اشرف مخلوقات
تبهای اولیه
سلام
چرا ملایکه در مقابل این که انسان خلیفه باشد موضع گرفتند؟و ایا واقعا انسانها اشرف مخلوقاتند؟
الله:انی جاعل فی الارض خلیفه!!!!
ملائک :اتجعل فیها من یفسد فیها؟؟؟؟
الله:انی جاعل فی العرض خلیفه!!!!
ملائک :اتجعل فیها من یفسد فیها؟؟؟؟
با سلام
فكر كنم اگر تا اخر ايه جلو مي رفتين جواب بدست مي امد
قال اني اعلم ما لا تعلمون
قول و سخن خداوند براي ما ارزش و اعتبارش بيشتر از ملايكه است كه خداوند بدانها مي فرمايد من چيزهايي مي دانم كه شما نمي دانيد
در تفسيرها مطالبي اي در باره اين كه ملائكه از اينده انسان خبر داشتند چنين امده:
-- خداوند بطور اجمال ، آينده انسان را براي ملائكه بيان فرموده بود ، و از همانجا ملائكه به عاقبت برخي انسانها پي بُردند-- حضرت آدم ، اولين انساني كه در روي كُره زمين ميزيسته نبوده (چنانكه در تفسير نمونه و بسياري از تفاسير به اين مطلب اشاره شده) و چون ملائكه انسانهاي گذشته را ديده بودند برايشان سؤال شد كه چرا خداوند چنين موجودي را به مقام خليفة اللهي برگزيده است.
با اين حساب ملائكه از اين كه خداوند چنين موجودي را خليفه خودش قرار مي دهد معترض بودند.
فقط همین؟
با سلام
اگر مطلبي هست بفرماييد؟؟؟
تا بحث را ادامه دهيم والا............!؟
سلام
اگر خدا منظورش انسان بود چرا نگفت انی جاعل فی الارض خلیفتان؟
مگر ادم علیه السلام و هوا علیها السلام هر دو رو با هم خلق نفرموده بود؟
ادم و هوا قبل از هبوط که تو بهشت بودند نه روی زمین چرا فرمود فی الارض؟
ادامه رو هم خوندم یه نکته داره که نمی فهمم چرا وقتی خدا براشون ثابت کرد گفتند سبحانک ؟ تسبح خدا اینجا چه معنا داشت؟
اگر خدا منظورش انسان بود چرا نگفت انی جاعل فی الارض خلیفتان؟
با سلام
خوب بزرگوار خودتان فرمودين انسان
و انسان هم خليفه است و يك نفر چرا بايد تثنيه مي بست
خليفه= انسان
ادم و هوا قبل از هبوط که تو بهشت بودند نه روی زمین چرا فرمود فی الارض؟
در مورد زندگي اوليه انسان در تفاسير است كه همين دنيا بوده است و براي مطالعه بيشتر تفسير نمونه
سلام
اگر منظورش انسان بود پس همه انسان ها خلیفةالله تشریف دارند؟اشتباهی که ملایکه کردند همین نبود؟
یزید = انسان
انسان = خلیفه
پس یزید = خلیفه!!!!
انسان شانيت و ظرفيت دارد كه خليفه شود و كرامت ذاتي دارد و لازم است كرامت اكتسابي خود را با قدرت اراده و اختيارش كامل كنديزيد نخواست از اين شانيت استفاده كند
برداشت فعلی حقیر اینه که در نظر ابن عربی (به عنوان پدر عرفان نظری) انسان های کامل فردی تجلیات حقیقت محمدیه هستند ، اونی که شایسته ی عنوان اشرف مخلوقات و خلافت تام الهیه حقیقت محمدیه است(به عنوان اولین تعین خلقی) ، انسان های کامل فردی به همون اندازه که تجلی بودنشون برای حقیقت محمدیه تام تر باشه بیشتر شایسته ی این عنوان هستند ، پیامبر اکرم (ص) و اوصیای برحقشون که صاحب مقام ولایت خاص محمدی (ص) هستند تام ترین تجلیات حقیقت محمدیه هستند...
---> بررسي تطبيقي ختم ولايت از ديدگاه ابن عربي و سيد حيدر آملي...
