خیلی احساس دلتنگی می کنم!!!!!!
تبهای اولیه
سلام
خیلی احساس تنهایی و دلتنگی می کنم , این احساسم منو از زندگی انداخته
خواهش می کنم کمکم کنید:Ghamgin:
سلام....میشه بگی چرا؟چرا چنین احساسی داری؟:Gig:
سلام
ممنون از این که جواب دادی
چون احساس می کنم هیچ کس درکم نمی کنه تویه این زمونه همه به فکر خودشونن و حتا دوستام هم نمی تونن بفهمن چی می گم کارم شده فقط حرف زدن با خدا
همیشه هرکس بهم می گه حالت خوبه می گم نمی دونم چون هیچ وقت حالم خوب نیست:Ghamgin:
دلم واسه خدا تنگه بودن روی زمین عذابم می ده احساس می کنم من روی زمین انگار که تویه قفسم دوست دارم زودتر بمیرم برم پیش خودش
چون جز اون هیچ کس نمی فهمتم
8 سال فکر می کردم خداست که صدامو نمی شنوه و خداست که بهم توجه نمی کنه ولی الان که نظرم عوض شده دوری داره عذابم می ده و این که در آخر دوست دارم زودتر بمیرم
سلام
ممنون از این که جواب دادی
چون احساس می کنم هیچ کس درکم نمی کنه تویه این زمونه همه به فکر خودشونن و حتا دوستام هم نمی تونن بفهمن چی می گم کارم شده فقط حرف زدن با خدا
همیشه هرکس بهم می گه حالت خوبه می گم نمی دونم چون هیچ وقت حالم خوب نیست:ghamgin:
دلم واسه خدا تنگه بودن روی زمین عذابم می ده احساس می کنم من روی زمین انگار که تویه قفسم دوست دارم زودتر بمیرم برم پیش خودش
چون جز اون هیچ کس نمی فهمتم
8 سال فکر می کردم خداست که صدامو نمی شنوه و خداست که بهم توجه نمی کنه ولی الان که نظرم عوض شده دوری داره عذابم می ده و این که در آخر دوست دارم زودتر بمیرم
سلام
من روانشناس نیستم و بیان راهکارهای علمی و عملی به عهده کارشناسان انجمن هست اما طبق تجربه ای که از دوستان بدست آوردم یک مطلبی را به شما میگم
شما یک بار با آرامش (جایی که خلوت باشه) بنشین ترجمه دعای کمیل و در دفتری بنویسد
اگر توانستی تا آخر بنویسی (یعنی مشکلی از نظر اضطراب و ...) نداشتی خدا با شماست و این احساس دلتنگی خوبه!
اما اگر مثل من نتوانستی بیشتر از دو صفحه بنویسید و دلت خواست از جا کنده شود، مطمئنا در فضای درون دلتان هجمه ای به سمت روح و روانتان در حال شکل گیری ست!
یک راه حل برای برطرف کردن این دلتنگی می تونه مسافرت باشه
راه حل دوم هم اجرای بازی های دوران کودکی و یاداوری خاطرات آن دوران هست!
می دونم خیلی عجیبه ، ولی برای تست کردن وضعیت خودتون مفیده و جواب میدهد
موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
همين كه فكر كنيد فقط شماييد كه اين حس مياد سراغتون باعث تشديدش ميشه.يعني فكر نكنيد ايرادي از جانب شماست.يعني به خودتان حق بدهيد كه با شرايط زمان اينگونه شويد وبدانيد خيلي ها گاهي ميشود اينگونه شوند.اينها به خاطر درگيري هاي دروني است احتمالآ.
