الکل صنعتی نجس است؟
تبهای اولیه
با سلام لطفا در مورد الکل توضیح دهید. ایا الکل صنعتی نجس است؟ الکل سفید چطوز؟ تا این حد میدانم ، الکلی که در اصل مایع نباشد، نجس نیست. ولی من از کجا بدانم که الکل سفید یا صنعتی در اصل مایع است یانه. وایا در این باره بایستی تحقیق کنم ؟ واز کجا تحقیق کنم؟ مرجع تقلیدمن ایت الله خامنه ای هستند. سپاسگزارم:Sham:
با سلام لطفا در مورد الکل توضیح دهید. ایا الکل صنعتی نجس است؟ الکل سفید چطوز؟ تا این حد میدانم ، الکلی که در اصل مایع نباشد، نجس نیست. ولی من از کجا بدانم که الکل سفید یا صنعتی در اصل مایع است یانه. وایا در این باره بایستی تحقیق کنم ؟ واز کجا تحقیق کنم؟ مرجع تقلیدمن ایت الله خامنه ای هستند. سپاسگزارم:sham:
الکل صنعتی که برای رنگ کردن درب ومیز و...به کار می رود اگر انسان نداند از چیزی که مست کننده وروان است درست کرده اند ،پاک می باشد .
توضیح المسائل مراجع ،ج1،م112
الکل هایی که معلوم نیست در اصل از اقسام مایعات مست کننده باشند ،محکوم به طهارت هستند .
اجوبه الاستفتائات ،م304
تحقیق لازم نیست .
با استفاده از م309 اجوبه الاستفتائات .
به نام خدا
السلام عليك يا علي بن موسي الرضا (ع)
سلام بر شما
ميخواستم بدونم كه الكل صنعتي كه براي كارهايي مثل ضد عفوني كردن و... (كه نوشته شده غير خوراكي)، روي دست بريزه،دست نجس ميشه و بايد تطهير بشه؟
مقلد دو بزرگوار:آيت الله بهجت و آيت الله جوادي آملي مي باشم
ممنون از شما:Gol:
به نام خدا السلام عليك يا علي بن موسي الرضا (ع) سلام بر شما ميخواستم بدونم كه الكل صنعتي كه براي كارهايي مثل ضد عفوني كردن و... (كه نوشته شده غير خوراكي)، روي دست بريزه،دست نجس ميشه و بايد تطهير بشه؟ مقلد دو بزرگوار:آيت الله بهجت و آيت الله جوادي آملي مي باشم ممنون از شما
با عرض سلام و احترام خدمت جناب عالی و تشکر از سئوال شما
الکل صنعتی ، اگر انسان نداند از چيزى كه به تنهايى مست كننده و مايع است درست كرده اند ، پاك مى باشد . (1)
الکل صنعتی ، پاک است تا زمانی که نجاست آن احراز شود.(2)
در پناه حضرت حق باشید
پی نوشت:
1. آیت الله بهجت ، توضیح المسائل م 116
2. آیت الله جوادی آملی ، استفتائات ص 26
با سلام
الکل ماده ای فرار است پس چطور وقتی روی لباس باشد آن را نجس میکند چون سریع تبخیر میشود پس چیزی نمیماند که بعنوان نجاست مطرح شود لطفا راهنمایی کنید
البته بنده طبق احکام عمل میکنم منتها سوال برایم پیش آمد.
با تشکر
الكلها به دو دسته كلى تقسيم مىشوند: يكى الكلى كه از طريق صنايع نفت و پتروشيمى بهدست مىآيد و ديگر الكلى كه از تقطير بخارات شراب، حاصلمىشود. و چون هر يك از اين دو مباحث جداگانه دارد آنها را در دوقسمت مورد بررسى و كاوش فقهى قرار مىدهيم: 1 - بررسى فقهى الكل صنعتى
واقعيت اين است كه الكل صنعتى از لحاظ ماهيتشيميايى هيچتفاوتى با الكل تخميرى نداشته هر دو از نوع الكل يك ظرفيتى نوعاول به فرمولc2h5oh مىباشند. منتها با اين تفاوت كه بر الكلصنعتى قطعا لفظ خمر صادق نيست. در حالى كه الكل تخميرى از آنجهت كه از تقطير بخار خمر به دست آمده، احتمال آن مىرود كهعنوان خمر بر آن صادق باشد.
بنابراين ادله نجاستخمر را در اين بحث كنار گذاشته به سايردلايل در اين زمينه مىپردازيم:
الف) مسكر نبودن الكل صنعتى
در گفتار دوم از فصل پيشين نجاست مسكر را بررسى كرديم و ديديممشهور فقيهان هر مايع مست كنندهاى را نجس مىدانند. حال آياالكل صنعتى مىتواند مصداقى از مايع مسكر بالاصالة باشد؟
به نظر مىرسد كه الكل صنعتى را نمىتوان مصداق «مسكر»دانست هر چند ماده آن، عامل اصلى و مؤثر در مايعات مست كنندهاست. و اين نه به خاطر آن است كه به الكل صنعتى مواد سمى وبدبوكننده هم چون متانول افزودهاند بلكه بدين خاطر است كهغلظت الكل به قدرى بالاست كه برفرض كه مواد افزودنى هم در آننباشد، باز هم نوشيدن آن به هر مقدار، باعث مسموميت است. و لذاعرفا به اين ماده، مسكر اطلاق نمىشود. (1) .
ب ) انصراف ادله نجاست
فقيه نامى مرحوم نائينى و به دنبال وى محقق خوئى(ره) مسكر بودنالكل صنعتى را پذيرفته و آن را مسلم گرفتهاند (2) و براى اثبات طهارتآن به راههاى ديگر استدلال كردهاند.
