ویژکی های یک زن مدیر در قرآن
تبهای اولیه
[="black"]باسلام
در این مقاله می خواهیم با هم خصوصیات یک زن مدیر وفرمانروا را که در سوره ی مور (نمل) در
صفحه ی 379 قرآن کریم به آن اشاره شده است بررسی کنیم .
مقدمه
برای هر فردی چه زن وچه مرد در زندگی دنیایی حداقل دو نوع زندگی می توان در نظر گرفت
1 زندگی خانوادگی
2 زندگی اجتماعی
بنابراین در بحث وبررسی زندگی هر کس باید بین این دو تمایز قائل شدچرا که داخل نمودن این دو
مقوله در هم ممکن است نتایج غیر منطقی ونا مشروعی ببار آورد برای روشن شدن مطلب چند
مثال می آورم
حضرت نوح(ع) پیامبر بزرگ در زندگی خانوادگی پسری داشت که علی رغم تمام آرزو ونصیحتهای
پدر ایمان نیاورد ونوح (ع) به نوعی قادر نشد که او را مومن گرداند .با این وصف ما نمی توانیم از آن
حضرت ایراد بگیریم که این چه جور پیامبری است که نمی تواندپسر خودرا در خانواده مومن کند آن
وقت می خواهد مردم اجتماع را مومن وخداپرست گرداند !؟ بنابراین باید بین زندگی خانوادگی و
اجتماعی افراد تفکیک قایل شد.چرا که مسائل خانوادگی توجیهی برای رد وظایف اجتماعی نیست
در مثال دیگرحضرت لوط (ع)هم به همین صورت در زندگی خانوادگی زنی داشت که با اوی مشکل
عقیدتی داشت واو هم نتواست وی را هدایت کند بنابراین ما دوباره نمی توانیم خدای ناخواسته از
آن حضرت اشکال بگیریم وزندگی خصوصی رادر وظیفه ی اجتماعی دخالت دهیم .
در مثال دیگر در زندگی خانوادگی می توانیم جعفر کذاب (فرزند امام هادی (ع)را مثال بزنیم با
وجودی که حسب ونسبش از بهترین آفریدگان خداوند بودندوپسر امام ،برادر امام و سید وازخانواده
ی شهید هم بود باز راه خطا رفت وراه صداقت خانواده واجدادمحترمش در او موثر نیفتاده بود.
یا در مثال دیگر فرعون مسرف، زنی داشت خداپرست .حال درآن زمان فرد ساده لوحی اگر
عقایدورفتار حضرت آسیه (رض ) را می دید ممکن است بگوید این زن که این قدر خداپرست است
ببین ایمان شوهرش دیگر چقدر است ! وحتما مردم در خدا پرستی به شوهروی اقتدا می کنند!
با این مثال ها و مقدمه بنابرین ما هرگز نمی توانیم از زندگی خانوادگی وخصوصی ، زندگی
اجتماعی فردی را نتیجه بگیریم .
[="red"]بحث[/]
بعضی از دوستان وعلما از روی احساسات مرد سالارانه مخالف مدیریت زنان هستند
وبه آیه ی 34 سوره زنان وجمله ی محترمه ی(الرجال قوامون علی النساء...)هم
اشاره می کننداما این عزیزان باید توجه می کردند که منظور این آیه زندگی
خانوادگی ومعیشتی معمول در حریم خانواده است نه زندگی اجتماعی ومدیریتی!.
با توجه به مقدمه ی ابتدایی فرق است بین این دو مقوله خانوادگی واجتماعی.ما
نمی توانیم از قسمتی از یک آیه که دلالت صریح خانوادگی و معیشتی مشخصی
دارد نتیجه گیری اجتماعی کلی ومطلق داشته باشیم وادامه آیه نیز دلالت براین
دارد که این جمله به خودی خود مطلق نبوده وسبب ودلیل دارد.
اقامه قوامون به جملات ودلایل بعد وابسته است اگر دلایل واسباب نباشدجمله ی
اول از مطلق بودن می افتد. یعنی اگر هم به فرض منظور جمله ی فوق سرپرستی
همیشگی ومطلق همه ی مردان بر زنان در کل اجتماع ! باشد پس این دوستان
جملات استثنا کننده وسببی بما فضل الله بعضهم علی بعض وبما انفقوا من اموالهم
را چگونه تفسیر وتوجیه می کنند!
یعنی مرد اگر شایستگی وفضلی نداشته باشد آیاباز سر پرست باقی می ماند؟! اگر
بیکار وبی مال باشد آیا باز سرپرست می ماند؟
[="red"]خصوصیّات یک زن مدیر در قرآن[/]
حال به اصل مطلب بپردازیم
طبق آنچه که در سوره ی مورصفحه ی 379 آمده فرمانروای زن سرزمین سبا
خصوصیّات ذیل را داشته است
1-بنا به شایستگی امورکلی مملکتی به وی سپرده شده بود یا اینکه از تمام
امکانات آن زمان بر خوردار بود
2- مثل مردی چون فرعون خود را پروردگار مردم نمی دانسته بلکه به معبودی بالاتر
ازخود اعتقاد داشته
3-با وجودی که خورشید پرست بوده این حالت در اثردر بی خبری نگه داشته شدن
توسط شیطان بوده نه از روی عناد و خود خواهی ولجاجت
4-باسواد بوده (تحصیل کرده بوده) چونکه توانسته نامه راشخصا بخواند مثل مردی
چون رضا خان قلدر بی سواد نبوده
5-با انصاف وعادل و هوشیار بوده چونکه وقتی از نامه ی حضرت سلیمان (ع) حرف
می زند از آن به عنوان کتاب کریم یاد می کند . نه مثل مردی چون خسرو پرویز
که نامه را پاره کرد
6- چیزی را از زیر دستان پنهان نمی کرده (یا ایها الملا....)
7-خود سرانه ومخفیانه بدون نظر صاحب نظران وکارشناسان در امور کشوری
تصمیم نمی گرفته است(ماقاطعه امرا حتی تشهدون)
8-اهل مشورت با زیر دستان وصاحب نظران بود ه (افتونی فی امری)
9- بعد از مشورت فرمان آخر را او صادر می کرده(والامر الیک)
10-صلح طلب بوده با وجودی که مردان جنگی وجان فدایی داشته اما فرمان به
جنگ نداده است.
11- سیاست مدار وآینده نگر بوده برای ارزیابی واکنش حضرت سلیمان (ع) از هدیه استفاده کرده است
12-از تبانی ورشوه دادن پنهانی دور بوده هدیه را با اطلاع بقیه اهدا کرده است.
13-به نامه ی سلیمان عملا جواب داده وخود با اختیار آمده(آیه 42)
14-در موقع ناچاری از سلیمان (ع)شرم نداشت و لباس خود را مقداری بالا آورد(آیه
44)
15- لجباز ومغرور نبوده ،واقع بین بوده وبه حقیقت اعتراف کرده (آیه 44)
16- بعید نیست در آخر سر همسر حضرت شده باشد (مع سلیمان!)پس قبلا مجرد
بوده! (خدا آگاه است.)
[="red"]نتیجه گیری[/]
به تحقیق که در هیج جای قرآن مدیریت اجتماعی زن مذمت یا نفی نشده است پس هر فردی چه
زن وچه مرد اگر شایستگی و شرایط لازم را داشته باشد می تواند در اجتماع مدیر باشد .
