همیشه وقتی با برادران اهل سنت بحث میکنیم در تمام موارد حتی استثنا هم ندارد وقتی از کتاب خودشان سند میاوریم
با سلام برادر عزیز.
من فکر می کنم ایراد از سند دادن شما است.
دوستان شما در سایت ولیعصر و امثال هم و در کتبی که نیازی نیست اسم بیاورم آمده اند و احادیث ضعیف اهل سنت را جمع نموده اند و به آن استناد نموده اند.
بیهقی سندی ارائه داده است، اما عموم اهل سنت و بزرگان دین آن را ضعیف می دانند.
حتی در یکی از احادیث در ذیل همان حدیث نویسنده نوشته است ضعیف!!!
کسی با شما دشمنی ندارد، شما شده است حدیثی از صحیحین بیاورید و اهل سنت آن را رد کنند؟ خیر! زیرا صحیحین ار فیلترهای لازم عبور کرده است.
در پایان بسیار امیدوارم که اگر حدیثی را در جایی می بینید قبل از اینکه آن را منتشر کنید و در سایت بگذارید یه زحمت بکشید و کتاب مربوطه را دانلود کنید و خودتان با چشمان مبارکتان اول حدیث را رئویت کنید.
فکر نکنم سخنم بی ربط باشد!!!
حالا شما فقط چندین حدیث در کتابهای شیعه حدیث ضعیف پیدا کنید که
شمارو و خلافهای شمارو تایید کند ضعیفم باشد ما قبول میکنیم
من فکر می کنم شما کتاب نهج البلاغه را دومین کتاب معتبر اسلام بعد از قرآن مجید می دانید.
خوب اگر من از نهج البلاغه در مورد فضائل ابوبکر و عمر و عثمان آوردم چه؟
اگر از همین نهج البلاغه آوردیم که نظر امیرالمومنین علی -رض- در مورد امامت چیست جه؟؟؟
نظرتان چیست از همین نهچ البلاغه به شما ثابت کنیم قانع می شوید؟؟؟
«جعلت لي الارض مسجدا و طهورا»
زمين براي من محل سجده و طهارت قرار داده شده(صحيح بخاري ج1ص91- سنن بيهقي ج2ص433)
حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)
عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ .
صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 168.
از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصير ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمي شود.
أعطيت خمسا لم يعطهن أحد قبلي ... وجعلت لي الأرض مسجدا وطهورا .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 86 .
پنچ چيز به من داده شده است كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... زمين براي من محل سجده و پاك كننده قرار داده شده است .
این هم نمونه ای از بزرگان شما به خدا اینا شیعه نبودن بزرگان اهل سنت بوده اند
بزرگان اهل سنت مانند مسروق كه از شخصيتها و فقهاي بزرگ اهل سنت، وقتي به مسافرت دريايي مي رفت، يك خشتِ كوچكِ مُهر مانندي را با خود برمي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند.(مصنف عبد الرزاق، ج2، ص583 - طبقات كبري ابن سعد، ج6، ص53)
جناب علي بن عبد الله بن عباس صراحت دارد بر اينكه ايشان كسي را فرستاد به مكه تا سنگي از كوه مروه به مدينه بياورد تا بر روي سنگ سجده كند.(مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص308 - اخبار مكه، ج2، ص151 - تاريخ دمشق، ج43، ص50)
به این پست مراجعه کنید باز با دوستان شما بحث شده ولی آخر بحث فرموده اند حدیث ضعیف است آیا ترجمه سوره مائده آیه 55 اشتباه است؟
بدون اغراق و طرفداری می گویم، اکثرا ضعیف ترین احادیث بودند. اگر دوست دارید تا تصویر کتابی آن را هم بگذارم؟؟؟
حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)
منظورش مهر نیست برادر
أعطيت خمسا لم يعطهن أحد قبلي ... وجعلت لي الأرض مسجدا وطهورا . صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 86 . پنچ چيز به من داده شده است كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... زمين براي من محل سجده و پاك كننده قرار داده شده است .
معنی صحیح حدیث مشکل را جل می کند برادر من، گاهی احادیث صحبح را بد معنی می کنند و این باعث می شود که برداشت اشتباهی از حدیث کنیم.
زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین هرکجا که وقت نماز فرا رسید، می توانم همانجا نماز بخوانم!!!
برادر عزیز من، معنی صحیح می تواند مشکل را حل کند.
جناب علي بن عبد الله بن عباس صراحت دارد بر اينكه ايشان كسي را فرستاد به مكه تا سنگي از كوه مروه به مدينه بياورد تا بر روي سنگ سجده كند.(مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص308
خوب بیائید خودمان قضاوت کنیم.
اولا جلد 1 کتاب مصنف در باب طهارت است و نه در باب نماز!!!
دوما ظاهرا کسی که این را برای شما به عنوان سند ارائه کرده یادش رفته است بگوید که جلد دوم ص 310
سوما ذیل حدیث را مشاهده بفرمائید: نوشته است اسناد ضعیف
چهارما به نظر شما اصلا پیامبر انسانی است که کسی را از مدینه تا مکه بفرستد تا برایش سنگی بیاورد؟ در حالی که خودتان در حدیثی صحیح آوردید که همه جای زمین مسجد پیامبر است...
بنده گفتم حدیثی داریم پیامبر بر لباس یا عبا خود سجده میکردند (یا فقط عمر سجده میکرد و خلفا)
بنده حدیث صحیح ارائه نمودم که پیامبر عبای خود را پهن کرده و بر آن نماز گذاردند.
حدیث صحیح هم ارائه کردم که پیامبر رو روی حصیر نماز خوانده اند.
توجه داشته باشید منظور از اینکه لباس را پهن کردند و نماز گذاردند این نیست که همواره با لباسی که با آن به دست شویی می روند نماز می خواندند، بلکه حدیث به این اشاره دارد که در گرمای تابستان زمانی که نمی توانستیم پیشانی را بر روی زمین داغ بگذازیم پیامبر گوشه ای از عبای خود را حائل بین زمین و پیشانی می کردند.
بدون اغراق و طرفداری می گویم، اکثرا ضعیف ترین احادیث بودند. اگر دوست دارید تا تصویر کتابی آن را هم بگذارم؟؟؟
حرف ما هم همین است که چرا وقتی حدیثی سنی را به چالش میکشد آن هم باکتاب خودشان نه از کتاب ما حدیث را میگید ضعیف است .آن هم نه یک یا دو حدیث هزاران حدیث که در مقابل و نقد شما اورد میشود
و همین حرف ها رو نیز در منباع شیعه هم تایید میکنند یعنی هم شیعه تاکید دارد هم خود سنی پس این مطالب درست است ولی چون به ضرر بزرگان و دوستان سنی بوده شیطنتهایی انجام شده .به عقل خود رجوع کنید تعثب نداشته باشید که چرا هم شیعه این حرف را میزند هم در کتابهای خود شما .اگر اینگونه قضاوت بکنیم یهودی هم میتواند کتاب تحریف شده ای بیاورد و بگوید ما بر حق هستیم و هر مطلبی در نقدشان آوردیم بگیود در کتاب ما نیست همان کتاب تحریف شده و دستکاری شده ملاک هست از آن میتواند سند بیاورد
هر چند باز از همان سند میاوریم ولی میگیود نه معنی دیگری میدهد.
منظورش مهر نیست برادر، می گوید پیشانی مبارک را بر روی زمین سنگی گذاشتند.
حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید
مهر هم همان زمین است یا از کره ماه امده؟ نمیتوان که وارد مسجد شد و فرش را جمع کرد و بر روی زمین سنگی سجده کرد دوباره فرش را پهن کرد کسی اینکارو بکنه بر عقلانیتش باید شک کرد
اگر منطقی باشید همین یک حدیث کافی هست بقیه حدیث ها پیشکش ولی منطقی نیست تعصب هست
معنی صحیح حدیث مشکل را جل می کند برادر من، گاهی احادیث صحبح را بد معنی می کنند و این باعث می شود که برداشت اشتباهی از حدیث کنیم.
زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین هرکجا که وقت نماز فرا رسید، می توانم همانجا نماز بخوانم!!!
با معنی شما هم همان مشود یعنی زمین نه لباس برای سجده
سوما ذیل حدیث را مشاهده بفرمائید: نوشته است اسناد ضعیف
تشکر میکنم از شما کاری نمیتوان کرد چون راه فرار از بنبست متوسل شدن به ضعف حدیث هست .
حرف ما هم همین است که چرا وقتی حدیثی سنی را به چالش میکشد آن هم باکتاب خودشان نه از کتاب ما حدیث را میگید ضعیف است .آن هم نه یک یا دو حدیث هزاران حدیث که در مقابل و نقد شما اورد میشود و همین حرف ها رو نیز در منباع شیعه هم تایید میکنند یعنی هم شیعه تاکید دارد هم خود سنی پس این مطالب درست است ولی چون به ضرر بزرگان و دوستان سنی بوده شیطنتهایی انجام شده .به عقل خود رجوع کنید تعثب نداشته باشید که چرا هم شیعه این حرف را میزند هم در کتابهای خود شما .اگر اینگونه قضاوت بکنیم یهودی هم میتواند کتاب تحریف شده ای بیاورد و بگوید ما بر حق هستیم و هر مطلبی در نقدشان آوردیم بگیود در کتاب ما نیست همان کتاب تحریف شده و دستکاری شده ملاک هست از آن میتواند سند بیاورد هر چند باز از همان سند میاوریم ولی میگیود نه معنی دیگری میدهد.
برادر من
لطفا از بحث اصلی دور نشوید.
شما حدیثی ارائه داده اید که اهل سنت آن را ضعیف می دانند.
برای اینکه موضوع روشن شود اجازه بدهید بهتر بیان کنم:
شاید در کتب اهل سنت احادیث زیادی آمده باشد.
صرف امدن حدیث دلیل بر صحیحی بودن حدیث نیست. تقریبا در تمام کتب حدیثی اهل سنت بعد از درج حدیث، در انتها و یا در پائین صفحه خود نویسنده اصلی توضیح داده است که این حدیث صحیحی است یا ضعیف است یا ثقه است یا حسن؟؟؟
منتهی بعضی از دوستان به ادامه ی متن حدیث توجهی ندارند.
برای مثال اهل سنت حدیثی دارند که در آن گفته شده ریش حضرت ابوبکر بیماری نابینا را شفا داده است!!!
خوب خود نویسنده در ادامه نوشته است: هذا حدیث ضعیف!
یعنی این حدیث ضعیف و غیر قابل قبول است.
من از شما دعوت می کنم که همواره به چشم خود سند های حدیث را بررسی کنید
برادر من
لطفا از بحث اصلی دور نشوید.
شما حدیثی ارائه داده اید که اهل سنت آن را ضعیف می دانند.
برای اینکه موضوع روشن شود اجازه بدهید بهتر بیان کنم:
شاید در کتب اهل سنت احادیث زیادی آمده باشد.
صرف امدن حدیث دلیل بر صحیحی بودن حدیث نیست. تقریبا در تمام کتب حدیثی اهل سنت بعد از درج حدیث، در انتها و یا در پائین صفحه خود نویسنده اصلی توضیح داده است که این حدیث صحیحی است یا ضعیف است یا ثقه است یا حسن؟؟؟
منتهی بعضی از دوستان به ادامه ی متن حدیث توجهی ندارند.
برای مثال اهل سنت حدیثی دارند که در آن گفته شده ریش حضرت ابوبکر بیماری نابینا را شفا داده است!!!
خوب خود نویسنده در ادامه نوشته است: هذا حدیث ضعیف!
یعنی این حدیث ضعیف و غیر قابل قبول است.
من از شما دعوت می کنم که همواره به چشم خود سند های حدیث را بررسی کنید
همواره به سند احدایث دقت داریم ولی سوالی که به جوابی نمیرسیم این هست که ایا این همه سند در نقد شما ضعیف است
و به کتابهای خود که مراجعه میکنیم میبینم که همان بحث هارو بزرگان ما نیز تایید دارند .و حدیث قوی اما از منابع شیعه میاورند
حالا نمیدانیم به عقلمان شک کنیم که نمیتوانیم قبول کنیم یا به نویسنده و برسی کننده حدیث های شما .
حدیث سند دارم میاوریم یا به کتاب دیگر روجوع میدهید نویسنده کتاب به چالش میکشید یا معنیش را عوض میکنید میفرمایید این معنی را نمیدهد .
پس ما مینویسم و سند میاوریم قضاوت را به عهده کسانی میگذاریم که این پست هارو میبینند . ولی ای کاس این منطق شما انها رو قانع کند.
بقیه مطالب هم که جواب ندادید مثل این
منظورش مهر نیست برادر، می گوید پیشانی مبارک را بر روی زمین سنگی گذاشتند.
حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید
مهر هم همان زمین است یا از کره ماه امده؟ نمیتوان که وارد مسجد شد و فرش را جمع کرد و بر روی زمین سنگی سجده کرد دوباره فرش را پهن کرد کسی اینکارو بکنه بر عقلانیتش باید شک کرد
حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید
اهل سنت بر آن هستند که هرچیزی که طاهر است و می توان بر آن نشست قابل سجده کردن برای نماز است.
این عبا و حصیر و فرش و سنگ ریزه نمی شناسد.
شما انشالله به مکه مکرمه مشرف بشوید و ببینید در جوار خانه حق مسلمین چگونه سر بر زمین پاک طاهر می گذارند.
حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)
البته این را هم بگویم در منبعی دیگر خواندم که منظور حجر الاسود است برادر من
اهل سنت بر آن هستند که هرچیزی که طاهر است و می توان بر آن نشست قابل سجده کردن برای نماز است.
این عبا و حصیر و فرش و سنگ ریزه نمی شناسد.
شما انشالله به مکه مکرمه مشرف بشوید و ببینید در جوار خانه حق مسلمین چگونه سر بر زمین پاک طاهر می گذارند.
پس هر چیزی که پاک باشد سجده بر آن صحیح هست تشکر میکنیم از شما کلیپی دیده بودم بر سجده اهل سنت در نماز جماعت اگر نتوانستید بر زمین سجده کنید و جا کم بود میتوانید بر ب ا* س ......ن دیگران نیز سجده کنید فکر کنم از همان جا نشعت میگرد که پاک است .
البته این را هم بگویم در منبعی دیگر خواندم که منظور حجر الاسود است برادر من
خوشحالم که قبول کردید محکوم شدید . و روجوع کردید به کتاب های دیگر تا راه در رویی باشد و ربط دهید به حجرالاسود
در اخر تشکر میکنم از شما اگر بی احترامی و تند گویی شد پوزش میخواهم از شما
سنّت قولی پیامبر(ص) (روایات پیامبر) درباره سجده برخاک
سؤال: آیا روایات پیامبر(ص) سجده بر خاک را تأیید می کنند؟
جواب:
الف. گروهی از محدثان اسلامی، از رسول خداصلی الله علیه و آله چنین روایت کرده اند که فرمود: "جُعِلَت لِیَ الْاَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً؛ زمین سجده گاه و مایه پاکیزگی برای من قرار داده شده است."(1)
از آنجا که این حدیث به طور متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده(2) و مورد قبول همه علماء مسلمان می باشد، به روشنی معلوم می گردد که سطح زمین، اعم از: خاک، سنگ، ریگ و گیاه آن، اصل در سجود است و بدون عذر موجه نباید از آن، تعدّی کرد. و نیز از واژه "جَعَلَ" که در اینجا به معنای تشریع و قانونگذاری است، به خوبی آشکار می شود که این مسئله، یک حکم الهی برای پیروان آیین مقدس اسلام است و بدین ترتیب، مشروع بودن سجده بر زمین و اجزاء آن، ثابت می شود.
ب. از پیامبر (ص) چنین نقل شده است که: (روزی ) حضرت مشاهده کردند که "صُهیب" هنگام سجود، از خاک پرهیز می کند، فرمود: "تَرِّبْ وَجْهَکَ یا صُهَیْبُ"(3)؛ صُهیب، صورت خود را بر خاک بگذار!"
ج. امّ سلمه (همسر پیامبر) از آن حضرت روایت می کند که فرمود: "تَرِّبْ وَجْهَکِ للَّهِ ِ؛(4) صورت خود را برای خدا، بر خاک بگذار!"
از واژه "ترّب" در سخن پیامبر(ص) دو نکته روشن می شود: یکی آنکه باید انسان به هنگام سجده، پیشانی خود را به روی "تراب" یعنی خاک بگذارد و دیگر آنکه کلمه "ترّب" (که از ماده "تراب" به معنای خاک است) صیغه امر است و فعل امر دلالت بر وجوب می کند.
د. پیامبر گرامی (ص)به "معاذ" فرمود: "عَفِّرْ وَجْهَکَ فِی التُّرابِ؛(5) صورت خود را بر خاک بگذار!"
ه . پیامبر گرامی (ص)به شخصی به نام رباح فرمود: "یا رِباحُ تَرِّبْ؛(6) ای رباح! پیشانی خود را بر خاک بگذار!"
و. پیامبر اسلام (ص)فرمود: "هر گاه یکی از شما نماز گذارد، باید پیشانی و بینی خود را بر زمین نهد تا خضوع و تذلّل وی آشکار گردد."(7)
از واژه "ترّب" و "عفّر" که صیغه امر است، استفاده می شود که هنگام سجده باید پیشانی را روی خاک گذاشت.(8)
منابع
1. صحیح بخاری، با مقدمه شیخ احمد محمد شاکر، انتشارات دار الجیل، بیروت، الجزء الاول، ج 1، باب تیمم، ص 91.
2. جهت اطلاع بیشتر به کتاب "سیرتنا و سنتنا" مرحوم علامه امینی، ص 126 مراجعه شود.
3. المصنف، لابی بکر عبدالرزاق بن همام الصّنعانی، با تعلیق حبیب الرحمن الاعظمی، من منشورات المجلس العلمی، ج 1، ص 391، ح 1528.
4. کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی المتقی الهندی، مؤسسه الرسالة، بیروت، الطبعة الخامسة، 1405 ق، 1985 م، ج 7، ص 465، ح 19809.
5. ارشاد الساری، لشرح صحیح البخاری، شهاب الدین القسطلانی القاهری الشافعی، بهامشة صحیح مسلم بشرح النّووی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 405؛ صحیح البخاری بشرح الکرمانی، ج 4، کتاب الصلاة، ص 45، ذیل حدیث 375.
6. الاصابه فی تمییز الصحابة، لابن حجر العسقلانی، دارالکتب العربی، بیروت، ج 1، ص 490، شماره 2562.
7. اِذا صَلّی أَحَدُکُمْ فَلْیَلْزَمُ جَبهَتَهَ وَ أَنْفَهَ الْأَرْضَ حَتّی تَخْرُجَ مِنْهُ الْرَّغْمَ." (النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، لابن اثیر، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1364، ج 2، ص 238.)
8. اکبر اسدعلیزاده، «سجده بر مهر»، مجلّه مبلغان، شماره 78.
سجده بر مهر
سؤال: چرا شیعه بر مهر سجده می کند؟
جواب: همه مسلمانان بدون هیچ اختلافی تنها به منظور ابراز تذلّل در مقابل پروردگار متعال و انجام فرمان او، و برای خشنودی و رضایت او "سجده" می کنند و پیشانی بر زمین می گذارند.
سجده به معنای ویژه آن که در فقه و احکام عملی اسلام وارد شده، مورد اتفاق مسلمانان جهان است و از جمله موارد وجوبی آن در نماز است که در هر رکعت از نمازهای واجب، انجام دو سجده واجب می باشد.
بعضی سؤال می کنند که چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند؟ آیا این شرک به خدا نیست؟
در جواب آنها باید گفت، چون نماز یک امر عبادی "توقیفی" است، طبعاً تمام خصوصیات آن در اختیار شارع مقدس است و در فقه امامیه ثابت شده است که نمازگزار، تنها بر زمین (سنگ و خاک و یا روییدنی غیر خوردنی و پوشیدنی) باید سجده کند.
و از آنجا که غالباً چنین شرطی (سجده بر سنگ و خاک و...) در خانه ها و مراکز کار و در وسائل نقلیه فراهم نیست، لذا پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، قطعه خاکی را در قالبهای خاصی به همراه خود نگه می دارند تا به هنگام نماز بر خاک سجده کنند و شرط لازم را تحصیل نمایند و این نه تنها بدعت نیست، بلکه انجام یک فریضه است.
ضمن اینکه باید به این مطلب توجّه داشته باشیم که شیعیان «بر خاک» و نه «برای خاک» سجده می کنند؛ میان دو جمله "السُّجُودُ عَلَیه؛ سجده بر آن" و "السُّجُودُ لَهُ؛ سجده برای آن" فرق روشنی است؛ اگر سجده بر روی چیزی می کنیم، معنایش این نیست که آن چیز را می پرستیم.
به طور مسلّم، معنا و مفاد "السُّجودُ لِلّه" این است که "سجده برای خداست" در حالی که معنای "السُّجُود علی الارض" آن است که "سجده بر زمین صورت می گیرد" و سجده بر زمین (خاک و سنگ و گیاهان) معنایش پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش برای خدا به وسیله خضوع تا حد خاک است. بنابراین، "سجده بر تربت" غیر از "سجده برای تربت" است. (1)
منابع
1. اکبر اسدعلیزاده، «سجده بر مهر»، مجلّه مبلغان، شماره 78.
سؤال: آیا اختلاف قرائت تاثیرى در دلالت آیه بر وجوب مسح دارد؟
جواب :اختلاف قرّاء در اینکه «ارجلکم» را به فتح یا کسره بخوانند، تأثیرى در دلالت آیه بر وجوب مسح ندارد و هر دو قرائت بدون اشکال بر مسح منطبق مى شود.
توضیح: نافع، ابن عامر و عاصم به روایت حفص، ارجلَکم (با نصب) خوانده اند و همین قرائت مشهور در قرآن هاى رایج در هر دوره و نسل بوده است. ابن کثیر، حمزه، ابوعمرو و عاصم به روایت ابوبکر به کسره خوانده اند، ما مى گوییم: بى شک هر دو قرائت بر مسح تطبیق مى کند. قرائت به کسره قوى ترین گواه بر این است که عطف به «رؤسکم» است، چون جز این راه دیگرى ندارد. پس باید پاها را مسح کشید. اما قرائت به فتحه بنابراین است که به محلّ «برؤسکم» عطف شود، چون محلاً منصوب است تا مفعول باشد، پس تنها پاها را باید مسح کرد و عطف به محل، در ادبیات عرب رواج دارد و در قرآن هم آمده است (مثل آیه 3 سوره توبه که رسول، عطف به محل «الله» شده که مرفوع است)(1) پس اختلاف قرائت ها تأثیرى در تعیّن مسح ندارد. بعداً باز به این دو قرائت در مورد شستن خواهیم پرداخت.