به نظر آنان، ادله نجاستخمر و ساير مشروبات الكلى از مثلالكل صنعتى انصراف دارد; دليل اين انصراف نيز دو چيز است: اولاالكل صنعتى در صدر اسلام كه زمان تشريع احكام است، وجودنداشته تا ادله نجاستشامل آن گردد. و ثانيا: روايات مزبور ويژهمشروبات سكرآور است و شامل مسكر غير مشروب (مايع مستكننده كه نوشيدن آن متعارف نيست) نمىگردد. (3) .
نقد دليل: اين استدلال قابل مناقشه است، زيرا اگر بپذيريم كه«مسكر» به طور كلى نجس اعلام گرديده و به عبارت فنى، نجاستخمر و مسكر به صورت قضيه حقيقيه جعل شده است، صرف عدموجود يك مصداق در زمان صدور روايت، دليل انصراف نيست. (4) .
و اما اين كه روايات نجاست را ويژه مشروبات سكرآور (مسكرمتعارف الشرب) دانستهاند، اين نيز قابل ترديد است; زيرا ظاهرموثقه عمار كه مىگويد: «لا تصل فى ثوب قداصابه خمر او مسكر»عنوان مسكر را موضوع نجاست قرارداده و اگر علت نجاست، اسكارباشد، فرقى ميان نوشيدنى و غير نوشيدنى نيست. (5) بلكه تحقيقاتنشان مىدهد كه اگر الكل صنعتى نيز به طور خالص تهيه شود و يامواد سمى آن(مثل متانول) جداگردد، هيچ تفاوتى با بقيه مشروباتالكلى ندارد جز اين كه درجه الكلى آن بالاست و بايد با آب مخلوطشود تا قابل شرب گردد. (6) .
اين درست مثل آن مىماند كه به خمر يا نوشيدنىهاى الكلى،مواد سمى و بدبوكننده بيفزايند در حالى كه بدون شك افزودن اينمواد نجاست آنها را تغيير نمىدهد.
ج) تعارض روايات و رجوع به قاعده طهارت
دليل نجاست، چنان كه در مباحث گذشته ملاحظه شد، با رواياتى كهدلالتبر طهارت مسكر مىكند در تعارض است و اگر دليل نجاسترا در خصوص خمر مقدم داشتيم، يا به لحاظ مكاتبه علىبن مهزياربود كه بر هر دو دسته از روايات حكومت داشت و يا به دليل مرجحعلاجى كه براساس آن، روايات طهارت را از اين جهت كه موافق عامهبود كنار مىگذاشت.
اما اين مرجحات ، در خصوص مسكر غير متعارف وجود ندارد،زيرا مكاتبه مزبور، روايت نجاست را كه در خصوص خمر و نبيذمسكر وارد است، اعتبار بخشيده و فتواى عامه يا عمل آنان درخصوص مسكر غير متعارف معلوم نيست تا روايت مخالف با عامهترجيح داده شود.
بدين ترتيب اگر به فرض، روايات نجاست و يا طهارت مسكرشامل الكل صنعتى نيز باشد، اين روايات با يكديگر تعارض كرده وچون مرجحى در بين نيست تساقط مىكنند و در نتيجه براساسقاعده طهارت بايد آن را پاك دانست.
نقد دليل: شهيد صدر براستدلال فوق چنين اشكال مىكند كه پساز اعمال مرجح علاجى و ترجيح روايات نجاست در خصوص خمرو يا مطلق مسكر، روايات طهارت كه در برابر آنها قرار گرفتهاست درتمامى مدلول خود از حجيت و اعتبار ساقط مىشود.
بنابراين نمىتوان در خصوص مسكر متعارف، يك طرف تعارضرا ترجيح داد و در مورد مسكر غير متعارف آنها را در تعارض باقىگذاشت، بلكه اگر روايت طهارت به دليل توافق باعمل عامه از اعتبارافتاد، نسبتبه مسكر غير متعارف نيز قابل شمول نخواهد بود. (7) .
ممكن است كسى در مقام دفع اشكال مزبور چنين بگويد كهاعمال مرجح علاجى (موافقتبا عامه) روايت طهارت را در تماممدلول از اعتبار نمىاندازد بلكه تنها اين روايات را به مقدارى كهموافق با عمل عامه است از حجيتساقط مىكند. و اين قاعدهاىاست كه در باب تعارض به صورت عموم من وجه همه فقها آن راپذيرفتهاند; به عبارت ديگر اگر دو دليل در مصداق الف و ب بايكديگر تعارض كنند و عمل عامه در مصداق الف با يك دليل و درمصداق ب با دليل ديگر موافق باشد، در هر يك از دو مصداق، بهمقتضاى مرجح مزبور فتوا مىدهيم هر چند نتيجه آن دو فتواىمخالف باشد.
اين اشكال صحيح نيست. زيرا مىدانيم كه مسكر غير متعارف، درزمان صدور روايات وجود نداشته و بعدها پديدآمده است. و لذااختصاصى روايات طهارت بدان موهون مىباشد. بلى، اگر دو روايتمتعارض در خصوص مسكر غير متعارف مىرسيد، مىتوانستيمبگوييم عمل عامه دراينباره معلوم نيست و تعارض بدون مرجحعلاجى باقى مىماند. اما واقع اين است كه دليل طهارت و يا نجاستمسكر، يك دليل بيش نيست و بنابراين، اگر دليل طهارت يراثر اعمالمرجح علاجى در اكثر مدلول خويش (كه مسكر متعارف است) ازحجيت افتاد، ابقاء آن در خصوص مسكر غير متعارف، مستهجنمىباشد.