[="#ff0000"]تهیه وتنظیم: غلامعلی نوری [/]1388
[/]
[="darkred"]توجه :[/] اینجانب سعی کرده ام منبع تمام مباحثم را قرآن قرار دهم و از حدیث وروایت و غیره پرهیز می کنم
آنجایی که در این قرن 21 با این همه امکانات رسانه ای و مطبوعاتی وچشم هم چشمی حرف امام خمینی را در عرض کمتر از چند
سال واژگونه می کنند من تعجب می کنم که چطور بعضی ها اصرار دارند روایت ها واحادیث بیش از 1000 سال را تغییر نیافته بپندارند !!!!!!
[="red"]منم از متعجبین [/]
.بحث
بعضی از دوستان وعلما از روی احساسات مرد سالارانه مخالف مدیریت زنان هستند
وبه آیه ی 34 سوره زنان وجمله ی محترمه ی(الرجال قوامون علی النساء...)هم
اشاره می کننداما این عزیزان باید توجه می کردند که منظور این آیه زندگی
خانوادگی ومعیشتی معمول در حریم خانواده است نه زندگی اجتماعی ومدیریتی!.
منم از متعجبین
[=Century Gothic]سلام
جناب نوری علمای ما که بر داشت دیگری داشتند!!!؟
آیه کریمه:[=Traditional Arabic]الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ
چنین ترجمه شده است: (مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی دیگر قرار داده است و بخاطر انفاقهائی که از اموالشان در مورد زنان می کنند).
اکنون چند نکته را به اختصار توضیح می دهیم:
اول ـ مفهوم اصلی آیه مربوط به شوهران و همسرانشان می باشد، یعنی مردان در محیط زندگی خانوادگی مسئولیت سرپرستی و مدیریت خانواده را بعهده دارند بنابراین اینچنین نیست که بگوئیم جنس زن باید تحت سرپرستی جنس مرد قرار بگیرد و چنانکه می دانیم مردان به عنوان فرزند تحت قیومیت و مدیریت والدین و از جمله مادران خود هستند و به هر مقام علمی و سیاسی که برسند، دستورات مادر برای آنان واجب الاتباع است.
همچنین باید دانست که زن در غیر امور خانوادگی و در امور شخصی از قبیل حفظ اموال شخصی، اداره و اجرای برنامه های آن، مراجعه به محاکم و… تحت قیومیت شوهر نیست [البته در صورتی که امور مذکور با حق خانواده و شوهر، که بوسیلة قرار داد ازدواج ثابت شده منافات و تعارض داشته باشد، مسئله ایست که احکام خاص خود را داشته و از موضوع بحث بیرون است].
دوم ـ برتری هائی که خداوند برای مردان قرار داده، دو مفهوم می تواند داشته باشد:
الف ـ برتری در توانائی کسب کمال، جهات انسانی، کرامت، فهم و شعور حقائق و….
ب ـ برتری از جهت توانائی اداری، اجرائی، قدرت دفاع، تحمل کارهای سخت و سنگین.
باید دانست که برتریهای مذکور در آیة کریمه طبق نظر مفسرین، برتری از جهت دوم است و این منافاتی ندارد که زن نیز در جهات دیگر برتری داشته باشد.
شک نیست که توانائی اداری و اجرائی و دفاع از حریم خانواده، حریم اقتصادی و…. عموماً و غالباً در مرد بیشتر است و زنان بالطبع عاطفی و احساسی بوده و طبیعت ایشان بر عطوفت و ظرافت مبتنی است. آری ممکن است زنانی در همین جهات بر شوهران خود امتیاز داشته باشند لکن قوانین [و از جمله مدیریت خانواده] به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد. بلکه نوع و کلی را در نظر می گیرد. و البته کارهائی هم که بعهده زن گذاشته شده بسیار مهم است و از وظایف مرد کمتر نیست.
[=Century Gothic]خلاصه باید گفت:
[=Century Gothic]مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندیهای منزل و اداره زندگی را مرد بر عهده می گیرد و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است، سرپرستی داخل منزل هم با مرد است. اما چنین نیست که مرد از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم بدست آورد! نه، این یک کار اجرائی است و وظیفه، و ما باید این [=Century Gothic]آیه را بصورت تبیین وظیفه تلقی کنیم نه اعطای مزیت[ii].
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]سورة نساء آیه 34 ترجمة آیه الله مکارم شیرازی
[=Century Gothic][ii]این مقال خلاصه ایست از کتاب تفسیر نمونه نوشته جمعی از دانشمندان زیر نظر آیه الله مکارم شیرازی جلد 3 تفسیر آیه مربوطه و کتاب زن در آیینة جلال و جمال نوشته آیه الله جوادی آملی صفحة 365 تا صفحه 369 و شما می توانید برای اطلاعات بیشتر به منابع مذکور و همچنین تفسیر المیزان نوشته علامه طباطبائی جلد 4 مراجعه نمائید.
من هم از متعجبینم
سه سال پیش به خانه کسی رفتم که دقیقا مثل جناب غلامعلی نوری * ادعا میکرد از روایات نمیشود استفاده کرد؛{ادعائی که اهل سنت هم قبول ندارند و با این که امامان شیعه را بعنوان امام قبول ننموده، در صحاح خود از ایشان حدیث نقل کرده اند(گرچه کم)}.
سوالی از او و خواهرش -که هر دو به اذعان خود وهابی بودند- پرسیدم و آنها مبهوت در جواب این سوال ساده ساکت ماندند:
(چون وقتی وارد شدم یکی از آنها در حضور من نماز می خواند) پرسیدم:احکام جزئی و... این نمازی که شیعه و سنی و ... و وهابی می خواند(مثلا نماز ظهر چهار رکعت است) را از کجای آیات قرآن استخراج کرده و عمل می کنند؟
آقای نوری با کمی تامل خواهد فهمید که استخراج دستورات الهی از قرآن بدون احادیث محال است محال.از این ادعای غیر علمی من هم از متعجبینم.
[=Century Gothic]این تاپیک هم در همین مورد میباشد [=Century Gothic]
بحث
بعضی از دوستان وعلما از روی احساسات مرد سالارانه مخالف مدیریت زنان هستند
وبه آیه ی 34 سوره زنان وجمله ی محترمه ی(الرجال قوامون علی النساء...)هم
اشاره می کننداما این عزیزان باید توجه می کردند که منظور این آیه زندگی
خانوادگی ومعیشتی معمول در حریم خانواده است نه زندگی اجتماعی ومدیریتی!.
با توجه به مقدمه ی ابتدایی فرق است بین این دو مقوله خانوادگی واجتماعی.ما
------------------------------------------
از جناب نوری سوال دارم که: مدرک نسبت دادن این برداشت سخیفی که به علماست ، کجاست؟
من هم از متعجبینم
سه سال پیش به خانه کسی رفتم که دقیقا مثل جناب غلامعلی نوری * ادعا میکرد از روایات نمیشود استفاده کرد؛{ادعائی که اهل سنت هم قبول ندارند و با این که امامان شیعه را بعنوان امام قبول ننموده، در صحاح خود از ایشان حدیث نقل کرده اند(گرچه کم)}.
سوالی از او و خواهرش -که هر دو به اذعان خود وهابی بودند- پرسیدم و آنها مبهوت در جواب این سوال ساده ساکت ماندند:
(چون وقتی وارد شدم یکی از آنها در حضور من نماز می خواند) پرسیدم:احکام جزئی و... این نمازی که شیعه و سنی و ... و وهابی می خواند(مثلا نماز ظهر چهار رکعت است) را از کجای آیات قرآن استخراج کرده و عمل می کنند؟
آقای نوری با کمی تامل خواهد فهمید که استخراج دستورات الهی از قرآن بدون احادیث محال است محال.از این ادعای غیر علمی من هم از متعجبینم.
