...
امبرحسین رستمی
_______________________________________________________ [1] (فداک ابوک) جمله ای که بارها حضرت موسی بن جعفر(ع) به دخترشان فاطمه معصومه(ع) میفرمودند
قرار ما حرم توست ! هر كه درد ندارد نبايد هم كه بيايد! چشمانم، به من دروغ نميگويند خودم ديدم: خادمان حرم داشتند بيدردي را - نامردي را- جارو ميكردند! هر چند درد ما، هم، قابل نيست و گرنه - دوري- اين همه به درازا نميكشيد! نشاني كامل تو را آهو بچههايي - كه خاطرشان جمع بود- به خاطرم سپردند؛ و من صاف پيچيدم به سمت چشمانت! اي كاش ميتوانستم چيزي بگويم- تا رضا دهي! رضاي من، تويي! دلها را، آب ميكني؛ و گرنه - اين همه دريا- مگر ميشود از چشمخانهيي بتراود؟!
مكان، امكان تو را ندارد از قدمگاهت آفتاب، قد ميكشد! مشت زايرانت را اگر بگشايند - دست كم - بهشت را، در خويش دارد! قرار ما حرم توست! زيارت نامهات، زيارت نامه نيست زبان عاشقيست! نگاهت به غزالان غريب دل ميدهد! اي تدارك تقدير تكليف شبهاي بيداري را روشن كه ميسازي، فرشتهها نيز تاب نميآورند كه نيايند! از پاي نگاهت اي كاش، هر گز برخيزم! - «برايت بميرم»! وقتي تو هستي مرگ كاري ندارد! در روزگار قحطي مرد و عشق مهرباني نگاهت را كه ميبيند دست بردار نيست! مگر ميشود تو را اسير ديد؟! كبوتران حرم، غم ندارند: شيب تو - نيز- صعودي ست! مرا نميرسد با غريبنوازي تو، كنار بيايم! دل - كه ميگيرد- سراغ تو را ميگيرد بگذار هر چه ميخواهند بگويند؛ قرار ما حرم توست!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]زخمی تر از همیشه تو را داد می زنند
[=Microsoft Sans Serif]این آهوان خسته که فریاد می زنند
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]صحرا غریبه است و پر از دام های مرگ
[=Microsoft Sans Serif]هر جا نگاه می کنی انگار پای مرگ
[=Microsoft Sans Serif]اینجا کسی برای کسی سرپناه نیست
[=Microsoft Sans Serif]رحمی که نیست، کشتن آهو گناه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هر کس برای خاطر خود صید می کند
[=Microsoft Sans Serif]ضامن که نیست، هیچ کسی دادخواه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اینجا مسائلی است که دیگر عجیب نیست
[=Microsoft Sans Serif]گرگ از شکار کردن خود رو سیاه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حالا که هیچ راه فراری نمانده است
[=Microsoft Sans Serif]غیر از حریم امن شما بارگاه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حالا منم که رو به ضریحت نشسته ام
[=Microsoft Sans Serif]زخمی تر از همیشه و تنها و خسته ام
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آماده می شوم که دلم را برای صید...
[=Microsoft Sans Serif]در دام عشق افکنی ام تا برای صید
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دل بر ضریح عشق تو تنها گره زدم
[=Microsoft Sans Serif]خود را به تو حقیقت زیبا! گره زدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دستی بکش تو بر سر آهوی خسته که...
[=Microsoft Sans Serif]از دام های این همه صیاد رسته که...
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]طیبه تقی زاده [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آهو [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]کاش یک شب باز مهمان دوچشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif] ریزه خوار مشرقِ خوانِ دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] کاش یک شب می گذشتم از فراز چشم
[=Microsoft Sans Serif] تو گرم گلگشت خراسان دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]کاش یک شب می سرودم گنبد زرد تو را
[=Microsoft Sans Serif] فارغ از دنیا، غزل خوانِ دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] صحن و ایوان تو را ای کاش جارو می زدم
[=Microsoft Sans Serif]چون کبوترها، نگهبان دوچشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] ضامن آهوست، چشمان شهید روشنت
[=Microsoft Sans Serif] کاش آهوی بیابانِ دوچشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] کاش یک شب معرفت می چیدم از چشمان تو
[=Microsoft Sans Serif]غرقْ در دریایِ عرفان دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]صدا بزن دل مرا به حرمت کبوتران
[=Microsoft Sans Serif]دل شکسته ی مرا ببر به اوج آسمان
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تفقدی نما که دل، پر از هجوم خستگیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نشسته در وجود من، تمام غربت زمان
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تمام جان من پر است از آرزوی دیدنت
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]تبلور نیاز را، زچشم های من بخوان
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]به حسرت زیارتت، چه ناله ها که کرد دل [=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]و کارگر نشد یکی، میان آن همه فغان
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]همیشه عاشق توام اگر چه گاه تیره ام
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]غریب آشنای دل مرا به روشنی رسان
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چه گویمتمن از غمی که ریشه کرده در دلم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]بخواه تا ببینمت، دوباره هم امام جان!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]در ازل چون طرح آدم ريختند [=microsoft sans serif]با گِلم مهر رضا آميختند [=microsoft sans serif]غرق منت غرق آبادي شدم [=microsoft sans serif]لايق لطف خدادادي شدم [=microsoft sans serif]باز امشب دل توسل مي کند [=microsoft sans serif]بر لبم نام رضا گُل مي کند [=microsoft sans serif]اي عزيز فاطمه شمس الشموس [=microsoft sans serif]آفتاب نجمه مأنوس نفوس [=microsoft sans serif]قبله ي هفتم عزيز مرتضي [=microsoft sans serif]عالم آل محمد يا رضا [=microsoft sans serif]اي سراپا نور اجلالِ علي [=microsoft sans serif]اي علي دوم آل علي [=microsoft sans serif]پور موسي مظهر ا... و نور [=microsoft sans serif]خواهش موسي تويي در کوه طور [=microsoft sans serif]جاي هر دل بر سر بام تو نيست [=microsoft sans serif]هر زبان که لايق نام تو نيست [=microsoft sans serif]عالم و آدم ز تو گويد کم است [=microsoft sans serif]بردن نام تو اسم اعظم است
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]شاد شو اى دلكه رضا يار ماست [=microsoft sans serif]در دو جهان سيد و سالار ماست [=microsoft sans serif]ما همه پروانه ولى آن جناب [=microsoft sans serif]شمع فروزان شب تار ماست [=microsoft sans serif]غم ننمايد بدل ما مكان [=microsoft sans serif]چون كه رضا مونس و غمخوار ماست [=microsoft sans serif]دائره شكل ار بشود قلب ما [=microsoft sans serif]مهر رضا نقطه پرگار ماست [=microsoft sans serif]ما بجوارش چو پناهنده ايم [=microsoft sans serif]از همه آفات نگه دار ماست [=microsoft sans serif]روز قيامت نكنيم اضطراب [=microsoft sans serif]انكه رضا يار و مددكار ماست [=Microsoft Sans Serif]
خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم راه می پویم نه با پا بلکه با سر بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسی بن جعفر بیشتر گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر ، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می کند قم را منوّر ، بیشتر قم ، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) بیشتر قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است ور نه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم لطف باباها ست معمولاً به دختر بشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنت را می کنم این گونه باور بیشتر مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد هر که بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی -جان زهرا- چون شنیدم که به مادر بیشتر دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی راست می گویم به ولله از ابوذر بیشتر
[=B nazanin]چند روز پیش بعد از اذان صبح بار و بندیل سفر را بستیم و به سمت مشهد الرضا حرکت کردیم.
[=B nazanin]جای شما خالی...خوش گذشت!مگر می شود مهمان امام رضا (ع) باشی و خوش نگذرد؟!
[=B nazanin]در این سفر چیزهایی را دیدم که شاید نوشتنش خالی از لطف نباشد...اولین باری نبود که به مشهد می رفتم.اما اولین باری بود که عشق هایی را می دیدم!قبل از آن هم بودند این عشق ها...من اما شاید با چشم های نشسته می رفتم و نمی دیدم...
[=B nazanin]این بار اما...
[=B nazanin]من پیرزنی را دیدم که به عشق امام رضا دست پیر مردی را گرفته بود و آرام و صبورانه یاریش می کرد تا محکم قدم بردارد به سمت حرم...و هر از گاهی لبخندی نثار یارش می کرد... به عشق امام رضا(ع) عاشق تر شده بودند...صمیمی تر شده بودند...صبورتر شده بودند...خاکی تر شده بودند... به عشق امام رضا(ع) حتی محترم تر شده بودند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من پسری را دیدم که به عشق امام رضا(ع) مادر ویلچر نشینش را 1400 کیلومتر تا مشهد آورده بود... به عشق امام رضا حتی خم به ابرویش نمی آورد وقتی تنه می زدند به او و ویلچر مادرش... به عشق امام رضا مادری تر شده بود...فرزندتر شده بود...مهربان تر شده بود...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من دختری را دیدم که به عشق امام رضا (ع) بی قرارتر شده بود... به عشق امام رضا(ع) زلال تر شده بود... تا نگاهش به ضریح افتاد انگار حاجتش فراموشش شد...فقط گریه می کرد و با صدای بلند می گفت:سلام آقای من...سلام مولای من...
[=B nazanin]من بانویی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) امام زمانی تر شده بود و ذکر "اللهم عجل لولیک الفرج" از زبانش نمیفتاد...
