باسلام
زيباترين آرايش براي دستها بخشش است
زيباترين آرايش براي لبها راستگويي است
زيباترين آرايش براي صدا دعا به درگاه بي نياز است
زيباترين...
بيائيم خود را به اين زيبائيها آرايش كنيم
التماس دعا
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
"حسین پناهی"
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که می شکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
برای همه...
دعا میکنم زیر این سقف بلند، روی دامان زمین ، هر کجا خسته شدی ، یا که پر غصه شدی ، دستی از غیب به دادت برسد ، و چه زیباست که آن دست،دست:Gol: خدا:Gol: باشد و بس...
آيت الله بهجت(ره):
خداكند از خود راضي نباشيم
اگر از خود راضي باشيم هرگز نميتوانيم حق ربوبيت را در عبوديت وبندگي ادا كنيم
بااينكه هيچيم خود را همه چيز ميدانيم
درهياهوي زندگي دريافتم:
چه دويدن هائيكه فقط پاهايم را از من گرفت درحاليكه گويي ايستاده بودم...
چه غصه هائيكه فقط باعث سپيدي موهايم شد درحاليكه قصه اي كودكانه بيش نبود...
دريافتم كسي هست كه اگر بخواهد ميشود و اگر نه نميشود
به همين سادگي
كاش نه ميدويدم ونه غصه ميخوردم...
وفقط
اورا ميخواندم... خدا خدا خدا
آدمها مثل كتاب هستند
از روي بعضيها بايد مشق نوشت
از روي بعصيها بايد جريمه نوشت
برخي را بايد بارها خواند تا فهميد
برخي را بايد نخوانده دور انداخت
و بعضيها هم دايره المعارف هستند
گفتگوی دو شیطان درباره « بسم الله الرحمن الرحیم » يك روز شيطان چاقى ، شيطان لاغرى را ملاقات كرد . شيطان چاق ، از شيطان لاغر پرسيد : چرا تو اينقدر لاغر و ضعيف شده اى ؟ شيطان لاغر، جواب داد: من بر شخصى مسلّط و مأمور شده ام كه او را گمراه كنم . ولى آن شخص در اوّل هر كار مانند: خوردن ، آشاميدن و ... زبانش به ذكر « بسم اللّه الرحمن الرحيم » گويا است ، از اين رو از نفوذ در او و شركت در كارهاى او محروم هستم و همين سبب ، موجب لاغرى من شده است ، حال تو بگو بدانم چطور چاق شده اى ؟ شيطان چاق پاسخ داد : چاقى من به خاطر آن است كه شاد هستم ، زيرا بر شخص غافل و بى خبر و بى تفاوت مسلّط شده ام كه در هيچ كارى « بسم اللّه » نمى گويد ، مثلاً هنگام ورود و خروج و هنگام خوردن و نوشيدن و ... و در هر كارى ، آنچنان غافل و سرگرم است كه اصلاً به ياد خدا نيست . پس اى مؤمنين در اول هر كارى « بسم اللّه الرحمن الرحيم » يادتان نرود زيرا با گفتن بسم اللّه شيطان از شما دور مى شود .
کاش یکی بود که توی کوچه ها داد می زد:
خاطره خشکیه، خاطره خشکیه
اونوقت همه خاطراتتو،همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن می ریختم تو کیسه و می دادم بهش و می رفت ردِ کارش
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ. زندگی رویایی است،مثل رویای یک کودک ناز. زندگی زیبایی است،مثل زیبایی یک غنچه ی باز. زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است،زندگی مثل زمان در گذر است...
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد بخوان دعای فرج را و نا امید مباش بهشت پاک اجابت هزار در دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است خدای را، شب یلدای غم سحر دارد بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
نه نه نیا
هنو حاضر نیستیم
هنو غرق گناهیم
هنو غافلیم
هنو دنیا رو چسبیدیم
هنو نسبت به دین بی تفاوتیم
هنو از دادن خمس و زکات خوشمون نمیاد
هنو افزایش قیمت دلار بیشتر ناراحتمون می کنه
هنو دو روز تأخیر یارانه ها بیشتر نگرانمون میکنه
هنو سرچ هامون تو شبکه و خیابون و کانال ها یه چیز دیگه است
هنو حجابمون با دمای هوا عوض میشه
هنو خنده هامون برا افتادن یکی هست
هنو
هنو
هنو
.
.
.
آقا یه بار دیگه می شمری؟!!!!!!!!!!
بگیر بال مرا باز در هوای خودت
مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت
نفس بزن که مذابم کنی در این شبها
نفس بده که بسوزم فقط برای خودت
دلم کتیبۀ اشعار محتشم شده است
بزن به سینهام آتش، به روضههای خودت
از آن زمان که به پایم نوشته شد، این زخم
نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت
وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت
قال رسول اللّه (ص ):یا جابر زُر قبر الحسین علیه السلام بکربلا فانّ کربلا قطعة من الجنّة .
