وحی چیست؟
تبهای اولیه
كلمه وحي در زبان عربي به معاني گوناگون به كار رفته است:
1.اشاره تند و سريع;
2.سخني كه به طور رمز و كنايه به كار مي رود;
3.صدايي كه بدون تركيب است ;
4.اشاره اي كه با دست و چشم و سرانجام مي پذيرد;
5.سخني كه خداوند بر پيامبران خود القا مي كند.1
كلمه وحي و مشتقات آن در قرآن كريم به معاني متعددي به كار رفته است: 2
1.اعمال تكويني موجودات; قوانين و احكامي كه در نهاد يكايك موجودات نهاده است و آن ها بر طبق آن قوانين به وظايف تكويني خود عمل مي كنند.
"فَقَضـهُنَّ سَبعَ سَمـوات في يَومَينِ واَوحي في كُلِّ سَماء اَمرَها 3; آن ها را در دو دوره، به صورت هفت آسمان در آورد و وظيفه هر آسماني را بر عهده آن نهاد."
2.فرمان خدا به فرشتگان;
"اِذ يوحي رَبُّكَ اِلَي المَلَكَةِ اَنّي مَعَكُم 4; هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان وحي كرد كه من با شما هستم."
3. درك غريزي حيوانات;
"واَوحي رَبُّكَ اِلَي النَّحلِ اَنِ اتَّخِذي مِنَ الجِبالِ بُيوتـًا ومِنَ الشَّجَرِ ومِمّا يَعرِشون 5; و پروردگارت به زنبور عسل وحي كرد كه از كوه ها و درختان و داربست ها براي خود لانه بر گزينند."
1. ر.ك:راغب، مفردات، ماده وحى / فخر الدين طريحى، مجمع البحرين، ماده وحى
2. وحى و مشتقات آن 86بار در قرآن به كار رفته است.
3. فصلت، آيه 12.
4. انفال، آيه 12.
5. نحل، آيه 68.
4.الهام و القاءات قلبي از ناحيه خداوند بر برخي بندگان;
"واَوحَينا اِلي اُمِّ موسي اَن اَرضِعيهِ 1; و به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير بده."
"واِذ اَوحَيتُ اِلَي الحَوَارِيّينَ اَن ءَامِنوا بي وبِرَسولي 2; و هنگامي كه به حواريون وحي كردم تا به من و فرستاده من ايمان بياوريد."
5.اشاره سريع و حركات رمزي;
"فَخَرَجَ عَلي قَومِهِ مِنَ المِحرابِ فَاَوحي اِلَيهِم اَن سَبِّحوا بُكرَةً وعَشيـّا 3; پس (زكريا) به سوي قومش بيرون آمد و با اشاره به آنان فهماند كه صبح و شام خدا را تسبيح گوييد."
6.وسوسه هاي شيطان;
"وكَذلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَيـطينَ الانسِ والجِنِّ يوحي بَعضُهُم اِلي بَعض زُخرُفَ القَولِ غُرورًا 4; اين چنين در برابر هر پيامبري، دشمني از شياطين انس و جن قرار داديم; آن ها به طور سرّي سخنان فريبنده و بي اساس (براي اغفال مردم) به يك ديگر مي گفتند."
7. ارتباط پيامبران با خدا و فرمان هايي كه پيامبران از جانب خدا دريافت مي كنند.
"فَاَوحي اِلي عَبدِهِ ما اَوحي 5; سپس وحي كرد به بنده اش آنچه را كه بايد وحي مي كرد." 6
1. ر.ك:راغب، مفردات، ماده وحى / فخر الدين طريحى، مجمع البحرين، ماده وحى
2. مائده، آيه 111.
3. مريم، آيه 11.
4. انعام، آيه 112.
5. نجم، آيه 10.
6. ر.ك: عبداللّه نصرى، مبانى رسالت انبيا در قرآن، ص 186-190.