گروهى از علماى اهل سنت نیز تصریح کرده اند که آیه دلالت بر مسح مى کند و «ارجلکم» را عطف به «رؤسکم» دانسته اند و گفته اند عاملش «وامسحوا» است. اکنون به چند نمونه اشاره مى کنیم:
1ـ ابن حزم گوید: در مورد دوپا، قرآن بر مسح نازل شده است، چه لام در «ارجلکم» را مکسور بخوانیم یا مفتوح، به هر حال عطف به «رؤوس» است، یا عطف به لفظ آن یا به محلش و جز آن روا نیست.(2)
رازى گوید: قرائت به کسره اقتضا دارد که «ارجل» عطف به «رؤوس» باشد و پا را هم مثل سر باید مسح کشید. امّا قرائت به فتحه نیز گفته اند که موجب مسح است، چون «وامسحوا برؤوسکم» در محلّ نصب است، ولى به وسیله «با» مجرور شده است، پس اگر بتوان «ارجل» را بر «رؤوس» عطف کرد، مى توان «ارجل» را مفتوح خواند تا عطف به محلّ «رؤوس» باشد و با کسره عطف به ظاهرش، این مشهور نظر نحویان است.(3)
2ـ شیخ سندى حنفى پس از آنکه ظاهر قرآن را دالّ بر مسح مى داند، مى گوید: از این جهت مسح ظاهر قرآن است که قرائت به کسره در آن ظهور دارد و قرائت به فتح در صورتى است که عطف به محلّ بدانیم.(4)
شاید همین مقدار از نقل ها کافى باشد تا تبیین کند که هر دو قرائت، تنها مسح را تأیید مى کنند و بدون اشکال بر آن منطبق اند.(5)
مسح بر پا به جاى شستن
سؤال: چرا شیعیان به جاى شستن، پاها را مسح مى کنند؟
جواب: مسح پاها در وضو پشتوانه قرآنى و حدیثى دارد، اینک هر دو را به صورت موجز بیان مى کنیم:
بررسی قرآنی مسح:
ظاهر آیه ششم سوره مائده، حاکى از آن است که انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظیفه دارد: یکى شستن (در مورد صورت و دست)، و دیگرى مسح (در مورد سر و پاها). این مطلب از تقارن و مقایسه دو جمله زیر روشن مى شود:
1. «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدیَکُمْ إِلَى المَرافِق»؛
2. «وَامْسَحُوا بِرُؤوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الکَعْبَیْنِ».
چنانچه ما این دو جمله را به فرد عرب زبانى که ذهن او مسبوق به اختلافات فقهى نباشد ارائه کنیم، بى تردید خواهد گفت که طبق این آیه، وظیفه ما نسبت به صورت و دست، شستن؛ و نسبت به سر و پاها، مسح است.
از نظر قواعد ادبى، لفظ «أرجلکم» باید عطف بر کلمه «رؤوسکم» باشد که نتیجه آن همان مسح پاهاست، و نمى توان آن را بر لفظ پیشین «و أیدیکم» عطف کرد که نتیجه آن شستن پاها مى باشد. زیرا لازمه آن این است که میان معطوف «وَ أرجلکم» و معطوفٌ علیه «و أیدیکم» جمله معترضه اى «فامسحوا برؤوسکم» قرار گیرد، که از نظر قواعد عربى صحیح نیست؛ و گذشته از این مایه اشتباه در مقصود مى باشد.
ضمناً در این قسمت (مسح کردن پاها) فرقى میان قرائت جرّ و قرائت نصب وجود ندارد و بر مبناى هر دو قرائت، کلمه «أرجلکم» عطف بر کلمه «رؤوسکم» است؛ با این تفاوت که اگر بر ظاهر رؤوسکم عطف شود مجرور، و اگر بر محلّ آن عطف شود منصوب خواهد بود.
علماى امامیه در تحقیق مفاد آیه وضو بحث هاى گسترده اى دارند که طبرسى در مجمع البیان به برخى از آنها اشاره کرده است.[1]
ریشه اختلاف:
بى تردید ظاهر آیه، حاکى از آن است که وظیفه نمازگزار به هنگام وضو، مسح پاهاست؛ و مفاد آیه دو کلمه بیش نیست:
1. غسلتان: شستن دستها و صورت.
2. مسحتان: مسح بر سر و پاها.
هرگاه از ابن عباس در مورد کیفیت وضو مى پرسیدند، او در پاسخ مى گفت:
نزلَ القرآنُ بالمسح: وحى الهى بر مسح بر پا وارد شده است.
و نیز مى گفت: «أبَى النّاسُ إِلّا الغُسلَ وَلا أَجِدُ فى کِتابِ اللّهِ إِلّا المَسْح».
«مردم اصرار بر شستن کردند، در حالى کتاب خدا که مسح فرمان داده است».[2]
باید دید چگونه این اختلاف با ظهور آیه در مسح پدید آمد؟
از بررسى روایات و تاریخ تشریع وضو به دست مى آید که دو عامل سبب پیدایش انحراف از ظاهر آیه شده است:
1. سلطه ها و حکومتها
سلطه و حکومت ها بیشترین تأثیر را در تغییر حکم مسح پاها داشتند، بالاخص حجاج بن یوسف که اصرار مى ورزید باید پاها شسته شود، زیرا آلودگى پاهاى نمازگزاران که غالباً پا برهنه بودند، بسیار ناراحت کننده بود.
انس بن مالک، از اصحاب پیامبر (ص) که عمرى طولانى داشت، مدتى در کوفه زندگى مى کرد. به وى خبر دادند که حجاج مى گوید: فاغسِلوا بطونَهما و ظهورَهما: ظاهر و باطن، پاها را بشویند، وقتى وى این جمله را شنید، سخت شورید و گفت: صَدَق اللّهُ و کَذِبَ الحجّاجُ قال اللّه تعالى: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ».[3]
دعوت مردم بر شستن پا از طرف اموى ها بسیار جدى و سرسختانه بود به گونه اى که فقیهان معاصر، جرأت مخالفت نداشتند.
احمد بن حنبل از اصحاب رسول خدا (ص) از ابومالک اشعرى نقل مى کند که وى به بستگان خود گفت: همدیگر را خبر کنید تا من نماز رسول خدا را براى شما بخوانم، وقتى همگان گرد آمدند، وى گفت: در میان شما بیگانه اى نیست؟ گفتند: خیر، وى ظرف آبى طلبید، پس از شستن دهان و بینى، سه بار صورت و دست ها را شست، آنگاه بر سر و روى پا مسح کشید و نماز گزارد.[4]
2. تقدیم مصلحت اندیشى بر ظهور آیه
تقدیم مصلحت بر نص قرآنى و حدیث پیامبر، اساس بسیارى از بدعت ها است و همین نظریه، انگیزه عدول از مسح و روى آوردن به غسل شده است.
ابوبکر رازى معروف به جصاص (305- 370) در کتاب «احکام القرآن» مى نویسد: آیه وضو از نظر وجوب مسح یا غسل مجمل است، لازمه احتیاط این است که پاها شسته شود زیرا، در این صورت هر دو احتمال انجام مى گیرد.[5]
ادعاى اجمال در آیه با هدف آن که در مقام بیان وظیفه است، سازگار نیست؛ به علاوه اگر بنا بر احتیاط باشد، باید دوباره وضو گرفته شود، زیرا ماهیت مسح با غسل متفاوت است.
مؤلف «المنار» از جمله کسانى است که ظهور آیه در لزوم مسح بر پا را انکار نمى کند، ولى از طرف دیگر مى گوید: تر کردن پاهاى کثیف و آلوده چه سودى دارد؟[6]
او از یک نکته غفلت کرده که آیه وضو تنها از آنِ بدوى ها و انسان هاى غیر نظیف نیست، بلکه وحى الهى شهرى و بدوى را همزمان شامل مى شود و این نور الهى تا روز رستاخیز تابنده است.
جا دارد از مؤلف المنار بپرسیم: مسح بر سر، با یک انگشت (که شافعى آن را کافى مى داند)، چه سودى دارد؟ به چه دلیل یکى از آن دو، جایز و عقلانى و دیگرى نامشروع معرفى مى شود؟ گذشته از این، وضو تنها نظافت نیست بلکه آمیخته با عبادت است، نظیف ترین افراد باید براى نماز وضو بگیرند، و انسان غیر نظیف هم قبلًا باید پاها را بشوید بعداً وضو بگیرد. [7]
روایات مسح از پیامبر اکرم (ص)
سؤال: آیا در کتب اهل سنت روایاتی از رسول اکرم (ص) درباره لزوم مسح بر پا وارد شده است؟
جواب: شاید برخى تصور کنند که در کتب اهل سنت، روایتى از پیامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالى که با یک بررسى، بیش از سى روایت یافتیم که بسیارى از آنها بیانگر وضوى رسول خدا و اصحاب او است.
دلالت روشن آیه وضو بر لزوم مسح و روایات چشم گیر در این مورد، ایجاب مى کند که فقیهان اهل سنت در این مسأله تجدید نظر کنند و از این طریق گامى به سوى وحدت در رفتار بردارند و در این مورد از گروه کثیرى از بزرگان صحابه و تابعان که وضوى آنان بر اساس مسح برپا بود، پیروى کنند، اینک اسامى برخى آنان را در این جا ذکر مى کنیم:
1. امام على بن ابى طالب (ع) فرمود: «رَأیتُ رَسُولَ اللّهَ مَسَحَ ظاهَرهما».[1]
2. جابر بن عبداللّه گوید: امام محمد بن على بن الحسین (ع) - معروف به باقرالعلوم که عظمت و جلالت علمى و فقاهت او مورد اتفاق همگان است[2] - به من فرمود: «امسَح عَلى رَأْسِکَ وَ قَدَمَیکَ»، «بر سر و پاها مسح بکش».[3]
3. بسر بن سعید مى گوید: عثمان وضو گرفت و بر سر و پاها سه بار مسح کشید و گفت: رسول خدا این چنین وضو مى گرفت.[4]
4. حمران بن أبان- غلام عثمان- از او نقل مى کند: پیامبر خدا (ص) پس از شستن صورت و دست، بر سر و پاها مسح مى کشید.[5]
5. عبداللّه بن زید مازنى معروف به ابن عماره مى گوید: پیامبر وضو گرفت «و مسح رأسه و رجلیه»؛ سر و پاها را مسح کشید.[6]
6. عبداللّه بن عباس، پیوسته مى گفت: انّ الوضوء غسلتان و مسحتان.[7]
7. عامر الشعبى، مى گفت: اساس وضو را دو شستن و دو مسح کشیدن تشکیل مى دهد و لذا در تیمم بدل از وضو، مواضع شستن براى تیمم محفوظ مانده و جایگاه مسح الغاء شده است.[8]
8. رفاعة بن رافع از اصحاب رسول خدا (ص) از آن حضرت چنین نقل مى کند: پیامبر بر سر و پاها تا دو برآمادگى مسح مى کشید.[9]
9. ابو مالک اشعرى، صحابى رسول خدا، به عشیره خود وضوى رسول خدا را آموزش داد و در پایان بر روى پاها مسح کشید.[10]
10. رفاعة بن رافع صحابى رسول خدا (ص) از پیامبر نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «لا یَتمُّ صَلاةُ أَحدِکُمْ حَتّى یُسْبِغ الوُضوءَ کَما أَمَرَهُ اللّهُ فَیَغْسِل وَجهَهُ وَیَدَیْه إِلى الْمِرْفَقَین وَ یَمْسَح بِرأْسِهِ وَ رِجْلَیْهِ إِلى الْکَعْبَین».[11]
«نماز هیچ یک از شما پذیرفته نمى شود تا به نحو کامل وضو بگیرد، صورت و دست ها را بشوید و سر و پاها را تا دو برآمادگى مسح کند».
ما از میان اعلام صحابه و تابعان به ذکر ده نفر اکتفا کردیم، اسامى شخصیت هایى که مسح بر سر و پا را از پیامبر و بزرگان صحابه و تابعان نقل کرده اند در کتاب «الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف[12]»، وارد شده است.[13]
پس هر چیزی که پاک باشد سجده بر آن صحیح هست تشکر میکنیم از شما کلیپی دیده بودم بر سجده اهل سنت در نماز جماعت اگر نتوانستید بر زمین سجده کنید و جا کم بود میتوانید بر ب ا* س ......ن دیگران نیز سجده کنید فکر کنم از همان جا نشعت میگرد که پاک است
نه عزیز من دید دارید اشتباه می کنید؟
کلیپ را من هم دیده ام
اصل کلیپ سخنان استاد دمشقیه در مورد حدیثی از صجیج بخاری است.
هرگز نمی گوید اگر جا کم بود بر نشیمن گاه شخص جلویی سجده کنید.
اشاره دارد به نمازخواندن بر روی پله های مسجد الاحرام.
شخصی پرسید اگر بخواهیم بر روی پله های مسجد الحرام سجده کنیم و نماز جماعت بگذاریم لاجرم به چنین مشکلی بر می خوریم!!!
استاد در جواب ایشان فرمودند: تا حالا که این مشکل در مسجد الحرام نبوده است!!!
این کلیپی بود به زبان عربی که بنده دیده بودم، کلیپ شما را نمی دانم.
متاسفانه دست های ناپاک معمولا بد ترجمه می کنند
خوشحالم که قبول کردید محکوم شدید . و روجوع کردید به کتاب های دیگر تا راه در رویی باشد و ربط دهید به حجرالاسود
برادر من، من منابع را برای شما رو کردم.
باشد که رستگار شوید.
از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.
مصنف ابن أبي شيبة ج 1 ص 237 ش 2720و 2726
اولا راوی فراموش کرده اند بگویند که موضوع مربوطه در جلد دوم است و نه جلد اول. سند مربوطه در صفحه 103 و 104 جلد دوم است. اصولا مصنف شیبه جلد اولش کلا در مورد طهارت است و جلد دوم در مورد نماز است.
خوب خدا رو شکر شماره حدیث را آوردید و اکنون که من موضوع را مستند ارائه می دهم نمی توانید آن را تکذیب کنید و بگویید که چاپ ها متفاوت است و...
خوب حدیث 2720 را با هم مشاهده می کنیم، من سکوت می کنم، آقای سید علی، شما خودتان جواب خود را با چشم ببینید و اگر رضایت دادید آن را بلند اعلام کنید... خوب سند بعدی سند 2726 بود که شما ارائه دادید. دوست عزیزم، قسمت قرمز رنگ آن را بخوان... نوشته است: چه کسی این کار را می کند بجز یک دیوانه؟؟؟
از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.
ادامه دارد...
کلیپ را دیدید ؟ اظهار داشتید چنین چیزی نیست ؟
گفتید از کتاب صحیحن سند بیاوردید ما قبول میکنیم اوردیم فرمودید در کتاب دیگر برسی کردم منظور حجراالا سود بود .به خدا شما خودتونم با خودتون مشکل دارید برادر
هی تا صبح بنشتید حدیث هارو بررسی کنید تا ضعف سند ها رو پیدا کنید برای خداوندم اینطوری حدیث ها رو بررسی میکنید
یا میگیود دیدم و قبول نکردیم
تا جایی که ما اطلاع داریم و شما مطلع هستید و تاریخ نیز چنین ذکر شده است حدیث های علی (ع) را جعل میکردند و احتمال جعل حدیث در منابع ما باید بیشتر باشد
جعل حدیثهای ابوبکر و عمر و دیگران بزرگان جعل نیاز نداشت چون از همان اول زیرآب دین را میزدنند خودتان را قول نزنید برادر
مانند حدیثی که برگان شما میفرمایید اگر وقت غذا و نماز یکی بود اول غذا بخورید بعد نماز بخوانید اینگونه حدیث ها نیاز به جعل و سند ندارد خودش فاتحه دین را میخواند .
نیاز به بررسی حدیث نیست برادر هر چند این را نگویید چه بگویید
سلام
منم از علمای اهل سنت یک سوالی دارم
ما شیعه ها تو همه ی کتابخانه ها و مراکز فرهنگیمون کتب و منابع اهل سنت را داریم که هرکسی خواست تحقیق کنه میدان برایش باز باشد و با تحقیق کامل و دید باز راه و مذهب خودش را انتخاب کند.
ولی اهل سنت در کتابخانه هایشان اصلا کتب مذهب تشیع را ندارند.
آیا این نوعی خفقان نیست؟
آیا این محدود کردن افراد نیست؟
چرا اهل سنت هم منابع خودشان و هم منابع تشیع را در اختیار افراد قرار نمیدهند تا شخص محقق با مطالعه ی هر دو منبع و با اختیار خودش مذهبش را انتخاب کند؟
با سلام به دوست عزيز كه اين سوال رو مطرح كردي.منم باهات موافقم كه سني ها خيلي متعصبانه برخورد مي كنن و به پيروانشون اجازه تفكر و انتخاب نمي دن.اما يك مطلب ديگه اينكه ما شيعه ها به اندازه اونها تو دبنمون تحقيق نمي كنيم و خيلي از چيزهارو از پدر و مادر شنيديم و خودمون نمي يايم مسايل رو بررسي كنيم و به يقين بيشتري برسيم.چون كساني هستند كه دارن دين رو به حاشيه مي برن و كافيه چند تا سوال انحرافي از ما بپرسن .اونوقته كه اگه كسي ايمانش قوي نباشه ميتونه آسيب ببينه
از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.
اولا راوی فراموش کرده اند بگویند که موضوع مربوطه در جلد دوم است و نه جلد اول. سند مربوطه در صفحه 103 و 104 جلد دوم است. اصولا مصنف شیبه جلد اولش کلا در مورد طهارت است و جلد دوم در مورد نماز است.
خوب خدا رو شکر شماره حدیث را آوردید و اکنون که من موضوع را مستند ارائه می دهم نمی توانید آن را تکذیب کنید و بگویید که چاپ ها متفاوت است و...
خوب حدیث 2720 را با هم مشاهده می کنیم، من سکوت می کنم، آقای سید علی، شما خودتان جواب خود را با چشم ببینید و اگر رضایت دادید آن را بلند اعلام کنید... خوب سند بعدی سند 2726 بود که شما ارائه دادید. دوست عزیزم، قسمت قرمز رنگ آن را بخوان... نوشته است: چه کسی این کار را می کند بجز یک دیوانه؟؟؟
ادامه دارد...
[FONT=Arial Black]تو همون ohfreedom نیستی که به خاطر توهین 1ماه اخراج شدی؟
[FONT=Arial Black]درسته؟
[FONT=Arial Black]اگر درسته:
[FONT=Arial Black]اين قدر مرد نیستی که خودت رو معرفی کنی.....
[FONT=Arial Black]البته ...از سند ندارد..سند ندارد ..سند ندارد...سند ندار هایت که شبیه اون یکی هست.....معلوم می شود ...
[FONT=Arial Black]مضافا این که
[FONT=Arial Black]تصاوير اون سیستم عامل مسخره........... با اون فایل ها ...
[FONT=Arial Black]اولا برای هزارمین بار
[FONT=Arial Black]چاپ ها متفاوت است
[FONT=Arial Black]شما چاپت رو بگو کدوم چاپ هست بعد حرف بزن
[FONT=Arial Black]آیا چاپ تو با تعلیق است یا خیر؟
[FONT=Arial Black]دوما این هم تصاویر اسناد ارائه شده از جانب ما:
[FONT=Arial Black]تصویر فوق از نرم افزار مکتبه الشامله گرفته شده است ..اگر رد کنید از سایت خود شامله هم اسناد رو می اورم
[FONT=Arial Black]ضمنا اون بالا اون قفل ...شکل قفل...رو با کادر ابی مشخص کردم که نگی تحریف شده است
[FONT=Arial Black]نوشته شده است من کتب الموقع الرسمی
[FONT=Arial Black]حدیث 2720
[FONT=Arial Black]اون پاورقی ای که شما قرمز کردی رو هم ندارد ...مشخصات کتاب هم در تصویر معلوم است
[FONT=Arial Black]جلد [FONT=Arial Black]و صفحه هم معلوم است
[FONT=Arial Black]اون نوشته ای رو که شما نشون دادید نیست
[FONT=Arial Black]از کتب رسمی خود مکتبه الشامله هم هست
[FONT=Arial Black]دور قفل رو هم با رنگ ابی مشخص کردم نگی تحریف شده است
[FONT=Arial Black]تصویر سوم ..این هم از برنامه الجامع الکبیر4
[FONT=Arial Black]دوستان حالا که لطف کردید تصاویر رو به دقت نگاه کردید
[FONT=Arial Black]به همین تصویر نرم افزار جامع الکبیر4 هم نگاه کنید
[FONT=Arial Black]زیر احادیث [FONT=Arial Black]همون جایی که نوشته شده است 1..2...3....که در واقع نتایج سرچ همین قضیه سجده بر !!!!!!! رو نشون می دهد..بارنگ زرد مشخص شده است
[FONT=Arial Black]شماره ششم
[FONT=Arial Black]نوشته اسم الکتاب: مصنف ابن ابی شیبه
با سلام به دوست عزيز كه اين سوال رو مطرح كردي.منم باهات موافقم كه سني ها خيلي متعصبانه برخورد مي كنن و به پيروانشون اجازه تفكر و انتخاب نمي دن.اما يك مطلب ديگه اينكه ما شيعه ها به اندازه اونها تو دبنمون تحقيق نمي كنيم و خيلي از چيزهارو از پدر و مادر شنيديم و خودمون نمي يايم مسايل رو بررسي كنيم و به يقين بيشتري برسيم.چون كساني هستند كه دارن دين رو به حاشيه مي برن و كافيه چند تا سوال انحرافي از ما بپرسن .اونوقته كه اگه كسي ايمانش قوي نباشه ميتونه آسيب ببينه
تشکر برادر علی عزیز البته حرف شما درست هست ولی این در مذهب شیعه نیست فقط در کلیه ادیان و مذهبها هست
من از خیلی از برادران اهل سنت سوال میکردم چطور در مذهب شما کسی به درجه مبلغ میرسد مثل طلبه های ما جالب این است که حتی نمیدانستند چطور یک شخص مبلغ میشود ولی از همان شخص اطلاعت میکردند پس این مختص نیست ولی تحقیق کردن خوب است که خودمان به یقین برسیم
به سایت اسک دین هم مراجعه کنید مفید هست و یاد میگرید مثل همین پست که بحثهای خوبی هست. برای روشن شدن
با سلامی دوباره... پاسخ به شبهه سجده کردن -قسمت دوم-
در قسمت اول دیدید که دستان ناپاک چگونه دنباله روایتی را حذف نموده اند، بنده اسکن pdf کتاب را با متن کامل درج نمودم و دوست شما برنامه chm همان کتاب را و دیدید که در اسکن pdf کتاب کامل بود ولی در chm که توسط دست تنظیم می شود قسمت مورد نظر حذف گردیده بود. اما خوب حالا به بررسی قسمت دوم و ادامه ی روایات ناپاک سایت ولیعصر می پردازیم. منبع سوم مورد استناد این سایت منبع زیر است.