به هر حال، اشكال ديگرى شهيد صدر بر محقق خوئى(ره) واردساخته و آن اين كه اگر پذيرفتيم كه مسكر غير متعارف، خود مورد دوروايت متعارض است، مرجح علاجى (تقيه) اختصاص به خمر نداردو در ساير مسكرات نيز جارى است، زيرا اگر امام - عليه السلام - بهخاطر تقيه از مخالفين، خمر را پاك دانسته بايد بقيه مسكرات را نيزپاك اعلام كند، چون بديهى است كه حال غير خمر از خمر بدترنيست و لذا فتوا به نجاست هر مسكرى، فتوا به نجاستخمر نيز هست.
نتيجه اين كه هر نكتهاى كه موجب شده روايات طهارت خمر را برتقيه حمل كنيم، همان نكته موجب مىشود كه روايات طهارت مطلقمسكر را نيز محمول بر تقيه بدانيم. (8) .
در اين جا يك سؤال مطرح مىشود و آن اين كه صرف نظر ازاشكالشهيد صدر و برفرض استقرار تعارض روايات، اگر فتواىفقيهان فعلى اهلسنت در خصوص مسكر غير متعارف، مشخصشد، و مثلا فتوا به طهارت چنين مسكرى دادند، آيا باز هم مىتوانروايات نجاست را به دليل مخالف بودن مضمون آنها، ترجيح داد؟
ممكن استبگوييم ترجيح روايت مخالف با عامه از اين جهتاست كه امام - عليه السلام - در صدور فتواى موافق با آنها تقيهمىكرده و جان خويش و شيعيان خود را بدين وسيله حفظ مىكردهاست. بديهى است تقيه امام از علماى ده قرن بعد، متصور نيست.
اما در مقابل مىتوان گفت از برخى روايات استفاده مىشود كهمخالف بودن مضمون يكى از دو حديث متعارض به خودى خود ازموجبات ترجيح شمرده شده است هر چند جهت صدور روايتمشخص نباشد.
چنان كه مستفاد از جمله «فان الرشد فى خلافهم» (9) همين است;يعنى به مخالف بودن مضمون يك حديثبا فتواى عامه، جنبهموضوعيت مىبخشد. بلى، در مقبوله عمربنحنظله چنين آمدهاست: «ما خالف العامة ففيه الرشاد» (10) كه در اين جا هدايت در راه يابىبه واقع را در خبر مخالف با عامه قرارداده و نه در مخالفتبا آنها، وبين اين دو تفاوت است، زيرا در اين صورت ترجيح روايت مخالف باعامه، بيش تر به خاطر جهت صدور خواهد بود.
نتيجه گيرى
از آن چه گفتيم به دست آمد كسانى چون شهيد صدر كه فقط خمر رانجس مىدانند نه ساير مشروبات الكلى، به نظر آنان الكل صنعتىپاك است، زيرا بر فرض كه مسكر باشد، قطعا عنوان «خمر» بر آنصادق نيست. و كسانى چون محقق خوئى كه بقيه مسكرات را بهخاطر اجماع تقديرى و انعقاد شهرت فتوايى بنابر احتياط لازم نجسمىدانند، (11) باز الكل صنعتى پاك است چرا كه اجماع تقديرى وشهرت فتوايى بر نجاست الكل صنعتى وجود ندارد.
و بر فرض كه صدق عنوان مسكر موجب نجاستباشد و هرمست كننده روانى را نجس بدانيم، الكل صنعتى از اين جهت كه بهتنهايى مسموم كننده است و نه مست كننده، پاك خواهد بود.
د) نگاهى به فتواى فقيهان درباره الكل صنعتى
در پايان اين بحث مناسب است نظرى به فتاواى فقيهان معاصر درخصوص الكل صنعتى بيفكنيم و به مقايسه نظريات گوناگون در اينزمينه بپردازيم.
امام (ره) در مساله 112 رساله توضيح المسائل مىگويند: «الكلصنعتى كه براى رنگ كردن در و ميز و صندلى و مانند اين ها به كارمىبرند، اگر انسان نداند از چيزى كه مست كننده و روان است درستكردهاند پاك مىباشد.».
بسيارى از رسالههاى ديگر نيز عبارتى شبيه به اين عبارت دارند،در اين جا صورت شك در موضوع بيان شده ولى با توضيحاتگذشته (فصل مقدماتى) معلوم شد كه الكل صنعتى از مايع مستكننده تهيه نمىشود بلكه از گازهاى اتيلن و استيلن كه از فرآوردههاىنفتى استبه دست مىآيد، بنابراين پاك مىباشد. در استفتائات امامنيز (سؤال 261) آمده: «الكل صنعتى پاك است مگر آن كه يقين بهنجاست آن پيدا شود».
اما در توضيح المسائل مرحوم آيةالله خوئى چنين آمده است:«الكل صنعتى ... اگر انسان نداند خودش به تنهايى مست كننده استپاك مىباشد.» (12) .
مىبينيم كه در اين جا منشا تهيه الكل مورد توجه نيست، بلكهصدق عنوان «مسكر» معيار نجاست قرار گرفته است. (13) .
در بحثهاى فقهى ديديم كه ايشان مسكر بودن الكل صنعتى رامسلم گرفته و راههاى ديگرى را براى حكم به طهارت آن برگزيدهاست ولى در اين جا احتمال مىدهد كه عنوان مسكر بر الكل صنعتىصادق نباشد.
منتها اين سؤال وجود دارد كه آيا اين فقيه بزرگوار، در صدق عنوانمسكر برتمام الكلهاى صنعتى ترديد مىكند و به اصطلاح «شبههمفهوميه» را بيان مىكند. يا اين كه مقصود ايشان شبهه موضوعيهاست; يعنى الكل صنعتى را به دو قسم تقسيم مىكند: يكى الكلى كهبه خاطر غلظت زيادآن (در حد 96 درجه) نه مست كننده بلكهمسموم كننده است). مگر آن كه با آب مخلوط شود و درجه الكلى آنپايين آيد. چنين الكلى پاك است، زيرا به تنهايى مست كننده نيست.