وحی
راغب در مفردات میگوید: «وحی به معنای اشاره سریع است و به همین جهت به کارهای سریع وحی گفته میشود و به سخنان رمزی و آمیخته با کنایه که با سرعت رد و بدل میگردد نیز این واژه اطلاق میگردد که گاه با اشاره و گاه با کتابت حاصل میشود. سپس به معارف الهیه که به انبیاء و اولیاء القاء میگردد واژه وحی اطلاق شده است».[1]
معنای اصطلاحی: وحی اصطلاحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال با عالم غیب برقرار میشود. پیامبر گیرندهای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال از فرستنده آن؛ یعنی خداوند، دریافت میکند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد. به گفته مرحوم علامه طباطبائی: «وحی یک نوع سخن گفتن آسمانی است که از راه حسّ و تفکر عقلی درک نمیشود، بلکه درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد به مشیت الهی پیدا میشود و دستورات غیبی را که از حس و عقل پنهان است از وحی و تعلیم الهی دریافت میکند».[2]
وحی در قرآن:
وحی و ایحاء در قرآن مجید به معانی مختلف آمده که از آن جملهاند:
1- الهام فطری به انسان:
2- الهام غریزی به حیوان:
3- اشاره سریع و مرموز:
4- وسوسه شیطان:
5- سخن گفتن خدا با انبیاء:
انواع وحی بر پیامبران:
اتصال و ارتباط غیبی میان پیامبر و خداوند به سه صورت امکانپذیر است که در آیه 51 سوره شوری بدانها اشاره شده است:
بنابراین وحی بر پیامبر به سه صورت ذیل انجام میپذیرد:
1. القاء معنا و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی
2. سخن گفتن با پیامبر از پس پرده مانند داستان شجره طور که موسی (ع) سخن خدا را از ناحیه درخت میشنید
3. القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند بیکم و کاست به یکی از انبیاء ابلاغ نماید.[3]
فرق الهام و وحی:
وحی فرود آمدن فرشته و سخن گفتن با پیامبر است و الهام نوعی احساس و ادراک درونی و خلجانان روحی است که گاه به آدمی دست میدهد، نمونه آن الهامات شاعرانه و عارفانه است که درک میشود اما منبع و منشأش روشن نیست. در صورتی که منبع وحی روشن است. وحی خود منشأ صدور احکام و قوانین تازهای برای بشر است اما الهام تنها کشف قوانین هستی است».[4]
[1] . راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تهران، مرتضوی، 1376، چاپ دوم، ماده «وحی».
[2] .طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375،چاپ هشتم، ص 85.
[3] .حجتی، سید محمدباقر؛ تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، چاپ ششم، ص 31.
[4] . رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، 1369، چاپ سوم، ص 145 و 148.
سلام
من در باره اینکه وحی کلام خداوند است یا تجربه دینی و کلام پیامبر است سوال دارم
میشه لطفا این شبهه را توضیح بدید ؟
سلام
من در باره اینکه وحی کلام خداوند است یا تجربه دینی و کلام پیامبر است سوال دارم
میشه لطفا این شبهه را توضیح بدید ؟
پاسخ به این شبهه را می توان از ابعاد گوناگونی بررسی کرد ولی در حد یک پاسخ منطقی و کوتاه که در حوصله این تاپیک بگنجد مطالبی را عرض میکنم:
همانطورکه ایجاد وحی اختصاص به خداوند داره، آوردن آن وبه لباس الفاظ پوشیدن هم باید کار خود خدا باشد تا در در رساندن آن مفاهیم وحیانی خللی ونارسایی ویا تفاوتی احساس نشود.از طرفی اگر به سبک بیانات وروایات نبوی نگاهی بیاندازید ؛ تفاوت سبک را در عبارات نبوی با قرآن کاملا مشهود است. اگر قرآن کلام پیامبر بود نمی بایست تفاوتی در سبک عبارات بین قرآن وروایات نبوی باشد.
پس به هیچ عنوان نمی توان قرآن را کلام پیامبر دانست بلکه به خاطر وحیانی بودنش ،کسی جر خداوند نمی تواند آن عبارت وحیانی را به الفاظ عربی درآورد.
سلام
وحی به ارتباط خدا با بشر گویند این بشر می تواند پیامبر باشد یا نباشد
در وحی خداوند با بشر سخن گفته است ولی برای اینکه این وحی برای بشر تببین شود لذا ابتدا به فرستاده خودش آن را عرضه میکند تا او با زبان بشری آن محتوا را به بشر تفهیم کند.
لذا حلقه واسط زبان وحی وزبان بشر پیامبر است .وپیامبر یعنی پیغام آور از جانب خدا برای مردم......موفق باشید
در وحی خداوند با بشر سخن گفته است ولی برای اینکه این وحی برای بشر تببین شود لذا ابتدا به فرستاده خودش آن را عرضه میکند تا او با زبان بشری آن محتوا را به بشر تفهیم کند.
