سلام
واقعا با دیدن این تاپیک خوشال شدم...مدتی بود در فکر جبران زحمات مادرم بودم.راستش نمیدونم باید چیکار کنم...یعنی از اینکه میدونم نمیتونم جبران کنم کمی حالم گرفته است.چیکار کنم؟
:Gol::Gol::Gol:به مادرم.
کجای حرف این خانم معنی مادر رو می رسونه :Gig: تو رو خدا بیاین برای من معنی کنید آیا این حرف نشون دهنده عطوفت مادری هست یا حماقت اون مادر :Ealam: من که نمی فهمم و قبول هم ندارم :Labkhand:
سلام
واقعا با دیدن این تاپیک خوشال شدم...مدتی بود در فکر جبران زحمات مادرم بودم.راستش نمیدونم باید چیکار کنم...یعنی از اینکه میدونم نمیتونم جبران کنم کمی حالم گرفته است.چیکار کنم؟
:gol::gol::gol:به مادرم.
روز دوم که خواستم با گریه هایم بگویم این دنیا را دوست ندارم تو آرامم کردی و با طمع زندگی از وجود خودت من را آشنا کردی .
روز سوم که برای دیدنم انسانهای آمدن و من غریبی کردم تو من را به آغوش کشیدی و بغض در گلویم را خاموش کردی .
روز چهارم که زیر آسمان باز من را آوردی و آفتاب چشمانم را سوزاند تو دستت را سایبان کردی بر روی چشمانم .
روز پنجم که در خانه ی جدید مان از خواب پریدم و هیچ کس را ندیدم تو بودی که با صدای گریه هایم به سوی من دویدی .
.
.
.
اول مهر بود روز اولی که باید از پیش تو می رفتم وساعت هایی از تو دور باشم .
بغض تمام وجودم را گرفته بود و تو من را بقل کردی و در گوشم آرام گفتی من در حیات مدرسه منتظرت می نشینم .
روز دوم مهر وقتی با لب و لوچه ی آویزان به خانه آمدم و رفتم در اتاقم و گوله گوله اشک بی صدا می ریختم به خاطر مداد عروسکی که دوستم شکسته بود . تو آمدی و گفتی اشکالی ندارد فردا برایت یک مداد نو می خرم .
روز سوم وقتی از خجالت نمره ی صفر دفترم را قایم کرده بودم تا بابا نبیند تو اومدی به من گفتی اشکالی ندارد بهت کمک می کنم امتحان بعدی را خوب شوی .
.
.
.
روز اولی که دیپلم گرفته بودم و خوشحال به خانه آمدم تو اولین کسی بودی که من را بوسیدی و تبریک گفتی .
روز دومی که ثبت نام کنکور بود تو نگران بودی که نکند دفتر چه ی کنکور را به من ندهند.
روز سوم وقتی می خواستم بروم سر کنکور تو من را از زیر قرآن رد کردی و آیت الکرسی پشت سرم خواندی .
.
.
.
روز اول دانشگاه تو به من گفتی بزرگ شدی پس یاد بگیر بزرگ بودن رو .
روز دوم وقتی به سختی در مس خواندم تا مدرکم را بگیرم تو برایم آبمیوه می آوردی تا بخورم و جون بگیرم و همه را ساکت می کردی که من با آرامش درس بخوانم.
روز سوم تو روی صندلی نشسته بودی و اشک شوق می ریختی وقتی من داشتم مدرک فارغ التحصیلی را می گرفتم .
.
.
.
روز اول که با همراه زندگیم آشنا شدم تو بودی که با مهر تاییدت به من آرامش دادی.
روز دوم من وقتی خبر نوه دار شدن را بهت دادم تو از شوق رفتی و اولین لباسی که باید تنش می کردم را خریدی .
روز سوم تو بودی که اولین عیدی را به نوه ات می دادی تا خوشحالیش را اول تو ببینی .
.
.
.
روز آخر روزی بود که دستان سردت را در دستم گرفته بودم و هر چه صدایت کردم صدایم را نشنیدی .