قسم ديگر الكلى است كه به خاطر غلظت كم الكل، به تنهايىمست كننده است هر چند خاصيت اسكار آن مغلوب مواد سمى و بدبو كننده باشد كه بدان افزودهاند. و به نظر ايشان، اگر انسان بداند كهالكل صنعتى از قسم اخير است، نجس مىباشد.
توجيه دوم به نظر قوىتر است، زيرا معمولا در رسالههاى عمليهحكم شبهه مفهوميه مستقيما به عامى القا نمىشود; به عبارت ديگراين فقيه است كه بايد به عرف مراجعه كند و ببيند كه آيا به الكل صنعتىبا خصوصيات مزبور، عنوان «مست كننده» اطلاق مىشود يا خير. (14) .
2 - بررسى فقهى الكل تخميرى
درباره طرز تهيه الكل تخميرى در فصل مقدماتى، توضيحات كافىارائه شد. و ديديم كه ماده اوليه در اين جا مواد قند دارى هم چونانگور، كشمش و ... مىباشد كه با تخمير آنها، شراب به دستمىآيد. سپس شراب را در ظروف خاصى ريخته حرارت مىدهند. وچون دماى جوش الكل پايينتر از آب است، زودتر تبخير شده و بهحالت گازى در مىآيد. آن گاه بخارات الكل را به لولههايى كه درمجاورت هواى سرد قرار گرفته است هدايت مىكنند تا تقطير شود وبه حالت ميعان در آيد. و بالاخره قطرات الكل از مجراى لوله به ظرفدوم هدايت مىشود و بدين ترتيب ذرات الكل از شراب جدامىگردد.
اكنون ببينيم الكل مزبور از لحاظ فقهى چه حكمى دارد؟
بديهى است كه مباحث فقهى مربوط به الكل تخميرى بابحثهاى مربوط به الكل صنعتى تفاوت دارد، زيرا الكل صنعتى ازگاز اتيلن و استيلن تهيه مىشد كه اصولا گاز، قابليتحكم به نجاسترا ندارد بلكه تنها مشكل الكل صنعتى، صدق عنوان مسكر برآن بود.ولى مشكل در اين جا بيش تر است، زيرا ماده اوليه الكل تخميرى راخمر و يا ساير مشروبات الكلى تشكيل مىدهد و در فصل دوم ايننوشتار ملاحظه كرديم كه مشهور فقيهان آنها را نجس دانستهاند.
در پايان همين بحث فتواى فقيهان را در رسالههاى عمليه بررسىخواهيم كرد و خواهيم ديد كه بسيارى از آنان، الكل تخميرى را از اينجهت كه جوهر شراب، ماده تشكيل دهنده آن است، نجسدانستهاند.
به هر حال، راه حلهاى مختلف براى حكم به طهارت الكل ارائهشده است در بحث قبل به سه راه حل اشاره كرديم. آن سه(مسكرنبودن الكل، انصراف ادله نجاست از الكل و رجوع به قاعدهطهارت) در مورد الكل تخميرى نيز قابل طرح است. ولى راه حلديگرى كه فقط در اين جا مطرح مىشود راه حل استحاله است كهذيلا به بررسى و نقد آن مىپردازيم:
الف) استحاله خمر به الكل
مهمترين راه حلى كه در زمينه الكل تخميرى و به منظور اثباتطهارت آن ارائه شده، استحاله شراب به الكل است.
اصولا استحاله در كتابهاى فقهى از پاك كنندهها (مطهرات)شمرده شده و مقصود از آن تبدل يك جسم به جسم ديگر است كه باجسم اول در ماهيت عرفى و به اصطلاح در صورت نوعيه مباينباشد. (15) هر چند از نظر عقلى و دانش روز، ميان آن دو تغايرى نباشد.
بايد توجه داشت كه استحاله با تغيير در اوصاف شخصى شىءفرق دارد; مثلا وقتى پنبه تبديل به لباس مىشود يا گندم، آرد و آرد،نان مىشود، در هيچ يك استحاله صورت نمىگيرد، زيرا عرف، اينموارد را دگرگونى در حقيقت و صورت نوعى نمىبيند.
ولى وقتى سگ مردهاى در يك نمكزار مىافتد و پس از مدتىتبديل به نمك مىشود، عرفا تغيير ماهيت مىدهد و يا هنگامى كهخمر تبديل به سركه مىشود، حقيقت آن از نظر عرفى تغيير مىكند. (16) .
علت اين كه استحاله از مطهرات شمرده شده آن است كه در اينموارد، موضوع نجاست از بين مىرود; مثلا عنوان «خمر» تبديل بهعنوان «سركه» مىشود و چون تنها «خمر» موضوع حكم به نجاستاست، با از بين رفتن عنوان «خمر» حكم به نجاست نيز از بين مىرود.
اين مسئله در عين نجس مثل خون، بول، منى و غير اين ها پرواضح است. در اشياى متنجس نيز هر چند عنوان آنها موضوع حكمبه نجاست نيست (مثلا در لباسى كه نجس شده، عنوان لباس موضوعنجاست نيست) تا با از بين رفتن عنوان، حكم هم از ميان برود ولى بههر حال با استحاله، موضوع جديدى پيدا شده و اگر اين شيىء جديدبخواهد نجس باشد، از نظر عرفى يك حكم جديد براى موضوعديگر است. (17) .
آن چه در اين جا قابل مطالعه و بررسى است مسئله تبخير خمر بهالكل است، برخى از فقها، هم چون محقق خوئى(ره) اين مسئله را بامسئله تبخير بول مقايسه كرده و الكل حاصل از تقطير خمر راهم چون قطرات حاصل از تقطير بخاربول دانستهاند.
