اسوى بن سعيى نقل مي كنى : نزد امام باقر بودم كه شروع كردند به سخن فرمودند بي انكه من سخني بگويم و فرمود : ما ايم حجت هاي خدا و ماايم درهاي خدا و ماايم زبان خدا و ايم صورت خدا و ما ايم دشم خدا در ميان خلقش و ما واليان امر بندگان خدا بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج1 61 3
مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام 177 سمیع
[quote=عبد آل محمد;284812] 1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْأَلَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ. ما رواه طارق بن شهاب عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنه قال: يا طارق، الإمام كلمة اللّه و حجّة اللّه، و وجه اللّه و نوراللّه، و حجاب اللّه، و آية اللّه، يختاره اللّه وَيَبْقىوَجْهُرَبِّك وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِعنَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُمِنْه
[/quote] چه رابطه معنایی بین «المثانی» با امامان شیعه است؟ چگونه است که طبق احادیث فریقین علی بن ابیطالب «باب علم نبی» شمرده شده است ولی فرزندان ایشان، باب خدا نامیده شده اند! این ارتقاء رتبه به چه معناست؟ مسیح کلمة الله است (آل عمران: 39) زیرا تولدش با فرمان کن صورت گرفته است و مجزه است، کلمة الله بودن امان شیعه به چه معناست! قرآن در باره «وجه الله» می فرماید: «اینما تولوا فثم وجه الله» (بقره: 115) تأویل «وجه الله» به امامان شیعه به چه معناست؟ آیا طبق این آیه قرآن، به هر جا بنگریم آنها حضور دارند. یعنی حجة بن الحسن همه جا حضور دارد؟ مثلا در روز عرفه که گفته می شود ایشان در عرفه است یعنی هم در عرفه است هم همه حای زمین؟
[quote=عبد آل محمد;284812] [FONT=traditional arabic]1-[FONT=traditional arabic] حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ:[FONT=traditional arabic] كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْأَلَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ [FONT=traditional arabic]نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ[FONT=traditional arabic] وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ. [FONT=traditional arabic]ما رواه طارق بن شهاب عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنه قال: يا طارق، [FONT=traditional arabic]الإمام[FONT=traditional arabic] كلمة اللّه و حجّة اللّه، و وجه اللّه و [FONT=traditional arabic]نور[FONT=traditional arabic]اللّه[FONT=traditional arabic]، و حجاب اللّه، و آية اللّه، يختاره اللّه [FONT=traditional arabic]وَ[FONT=traditional arabic]يَبْقى[FONT=traditional arabic]وَجْهُ[FONT=traditional arabic]رَبِّك [FONT=traditional arabic]وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ[FONT=traditional arabic]ع[FONT=traditional arabic]نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ[FONT=traditional arabic]مِنْه
[/quote] چه رابطه معنایی بین «المثانی» با امامان شیعه است؟ چگونه است که طبق احادیث فریقین علی بن ابیطالب «باب علم نبی» شمرده شده است ولی فرزندان ایشان، باب خدا نامیده شده اند! این ارتقاء رتبه به چه معناست؟ مسیح کلمة الله است (آل عمران: 39) زیرا تولدش با فرمان کن صورت گرفته است و مجزه است، کلمة الله بودن امان شیعه به چه معناست! قرآن در باره «وجه الله» می فرماید: «اینما تولوا فثم وجه الله» (بقره: 115) تأویل «وجه الله» به امامان شیعه به چه معناست؟ آیا طبق این آیه قرآن، به هر جا بنگریم آنها حضور دارند. یعنی حجة بن الحسن همه جا حضور دارد؟ مثلا در روز عرفه که گفته می شود ایشان در عرفه است یعنی هم در عرفه است هم همه حای زمین؟
باسمه تعالی باسلام : در جواب سوال اول شما باید عرض کنم : 1- با توجه به اینکه کلمه المثانی ،به معنای تثنیه و دومی است(1)مرحوم شیخ صدوق (ره)در بیان این نوع احادیث فرموده اند :که ائمه ،عِدل و همردیف قرآنند و مثانی به معنای دومی از دو چیز است و آن دو چیز قرآن و اهل بیت است که در حدیث ثقلین آمده است،
[FONT=traditional arabic]وقال الصدوق رحمهالله: [FONT=traditional arabic]معنى قوله عليه السلام: «نحن المثاني» أي نحن الذين قرننا النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم إلى القرآنوأوصى[FONT=traditional arabic]بالتمسّك بالقرآن وبنا وأخبر امّته إنّنالا نفترقحتّى نردّ عليه حوضه(2) [FONT=traditional arabic][FONT=traditional arabic]2- با توجه به اینکه کلمه المثانی به برکت آیه 23 زمر بر خود قرآن صدق میکند (کتاباً متشابهاً مثانی«3») [FONT=traditional arabic][FONT=traditional arabic]و ائمه دینمان علیهم السلام قرآن ناطق هستند به دلیل این بیان شریف حضرت امیر علیه السلام (انا کتاب الله الناطق«4»)،بنابراین ائمه اطهار علیهم السلام مصداق المثانی می باشند (5) [FONT=traditional arabic][FONT=traditional arabic]ادامه دارد.........