1556 عبد الرزاق عن الثوري عن أبي إسحاق عن الشعبي أن عمر قال إن اشتد الزحام يوم الجمعة فليسجد أحدكم على ظهر أخيه. عمر گفت : وقتي که در روز جمعه شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادر خود سجده کنيد ! مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 398
اولا باید بگوییم که باز هم نویسنده یادش نبوده رفرنس را صحیح ارائه بدهد، البته شاید یادش بوده و ترسیده که محققی چون من و شما بروند و بررسی کنند و در نتیجه دست رو شود.
حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...
گام اول اینه که تصویر متن را اینجا قرار بدهیم.
دوستان توجه کنند به علت اینکه قرار دادن عکس فضای زیادی را اشغال می کند بنده لینک عکس را قرار می دهم و دوستان می توانند با کلیک بر روی آن عکس را تماشا کنند.
نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.
اما در ادامه ی مدارک ضعیف سایت ولیعصر
روايات فراواني در اين باره وجود دارد كه ما به برخي از آنها اشاره ميكنيم: 70 حدثنا أبو داود قال حدثنا سلام عن سماك بن حرب عن سيار بن المعرور قال سمعت عمر بن الخطاب يخطب وهو يقول يا أيها الناس إن رسول الله صلى الله عليه وسلم بنى هذا المسجد ونحن معه والمهاجرون والأنصار فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل على ظهر أخيه از عمر شنيدم که بر روي منبر مي گفت : اي مردم ، رسول خدا (ص) اين مسجد را که بنا کرد ، ما و مهاجر و انصار بوديم (و جا فراوان بود و الان چنين نيست) پس اگر شلوغي به شما فشار آورد ، شخص بر روي پشت برادر خويش سجده کند ! مسند الطيالسي ج 1 ص 13 ش 70
با سلامی دوباره... پاسخ به شبهه سجده کردن -قسمت دوم-
در قسمت اول دیدید که دستان ناپاک چگونه دنباله روایتی را حذف نموده اند، بنده اسکن pdf کتاب را با متن کامل درج نمودم و دوست شما برنامه chm همان کتاب را و دیدید که در اسکن pdf کتاب کامل بود ولی در chm که توسط دست تنظیم می شود قسمت مورد نظر حذف گردیده بود.
اما خوب حالا به بررسی قسمت دوم و ادامه ی روایات ناپاک سایت ولیعصر می پردازیم.
منبع سوم مورد استناد این سایت منبع زیر است.
اولا باید بگوییم که باز هم نویسنده یادش نبوده رفرنس را صحیح ارائه بدهد، البته شاید یادش بوده و ترسیده که محققی چون من و شما بروند و بررسی کنند و در نتیجه دست رو شود.
حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...
گام اول اینه که تصویر متن را اینجا قرار بدهیم.
دوستان توجه کنند به علت اینکه قرار دادن عکس فضای زیادی را اشغال می کند بنده لینک عکس را قرار می دهم و دوستان می توانند با کلیک بر روی آن عکس را تماشا کنند.
می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.
دوستان عجله نکنید زیرا بررسی ها ادامه دارد...
دوست عزیز بنده چند پست قبل هم بیان کردم
شاید چند حدیث به قول شما ضعیف باشد ولی فقط یک حدیث کافی هست برای باطل دانستن نظریه شما
چرا خود را از چاله در میاورید در چاه میاندازید
هر چند ذکر هم کردیم تمام حدیثهایی که میفرمایید ضعیف هست همین موضوع در احدایث ما با سند قوی ارائه شده
ولی چون شیعه همیشه منطق دارد خودتان را با کتاب خودتان محکوم میکنیم که اگر به خواهیم از کتاب خودمان سند بیاوریم که دیگر ............
و توجه داشته باشید این فقط در مورد یک نظریه هست اینهمه سند آورده شده در مطلب دیگر نیز اینچنین است
انتظار نداشته باشد که عالمان سنی 100 % اینها را تایید کنند که به ضرر خودشان میشود
هیچ آدم عاقلی به خودش ناساز نمیگوید
همین بس برای کسی که اهل صراط مستقیم است که شیعه کامل تایید دارد سنی هم تایید دارد در بعضی موارد سند ضعیف هست حالا چرا اینگونه مباحث سند ضعیف دار میشود در نقد شما نیاز به بحث نیست همین که در کتابهایشان آمده است کفایت میکند .هر چند بعضی احدایث نیز سند قوی دارد که در ان موردم سعی میکنید نویسنده را به چالش بکشید تا حرف خود را بکرسی بنشانید
این همه توهین کردید به پیامبر در کتابهای صحیحن دیگر بر گفته خود اسرار نکنید بس است
حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...
..
[FONT=Arial Black]باز هم روش معاویه
[FONT=Arial Black]باز هم روش فرزندان شیطان
[FONT=Arial Black]چاپ ها متفاوت هستند ..... [FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]تصویر نرم افزار....نرم افزار باز هم مشاهده می کنید که قفل دارد ...
[FONT=Arial Black]ایشان به چاپ ارائه شده مراجعه کنند...و بهتر است ابروی خودشان را نبرند
[FONT=Arial Black]و این قدر مرد باشند که نشان دهند ایا به همین چاپ مراجعه کرده اند یا خیر [FONT=Arial Black]از چاپ دیگری استفاده می کنند ...با تحقیق و تعلیق کسی دیگر این چاپ شده است یا خیر
[FONT=Arial Black]جلد یکم :
[FONT=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 398
در مورد تضعیف این رویات از جانب این اقا
[FONT=Arial Black]
نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.
[FONT=Arial Black]
نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.
[FONT=Arial Black]می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.
در ادامه ی رسوا سازی سایت دروغ پرداز ولیعصر قسمت سوم
المبسوط للسرخسي ج 1 ص 207
در اینجا به صراحت 2 چیز را می گوید:
اول آنکه قول حدیث اول شما را باطل اعلام نموده است.
دوم از قول حسن ابن زیاد می گوید سجده بر پشت (کمر) صحیح است.
الكافي في فقه ابن حنبل ج 1 ص 218
این موضوع را امام حنبل رد می کند و استنادی به آن ندارد
اما در مورد عکسی که دوستان زحمت کشیدند...
همانگونه که به وضوح پیدا است با مشاهده نحوه قرار گرفتن دست ها در هنگام نماز خواندن می توان به صراحت گفت در این نماز برادران شیعه و سنی با هم نماز می خوانند. حال سوال اینجاست. شما ثابت کنید این شخص شیعه نبوده است...
در ادامه ی رسوا سازی سایت دروغ پرداز ولیعصر قسمت سوم
در اینجا به صراحت 2 چیز را می گوید:
اول آنکه قول حدیث اول شما را باطل اعلام نموده است.
دوم از قول حسن ابن زیاد می گوید سجده بر پشت (کمر) صحیح است.
این موضوع را امام حنبل رد می کند و استنادی به آن ندارد
اما در مورد عکسی که دوستان زحمت کشیدند...
همانگونه که به وضوح پیدا است با مشاهده نحوه قرار گرفتن دست ها در هنگام نماز خواندن می توان به صراحت گفت در این نماز برادران شیعه و سنی با هم نماز می خوانند. حال سوال اینجاست. شما ثابت کنید این شخص شیعه نبوده است...
این عکس که قرار داده شده چه چیزی را ثابت میکند .
اینها در حال سجده هستند و دستهای خود را روی دست نگذاشته اندو اهل سنت هستند چرا دورغ میگیویید.افراد جلو نیز دقت کنید در حال خم شدن برای سجده
هستند ولی افراد پشت با کمی تاخیر چند ثانیه ای برای سجده میروند حتی دقت کنید کمی خم شده اند یعنی ایستاده نیستند کسی کلیپ را نگاه کند کامل متوجه مشود .
دوم اینکه در مذهب ما سجده مشخص شده بر چه چیزهایی جایز است اگر هم شیعه باشد نمازش درست نیست
فقط در مذهب شما این سجده صحیح است و سند هایی هم وجود دارد بر تایید این حرف
و مطلب سوم اگر ثابت کنیم ایشان سنی هستند حاظرید بر باطل بودن اقراق کنید؟
اینها در حال سجده هستند و دستهای خود را روی دست نگذاشته اندو اهل سنت هستند چرا دورغ میگیویید.افراد جلو نیز دقت کنید در حال خم شدن برای سجده هستند ولی افراد پشت با کمی تاخیر چند ثانیه ای برای سجده میروند حتی دقت کنید کمی خم شده اند یعنی ایستاده نیستند کسی کلیپ را نگاه کند کامل متوجه مشود
برادر من فیلم را با دقت ببینید:
شخصی که لباس سفید دارد و در وسط ایستاده است شیعه است. محل دست های او را دقت نمائید.
البته در ابتدای فیلم هم شخصی دیگر که شیعه هست مشخص است.
اما اینکه می گوئید این چه چیزی را مشخص می کند؟
این مشخص می کند که این نماز جماعت تشکیل شده از برادران اهل سنت و اهل شیعه است.
دوم اینکه در مذهب ما سجده مشخص شده بر چه چیزهایی جایز است اگر هم شیعه باشد نمازش درست نیست فقط در مذهب شما این سجده صحیح است و سند هایی هم وجود دارد بر تایید این حرف و مطلب سوم اگر ثابت کنیم ایشان سنی هستند حاظرید بر باطل بودن اقراق کنید؟
بنده هم عرض کردم در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است.
خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر... روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص. در ثانی عملکرد یک نفر و حتی فتوای یک امام اهل سنت برای ما ملاک واجبات ندارند. ظاهرا شما اهل سنت را با اهل شیعه اشتباه گرفته اید... این اهل شیعه هستند که باید بدون چون و چرا دستورات مرجع تقلید را بپذیرند و حتی حق ندارند بپرسند چرا!!!؟؟؟ اهل سنت هر چیزی را که خلاف سنت نبی و قرآن کریم است به دور می ریزند حتی اگر از امام حنبل و شافعی باشد. اصول ما کاملا مشخص است. شما در ابتدا حدیث خواستید که آیا پیامبر به غیر از سنگ بر چیزی دیگری هم سجده کرده اند؟ بنده 3 حدیث صحیح آوردم که بله چنین است. بعد سوال کردید که چرا اکنون اهل سنت بر سنگ سجده نمی کنند. بنده دلیل آوردم که می کنند. وقتی که عرصه را تنگ دیدید مجبور شدید فرافکنی کنید. نام تایپک را یادتان باشد، اینجا قرار است اهل سنت پاسخ دهند؛ نه اینکه شیعیان عزیز به ما تهمت بزنند. در ضمن برادر من، انتظار داشتم سوالاتی اساسی تر بپرسید. این را هم بگویم که ما هرگز در صحیحین توهینی به نبی اکرم و اهل بیت ایشان و آل ایشان نکرده و نخواهم کرد...
متاسفانه این بحث به بیراهه و توهین کشیده شده است
من خودم شیعه هستم و نمیخام طرف اقای سنی را بگیرم
ولی این کار شما ها هم واقعا اشتباه محضه
به نظر من همین الان تمومش کنید
این بحثها مختلط بوده و راهگشا ک نیست گمراه کننده هم هست
بهتره به جای گیر دادن ب مباحث فقهی سنی و شیعه روی مسائل اعتقادی بیاوریم
به عنوان مثال
بحث اول اینکه امامت باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا
اگر اری چرا اگر نه چرا
خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر...
روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص.
...
[FONT=Arial Black]برادر من به هیچ وجه در سایت [FONT=Arial Black] موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) چنین چیزی ندارد [FONT=Arial Black] [FONT=Arial Black]نیامده سجده بر باسن [FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]عنوان مقاله این است:
آيا عمر بن الخطاب در نماز جماعت سجده بر پشت مأمومين رديف جلوتر را جايز ميدانست؟
بحث اول اینکه امامت باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا اگر اری چرا اگر نه چرا
دوستان شیعه همواره بر شورا ایراد گرفته اند.
طبق روایتی صحیح از اهل سنت و اهل شیعه پیامبر فرموده است: امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند...
خوب سوال اینجاست: چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟
دوستان این را هم تاکید می کنیم در تمام موارد بعد از تعیین خلیفه اول سران طوایف و بعد مردم عادی ایشان را باید تائید می کردند و بدون گذشتن از این سلسله مراتب بیعت معنی نمی داد.
[/color][/font][/size][/color][/font][/size][/color][/size][/font]این جا مدرک
علمی بحث کن
وارد بحث شو
جو گیر نشو
.
اگر مردی همین بحث تهمت ازدواج ام کلثوم(س) را با عمر اثبات کن
حاضرم با تو در این زمینه واردبحث شوم
دوستان شیعه همواره بر شورا ایراد گرفته اند.
طبق روایتی صحیح از اهل سنت و اهل شیعه پیامبر فرموده است: امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند...
خوب سوال اینجاست: چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟
دوستان این را هم تاکید می کنیم در تمام موارد بعد از تعیین خلیفه اول سران طوایف و بعد مردم عادی ایشان را باید تائید می کردند و بدون گذشتن از این سلسله مراتب بیعت معنی نمی داد.
اثبات ازدواج عمر فاروق -رض- با ام کلثوم دختر گرامی علی ابن ابیطالب -رض-
[right]صفی الدین محمد بن تاج الدین معروف به ابن الطقطقی الحسنی متوفای ۷۰۹ هجری نسب شناس و مورخ معروف در کتابی که تالیف آنرا به اصیل الدین حسن پسر خواجه نصیر الدین طوسی وزیر هلاکو تقدیم نموده، و آنرا به اسم خودش نام گذاری کرده در ذیل عنوان بنات امیر المؤمنین علی علیه السلام می نویسد: (وام کلثوم و أمها فاطمة بنت رسول الله تزوجها عمر بن الخطاب فولدت له زیدا ثم خلف علیها عبد الله بن جعفر )
[right]یعنی « یکی دیگر از دختران امیر المؤمنین ام کلثوم می باشد که مادرش فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است که عمر بن خطاب با وی ازدواج کرد و فرزندی به نام زید از او به دنیا آوردو پس از عمر به عقد عبدالله ابن جعفر در آمد».[/right]
[/right]
[/color]
[right]محقق سید مهدی رجائی مطالب بسیاری نقل کرده از جمله تحقیق ابوالحسن العمری از نوه های عمر پسر امام زین العابدین (ع) در کتابش «المجدی» می نویسد: «آنچه از این روایات می توان بدان اعتماد کرد مطلبی است که اکنون از نظر گذشت که عباس ابن عبد المطلب ام کلثوم را بارضایت و اجازه پدرش به ازدواج عمر در آورد و از عمر فرزندی به نام زید به دنیا آورد».
[right]محقق مذکور اقوال بسیار دیگری نیز نقل کرده از جمله: زنی که عمر با او ازدواج کرده شیطانی بوده!!! یا ممکن است ازدواج کرده اما با او هم بستری نکرده!!! یا اینکه به زور و با غصب با او ازدواجکرده است!!! [/right]
[/right]
[right]مدرک چهارم
[/right]
[right]خوانندة عزیز! با بعضی از علمای معاصر تشیع درباره این ازدواج صحبت کردم، از بهترین ردودی که آنان برای توجیه این ازدواج نوشته اند رد قاضی محکمة اوقاف و مواریث شیخ عبدالحمید الخطی در قطیف عربستان که نماینده چندین مرجع بزرگ تقلید در عربستان سعودی است می گوید: « و اما اینکه قهرمان اسلام امام علی علیه السلام دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورده جای تعجب ندارد، زیرا رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم برای هر فردی از مسلمین أسوة حسنه هستند، ایشان با ام حبیبه رضی الله عنها دختر ابوسفیان ازدواج کردند، در حالیکه شخصیت ابو سفیان در برابر عمر رضی الله عنهما اصلا قابل مقایسه نیست!، اینکه درباره ازدواج عمر با دختر علی اظهار تردید می شود هیچ توجیهی ندارد، و اما این گفته شما که عمر با جنی ازدواجکرده! یا جنی به شکل ام الکثوم در خانه عمر رضی الله عنه بوده! هم خنده دار و هم گریه آور است، و بقدری مسخره است که ارزش ذکر کردن هم ندارد اگر قرار باشد دنبال اینگونه چرندها بگردیم بسیار است!».
[/right]
[right]«اما کساني از اصحاب غافل ما!، وقوع اين عقد را انکار کردهاند. اين ازدواج و انتقال امکلثوم به خانه عمر و آوردن فرزنداني براي او معلوم و مشهور است و آن را جز "جاهل يا معاند" انکار نميکند و ما در مسئلهاي از دين که راه خروجي براي آن هست، نيازي نداريم که مسائل ضروري و آشکار را انکار کنيم.!»[/right]
[/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]فاطمه حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ امكلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت!!! (خواستگاری از دخت ابوجهل)[/right]
[/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]حضرت امير المؤمنين على را هفده فرزند بوده وبه روايتى بيست فرزند، امام حسن، ديگر امام حسين، ديگر محسن - درطفلى وفات كرده - ديگر ام كلثوم واين هر چهار از فاطمه بودهاند.[/right]
[/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]و اما اگر بگویید: پس زینبی که در حوادث کربلا از آن یاد شده که بود؟ام کلثوم که قبل از آن ماجرا فوت شد.
[right]میتوان گفت: روایتی که میگوید: ام کلثوم در زمان خلافت معاویه همراه پسرش فوت شد صحیح نیست ، بلکه صحیح آن است که او بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سند نیز اینگونه است: علی محمد علی شیعی ولادت ام کلثوم را سال ششم هجري و وفات او را چهار ماه پس از بازگشت کاروان اسرا از شام دانسته است و ماجرا را نیز نقل میکند..[/right]
[/right]
[/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]امام باقر عليه السلام گوید:حضرت فاطمه[س] موى حسن و حسين و زينب و امكلثوم را وزن كرد و هموزن آن را نقره داد.[/right]
[/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]حضرت علی(ع) فرمود: دو پسرم حسن و حسين و دو دخترم زينب و امكلثوم.[/right] [color=#000080][color=#000000][font=tahoma][color=#000080][color=#000000][font=tahoma][font=tahoma]
[right]1-معن بن عيسى بن يحيى بن دينار الأشجعى مولاهم ، أبو يحيى المدنى القزاز :
[right]شرح حال: الامام، ثقة ثبت ، قال أبو حاتم : هو أثبت أصحاب مالك ... از این بالاتر؟؟ 2-مالک ابن انس : شرح حال: إمام دار الهجرة ، رأس المتقنين ، و كبير المتثبتين حتى قال البخارى : "أصح الأسانيد كلها " 3- ، أبو عبد الله ، الصادق: شرح حال:( امام صادق ع) صدوق، فقيه، إمام و قال أبو حنيفة : ما رأيت أفقه منه! 4-و ابوجعفر یعنی امام باقر(ع): فقيها ، فاضلاً و... (تهذیب الکمال شیخ المزی) چنین روایت محکم و صحیحی نقل شد آیا مدعی باز هم پروا ندارد؟؟؟[/right]
[/right]
[right]پس عبدالله بن جعفر به هیچ وجه نمیتوانسته با هر دو خواهر ازدواج کند.
[right]پایان قسمت دوم
[/right]
[/right] [right]بررسی ها همچنان ادامه دارد...[/right]
[center] در اینکه قبر زینب کبری در چه شهری است بین علمای اهل تشیع درگیری! هایی وجود دارد که عده ای آن را در مدینه و بعضی در مصر و بعضی در شام میدانند!
[/center] در مورد مقبره شام شکی نیست که آن قبر ، قبر زینب کبری نیست. ولی قبر ام کلثوم هم نیست ، همانطور که ابن عساکر میگوید:
"مسجد راویه بر قبر امکلثوم است. این امکلثوم دختر رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیست که همسر عثمان بود؛ زیرا او در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وسلم از دنیا رفت و در مدینه دفن گردید. همچنین دختر علی رضی الله عنه از فاطمه نیست که عمر بن خطاب رضی الله عنه با او ازدواج کرد؛ زیرا او و پسرش زید بن عمر در مدینه و در یک روز درگذشتند و در بقیع مدفون گردیدند.این شخص زنی از اهل بیت به نام امکلثوم است که نسبش حفظ نشده است" تاریخ مدینة دمشق، ج2، ص309 ـ 310
پایان قسمت چهارم
دوستان این متن تا 9 قسمت آماده است، اما شدیدا خوابم می آید... بررسی ها ادامه دارد
امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند... خوب سوال اینجاست: چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟
سلام
بالفرض که چنین روایتی از پیامبر ص رسیده باشد چه کسی گفته در سقیفه امت به شورا نشست ؟ یعنی آن چندتایی که هنوز پیامبر دفن نشده به طمع حکومت دور هم جمع شدند تمام امت پیامبر بودند ؟
والله الهادی الموفق
بالفرض که چنین روایتی از پیامبر ص رسیده باشد چه کسی گفته در سقیفه امت به شورا نشست ؟ یعنی آن چندتایی که هنوز پیامبر دفن نشده به طمع حکومت دور هم جمع شدند تمام امت پیامبر بودند ؟
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می دانیم که پیکر پیامبر صلی الله عليه وسلم پس از سه روز دفن می گردد و بنابراین حضرت علی می توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبر بازگردد. حتی حضرت علی می توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبر می گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است.
امام حسین حج خود را رها می کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبر را دیگران نیز می توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی کند!!
در پاسخ می گوئیم می شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می باشد؟!! چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می شده و به زعم شما باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می شده است، می بینیم که حضرت علی از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!