اكنون ببينيم آيا اصولا تبخير و تقطير، استحاله است و مىتوانمايع به دست آمده را به خاطر استحاله پاك دانست؟ و بر فرض كهتبخير نوعى استحاله باشد، آيا قياس الكل تخميرى با تبخير بولصحيح استيا نه؟
يك نكته جاى ترديد نيست. و آن اين كه در ذهن عرف معهوداست كه هوا و مواد گازى شكل اصولا قابل حكم به نجاست نيست ودر نتيجه اطلاق ادلهاى كه ملاقات را موجب نجاست اعلام مىداردبه اين ارتكاز عرفى تقييد مىشود. بخار نيز از اين قاعده بيرون نيستو لذا حتى اگر استحاله را از مطهرات ندانيم باز بايد بخار را چه از آبمتنجس متصاعد شود و چه از بول، پاك بدانيم (18) و اين ارتباطى باموضوع استحاله ندارد.
اما پس از آن كه بخار، تقطير شده و به حالت مايع در آمد، بايدميان موارد گوناگون فرق گذاشت.
الف -1) در صورتى كه بخار از آب متنجس، متصاعد شود آياعرف، آب به دست آمده را چيز جديد غير از آب متنجس اولمىبيند يا اين كه اين همان آب اول است كه ميان اجزاى آن براثرحرارت فاصله افتاده و دوباره براثر سرد شدن، فاصله از ميان رفته وبه حالت اوليه بازگشته است. درست مثل اين كه يك فنر را باز كرده ورها كنيم تا به حالت اوليه باز گردد.
البته دانش روز نظر دوم را تاييد مىكند ولى معيار، چنان كه گفتيم،نظر عرفى است. و عرف آن را آب تازه مىبيند. بلى، اگر روزى عرفبه دنبال كشف واقعيات علمى، تغيير كند، آن گاه مسئله، شكل تازهاىبه خود مىگيرد.
به هر حال آن چه مسلم است اين است كه اصل استصحابنجاست در اين موارد، جارى نيست، زيرا با تبخير، حكم به نجاستاز بين مىرود و شك در نجاست پس از ميعان، شك در پيدايشنجاست جديد است.
الف -2) در صورتى كه بخار از بول متصاعد شود و سپس به حالتمايع درآيد، اين مايع از ديدگاه عرف، ديگر بول نيستبلكهمولكولهاى آب براثر حرارت از بول جدا شده وپس از تقطير بهصورت مايع درآمده است. اين آب قبلا نجس بود چون از اجزاى بولبود ولى با تبخير، عنوان عين نجاست زايل شده و بنابراين اگر آبجديد نجس باشد، يك حكم جديد براى موضوع جديد است.بديهى است در اين جا نيز جايى براى استصحاب چه در ناحيه حكمو چه در ناحيه موضوع نمىباشد.
الف -3) در صورتى كه بخار از خمر يا بقيه مشروبات الكلى،متصاعد شود و به حالت مايع در آيد، مشكل بيش تر است. زيراچنان كه قبلا توضيح داده شد، در اين جا الكل كه خمريتخمر به آناست، متصاعد مىشود برخلاف بول كه مولكولهاى آب از آن جدامىشود و لذا قياس اين دو به يكديگر بى اشكال نيست.
شايان ذكر است كه عمل تقطير به ترتيبى كه بيان شد، چند بارتكرار مىشود. و در مرتبه اول و يا دوم پس از تقطير، غلظت الكلى درحد اسكار است و به آن «عرق» مىگويند. بديهى است كه اين مورد ازبحثخارج است، چرا كه بر مايع به دست آمده عنوان خمر يامسكرصادق است و بدون ترديد نجس مىباشد. اما وقتى چندبار اينعمل تكرار شد و غلظت الكلى به حدود 90 درجه رسيد در اينصورت است كه امكان نوشيدن آن به تنهايى وجود ندارد و به هرمقدار كه نوشيدهشود آثار مسموميت از خود برجاى مىگذارد.
در واقع اين مورد بر فرض شك، از موارد شبهه مفهوميه است،زيرا نمىدانيم بر مايع به دست آمده پس از تقطير (كه غلظت الكلىآن در حد 96 درجهاست) آيا عنوان خمر و مسكر صادق استيا اينكه در اين جا استحاله صورت گرفته و عنوان نجس زايل گشته است ومايع به دست آمده عنوان ديگرى دارد.
واضح است كه در اين جا نيز امكان اجراى اصل استصحابنيست، چرا كه با تبخير خمر، حكم سابق از بين رفته و اركاناستصحاب از ميان رفته است.
مرحوم شهيد صدر معتقد است مايع به دست آمده «خمر» استو در اين جا هيچ گونه استحالهاى صورت نمىگيرد بلكه درجه الكلىبراثر عمل تقطير بالا و بالاتر مىرود تا جوهر شراب يا «خمر مركز» بهدست مىآيد. (19) .
ولى واقعيت اين است كه وقتى براثر تقطير مكرر، الكل خالص (درحد 96) به دست آمد، عرف به اين نكته كه مايع به دست آمده،جوهر شراب است و از الكل كه عنصر مؤثر خمر است، تشكيل يافتهنمىنگرد. بلكه از ديدگاه عرف، اين مادهاى جديد است و مىتوانگفت كه خمر نيست (علامت صحتسلب) و لذا اگر بخواهد نجسباشد، حكم جديد براى موضوع جديد خواهد بود. بدين ترتيب درالكل تخميرى، استحاله صورت مىگيرد و از اين جهت قياس محققخوئى(ره) به تقطير بول مىتواند صحيح باشد. (20) .
