·▪▪••●●::پاسخگویی به سوالات عاشورایی:::●●••▪▪··

تب‌های اولیه

172 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باسلام وعرض ادب

يه سوالي ذهنم رو درگير كرده مگه مختار قتله امام حسين(ع) رو نكشت پس چرا در قسمتي از دعاي ندبه گفته شده اين الطالب بدم المقتول بكربلاء؟؟

باسلام وعرض ادب

يه سوالي ذهنم رو درگير كرده مگه مختار قتله امام حسين(ع) رو نكشت پس چرا در قسمتي از دعاي ندبه گفته شده اين الطالب بدم المقتول بكربلاء؟؟

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی عزاداری ها

در رابطه با این سوال باید عرض کنم،طبق عقاید شیعه و روایات رسیده امام زمان(عج) بعد از ظهور هم از قاتلان و ظالمین در حق اهل بیت(ع) انتقام خواهد گرفت و هم از کسانی که در زمان ظهور در قید حیات بوده و به جنایت و ظلم دشمنان اهل بیت(ع) راضی هستند،توضیح اینکه:

در ادبيّاتِ معارفِ شيعه، چنين آمده است كه: پس از ظهور حضرت مهدي (عج) عده اي از خالص ترين مؤمنان و پليدترين كافران به دنيا «بازگشت» مي نمايند. چنين بازگشتي را «رَجعت» مي نامند و صرفاً شاملِ همان افرادي است كه ايمان يا كُفرشان در بالاترين درجه باشد و اگر شخصي به اين ميزان نرسيده باشد، در زُمرة «رَجعت يافتگان» نخواهد بود.[1]

در ضمن جاي ترديد نيست كه ستمگران به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، مصداق كُفر و شرك اند؛ تا جائي كه در احاديث آمده است:
«هر كس در كفر دشمنان و ستمگران به ما اهل بيت شك كند، كافر است»![2]

با در كنار هم قرار دادنِ اين پيام و روايت پيشين، نتيجه مي گيريم اين افراد ـ حتماً ـ به دنيا بازگشت كرده و به دست يداللهيِ حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ به گوشه اي از جزايِ دنياييِ بَرخي اعمال خود مواجه مي شوند.

همچنین خداوند از افرادي كه به شهادت امام حسين(ع)رضايت دارند، به وسيله امام مهدي(ع) انتقام مي‌گيرد. ما در زيارت امام حسين(ع) هم به قاتلان نفرين مي‌كنيم و هم به كساني كه هر چند در جنگ شركت نداشتند، ولي اين عمل را پسنديده و پذيرفتند.

در روايتي از امام رضا(ع) نقل شده كه راوي مي‌گويد: "از امام در رابطه با كلام امام صادق(ع) پرسيدم كه مي‌فرمايد: قائم(عج) فرزندان قاتلان امام حسين(ع) را مي‌كشد، اين كلام با آيه "وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى" چگونه معنا مي‌شود؟ فرمود: اينها راضي به فعل پدران بوده و به آن افتخار مي‌كنند، و كسي كه راضي به فعلي باشد مانند كسي است كه انجام داده است. (3).شايد بتوان گفت آنچه حقيقت فعلي آدمي را شكل مي‌دهد، همان نيات و افكار او است كه باعث تحرك انسان در مسير حالات دروني مي‌شود.

نگاهی به جنایاتی که دشمان در ماجرای کربلا مرتکب شده اند،این واقعیت را بیان خواهد کرد که انتقامی که مختار از آنها گرفت در مقابل آنهمه ظلم و جنایت بسیار ناچیز بوده است.

پی نوشتها:

[1] . انما يرجع الي الدنيا قيام القائم ـ عليه السلام ـ من محض الأيمان محضا او محض الكفر محضا. فاما من يَسوي هذين فلا رجوع لهم الي يوم الحساب. بحارالانوار، ج 6، ص 254، ب 8، ح 87؛ بحارالانوار، ج 53، ص 138.

[2] . بحار، ج 27، ص 62؛ وسايل الشيعه، ج 28، ص 345؛ اعتقادات شيخ صدوق(ره) 80ـ79.

[3]. تفسير برهان، ج4، ص559، ذيل آيه‌ي 33 اسراء.

در ادبيّاتِ معارفِ شيعه، چنين آمده است كه: پس از ظهور حضرت مهدي (عج) عده اي از خالص ترين مؤمنان و پليدترين كافران به دنيا «بازگشت» مي نمايند. چنين بازگشتي را «رَجعت» مي نامند و صرفاً شاملِ همان افرادي است كه ايمان يا كُفرشان در بالاترين درجه باشد و اگر شخصي به اين ميزان نرسيده باشد، در زُمرة «رَجعت يافتگان» نخواهد بود.[1]

ببخشيد ميشه اين قسمت رو بيش تر توضيح بديد

و اينكه من از استادم اين سوال رو پرسيدم گفتند كه كل يوم عاشورا كلارض كربلاء منظورشون اين بود كه هميشه ظالماني در طول تاريخ وجود دارن كه بايدازشون انتقام گرفته بشه. درسته؟؟

ببخشيد ميشه اين قسمت رو بيش تر توضيح بديد

با عرض سلام و ادب

در رابطه با رجعت به اختصار مطالبی خدمت شما عرض می کنم:
یکی از اعتقادات ما شیعیان اعتقاد به رجعت است،رجعت به معناى بازگشت است و مقصود از آن در اصطلاح علماى شيعه، بازگشت عده ‏اى از اموات به دنيا، پس از ظهور امام زمان (عج) و قبل از فرا رسيدن روز قيامت است.

در باره مسئله رجعت اسناد و مدارك قرآنى و بيان مفسران كه آيات بسيارى را درباره رجعت در مقام تأويل بيان كرده ‏اند و هم‏چنين احاديث بسيارى قريب به دويست روايت به طور تواتر در اين مورد موجود است به چند مورد از آيات و روايات مربوط به رجعت اشاره مى ‏شود.

الف) يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ روزى كه مبعوث گردانيم از هر امتى فوجى از آنها كه تكذيب مى ‏كنند به آيات ما پس ايشان بازداشته خواهند شد،(1). در بعضى از تفاسير مثل تفسير على بن ابراهيم آمده است. منظور از «آيات» در آيه شريفه اميرالمؤمنين و ائمه (ع) است،(2).

ب) قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ در آن حال كافران گويند پروردگارا تو دو بار ما را بميراندى و دو بار زنده كردى،(3). اين آيه درباره اهل كفر در رستاخيز است و بيان قول ايشان مى ‏باشد. على بن ابراهيم از امام صادق و امام باقر (ع) روايت كرده است كه فرمودند، اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفه ‏اى است كه پس از مردن، زنده مى ‏شوند و بازگشت مى ‏كنند آنگاه مى ‏ميرند و در قيامت زنده مى ‏شوند،(4) و آيات 243 از سوره بقره و آيه 39 از سوره يونس و به اين موضوع (رجعت) دلالت دارد.

و اما احاديث:
الف) امام صادق (ع) مى ‏فرمايد: ان الرجعة ليست بعامة و هى خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً رجعت همگانى نيست بلكه خاص است و فقط كسانى به دنيا باز مى ‏گردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند،(5).

ب) در رجعت اولين كسى كه زمين بر او شكافته مى ‏شود، امام حسين (ع) مى ‏باشد. امام صادق (ع) مى ‏فرمايد: اول من نشق الارض عنه و يرجع الى الدنيا الحسين بن على (ع) نخستين كسى كه قبر به روى او شكافته مى ‏شود و به دنيا برمى ‏گردد حسين بن على (ع) است. و همچنين در روايت آمده است كه امام باقر (ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و على رجعت خواهند كرد،(6).

از جمله سوالاتی که پیرامون موضوع رجعت مطرح است این است که چه کسانی رجعت خواهند کرد؟

اینکه چه کسانی رجعت خواهند کرد، به دو دسته روایت برخورد می کنیم
دسته ای از روایات به طور کلّی دلالت بر بازگشت مؤمن خالص و کافر و مشرک خالص دارند و دسته ی دیگر از روایات اشخاص را به طور خاص و جداگانه ذکر نموده اند. پیرامون دسته ی اول امام صادق علیه السلام چنین می فرماید:
« رجعت همگانی نیست ، بلکه خصوصی است، تنها کسانی رجعت می کنند که مؤمن خالص باشند یا مشرک خالص. »

پیرامون دسته ی دوم باید گفت که طبق روایات پیامبران ، حضرت اسماعیل صادق الوعد علیه السلام ، حضرت عیسی علیه السلام ؛ حضرت خضر علیه السلام ، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، امیرالمومنین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، سایر امامان معصوم علیهم السلام و جمعی از اصحاب با وفای پیامبر اسلام و اصحابی چون: سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر، و نیز اصحاب کهف و برخی دیگر رجعت خواهند کرد.

پى ‏نوشت‏ ها:
(1). نمل، آيه 83 .
(2). تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 69، نقل از تفسير على بن ابراهيم.
(3). غافر، آيه 11 .
(4). تفسير لاهيجى، ج 3، ص 900.
(5). ميزان‏ الحكمه، ج 4، ص 1984، ح 6941 .
(6). ميزان ‏الحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933- سفينةالبحار، ج 3، ص 315 .