اول اينكه لطفآ اصلآ نگران نباشيد وخود را تنها ندانيد اين حالت براي خيلي ها حادث ميشود
دوم به خودتون روحيه بديد واصلا به اينكه هيچكي نميفهمتتون و..توجه نكنيد
سوم شايد به خاطر عدم تخصيص زمان به تفريح وكار وعبادت به ميزان مقبول اين حالات ايجاد شود هر كدوم رو كه كم ميذاريد سعي كنيد تقويت كنيد
چهارم اصولآ انسان وقتي بي كار باشد وفعاليت نكند ميخواهد مثلا بميرد يعني بي فايده است مشغول شويد به هر كار مثبتي اينكه ميگوييد جامعه شما را نميفهمد و...شايد براي اين باشه كه خودتان در كار خودتان مانده ايد وميخواهيد افراد دركتان كنند اما فقط خودتان ميتوانيد دست به كار شويد
عاقبت به خير شويد ان شاء الله
سلام
دوستان ممنونم از راهنمایی تون
ولی مشکل من جای دیگه ست من یک مدت دنبال مباحث عرفانی بودم و این که این مباحث رو یاد بگیرم و توی زندگیم پیاده کنم
حالا که تا حدودی تونستم این کارو بکنم حالم این طوری شده
حالا دیگه دنیا واسم مفهومی نداره یه جورایی از دنیا بریده شدم , دیگه حتی بهشت و جهنم و آخرت هم برام نمی تونه پاداش یا عذاب بزرگی باشه
حالا تنها چیزی که از خدا در خواست دارم خودشه فقط خوده خودش , فکر می کنم جهان هستی مثل یک گرداب می مونه که آدم ها رو داخل خودش داره فرو می کشه
وقتی به آسمون نگاه می کنم غرق آسمون می شم حس می کنم از زمین کنده شدم
بهشتم شده این که خدا ازم راضی باشه و منو ببره پیش خودش , جهنمم شده این که گناهی بکنم و باعث بشم خدا ازم برنجه و ازم ناراضی باشه
فکر می کنم یه جورایی کاملا از مادیات جدا شدم
که با این چیزایی که گفتم حالا دوست دارم بمیرم تا زودتر از این قفسی که اسمش زمینه راحت بشم
:Ghamgin:
به نظر من این دلتنگی که شما می گین، حالت بدی نیست. دلتنگی که حاصل از عرفان ناب اسلامی باشه و انسان رو از تعلقات مادی جدا کنه، خیلی هم خوبه. فک کنم "کمال الانقطاع الیک" یه چیزی تو همین مایه ها باشه ویا اینکه "الدنیا سجن المومن"
ولی این دلتنگی برای خدا که آدمو خسته و بی حوصله نمی کنه که.
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
آقا زودتر ميگفتيد ؛زمان همه چيز را حل ميكند
انسانها(اكثرآ)اوايل كه وارد اين وادي ميشن حس ميكنن نزديك خدان وديگه تحمل زمين وزميني رو ندارن وبراشون عجيبه مردم چطور به بهشت فكر ميكنن اما اون فقط خدا رو ميبينه وحسي به بهشت وجهنم نداره واحتمالآ نمازهاي منقلب كننده وروزه هاي متوالي وراحت و...
شايد به ظرف وجودي ما بستگي داره كه چقدر تحمل دريافت معارف رو داره
چون تازه اين دريچه به روتون باز شده فعلآ مدهوشيد به نظرم
خدارو شكر شما هيچ مشكلي نداريد خيلي هم التماس دعا دارم
اما بدانيد مهمه چطور اين مرحله سپري بشه از عجب بترسيد وبدانيد الان بيش از پيش شياطين به شما هجوم مي اورند پس اگر در گناه انها را نميابيدوگناهي نميكنيد بدانيد دارند از راه ديگري وارد ميشوند مراقب باشيد.همين كه فكر ميكنند جدا از ديگرانيد خطرناكه
توكل بر خدا
عاقبت به خير شويد ان شاء الله
سلام
ممنون از این که جواب دادی
چون احساس می کنم هیچ کس درکم نمی کنه تویه این زمونه همه به فکر خودشونن و حتا دوستام هم نمی تونن بفهمن چی می گم کارم شده فقط حرف زدن با خدا
همیشه هرکس بهم می گه حالت خوبه می گم نمی دونم چون هیچ وقت حالم خوب نیست:ghamgin:
دلم واسه خدا تنگه بودن روی زمین عذابم می ده احساس می کنم من روی زمین انگار که تویه قفسم دوست دارم زودتر بمیرم برم پیش خودش
چون جز اون هیچ کس نمی فهمتم
8 سال فکر می کردم خداست که صدامو نمی شنوه و خداست که بهم توجه نمی کنه ولی الان که نظرم عوض شده دوری داره عذابم می ده و این که در آخر دوست دارم زودتر بمیرم
من هم دقیقا همین احساس را دارم، شاید از شما بدتر،من هم از غربت خدا روی زمین خسته شدم، از اینکه نمیشه از حلال خدا حرف زد با کسی، از اینکه حرام و فعلا حرام احترام داره و خوبه و هر کار حلالی حتی پیشنهادش یعنی امر به معروفش زشت، قبیه و ناراحت کننده هست.
