ایا داستان معراج ساختگی است؟

تب‌های اولیه

81 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام.
بحث جالبی شده !! البته من همه ی بحث رو نخوندم اما لازم می دونم نظرم رو تو چند نکته بیان کنم:
ببینید اولاً بنده خودم در این سایت قانع شدم که پایه گذاری کردن عقاید دینی بر اساس اثبات های علمی امروز امری محال است. چنانکه یکی از دوستانمان گفت کوته بینانه است.
اما خوب این به آن معنا نیست که عقل را کنار بگذاریم. چراااا؟
چون ما در جهانی زندگی می کنیم که دیگر کسی با دو نیمه شدن ماه یا مار شدن عصا ایمان نمی آورد، چرا که اگر پیامبر ماه را به 2 نیم کرده (به اذن خدا) امروزه هزاران راه هست که مثلاً ماه را 4 نیمه جلوه بدهند !! (شعبده بازی و تردستی و چشم بندی) .. پس آیا من باید به آن جادوگر ایمان بیاورم ؟؟ در حدیثی از پیامبر هم هست که فرموده خوشا به حال مردم آخرالزمان که از روی نوشته ای ایمان می آورند :Mohabbat:
در ضمن مراتب عرفان ما هم اینگونه است:
علم الیقین - عین الیقین - حق الیقین
پس نمی توان منکر علم شد :Cheshmak: اما خوب بعضی تجربه های دینی (وحی) را نمی توان بر اساس علوم مادی توضیح داد !!!!!!!
من خودم تا همین چند وقت پیش اصلاً به غیب و عرفان و امدادهای غیبی و ... اعتقادی نداشتم ولی مسائلی پیش آمد که باعث شد اعتقاد من روز به روز نسبت به این امر غیب بیشتر و بیشتر شود :hamdel:
:hamdel:
ببینید به نظر من معراج یک امر معنوی بوده، نه مادی !!!
یعنی مثلاً پیامبر هنگامی که به معراج رفته این نبوده که در هیچ گوشه ای از این کره ی زمین نتوان او را یافت !! پیامبر مثلاً در هنگام عبادت بوده و حضور جسمانی در این دنیا داشته ولی روحش به پرواز درآمده .... باور کنید اگر شما تا 10-12 ماه پیش بنده را می شناختید، اگر می دیدید این حرفها را می زنم اصلاً باور نمی کردید !
به قول دکتر سروش پیامبر یک بار به معراج نرفته !!
پیامبر دائماً در معراج بوووووووده !! معراج خاص پیامبر نیست .. در درجاتی پایین تر خاص ائمه ی معصوم هست و در درجاتی پایین تر خاص من و شما ..
جناب
masodi جمله ی خوبی فرمودند که لازم می بینم ذکر کنم

سلام:
برای خداوند قادر و افریننده اسمان و زمین نه جو زمین مطرح است نه جرم نه .....او به همه چیز اگاه وقادر است / قدرت هرکاری را دارد فقط مخلص میخواهد تا نشان دهد:Gol::Sham::Hedye:

[FONT=microsoft sans serif]با درود

یک

طبق قرآن آیه اول اسرا ء معراج سفر شبانه بین دو مسجد بوده است نه رفتن به آسمانها

دوم

آنچه که می گویند پیامبر به هفت آسمان رفته ودر هر آسمان چیزهایی دیده با واقعییت های علمی تطابق ندارد چون طبق قانون نسبیت هر چه سرعت به نور نزدیکتر شود ابعاد مادی جسم بیشتر تغییر می کند و ناشناخته تر می شود تا جایی که دو شیء مجزا و قابل تشخیص از هم دیگر برای مسافر وجود نخواهد داشت
سوم

خارج از جو زمین اکسیژن وجود ندارد که بشری مانند ما بدون امکانات امروزی از آن خارج شود وزنده بماند

چهارم

خارج از جو هوای متعادل و سازگار با زندگی انسان وجود ندارد یا بسیار سرد یخزننده ( دهها درجه زیر

صفر ) یا بسیار داغ و جوشاننده ( بیش از صدها درجه بالای صفر)

پنجم

اشعه های زیانبار خورشیدی و کیهانی زندگی را به شدت تهدید می کند

ششم

صعود پیامبر و مشکل پیدا نکردن فیزیکی و تنفسی او بر خلاف آیه ی 125 انعام است که می رساند

هرکسی که در آسمان بالا رود دچار فشردگی و تنگی نفس می شود

يجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يصَّعَّدُ فِي السَّمَاء

هفتم

سوار بر براق شدن حتی اگر با سرعت نور هم حرکت کند نمی تواند پیامبر را از همین منظومه خورشیدی خودمان فراتر برده باشد چه رسد به آسمانهای هفتگانه و گفتگوها و احوالپرسی !!

با توجه به دلایل بالا اینجانب به داستانسرایی هاو شاخ و برگهایی که برای معراج ساخته اند اعتقادی ندارم


با سلام مجدد

مجدداً عرض می کنم که با این نوشته ها، بیشتر برایم ثابت می شود که تردید بنده در ایمان و حتی در اسلام شما، بی اساس نبوده، گواه آن هم همین دست اقاویل و بافته های ذهنی شماست که برخی از آنها انکار ضروریات دین است.

در ادامۀ بحث گذشته و قولی که داده بودم؛ در خصوص ابهام و سؤالی که در باره حقیقت معراج مطرح کردید اینکه، "آیا معراج پیامبر(ص) به عنوان یک بشر، از نظر علوم طبیعی امکان پذیر است یا خیر؟ گفتنی است:

جناب غلامعلی ...:Ealam:

در پاسخ، مقدمتاً ذکر می کنم: اساسا اعتقاد ما بر آن است که شریعت حیات بخش اسلام و قوانین نورانی آن از طرف خالق هستی بخش حکیم، تنظیم و توسط بهترین ها که انبیا، و ائمه معصومین (ع) هستند به بشر ابلاغ شده است. ازاین رو، آنچه که جنبه خرافی داشته و با عقل و علم و حکمت منافی باشد در آن راه ندارد. ما پیرو مذهبی هستیم که علوم روز آن را تأیید می کند، بلکه این مذهب پویا خود، دانشهایی را پایه گذاری کرده است، ولی باید متوجه بود که منظور از علوم، تنها آن دسته از مسائلی است که صد در صد جنبه قطعی به خود گرفته، نه هر آنچه که به عنوان علم مطرح شود؛ زیرا ممکن است در پرتو اکتشافات دیگری دیر یا زود دگرگون شود و این دسته در میان علوم کم نیستند.

کوتاه سخن آن که ما می گوییم میان عقائد مسلمان مذهبی و مسائل قطعی علوم، رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام دیگری را تقویت می کند. که نمونه های آن در طول زمان کم نبوده و بر اهل خرد آشکار است.

که البته این بحث که، " میان عقائد مسلمان مذهبی و مسائل قطعی علوم، رابطه تنگاتنگ وجود دارد" بحث مفصلی را می طلبد که زمان و فضای خاص خود را می طلبد.

چنانکه بسیاری از موانع سفر انسان به فضا با اختراعات و اکتشافات علم روز از میان برداشته شده و اموری که زمانی غیرمعقول انگاشته می شد با پیشرفت بشر در عرصه های علم و صنعت و فناوری به امری ممکن و معقول مبدل شد و انسان در این عصر تسخیر فضا و ... توانست بر مشکل جاذبه زمین، پرتوهای خطرناک شهاب های آسمان، فقدان اکسیژن، مشکل بی وزنی فائق آید.

حال سخن در این است: آیا تنها این موجود ضعیف (بشر) که سراپا فقر و نیاز است، و پس از گذشت قرنها تلاش و کوشش طاقت فرسا با تجهیزات کذائی، امکان و توان سفر به کرات آسمانی را دارد؟ و آیا خالق قادر متعال، او که علیم و قدیر است و به همۀ علوم، احاطۀ کامل دارد از ابداع وسیله ای که بهتر از سفینه های فضایی مدرن، این مأموریت را انجام دهد، عاجز است؟!

روی سخن با مسلمانان است آیا هیچ فرد خداپرستی که ایمان به قدرت لایزال و بی پایان الهی دارد. (ان الله علی کل شی ء قدیر) می تواند، به چنین شبهۀ پیش پا افتاده ای گرفتار افتد و حقیقت معراج نبی اکرم (ص) با کیفیتی که در روایات آمده، انکار کند؟

آیا برای خدای متعال، مانعی دارد که وسیله مرموزی که از فکر محدود بشر بیرون است در اختیار پیامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سیر کند و عجائب آیات پروردگارش مشاهده نماید؟

البته، جواب منفی است. چه مانعی در مقابل عظمت و قدرت خدای متعال می تواند ابراز وجود کند!

جایی که بشر با این فکر محدود در پرتو صنعت و تکنولوژی، همه موانع را برطرف کرد و توانست فضانوردانی را در قمر (کرات آسمانی) پیاده کند و در ماوراء جوّ به حرکت درآورد، به یقین پیامبران الهی می توانند با عنایت خداوند بزرگ که قدرت او مافوق قدرتها است و خالق تمام موجودات و قدرتهاست بدون اسباب ظاهری و خارجی ایجاد کنند.

پیامبر اسلام (ص) با عنایت خداوند بزرگ به معراج رفته است. هرگاه برنامه سیر تاریخی پیامبر، در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد، به طور مسلم تمام این قوانین طبیعی در برابر اراده قاهره وی تسلیم اند، و هر آنی در قبضه قدرت او هستند؛ از این رو، چه اشکالی دارد: خدایی که به زمین جاذبه داده است و به اجرام آسمانی اشعه کیهانی بخشیده، بنده برگزیده اش را به وسیله قدرت نامتناهی خویش، بدون اسباب ظاهری و خارجی از مرکز جاذبه خارج نماید، و اشعه های خطرناکی که در ماوراء جو وجود دارد، مانند اشعه ماوراءبنفش، اشعه ایکس و اشعه کیهانی، مصون بدارد.

بی صبرانه منتظر پاسخ جناب غلامعلی هستم ...:Sham:

و یا اینکه به عجز و ناتوانی و قصور عقل ناتوان خویش اعتراف نموده و با این قبیل بافته های ذهنی فاقد استدلال و ضعیف المنطق اش، که عمدتاً از سر جهل و گرفتاری در عناد و محرومیت از مکتب نورانی اهل بیت (ع) ناشی می شود، خویشتن را بیش از پیش در دامهای وسوسه و گمراهی شیطان رها ننموده و وقت و گوهر گرانبهای عمر کاربران و کارشناسان عزیز را زائل نسازد.

اگر چه به قول شاعر این شیوۀ جناب غلامعلی نیز می تواند به لطف الهی سرتاسر خیر باشد. " ... شود سبب خیر اگر خدا خواهد ..." انشاء الله ...

موفق باشید ...

من خودم تا همین چند وقت پیش اصلاً به غیب و عرفان و امدادهای غیبی و ... اعتقادی نداشتم ولی مسائلی پیش آمد که باعث شد اعتقاد من روز به روز نسبت به این امر غیب بیشتر و بیشتر شود

احسنت به دوست عزیز احسان 24 از نشانه های متقین در قرآن ایمان به غیب است.تبلور تقوی را در وجودتان تبریک میگویم

هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب؛ بقره2و3

اگر چه به قول شاعر این شیوۀ جناب غلامعلی نیز می تواند به لطف الهی سرتاسر خیر باشد. " ... شود سبب خیر اگر خدا خواهد ..." انشاء الله ...

موفق باشید ...

موافقم ، من تا قبل از خواندن متنی که جناب محامدی قرار دادند در مورد معراج چیز زیادی نمیدونستم (یعنی برام در اولویت نبود که بدونم دقیقا چی بوده ) ولی ...

به نام خدا

فکر می کنم بهتر است کمی منصفانه تر به سخن جناب غلامعلی نوری نگاه شود

ایشان اصل معراج پیامبر خدا ص را انکار نکردند بلکه انکارشان راجع به جسمانی بودن معراج آن هم با همین بدن عنصری مادی ،می باشد

ایشان مدعی هستند تبیین معراج حضرت رسول ص به نحو بردن این جسم مادی به آسمانهای هفت گانه با توجه به قوانین علوم امروزی امری محال و ساختگی است بنا براین باید معراج را روحانی دانست

عجب از برخی که تا حد نا مسلمانی ایشان هم قلم راندند

با توجه به اینکه در میان علمای شیعه هم مساله جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافی است پس سخن جناب نوری مطلب کفر آلودی نیست که مستوجب چنین برخوردی باشد

جسمانیت معراج به سان جسمانیت معاد از یک ریشه و مبدا برهان می پذیرند و آنچه در معاد جسمانی گفته می شود در معراج جسمانی نیز گفته می شود

با سلام و عرض ادب :Gol:

ایشان اصل معراج پیامبر خدا ص را انکار نکردند بلکه انکارشان راجع به جسمانی بودن معراج آن هم با همین بدن عنصری مادی ،می باشد

ایشان مدعی هستند تبیین معراج حضرت رسول ص به نحو بردن این جسم مادی به آسمانهای هفت گانه با توجه به قوانین علوم امروزی امری محال و ساختگی است بنا براین باید معراج را روحانی دانست

ظاهراً که اینطور نیست، دوست عزیز:

داستان معراج و صعود محمد به آسمانها ساختگی و فاقد مبنای علمی است

[FONT=Microsoft Sans Serif]طبق قرآن آیه اول اسرا ء معراج سفر شبانه بین دو مسجد بوده است نه رفتن به آسمانها

[FONT=Microsoft Sans Serif]با توجه به دلایل بالا اینجانب به داستانسرایی هاو شاخ و برگهایی که برای معراج ساخته اند اعتقادی ندارم

[FONT=Microsoft Sans Serif]شما چه اصراری دارید که بر خلاف آیه اول اسراء از مسافرت بین دو مسجد پیامبر را به آسمانها ببرید ؟؟

ایشان دقیقاً اصل سفر پیامبر (ص) به آسمانها را مورد حمله قرار دادند... نه جسمانی بودن یا روحانی بودن آن را. بعد از آن تغییر موضع داده، وانمود کردند که بحثشان سر جسمانی بودن یا نبودن این سفر است. اگر هم چنین نیتی نداشتند، آنقدر بد منظورشان را رساندند که منجر به این برداشت شده است. خوب است آدم وقتی مطلبی را نقد می کند، مستند و مفصل به آن بپردازد، نه اینکه صرفاً هیاهو و شلوغکاری کند (کاری که ایشان کردند).

با تشکر فراوان
یا حق

با سلام و عرض ادب :Gol:

ظاهراً که اینطور نیست، دوست عزیز:

داستان معراج و صعود محمد به آسمانها ساختگی و فاقد مبنای علمی است

[FONT=Microsoft Sans Serif]طبق قرآن آیه اول اسرا ء معراج سفر شبانه بین دو مسجد بوده است نه رفتن به آسمانها

[FONT=Microsoft Sans Serif]با توجه به دلایل بالا اینجانب به داستانسرایی هاو شاخ و برگهایی که برای معراج ساخته اند اعتقادی ندارم

[FONT=Microsoft Sans Serif]شما چه اصراری دارید که بر خلاف آیه اول اسراء از مسافرت بین دو مسجد پیامبر را به آسمانها ببرید ؟؟

ایشان دقیقاً اصل سفر پیامبر (ص) به آسمانها را مورد حمله قرار دادند... نه جسمانی بودن یا روحانی بودن آن را. بعد از آن تغییر موضع داده، وانمود کردند که بحثشان سر جسمانی بودن یا نبودن این سفر است. اگر هم چنین نیتی نداشتند، آنقدر بد منظورشان را رساندند که منجر به این برداشت شده است. خوب است آدم وقتی مطلبی را نقد می کند، مستند و مفصل به آن بپردازد، نه اینکه صرفاً هیاهو و شلوغکاری کند (کاری که ایشان کردند).

با تشکر فراوان
یا حق



به نام خدا

با سلام خدمت جناب نامی بینام :Gol:

مطلب کاملا به همان شکل است که عرض کردم

بیشتر دقت فرمایید !سزاوار نیست مسلمانی را به هر بهانه ای تکفیر نمود

پست های ایشان را یک بار دیگر بخوانید هم در جواب حقیر و هم در جواب دیگران اشاره کردند که جسمانی نباشد منطقی تر است

استدلال ایشان هم جسمانی بودن را نفی می کند نه معراج روحانی را !

ایشان این مقدار را ملتفتند که بحث فضا و نسبیت و سرعت نور و غیره ارتباطی به سفر روحانی ندارد
.
.

با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیزم :Gol:

بیشتر دقت فرمایید !سزاوار نیست مسلمانی را به هر بهانه ای تکفیر نمود

من ایشان را تکفیر نکردم...

پست های ایشان را یک بار دیگر بخوانید هم در جواب حقیر و هم در جواب دیگران اشاره کردند که جسمانی نباشد منطقی تر است

بنده هم متوجه این امر شدم، به همین دلیل به ایشان عرض کردم:

این کجا و رد تفاسیر شیعه کجا؟ شما از اصل معراج را رد کردید!!! حالا در یک عقب نشینی تاکتیکی، آن را خلاصه کردید به تفاسیر شیعه و مسئله جسمانی بودن یا نبودن معراج...


ولی به خاطر نوع مطرح کردن مطالب از جانب ایشان، طبیعی است که این موضوع مثل یک «عقب نشینی تاکتیکی» در نظرم جلوه کند. به هر حال اگر چنین قصدی نداشته اند، از ایشان حلالیت می طلبم، و خواهش می کنم که از این به بعد مطالبشان را با دقتی بیشتر و مفصل تر ارائه کنند. من هم باید تمرین کنم در بحثها طرف مقابل را به چیزی متهم نکنم... اخلاق خوبی نیست.

با تشکر مجدد از شما به خاطر امر به معروف و نهی از منکر بجا :hamdel:
یا حق

به نام خدا

فکر می کنم بهتر است کمی منصفانه تر به سخن جناب غلامعلی نوری نگاه شود

ایشان اصل معراج پیامبر خدا ص را انکار نکردند بلکه انکارشان راجع به جسمانی بودن معراج آن هم با همین بدن عنصری مادی ،می باشد

ایشان مدعی هستند تبیین معراج حضرت رسول ص به نحو بردن این جسم مادی به آسمانهای هفت گانه با توجه به قوانین علوم امروزی امری محال و ساختگی است بنا براین باید معراج را روحانی دانست

عجب از برخی کارشناسان که تا حد نا مسلمانی ایشان هم قلم راندند

با توجه به اینکه در میان علمای شیعه هم مساله جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافی است پس سخن جناب نوری مطلب کفر آلودی نیست که مستوجب چنین برخوردی باشد

جسمانیت معراج به سان جسمانیت معاد از یک ریشه و مبدا برهان می پذیرند و آنچه در معاد جسمانی گفته می شود در معراج جسمانی نیز گفته می شود


با سلام به همکار عزیزم جناب یاسین

ضمن تشکر از تذکر خالصانۀ شما نکاتی چند را ضمیمه می کنم:

اولاً اگر در مطالب آقای نوری دقت بیشتری به خرج دهیم بوضوح روشن می شود که ایشان معراج پیامبر اکرم (ص) به کیفیتی که در آیات سورۀ اسراء و خصوصاً سورۀ ضحی آمده و در روایات نیز بدان تصریح شده و مورد اعتقاد علمای شیعه است را زیر سؤال می برد.

ایشان، با نادیده گرفتن آیات سورۀ ضحی و تفاسیر معتبر و روایات متواتر، و صرفاً بر اساس ظاهر آیۀ شریفۀ سورۀ اسراء، صریحاً حقیقت معراج پیامبر که صعود ایشان به آسمان هفتم و عرش اعلی بوده را انکار و تنها سفری زمینی از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی بر می شمارد.


در جائی می گوید: "داستان معراج وصعود محمد به آسمانها ساختگی و فاقد مبنای علمی است."

و در جائی دیگر: "

[FONT=microsoft sans serif]طبق قرآن آیه اول اسرا ء معراج سفر شبانه بین دو مسجد بوده است نه رفتن به آسمانها"
[FONT=microsoft sans serif]
چنانکه می بینی در دو بیان بالا، بصورت کلی اصل معراج پیامبر (ص) به آسمان ها را انکار می کند چه سیر روحانی و چه جسمانی آن را.
[FONT=microsoft sans serif]
و با این بیان که: "
[FONT=microsoft sans serif]آنچه که می گویند پیامبر به هفت آسمان رفته ودر هر آسمان چیزهایی دیده با واقعییت های علمی تطابق ندارد"
[FONT=microsoft sans serif]
در این بیان نیز، حتی به سیر روحانی (خواب و رؤیا) اشاره ای ندارد، و بطور کلی سفر پیامبر اکرم به آسمان ها و رؤیت آیات و نشانه ها را انکار می کند.

آیا اینگونه طرح موضوع و بحث، چنین برداشتی را در ذهن متبادر نمی سازد. و بنوعی انکار حقیقت معراج نیست؟

ثانیاً قضاوت ما در خصوص ایمان و اسلام ایشان، تنها بر اساس این مطلب و بافته های ذهنی ایشان، در موضوع معراج نبوده، بلکه ده ها موضوع مطروحه از سوی ایشان، گواه این مطلب است. تنها کافی است سری به انبوه نظرات و نوشته های ایشان در همین سایت بزنید، اعم از آنهائی که حذف نشده و یا آنهائی که به دلایل مشخص، وهن و تخریب اصول و اعتقادات دینی حذف شده اند.

برای گواه، لینک چند نمونه از نقطه نظرات ایشان در حوزه مسائل دینی را تقدیم می کنم، البته به شرط اینکه، همۀ مطالب ایشان را دقیقاً مطالعه نموده و تنها به اینها بسنده نکرده، با کمی زحمت، صفحۀ آرشیو پست های ارسالی ایشان را بازبینی کنید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6825
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7050
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7057
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6812

و ده ها نمونه دیگر که در اقتضای وقت بنده و این پست نیست.

ثالثاً شما بفرمایید کسی که در اکثر پست هایش و در طرح سؤالات و شبهات، (بر خلاف شیوه و توصیه قرآن کریم، که به تبعیت و اطاعت بی چون و چرا از رسول اکرم (ص) و رجوع به وی در اختلافات را توصیه می کند.) با این شیوه و بیان که "تنها از قرآن دلیل بیاورید" طرح موضوع شبهه می کند. و روایات و احادیث معتبر و متواتر نبوی را خارج از مدار استدلال می شمارد، آیا می توان گفت چنین شخصی، پیرو قرآن و رسول اکرم است و به حقیقت قرآن و نبی اکرم ایمان دارد؟

آیا کسانی که "تؤمنون ببعض و تکفرون ببعض" هستند اصولاً ایمان دارند و می توانیم بگوییم ایشان در دایرۀ اسلام و ایمان هستند؟

آیا کسانی که اعلمیت نبی اکرم (ص) را با با اعلمیت اولی و دومی مقایسه می کنند و در مسألۀ تعیین جانشینی و خلافت و تدوین قران، اولی و دومی را اعلم از پیامبر اکرم می دانند. (یعنی اینکه اولی و دومی فهمیدند که برای امر مهم خلافت و جانشینی اندیشه کنند و قرآن را از پراکندگی حفظ کنند اما نعوذ بالله نبی مکرم اسلام تشخیص نداد.) آیا اینان مسلمانند؟

آیا ایمان به حقیقت قرآن و نبی مکرم اسلام و ... و اطاعت بی چون و چرا از رسول اکرم (ص) از اولیات و ضروریات دین نیست؟ (آمن الرسول بما انزل الیه من ربه والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله ...)؟

با این تفصیل؛ اگر باز هم بیان بندۀ حقیر، در تردید نسبت به ایمان صاحبان این قبیل اندیشه ها اشکالی وجود دارد، از خدای منان طلب عفو و مغفرت و از این گروه پوزش خواسته و عذرخواهم.

امید آنکه خداوند همۀ ما را به صراط مستقیم خود هدایت فرماید.

با تشکر مجدد- ملتمس دعا:Gol:

سلام دوست عزیز.سلام اقای غلام علی نوری

این که پیامبر به معراج نرفته و.... .واین همه اثبات.
یادت باشه چه کسی ما رو خلق کرده.اونم خداست.هیچ کاری برای او سخت نیست.اثبات کن که موسی دریا را نشکافت؟اثبات کن که اصحاب کهف صد سال به خواب نرفتن و یا ساخته گیست.
ما چیزی را که نمیبینیم و میشنویم را با چندتا دلیل ردش میکنیم.مگه پیامبرو قبول نداری؟پس بدون اون خودش گفته که به معراج رفته و درغ نگفته
خوشم میاد علم زیادی داری اما یادت باشه چه کسانی این علم را کشف و چگونه برایش فرمول درست کرده اند.خیلی زوده بفهمی فقط تک تک زندگی دانشمندارو نگاه کن.
داشتم از بحث اینکه پیامبر به معراج رفته یا نرفته خارج میشدم.
خدا جوابتان را نیز در قران داد است
یا بنی آدم اطعنی فیما امرتک ولاتعلمنی ما یصلحک
ای فرزندان آدم از دستورات من اطاعت کن و صلاح خود را به من یاد نده
من صلاح تورا بهتر میشناسم.
این صلاح تو یعنی صلاحت که خدا بهتر میشناسه.حالا فهمیدی؟
البته بهت حق میدم که از این سوالات میپرسی.اول اینکه طول زمان مردم تغییر و گذشته امامان و تاریخ زندگی کمرنگ شده.دوم ابلیس این دنیا را به ما زیبا نشان داده.سوم اینکه صلاحامونو در مقابل خدا میگیریم

جناب بینام

چرا شما به فکر خودت بحث را دارید منحرف می کنید

منظور و بحث من از آوردن آیه اول اسراء مکانهای رفتن پیغمبر است نه نفی یا اثبات دیدن آیات الهی

نسبیت یعنی همین عزیزم یعنی نسبت بهم سنجیده شدن ! کسی هم که با سرعت نور حرکت می کنه احساس می کنه ساکنه و دیگر چیزها با سرعت نور از او دور میشن !!! پس این را هم به معلوماتت اضافه کن

من یک پرسش دیگر دارم به فرض محال براق هم با سرعت نور حرکت کرده باشد در طول یک شب( لیلا) با سرعت نور تا چه مسافتی می توان رفت و بر گشت داشت ؟

فرض کنیم طول شب 12 ساعت پس بدون در نظر گرفتن مدت زمان گفتگوهای آسمانی پیامبر 6 ساعت رفته و شش ساعت بر گشته

اما این 6 ساعت اگر با سرعت نور هم حرکت ثابت داشت تا کجا می توانست برود ؟؟جالب است که بگویم حتی به سیاره ی پلوتو هم نمی رسد

یعنی در طول شب معراج پیامبر به هیچ وجه نمی توانسته فراتر از پلو تو برود چه رسد به اینکه به هفت آسمان برود ودر هر آسمانی هم مدتی مشغول گفتگو شود !!!!!!

از طرفی برای رسیدن به مسجد الاقصی از مسجدالحرام دیگر چه نیازی به براق با سرعت نور است با یک سرعت هواپیمای معمولی هم می توان رسید

در مجموع جوابها ی شما نه فقط علمی نیست بلکه منطقی هم نیست فقط از روی احساساسات و تعصب است

از دیگر صاحب نظران که در خود می بینند که جواب علمی دهند دعوت می کنم


با عرض سلام خدمت دوستان به خصوص دوست عزیزم بینام از بینام عزیز خواهش دارم حالا که تمام مسایل رو علمی بررسی می کنند خواهش می کنم به یه سری از سوالات من جواب علمی دهند1- حضرت عیسی چگونه در گهواره سخن گفت 2-اصحاب کهف چطوری 300 سال خوابیدند و نمردندو نپوسیدند 3-عصای موسی چطوری تبدیل به ازدها شد4-حضرت عیسی چطور به آسمان چهارم رفت که نمرد 5-سر امام حسین بالای نیزه چطور قران می خوند و.......

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

همه عزیزان می دانند که ابو علی سینا از جمله فیلسوفان و دانشمندان عقل گرا بوده و آنچه که با علم و دانش اثبات می شده را قبول می کرده است.

من در اینجا شعری بسیار زیبا که هم مربوط به قضیه معراج است و هم در بیان فضایل مولا علی است را قرار می دهم:

به گردون ابرش از رحمت برآمد از دل دریا

که دریا شد از آن صحرا، که صحرا شد از آن دریا

زبان بگشود سوسن چون بشیر از مژده یوسف

زحسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد بینا

علیُ عالیُ اعلا، ولیُ والیُ والا

وصی سید بطحا،به حکمش جمله مافیها

حدیثی خاطرم آید که می فرمود پیغمبر

به اصحابش شب معراج سِر لیله الاسرا

به طاق آسمان چهارمین دیدم من از رحمت

هزاران مسجدی اندر درون مسجد الاقصی

به هر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابی

به هر محراب صد منبر به هر منبر علی پیدا

زپیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن، گفتند

که دیشب با علی بودیم جمله جمع در یک جا

تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر

به غیر از خود ندیدم هیچ کس در نزد آن مولا

اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر

نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه ای تنها

به گوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب

که تا صبح از درون خانه بیرون پا ننهاد اصلا

که ناگه جبرئیل آمد سلام آورد بر احمد

که ای مسند نشین بارگاه قرب او ادنی

اگر چه بر همه ظاهر شدم بر صورتی اما

ولیت از همه بگذشت و با ما بود در بالا

امیدوارم که کمی با دیده انصاف بنگرید :

صد سال پیش نیز عده ای می گفتند که چرا شراب حرام شده است ، چه حکمتی در این کار وجود دارد ؟

بعد ها در زمان ما اعلام شد که الکل موجود در شراب می تواند سلول های موکوز معده را نابود می کند ، سیالیت غشای سلولی را از بین می برد ، هرپر تناسلی را منهدم می سازد ، مخچه و بخش کورتکس مغز را زایل می سازد ،

خوب شما یا من یا هر کس دیگری که نتواند یک مسئله علمی را از قرآن با دانش محدود امروزی اثبات کند ، دلیلی بر نبود آن نیست .

مثلا من از شما می پرسم که آیا می دانید که یافته های امروزی نشان می دهند که دستگاه لیمبیک مغز واصل میان عالم فیزیک و متا فیزیک ( ماوراء ) است ؟

هر پدیده ای که با دانش کامل اثبات نشود ، نمی توان با قطعیت گفت که نیست .

دانش بشر روزبروز مطالب علمی قرآن و سخنان معصومین را اثبات می کند ، ای کاش علم در خدمت دین قرار می گرفت تا ما علمی کامل می داشتیم.

و من الله التوفیق

بعضى در مورد معراج و سفر آسمانى پيامبرصلى الله عليه وآله، سؤال‏ها يا شبهه‏هايى را مطرح مى‏كنند، از قبيل اينكه: در فضاى بيرون جوّ، هوا نيست، گرماى سوزان و سرماى كشنده هست، مشكل بى‏وزنى وجود دارد، اشعّه‏هاى كيهانى خطرناك است، يك شب براى سير در آسمان‏ها كوتاه است و اگر كسى بخواهد در فضا سير كند، بايد سرعتى شبيه سرعت نور يا بيشتر داشته باشد، براى فرار از جاذبه بايد سرعتى معادل 40000 كيلومتر در ساعت داشت و امثال اينها.
پاسخ اجمالى شبهات اين است: اصل معراج در قرآن و روايات متواتر آمده(10) و آنچه مهم است، ايمان به اصل آن است وايمان به جزئيّاتش ضرورى نيست.(11) از طرفى معجزه بايد عقلاً محال نباشد و چون معراج از معجزات پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله است، مشمول قواعد كلّى همه‏ى معجزات مى‏شود.
بقيّه‏ى مشكلات وشبهات نيز با توجّه به قدرت الهى قابل حلّ است. علاوه برآنكه امروزه كه انسان، هواپيما و قمرمصنوعى وسفينه‏هاى فضايى به كرات ديگر مى‏فرستد، پذيرفتن معراج آسان است.
چنانكه قرآن، جابه‏جايى تخت بلقيس را از كشورى به كشور ديگر در يك چشم به هم زدن مطرح مى‏كند كه اين مسأله، مشكل طىّ مسافت را حلّ مى‏كند.
بنابراين، معراج لغو نيست، بلكه اسرارى قابل توجّه دارد.
معراج، اردوى خصوصى و بازديد علمى پيامبر بود، وگرنه خداوند بى‏مكان است.
عبوديّت، مقدّمه‏ى پرواز است و عروج، بى‏خروج از صفات رذيله، ممكن نيست.
انسان اگر هم به معراج برود، باز «عبد» است. پس درباره‏ى اولياى خدا غلوّ نكنيم.
10) بحار، ج 18، ص 282 - 410.11) البتّه بعضى روايات، مجعول است، مثل مشاهده‏ى خدا در حال جسم بودن، و برخى قابل قبول است با توجيه و تأويل، مانند: ديدار اهل بهشت و جهنّم و برخى هم بدون تأويل، پذيرفتنى است.

شبهات وهابیت پیرامون معراج پیامبر (ص)


سوال :
معراج پيامبر اسلام در ليلة الاسراء، معراج روحانى بود نه جسمانى، و جسمانى بودن معراج پيامبر اسلام علاوه بر اينكه دليلى بر آن نداريم، محال عقلى نيز مى باشد؟

جواب اجمالى:
اگر مراد از محال بودن، محال ذاتى باشد، مسئله بالا بردن حضرت عيسى(ع) به سوى آسمان، معاد جسمانى است. و همچنين معراج هايى كه در امت هاى پيشين بوده، نشانه امكان ذاتى آن است، و اگر مراد، محال وقوعى است، گذشته از آيات قرآنى، روايات متواتره، تأييد گروههاى زيادى از مسلمين، و راويانى چون ابن عباس، و...، دليل وقوع معراج جسمانى است، و فوائد عظيمى هم بر آن مترتب بوده است. پس هم دليل داريم; و هم محال نيست.
جواب تفصيلى :

براى روشن شدن پاسخ اين شبهه، نكاتى را تحت عنوان مقدمه بيان مى داريم.

1ـ معناى معراج: عروج به معناى بالا رفتن است. به شبى كه دعا بالا رود ليلة المعراج گويند.[1] و نيز حركت (با جسم) در زمين و بر روى زمين را گويند،[2] و اسار و اسراء به معناى راندن است، يا سير در شب را گويند[3]، و معناى روح و جسم هم روشن است، و راغب اصفهانى روح را به معناى نفس گرفته است.[4]

2ـ تاريخ معراج: در بين مورّخين اختلاف است بعضى آن را در سال دهم بعثت شب 27 رجب دانسته اند[5].

3ـ معراج در امت هاى پيشين: عقيده به معراج كم و بيش در اديان ديگر هم وجود دارد، از جمله در مورد حضرت عيسى در اناجيل «موجود و مورد قبول مسيحيان» مثل انجيل مرقس باب 6 و انجيل لوقا باب 24 و انجيل يوحنّا باب 21 مى خوانيم كه عيسى پس از آنكه به دار آويخته وكشته و دفن شد، از ميان مردگان برخاست و بعد از چهل روز زندگى در ميان مردم به آسمان صعود نمود و با روح و جسم به معراج هميشگى رفت، و از بعضى از روايات استفاده مى شود كه بعضى از پيامبران پيشين نيز داراى معراج بوده اند.[6]

4ـ اقسام محال: همچنان كه ممكن اقسامى دارد در مقابل آن محال هم اقسامى دارد:

محال يا ذاتى است يا وقوعى، محال ذاتى آن است كه ذاتاً چيزى ممكن نباشد مثل جمع نقيضين و ضدين، و محال وقوعى آن است كه در وقوع آن فائده اى نباشد، و از حكيم آن كار واقع نشدنى باشد.[7]

بعد از اين مقدمات براى صحت و سقم ادّعاى فوق ابتدا مسئله معراج را از ديدگاه و منظر قرآن و روايات به صورت گذرا بررسى و مورد دقت قرار مى دهيم، آنگاه بايد ديد كه معراج محال عقلى است يا نه.

الف) معراج در قرآن: در دو سوره قرآن مسئله معراج مطرح شده است.

اول) سوره اسراء چنان كه مى فرمايد: «سبحان الذى اسراى بعبده ليلاً من المسجد الحرام» پاك و منزه است خدايى كه بنده اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه گرداگردش را پربركت ساختيم برد، تا آيات خود را به او نشان دهيم، او شنوا وبينا است.[8]

كلمه "عبد" نشان مى دهد[9]، كه اين سفر در بيدارى و اين سير، جسمانى بوده است، چون وقتى گفته مى شود فلان شخص را به فلان نقطه بردم يعنى خودش را با همان جسم و روح، نه اينكه در عالم خواب و خيال برده مگر قرينه اى برخلاف باشد، و چنين سيرى، از مسجدالحرام تا بيت المقدس (حدود يكصد فرسخ) در صورتى يك ارزش و معجزه حساب مى شود كه با جسم بوده باشد.

دوم) سوره ى نجم، چنان كه خداوند مى فرمايد: «و بار ديگر او را مشاهده كرد نزد سدرة المنتهى كه جنّة المأوى در آنجا است، در آن هنگام كه چيزى، (نور خيره كننده اى) سدرة المنتهى را پوشانده بود و چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان ننمود، او پاره اى از آيات و نشانه هاى بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد»[10] اين آيات كه به گفته اكثر مفسران از معراج سخن مى گويند[11]بخوبى نشان مى دهد كه اين حادثه در بيدارى و به صورت جسمانى بوده است. مخصوصاً جمله «ما زاغ البصر و ما طغى»[12] چشم پيامبر (صلى الله عليه وآله) دچار خطا و انحراف و طغيان نشد، ظاهرش چشم ظاهرى و جسمانى است چنان كه زمخشرى مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه وآله)دو بار جبرئيل را به صورت واقعى ديد، يك بار در زمين و بار ديگر در آسمان.[13]

ب) روايات: روايات زيادى درباره معراج داريم كه بسيارى از علماى اسلام، تواتر يا شهرت آن را تصديق كرده اند،[14] كه براى نمونه به دو روايت مختصر، از طريق فريقين اشاره مى شود:

اول) امام باقر (عليه السلام)در ضمن روايتى كه طولانى است فرمود: «و لكنّه اسرى به... و اشار بيده الى السماء» و لكن پيامبر را از مسجدالحرام تا آسمان ها سير داد.[15]

دوم) زمخشرى حديثى را نقل نموده است كه در قسمتى از آن چنين آمده است: «و قد عرج به الى السماء فى تلك اليلة... و انه لقى الانبياء و بلغ البيت المأمور و سدرة المنتهى» در حالى كه سير داده شده بود بسوى آسمان در اين شب و عجائب آسمان به او نشان داده شده، و انبياء را ملاقات نموده بود و تا بيت المأمور و سدرة النتهى سير نمود.[16] در اين حديث "عرج به" به معراج جسمانى اشاره دارد، از اينجا معلوم مى شود روايتى كه فقط دلالت بر معراج روحانى دارد، چون مخالف ظاهر قرآن مى باشد، قابل اعتماد نيست. حال بايد بررسى كرد كه آيا مراد از محال عقلى بودن، محال ذاتى است؟ كه خلاف ظاهر قرآن و روايات متواتره است كه خبر از وقوع آن مى دهند، كه بالاتر از امكان ذاتى است، و همچنين وقوع معراج جسمانى درامت هاى گذشته مؤيد امكان ذاتى آن مى باشد، چنان كه در مقدمه ذكر شد، بر فرض، كه كسى بگويد كتاب هاى اديان قبلى تحريف شده اند، صريح قرآن اين است كه خداوند حضرت عيسى را به آسمان برد «بل رفع اللّه اليه» و مفسرين اهل سنت از جمله زمخشرى[17]اين را قبول دارند، اين مسئله امكان ذاتى قضيه را به اثبات مى رساند، و پرسشگر سؤال فوق را هم با اين سؤال روبرو مى كند، كه شما چگونه مسئله معاد جسمانى و بالا بردن عيسى را توجيح مى كنيد؟ هر جوابى داديد، ما هم در معراج جسمانى همان جواب را مى دهيم.

و اگر مراد محال وقوعى باشد مى گوئيم گذشته از اخبار قرآن و روايات، خود انكار معراج توسط مشركين در صدر اسلام، و به اين بهانه پيامبر را كوبيدن و زير سؤال بردن، به خوبى مى رساند، كه اين مسئله واقع شده است و به صورت جسمانى هم بوده است، چرا كه آنها در مقابل خواب و مكاشفه، و معراج روحانى كه اين همه سر و صدا نمى كردند[18] و مخالفت نشان نمى دادند، حتى بعضى از دانشمندان غربى هم به معراج جسمانى اعتراف دارند، چنان كه گيدرگيو مى گويد: «محمد در سفر معراج به جايى رسيد كه صداى قلم را مى شنيد... ولى او را نمى ديد، زيرا هيچكس نمى تواند خدا را ببيند ولو پيغمبر باشد»[19].

فوائد عظيمى هم بر آن مترتب بوده، زيرا خداوند مى خواسته فرشتگان و ساكنان آسمانش را با قدم گذاشتن پيامبر (صلى الله عليه وآله)در ميان آنها احترام كند و نيز از شگفتى هاى عظمتش بر پيامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت براى مردم بازگو كند، چنان كه خود قرآن تصريح دارد «لنريد من آياتنا»[20]. پس نتيجه اين شد كه مسئله معراج جسمانى از نظر عقلى غير ممكن نيست، و با توجه به دلائل قرآنى و روايى، بايد آنرا پذيرفت، چنان كه امامى، زيديه، و معتزله قبول دارند و ابن مسعود، و جابر و حذيفه و انس و عائشه و ام هانى نقل نموده اند.[21]

والسلام
------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ حسين راغب اصفهانى، المفردات (دفتر نشر الكتاب، دوم 1404 هـ) ص 329.
[2]ـ همان ص 247.
[3]ـ احمد سياح، فرهنگ جامع (تهران: كتاب فروشى اسلام، 1354) ج 2 - 1، ص 690.
[4]ـ المفردات (پيشين) ص 205.
[5]ـ آية اللّه مكارم شيرازى. همكاران، تفسير نمونه (تهران: دارالكتب الاسلامية، نهم، 1370) ج 12، ص 14.
[6]ـ تفسير نمونه (پيشين) ج 12، ص 15.
[7]ـ شيخ محمد رضا مظفر، بداية المعارف الالهية، شرح از محسن خرازى (قم: مؤسسه النشر الاسلامى، اول، 1366) ص 214.
[8]ـ سوره اسراء، 1.
[9]ـ تفسير نمونه (پيشين) ج 12، ص 9.
[10]ـ نجم، 18 - 13.
[11]ـ تفسير نمونه (پيشين) ج 12، ص 12، و ر،ك: محمود زمخشرى، الكشاف (بيرت: دارالكتاب العربى، سوم، 1407) ج 4، ص 419.
[12]ـ نجم، 17.
[13]ـ همان ص 419.
[14]ـ تفسير نمونه (پيشين) ج 12، ص 12.
[15]ـ محسن فيض كاشانى، تفسير صافى (بيروت: مؤسسّة الاعلمى مطبوعات) ج 3، ص 166 - 171.
[16]ـ الكشاف، (پيشين) ج 2، ص 647.
[17]ـ همان ج 1، ص 159.
[18]ـ ر،ك: الكشاف (پيشين) ج 2، ص 647. و ر،ك: تفسير نمونه (پيشين) ج 12، ص 15.
[19]ـ تفسير نمونه (پيشين) ج 2، ص 16، نقل از «محمد پيامبرى كه از نو بايد شناخت» ص 125.
[20]ـ اسراء، 1.
[21]ـ ر،ك: علامه محمد حسن طباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن (تهران: دارالكتب الاسلامية، چهارم، 1362) ج 13، ص 31.

سلام. در رابطه با بحث معراج، انيشتين به حديثي اشاره مي كنه و مي گه كه پيامبر قبل از اينكه به معراج برن به يك كوزه آب برخورد مي كنن و اون كوزه آب ميفته و آب از كوزه بيرون ميريزه وموقعي كه از معراج بر مي گردن مي بينن كه هنوز از كوزه داره آب ميريزه بيرون و اعتقاد داره كه اين مسئله با نظريه نسبيت همخواني داره و به قول نظريه نسبيت اگه بتوني با سرعت نور حركت كني زمان متوقف ميشه.

سلام. در رابطه با بحث معراج، انيشتين به حديثي اشاره مي كنه و مي گه كه پيامبر قبل از اينكه به معراج برن به يك كوزه آب برخورد مي كنن و اون كوزه آب ميفته و آب از كوزه بيرون ميريزه وموقعي كه از معراج بر مي گردن مي بينن كه هنوز از كوزه داره آب ميريزه بيرون و اعتقاد داره كه اين مسئله با نظريه نسبيت همخواني داره و به قول نظريه نسبيت اگه بتوني با سرعت نور حركت كني زمان متوقف ميشه.

با سلام
باید بررسی بشه سوخت چهارپایی که با سرعت نور حرکت میکنه چی میتونه باشه!

راستی این اشارات انیشتن منبع و مدرک ثبت شده ای دارند یا تنها از الهامات غیبی به مسلمین هستند؟

باید بررسی بشه سوخت چهارپایی که با سرعت نور حرکت میکنه چی میتونه باشه!

سلام عليكم

حديث معراج يك حديث متواتر است ولي در حواشي اين عروج تفاوت هائي مشاهده ميگردد
و نميدانم جناب بي نشان گرامي
در كدام حديث معراج آمده كه پيامبر بر چهارپا سوار بودند و بوسيله آن به معراج رفتند شما بفرمائيد.

در مورد نظريه بعد چهارم و نظيه نسبيت هم بهتر است دانشمندان فيزيك نظر بدهند.

ياحق

سلام عليكم

حديث معراج يك حديث متواتر است ولي در حواشي اين عروج تفاوت هائي مشاهده ميگردد
و نميدانم جناب بي نشان گرامي
در كدام حديث معراج آمده كه پيامبر بر چهارپا سوار بودند و بوسيله آن به معراج رفتند شما بفرمائيد.

در مورد نظريه بعد چهارم و نظيه نسبيت هم بهتر است دانشمندان فيزيك نظر بدهند.

ياحق

سلام بر شما

من فکر میکردم همه با جناب براق آشنایی داشته باشن:
http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=4687

از همین لینک:

براق‌، نام‌ مركوب‌ پيامبر(ص‌) در سفر معراج‌. براق‌ از مصدر «بَرق‌»، به‌ معناي‌ درخشش‌ و آذرخش‌ است‌. در غالب‌ آثار لغوي‌ به‌ اطلاق‌ اين‌ نام‌ بر مركوب‌ پيامبر(ص‌) در معراج‌ به‌ سبب‌ سرعت‌ شگفت‌انگيز يا درخشندگى‌ بسيار آن‌ اشاره‌ شده‌ است‌ (مثلاً نك: جوهري‌، 3/1448؛ ابن‌ منظور، ذيل‌ بَرَق‌َ؛ ابن‌ اثير، 1/120).
در كهن‌ترين‌ روايات‌ موجود از واقعة معراج‌، از مركوب‌ پيامبر(ص‌) در اين‌ سفر ياد شده‌ است‌؛ گرچه‌ در جزئيات‌ موضوع‌ اختلاف‌ بسيار است‌. مدلول‌ بيشتر روايات‌، آن‌ را جانوري‌ سپيدرنگ‌ با جُثّه‌اي‌ ميان‌ استر و درازگوش‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ نزديك‌ رانهايش‌ دو بال‌ داشته‌، و به‌ اندازة دورترين‌ جايى‌ كه‌ مى‌ديده‌، گام‌ برمى‌داشته‌ است‌ (نك: احمد بن‌ حنبل‌، 3/148، 5/394؛ بخاري‌، 4/133، 5/67؛ ابن‌ هشام‌، 2/38؛ ابن‌ سعد، 1/214). در برخى‌ روايتهاي‌ ديگر، جزئيات‌ بيشتري‌ از اوصاف‌ براق‌ و به‌ ويژه‌ آرايش‌ خاص‌ زين‌ و برگ‌ او آمده‌ است‌ (مثلاً نك: يعقوبى‌، 2/26؛ كلينى‌، 8/376؛ ابوالفتوح‌ رازي‌، 12/128، 130؛ طبرسى‌، 111-112). در پاره‌اي‌ روايات‌ ديگر، تنها به‌ نام‌ براق‌ به‌ عنوان‌ مركوب‌ پيامبر(ص‌) در معراج‌ بدون‌ هرگونه‌ توصيف‌ اشاره‌ شده‌ است‌ (نك: بلاذري‌، 1/255؛ طبري‌، 8/4؛ قس‌: ابن‌ اسحاق‌، 297، كه‌ تنها از «فرس‌ ابلق‌» نام‌ برده‌ است‌). همچنين‌ گفته‌اند كه‌ براق‌ مركوب‌ پيامبران‌ بوده‌ (ابن‌ هشام‌، ابن‌ منظور، همانجاها؛ نيز نك: ازهري‌، 9/133)، و به‌ ويژه‌ ابراهيم‌ خليل‌(ع‌) با آن‌ به‌ زيارت‌ بيت‌الحرام‌ رفته‌ است‌ (طبري‌، 8/5؛ دميري‌، 1/107)، اما در غالب‌ روايات‌ از قول‌ جبرائيل‌ - كه‌ براق‌ را در آغاز سفر نزد رسول‌ خدا(ص‌) آورد - آمده‌ است‌ كه‌ پيامبر(ص‌) نزد خداوند از همة كسانى‌ كه‌ پيش‌تر بر براق‌ سوار شده‌اند، برتر و محبوب‌تر است‌ (نك: ابن‌ هشام‌، ابن‌ سعد، همانجاها؛ نيز نك: عياشى‌، 2/277؛ قمى‌، 2/3).

==================

با فرمایش شما موافقم، اگر اجازه میدادیم دانشمندان در موضوعات تخصصی نظر دهند حال روزمان بهتر از این بود

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم

بله ظاهرا براق در روايات اهل سنت و در بين روايات شيعه متعدد آمده

در وصف براق گفته اند: چهار پايى است كه صورتش مانند صورت انسان و گوشهايش مانند گوش فيل و موهاى گردنش مانند موهاى گردن اسب و پاهايش مانند شتر (يا آهو) و دمش مانند دم گاو است .
و گويند: در رانهايش دو بال است كه پاهايش را مى پوشاند. و آن را به خاطر رنگ درخشان يا نور درخشنده يا سرعت سيرش براق گويند.((كشف الغمة ))

شيخ صدوق رحمة الله در كتاب ((امالى )) به سندش از عبدالرحمن بن غنم روايت كرده كه گفت :
جبرئيل مركبى براى رسول خدا صلى الله عليه و آله آورد كوچكتر از استر و بزرگتر از درازگوش كه پاهاى آن از دستهايش بلندتر بود و طول گامش به اندازه ديد چشم بود، چون پيامبر صلى الله عليه و آله خواست سوار شود حيوان چموشى كرد، جبرئيل گفت : اين محمد است ! پس چنان تواضع كرد كه به زمين چسبيد... پيامبر صلى الله عليه و آله سوار شد، هرگاه فرود مى آمد دستهايش بلند و پاهايش كوتاه مى شد و چون بالا مى رفت پاهايش ‍ بلند و دستهايش كوتاه مى شد، در تاريكى شب بر كاروانى از شتران كه بار حمل مى كردند گذشت و شتران از صداى بال زدن براق رم كردند، و مردى كه در آخر قطار شتران بود غلامى را كه در جلو حركت مى كرد صدا زد: فلانى ! شتران رم كردند و فلان شتر بارش را انداخت و دستش شكست . و اين كاروان مال ابوسفيان بود.

و فكر نميكنم با اين مشخصات اين حيوان يك حيوان مادي باشد و بحث خوراك و سوخت آن مطرح باشد.

در بين عوالم عالم مشهوري است بنام "عالم مثال " كه برزخى است بين "عالم ارواح" و "عالم اجسام" يا به قول ديگر حد فاصل میان دنیا و آخرت است
و

این عالم مادی نیست ولی برخی از خصوصیات ماده را دارد، از جمله شکل و وضع و بُعد و ...
در واقع این عالم با عالم برزخ یکی است که فلاسفه از آن تعبیر به عالم مثال کرده اند، زیرا حد فاصل بین عالم ماده و عالم مجردات می باشد.

براق نيز با توجه به مختصات عالم مثال و چند و چون سير در واقعه معراج بايد موجودي باشد در "عالم مثال"

"براق" هم تمثال ظاهري يك حيوان چهارپاي مادي را دارد ولي از آنچه كه روايت شده بر مي آيد
كه مركوبي ذي شعور است و شان حيوان مادي را ندارد.

والا معراج جاي حيوان كه هيچ حتي جاي انسانهاي گناهكار و يا حتي مومنين آنها هم نيست.

ومن الله التوفيق

ياحق

داستان معراج وصعود محمد به آسمانها ساختگی و فاقد مبنای علمی است

به معراج برآیید چو از آل رسولید رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید(مولوی)

دوست عزیز غلام علی نوری!!
مشکل شما اینه که فیزیک رو به متا فیزیک ربط میدی
و متاسفانه هیچکدام از دوستان به تفاوت این دو اشاره نکردند
اگه این موضوع رو تو فروم فلسفه iran-eng مطرح میکردی بلافاصله میگفتن که داری راه رو اشتباه میری
اصلا بگو ببینم! مسائل عرفانی رو چطور با نظریات انیشتین تحلیل میکنی؟

شما که ادعا داری همه چی باید با قوانین فیزیک جور باشه بگو ببینم
چطور میتونی رویای صادقه(که حتما واست اتفاق افتاده) رو با فیزیک توضیح بدی؟!
شما قران رو قبول داری؟
وقتی قران میگه اجنه میومدن تو عرش الهی فضولی میکردن بعد ما با تیر شهاب جلوشونو گرفتیم
این یعنی اجنه مسیر زمین و اسمان هفتم رو در زمانی کوتاه تر از طول عمرشون(فکر نکنم از 50000 بیشتر باشه) طی میکردن
و میدونیم که اگه با سرعت نور حرکت کنیم در این مدت همون بتونیم از منظومه شمسی خارج بشیم
(این رقم رو برای مثال عرض کردم)

پس حرکت با سرعتی بالا تر از نور هم ممکنه

هر چند من فکر میکنم طی مسافت در این معراج زمانی نبرده

مگه شما قرآن رو قبول نداری؟(اگه نداری اول برو اون موضع رو واس خودت ثابت کن)

وقتی قرآن میگه خدا میتونه کن فیکون کنه
یعنی اگه اراده کنه بدون طی زمان اون کار انجام میشه

اصلا جبرئیل چطور همش از عرش الهی میومده پایین به پیامبر وحی میرسونده؟!

شاید بگی اونا جسم ندارن
خوب امکان داره پیامبر هم در مدت معراج از حالت مادی خارج شده باشه
بعد به همون حالت باز گشته باشه (همون طور که در قیامت . . .)

شما با این تفکر کل دین رو از وحی گرفته تا ایات قران زیر سوال بردی
چرا که بسیاری از مفاهیم دینی به ارتباط عرش با عرض مربوط اند

شاید علم بشر هنوز به اثبات آن نرسیده است.

خیلی از وقایعی هست که اتفاق می افته ولی دلیل علمی هنوز برای آن یافت نشده است

[FONT="Book Antiqua"]با سلام خدمت همه بزرگواران

ببینید فرق هست بین یک امر ناممکن و یک امری که دلیلش رو نمیدونیم.

امیدوارم این دو موضوع رو دوستان با هم اشتباه نگیرند. برای نزدیک شدن ذهنتون به منظورم مثال زیر رو در نظر بگیرید:

مثلن ممکنه ما دانش ریاضیتون هنوز در حدی نباشه که بدونیم عبارت زیر درسته یا نه:

Ln(X+4)/Ln(43.43)=Exp(3.4)+X

اما با دانسته های ریاضی فعلیمون میدونیم بدون شک عبارت زیر غلط هست:
2+2=5
پس اینکه ما دانش ریاضیمون در تشخیص درستی یا نادرستی عبارت اول ناکارآمد هست دلیل بر این نیست که در مورد عبارت دوم که اطمینان داریم غلطه اظهار نظر نکنیم.
-------------------------

بنابراین اگر فیزیک به ما بگه که محال ممکنه از دید قوانین فیزیکی معراج اتفاق افتاده باشه(اگر بگه) ، دیگه فرقی نمیکنه که فیزیک میتونه مثلن رویای صادقه رو توضیح بده یا خیر.

امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.

ببینید فرق هست بین یک امر ناممکن و یک امری که دلیلش رو نمیدونیم.

سلام عليكم و رحمه الله

منظورتان كاملا واضح است
حال عرض بنده را توجهي بفرمائيد.

اگر كسي بواسطه آنكه مطلبي را نميداند و بواسطه ندانستن آنرا ناممكن بپندارد
آنگاه اين مساله دال بر آن است كه ناممكن وجود خارجي ندارد ؟

بله در باورهاي اين شخص آن امر ناممكن است

و اگر بتواند اثبات كند باورهاي او دقيقا مطابق با همه حقايق موجود در عالم هستي است پس ناممكن موجود در ذهن او براي همگان تبديل به يك حقيقت غير قابل انكار ميشود.

و اگر اين گونه نيست و نادانسته هاي او از عالم هستي بيشتر ازدانسته هاي اوست پس

عقل و منطق حكمي اينچنين را صادر ميكند كه :

شايد در آن نادانسته هاي من حقيقتي وجود داشته باشد كه دانسته ها و حتي باورهاي من را نقض كند و تغئير بدهد.

موفق باشيد

غلامعلی سلام ...

در تموم صحبتاتون از نسبیت خاص و عام حرف زدین ....
چه شد که برادر یهودی جناب انیشتن خان که بعدا هم با خیلی از علمای مذهبی ما خوش و بشی هم داشتن و یه جور ارادتشون رو به اسلام نشون دادن تونستن نسبیت عام و خاص رو بیان کنن ...

ایشان گفتن وقتی جسمی a حرکت میکنه و بر روی این جسم جسم دیگری به نام b قرار داره که با آن هم جهت حرکت میکنه سرعت آن ناظر نسبت به زمین میشود A+B به عنوان مثال اگر شما در قطار شروع به دویدن بکنی سرعتت نسبت به زمین با سرعت قطار جمع میشه .
ایشون یه روز تو قطار نشسته بودن و با خودشون گفتن اگر یه قطار با سرعت A حرکت کنه و اگر چراغ این قطار روشن باشه باید سرعت نور نسبت به زمین برابر بشه با a+C که در آن c سرعت نور هست ...

ولی دیدن نمیشه ... بعدش گفتن دیووووووون دیووووووون یه جای فیزیک میلنگه .... ایشون یه پتک ورداشتن و کوبوندن رو قوانین اون زمان ... ولی باید یه چیزو ثابت میگرفتن تا میتونستن فرمولی یا قانونی درست کنن ... وگرنه اگر همه چی نسبی باشه که نمیشه ...

ایشون گفتن فرض میکنیم و فرض میکنیم و فرض میکنیم سرعت نور ثابت باشه ... و از اونجا شروع کردند و شروع به تعریف مفاهیمی مانند زمان ... مکان ... جرم .... و ... کردند ... و البته همکنون نیز ثابت شده در زمان bIGBANG سرعت نور ثابت نبوده .... به عبارتی میشه گفت در تمامی زمان ها و مکان ها با توجه به مشاهدات ما زمانهایی هم بوده انذ که قوانین برادر انیشتن بر جهان حکم فرما نبودند ...

خوب .. خالا شما نیمتونی با قانون نسبیت بیای و این مساله رو بکوبونی ... جون دز زمان bIGBANG هم از اینجور اتفاق ها افتاده ...

و یه صحبت دیگر هم کرده بودی مبنی بر اینکه در حارج از جو اکسیژن وجود نداره و نمیتونسه حضرت محمد از جو خارج بشه ... در پایین ترین سطح .... خدایی که میتونه یکی رو به معراج ببره میتونه براش کپسول اکسیژن هم درست کنه :khandeh!:

سلام عليكم و رحمه الله

منظورتان كاملا واضح است
حال عرض بنده را توجهي بفرمائيد.

اگر كسي بواسطه آنكه مطلبي را نميداند و بواسطه ندانستن آنرا ناممكن بپندارد
آنگاه اين مساله دال بر آن است كه ناممكن وجود خارجي ندارد ؟

بله در باورهاي اين شخص آن امر ناممكن است

و اگر بتواند اثبات كند باورهاي او دقيقا مطابق با همه حقايق موجود در عالم هستي است پس ناممكن موجود در ذهن او براي همگان تبديل به يك حقيقت غير قابل انكار ميشود.

و اگر اين گونه نيست و نادانسته هاي او از عالم هستي بيشتر ازدانسته هاي اوست پس

عقل و منطق حكمي اينچنين را صادر ميكند كه :

شايد در آن نادانسته هاي من حقيقتي وجود داشته باشد كه دانسته ها و حتي باورهاي من را نقض كند و تغئير بدهد.

موفق باشيد

باسلام

فرمایش شما رو تا جمله قرمز رنگتون قبول دارم.

شما در واقع میگید که:
1-فرض کنیم انسانی داریم که ندانسته هایش از عالم هستی بیشتر از دانسته هایش است.

3- آگاهی یافتن بر ندانسته ها میتواند(ممکن است) دانسته هایش را تغییر دهد(یا نقض کند).

ماموقعی میتونیم از شماره 1 شماره 3 رو نتیجه بگیریم که، فرض کنیم

2- ندانسته ها و دانسته های فرد از یکدیگر مستقل نیستند.

البته شما این فرض رو بیان نکردید.اما برای نتیجه گیری 3 از 1 لازمه.

در واقع اگه ندانسته ها و دانسته ها مستقل باشند از 1 شماره 3 نتیجه نمیشه.

اما فرض شماره 2 همیشه درست نیست.
یعنی ما دانسته هایی داریم که صرف نظر از ندانسته های ما به درستی یا نادرستی اون اطمینان داریم.

فرض بفرمایید
کودکی که میدونه 2 از 4 کوچیکتره(یک حقیقت مسلم) اما علم ریاضی بسیار کمی داره. این کودک حتی اگر دکترای ریاضی بگیره هیچ وقت ،هرگز در این واقعیت که 2 کوچکتر از 4 هست تغییری ایجاد نمیشه.

در واقع دانسته هایی هستند که درستی یا نادرستی اونها مستقل از نادانسته های ماست.
حقایق مسلمی مثل گرد بودن زمین و ...
Facts

---------------------
در علم فیزیک که علمی تجربی هستش تا حالا در این عالم هیچ جسمی حتی موجی به سرعتی بالاتر از نور نرسیده. بنابراین میشه گفت اگر کسی در این عالم حتی بتونه با حداکثر سرعت حرکت کنه در یک شب نمیتونه از زمین خیلی دور بشه...

البته توجه داریم که نبود سرعتی بالاتر از سرعت نور یک حقیقت مسلم نیست. بلکه یک احتمال بسیار بسیار قوی است که تا به حال خلافش ثابت نشده. صد درصد نیست اما احتمالش خیلی خیلی بالاست.

به نظرم معراج با قوانین فیزیک سازگار نیست. البته یک پاسخ میتونه این باشه که به قول دوستمون که گفت خدا کپسول اکسیژن داده بگیم که در قوانین فیزیک هم تغییری ایجاد کرد. و خرق عادتی شده. اما بدون اینگونه تغییرات در عالم معراج غیرممکنه.

بسم الله
بنده از مسئولین محترم سایت درخواست دارم که نام تاپیک را تغییر دهند.
مطلبی که از مسلمات دین و آیت قرآن است را چطور قلم نا طاهری ساختگی میداند؟
کسی که فقط یکی از مسلمات دین اسلام را نپذیرد مسلمان از دنیا نخواهد رفت.
اینطور نیست که هر کس از روی توهمات فکری و ذهنی خود هر چه بگوید و نام گذاری کند

بسم الله
بنده از مسئولین محترم سایت درخواست دارم که نام تاپیک را تغییر دهند.
مطلبی که از مسلمات دین و آیت قرآن است را چطور قلم نا طاهری ساختگی میداند؟
کسی که فقط یکی از مسلمات دین اسلام را نپذیرد مسلمان از دنیا نخواهد رفت.
اینطور نیست که هر کس از روی توهمات فکری و ذهنی خود هر چه بگوید و نام گذاری کند

با سلام .
این پست من که حذف میشه ولی جناب توحید خان :
پس آزادی بیان چی میشه . یه آدمی اصلا نظرش این هست که معراجی تو کار نبوده ... میاد و نظرش رو ارایه میکنه ... من و دیگران هم نظرمون رو در موردش میگیم ... آخر سر هم یا ما یه چیزی میفهمیم یا طرف مقابلمون یه چیزی میفهمه ... آیا یکی از شرایط این سایت این هست که هر کی میخواد بیاد توش حتما مسلمون باشه ... ممکنه اصلا طرف مسیحی باشه ... مگه اسلام چیزی کم داره که اینجوری میخواین عمل کنین ... کفر متحرک هم به اسلام ختم میشه و اسلام راکد به کفر ...

با سلام .
این پست من که حذف میشه ولی جناب توحید خان :
پس آزادی بیان چی میشه . یه آدمی اصلا نظرش این هست که معراجی تو کار نبوده ... میاد و نظرش رو ارایه میکنه ... من و دیگران هم نظرمون رو در موردش میگیم ... آخر سر هم یا ما یه چیزی میفهمیم یا طرف مقابلمون یه چیزی میفهمه ... آیا یکی از شرایط این سایت این هست که هر کی میخواد بیاد توش حتما مسلمون باشه ... ممکنه اصلا طرف مسیحی باشه ... مگه اسلام چیزی کم داره که اینجوری میخواین عمل کنین ... کفر متحرک هم به اسلام ختم میشه و اسلام راکد به کفر ...

بسم الله
علیک سلام و رحمه الله
برادر بزرگوارم هر کاری راه و روشی دارد.کسی مخالف آزادی بیان نیست این سایت برای پرسش و پاسخ و شبهات دینی است.شما یا هر کسی دیگری که در مورد هر کدام از مسلمات دین یا هر چیزی دیگری سوالی دارید یا حتی اینکه درست متوجه نشدید می آیید و سوال خودتون را مطرح می کنید و کارشناس پاسخ می گوید.مثلا در مورد همین معراج،میشد پرسید کیفیت معراج چگونه بوده است یا سوالاتی در مورد معراج دارم یا .... نه اینکه این مسئله به این مهمی را که در قرآن آیه داریم بیایم داستان بنامیم و بگوییم ساختگی است!!
به نظر شما این طرح سوال درست است؟ یا توهین به دین و ساختگی خواندن قران و نعوذ بالله به خدا افتراء و تهمت زدن؟ پرسش کردن هم آدابی دارد.کی مخالف نقد و بررسی است شما معراج که هیچ بیا بگو خدا را برایم اثبات کنید.تا کارشناس مربوط جواب دهد.بالاتر از خدا که نداریم.به هر حال اینجا سایت دین و قران و اسلام هست نباید به هیچ یک از مفاد آن توهین شود و داستان و دروغ پردازی خوانده شود. بعلاوه اینکه بنده به پست شما کاری ندارم و اصلا چیزی از شما نخواندم بلکه با نام داستان معراج ساختگی است اعتراض دارم.خیر ببینید


بسم الله
علیک سلام و رحمه الله
برادر بزرگوارم هر کاری راه و روشی دارد.کسی مخالف آزادی بیان نیست این سایت برای پرسش و پاسخ و شبهات دینی است.شما یا هر کسی دیگری که در مورد هر کدام از مسلمات دین یا هر چیزی دیگری سوالی دارید یا حتی اینکه درست متوجه نشدید می آیید و سوال خودتون را مطرح می کنید و کارشناس پاسخ می گوید.مثلا در مورد همین معراج،میشد پرسید کیفیت معراج چگونه بوده است یا سوالاتی در مورد معراج دارم یا .... نه اینکه این مسئله به این مهمی را که در قرآن آیه داریم بیایم داستان بنامیم و بگوییم ساختگی است!!
به نظر شما این طرح سوال درست است؟ یا توهین به دین و ساختگی خواندن قران و نعوذ بالله به خدا افتراء و تهمت زدن؟ پرسش کردن هم آدابی دارد.کی مخالف نقد و بررسی است شما معراج که هیچ بیا بگو خدا را برایم اثبات کنید.تا کارشناس مربوط جواب دهد.بالاتر از خدا که نداریم.به هر حال اینجا سایت دین و قران و اسلام هست نباید به هیچ یک از مفاد آن توهین شود و داستان و دروغ پردازی خوانده شود. بعلاوه اینکه بنده به پست شما کاری ندارم و اصلا چیزی از شما نخواندم بلکه با نام داستان معراج ساختگی است اعتراض دارم.خیر ببینید

با سلام خدمت شما برادر بزرگوار .
من خانومم ... جناب توحید خان ... اونقدر من تو این سایت مطلب نوشتم و نه توهینی بوده و نه افترایی ... فقط یک نوع طرز دید بوده ... و دوستان اونو پاک کردن که خسته شدم ... راستش رو بگم این سایت اگر ببینه مطالب اونجور که میخواد جلو میره اجازه ادامه بحث رو میده ... در غیر این صورت پست رو سریعا قفل میکنن ... خوب این یعنی چی !!! یعنی فقط یک نوع طرز دید وجود داره و فقط ماییم که داریم درست میگیم .

در مورد پست فوق هم تا حدودی با شما موافق و تا حدودی با شما مخالفم ... علم از به چالش کشیدن هست که بوجود میاید ... تمامی علوم تجربی بر اساس به چالش کشیدن ها بوجود آمده ... من رشتم الکترونیک هست وقتی شما به یک ترانزیستور یه سیگنال ضربه میدید رنج کامل پاسخ فرکانسی اونو میگیرید ... وقتی کسی رو عصبانی میکبنید ... در آشفتگی های صورتش پی به عمق اخلاق و شخصیت طرف میبرید ... دوستانی که اینگونه عمل میکنند نیاز به نوعی پاسخ محکم و همه جانبه برای پاسخشون دارند ... اگر آنگونه که شما سوال پرسیدید سوال را تغییر میدادند ... یا کارشناسان جواب قانع کننده ای به ایشان نمیدادند ... یا بحث ایشان جدی گرفته نمیشد ... در حقیقت این توع سوال پرسیدن مشگلی است که اثبات علوم و قوانین تجربی باعثش بوده اند ....

به هر حال تقریبا هر موضوعی که من سعی کردم در این سایت ایجاد کنم توسط مدیر سایت حذف شده ... اگر دوست داشتین شما موضوعی با عنوانی مثله " آزادی بیان و رعایت تقدیس مقدسات " ایجاد کنید تا بتوانیم موضوع را در آنجا پی گیری کنیم ... چون ادامه این بحث خارج از حوصله این موضوع هست .... و دوستان از موضوع پرت میشوند .

موضوع قفل شده است