و اينكه من از استادم اين سوال رو پرسيدم گفتند كه كل يوم عاشورا كلارض كربلاء منظورشون اين بود كه هميشه ظالماني در طول تاريخ وجود دارن كه بايدازشون انتقام گرفته بشه. درسته؟؟

با عرض سلام و ادب
جملة مذكور شعاري ديني و اعتقادي است، نه روايت،‌ تا اين كه گفته شود از امام معصومي صادر شده است.
اين جمله و شعار، نشان دهندة پيوستگي و تداوم خطّ درگيري حقّ و باطل در همة زمان ها و مكان هاست. هميشه و در طول تاريخ، حقّ و باطل رو در روي هم قرار دارند و اين انسان هاي آزاده هستند كه وظيفة پاسداري از حق و پيكار با باطل را برعهده دارند. بي اعتنا گذشتن از كنار حقّ و باطل، بي ديني است. نبرد عاشورا اگر چه از نظر زمان كوتاهترين درگيري در كمتر از يك روز بود، ولي از نظر امتداد، طولاني ترين درگيري با ستم و باطل است و تا هر زمان كه هر آرزومندي آرزو كند كاش در كربلا بود و در ياري امام شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) به فوز عظيم شهادت مي رسيد، ادامه دارد. كما اينكه در زيارت امام حسین(ع) به اين نكته اشاره شده است: "يا ليتنا كنّا معكم فنفوز فوزاً عظيماً".
همان گونه كه امام حسين(ع) وارث پيامبران عليهم السّلام است، پيروان عاشورايي او نيز وارث خطّ سرخ جهاد و شهادت اند و پرچم كربلا را بر زمين نمي نهند واين مسأله جوهر تشيع در بُعد سياسي است.
حضرت امام خميني(ره) در پيامي به مناسبت 17 شهريور سال 57 فرمود: "عاشورا، قيام عدالت خواهان با عده ای قليل و ايمان و عشقي بزرگ، در مقابل ستمگران كاخ‌نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن بود كه اين برنامه، سرلوحة زندگي امّت در هر روز و در هر سرزمين باشد...".[1]
اباعبدالله الحسين(ع) قيام بر ضدّ سلطة ستمگري را كه حلال را حرام مي‌كند و عهد الهي را شكسته و بر خلاف سنّت پيامبر اكرم(ص) عمل نموده، ضروري مي‌داند و مي‌افزايد: "فلكم فيّ اُسوةٌ؛[2] كار من براي شما الگو است".
گسترة زمين و زمان كربلا و عاشوراست و هميشه و همه جا با الهام از اين مكتب، در راه آزادي و عزّت بايد فداكاري نمود. جملات آخر را با كلامي از امام خميني به پايان مي بريم: "اين كلمة "كلّ يومٍ عاشورا و كلّ ارضٍ كربلا"، يك كلمة بزرگي است... همه روز بايد ملّت ما اين معنا را داشته باشد كه امروز روز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم. انحصار به يك زمين ندارد. انحصار به يك افراد نمي شود... همة زمين ها بايد اين نقش را ايفا كنند".[3]

پی نوشتها:
[1]صحيفة نور، ج 20، ص 57.
[2]تاريخ طبري، ج 4، ص 304، چاپ مطبعة الاستقامه بالقاهره.
[3]صحيفة نور، ج 9، ص 202، با استفاده و اقتباس از كتاب فرهنگ عاشورا،ذيل جملة "كلّ يومٍ عاشوار".

در مورد مستند راز(قانون جاذبه یا همون سکرت)اگر مطالبی میدونید بفرستید؟وایا این مستند علمی هست یا خیر و در مورد صحت و سقم ممنون میشم اطلاعاتی خودم ودوستان بدونن تشکر

در مورد مستند راز(قانون جاذبه یا همون سکرت)اگر مطالبی میدونید بفرستید؟وایا این مستند علمی هست یا خیر و در مورد صحت و سقم ممنون میشم اطلاعاتی خودم ودوستان بدونن تشکر

با عرض سلام و ادب

برای یافتن پاسخ سوال خود به لینک زیر مراجعه بفرمایید:

http://www.askdin.com/thread16119.html

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی بیان کرده اند که بازگشت اهل حرم علیهم السلام به کربلا در روز اربعین یک انحراف تاریخی در واقعه عاشورا است. لطفا در این مورد توضیح دهید.

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی بیان کرده اند که بازگشت اهل حرم علیهم السلام به کربلا در روز اربعین یک انحراف تاریخی در واقعه عاشورا است. لطفا در این مورد توضیح دهید.

با عرض سلام و ادب

موضوع اربعین و بازگشت اسرای کربلا در روز بیستم ماه صفر سال 61 هجری به کربلا،از جمله موضوعاتی است که اقوال متفاوتی پیرامون آن وجود دارد، از دیدگاه بسیاري از صاحب‏نظران و مورخان شیعه و اهل سنت، مبناي تاریخي چنین بزرگداشتي، ورود اهل بیت ‏به کربلا در اولین اربعین حسیني (سال 61 هجري) و دفن سرهاي مطهر شهیدان بویژه سر مقدس امام حسین (ع) در کنار پیکرهاي مطهر آنهاست.
جمعي اندک از مورخان و صاحب‏نظران نیز بر این عقیده‏ اند که نظریه یاد شده از اعتبار تاریخي لازم برخوردار نیست، بلکه مبناي بزرگداشت این روز ورود جابر و عطیه به کربلاست.

از آنجا که دفن سر مطهر در کربلا قطعا به دست مبارک امام سجاد (ع) انجام شد و ورود ایشان به همراه سرهاي مطهر شهدا به کربلا نیز فقط در بیستم صفر بود و هیچ‏یک از مورخان شیعه و سني قائل نشده ‏اند که سرهاي مطهر - مخصوصا سر مطهر امام حسین (ع) - به وسیله کسي غیر از امام سجاد (ع) دفن شده و یا این که امام سجاد (ع) در غیر بیستم صفر سال 61 بري دفن سرهاي مقدس به کربلا آمده باشد، از این رو اعتراف و تصدیق به دفن سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا توسط امام سجاد (ع) در روز بیستم صفر خود گواه و شاهدي است صادق و عالي بر آمدن اهل بیت (ع) در روز اربعین به کربلا.

تعدادی از علمایی که به صحت واقعه اربعین تصریح کرده اند عبارتند از:

1- ابو مخنف - لوط بن یحیي - معاصر با امام حسین (ع) (1)

2- شیخ صدوق، (متوفي سال 381ق.) :
«امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) و سرهاي مطهر شهیدان از دمشق خارج شد و سرهاي مقدس را در کربلا دفن کرد» . (2)
هر چند ایشان تصریح نکرده‏ اند که ورود اهل بیت (ع) در روز اربعین سال 61 ق. بوده است اما از آنجا که هیچ کس زمان دیگري را در تاریخ، براي ورود اهل بیت (ع) به کربلا به ثبت نرسانده است، در نتیجه ورود امام سجاد (ع) به همراه اهل بیت ‏به کربلا، در روز اربعین سال 61 ق. بوده است.

3- اسفرائني (متوفي 406ق.) - از علامي بزرگ مذهب شافعي - در مقتل خود تصریح مى‏ کند که اهل بیت (ع)، بیستم صفر وارد کربلا شده و با جابر ملاقات کردند. او مى ‏گوید: «و لما وصلوا الي بعض الطریق‏» (و چون به راهي رسیدند) نمى ‏گوید: «و لما وصلوا الي طریق کربلا او العراق‏» (و چون به راه کربلا یا عراق رسیدند) تا اشکال شود راه کربلا از بین راه مدینه نیست، بلکه از خود شام است.

4- علم الهدي سید مرتضي (متوفي 436ق.) مى ‏نویسد:
«ان راس الحسین (ع) اعید الي بدنه في کربلا» (3)
یعني: همانا سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا به پیکر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.

5- ابو ریحان بیروني، محقق و ریاضیدان شهیر (متوفي 440ق.) در کتاب نفیس خود «الآثار الباقیة‏» چنین مى ‏گوید:
«و في العشرین رد راس الحسین (ع) الي جثته حتي دفن مع جثته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام‏» (4)
یعني: سر مقدس امام حسین (ع) در بیستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پیکرش دفن گردید. زیارت اربعین در خصوص این روز است. اهل بیت (ع) نیز بعد از مراجعت از شام این روز را حرمت نهادند.

پس ایشان تصریح مى ‏کند که ورود اهل بیت (ع) به کربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام که مرحوم شعراني ترجیح مى ‏دهد.

6- شیخ طوسي (متوفي 460ق.) علت ‏سنت‏ شدن زیارت امام حسین (ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاي مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا مى ‏داند. (5)

7- شیخ فتال نیشابوري (متوفي 508ق.) مى ‏گوید:
«خرج علي بن الحسین (ع) بالنسوة و رد راس الحسین (ع) الي کربلا» (6)
یعني: امام سجاد (ع) به همراه اهل بیت (ع)، سر امام حسین (ع) را به کربلا بازگرداند.

8- عماد الدین طبري آملي (متوفي اوایل قرن ششم) . (7)

9- شیخ شهید طبرسي در سال 508ق. (8)

10- ابن شهر آشوب (متوفي سال 588ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذکر کرده است. (9)

11- علامه شهیر و مورخ کبیر، سبط ابن الجوزي از علامي بزرگ اهل سنت (متوفي سال 654ق.) چنین مى ‏گوید:
«الاشهر انه رد الي کربلا فدفن مع الجسد» . (10)
یعني: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین (ع) به کربلا بازگردانده و با پیکرش دفن گردید.

12- سید بن طاووس - علي بن موسي بن جعفر - (متوفي 668ق.)، در کتاب لهوف، رجوع اهل بیت (ع) به کربلا و همچنین دفن سر مطهر در کربلا را نقل کرده، و در کتاب اقبال، (11) لحوق سر مطهر به بدن در روز بیستم صفر را پذیرفته، گر چه در باره آورنده سر مطهر و کیفیت دفن آن سکوت کرده است.

13- شیخ فقیه ابن نما حلي - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفي اواخر قرن هفتم) نسبت ‏به ورود اهل بیت (ع) به کربلا و ملاقاتشان با جابر تصریح نموده است. (12)

البته کسانی که نسبت به وقوع اربعین قائل به استبعاد یا محال بودن شده اند،دلایلی اقامه کرده اند که توسط محققین رد شده است.برای مطالعه بیشتر در رابطه با اربعین به لینک زیر مراجعه بفرمایید:

تحلیل مبناى تاریخى اربعین حسینى

پی نوشتها:

(1). مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج میرزا حسین نوري، لؤلؤ و مرجان، ص‏157.
(2). شیخ صدوق، امالي، 1349 ش.، ص‏168، مجلس 31.
(3). شهید قاضي طباطبایي، تحقیق اربعین، ص‏341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج‏2، ص‏200 و نیز نقل شیخ طبرسي در اعلام الوري، ص‏250، ج‏بیروت‏1399ق.
(4) همان، ص‏344 به نقل از الاثار الباقیه، ص‏331 چاپ اروپا، و نیز ص‏22 ج‏دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقیه ص‏392، تهران 1321.
(5). به نقل از مرحوم محدث قمي، نفس المهموم، ص‏466، و شهید قاضي، پیشین، ص‏341.
(6). شیخ فتال نیشابوري، روضة الواعظین، ص‏230.
(7). بشارة المصطفي، به نقل سید محسن امین، اعیان‏ الشیعه، ج‏4، ص‏47.
(8). اعلام الوري، چاپ بیروت، 1399ق.، ص‏250.
(9). به نقل از سید مقرم، مقتل الحسین، ص‏469.
(10). شهید قاضي طباطبایي، تحقیق اربعین، ص‏342و349 چاپ‏2، به نقل از تذکرة الخواص، و نیز مقتل مقرم ص‏470 به نقل از تذکرة الخواص ص‏150 همچنین اعیان الشیعه ج‏1، ص‏626، ق‏2.
(11). همان. ص‏588.
(12). مثیر الاحزان‏» ، 1318ق، ص‏59، به نقل از شهید قاضي، پیشین، ج‏2، ص‏20، و نیز سید مقرم، پیشین، ص‏469.