ببین جنابعالی رفتی از یک نادان یک سوالی پرسیدی و اون نتونسته جواب بده خوب اینکه فخر ومباهات نداره که بگی سوالی پرسیدم و نتونستن جواب بدن باید از اهلش بپرسی
از اهل ذکر بپرس تا جواب بگیری
اما جواب سوال شما را قبلا در همین سایت در جواب یکی از کاربرا که لطف دارند وسایه به سایه مطالب من حرکت می کنند آورده ام اینهم جواب
[="black"]استاد گرانقدر ودوست عزیز تعداد رکعت نماز ها که حدیث نیست عزیز من سنت است
و تمام مسلمونا رکعات آن را ب[="red"]به طور عملی دیده وبا خود پیامبر تکرار وبه جای آورده اند[/] وسینه به سینه هم فرزندان از والدین دیده و فرا گرفته اند حدیث کجا بود؟؟
چقدر من غافلم که هنوز این دم پیری فرق بین حدیث وسنت را ندانسته ام !
[/]
بحثبعضی از دوستان وعلما از روی احساسات مرد سالارانه مخالف مدیریت زنان هستند
وبه آیه ی 34 سوره زنان وجمله ی محترمه ی(الرجال قوامون علی النساء...)هم
اشاره می کننداما این عزیزان باید توجه می کردند که منظور این آیه زندگی
خانوادگی ومعیشتی معمول در حریم خانواده است نه زندگی اجتماعی ومدیریتی!.
با توجه به مقدمه ی ابتدایی فرق است بین این دو مقوله خانوادگی واجتماعی.ما
------------------------------------------
از جناب نوری سوال دارم که: مدرک نسبت دادن این برداشت سخیفی که به علماست ، کجاست؟
اگر کلمه ی سخیف بکار نمی بردی با احترام متقابل برات لینک می گذاشتم تا بدونی که کی چه گفته
اما افسوس که نخواستی بدونی دوست من
جناب نوری فکر کنم شما سایت را و بزگواران(علمای) شیعه را اشتباهی گرفتید!!!؟
فکر کنم اینجاها باید مطالب نادرست خودتون را بزارید !!ملاحظه کنید
به نوشته الحرمین، در این همایش شخصیتهایی چون عبدالله السعداوی مخالف سعودی، احمد شوقی الفنجری اندیشمند اسلامی ، احمد السایح استاد عقاید دانشگاه الازهر ، عبدالفتاح عساكر مبلغ اسلامی و جمع دیگری از علما، سیاسیون، روزنامه نگاران و بانوان پژوهشگر حضور داشتند
[=Century Gothic]جناب نوری ببینید این فتوا چقدر به بعضی از گفتها!!!? شبهات دارد که خود علمای شما را هم به شگفت و داشته!!
ما واقعا متعجبیم از فتواهای شما!!!!!؟؟
[=Century Gothic] علمای وهابی عربستان از فتوای یکی از زنان هم کیش خود به خشم آمده و او را " الضالة المضلة "( گمراه گمراه کننده) لقب دادند.
به گزارش "تابناک" و به نقل از رسانه های سعودی،خانمی که گفته می شود " نادین البدیر "، نویسنده و دانشمند مصری است ، که فتوا داده زنان نیز باید همانند مردان صاحب اختیار انتخاب چهار همسر باشند تا در تساوی حقوق مردان و زنان عدالت رعایت شود !
این موضوع با واکنش های متفاوت و البته مخالفت های بسیاری همراه شده است .در همین باره " شیخ عبدالله بن سلیمان المنیع " رئیس هیات العلماء عربستان " نادین البدیر " را " الضالة المضلة " نامیده و گفته است : مهم نیست که این خانم تبعه چه کشوری است و مهم نیست که جوابی به او داده شود زیرا سخن هجو همیشه هجو بوده و باطل همواره باطل است و امیدوارم که دستگاه قضایی حکم لازم را برای جلب و بازخواست این خانم صادر کند.
شیخ "عبدالله " همچنین افزود : سخنان این زن من را به یاد سخنان ابولهب انداخت که وقتی یک سوره کامل قرآن در مذمت و لعن او نازل شد سخنانی را بر زبان راند که البته شایسته خود او بود.
در همین باره " خالد فواد " نائب رئیس حزب "الشعب" مصر نیز در واکنش به این موضوع دادخواست محاکمه " البدیر " را به مدعی العموم مصر ارائه داده است.
لازم به ذکر است این زن با نوشتن مقاله ای در روزنامه " المصری الیوم " چاپ قاهره و انتشار آن در صفحه اول این روزنامه، اختیار داشتن 4 همسر برای مردان را " احتکار جنسی " نامید و خواهان صدور فتوای جهانی برای احقاق حق زنان در این مورد شد !
[=century gothic]و در آخر جناب نوری حقوق و ارزش زن از دید علمای(اسلام, شیعه )
را مد نظرتان قرار میدهم !!
[=century gothic]ما برای اثبات این ادعا، دلایل مختلفی از آیات و روایات و نظرات اندیشمندان را ذکر می کنیم و ضمن دعوت همه خوانندگان به مطالعه این نوشتار، قضاوت منصفانه را به عهده آنان می گذاریم و سعی خواهیم کرد که از اطاله کلام بپرهیزیم تا موجب خستگی و ملالت نشود.
قبل از آنکه به مسئولیت ها و وظایف و رسالت اصلی زنان بپردازیم، لازم است که با خلقت و آفرینش زن و مقام و منزلت آنان در آیات و روایات به طور مختصر آشنا شویم.
الف) خلقت و آفرینش زن
در منطق قرآن، زن بمانند مرد، یک انسان تمام عیار است و هیچ تفاوتی میان مرد و زن در اصل خلقت وجود ندارد. هر دوی آنها از یک حقیقت آفریده شده اند.
خداوند در قرآن می فرماید: ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم... همانا گرامی ترین و برترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست1. و در جای دیگر می فرماید: شما را از یک حقیقت واحدی آفریدیم2 و یا اینکه می فرماید: همه شما (چه مرد و چه زن) را از خاک آفریدیم و به خاک برمی گردید3 طبق نظر اکثر مفسرین شیعه، آفرینش حوا (ع) همانند آفرینش حضرت آدم (ع)، مستقل بوده است و اینطور نبوده است که حضرت حوا از باقیمانده یا از دنده چپ حضرت آدم (ع) باشد. امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود به نام زراره می فرماید: آیا خداوند قدرت نداشت که برای آدم، همسری از غیردنده او بیافریند؟ آنگاه آن حضرت فرمودند: خداوند هر کدام از آدم و حوا را از گل آفرید. 4
خلاصه مطلب آن که زن و مرد هر دو انسانند و طبعا باید از یک چیز آفریده شده باشند و در قرآن هیچ اثری از اینکه زن، از جنس پست تر آفریده شده باشد و یا خلقت زن، طفیلی مرد باشد، و یا زن را موجودی شر و بد یا عنصر گناه معرفی کند، وجود ندارد.
ب) مقام و منزلت زن در قرآن و روایات
برخلاف بسیاری از اقوام و ملل جهان درگذشته و حال و حتی برخلاف عقیده و نظر یهودیان و مسیحیان که زن را موجودی بد و شر و عنصر گناه و فساد معرفی می کنند، اسلام، زنان را در مقام و منزلتی والا و ارزشمند قرار داده است. مقام زن در اسلام به حدی است که سومین سوره مفصل قرآن به نام «النساء» نامیده شده است و در ده سوره دیگر به مسائل مربوط به حقوق و منزلت زن اشاره شده است و همه جا در خطاب های عام قرآن، زنان مورد خطاب هستند.