[=B nazanin]
[=B nazanin]
[=B nazanin]من بانویی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) کودک شده بود...معصوم تر شده بود...آرام تر شده بود...فقط به ضریح نگاه می کرد و اشک می ریخت..اشکهایش لحظه ای درنگ نمی کردند...بگویم همچو ابر بهار؟؟!...به عشق امام رضا(ع) بهاری تر شده بود...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من کودکانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) عابدتر شده بودند...از هر بنده ی مخلصی مخلص تر شده بودند... به عشق امام رضا(ع) حتی بزرگتر شده بودند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من مردمانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) زیر آفتاب سوزان خراسان نماز جماعت به پا داشتند و حتی از طولانی بودن رکوع ها و سجده ها، معترضانه یک آه هم نکشیدند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من مردمانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) با یکدیگر مهربان تر شده بودند...رفیق تر شده بودند...متحد تر شده بودند...آنقدر که اگر بانویی در بین شلوغی و ازدحام نزدیک ضریح بر اثر فشار هایی که جمعیت بر او وارد میکرد،به نفس تنگی میفتاد،بانوان اطرافش با اینکه می دانستند که اگر دست او را بگیرند و راه باز کنند برایش،از ضریح دور تر و دور تر خواهند شد بازهم او را یاری میرساندند...بانوانی بودند که اینگونه به عشق امام رضا(ع) از لمس ضریحش گذشتند و شاید در حسرتش ماندند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]صبح پنج شنبه خادمان امام رضا(ع) می رفتند برای جارو کشی و مردم پشت سرشان حرکت می کردند...یک نفر بینشان شعر میخواند...مدح میگفت...روضه ی ضریح شش گوشه میخواند...و عجیب صدایش به دل می نشست...آنقدر صدایش دلنشین بود که بی شک به عشق امام رضا(ع) صدایش گرم و نفسش حق شده بود...
[=B nazanin]
[=B nazanin]جنازه آورده بودند تا غریب الغربا گوشه چشمی به غربتشان در آن عالم بیندازد...غبطه خوردم به آنها...آنهایی که حتی اگر،اگر به عشق امام رضا کاری هم نکرده باشند،حالا اما آمده بودند به حرم امن الهی... به پیشگاه عزیز فاطمه(س)... به درگاه هشتمین نور امامت...آمده بودند بین مردمی که به عشق امام رضا(ع) جان می دادند...
[=B nazanin]من در مشهد،حوالی حرم مطهر مولایمان...مردمانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) بوی خدا گرفته بودند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]و اعتراف میکنم که امسال من به عشق امام رضا(ع) عاشق تر شدم و اگر بار دیگر توفیق زیارت ضامن آهو نصیبم بشود بیشترعاشقی خواهم کرد....آنقدر که دیگر مثل الآنم حسرت لحظاتی که میتوانستم در حرم باشم ولی نبودم را نخورم...
سلام.فردا دارم دارم میرم مشهد.
برای همتون دعا میکنم.شما هم دعا کنید تا محبت و نزدیکی به آقا رو تو دلم حس کنم.آخه 6یا5 بار تا حالا رفتم ولی فقط یک بار عشقش رو فهمیدم.
یاعلی:Gol:
**بر اساس واقعیت نقل شده**
شخصی کرد زبان که اسمش حسین و اهل کلات بود ، بنایی می کرد و میانسال بود .از بالای دار بست افتاد و کمرش ضربه خورد و ناقص شد ، به زحمت با عصا راه می رفت و از کار بیکار شد
هر چه معالجه کرد، نتیجه نداد.
پس از شش ماه به او گفتند:اگر به مشهد بروی و از امام رضا علیه السلام شفا بخواهی، خوب می شی.
بالاخره او را با قاطر به مشهد بردند و وارد حرم شدند .وقتی به صحن سقاخانه رسید ،با دو عصای چوبی به زور راه می رفت تا رسید به یکی از دربانهای حرم
حسین کرد بیسواد، فکر می کرد امام رضا علیه السلام شخصی زنده است که در یکی از اتاقهای حرم هست و او می تواند ایشان را ببیند
به دربان گفت: حضرت رضا علیه السلام کجاست؟ من از کلات آمده ام ،می خوام آقا رو ببینم .با ایشون کار دارم
دربان که فهمید این کرد کلاتی، آگاهی ندارد، با خودش گفت او را دست بیندازم و اذیتش کنم و با حالت تمسخر به یکی از مناره ها اشاره کرد و گفت :آقا آن بالاست
مرد کرد صاف و ساده ،گفت:چطور برم اون بالا؟
دربان ؛درب پله های مناره رو نشون داد و گفت :باید وارد این در بشی و از پله ها بری بالا.
مرد کرد، به طرف درب مناره رفت و با زحمت زیاد از پله اول و دوم بالا رفت و همینکه خواست با اون عصا ها از پله سوم بالا بره ،از آن بالا صدایی شنید که می فرمود: حسین بالا نیا ،برای تو زحمت دارد ،ما پایین میاییم
آقا امام رضا علیه السلام ،پایین تشریف آوردند.
حسین از دیدن آقا خوشحال شد و سلام کرد ،آن حضرت پس از جواب سلام، با لهجه کردی فرمود: حسین چه کار شده؟
حسین عرض کرد :شش ماه است که از کار افتاده ام ،حالا آمده ام تا مرا شفا بدید.
آقا امام رضا علیه السلام دستی به کمر حسین کشید ،درد کمرش برطرف شد ، عصاهایش افتاد و راحت روی پاهایش ایستاد و کمرش راست شد
حضرت برای احترام به مهمان، چوبهای عصا را برداشت و به دست حسین کرد کلاتی داد و به او فرمود :برو به سلامت و هر چه دیدی به آن دربان بگو
حسین از پله پایین آمد ، به طرف دربان رفت و هنوز از قضیه خبر نداشت و عصاهایی که قبلا زیر بغل می گرفت ،در دستش بود
دربان با دیدن او تعجب کرد و قضیه را پرسید .حسین قصه را گفت و به خاطر راهنمایی از دربان تشکر کرد و گفت خدا پدرت را بیامرزد که مرا خدمت امام فرستادی و رفت
دربان در حالیکه بر سر خود می زد به طرف پله ها دوید......
سلام.تو بانک جامع امام رضا(ع)این داستانها زیاد نقل شده.همه واقعی اند.پیشنهاد میکنم جستجو کنید ودانلود کنید.مخصوص موبایل هم هست.شاید تو این سایت هم باشه
یاعلی ابن موسی الرضا:Gol:
در میان همه خوبی ها، نقطة آغازی، جملة آغازی
در میان شعرم از میانِ همه قافیه ها
بیتِ زیبای پر از مه گونی
منِ خسته اما دور از محضر تو، دور از طاقی این گنبدِ زرد
دور از پنجرة خوبِ شِفا
من چه غمناکم و سرد در میان همه باورها
من چه کوتاه نظر، که نمی دانستم
همه جا در همه خانه خرابانِ خجول، توی قلبانی گرم
می تپی همچون نور
من نمی دانستم، همه جا شمعِ دلت نورانی است
و چه روشن می کرد دلِ تاریک و سیاهم یا رب!
مثل یک بوته سرخ، مثل یک مخمل نرم
زیر آواز قشنگ مهتاب، مثل یک شادی حوض،
که درونش پر از ماهی بود
شادتر می خوانم دوستت می دارم ، دوستت می دارم میلادت مبارک
با این که پر شده قلم از واژه های تو طبعم نمی کشد چه بگویم برای تو لکنت گرفته است زبان قصیده ام ماندم چگونه شعر بریزم به پای تو! جا مانده از شتاب تو این پای ناتوان دستم نمی رسد به غبار عبای تو این بار کرم کن و مضمون نو بده تا یک غزل شوم، بپرم در هوای تو از آن سوی ضریح به سویم اشاره کن شب های تار شعر مرا پر ستاره کن امشب دوباره شور تغزل گرفته ام حس شروع نغمه بلبل گرفته ام مثل نسیم روی چمن ها دویده ام هر جا رسیده ام خبر از گل گرفته ام بر دامن همیشه بهاری و سبز تو با نور اشک دست توسل گرفته ام از آسمان برای همه ناز می کنم تا گنبد طلای تو پرواز می کنم نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند مردم صدای آمدنت را شنیده اند این زائران خسته، به عشق ولادتت با عرض تهنیت به حضورت رسیده اند زیباتر از همیشه شده آستان تو آقا چه قدر ریسه برایت کشیده اند! بوی غذای حضرتی و این همه گدا مهمان نوازهای حرم سفره چیده اند ای کاش در ضیافت تو دعوتم کند امشب خدا نگاه تو را قسمتم کند من با تو از حصار غم آزاد می شوم با خواندن سرود تو دل شاد می شوم یک بار از خرابه ی دل بگذر و ببین از برکت قدوم تو آباد می شوم تا آن زمان که بیشه پر از رد پای توست آهوی دل سپرده ی صیاد می شوم از سنگ هم گذشتم و آهن شدم ولی! دارم ز جنس پنجره فولاد می شوم! عمریست زیر سایه ی دستت نشسته ام جز تو رضا به هیچ کسی دل نبسته ام هرگز ز عشق خویش جدایم نمی کنی محتاج بنده های خدایم نمی کنی گفتی سه بار دیدن زوار می رسی یا ایها الرئوف رهایم نمی کنی دل تنگ روضه های حسین و محرمم راهی خاک کرب و بلایم نمی کنی؟ این حرف آخریست که من با تو می زنم مهمان سفرۀ شهدایم نمی کنی؟ خورشید من بتاب و دلم را سفید کن وقت زیارت است مرا هم شهید کنشاعر : علی صالحی
[h=2]تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم
توروخواب دیدم , تورویادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود
دارم میرسم ,میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟
چرا عشق کم نیست ؟ارزونیه
...
ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه
غریبی که ازراه دور اومده
نوشتن:(به خورشید هشتم سلام)
به پابوسیِ ماه دور اومده
...