تو را بر دوش گرفتم و بعد به خاک سپردم اون روز آخرین روزی بود که چهرهی مهربانت به من لبخند می زد و در گوشم زمزمه ی حرفهایت زنده می شد ( من همیشه کنار تو و در قلب تو هستم )
حال به عکست نگاه می کنم و یاد خاطرات شیرینت می افتم که هیچگاه تنها نبودم و تو همیشه در کنارم بودی .
کجای حرف این خانم معنی مادر رو می رسونه تو رو خدا بیاین برای من معنی کنید آیا این حرف نشون دهنده عطوفت مادری هست یا حماقت اون مادر من که نمی فهمم و قبول هم ندارم
با سلام
به نظر اين متن از انجايي مورد توجه است كه :
همه اعضاء خانواده گناه را متوجه جوان مي دانستند و كاري هم نمي كردند ولي مادر با نهايت لطف و مهرباني، سر فرزندش را خشك مي كرد و از طرفي گناه را گردن باران مي انداخت كه پسر او را خيس كرده است
ماه بانوي بزرگوار
اين متن هاي احساسي همه و همه حاكي از مهرباني و نهايت لطف مادران است
كه باز به نظر همه ، همه متن ها و عبارتهاي زيباي دنيا را هم اگرجمع كنيم باز نمي تواند ذره اي از محبت مادر را جبران كند
سلام و احترام به همه
میگفتند و میدانیم که حق گفتند و میگویند اما دریغ و صد حیف که تا اینچنین فرشته ای داری قدر اونو نمی دونیم تازه از یکماه بعد از - از دست دادنش موقعی که دور و ورت خلوت شد میفهمی چی رو از دست دادی اون موقع هست که برخورد ها و رفتارهای بد خودتونو مثل من که با توجیه بسیار منطقی درست میدانستیم رد میکنین! و میگوییم پدر و مادر ما محکومیم متهم نیستیم!:Sham::Labkhand::Gol:
سلام خیلی ممنونم از جناب سید ضیاء و جناب طاها که جوابی برام نوشتند ولی من اصلا قانع نشدم و این نوشته رو قبول ندارم
می دونم زبان شعر اقتضائات خودش رو داره ولی منم یه بیت شعر که حسابی توش غلو شده رو براتون میذارم که آدم کیف می کنه به مجنون گفتند : این لیلی که تو عاشقش شدی هم آبله روست و هم خیلی زشته !!! در جواب گفت : نگار من بس که نازک است تنش بمانده جای نگاه بر بدنش اینم شعره این متن مادر هم شعر !!! اصلا من فکر می کنم با این نوشته مقام مادر رو پایین آوردین یعنی چی هر چی اونوری ها نوشتن ما هم اینجا تو سایت دینی بنویسیم ؟؟؟ :Ealam:
سلام
ماه بانو جان زیاد سخت نگیرین اینجا بحث در دایره عاطفه است قطعا این مامان محترم دفه بعدی توصیه موکد غقلانی مبنی بر بردن چتر و اینها می کنه اما به جاش . میشه عاطفه و منطق کنار هم
شاید شیوه بیانش واسه برخی نامانوس باشه اما این نوشته به نظر شخصی بنده پیام زیبایی داشت و حکایت از طبع ظریف مادرانه
آنجا که همه در پی تقصیر و قصورن مادری که ودیعه الهی هست و شعاعی از عشق خالق به مخلوق در پی درمان درد هست و مرهم گذاری
تشکر:Gol:
1
............................مقام مادر در کلام امام خمینی(ره)
*هيچ شغلي به شرافت مادري نيست. *خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است، و از خدمت همه كس بالاتراست. *اول مدرسه اي كه بچه دارد دامن مادر است. * در دامن مادر، بچه ها بهتر تربيت مي شوند تا پيش استادان. *دامن مادر بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آنجا تربيت مي شود. *مادر خوب، بچه خوب تربيت مي كند.