اسلام، زن را به عنوان رکن مهم زندگی و متمم حیات انسانی و عضو مهم و موثر جامعه بشری قلمداد می کند و او را در راس امری عظیم قرار داده است که همان تولید و تربیت نسل بشر است. یعنی در دامن زن است که انبیاء الهی و اولیاء و بزرگان برای خدمت به بشریت، تربیت می شوند. امام امت(ره) در جمله معروفی که از ایشان نقل شده فرمودند: «از دامن زن است که مرد به معراج می رود».
قرآن کریم از برخی از زنان بزرگ، با تجلیل فراوان یاد می کنند حضرت آسیه همسر فرعون و حضرت مریم (سلام الله علیها) را به عنوان یک الگو و سرمشق برای همه مومنان معرفی می نماید5. و در جای دیگر، حضرت مریم (سلام الله علیها) را همانند یکی از پیامبران بزرگ الهی مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
ای مریم، همانا خداوند تو را برگزیده و تو را پاک کرد و تو را بر تمام زنان عالم برتری داد6.
در قرآن کریم، زنان با مردان با القاب مساوی و همسان یاد شده اند که بر نقش و جایگاه هر یک در جامعه و مساوی بودن آنها در اصل تکلیف تأکید شده است:
همانا مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان عبادت کننده و مردان و زنان راستگو و... خداوند برای همه آنها مغفرت و اجر بزرگی آماده کرده است7.
همچنین به معاشرت و رفتار پسندیده و مناسب با زنان توصیه شده است. زن و مرد در بهره مندی از کسب و تلاش و پاداش عبادات و الزام به تکالیف یکسان و مساوی هستند و زن می تواند مانند مرد، مستقلا اراده کند و مستقلا کار کند و مالک نتیجه کار و تلاش خود شود، قرآن در این زمینه می فرماید:
مردان و زنان، هرکدام بهره ای از کوشش ها و تلاش های خود دارند8.
هیچ تفاوتی در مقررات کلی و جزیی و اصول عقاید و فروع آن میان زن و مرد نیست و در واجبات فردی مثل نماز و روزه یا واجبات اجتماعی مانند حج و امر به معروف و نهی از منکر و اقتصادی مانند خرید و فروش، تفاوتی بین زن و مرد نیست و زنان در حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلی، مالکیت، انتخاب محل سکونت و مانند آن، مستقل و خودکفا و آزاد هستند.
این قسمت را با ذکر چند حدیث و روایت در مورد ارزش و مقام و منزلت زن، متبرک و مزین می کنیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بهترین اولاد شما، دختران هستند9 و در جای دیگری فرزندان دختر را حسنه و نیکی معرفی کردند که خداوند به واسطأ آنها، به انسان ثواب می دهد10 و فرمودند: اگر تحفه و هدیه ای برای اهل و عیال خود خریدید، اول به فرزندان دختر بدهید و هرکس دختری را خوشحال کند همانند این است که بنده ای از فرزندان اسماعیل را در راه خدا آزاده کرده است.11
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمودند: من فقط از دنیای شما عطر و زنان را دوست دارم12 و می فرمودند: نزدیک ترین شما به من در قیامت کسی که با همسر خود به نیکی رفتار نماید13 آن حضرت در جای دیگری فرمودند: بیشترین خیر و خوبی در زنان است.
پی نوشت ها:
1- سوره حجرات: .13
2- سوره زمر: 6.
3- سوره طه: .55
4-من لایحضر الفقیه، ج 3، ص .379
5- سوره تحریم: .11
6- سوره آل عمران: .42
7- سوره احزاب: .35
8- سوره نساء: 19 و .32
9- بحارالانوار، ج 101، ص .91
10- الکافی، ج 6، ص 4.
11- وسائل الشیعه، ج 21، ص .514
12- الکافی، ج 5، ص .321
13- وسائل الشیعه، ج 12، ص .152
از کاربرانی که دوست دارند بیشتر در مورد حقوق زن در اسلام و شیعه تحقیق کنند به این سایت مراجعه کنند
http://www.porsojoo.com/fa/taxonomy/term/440?from=0
اینطوری که بر می آید جناب نوری
(همانی را گفتید که می خواهم از شما بشنوم)فرق بین سنت و حدیث که از سنت حرف می زنه کاملا روشن و واضح است،اما با سیستم انکار بی دلیل شما نه سنت و نه حدیث در دایره اعتبار باقیست و حتی خود قرآن هم زیر سوال است،حال اگر ادله استحکام و وثوق قرآن و سنت(صحیحترش عترت است) را بگویید، ما هم میگوئیم الجواب الجواب(جواب شما را برای موضوع خود استفاده خواهیم کرد).
:Gol:درباره سخیف هم باید بگویم به معنای بی ارزش علمی است، که به نظر، اسم گذاری مناسبیست؛ چون عوام الناس بی سواد دور از فرهنگی مردسالاری را درست میدانند، نه هیچ عالمی، مگر....
واما سوال دیگر : آقای نوری عزیز آیا شما تماما و کمالا قواعد زندگیتان را از سنت پیامبر گرامی صل الله علیه و آله گرفته اید؟ یا مثل جناب ... و ... و ... اجتهاد بدون دلیل منطقی می فرمایید؟
برای اطلاع به کتاب سیری در صحیحین از محمد صادق نجمی رجوع کنید.
اینطوری که بر می آید جناب نوری
(همانی را گفتید که می خواهم از شما بشنوم)فرق بین سنت و حدیث که از سنت حرف می زنه کاملا روشن و واضح است،اما با سیستم انکار بی دلیل شما نه سنت و نه حدیث در دایره اعتبار باقیست و حتی خود قرآن هم زیر سوال است،حال اگر ادله استحکام و وثوق قرآن و سنت(صحیحترش عترت است) را بگویید، ما هم میگوئیم الجواب الجواب(جواب شما را برای موضوع خود استفاده خواهیم کرد).
:Gol:درباره سخیف هم باید بگویم به معنای بی ارزش علمی است، که به نظر، اسم گذاری مناسبیست؛ چون عوام الناس بی سواد دور از فرهنگی مردسالاری را درست میدانند، نه هیچ عالمی، مگر....
واما سوال دیگر : آقای نوری عزیز آیا شما تماما و کمالا قواعد زندگیتان را از سنت پیامبر گرامی صل الله علیه و آله گرفته اید؟ یا مثل جناب ... و ... و ... اجتهاد بدون دلیل منطقی می فرمایید؟
برای اطلاع به کتاب سیری در صحیحین از محمد صادق نجمی رجوع کنید.
سلام برعرفان
آقا فعلا نظر آیت الله گرامی را در اینجا بخوان
در ضمن منبع اجتهاد من قرآن است وامام من قرآن اگر مدرکی دارید که بر خلاف قرآن حرف زده ام بیان
کنید تا دفاع کنم
خدا که مرا مجبور نکرده حرف دیگری را بپذیرم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب آقای نوری
اولا که در تاپیکهایی مطالبی خدمت شما عرض شده که همچنان منتظر جوابهای مستدل و مستند !!! حضرتعالی برای آنها هستم!!!
اما بعد
توجه : اینجانب سعی کرده ام منبع تمام مباحثم را قرآن قرار دهم و از حدیث وروایت و غیره پرهیز می کنمآنجایی که در این قرن 21 با این همه امکانات رسانه ای و مطبوعاتی وچشم هم چشمی حرف امام خمینی را در عرض کمتر از چند
سال واژگونه می کنند من تعجب می کنم که چطور بعضی ها اصرار دارند روایت ها واحادیث بیش از 1000 سال را تغییر نیافته بپندارند !!!!!!