رسول خدا (ص ) فرمود:اى جابر زیارت کن قبر حسین علیه السلام را در کربلا، پس هر آینه کربلا پاره اى از بهشت است .
خدا هم طول عمر به جابر داد و موفّق گردید قبر حسین را زیارت نماید. یقینا حدیث مشهور زیارت جابر در روز اربعین را حسین علیه السلام شنیده اید.
اگر چشم بصیرتى باشد سزاوار است خاک کربلا را توتیاى چشم کنیم . خاکى که رسول خدا (ص ) به آن متبرّک مى شدند.
آخر پاییز شد، همه دم میزنند از شمردن جوجهها!
روی تختت امشب،
بشمار، تعداد دلهایی را که به دست آوردی…
بشمار، تعداد لبخندهایی که بر لب دوستانت نشاندی…
بشمار، تعداد اشکهایی که از سر شوق و غم ریختی…
فصل زردی بود، تو چقدر سبز بودی؟!
جوجهها را بعداً با هم میشماریم…
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته ی من
چرا فسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم، که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من، ای دل دیوانه ی من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را، بس کن از این دیوانگی ها
باسلام
زيباترين آرايش براي دستها بخشش است
زيباترين آرايش براي لبها راستگويي است
زيباترين آرايش براي صدا دعا به درگاه بي نياز است
زيباترين...
بيائيم خود را به اين زيبائيها آرايش كنيم
التماس دعا
کاش وقتی زندگی فرصت دهد
گاهی از پروانهها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را
وقف قسمت کردن شادی کنیم
کاش وقتی آسمان بارانی است
از زلال چشمهایش تر شویم
کاش دلتنگ شقایقها شویم
به نگاه سُرخشان عادت کنیم
کاش شب وقتی که تنها میشویم
با خدای یاسها خلوت کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی
باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصلههای میان خویش را
با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش مثل آب، مثل چشمه سار
گونه نیلوفری را تر کنیم
ما همه روزی از اینجا میرویم
کاش این پرواز را باور کنیم
کاش با حرفی که چندان سبز نیست
قلبهای نقرهای را نشکنیم
کاش هر شب با دو جرعه نور ماه
چشمهای خفته را رنگی زنیم
کاش بین ساکنان شهر عشق
ردپای خویش را پیدا کنیم
کاش رسم دوستی را سادهتر
مهربانتر، آسمانیتر کنیم
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
"حسین پناهی"
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که می شکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
"حسین پناهی"
برای درد هایم نشانه می گذارم
تا یادم بماند که کجا دست خدا را رها کردم...
هر جمعه به جاده آبی نگاه می كنم
و در انتظار قاصدكی می نشینم كه قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد،
گامهای استوار و دستهای سبزت را.
اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم كرد.
تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی كاشت
و قاصدكی را آزاد خواهی كرد.
تو می آیی و روی هر درخت پر شكوه لانه ای از امید
برای كبوتران غریب خواهی ساخت.
صدای تو، بغض فضا را می شكافد.
به نام خدا
با سلام
برای همه...
دعا میکنم زیر این سقف بلند، روی دامان زمین ، هر کجا خسته شدی ، یا که پر غصه شدی ، دستی از غیب به دادت برسد ، و چه زیباست که آن دست،دست:Gol: خدا:Gol: باشد و بس...
آيت الله بهجت(ره):
خداكند از خود راضي نباشيم
اگر از خود راضي باشيم هرگز نميتوانيم حق ربوبيت را در عبوديت وبندگي ادا كنيم
بااينكه هيچيم خود را همه چيز ميدانيم
درهياهوي زندگي دريافتم:
چه دويدن هائيكه فقط پاهايم را از من گرفت درحاليكه گويي ايستاده بودم...
چه غصه هائيكه فقط باعث سپيدي موهايم شد درحاليكه قصه اي كودكانه بيش نبود...
دريافتم كسي هست كه اگر بخواهد ميشود و اگر نه نميشود
به همين سادگي
كاش نه ميدويدم ونه غصه ميخوردم...
وفقط
اورا ميخواندم...
خدا خدا خدا
آنقدر به آدمهاي روي زمين بي اعتماد شده ام كه ميترسم وقتي از خوشحالي به هوا ميپرم ، زمين را از زير پايم بكشند.
دوستان خوب پادشاهان بي تاج و تختي هستند كه بر دلها حكومت ميكنند
آدمها مثل كتاب هستند
از روي بعضيها بايد مشق نوشت
از روي بعصيها بايد جريمه نوشت
برخي را بايد بارها خواند تا فهميد
برخي را بايد نخوانده دور انداخت
و بعضيها هم دايره المعارف هستند
گفتگوی دو شیطان درباره « بسم الله الرحمن الرحیم »
يك روز شيطان چاقى ، شيطان لاغرى را ملاقات كرد .