لذا حلقه واسط زبان وحی وزبان بشر پیامبر است .وپیامبر یعنی پیغام آور از جانب خدا برای مردم......موفق باشید
ایا معنی حرف شما این است که خدا با غیر پیامبران صحبت نمی کند اگر چنین است چرا؟ ایا خدا ناتوان است با سایرین هم حرف بزند یا سایرین مشکل دارندایا قران وحی نیست اگر هست پس معنی حرف شما که پیامبر وحی را به سایر بشر تبیین می کند چیست
ایا معنی حرف شما این است که خدا با غیر پیامبران صحبت نمی کند اگر چنین است چرا؟ ایا خدا ناتوان است با سایرین هم حرف بزند یا سایرین مشکل دارندایا قران وحی نیست اگر هست پس معنی حرف شما که پیامبر وحی را به سایر بشر تبیین می کند چیست
با سلام وتشکر از شما
ببنید ما در تقسیم بندی ، وحی را به دوقسم تقسیم میکنیم.1- وحی تشریعی 2- وحی تکوینی...آنچه حقیر در پست قبلی عرض کردم با توجه به تعریفی که از وحی تشریعی داریم بود نه تکوینی .وگرنه اگر مراد شما وحی تکوینی باشد حرفتان تا حدودی درست است.
درتقاوت وحی تشریعی با تکوینی باید عرض کنم که: وحي تشريعي، احكام و قوانيني است كه خداوند از طريق پيامبران براي بشر وضع و تشريع كرده است.ووحی تکوینی یعنی: قوانين و احكام يا هدايت و راهنمايي هايي كه خداوند در نهاد هستي و بالاخص موجودات به وديعت نهاده است.
وقتی اصلاح وحی بدون قید می آید آنچه متبادر به ذهن است همین وحی تشریعی است.که حقیر هم بدان اشاره کردم که خداوند فقط به پیامبرانش ابلاغ میکند وآنها باید برای بشر تببین کنند.
التماس دعا
با سلام وتشکر از شما
ببنید ما در تقسیم بندی ، وحی را به دوقسم تقسیم میکنیم.1- وحی تشریعی 2- وحی تکوینی...آنچه حقیر در پست قبلی عرض کردم با توجه به تعریفی که از وحی تشریعی داریم بود نه تکوینی .وگرنه اگر مراد شما وحی تکوینی باشد حرفتان تا حدودی درست است.
درتقاوت وحی تشریعی با تکوینی باید عرض کنم که: وحي تشريعي، احكام و قوانيني است كه خداوند از طريق پيامبران براي بشر وضع و تشريع كرده است.ووحی تکوینی یعنی: قوانين و احكام يا هدايت و راهنمايي هايي كه خداوند در نهاد هستي و بالاخص موجودات به وديعت نهاده است.
وقتی اصلاح وحی بدون قید می آید آنچه متبادر به ذهن است همین وحی تشریعی است.که حقیر هم بدان اشاره کردم که خداوند فقط به پیامبرانش ابلاغ میکند وآنها باید برای بشر تببین کنند.
التماس دعا
سلام
در مورد وحی تکوینی و وحی تشریعی و تقسیم بندی ها و قالبهایی که در علوم دینی هست من زیاد متمرکز نمی شوم ان چه که تحت نام وحی تکوینی نوشته اید مربوط به ایاتی از قران است که بشر در وجود خود هدایت شده است.
در مورد هدایت اشیا و مفهوم هدایت، اینها را نمی توان بدون توضیح فهمید و حتما احتیاج به توضیح دارد که اتفاقا توضیح ان بسیار مهم است زیرا بر می گردد به شناخت خدا که چگونه انسان را افریده است و روحی که در جسم انسان دمیده است و توسط ارث در نسل بشر انتقال یافته است حاوی چه محتوایی بوده است و همچنین نقش شیطان در انحراف بشر از فرامین این روح الهی چگونه است نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر است
اصولا در این که انسان روحی از خدا در وجود خود دارد و این روح در همه انسان ها وجود دارد پس حتما در انسان تاثیر گذار است و از طرفی نباید فراموش کرد که اگر شیطان حضور نداشت ایا انسان ها همه می توانستند در صراه مستقیم گام گذارند؟
یعنی هدایت از نوع زنبور عسل ما را در راه راست قرار میداد و یا نه اگر شیطان نبود باز هم انسان نیاز به هدایت بود از طریق رسل
اما در مورد وحی دوم یعنی وحی ای که توسط ان وحی به انسان پیامی منتقل می شود من اشاره به تقسیم بندی خدا در مورد ارتباط با بشر در سه ایه اخر سوره شورا می نمایم و ان اینکه قضیه تکلم خدا با انسان تنها به وحی نیست و وحی یکی از راه هایی است که خدا با بشر صحبت کرده و یا خواهد کرد
اما ایا ارتباطی که موسی با خدا داشت یا به عبارت صحیح تر ارتباط خدا با موسی با نمایش اتشی در درخت از نوع وحی است یا از نوع دیگری
ارتباط خدا با بشر تنها از راه وحی نبوده چنانکه در این ایه از سوره شورا می گوید خدا یکی از را ههایی که با بشر ارتباط برقرار می کند وحی است
دیگری ......