[FONT=traditional arabic] پی نوشت 1- الوافی ج1 ص 418 2- التوحید ص 151 باب 12 ذیل الحدیث 6 3- شرح اصول کافی ملا صدرا ج 4 ص 150 4- التوحید ص 164 باب 22 5- الهدایا لشیعه ائمة الهدی (شرح اصول کافی للمجذوب التبریزی ج2 ص 363
...
فقط باید سکوت کرد از این سخنان...
سوال:
اکر امامان این هستند، پس پیامبر -ص- چگونه است؟
که که باید بالاتر از اینها باشد
با سلام به نظرم رسیدن به این اعتقاد نسبت به اهل بیت و انبیا ( حتی اولیائی که ولی مطلق نیستند) خیلی راحت تر از اعتقاد اهل سنت هست نسبت به یه نبی (ع) که یه آدم معمولی هست با ویژه گی های معمولی حتما اهل سنت سریع آیه انا بشر مثلکم رو برای توجیه نظرشون میارن مثل تمام استدلالاتی که از قران میارن با خوندن ترجمه زیر آیه :Cheshmak: از دید ایشان نبی همه گونه گناه انجام میده و خدا هم مردم رو فرمان میده به انجام اون گناه پشت سر همون نبی.... نگاه بندازیم به کتاب خدا : طبق نظر قرآن که میگه اطیعو الله (یعنی دستورات دین که نبی میاره) و اطیعو رسول (یعنی حرکات فردی و نظرات رسول) پس خدا طبق نظر اهل سنت وادار میکنه که اطاعت کنیم از حضرت رسول حتی اگه گناه کنه یا به قول اهل سنت اجتهادش اشتباه باشه.........
اما بگذریم به کاربر عزیز ohfreedom عرض کنم که در حادثه ای امیر المومنین زد زیر گوش یه نفر در مسجد الحرام چون نگاه کرده بود یا شاید دست زده بود به زن نامحرم تو همون مکان مقدس اون فرد برای داد خواهی نزد عمر اومد و به عمر جریان رو گفت ابتدا عمر خشمگین شد که کی جرات کرده همچین کاری انجام بده باهات مرد جریان رو گفت عمر وقتی شنید گفت: عین الله دیدت و یدالله زد تو گوشت...... اگه خواستی سندش رو بیارم هر چند دیگه اهل سنت با تکنیک جدیدی که ابداع کردند سند ها رو قبول نمی کنند یا می فرمایند محال عقلی است یا نویسنده کتاب شیعه شده یا ...... محض همین سندش رو نیاوردم خودمونی تعریف کردم.