سلام استاد
یعنی ملائکه که عقل محض بودند این را نفهمیدند که اشکال گرفتند؟ و چرا خدا همچین جوابی به انها نداد؟
سلام
یعنی ملائکه که عقل محض بودند این را نفهمیدند که اشکال گرفتند؟ و چرا خدا همچین جوابی به انها نداد؟
سلام
ظاهرا ابن عربی معتقده که این فرشتگانی که چنین سوالی کردن اون فرشتگان مراتب بالا نبودن ، بلکه مربوط به مرتبه ی نازلتری بودن ،ظاهرا فرشتگانی که امور عالم طبیعت رو تدبیر می کنن...
در قران کریم هم این بحث اومده که حق تعالی همه ی اسما رو به آدم (ع) آموخت ، یعنی آدم (ع) مظهر همه ی اسماست ، در حالیکه فرشتگان اون جامعیت رو ندارن و در موندند ، البته حقیقت محمدیه رو نباید در زمره ی فرشتگان حساب کنیم ، میشه گفت تعبیر قرآنی حقیقت محمدیه روحه ، ملاک برتری و سجده و... هم همینه...
این بحث ها مقدمات سنگینی لازم داره ، به تاپیکی که خدمتتون معرفی کردم هم سری بزنید
و همینطور این یکی تاپیک ، این یکی سرراست تره :
نـظـريـه ی انـسان كامل از عرفان ابـن عربى تا عرفان امام خـمينى
سلام
اشکال به فرض که سطح سوال کننده پایین بود که نیست چرا ذات باری تعالی همچین جوابی نداد؟!!!؟
سید اونجا بحث با اینجا زمین تا اسمون فرق داره اشرفیت کجا ختمیت کجا البته ربط داره اما نه الان که حتما به اونجا هم میرسیم
سلاماشکال به فرض که سطح سوال کننده پاسسن بود که نیست چرا ذات باری تعالی همچین جوابی نداد؟!!!؟
سید اونجا بحث با اینجا زمین تا اسمون فرق داره اشرفیت کجا ختمیت کجا البته ربط داره اما نه الان که حتما به اونجا هم میرسیم
سلام
اون تاپیکها رو برای آشنایی با تلقی عرفا از انسان کامل معرفی کردم ، البته دومی سرراست تره
اگه به مطالب قبلی هم دقت کنید می بینید که حق تعالی هم همچین جوابی بهشون داد ، یه نکته که باید دقت کنید اینکه فرشتگان که اون جامعیت رو ندارن توان درک کامل و جامع مقام انسان کامل رو هم ندارن ، همینطور اونا فقط با همون اسمایی که مظهرشن خدا رو می شناسن و عبادت می کنن ، در حالیکه انسان کامل که مظهر همه ی اسماست(به قوت و ضعف) با تمام اسما حق تعالی رو می شناسه و عبادت می کنه ، حق تعالی بالاتر بودن مقام انسان کامل و نقص اونا نسبت به انسان کامل رو بهشون نشون داد ، و اینکه اونا در حد و اندازه ی انسان کامل نیستند و هرگز نمی تونن کار انسان کامل و عبادت جامع اون رو انجام بدن...
سلام و تشکر
سید جان تخصصی جواب دادن در پیچیده جواب دادن نیست و متاسفانه حقیر هم از اون جامعیتی که پیچیدگی بحث رو درک کنم بی بهره ام
تشریح سوال
در هنگامه خلق ابوالبشر خداوند به ملائک خبر از خلق نمیدهد بلکه خبر از جعل داده
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةًهنگامی که خدای تو به ملائکه گفت بتحقیق من در زمین قرار دهنده خلیفه ای هستم
این خبر اعتراض ملائک را به این مضمون که تا ما هستیم چرا انسان بهمراه داشت
قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ در حالی که ما مسبِح و محمِد و مقدِس توهستیم چرا کسی را که در زمین در زمین قرار میدهی که در ان فساد کننده است و خونها را میریزد
قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ من بهتر میدانم انچه را شما اصلانمیدانید
این مجهول چه بود که باعث اعتراض شد؟
برای روشن شدن امتحانی ترتیب داده شدکه
عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها به ادم همه اسمها را یاد داد
به انسان اسماء یاد داده شد نه اینکه از قبل همراه داشت پس علت خلیفه انسان علم به اسماء نبود چه خداوند قبل از اموختن اسماء به انسان او را خلیفه اعلام کرده بود در ثانی خداوند در سوال از ملائک نفرمود از اسماء خودم خبر دهید بلکه پرسید از اسمهای انها مرا با خبر سازید
أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين اگر در ادعای خود صادقید پس از اسمهای انها خبر دهید
و نیزاز انتهای ایه عدم صداقت ملائک استشمام میشود چه دو صورت دارد اگر صادقید باید از اسماء خبر دهید و در صورت عدم پاسخ پس صداقت ندارید
وجالب است که ملائک تسبح گویان اظهار عجز میکنند یعنی چون ما مسبح تو هستیم توان پاسخ بدون علم را نداریم
قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا جواب دادند تو منزهی ما غیر از ان علمی که تو به ما اموختی علمی نداریم
پس این سوال خدا از ملائک چه بود که در واقع جواب اصلی و علت جعل انسان بعنوان خلیفه خود در زمین بود
ایا سوال خدا ضد تسبیح بود؟
ایا خبر دادن از اسماء شرک بود؟
ایا سوال خدا از نا اموخته ها بود که همچین جوابی داده شد؟
سلام
چرا ملایکه در مقابل این که انسان خلیفه باشد موضع گرفتند؟و ایا واقعا انسانها اشرف مخلوقاتند؟
الله:انی جاعل فی الارض خلیفه!!!!