بايد توجه داشت كه اين جا با موردى كه به خمر، سم بيفزايند،كاملا فرق دارد، زيرا در مورد اخير، عنوان نجاست زايل نمىشودبلكه عرف مىگويد: خمر است كه مسموم گشته است ولى در مسئلهمورد بحثبراثر تقطير مكرر شراب، خاصيت اسكار تبديل به سميتمىشود. و عنوان «خمر» كه عامل اصلى نجاستبود از ميان مىرود.در استحاله عين نجس نيز همين مقدار كافى است.
بلكه از روايات خاصه نيز مىتوان اين مطلب را استفاده كرد; مثلادر موثقه عبيدبن زرارة امام صادق - عليه السلام - درباره انقلاب خمربه سركه مىگويد: «اذا تحول عن اسم الخمر فلا باس به» (21) .
بديهى است كه در اين روايتيك ملاك كلى به دست داده شده وسركه خصوصيتى ندارد، بنابراين اگر با افزودن يك ماده شيميايى بهخمر، مادهاى به دست آيد كه ديگر به آن خمر نگويند، پاك مىشودهر چند نام آن سركه نباشد. (22) .
در صحيحه علىبن جعفر نيز آمده است: «اذا ذهب سكرهفلاباس» (23) اين نيز يك معيار كلى است و اختصاص به انقلاب خمر بهسركه ندارد. و در الكل مىتوان گفت، آن قدر درجه الكلى بالاست كهديگر به تنهايى مستكننده نيست و لذا عنوان مسكر بر آن اطلاقنمىشود.
اضافه مىكنيم كه برفرض در اطلاق عنوان خمر بر الكل خالص بهدست آمده از تقطير خمر، ترديد كنيم باز بايد براساس قواعد فقهىآن را پاك دانست.
به عبارت ديگر ترديد در اين جا به صورت شبهه مفهوميه است;يعنى نمىدانيم آيا مفهوم عرفى خمر بر الكل به دست آمده از تقطيرصادق استيا صادق نيست. و هيچ گونه اصل عملى كه بتواندمحدوده آن را مشخص كند، در اين جا وجود ندارد. اما استصحاب درموضوع خارجى جريان ندارد به اين دليل كه خصوصيات خارجى ازهر جهت مشخص است. اين مايع قبلا خمر بوده با درجه الكلى درحدود 12 مثلا، و پس از تقطير مكرر به درجه 96 رسيده است، پسشكى در موضوع خارجى نيست تا استصحاب شود. و اما عدمجريان استصحاب در ناحيه حكم، به اين دليل است كه اتحاد موضوعاحراز نشده است. علاوه براين به نظر عدهاى از فقها، اصولا جرياناستصحاب در شبهات حكميه با مشكل مواجه است. (24) .
اكنون يك سؤال مطرح مىشود و آن اين كه اگر الكل تخميرى را پاكدانستيم، چنان چه پس از يك يا دو بار تقطير ترديد كنيم كه آيا خاصيتاسكار آن براثر غلظت زياد تبديل به مسموم كنندگى شده و عنوان خمرزايل گشته استيا هنوز حالت مستكنندگى دارد، حكم چيست؟
به طور كلى در شبهات موضوعيه استحاله، استصحاب جارىاست; مثلا اگر سگ مردارى در نمكزار افتاده و بعد از مدتى دراستحاله آن به نمك ترديد كنيم، اصل استصحاب اقتضا مىكند كه آنرا در حالت اوليه و عين نجس فرض كنيم. (25) حال آيا در مسئله موردبحث نيز مىتوان اين اصل را جارى كرد و مىتوان گفت كه هنوز رحالتخمر و مست كنندگى باقى بوده، تبديل به الكل نگشته است؟پاسخ مسئله منفى است. زيرا چنان كه گفتيم با تبخير، حكم بهنجاست از ميان مىرود و بر بخار «خمر» صادق نيست. پس مايع بهدست آمده در نتيجه عمل تقطير، از ديدگاه عرف، وجود جديدىاست. از اين رو، نه استصحاب خمريت و نه استصحاب نجاست هيچكدام جارى نمىباشد.
ب) نگاهى به فتواى فقيهان درباره الكل تخميرى
بيش تر مراجع در رسالههاى عمليه خود، الكل حاصل از تقطير خمررا نجس دانستهاند، زيرا مىگويند، «الكل صنعتى اگر انسان نداند ازچيزى كه مست كننده و روان است درست كردهاند پاك مىباشد.»بديهى است كه الكل صنعتى خصوصيتى ندارد و مطابق مفهوممخالف اين جمله، هر نوع الكلى اگر بدانيم از مستكننده رواندرستشده است، نجس مىباشد خواه در صنايع كاربرد داشته باشديا در امور پزشكى يا غير اين ها. (26) .
مرحوم آيةالله گلپايگانى از آن جا كه در استحاله بودن تبخير وتقطير مايعات نجس و متنجس اشكال مىكند الكل مورد بحث را نيزبنابر احتياط لازم، نجس مىداند. ايشان در پاسخ به سؤالى در اينزمينه مرقوم مىدارد: «اشكالى كه حقير در مايعات متقاطره دارم دراين مورد نيز جارى است و حكم به طهارت مشكل است.» (27) .
مرحوم سيدمحسن حكيم الكل را به طور مطلق، از مصاديق مسكرمايع بالاصاله و نجس مىداند بدون آن كه ميان اقسام الكل فرقبگذارد، ولى شهيد صدر در حاشيه خويش تنها شراب انگورى والكلى را كه از آن تهيه شود، نجس دانسته است. (28) .
مرحوم آيةالله خوئى نيز تصريح مىكند كه تمامى اقسام الكل پاكمىباشد. (29) .
ج) بحث تطبيقى
موضوع الكل به لحاظ اين كه موضوع تقريبا جديدى است و كاربردآن در طيف وسيع تنها در چند دهه اخير آغاز گرديده لذا در كتابهاىفقهى و مبسوط اهل سنت نيز مستقيما مطرح نگرديدهاست.
