جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

برادری به تعداد نیست

به وفا داریست..........

یوسف 11 برادر داشت و حسین تنها عباس را....

این خبر را برسانید به کنعانی ها....

بوی پیراهن خونین کسی می آید....

می توان تا فرصت ادراک هست باخلوص یاسها همراز بود
می توان با لهجه سرخ دعا لحظه ای باآسمان خلوت نمود.

خدا انسان را در آبهای عمیق فرو می کند نه برای غرق کردنش بلکه برای پاک کردنش

در جدال مردان سخت و روزهای سخت پیروزی از آن مردان سخت می باشد.

خدا بی نهایت است
.
اما
.
به قدر نیاز تو فرود می آید. به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا..

باور کنیم همه کلید ها هدیه خداوند و همه قفلها محصول ماست.

وقتی سکوت خدا را در برابر راز و نیازت دیدی، نگو خدا با من قهر است! او به تمام کائنات فرمان سکوت داده تا حرف تو رابشنوند، پس حرف دلت را محکم و خالصانه بگو...

دنیای عجیبی شده است !!!
برای دروغ هایمان خدا را قسم میخوریم و به حرف راست که میرسیم می شود جان تــو...

سرمشق هاي آب بابا يادمان رفت
رسم نوشتن با قلم يادمان رفت
شعر خداي مهربان را حفظ کرديم
اما خداي مهربان يادمان رفت . .

الهي !
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی. كس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی.
باز كن در، كه جز این خانه مرا نیست پناهی.

بزرگترین فاجعه زندگی یک انسان فراموش شدن از یاد *خداوند*است.

خدایا ....
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت !
نزدیـــک ؛
بی خطــــر ،
بخشــــنده ....
...
بی منّـــــــــــــــــت ... !!!

خدایا!بـــا تــــــو کــــه بـــاشــــــمـــ تـــــمامـــ دورهــــا ، نــــزدیــــکــــــنـــد ...

هر صبح،
پلکهایت،
فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند،
سطر اول همیشه این است:
"خدا همیشه با ماست"
پس بخوانش با لبخند...

در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:
بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه ...
اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...



کربلا نشان داد که با شکیبایی در عطشی کوتاه؛

می توان همیشه ی تاریخ را سیراب کرد ...

این که حسین [علیه السلام] فریاد مى ‏زند - پس از این که همه عزیزانش را در خون مى ‏بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى ‏بیند - فریاد مى ‏زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى ‏داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟
این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان می‏کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى ‏نماید.

پیش از آنی که عزادار محرم باشی ؛

سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی ...


کوفی بودن یعنی ، امام رو دوست داشتن ولی در امتحان و فتنه ی " زر و زور و تزویر " رد شدن ...
کوفی بودن یعنی منفعت کوتاه مدتی رو فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن ...

کوفی بودن یعنی اینکه روز اول تشنه و راه گم کرده به امام رسیدن و سخاوتمندانه سیراب شدن ولی آب رو بر همون امام و خانواده اش بستن ...
کوفی بودن یعنی دوازده هزار دعوتنامه نوشتن ، ولی سی هزار نفر سرباز رو برای محاصره کردن او گسیل داشتن ...

کوفی بودن یعنی حرف زدن و پای حرفت نموندن؛ شعار دادن ولی عمل نکردن ؛ عهد بستن ولی پیمان شکستن ...
کوفی بودن یعنی بهترین انسان روی زمین رو دعوت کردن ولی در کنار بدترین و شقی ترین انسانها ایستادن ...
کوفی بودن یعنی قلباً با امام بودن ولی شمشیر بر علیه امام کشیدن ...

کوفی بودن یعنی ...

این روزها خیلی از آدمها در تب دنیا می سوزند ...
افسوس از تب دنیا که آتش عقبی را در پی دارد.

کاش در چشمه سار زلال معرفت ،
وضویمان را با دست شستن از دنیا آغاز کنیم ؛

و نماز عشق را ،
رو به قبله ی آرزوها و پشت به دنیا ،

اقامه کنیم ...
خنکای نسیم مغفرت در راه است ...

مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره،
مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی…
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

هر کی دستت رو گرفت ،
لزوماً دوستت نیست
شاید تو حرکت بعدی ،
پاشو گذاشت رو شونت و رفت بالا

پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :


خانم !

تو رو خدا یه شاخه گل بخرید

زن در حالی که گل را از دستش میگرفت

نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید!
زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟
پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !
تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم...

از کوی تو بیرون نشود پای خیالم

نکند فرق به حالم

چه بخوانی، چه برانی

جه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی.....

نه من آنم که برنجم

نه تو آنی که برانی

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدارا ننوازی به نگاهی.............

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی

باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی!!!!

:Sham:عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک:Sham:
:Sham:عشق یعنی یه جوان یه جوان بی نام و نشان:Sham:
--------------------------------------------------------
:hamdel:یا حسین شهید:hamdel:

خنده کنان میرود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه بری حسین
یاحسین(ع)

امشب حرم ال علی اب ندارد
طفلان حسین ابن علی خواب ندارد
ای اهل حرم منتظر اب نمانید
بر حال عمو اشک غم از دیده فشانید
امان از دل زینب

عالم همه قطره ی دریاست حسین
خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و اقاست حسین

نبض قلبم در فراقت بیقراری میکند
در هوای دیدنت لحظه شماری میکند
یا صاحب الزمان

سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیس زیبا نخواهد شد
از زخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته تندیس است

از خدا میخواهم انچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد
نه انچه را که ارزو داری
زیرا گاهی ارزو های تو کوچک است و شایستگی تو بسیار...