ملائک :اتجعل فیها من یفسد فیها؟؟؟؟
با سلام:Gol:
از اینکه با تأخیر به بحث رسیدم عذرخواهم، از طراح سؤال و همۀ دوستان کمال تشکر و امتنان:Gol::Gol::Gol:
با نگاه به آیه 30 سوره مبارکه بقره: « و إذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة، قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک، قال إنی أعلم ما لا تعلمون » به نکاتی چند در خصوص، انسان، خلیفه و جانشین خدا بر زمین و علت سؤال ملائکه از این ارادۀ باریتعالی پی می بریم:
اول) اینکه خداوند پس از بیان نعمت بزرگ آفرینش آسمانها و زمین، به قرار دادن خلیفه در زمین اشاره می کند پر واضح است که مقصود از خلیفه، نوع انسان است و بی شک، وقتی سخن از نوع انسان مطرح است مؤنث و مذکر موضوعیت ندارد. خداوند به فرشتگانش خبر می دهد که اراده کرده است در زمین انسان (خلیفةالله) را بیافریند. و با طرح موضوع بنوعی می خواهد فرشتگانش را در معرض امتحان و سؤال قرار می دهد.
دوم) ملائکه که می دانستند اولاً دنیا سرزمینی مادی با اقتضاءات ویژه و خاصی است و ثانیاً انسان با توجه به ویژگی ها و استعداد و غرایز و تمایلات نفسانی، بعلاوۀ قدرت اختیار و اراده ای که دارد ممکن است در زمین فساد کند، با استفاده از این اطلاعات اولیه و ناقص، نتیجه گیری کردند که مادّه عوارضی در پی دارد زیرا موجب اجتماع است و اجتماع باعث بر تزاحم می باشد و تزاحم مخلوقات مادی با توجه به آن ویژگی ها و استعدادهایی که در انسان نهفته است را به فساد و تباهی می کشاند. به عبارتی اجتماع جهان مادی محدود، با انسان با آن ویژگی ها و تمایلات نفسانی نامحدود و اراده و اختیاری که دارد، حاصلی جز بسط و گسترش فساد و تباهی در پی نخواهد داشت.
ملائکه که این وضعیت را با اطلاعات کم شان می دانستند شگفت زده شدند که چگونه خداوند در این جهان مادی می خواهد خلیفه و جانشین برای خود قرار دهد، غافل از اینکه همین انسان که دارای دو غریزه شهوت و غضب است و ممکن است با استفاده از این دو غریزه فطری خدادادی از یک درنده، خونخوارتر گردد و زمین را پر از فساد و تباهی کند، همین انسان دارای عقل است که اگر به کار بندد آن دو قوّه را چنان مهار می کند و در برابر خدا آنچنان خاضع می شود که مقامش از صدها فرشته بالاتر می رود.
سوم) ملائکه که می پنداشتند این موجود مادی که دارای دو نیروی مخرب است ممکن است جهان را پر از فساد و ظلم کند و با استفاده از خیرات و نعم آن و حس برتری جوئی، همنوعان خود را از پا در آورد یا خاضع برای خود سازد و این کار جز با فساد و خونریزی میسر نیست، و از آنجاییکه خود شبانه روز به تسبیح و عبادت و بندگی تام و تمام خدا مشغول بودند و خود را به ذات بی همتایش نزدیک می دانستند، بواسطۀ این آگاهی و اطلاع اندک و تقرب خود به خداوند) این سؤال را بر خود حقی فرض کردند که از علت خلقت آدم بپرسند. (البته ممکن است برخی از مفسرین این را اعتراض بخوانند ولی قطعا این سخن پایه و اساسی ندارد) زیرا ملائکه بندگان تسبیح گو، محترم، مقرب و مورد تقدیر خداوند تبارک و تعالی هستند و هرگز دمی از اطاعت و بندگی فروگذار نمی کنند، بلکه آنها تنها توضیح خواستند نه اینکه اعتراض کنند.