ولى از مباحثى كه فقيهان معروف اهل سنتبه مناسبتهاىگوناگون به ويژه مداوا كردن مريض به وسيله خمر مطرح كردهاند،مىتوان حكم الكل را به دست آورد; مثلا از سخنان ابن عابدينبرمىآيد كه الكل تخميرى به نظر او نجس است.
وى ابتدا مايع حاصل از تقطير آب متنجس را پاك و آب به دستآمده از تقطير بول را نجس دانسته است. آن گاه مىگويد:«عرقحاصل از تقطير خمر عين خمر است، زيرا همان خمر بوده كه بهشكل بخار متصاعد شده است. و اگر بخواهيم آن را پاك بدانيم بايدتقطير بول را نيز مطهر بدانيم كه هيچ كس قائل به آن نيست».
از ذيل اين سخن و قياس الكل به تقطير بول به دست مىآيد كهعرق شامل الكل خالص نيز مىشود و بنابراين نجس مىباشد. (30) .
نتيجه گيرى
از بحثهاى گذشته به دست آمد كه اصولا تبخير از موارد استحالهاست و پس از تقطير بخار، از ديدگاه عرف مايع به دست آمده چيزىغير از مايع اوليه است. و در اين نكته، تفاوتى ميان آب متنجس، بولو خمر وجود ندارد.
از سوى ديگر اگر عمل تقطير آن قدر تكرار شود تا الكل خالص بهدست آيد، عنوان «خمر» و «مسكر» كه علت اصلى نجاست در مايعاوليه بود، زايل مىگردد.
و برفرض كه در اطلاق عنوان «خمر» بر الكل خالص ترديد كنيم،باز به مقتضاى قواعد فقهى بايد آن را پاك دانست. (31) نظر مشهور ميانفقيهان معاصر كه مسئله الكل را در رسالههاى عمليه بيان كردهاند،طهارت الكل صنعتى و نجاست الكل تخميرى است. هر چند عدهاىاز مراجع، قسم اخير را نيز پاك دانستهاند. و بالاخره فقيهان اهل سنتمسئله الكل را صريحا مطرح نگردهاند. ولى از سخنان آنها برمىآيدالكل تخميرى به نظر آنان نجس مىباشد.
پىنوشتها:
1) به عبارت فنىتر، وقتى يك عنوان موضوع حكم قرار مىگيرد، ظاهر آن اين است كهبايد بالفعل و بدون هيچ قيدى آن عنوان صادق باشد تا حكم مزبور بار شود چنانكهفقهاى ما به خوبى اين نكته را در بحث از تغير تقديرى در آب مطلق تبيينكردهاند(ر.ك: عروة الوثقى، كتاب طهارت، فصل فى المياه، مساله9; تنقيح العروة، ج1، ص 89) در اينجا نيز ظاهر ادلهاى كه مايع مسكر را نجس اعلام مىكند، مسكربالفعل است نه مايعى كه هم اكنون مسموم كننده است ولى اگر با آب مخلوط شدهتبديل به مسكر خواهد شد. و در واقع عنوان «مسكر» در اين ادله موضوعيت داشتهو عنوان مشير به ماده اصلى مسكرات كه الكل است نمىباشد.
2) آن چه در اينجا آمده براساس بحثهاى استدلالى است كه ايشان مطرح كردهاند ولىدر سطور آينده خواهيم ديد كه از عبارت توضيح المسائل آيةالله خوئى برمىآيد كهعنوان «مسكر» برالكل خالص صادق نيست.
3) آيةالله خوئى، تنقيح العروة، ج 3، ص 98.
4) مرحوم نائينى در بحث معاملات نيز، آيه «اوفوا بالعقود» را از عقود غير متعارفه كه ازآنها به قراردادهاى بىنام تعبير مىشود، منصرف دانسته است. (ر. ك: منية الطالب،ج 1 ، ص 79) و جواب آن نيز همين نكته است; يعنى مفاد آيه، جعل حكم بهصورت كلى و به اصطلاح قضيه حقيقيه است و نبود يك مصداق جديد در زماننزول آيه موجب عدم شمول آن نمىگردد.
5) براى مطالعه بيش تر ر.ك: شهيد صدر، بحوث فى شرح العروة ، ج 3، ص 358.
6) به گفته برخى از اساتيد شيمى، هم اكنون شرابهاى تقلبى به همين شيوه و باافزودن اسانسهاى با طعم ميوه، تهيه مىشود.
7) شهيد صدر، بحوث فى شرح العروة، ج 3 ، ص 359.
همان.
9) وسائل الشيعه ، ج 18، ابواب صفات قاضى، باب 9، حديث 19 و 1.
10) همان .
11) آيةالله خوئى، تنقيح العروة، ج 2 ، ص 101.
12) توضيح المسائل (چاپ هفتم ، چاپخانه محمدعلى علمى ، 1370) مساله 113.
13) هم ايشان در پاسخ به سؤالى كه در خصوص الكل صنعتى كه از تركيب شيميايى درصنعت نفت، به دست مىآيد چنين مرقوم مىدارند: «الكحول التى لم يعهد منهاالاسكار و لا تستعمل لهذه الغاية فليست نجسة» (صراط النجاة فى اجوبةالاستفتاءات، با حاشيه آيةالله تبريزى، سؤال 54 و 55).
14) شبيه مسئلهاى كه ذكر شد در رساله آيةالله مكارم شيرازى آمده است. ايشان در مسئله125 مىگويد: «الكلهايى كه ذاتا قابل شرب نيستيا جنبه سمى دارد نجس نيستولى هرگاه آن را رقيق كنند و مشروب و مسكر باشد، نوشيدنش حرام است واحتياطا حكم نجس دارد.».