2 * اگر مادرها، مادرهاي با فضيلت باشند، اولاد با فضيلت تحويل مي دهند. *خداي نخواسته _ اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرونمي آيد. *شما خانمها شرف مادري داريد، كه در اين شرف از مردهاجلو[تر] هستيد. *درست شدن كشورها مرهون شماهاست، مرهون شما مادرهاست، خرابي و آبادي كشورهاتابع شماهاست. *رحمت خداوند بر مادراني كه جوانان نيرومند خود را به ميدان دفاع ازحق فرستاده، و به شهادت ارجمند آنان افتخار مي كنند. *ملتي که خواهران و مادران دليرش، افتخار به مرگ جوانان برومندش مي کند که در صف شهدا هستند، پيروز است. *مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازي و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ زنده کرده اند. *اساساً تربيت از دامان پاک مادر و جوار پدر شروع مي شود؛ و با تربيتاسلامي و صحيح آنان، استقلال و آزادي و تعهد به مصالح کشور پايه ريزي مي شود.
یه تاپیکی زدم در مورد مشکل ابراز محبت کردن به مادرم لطفا دوستان بیان راهنماییم کنند . خدا خیرتون بده اینم لینکشhttp://www.askdin.com/showthread.php?p=58358#post58358 پیشاپیش ممنونم از راهنمایی هاتون موفق باشید :Gol: :Gol: :Gol:
ببنید وقتی یکی از دوستان یا اساتید مطلبی رو برای استفاده یا تحلیل و بررسی اون توسط کاربران یا اساتید سایت می گذارند ! بهتره محکومش نکنیم حتی اگر ما از مطلب مذکور خوشمون نیاد ! سلیقه ها متفاوت است :Cheshmak:
شاید چون اونقدر شعر و داستان های زیبا در مورد مهر و محبت و عشق مادر به فرزند در ادبیات خودمون داریم این شعر زیاد زیبا به نظر نرسه :Cheshmak:
این شعر از نظر بنده هم فابل مقایسه با شعر ها و داستان های خودمون نیست!!!!
بنده هم از این شعر خوشم نیومده !! امّا ........
هم به نویسنده اش و هم به سید ضیایی عزیز که این مطلب رو گذاشتند تبریک می گم :Gol::Kaf:
چون هر دوشون موفق بودند و به اون هدفی که می خواستند رسیدند:Cheshmak:
دوستان به تاپیک با دقت و یه کمی عمیق تر نگاه کنید...:Cheshmak:
همیشه هم هدف مهمه هم وسیله.
انصافا" مطلب خوبی بود این همه چوب لای چرخ ... نذارین. سید حالا یه بار از بحث فلسفه اومد بیرون شما نمیذارین.
جناب سید اگه دوستان کوتاه نیومدن بهتره فلسفه نوشتن این مطلبو ذکر بفرمایید:Labkhand:
مقام مادر درآیاتقرآن
نوع دستورهایى كه اسلام به زن و مرد مىدهد، در عین حال كه یك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمىدارد، وقتى احترام به پدر و مادر را بازگو مىكند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح مىكند. قرآن كریم مىفرماید:
(اِمّا یَبلُغَنّ عِندك الكِبَر احَدُهُما او كِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ كریماٌ) (1)
"اگر یكى از آن دو یا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف» مگو و به آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شایسته بگوى." و در جایی دیگر مىفرماید:
ما سفارش كردیم به انسان كه احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نكند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ) (2)
و انسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش كردیم. (و قَضى ربُّك الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا) (3)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان كنید. و در جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق یاد مىكند:
آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مىكند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مىكند فقط براى بیان وظیفه است،
(انِ اشكُر لی و لِوالدیكَ) (4) شكرگزار من و پدر و مادرت باش.