مگه دست من میرسه دست تو؟
صف عاشقاتو ببین پرشده
خودآسمونم نشسته زمین
نگا کن نگا کن زمین پرشده
میشینم همینجا نگات میکنم
کنارزنی که شبیه منه
داره غرق تو میشه حس می کنم
تورو توی اشکاش صدا میزنه
یه گوشه یکی زل زده سوی تو
میدونم میدونی دلش خونه نه ؟
داره عاشقت میشه باهر نگاش
مث عشق لیلی به مجنونه ,نه ؟
یکی توی سجده ست چن ساعته
همه عاشق صحن وسجاده ان
مث کفترات توی هفت آسمون
به گلدسته های تو دل داده ان
یه بچه کنارغم مادرش
نشسته به دستای تو زل زده
چه معصومِ ,انگاری از چشم هاش
به چشمای معصوم تو پل زده
چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است
مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است
اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم
شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است
یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت
حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است
بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام
فاصله بین من و روح من از مو كمتر است
با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن
چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است
بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی
آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است
از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه
عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | یک نظر
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند
باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند
عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند
×××
...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند
نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | 4 نظر
تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم
توروخواب دیدم , تورویادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود
دارم میرسم ,میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟
چرا عشق کم نیست ؟ارزونیه
...
ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه
غریبی که ازراه دور اومده
نوشتن:(به خورشید هشتم سلام)
به پابوسیِ ماه دور اومده
...
مگه دست من میرسه دست تو؟
صف عاشقاتو ببین پرشده
خودآسمونم نشسته زمین
نگا کن نگا کن زمین پرشده
میشینم همینجا نگات میکنم
کنارزنی که شبیه منه
داره غرق تو میشه حس می کنم
تورو توی اشکاش صدا میزنه
یه گوشه یکی زل زده سوی تو
میدونم میدونی دلش خونه نه ؟
داره عاشقت میشه باهر نگاش
مث عشق لیلی به مجنونه ,نه ؟
یکی توی سجده ست چن ساعته
همه عاشق صحن وسجاده ان
مث کفترات توی هفت آسمون
به گلدسته های تو دل داده ان
یه بچه کنارغم مادرش
نشسته به دستای تو زل زده
چه معصومِ ,انگاری از چشم هاش
به چشمای معصوم تو پل زده
چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است
مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است
اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم
شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است
یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت
حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است
بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام
فاصله بین من و روح من از مو كمتر است
با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن
چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است
بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی
آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است
از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه
عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | یک نظر
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند
باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند
عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند
×××
...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند
نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | 4 نظر
[h=2]شعر ولادت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام[/h] [h=2]شعر ولادت امام رضا علیه السلام[/h]
طلوع زیباى شمس الشموس از مشرق کرامت و رأفت مبارک!
میلاد هشتمین امام، هفتمین قبله و دهمین کشتی نجات، آقا امام رضا (علیه السّلام) بر شما مبارکباد.
ولادت باسعادت سلطان، امیر و ولی نعمت تمام ایرانیان، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک.
میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد، نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک باد.
میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس، برشما و خانواده ی گرامیتان، تبریک و تهنیت.
میلاد هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت بر عاشقان طریقش مبارک باد.
سلام بر سلطان خراسان؛ او که غبار قدمگاهش، سرمه دیدگان ماست.
میلاد على بن موسى الرضا، مأواى دلشکستگان و تکیهگاه درماندگان، بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد!
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا
السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
از عرش سلام سرمدی آوردند
آیینه ی حُسن سرمدی آوردند
با آمدن رضا (ع) از باغ بهشت
یک دسته گل محمدی آوردند
میلاد نور مبارک
به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد
به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد
خدا داد آنچه را وعده، بشد در ماه ذیقعده
که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند
ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا (علیه السلام) مبارکباد.
حریمت قبله ی جانم
بود حب تو ایمانم
تو را هر لحظه می خوانم
رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولای تو
گدایم من گدای تو
نهادم سر به پای تو
رضا جانم، رضا جانم
میلاد نور مبارک
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
با نام رضا به سینه ها گل بزنید
، با اشک به بارگاه او پل بزنید،
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بردامن ما دست توسل بزنید
ساقی امشب راحت جان می دهد
هر چه خواهی از کرم آن میدهد
گردش چرخ فلک بر کام ماست
حاجتت شاه خراسان می دهد
هر کی دلش اسیره سلطان عالمینه
کوی امام هشتم شیش گوشه ی حسینه
گل رنگ و بوی خود را زان بی قرینه دارد
شهر رضا صفای شهر مدینه دارد
بیــــا ای دوست ما را مفتخر کن
رهت دور است آن را مختصر کن
دل من خاک نیشــابوری تـوست
کـــرم فرما و از این دل گـذر کن!
من هم یه خطا کارم
اما با اینکه گنه کارم
در روز جزا شادم
از اینکه رضا دارم
سلطان سریر ارتضا ما را بس
فرزند علی مرتضی ما را بس
در روز جزا که مزد اعمال دهند
پاداش غلامی رضا ما را بس
***
سالها تاریخ شمسی گشت و گشت
شادمان شد تا شنید این سرگذشت
روز میلاد امام هشتم است
هشت هشت جمعه هشتاد و هشت
يا ضامن آهو!
در بند هواييم، يا ضامن آهو!
در فتنه رهاييم، يا ضامن آهو!
بی تاب و شکيبيم، تنها و غريبيم
بی سقف و سراييم، يا ضامن آهو!
عريانی پاييز، خاموشی پرهيز
بی برگ و نواييم، يا ضامن آهو!
سرگشتهتر از عمر، برگشتهتر از بخت
جويای وفاييم، يا ضامن آهو!
آلودهی بدنام، فرسودهی ايام
با خود به جفاييم، يا ضامن آهو!
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
اين گونه که ماييم، يا ضامن آهو!
پوچيم و کم از هيچ، هيچيم و کم از پوچ
جز نام نشاييم، يا ضامن آهو!
ننگينی ناميم، سنگينی ننگيم
در رنج و عناييم، يا ضامن آهو!
بی رد و نشانيم، از ديده نهانيم
امواج صداييم، يا ضامن آهو!
صيد شب و روزيم، پابند هنوزيم
در چنگ فناييم، يا ضامن آهو!
چندی است به تشويش، با چيستی خويش
در چون و چراييم، يا ضامن آهو!
با دامنی اندوه، خاموشتر از کوه
فرياد رساييم، يا ضامن آهو!
مجبور مخيّر، ابداع مکرر
تقدير قضاييم، يا ضامن آهو!
افتاده به عصيان، تن داده به کفران
آلودهرداييم، يا ضامن آهو!
حيران شدهی رنج، طوفانزدهی درد
دريای بکاييم، يا ضامن آهو!
تو گنج نهانی، ما رنج عناييم
بنگر به کجاييم، يا ضامن آهو!
با رنج پياپی، در معرکهی ری
بی قدر و بهاييم، يا ضامن آهو!
نه طالع مسعود، نه بانگ خوش عود
زندانی ناييم، يا ضامن آهو!
در غربت يمگان، در محبس شروان
زنجير به پاييم، يا ضامن آهو!
رانده ز نيستان، مانده ز ميستان
تا از تو جداييم، يا ضامن آهو!
سودای ضرر ما، کالای هدر ما
اوقات هباييم، يا ضامن آهو!
دلخسته و رسته، از هر چه گسسته
خواهان شماييم، يا ضامن آهو!
روزی بطلب تا، يک شب به تمنا
نزد تو بياييم، يا ضامن آهو!
در صحن و سرايت، ايوان طلايت
بالی بگشاييم، يا ضامن آهو!
با ما کرم تو، ما در حرم تو
ايمن ز بلاييم، يا ضامن آهو!
چشم از تو نگيريم، جز تو نپذيريم
اصرار گداييم، يا ضامن آهو!
در حسرت کويت، با حيرت رويت
آيينهلقاييم، يا ضامن آهو!
مشتاق زيارت، تا جبههی طاعت
بر خاک تو ساييم، يا ضامن آهو!
گو هر چه نبايد، گو هر چه ببايد
در کوی رضاييم، يا ضامن آهو!
آيا بپذيری، ما را بپذيری؟
در خوف و رجاييم، يا ضامن آهو!
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسليم شماييم، يا ضامن آهو!
فريادرسی تو، عيسینفسی تو
محتاج شفاييم، يا ضامن آهو!
هر چند گنهکار، هر قدر سيهکار
بی رنگ و رياييم، يا ضامن آهو!
ما بندهی درگاه، در پيش تو، اما
در عشق خداييم، يا ضامن آهو!
در رنج و تباهی، وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاييم، يا ضامن آهو!
ای چشمهی خورشيد، مهر تو درخشيد
در عين بقاييم، يا ضامن آهو!
ما همسفر شوق، فريادگرشوق
آوای دراييم، يا ضامن آهو!
همخانهی شبگير، همسايه تأثير
پرواز دعاييم، يا ضامن آهو!
همراز به خورشيد، دمساز به ناهيد
در شور و نواييم، يا ضامن آهو!
همصحبت صبحيم، همسوی نسيميم
همدوش صباييم، يا ضامن آهو!
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گويای ثناييم، يا ضامن آهو!
سوگند الستيم، پيمان نشکستيم
در عهد «بلی»ييم، يا ضامن آهو!
يار ضعفا تو، خود ضامن ما تو
ما اهل خطاييم، يا ضامن آهو!
هم مسکنت ما، هر مرحمت تو
مسکين غناييم، يا ضامن آهو!
از فقر سروديم، يا فخر نموديم
فخر فقراييم، يا ضامن آهو!
نه نقل فلاطون، نه عقل ارسطو
جويای هداييم، يا ضامن آهو!
هنگامهی وهم آن، کجراههی فهم اين
ما اهل ولاييم، يا ضامن آهو!
از گوهر پاکيم، از کوثر صافيم
فرزند نياييم، يا ضامن آهو!
چاووش شب رزم، سرجوش تب رزم
شوق شهداييم ، يا ضامن آهو!
ايمان به تو داريم، يونان بگذاريم
تشريکزداييم، يا ضامن آهو!
منشور نشابور، سرسلسلهی نور
با حکمت و راييم، يا ضامن آهو!
تو راه مجسّم، گر راه به عالم
جز تو بنماييم، يا ضامن آهو!
تا صور قيامت، با شور ندامت
شايان جزاييم، يا ضامن آهو!
همراهی استاد آگاهیمان داد
کز تو بسراييم، يا ضامن آهو!