در نتیجه اعتراضی صورت نگرفته بلکه تنها با توجه به اطلاع کمشان، از سر شگفت زدگی از علت این ارادۀ باریتعالی سؤال کردند.
موفق باشید ...:Gol:
نیزاز انتهای ایه عدم صداقت ملائک استشمام میشود چه دو صورت دارد اگر صادقید باید از اسماء خبر دهید و در صورت عدم پاسخ پس صداقت ندارید
سوال اول پس این توبیخ خداوند بابت چیست؟
سوال دوم اگر نوع انسان خلیفة الله باشد همان مشکل باز هم پا برجاست
یزید =انسان
انسان= خلیفه پس یزید ملعون =خلیفه
سوال سوم
مگر ادم در بهشت نبود پس چرا در زمین خلیفه؟
َ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ (35) بقره
ای انسان در بهشت به همراه همسرت باش
َ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمين 19 اعراف
وبعد از این ظلم به خودشان به زمین تبعید می شوند
وفَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ (36)
ویا
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ (24) اعراف
از نظر لغوی أَنَّ الهَبُوطَ
اسم للحَدُور، و هو الموضع الذي يُهْبِطُكَ من أَعلى إِلى أَسفل
سلام
اگر خدا منظورش انسان بود چرا نگفت انی جاعل فی الارض خلیفتان؟
مگر ادم علیه السلام و هوا علیها السلام هر دو رو با هم خلق نفرموده بود؟
با سلام مجدد:Gol:
اگر چه پاسخ این مطلب را در پست قبلی عرض کردیم، اینکه مقصود خداوند، از قرار دادن خلیفه بر زمین، نوع انسان بوده است و وقتی نوع انسان مطرح باشد، جنسیت زن و مرد، و یک نفر و دو نفر و کذا و کذا مطرح نیست. البته وقتی گفته می شود نوع انسان، نباید اشتباه شود، اینکه: پس همۀ انسان ها اعم از فاجر و ظالم نیز خلیفۀ خدا هستند.
بدون شک با رجوع به ساده ترین و ابتدائی ترین لغت نامه ها، معنای لغوی و اصطلاحی "خلیفه" روشن می شود، بدیهی است رسیدن به مقام خلیفة اللهی، جانشینی خدا بر زمین، یک امکان همگانی است و هر کس از این امکان، با توجه به استعدادها، توانائی ها و حجت های درونی و بیرونی در مسیر تقرب الی الله بهره بگیرد، به مقام "خلیفةاللهی" خواهد رسید.
ادم و هوا قبل از هبوط که تو بهشت بودند نه روی زمین چرا فرمود فی الارض؟
گويا اراده خدا از همان اول برای انسان، خلیفه بر زمین و سرپرستى عالم بوده است. در روايتى بدین مضمون آمده است : حضرت آدم عليه السلام در بهشت دوست و خليلى از ملائكه داشت، بعد از هبوط حضرت آدم عليه السّلام بواسطۀ دورى خيلى به آن ملك، سخت مى گذشت، لذا از خداوند متعال اجازت خواست به ديدار حضرت آدم عليه السّلام برود، خداوند اجازه داد و وى هبوط كرد. وقتى حضرت آدم عليه السّلام او را ديد گريه كرد. آن ملك به حضرت دلدارى داد و گفت: وقتى كه خداوند مى خواست تو را خلق كند، به ما ملائكه فرمود: انى جاعل فى الارض خليفه و تو از اول براى عالم خاكى خلق شده بودى و بايد از اينجا بالا روى .(1)
پاورقی___________________________
1) ر، ك : بحار الانوار 7 ج 11، ص 211 211، روايت 18، بنقل از پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی.
