او بی سواد نبود
تبهای اولیه
شاید زیاد شنیده ای که به پیامبرمان صلی الله علیه و آله می گویند بی سواد.این که چه قشری با چه نگرشی این عنوان را برای نبی صلی الله علیه و آله انتخاب می کنند هدف نوشتار ما نیست.ما می خواهیم بگوئیم امی و بی سواد با هم فرق می کنند و پیامبر ما امی بودند و نه بی سواد.
راستی چه انگیزه ای سبب می شود که هر روز به رنگی و به شکلی پیامبرمان را بی ارزش جلوه دهیم؟ یک روز عصمت، یک روز علم، یک روز سواد... این چه دردی است که بر پیکره ی جهان اسلام افتاده است که حرمت او را پاس نداریم، ارزش او را بکاهیم و در این راه نه از صداقت که از دروغ و خیال و وهم مدد بگیریم! در این نوشتار برآنیم تا سنت شکنی کرده، در مورد سواد نبی صلی الله علیه و آله از ایشان دفاع کنیم.
مشكل در اين است ؛ .........
آنان كه به ظاهر اسلام اوردند ............همان كفار بودند ولي نقاب اسلام به چهره زدند وچون نتواستند پيامبر را شكست دهند چون با تنزيل با انان مبارزه مي كرد...........
لذا قدم اول اين كفار كه به ظاهر مسلمان اند براي انتقام از پيامبر گرامي با جانشين وي ( نفس رسول الله ) كه با تأويل ، بشر را هدايت مي كرد ؛ ...........
وارد جنگ شدند ودر حقيقت كفار با يهود ونصاري يك مثلت شؤم را عليه اسلام سنت (شيعه مرتضي ) تشكيل دادند .............
وامروزه بازگشت جاهليت اوليه بصورت جاهليت مدرن صورت گرفته است
واين سران سه گانه مثلث شؤم دست از جنگ با اسلام سنت بر نمي دارند ..............
مهم نيست ................
هركه باآل علي در افتاد ............ورافتاد
اين وعده خداوند متعال است
شاید می خواهیم اعمال و رفتار دیگران را توجیه کنیم، شاید می خواهیم نادانی برخی از بزرگان را منطقی جلوه دهیم...برای هزار و اندی شاید دیگر به دنبال دروغی بزرگ گشته ایم و آن بی سواد جلوه دادن پیامبرمان - صلی الله علیه و آله- است! خدا ما را ببخشد...
اين سوال درخواست قلم و دوات توسط پيامبر در زمان احتضاشون رو من خيلي قبل در تاپيكي كه جناب فرياد هم درآن بحث ميكردند پرسيدم كه جناب صدر پاسخ دادند از كجا معلوم كه نگفته اند قلم و دوات بياوريد تا حرفهايم رو بنويسيد...يعني قرار بوده ديگران بنويسند.......متاسفانه اون تاپيك هم تا جايي كه بخاطر دارم با حذف پستها و قفل تاپيك روبرو شد!
اين سوال درخواست قلم و دوات توسط پيامبر در زمان احتضاشون رو من خيلي قبل در تاپيكي كه جناب فرياد هم درآن بحث ميكردند پرسيدم كه جناب صدر پاسخ دادند از كجا معلوم كه نگفته اند قلم و دوات بياوريد تا حرفهايم رو بنويسيد...يعني قرار بوده ديگران بنويسند.......متاسفانه اون تاپيك هم تا جايي كه بخاطر دارم با حذف پستها و قفل تاپيك روبرو شد!