اين بخت سهيل است، کش سوی تو ميل است
در نور و ضياييم، يا ضامن آهو!
زين نظم بدايع، وين اختر طالع
اقبالهماييم، يا ضامن آهو!
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانه اش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دِین چارده معصومم(ص)اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی بن جعفر(ص) بیشتر
گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِِ[1]» گفتنش رو به قم است
باسلامش میکند قم را منور ، بیشتر
قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) [2]بیشتر
قصد اینبارِ قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
در مقامش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف بابا ها ست معمولاً به دختر بشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنت را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تکمیل کرد
هرکه بامش بیش برفش ، نه! کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا
این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر
از غلامان شماهم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی
جان زهرا(س) ـ چون شنیدم که به مادر بیشترـ
دوستت دارم نمیدانم که باور میکنی
راست میگویم به وا.. از ابوذر بیشتر
بیشتر هایی که گفتم از تو خیلی کمترند
...امبرحسین رستمی
_______________________________________________________
[1] (فداک ابوک) جمله ای که بارها حضرت موسی بن جعفر(ع) به دخترشان فاطمه معصومه(ع) میفرمودند
[2] چهل اخترون زیارتگاهی در شهر قم
قرار ما
حرم توست ! هر كه درد ندارد
نبايد هم كه بيايد! چشمانم، به من دروغ نميگويند
خودم ديدم:
خادمان حرم داشتند
بيدردي را
- نامردي را-
جارو ميكردند! هر چند
درد ما، هم، قابل نيست
و گرنه
- دوري-
اين همه به درازا نميكشيد! نشاني كامل تو را
آهو بچههايي
- كه خاطرشان جمع بود-
به خاطرم سپردند؛ و من
صاف پيچيدم
به سمت چشمانت!
اي كاش ميتوانستم
چيزي بگويم-
تا رضا دهي!
رضاي من، تويي! دلها را، آب ميكني؛
و گرنه - اين همه دريا-
مگر ميشود
از چشمخانهيي بتراود؟!
مكان،
امكان تو را ندارد
از قدمگاهت
آفتاب، قد ميكشد! مشت زايرانت را
اگر بگشايند
- دست كم -
بهشت را، در خويش دارد! قرار ما
حرم توست! زيارت نامهات، زيارت نامه نيست
زبان عاشقيست! نگاهت
به غزالان غريب
دل ميدهد!
اي تدارك تقدير
تكليف شبهاي بيداري را
روشن كه ميسازي،
فرشتهها نيز
تاب نميآورند كه نيايند! از پاي نگاهت
اي كاش،
هر گز برخيزم!
- «برايت بميرم»! وقتي تو هستي
مرگ كاري ندارد!
در روزگار قحطي مرد و عشق
مهرباني
نگاهت را كه ميبيند
دست بردار نيست!
مگر ميشود
تو را اسير ديد؟! كبوتران حرم، غم ندارند:
شيب تو
- نيز-
صعودي ست!
مرا نميرسد
با غريبنوازي تو، كنار بيايم! دل - كه ميگيرد-
سراغ تو را ميگيرد بگذار هر چه ميخواهند بگويند؛
قرار ما
حرم توست!
خیلی زیبا بود..خیلی
یک صلوات کم بود ...
.....
برج شرف و سپهر عزّ و جاه است
حق كرده تجلّى از در و ديوارش
هرجا نگرى (فثم وجه الله ) است
دلا رضاى رضا جو، ز غير او بگسل
رضا ولى خدا شاه طوس شمس شموس
كه بى رضاى رضا طاعت بود باطل
بامر و نهى رضا گوش با كمال رضا
اگر رضاى خدا را توئى بجان مائل
سعادت دوجهان چونكه در رضاى رضاست
دمى مبادا شوى از رضاى او غافل
صبح ملكوت بود و من بودم و تو
دل محو قنوت بود و من بودم و تو
اي كاش پسه پنجره فولادت
يك لحظه سكوت بود و من بودم و تو
محبوب رضاست هر كه دل ريشتر است
از كعبه صفاي اين حرم بيشتر است
اينجاست طبيبي كه ندارد نوبت
هر دل كه شكسته تر بود پيشتر است
کاش من یک بچه آهو میشدم
میدویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
میدویدم تا که میدیدم تو را
پشت كوههای خراسون مرقد پاكتو دیدن
واسه او صحن مطهر تو غروب كنار ایوون
واسه كفترای معصوم كه تو آسمون میگردن
واسه آدمای مغموم كه میان، دخیل میبندن
واسه اون هوای تازه كه پر از عطر گلابه
اگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابه
واسه اون حوض قشنگی كه پر از آب زلاله
واسه سنگ فرشای ایوون كه برام خواب و خیاله
دل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونی
چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم
یا كه از تربت پاكت مثل یاسا بو بگیرم
واسه اون اوج شكفتن توی عالم زیارت
واسه اون لحظه كه آدم میرسه به بینهایت
روزى بطبيب عشق با صدق و صفا
گفتم كه بگو درد مرا چيست دوا
گفتا كه اگر علاج دردت خواهى
بشتاب بدربار شه طوس رضا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]زخمی تر از همیشه تو را داد می زنند
[=Microsoft Sans Serif]این آهوان خسته که فریاد می زنند
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]صحرا غریبه است و پر از دام های مرگ
[=Microsoft Sans Serif]هر جا نگاه می کنی انگار پای مرگ
[=Microsoft Sans Serif]اینجا کسی برای کسی سرپناه نیست
[=Microsoft Sans Serif]رحمی که نیست، کشتن آهو گناه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هر کس برای خاطر خود صید می کند
[=Microsoft Sans Serif]ضامن که نیست، هیچ کسی دادخواه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اینجا مسائلی است که دیگر عجیب نیست
[=Microsoft Sans Serif]گرگ از شکار کردن خود رو سیاه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حالا که هیچ راه فراری نمانده است
[=Microsoft Sans Serif]غیر از حریم امن شما بارگاه نیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حالا منم که رو به ضریحت نشسته ام
[=Microsoft Sans Serif]زخمی تر از همیشه و تنها و خسته ام
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آماده می شوم که دلم را برای صید...
[=Microsoft Sans Serif]در دام عشق افکنی ام تا برای صید
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دل بر ضریح عشق تو تنها گره زدم
[=Microsoft Sans Serif]خود را به تو حقیقت زیبا! گره زدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دستی بکش تو بر سر آهوی خسته که...
[=Microsoft Sans Serif]از دام های این همه صیاد رسته که...
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]طیبه تقی زاده
[=Microsoft Sans Serif]
به نام ايزد يكتا
لوگوي تبريك ولادت امام رضا كليك كنيد
وبلاگ فرهنگي پرچم داران اهل بيت از هيچ مناسبتي بي تفاوت نمي گذرد...
هر مناسبت يك لوگو
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]کاش یک شب باز مهمان دوچشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif] ریزه خوار مشرقِ خوانِ دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] کاش یک شب می گذشتم از فراز چشم
[=Microsoft Sans Serif] تو گرم گلگشت خراسان دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]کاش یک شب می سرودم گنبد زرد تو را
[=Microsoft Sans Serif] فارغ از دنیا، غزل خوانِ دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] صحن و ایوان تو را ای کاش جارو می زدم
[=Microsoft Sans Serif]چون کبوترها، نگهبان دوچشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] ضامن آهوست، چشمان شهید روشنت
[=Microsoft Sans Serif] کاش آهوی بیابانِ دوچشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] کاش یک شب معرفت می چیدم از چشمان تو
[=Microsoft Sans Serif]غرقْ در دریایِ عرفان دو چشمت می شدم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رضا اسماعیلی
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]صدا بزن دل مرا به حرمت کبوتران
[=Microsoft Sans Serif]دل شکسته ی مرا ببر به اوج آسمان
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تفقدی نما که دل، پر از هجوم خستگیست
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تمام جان من پر است از آرزوی دیدنت
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]تبلور نیاز را، زچشم های من بخوان
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]به حسرت زیارتت، چه ناله ها که کرد دل
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]و کارگر نشد یکی، میان آن همه فغان
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]همیشه عاشق توام اگر چه گاه تیره ام
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]غریب آشنای دل مرا به روشنی رسان
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چه گویمت من از غمی که ریشه کرده در دلم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
اي قبلة عشق قصر بلندت
آهوي دلها صيد كمندت
پرميكشد مرغ دلم سوي خراسان
اي رستگاري، ظل لوايتمولارضا، مولارضا، مولارضا جان
از شرط توحيد مهر ولايت
اي روضه ات چشم و چراغ اهل ايمان
مأمون به جانت كينه فزون كردمولا رضا، مولا رضا، مولارضاجان
زهر ستم داد قلب تو خون كرد
شد چشم عالم در عزايت گريه باران
مولا رضا، مولا رضا، مولارضاجان در شهر غربت از پا فتادي
به خاك حجره صورت نهادي
لب تشنه جان دادي تو چون شاه شهيدان
مولا رضا، مولا رضا، مولارضاجان
رسول زاده
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]در ازل چون طرح آدم ريختند
[=microsoft sans serif]با گِلم مهر رضا آميختند
[=microsoft sans serif]غرق منت غرق آبادي شدم
[=microsoft sans serif]لايق لطف خدادادي شدم
[=microsoft sans serif]باز امشب دل توسل مي کند
[=microsoft sans serif]بر لبم نام رضا گُل مي کند
[=microsoft sans serif]اي عزيز فاطمه شمس الشموس
[=microsoft sans serif]آفتاب نجمه مأنوس نفوس
[=microsoft sans serif]قبله ي هفتم عزيز مرتضي
[=microsoft sans serif]عالم آل محمد يا رضا
[=microsoft sans serif]اي سراپا نور اجلالِ علي
[=microsoft sans serif]اي علي دوم آل علي
[=microsoft sans serif]پور موسي مظهر ا... و نور
[=microsoft sans serif]خواهش موسي تويي در کوه طور
[=microsoft sans serif]جاي هر دل بر سر بام تو نيست
[=microsoft sans serif]هر زبان که لايق نام تو نيست
[=microsoft sans serif]عالم و آدم ز تو گويد کم است
[=microsoft sans serif]بردن نام تو اسم اعظم است
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]شاد شو اى دلكه رضا يار ماست
[=microsoft sans serif]در دو جهان سيد و سالار ماست
[=microsoft sans serif]ما همه پروانه ولى آن جناب
[=microsoft sans serif]شمع فروزان شب تار ماست
[=microsoft sans serif]غم ننمايد بدل ما مكان
[=microsoft sans serif]چون كه رضا مونس و غمخوار ماست
[=microsoft sans serif]دائره شكل ار بشود قلب ما
[=microsoft sans serif]مهر رضا نقطه پرگار ماست
[=microsoft sans serif]ما بجوارش چو پناهنده ايم
[=microsoft sans serif]از همه آفات نگه دار ماست
[=microsoft sans serif]روز قيامت نكنيم اضطراب
[=microsoft sans serif]انكه رضا يار و مددكار ماست
[=Microsoft Sans Serif]
روزی دو ســاعت آهــ پــشت پنجره فولاد
لــطــفا برای گـــریه هــایم شانه بنویســید
اینجاســـت داروخانه تـــضـــمینی عـــالم
این جملــــه را بالای ســـــقاخانه بنویسید
هر روز اگـــــر امـکان ندارد لا اقتل آقـا
توفیــــق این درگـــاه را ماهانه بنویـــسید
نامــــــــــــــم میان زائــــــــران توست
زائـــــر اگر هم نیستـــــم، دیوانه بنویسید
مــــشهد، حرم یک عمر پشت پنجره فولاد
جای مــــــسکن هم برایم دانـــــه بنویسی
که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر
عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش
پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم
راه می پویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی بن جعفر بیشتر
گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر ، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش می کند قم را منوّر ، بیشتر
قم ، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است
ور نه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر
در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم
لطف باباها ست معمولاً به دختر بشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنت را می کنم این گونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد
هر که بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر
از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی
-جان زهرا- چون شنیدم که به مادر بیشتر
دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی
راست می گویم به ولله از ابوذر بیشتر
:Gol: قربون کبوترای حرمت امام رضا.... قربون این همه لطف و کرمت امام رضا...