حالا شما خوبه چهارتا بچه مسلمان دورتون هست، من چی بگم که هرجا را نگاه میکنم جز نجاست چیزی نمیبینم، با هرکی دوست میشم و هم کلام میشم جز کفر از دهنش چیزی دیگه بیرون نمیاد...
اره من از شما از همه شماها خراب ترم، چون تنها ترم، شما هیچکدوم هنوز رنگ تنهایی را ندیدید، هیچ کدوم نمیدونید خلا وجودتون وقتی که اینقدر عمیق و کشنده میشه که هر جانور و هر کثافتی را به خودش بکشه یعنی چی!!! هیچ کدوم نمیدونید دیگه حوصله خودت و کارات و حتی خدا و نماز را نداشتن یعنی چی، نمیدونید صبح تنها بودن،شب تنها خوابیدن، روزها و هفته ها با هیچ کس حرف نزدن یعنی چی! روزهای ساکت، خانه ساکت که جز صدای نفست، صدایی نمیاد چه حسی داره. به خودت و زندگیت امیدوار باش، چون از تنهایی که تو درونش هستی تا تنهایی که من درگیرشم زمین تا اسمان راه...
سلام
خیلی احساس تنهایی و دلتنگی می کنم , این احساسم منو از زندگی انداخته
خواهش می کنم کمکم کنید:ghamgin:
سلام
ممنون از این که جواب دادی
چون احساس می کنم هیچ کس درکم نمی کنه تویه این زمونه همه به فکر خودشونن و حتا دوستام هم نمی تونن بفهمن چی می گم کارم شده فقط حرف زدن با خدا
همیشه هرکس بهم می گه حالت خوبه می گم نمی دونم چون هیچ وقت حالم خوب نیست:ghamgin:
دلم واسه خدا تنگه بودن روی زمین عذابم می ده احساس می کنم من روی زمین انگار که تویه قفسم دوست دارم زودتر بمیرم برم پیش خودش
چون جز اون هیچ کس نمی فهمتم
8 سال فکر می کردم خداست که صدامو نمی شنوه و خداست که بهم توجه نمی کنه ولی الان که نظرم عوض شده دوری داره عذابم می ده و این که در آخر دوست دارم زودتر بمیرم
به نام خدايي كه همين نزديكيست ...
سلام
تشكر از اينكه به ما اعتماد كرديد ....
با خواندن در د دل هاي شما و پاسخ هاتون به دوستان چند نكته به ذهنم رسيد .
ضمن اينكه به نوبه خودم از دوستان خوبم كه به خوبي بحث را رهبري كردند و من شخصا خيلي استفاده كردم تشكر مي كنم.
خيلي توصيه شده به اينكه اگر گام در مسير عرفان گذاشتيد حتما از راهنمايي هاي يك استاد عارف و واصل استفاده كنيد .
طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن
ظلمات است بترس از خطر گمراهي
تنهايي به بيراهه ميرويم.