ادامه رو هم خوندم یه نکته داره که نمی فهمم چرا وقتی خدا براشون ثابت کرد گفتند سبحانک؟ تسبح خدا اینجا چه معنا داشت؟
اگر چه در پست قبلی هم اشاره کردیم:
در یک نگاه، فرشتگان دائماً در تسبیح و تقدیس خداوند بودند و تسبیح و تحمید خداوند، در برابر هر مسأله ای می تواند معطوف به روح تسبیح گو و تقدیس جوی آنها باشد مانند کسی که بدلیل روح شکر گذاری و سپاسگذاری از خالق، دائم به این ذکر، مسلح است و در راحتی و آسایش و سختی و مشکلات دائماً شاکر است و شکر می گوید، ممکن است دیگران شکر گذاری وی را در هر شرایطی درک نکنند و برایشان سؤال شود که قصد این بنده از شکر گزاری در این وضعیت چه بود؟ چنانکه تسبیح ملائکه به ذکر "سبحانک" در آیۀ مورد اشاره نیز برای شما سؤال شده است.
در یک نگاه دیگر می توان تسبیح ملائکه را فرض بر این گذاشت که در پی شگفت زدگی و سؤالشان از خداوند باریتعالی که از اطلاعات کم و ناقص شان از این خَلق عظیم یعنی وجود انسان(خلقتی که در در ان خداوند به خود آفرین گفت) ناشی می شد و به علت نزدیکی و تقربی که به خدا داشتند، از عواقب این خلقت، احساس نگرانی می کردند و فساد و خونریزی را پیش بینی می نمودند، از خدا علت این اراده و تصمیم را پرسیدند. اما بعد از آگاهی از کنه و باطن مطلب، و نقصان پیش فرض هایشان، به دلیل روح اطاعت و بندگی که داشتند، بنوعی سؤال خود را بی مورد دانسته، مجدداً بر حقیقت و بندگی و اطاعتی که در وجودشان نهفته بود و بر عظمت حکمت و علم و دانائی خداوند، با جملۀ "سبحانک" اقرار نمودند.
موفق باشید ...:Gol:
با سلام استاد بزرگوار تشکر از سعه صدر شما
جواب ها قابل تامل است ولی اگر دقت کنیم در این جواب ها دلیل مطرح نشده مثلا کسی که دائم الذکر است در تعجب و انکار بیشتر تسبیح گفته و بیشتر جا دارد در هنگام درک بگوید الحمد الله چرا در موقع سوال نفرمود سبحانک اتجعل فیها ...ودر هنگام حل قضیه بگوید الحمد لله ....
استاد من همانطور که از روایات بر می اید عالم ملائک عالم عقل و منطق است پس دور از ذهن نیست که این تسبیح فقط جنبه ذکر نداشته باشد ثانیا اینجا با ایه سرکار داریم و نقل این جریان کلمه کلمه اش باید دارای منطق و عقل محض باشد
دیگر اینکه خلیفه در زمین قرار داده میشودولی ادم در بهشت ساکن میشود برای شما سوال نمیشود؟
بازهم سوال دیگر اینکه خدا صداقت ملائک را زیر سوال میبرد سوال برانگیز نیست؟
از تعریف خلیفه گفته شد باشه قبول، سوال با توجه به تعریف ایا دو خلیفه در زمین در ان واحد میتواند ساکن باشد؟
گويا اراده خدا از همان اول برای انسان، خلیفه بر زمین و سرپرستى عالم بوده است
اگر از اول قصد زمین را داشت چرا به انسان اخطار میکند مبادا شیطان شما را از بهشت بیرون کند
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى
نیاز به ترجمه هست؟
با سلام و درود:Gol:
دیگر اینکه خلیفه در زمین قرار داده میشودولی ادم در بهشت ساکن میشود برای شما سوال نمیشود؟
در پاسخ به این سؤال شما، شايد بتوان گفت بهشت معهود حضرت آدم(ع) با بهشت موعود آدميان تفاوت دارد. زيرا بهشت موعود نتيجه اعمال خود انسان است و شيطان در آن راه ندارد. اما از جهت سرسبزي و آسايش و برخي ويژگي هاي ديگر، بهشت حضرت آدم(ع) با بهشت موعود تناسب دارد، لذا در اين باره گفته شده است از آيات قرآن استفاده مىشود كه حضرت آدم(ع) براى زندگى در روى زمين، همين زمين معمولى آفريده شده بود از جمله: و اذ قال ربك للملائكة انى جاهل فى الارض خليفة... ، (بقره،آيه 30).
ولى در آغاز خداوند آدم و همسرش (حوا) را در بهشت ساكن كرد كه يكى از باغهاى سرسبز پرنعمت اين جهان بود، محيطى كه در آن براى آدم هيچگونه ناراحتى وجود نداشت. و قلنا يا ادم اسكن انت و زوجك الجنة؛ و گفتيم اى آدم تو با همسرت در بهشت سكونت كن و...، (بقره، آيه 35).