:Gol:
:Gol:
:Gol:
[=B nazanin]
[=B nazanin]
[=B nazanin]چند روز پیش بعد از اذان صبح بار و بندیل سفر را بستیم و به سمت مشهد الرضا حرکت کردیم.
[=B nazanin]جای شما خالی...خوش گذشت!مگر می شود مهمان امام رضا (ع) باشی و خوش نگذرد؟!
[=B nazanin]در این سفر چیزهایی را دیدم که شاید نوشتنش خالی از لطف نباشد...اولین باری نبود که به مشهد می رفتم.اما اولین باری بود که عشق هایی را می دیدم!قبل از آن هم بودند این عشق ها...من اما شاید با چشم های نشسته می رفتم و نمی دیدم...
[=B nazanin]این بار اما...
[=B nazanin]من پیرزنی را دیدم که به عشق امام رضا دست پیر مردی را گرفته بود و آرام و صبورانه یاریش می کرد تا محکم قدم بردارد به سمت حرم...و هر از گاهی لبخندی نثار یارش می کرد... به عشق امام رضا(ع) عاشق تر شده بودند...صمیمی تر شده بودند...صبورتر شده بودند...خاکی تر شده بودند... به عشق امام رضا(ع) حتی محترم تر شده بودند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من پسری را دیدم که به عشق امام رضا(ع) مادر ویلچر نشینش را 1400 کیلومتر تا مشهد آورده بود... به عشق امام رضا حتی خم به ابرویش نمی آورد وقتی تنه می زدند به او و ویلچر مادرش... به عشق امام رضا مادری تر شده بود...فرزندتر شده بود...مهربان تر شده بود...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من دختری را دیدم که به عشق امام رضا (ع) بی قرارتر شده بود... به عشق امام رضا(ع) زلال تر شده بود... تا نگاهش به ضریح افتاد انگار حاجتش فراموشش شد...فقط گریه می کرد و با صدای بلند می گفت:سلام آقای من...سلام مولای من...
[=B nazanin]من بانویی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) امام زمانی تر شده بود و ذکر "اللهم عجل لولیک الفرج" از زبانش نمیفتاد...
[=B nazanin]
[=B nazanin]
[=B nazanin]من بانویی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) کودک شده بود...معصوم تر شده بود...آرام تر شده بود...فقط به ضریح نگاه می کرد و اشک می ریخت..اشکهایش لحظه ای درنگ نمی کردند...بگویم همچو ابر بهار؟؟!...به عشق امام رضا(ع) بهاری تر شده بود...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من کودکانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) عابدتر شده بودند...از هر بنده ی مخلصی مخلص تر شده بودند... به عشق امام رضا(ع) حتی بزرگتر شده بودند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من مردمانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) زیر آفتاب سوزان خراسان نماز جماعت به پا داشتند و حتی از طولانی بودن رکوع ها و سجده ها، معترضانه یک آه هم نکشیدند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]من مردمانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) با یکدیگر مهربان تر شده بودند...رفیق تر شده بودند...متحد تر شده بودند...آنقدر که اگر بانویی در بین شلوغی و ازدحام نزدیک ضریح بر اثر فشار هایی که جمعیت بر او وارد میکرد،به نفس تنگی میفتاد،بانوان اطرافش با اینکه می دانستند که اگر دست او را بگیرند و راه باز کنند برایش،از ضریح دور تر و دور تر خواهند شد بازهم او را یاری میرساندند...بانوانی بودند که اینگونه به عشق امام رضا(ع) از لمس ضریحش گذشتند و شاید در حسرتش ماندند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]صبح پنج شنبه خادمان امام رضا(ع) می رفتند برای جارو کشی و مردم پشت سرشان حرکت می کردند...یک نفر بینشان شعر میخواند...مدح میگفت...روضه ی ضریح شش گوشه میخواند...و عجیب صدایش به دل می نشست...آنقدر صدایش دلنشین بود که بی شک به عشق امام رضا(ع) صدایش گرم و نفسش حق شده بود...
[=B nazanin]
[=B nazanin]جنازه آورده بودند تا غریب الغربا گوشه چشمی به غربتشان در آن عالم بیندازد...غبطه خوردم به آنها...آنهایی که حتی اگر،اگر به عشق امام رضا کاری هم نکرده باشند،حالا اما آمده بودند به حرم امن الهی... به پیشگاه عزیز فاطمه(س)... به درگاه هشتمین نور امامت...آمده بودند بین مردمی که به عشق امام رضا(ع) جان می دادند...
[=B nazanin]من در مشهد،حوالی حرم مطهر مولایمان...مردمانی را دیدم که به عشق امام رضا(ع) بوی خدا گرفته بودند...
[=B nazanin]
[=B nazanin]و اعتراف میکنم که امسال من به عشق امام رضا(ع) عاشق تر شدم و اگر بار دیگر توفیق زیارت ضامن آهو نصیبم بشود بیشترعاشقی خواهم کرد....آنقدر که دیگر مثل الآنم حسرت لحظاتی که میتوانستم در حرم باشم ولی نبودم را نخورم...
خیلی قشنگ بودممنون :Rose:
سلام.فردا دارم دارم میرم مشهد.
برای همتون دعا میکنم.شما هم دعا کنید تا محبت و نزدیکی به آقا رو تو دلم حس کنم.آخه 6یا5 بار تا حالا رفتم ولی فقط یک بار عشقش رو فهمیدم.
یاعلی:Gol:
شخصی کرد زبان که اسمش حسین و اهل کلات بود ، بنایی می کرد و میانسال بود .از بالای دار بست افتاد و کمرش ضربه خورد و ناقص شد ، به زحمت با عصا راه می رفت و از کار بیکار شد
هر چه معالجه کرد، نتیجه نداد.
پس از شش ماه به او گفتند:اگر به مشهد بروی و از امام رضا علیه السلام شفا بخواهی، خوب می شی.
بالاخره او را با قاطر به مشهد بردند و وارد حرم شدند .وقتی به صحن سقاخانه رسید ،با دو عصای چوبی به زور راه می رفت تا رسید به یکی از دربانهای حرم
حسین کرد بیسواد، فکر می کرد امام رضا علیه السلام شخصی زنده است که در یکی از اتاقهای حرم هست و او می تواند ایشان را ببیند
به دربان گفت: حضرت رضا علیه السلام کجاست؟ من از کلات آمده ام ،می خوام آقا رو ببینم .با ایشون کار دارم
دربان که فهمید این کرد کلاتی، آگاهی ندارد، با خودش گفت او را دست بیندازم و اذیتش کنم و با حالت تمسخر به یکی از مناره ها اشاره کرد و گفت :آقا آن بالاست
مرد کرد صاف و ساده ،گفت:چطور برم اون بالا؟
دربان ؛درب پله های مناره رو نشون داد و گفت :باید وارد این در بشی و از پله ها بری بالا.
مرد کرد، به طرف درب مناره رفت و با زحمت زیاد از پله اول و دوم بالا رفت و همینکه خواست با اون عصا ها از پله سوم بالا بره ،از آن بالا صدایی شنید که می فرمود: حسین بالا نیا ،برای تو زحمت دارد ،ما پایین میاییم
آقا امام رضا علیه السلام ،پایین تشریف آوردند.
حسین از دیدن آقا خوشحال شد و سلام کرد ،آن حضرت پس از جواب سلام، با لهجه کردی فرمود: حسین چه کار شده؟
حسین عرض کرد :شش ماه است که از کار افتاده ام ،حالا آمده ام تا مرا شفا بدید.