عرفان براي اينه كه خدا را بهتر بشناسيم و شايد شنيده باشيد كه راههاي رسيدن به خدا از بين مردم مي گذرد.
عرفان بايد در زندگي كمكمون كنه نه اينكه از زندگي جدامون كنه.
مگر خدا را نمي خواهيد ؟ آيا نزديك شدن به خدا جز در خدمت به خلقش خلاصه ميشه؟
تا در دنيا هستيد از فرصت حيات و زندگاني استفاده كنيد براي پر بار كردن توشه ي سفر آخرتتون .
مومن بايد زيرك باشه ؛ از هر فرصتي براي رسيدن و نزديك شدن به خدا استفاده كنيد .
نكته ديگر اينكه : از عواملي كه خيلي باعث دلسردي و افسردگي و بي حالي ما ميشه اينه كه بيكار باشيم .
بيكاري دشمن انسان است.
از نعمت سلامتي و دانش و توانايي كه خدا در اختيارتون قرار داده ؛ استفاده كنيد و فكر و جسم و ذهنتون را درگير دغدغه اي خدايي كنيد.
اين دغدغه ميتونه انتخاب يك شغل دلخواه باشه يا اقدام به حفظ قران و يا استفاده از كلاسهاي اموزشي و يا خيلي چيزهاي ديگه .
باز هم از نوشته هاي خوب دوستان اسك ديني استفاده مي كنيم.
سلام...یه جورایی حس هر دوتونو رو تجربه کردم:ok: اما به نظر من شما باید( آقا مهدی با شمام)شما هرچه زودتر باید از این حالت فرار کنید چون شیطون خیلی خوب از این فرصت ها استفاده میکنه...برید جاهایی که بتونید افرادی شبیه خودتون پیدا کنید....اینکار به شما روحیه میده:khandeh!:....از من با تجربه حرف گوش کنید...:pir:
این سایت سایت بچه مسلمون هاست و منم پدر و مادرم مسلمان هستند من از روز اولی که خودم رو شناختم افسرده بودم و همیشه هم این حالت با من بوده و اصلا هم با به سمت خدا رفتن و نماز خوندن و این چیزها درست نشدم از خدا هم خیلی چیزها و بزرگترین چیزی رو که میخواستم بهم نداد و دیگه اصلا با خود خدا هم قهرم و برام دیگه مهم نیست هیچی دارم زندگی رو میکنم و منتظرم یه روزی بمیرم و راحت بشم از شر زندگی البته شاید نا شکری باشه و به وضعیت بدتری هم بیفتم اما خوب از زندگی راضی نیستم و بیشتر از همه چیز کمبود عشق داشتم تو زندگیم و اسلام هم بشتر از همه چیز و این حکومت با عشق مخالفه یک بار کلمه عشق را تو گوگل خواستم سرچ بکنم به خدا فیلتر بود دیگه چی میشه گفت ان شاالله خدا ریشه ظلم و زورگویی رو از سر این مردم بکنه و راحتمون بکنه
این سایت سایت بچه مسلمون هاست و منم پدر و مادرم مسلمان هستند من از روز اولی که خودم رو شناختم افسرده بودم و همیشه هم این حالت با من بوده و اصلا هم با به سمت خدا رفتن و نماز خوندن و این چیزها درست نشدم از خدا هم خیلی چیزها و بزرگترین چیزی رو که میخواستم بهم نداد و دیگه اصلا با خود خدا هم قهرم و برام دیگه مهم نیست هیچی دارم زندگی رو میکنم و منتظرم یه روزی بمیرم و راحت بشم از شر زندگی البته شاید نا شکری باشه و به وضعیت بدتری هم بیفتم اما خوب از زندگی راضی نیستم و بیشتر از همه چیز کمبود عشق داشتم تو زندگیم و اسلام هم بشتر از همه چیز و این حکومت با عشق مخالفه یک بار کلمه عشق را تو گوگل خواستم سرچ بکنم به خدا فیلتر بود دیگه چی میشه گفت ان شاالله خدا ریشه ظلم و زورگویی رو از سر این مردم بکنه و راحتمون بکنه
دو تا چیز!