شايد علت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين هيچگونه آشنايى نداشت و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، بنابراين مىبايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توأم با برنامهها و تكاليف و مسؤوليتها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
آدم(ع) می بايست در آن محيط (بهشت اين جهان) چگونگى زندگى در زمين را ياد بگيرد و با داشتن اين آمادگى به روى زمين قدم بگذارد و شايد علت اين كه آدم(ع) براى خلافت زمين آفريده شده بود مدتى در بهشت درنگ مىكند و دستورهايى به او داده مىشود جنبه تمرين و آموزش داشته باشد»، (تفسير نمونه، ج 1، ص 184 و 185).
بنابراين حضرت آدم و حوا براى زندگى كردن در زمين خلق شده بودند و بهشت آنها موقتى بود و آن بهشت نيز طبق نقل روايت باغى از باغهاى دنيا بود.
بنقل از پایگاه اینترنتی نهاد، پرسش و پاسخ، http://rss.nahad.ir/QAForm.aspx?ID=8512
اگر از اول قصد زمین را داشت چرا به انسان اخطار میکند مبادا شیطان شما را از بهشت بیرون کند؛ "فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى"
در پاسخ به این سؤال که اگر قرار بر زمین بود چرا خداوند این توصیه را به آدم و حوا فرمود، در تفسیر مجمع البیان چنین آمده است: "و به يقين پيشتر به آدم سفارش كرديم [كه وسوسهها را جدى بگيرد] امّا او فراموش نمود؛ و در او ارادهاى استوار نيافتيم... پس گفتيم: اى آدم! بىگمان اين [موجود سركش] براى تو و همسرت دشمنى [آشكار] است؛ از اين رو مباد كه شما را از بهشت [پرطراوت و زيباى خدا] بيرون كند كه به رنج [و بلا] خواهید افتاد. بىگمان بهره تو اين خواهد بود كه در اين جا نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى؛ و در اين جا نه تشنه مىشوى و نه در گرماى آفتاب میمانى." و این بدان معناست که خروج تو از بهشت، به معنای هبوط به زمین است که هم گرسنگی و تشنگی و هم سختی و مشقت دائماً همراه توست.
بدون قطع این توصیه خداوند به آدم، با مقدر بودن خلافت وی بر زمین منافاتی ندارد، زیرا با علم الهی مبنی بر تخلف آدم نسبت به این توصیه، در تناقض نیست، مانند بسیاری از توصیه ها که خداوند به انسان در جهت رسیدن به سعادت ابدی می کند و انسان به اختیار و اراده خود خلاف مسیر سعادت را در زندگی دنیا می پیماید، و می دانیم که این مسأله نیز با علم قطعی خداوند و قضا و قدر منافاتی ندارد.
موفق باشید ...:Gol:
پاسخ چند سؤال دیگر شما نیز نسبتاً آماده شده که بزودی در پست های آتی تقدیم می شود ...:Sham:
بدون قطع این توصیه خداوند به آدم، با مقدر بودن خلافت وی بر زمین منافاتی ندارد، زیرا با علم الهی مبنی بر تخلف آدم نسبت به این توصیه، در تناقض نیست
سلام واقعا نیست؟
سلام استاد
یعنی ملائکه که عقل محض بودند این را نفهمیدند که اشکال گرفتند؟ و چرا خدا همچین جوابی به انها نداد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
مقصود از خلافت جانشینی خداست که طرح این مسآله برای آماده سازی ملائکه در جهت سجده بر آدم بود و سخن فرشتگان در واقع در خواست مودبانه ای بود در این که ما را خلیفه قرار بده زیزا انسان فساد می کند و ما که در تسبیح و تقدیس تواییم لایق تر هستیم
جانشینی از سوی خدا یک جانشینی اعتباری نیست بلکه جانشینی تکوینی است و عبارت علم ادم الاسمائ کلها" روشن می شود که خلافت ،خلافت تکوینی (تصرف در حقایق عینی)که مرتبه عالی این خلافت خلیفه را قادر می سازد تا کارهای خدایی کندبه تعبیری ولایت تکوینی داشته باشد.و دانستن اسماء وسائط فیض شیوه تصرف در قلمرو خلافت را به او می نمایاندکه همانا پی بردن به حقایق اشیاءو معرفت حضوری به انها و به اسماء خداوند است که ملازم با قدرت بر تصرف تکوینی و برتری وجودی آدم علیه السلام می باشد.