اما با همه این تجلیلهاى مشترك، وقتى مىخواهد از زحمات پدر و مادر یاد كند، از زحمت مادر سخن مىگوید، نه از زحمت پدر، آنجا كه مىفرماید:
(و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه كرهاٌ و وضَعته كرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5)
سلام و درود:Gol: اینو به بنده انداختید:Nishkhand: اینو موقعی میندازن که طرف از وسیله ی نادرست استفاده کرده باشه :Cheshmak: یعنی سید از وسیله ی نادرست استفاده کرده:Khandidan!:
انصافا" مطلب خوبی بود این همه چوب لای چرخ ... نذارین. .
نه بابا نگران نباشید :Cheshmak:
این چرخی که بنده می بینم چرخ تراکتوره :Cheshmak: هرچوبی بزارن خوردش میکنه:khandeh!::Khandidan!:
سید حالا یه بار از بحث فلسفه اومد بیرون شما نمیذارین.
هدف اینه که دیگه تکرار نشه !:khandeh!: وسیله هم این پست های دوستان هستش:Khandidan!:
جناب سید اگه دوستان کوتاه نیومدن بهتره فلسفه نوشتن این مطلبو ذکر بفرمایید:Labkhand:
برای زدن یه تیربارچی یه گروهان زرهی رو به حرکت در نمیارن(هدف=تیربارچیوسیله=گروهان زرهی):Labkhand::Khandidan!:
این هدف و وسیله جور در نمیان ! اینطور نیست:khandeh!:
ادامه
زحمات سى ماهه مادر را مىشمارد، كه: دوران باردارى، زایمان، و دوران شیرخوارگى براى مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مىكند. قرآن كریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشارهاى هم به این موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشیده است. بنابراین، آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر و مادر را بیان مىكند و قسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مىكند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:
(وعلى المولودِ له رزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف) (6)
خوراك و پوشاك مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیكن هنگامى كه سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مىكند.
شاید یک مادر بتواند با فرزند بالغ خود مخالفت کند اما هرگز نمی تواند در برابر کودک خردسالش که بازوان کوچکش را به سویش دراز کرده تا او را درآغوش بگیرد مخالفت کند.
******** ژاکلین جکسون
وقتی مردم از شغلم می پرسند می گویم: قبل از هر چیز من یک مادرم.
فرزندان شما نماینده افکارتان هستند آنان در حکم جملاتی هستند که عقاید شما را بیان می کنند.
********
بیتا رانک
مادر واسطه ای است که از طریق وی کودک نورسیده وجود خود را به صورت یک انسان اجتماعی متحول می کند.
********
ژوآن بینز
زمانی که یک مادر به فرزندش نگاه می کند که آرام در میان عروسکهایش به خواب رفته است، به این فکر می کند که فردایشان هرچه قدر هم زیبا باشد هرگز نمی تواند جای آن لحظه ناب را بگیرد.
مادری پیر و پریشان احوال /عمر او بود فزون از پنجاه زن بی شوهر و از حاصل عمر/یک پسر داشت شرور و خودخواه روز وشب در پی اوباشی خویش/ بی خبر از شرف و عزت وجاه دیده بود او ببر مادر پیر/یک گره بسته زر گاه بگاه شبی آمد که ستاند آن زر/بکند صرف عملهای تباه مادر از دادن زر کرد ابا/گفت رو رو که گناه است گناه این ذخیره است مرا ای فرزند/بهر دامادیت ان شاء الله حمله اورد پسر تاگیرد/آن گره بسته زر خواه مخواه مادر از جور پسر شیون کرد/بود از چاره چو دستش کوتاه پسر افشرد گلوی مادر /سخت چندانکه رخش گشت سیاه نیمه جان پیکر مادر بگرفت/بر سر دوش بیفتاد براه برد در چاه عمیقی افکند/کز جنایت نشود کس آگاه شد سرازیر پس از واقعه او/تا نماید به ته چاه نگاه از ته چاه به گوشش آمد /ناله زار و حزینی ناگاه آخرین گفته مادر این بود /آه فرزند نیفتی در چاه(1) پی نوشت: 1-یحیی دولت آبادی