان جارى شد و فرمودند: ده صنف از امّت من گوناگون محشور می‏شوند كه خداى تعالى آنها را از مسلمانان جدا و صورتشان را دگرگون گردانيد: بعضى به صورت بوزينگان ‏اند، و بعضى به صورت خوكان، و بعضى نگونسار پايشان به بالا و رويشان به زير، به رو بر زمين كشيده میشوند، و بعضى كور اند و در تردد، و بعضى كرّ و لال لا يعقل، و بعضى زبانشان را می‏ جوند كه چرك از دهانشان می‏ريزد و اهل محشر از آن كراهت دارند، و بعضى دست و پا بريده‏ اند، و بعضى بر شاخه‏ هاى آتشين آويخته، و بعضى از مردار بدبوتر، و بعضى جبّه‏ هايى از قطران پوشيده كه به پوستشان چسبيده است.

امّا بوزينگان سخن‏چين‏ اند، و خوكان حرام‏خوار، و سرنگون رباخوار، و كوران جوركننده در حكم، و كر و گنگ رياكار، و جاينده زبان دانشمندان و داورانى كه كردارشان خلاف گفتارشان است، دست و پا بريدگان همسايه آزاراند، آويختگان بر شاخه ‏هاى آتش سعايت كننده مردم نزد سلطان‏ اند، بدبوتر از مردارمتمتّع به شهوات و لذات و مانع حق خداى تعالى در اموالش است، و جبّه ه‏اى از قطران پوشيده اهل فخر و كبراند».

چنانكه مكرر تذكّر داده‏ ايم ملكات نفس را با صور برزخى آنها كه در آيات و روايات و در كلمات اعاظم علماى مذهب عنوان شده است، مناسباتى است كه همه‏ كس به همه وجوه مناسبات آنها پى نمی‏برند؛ ملكاتى در آنجا روضه‏ هایى از رياض جنّت است، و ملكاتى ديگر حفره ‏اى از حفره‏ هاى نار است. وضوى اينجا در آنجا حور است، و جهاد اينجا در آنجا نور، رباخوار در آنجا سرنگون است، و رياكار كرّ و گنگ‏...

اتحاد عاقل به معقول، ص:424

هیچوقت چیزهای جزیی و ساده رو ساده نگیرید و کوچکترین گزکی (آتو) دست هیچکس ندید چون خیلی ها منتظر کوچکترین بهانه هستند تا به وسیله ی آن به شما و آبرویتان لطمه بزنند . و شما هم چون مقصرید ، هرچند به اندازه ی کاه ، اما به اندازه ی کوه به شما ضربه میزنند و خودتان هم نمیتوانید دفاع کنید چون هرچند خیلی اندک ، اما بالاخره مقصرید!

واقعا مومن نباید خودش را در جایگاه اتهام قرار دهد ، هرچند با سهل انگاری یا اشتباه خیلی جزیی چون عده ای حرامی دقیقا منتظر این فرصت ها هستند و آب رفته دیگر باز نخواهد گشت!