1-برای بدست آوردن آرزو هات و از بین رفتن افسردگی باید دعا کرد فقط دعــــــــــآ
به طور عامیانه بگم،خدا خودش گفته اگه شکمتون و سفره هم بکنین اما دعایی در کار نباشه همون هیچی به هیچی میشه!!
بهترین دعا هم برای رفع افسردگی دعای ندبه (بعد از هر نماز صبح) هست
اگر اهل دعا نیستی زبان خودتان را بل کل زندونی کنید! اون وقت متوجه میشودید هر جا که قدم می گذارید گویی فرشی زیر پایتان پهن می کنند!
2-اگر خیلی دوست داری بروی آن طرف!...اول برو تحقیق کن، چرا اکثر جوانانی که با تصادف فوت می کنند اینقدر برای برگشتن به دنیا تقلا می کنند!
من خودم از بنده خدایی شنیدم که به نقل از خانواده دوست متوفی خودش میگفت:خانوادش اون بنده خدا رو توی خواب دیدن که بهشون گفت: به زمان شما هفته ای دو بار ما را شکنجه می کنند و گریه میکرد!
اینکه بزرگان می گویند بر شما باد عمر دراز که شانس شما برای نجات از قبر بیشتر هست دلیل همین مدعاست!
و اینکه می گویند مرگ جوان خطرناک هست و فاجعه در قبر، منظور به همین شکنجه هاست!
موفق باشید
با سلام
چند موضوع مشابه دیدم گفتم منهم مطلبی بگم شاید مفید دوستان واقع شود .
انسان مومن هیچگاه افسرده ودلزده ومایوس نمیشود چون میداند قدرتی بالاتر همواره میتواند بن بستها را بشکند و تحول ایجاد کند واگر در هیچ جا خبری نباشد و روزمرگی حاکم باشد ، مسلمانی و دین اسلام پر است از خبر و تغییر و تنوع .
پس ابتدا با اذکار عمومی مثل ذکر : لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم و صلوات ، نشاط را بزندگی برگردانید و با ورود به فضا ودنیای معنا ، افقی وسیعتر و لذیذتر را جلوی خود بازکنید . در پی عشق کاذب وفانی نباشید اما فرصت ازدواج و سرگرمی حلال (ورزش ، صله رحم ، آمدن به اسک دین و ...) را هم از دست ندهید .
دست آخر توصیه میکنم که اگر میتوانید محل زندگی و یا حداقل خانه و نوع تغذیه و اسم خود را تغییر بدهید ، که خودم تجربه کرده ام .
اگر هم نمیترسید و در پی تنوع و چشیدن مزه روحانیات و معنویات هستید شب جمعه به زیارت قبور بروید واگر خیلی شجاع هستید یک شب را در قبرستان بخوابید !
سلام
معذرت میخوام. حالا وقتی پدر و مادر همه جوره ادم رو محدود کردن ادم چطوری برای رفع افسردگی تحولاتی رو تو زندگیش ایجاد کنه؟:Gig:
سلام
معذرت میخوام. حالا وقتی پدر و مادر همه جوره ادم رو محدود کردن ادم چطوری برای رفع افسردگی تحولاتی رو تو زندگیش ایجاد کنه؟
سلام
شما همانند جوجه کبوتری هستید که بهتره توی لونه بمونید و عمر زیاد کنید!والا شکار می شوید!
در ضمن توی خونه هم می شود صد ها کار مفید کرد. (هم هنری باشه و هم اینکه درآمد زا باشه)
خوب من چقدر نقاشی بکشم چقدر بیام نت .این خسته کننده نیست؟؟!!