منم از متعجبین
اما تعجب بیشتر من در این است که طبق ادعای حضرتعالی حتی ما امروز در سال 2010 نمی توانیم به خود اسلام هم اطمینان کنیم!!! می گویید چرا؟ خوب برای اینکه از کجا معلوم وقتی بیشتر از 1400 سال از اول اسلام می گذرد اصلا از کجا معلوم که کلیت اسلام ساختگی و دروغی نباشد؟!
نکند همانند احادیثی که شما می فرمایید قرآن هم در همین سالها کاردستی چند نفر عالم باشد؟
اصلا به نظر من در این 1400 سال کل دین تغییر یافته این چطور است؟
یا اینکه شما از کجا می توانید که بفرمایید این قرآنی که در دست دارید مگر متعلق به 1400 سال پیش نیست؟ از کجا می توانید اثبات کنید که این قرآن هم تغییر نیافته؟
اصلا شما از کجا می توانید اثبات کنید که 1400 سال پیامبری زندگی می کرده و دینی آورده و احکامی فرموده و اعتقادات یاد داده و به توحید فراخوانده و از معاد گفته و قبل از رحلتش جانشینی انتخاب کرده یا نکرده؟
و سوالات دیگری که با فرض شما پیش میاید!!!
ببین جنابعالی رفتی از یک نادان یک سوالی پرسیدی و اون نتونسته جواب بده خوب اینکه فخر ومباهات نداره که بگی سوالی پرسیدم و نتونستن جواب بدن باید از اهلش بپرسیاز اهل ذکر بپرس تا جواب بگیری
جناب دانا و اهلش و اهل ذکر!!!
نکند فکر می کنید که مخاطب آیه ی
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون
هم شمایید؟
میگم یه پیشنهاد به شما میدم. چطوره شما با اینهمه نظریه جدید ادعای پیغمبری هم بکنید؟ به نظر من افرادی مانند خودتان حتما به شما ایمان می آورند!!!
اما جواب سوال شما را قبلا در همین سایت در جواب یکی از کاربرا که لطف دارند وسایه به سایه مطالب من حرکت می کنند آورده ام اینهم جواباستاد گرانقدر ودوست عزیز تعداد رکعت نماز ها که حدیث نیست عزیز من سنت است
و تمام مسلمونا رکعات آن را ببه طور عملی دیده وبا خود پیامبر تکرار وبه جای آورده اند وسینه به سینه هم فرزندان از والدین دیده و فرا گرفته اند حدیث کجا بود؟؟چقدر من غافلم که هنوز این دم پیری فرق بین حدیث وسنت را ندانسته ام !
البته همون کاربری که به شما لطف داره در همونجا جوابی براتون نوشته که شما ظاهرا جوابی براش ندارید!!!
اینهم جواب :
ببخشید الان برای من و امثال من سنت چگونه می رسد؟! مگر نه اینکه با حدیث به ما می رسد!!!البته اگر برای شما فقط از طریق سینه به سینه رسیده باشد مطلب دیگری است!!!
یعنی اون حدیثی که در کتب آمده و تعداد رکعات نماز و نحوه برپا داشتن آن را فرموده حدیث نیست و سنت است!!!
البته از شما که جای پدر بزرگ بنده هستید بعید است که دیگران را تمسخر کنید. کمی توجه کنید مطلب آشکار است!!!
باتشکر - یاعلی
بعضی از دوستان وعلما از روی احساسات مرد سالارانه مخالف مدیریت زنان هستند وبه آیه ی 34 سوره زنان وجمله ی محترمه ی(الرجال قوامون علی النساء...)هم اشاره می کننداما
این موضوع، مانند سایر مسائل مربوط به زنان، همیشه مورد بحث و اختلاف نظر بین صاحب نظران بوده است.
زیرا از قدیم بحث درباره مسائل زنان مورد داوری های غیر منصفانه یا از سوی متعصبان بی منطق یا از سوی جاهلان و منفعلان قرار گرفت است ودر بسیاری از موارد هنوز به اتفاق نظری که همگان انرا پذیرفته باشند ،نرسیده.چنین اختلاف نظری بین علما و مفسرین هم طبیعیست.
ممکن است در بین علمای شیعه هم عده معدودی دارای چنین نظری باشند ، اما نمی توان این طرز فکر را به همه انها تعمیم داد ، زیرا در مقابل این نظر عده زیادی از علما هم قائلند این آیه فقط در حیطه روابط زن و شوهر معنا دارد،نه در روابط مردان و زنان درمدیریت جامعه. خصوصاً با استناد به شان نزول آیه(رابطه سعدبن ربیع از بزرگان انصار با همسرش و شکایت ان زن نزد رسول خدا ) بسیاری از علما و مفسرین شیعه ، این آیه را منحصر به روابط همسران می دانند.
ما باید در این میان باسعه صدر و بهره گیری از قرآن و عترت با بیانی روشن،محکم و دور از انفعال در برابر موج گسترده شبهه آفرینی،به تعقیب و رفع شبهه بپردازیم ودراین وادی دچار افراط وتفریط نشویم.
سلام برعرفانآقا فعلا نظر آیت الله گرامی را در اینجا بخوان
در ضمن منبع اجتهاد من قرآن است وامام من قرآن اگر مدرکی دارید که بر خلاف قرآن حرف زده ام بیان
کنید تا دفاع کنم
خدا که مرا مجبور نکرده حرف دیگری را بپذیرم
جناب آقای نوری
مناظره شیرینی بین امام صادق (ع) و یکی ازمدعیان کفایت قرآن کریم ( بدون در نظر گر فتن نقش اولی الامر )در زندگی بشر صورت گرفته که نکات آموزنده بسیاری دارد و تائیدی است بر نظر جناب عرفان که استخراج دستورات الهی از قرآن بدون احادیث محال است محال.
امام جعفر صادق (ع) : شنیده ام بر اساس قیاس فتوا می دهی؟
ابو حنیفه :آری
- وای بر تو اول کسی که بر این اساس نظر داد شیطان بود وقتی دستور سجده بر آدم (ع) را شنید گفت ((من سجده نمی کنم زیرا من از آتشم و او از خاک و آتش از خاک گرامیتر است)). به نظر تو کشتن کسی به ناحق مهمتر است یا زنا؟
- کشتن کسی به ناحق.
- پس چرا برای اثبات قتل،2 شاهد کافی است ولی برای زنا 4 شاهد؟آیا این قانون اسلام با قیاس و نظر تو توافق دارد؟
- نه .
- بول کثیف تر است یا منی؟
- بول.
- پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو امر کرده و در مورد دوم به غسل؟ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟
- نه .
- نماز مهمتر است یا روزه؟
- نماز .
- پس چرا بر زن حائض قضای روزه واجب است ولی قضای نماز واجب نیست؟
- نمی دانم.
- آیا زن ضعیفتر است یا مرد؟
- زن .
- پس چرا ارث مرد دو برابر ارث زن است . آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟
- نه .
- چرا خداوند دستور داده که دست دزدی که 10 درهم سرقت کرده را قطع کنند در صورتی که اگر کسی دست کسی را قطع کند دیه آن 500 درهم است؟ آیا این با قیاس سازگار است؟
- نه .
- شنیده ام که آیه ((ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم (1) سپس در آن روز از نعمتهائی که داشته اید سوال خواهید شد)) را اینطور تفسیر می کنی که :خداوند مردم را در مورد غذاهای لذیذ و آبهای خنک که می خورند مورد سوال قرار میدهد.