این خلافت منحصر در ادم نیست زیرا اگر چنین بود در جواب سوال "اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء"با توجه به عصمت حضرت آدم جا داشت خدا بفرمایدآدم فساد و خونریزی نمی کند بنابر این این خلافت ویژه ادم و برخی فرزندان اوست ولی نباید توهم شود همه انسانها بالفعل خلیفه هستند بلکه نوع انسان امکان خلیفه و جانشینی خدا را دارد ولی کسانی در عمل به این مقام می رسندحضرت ادم و جمعی از فرزندان او هستتندکه در هر زمان دست کم فردی از آنان در جامعه بشری وجود دارد و حجت خدا بر روی زمین است که روایات نیز موید این مطلب است
ر.ک.انسان شناسی،محمد تقی مصباح یزدی،ص123به بعد.
ر.ک. المیزان ،محمد حسین طباطایی،ذیل همین آیه.
سخن فرشتگان در واقع در خواست مودبانه ای بود در این که ما را خلیفه قرار بده زیزا انسان فساد می کند و ما که در تسبیح و تقدیس تواییم لایق تر هستیم
اگر اینقده مودبانه بود !!پس توبیخ خدا در این ایه مبارکه چه توجیهی دارد صداقت نداشتن ملائک که چیز کمی نیست!!!
أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين
اگر در ادعای خود صادقید پس از اسمهای انها به من خبر دهید
سلام
اگر گفته میشد بهشت اولیه در زمین بوده باز خیلی منطقی تر بود ولی این که خدا از اول می خواست انسان در زمین باشه، با این امر خدا که مواظب دشمنت باش از بهشت بیرونت نکنه سازگار نیست ولی این که بهشت اولیه در زمین بوده هم با این ایه سازگار نیست
قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ
و جالب این است که انسان اصلا برای بهشت ساخته شده نه برای زمین چه اینکه در زمین 60 ،70 سال ازمایش میشه بعد دوباره به بهشت یا جهنم بر میگردد اون هم نه 60 ،70 سال بلکه بینهایت ،اگه زمین جای خلیفه بود پس چرا فقط 60 ،70 سال؟؟؟ و
سوال جدید ایا انسان در بهشت موعود دیگه خلیفه نیست؟؟؟
بازهم سوال دیگر اینکه خدا صداقت ملائک را زیر سوال میبرد سوال برانگیز نیست؟[/QUOTE]
با سلام مجدد:Gol:
در تفسیر نمونه چنین آمده است که فرشتگان، فكر مى كردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت! بيخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مى كند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا، و عبادت آن ساحل نشينان آرام و سبكبار كجا؟! آنها چه مى دانستند كه از نسل اين آدم پيامبرانى همچون محمد و ابراهيم و نوح و موسى و عيسى (عليهم السلام) و امامانى همچون ائمه اهل بيت (عليهم السلام) و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى دهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است!
بعد از این تصور فرشتگان بر شایستگی خویش به خلیفةاللهی نسبت به انسان، خداوند به روشنگری ملائکه پرداخت؛ در تفسیر اطيب البيان نیز در خصوص خطاب خداوند به ملائکه "ان کنتم صادقین" چنین آمده است: (و علم ادم الاسماء كلها؛ و خداوند همه اسماء را به آدم (ع) تعليم داد)، يعني قدرت و درك حقايق را در او ايجاد كرد، (ثم عرضهم علي الملئكه؛ سپس مصاديق و مسميات آن اسماء را بر ملائکه عرضه كرد)، به واسطه سئوالشان، (فقال انبئوني باسماء هوءلاء ان كنتم صادقين): (پس فرمود: خبر دهيد مرا از اين اسماء، اگر از راستگويان هستيد) و مسلما اين اسماء را نمي دانستند، چون آيه اشعار دارد به اينكه اسماء نامبرده و يا مصاديق و مسماهاي آنها موجوداتي زنده و ذي شعور هستند، كه در پس پرده غيب بوده اند، و علم به آنها نبايد ازسنخ علم ما به اسماء موجودات باشد، و علم آدم، حقيقت علم به اسماء بود، (نوعي علم حضوري و وجداني نه نظري و كسبي ) و ملائكه از علم به آنها بي بهره بوده اند، پس آدم بواسطه علم حقيقي به اسماء شايسته مقام خلافت شد، نه فقط خبر دادن از آنها و به همين خاطر ملائكه علم خود را نسبت به آن اسماء نفي كردند، پس اسماء معروضه موجودات، زنده و عاقلي بودند كه نزد خدا محفوظ و محبوب بودند و براي آنها مراتب و درجاتي بود.