سلام
1-اگر سنتون هنوز برای ورزش کردن مناسب هست (مثلا در دهه بیست هستید) بهتره به کلاسهای ورزشی که دوستان هم گفتند بروید انجا هم دوستان خوب ورزشکار پیدا می کنید و هم اینکه استعداد و نیاز شما به تحرک تامین می شود این همچنین باعث میشه دوست داشته باشید همیشه با هم باشید و اینگونه از افسردگی و خانه نشینی رهایی می یابید!
2-به همراه خانواده به مسافرت بروید و اماکن تاریخی و هنری را از نزدیک ببینید و عکس بگیرید (این براتون خاطره هم میشه)
3-در خونه (اگر ممکنه ) پرنده و حیوون خانگی داشته باشید (مثل کبوتر_قناری_طوطی_خرگوش ...) اینطوری هم افسردگی از بین می رود (مخصوصا وقتی صاحب بچه می شوند)
4-به دنبال هنر های فنی و حرفه ای بروید مثل خیاطی _قالی بافی_گل کاری و ...
5-مهارت آشپزی و درست کردن انواع شیرینی را بیاموزید این خیلی گسترده هست (هیچ کس هم نیست که بگه من غذا دوست ندارم)
6-یک راه فرار از افسردگی خطاطی هست خیلی سریع تاثیرش احساس میشه باور کنید!
نکته: بدترین عامل افسردگی در این دوران همین اینترنت هست! کجا قبلا دختر و پسر دچار افسردگی می شدند!
در ضمن همانطور که دوست عزیز خیر البریه هم اشاره کردن به دنبال بصیرت باشید (این خیلی هیجان انگیز هست مثل سفر به عوالم عجیب و مکان های ماورا الطبیعه در عالم رویا)
بازم هست اما الان حضور ذهن ندارم دوستان بیشتر می تونن کمک کنند!
راستش الان که دارم اینارو میخونم خندم میگیره
ورزشو که بابام نمیذاره مسافرتم که سر بابام شلوغه نمیشه از خدامه برم سفر/هنر های فنی حرفه ای هم که باز مکافات داره هنوز به زور بابامو راضی کردیم برو کلاس کنکور/اشپزی هم که زیاد اهلش نیستم/ولی عاشق پرنده ها هستم که اونم بابام نمیذاره/
ولی این مورد اخری ذهنمو مشغول کرد انگار همونی هست که من دنبالش بودم
به دنبال بصیرت باشید (این خیلی هیجان انگیز هست مثل سفر به عوالم عجیب و مکان های ماورا الطبیعه در عالم رویا)
چطوری به این بصیرت برسم چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gol:
به نام گشاينده عقده سخن
سلام بر همتون واميدوارم همتون بانشاط باشيد وآرام
سركا خانم شيوا ميفرماييد پدرم نميگذارد اينطور باشم و ان كار را كنم .خداوند شما را ميبيند يا نه؟وجود داريد يا نه؟خوب شما در اين شرايط قرار داده شديد وبهتر از اين براي رشد شما نبوده وگرنه خداوند سبحانه غرضي ندارد از مهيا نكردن برخي شرايط دارد؟
درست است انسان دلش به مسائلي تمايل دارد ولي نميشود وانسان اذيت ميشود كمبود حس ميكند اما اعتماد به خداوند داشته باشيد راحت ميشويد.عزيزم شما ميبينيد كاري از دستتان بر نمي آيدوتغيير شرايط ممكن نيست ودر عين حال بايد احسان به پدر ومادر كنيد نتيجه اين ميشود كه بگرديد با همين شرايط راهي بيابيد براي تفريح وكار وعبادت وقطعآ ميابيد................ومن الله التوفيق
جناب مهدي برايم عجيب است يعني انقدر تحت فشار هستيد وآنجا مانديد؟درهر صورت اگر فكر ميكنيد اينجا بهتر ميتوانيد دينتان را حفظ كنيد خوب مهاجرت لازم است.اما بعيد ميدانم اينگونه باشد اينجا هم انسان از تظاهر برخي افراد ميخواهد دق كند از تقلب ودروغ وغيبت رايج در افراد ظاهر الصلاح قلبش له ميشود وخيلي مسائل ديگر.خداوند خودش فرموده كسانيكه ايمان اوردند امتحان ميشوند وبدون امتحان نميذارمشون.فرموديد تنها هستيد واذيتيد خوب چرا ازدواج نميكنيد؟مگر ميشود هيچ خانم ايراني يا مسلماني انجا نباشدهم فكر شما؟خداوند در ازدواج وعده ارامش داده براي شرايط شما شايد واجب هم باشه.