شما فقط سه پاسخ دارید که بدهید: 1- یا بگویید حضرت علی نمی دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می شود (ضمنا این سئوال پیش می آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟)
2- یا بگویید می دانسته ولی نرفته که می فهمیم خلافتی و حق امامت الهی در کار نبوده!! 3- یا اینکه بگویید شستن جسد پیامبر اسلام از فرمان الهی امامت (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند!
برادر من فیلم را با دقت ببینید:
شخصی که لباس سفید دارد و در وسط ایستاده است شیعه است. محل دست های او را دقت نمائید.
البته در ابتدای فیلم هم شخصی دیگر که شیعه هست مشخص است.
اما اینکه می گوئید این چه چیزی را مشخص می کند؟
این مشخص می کند که این نماز جماعت تشکیل شده از برادران اهل سنت و اهل شیعه است.
بنده هم عرض کردم در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است. خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر...
روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص.
برادر خودتان خودتان را محکوم کردید من گفتم در شیعه چنین چیزی اصلا وجود ندارد و سجده گاه مشخص است .
در اهل سنت وجود دارد که خودتان گفتید بله وجود دارد یعنی پشت کمر پس ایشان شیعه نیستند و این در اهل سنت وجود دارد . خوب است خودتان قبول دارید.
در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است.
پس سجده بر لوازم آرایشی بهداشتی جایز هست خدا به خیر کنه فقط پاک باشه پس خیلی از لوازم بهداشتی نجس هم باشه میتوان شست و پاک شد و سجده گاه کرد.
در ثانی عملکرد یک نفر و حتی فتوای یک امام اهل سنت برای ما ملاک واجبات ندارند. ظاهرا شما اهل سنت را با اهل شیعه اشتباه گرفته اید...
پس تمام سنی ها علامه هستند و متخصص در مسائل دینی از همین سجده گاه مشخص هست چند نسل دیگر احتمال دارد سجده گاه ........ شود
شما علم پزشکی هم کامل میدونید متخصص هستید دیگه مثلا میگید من تشخیص میدم فلانی عمل جراهی شود یا فقط در مسائل دینی متخصص هستید
شما در ابتدا حدیث خواستید که آیا پیامبر به غیر از سنگ بر چیزی دیگری هم سجده کرده اند؟ بنده 3 حدیث صحیح آوردم که بله چنین است.
بله من خواستم همچین چیزی ولی نه از کتاب های خودتان برادر از کتابهای ما سند بیاورید
چنان که ما از کتاب شما سند اوردیم که پیامبر بر سنگ سجده میکرد
بعد سوال کردید که چرا اکنون اهل سنت بر سنگ سجده نمی کنند. بنده دلیل آوردم که می کنند.
بله فرمودید فقط مکه بر زمین سجده میکنند ما هم فیلم نشان دادیم
پس شما هم بر همان سنگ سجده کنید و دین خدا رو دو دسته نکنید
این را هم بگویم که ما هرگز در صحیحین توهینی به نبی اکرم و اهل بیت ایشان و آل ایشان نکرده و نخواهم کرد...
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!! ! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می دانیم که پیکر پیامبر صلی الله عليه وسلم پس از سه روز دفن می گردد و بنابراین حضرت علی می توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبر بازگردد. حتی حضرت علی می توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبر می گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است.
امام حسین حج خود را رها می کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبر را دیگران نیز می توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی کند!! در پاسخ می گوئیم می شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می باشد؟!! چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می شده و به زعم شما باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می شده است، می بینیم که حضرت علی از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!
شما فقط سه پاسخ دارید که بدهید: 1- یا بگویید حضرت علی نمی دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می شود (ضمنا این سئوال پیش می آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟) 2- یا بگویید می دانسته ولی نرفته که می فهمیم خلافتی و حق امامت الهی در کار نبوده!! 3- یا اینکه بگویید شستن جسد پیامبر اسلام از فرمان الهی امامت (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند!
تو بنا شد نوشته هایت را در مورد تهمت ازدواج کامل کنی.....خلط موضوع نکن..جواب جملات شما رو می دهم
شما شبه ازدواج رو کامل کن
یک مورد که تموم شد من جوابت رو می دهم
...
ضمنا
قبلا حضرت علی علیه السلام به عنوان پیشوای مردم انتخاب شده است...حکومتی که رهبر دارد نیازی به تعیین جانشین در خرابه شیطان نبوده است
در جاي جاي نهج البلاغه و كتابهاي اهل سنت آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) پس از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي خلافت به دست ديگران افتاد، حضرت ميفرمود: لنحن أحق الناس به، لأنا أهل البيت و نحن أحق بهذا الأمر منكم.
در صفحه 18 مينويسد: أنا أحق بهذا الأمر منكم، لا أبايعكم و أنتم أولي بالبيعة لي. و يا در نهج البلاغه صراحت دارد: لا يقاس بآل محمد صلي الله عليه و آله من هذه الأمة أحد و لا يسوي بهم من جرت نعمتهم عليه أبدا، هم أساس الدين و عماد اليقين، إليهم يفئ الغالي و بهم يلحق التالي و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة. ويژگيهاي حكومت و ولايت و امامت و وصيت از آنِ اهل بيت عصمت و طهارت است.
جالبترين جملهاي كه از حضرت أمير المؤمنين (عليه السلام) عرض كرديم، اين است كه پس از آنكه بعد از قتل عثمان، خلافت را به دست گرفت، فرمود: الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله. هم اكنون با قبول ولايت از جانب من، حق به حقدار رسيد و حقيقت به جايگاه اصلي خود منتقل شد.
أمير المؤمنين (عليه السلام) هيچ لحظهاي از اينكه بيان كند حق با او بوده است، كوتاه نيامد؛ چه در زمان خلفاء ثلاثه، چه بعد از آنكه حضرت به خلافت رسيدند.
اما در رابطه با اين قضيه كه چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) براي گرفتن حق خودش قيام نكردند؟ در اين زمينه بزرگان سخن زياد گفتهاند؛ مخصوصاً إبن أبي الحديد معتزلي در جلد 10شرح نهج البلاغه صفحه 254 همين سؤال را طرح ميكند كه آيا علي (عليه السلام) در طلب حق خلافت كوتاهي كرد يا نه؟ با اينكه او شجاعترين مردم بود، چرا قيام نكردند؟
خود أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبههاي متعدد نهج البلاغه بيان كرده است كه نداشتن نيروي كافي، دليل قيام نكردنش بود. در خطبه سوم صراحت دارد:
و طفقت أرتأي بين أن أصول بيد جذاء أو أصبر علي طخية عمياء يهرم فيها الكبير و يشيب فيها الصغير و يكدح فيها مؤمن حتي يلقي ربه فرأيت أن الصبر علي هاتا أحجي فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا أري تراثي نهبا.
من دنبال اين بودم كه با دست خالي براي گرفتن حقم قيام كنم، يا اينكه من در برابر اين محيط خفقانزا و تاريكي كه به وجود آوردهاند، صبر كنم. ديدم كه صبر كردن از قيام با دست خالي بهتر است. پس صبر كردم در حالي استخوان در گلو و خار در چشم داشتم.
در خطبه 26 ميفرمايد:
فنظرت فإذا ليس لي معين إلا أهل بيتي فضننت بهم عن الموت و أغضيت علي القذي و شربت علي الشجي و صبرت علي أخذ الكظم و علي أمر من طعم العلقم.
در خطبه 217 ميفرمايد: فنظرت فإذا ليس لي رافد و لا ذاب و لا مساعد إلا أهل بيتي، فضننت بهم عن المنية فأغضيت علي القذي و جرعت ريقي علي الشجي و صبرت من كظم الغيظ علي أمر من العلقم و آلم للقلب من حز الشفار.
من هر چه كمك خواستم براي قيام حقم،جز اهل بيتم كسي اعلام وفاداري با من نكردند. ديدم كه اگر اهل بيتم را هم در برابر شمشير ديگران قرار دهم به صلاح نيست.
در بعضي از كتب، مانند قاموس البحرين محمد ابوالفضل ـ از علماي اهل سنت در قرن هشتم و نهم ـ ميگويد:
يكي از بزرگان سؤال كردند از من:
با اينكه ميگويند أمير المؤمنين (عليه السلام) نزديك 700 نفر هوادار داشت، چرا قيام نكرد؟
جواب داده شد: گرچه با 700 نفر با او بودند، ولي مخالفين ايشان داراي 30 هزار نيروي جنگنده بودند و هيچ توازني بين آنها نيست.
قاموس البحرين، ص333، نشر ميراث مكتوب ـ كتاب الهجوم علي بيت فاطمه، عبد الزهرا مهدي، ص90
در جاي ديگر دارد كه حضرت اشاره كردند به 30 گوسفندي كه مشغول چرا بودند و فرمودند:
قسم به خدا! اگر من به اندازه اين گله نيرو داشتم، قيام ميكردم.
أن أمير المؤمنين (عليه السلام) خطب الناس بالمدينة، فقال: الحمد لله الذي لا إله إلا هو ... و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! لقد علمتم أني صاحبكم و الذي به أمرتم و أني عالمكم و الذي بعلمه نجاتكم و وصي نبيكم و خيرة ربكم ... أما والله! لو كان لي عدة أصحاب طالوت أو عدة أهل بدر و هم أعداؤكم لضربتكم بالسيف، حتي تؤولوا إلي الحق و تنيبوا للصدق ... قال: ثم خرج من المسجد، فمر بصيرة فيها نحو من ثلاثين شاة، فقال: والله! لو أن لي رجالا ينصحون لله عز وجل و لرسوله بعدد هذه الشياه، لا زلت أبن أكلة الذبان عن ملكه. قال: فلما أمسي بايعه ثلاثمائة و ستون رجلا علي الموت، فقال لهم أمير المؤمنين (عليه السلام): اغدوا بنا إلي أحجار الزيت محلقين و حلق أمير المؤمنين (عليه السلام)، فما وافي من القوم محلقا إلا أبو ذر و المقداد و حذيفة بن اليمان و عمار بن ياسر و جاء سلمان في آخر القوم، فرفع يده إلي السماء فقال: أللهم إن القوم استضعفوني، كما إستضعفت بنو إسرائيل هارون ... .
وقتي 360 با حضرت بيعت كردند. حضرت فرمود: فردا در فلان مكان با سر تراشيده حاضر شويد. جز 5 نفر ـ ابوذر، حذيفة ، مقداد، عمار و سلمان كه با تأخير آمد ـ حاضر نشدند.
الكافي للكليني، ج8، ص31
و همچنين در روايات متعدد ديگري كه از منابع شيعه و سني آمده است كه حضرت فرمودند:
و الذي بعث محمدا بالحق! لو وجدت يوم بويع أخو تيم أربعين رهطا، لجاهدتهم في الله إلي أن أبلي عذري. بحار الأنوار للمجلسي، ج29، ص420
همين تعبير در تاريخ يعقوبي ـ از مورخان اهل سنت ـ ، جلد 2، صفحه 126 آمده است
و اجتمع جماعة إلي علي بن أبي طالب يدعونه إلي البيعة له، فقال لهم: اغدوا علي هذا محلقين الرؤوس. فلم يغد عليه إلا ثلاثة نفر.
تعدادي در كنار علي إبن أبي طالب جمع شدند تا به او دست بيعت بدهند و براي قيام با حضرت همگام باشند.
حضرت فرمود: فردا در فلانجا با سرهاي تراشيده حاضر بشويد. ولي جز سه نفر از آن جماعت كسي حاضر نشدند.
در بعضي از روايات آمده كه أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
اگر به اندازه اصحاب بدر يا اصحاب طالوت يار داشتم، قطعاً قيام ميكردم.
شايد بعضيها اين شبهه به ذهنشان بيايد كه أمير المؤمنيني كه فاتح جنگ بدر، أحد، خيبر، حنين، خندق و... بوده است، چرا با آن قدرت و شجاعت به تنهايي قيام نكرد؟ مگر به تنهايي از پس آنها بر نميآمد؟
در جواب ميگوييم:
بنا نيست آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) بر خلاف روش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أنبياء (عليهم السلام) عمل كند.
در روايت ديگري كه إبن أبي الحديد معتزلي دارد كه ميگويد:
همانطوري كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول مدتي كه در مكه بود،به خاطر نداشتن نيرو در برابر جنايات قريش صبر و تحمل پيشه كرد تا دستور العملي و الگويي باشد براي اوصياي خويش كه اگر نيرو نداشتند با دست خالي قيام نكنند؛ چون بنا نيست كارهاي اسلام به صورت فوق العاده يا معجزه انجام شود، يا قضيه حضرت نوح و حضرت لوط عليهما السلام. علي هستند آنها را مثال ميزند كه به خاطر نداشتن نيرو، دندان روي جگر گذاشتند و صبر پيشه كردند.
و نكته ديگري كه در اينجا مطرح است، در بعضي از روايات آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمودهاند:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من وصيت فرمود:
إن وجدت أعوانا فانبذ إليهم و جاهدهم و إن لم تجد أعوانا فكف يدك و احقن دمك، حتي تجد علي إقامة الدين و كتاب الله و سنتي أعوانا.
مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج11، ص75 ـ
مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) للميرجهاني، ج3، ص6 ـ
كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص304 ـ
المحتضر لحسن بن سليمان الحلي، ص111 ـ
حلية الأبرار للسيد هاشم البحراني، ج2، ص64 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص41 ـ
الغيبة للشيخ الطوسي، ص193 ـ الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص280
در بعضي از عبارتها آمده است:
و أيم الله! لو لا مخافة الفرقة بين المسلمين و أن يعود الكفر و يبور الدين، لكنا علي غير ما كنا لهم عليه. قسم به خدا! اگر نميترسيدم از تفرقه بين مسلمين و اينكه دوباره كفر برگردد و دين اسلام در پرتگاه نابودي قرار گيرد، قطعاً برخورد من با مخالفان غير از اين بود كه الآن است.
شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص307
همين تعبير را إبن عبد البر ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ـ در كتاب الإستيعاب در ترجمه رفاعة بن رافع آورده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
فقال علي العجب لطلحة و الزبير إن الله عز وجل لما قبض رسوله صلي الله عليه و سلم قلنا: نحن أهله و أولياؤه، لا ينازعنا سلطانه أحد، فأبي علينا قومنا، فولوا غيرنا و أيم الله! لولا مخافة الفرقة و أن يعود الكفر و يبوء الدين لغيرنا.
بعد از رحلت پيامبر گفتيم كه أولياي پيامبر، ما هستيم و در ولايت كسي با ما به منازعه نميپردازد و لكن قوم ما إبا كردند و ديگران را براي خلافت معين كردند. اگر چنانچه نميترسيدم از تفرقه و اينكه مخالفين از درگيري داخلي سوء استفاده كنند و دشمنان قسم خورده اسلام سوء استفاده كنند و براي نابودي اسلام قدم بردارند، قطعاً برخورد من غير از اين بود.
الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص497
1- كفن و دفن و ساير مراسمات بر رسول خدا (ص) سه روز طول كشيد : ثم توفي فمكث ثلاثة أيام لا يدفن يدخل عليه الناس أرسالا أرسالا يصلون عليه وطهره ابن عمه الفضل بن العباس وعلي بن أبي طالب
دلائل النبوة ج 7 ص 255، اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458
2- دستور رسول خدا (ص) بود كه در اين راه ، در صورتي حضرت خلافت را به دست بگيرند كه مردم خود به سوي حضرت بيايند ، و استفاده از امور غيبيه انجام نگيرد ؛
اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگياش، مطيع محض فرمانهاى الهى بوده وآنچه او را به واكنش وامىداشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمىداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائى در برابر اين مصيبتهاى عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.
مرحوم سيد رضى الدين موسوى در كتاب شريف خصائص الأئمه (عليهم السلام) مىنويسد:
پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟
فرمود:
زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، مهاجرين و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مىكردند،
علي علیه السلام فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پيغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنياى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسيدگى به من باز ندارد، مثل تو در بين اين امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بيايند... پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتي، در خانهات بنشين و قرآن را آنگونه كه دستور دادهام، بر اساس واجبات و احكام و ترتيب نزول جمع آورى كن، تو را به بردبارى در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مىكنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.
الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسى الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائصالأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد – إيران، 1406هـ
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى كرد و فرمود: اى سلمان! خدا را شاهد مىگيرم افرادى كه با اينان بجنگند با من جنگيدهاند، افرادى كه با اينان روى صلح داشته باشند با من صلح كردهاند، بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.
سپس پيامبر صلى الله عليه وآله نگاهى به علي عليه السلام كرد و فرمود: اى علي(ع)! تو به زودى پس از من، از قريش و متحد شدنشان عليه خودت و ستمشان سختى خواهى كشيد.
اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با آنان بجنگ،
و اگر كمك كار و ياورى نيافتى صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را به نابودى مينداز.
تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، هارون براى تو اسوه خوبى است، به برادرش موسى گفت:
إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي؛ اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص569، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
همچنين در ادامه روايت پيشين كه از سليم نقل شد، اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به عمر فرمود:
يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.
اى پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندى و پيمان و سفارش رسول خدا صلى الله عليه وآله نبود، هر آينه مىفهميدى كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداري.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
البته روايات در اين باب بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ از اين رو به همين چند روايت بسنده مىكنيم.
به راستى چه كسى جز حيدر كرّار مىتواند از چنين امتحان سختى بيرون بيايد؟! زمانى ارزش اين كار مشخص مىشود كه بدانيم علي عليه السلام همان كسى است كه در ميدان نبرد، همچون شير ژيان بر دشمن حمله مىكرد و پهلوانان و يلان كفر را يكى پس از ديگرى از سر راه بر مىداشت، روزى پشت پهلوانى همچون عمر بن عبدود را به خاك مىمالد و روزى ديگر فرق سر مرهب يهودى را همراه با كلاه خودش مىشكافد. آن روز فرمان خداوند اين بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولى روز ديگر فرمان اين است كه همان ذوالفقار در نيام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأيوس شوند.
3- طبق روايات نقل شده در كتب اهل سنت و شيعه ، شلوغي مدينه توسط اعراب باديه نشين چندين روز به طول انجاميد كه ابتداي آن غصب خلافت توسط ابوبكر و سپس هجوم به مردم براي گرفتن بيعت بود
ضمنا اقای سنی:
سقیفه شما يعني :
کتک زدن به قصد كشت
اين دقيقا همانچيزي است كه در بيعت گرفتن براي ابوبكر حاصل شد ! (صحيح بخاري)
سقیفه شما يعني ريختن نيروهاي نظامي در شهر و بيعت گرفتن با زور
یعنی شمیر و چوب بالای سرت برای قبول خلافت آن غاصب ...حتی اگر اکثریت بودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
مهمترین موضوعی که هوا و هواس ها و عواطف گمراه کننده آن را به بازی گرفته است موضوع خلافت و سنت و حدیث است در این باره احادیثی را به خدا و امین وحی او پیامبر اکرم به دروغ نسبت داده اند و می دانسته اند که این احادیث فضاحت بار با مبادی اسلام نزد همه فرقه های مسلمین متضاد است ، نمونه هایی از آنها به قرار زیرند 1- از عایشه نقل شده است که اول حجر حمله النبی لبناء المسجد ثم حمل ابوبکر حجرا ثم حمل عمر ثم حمل عثمان حجرا آخر فقلت یا رسول الله الا تری الی هولاء کیف یساعدونها ؟ فقال یا عایشه هولاء خلفاء من بعدی حاکم این حدیث را در مستدرک اورده است و گفته این حدیث صحیح است ولی به خاطر اینکه با سندی سست و ضعیف که از طریق محمد بن فضل بن عطیه مشهور شده است مهجور مانده است (مستدرک علی الصحیحین 3/97 {3/103 ح 4533} ) 2- از عبدالله بن عمر نقل شده است که قال رسول الله یا بلال اذن فی الناس : ان خلیفه بعدی ابوبکر یا بلال ناد فی الناس ان خلیفه بعد ابی بکر عمر : یا بلال ناد فی الناس این الخلیفه من بعد عمر عثمان یا بلال امض ابی الله الا ذلک ثلاث مرات ابو نعیم این روایت را در فضائل الصحابه آورده است و خطیب آن را در کتاب تاریخ خود آورده است بدون اینکه ایرادی به آن وارد کند ( تاریخ بغداد 7/429) ابن عساکر هم آن را در تاریخ شام آورده (تاریخ مدینه دمشق {39/174 شماره 4619 مختصر تاریخ دمشق 16/144} و ذهبی آن را در میزان الاعتدال (میزان الاعتدال 1/387 {2/150 شماره 3233 و در آنجا اسم راوی عمر بن شاهین ضبط شده است } با سند دار قطنی و عمرو بن شاهین آورد ه اند و گفته اند این حدیث جعلی است 3- از ابو سعید خدری به سند مرفوع نقل شده است از زبان پیامبر که لما عرج بی قلت اللهم اجعل الخلیفه من بعدی علیا قال فارتجت السموات و هتف الملائکه یا محمد و ما تشاءون الا ان یشاالله و قد شاء الله ابابکر این روایت از جعلیات یوسف بن جعفر خوارزمی است و ذهبی آن را در میزان الاعتدال آورده است و گفته ابن جوزی گفت است این حدیث از جعلیات یوسف است من از جاعل این حدیث و یاران وی یعنی حفاظ حدیث _ که امین بر امانت های علم و دین هستند _ پس از فراغ این مطلب که امر خلافت بسته به تعیین و مشیت الهی است و اینکه خداوند ابابکر را اراده نموده است این سوال را دارم دعای پیامبر مبنی بر اینکه خداوند خلافت را در علی قرار دهد قبل از اینکه بداند خداوند چه کسی را خلیفه قرار داده است چه جایی دارد ؟؟؟!!!! بر پیامبر واجب بود که از خداوند درباره شخص خلیفه بپرسد نه اینکه چیزی درخواست کند که آسمانها و ملائکه را به لرزه در آورد و این لرزشها تنها به خاطر این بوده که درخواست خلافت علی درخواستی ناپسند بوده است و چگونه بر آن حضرت شخصی که اهلیت خلافت را دارد مخفی می ماند و آن حضرت کسی را برای خلافت انتخاب می کند که خداوند و آسمانها و آنچه در آنهاست و مومنان از آن ابا و امتناع می کنند ؟؟!!!