ظاهرا نظر ايشان از الكلى كه ذاتا قابل شرب نيست، الكل اتيليك است كه در صنعتمورد استفاده است نه الكل چوب (يا الكل متيليك)، زيرا الكل چوب، مشروب ومسكر نيست هر چند كه با آب مخلوط گردد.
15) عروة الوثقى، بحث مطهرات ، مطهر چهارم; تنقيح العروة، ج 3، ص 169.
16) تبديل خمر به سركه نيز هم چون تبديل جسم سگ به نمك، نه تنها از لحاظ عرفىبلكه از لحاظ علمى نيز دگرگونى در ماهيت است. زيرا ماده مؤثر خمر، الكل است كهپس از انقلاب، تبديل به مادهاى به نام اسيداستيك مىشود كه ماهيتشيميايى آن باالكل فرق دارد. در برخى از كتابهاى فقهى انقلاب خمر به سركه را از نظر علمى،خارج از استحاله دانستهاند. (تنقيح العروة، ج 3 ، 168و 181) آن چه مهم است ايناست كه ديدگاه علمى، معيار استحاله نمىباشد.
17) و لذا تفصيلى را كه فاضل هندى ميان عين نجس و شيئ متنجس گذاشته، فقيهانديگر نپذيرفتهاند. ر. ك: كشف اللثام، ج 1 ، ص 57; تنقيح العروة، همان جا.
18) شهيد صدر، بحوث فى شرح العروة، ج 1 ، ص 140.
19) بحوث فى شرح العروة، ج 3، ص 362.
20) تنقيح العروة، ج 2، ص 101; ايشان، مسكر بودن الكل را مسلم گرفته و در صدقعنوان خمر اشكال مىكند. در حالى كه مىتوان گفتحتى عنوان مسكر نيز از نظرعرفى برآن صادق نيست. در غير اين صورت اگر الكل، از تخمير موادى چون نيشكر،چغندر قند، سيبزمينى و مانند اين ها به دست آيد، به نظر ايشان حتى قبل از تقطيرنيز لفظ خمر بر آن صادق نيست.
21) وسائل الشيعه، ج 17، ابواب اشربه محرمه، باب 31، حديث 5.
22) آيةالله خوئى، تنقيح العروة، ج 3، ص 186.
23) وسائل الشيعه، همان جا، حديث 9.
24) براى توضيح بيش تر ر. ك: تنقيح العروة ، ج 3، ص 177.
25) آيةالله خوئى، تنقيح العروة، ج 3 ، ص 175.
26) استفاده اين حكم از عبارت فوق مبتنى بر آن است كه جمله شرطيه مفهوم داشتهباشد، اثبات مفهوم مخالف براى فتواى فقيهان كه نوعى اخبار از حكم شرعى استبامشكل مواجه است. فقيه گاهى به بيان حكم آن صورت مسئله كه واضح و بىاشكال است اكتفا مىكند. بنابراين بر فرض كه عبارت مزبور، مفهوم داشته باشد، تنهامىتوان گفت در صورت مخالف، فتوا به طهارت نمىدهد. اما ممكن است احتياطكند.
27) مجمع المسائل، ج 1 ، ص 36; بايد دانست كه در سؤالى كه از ايشان پرسيده شدهتمامى الكلهاى صنعتى از نوع الكل تخميرى دانسته شده كه اين درست نيست.بلكه بيش تر الكلهاى صنعتى چنانكه در مبحث دوم همين فصل خواهيم ديد، ازطريق صنعت پتروشيمى و بدون استفاده از خمر توليد مىشود.
28) سيدمحسن حكيم، منهاج الصالحين با تعليقات سيدمحمدباقر صدر، ج 1، ص 149.
29) منهاج الصالحين، ج 1، ص 109; آيةالله سيستانى و آيةالله ميرزا جواد آقا تبريزى نيزدر كتابهاى فتوايى خويش همين نظر را پذيرفتهاند.
30) ابن عابدين، حاشيه رد المختار، ج 4، ص 38; «و على كل حال فلا ضرورة الىاستحصال العرق الصاعد من نفس الخمر النجسة العين و لا يطهر بذلك و الا لزمطهارة البول و نحوه اذا استقطر فى اناء و لا يقول به عاقل.» بحثبيش تر در اين زمينهدر پايان كتاب خواهد آمد.
31) يك نكته را بايد توجه داشت و آن اين كه: ظرفى كه قطرات الكل پس از آخرينتقطير بدان هدايت مىشود بايد از قبل پاك باشد. والا اگر قطرات الكل در همانظرفى كه در دفعات قبل عرق خمر در آن مىريخته دايتشود، نجس خواهد بود;به عبارت ديگر اين جا با مسئله انقلاب خمر به سركه تفاوت دارد، در آن جا رواياتخاصه اقتضا مىكرد كه با تبدل خمر به سركه، ظرف نيز پاك شود. ولى اين جا روايتخاصى وجود ندارد.
با سلام الکل ماده ای فرار است پس چطور وقتی روی لباس باشد آن را نجس میکند چون سریع تبخیر میشود پس چیزی نمیماند که بعنوان نجاست مطرح شود لطفا راهنمایی کنید البته بنده طبق احکام عمل میکنم منتها سوال برایم پیش آمد. با تشکر
با سلام و عرض ادب
اولا به طور کلی بنابر نظر مشهور مراجع بزرگوار،الکل هایی که معلوم نیست در اصل از اقسام مایعات مست کننده باشند ،محکوم به طهارت هستند .(مثل الکل صنعتی)
ثانیا اگر از نوعی باشد که یقین به نجاست حاصل شود گرچه ممکن است از بین برود ولی تاثیر خود را میگذارد مانند ادرار که بعد از خشک شدن خودبخود پاک نمی شود بلکه نیاز به آبکشی دارد.
توضیح المسائل مراجع ،ج1،م112