- درست است من این آیه را همین طور معنا کرده ام.
- اگر شخصی ترا به خانه اش دعوت کند و با غذای لذیذ و نوشیدنی گوارا از تو پذیرایی کند وبعد به خاطر این پذیرایی بر تو منت گذارد در باره او چگونه قضاوت میکنی؟
- میگویم آدم بخیلی است.
- آیا خداوند بخیل است؟
- پس مقصود از نعمتهایی که قرآن می گوید انسان در باره آن سوال خواهد شد، چیست؟
- مقصود نعمت دوستی ما اهل البیت است.
امیدوارم شما جای ثقل اصغر را که حضرت رسول گرامی اسلام(ص) (همان رسولی که قرآن کریم در وصفش میفرماید: و ما ینطق عن الهوی) فرمودند از ثقل اکبر جدا شدنی نیست را با چیز دیگری هر چند خود قرآن کریم باشد عوض نکنید که همانا این کار جداسازی ثقلین است و نتیجه این عمل را می توان مخالفت با قرآن کریم نامید تا نظر شما چه باشد؟
پی نوشت:
(1): سوره تکاثر آیه 8
خداوند که خداست نمی خواهد بنده اش را در مومن شدن به خودش مجبور کند لا اکراه فی الدین،بقره 119. چه رسد به انبیاء .چه زمانی که در چارچوب خانواده انذار می کنند" انذرعشیرتک الاقربین"شعرا214. و چه زمانی که مامور به دعوت علنی و جهانی می شوند "لیکون للعالمین نذیرا،فرقان،2" فقط مامور به انجام وظیفه رسالتند و این که پیام الهی را به مردم برسانند.مجبور کردن در کار آنها نیست.اساسا اگر در پذیرش دین جبر باشد دیگر بهشت و جهنم مفهومی ندارد .بنابر این سر مطلب در دعوت انبیا این است که از روی جبر نیست .ولی این مسأله معنایش این نیست که در انجام رسالت الهی کوتاهی کنند.انسان در دایره تکوین به طور آزاد خلق شده ولی در نظام تشریع خیر آزاد نیست."رضیت لکم الاسلام دینا،مائده ،3" راضی ام که اسلام (مطلق اسلام)را به عنوان دین خود قرار دهید.
مثلا وقتی مادری به فرزندش می گوید می خواهی بازی کنی یا نکنی ولی من دوست دارم درس بخوانی و اگر نخوانی فلان هدیه را برایت نمی خرم .مخیر گذاشتن فرزند ناظر به دایره تکوین است و قوانین او وانذار به عقاب ناظر به دایره نظام تشریع است .
نتیجه این که انسان به دلیل عنصر اختیار در پذیرش و عدم پذیرش مخیر واقع شده و انبیا فقط در انتخاب به انسان کمک می کنند نه اینکه او را مجبور سازند لذا حتی خانواده انسان مانند مثالهای فوق این تبلیغ در آنها تاثیر نکرده و این مطلب برآن مبلغ و پیامبرکاستی به حساب نمی آید."لا تزر وازرة وزر اخری،فاطر،18.وزر و وبال کسی به دیگری نهاده نشده.
شما به مسأله ای اشاره کردید که یکی از فرقهای مهم و اساس میان اهل سنت و شیعه است .این که شیعه معتقد است رشته اتصال بشر تا قیام قیامت به پیامبر (ص) توسط ائمه معصومین (ع) وصل است ولی اهل سنت پس از پیامبر (ص) به پیامبر(ص) متصل نیست زیرا مرجعیت دینی ائمه علیهم السلام را نمی پذیرد.مرجعیت دینی یعنی در تبیین و تفسیر کتاب مقدس قرآن به فرموده خود قران "فاسئلوا اهل الذکرانبیاء7"که مفسرین مراد از اهل ذکر را ائمه معصومین علیهم السلام می دانند؛ به معص.مین علیهم السلم رجوع کنیم.چرا که این منصب از آن پیامبر (ص)بوده و بعد از ایشان به جانشینانشان یک به یک می رسد.بنابراین با استفاده از علم رجال وبا اطمینا ن به صحت وسقم روایات با تمسک به سنت نبوی و روایات ائمه علیهم السلام به کشف علوم و معارف اسلامی از قرآن می پردازیم .در روایت نیز آمده:امام رضا علیه السلا :امامان به تمام ظاهر و باطن قرآن وقوف دارند.اصول کافی ،ح 3.
سلام برعرفانآقا فعلا نظر آیت الله گرامی را در اینجا بخوان
در ضمن منبع اجتهاد من قرآن است وامام من قرآن اگر مدرکی دارید که بر خلاف قرآن حرف زده ام بیان
کنید تا دفاع کنم
خدا که مرا مجبور نکرده حرف دیگری را بپذیرم
متاسفانه به سوال های نقضی بنده جواب منطقی داده نشد و تمرکز در جواب به دور لجاجت می چرخد!!!
از نوری بزرگوار تقاضا دارم اگر تمایل داشتند به این آدرس سر بزنند:
http://askdin.com/showthread.php?t=5322&p=25623
قرآن تنها مجموعه قوانین نیست . محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست . در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر .
از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است . قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند . اسلام ، پیشاپیش نظر خود را درباره زن بیان کرده است .
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و ازسرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن درباره آدم اول می گوید : (( همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم )) ( سوره نساء آیه 1) ودرباره همه آدمیان می گوید (( خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید )) ( سوره نساء و سوره نحل و سوره روم ) .
در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست از مایه مرد آفریده شده ویا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدم اول از عنصری از اعضای طرف چپ او آفریده شده ، اثر و خبری نیست . علیهذا در اسلام نظریه تحقیرآمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.
{آدرس http://www.mums.ac.ir/student/fa/mghamzan}
از اهل ذکر بپرس تا جواب بگیری ببین جنابعالی رفتی از یک نادان یک سوالی پرسیدی و اون نتونسته جواب بده خوب اینکه فخر ومباهات نداره که بگی سوالی پرسیدم و نتونستن جواب بدن باید از اهلش بپرسی
اما جواب سوال شما را قبلا در همین سایت در جواب یکی از کاربرا که لطف دارند وسایه به سایه مطالب من حرکت می کنند آورده ام اینهم جواب
استاد گرانقدر ودوست عزیز تعداد رکعت نماز ها که حدیث نیست عزیز من سنت است
و تمام مسلمونا رکعات آن را ببه طور عملی دیده وبا خود پیامبر تکرار وبه جای آورده اند وسینه به سینه هم فرزندان از والدین دیده و فرا گرفته اند حدیث کجا بود؟؟
چقدر من غافلم که هنوز این دم پیری فرق بین حدیث وسنت را ندانسته ام !
دوست گرامی- سلام
اولاً از یکطرف در ورود و خروج مباحث، تنها بر آیات قرآن و ارائۀ اسناد قرآنی صرف، تکیه و تأکید می کنید و همان سنتی را که منتسب به رسول الله اکرم است را نادیده می گیرید. و احادیث و روایات صادره از ایشان را نمی پذیرید، و حال آنکه قرآن مکرر به سنت قولی و فعلی رسول الله اکرم توصیه فرموده است:
در آیات قرآنی بر لزوم پیروی از سنت و سیره پیامبر(ص) در آیاتی چون 31 و 101 سوره آل عمران و 14و 42 و 59 و 61 و 80 و 83 سوره نساء و نیز 92 و 104 سوره مائده و آیات بسیار دیگر تاکید شده است و در آیه 7 سوره حشر دستور داده شده که از هر آن چه پیامبر فرمان می دهد اطاعت و از آن چه نهی می کند پرهیز شود.