[quote=عبد آل محمد;284812] 1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْأَلَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ. ما رواه طارق بن شهاب عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنه قال: يا طارق، الإمام كلمة اللّه و حجّة اللّه، و وجه اللّه و نوراللّه، و حجاب اللّه، و آية اللّه، يختاره اللّه وَيَبْقىوَجْهُرَبِّك وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِعنَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُمِنْه
[/quote] چه رابطه معنایی بین «المثانی» با امامان شیعه است؟ چگونه است که طبق احادیث فریقین علی بن ابیطالب «باب علم نبی» شمرده شده است ولی فرزندان ایشان، باب خدا نامیده شده اند! این ارتقاء رتبه به چه معناست؟ مسیح کلمة الله است (آل عمران: 39) زیرا تولدش با فرمان کن صورت گرفته است و مجزه است، کلمة الله بودن امان شیعه به چه معناست! قرآن در باره «وجه الله» می فرماید: «اینما تولوا فثم وجه الله» (بقره: 115) تأویل «وجه الله» به امامان شیعه به چه معناست؟ آیا طبق این آیه قرآن، به هر جا بنگریم آنها حضور دارند. یعنی حجة بن الحسن همه جا حضور دارد؟ مثلا در روز عرفه که گفته می شود ایشان در عرفه است یعنی هم در عرفه است هم همه حای زمین؟
باسمه تعالی: باسلام: 1-اگر دربیان ائمه اطهار علیهم السلام آمده نحن باب الله ،قطعا این بیان شامل حضرت امیر علیه السلام هم می شود. 2-کلمة الله بودن اختصاص به حضرت مسیح (ع)ندارد چون به برکت آیه 109 سوره کهف تمامی موجودات کلمات الهی هستند: (قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی ولو جئنا بمثله مددا) بگو اگر دریا برای نگاشتن کلمات پروردگار،مرکب شود دریا پایان می یابد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابند،هر چند مدد بسیاری برای آن بیاوریم 3- مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان فرموده اند: مراد از «وجه»، هر چیزى است که به نوعی منسوب به خدا است؛از اسماء و صفاتش گرفته تا ادیان و اعمال صالح بندگان و همچنین مقرّبین درگاهش، از انبیاء، ملائکه، شهدا و مؤمنینى که مشمول مغفرتش شده باشند؛ همه و همه وجه خدایند.(1) بنابراین معنای وجه الله بودن ائمه اطهار علیهم السلام که مصداق حقیقی و بارز انسان کامل هستند این است که آن حضرات، مظهر و آیینه تمام نمای اسماء و صفات و اسم اعظم الاهی هستند، و هر چند آن حضرات را از جهت جنبه حسّی و طبیعت مادی و بدن عنصری، در این دنیا نمی بینیم، اما از جهت جنبه روحانی و وجه الله بودن مانند خود ذات مقدس الاهی نابود نشده و باقی هستند. پی نوشت: 1-ترجمه تفسیر المیزان، ج 7، ص 144 و ج 16، ص 134.
:Gol:سلام علیکم و رحمة الله و برکاتهعلی المومنین شیعیان امیرالمومنین علی(ع):Gol:
و لعنة الله علی الکافرین
باسمه تعالی: باسلام: 1-اگر دربیان ائمه اطهار علیهم السلام آمده نحن باب الله ،قطعا این بیان شامل حضرت امیر علیه السلام هم می شود. 2-کلمة الله بودن اختصاص به حضرت مسیح (ع)ندارد چون به برکت آیه 109 سوره کهف تمامی موجودات کلمات الهی هستند: (قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی ولو جئنا بمثله مددا) بگو اگر دریا برای نگاشتن کلمات پروردگار،مرکب شود دریا پایان می یابد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابند،هر چند مدد بسیاری برای آن بیاوریم 3- مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان فرموده اند: مراد از «وجه»، هر چیزى است که به نوعی منسوب به خدا است؛از اسماء و صفاتش گرفته تا ادیان و اعمال صالح بندگان و همچنین مقرّبین درگاهش، از انبیاء، ملائکه، شهدا و مؤمنینى که مشمول مغفرتش شده باشند؛ همه و همه وجه خدایند.(1) بنابراین معنای وجه الله بودن ائمه اطهار علیهم السلام که مصداق حقیقی و بارز انسان کامل هستند این است که آن حضرات، مظهر و آیینه تمام نمای اسماء و صفات و اسم اعظم الاهی هستند، و هر چند آن حضرات را از جهت جنبه حسّی و طبیعت مادی و بدن عنصری، در این دنیا نمی بینیم، اما از جهت جنبه روحانی و وجه الله بودن مانند خود ذات مقدس الاهی نابود نشده و باقی هستند. پی نوشت: 1-ترجمه تفسیر المیزان، ج 7، ص 144 و ج 16، ص 134.
این هم دروغیست که حتی در حدیث اول تاپیک (که آن هم دروغه)نیست.