شيطان چاق ، از شيطان لاغر پرسيد : چرا تو اينقدر لاغر و ضعيف شده اى ؟ شيطان لاغر، جواب داد: من بر شخصى مسلّط و مأمور شده ام كه او را گمراه كنم . ولى آن شخص در اوّل هر كار مانند: خوردن ، آشاميدن و ... زبانش به ذكر « بسم اللّه الرحمن الرحيم » گويا است ، از اين رو از نفوذ در او و شركت در كارهاى او محروم هستم و همين سبب ، موجب لاغرى من شده است ، حال تو بگو بدانم چطور چاق شده اى ؟
شيطان چاق پاسخ داد : چاقى من به خاطر آن است كه شاد هستم ، زيرا بر شخص غافل و بى خبر و بى تفاوت مسلّط شده ام كه در هيچ كارى « بسم اللّه » نمى گويد ، مثلاً هنگام ورود و خروج و هنگام خوردن و نوشيدن و ... و در هر كارى ، آنچنان غافل و سرگرم است كه اصلاً به ياد خدا نيست .
پس اى مؤمنين در اول هر كارى « بسم اللّه الرحمن الرحيم » يادتان نرود زيرا با گفتن بسم اللّه شيطان از شما دور مى شود .
یه سوال ذهن منو مشغول کرده
چرا شلوار سفید می پوشی خاکی میشه رنگش سیاهه؟
ولی وقتی شلوار مشکی می پوشی خاکی میشه رنگش سفیده؟
کاش یکی بود که توی کوچه ها داد می زد:
خاطره خشکیه، خاطره خشکیه
اونوقت همه خاطراتتو،همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن می ریختم تو کیسه و می دادم بهش و می رفت ردِ کارش
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است،مثل رویای یک کودک ناز.
زندگی زیبایی است،مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست،
زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است،زندگی مثل زمان در گذر است...
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
یه قصه شیرین ، یه قصه تلخ
قصه اول:
10
20
30
40
50
60
70
80
90
100
بیام؟ نه نه نیا هنو قایم شدم یه بار دیگه بشمار
قصه دوم
1
2
3
.
.
.
10
20
30
40
.
.
.
100
200
300
400
.
.
.
1000
1100
1170
1178
بیام؟
نه نه نیا
هنو حاضر نیستیم
هنو غرق گناهیم
هنو غافلیم
هنو دنیا رو چسبیدیم
هنو نسبت به دین بی تفاوتیم
هنو از دادن خمس و زکات خوشمون نمیاد
هنو افزایش قیمت دلار بیشتر ناراحتمون می کنه
هنو دو روز تأخیر یارانه ها بیشتر نگرانمون میکنه
هنو سرچ هامون تو شبکه و خیابون و کانال ها یه چیز دیگه است
هنو حجابمون با دمای هوا عوض میشه
هنو خنده هامون برا افتادن یکی هست
هنو
هنو
هنو
.
.
.
آقا یه بار دیگه می شمری؟!!!!!!!!!!
بگیر بال مرا باز در هوای خودت
مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت
نفس بزن که مذابم کنی در این شبها
نفس بده که بسوزم فقط برای خودت
دلم کتیبۀ اشعار محتشم شده است
بزن به سینهام آتش، به روضههای خودت
از آن زمان که به پایم نوشته شد، این زخم
نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت
وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت
دنیا ۲ روز است ٬ یک روز با تو و یک روز بر علیه تو
روزی که با توست مغرور مباش ٬ روزی که علیه توست صبور باش . . .
خداوندا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک
ولی جالب اینجاست ٬ تو به این بزرگی من کوچک را فراموش نمیکنی
ولی من به این کوچکی تو را فراموش کرده ام . . .
[CENTER]
سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین
کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه
تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین
:Ghamgin:[/CENTER]
هر وقت گریه می کنم، سبک می شوم؛
عجب وزنی دارد چند قطره اشک ...!
قال رسول اللّه (ص ):یا جابر زُر قبر الحسین علیه السلام بکربلا فانّ کربلا قطعة من الجنّة .
رسول خدا (ص ) فرمود: اى جابر زیارت کن قبر حسین علیه السلام را در کربلا، پس هر آینه کربلا پاره اى از بهشت است .
خدا هم طول عمر به جابر داد و موفّق گردید قبر حسین را زیارت نماید. یقینا حدیث مشهور زیارت جابر در روز اربعین را حسین علیه السلام شنیده اید.
اگر چشم بصیرتى باشد سزاوار است خاک کربلا را توتیاى چشم کنیم . خاکى که رسول خدا (ص ) به آن متبرّک مى شدند.
آخر پاییز شد، همه دم میزنند از شمردن جوجهها!
روی تختت امشب،
بشمار، تعداد دلهایی را که به دست آوردی…
بشمار، تعداد لبخندهایی که بر لب دوستانت نشاندی…
بشمار، تعداد اشکهایی که از سر شوق و غم ریختی…
فصل زردی بود، تو چقدر سبز بودی؟!
جوجهها را بعداً با هم میشماریم…
حضرت محمد (ص):
* عبادت هفتاد قسم می باشد كه برترین قسمت آن كوشش در راه حلال است.*