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
1- از جابر به سند مرفوع نقل شده است ابوبکر وزیری و القائم فی امتی من بعدی و عمر حبیبی ینطق علی لسانی و عثمان منی و علی اخی و صاحب لوائی و در کنز العمال از انس نقل شده است ابوبکر وزیری یقوم مقامی و عمر ینطق بلسانی و انا من عثمان و عثمان منی این روایت از جعلیات کادح بن رحمه که شخصی کذاب بوده است می باشد این روایت را ذهبی در میزان الاعتدال ( میزان الاعتدال 3/399 شماره 6927) از طریق کادح ذکرکرده و گفته است ابن عدی ( الکامل فی ضعفاء الرجال {6/83 شماره 1616} گفته بیشتر احادیث کادح صحیح نیست 2- حاکم از عبد الرحمن بن ابی بکر از رسول الله نقل کرده است ائتنی بدواه و کتف اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا ثم قال یابی الله و المومنون الا ابابکر (مستدرک حاکم 3/542 ح 6016 ) 3- از عایشه به سند مرفوع نقل شده است لقد هممت ان ارسل الی ابی بکر و ابنه (اراد به عبد الرحمن) و اعهد (ای اوصی ابابکر بالخلافه بعدی) ان یقول القائلون ( ای کراهه ان یقول قائل انا احق منه بالخلافه) او یتمنی المتمنون (ای او یتمنی احد ان یکون الخلیفه غیره) ثم قالت یابی الله و یدفع المومنین (یعنی ترکت الایصاء اعتمادا علی ان الله تعالی یابی ان کون غیره خلیفه و ان یدفع المومنون غیره) او یدفع الله و یابی المومنون این حدیث را صغانی در مشارق الانوار از بخاری نقل می کند (صحیح بخاری 5/2145 ح 5342) و در حاشیه آن نوشته شده است این حدیث را در صحیح بخاری نیافتم پس باید دوباره مراجعه شود و ابن ملک در شرح خود حدیث را به نحوی که در پرانتز گفتیم توضیح داده است و ابن حزم آن را در الفصل آورده و گفته است این تصریحی آشکارا از جانب پیامبر اکرم مبنی بر خلیفه قرار دادن ابوبکر بعد از خود در بین امت است پاسخ : این شکل مسخ شده و تحریف شده حدیث کاغذ و دوات است حدیثی که با سندهایی گوناگون در کتب صحیح و مسند و در پیشاپیش همه دو کتاب صحیح روایت شده است و آنان چون دیده اند حدیث صحیح به صلاحشان نیست آن را به این شکل تغییر دادند لکن مصیبت همان است که از ابن عباس در سند صحیح نقل شده است که پیامبر اکرم در ان هنگام از نوشتن وصیتی که اراده کرده بود بنویسد تا امت گمراه نشوند منع شد و سر و صداها در آن هنگام زیاد شد و آنحضرت را به چیزهایی توصیف کردند که لایق آن حضرت نبود و شخصی گفت ان الرجل لیهجر او ان الرجل غلبه الوجع و پس از وفات آن حضرت به خاطر نقشه ایی از پیش تعیین شده آن تاریخ صحیح را به این کذب و افتراء برگرداندند
در صحیح بخاری حدیث 380 می گوید که پیامبر بر حصیر سجده می نمودند.
در صحیح بخاری حدیث 385 می گوید که پیامبر گوشه ای از عبا یا لباس خود را بر روی شن های داغ می گذاشته و بر آن سجده می نمودند.
با سلام برادر عزیز.
من فکر می کنم ایراد از سند دادن شما است.
دوستان شما در سایت ولیعصر و امثال هم و در کتبی که نیازی نیست اسم بیاورم آمده اند و احادیث ضعیف اهل سنت را جمع نموده اند و به آن استناد نموده اند.
بیهقی سندی ارائه داده است، اما عموم اهل سنت و بزرگان دین آن را ضعیف می دانند.
حتی در یکی از احادیث در ذیل همان حدیث نویسنده نوشته است ضعیف!!!
کسی با شما دشمنی ندارد، شما شده است حدیثی از صحیحین بیاورید و اهل سنت آن را رد کنند؟ خیر! زیرا صحیحین ار فیلترهای لازم عبور کرده است.
در پایان بسیار امیدوارم که اگر حدیثی را در جایی می بینید قبل از اینکه آن را منتشر کنید و در سایت بگذارید یه زحمت بکشید و کتاب مربوطه را دانلود کنید و خودتان با چشمان مبارکتان اول حدیث را رئویت کنید.
فکر نکنم سخنم بی ربط باشد!!!
من فکر می کنم شما کتاب نهج البلاغه را دومین کتاب معتبر اسلام بعد از قرآن مجید می دانید.
خوب اگر من از نهج البلاغه در مورد فضائل ابوبکر و عمر و عثمان آوردم چه؟
اگر از همین نهج البلاغه آوردیم که نظر امیرالمومنین علی -رض- در مورد امامت چیست جه؟؟؟
نظرتان چیست از همین نهچ البلاغه به شما ثابت کنیم قانع می شوید؟؟؟
به این پست مراجعه کنید باز با دوستان شما بحث شده ولی آخر بحث فرموده اند حدیث ضعیف است
http://www.askdin.com/thread24172-11.html
و این احدایث هم در کتاب صحیح بخاری و ... هست
«جعلت لي الارض مسجدا و طهورا»
زمين براي من محل سجده و طهارت قرار داده شده(صحيح بخاري ج1ص91- سنن بيهقي ج2ص433)
حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)
عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ .
صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 168.
از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصير ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمي شود.
أعطيت خمسا لم يعطهن أحد قبلي ... وجعلت لي الأرض مسجدا وطهورا .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 86 .
پنچ چيز به من داده شده است كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... زمين براي من محل سجده و پاك كننده قرار داده شده است .
این هم نمونه ای از بزرگان شما به خدا اینا شیعه نبودن بزرگان اهل سنت بوده اند
بزرگان اهل سنت مانند مسروق كه از شخصيتها و فقهاي بزرگ اهل سنت، وقتي به مسافرت دريايي مي رفت، يك خشتِ كوچكِ مُهر مانندي را با خود برمي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند.(مصنف عبد الرزاق، ج2، ص583 - طبقات كبري ابن سعد، ج6، ص53)
جناب علي بن عبد الله بن عباس صراحت دارد بر اينكه ايشان كسي را فرستاد به مكه تا سنگي از كوه مروه به مدينه بياورد تا بر روي سنگ سجده كند.(مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص308 - اخبار مكه، ج2، ص151 - تاريخ دمشق، ج43، ص50)
بدون اغراق و طرفداری می گویم، اکثرا ضعیف ترین احادیث بودند. اگر دوست دارید تا تصویر کتابی آن را هم بگذارم؟؟؟
منظورش مهر نیست برادر
معنی صحیح حدیث مشکل را جل می کند برادر من، گاهی احادیث صحبح را بد معنی می کنند و این باعث می شود که برداشت اشتباهی از حدیث کنیم.
زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین هرکجا که وقت نماز فرا رسید، می توانم همانجا نماز بخوانم!!!
برادر عزیز من، معنی صحیح می تواند مشکل را حل کند.
خوب بیائید خودمان قضاوت کنیم.
اولا جلد 1 کتاب مصنف در باب طهارت است و نه در باب نماز!!!
دوما ظاهرا کسی که این را برای شما به عنوان سند ارائه کرده یادش رفته است بگوید که جلد دوم ص 310
سوما ذیل حدیث را مشاهده بفرمائید: نوشته است اسناد ضعیف
چهارما به نظر شما اصلا پیامبر انسانی است که کسی را از مدینه تا مکه بفرستد تا برایش سنگی بیاورد؟ در حالی که خودتان در حدیثی صحیح آوردید که همه جای زمین مسجد پیامبر است...
بنده حدیث صحیح ارائه نمودم که پیامبر عبای خود را پهن کرده و بر آن نماز گذاردند.
حدیث صحیح هم ارائه کردم که پیامبر رو روی حصیر نماز خوانده اند.
توجه داشته باشید منظور از اینکه لباس را پهن کردند و نماز گذاردند این نیست که همواره با لباسی که با آن به دست شویی می روند نماز می خواندند، بلکه حدیث به این اشاره دارد که در گرمای تابستان زمانی که نمی توانستیم پیشانی را بر روی زمین داغ بگذازیم پیامبر گوشه ای از عبای خود را حائل بین زمین و پیشانی می کردند.
حرف ما هم همین است که چرا وقتی حدیثی سنی را به چالش میکشد آن هم باکتاب خودشان نه از کتاب ما حدیث را میگید ضعیف است .آن هم نه یک یا دو حدیث هزاران حدیث که در مقابل و نقد شما اورد میشود
و همین حرف ها رو نیز در منباع شیعه هم تایید میکنند یعنی هم شیعه تاکید دارد هم خود سنی پس این مطالب درست است ولی چون به ضرر بزرگان و دوستان سنی بوده شیطنتهایی انجام شده .به عقل خود رجوع کنید تعثب نداشته باشید که چرا هم شیعه این حرف را میزند هم در کتابهای خود شما .اگر اینگونه قضاوت بکنیم یهودی هم میتواند کتاب تحریف شده ای بیاورد و بگوید ما بر حق هستیم و هر مطلبی در نقدشان آوردیم بگیود در کتاب ما نیست همان کتاب تحریف شده و دستکاری شده ملاک هست از آن میتواند سند بیاورد
هر چند باز از همان سند میاوریم ولی میگیود نه معنی دیگری میدهد.
حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید
مهر هم همان زمین است یا از کره ماه امده؟ نمیتوان که وارد مسجد شد و فرش را جمع کرد و بر روی زمین سنگی سجده کرد دوباره فرش را پهن کرد کسی اینکارو بکنه بر عقلانیتش باید شک کرد
اگر منطقی باشید همین یک حدیث کافی هست بقیه حدیث ها پیشکش ولی منطقی نیست تعصب هست
با معنی شما هم همان مشود یعنی زمین نه لباس برای سجده
تشکر میکنم از شما کاری نمیتوان کرد چون راه فرار از بنبست متوسل شدن به ضعف حدیث هست .
برادر من
لطفا از بحث اصلی دور نشوید.
شما حدیثی ارائه داده اید که اهل سنت آن را ضعیف می دانند.
برای اینکه موضوع روشن شود اجازه بدهید بهتر بیان کنم:
شاید در کتب اهل سنت احادیث زیادی آمده باشد.
صرف امدن حدیث دلیل بر صحیحی بودن حدیث نیست. تقریبا در تمام کتب حدیثی اهل سنت بعد از درج حدیث، در انتها و یا در پائین صفحه خود نویسنده اصلی توضیح داده است که این حدیث صحیحی است یا ضعیف است یا ثقه است یا حسن؟؟؟
منتهی بعضی از دوستان به ادامه ی متن حدیث توجهی ندارند.
برای مثال اهل سنت حدیثی دارند که در آن گفته شده ریش حضرت ابوبکر بیماری نابینا را شفا داده است!!!
خوب خود نویسنده در ادامه نوشته است: هذا حدیث ضعیف!
یعنی این حدیث ضعیف و غیر قابل قبول است.
من از شما دعوت می کنم که همواره به چشم خود سند های حدیث را بررسی کنید
همواره به سند احدایث دقت داریم ولی سوالی که به جوابی نمیرسیم این هست که ایا این همه سند در نقد شما ضعیف است
و به کتابهای خود که مراجعه میکنیم میبینم که همان بحث هارو بزرگان ما نیز تایید دارند .و حدیث قوی اما از منابع شیعه میاورند
حالا نمیدانیم به عقلمان شک کنیم که نمیتوانیم قبول کنیم یا به نویسنده و برسی کننده حدیث های شما .
حدیث سند دارم میاوریم یا به کتاب دیگر روجوع میدهید نویسنده کتاب به چالش میکشید یا معنیش را عوض میکنید میفرمایید این معنی را نمیدهد .
پس ما مینویسم و سند میاوریم قضاوت را به عهده کسانی میگذاریم که این پست هارو میبینند . ولی ای کاس این منطق شما انها رو قانع کند.
بقیه مطالب هم که جواب ندادید مثل این
منظورش مهر نیست برادر، می گوید پیشانی مبارک را بر روی زمین سنگی گذاشتند.
حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید
مهر هم همان زمین است یا از کره ماه امده؟ نمیتوان که وارد مسجد شد و فرش را جمع کرد و بر روی زمین سنگی سجده کرد دوباره فرش را پهن کرد کسی اینکارو بکنه بر عقلانیتش باید شک کرد
اهل سنت بر آن هستند که هرچیزی که طاهر است و می توان بر آن نشست قابل سجده کردن برای نماز است.
این عبا و حصیر و فرش و سنگ ریزه نمی شناسد.
شما انشالله به مکه مکرمه مشرف بشوید و ببینید در جوار خانه حق مسلمین چگونه سر بر زمین پاک طاهر می گذارند.
البته این را هم بگویم در منبعی دیگر خواندم که منظور حجر الاسود است برادر من
پس هر چیزی که پاک باشد سجده بر آن صحیح هست تشکر میکنیم از شما کلیپی دیده بودم بر سجده اهل سنت در نماز جماعت اگر نتوانستید بر زمین سجده کنید و جا کم بود میتوانید بر ب ا* س ......ن دیگران نیز سجده کنید فکر کنم از همان جا نشعت میگرد که پاک است .
خوشحالم که قبول کردید محکوم شدید . و روجوع کردید به کتاب های دیگر تا راه در رویی باشد و ربط دهید به حجرالاسود
در اخر تشکر میکنم از شما اگر بی احترامی و تند گویی شد پوزش میخواهم از شما
سنّت قولی پیامبر(ص) (روایات پیامبر) درباره سجده برخاک
سؤال: آیا روایات پیامبر(ص) سجده بر خاک را تأیید می کنند؟
جواب:
الف. گروهی از محدثان اسلامی، از رسول خداصلی الله علیه و آله چنین روایت کرده اند که فرمود: "جُعِلَت لِیَ الْاَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً؛ زمین سجده گاه و مایه پاکیزگی برای من قرار داده شده است."(1)
از آنجا که این حدیث به طور متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده(2) و مورد قبول همه علماء مسلمان می باشد، به روشنی معلوم می گردد که سطح زمین، اعم از: خاک، سنگ، ریگ و گیاه آن، اصل در سجود است و بدون عذر موجه نباید از آن، تعدّی کرد. و نیز از واژه "جَعَلَ" که در اینجا به معنای تشریع و قانونگذاری است، به خوبی آشکار می شود که این مسئله، یک حکم الهی برای پیروان آیین مقدس اسلام است و بدین ترتیب، مشروع بودن سجده بر زمین و اجزاء آن، ثابت می شود.
ب. از پیامبر (ص) چنین نقل شده است که: (روزی ) حضرت مشاهده کردند که "صُهیب" هنگام سجود، از خاک پرهیز می کند، فرمود: "تَرِّبْ وَجْهَکَ یا صُهَیْبُ"(3)؛ صُهیب، صورت خود را بر خاک بگذار!"
ج. امّ سلمه (همسر پیامبر) از آن حضرت روایت می کند که فرمود: "تَرِّبْ وَجْهَکِ للَّهِ ِ؛(4) صورت خود را برای خدا، بر خاک بگذار!"
از واژه "ترّب" در سخن پیامبر(ص) دو نکته روشن می شود: یکی آنکه باید انسان به هنگام سجده، پیشانی خود را به روی "تراب" یعنی خاک بگذارد و دیگر آنکه کلمه "ترّب" (که از ماده "تراب" به معنای خاک است) صیغه امر است و فعل امر دلالت بر وجوب می کند.
د. پیامبر گرامی (ص)به "معاذ" فرمود: "عَفِّرْ وَجْهَکَ فِی التُّرابِ؛(5) صورت خود را بر خاک بگذار!"
ه . پیامبر گرامی (ص)به شخصی به نام رباح فرمود: "یا رِباحُ تَرِّبْ؛(6) ای رباح! پیشانی خود را بر خاک بگذار!"
و. پیامبر اسلام (ص)فرمود: "هر گاه یکی از شما نماز گذارد، باید پیشانی و بینی خود را بر زمین نهد تا خضوع و تذلّل وی آشکار گردد."(7)
از واژه "ترّب" و "عفّر" که صیغه امر است، استفاده می شود که هنگام سجده باید پیشانی را روی خاک گذاشت.(8)
منابع
1. صحیح بخاری، با مقدمه شیخ احمد محمد شاکر، انتشارات دار الجیل، بیروت، الجزء الاول، ج 1، باب تیمم، ص 91.
2. جهت اطلاع بیشتر به کتاب "سیرتنا و سنتنا" مرحوم علامه امینی، ص 126 مراجعه شود.
3. المصنف، لابی بکر عبدالرزاق بن همام الصّنعانی، با تعلیق حبیب الرحمن الاعظمی، من منشورات المجلس العلمی، ج 1، ص 391، ح 1528.
4. کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی المتقی الهندی، مؤسسه الرسالة، بیروت، الطبعة الخامسة، 1405 ق، 1985 م، ج 7، ص 465، ح 19809.
5. ارشاد الساری، لشرح صحیح البخاری، شهاب الدین القسطلانی القاهری الشافعی، بهامشة صحیح مسلم بشرح النّووی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 405؛ صحیح البخاری بشرح الکرمانی، ج 4، کتاب الصلاة، ص 45، ذیل حدیث 375.
6. الاصابه فی تمییز الصحابة، لابن حجر العسقلانی، دارالکتب العربی، بیروت، ج 1، ص 490، شماره 2562.
7. اِذا صَلّی أَحَدُکُمْ فَلْیَلْزَمُ جَبهَتَهَ وَ أَنْفَهَ الْأَرْضَ حَتّی تَخْرُجَ مِنْهُ الْرَّغْمَ." (النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، لابن اثیر، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1364، ج 2، ص 238.)
8. اکبر اسدعلیزاده، «سجده بر مهر»، مجلّه مبلغان، شماره 78.
سجده بر مهر
سؤال: چرا شیعه بر مهر سجده می کند؟
جواب: همه مسلمانان بدون هیچ اختلافی تنها به منظور ابراز تذلّل در مقابل پروردگار متعال و انجام فرمان او، و برای خشنودی و رضایت او "سجده" می کنند و پیشانی بر زمین می گذارند.
سجده به معنای ویژه آن که در فقه و احکام عملی اسلام وارد شده، مورد اتفاق مسلمانان جهان است و از جمله موارد وجوبی آن در نماز است که در هر رکعت از نمازهای واجب، انجام دو سجده واجب می باشد.
بعضی سؤال می کنند که چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند؟ آیا این شرک به خدا نیست؟
در جواب آنها باید گفت، چون نماز یک امر عبادی "توقیفی" است، طبعاً تمام خصوصیات آن در اختیار شارع مقدس است و در فقه امامیه ثابت شده است که نمازگزار، تنها بر زمین (سنگ و خاک و یا روییدنی غیر خوردنی و پوشیدنی) باید سجده کند.
و از آنجا که غالباً چنین شرطی (سجده بر سنگ و خاک و...) در خانه ها و مراکز کار و در وسائل نقلیه فراهم نیست، لذا پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، قطعه خاکی را در قالبهای خاصی به همراه خود نگه می دارند تا به هنگام نماز بر خاک سجده کنند و شرط لازم را تحصیل نمایند و این نه تنها بدعت نیست، بلکه انجام یک فریضه است.
ضمن اینکه باید به این مطلب توجّه داشته باشیم که شیعیان «بر خاک» و نه «برای خاک» سجده می کنند؛ میان دو جمله "السُّجُودُ عَلَیه؛ سجده بر آن" و "السُّجُودُ لَهُ؛ سجده برای آن" فرق روشنی است؛ اگر سجده بر روی چیزی می کنیم، معنایش این نیست که آن چیز را می پرستیم.
به طور مسلّم، معنا و مفاد "السُّجودُ لِلّه" این است که "سجده برای خداست" در حالی که معنای "السُّجُود علی الارض" آن است که "سجده بر زمین صورت می گیرد" و سجده بر زمین (خاک و سنگ و گیاهان) معنایش پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش برای خدا به وسیله خضوع تا حد خاک است. بنابراین، "سجده بر تربت" غیر از "سجده برای تربت" است. (1)
منابع
1. اکبر اسدعلیزاده، «سجده بر مهر»، مجلّه مبلغان، شماره 78.
اختلاف قرائت در (ارجلکم )
سؤال: آیا اختلاف قرائت تاثیرى در دلالت آیه بر وجوب مسح دارد؟
جواب :اختلاف قرّاء در اینکه «ارجلکم» را به فتح یا کسره بخوانند، تأثیرى در دلالت آیه بر وجوب مسح ندارد و هر دو قرائت بدون اشکال بر مسح منطبق مى شود.
توضیح: نافع، ابن عامر و عاصم به روایت حفص، ارجلَکم (با نصب) خوانده اند و همین قرائت مشهور در قرآن هاى رایج در هر دوره و نسل بوده است. ابن کثیر، حمزه، ابوعمرو و عاصم به روایت ابوبکر به کسره خوانده اند، ما مى گوییم: بى شک هر دو قرائت بر مسح تطبیق مى کند. قرائت به کسره قوى ترین گواه بر این است که عطف به «رؤسکم» است، چون جز این راه دیگرى ندارد. پس باید پاها را مسح کشید. اما قرائت به فتحه بنابراین است که به محلّ «برؤسکم» عطف شود، چون محلاً منصوب است تا مفعول باشد، پس تنها پاها را باید مسح کرد و عطف به محل، در ادبیات عرب رواج دارد و در قرآن هم آمده است (مثل آیه 3 سوره توبه که رسول، عطف به محل «الله» شده که مرفوع است)(1) پس اختلاف قرائت ها تأثیرى در تعیّن مسح ندارد. بعداً باز به این دو قرائت در مورد شستن خواهیم پرداخت.