آقا امام رضا علیه السلام دستی به کمر حسین کشید ،درد کمرش برطرف شد ، عصاهایش افتاد و راحت روی پاهایش ایستاد و کمرش راست شد
حضرت برای احترام به مهمان، چوبهای عصا را برداشت و به دست حسین کرد کلاتی داد و به او فرمود :برو به سلامت و هر چه دیدی به آن دربان بگو
حسین از پله پایین آمد ، به طرف دربان رفت و هنوز از قضیه خبر نداشت و عصاهایی که قبلا زیر بغل می گرفت ،در دستش بود
دربان با دیدن او تعجب کرد و قضیه را پرسید .حسین قصه را گفت و به خاطر راهنمایی از دربان تشکر کرد و گفت خدا پدرت را بیامرزد که مرا خدمت امام فرستادی و رفت
دربان در حالیکه بر سر خود می زد به طرف پله ها دوید......
*_*_*_*
یا ضامن آهو نظری
سلام.تو بانک جامع امام رضا(ع)این داستانها زیاد نقل شده.همه واقعی اند.پیشنهاد میکنم جستجو کنید ودانلود کنید.مخصوص موبایل هم هست.شاید تو این سایت هم باشه
یاعلی ابن موسی الرضا:Gol:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
الحمد لله رب العالمین
در میان شعرم از میانِ همه قافیه ها
بیتِ زیبای پر از مه گونی
منِ خسته اما دور از محضر تو، دور از طاقی این گنبدِ زرد
دور از پنجرة خوبِ شِفا
من چه غمناکم و سرد در میان همه باورها
من چه کوتاه نظر، که نمی دانستم
همه جا در همه خانه خرابانِ خجول، توی قلبانی گرم
می تپی همچون نور
من نمی دانستم، همه جا شمعِ دلت نورانی است
و چه روشن می کرد دلِ تاریک و سیاهم یا رب!
مثل یک بوته سرخ، مثل یک مخمل نرم
زیر آواز قشنگ مهتاب، مثل یک شادی حوض،
که درونش پر از ماهی بود
شادتر می خوانم دوستت می دارم ، دوستت می دارم
میلادت مبارک
طبعم نمی کشد چه بگویم برای تو
لکنت گرفته است زبان قصیده ام
ماندم چگونه شعر بریزم به پای تو!
جا مانده از شتاب تو این پای ناتوان
دستم نمی رسد به غبار عبای تو
این بار کرم کن و مضمون نو بده
تا یک غزل شوم، بپرم در هوای تو
از آن سوی ضریح به سویم اشاره کن
شب های تار شعر مرا پر ستاره کن
امشب دوباره شور تغزل گرفته ام
حس شروع نغمه بلبل گرفته ام
مثل نسیم روی چمن ها دویده ام
هر جا رسیده ام خبر از گل گرفته ام
بر دامن همیشه بهاری و سبز تو
با نور اشک دست توسل گرفته ام
از آسمان برای همه ناز می کنم
تا گنبد طلای تو پرواز می کنم
نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
این زائران خسته، به عشق ولادتت
با عرض تهنیت به حضورت رسیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا چه قدر ریسه برایت کشیده اند!
بوی غذای حضرتی و این همه گدا
مهمان نوازهای حرم سفره چیده اند
ای کاش در ضیافت تو دعوتم کند
امشب خدا نگاه تو را قسمتم کند
من با تو از حصار غم آزاد می شوم
با خواندن سرود تو دل شاد می شوم
یک بار از خرابه ی دل بگذر و ببین
از برکت قدوم تو آباد می شوم
تا آن زمان که بیشه پر از رد پای توست
آهوی دل سپرده ی صیاد می شوم
از سنگ هم گذشتم و آهن شدم ولی!
دارم ز جنس پنجره فولاد می شوم!
عمریست زیر سایه ی دستت نشسته ام
جز تو رضا به هیچ کسی دل نبسته ام
هرگز ز عشق خویش جدایم نمی کنی
محتاج بنده های خدایم نمی کنی
گفتی سه بار دیدن زوار می رسی
یا ایها الرئوف رهایم نمی کنی
دل تنگ روضه های حسین و محرمم
راهی خاک کرب و بلایم نمی کنی؟
این حرف آخریست که من با تو می زنم
مهمان سفرۀ شهدایم نمی کنی؟
خورشید من بتاب و دلم را سفید کن
وقت زیارت است مرا هم شهید کنشاعر : علی صالحی
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان
دور مرا از در و راهم بده
راهم بده آقا
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای رضاجان
:Sham:لا حول و لا قوة الا بالله
دل محو قنوت بود و من بودم و تو
ای کاش پس پنجره فولادت
یک لحظه سکوت بود و من بودم و تو
اى كاش حرم بودم و مهمان تو بودم/مهمان تو وسفره احسان تو بودم
يك عمر گذشت و سروسامان نگرفتم/اى كاش فقط بى سروسامان تو بودم
تا چشم گشودم به دلم مهر تو افتاد/زان روز چو آهوى بيابان تو بودم
طوفان عجيبى است غم عاشقى تو/چون موج اسير تو و طوفان تو بودم
اى گنبد عشق،من خسته دل اى كاش/چون كفتر پربسته ايوان تو بودم
يك پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست/اى كاش که زوار خراسان تو بودم
شعر وحید قاسمی برای میلاد امام رضا(ع)
گلدسته هايِ مرقدتان پايه هايِ عرش فانوس هايِ ساحل بي انتهايِ عرش
بر ساحت ضريح تو انس وملك دخيل
آيينه كاري حرمت كار جبرئيل
زوار خاكي حرمت كبريايي اند
سرگرم كاروكسب شريف گدايي اند
هرلحظه فطرس آمده پابوسيِ شما
طفلي هميشه مانده پَرش زيردست وپا
لاهوتيان مقلد احكام عشق تان
مِي خوارگان دائميِ جام عشق تان
اي قبله ي نياز سماواتيان رضا
پير مغانِ دير خراباتيان رضا
صدها ستاره مست شراب نگاه تان
بال فرشته هايِ سما فرش راه تان
پيغمبران ز محضرتان فيض مي برند
بهر كبوتران حرم دانه مي خرند
روح الامين به لطف شما دل سپرده است
او با كبوتران حرم دانه خورده است
امشب دخيل پنجره فولاد مي شوم
در بيستون عشق تو فرهاد مي شوم
اي نورلايزال، بگو با دلم سخن
شد بقعه ي مطهرتان كوه طور من
شيرين دهن، حديث تو طعم عسل دهد
زيبا سخن،كلام تو عطر غزل دهد
آقا نگاهتان به گِلم روح داده است
تاثير چشم هايِ شما فوق العاده است
من كافر نگاه اهورايي توام
مجذوب طرز خنده ي زهرايي توام
دربين پيروان تو ملحدترين منم
زنديقيِ رسيده به مرز يقين منم
تا بت پرست كعبه ي خال شما شدم
زاهدترين خليفه ي ملك خدا شدم
از زير قبه ي تو به معراج مي روم
ديوانه وار در پي حلاج مي روم
قرآن مقام شامخ تان را ستوده است
گنجينه ي حقايق خود را گشوده است
با گوشه چشمِ فاطميِ خود چها كني!
سنگ سياه قلبِ مرا ،كهربا كني
من از پل صراط جزا پرت مي شوم
دستم اگر كه روز قيامت رها كني
آقا چه مي شود كه مرا در صف حساب
از لابه لاي آن همه آدم سوا كني
آقا چه مي شود كه شوم مَحرم و شما
من را براي ديدن زهرا صدا كني
آقا سعادت دو جهان قسمتم شود
يكبار اگر براي غلامت دعا كني
شعر شبنم فرضی زاده برای امام رضا(ع)
[h=2]تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم
توروخواب دیدم , تورویادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود
دارم میرسم ,میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟
چرا عشق کم نیست ؟ارزونیه
...
ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه
غریبی که ازراه دور اومده
نوشتن:(به خورشید هشتم سلام)
به پابوسیِ ماه دور اومده
...
مگه دست من میرسه دست تو؟
صف عاشقاتو ببین پرشده
خودآسمونم نشسته زمین
نگا کن نگا کن زمین پرشده
میشینم همینجا نگات میکنم
کنارزنی که شبیه منه
داره غرق تو میشه حس می کنم
تورو توی اشکاش صدا میزنه
یه گوشه یکی زل زده سوی تو
میدونم میدونی دلش خونه نه ؟
داره عاشقت میشه باهر نگاش
مث عشق لیلی به مجنونه ,نه ؟
یکی توی سجده ست چن ساعته
همه عاشق صحن وسجاده ان
مث کفترات توی هفت آسمون
به گلدسته های تو دل داده ان
یه بچه کنارغم مادرش
نشسته به دستای تو زل زده
چه معصومِ ,انگاری از چشم هاش
به چشمای معصوم تو پل زده
...
چقد عاشقات پاک وخوبن آقا
میذاری منم خاک پاشون بشم؟
آخه عاشق عاشقاتم شدم
فدای امام رضا(ع) شون بشم
.....
سفر...روز آخر...یه بغض عجیب
نگات میکنم بانگاهِ ترم
داری دور میشی ..دارم میرسم
توی خلوت کوپه ی آخرم[/h]
برچسبها: میلاد امام رضا, ع نوشته شده توسط وحیده افضلی در جمعه بیست و دوم شهریور 1392 | نظر بدهید
شعر قاسم صرافان برای امام رضا(ع)
چون ماهیان برکهام، بیتاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت
افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !
تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطهخواه»م یا رضا !
مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !
یادم نمیآید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانهات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمندهی آن اشتباهم یا رضا !
یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !
از آب سقا خانهات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا ! نوشته شده توسط وحیده افضلی در شنبه سی ام دی 1391 | 8 نظر
شعر مهدی رحیمی برای امام رضا(ع)
چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است
مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است
اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم
شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است
یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت
حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است
بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام
فاصله بین من و روح من از مو كمتر است
با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن
چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است
بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی
آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است
از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه
عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است
نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | یک نظر
شعر مریم سقلاطونی برای امام رضا(ع)
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند
باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند
عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند
×××
...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند
نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | 4 نظر
شعر وحید قاسمی برای میلاد امام رضا(ع)
گلدسته هايِ مرقدتان پايه هايِ عرش فانوس هايِ ساحل بي انتهايِ عرش
بر ساحت ضريح تو انس وملك دخيل
آيينه كاري حرمت كار جبرئيل
زوار خاكي حرمت كبريايي اند
سرگرم كاروكسب شريف گدايي اند
هرلحظه فطرس آمده پابوسيِ شما
طفلي هميشه مانده پَرش زيردست وپا
لاهوتيان مقلد احكام عشق تان
مِي خوارگان دائميِ جام عشق تان
اي قبله ي نياز سماواتيان رضا
پير مغانِ دير خراباتيان رضا
صدها ستاره مست شراب نگاه تان
بال فرشته هايِ سما فرش راه تان
پيغمبران ز محضرتان فيض مي برند
بهر كبوتران حرم دانه مي خرند
روح الامين به لطف شما دل سپرده است
او با كبوتران حرم دانه خورده است
امشب دخيل پنجره فولاد مي شوم
در بيستون عشق تو فرهاد مي شوم
اي نورلايزال، بگو با دلم سخن
شد بقعه ي مطهرتان كوه طور من
شيرين دهن، حديث تو طعم عسل دهد
زيبا سخن،كلام تو عطر غزل دهد
آقا نگاهتان به گِلم روح داده است
تاثير چشم هايِ شما فوق العاده است
من كافر نگاه اهورايي توام
مجذوب طرز خنده ي زهرايي توام
دربين پيروان تو ملحدترين منم
زنديقيِ رسيده به مرز يقين منم
تا بت پرست كعبه ي خال شما شدم
زاهدترين خليفه ي ملك خدا شدم
از زير قبه ي تو به معراج مي روم
ديوانه وار در پي حلاج مي روم
قرآن مقام شامخ تان را ستوده است
گنجينه ي حقايق خود را گشوده است
با گوشه چشمِ فاطميِ خود چها كني!
سنگ سياه قلبِ مرا ،كهربا كني
من از پل صراط جزا پرت مي شوم
دستم اگر كه روز قيامت رها كني
آقا چه مي شود كه مرا در صف حساب
از لابه لاي آن همه آدم سوا كني
آقا چه مي شود كه شوم مَحرم و شما
من را براي ديدن زهرا صدا كني
آقا سعادت دو جهان قسمتم شود
يكبار اگر براي غلامت دعا كني
نوشته شده توسط وحیده افضلی در یکشنبه هفدهم مهر 1390 | 2 نظر
شعر غلامرضا سازگار برای میلاد امام رضا(ع)
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشت الهی سحر کنید
با زائرین این حرم الله سر کنید
مدح رضا چو آیة قرآن ز بر کنید
عید بزرگ شیعة آل پیمبر است
میلاد هشتمین حجج الله اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهرة حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن
میلاد پارة تن زهرا و احمد است
شمس الشموس عالم آل محمد است
این مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینة تمام نمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است
قرآن روی سینة موسی ابن جعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست این
جان رو نما دهید که روی خداست این
روشن هزار سینة سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بسته اند خیل رسل در حضور او
دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظاره اش
دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش
هر قامتی که سرو لب جو نمی شود
هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود
هر پادشه که ضامن آهو نمی شود
هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود
در طوس پارة تن احمد بود یکی
آری رئوف آل محمد بود یکی
ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج
جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست
گردون هماره دور زند در طریق تو
خورشید خشت گوشة صحن عتیق تو
با آن همه کرامت و لطف دقیق تو
خود را شمرده اند گدایان رفیق تو
دستی که دست لطف خدا می شود تویی
شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی
یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام
فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام
سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام
پیش از سلام زائر خود را کند سلام
پیوسته دست بر سر زوار می کشی
تو کیستی که ناز گنه کار می کشی
پاییز بوستان دل ما بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گل بوسة امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا
شرمنده ام از این که بپرسند کیستم
از ذره کمترم نتوان گفت چیستم
در پرتو کرامت خورشید زیستم
روزی که نیستم به کنار تو نیستم
با یک دم تو صبحدم عید می شوم
در آفتاب صحن تو، توحید می شوم
گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت
خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت
بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت
من دور گندم کرم تو کبوترم
ردّم نکن که از همه بی آبروترم
ای نقش دیده و دل ما جای پای تو
روح الامین کبوتر صحن و سرای تو
مضمون بده که از تو بگویم برای تو
"میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو
راهم بده که ذاکر ناقابل توام
انگار اینکه خاک ره دعبل توام
شعر شبنم فرضی زاده برای امام رضا(ع)
تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم
توروخواب دیدم , تورویادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود
دارم میرسم ,میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟
چرا عشق کم نیست ؟ارزونیه
...
ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه
غریبی که ازراه دور اومده
نوشتن:(به خورشید هشتم سلام)
به پابوسیِ ماه دور اومده
...
مگه دست من میرسه دست تو؟
صف عاشقاتو ببین پرشده
خودآسمونم نشسته زمین
نگا کن نگا کن زمین پرشده
میشینم همینجا نگات میکنم
کنارزنی که شبیه منه
داره غرق تو میشه حس می کنم
تورو توی اشکاش صدا میزنه
یه گوشه یکی زل زده سوی تو
میدونم میدونی دلش خونه نه ؟
داره عاشقت میشه باهر نگاش
مث عشق لیلی به مجنونه ,نه ؟
یکی توی سجده ست چن ساعته
همه عاشق صحن وسجاده ان
مث کفترات توی هفت آسمون
به گلدسته های تو دل داده ان
یه بچه کنارغم مادرش
نشسته به دستای تو زل زده
چه معصومِ ,انگاری از چشم هاش
به چشمای معصوم تو پل زده
...
چقد عاشقات پاک وخوبن آقا
میذاری منم خاک پاشون بشم؟
آخه عاشق عاشقاتم شدم
فدای امام رضا(ع) شون بشم
.....
سفر...روز آخر...یه بغض عجیب
نگات میکنم بانگاهِ ترم
داری دور میشی ..دارم میرسم
توی خلوت کوپه ی آخرم
برچسبها: میلاد امام رضا, ع نوشته شده توسط وحیده افضلی در جمعه بیست و دوم شهریور 1392 | نظر بدهید
شعر قاسم صرافان برای امام رضا(ع)
چون ماهیان برکهام، بیتاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت
افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !
تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطهخواه»م یا رضا !
مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !
یادم نمیآید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانهات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمندهی آن اشتباهم یا رضا !
یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !
از آب سقا خانهات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا ! نوشته شده توسط وحیده افضلی در شنبه سی ام دی 1391 | 8 نظر
شعر مهدی رحیمی برای امام رضا(ع)
چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است
مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است
اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم
شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است
یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت
حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است
بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام
فاصله بین من و روح من از مو كمتر است
با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن
چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است
بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی
آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است
از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه
عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است
نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | یک نظر
شعر مریم سقلاطونی برای امام رضا(ع)
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند
باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند
عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند
×××
...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند
نوشته شده توسط وحیده افضلی در پنجشنبه بیست و نهم دی 1390 | 4 نظر
شعر وحید قاسمی برای میلاد امام رضا(ع)
گلدسته هايِ مرقدتان پايه هايِ عرش فانوس هايِ ساحل بي انتهايِ عرش
بر ساحت ضريح تو انس وملك دخيل
آيينه كاري حرمت كار جبرئيل
زوار خاكي حرمت كبريايي اند
سرگرم كاروكسب شريف گدايي اند
هرلحظه فطرس آمده پابوسيِ شما
طفلي هميشه مانده پَرش زيردست وپا
لاهوتيان مقلد احكام عشق تان
مِي خوارگان دائميِ جام عشق تان
اي قبله ي نياز سماواتيان رضا
پير مغانِ دير خراباتيان رضا
صدها ستاره مست شراب نگاه تان
بال فرشته هايِ سما فرش راه تان
پيغمبران ز محضرتان فيض مي برند
بهر كبوتران حرم دانه مي خرند
روح الامين به لطف شما دل سپرده است
او با كبوتران حرم دانه خورده است
امشب دخيل پنجره فولاد مي شوم
در بيستون عشق تو فرهاد مي شوم
اي نورلايزال، بگو با دلم سخن
شد بقعه ي مطهرتان كوه طور من
شيرين دهن، حديث تو طعم عسل دهد
زيبا سخن،كلام تو عطر غزل دهد
آقا نگاهتان به گِلم روح داده است
تاثير چشم هايِ شما فوق العاده است
من كافر نگاه اهورايي توام
مجذوب طرز خنده ي زهرايي توام
دربين پيروان تو ملحدترين منم
زنديقيِ رسيده به مرز يقين منم
تا بت پرست كعبه ي خال شما شدم
زاهدترين خليفه ي ملك خدا شدم
از زير قبه ي تو به معراج مي روم
ديوانه وار در پي حلاج مي روم
قرآن مقام شامخ تان را ستوده است
گنجينه ي حقايق خود را گشوده است
با گوشه چشمِ فاطميِ خود چها كني!