با عرض سلام
چرا همسر حضرت زینب ( سلام الله علیها ) در کربلا شرکت نکرد؟
با تشکر لطفا اگر منبعی هم برای پاسخگویی هست آدرس دهید

با عرض سلام
چرا همسر حضرت زینب ( سلام الله علیها ) در کربلا شرکت نکرد؟
با تشکر لطفا اگر منبعی هم برای پاسخگویی هست آدرس دهید

با عرض سلام و ادب

در رابطه با دلایل عدم حضور شخصیتی همچون عبدالله بن جعفر در حادثه کربلا،مطالبی عرض می کنم،امیدوارم مفید واقع شود:

تحلیل عبدالله از سفر امام این بود که وی به خاطر حفظ جان خود به عراق سفر می کند و انجام قیام و تشکیل حکومت خواست واقعی آن حضرت نیست. در همین راستا عبدالله تلاش می کند امان نامه ای را برای امام از حاکم بنی امیه بگیرد، اما امام از پذیرش این امان نامه خودداری می کند.[1] به این دلیل عبدالله با دلسوزی به امام پیشنهاد می دهد که از رفتن به کوفه صرف نظر کند و وقتی مصمم بودن امام را می بیند با فرستادن خانواده خود از جمله همسر و دو فرزند تلاش در حفظ امام می کند.
در تاریخ مجموعاً به طور قطع علّت اساسی عدم حضور عبدالله بن جعفر در کربلا قید نشده است و نمی توان به راحتی علت عدم حضور وی را مشخص کرد و جز اندکی از کتب ما بقی به احتمالات در این باب متوسّل شده اند، امّا عقیده غالب شیعیان بر این است که عبدالله بن جعفر پس از شهادت امام علی (ع) شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین (ع) بود و تا حد توان آنها را یاری می کرد.
برای عدم حضور عبدالله در کربلا عللی را ذکر کرده اند که به اختصار به بیان و بررسی آنها می پردازیم:
1. یکی از علل مذکور در میان محقّقان، نابینایی عبدالله بوده است. این دلیل خالی از اشکال نیست؛ زیرا یک انسان نابینا طبیعتا محدودیت هایی را در جامعه دارد و نمی تواند فعالیت های اجتماعی چندانی داشته باشد. اما عبدالله فعالیت هایی داشته که عادتا از یک انسان نابینا بعید است. از جمله فعالیتی است که عبدالله در امان گرفتن برای امام حسین انجام داده[2] و ... که پذیرش نابینایی عبدالله را کمی سخت می کند.

2. برخی دیگر هم احتمال داده اند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنی هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.[3]
با توجه به این که او در آن زمان حدود 70 سال سن داشت و شاید کهولت سن به همراه ناتوانی او سبب شد که امام قیام را بر وی واجب نکرده باشد. از این رو به فرمان امام در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیه بنی هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.

3. برخى عقیده دارند که عبدالله بن جعفر به دلیل این که مریض بود، در مدینه ماند، شاید در صورت تندرستی، او نیز در کربلا حضور پیدا مى کرد.[4] وجود مریضی با توجه به این موضوع که او خانواده خود را به کربلا فرستاد، از جمله عواملی است که عدم حضور عبدالله در کربلا را توجیه می کند.

بنابر این با توجه به این که بین دو گزینه اخیر منافاتی وجود ندارد می توان چنین نتیجه گرفت که عبدالله بن جعفر به دلیل این که مریض بود و در آن زمان حدود 70 سال سن داشت و همراه با کهولت سن و ناتوانی او سبب شد که امام قیام را بر وی واجب نکرده باشد. از این رو به فرمان امام در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیه بنی هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
تأسف عبدالله از عدم حضور در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت و هم چنین فرستادن خانواده خود با آن حضرت نیز، می تواند تأییدی بر گفته ما باشد.

تأسف او از این که در کربلا حضور نداشته را می توان از فحوای داستان او و غلامش به دست آورد. نقل شده وقتی خبر شهادت فرزندانش در کربلا را به وی دادند او گفت: انا لله و انا الیه راجعون. غلام عبد الله به نام ابو السلاسل در این زمان گفت که این مصیبتی است که به سبب حسین بن علی دریافتیم. عبدالله وقتی این جملات را شنید سخت برآشفت و سر و دهن غلام را با نعل کوفت و فرمود"یابن اللخناء أ للحسین تقول هذا و الله لو شهدته لاحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه" ای پسر زن زشت آیا در حق حسین (ع) این گونه سخن می گویی؟ به خدا سوگند اگر در کنار او حضور داشتم دوست داشتم هرگز از وی جدا نشوم تا این که در نزد او شهید شوم.[5]

پی نوشتها:
[1] . شیخ مفید، ارشاد، رسولى محلاتى، سید هاشم، ج ‏2، ص 70، ‏اسلامیه‏، تهران‏، چاپ دو، بی تا.
[2] همان
[3] . دائره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان ، ج 11، ص 83
[4] . فر هنگ عاشورا، جواد محدثی، ص298- 299 ،نشر معروف، قم، 1378.
[5]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 124، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413.

سلام. سؤالی که داشتم در مورد سرنوشت حضرت زینب سلام الله علیها بعد از واقعه اسارت و سخنرانیهای کوبنده ایشون هست. آیا اتفاقات و زندگی ایشون پس از این تاریخ در تاریخ ثبت شده؟ هم چنین،منبع تحقیقی در این مورد هست که کار کرده باشه؟

سلام. سؤالی که داشتم در مورد سرنوشت حضرت زینب سلام الله علیها بعد از واقعه اسارت و سخنرانیهای کوبنده ایشون هست. آیا اتفاقات و زندگی ایشون پس از این تاریخ در تاریخ ثبت شده؟ هم چنین،منبع تحقیقی در این مورد هست که کار کرده باشه؟

با عرض سلام و ادب

پس از حادثه کربلا حضرت زینب سلام الله علیها، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد بود، زینب کبرى سلام الله علیها نیز سرپرستی را برعهده داشت.
سخنرانى قهرمانانه زینب سلام الله علیها در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى‏نازید و مى‏گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیرى گفت: جز زیبایى چیزى ندیده‏ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى قربانگاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى‏آورد تا در پیشگاه خویش داورى کند».(1)
آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب سلام الله علیها با شهامت تمام، برادر زاده‏اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب سلام الله علیها، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.(2)
کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب سلام الله علیها توانست افکار عمومى را دگرگون نماید. جلسه‏اى یزید به عنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سربریدة حسین علیه‌السلام را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستى به صورتش مى‏زد، زینب کبرى سلام الله علیها با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.
در مدینه نیز زینب سلام الله علیها، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پى تبعید حضرت زینب سلام الله علیها برآمد. به نوشته برخى حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخى دیگر گفته‏اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجرى درگذشت.(3)
برخی معتقدند بعد از ورود کاروان اهل بیت علیهم‌السلام به مدینه، دلیل روشنی نداریم که حضرت زینب از مدینه بیرون رفته باشد، بنابر این در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد، اما مکان دفن او در بقیع مشخص نیست، همان طور که شخصیت‌های بزرگ دیگری از اهل بیت علیهم‌السلام در بقیع مدفون هستند و مکان قبر آنان مشخص نمی‌باشد.(4)
دربارة مدت اسارت مدت اسارت حضرت زینب و حرکت آنان از شام به مدینه، مرحوم دکتر آیتی بر این باور است که تاریخ حرکت اهل بیت به شام، هنگام رسیدن آنان به دمشق، مدت توقف اسیران در مرکز حکومت یزید، تاریخ حرکت آنان از دمشق به مدینه و هنگام ورود آنان به مدینه، به درستی معلوم نیست.(5)
برخی نوشته‌اند که سر مطهر امام حسین علیه‌السلام روز اوّل صفر به شام رسید و چند روز بعد اسیران وارد شام شدند.(6) روز هشتم ورود اهل بیت علیهم‌السلام به شام یزید آنان را احضار کرد و بین ماندن در شام یا رفتن به مدینه آزاد گذاشت، که آنان رفتن به مدینه را انتخاب کردند.(7)

پی‌نوشت‌ها:
1ـ لهوف، ص 218؛ مقرم،‌ مقتل الحسین، ص 324؛ ارشاد، ج2، ص 144.
2ـ ارشاد، ص 116 ـ 117؛ بحار الانوار، ج 45، ص 117.
3ـ زینب پیام‌آور عاشورا، سید عطاءالله مهاجرانى، ص 287، 347 ـ 348 ـ 352.
4ـ اعیان الشیعه، ج 7، ص 140.
5 – علی نجاتی، قطعه‌ای از بهشت، ج2، ص 607.
6 – علامه شعرانی، دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، ص 287 – 289.
7 – همان، ص 534.

با سلام
قاتل حضرت عباس دقیقا چه کسی بود
آیا (سندس) قاتل حضرت عباس بوده

با سلام
قاتل حضرت عباس دقیقا چه کسی بود
آیا (سندس) قاتل حضرت عباس بوده

با عرض سلام و ادب

یکی از جنایتکاران واقعه جانسوز عاشورا حكیم بن طفیبل است،او اولین كسی بود كه به سوی امام حسین (علیه السلام) تیر اندازی كرد. او همچنین قاتل حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) بود و لباس و اسلحه ی حضرت را به غارت برد. دیگر جنایت او تازیدن اسب بر پیكر مطهر امام حسین (علیه السلام) می باشد.

منابع:
1- لهوف،سید بن طاووس
2- نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه علی نظری منفرد.

با نام و یاد دوست

سالروز فرا رسیدن شهادت سرور و سالار شهیدان تسلیت و تعزیت باد

به همین مناسبت این تاپیک پاسخگوی سوالات کاربران گرامی در این خصوص است

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

1-در 1400سال پیش که عصر جنگ شمشیر وجکومت وخلافت بود می دانیم که اگر کسی فرمانده سپاه مقابل را می کشت به او بالاترین مقام ها و....را می دادند ونامش وشهرتش بالا میگرفت ایا حرمله ای که قاتل حضرت علی اصغر بود این را نمی دانست که اگر امام حسین فرمانده سپاه را بکشد چه عایدش میشود یاطفل شش ماهه برایش با ارزش تر بوده ایا امام حسین که همه مااز گذشت وفداکاری اواگاهیم نمی توانست کودک را از جلوی تیر رد کند یا خودش را سپر کند که تیر به او نخورد مگر کودک شش ماهه ان هم به طورایستاده دراغوش امام چقدر گردن دارد که تیر سه شعبه به گلوان اصابت کنداگرخوب به کودکان در اغوش مادران بنگریم میفهمیم که تیریا به چانه که جلوی گلو است میخورد یا به قفسه سینه وهرگز تیری که از روبرو بیاید نمیتواندبه گلو بخورد
--ایا امام که علم لدنی دارد نمی دانست اگر کودک شش ماهه را به دشمن نشان داده ودر خواست اب برایش کند دشمن به او اب می دهد یانه اگر می دانست چرا باعث شد حرمله او را بزند اگر کودک رادر دامان زن در خیمه می گذاشت بهتر نبود شاید مانند امام سجاد و... اسیر شود وزنده بماندمنطق می گوید در ان وضع محال است که دشمن به کودک شش ماهه اب دهدوحتی برای به رحم اوردن دل دشمن وگرفتن اب ان روش منطقی نیست

با عرض سلام و ادب خدمت دوستان بزرگوار

در طول تاریخ دشمنان قسم خورده اسلام و تشیع برای ضربه زدن به این دین و مذهب دست به هر کاری زده اند،یکی از این اقدامات ایجاد شبهه پیرامون بزرگترین و تأثیرگزارترین حادثه تاریخ تشیع یعنی واقعه عظیم عاشوراست.اما تاکنون نتوانسته اند این چراغ هدایت را خاموش کنند.

در رابطه با شبهه مطزح شده پیرامون نحوه شهادت علی اصغر باید عرض کنم:

در مورد چگونگی شهادت علی اصغر(ع) دو قول مطرح است که مشهورتر این است که:

وَلَمّا رَأی الحُسین علیه السلام مَصارِعَ فَتَیانِهُ وَاَحَِبَّته عَزَمَ علی لِقاءِ الْقَوم بِمُهجَته و نادی هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حرم رسول الله صلی الله علیه وآله، هَل مِن مُوحِّد یَخافُ الله فینا، هَل مِن مُغیثٍ یُغیثُنا یَرجُو الله بِاِ غاثَتِنا هَل مِن مُعین
یَرجوا ما عِندِ الله فی اعانَتِنا ، فَارْتَفعت اَصوات النِّساء بِالعَویل فَتَقَدَّم اِلی بابِ الْخَیمه و قال لِزینَبَ ناوِلینی وَلَدیَ الصَّغیرَ حَتّی اُوَدِّعه فَأخَذَه واَو ما اِلَیه لِیُقَبِّله فَرَماهُ حَرمَلهُ بنُ الکاهِلِ الاَسَدی لَعنَه الله تعالی بِسَهم فَوقع فی نَحرِه فَذَبَحَهُ، فَقال لِزِیْنَب خُذیهِ ثُمَّ تَلَقّی الدَّمَ بِکَفَّیه فَلما اِمْتَلأتا رَمی بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ ثُم قالَ هَوَّن علی ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَین الله.
با به شهادت رسیدن جوانان بنی هاشم ویاران حضرت حسین علیه السلام، امام خود، با تمام وجود برای رزم با دشمن، به سویشان رفت در حا لیکه با نگ می زد:آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله دفاع گند؟آیا موحدی هست که به خا طرما از خدا بترسد؟ آیا فریاد رسی هست که با امید به خدا به فریادما برسد؟آیا یاوری هست که با امید به آنچه در نزد خداست به یاری ما بشتابد؟ در این هنگام از میان بانوان در خیمه شیونی بر خاست پس امام علیه السلام به کنار خیمه رفته وخطاب به زینب فرمود کودکم را بیاور تا با او خدا حا فظی کنم
حضرت کودک را گرفت تا ببوسد در این زمان حرمله بن کاهل اسدی لعنه الله علیه به سوی او انداخت تیر به گلویش نشست وآن را برید پس حضرت به زینب فرمود او را بگیر. سپس خون را در هردودست جمع کرده و به سوی آسمان پاشید وفرمود:آنچه بر من وارد آمد برایم آسان است، چون در محضر خدا است.

بنابراین طبق این نقل اصلاً امام حسین(ع) علی اصغر را به میدان نبردند.

اما بنابر اینکه بگوییم آن حضرت علی اصغر را به مقابل لشکر دشمنان برده باشد:

ما شیعیان با توجه به اینكه قائل به عصمت ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ هستیم لذا قائلیم تمام حركات و سكنات آنها از روی حكمت و مصلحت بوده است «فعل امام ـ علیه السلام ـ برای همه حجت است»[1] و نمی توان بر آن ایراد گرفت. امّا در جواب به این سؤال باید گفت: هدف امام حسین ـ علیه السلام ـ شناساندن ماهیت پلید حكومت اموی به مردم بود. و هدف دشمن، شدت عمل و سخت گیری هرچه بیشتر، بر امام ـ علیه السلام ـ و همراهان امام بود.

اگر خواسته باشیم با كمی تفصیل جواب بدهیم باید بگوئیم:
اولاً‌ اگر این ایراد بر امام ـ علیه السلام ـ وارد باشد (كه حضرت با احتمال به اینكه علی اصغر ـ علیه السلام ـ كشته می شود، نمی بایست او را به میدان ببرد) باید گفت: پس حضرت اصلاً نمی بایست دست به قیام بزند! چون به طور یقین می دانست كه اگر قیام كند به شهادت می رسد.[2]
ثانیاً باید بر پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هم ایراد گرفت كه: حضرت با اینكه می دانست در جنگهایی كه صورت می گیرد تعدادی از اصحابش كشته می شوند باز هم اصحابش را به جنگ با كفار می برده است. البته باید توجه داشت كه این كشته شدنها در راه خدا و به خاطر حفظ اسلام و رونق بخشیدن به اسلام بوده است و هلاكت نبوده است «اگر كسی كشته شدن در راه خدا را القاء نفس در هلاكت بداند باید اغلب غزوات پیامبر را به همین حساب بگذارد... و این به اجماع مسلمین صحیح نیست.»[3]

اساساً هدف امام حسین ـ علیه السلام ـ از قیام این بود كه فساد و انحراف حكومت بنی امیه را به همه ثابت كند و مردم را از این جهل و ظلمتی كه دچارش شده بودند نجات دهد لذا در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان می خوانیم «و بذل مهجته فیك حتی استنقذ عبادك من الجهاله و حیرة الضلاله»[4] امام جانش را در راه تو فدا كرد تا بندگانت را ازجهالت و گمراهی نجات دهد.

پی نوشتها:
[1] . ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، چاپ هشتم، تهران، نشر صدوق، 1372، ص 27.
[2] . دراین رابطه مراجعه شود به كتاب «شهید آگاه» لطف الله صافی، چاپ سوم، مشهد، مؤسسه نشر و تبلیغ، 1366.
[3] . ابراهیم آیتی، پیشین، ص 37.
[4] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت مخصوصه امام حسین ـ علیه السلام ـ در عید فطر و قربان، ص 775.

می گویند امام علم لدنی دارد وحتی پیامبر نیز به اوگفته بود که چه میشود به کوفه می رسد ورهبر مردم می شود یا کشته می شودپس امام حسین که این را می دانست چرا چندین کودک وطفل وزن را باخوداز مدینه به سمت کوفه برد ان هم با ان بیابان هاوشرایط سخت سفر باشتروقاطر و...ایا خبر از کوفه ومردمش نداشت که مسلم بن عقیل رابرای اطمینان ازاینکه مردم کوفه خواهان او هستند به سرزمین غربت ودشمن فرستاد

در پاسخ به این سوال باید گفت:

اولاً قرار نبوده که انبیاء و ائمه(ع) بر طبق علم غیب خود عمل کنند،چون دیگر اسوه و الگو بودنشان معنایی نداشت.

ثانیاً نهضت امام حسين(ع) دو چهره داشت و بر اساس هر يك از آنها، يك تقسيم كار صورت گرفت: يكي فداكاري و جانبازي و «شهادت» و ديگري «ابلاغ پيام». البته ابلاغ پيام جز با فداكاري‏ها و زحمات طاقت‏فرسا ممكن نبود. جايگاه و نقش اصلي زنان در عمل به وظيفه دوم، تبلور يافت. گرچه زنان در تربيت رزمندگان، تهييج آنان و ساير اقدامات پشتيباني نقش ايفاء كردند؛ اما وظيفه اصلي آنان، «پيام‏رساني» بود.

همراهي خانواده امام حسين(ع) در نهضت عاشورا از چند جهت حايز اهميت است؛1. زنان و كودكان توانايي تبليغ و پيام‏رساني را دارند.
2. علاوه بر توانايي تبليغ، دشمنان نيز از مقابله با آنان عاجزند؛ زيرا بايد حريم آنان را حفظ كنند و در صورت آسيب‏رساني به زنان و كودكان، عواطف همگان جريحه‏ دار مي‏شود و نزد افكار عمومي در طول تاريخ محكوم خواهند شد. چنان كه در واقعه كربلا دشمنان حتي نزد خانواده‏ هاي خود، سرافكنده شدند.

ديگر آنكه، امام حسين(ع) تمام هستي خود و اطرافيان خود را بدون هرگونه كاستي، در طبق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند آورد. ثمره چنين اخلاصي آن شد كه نهضت عاشورا در طول و عرض تاريخ، براي مسلمانان و غير مسلمانان، تأثيرگذار باشد و در قيامت نيز به درجه‏اي برسند كه همگان غبطه آن را بخورند. براي توضيح بيشتر در اين باره، چند نكته قابل ذكر است:

يك. پيام‏رساني‏
تكليف اجتماعي در آيين اسلام، ويژه مردان نيست؛ بلكه زنان متعهد و مسلمان نيز در برابر جريان حق و باطل و مسأله ولايت و رهبري، وظيفه دارند و بايد از رهبري حق، دفاع و پيروي كنند و از حكومت‏هاي فساد و مسؤولان نالايق، انتقاد نمايند و در صحنه ‏هاي گوناگون اجتماعي، حضوري مؤثر داشته باشند.

در تداوم مسيري كه حضرت زهرا(س) در حمايت از امام معصوم(ع) و افشاگري عليه رويه‏ هاي ناسالم زمامداران داشت؛ زنان به خصوص حضرت زينب(س) نيز در نهضت كربلا دوشادوش امام حسين(ع) مشاركت داشتند.

هر قيام و نهضتي، عمدتاً از دو بخش «خون» و «پيام» تشكيل مي‏گردد. مقصود از بخش «خون»، مبارزات خونين و قيام مسلحانه است كه مستلزم كشتن و كشته شدن و جانبازي در راه آرمان مقدس است. مقصود از بخش «پيام» نيز، رساندن و ابلاغ خواسته‏ هاي انقلاب و بيان آرمان‏ها و اهداف آن است.

با بررسي قيام مقدس امام حسين(ع)، اين دو بخش كاملاً در آن به چشم مي‏ خورد؛ زيرا انقلاب امام حسين(ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول، يعني (بخش خون و شهادت)، بود و رهبري و پرچم‏داري نيز بر عهده خود ايشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم‏داري امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) آغاز گرديد. آنان با سخنان آتشين خود، پيام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سيدالشهدا و يارانش را به آگاهي افكار عمومي رسانيدند و طبل رسوايي حكومت پليد اموي را به صدا درآوردند.

دو. خنثي‏ سازي تبليغات بني‏ اميه‏

شام از آن روز كه به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سيطره فرمان‏رواياني چون خالد پسر وليد و معاويه پسر ابوسفيان قرار گرفت. مردم اين سرزمين، نه سخن پيامبر(ص) را دريافته بودند و نه روش اصحاب او را مي‏دانستند و نه اسلام را دست‏كم آن‏گونه كه در مدينه رواج داشت، مي‏شناختند؛ البته 113 تن از صحابه پيامبر اكرم(ص) يا در فتح اين سرزمين شركت داشتند، و يا به تدريج در آنجا سكونت گزيده بودند؛ ولي بررسي زندگي‏نامه اين افراد نيز روشن مي‏كند كه جز چند تن، بقيه آنان براي مدت كمي محضر پيامبر گرامي اسلام(ص) را درك كرده و جز يك يا چند حديث، روايت نكرده بودند.

حكومت پليد بني ‏اميه با تبليغات زهرآگين و كينه توزانه، خاندان پاك پيامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل، بني‏ اميه را خويشان رسول خدا و نزديك‏ترين افراد به او معرفي كرده؛ به طوري كه پس از پيروزي قيام عباسيان و استقرار حكومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امراي شام نزد وي رفتند و همه سوگند خوردند كه ما تا زمان قتل مروان آخرين (خليفه اموي)، نمي‏دانستيم كه رسول خدا(ص) جز بني‏اميه خويشاوندي داشت كه از او ارث ببرند، تا آنكه شما امير شديد.(1)

با حركت منزل به منزل خاندان امام حسين(ع) و خطبه‏ها و روشنگري‏هاي امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س)، تحريفات چندين دهه بني‏اميه - حتي در «شام» به عنوان مركز خلافت دشمنان - خنثي شد.

سه. افشاي چهره ظالمان‏
بُعد ديگر علت حضور خانواده امام حسين(ع)، نشان دادن چهره سفّاك، بي‏رحم و غيرانساني يزيد و حكومت وي بود. يكي از عوامل مؤثر در پذيرش پيام از سوي مردم و رساتر بودن تبليغات از سوي پيام‏آوران، عنصر مظلوميت است. از اين رو برخي از جناح‏ها، گروه‏ها و احزاب سياسي هنگام تبليغات براي نفوذ بيشتر در اذهان مردم و افكار عمومي، مظلوم‏ نمايي مي‏كنند؛ چون انسان، فطرتاً از ظلم و ظالم بيزار و متنفر است، همچنان‏كه مظلوم، محبوب و حداقل مورد عواطف و احساسات مثبت مردم است.

در حادثه كربلا، نه مظلوم‏ نمايي؛ بلكه حقيقت مظلوميت با فداكاري اهل بيت آميخته شد و آنان پيام سالار شهيدان و اصحاب را با عالي‏ترين صورت به همه مردم ابلاغ كردند؛ به گونه‏اي كه امروز نيز صداي آنان، در وجدان بشريت به گوش مي‏رسد.

خردسالان و زنان، كه نه سلاح جنگي داشتند و نه توان رزم؛ ولي با قساوت‏بارترين شكل ممكن مورد ضرب و شتم و هتك حرمت و آزردگي عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب‏هاي تشنه در كنار شط فرات جان داد؛ دخترك خردسال كنار پيكر خونين و قطعه قطعه پدر كتك خورد؛ خيمه‏هاي آنان به آتش كشيده شد و... اين عوامل در ابلاغ پيام و افشاي ماهيت حكومت يزيد كمتر، از آن شهادت و جانبازي اصحاب نبود. همين «صداي العطش» طفلان امام حسين و قنداقه خونين علي اصغر(ع) است كه آن شمشيرزدن‏ها و خون‏هاي ريخته شده را زنده نگه داشته است.

نكته پاياني آنكه، يزيد مي‏خواست با كشتن مردان و به اسارت كشيدن خاندان اهل‏بيت، همه حركت‏ها را در نطفه خفه كند؛ به طوري كه همگان از چنين سرنوشتي ترسان و بيمناك باشند و خود بر اريكه قدرت تكيه بزند. اما قيام با عزت امام حسين(ع) و پيام رساني افشاگرانه و مظلومانه خاندان او، هسته‏ هاي ظلم‏ ستيزي را براي خونخواهي امام حسين(ع) و از بين بردن بني‏ اميه در نقاط مختلف سرزمين‏هاي اسلامي به وجود آورد.

پی نوشتها:

(1). ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 159.

سلام. تشکر از شما

1. چند نفر از بنی هاشم در عاشورا شهید شدند؟ و چرا تعدادی مثل عبدالله بن جعفر همسر بی بی زینب حضور نداشت؟
2. سند جمله کل یوم عاشورا کل ارض کربلا رو میخواستم؟

اجرتون با امام حسین علیه السلام

سلام. تشکر از شما

1. چند نفر از بنی هاشم در عاشورا شهید شدند؟ و چرا تعدادی مثل عبدالله بن جعفر همسر بی بی زینب حضور نداشت؟
2. سند جمله کل یوم عاشورا کل ارض کربلا رو میخواستم؟

اجرتون با امام حسین علیه السلام

علیک سلام.

با آرزوی قبولی عزاداری شما در این ایام

در مورد تعداد شهدای بنی هاشم در کربلا باید عرض کنیم:

تعداد 17 نفر از شهدای کربلا از بنی هاشم که شهادتشان اجماعی است ، عبارتند از : علی بن الحسین الا کبر ، عباس بن علی بن ابی طالب ، عبدالله بن علی بن ابی طالب ، جعفر بن علی بن ابی طالب ، عثمان بن علی بن ابی طالب ، محمدبن علی بن ابی طالب ، عبدالله بن حسین بن علی ، ابوبکربن حسن بن علی ، قاسم بن حسن بن علی ، عبدالله بن حسن بن علی ، عون بن عبدالله بن جعفر ، محمدبن عبدالله بن جعفر ، جعفربن عقیل ، عبدالرحمن بن عقیل ، عبدالله بن مسلم بن عقیل ، عبدالله بن عقیل ، محمدبن ابی سعیدبن عقیل . (1) نام ده نفر دیگر نیز نقل شده که البته یقینی نیست ، آنان عبارتند از : ابوبکر بن علی بن ابی طالب ، عبیدالله بن عبدالله بن جعفر ، محمدبن مسلم بن عقیل ، عبدالله بن علی بن ابی طالب ، عمربن علی بن ابی طالب ، ابراهیم بن علی بن ابی طالب ، عمربن حسن بن علی ، محمدبن عقیل و جعفربن محمدبن عقیل . (2)

در رابطه با دلیل عدم حضور شخصیتی همچون عبدالله بن جعفر در ماجرای کربلا،در پست 62 در همین صفحه مطالبی بیان شد.

در پاسخ به سوال دوم شما باید عرض کنیم:

از آن‌جا که این کلام «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارای معنایی والا و عالی می‌باشد، برخی پنداشته‌اند این عبارت حدیث می‌باشد. ولی تتبّع دقیق اهل حدیث این مطلب را روشن ساخته که این کلام حدیث نیست.

این کلام درخشان، برای شیعه پیامی بزرگ دارد که باید در هر جا و هر مکان و زمان از کربلا و عاشورا الگو بگیرد، همه جا و همیشه الگوی او کربلا و عاشورا باشد. «امام خمینی قدس سره» نیز این مطلب را چنین بیان می‌فرمایند: «این کلمه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، یک کلمة بزرگی است که اشتباهی از او می‌فهمند. آن‌ها خیال می‌کنند که یعنی هر روز باید گریه کرد لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد و ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد عده ای معدود آمدند کربلا و ایستادند و در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبّآر در مقابل امپراطور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند ولکن ظلم را قبول نکردند و شکست دادند یزید را، همه جا باید این‌طور باشد و همه روز هم باید این‌طور باشد همه روز باید ملت ما این معنا را دانسته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم انحصار به یک زمین ندارد منحصر به یک افراد خاص نمی‌شود قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبود. همه زمین‌ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها.»(3)

پی نوشت ها:

(1). انصارالحسین ، محمد مهدی شمس الدین ، ص 111

(2) همان ، ص 117 ، درباره شهدای عاشورا ، از جمله ر . ک‍ : مجله « تراثنا » ، شماره 2 ، مقاله « تسمیة من قُتل مع الحسین » .

(3). موسوی خمینی، روح الله، صحیفة نور، ج9، ص202.

تشکر. اما چیزی که معصوم نفرموده بدیهی است که ما نیز نباید بکار ببریم.

کدام یک از دختران امام حسین در شام به سخنرانی افشا گرانه علیه دشمن پرداخت و محضر چهار امام معصوم را نیز درک کرده است

این جملهدر چه لحظاتی از لسان امام حسین جاری شده است ؟
این راهی است که خدا تعین کرده است و ما این راه را انتخاب میکنیم رضای مات رضای خداست هرکی میخواهد خون وقلبش را در این راه بذل کند اماده باشد

هنگام خروج از مکه درشب هفتم محرم درشب عاشورا در روز عاشورا

تشکر. اما چیزی که معصوم نفرموده بدیهی است که ما نیز نباید بکار ببریم.

با عرض سلام و ادب

آنچه مهم است این است که ما نباید بدون سند و مدرک سخنی را به آن بزرگان نسبت بدهیم و نیز سخنی بر خلاف قرآن و فرمایشات مستند معصومین(ع) بر زبان جاری نکنیم.

کدام یک از دختران امام حسین در شام به سخنرانی افشا گرانه علیه دشمن پرداخت و محضر چهار امام معصوم را نیز درک کرده است

با عرض سلام و ادب

طبق نقل مقاتل از جمله لهوف سید بن طاووس بانو فاطمه بنت الحسین در کوفه خطبه ای خواندند و جنایات بنی امیه و بی وفایی کوفیان را افشا کردند.(لهوف،سید بن طاووس،ترجمه عقیلی بخشایشی،ص169.)

کارشناس عزیز، این جمله دقیقا بر علیه فرمایشات و اخبار معصومین هست که ایشان همواره حساب کربلا و عاشورا را از دیگر اماکن و ایام جدا میدانستند.

کارشناس عزیز، این جمله دقیقا بر علیه فرمایشات و اخبار معصومین هست که ایشان همواره حساب کربلا و عاشورا را از دیگر اماکن و ایام جدا میدانستند.

با عرض سلام و ادب

در صورت امکان دلایل مستند خودتون مبنی بر اینکه این شعار بر علیه فرمایشات معصومین است را بفرمایید.شاید ما اشتباه کنیم.

اما بنده فکر می کنم با توجه به معنا و مفهوم مد نظر از این شعار،این شعار مشکلی ندارد:

این کلام درخشان، برای شیعه پیامی بزرگ دارد که باید در هر جا و هر مکان و زمان از کربلا و عاشورا الگو بگیرد، همه جا و همیشه الگوی او کربلا و عاشورا باشد. «امام خمینی قدس سره» نیز این مطلب را چنین بیان می‌فرمایند: «این کلمه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، یک کلمة بزرگی است که اشتباهی از او می‌فهمند. آن‌ها خیال می‌کنند که یعنی هر روز باید گریه کرد لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد و ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد عده ای معدود آمدند کربلا و ایستادند و در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبّآر در مقابل امپراطور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند ولکن ظلم را قبول نکردند و شکست دادند یزید را، همه جا باید این‌طور باشد و همه روز هم باید این‌طور باشد همه روز باید ملت ما این معنا را دانسته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم انحصار به یک زمین ندارد منحصر به یک افراد خاص نمی‌شود قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبود. همه زمین‌ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها.»

این حدیث کفایت می کند "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله" آیا قضیه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب صحت دارد؟

سلام
1- اینکه گفته می شود پس از شهادت امام حسین علیه السلام، بانوان حرم با سر برهنه از خیمه ها بیرون آمدند؛ منظور از "برهنگی سر" چیست؟ چون به نظر من غیر ممکن است که آنها در اوج مصیبت هم آنقدر از خود بیخود شده باشند که بدون حجاب و پوشش سر در انظار ظاهر شوند.
اگر این سخن درست نیست، پس چرا در بعضی کتابها یا روضه ها این مطلب عنوان می شود و هیچ اعتراضی به آنها نمی شود؟ لطفا در این مورد توضیح دهید.
2- در مقاتل آمده در غارت خیمه ها توسط لشکر دشمن پس از شهادت امام حسین علیه السلام، لباس زنان نیز غارت شده و معجر از سر آنان برداشته شده است. "معجر" چیست؟ آیا پوشش سر آنان بوده و با ربوده شدن آن، هیچ حجابی برای آنان نمانده است؟ یا اینکه پوششی کلی (چیزی شبیه چادر) یا مثلا روبنده بوده است و حجاب آنها (به معنی پوشاندن موهای سر) مصون مانده است؟

سلام
سئوالی دارم اگر لطف کنید پاسخ دهید ممنون میشم:
امام حسین (ع) وقتی دعوتنامه های کوفیان را دید و پیام مسلم را که تشریف ببرند و دعوت آنان را پاسخ بگویند ، چرا امام حسن (ع) به قصد جنگ کردن رفتند و چرا به قبائل مختلف نامه نوشتند تا یاری دهند ؟ آنطور که مسلم نوشته بود حمایت از امام را حکایت داشت . چرا امام به تنهایی و ا فقط با زن و بچه های خودشون نرفتند و آنهمه زن و بچه را به چه منظور بردند ؟

سلام
سئوالی دارم اگر لطف کنید پاسخ دهید ممنون میشم:
امام حسین (ع) وقتی دعوتنامه های کوفیان را دید و پیام مسلم را که تشریف ببرند و دعوت آنان را پاسخ بگویند ، چرا امام حسن (ع) به قصد جنگ کردن رفتند و چرا به قبائل مختلف نامه نوشتند تا یاری دهند ؟ آنطور که مسلم نوشته بود حمایت از امام را حکایت داشت . چرا امام به تنهایی و ا فقط با زن و بچه های خودشون نرفتند و آنهمه زن و بچه را به چه منظور بردند ؟

با عرض سلام و ادب

آنچه از بررسی زمینه ها و دلایل قیام امام حسین(ع) استفاده می شود،این است که امام حسین(ع) اگر چه مردم کوفه هم نامه نمی نوشتند و از آن حضرت دعوت نمی کردند،قطعاً در مقابل حکومت یزید قیام می کردند،مهمترین دلیل این ادعا این است که امام حسین(ع) زمانی از بیعت با یزید خودداری کرده و با هجرت از مدینه به مکه قیامش را اغاز نموده بود که هنوز مردم مناطق مختلف از جمله کوفه از مرگ معاویه و به قدرت رسیدن یزید خبر نداشتند.
بنابراین امام(ع) بنابر دلایل متعدد اهل بیت پیامبر(ص) را به همراه خود بردند و این همراهی زمانی اتفاق افتاده بود که هنوز مردم کوفه از این تصمیم امام حسین(ع) و خروج آن حضرت از مدینه اطلاعی نداشتند و بعد از اطلاع از تصمیم امام(ع) مبنی بر مخالفت با حکومت یزید و رفتن به مکه،با ارسال نامه های فراوان ضمن دعوت از آن حضرت برای رفتن به کوفه،وعده دادند تا در رکاب آن حضرت با یزید بجنگند.

این جملهدر چه لحظاتی از لسان امام حسین جاری شده است ؟
این راهی است که خدا تعین کرده است و ما این راه را انتخاب میکنیم رضای مات رضای خداست هرکی میخواهد خون وقلبش را در این راه بذل کند اماده باشد

هنگام خروج از مکه درشب هفتم محرم درشب عاشورا در روز عاشورا

با عرض سلام و ادب

امام حسین(ع) این جملات را هنگام خروج از مکه بیان فرمودند.

این حدیث کفایت می کند "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله" آیا قضیه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب صحت دارد؟

با عرض سلام و ادب

شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ناظر به جريان سياسي کربلا و خط دهي آن به بشريت براي هميشه ي تاريخ است .حضرت امام خميني«رضوان الله تعالي عليه»در اين رابطه بياناتي دارند که آنرا تقديم شما مي کنم.

حضرت سيدالشهداء «سلام الله عليه» به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه بايد کرد. با اينکه از اول مي‏دانست که در اين راه که مي‏رود راهي است که بايد همه‏ي اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند و اين عزيزان اسلام را براي اسلام قرباني کند، لکن عاقبتش را هم مي‏دانست... علاوه بر اين، در طول تاريخ آموخت به همه که راه همين است. از قلت عدد نترسيد، عدد کار پيش نمي‏برد، کيفيت اعداد، کيفيت جهاد اعداء مقابل اعداء، آن است که کار را پيش مي‏برد. افراد ممکن است خيلي زياد باشند لکن در کيفيت ناقص باشند يا پوچ. و افراد ممکن است کم باشند لکن در کيفيت توانا باشند و سرافراز[1] .
امام مسلمين به ما آموخت که در حالي که ستمگر زمان بر مسلمين حکومت جابرانه مي کند، در مقابل او اگر چه قواي شما ناهماهنگ باشد بپا خيزيد و استنکار کنيد، اگر کيان اسلام را در خطرديديد، فداکاري کنيد و خون نثار نمائيد.[2]
حضرت سيدالشهداء«عليه السلام» از کار خودش به ما تعليم کرد که در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارج ميدان وضع چه جور باشد و بايد آنهايي که اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه بکنند و بايد آنهائي که در پشت جبهه هستند چطور تبليغ بکنند. کيفيت مبارزه را، کيفيت اينکه مبارزه بين يک جمعيت کم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، کيفيت اينکه قيام در مقابل يک حکومت قلدري که همه جا را در دست دارد با يک عده معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايي است که حضرت سيدالشهداء به ملت آموخته است و اهل بيت بزرگوار او و فرزند عاليمقدار او هم فهماند که بعد از اينکه آن مصيبت واقع شد بايد چه کرد، بايد تسليم شد؟ بايد تخفيف در مجاهده قائل شد؟ بايد همانطوري که زينب «سلام الله عليها »در دنباله آن مصيبت بزرگي که «تصغر عنده المصائب»[3] ايستاد و در مقابل کفر و در مقابل زندقه صحبت کرد و هر جا موقع شد، مطلب را بيان کرد حضرت علي بن الحسين «سلام الله عليه»با آن حال نقاهت، آنطوري که شايسته است تبليغ کرد.[4]
در ميدان جنگ از قلت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد. هر مقدار که عظمت داشته باشد مقصود و ايده‏ي انسان به همان مقدار بايد تحمل زحمت بکند.[5]

اما حدیث «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»اما روايت دوم ناظر به عمق فاجعه ومصيبتي است که براي امام حسين «عليه السلام»اتفاق افتاد،به گونه اي که هيج مصيبتي به بزرگي آن وجود ندارد همچنان که در روايات آمده که آسمان وزمين و همه موجودات بر او گريستند.لذا اين روايت ناظر بعد عاطفي جريان کربلا است.

گر چه همه شهادتها و مصيبتهاي اهل بيت پيامبر، سنگين و اندوهبار است، اما آنچه در کربلا گذشت، بالاترين ‏داغ و سوگ بود و هيچ حادثه‏ اي به دلخراشي عاشورا و هيچ امامي و شهيدي به مظلوميت‏ ابا عبدالله‏ «عليه السلام‏» و فرزندان او نيست.اين است که از جمله فوق، بعنوان تسلاي خاطر داغديدگان هم استفاده مي‏شود و اين توصيه ائمه است که هر گاه مصيبتي براي شما پيش‏ آمد، از عاشورا و مصائب اهل بيت‏ «عليهم السلام» ياد کنيد، تا تحمل داغ بر شما آسان شود. مرثيه‏ خوانان نيز، هر گاه از هر امامي روضه بخوانند، يا از هر مصيبت جانگدازي ياد کنند، در پايان با نقل جمله بالا، گريز به کربلا مي‏زنند، که بالاترين سوگهاست و بحق، با توجه به ‏مصائب اهل بيت در کربلا، هر غم و مصيبتي کوچک و قابل تحمل مي‏شود.

پی نوشتها:
[1].(بيانات امام در جمع خطبا، گويندگان مذهبي، علما و روحانيون قم و تهران و استانهاي آذربايجان شرقي و غربي - 25 / 7 / 61)، صحيفه نور، ج 17، ص 58.

[2].(پيام امام به ملت شجاع ايران به مناسبت فرارسيدن ماه محرم - 1 / 9 / 57)، صحيفه نور، ج 3، ص 25.

[3].مصيبت هاي ديگر در کنار آن کوچکند.

[4].(بيانات امام درجمع خطبا، گويندگان مذهبي، علما و روحانيون قم و تهران و استانهاي آذربايجان شرقي وغربي - 25 / 7 / 61)، صحيفه نور، ج 17، ص 60.

[5].(بيانات امام درجمع خطبا، گويندگان مذهبي، علما و روحانيون قم و تهران و استانهاي آذربايجان شرقي و غربي - 25 / 7 / 61)، صحيفه نور، ج 17، ص 59.

"معجر" چیست؟

با عرض سلام و ادب

در معنای معجر آمده است:نوعي پوشش که بر سر مي‏افکنند، پارچه کوچکي که زن بر سر مي‏اندازد.[مجمع البحرين.]

1- اینکه گفته می شود پس از شهادت امام حسین علیه السلام، بانوان حرم با سر برهنه از خیمه ها بیرون آمدند؛ منظور از "برهنگی سر" چیست؟ چون به نظر من غیر ممکن است که آنها در اوج مصیبت هم آنقدر از خود بیخود شده باشند که بدون حجاب و پوشش سر در انظار ظاهر شوند.

با عرض سلام و ادب

در رابطه با این مطلب باید گفت:

این موضوع می‌تواند ناظر به دو زمان متفاوت باشد :

1- به هنگام شهادت :

الف: منابع اصلی و کهن تاریخی اشاره‌ای صریح به این نکته ندارند که زنان به هنگام شهادت امام حسین(ع) و در مقابل دیدگان لشکریان عمر سعد سر برهنه بیرون دویده باشند. بلکه برخی منابع تنها اشاره به گریه و شیون زنان حرم دارد.

ب: برخی منابع هم که اشاره به گریه و شیون زنان و مو پریشان نمودن برخی زنان اهل حرم (و نه حضرت زینب(س) ) دارد کاملا به این نکته تصریح می‌کنند که آنان این عمل را پشت خیام (و نه روبروی لشکر عمر سعد) انجام داده اند چرا که اسب حضرت پس از آغشته کردن یال خود به خون امام حسین(ع) خود را به پشت خیمه‌ها رساند و زنان خیام اطراف او را گرفته و با دیدنش پی به شهادت امام بردند. بعلاوه این منبع اشاره به مو کندن برخی زنان دارد و نه موپریشان کردن آنان.

2- پس از شهادت وبه هنگام غارت خیمه ها توسط لشکریان عمر سعد:

شیخ مفید(ره) به نقل از یکی از شاهدان و حاضران در واقعه کربلا در این مورد می‌نویسد: در غارت خیمه ها می دیدم زنان و دختران حسین در ندادن روپوشهای خود سخت پافشاری می کردند و نمی گذاردند لشکر به سادگی چادر و مقنعه های ایشان را از سرشان بربایند لکن ناتوانی و داغداری و اسیری بالاخره آنان را مغلوب دست ستم می کرد و چادر و مقنعه‌های آنان به غارت می‌رفت.

نتیجه سخن آن که : اینکه زنان با اختیار خود سرشان برهنه کرده باشند قابل قبول و یا اثبات نیست. آنچه ثابت است انجام این عمل توسط لشکریان عمر سعد است.

منابع:
- ابن شهراشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص266، (نجف اشرف، مطبعة الحیدریه، 1376ش) در شعر ناشیء به این مطلب اشاره شده است.

- شیخ مفید، الارشاد، ص468، (ترجمه ساعدی خراسانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1376ش).

با عرض سلام و ادب

آنچه از بررسی زمینه ها و دلایل قیام امام حسین(ع) استفاده می شود،این است که امام حسین(ع) اگر چه مردم کوفه هم نامه نمی نوشتند و از آن حضرت دعوت نمی کردند،قطعاً در مقابل حکومت یزید قیام می کردند،مهمترین دلیل این ادعا این است که امام حسین(ع) زمانی از بیعت با یزید خودداری کرده و با هجرت از مدینه به مکه قیامش را اغاز نموده بود که هنوز مردم مناطق مختلف از جمله کوفه از مرگ معاویه و به قدرت رسیدن یزید خبر نداشتند.
بنابراین امام(ع) بنابر دلایل متعدد اهل بیت پیامبر(ص) را به همراه خود بردند و این همراهی زمانی اتفاق افتاده بود که هنوز مردم کوفه از این تصمیم امام حسین(ع) و خروج آن حضرت از مدینه اطلاعی نداشتند و بعد از اطلاع از تصمیم امام(ع) مبنی بر مخالفت با حکومت یزید و رفتن به مکه،با ارسال نامه های فراوان ضمن دعوت از آن حضرت برای رفتن به کوفه،وعده دادند تا در رکاب آن حضرت با یزید بجنگند.


سلام
پس باید اینگونه گفت : شروع قیام امام برای اجرای اهدافی که خود مفصل فرمودند ، قبل از مرگ معاویه بوده و ربطی به دعوت کوفیان نداشته و اگر دعوت آنان هم نبود در مکانهای دیگر ممکن بود این قیام علنی تر شود . و رفتن به کوفه برای استجابت دعوت شیعیان کوفه بوده است . سئوال : آیا شدت نهی از منکر در سرزمین عراق بیش از سایر بلاد بوده که امام بطرف آن سرزمین برای انجام قیامش رفتند ؟ والبته با توجه به اخباری که از قبل به امام رسیده بود و نتیجه ی کار را می دانستند (مثلا در خصوص چگونگی شهادت و محل آن ) میشود توجیه نمود که باید به آن سمت می آمدند ولی سئوال اینجاست : چه موضوع مهمی آمدن به سرزمین عراق و انجام قیام در آنجا را توجیه می کند ؟ آیا خطر خدشه وارد شدن به اسلام در سرزمین عربستان بیشتر از عراق نبود ؟ یا اینکه خطر بنی امیه بیشتر از آل زبیر بوده ؟ متشکرم.

سلام
پس باید اینگونه گفت : شروع قیام امام برای اجرای اهدافی که خود مفصل فرمودند ، قبل از مرگ معاویه بوده و ربطی به دعوت کوفیان نداشته و اگر دعوت آنان هم نبود در مکانهای دیگر ممکن بود این قیام علنی تر شود . و رفتن به کوفه برای استجابت دعوت شیعیان کوفه بوده است . سئوال : آیا شدت نهی از منکر در سرزمین عراق بیش از سایر بلاد بوده که امام بطرف آن سرزمین برای انجام قیامش رفتند ؟ والبته با توجه به اخباری که از قبل به امام رسیده بود و نتیجه ی کار را می دانستند (مثلا در خصوص چگونگی شهادت و محل آن ) میشود توجیه نمود که باید به آن سمت می آمدند ولی سئوال اینجاست : چه موضوع مهمی آمدن به سرزمین عراق و انجام قیام در آنجا را توجیه می کند ؟ آیا خطر خدشه وارد شدن به اسلام در سرزمین عربستان بیشتر از عراق نبود ؟ یا اینکه خطر بنی امیه بیشتر از آل زبیر بوده ؟ متشکرم.

با عرض سلام و ادب

دوران امامت امام حسین(ع) حدود ده سال در زمان معاویه بوده است که امام(ع) در این مدت به انحاء مختلف مخالفت خود را با حکومت معاویه ابراز کرده بودند ولی بنابردلایلی شرایط برای قیام فراهم نبود.ولی به محض مرگ معاویه و روی کارآمدن یزید،شرایط برای قیام بر علیه حکومت بنی امیه فراهم شد،لذا آن حضرت مخالفت و قیام خود را از همان مدینه آغاز نمود،که با توجه به عدم شرایط مساعد برای ادامه قیام در مدینه،امام حسین(ع) از مدینه به مکه هجرت کردند و روز سوم شعبان سال 60 هجری وارد مکه شدند،بعد از اینکه خبر مخالفت امام حسین(ع) با حکومت یزید به گوش مردم کوفه رسید،آنها با ارسال نامه های متعدد از آن حضرت دعوت کردند تا به کوفه رفته و با کمک و یاری کوفیان به قیام خود بر ضد یزید ادامه دهند.اولین نامه کوفیان در دهم ماه مبارک رمضان سال60 هجری به دست امام(ع) رسید،یعنی حدود چهل روز بعد از آمدن آن حضرت به مکه.بنابراین دعوت کوفیان هیچ نقشی در اصل قیام اباعبدالله الحسین(ع) نداشته و اینگونه نبود که اگر مردم کوفه نامه نمی نوشتند،امام حسین(ع) بر ضد حکومت فاسد یزید قیام نمی کردند.