من هم دقیقا همین احساس را دارم، شاید از شما بدتر،من هم از غربت خدا روی زمین خسته شدم، از اینکه نمیشه از حلال خدا حرف زد با کسی، از اینکه حرام و فعلا حرام احترام داره و خوبه و هر کار حلالی حتی پیشنهادش یعنی امر به معروفش زشت، قبیه و ناراحت کننده هست.
حالا شما خوبه چهارتا بچه مسلمان دورتون هست، من چی بگم که هرجا را نگاه میکنم جز نجاست چیزی نمیبینم، با هرکی دوست میشم و هم کلام میشم جز کفر از دهنش چیزی دیگه بیرون نمیاد...
اره من از شما از همه شماها خراب ترم، چون تنها ترم، شما هیچکدوم هنوز رنگ تنهایی را ندیدید، هیچ کدوم نمیدونید خلا وجودتون وقتی که اینقدر عمیق و کشنده میشه که هر جانور و هر کثافتی را به خودش بکشه یعنی چی!!! هیچ کدوم نمیدونید دیگه حوصله خودت و کارات و حتی خدا و نماز را نداشتن یعنی چی، نمیدونید صبح تنها بودن،شب تنها خوابیدن، روزها و هفته ها با هیچ کس حرف نزدن یعنی چی! روزهای ساکت، خانه ساکت که جز صدای نفست، صدایی نمیاد چه حسی داره. به خودت و زندگیت امیدوار باش، چون از تنهایی که تو درونش هستی تا تنهایی که من درگیرشم زمین تا اسمان راه...
سلام
من از این هم خیلی رنج می برم اگه اون جا همه آشکارا می گن , این جا خیلی ها هستند که ادعا می کنند و فکر می کنند همه چیز رو می دونند ولی وقتی حرف می زنی هیچ کس هیچی از حرف هات نمی فهمه و همیشه ترجیح می دم حرف نزنم
این جایی که من هستم همش پر از ادعاست:Ghamgin:
مطالب جالب و قابل استفاده شما کاربران اسک دین را مطالعه کردم و لذت بردم دو نکته به ذهنم رسید :
1- احساس دلتنگی یکی ازنشانه های افسردگی است که نیاز به بررسی تاریخچه زندگی یک فرد است تا با شناسایی و هدف گرفتن توسط مشاور وضعیت فرد بهتر شود البته بعضی وقت ها نا کامی های عاطفی و احساسی تبدیل به باورهای ذهنی شده فرد مانند کسی است که در روز روشن عینک دودی گذاشته باشد همه جا را تیره و تار می بیند و نقاط امیدوار کنند و روشن را به دلیل این عینک دودی نمی بیند و یا ارزشی برایش ندارد.
2- موضوع دوم ارتباط احساسات و هیجانات مثبت و منفی ما با عقاید و باورهای مذهبی و اعتقاد به خداست که جای بحث و گفت و گوی زیادی دارد بعضی اوقات فرد افسرده گرایشات مذهبی غیر منطقی و انتظارات غیر منطقی از خدا دارد و فکر می کند خدا باید مسایل و مشکلات زندگی و ناکامی های احساسی و عاطفی اش را درمان کند در حالی که اصلا خدا چنین وعده ای را نداده و روح و روان انسان مانند جسم به متخصص نیاز دارد و حتی در زندگی افرادی که بدون واسطه با خدا ارتباط داشته اند حل مسایل از روش عقلی و منطقی دیده می شود .