گروهى از علماى اهل سنت نیز تصریح کرده اند که آیه دلالت بر مسح مى کند و «ارجلکم» را عطف به «رؤسکم» دانسته اند و گفته اند عاملش «وامسحوا» است. اکنون به چند نمونه اشاره مى کنیم:
1ـ ابن حزم گوید: در مورد دوپا، قرآن بر مسح نازل شده است، چه لام در «ارجلکم» را مکسور بخوانیم یا مفتوح، به هر حال عطف به «رؤوس» است، یا عطف به لفظ آن یا به محلش و جز آن روا نیست.(2)
رازى گوید: قرائت به کسره اقتضا دارد که «ارجل» عطف به «رؤوس» باشد و پا را هم مثل سر باید مسح کشید. امّا قرائت به فتحه نیز گفته اند که موجب مسح است، چون «وامسحوا برؤوسکم» در محلّ نصب است، ولى به وسیله «با» مجرور شده است، پس اگر بتوان «ارجل» را بر «رؤوس» عطف کرد، مى توان «ارجل» را مفتوح خواند تا عطف به محلّ «رؤوس» باشد و با کسره عطف به ظاهرش، این مشهور نظر نحویان است.(3)
2ـ شیخ سندى حنفى پس از آنکه ظاهر قرآن را دالّ بر مسح مى داند، مى گوید: از این جهت مسح ظاهر قرآن است که قرائت به کسره در آن ظهور دارد و قرائت به فتح در صورتى است که عطف به محلّ بدانیم.(4)
شاید همین مقدار از نقل ها کافى باشد تا تبیین کند که هر دو قرائت، تنها مسح را تأیید مى کنند و بدون اشکال بر آن منطبق اند.(5)
1 . (أَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ).
2 . المحلّى: ج2، ص56.
3 . التفسیر الکبیر: ج11، ص161.
4 . شرح سنن ابن ماجه: ج1، ص8.
5-سیماى عقاید شیعه،ص 366.
مسح بر پا به جاى شستن
سؤال: چرا شیعیان به جاى شستن، پاها را مسح مى کنند؟
جواب: مسح پاها در وضو پشتوانه قرآنى و حدیثى دارد، اینک هر دو را به صورت موجز بیان مى کنیم:
بررسی قرآنی مسح:
ظاهر آیه ششم سوره مائده، حاکى از آن است که انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظیفه دارد: یکى شستن (در مورد صورت و دست)، و دیگرى مسح (در مورد سر و پاها). این مطلب از تقارن و مقایسه دو جمله زیر روشن مى شود:
1. «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدیَکُمْ إِلَى المَرافِق»؛
2. «وَامْسَحُوا بِرُؤوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الکَعْبَیْنِ».
چنانچه ما این دو جمله را به فرد عرب زبانى که ذهن او مسبوق به اختلافات فقهى نباشد ارائه کنیم، بى تردید خواهد گفت که طبق این آیه، وظیفه ما نسبت به صورت و دست، شستن؛ و نسبت به سر و پاها، مسح است.
از نظر قواعد ادبى، لفظ «أرجلکم» باید عطف بر کلمه «رؤوسکم» باشد که نتیجه آن همان مسح پاهاست، و نمى توان آن را بر لفظ پیشین «و أیدیکم» عطف کرد که نتیجه آن شستن پاها مى باشد. زیرا لازمه آن این است که میان معطوف «وَ أرجلکم» و معطوفٌ علیه «و أیدیکم» جمله معترضه اى «فامسحوا برؤوسکم» قرار گیرد، که از نظر قواعد عربى صحیح نیست؛ و گذشته از این مایه اشتباه در مقصود مى باشد.
ضمناً در این قسمت (مسح کردن پاها) فرقى میان قرائت جرّ و قرائت نصب وجود ندارد و بر مبناى هر دو قرائت، کلمه «أرجلکم» عطف بر کلمه «رؤوسکم» است؛ با این تفاوت که اگر بر ظاهر رؤوسکم عطف شود مجرور، و اگر بر محلّ آن عطف شود منصوب خواهد بود.
علماى امامیه در تحقیق مفاد آیه وضو بحث هاى گسترده اى دارند که طبرسى در مجمع البیان به برخى از آنها اشاره کرده است.[1]
ریشه اختلاف:
بى تردید ظاهر آیه، حاکى از آن است که وظیفه نمازگزار به هنگام وضو، مسح پاهاست؛ و مفاد آیه دو کلمه بیش نیست:
1. غسلتان: شستن دستها و صورت.
2. مسحتان: مسح بر سر و پاها.
هرگاه از ابن عباس در مورد کیفیت وضو مى پرسیدند، او در پاسخ مى گفت:
نزلَ القرآنُ بالمسح: وحى الهى بر مسح بر پا وارد شده است.
و نیز مى گفت: «أبَى النّاسُ إِلّا الغُسلَ وَلا أَجِدُ فى کِتابِ اللّهِ إِلّا المَسْح».
«مردم اصرار بر شستن کردند، در حالى کتاب خدا که مسح فرمان داده است».[2]
باید دید چگونه این اختلاف با ظهور آیه در مسح پدید آمد؟
از بررسى روایات و تاریخ تشریع وضو به دست مى آید که دو عامل سبب پیدایش انحراف از ظاهر آیه شده است:
1. سلطه ها و حکومتها
سلطه و حکومت ها بیشترین تأثیر را در تغییر حکم مسح پاها داشتند، بالاخص حجاج بن یوسف که اصرار مى ورزید باید پاها شسته شود، زیرا آلودگى پاهاى نمازگزاران که غالباً پا برهنه بودند، بسیار ناراحت کننده بود.
انس بن مالک، از اصحاب پیامبر (ص) که عمرى طولانى داشت، مدتى در کوفه زندگى مى کرد. به وى خبر دادند که حجاج مى گوید: فاغسِلوا بطونَهما و ظهورَهما: ظاهر و باطن، پاها را بشویند، وقتى وى این جمله را شنید، سخت شورید و گفت: صَدَق اللّهُ و کَذِبَ الحجّاجُ قال اللّه تعالى: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ».[3]
دعوت مردم بر شستن پا از طرف اموى ها بسیار جدى و سرسختانه بود به گونه اى که فقیهان معاصر، جرأت مخالفت نداشتند.
احمد بن حنبل از اصحاب رسول خدا (ص) از ابومالک اشعرى نقل مى کند که وى به بستگان خود گفت: همدیگر را خبر کنید تا من نماز رسول خدا را براى شما بخوانم، وقتى همگان گرد آمدند، وى گفت: در میان شما بیگانه اى نیست؟ گفتند: خیر، وى ظرف آبى طلبید، پس از شستن دهان و بینى، سه بار صورت و دست ها را شست، آنگاه بر سر و روى پا مسح کشید و نماز گزارد.[4]
2. تقدیم مصلحت اندیشى بر ظهور آیه
تقدیم مصلحت بر نص قرآنى و حدیث پیامبر، اساس بسیارى از بدعت ها است و همین نظریه، انگیزه عدول از مسح و روى آوردن به غسل شده است.
ابوبکر رازى معروف به جصاص (305- 370) در کتاب «احکام القرآن» مى نویسد: آیه وضو از نظر وجوب مسح یا غسل مجمل است، لازمه احتیاط این است که پاها شسته شود زیرا، در این صورت هر دو احتمال انجام مى گیرد.[5]
ادعاى اجمال در آیه با هدف آن که در مقام بیان وظیفه است، سازگار نیست؛ به علاوه اگر بنا بر احتیاط باشد، باید دوباره وضو گرفته شود، زیرا ماهیت مسح با غسل متفاوت است.
مؤلف «المنار» از جمله کسانى است که ظهور آیه در لزوم مسح بر پا را انکار نمى کند، ولى از طرف دیگر مى گوید: تر کردن پاهاى کثیف و آلوده چه سودى دارد؟[6]
او از یک نکته غفلت کرده که آیه وضو تنها از آنِ بدوى ها و انسان هاى غیر نظیف نیست، بلکه وحى الهى شهرى و بدوى را همزمان شامل مى شود و این نور الهى تا روز رستاخیز تابنده است.
جا دارد از مؤلف المنار بپرسیم: مسح بر سر، با یک انگشت (که شافعى آن را کافى مى داند)، چه سودى دارد؟ به چه دلیل یکى از آن دو، جایز و عقلانى و دیگرى نامشروع معرفى مى شود؟ گذشته از این، وضو تنها نظافت نیست بلکه آمیخته با عبادت است، نظیف ترین افراد باید براى نماز وضو بگیرند، و انسان غیر نظیف هم قبلًا باید پاها را بشوید بعداً وضو بگیرد. [7]
منابع:
[1] - مجمع البیان: 2/ 163- 167؛ الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف: 1/ 10- 40.
[2] - الدر المنثور: 3/ 1- 4.
[3] - تفسیر طبرى: 6/ 82، تفسیر قرآن ابن کثیر: 2/ 20.
[4] - مسند احمد: 5/ 342؛ معجم کبیر طبرانى: 3/ 28، شماره 3412.
[5] - احکام القرآن: 2/ 346.
[6] - المنار: 6/ 234.
[7] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:493 – 498.
روایات مسح از پیامبر اکرم (ص)
سؤال: آیا در کتب اهل سنت روایاتی از رسول اکرم (ص) درباره لزوم مسح بر پا وارد شده است؟
جواب: شاید برخى تصور کنند که در کتب اهل سنت، روایتى از پیامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالى که با یک بررسى، بیش از سى روایت یافتیم که بسیارى از آنها بیانگر وضوى رسول خدا و اصحاب او است.
دلالت روشن آیه وضو بر لزوم مسح و روایات چشم گیر در این مورد، ایجاب مى کند که فقیهان اهل سنت در این مسأله تجدید نظر کنند و از این طریق گامى به سوى وحدت در رفتار بردارند و در این مورد از گروه کثیرى از بزرگان صحابه و تابعان که وضوى آنان بر اساس مسح برپا بود، پیروى کنند، اینک اسامى برخى آنان را در این جا ذکر مى کنیم:
1. امام على بن ابى طالب (ع) فرمود: «رَأیتُ رَسُولَ اللّهَ مَسَحَ ظاهَرهما».[1]
2. جابر بن عبداللّه گوید: امام محمد بن على بن الحسین (ع) - معروف به باقرالعلوم که عظمت و جلالت علمى و فقاهت او مورد اتفاق همگان است[2] - به من فرمود: «امسَح عَلى رَأْسِکَ وَ قَدَمَیکَ»، «بر سر و پاها مسح بکش».[3]
3. بسر بن سعید مى گوید: عثمان وضو گرفت و بر سر و پاها سه بار مسح کشید و گفت: رسول خدا این چنین وضو مى گرفت.[4]
4. حمران بن أبان- غلام عثمان- از او نقل مى کند: پیامبر خدا (ص) پس از شستن صورت و دست، بر سر و پاها مسح مى کشید.[5]
5. عبداللّه بن زید مازنى معروف به ابن عماره مى گوید: پیامبر وضو گرفت «و مسح رأسه و رجلیه»؛ سر و پاها را مسح کشید.[6]
6. عبداللّه بن عباس، پیوسته مى گفت: انّ الوضوء غسلتان و مسحتان.[7]
7. عامر الشعبى، مى گفت: اساس وضو را دو شستن و دو مسح کشیدن تشکیل مى دهد و لذا در تیمم بدل از وضو، مواضع شستن براى تیمم محفوظ مانده و جایگاه مسح الغاء شده است.[8]
8. رفاعة بن رافع از اصحاب رسول خدا (ص) از آن حضرت چنین نقل مى کند: پیامبر بر سر و پاها تا دو برآمادگى مسح مى کشید.[9]
9. ابو مالک اشعرى، صحابى رسول خدا، به عشیره خود وضوى رسول خدا را آموزش داد و در پایان بر روى پاها مسح کشید.[10]
10. رفاعة بن رافع صحابى رسول خدا (ص) از پیامبر نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «لا یَتمُّ صَلاةُ أَحدِکُمْ حَتّى یُسْبِغ الوُضوءَ کَما أَمَرَهُ اللّهُ فَیَغْسِل وَجهَهُ وَیَدَیْه إِلى الْمِرْفَقَین وَ یَمْسَح بِرأْسِهِ وَ رِجْلَیْهِ إِلى الْکَعْبَین».[11]
«نماز هیچ یک از شما پذیرفته نمى شود تا به نحو کامل وضو بگیرد، صورت و دست ها را بشوید و سر و پاها را تا دو برآمادگى مسح کند».
ما از میان اعلام صحابه و تابعان به ذکر ده نفر اکتفا کردیم، اسامى شخصیت هایى که مسح بر سر و پا را از پیامبر و بزرگان صحابه و تابعان نقل کرده اند در کتاب «الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف[12]»، وارد شده است.[13]
منابع:
[1] - مسند احمد: 1/ 153، شماره 739، و ص 183 شماره 91.
[2] - تذکرة الحفاظ: 1/ 124.
[3] - تفسیر طبرى: 6/ 82.
[4] - مسند احمد: 1/ 109، حدیث 489.
[5] - کنزالعمال: 9/ 436، شماره 26863.
[6] - کنزالعمال: 9/ 451، حدیث 26922.
[7] - تفسیر طبرى: 6/ 82.
[8] - تفسیر طبرى: 6/ 82.
[9] - سنن ابن ماجه: 1، حدیث 460؛ سنن نسائى: 2/ 226.
[10] - مسند احمد: 5/ 342.
[11] - مستدرک حاکم: 1/ 241.
[12] - الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف، ج 1، ص 56- 95
[13] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:493 – 498.
نه عزیز من دید دارید اشتباه می کنید؟
کلیپ را من هم دیده ام
اصل کلیپ سخنان استاد دمشقیه در مورد حدیثی از صجیج بخاری است.
هرگز نمی گوید اگر جا کم بود بر نشیمن گاه شخص جلویی سجده کنید.
اشاره دارد به نمازخواندن بر روی پله های مسجد الاحرام.
شخصی پرسید اگر بخواهیم بر روی پله های مسجد الحرام سجده کنیم و نماز جماعت بگذاریم لاجرم به چنین مشکلی بر می خوریم!!!
استاد در جواب ایشان فرمودند: تا حالا که این مشکل در مسجد الحرام نبوده است!!!
این کلیپی بود به زبان عربی که بنده دیده بودم، کلیپ شما را نمی دانم.
متاسفانه دست های ناپاک معمولا بد ترجمه می کنند
برادر من، من منابع را برای شما رو کردم.
باشد که رستگار شوید.
دوستمون پیش دستی کرد تشکر ویژه از شما بابت سند و کلیپ هر جند قانع نخواهد شد
از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.
اولا راوی فراموش کرده اند بگویند که موضوع مربوطه در جلد دوم است و نه جلد اول.
سند مربوطه در صفحه 103 و 104 جلد دوم است.
اصولا مصنف شیبه جلد اولش کلا در مورد طهارت است و جلد دوم در مورد نماز است.
خوب خدا رو شکر شماره حدیث را آوردید و اکنون که من موضوع را مستند ارائه می دهم نمی توانید آن را تکذیب کنید و بگویید که چاپ ها متفاوت است و...
خوب حدیث 2720 را با هم مشاهده می کنیم، من سکوت می کنم، آقای سید علی، شما خودتان جواب خود را با چشم ببینید و اگر رضایت دادید آن را بلند اعلام کنید...

خوب سند بعدی سند 2726 بود که شما ارائه دادید.
دوست عزیزم، قسمت قرمز رنگ آن را بخوان...
نوشته است: چه کسی این کار را می کند بجز یک دیوانه؟؟؟
ادامه دارد...
کلیپ را دیدید ؟ اظهار داشتید چنین چیزی نیست ؟
گفتید از کتاب صحیحن سند بیاوردید ما قبول میکنیم اوردیم فرمودید در کتاب دیگر برسی کردم منظور حجراالا سود بود .به خدا شما خودتونم با خودتون مشکل دارید برادر
هی تا صبح بنشتید حدیث هارو بررسی کنید تا ضعف سند ها رو پیدا کنید برای خداوندم اینطوری حدیث ها رو بررسی میکنید
یا میگیود دیدم و قبول نکردیم
تا جایی که ما اطلاع داریم و شما مطلع هستید و تاریخ نیز چنین ذکر شده است حدیث های علی (ع) را جعل میکردند و احتمال جعل حدیث در منابع ما باید بیشتر باشد
جعل حدیثهای ابوبکر و عمر و دیگران بزرگان جعل نیاز نداشت چون از همان اول زیرآب دین را میزدنند خودتان را قول نزنید برادر
مانند حدیثی که برگان شما میفرمایید اگر وقت غذا و نماز یکی بود اول غذا بخورید بعد نماز بخوانید اینگونه حدیث ها نیاز به جعل و سند ندارد خودش فاتحه دین را میخواند .
نیاز به بررسی حدیث نیست برادر هر چند این را نگویید چه بگویید
سلام
منم از علمای اهل سنت یک سوالی دارم
ما شیعه ها تو همه ی کتابخانه ها و مراکز فرهنگیمون کتب و منابع اهل سنت را داریم که هرکسی خواست تحقیق کنه میدان برایش باز باشد و با تحقیق کامل و دید باز راه و مذهب خودش را انتخاب کند.
ولی اهل سنت در کتابخانه هایشان اصلا کتب مذهب تشیع را ندارند.
آیا این نوعی خفقان نیست؟
آیا این محدود کردن افراد نیست؟
چرا اهل سنت هم منابع خودشان و هم منابع تشیع را در اختیار افراد قرار نمیدهند تا شخص محقق با مطالعه ی هر دو منبع و با اختیار خودش مذهبش را انتخاب کند؟
با سلام به دوست عزيز كه اين سوال رو مطرح كردي.منم باهات موافقم كه سني ها خيلي متعصبانه برخورد مي كنن و به پيروانشون اجازه تفكر و انتخاب نمي دن.اما يك مطلب ديگه اينكه ما شيعه ها به اندازه اونها تو دبنمون تحقيق نمي كنيم و خيلي از چيزهارو از پدر و مادر شنيديم و خودمون نمي يايم مسايل رو بررسي كنيم و به يقين بيشتري برسيم.چون كساني هستند كه دارن دين رو به حاشيه مي برن و كافيه چند تا سوال انحرافي از ما بپرسن .اونوقته كه اگه كسي ايمانش قوي نباشه ميتونه آسيب ببينه
[FONT=Arial Black]تو همون ohfreedom نیستی که به خاطر توهین 1ماه اخراج شدی؟
[FONT=Arial Black]درسته؟
[FONT=Arial Black]اگر درسته:
[FONT=Arial Black]اين قدر مرد نیستی که خودت رو معرفی کنی.....
[FONT=Arial Black]البته ...از سند ندارد..سند ندارد ..سند ندارد...سند ندار هایت که شبیه اون یکی هست.....معلوم می شود ...
[FONT=Arial Black]مضافا این که
[FONT=Arial Black]تصاوير اون سیستم عامل مسخره........... با اون فایل ها ...
[FONT=Arial Black]اولا برای هزارمین بار
[FONT=Arial Black]چاپ ها متفاوت است
[FONT=Arial Black]شما چاپت رو بگو کدوم چاپ هست بعد حرف بزن
[FONT=Arial Black]آیا چاپ تو با تعلیق است یا خیر؟
[FONT=Arial Black]دوما این هم تصاویر اسناد ارائه شده از جانب ما:
[FONT=Arial Black]تصویر فوق از نرم افزار مکتبه الشامله گرفته شده است ..اگر رد کنید از سایت خود شامله هم اسناد رو می اورم
[FONT=Arial Black]ضمنا اون بالا اون قفل ...شکل قفل...رو با کادر ابی مشخص کردم که نگی تحریف شده است
[FONT=Arial Black]نوشته شده است من کتب الموقع الرسمی
[FONT=Arial Black]حدیث 2720
[FONT=Arial Black]اون پاورقی ای که شما قرمز کردی رو هم ندارد ...مشخصات کتاب هم در تصویر معلوم است
[FONT=Arial Black]جلد
[FONT=Arial Black]و صفحه هم معلوم است
[FONT=Arial Black]شماره حدیث هم معلوم است
[FONT=Arial Black]تصویر دوم :
[FONT=Arial Black]تصویر دوم هم کاملا مشخص است
[FONT=Arial Black]هم جلد
[FONT=Arial Black]هم صفحه
[FONT=Arial Black]هم شماره حدیث
[FONT=Arial Black]هم مشخصات کتاب
[FONT=Arial Black]اون نوشته ای رو که شما نشون دادید نیست
[FONT=Arial Black]از کتب رسمی خود مکتبه الشامله هم هست
[FONT=Arial Black]دور قفل رو هم با رنگ ابی مشخص کردم نگی تحریف شده است
[FONT=Arial Black]تصویر سوم ..این هم از برنامه الجامع الکبیر4
[FONT=Arial Black]دوستان حالا که لطف کردید تصاویر رو به دقت نگاه کردید
[FONT=Arial Black]به همین تصویر نرم افزار جامع الکبیر4 هم نگاه کنید
[FONT=Arial Black]زیر احادیث
[FONT=Arial Black]همون جایی که نوشته شده است 1..2...3....که در واقع نتایج سرچ همین قضیه سجده بر !!!!!!! رو نشون می دهد..بارنگ زرد مشخص شده است
[FONT=Arial Black]شماره ششم
[FONT=Arial Black]نوشته اسم الکتاب: مصنف ابن ابی شیبه
[FONT=Arial Black]الجز:1
[FONT=Arial Black]الصفحه:273
[FONT=Arial Black]پس مشاهده کردید که هیچ فرقی میان سند ارائه شده از سوی ما و نتایج نرم افزار نیست
[FONT=Arial Black]مضافا این که
[FONT=Arial Black]اقای محترمی که این گونه ایرادات غیر علمی می گیرید
[FONT=Arial Black]آیا ما فقط همین یه نمونه سند را ارائه دادیم؟
[FONT=Arial Black]چند مورد رو نوشتیم؟
[FONT=Arial Black]ایا ما فقط به مصنف ابن ابی شیبه ارجاع داشتیم؟
تشکر برادر علی عزیز البته حرف شما درست هست ولی این در مذهب شیعه نیست فقط در کلیه ادیان و مذهبها هست
من از خیلی از برادران اهل سنت سوال میکردم چطور در مذهب شما کسی به درجه مبلغ میرسد مثل طلبه های ما جالب این است که حتی نمیدانستند چطور یک شخص مبلغ میشود ولی از همان شخص اطلاعت میکردند پس این مختص نیست ولی تحقیق کردن خوب است که خودمان به یقین برسیم
به سایت اسک دین هم مراجعه کنید مفید هست و یاد میگرید مثل همین پست که بحثهای خوبی هست. برای روشن شدن
سید عزیز ای کاش وقت داشتم سند ارائه میدادم از کتاب صحیحن این برادر عزیز (هرچند در پستی دیگر بررسی خواهم کرد وقت باشد)
که چه حدیثهای جالبی به قول دوستمون از فیلتر گذتشه و صحیح است از کجایش بگویم
با کفش خواندن نماز پیامبر
فراموش کردن نماز پیامبر
از جنب آمذن پیامبر به مسجد
از قادر بودن پیامبر با 30 خدا ببخشد نمیتوان بنویسم این بخش را
شهدا چه کسانی هستند از نظر پیامبر
کسی که سیر میخورد نمیتواند وارد مسجد بشود اونم سیر تازه
نماز خواندن به طرف غیر قبله پیامبر
اول شام خوردن بعد نماز خواندن
جنگ با کسی که جلو شما رد میشود سر نماز
از کجا یش بگم بحث زیاد است اونم از کتاب مفید صحیح بخاری
البته اینارو بعدا خواهم گفت تا پست خراب نشود در پستی جدا گانه وقت اجازه دهد
با سلامی دوباره...