سلام
خواندن و نوشتن برای کسی است که بخواهد حقایق عالم را از راه علوم متعارف و به اصطلاح علم حصولی بدست آورد اما کسی که جانش در نهایت طهارت و پاکی است همه حقایق عالم را بدون دشواری کسب علوم ظاهری از حقیقت عالم می گیرد و می شود : علمک ما لم تکن تعلم . کسی که تمام دانشمندان جهان باید بیایند و سر سفره علم او بنشینند و چیزی بهره ببرند . خواندن و نوشتن برای کسی که از غیوب عوالم بالا خبر می دهد کمالی نیست . کمترین علوم ، خواندن و نوشتن است همچنانکه یک دانش آموز دبستانی بعد از دو سه سال بر آن توانا می شود
موفق
از آن رو که از آدمیان چیزی نیاموخته بود امی بود و از آن سبب که همه چیز را از خدایش آموخته بود عالم ترین بود.
خواندن و نوشتن تنها ذره ای از دریای بیکران علمش بود.
حالا می خواهیم بگوئیم چرا امی بود. ویا به قول امروزی ها فلسفه ی امی بودن ایشان چه بود.
اگر نبی اکرم صلی الله علیه و آله در مکتب کسی درس می خواندند (حتی خواندن و نوشتن) ایشان وامدار همان مکتب قلمداد می شدند و در نتیجه دین اسلام زمینی برشمرده می شد نه آسمانی.
مثلاً:می گفتند او مدتی نزد فلانی درس خواند، سپس دوره ای را پیش دیگری گذراند بنابراین تفکرات او برگرفته از نظرات آنان بود. یا این که او تحت تاثیر فلان استاد بوده است.
جهت دوری از چنین پنداری خداوند اُمّی بودن را رقم زد.
جالب است بدانید با همین حال بازهم تاریخ را جعل کرده اند و گفته اند: نزد فلانی درس و مشقی داشته است لذا اسلام نتیجه ی تفکر همان فلانی است.
به راستی که اگر حکمت خداوندی نمی بود و ایشان کوچکترین حرفی از کسی می آموخت، چه ها که نمی گفتند.
از این رو بود که خداوند تمام دانسته های پیامبر صلی الله علیه و آله را خود به ایشان آموخت تا اسلام منصوب به کسی نباشد.
وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون
تو هرگز پیش از این کتابى نمىخواندى، و با دست خود چیزى نمىنوشتى، مبادا کسانى که در صدد ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند!(سوره عنکبوت آیه48)
نتایج زیر از این آیه کاملاً واضح است.
1- پیامبر پیش از رسالت نمی خواندند و نمی نوشتند. اما بعد از رسالت این قانون جاری نبود. بنابراین نخواندن و ننوشتن بعد از رسالت الزامی ندارد و اصرار به آن اشتباه است. چرا که قرآن این موضوع را به پیش از رسالت موکول می کند.
(دلیل را در شماره 5 بررسی کرده ایم)
2- خدا نمی گوید تو سواد و علم خواندن و نوشتن نداشتی، بلکه می گوید -به مصلحت- نمی نوشتی و نمی خواندی تا شک و تردید پیش نیاید. خواندن و نوشتن، نشانه ی سواد است و اگر کسی نشانه را پنهان کرد دلیلی بر فقدان اصل موضوع نیست.
برای واژه امی چندین معنی در منابع اسلامی از جمله، بی سواد، اهل ام القری)مکه( و همچنین کافری که اهل کتاب نیست یافت میشود. مهمترین منبع طبیعتا قرآن است، جالب است بدانید که در هیچ کجای قرآن از واژه امی برای اشاره به بی سوادی استفاده نشده است! از این واژه برای توصیف کسانی که عامی بوده اند و با ادیان الهی آشنایی نداشته اند، یعنی معنی سومی که از آن یاد کردیم استفاده شده
است:
سوره آل عمران، آیه 20
مَا
و ماكنت تتلوا من قبله من كتابٍ و لاتخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون.(3)
پيش از اين نه كتابي ميخواندي و نه با دست خود چيزي مينوشتي تا موجب ترديد دشمناني كه ميخواهند سخنان تو را ابطال كنند گردد.
پس در قرآن اشاره شده