با توضیحاتی که دادم شاید متوجه شده باشید که خداوند محدودیتی در تکلم با بشر ندارد یعنی تنها محدود به این راههایی که گفته نیست ایا شما وحی را مهم ترین راه می دانید یا یکی از راهها و ایا می شه پیامبر را این گونه تعریف کرد کسی که به او وحی می شود ؟
ایا وحی ای که به مادر موسی شد با وحی ای که به مریم شد یا وحی ای که به زنبور عسل می شود چه تفاوتهایی دارند
ایا وحی ای که به مادر موسی شد از نوع تکوینی است یا تفاوت دارد وحی از نوع ایه شوری هست یعنی تکلم خدا با یک بشر که با وحی تکوینی تفاوت دارد
زیرا وحی تکوینی مربوط به همه جانداران و اشیا است اما بشر یک تفاوت اساسی با سایرین دارد و ان این است که خدا با او رابطه برقرار می کند
مثلا زنبور عسلها همیشه غریزی این کار را می کنند یعنی وحی با انها زاده شده و همیشه هست اما وحی با بشر مقطعی هست و در نقشه ژنتیکی یا در نهاد او نیست
بلکه مربوط به ارتباط خارجی خدا با انسان است مثلا موسی ناگهان با صدایی از درون اتش متوجه شد خدا دارد با او تکلم می کند اما زنبور عسل وحی ای از نوع وراثتی دارد که انسان هم دارد که متاسفانه شیطان نمی گذارد وحی تکوینی که همراه روح خدایی وارد جسم بشر شده است درست عمل کند اما زنبور عسل به وحی خود عمل می کند زیرا شیطان مزاحم نیست
پس من سوالم روی وحی بعد از تولد است نه وحی ای که در ارث روانی بشر وجود دارد
با سلام به شما دوست یزرگوارجناب اعجمی
بگذار در ابتدا روایتی از علی (ع) را پیرامون اقسام وحی عرض کنم تا نفاوت وحیی که بر پیامبران نازل می شود ودیگر وحی هایی که در قرآن بدانها اشاره شده ،برایمان روشن شود. امام، اميرالمؤمنين (عليهالسلام) وحي را به چند معنا تفسير و تقسيم كردهاند
1. وحي به معنايي كه مناسب نبوّت و رسالت است؛ مانند: "إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلي نوحٍ والنبيّين من بعده و أوحينا إلي إبراهيم و إسماعيل....
2. وحي به معناي الهام؛ مانند: " و أوحي ربّك إلي النحل أن اتّخذي من الجبال بيوتاً و من الشجر و ممّا يعرشون" ویا آیه ؛ "و أوحينا إلي أُمّ موسي أن أرضعيه فإذا خفتِ عليه فألقيه في اليمّ..."
3. وحي به معناي اشاره؛ مانند: "فخرج علي قومه من المحراب فأوحي إليهم أن سبّحوا بكرةً و عشيّاً"
4. وحي به معناي تقدير؛ مانند: "و أوحي في كلّ سماء أمرها
5. وحي به معناي الهام عزم؛ مانند: "وإذا أوحيتُ إلي الحواريّين أن امنوا بي و برسولي..."
6. وحي به معناي دروغپردازي؛ مانند: "...شياطين الإنس و الجنّ يوحي بعضهم إلي بعضٍ
7. وحي به معناي القاي ارادهي انجام كار خير؛ مانند: "و جعلناهم أئمّةً يهدون بأمرنا و أوحينا إليهم فعل الخيرات..."