پاسخ به شبهه سجده کردن -قسمت دوم-
در قسمت اول دیدید که دستان ناپاک چگونه دنباله روایتی را حذف نموده اند، بنده اسکن pdf کتاب را با متن کامل درج نمودم و دوست شما برنامه chm همان کتاب را و دیدید که در اسکن pdf کتاب کامل بود ولی در chm که توسط دست تنظیم می شود قسمت مورد نظر حذف گردیده بود.
اما خوب حالا به بررسی قسمت دوم و ادامه ی روایات ناپاک سایت ولیعصر می پردازیم.
منبع سوم مورد استناد این سایت منبع زیر است.
اولا باید بگوییم که باز هم نویسنده یادش نبوده رفرنس را صحیح ارائه بدهد، البته شاید یادش بوده و ترسیده که محققی چون من و شما بروند و بررسی کنند و در نتیجه دست رو شود.
حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...
گام اول اینه که تصویر متن را اینجا قرار بدهیم.
دوستان توجه کنند به علت اینکه قرار دادن عکس فضای زیادی را اشغال می کند بنده لینک عکس را قرار می دهم و دوستان می توانند با کلیک بر روی آن عکس را تماشا کنند.
http://uploadtak.com/images/t455_3.jpg
نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.
اما در ادامه ی مدارک ضعیف سایت ولیعصر
خوب بنده لیتک همان حدیث را اینجا قرار داده ام.
http://uploadtak.com/images/h2219_4.jpg
می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.
دوستان عجله نکنید زیرا بررسی ها ادامه دارد...
دوست عزیز بنده چند پست قبل هم بیان کردم
شاید چند حدیث به قول شما ضعیف باشد ولی فقط یک حدیث کافی هست برای باطل دانستن نظریه شما
چرا خود را از چاله در میاورید در چاه میاندازید
هر چند ذکر هم کردیم تمام حدیثهایی که میفرمایید ضعیف هست همین موضوع در احدایث ما با سند قوی ارائه شده
ولی چون شیعه همیشه منطق دارد خودتان را با کتاب خودتان محکوم میکنیم که اگر به خواهیم از کتاب خودمان سند بیاوریم که دیگر ............
و توجه داشته باشید این فقط در مورد یک نظریه هست اینهمه سند آورده شده در مطلب دیگر نیز اینچنین است
انتظار نداشته باشد که عالمان سنی 100 % اینها را تایید کنند که به ضرر خودشان میشود
هیچ آدم عاقلی به خودش ناساز نمیگوید
همین بس برای کسی که اهل صراط مستقیم است که شیعه کامل تایید دارد سنی هم تایید دارد در بعضی موارد سند ضعیف هست حالا چرا اینگونه مباحث سند ضعیف دار میشود در نقد شما نیاز به بحث نیست همین که در کتابهایشان آمده است کفایت میکند .هر چند بعضی احدایث نیز سند قوی دارد که در ان موردم سعی میکنید نویسنده را به چالش بکشید تا حرف خود را بکرسی بنشانید
این همه توهین کردید به پیامبر در کتابهای صحیحن دیگر بر گفته خود اسرار نکنید بس است
[/COLOR][/SIZE]
[FONT=Arial Black]باز هم روش معاویه
[FONT=Arial Black]باز هم روش فرزندان شیطان
[FONT=Arial Black]چاپ ها متفاوت هستند .....
[FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]تصویر نرم افزار....نرم افزار باز هم مشاهده می کنید که قفل دارد ...
[FONT=Arial Black]ایشان به چاپ ارائه شده مراجعه کنند...و بهتر است ابروی خودشان را نبرند
[FONT=Arial Black]و این قدر مرد باشند که نشان دهند ایا به همین چاپ مراجعه کرده اند یا خیر
[FONT=Arial Black]از چاپ دیگری استفاده می کنند ...با تحقیق و تعلیق کسی دیگر این چاپ شده است یا خیر
[FONT=Arial Black]جلد یکم :
در مورد تضعیف این رویات از جانب این اقا
[FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.
جواب قبلا داده شده است
در ادامه ی رسوا سازی سایت دروغ پرداز ولیعصر
قسمت سوم
در اینجا به صراحت 2 چیز را می گوید:
اول آنکه قول حدیث اول شما را باطل اعلام نموده است.
دوم از قول حسن ابن زیاد می گوید سجده بر پشت (کمر) صحیح است.
این موضوع را امام حنبل رد می کند و استنادی به آن ندارد
اما در مورد عکسی که دوستان زحمت کشیدند...
همانگونه که به وضوح پیدا است با مشاهده نحوه قرار گرفتن دست ها در هنگام نماز خواندن می توان به صراحت گفت در این نماز برادران شیعه و سنی با هم نماز می خوانند.

حال سوال اینجاست.
شما ثابت کنید این شخص شیعه نبوده است...
این عکس که قرار داده شده چه چیزی را ثابت میکند .
اینها در حال سجده هستند و دستهای خود را روی دست نگذاشته اندو اهل سنت هستند چرا دورغ میگیویید.افراد جلو نیز دقت کنید در حال خم شدن برای سجده
هستند ولی افراد پشت با کمی تاخیر چند ثانیه ای برای سجده میروند حتی دقت کنید کمی خم شده اند یعنی ایستاده نیستند کسی کلیپ را نگاه کند کامل متوجه مشود .
دوم اینکه در مذهب ما سجده مشخص شده بر چه چیزهایی جایز است اگر هم شیعه باشد نمازش درست نیست
فقط در مذهب شما این سجده صحیح است و سند هایی هم وجود دارد بر تایید این حرف
و مطلب سوم اگر ثابت کنیم ایشان سنی هستند حاظرید بر باطل بودن اقراق کنید؟
برادر من فیلم را با دقت ببینید:
شخصی که لباس سفید دارد و در وسط ایستاده است شیعه است. محل دست های او را دقت نمائید.
البته در ابتدای فیلم هم شخصی دیگر که شیعه هست مشخص است.
اما اینکه می گوئید این چه چیزی را مشخص می کند؟
این مشخص می کند که این نماز جماعت تشکیل شده از برادران اهل سنت و اهل شیعه است.
بنده هم عرض کردم
در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است.
خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر...
روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص.
در ثانی عملکرد یک نفر و حتی فتوای یک امام اهل سنت برای ما ملاک واجبات ندارند.
ظاهرا شما اهل سنت را با اهل شیعه اشتباه گرفته اید...
این اهل شیعه هستند که باید بدون چون و چرا دستورات مرجع تقلید را بپذیرند و حتی حق ندارند بپرسند چرا!!!؟؟؟
اهل سنت هر چیزی را که خلاف سنت نبی و قرآن کریم است به دور می ریزند حتی اگر از امام حنبل و شافعی باشد.
اصول ما کاملا مشخص است.
شما در ابتدا حدیث خواستید که آیا پیامبر به غیر از سنگ بر چیزی دیگری هم سجده کرده اند؟
بنده 3 حدیث صحیح آوردم که بله چنین است.
بعد سوال کردید که چرا اکنون اهل سنت بر سنگ سجده نمی کنند.
بنده دلیل آوردم که می کنند.
وقتی که عرصه را تنگ دیدید مجبور شدید فرافکنی کنید.
نام تایپک را یادتان باشد، اینجا قرار است اهل سنت پاسخ دهند؛ نه اینکه شیعیان عزیز به ما تهمت بزنند.
در ضمن برادر من، انتظار داشتم سوالاتی اساسی تر بپرسید.
این را هم بگویم که ما هرگز در صحیحین توهینی به نبی اکرم و اهل بیت ایشان و آل ایشان نکرده و نخواهم کرد...
متاسفانه این بحث به بیراهه و توهین کشیده شده است
من خودم شیعه هستم و نمیخام طرف اقای سنی را بگیرم
ولی این کار شما ها هم واقعا اشتباه محضه
به نظر من همین الان تمومش کنید
این بحثها مختلط بوده و راهگشا ک نیست گمراه کننده هم هست
بهتره به جای گیر دادن ب مباحث فقهی سنی و شیعه روی مسائل اعتقادی بیاوریم
به عنوان مثال
بحث اول اینکه امامت باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا
اگر اری چرا اگر نه چرا
[/color][/font][/size]
[/color][/font][/size]
[/COLOR][/SIZE][/COLOR][/SIZE]
[FONT=Arial Black]برادر من به هیچ وجه در سایت [FONT=Arial Black] موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) چنین چیزی ندارد
[FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]نیامده سجده بر باسن
[FONT=Arial Black]
[FONT=Arial Black]عنوان مقاله این است:
آيا عمر بن الخطاب در نماز جماعت سجده بر پشت مأمومين رديف جلوتر را جايز ميدانست؟
این هم منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=100&bank=shobheh&startrec=1
[FONT=Arial Black]احتمالا به خاطر جمله من به اشتباه افتادید ..که عذر می خواهم
[FONT=Arial Black]عنوان مقاله کاملا مشخص است
[FONT=Arial Black]پس عمر را هم رد کردید
[FONT=Arial Black]ابوحنیفه و غیره را هم حاضرید رد کنید؟
[FONT=Arial Black]بخاری را چه طور؟
[FONT=Arial Black]ضمنا
[FONT=Arial Black]شیعه بدون چون و چرا صرفا حرف معصوم خدا را قبول دارند
[FONT=Arial Black]صرفا حرف امام معصوم(ع) را قبول دارند
[FONT=Arial Black]حسب آیه 59 سوره نسا که خداوند دستور می دهند بدون قید و شرط ازفرمان اولی الامر اطاعت کنید
شما گند غاصبینی را جبران کنید که از میدان جهاد فرار کردند در حالی که دستور معصوم خدا(ص) غیر از این بود
[FONT=Arial Black]شما گند غاصبینی را جبران کنید که برای امت خلیفه تعیین کردند در حالی که دستور معصوم خدا(ص) در ابلاغ فرمان الهی مشخص هست
دوستان شیعه همواره بر شورا ایراد گرفته اند.
طبق روایتی صحیح از اهل سنت و اهل شیعه پیامبر فرموده است:
امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند...
خوب سوال اینجاست:
چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟
دوستان این را هم تاکید می کنیم در تمام موارد بعد از تعیین خلیفه اول سران طوایف و بعد مردم عادی ایشان را باید تائید می کردند و بدون گذشتن از این سلسله مراتب بیعت معنی نمی داد.
در واقع نوعی شورا و نظر سنجی بوده است.
[/color][/font][/size][/color][/font][/size][/color][/size][/font]این جا مدرک
علمی بحث کن
وارد بحث شو
جو گیر نشو
اگر مردی همین بحث تهمت ازدواج ام کلثوم(س) را با عمر اثبات کن
حاضرم با تو در این زمینه واردبحث شوم
باز هم اعلام آمادگی می کنم برای رد شورای عمری شما
اثبات ازدواج عمر فاروق -رض- با ام کلثوم دختر گرامی علی ابن ابیطالب -رض-
[right]صفی الدین محمد بن تاج الدین معروف به ابن الطقطقی الحسنی متوفای ۷۰۹ هجری نسب شناس و مورخ معروف در کتابی که تالیف آنرا به اصیل الدین حسن پسر خواجه نصیر الدین طوسی وزیر هلاکو تقدیم نموده، و آنرا به اسم خودش نام گذاری کرده در ذیل عنوان بنات امیر المؤمنین علی علیه السلام می نویسد: (وام کلثوم و أمها فاطمة بنت رسول الله تزوجها عمر بن الخطاب فولدت له زیدا ثم خلف علیها عبد الله بن جعفر )
[right]یعنی « یکی دیگر از دختران امیر المؤمنین ام کلثوم می باشد که مادرش فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است که عمر بن خطاب با وی ازدواج کرد و فرزندی به نام زید از او به دنیا آورد و پس از عمر به عقد عبدالله ابن جعفر در آمد».[/right]
[/right]
[/color]
[right]محقق سید مهدی رجائی مطالب بسیاری نقل کرده از جمله تحقیق ابوالحسن العمری از نوه های عمر پسر امام زین العابدین (ع) در کتابش «المجدی» می نویسد: «آنچه از این روایات می توان بدان اعتماد کرد مطلبی است که اکنون از نظر گذشت که عباس ابن عبد المطلب ام کلثوم را بارضایت و اجازه پدرش به ازدواج عمر در آورد و از عمر فرزندی به نام زید به دنیا آورد».
[right]محقق مذکور اقوال بسیار دیگری نیز نقل کرده از جمله: زنی که عمر با او ازدواج کرده شیطانی بوده!!! یا ممکن است ازدواج کرده اما با او هم بستری نکرده!!! یا اینکه به زور و با غصب با او ازدواجکرده است!!! [/right]
[/right]
[right]مدرک چهارم
[/right]
[right]خوانندة عزیز! با بعضی از علمای معاصر تشیع درباره این ازدواج صحبت کردم، از بهترین ردودی که آنان برای توجیه این ازدواج نوشته اند رد قاضی محکمة اوقاف و مواریث شیخ عبدالحمید الخطی در قطیف عربستان که نماینده چندین مرجع بزرگ تقلید در عربستان سعودی است می گوید: « و اما اینکه قهرمان اسلام امام علی علیه السلام دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورده جای تعجب ندارد، زیرا رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم برای هر فردی از مسلمین أسوة حسنه هستند، ایشان با ام حبیبه رضی الله عنها دختر ابوسفیان ازدواج کردند، در حالیکه شخصیت ابو سفیان در برابر عمر رضی الله عنهما اصلا قابل مقایسه نیست!، اینکه درباره ازدواج عمر با دختر علی اظهار تردید می شود هیچ توجیهی ندارد، و اما این گفته شما که عمر با جنی ازدواجکرده! یا جنی به شکل ام الکثوم در خانه عمر رضی الله عنه بوده! هم خنده دار و هم گریه آور است، و بقدری مسخره است که ارزش ذکر کردن هم ندارد اگر قرار باشد دنبال اینگونه چرندها بگردیم بسیار است!».
[/right]
[right]«اما کساني از اصحاب غافل ما!، وقوع اين عقد را انکار کردهاند. اين ازدواج و انتقال امکلثوم به خانه عمر و آوردن فرزنداني براي او معلوم و مشهور است و آن را جز "جاهل يا معاند" انکار نميکند و ما در مسئلهاي از دين که راه خروجي براي آن هست، نيازي نداريم که مسائل ضروري و آشکار را انکار کنيم.!»[/right]
[/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]فاطمه حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ امكلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت!!! (خواستگاری از دخت ابوجهل)[/right]
[/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]حضرت امير المؤمنين على را هفده فرزند بوده وبه روايتى بيست فرزند، امام حسن، ديگر امام حسين، ديگر محسن - درطفلى وفات كرده - ديگر ام كلثوم واين هر چهار از فاطمه بودهاند.[/right]
[/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]و اما اگر بگویید: پس زینبی که در حوادث کربلا از آن یاد شده که بود؟ام کلثوم که قبل از آن ماجرا فوت شد.
[right]میتوان گفت: روایتی که میگوید: ام کلثوم در زمان خلافت معاویه همراه پسرش فوت شد صحیح نیست ، بلکه صحیح آن است که او بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سند نیز اینگونه است:
علی محمد علی شیعی ولادت ام کلثوم را سال ششم هجري و وفات او را چهار ماه پس از بازگشت کاروان اسرا از شام دانسته است و ماجرا را نیز نقل میکند..[/right]
[/right]
[/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[/font][/color][/font]
[/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[color=#000000][font=tahoma][color=#000080][color=#000000]
[/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]امام باقر عليه السلام گوید:حضرت فاطمه[س] موى حسن و حسين و زينب و امكلثوم را وزن كرد و هموزن آن را نقره داد.[/right]
[/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
[right]حضرت علی(ع) فرمود: دو پسرم حسن و حسين و دو دخترم زينب و امكلثوم.[/right]
[color=#000080][color=#000000][font=tahoma][color=#000080][color=#000000][font=tahoma][font=tahoma]
[right]1-معن بن عيسى بن يحيى بن دينار الأشجعى مولاهم ، أبو يحيى المدنى القزاز :
[right]شرح حال: الامام، ثقة ثبت ، قال أبو حاتم : هو أثبت أصحاب مالك ... از این بالاتر؟؟
2-مالک ابن انس :
شرح حال: إمام دار الهجرة ، رأس المتقنين ، و كبير المتثبتين حتى قال البخارى : "أصح الأسانيد كلها "
3- ، أبو عبد الله ، الصادق:
شرح حال:( امام صادق ع) صدوق، فقيه، إمام و قال أبو حنيفة : ما رأيت أفقه منه!
4-و ابوجعفر یعنی امام باقر(ع): فقيها ، فاضلاً و... (تهذیب الکمال شیخ المزی)
چنین روایت محکم و صحیحی نقل شد آیا مدعی باز هم پروا ندارد؟؟؟[/right]
[/right]
[right]پس عبدالله بن جعفر به هیچ وجه نمیتوانسته با هر دو خواهر ازدواج کند.
[right]پایان قسمت دوم
[/right]
[/right]
[right]بررسی ها همچنان ادامه دارد...[/right]
[/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color][/font][/color][/color]
الامالی شیخ مفید،حاشیه ص 322
پایان قسمت سوم
بررسی ها ادامه دارد...[/COLOR][/COLOR]
[center]
در اینکه قبر زینب کبری در چه شهری است بین علمای اهل تشیع درگیری! هایی وجود دارد که عده ای آن را در مدینه و بعضی در مصر و بعضی در شام میدانند!
[/center]
در مورد مقبره شام شکی نیست که آن قبر ، قبر زینب کبری نیست. ولی قبر ام کلثوم هم نیست ، همانطور که ابن عساکر میگوید:
"مسجد راویه بر قبر امکلثوم است. این امکلثوم دختر رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیست که همسر عثمان بود؛ زیرا او در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وسلم از دنیا رفت و در مدینه دفن گردید. همچنین دختر علی رضی الله عنه از فاطمه نیست که عمر بن خطاب رضی الله عنه با او ازدواج کرد؛ زیرا او و پسرش زید بن عمر در مدینه و در یک روز درگذشتند و در بقیع مدفون گردیدند.این شخص زنی از اهل بیت به نام امکلثوم است که نسبش حفظ نشده است"
تاریخ مدینة دمشق، ج2، ص309 ـ 310
پایان قسمت چهارم
دوستان این متن تا 9 قسمت آماده است، اما شدیدا خوابم می آید...
بررسی ها ادامه دارد
سلام
بالفرض که چنین روایتی از پیامبر ص رسیده باشد چه کسی گفته در سقیفه امت به شورا نشست ؟ یعنی آن چندتایی که هنوز پیامبر دفن نشده به طمع حکومت دور هم جمع شدند تمام امت پیامبر بودند ؟
والله الهادی الموفق
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می دانیم که پیکر پیامبر صلی الله عليه وسلم پس از سه روز دفن می گردد و بنابراین حضرت علی می توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبر بازگردد. حتی حضرت علی می توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبر می گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است.
امام حسین حج خود را رها می کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبر را دیگران نیز می توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی کند!!
در پاسخ می گوئیم می شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می باشد؟!! چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می شده و به زعم شما باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می شده است، می بینیم که حضرت علی از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!
شما فقط سه پاسخ دارید که بدهید:
1- یا بگویید حضرت علی نمی دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می شود (ضمنا این سئوال پیش می آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟)
2- یا بگویید می دانسته ولی نرفته که می فهمیم خلافتی و حق امامت الهی در کار نبوده!!
3- یا اینکه بگویید شستن جسد پیامبر اسلام از فرمان الهی امامت (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند!
برادر خودتان خودتان را محکوم کردید من گفتم در شیعه چنین چیزی اصلا وجود ندارد و سجده گاه مشخص است .
در اهل سنت وجود دارد که خودتان گفتید بله وجود دارد یعنی پشت کمر پس ایشان شیعه نیستند و این در اهل سنت وجود دارد . خوب است خودتان قبول دارید.
پس سجده بر لوازم آرایشی بهداشتی جایز هست خدا به خیر کنه فقط پاک باشه پس خیلی از لوازم بهداشتی نجس هم باشه میتوان شست و پاک شد و سجده گاه کرد.
پس تمام سنی ها علامه هستند و متخصص در مسائل دینی از همین سجده گاه مشخص هست چند نسل دیگر احتمال دارد سجده گاه ........ شود
شما علم پزشکی هم کامل میدونید متخصص هستید دیگه مثلا میگید من تشخیص میدم فلانی عمل جراهی شود یا فقط در مسائل دینی متخصص هستید
بله من خواستم همچین چیزی ولی نه از کتاب های خودتان برادر از کتابهای ما سند بیاورید
چنان که ما از کتاب شما سند اوردیم که پیامبر بر سنگ سجده میکرد
بله فرمودید فقط مکه بر زمین سجده میکنند ما هم فیلم نشان دادیم
پس شما هم بر همان سنگ سجده کنید و دین خدا رو دو دسته نکنید
این حرف یادتان باشد به زودی اسناد ارائه میدهم
[/color][/font][/size][/color][/font][/size][/color][/font][/size]
تو بنا شد نوشته هایت را در مورد تهمت ازدواج کامل کنی.....خلط موضوع نکن..جواب جملات شما رو می دهم
شما شبه ازدواج رو کامل کن
یک مورد که تموم شد من جوابت رو می دهم
...
ضمنا
قبلا حضرت علی علیه السلام به عنوان پیشوای مردم انتخاب شده است...حکومتی که رهبر دارد نیازی به تعیین جانشین در خرابه شیطان نبوده است
در جاي جاي نهج البلاغه و كتابهاي اهل سنت آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) پس از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي خلافت به دست ديگران افتاد، حضرت ميفرمود:
لنحن أحق الناس به، لأنا أهل البيت و نحن أحق بهذا الأمر منكم.