[font=tahoma][size=12][color=#000000][font=tahoma][size=12][color=#000000][font=tahoma][size=12][color=#000000]اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله
باسمه تعالی باسلام: اولا طبق قاعده عقلی هر شیی ای که وجود را پذیرفته باشد ،دیگر معدوم نمی شود چون اجتماع نقیضین محال عقلی است ومرگ در واقع انتقال است نه انعدام ثانیا:اينكه بين خدا و خلق بايد واسطهاي باشد ا زمسلمات عقلي و مذهبي است . فيض و لطف همواره بايد از طريق واسطهاي قابل و مقرب از مبدأ فياض گرفته شده و به مخلوقات برسد.
به بيان ديگر جهان، جهان سببيت است و وساطت. فرمودهاند:
ابي الله ان يجري الامور الا باسبابها ، خداي متعال ابا دارد از اينكه امور را جز از راه اسباب و وسائطش به جريان بيندازد و اين نكته را در مسائل طبيعي نيز مشاهده ميكنيم. يك لامپ كوچك را اگر مستقيماً به كارخانه برق وصل كنيم ميسوزد و نميتواند نيرو بگيرد و اين دليل بر عجز كارخانه برق نيست، بلكه اين لامپ ناقص و ناتوان است و نياز به واسطه دارد . همچنين اگر يك لوله كوچك را مسقيماً به سدي وصل كنيد ميتركد و نابود ميشود زيرا در آن ، ظرفيت و قابليت پذيرش اين اندازه فشار آب نيست . لذا واسطه قرار ميدهند و اين واسطهها در هر چيزي بايد به تناسب خودش باشد. كار واسطههاي برق و كانالها و واسطههاي آبرساني نيز همين است. در نوع كارها يكچنين واسطهاي بايد باشد كه بگيرد و بدهد و اين واسطه بايد تناسبي داشته باشد با منبع و تناسبي داشته باشد با آنهايي كه از آن منبع مستفيض ميشوند.
خداي متعال چنين تقدير فرموده كه چه در عالم تكوين (خلقت و وجود) و چه در عالم تشريع(هدايت) انسان كامل كه علت خلقت است واسطهي فيض رساني به مخلوقاتش باشد كه اشرف ممكنات است و خليفه اوست در روي زمين. او (حجت خدا و انسان كامل) با توجه به كمالات معنوي كه دارد فيض را از حضرت حق ميگيرد و با توجه به مخلوق بودنش واسطه رساندن فيض به خلق ميشود. يعني خداوند فيض وجود و هدايت و ... را اول به او ميدهد و از مسير او اين فيض را به مخلوقات ديگر ميرساند و از اين طريق واسطه از بين خالق و خلق برداشته شود همان دم مخلوقات از بين رفته و نابود ميشوند . پس در هر دوراني يقيناً واسطهاي بين خدا و مخلوق هست كه حجت خداست و طبق روايات فراواني اگر حجت نباشد زمين باقي نميماند. اين است كه ميگويئم حجت خدا حق حيات بر ساير موجودات دارد و از روز امامت حضرت مهدي عليهالسلام او رابط بين خدا و خلق و واسطهي بين زمين و آسمان است و بر ما حق حيات دارد و ما در فراقش هر جمعه ميناليم كه اين سبب المتصل بين الارض و السماء ویا در زیارت جامعه کبیره وجود مقدس امام هادی علیه السلام به واسطه بودن ائمه علیهم السلام در رساندن فیض اشاره می فرماید: بکم فتح الله وبکم یختم وبکم ینزل الغیث وبکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه وبکم ینفس الهم خداوند به واسطه شما افتتاح عالم ایجاد کرد و به واسطه شما ختم کتاب آفرینش فرمود وبه واسطه شما خدا بر ما باران رحمت نازل کرد وبه واسطه شما آسمان را بپا داشت تا بر زمین جز به امرش فرو نیاید و به واسطه شما غم واندوه ورنجها از دلها بر طرف می گردد
ثالثا لطفا در امری که تخصص ندارید بی جهت وبدون دلیل نسبت کذب و دروغ ندهید که چه فراوان در مجامع روایی معتبر مانند کتاب کافی و کتاب توحید شیخ صدوق احادیثی داریم که درآنها به ید الله بودن ائمه علیهم اسلام با معنای خاص خود تصریح شده است که از باب نمونه به دو مورد آنها اشاره می شود: 1-مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَدَّثَنِي هَاشِمُ بْنُ أَبِي عُمَارَةَ الْجَنْبِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ- وَ أَنَا بَابُ اللَّه(1