با توجه به این نمونه ها متوجه می شویم که وحی در قرآن به معانی مختلفی به کار رفته وهر کدام کاربر خاصی داشته ولی آنچه پیرامون وحی مصطلح داریم آن وحیی است که بر پیامبران نازل می شود .درسوره شوری، آیه 51 که بدان اشاره کردید « و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من ورآی حجاب او یرسل رسولا فیوحي باذنه ما یشاء انّه علیّ حکیم» اگر این آیه را کنار آیه آخر سوره مبارکه کهف بگذاریم «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ ....» متوجه می شویم که وحیی که در آیه 51 شوری است وحیی است که فقط بر پیامبر نازل می شود نه بر عموم بشر ...که تفاوت پیامبر هم با سایر بشر در همین وحی است. که می فرماید: بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما (امتيازم اين است كه) به من وحى مىشود....
ولی آنچه پیرامون وحی مصطلح داریم آن وحیی است که بر پیامبران نازل می شود
سلام به شما
ادامه رو روی بحث روی تفاوت پیامبر با سایرین متمرکز می کنم تفاوت پیامبر با سایر بشر در دریافت وحی چیست چون که مادر موسی و مریم مادر عیسی هم وحی بر انها نازل شد اما این که شما می فرمایید بیشتر رایج است که وحی ما را به یاد پیامبر می اندازد درست است
اما حقیقت نیست زیرا وحی بر زنان هم شده است یعنی انها با وحی خدا را حس کرده اند در حالی که بسیاری از افراد بشر نتوانسته اند خدا را حس کنند
نکته دیگر اینکه ایا ارسال فرشته وحی نیست یا وحی به معنی ارتباط مستقیم خدا با بشر است تفاوت ارسال فرشته با وحی چیست
سلام به شما
ادامه رو روی بحث روی تفاوت پیامبر با سایرین متمرکز می کنم تفاوت پیامبر با سایر بشر در دریافت وحی چیست چون که مادر موسی و مریم مادر عیسی هم وحی بر انها نازل شد اما این که شما می فرمایید بیشتر رایج است که وحی ما را به یاد پیامبر می اندازد درست است
اما حقیقت نیست زیرا وحی بر زنان هم شده است یعنی انها با وحی خدا را حس کرده اند در حالی که بسیاری از افراد بشر نتوانسته اند خدا را حس کنند
نکته دیگر اینکه ایا ارسال فرشته وحی نیست یا وحی به معنی ارتباط مستقیم خدا با بشر است تفاوت ارسال فرشته با وحی چیست
چند نکته عرض کنم شاید متوجه این فرق شوید....وحی خاص به انبیاء ، با وحی کلی و شامل همه ی موجودات ( الهام ) یا ...تفاوت دارد . پیامبران الهی باید در « گرفتن وحی و رساندن آن به سایر افراد بشر ، معصوم از خطا باشند » . بنا بر این ، آنان در « درک پیام الهی و تبلیغ آن » با سایر افراد بشر ، تفاوت دارند و عنایت خاص خداوندی را در انجام مأموریت خاص خویش ، با خود دارند . درک آنان از وحی ، درکی بدون خطا است و درک مردم عادی ، با احتمال خطا همراه است .
اینکه فرمودید :
اما حقیقت نیست زیرا وحی بر زنان هم شده است یعنی انها با وحی خدا را حس کرده اند در حالی که بسیاری از افراد بشر نتوانسته اند خدا را حس کنند
متوجه نشدم که منظورتان کدام زنهاست ومنظورتان چیست؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.
اما در مورد نکته آخرتان باید عرض کنم که :از آيه 51 شوری چنين بر مىآيد كه راهها وشاخه های اصلی ارتباط پيامبران با خدا به سه راه بوده است یعنی وحی به این سه راه اصلی بر پیامبران وارد می شده ...
1- القاى به قلب- كه در مورد بسيارى از انبيا بوده است
2- از پشت حجاب- آن گونه كه خداوند در كوه طور با موسى سخن مىگفت وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً
3- از طريق ارسال رسول- آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام ص آمده قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ:" بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد"
از طريق ارسال رسول- آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام ص آمده قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ:" بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد"
سلام
تشکر از توضیحات شما
من در مورد وحی سوال کردم که البته قبول دارم موضوع ساده ای نیست
در مورد جبرئیل که قران را بر قلب تو نازل کرد دشمنی مردم با جبرئیل یعنی چه ایا کسی در تاربخ با جبرئیل دشمن بوده است
اصولا دشمنی مردم با جبرئیل به چه معناست
سلام
تشکر از توضیحات شما
من در مورد وحی سوال کردم که البته قبول دارم موضوع ساده ای نیست
در مورد جبرئیل که قران را بر قلب تو نازل کرد دشمنی مردم با جبرئیل یعنی چه ایا کسی در تاربخ با جبرئیل دشمن بوده است
اصولا دشمنی مردم با جبرئیل به چه معناست
فکر کنم ذکر شأن نزول آیه 97 سوره مبارکه بقره(قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ...) مسئله رو روشن کنه.