در صفحه 18 مينويسد:
أنا أحق بهذا الأمر منكم، لا أبايعكم و أنتم أولي بالبيعة لي.
و يا در نهج البلاغه صراحت دارد:
لا يقاس بآل محمد صلي الله عليه و آله من هذه الأمة أحد و لا يسوي بهم من جرت نعمتهم عليه أبدا، هم أساس الدين و عماد اليقين، إليهم يفئ الغالي و بهم يلحق التالي و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.
ويژگيهاي حكومت و ولايت و امامت و وصيت از آنِ اهل بيت عصمت و طهارت است.
جالبترين جملهاي كه از حضرت أمير المؤمنين (عليه السلام) عرض كرديم، اين است كه پس از آنكه بعد از قتل عثمان، خلافت را به دست گرفت، فرمود:
الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.
هم اكنون با قبول ولايت از جانب من، حق به حقدار رسيد و حقيقت به جايگاه اصلي خود منتقل شد.
أمير المؤمنين (عليه السلام) هيچ لحظهاي از اينكه بيان كند حق با او بوده است، كوتاه نيامد؛ چه در زمان خلفاء ثلاثه، چه بعد از آنكه حضرت به خلافت رسيدند.
اما در رابطه با اين قضيه كه چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) براي گرفتن حق خودش قيام نكردند؟
در اين زمينه بزرگان سخن زياد گفتهاند؛ مخصوصاً إبن أبي الحديد معتزلي در جلد 10شرح نهج البلاغه صفحه 254 همين سؤال را طرح ميكند كه آيا علي (عليه السلام) در طلب حق خلافت كوتاهي كرد يا نه؟ با اينكه او شجاعترين مردم بود، چرا قيام نكردند؟
خود أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبههاي متعدد نهج البلاغه بيان كرده است كه نداشتن نيروي كافي، دليل قيام نكردنش بود. در خطبه سوم صراحت دارد:
و طفقت أرتأي بين أن أصول بيد جذاء أو أصبر علي طخية عمياء يهرم فيها الكبير و يشيب فيها الصغير و يكدح فيها مؤمن حتي يلقي ربه فرأيت أن الصبر علي هاتا أحجي فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا أري تراثي نهبا.
من دنبال اين بودم كه با دست خالي براي گرفتن حقم قيام كنم، يا اينكه من در برابر اين محيط خفقانزا و تاريكي كه به وجود آوردهاند، صبر كنم. ديدم كه صبر كردن از قيام با دست خالي بهتر است. پس صبر كردم در حالي استخوان در گلو و خار در چشم داشتم.
در خطبه 26 ميفرمايد:
فنظرت فإذا ليس لي معين إلا أهل بيتي فضننت بهم عن الموت و أغضيت علي القذي و شربت علي الشجي و صبرت علي أخذ الكظم و علي أمر من طعم العلقم.
در خطبه 217 ميفرمايد:
فنظرت فإذا ليس لي رافد و لا ذاب و لا مساعد إلا أهل بيتي، فضننت بهم عن المنية فأغضيت علي القذي و جرعت ريقي علي الشجي و صبرت من كظم الغيظ علي أمر من العلقم و آلم للقلب من حز الشفار.
من هر چه كمك خواستم براي قيام حقم، جز اهل بيتم كسي اعلام وفاداري با من نكردند. ديدم كه اگر اهل بيتم را هم در برابر شمشير ديگران قرار دهم به صلاح نيست.
در بعضي از كتب، مانند قاموس البحرين محمد ابوالفضل ـ از علماي اهل سنت در قرن هشتم و نهم ـ ميگويد:
يكي از بزرگان سؤال كردند از من:
با اينكه ميگويند أمير المؤمنين (عليه السلام) نزديك 700 نفر هوادار داشت، چرا قيام نكرد؟
جواب داده شد: گرچه با 700 نفر با او بودند، ولي مخالفين ايشان داراي 30 هزار نيروي جنگنده بودند و هيچ توازني بين آنها نيست.
قاموس البحرين، ص333، نشر ميراث مكتوب ـ كتاب الهجوم علي بيت فاطمه، عبد الزهرا مهدي، ص90
در جاي ديگر دارد كه حضرت اشاره كردند به 30 گوسفندي كه مشغول چرا بودند و فرمودند:
قسم به خدا! اگر من به اندازه اين گله نيرو داشتم، قيام ميكردم.
أن أمير المؤمنين (عليه السلام) خطب الناس بالمدينة، فقال: الحمد لله الذي لا إله إلا هو ... و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! لقد علمتم أني صاحبكم و الذي به أمرتم و أني عالمكم و الذي بعلمه نجاتكم و وصي نبيكم و خيرة ربكم ... أما والله! لو كان لي عدة أصحاب طالوت أو عدة أهل بدر و هم أعداؤكم لضربتكم بالسيف، حتي تؤولوا إلي الحق و تنيبوا للصدق ... قال: ثم خرج من المسجد، فمر بصيرة فيها نحو من ثلاثين شاة، فقال: والله! لو أن لي رجالا ينصحون لله عز وجل و لرسوله بعدد هذه الشياه، لا زلت أبن أكلة الذبان عن ملكه.
قال: فلما أمسي بايعه ثلاثمائة و ستون رجلا علي الموت، فقال لهم أمير المؤمنين (عليه السلام): اغدوا بنا إلي أحجار الزيت محلقين و حلق أمير المؤمنين (عليه السلام)، فما وافي من القوم محلقا إلا أبو ذر و المقداد و حذيفة بن اليمان و عمار بن ياسر و جاء سلمان في آخر القوم، فرفع يده إلي السماء فقال: أللهم إن القوم استضعفوني، كما إستضعفت بنو إسرائيل هارون ... .
وقتي 360 با حضرت بيعت كردند. حضرت فرمود: فردا در فلان مكان با سر تراشيده حاضر شويد. جز 5 نفر ـ ابوذر، حذيفة ، مقداد، عمار و سلمان كه با تأخير آمد ـ حاضر نشدند.
الكافي للكليني، ج8، ص31
و همچنين در روايات متعدد ديگري كه از منابع شيعه و سني آمده است كه حضرت فرمودند:
و الذي بعث محمدا بالحق! لو وجدت يوم بويع أخو تيم أربعين رهطا، لجاهدتهم في الله إلي أن أبلي عذري.
بحار الأنوار للمجلسي، ج29، ص420
همين تعبير در تاريخ يعقوبي ـ از مورخان اهل سنت ـ ، جلد 2، صفحه 126 آمده است
و اجتمع جماعة إلي علي بن أبي طالب يدعونه إلي البيعة له، فقال لهم: اغدوا علي هذا محلقين الرؤوس. فلم يغد عليه إلا ثلاثة نفر.
تعدادي در كنار علي إبن أبي طالب جمع شدند تا به او دست بيعت بدهند و براي قيام با حضرت همگام باشند.
حضرت فرمود: فردا در فلانجا با سرهاي تراشيده حاضر بشويد. ولي جز سه نفر از آن جماعت كسي حاضر نشدند.
در بعضي از روايات آمده كه أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
اگر به اندازه اصحاب بدر يا اصحاب طالوت يار داشتم، قطعاً قيام ميكردم.
شايد بعضيها اين شبهه به ذهنشان بيايد كه أمير المؤمنيني كه فاتح جنگ بدر، أحد، خيبر، حنين، خندق و... بوده است، چرا با آن قدرت و شجاعت به تنهايي قيام نكرد؟ مگر به تنهايي از پس آنها بر نميآمد؟
در جواب ميگوييم:
بنا نيست آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) بر خلاف روش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أنبياء (عليهم السلام) عمل كند.
در روايت ديگري كه إبن أبي الحديد معتزلي دارد كه ميگويد:
همانطوري كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول مدتي كه در مكه بود، به خاطر نداشتن نيرو در برابر جنايات قريش صبر و تحمل پيشه كرد تا دستور العملي و الگويي باشد براي اوصياي خويش كه اگر نيرو نداشتند با دست خالي قيام نكنند؛ چون بنا نيست كارهاي اسلام به صورت فوق العاده يا معجزه انجام شود، يا قضيه حضرت نوح و حضرت لوط عليهما السلام. علي هستند آنها را مثال ميزند كه به خاطر نداشتن نيرو، دندان روي جگر گذاشتند و صبر پيشه كردند.
و نكته ديگري كه در اينجا مطرح است، در بعضي از روايات آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمودهاند:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من وصيت فرمود:
إن وجدت أعوانا فانبذ إليهم و جاهدهم و إن لم تجد أعوانا فكف يدك و احقن دمك، حتي تجد علي إقامة الدين و كتاب الله و سنتي أعوانا.
مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج11، ص75 ـ
مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) للميرجهاني، ج3، ص6 ـ
كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص304 ـ
المحتضر لحسن بن سليمان الحلي، ص111 ـ
حلية الأبرار للسيد هاشم البحراني، ج2، ص64 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص41 ـ
الغيبة للشيخ الطوسي، ص193 ـ الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص280
در بعضي از عبارتها آمده است:
و أيم الله! لو لا مخافة الفرقة بين المسلمين و أن يعود الكفر و يبور الدين، لكنا علي غير ما كنا لهم عليه.
قسم به خدا! اگر نميترسيدم از تفرقه بين مسلمين و اينكه دوباره كفر برگردد و دين اسلام در پرتگاه نابودي قرار گيرد، قطعاً برخورد من با مخالفان غير از اين بود كه الآن است.
شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص307
همين تعبير را إبن عبد البر ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ـ در كتاب الإستيعاب در ترجمه رفاعة بن رافع آورده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
فقال علي العجب لطلحة و الزبير إن الله عز وجل لما قبض رسوله صلي الله عليه و سلم قلنا: نحن أهله و أولياؤه، لا ينازعنا سلطانه أحد، فأبي علينا قومنا، فولوا غيرنا و أيم الله! لولا مخافة الفرقة و أن يعود الكفر و يبوء الدين لغيرنا.
بعد از رحلت پيامبر گفتيم كه أولياي پيامبر، ما هستيم و در ولايت كسي با ما به منازعه نميپردازد و لكن قوم ما إبا كردند و ديگران را براي خلافت معين كردند. اگر چنانچه نميترسيدم از تفرقه و اينكه مخالفين از درگيري داخلي سوء استفاده كنند و دشمنان قسم خورده اسلام سوء استفاده كنند و براي نابودي اسلام قدم بردارند، قطعاً برخورد من غير از اين بود.
الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص497
1- كفن و دفن و ساير مراسمات بر رسول خدا (ص) سه روز طول كشيد :
ثم توفي فمكث ثلاثة أيام لا يدفن يدخل عليه الناس أرسالا أرسالا يصلون عليه وطهره ابن عمه الفضل بن العباس وعلي بن أبي طالب
دلائل النبوة ج 7 ص 255، اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458
2- دستور رسول خدا (ص) بود كه در اين راه ، در صورتي حضرت خلافت را به دست بگيرند كه مردم خود به سوي حضرت بيايند ، و استفاده از امور غيبيه انجام نگيرد ؛
اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگياش، مطيع محض فرمانهاى الهى بوده وآنچه او را به واكنش وامىداشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمىداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائى در برابر اين مصيبتهاى عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.
مرحوم سيد رضى الدين موسوى در كتاب شريف خصائص الأئمه (عليهم السلام) مىنويسد:
أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَيْهِ النِّسَاءُ يَبْكِينَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ نُودِيَ أَيْنَ عَلِيٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَانْكَبَبْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَخِي... أَنَّ الْقَوْمَ سَيَشْغَلُهُمْ عَنِّي مَا يَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَنَأْيٍ سَحِيقٍ وَلَا تَأْتِي وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَى وَنُورُ الدِّينِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ يَا أَخِي وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْهِمْ بِالْوَعِيدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّكَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِكَ وَكُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَيْكَ الْأَمْرَ وَإِنِّي لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِيعِ مَا أُوصِيكَ بِهِ وَغَيَّبْتَنِي فِي قَبْرِي فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِيفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْكَامَ عَلَى تَنْزِيلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِكَ] عَلَى غير لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَى مَا أَمَرْتُكَ بِهِ وَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا يَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [يعني بفاطمة] حَتَّى تَقْدَمُوا عَلَيَّ.
امام كاظم عليه السلام مىفرمايد:
از پدرم امام صادق عليه السلام پرسيدم:
پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟
فرمود:
زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، مهاجرين و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مىكردند،
علي علیه السلام فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پيغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنياى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسيدگى به من باز ندارد، مثل تو در بين اين امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بيايند... پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتي، در خانهات بنشين و قرآن را آنگونه كه دستور دادهام، بر اساس واجبات و احكام و ترتيب نزول جمع آورى كن، تو را به بردبارى در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مىكنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.
الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسى الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائصالأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد – إيران، 1406هـ
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
در روايت ديگرى سليم بن قيس هلالى نقل مىكند:
ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) إِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى بَعْلِهَا وَإِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله) عَلَى عَلِيٍّ (عليه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ سَتَلْقَى [بَعْدِي] مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَيْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَكُفَّ يَدَكَ وَلا تُلْقِ بِيَدِكَ إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ [مِنِّي] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَى إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى كرد و فرمود: اى سلمان! خدا را شاهد مىگيرم افرادى كه با اينان بجنگند با من جنگيدهاند، افرادى كه با اينان روى صلح داشته باشند با من صلح كردهاند، بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.
سپس پيامبر صلى الله عليه وآله نگاهى به علي عليه السلام كرد و فرمود: اى علي(ع)! تو به زودى پس از من، از قريش و متحد شدنشان عليه خودت و ستمشان سختى خواهى كشيد.
اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با آنان بجنگ،
و اگر كمك كار و ياورى نيافتى صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را به نابودى مينداز.
تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، هارون براى تو اسوه خوبى است، به برادرش موسى گفت:
إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي؛ اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص569، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
همچنين در ادامه روايت پيشين كه از سليم نقل شد، اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به عمر فرمود:
يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.
اى پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندى و پيمان و سفارش رسول خدا صلى الله عليه وآله نبود، هر آينه مىفهميدى كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداري.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
البته روايات در اين باب بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ از اين رو به همين چند روايت بسنده مىكنيم.
به راستى چه كسى جز حيدر كرّار مىتواند از چنين امتحان سختى بيرون بيايد؟! زمانى ارزش اين كار مشخص مىشود كه بدانيم علي عليه السلام همان كسى است كه در ميدان نبرد، همچون شير ژيان بر دشمن حمله مىكرد و پهلوانان و يلان كفر را يكى پس از ديگرى از سر راه بر مىداشت، روزى پشت پهلوانى همچون عمر بن عبدود را به خاك مىمالد و روزى ديگر فرق سر مرهب يهودى را همراه با كلاه خودش مىشكافد.
آن روز فرمان خداوند اين بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولى روز ديگر فرمان اين است كه همان ذوالفقار در نيام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأيوس شوند.
3- طبق روايات نقل شده در كتب اهل سنت و شيعه ، شلوغي مدينه توسط اعراب باديه نشين چندين روز به طول انجاميد كه ابتداي آن غصب خلافت توسط ابوبكر و سپس هجوم به مردم براي گرفتن بيعت بود
ضمنا اقای سنی:
سقیفه شما يعني :
کتک زدن به قصد كشت
اين دقيقا همانچيزي است كه در بيعت گرفتن براي ابوبكر حاصل شد ! (صحيح بخاري)
سقیفه شما يعني ريختن نيروهاي نظامي در شهر و بيعت گرفتن با زور
یعنی شمیر و چوب بالای سرت برای قبول خلافت آن غاصب ...حتی اگر اکثریت بودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
[/color][/font][/size][/color][/font][/size][/color][/font][/size]
[/color][/size][/font]
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
مهمترین موضوعی که هوا و هواس ها و عواطف گمراه کننده آن را به بازی گرفته است موضوع خلافت و سنت و حدیث است در این باره احادیثی را به خدا و امین وحی او پیامبر اکرم به دروغ نسبت داده اند و می دانسته اند که این احادیث فضاحت بار با مبادی اسلام نزد همه فرقه های مسلمین متضاد است ، نمونه هایی از آنها به قرار زیرند
1- از عایشه نقل شده است که اول حجر حمله النبی لبناء المسجد ثم حمل ابوبکر حجرا ثم حمل عمر ثم حمل عثمان حجرا آخر فقلت یا رسول الله الا تری الی هولاء کیف یساعدونها ؟ فقال یا عایشه هولاء خلفاء من بعدی
حاکم این حدیث را در مستدرک اورده است و گفته این حدیث صحیح است ولی به خاطر اینکه با سندی سست و ضعیف که از طریق محمد بن فضل بن عطیه مشهور شده است مهجور مانده است (مستدرک علی الصحیحین 3/97 {3/103 ح 4533} )
2- از عبدالله بن عمر نقل شده است که قال رسول الله یا بلال اذن فی الناس : ان خلیفه بعدی ابوبکر یا بلال ناد فی الناس ان خلیفه بعد ابی بکر عمر : یا بلال ناد فی الناس این الخلیفه من بعد عمر عثمان یا بلال امض ابی الله الا ذلک ثلاث مرات
ابو نعیم این روایت را در فضائل الصحابه آورده است و خطیب آن را در کتاب تاریخ خود آورده است بدون اینکه ایرادی به آن وارد کند ( تاریخ بغداد 7/429) ابن عساکر هم آن را در تاریخ شام آورده (تاریخ مدینه دمشق {39/174 شماره 4619 مختصر تاریخ دمشق 16/144}
و ذهبی آن را در میزان الاعتدال (میزان الاعتدال 1/387 {2/150 شماره 3233 و در آنجا اسم راوی عمر بن شاهین ضبط شده است } با سند دار قطنی و عمرو بن شاهین آورد ه اند و گفته اند این حدیث جعلی است
3- از ابو سعید خدری به سند مرفوع نقل شده است از زبان پیامبر که لما عرج بی قلت اللهم اجعل الخلیفه من بعدی علیا قال فارتجت السموات و هتف الملائکه یا محمد و ما تشاءون الا ان یشاالله و قد شاء الله ابابکر
این روایت از جعلیات یوسف بن جعفر خوارزمی است و ذهبی آن را در میزان الاعتدال آورده است و گفته ابن جوزی گفت است این حدیث از جعلیات یوسف است
من از جاعل این حدیث و یاران وی یعنی حفاظ حدیث _ که امین بر امانت های علم و دین هستند _ پس از فراغ این مطلب که امر خلافت بسته به تعیین و مشیت الهی است و اینکه خداوند ابابکر را اراده نموده است این سوال را دارم دعای پیامبر مبنی بر اینکه خداوند خلافت را در علی قرار دهد قبل از اینکه بداند خداوند چه کسی را خلیفه قرار داده است چه جایی دارد ؟؟؟!!!!
بر پیامبر واجب بود که از خداوند درباره شخص خلیفه بپرسد نه اینکه چیزی درخواست کند که آسمانها و ملائکه را به لرزه در آورد و این لرزشها تنها به خاطر این بوده که درخواست خلافت علی درخواستی ناپسند بوده است و چگونه بر آن حضرت شخصی که اهلیت خلافت را دارد مخفی می ماند و آن حضرت کسی را برای خلافت انتخاب می کند که خداوند و آسمانها و آنچه در آنهاست و مومنان از آن ابا و امتناع می کنند ؟؟!!!
شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
1- از جابر به سند مرفوع نقل شده است ابوبکر وزیری و القائم فی امتی من بعدی و عمر حبیبی ینطق علی لسانی و عثمان منی و علی اخی و صاحب لوائی و در کنز العمال از انس نقل شده است ابوبکر وزیری یقوم مقامی و عمر ینطق بلسانی و انا من عثمان و عثمان منی
این روایت از جعلیات کادح بن رحمه که شخصی کذاب بوده است می باشد این روایت را ذهبی در میزان الاعتدال ( میزان الاعتدال 3/399 شماره 6927) از طریق کادح ذکرکرده و گفته است ابن عدی ( الکامل فی ضعفاء الرجال {6/83 شماره 1616} گفته بیشتر احادیث کادح صحیح نیست
2- حاکم از عبد الرحمن بن ابی بکر از رسول الله نقل کرده است ائتنی بدواه و کتف اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا ثم قال یابی الله و المومنون الا ابابکر (مستدرک حاکم 3/542 ح 6016 )
3- از عایشه به سند مرفوع نقل شده است لقد هممت ان ارسل الی ابی بکر و ابنه (اراد به عبد الرحمن) و اعهد (ای اوصی ابابکر بالخلافه بعدی) ان یقول القائلون ( ای کراهه ان یقول قائل انا احق منه بالخلافه) او یتمنی المتمنون (ای او یتمنی احد ان یکون الخلیفه غیره) ثم قالت یابی الله و یدفع المومنین (یعنی ترکت الایصاء اعتمادا علی ان الله تعالی یابی ان کون غیره خلیفه و ان یدفع المومنون غیره) او یدفع الله و یابی المومنون
این حدیث را صغانی در مشارق الانوار از بخاری نقل می کند (صحیح بخاری 5/2145 ح 5342) و در حاشیه آن نوشته شده است این حدیث را در صحیح بخاری نیافتم پس باید دوباره مراجعه شود و ابن ملک در شرح خود حدیث را به نحوی که در پرانتز گفتیم توضیح داده است و ابن حزم آن را در الفصل آورده و گفته است
این تصریحی آشکارا از جانب پیامبر اکرم مبنی بر خلیفه قرار دادن ابوبکر بعد از خود در بین امت است
پاسخ :
این شکل مسخ شده و تحریف شده حدیث کاغذ و دوات است حدیثی که با سندهایی گوناگون در کتب صحیح و مسند و در پیشاپیش همه دو کتاب صحیح روایت شده است و آنان چون دیده اند حدیث صحیح به صلاحشان نیست آن را به این شکل تغییر دادند لکن مصیبت همان است که از ابن عباس در سند صحیح نقل شده است که
پیامبر اکرم در ان هنگام از نوشتن وصیتی که اراده کرده بود بنویسد تا امت گمراه نشوند منع شد و سر و صداها در آن هنگام زیاد شد و آنحضرت را به چیزهایی توصیف کردند که لایق آن حضرت نبود و شخصی گفت ان الرجل لیهجر او ان الرجل غلبه الوجع و پس از وفات آن حضرت به خاطر نقشه ایی از پیش تعیین شده آن تاریخ صحیح را به این کذب و افتراء برگرداندند