سنگ سياه قلبِ مرا ،كهربا كني
من از پل صراط جزا پرت مي شوم
دستم اگر كه روز قيامت رها كني
آقا چه مي شود كه مرا در صف حساب
از لابه لاي آن همه آدم سوا كني
آقا چه مي شود كه شوم مَحرم و شما
من را براي ديدن زهرا صدا كني
آقا سعادت دو جهان قسمتم شود
يكبار اگر براي غلامت دعا كني
نوشته شده توسط وحیده افضلی در یکشنبه هفدهم مهر 1390 | 2 نظر
شعر غلامرضا سازگار برای میلاد امام رضا(ع)
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشت الهی سحر کنید
با زائرین این حرم الله سر کنید
مدح رضا چو آیة قرآن ز بر کنید
عید بزرگ شیعة آل پیمبر است
میلاد هشتمین حجج الله اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهرة حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن
میلاد پارة تن زهرا و احمد است
شمس الشموس عالم آل محمد است
این مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینة تمام نمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است
قرآن روی سینة موسی ابن جعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست این
جان رو نما دهید که روی خداست این
روشن هزار سینة سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بسته اند خیل رسل در حضور او
دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظاره اش
دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش
هر قامتی که سرو لب جو نمی شود
هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود
هر پادشه که ضامن آهو نمی شود
هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود
در طوس پارة تن احمد بود یکی
آری رئوف آل محمد بود یکی
ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج
جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست
گردون هماره دور زند در طریق تو
خورشید خشت گوشة صحن عتیق تو
با آن همه کرامت و لطف دقیق تو
خود را شمرده اند گدایان رفیق تو
دستی که دست لطف خدا می شود تویی
شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی
یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام
فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام
سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام
پیش از سلام زائر خود را کند سلام
پیوسته دست بر سر زوار می کشی
تو کیستی که ناز گنه کار می کشی
پاییز بوستان دل ما بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گل بوسة امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا
شرمنده ام از این که بپرسند کیستم
از ذره کمترم نتوان گفت چیستم
در پرتو کرامت خورشید زیستم
روزی که نیستم به کنار تو نیستم
با یک دم تو صبحدم عید می شوم
در آفتاب صحن تو، توحید می شوم
گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت
خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت
بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت
من دور گندم کرم تو کبوترم
ردّم نکن که از همه بی آبروترم
ای نقش دیده و دل ما جای پای تو
روح الامین کبوتر صحن و سرای تو
مضمون بده که از تو بگویم برای تو
"میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو
راهم بده که ذاکر ناقابل توام
انگار اینکه خاک ره دعبل توام
[h=2]شعر ولادت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام[/h] [h=2]شعر ولادت امام رضا علیه السلام[/h]
ولادت باسعادت سلطان، امیر و ولی نعمت تمام ایرانیان، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک.
میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد، نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک باد.
میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس، برشما و خانواده ی گرامیتان، تبریک و تهنیت.
میلاد هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت بر عاشقان طریقش مبارک باد.
سلام بر سلطان خراسان؛ او که غبار قدمگاهش، سرمه دیدگان ماست.
میلاد على بن موسى الرضا، مأواى دلشکستگان و تکیهگاه درماندگان، بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد!
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا
السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
از عرش سلام سرمدی آوردند
آیینه ی حُسن سرمدی آوردند
با آمدن رضا (ع) از باغ بهشت
یک دسته گل محمدی آوردند
میلاد نور مبارک
به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد
به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد
خدا داد آنچه را وعده، بشد در ماه ذیقعده
که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند
ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا (علیه السلام) مبارکباد.
حریمت قبله ی جانم
بود حب تو ایمانم
تو را هر لحظه می خوانم
رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولای تو
گدایم من گدای تو
نهادم سر به پای تو
رضا جانم، رضا جانم
میلاد نور مبارک
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
با نام رضا به سینه ها گل بزنید
، با اشک به بارگاه او پل بزنید،
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بردامن ما دست توسل بزنید
ساقی امشب راحت جان می دهد
هر چه خواهی از کرم آن میدهد
گردش چرخ فلک بر کام ماست
حاجتت شاه خراسان می دهد
هر کی دلش اسیره سلطان عالمینه
کوی امام هشتم شیش گوشه ی حسینه
گل رنگ و بوی خود را زان بی قرینه دارد
شهر رضا صفای شهر مدینه دارد
بیــــا ای دوست ما را مفتخر کن
رهت دور است آن را مختصر کن
دل من خاک نیشــابوری تـوست
کـــرم فرما و از این دل گـذر کن!
من هم یه خطا کارم
اما با اینکه گنه کارم
در روز جزا شادم
از اینکه رضا دارم
سلطان سریر ارتضا ما را بس
فرزند علی مرتضی ما را بس
در روز جزا که مزد اعمال دهند
پاداش غلامی رضا ما را بس
شادمان شد تا شنید این سرگذشت
روز میلاد امام هشتم است
هشت هشت جمعه هشتاد و هشت
راسخون
ماهنامه اشارات
www.askquran.ir
www.mohebbinoreza.ir
http://www.hawzah.net
http://sms4u.parsiblog.com
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
من که کبوتر دلم،انس گرفته با رضا،
میشنوم ز قدسیان زمزمه ی رضا رضا...
(ولادت امام رضا(ع) رو تبریک میگم و التماس دعا دارم)يا ضامن آهو!
در بند هواييم، يا ضامن آهو!
در فتنه رهاييم، يا ضامن آهو!
بی تاب و شکيبيم، تنها و غريبيم
بی سقف و سراييم، يا ضامن آهو!
عريانی پاييز، خاموشی پرهيز
بی برگ و نواييم، يا ضامن آهو!
سرگشتهتر از عمر، برگشتهتر از بخت
جويای وفاييم، يا ضامن آهو!
آلودهی بدنام، فرسودهی ايام
با خود به جفاييم، يا ضامن آهو!
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
اين گونه که ماييم، يا ضامن آهو!
پوچيم و کم از هيچ، هيچيم و کم از پوچ
جز نام نشاييم، يا ضامن آهو!
ننگينی ناميم، سنگينی ننگيم
در رنج و عناييم، يا ضامن آهو!
بی رد و نشانيم، از ديده نهانيم
امواج صداييم، يا ضامن آهو!
صيد شب و روزيم، پابند هنوزيم
در چنگ فناييم، يا ضامن آهو!
چندی است به تشويش، با چيستی خويش
در چون و چراييم، يا ضامن آهو!
با دامنی اندوه، خاموشتر از کوه
فرياد رساييم، يا ضامن آهو!
مجبور مخيّر، ابداع مکرر
تقدير قضاييم، يا ضامن آهو!
افتاده به عصيان، تن داده به کفران
آلودهرداييم، يا ضامن آهو!
حيران شدهی رنج، طوفانزدهی درد
دريای بکاييم، يا ضامن آهو!
تو گنج نهانی، ما رنج عناييم
بنگر به کجاييم، يا ضامن آهو!
با رنج پياپی، در معرکهی ری
بی قدر و بهاييم، يا ضامن آهو!
نه طالع مسعود، نه بانگ خوش عود
زندانی ناييم، يا ضامن آهو!
در غربت يمگان، در محبس شروان
زنجير به پاييم، يا ضامن آهو!
رانده ز نيستان، مانده ز ميستان
تا از تو جداييم، يا ضامن آهو!
سودای ضرر ما، کالای هدر ما
اوقات هباييم، يا ضامن آهو!
دلخسته و رسته، از هر چه گسسته
خواهان شماييم، يا ضامن آهو!
روزی بطلب تا، يک شب به تمنا
نزد تو بياييم، يا ضامن آهو!
در صحن و سرايت، ايوان طلايت
بالی بگشاييم، يا ضامن آهو!
با ما کرم تو، ما در حرم تو
ايمن ز بلاييم، يا ضامن آهو!
چشم از تو نگيريم، جز تو نپذيريم
اصرار گداييم، يا ضامن آهو!
در حسرت کويت، با حيرت رويت
آيينهلقاييم، يا ضامن آهو!
مشتاق زيارت، تا جبههی طاعت
بر خاک تو ساييم، يا ضامن آهو!
گو هر چه نبايد، گو هر چه ببايد
در کوی رضاييم، يا ضامن آهو!
آيا بپذيری، ما را بپذيری؟
در خوف و رجاييم، يا ضامن آهو!
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسليم شماييم، يا ضامن آهو!
فريادرسی تو، عيسینفسی تو
محتاج شفاييم، يا ضامن آهو!
هر چند گنهکار، هر قدر سيهکار
بی رنگ و رياييم، يا ضامن آهو!
ما بندهی درگاه، در پيش تو، اما
در عشق خداييم، يا ضامن آهو!
در رنج و تباهی، وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاييم، يا ضامن آهو!
ای چشمهی خورشيد، مهر تو درخشيد
در عين بقاييم، يا ضامن آهو!
ما همسفر شوق، فريادگرشوق
آوای دراييم، يا ضامن آهو!
همخانهی شبگير، همسايه تأثير
پرواز دعاييم، يا ضامن آهو!
همراز به خورشيد، دمساز به ناهيد
در شور و نواييم، يا ضامن آهو!
همصحبت صبحيم، همسوی نسيميم
همدوش صباييم، يا ضامن آهو!
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گويای ثناييم، يا ضامن آهو!
سوگند الستيم، پيمان نشکستيم
در عهد «بلی»ييم، يا ضامن آهو!
يار ضعفا تو، خود ضامن ما تو
ما اهل خطاييم، يا ضامن آهو!
هم مسکنت ما، هر مرحمت تو
مسکين غناييم، يا ضامن آهو!
از فقر سروديم، يا فخر نموديم
فخر فقراييم، يا ضامن آهو!
نه نقل فلاطون، نه عقل ارسطو
جويای هداييم، يا ضامن آهو!
هنگامهی وهم آن، کجراههی فهم اين
ما اهل ولاييم، يا ضامن آهو!
از گوهر پاکيم، از کوثر صافيم
فرزند نياييم، يا ضامن آهو!
چاووش شب رزم، سرجوش تب رزم
شوق شهداييم ، يا ضامن آهو!
ايمان به تو داريم، يونان بگذاريم
تشريکزداييم، يا ضامن آهو!
منشور نشابور، سرسلسلهی نور
با حکمت و راييم، يا ضامن آهو!
تو راه مجسّم، گر راه به عالم
جز تو بنماييم، يا ضامن آهو!
تا صور قيامت، با شور ندامت
شايان جزاييم، يا ضامن آهو!
همراهی استاد آگاهیمان داد
کز تو بسراييم، يا ضامن آهو!
اين بخت سهيل است، کش سوی تو ميل است
در نور و ضياييم، يا ضامن آهو!
زين نظم بدايع، وين اختر طالع
اقبالهماييم، يا ضامن آهو!