هنگامى كه پيامبر ص به مدينه آمد روزى ابن صوريا (يكى از علماى يهود) با جمعى از يهود فدك نزد پيامبر اسلام ص آمدند، و سؤالات گوناگونى از حضرتش كردند، و نشانههايى را كه گواه نبوت و رسالت او بود جستجو نمودند، از جمله گفتند: اى محمد خواب تو چگونه است؟ زيرا به ما اطلاعاتى در باره خواب پيامبر موعود داده شده است، فرمود: تنام عيناى و قلبى يقظان!:" چشم من به خواب مىرود اما قلبم بيدار است" گفتند راست گفتى اى محمد! و پس از سؤالات متعدد ديگر، ابن صوريا گفت: يك سؤال باقى مانده كه اگر آن را صحيح جواب دهى به تو ايمان مىآوريم و از تو پيروى خواهيم كرد، نام آن فرشتهاى كه بر تو نازل مىشود چيست؟ فرمود: جبرئيل است.
" ابن صوريا" گفت: او دشمن ما است، دستورهاى مشكل در باره جهاد و جنگ مىآورد، اما ميكائيل هميشه دستورهاى ساده و راحت آورده، اگر فرشته وحى تو ميكائيل بود به تو ايمان مىآورديم!
لذا با توجه به این شأن نزول می توان بازگشت دشمنی با جبرییل را به یهودیان زمان پیامبر دانست که دنبال بهانه جویی برای ایمان نیاوردن بودند. تنها بهانه آنها اين بود كه چون جبرئيل فرشته وحى تو است و تكاليف سنگين خدا را ابلاغ مىكند ما ايمان نمىآوريم، ما دشمن او هستيم اگر فرشته وحى ميكائيل بود، بسيار خوب بود، ايمان مىآورديم....
بنابر آیه «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيم» اقسام وحی سه گونه است:
1- القاى به قلب: كه در مورد بسيارى از انبيا بوده است مانند نوح كه مى گويد فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا:" ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز" (مؤمنون- 27).
2- از پشت حجاب: آن گونه كه خداوند در كوه طور با موسى سخن مى گفت وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً (نساء- 164).
بعضى نيز" من وراء حجاب" را شامل رؤياى صادقه نيز مى دانند.
3- از طريق ارسال رسول: آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام ص آمده قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ:" بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد" (بقره- 97).
البته وحى بر پيامبر اسلام منحصر به اين طرق نبوده است، از طرق ديگر نيز صورت گرفته است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه وحى از طريق القاى به قلب گاه در بيدارى صورت مى گرفته، و گاه در خواب و رؤياى صادقه، چنان كه در مورد ابراهيم و دستور ذبح اسماعيل آمده است (هر چند بعضى آن را مصداق مِنْ وَراءِ حِجابٍ دانسته اند).
گر چه شاخه هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه ها، خود نيز شاخه هاى فرعى ديگرى دارد، چنان که بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طريق صورت مى گرفته:
1- آنجا كه فرشته بى آنكه بر پيامبر ظاهر شود در روح او القاء مى كرده است، چنان كه در حديثى از پيامبر ص مى خوانيم:
ان روح القدس نفث فى روعى انه لن تموت نفس حتى تستكمل رزقها فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب:
" روح القدس در قلب من اين معنى را دميده كه هيچكس نمى ميرد تا روزى خود را به طور كامل بگيرد، بنا بر اين از خدا بپرهيزيد و در طلب روزى حريص نباشيد".
2- گاه فرشته به صورت انسانى در مى آمد و پيامبر را مخاطب مى ساخت و مطالب را به او مى گفت (چنان كه در مورد ظهور جبرئيل به صورت دحيه كلبى در احاديث آمده است).
3- گاه به صورتى بود كه همچون زنگ در گوشش صدا مى كرد و اين سخت ترين نوع وحى بر پيامبر بود به گونه اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد صورت مباركش غرق عرق مى شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى شد كه بى اختيار به زمين مى نشست.
4- گاه جبرئيل به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر ظاهر مى شد و اين در طول عمر پيغمبر تنها دو بار صورت گرفت. [="]موفق باشید[/]