باسمه تعالی
درکتابهای اهل معرفت اشاره به دو حدیث میشود :
1-قرب نوافل« [FONT=Traditional Arabic]من أهان لى وليا فقد أرصد لمحاربتى، و ما تقرب الى عبد بشىء أحب الى مما افترضت عليه و انه ليتقرب الى بالنافلة حتى أحبه فاذا أحببته كنت سمعه الذى يسمع به، و بصره الذى يبصر به، و لسانه الذى ينطق به، و يده التى يبطش بها»
2- قرب فرائض« [FONT=Traditional Arabic]قال الله عز و جل ما يتقرب الى عبدى بشىء أحب الى مما افترضته عليه، و ما زال يتقرب الى عبدى بالفرائض حتى اذا ما احبه و اذا أحببته كان سمعى الذى اسمع به، و بصرى الذى ابصر به، و يدى التی ابطش بها»
«بنگر تفاوت قربين تا چه حد است كه در اول خداوند سمع و بصر و لسان و يد عبد مى شود، و در دوم به عكس كه عبد سمع و بصر و يد خدا مى شود. از اين باب قرب فرائض است كه امير عليه السلام فرمود: انا عين الله و انا يد الله»[1]
پینوشت:
1-هزار و یک نکته،ص508
پرسش: با توجه به اینکه در روایات، در شأن اهل بیت (علیهم السلام) آمده است : «نَحْنُ الْمَثَانِي الَّذِي أَعْطَاهُ اللَّهُ نَبِيَّنَا مُحَمَّداً ص وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِي الْأَرْضِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ»
منظور از المثانی، وجه الله بودن، ائمه علیهم السلام چیست؟
پاسخ:
الف: با توجه به اینکه کلمه المثانی، به معنای تثنیه و دومی است:
1- مرحوم شیخ صدوق(ره) در بیان این نوع احادیث فرموده اند: که ائمه، عِدل و همردیف قرآنند و مثانی به معنای دومی از دو چیز است و آن دو چیز قرآن و اهل بیت است که در حدیث ثقلین آمده است.(1)
2- با توجه به اینکه کلمه المثانی بر خود قرآن صدق می کند: « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديث
كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِي(2) خدا نيكوترين سخن را نازل كرد، كتابى كه [آياتش در نظم، زيبايى، فصاحت، بلاغت و عمق محتوا] شبيه يكديگر است» و ائمه دینمان علیهم السلام قرآن ناطق هستند به دلیل این بیان شریف حضرت امیر (علیه السلام)،«أَنَا كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ.(3) من کتاب ناطق خدایم.» بنابراین ائمه اطهار علیهم السلام مصداق المثانی می باشند.(4)
ب: مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان فرموده اند:
مراد از «وجه»، هر چیزى است که به نوعی منسوب به خدا است؛از اسماء و صفاتش گرفته تا ادیان و اعمال صالح بندگان و همچنین مقرّبین درگاهش، از انبیاء، ملائکه، شهدا و مؤمنینى که مشمول مغفرتش شده باشند؛ همه و همه وجه خدایند.(5)
بنابراین معنای وجه الله بودن ائمه اطهار (علیهم السلام) که مصداق حقیقی و بارز انسان کامل هستند این است که آن حضرات، مظهر و آیینه تمام نمای اسماء و صفات و اسم اعظم الاهی هستند، و هر چند آن حضرات را از جهت جنبه حسّی و طبیعت مادی و بدن عنصری، در این دنیا نمی بینیم، اما از جهت جنبه روحانی و وجه الله بودن مانند خود ذات مقدس الاهی نابود نشده و باقی هستند. پینوشت:
1. ابن بابويه، محمد بن على، التوحيد (للصدوق)،ص151، جامعه مدرسين، ايران؛ قم، 1398 ق. 2.زمر/23.
3.شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة،ج27،ص34، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)،قم، 1409ق.
4.مجذوب تبريزى، محمد، الهدايا لشيعة أئمة الهدى( شرح أصول الكافي للمجذوب التبريزي،ج2،ص362، دار الحديث،ايران؛ قم، 1429 ش / 1387 ش. 5.طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان،، موسوى، محمد باقر، ج7، ص144،جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى.