بهترین ساعت خواب،بیداری و شب زنده داری با شرایط حاضر+راهکار

تب‌های اولیه

83 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بنده این را بدین صورت با یک فرمول تجربی ترکیب کردم و اصر فوق العاده اش رو همراه با روش خدمتتون عرض میکنم. در همان روزی که به سر میبرید،قسم یاد میکنید(با ذکر زبان که شکستنش منع شرعی پیدا میکند) که به مدت 2 هفته "یا هر شب نماز شب میخوانم،و یا اگر فوت شد و یا حوصله نداشتم و دوست نداشتم بخوانم،فردایش قضایش را به جا می آورم" لطفا و لطفا و لطفا قبل از اجرای این روش حتما نکات بعدی رابخوانید تا خدای ناگرده گرفتار عقوبت اخروی نشوید

با عرض سلام و تشکر از مطلب خوب حضرت عالی

راه حلی که ارائه دادید ، فی نفسه اشکال شرعی ندارد و اگر با رعایت شرایط شرعی قسم باشد ، در صورت ترک آن کفاره هم لازم می آید .(1)

البته دوستان باید توجه نمایند که این قسم را در حالتی استفاده کنند که بتوانند انجامش دهند و خدای نخواسته مشکلاتی برای آنها ایجاد نشود .

همیشه سالم و موفق باشید

پی نوشت:
1. توضیح المسائل مراجع ، احکام قسم

بنده این را بدین صورت با یک فرمول تجربی ترکیب کردم و اصر فوق العاده اش رو همراه با
روش خدمتتون عرض میکنم.
در همان روزی که به سر میبرید
،:sham:قسم یاد میکنید:sham:(با ذکر زبان که شکستنش منع شرعی پیدا میکند) که به مدت 2 هفته "یا هر شب نماز شب میخوانم،و یا اگر فوت شد و یا حوصله نداشتم و دوست نداشتم بخوانم،فردایش قضایش را به جا می آورم"

لطفا و لطفا و لطفا قبل از اجرای این روش حتما نکات بعدی رابخوانید
تا خدای ناگرده گرفتار عقوبت اخروی نشوید

سلام علیکم
راهکار جالبیه ولی ایکاش کارشناسان محترم هم نظرشون رو بفرمایند .
چون که این قسم باعث واجب شدن نماز شب میشه و انجام واجب یه وظیفه است نه یک مسیری که آدم در پیمودن یا نپیمودنش مختار باشه . اینه که شاید بی تأثیر نباشه ولی فکر میکنم اون اراده واقعی رو نمیتونه ایجاد کنه .
به عقیده بنده بهتره اراده رو با انجام مستحبی فعل ورزیده کنیم .
البته من کارشناس نیستم و ممنون میشم کارشناسان محترم هم نظرشون رو بفرمایند تا ما استفاده کنیم .

البته یک نکته عرض کنم که این کار شاید در طول مدت برنامه(مثلا دو هفته) اراده رو به دلیل واجب شدن قوی نکنه(که البته به نظر بی تاثیر هم نیست) اما همان قول و متعهد شدن در اول برنامه(منظور همان
ذکر قسم است) به شدت در افزایش اراده تاثیر داره.به اون صورت که شما اراده میکنید 3 هفته بر خودتان
عمل مستحبی را واجب کنید.


و دوم اینکه این عمل،اعمال مثل نماز شب و هر آنچه متعهد شده اید مثل قرائت قران و... را برای
شما ملکه میکند.برای نمونه با اینکه نماز واجب است،اما برای تمام ما ملکه شده و به محض شنیدن
اذان اگر به سوی نماز میریم.بدون مشقت.

و نکته در ملکه شدن عمل اینه که بی مشقّت میتونیم انجامش بدیم.
همین لحظه اگر بگویند نماز صبح مستحب شد ولی اجری برابر نماز شب دارد،بسیاری از ما
توفیق عمل به اون رو پیدا میکنیم.هرچند که به انجام دو رکعت نماز شب هم موفق نمیشیم.

قسمهائى كه بر خدا واقع ميشه و موضوعش هم كار خوب و يا مباحیه وفاء بآنها ضرورى و مخالفت با آن موجب كفاره نيز میشه چنانكه در قرآن کریم آمده :
لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‏ أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (1)
یعنی خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بيهوده(و خالى از اراده،) مؤاخذه نمى‏كند؛ ولى در برابر سوگندهايى كه(از روى اراده) محكم كرده‏ايد، مؤاخذه مى‏نمايد. كفاره اين گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مى‏دهيد؛ يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و يا آزاد كردن يك برده؛ و كسى كه هيچ كدام از اينها را نيابد، سه روز روزه مى‏گيرد؛ اين، كفاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مى‏كنيد(و مخالفت مى‏نماييد). و سوگندهاى خود را حفظ كنيد(و نشكنيد!) خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى‏كند، شايد شكر او را بجا آوريد!
اصولا قسم خوردن از نظر دين مقدس اسلام كار خوب و پسندیده ای نيست بخصوص قسم بخدا، مگر بخاطر هدفهاى مهمى كه بر آن مترتب ميشود مثل قضاوت که قسم خوردن یکی از راه های اثبات دعاوی شمرده شده، در غیر این صورت حتی برای ملزم شدن به انجام نیک هم بهتر اینه که شخص قسم نخوره چون قسم خوردن به خداوند و اسماء و صفاتش در کارهای جزئی موجب کوچک شمردن جلالت و عظمت خداست
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ »(2) یعنی خدا را آماج سوگندهاى خود قرار ندهيد كه نيكو- كارى و پرهيزكارى و امرى را در بين مردم اصلاح نمائيد و خدا شنونده و دانا است
جناب طبرسی در مجمع البیان در تفسیر این آیه کریمه می گوید: خدا را در معرض قسم قرار ندهيد و براى هر كار جزئى و كلى يا نيك و بدى قسم نخوريد تا نيكو و خوب و پرهيزكار و اصلاح‏گر بين مردم باشيد
لذا در یکی از روایات از امام محمد باقر - علیه السلام - در دادگاه خواسته می شود که برای احقاق حق مسلمش قسم بخورد که امام این کار را نمی پذیرد و حاضر می شود که به شاکی مبلغ هنگفتی بدهد اما از قسم راست و صادق خودداری کند.
همچنین خداوند در آیه دیگر می فرماید: قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ(3)
يعنى حتی برای انجام طاعت و عبادتی که معروف و شناخته شده است قسم یاد نکنید.
به جای قسم خوردن و ملزم شدن این چنینی در انجام طاعات و عبادات بهتر آن است که شخص عزم واراده اش را برای انجام کارهای خیر محکم تر کند که خداوند در قرآن کریم ميفرمايد: فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ(4)
يعنى هر كس به كار خير گردن نهد و آن را با رغبت انجام دهد آن بهتر است.
پینوشتها:
1-المائده/89
2-البقره/224
3-النور/53
4- البقره/184

به نظر حقیر 10 شب بخوابیم 3:30 صبح بیدار شویم
فکر نمیکنم کار محالی باشه. موفق باشید التماس دعا

سلام علیکم
به اسک دین خیلی خوش اومدید .
حرفتونو کملا قبول دارم .
بله شدنیه به شرط اینکه از ساعت 6 و 7 غروب چشمش رو روی فیلمای تلویزیون و ... خسته نکرده باشه .
بله میشه به شرط اینکه در طول روز به میزانی که بدنش احتیاج داره استراحت کرده باشه .
بله میشه به شرط اینکه عادت به خواب طولانی شب نکرده باشه .
بله میشه اگه اراده داشته باشه .
بله میشه ...

قسمهائى كه بر خدا واقع ميشه و موضوعش هم كار خوب و يا مباحیه وفاء بآنها ضرورى و مخالفت با آن موجب كفاره نيز میشه چنانكه در قرآن کریم آمده :
لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‏ أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (1)
یعنی خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بيهوده(و خالى از اراده،) مؤاخذه نمى‏كند؛ ولى در برابر سوگندهايى كه(از روى اراده) محكم كرده‏ايد، مؤاخذه مى‏نمايد. كفاره اين گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مى‏دهيد؛ يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و يا آزاد كردن يك برده؛ و كسى كه هيچ كدام از اينها را نيابد، سه روز روزه مى‏گيرد؛ اين، كفاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مى‏كنيد(و مخالفت مى‏نماييد). و سوگندهاى خود را حفظ كنيد(و نشكنيد!) خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى‏كند، شايد شكر او را بجا آوريد!
اصولا قسم خوردن از نظر دين مقدس اسلام كار خوب و پسندیده ای نيست بخصوص قسم بخدا، مگر بخاطر هدفهاى مهمى كه بر آن مترتب ميشود مثل قضاوت که قسم خوردن یکی از راه های اثبات دعاوی شمرده شده، در غیر این صورت حتی برای ملزم شدن به انجام نیک هم بهتر اینه که شخص قسم نخوره چون قسم خوردن به خداوند و اسماء و صفاتش در کارهای جزئی موجب کوچک شمردن جلالت و عظمت خداست
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ »(2) یعنی خدا را آماج سوگندهاى خود قرار ندهيد كه نيكو- كارى و پرهيزكارى و امرى را در بين مردم اصلاح نمائيد و خدا شنونده و دانا است
جناب طبرسی در مجمع البیان در تفسیر این آیه کریمه می گوید: خدا را در معرض قسم قرار ندهيد و براى هر كار جزئى و كلى يا نيك و بدى قسم نخوريد تا نيكو و خوب و پرهيزكار و اصلاح‏گر بين مردم باشيد
لذا در یکی از روایات از امام محمد باقر - علیه السلام - در دادگاه خواسته می شود که برای احقاق حق مسلمش قسم بخورد که امام این کار را نمی پذیرد و حاضر می شود که به شاکی مبلغ هنگفتی بدهد اما از قسم راست و صادق خودداری کند.
همچنین خداوند در آیه دیگر می فرماید: قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ(3)
يعنى حتی برای انجام طاعت و عبادتی که معروف و شناخته شده است قسم یاد نکنید.
به جای قسم خوردن و ملزم شدن این چنینی در انجام طاعات و عبادات بهتر آن است که شخص عزم واراده اش را برای انجام کارهای خیر محکم تر کند که خداوند در قرآن کریم ميفرمايد: فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ(4)
يعنى هر كس به كار خير گردن نهد و آن را با رغبت انجام دهد آن بهتر است.
پینوشتها:
1-المائده/89
2-البقره/224
3-النور/53
4- البقره/184

:Hedye::Hedye:10 صلوات تقدیم شما:Hedye::Hedye:

به نظر حقیر 10 شب بخوابیم 3:30 صبح بیدار شویم
فکر نمیکنم کار محالی باشه. موفق باشید التماس دعا

:Hedye::Hedye:10 صلوات تقدیم شما:Hedye::Hedye:
و ورودتون رو به اسک دین تبریک عرض میکنم.
اسک دین محیط بسیار بسیار عالی ای است.
در انتظار ارسال های بعدی شما در اسک دین هستیم:Gol::Gol:
سلام علیکم
به اسک دین خیلی خوش اومدید .
حرفتونو کملا قبول دارم .
بله شدنیه به شرط اینکه از ساعت 6 و 7 غروب چشمش رو روی فیلمای تلویزیون و ... خسته نکرده باشه .
بله میشه به شرط اینکه در طول روز به میزانی که بدنش احتیاج داره استراحت کرده باشه .
بله میشه به شرط اینکه عادت به خواب طولانی شب نکرده باشه .
بله میشه اگه اراده داشته باشه .
بله میشه ...

:Hedye::Hedye:10 صلوات تقدیم شما:Hedye::Hedye:

دوستان اون راه حل که خدمتتون ارائه شد برای رهایی از عواقب منفی اون
راه حل هایی پیدا شد که خلاصتاً تقدیم دوستان میگردد.البته این تبصره ها
و راهکار ها،به صورت تجربی بدست آمده و به دست شما کامل تر خواهد شد.

1.در ابتدا قید هایی را باید به قسم اضافه کرد که نمونه ای را در زیر ذکر میکنیم
به جملات دقت فرمایید:

"قسم یاد میکنم که به مدت 2 هفته،نماز شب بخوانم،و یا اگر فرصت نکردم و
یا به هر دلیل از حوصله ام خارج بود،قضایش را تا ((فلان ساعت)) به جا آورم و
اگر قضایش را به جا نیاوردم عمداً،قیمتی معادل کفاره ی قسم را به ایتمام بدهم
و اگر سهواً رخ داد،یک سوم مبلغ مذکور را پرداخت کنم"

در قسم یاد شده در بالا،قسم شما نمیشکند مگر،نماز شب را نخوانید،قضایش را
هم به جا نیاورید و مبلغ معادل کفاره را هم نپردازید.آنگاه قسم شما شکسته و
کفاره به شما تعلق میگیرد و هیچ عاقلی حاضر نیست مبلغی معادل کفاره را که
در عهدنامه اش بود نپردازد تا قسمش بشکند و همان مبلغ را بپردازد و گناهی
هم مرتکب شود.

البته حتما قید هایی را به قسم مثل "تا چه وقت مبلغ معادل کفاره بپردازم"،"تا
چه ساعتی قضا را به جا آورم"،و.... را بیافزایید.
اگر مبلغ کفاره برایتان سنگین است،میتوانید کارهایی مثل ((غسل توبه با آب سرد))،
((دوش با آب سرد))،((حذف یک وعده غذایی)) را جایگزین کنید.

سپاس گزار خواهم بود دوستان اگر از راهنمایی ما رو محروم نفرمایید:Gol::Gol:

به نظر میرسه به جای تاکید داشتن کاربر محترم a_rezahu بر قسم خوردن برای ملزم شدن به نماز شب، بهتره که ایشون و دیگران به راهکارهایی برای تقویت اراده بر انجام افعال پسندیده ای چون نماز شب بپردازند و از الزام با قسم صرف نظر کنند چون همونطور که به عرض رسید و از آیات وروایت هم براتون سند آوردم بهتره که حتی برای انجام اعمال نیکو قسم نخورید و از این طریق جلالت و عظمت بارگاه الهی رو کم نکنید.

بسیار متشکرم از نظر شریفتون.البته بنده تاکیدی برای این کار برای دوستان عزیز ندارم
بلکه یکی از راه حل هایی بود که بعضی آن را پیش میگیرند و البته نتیجه بخش هم خواهد
بود.
((قسمت اول کلام))
اما ذکر نکته ای خالی از لطف نیست.و آن این است که:
علل بسیاری از بیماری های روحی ما و همچنین جامعه،به دلیل دوری از عبادات مناسب،
خواب دیر وقت،تفکر در آیات الهی،مطالعه کم،انجام گناهان و نداشتن اراده بر ترک آن ها و
.....می باشد که البته باعث مشکلات بسیار حادّی در بین ما شده است.

بیماری مشخص است و آثارش در جامعه و خانواده یمان به شدّت نمایان است.
اما برای رفع بیماری،پس از شناخت علل،باید دست به عمل شد.اما آیا تمام داروهایی
که ما برای درمان بیماری های جسمی میخوریم،خالی از مضرّات است؟

آنگاه که منافعِ دارو ،بیش از مضرّات آن باشد،به حکم قانون نظام طبیعیِ اینسویی،که آمیخته به
مضرّات و منافع است و کمتر عملی،خالی از ضرر و یا سود است،دارو را انتخاب میکنیم

اما آیا تمام داروهایی که ما برای درمان بیماری های جسمی میخوریم،خالی از مضرّات است؟ آنگاه که منافعِ دارو ،بیش از مضرّات آن باشد،به حکم قانون نظام طبیعیِ اینسویی،که آمیخته به مضرّات و منافع است و کمتر عملی،خالی از ضرر و یا سود است،دارو را انتخاب میکنیم

کلام شما صحیحه اما اینکه بخوایم دارو های مادی رو با دارو های معنوی مقایسه کنیم اصلا صحیح نیست .
جسم کاملا محدود و مادیه اما روح محدودیت جسم رو نداره و از جنس ماده هم نیست و دارو هاش کاملا متفاوته .
اما مشکل اینجاست که ما برای رفع بیماریها جسممون پیش دکتر میریم ولی برای بیماریهای روحمون خود درمانی میکنیم و چون نمیدونیم دقیقا مشکلمون کجاست درمانمون با مشکل مواجه میشه .

((قسمت دوم کلام))
در کتاب شریف "معراج السعاده" که یکی از کتب اخلاقی خوب ما،نوشته ملااحمد نراقی
که دوستان احتمالا با کتاب آشنایی اجمالی دارن،نکته ای در باب "راه معالجه امراض نفسانی"
دارند که عینا نقل میکنم،قطعا کارساز است.


"طریق معالجه امراض نفسانیه ان است که بعد از آنکه سبب آن را شناخت،اگر سبب مرض
جسمانی باشد سعی در معالجه بدن نماید(مانند دندان دردی که باعث بدخلقی و یا بیخوابی
باشد)،و آن مرض را از بدن دفع کند.و چنانچه سبب خارجی با نفسی باشد،طریق معالجه کلیه
آن مثل معالجات امراض جسمانه باشد.
طریق معالجات کلیه در امراض جسمانیه آن است که ابتده به غذاهایی که طبع آنها ضد طبع مرض
است علاج میکنند،چنانچه مرضی از حرارت باشد،از غذاهای سرد میدهند......
و اگر مرض مستحکم شده باشد، و از غذا دفع آن نشود،دوا میدهند و شربت های ناگوار میچشانند.
اگر دوا نیز فایده نبخشید، به "زهر" و سمومات معالجه مینمایند.و بعضی از امراض حادث میشود که
هیچ یک از آن معالجات مفید نیست،که باید به داغ کردن و سوزاندن معالجه کرد و گاه هست که باید
عضوی از اعضا را قطع کرد....."

((تتمه قسمت دوم کلام))
ادامه متن معراج السعاده در درمان امراض نفسانی

"پس،قاعده کلیه در معالجه امراض نفسانیه و دفع صفات رذیله همین است.
و بعد از آنکه آدمی انحراف اخلاق خور را از حد اعتدال یافت،وصفت بدی در خود دید،باید
ابتدا افعالی که ضد آن است و از آثار صفت حمیده است،که در مقابل آن است مرتکب شود،
و مواظبت آن افعال کند.و این به منزله غذای ضد مرض است.....
پس اگر این عمل فایده نبخشید،در مقام سرزنش و ملامت نفس براید،در دل و زبان خود را
نکوهش کند،بدیها و ناخوشی های آن صفت را در دل بگذراند،تصور کند،به زبان آورد و با خود
عتاب کند....

وچنانچه اینها نیز فایده نکرد،مرتکب آثار و اعمال صفت رذیله که ضد این رذیله است شود
مثلا اگر در خود صفت بخل را ملاحظه کرد و به هیچ وجه معالجه نشد،خواهی نخواهی مال
خود را زیاده از اندازه بذل،و اعمال مسرفین را ظاهر کند.و اگر صفت جبن(ترس) را مشاهده کرد،
خود را به مواضع هولناک بیاندازد....

ولیکن،هرگاه استنباط کند که بخل یا جبن(ترس) نزدیک به زوال رسیده،خود را نگه دارد،که ملکه
اسراف یا صفت تهوّر(بی باکی افراطی) در او پیدا نشود
.و این به منزله زهر ها و سمومی است که
به مریض میدهند.
و گاه هست که باید مرتکب اعمالی شود که از برای صاحبان اخلاق حسنه پسندیده نیست،بلکه
منافی شرف و مردی است.اما همچنان که زهر در معالجه بدن مباح میشود،این اعمال نیز در معالجه
نفس جایز میشود.

و از این قبیل است:متوجه امور جزئیه شدن که در شأن او نیست،مثل آب کشیدن(از چاه)....خود را
نادان وانمودن و اعتراف به جهل کردن به حهت رفع رذیله عُجب و غرور و امثال اینها"

((و پایان کلام))
راهی را که ما ارائه کردیم،با توجه به کتاب معراج السعاده،راه های آخر برای درمان رذایلی
چون بی عبادتی در شب،خواب زیاد و.... بود و منافاتی با فرمایش کارشناس عزیز جناب
عرفان نداشت.و ما در اینجا برای افرادی مثل حقیر که امراضشان بالاگرفته و درمان های
عادی برایشان بی اثر است هم مطلب میگذاریم،خصوصا راه هایی که از لحاظ شرعی
و تجربی،بررسی شده اند

اما قسم خوردن،مساله ای است که در رساله های عملیه ذکر شده و احکامی دارد
و با وجود کراهت هم،عمل به آن حرام نیست و قطعا کاربرد هایی دارد.

و با فرض کراهت آن در عهد و پیمان برای امور مستحب و واجب،با سنجشی بین کراهت موقت
ذکر قسم و به دست آوردن ملکه ی مستحبی مانند نماز شب،حکم بر منطقی بودن این
عمل میکنیم(با فرض از کار افتادن راه های قبل،مثل تقویت اراده ).

و چرا آنچه حرام نیست را حرام بشماریم،و از آن درجهت تعالی نفس بهره نگیریم.در حالی
که بسیاری از امور مکروه را در طول شبانه روز بدون داشتن فایده،مرتکب میشویم .و
آنجایی که پای خیر کثیری در میان است،از آن چشم پوشی میکنیم

کلام شما صحیحه اما اینکه بخوایم دارو های مادی رو با دارو های معنوی مقایسه کنیم اصلا صحیح نیست .
جسم کاملا محدود و مادیه اما روح محدودیت جسم رو نداره و از جنس ماده هم نیست و دارو هاش کاملا متفاوته .
اما مشکل اینجاست که ما برای رفع بیماریها جسممون پیش دکتر میریم ولی برای بیماریهای روحمون خود درمانی میکنیم و چون نمیدونیم دقیقا مشکلمون کجاست درمانمون با مشکل مواجه میشه .

البته همونطوری که از ارسال های اخیرم برای دوستان روشن شد،بنده این مقایسه را
از کتاب "معراج السعاده ملااحمد نراقی" نقل کردم و حقیقتا برهان و دلیلش را نمیدانم.
اما از آنجایی که ایشان فرد بسیار بزرگی بوده اند،سخن ایشان را پذیرفتم و راه حل را
بر اساس این اساس ارائه دادم.

[FONT="Arial Black"]با سلام خدمت کاربر محترم a_rezahu
راه حلی را که جناب مرحوم نراقی مبنی بر انجام رذائلی در مقابله با دفع کردن رذائلی بزرگتر، بیان فرمودند، مربوط به امراض نفسانی است که اگر هیچ راهی برای مقابله با امراض و رذائل نفسانی بزرگ نبود چه بسا این راه هم باشد که با رذائل دیگری که در مقابلشان قرار دارد، اما از جهت رتبه کوچکتر از آنها است، بشود در دفع آن رذائل بزرگ استفاده کرد، اما از این راهکار اساسا توصیه حضرتعالی توجیح منطقی پیدا نمیکند چرا که نماز شب نخواندن رذیله ای نیست تا بخواهید با رذیله کوچتری چون قسم خوردن جلوی آن را بگیرید ،بهتر است همان آیاتی را که از قران کریم برایتان به احتجاج آوردیم دستور العمل خود قرار دهید که خداوند فرمود:
«وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ »(1) یعنی خدا را آماج سوگندهاى خود قرار ندهيد كه نيكو- كارى و پرهيزكارى و امرى را در بين مردم اصلاح نمائيد و خدا شنونده و دانا است
و نیز فرمود: قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ(2)
يعنى حتی برای انجام طاعت و عبادتی که معروف و شناخته شده است قسم یاد نکنید.
توصیه کارشناسی ما برای الزام به نماز شب و اعمال نیک و پسندیده دیگر اولا فراهم کردن اسبابی برای معرفت یافتن بیشتر به غایت خلقت خود و جهان پیرامونمان است و سپس مطالعه راهکارهایی برای تقویت اراده و ما به هیچ وجه اموری که خداوند و ائمه اطهار به صراحت ما را توصیه به ترک آن کرده اند( مانند قسم خوردن) را راهکاری برای الزام به انجام عبادی نمیپذیریم ولو اینکه از این امر به ترک، حرمتی استفاده نشود و صرفا جنبه کراهتی داشته باشد که ما هم بدان قائلیم.

پینوشتها:
1-البقره/224
2-النور/53

با سلام خدمت کاربر محترم a_rezahu
راه حلی را که جناب مرحوم نراقی مبنی بر انجام رذائلی در مقابله با دفع کردن رذائلی بزرگتر، بیان فرمودند، مربوط به امراض نفسانی است که اگر هیچ راهی برای مقابله با امراض و رذائل نفسانی بزرگ نبود چه بسا این راه هم باشد که با رذائل دیگری که در مقابلشان قرار دارد، اما از جهت رتبه کوچکتر از آنها است، بشود در دفع آن رذائل بزرگ استفاده کرد، اما از این راهکار اساسا توصیه حضرتعالی توجیح منطقی پیدا نمیکند چرا که نماز شب نخواندن رذیله ای نیست تا بخواهید با رذیله کوچتری چون قسم خوردن جلوی آن را بگیرید


اما دو مساله اینجا باقی میماند.

1.راه حل مرحوم نراقی،مقابله با امراض نفسانی نبود.بلکه مقابله با سبب امراض بود.البته اگر برداشت من درست بوده باشد که بعید هم نیست برداشت بنده
غلط باشد.من بر این اساس این رو عرض کردم که:
طریق معالجه امراض نفسانیه ان است که بعد از آنکه سبب آن را شناخت،اگر سبب مرض
جسمانی باشد سعی در معالجه بدن نماید(خارج از متن:مانند دندان دردی که باعث بدخلقی و یا بیخوابی
باشد)،و آن مرض را از بدن دفع کند.و چنانچه سبب خارجی با نفسی باشد،طریق معالجه کلیه
آن مثل معالجات امراض جسمانه باشد.

بنده هم عرض کردم،اگر علل بیماری های روحی ما دوری از عبادت شب،سحرخیزی
و اینگونه مسایل باشد،این راه آن هن به عنوان راه های آخر ارائه میگردد.
کمااینکه علت بسیاری از امراض روحی ما،درگیری قوه خیال ما با اوهام شبانه به دلیل
خواب دیروقت،دیدن سریال های تلویزیون و.... میباشد که در این مرحله برای وفای به
عهد،لاجرم باید دور تمام کارهای مالایعنی و بیهوده خطی قرمز کشید

و نیز فرمود: قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ(2)
يعنى حتی برای انجام طاعت و عبادتی که معروف و شناخته شده است قسم یاد نکنید.

2.آیه ای که از سوره نور-53 لطف فرمودین و قرار دادین،ممکن است به کراهت
قسم اشاره نداشته باشد.بنده در ترجمه های مختلف،معنایی متفاوت را استنباط
کردم که اجمالا می آورم:


وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ
نور/آیه 53


ترجمه آیت الله مکارم
آنها با نهايت تأکيد سوگند ياد کردند که اگر به آنان فرمان دهي، (از خانه و اموال خود) بيرون مي‌روند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقديم مي‌کنند)؛ بگو: «سوگند ياد نکنيد؛ شما طاعت خالصانه نشان دهيد که خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد آگاه است!»

ترجمه الهی قسمه ای
و منافقان شديدترين قسم را به نام خدا ياد کنند که اگر تو آنها را امر کني البته همه (به جهاد دشمن) بيرون خواهند رفت، بگو: سوگند ياد مکنيد، که طاعت پسنديده و مطلوب است (نه سوگند دروغ منافقانه. و بترسيد که) خدا به هر چه مي‌کنيد کاملا آگاه است

ترجمه فولادوند
و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، بى شك (براى جهاد) بيرون خواهند آمد. بگو: سوگند مخوريد. اطاعتى پسنديده (بهتر است) كه خدا به آنچه مى‏كنيد داناست.

ترجمه علامه طباطبایی و قسمتی ار تفسیر:
)به خدا سوگند مى خورند، قسمهايى مؤ كد كه اگر فرمانشان دهى به سوى جهاد بيرون مى شوند، بگو هيچ حاجت به سوگند نيست اطاعت شايسته بهتر از سوگند خوردن است كه خدا از اعمالى كه مى كنيد آگاه است.

و معناى آيه اين است كه : سوگند خوردند با غليظترين سوگندشان كه هر آينه اگر ايشان را امر به خروج به سوى جهاد كنى خارج خواهند شد، به ايشان بگو قسم نخوريد، براى اينكه خارج شدن به جهاد، طاعت خدا، و عملى پسنديده و جزو دين است ، و عملى است واجب كه ديگر در واجب كردنش سوگند غليظ لازم ندارد، اگر سوگند مى خوريد كه خدا و رسول را راضى كنيد، خدا به آنچه مى كنيد دانا است ، و فريب قسمهاى غليظ شما را نمى خورد.

همانطور که ملاحظه میفرمایید این آیه نهی از قسم منافقان است که گویی میخواهند
خدا را با قسم خود فریب دهند و نه قسم دوستانی که با اخلاص میخواهند به عبادت
شبانه بپردازند

اگر قسم شما را ملزم به انجام این عمل بسیار پسندیده میکند مختارید و ما به نظر حضرتعالی احترام میگذاریم و با کسی در این باره دعوایی نداریم فقط به نظر قاصر بنده با راههای دیگری غیر از قسم هم در پیشگاه خداوند میتوان متعهد شد شما اگر قبول ندارید نظرتان به دیده منت ...
در نماز نیمه شبتان این بنده حقیر را از دعای خالصانه تان محروم نکنید.

[FONT=arial black]اگر قسم شما را ملزم به انجام این عمل بسیار پسندیده میکند مختارید و ما به نظر حضرتعالی احترام میگذاریم و با کسی در این باره دعوایی نداریم فقط به نظر قاصر بنده با راههای دیگری غیر از قسم هم در پیشگاه خداوند میتوان متعهد شد شما اگر قبول ندارید نظرتان به دیده منت ...
در نماز نیمه شبتان این بنده حقیر را از دعای خالصانه تان محروم نکنید.

شما بسیار بزرگوار تر از آن هستید که دعای این گنهکار به شما سودی رساند.
بنده هم فقط به عنوان "راه آخر" برای افرادی مثل خودم که بسیاری راه ها را امتحان
کرده اند و جواب نگرفته اند و بسیاری از مشکلات و دردهاشان از همین غفلت شبانه
است توصیه کردم.شاید یکی از علل توصیه ام،امتحان این راه برای مواردی بود که با
چند تن از دوستان به آنها ملزم شدیم.
و اگر بتوان با دارو و تلقین و غذا و.... مرضی را درمان کرد،چه حاجت به "زهر و سمّ"؟
اما همچنان راه های ارائه شده توسط بزرگوارانی چون شما را به دیده منّت میپذیریم
و حتما استفاده میکنیم.

در آخر هم با اینکه قصد جسارت نداشتم،اما به دلیل محدودیت های نوشتار نسبت
به گفتار کلامی،شاید کلامم باعث آزرده خاطر شدنتان شده باشد،من را ببخشید.:Gol::Gol:

:Hedye::Hedye::Hedye:50 صلوات برای این بخشندگی و بزرگواریتان تقدیمتان شد:Hedye::Hedye::Hedye:

[FONT="Arial Black"]خداوند سبحان را به جهت آشنایی و هم یاری دوستان الهی و روحانی ام سپاسگذارم که اینچنین در صراط مستقیم انسانیت از هر چه موجب کدورت و تیرگی باطن است گریزانند و همواره ملازم ادب و طهارتند.
دوست خوبم جناب a_rezahu برای تو و خانواده محترمت ازدرگاه خداوند سعادت در دنیا و عقبا را مسئلت دارم

دوستان یک کطلب بسیار با ارزش پیدا کردم
بخوانید و مولف را دعا بفرمایید

قضای نماز شب و نماز های مستحب:


همانگونه که انجام و اداء نافلۀ شب بسیار پسندیده است قضای آن برای کسانی که به هر دلیل نتوانسته اند این عبادت مهم را در وقت خود انجام دهند بسیار نیکو است. – رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالى البته نزد فرشتگان خود مباهات می کند به آن بنده که قضاى نماز شب را در روز انجام‏ دهد، و می فرماید: اى فرشتگان من به بنده من بنگرید که نمازى را که بر او واجب نساخته‏ام قضا می کند، گواه باشید که من البتّه گناهان او را آمرزیدم [۱].‏
بنا بر این همان طور که قضای واجبات بر مکلف واجب است قضاء مستحبات نیز بر مکلف مستحب است .
‏ عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (ع) روایت کرده و می گوید: به آن حضرت عرض کردم شخصی که مدت زیادی نمازهای نافله اش ترک شده و مقدار و تعداد آنها را نمی داند، چگونه آنها را قضا کند؟ فرمود: آن قدر نماز نافله به جا آورد تا یقین کند همه نمازهای نافله ای را که به جا نیاورده قضا کرده است … [۲].
از آنجا که ترک اعمال و نمازهای مستحبی گناه محسوب نمی شود و عقاب آور نیست ، اگر کسی خواست قضاء آنها را به جا آورد در هر وقتی که بخواهد می تواند این کار را انجام دهد.
۱ امام رضا (ع) در پاسخ کسی که سؤال کرده بود نماز مستحبی نخوانده ام اگر بخواهم قضاء کنم چه وقت قضاء کنم ؟ نوشتند:” هر ساعت از روز یا شب که خواستید.”[۳].
اما بهتر است که قضای نافله شب گذشته را در شب بعد و قضای نافله روز گذشته را در روز بعد بجا آورد. چنانچه امام صادق (ع) فرموده اند: اگر نافله روزانه‏ات قضا شد، روز بعد، قضاى آن را بخوان، و اگر نافله شبانه‏ات قضا شد، شب بعد، قضاى آن‏ را بخوان[۴].
محمّد بن مسلم مى‏گوید: محضر مبارک امام (ع) عرض کردم: شخصى بیمار شد و از انجام دادن مستحبّات امتناع نمود و در نتیجه نافله را ترک کرد حکم وى چیست؟
حضرت فرمود: اى محمّد نافله فریضه نیست، اگر خواست آن را قضاء کند البته برایش بهتر است و اگر قضاء هم نکند تکلیفى بر او نیست[۵].
البته بهتر و مستحب است که در قضاء مستحبات رعایت ترتیب بشود؛ به این که ترتیب خصوصا در نافله شب اول باید نمازهاى دو رکعتى و در آخر نماز وتر آن را قضا کند. و در قضاء نمازهای وتر هم مستحب است دو رکعت نماز مستحبی بین شان فاصله باشد.
امام باقر (ع) فرمود: در صورتى که دو یا سه شب و یا بیشتر، نماز وتر خود را نخوانده باشى، باید به ترتیب قضاى آن را بخوانى و بعد از آن که قضاى وتر اول را خواندى، لا اقل دو رکعت نافله بخوان و بعد از دو رکعت، وتر دوم را قضا کن، زیرا نماز وتر باید دنباله نمازهاى دیگر باشد[۶].
[۱] وسائل الشیعة، ج‏۴، ص:۷۵ و ۷۶؛ من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، ج ‏۲، ص ۲۰۲٫ [۲] وسائل الشیعة، ج‏۴، ص: ۷۵-۸۵؛ من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، ج‏۲، ص: ۲۹۹٫
[۳] مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج‏۲، ص۱۷۸- ۱۸۰٫
[۴] کلینى‏، کافی، ج ۳، ص ۴۵۱، اسلامیه، تهران، ۱۳۶۲ ش، چاپ دوم‏، باب تقدیم النوافل و تأخیرهاو قضائها و صلاه الضحی؛ بهبودى، محمد باقر، گزیده کافی، ج ۲، ص ۳۶۶ – ۳۶۸‏، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۶۳ ش، چاپ اول‏.
[۵] علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏۲، ص: ۱۷۵ – ۱۷۷٫
[۶] کافی، ج ۳، ص ۴۵۱، باب تقدیم النوافل و تأخیرهاو قضائها و صلاه الضحی؛ و گزیده کافی، ج ۲، ص ۳۶۶ – ۳۶۸٫

منبع:http://islampedia.ir

بى‏خبرى از عظمت نماز شب‏

[اى طالب انس با حضرت دوست!] از جمله نوافلى كه خيلى بر انجام آن تأكيد شده، نماز شب است و تو از عظمت اين نماز بى‏خبرى كه آن نورى است در مقابل ظلمت، و انسى است از وحشت، و خلوتى است از كثرت، و از امام صادق (عليه السلام) رسيده كه نماز شب، موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه و سنت انبياء و نور معرفت و اصل ايمان و راحتى بدن و كراهت و ناخشنودى شيطان و سلاح بر دشمنان و موجب اجابت دعا و قبولى و بركت در رزق و شفيع بين انسان و ملك الموت و چراغ گور انسان و فرش پهلوى او در قبر و جواب منكر و نكير و در قبر مونس و زائر انسان تا روز قيامت است. و چون روز قيامت شود، سايه‏اى بر بالاى سر او و تاجى بر سر او و لباسى بر بدن او و نورى است كه پيشاپيش او در حركت بوده و پوششى بين او و آتش و حجتى بين او و خداوند متعال و مايه سنگينى ميزان و جواز و گذرنامه عبور او از صراط و كليد بهشت مى‏باشد.

شب خيزان مناجاتى‏

[اى سالك كوى حضرت حبيب جل جلاله!] در روايت آمده است كه خداى متعال به يكى از صديقين وحى نمود كه براى من بندگانى است كه من را دوست مى‏دارند و من هم آنها را دوست دارم، آنان مشتاق من و من هم مشتاق آنها هستم و آنان مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنان هستم، آنها به من نظر دارند و من هم به آنها نظر دارم؛ پس اگر تو قدم جاى قدم آنها نهى، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى، عقوبتت خواهم نمود. او گفت: بارالها! نشانه‏هاى آنها چيست؟! خطاب رسيد: آنان روزها هم چون چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود مى‏باشد، به سايه مى‏نگرند و منتظر آمدن شب هستند و همان گونه كه پرندگان، هنگام غروب با شور و شوق، عازم آشيانه خود مى‏گردند، اينان هم، با همين حال به استقبال غروب خورشيد مى‏روند؛ پس آنگاه كه شب فرا رسيد و تاريكى همه جا را فرا گرفت و فرش‏ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود، اينان در برابر من به پاى مى‏ايستند و صورت‏هاى خود را بر خاك مى‏نهند و با تلاوت آيات قرآن به مناجات و گفتگوى با من بر مى‏خيزند و نعمت‏هاى مرا سپاس مى‏گويند؛ پس آنان را مى‏بينى كه گاهى گريه مى‏كنند و گاه شيون سر مى‏دهند؛ گاهى آه مى‏كشند و گاه از معاصى و گناهان، شكوه مى‏كنند؛ گاهى ايستاده و گاهى نشسته‏اند؛ گاهى در حال ركوع و گاه در حال سجده‏اند؛ و آنچه را كه آنان به خاطر من تحمل مى‏كنند همه را مى‏بينم و شكوه هايى كه از محبت من بر لب دارند مى‏شنوم. اول چيزى كه به آنها عطا مى‏كنم، سه چيز است:
يكى اينكه نور خودم را در دل‏هاى آنها مى‏افكنم، در نتيجه همان‏گونه كه من از آنها آگاهم، آنها نيز از من با خبر خواهند بود.
دوم اين كه اگر آسمان‏ها و زمين‏ها و آنچه را كه در اين ميان هست در ميزان آنها ببينم، باز آن را كم خواهم دانست.
سوم اين كه رو سوى آنها مى‏كنم؛ و به كسى كه من رو سوى او كنم، آيا احدى مى‏تواند بداند كه به او چه عطا خواهم نمود؟

سفارش به خواندن نماز شب‏

اى عزيز! رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در وصيتش به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب و فرمود: آيا به آنان كه در شب نماز مى‏گذارند نمى‏نگريد؟! اينان زيباترين مردم هستند، زيرا كه آنها در شب با خداى سبحان خلوت كردند و براى پروردگار نماز گزاردند و خداوند هم آنان را از نور خود بپوشانيد.

مقام محمود، پاداش نماز شب‏

اى مريد راه سعادت!در فضيلت شب زنده دارى اگر نبود جز همين آيه از قرآن كه مى‏فرمايد: و من الليل فتهجد به نافله لك عسى ان يبعثك ربك مقاماً محمودا كافى بود. پس سبحان الله! چقدر شأن اين عمل، بزرگ و ارزشش والاست كه خداوند جزاء و پاداش آن را مقام محمود قرار داده است.

سبك شماردن نماز شب‏

در بلد الامين از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه هر كس نماز شب نخواند، از شيعيان ما نيست و در روايت ديگرى رسيده است كه مبغوض‏ترين خلق در نزد خدا كسى است كه شب، چون مردارى بيفتد و روز را به بطالت و تنبلى بگذارند.

محرومان از نماز شب‏

از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه فرمود: هر كس تمام شب را بخوابد، شيطان در گوش او بول مى‏كند و در روز قيامت مفلس و بى چيز به صحنه محشر قدم مى‏نهد و احدى نيست مگر اينكه براى او ملكى است كه هر شب دو بار او را بيدار مى‏كند و به او مى‏گويد: اى بنده خدا! برخيز و به ياد پروردگارت باش؛ دفعه سوم اگر توجهى نكرد، شيطان در گوش او بول مى‏كند.
من مى‏گويم: مبادا به اين اخبار كافر شوى؛ بلكه به آنها ايمان بياور و من خدا را گواه مى‏گيرم كه بعضى از شب زنده‏داران را مى‏شناسم كه در اوايل كار، صداى آن ملكى كه او را با لفظ آقا از خواب بيدار مى‏نمود، مى‏شنيد. و اگر تو دلى داشته باشى، چه بسا كه اثراتى كه براى نماز شب رسيده است، دريافته‏اى.
و اگر به اين فضيلت‏هاى كه براى نماز شب رسيده مؤمن باشى، آن را ترك نخواهى كرد و ضايع نخواهى ساخت، زيرا طبيعت انسان بر اين سرشه شده كه دوستدار خير و خوبى است. آيا در آن حديث قدسى نشنيدى كه ذات اقدس حق فرمود: بندگان من براى غروب خورشيد، همچون پرندگانى كه شامگاه شوق رفتن به آشيانه دارند، مشتاق هستند؟!و چگونه مى‏توان پذيرفت كه كسى به بعضى از اين فضايل براى نماز شب معتقد باشد و مشتاق رسيدن وقت آن نباشد؟! آيا همين انسان نيست كه در تقرب به سلاطين دنيايى و حكام اين جهان و خلوت با آنها از مال و اهل خود مى‏گذرد و چه بسا كه روح و زندگى خود را در اين راه فدا مى‏كند؟! و خداى متعال مى‏فرمايد: و الذين آمنوا اشد حباً لله. (و كسانى كه اهل ايمانند، محبت شان به خدا از هر دوستى و محبتى بيشتر و شديدتر است و كمال محبت را فقط به خدا مخصوص دارند).

عذرهاى غير موجه محرومين از نماز شب‏

اى طالب مقام قرب حضرت دوست جل جلاله به‏] كسى كه به بهانه غلبه خواب و بيدار نشدن براى انجام نماز شب، خود را در ترك آن معذور مى‏دارد توجهى ننما، چرا كه اين عذر از چند وجه مردود است، از جمله اين فرمايش حضرت على (عليه السلام) در جواب كسى كه گفت من ديشب به خواب ماندم و توفيق تهجد و شب زنده دارى نصيبم نشد، فرمود: تو مردى هستى كه گناهانت قيد و بندت شده است.
و ديگر اين كه خواب ماندن از مثل امرى به اين بزرگى، غالباً غير ممكن است، آيا طالبان اين دنيا را نمى‏بينى كه اگر يكى از آنها را سلطان وقت، به خلوت فرا خواند، گرچه وقت ملاقات با او را دل شب قرار دهد، او به خواب نخواهد ماند، بلكه آن شب را از ترس اين كه مبادا به خواب بماند، كلاً بيدار بوده و پيوسته به فكر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود.
و تو اگر در احوال خويش تأمل كنى، به يقين خواهى ديد كه اگر احتمال دهى كه كسى نيمه شب، مبلغ قابل توجهى پول برايت خواهد آورد، از شوق دست يابى به آن مال و ترس اين كه مبادا به واسطه خواب از دستت برود، قدرت بر خوابيدن نخواهى داشت! از همه اين‏ها گذشته، اگر واقعاً از اين خوف دارى كه به خواب بمانى، مى‏توانى نزد كسى كه تو را در وقت نماز بيدار كند بخوابى تا اين كه خود، عادت كنى. و خلاصه كلام اين كه اگر خواب، مانع دست يابى به اين فضيلت بزرگ شود، خوارى و ذلتى است كه مثلش در اين دنيا نيست

بسم الله
من شب زنده دارم

عوامل سلب توفيق نماز شب و توصيه‏اى به محصلين علوم‏

كسانى كه خواب را بر نماز شب ترجيح مى‏دهند، چند دسته هستند:
دسته‏اى از آنها كسانى هستند كه اول شب را به شب نشينى و بيهودگى، به نيمه مى‏رسانند و به غيبت مؤمنين و آنچه كه از آن نهى شده، وقت خود را تلف مى‏كنند و معده خود را تا به حلقوم، از خوردنى‏ها پر مى‏كنند و سپس در بستر نرم و مكان راحتى به خواب مى‏روند و چنين خوابيده‏اى مسلماً براى نماز شب بيدار نخواهد شد؛ چرا كه او از ابتداى شب، اسباب خواب را فراهم مى‏كرد [نه اسباب بيدار شدن را ]بلكه مى‏توان گفت كه او به قصد بيدار شدن، به خواب نرفته تا بيدار شود، زيرا پرخورى، سبب بخار و سستى مى‏شود و آن هم موجب خواب زياد است‏وبيدار بودن اول شب، از اسباب خواب در آخر شب است و همين طور بستر نرم و راحت، موجب زيادى خواب و سنگينى آن مى‏شود و چنين كسى اگر بيدار نشدن را بهانه كند، عذرش مردود خواهد بود؛ و مثل چنين كسى مثل كسى است كه دوايى كه موجب زايل شدن عقل است، در وقت نماز بياشامد و سپس عذر بياورد كه در وقت نماز بى‏هوش بوده.
بلى گاه مى‏شود كه انسان خود را براى بيدار شدن مهيا مى‏كند و از آنچه كه باعث غلبه خواب مى‏شود كه در بالا بدان اشاره شد پرهيز مى‏كند و به آنچه كه در اخبار براى بيدار شدن رسيده متوسل مى‏شود، ولى باز در خواب مى‏ماند كه اين لطفى از جانب خداى متعال نسبت به بنده در سياسى امر او مى‏باشد؛ چرا كه اين امر يا بدين خاطر است او را از عجب محافظت كند و يا اينكه به خاطر تأسف شديد او بر از دست رفتن تهجد و نماز شب، اجر بيشترى و به او عنايت فرمايد. ولى آنچه كه از اخبار استفاده مى‏شود اين امر خيلى اندك و يكى دو شب بيش نخواهد بود.
و اما كسى كه به خاطر بيمارى و يا عذرى غير قابل اجتناب به خواب مى‏ماند، اين نيز دو صورت دارد:
يكى اينكه امر از جهت لطف خداوند نسبت به بنده باشد؛ مثلاً او را به مرضى گرفتار سازد و او در اين حال، از انجام نماز شب باز ماند كه همين خوابيدن در حال بيمارى براى او، فضيلتش از نماز شب و شب زنده‏دارى بيشتر خواهد بود و در اخبار آمده كه براى مثل چنين بنده‏اى، ثواب همان اعمالى كه در وقت صحت انجام مى‏داده، نوشته مى‏شود. و در بعضى از روايات هست كه محراب و مصلى و درب‏هاى آسمان كه اعمالش از آن بالاتر مى‏رفته بر او مى‏گريند.
صورت دوم اين است كه اين امر به سبب گناهان بسيار او باشد و گناهانش سبب سلب توفيق او شده باشد.
و بعضى از مردم هستند كه شيطان، از سمت راست بر آنها وارد مى‏شود و آنها را به خيال اينكه مطالعه، از تجهد و شب زنده‏دارى افضل است، از اين فضيلت عظمى باز مى‏دارد و چه بسا كه شب را تا نيمه به مطالعه از نماز هم برتر و فضيلتش بيشتر است و اين چيزى، جز غرور و فريب نيست؛ زيرا تحصيل علوم، گر چه به مراتب، از عبادات بدنى فضيلتش بيشتر است، ولى به شرطى و شروطى؛ از آن جمله يكى اينكه علم، از علوم نافعه باشد؛ ديگر اينكه تحصيل آن، طبق برنامه شرع باشد و چنين نباشد كه كسى در پى فرا گرفتن علمى كه تحصيل آن واجب كفايى است برود و علمى را؟ تحصيلش واجب عينى است، مهمل گذارد. مثلاً اگر براى انسان امكان داشت كه در امور شرعى از طريق تقليد به مسائل و احكام آن پى ببرد و در مورد تزكيه نفس و خودسازى هم به طريق تقليد و يا اجتهاد، به كسب علم بپردازد، اگر به يكباره علم تزكيه نفس را ترك گفت و در پى اين برآمد كه از طريق اجتهاد، به مسائل و احكام دست يابد، اين غير جايز است.
همچنين اگر كسى از تحصيل علومى كه عيناً بر او واجب بوده، فارغ شد و در پى تحصيل علومى برآمد كه فراگيرى آن، واجب كفايى است؛ مى‏بايست رشته‏اى كه انتخاب مى‏كند، مهمترين و ضرورى‏تر رشته باشد و اگر غير اين را اختيار نمود و آنچه را كه ضرورى‏تر و مهم‏تر است، مهمل گذاشت به خصوص اگر هواى نفسانى هم در اين اختيار نقشى داشته باشد اينچنين تحصيل علمى، عبادت خدا نخواهد بود.
و چه بسا كه انسان، تمام اين جوانب را در نظر بگيرد و در پى تحصيل آن علمى كه مهم‏تر و ضرورى‏تر است برآيد، ولى اكثر اوقات خود را صرف مقدماتى كند كه خيلى لازم نيست و تنها عامه مردم آن را فضيلت و مايه برترى مى‏دانند.
شرط ديگر تحصيل علم اين است كه قربه الى الله باشد و اين از مشكل‏ترين شرايط و پيچيده‏ترين آنهاست و در اينجاست كه بسيارى، بر خاك افتادند و هلاك گشتند، خلاصه كلام اينكه تحصيل علم، بر آن صورتى كه مرضى خداوند بوده و از جمله عبادتى باشد كه خالصاً لله انجام گيرد، در خارج بسيار بسيار كم است
و چگونه مى‏شود كه انسان، تحصيل علم را از تجهد و شب زنده‏دارى و نماز شب افضل بداند، در حالى كه مردان متقى، براى تصحيح نيت خود در تحصيل علم، به نماز شب پناه مى‏بردند و درد خود، را با داورى شب زنده دارى و تضرع در دل شب، درمان مى‏نمودند. و به جان خودم سوگند كه براى تصحيح نيات واجبه عينيه، اين راه، بهترين راههاست و دستگيره محكمى است كه نبايد از آن دست كشيد.

جايگاه نماز شب در كلام حضرت دوست‏

روايت شده كه از جمله مناجات‏هاى خداى تعالى با حضرت‏] داود (عليه السلام) كه فرمود: اى داود! هر كس كه به شب نماز گزارد آن گاه كه مردم در خوابند و فقط به خاطر من باشد، پس من به فرشتگانم دستور مى‏دهم تا براى او استغفار كنند و بهشت من مشتاق او گردد، پس هر تر و خشكى براى او دعا مى‏كند؛ يا داود انه منه يصلى بالليل و الناس نيام، يريد بذلك وجهى فانى آمر ملائكتى ان يستغفرواله و تشتاق اليه جنتى و يدعو له كل رطب و يابس‏.....

نور خانه‏اى كه در آن نماز شب خوانده مى‏شود

از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه همانا خانه هايى كه در آن نماز شب خوانده مى‏شود و قرآن تلاوت مى‏گردد، براى اهل آسمان نور افشانى مى‏كند همان طورى كه ستارگان درى و درخشان براى اهل زمين نور افشانى مى‏كنند؛ قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم): ان البيوت التى يصلى فيها با لليل و يتلى فيها القرآن تضى‏ء لاهل السماء كما تضى‏ء الكواكب الدرى لاهل الارض‏.

موضوع قفل شده است