معبودا مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای اگاه کن
تا کوچکی چیزهایی را که نداده ای ارامشم را بر هم نزند

دعایت میکنم من در میان ربنای سبز دستانم
دعایم کن سر سجاده ی سبزت میان بغض چشمانت
گمانم هم دعای من بگیرد هم دعای تو
دعایم کن...

خدایا
بهترین تقدیر را نصیب عزیزانم کن تا همیشه لبخندشان نصیب من شود

بار خدایا از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی
نه من انم که برنجم نه تو انی که برانی

آیت الله مجتبی آقاتهرانی در جلسه درس اخلاق خود اهمیت و جایگاه صلوات را به عنوان بهترین و برترین ذکر بیان کرده و ابعاد این موضوع را تبیین کردند که در ادامه شرح سخنان این استاد اخلاق را می خوانید؛ رُوِیَ عَن الحَسنَ بن عَلِیٍّ العَسکَری (صَلَواتُ اللهُ عَلَیهما) قالَ:« أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله وسلم)فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات‏» روایتی از امام عسکری (ع) منقول است که حضرت فرمودند: زیاد به یاد خدا باشید، « اَکثِرُوا ذِکرَ اللهِ تَعالی »،

IMAGE(http://mohajer69.persiangig.com/image/mohajer/payamresan/SALAVAT2.jpg)


ذکر درونی و ذکر بیرونی

این ذکر(یاد) به معنای ذکر درونی است، چون در جمله بعد دارد: « و ذِکْرَ الْمَوْتِ » و مرگ نیز فراموشت نشود، چون در این عبارت ذکر به معنای ذکر درونی است. ذکر در عبارت اوّل نیز به قرینه، به معنای یاد است، نه ذکر زبانی و این ذکر نقش سازنده دارد. حضرت می‌فرمایند: خدا یادت نرود، مرگ هم فراموش نشود. این دو سفارش، درونی بود؛ حضرت دو سفارش بیرونی هم فرموده اند. سوم: قرآن زیاد بخوانید « وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ ». تلاوت قرآن آثار بسیار زیادی دارد و از نظر معنوی، نورانیّت می‌آورد. چهارم: زیاد درود بر پیامبر بفرستید، « وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ ». حضرت سفارشات قبل را بدون علّت فرمودند و فقط برای همین سفارش علّت فرمودند: « فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات » چون صلوات بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ده حسنه محسوب می‌شود. مسأله صلوات بحث مفصلی است که در اینجا اشاره ای می‌کنم. صلوات هم نقش اثباتی دارد و هم نقش محوی. اینکه حضرت می‌فرمایند: هر یک صلوات وقتی در نامه عمل ثبت و ضبط می‌شود، ده حسنه نوشته می‌شود، نقش اثباتی است. از طرف دیگر حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند، نقش محوی نیز دارد، یعنی نقش استغفار هم دارد.

اين قرارداد تا ابد ميان ما برقرار باد
چشمهاي من به جاي دست هاي تو!
من به دست تو آب مي دهم
تو به چشم من آبرو بده!
من به چشم هاي بي قرار تو
قول مي دهم
ريشه هاي ما به آب
شاخه هاي ما به آفتاب مي رسد
ما دوباره سبز مي شويم!

"قيصر امين پور"


زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم ،
همه تعبیر دمی بود و نمیدانستیم

حسرت رد شدن ثانیه های کوچک ،
فرصت محترمی بود و نمیدانستیم

عمر ما جمله به سر رفت و به قول سهراب ،
آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم

*خدایا کمکم کن تا اگر چیزی شکستم، دل نباشد.*

از نشانه های ذهن فرهیخته آن است که در عین مخالفت با عقیده ای، به آن احترام بگذارد.

عمر گران میرود خواهی نخواهی

سعی برآن کن نرود رو به تباهی

هرگز تاثیر رفتارهای خود را دست كم نگیرید.
با یك رفتار كوچك،
شما می توانید زندگی یك نفر را دگرگون نمایید:
برای بهتر شدن یا بدتر شدن.
خداوند ما را در مسیر زندگی یكدیگر قرار می دهد
تا به شكلهای گوناگون بر هم اثر بگذاریم

دارم از دست مي روم
دانه دانه از دست مي روم
دست به دست مي شوم تا دستان خدا...
من اين از دست رفتن ها را دوست دارم

[right]حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

[/right]

توصیه های دکتر شریعتی برای موفقیت در زندگی

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد...

مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند,ولی آنان را ببخش .

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند,ولی مهربان باش

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت,ولی موفق باش.

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند,ولی شریف و درستکار باش .

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند,ولی سازنده باش .

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند , ولی شادمان باش .

نیکی های درونت را فراموش می کنند.ولی نیکوکار باش .

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و مردم

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است.


[size=14]دشوارترین قدم، همان قدم اول است.

امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم.


[/size]

بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.

آنچه شما درباره خود فکر می کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند.


[size=14]همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد.


[/size]

امام رضا(علیه‎السلام)

به راستـى بـدترین مردم كسى است كه یارى‎اش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و افراد تحت امرش را بزند.

(تحف العقول، ص 448)

از جانبازی بعد جنگ پرسیدند: شهدا را چطور دیدی؟
گفت: آنان شوق به یار داشتند و دو بال اخلاص و طهارت پرپروازشان بود
گفتند که: در هر زمان و مکان فقط شوق یار بر سر داشته باش،یار خود به دامش میگردتت

همه ي مداد رنگي ها مشغول بودند...به جز مداد سفيد...هيچ کسي به او کار نمي داد...همه مي گفتند: "تو به هيچ دردي نمي خوري"...
يک شب که مداد رنگي ها...توي سياهي کاغذ گم شده بودند...مداد سفيد تا صبح کار کرد...ماه کشيد...مهتاب کشيد...و آنقدر ستاره کشيد که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توي جعبه ي مداد رنگي...جاي خالي او...با هيچ رنگي پر نشد