آیات بسیار دیگری چون 32 و 132 سوره آل عمران، اطلاعت و پیروی از سنت پیامبر(ص) را در راستای اطلاعت از نداوند بر می شمارد و بر این اساس می توان گفت آموزه های نبوی همان آموزه های وحیانی و اطاعت از آن لازم است چنان که اطاعت از فرمان مستقیم خداوند به شکل آموزه های قرآن ضروری و لازم الاجرا می باشد.
خداوند در آیه 59 سوره نساء و آیه نخست سوره انفال و 71 سوره توبه و 47 سوره نور، اطاعت و پیروی از سنت پـیامبر اکرم (ص) را نشانه ای از ایمان شخص برمی شمارد.
ثانیاً چنان از سنت رسول الله سخن می رانید که گویا خودتان آن را از نزدیک و با چشمان خودتان دیده اید؟ نگویید که سنت رسول الله که همان شیوه و روش پیامبر در گفتار و کردار و ... است را بطور کامل از پدر و مادرتان دریافت کرده اید؟ و یا نکند بطور مجزا بر شما الهام شده؟
مگر نه آنست که سنت رسول الله (ص) از طریق احادیث و روایات بدست ما رسیده، و ما گفتار و کردار و نحوۀ موضع گیری و مواجهه پیامبر در مسائل مختلف را از طریق احادیث و روایات دریافت کرده ایم. پس این مغالطه که شما پیش گرفته اید و داد از تفاوت سنت و حدیث می زنید هیچ مبنای منطقی و علمی ندارد، شاید در حد بازی با کلمات و اصطلاحات برای شخص شما جالب باشد اما قطع و یقین نتیجه و ثمره ای علمی در بر نخواهد داشت.
چنان که اکثر مفسران و فقیهان گفته اند: مراد از سنت پیامبر(ص) از هر نظر گسترده تر و فراتر از آموزه های وحیانی است؛ زیرا شامل قول و فعل و تقریرات آن حضرت نیز می شود؛ چون که قرآن کلیات و جوامع کلم است و سنت و سیره آن حضرت(ص) است که به آن، معنا و مفهوم می بخشد و تفسیر می کند.
پس ما اگر صادقانه به اسلام و قرآن و خدا و رسولش و اولواالامر مؤمن و معتقد هستیم هیچ زمان در امورات زندگی و مباحثات و مناظرات علمی مان بی نیاز از آنها نیستیم، اینکه بگوییم فقط قرآن، و یا تنها بگوییم سنت، یا صرفاً حدیث، یا پیامبر را از اهل بیت و اولواالامر تفکیک کنیم و مسائلی از این دست... بلکه همۀ اینها در کنار یکدیگر و با یکدیگر نوید سعادت و کمال بشری را بدنبال دارند.
موفق باشید ...:Gol:
باسلام در این مقاله می خواهیم با هم خصوصیات یک زن مدیر وفرمانروا را که در سوره ی مور (نمل) در صفحه ی 379 قرآن کریم به آن اشاره شده است بررسی کنیم.
مقدمه
برای هر فردی چه زن وچه مرد در زندگی دنیایی حداقل دو نوع زندگی می توان در نظر گرفت
1 زندگی خانوادگی
2 زندگی اجتماعی
بحث
بعضی از دوستان وعلما از روی احساسات مرد سالارانه مخالف مدیریت زنان هستند
وبه آیه ی 34 سوره زنان وجمله ی محترمه ی(الرجال قوامون علی النساء...)هم اشاره می کننداما این عزیزان باید توجه می کردند که منظور این آیه زندگی خانوادگی ومعیشتی معمول در حریم خانواده است نه زندگی اجتماعی ومدیریتی!.
نتیجه گیری
به تحقیق که در هیج جای قرآن مدیریت اجتماعی زن مذمت یا نفی نشده است پس هر فردی چه زن وچه مرد اگر شایستگی و شرایط لازم را داشته باشد می تواند در اجتماع مدیر باشد .
تهیه وتنظیم: غلامعلی نوری 1388
با سلام
در خصوص آیۀ مربوط به قوامیت مرد بر زن بحث، بسیار شده است و برای اهل نظر و دقت که کمی انصاف را توشۀ راه کنند مطلب روشن و واضح است، بنظر می رسد برخی این آیه را دستاویزی برای وارد ساختن اشکال به اصل اسلام در نگاه تبعیض آمیز به زن قرار داده و یا آن را زمینه ای برای طرح برخی مباحث انحرافی و مشکک، در اندیشه دیگران می شمارند. از اینر و ناگزیر از توضیحی چند پیرامون آیه شریفه هستیم:
واقعیت این است که در قرآن موردی وجود ندارد که در آن به صورت واضح از برتری حقوقی یا فضیلت موهبتی، (زن و مرد) خارج از دایره ی اراده و اختیار انسان به "درجه" تعبیر شده باشد، بلکه واژه ی "درجه" یا "درجات" به مقام و جایگاه دنیوی یا اخروی ای اشاره دارد که اراده و عمل انسان زاینده آن باشد.(1) "لکل درجات مما عملوا".(2) برای همه، منزلت هایی است که ناشی از کارهای آنان است.
اما برای روشن شدن بحث نکاتی چند را بصورت اجمالی از نظر مبارکتان می گذرانیم:
اولاً؛ قوام، در نگاه اهل لغت به معنای کارپردازیو محافظت و نگهبانی است. قیام گاهی به معنای محافظت و اصلاح می آید و از همین قبیل است سخن خداوند که می فرماید: "الرجال قوامون علی النساء"،(3) مردان قوام بر زنان هستند.(4) "قام الرجل علی المرأة صانها و قام بشأنها". قوامیت مرد بر زن؛ یعنی او را حفظ نمود و به امور او پرداخت.(5)
مفسران قرآن کریم نیز اکثراً به نقل این دیدگاه مشترک لغت شناسان پرداخته اند و "قوام" در آیه ی "الرجال قوامون علی النساء" را به معنای سرپرست، نگهبان و کارپرداز گرفته اند. از باب نمونه به دو مورد اشاره می شود. "قوام اسم است برای کسی که با جدیت به کاری می پردازد. وقتی گفته می شود، این قیم زن است، مراد کسی است که به کار او می پردازد و به نگه داری او اهتمام می ورزد".(6)
"کلمه ی قیم به معنای آن کسی است که مسئول قیام به امر شخص دیگر است و کلمه ی قوام و قیام مبالغه در همین معناست".(7)
ثانیاً؛ با توجه به جایگاه و منزلت زن در دین اسلام و با توجه به معنایی که برای قوام بیان شد، از آیه ی "الرجال قوامون علی النساء" می توان چنین برداشت کرد که آیه در بیان رهبری و سرپرستی واحد و منظم – در خانواده – با توجه به مشورت ها و مسئولیت های لازم است، نه در صدد تشریع و تجویز استبداد، سلطه و اجحاف نسبت به زنان.(8)
از آن جا که خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است، طبیعی است که – مانند یک اجتماع بزرگ – رهبری و سرپرستی واحدی را می طلبد. بنابراین، این مسئولیت به جهاتی و به لحاظ خصوصیاتی که در مردان وجود دارد، نظیر غلبه ی قدرت تفکر مرد بر نیروی عاطفه و احساسات وی، داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر در جهت دفاع از حریم خانواده و تعهد مالی در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزینه های زندگی، به عهده ی مرد گذاشته شده است.
ثالثاً؛ ممکن است زنانی در زمینه های ذکر شده بر مردان امتیاز داشته باشند، ولی قوانین به موارد جزئی نظر ندارد، بلکه نوع و کلیت را در نظر می گیرد و بدون شک از نظر کلی مردان نسبت به زنان برای سرپرستی خانواده آمادگی بیشتری دارند.
رابعاً؛ در مسئله ی قوامیت مردان بر زنان دو نگاه متفاوت وجود دارد:
الف- نگاهی که معتقد است قیومیت مردان بر زنان در حوزه و محدوده ی منزل به خاطر مزایایی است که در مردان از حیث جنسیت وجود دارد؛ یعنی برای این که زندگی به نحو احسن اداره شود لازم است که هر یک از زن و مرد به لحاظ استعدادی که دارند وظیفه ی خاصی را بر دوش بکشند و در واقع از این جهت شوهر بر همسر قیومیت دارد و در نظام خانواده سرپرستى از آن مردان است.(9)
به هر حال خداوند مردم را با استعدادهای مختلف و شرایط گوناگون آفرید و اگر همه ی مردم در یک سطح از استعداد و قدرت می بودند نظام هستی متلاشی می شد؛ زیرا کارهای دنیا گوناگون است و کارهای گوناگون استعدادهای مختلف را طلب می کند، لذا تفاوت باید وجود داشته باشد. اختلاف بین زن و مرد به همین جهت است.
ب- نگاه دیگر در این موضوع آن است که صنف مردان بر صنف زنان قیومیت دارند، و این قیومیت منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست، بلکه حکمی است که صادر شده برای نوع مردان بر نوع زنان، البته در جهات عمومی که عامه ی مردان در آن جهات بر نوع زنان قیومیت دارند، مانند حکومت و قضاوت که حیات جامعه بستگی به آنها دارد. قوام این دو مسئولیت بر نیروی تعقل است که در مردان بالطبع بیشتر و قوی تر است تا در زنان.(10) البته طبق این نگاه، قوام بودن مردان بر زنان به معنای سلب آزادی زن و سلب استقلال او در حفظ حقوق فردی و اجتماعی نیست.(11)
البته چنان که گفتیم در برخی موارد استثناءاتی هم مثل جناب ملکۀ سبا (در مثال آقای نوری) و یا در زمانۀ خودمان ... وجود دارند اما حکم قوامیت مرد بر زن در تصمیم گیری مسائل خانوادگی و حتی اجتماعی و حکومتی، حکمی کلی و عمومی و بر طبق حقیقت و واقعیت غالب است.
وانگهی من در عجبم که ایشان (آقای نوری) در بین مردم و در جامعه کنونی ما (بعد از تحقق انقلاب اسلامی ایران) زندگی نمی کنند و به عینه حضور فعال و گسترده زنان را در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و حتی رده های مدیریتی و در تصمیم گیری های حکومتی و کشوری (البته با رعایت شأن و منزلت حقیقی زن) نمی بینند.
اینگونه افراد کافی است نگاهی به نحوۀ استفاده ابزاری از زن و از سرمایه های وجودی اش در کشورهای باصطلاح متمدن و پیشرفتۀ غربی از یک طرف، و از طرفی هم به محرومیت ها و محدودیت های غیر اصولی و غیر موجه زنان در عرصه ها و مسائل اجتماعی که توسط اکثر دول عربی اعمال می شود بیندازند، آنوقت قضاوت شان در خصوص برخورد حکیمانه، عزت مندانه و منطبق بر موازین اسلامی جمهوری اسلامی ایران بکلی تغییر خواهد کرد. اگر چه ممکن است در مواردی هنوز اشکالاتی از تضییع حقوق فردی و اجتماعی زنان در جامعۀ ما وجود داشته باشد، بدیهی است درصدی از این گونه اشکالات، گریز ناپذیر است. بامید اصلاح جامعۀ جهانی از هر گونه ظلم و جور و تبعیض ...
موفق باشید ...
پاورقی_______________________
1. پژوهش های قرآنی، ش 25-26، سال 1380، ص 153.
2. انعام، 132.
3. نساء، 34.
4. ابن منظور، لسان العرب، ج 11، واژه ی قوم.
5. سعید الخواری، اقرب الموارد، واژه ی قوم.
6. فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 10، ص 88.
7. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 4، ص 542.
8. تفسیر نمونه، ج 3، ص 411- 416.
9. تفسير نمونه، ج 3، ص 370- 371.
10. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج 4، ذیل آیه ی 34 سوره ی نساء، ص 343 – 347.
11. برای مطالعه بیشتر و جامع تر ر.ک: مقالۀ قرآن و قوامیت مردان بر زنان، پایگاه اینترنتی اسلام کوئست.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
سرور گرامی جناب صدیق دست شما درد نکند.
بالاخره بعد از تلاشهای مفید حضرتعالی جناب نوری در یک مورد اشتباهات خود را پذیرفتند!!!
باتشکر - یاعلی
سلام بر نوری
عزیز من!
اولا: قرآن امر به اطاعت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله نموده است.
ثانیا: یقینا خدا اطلاع داشته که همه مسلمین نمتوانند ارتباط مستقیم (یقین آور)با ایشان برقرار کنند و در نتیجه ناچارا باید به اخبار اکتفا کنند چون همه چیز در قرآن و سنت گفته نشده و اصلا غیر از این راهی ممکن نیست، چرا که در زمان خود پیامبر همه مردم باید یک یک پیش ایشان آمده و موثق به دست می آوردند.
پس اگر به قول شما اعتمادی به اخبار نباشد خدا لغو گفته، و مشخص است که این حرف باطل است.
بعد از این،شما در جائی می گوئی شیعه ای و در جائی دیگر نقض این را می گوئی مثل امام من قرآن است. بفرما که چه مذهب و عقیده ای داری؟؟؟!!!
سلام بر نوری
عزیز من!
اولا: قرآن امر به اطاعت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله نموده است.
ثانیا: یقینا خدا اطلاع داشته که همه مسلمین نمتوانند ارتباط مستقیم (یقین آور)با ایشان برقرار کنند و در نتیجه ناچارا باید به اخبار اکتفا کنند چون همه چیز در قرآن و سنت گفته نشده و اصلا غیر از این راهی ممکن نیست، چرا که در زمان خود پیامبر همه مردم باید یک یک پیش ایشان آمده و موثق به دست می آوردند.
پس اگر به قول شما اعتمادی به اخبار نباشد خدا لغو گفته، و مشخص است که این حرف باطل است.
بعد از این،شما در جائی می گوئی شیعه ای و در جائی دیگر نقض این را می گوئی مثل امام من قرآن است. بفرما که چه مذهب و عقیده ای داری؟؟؟!!!
سلام بر عرفان
من فکر می کردم بالخره کسی پیدا می شه که به ژرفای حرفهای ظاهری اینجانب برسه
اما مثل اینکه تا بحال پندارم بی ثمر بوده و کسی تا به به حال پیدا نشده است
پس فقط ظاهر حرفا را می گیرند وهمه ازبطون بیانات من غفلت می ورزند
مثل اینکه اینجا دیگر لازم است بطن یکی از حرفهایم را کالبد شکافی کنم
پس دوباره می گویم امام من قرآ ناست ولی مثل اینکه فراموش کرده اید که قرآن دو و وجهی ست ( صامت و ناطق )
امام من در زندگی امروزی قرآن صامت است اما وقتی ببینم بعضی ها قرآن صامت رابرای منافع خاصی علم کرده وبالای نیزه می برند
به روش قرآن ناطق ومقتدایم عمل می کنم
ومن غلام آفتابم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چون غلام آفتابم همه ز آفتاب گویم