در نتیجه مقصود از خطاب "ان کنتم صادقین" برای مؤاخذه یا زیر سؤال بردن ملائکه نبوده بلکه خطاب مذکور، برای اثبات تصور ملائکه از شایستگی شان بر آدم از ناحیۀ خداوند صادر گردید.
از تعریف خلیفه گفته شد باشه قبول، سوال با توجه به تعریف ایا دو خلیفه در زمین در ان واحد میتواند ساکن باشد؟[/QUOTE]
این مسأله به اختلاف معنای دو اصطلاح امام و خلیفه باز می گردد. اگر چه به نظر برخی از دانشمندان اهل سنت؛ مانند ابن خلدون تفاوتی بین امام و خلیفه وجود ندارد و هر دوی اینها به یک معنا که همان نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا باشد، معنا شده است.
امّا به طور اجمال و خلاصه باید گفت مقام امامت چنان که از قرآن و روایات استفاده می شود، مقامی بس بلند و رفیع است که حتی از مقام و منصب نبوت و رسالت نیز برتر و بالاتر است. چنان که از معنای امام برمی آید، امام کسی است که رهبری و زعامت مردم را در تمام شئون زندگی دینی و دنیوی بر عهده دارد.
اما خلیفه به معنای جانشین و قائم مقام است و بدیهی است که شرایط و شئون امام را ندارد. اگر چه از نگاه شیعه این دو مقام (امامت و خلافت) در یک جا قابل جمع است، چنان که حضرت علی و امامان معصوم شیعه (ع) هم به عنوان امام، دارای شرایط و ویژگی های امام و هم جانشین پیامبر و خلیفۀ آن حضرت بوده اند. اما گاهی شخص، امام است، ولی خلیفه نیست. مانند حضرت ابراهیم (ع) که خداوند پس از گرفتن امتحان های سخت از آن حضرت، وی را به مقام امامت رساند، ولی خلیفه و جانشین پیامبری به معنای خاص نبود. گاهی شخصی خلیفه است اما امام نیست؛ مانند خلفا (جانشینان) پیامبر اکرم(ص)، آن زمان که حضرتش در مدینه حضور نداشت و افرادی همچون ابن مکتوم و دیگران را در جای خود قرار می داد. بنابراین، نسبت بین امام و خلیفه نسبت عام و خاص من وجه است. (بنقل از سایت اسلام کوئست)
نتیجه ای که حاصل می شود اینکه بر اساس روایات هیچ زمان، جهان خالی از حجت و امام نیست، و در هر عصر و زمانی، یک امام، سکاندار و واسطۀ فیض عالم وجود است. اما وجود بیش از یک امام در هر عصری غیر ضروری و ممتنع است. لکن مسألۀ خلیفه با توجه به معنائی که ذکر شد این چنین نیست، و تعدد آن بلا مانع است، که به لحاظ پرهیز از اطناب، از ذکر تفصیلی آن خود داری می کنیم.
موفق باشید ...:Gol:
[quote=مهربانی;24347]
ایا واقعا انسانها اشرف مخلوقاتند؟
با سلام خدمت همه دوستداران مباحث قراني مخصوصا دوست عزيزمون جناب مهرباني
ضمنا از تاخير حضور پوزش مي طلبم
ظاهرا از آيات قرآن چنين استفاده مي شود كه انسانها نسبت به مخلوقات ديگر از برتريهاي زيادي برخوردار هستند ولي اشرف مخلوقات نيستند .
[=tahoma] آيه 70 سوره اسرا
از اين آيه برتري انسان بر بسياري از مخلوقات ثابت مي شود ولي اشرف همه مخلوقات عالم نيست.
[="]قالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَأَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِين؟ (38: 75)[/]
در اين جا نيز آيه گوياي اين مطلب است كه عده اي در قالب عالين مامور به سجده نشده بودند كه ظاهرا نشانگر برتري آنها نسبت به انسان بوده ؛ چرا كه شيطان را اينگونه توبيخ مي كند ايا تكبر كردي و برانسان سجده نكردي يا از عالين بودي كه مامور به سجده آدم نبودند .
[/]موفق باشيد