لذا با توجه به اعلان آمادگی مردم کوفه،امام حسین(ع) به سمت کوفه حرکت کردند،نه اینکه نیاز به نهی از منکر در کوفه بیشتر احساس می شد.در ضمن در زمان حضور امام حسین(ع) در مکه و تا زمان قیام عاشورا،ابن زبیر هیچ قدرتی محسوب نمی شدند و اصلاً با وجود شخصیتی مانند امام حسین(ع)،عبدالله بن زبیر که همان زمان از ترس یزید به مکه پناهنده شده بود،جایگاه ینداشت.ابن زبیر بعدها قدرتی تشکیل داده و بعنوان یکی از دشمنان بنی امیه و اهل بیت(ع) قد علم کردند.

بنابراین عامل و زمینه اصلی قیام امام حسین(ع) همان عامل امربه معروف و نهی از منکر و مبارزه با دستگاه فاسد اموی بوده است.

سلام...چرا قبر حر خارج از کربلاست؟؟؟..مگه وقتی حر شهید شد بعد از عصر عاشورا مگه سر اون رو همراه سر های دیگه به نیزه نزاشتن؟یعنی میخوام بدونم کی این قبیله(مربوط به همون روستا) اومدن و جنازه رو بردن؟ چرا پس جنازه بقیه شهید ها مخصوصا سید الشهدا رو دفن نکردن؟

سلام...چرا قبر حر خارج از کربلاست؟؟؟..مگه وقتی حر شهید شد بعد از عصر عاشورا مگه سر اون رو همراه سر های دیگه به نیزه نزاشتن؟یعنی میخوام بدونم کی این قبیله(مربوط به همون روستا) اومدن و جنازه رو بردن؟ چرا پس جنازه بقیه شهید ها مخصوصا سید الشهدا رو دفن نکردن؟

با عرض سلام و ادب

طبق نقل مقاتل سر مطهر حربن یزید ریاحی را از بدنش جدا نکرده بودند.علتش را هم اینگونه بیان کرده اند که:بني تميم حر بن يزيد را در اين مكاني كه الان موجود است ، دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند. بني تميم نسبت به حر بن يزيد احترام خاصي قائل بودند . حر از همين بني تميم بود و همين بني تميم نگذاشتند سر حر بن يزيد را از بدن جدا كنند با اينكه سرهاي همه شهدا را از بدن جدا كردند.(1)

برخي اعتقاد دارند كه علت اصلي جدا بودن قبر حر بن يزيد از قبر امام حسين(ع) اين است كه چون حر صاحب مقامات معنوي خاصي است ، خداوند خواسته است كه او بارگاه مستقل داشته باشد تا اولياي الهي او رابطور مشخصي زيارت كنند. (2)

بر اين اساس اين خواست خدا بوده كه مرقد حربن يزيد زيارتگاه مستقلي براي زائران باشد و حق هم همين است زيرا در ميان آن همه شهيد ، فقط حربن يزيد موقعيت خاصي دارد. حر كسي است كه با يك هزار سواره نظام براي جنگ با امام حسين (ع) آمده بود.(3) اين فرمانده با اين موقعيت ، ناگهان منقلب مي گردد و به سوي امام حسين(ع) مي آيد و در اين راه جان خود را فدا مي كند. (4)

در برخی نقل ها آمده است:مادرش حاضر بود. چون دید که اجساد دیگر را در یک جا دفن می کنند، حر را به این مکان برد.(5)

پی نوشتها:

(1). المجالس السنيه ، سيد محسن عاملي، ص 119، مجلس 73.

(2). الحر بن يزيد الرياحي، نوشته علي محمد علي دخيل ، ص 41، بيروت ، لبنان.

(3). تاريخ طبري، ج 4، ص 302، هشت مجلدي.

(4). بحار الانوار، ج 45، ص 10 و 14.

(5). مقتل الحسین، مقرم، ص 469.

دوباره سلام..دوتا سوال دیگه هم داشتم..
اول: چرا به امام حسین(ع) ثارالله(خون خدا) میگویند؟ راستش ی چیزایی دربارش شنیدم و خوندم ولی برام قانع کننده نبوده!
دوم: این درسته که میگن زیارت عاشورا نقلی از طرف خداست؟ یعنی خدا این زیارت رو گفته؟؟(اگه آره، پس باید ب پیامبر نازل شده باشه..درباره این هم توضیح بدید لطفا)
ممنون و بسیار تا بسیار سپاسگذار

چرا به امام حسین(ع) ثارالله(خون خدا) میگویند؟

با عرض سلام و ادب
‌ ثار به معني خون خواهي است. عبارت "السلام عليك يا ثارالله" در زيارت عاشورا و جاهاي ديگر به اين معني است كه: سلام بر تو، اي كسي كه خون خواه تو خداوند است. چون حضرت سيدالشهدا با كمال اخلاص جان و همه چيز خود را در راه اعلاي كلمه توحيد و مخالفت با كفر و فسق فدا كرد، خون او را نسبت به خدا مي دهند و مي گويند:‌اي ثارخدا، يعني اي كسي كه وليّ دم و خون خواهت خدا است.

اگر خون خدا گفته شود براي تقدس و شرافت بخشيدن به خون مقدس امام حسين(ع) است و به اصطلاح( اضافه تشريفي) است، نه اضافه حقيقي، زيرا همة شيعيان و پيروان اباعبدالله(ع) مي دانند كه خدا جسم نيست تا خون داشته باشد. اضافه تشريفي در عرف شرع و قرآن رايج است كه براي بيان شرافت و عظمت چيزي آن را به خدا نسبت مي دهند مثل خانة خدا و ماه خدا در حالي كه روشن است خداوند نه جسم است و نه نيازي به خانه دارد. پس چنان چه براي بيان شرافت كعبه معظمه بيت الله الحرام گفته مي شود، براي بيان عظمت و قداست و شرافت خون پاك امام حسين(ع) خون خدا گفته مي شود و احدي از پيروان ايشان يافت نمي شود كه از اين عبارت معني حقيقي خون خدا را بفهمد،‌ چون هر مسلماني از ابتداي تكليف دانسته و يقين كرده يكي از صفاتي كه خدا ندارد، جسم بودن او است.(1)

پی نوشت:

(1). تفسير نمونه، ج 7، ص 363.

این درسته که میگن زیارت عاشورا نقلی از طرف خداست؟ یعنی خدا این زیارت رو گفته؟

با عرض سلام و ادب

در مورد سند زيارت عاشورا نظرتان را به مطالب زير جلب مي کنيم.
در كتاب مصباح شيخ طوسى كه مفاتيح‏ الجنان هم زيارت عاشورا را از آنجا نقل كرده است امام صادق(ع) در فضيلت و ثواب زيارت عاشورا مطالبى فرموده ‏اند در ادامه آن امام به راوى كه صفوان است مى ‏فرمايد: اى صفوان من يافتم اين زيارت را با اين ضمانت [ثواب‏ها و فضيلت‏ها] از پدرم امام باقر(ع) و پدرم از امام سجاد(ع) تا مى ‏رسد به پيامبر خدا(ص) و پيامبر از جبرئيل و جبرئيل از خداوند.

بر اين اساس برخى مثل مرحوم حاج ميرزا حسين نورى استاد صاحب مفاتيح ‏الجنان را عقيده بر اين بوده است كه اين زيارت از سنخ احاديث قدسيه مى‏ باشد.

ولى اثبات اين مطلب مشكل به نظر مى ‏رسد چرا كه به احتمال قوى مراد امام از اين كه مى‏ فرمايد يافتم اين زيارت را با اين ضمانت از خداوند. تنها ضمانت ثواب اين زيارت است نه متن زيارت.

علاوه بر اين، زيارت عاشورا با لحن ساير احاديث قدسى كه سخن گفتن خداوند با پيامبرى است تفاوت دارد و شباهت به احاديث قدسى ندارد.

شيخ طوسى(قدس ‏سره) با سه سند اين زيارت شريف را به شرح زير نقل كرده است:

1ـ محمد فرزند اسماعيل بن بزيع، از صالح فرزند عقبه، وى نيز از پدرش عقبة بن خالد از امام باقر(ع).

2ـ محمد فرزند خالد طيالسى، از سيف بن عُميره، از صفوان فرزند مهران از امام صادق(ع)، از پدرانش از پيامبر و جبرئيل و سرانجام خداوند بزرگ.

3ـ صالح بن عقبه و سيف بن عُميره از علقمه فرزند محمد حضرمى از امام باقر(ع)، (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد / 772 ، 787)

گفتنى است: همه‏ ى افراد پيش گفته از مشاهير راويان حديث هستند كه عموما از سوى دانشمندان علم رجال توثيق شده‏ اند مگر عقبه بن خالد و علقمه بن محمد كه توثيق خاص ندارند، ولى توثيق عام دارند؛ يعنى افراد بنامى بودند كه روايات امامان را نقل مى‏ كردند و اگر نقطه‏ ى ضعفى در آنان بود، به يقين در جامعه اشتهار پيدا مى‏ كرد و بر سر زبان‏ها مى ‏افتاد و به يكديگر بازگو مى ‏كردند؛ با اين همه، هيچ گونه قدحى درباره‏ ى آن دو نقل نشده است. از اين طريق مى ‏توان «توثيق عام» را احراز كرد. (1).

پی نوشت:

(1). براى توضيح بيشترر.ك: منشور نينوا: مجيد حيدرى ‏فر ،ص 35.

با عرض سلام و ادب

دوران امامت امام حسین(ع) حدود ده سال در زمان معاویه بوده است که امام(ع) در این مدت به انحاء مختلف مخالفت خود را با حکومت معاویه ابراز کرده بودند شرا

ولی بنابردلایلییط برای قیام فراهم نبود.ولی به محض مرگ معاویه و روی کارآمدن یزید،شرایط برای قیام بر علیه حکومت بنی امیه فراهم شد،لذا آن حضرت مخالفت و قیام خود را از همان مدینه آغاز نمود،که با توجه به عدم شرایط مساعد برای ادامه قیام در مدینه،امام حسین(ع) از مدینه به مکه هجرت کردند و روز سوم شعبان سال 60 هجری وارد مکه شدند،بعد از اینکه خبر مخالفت امام حسین(ع) با حکومت یزید به گوش مردم کوفه رسید،آنها با ارسال نامه های متعدد از آن حضرت دعوت کردند تا به کوفه رفته و با کمک و یاری کوفیان به قیام خود بر ضد یزید ادامه دهند.اولین نامه کوفیان در دهم ماه مبارک رمضان سال60 هجری به دست امام(ع) رسید،یعنی حدود چهل روز بعد از آمدن آن حضرت به مکه.بنابراین دعوت کوفیان هیچ نقشی در اصل قیام اباعبدالله الحسین(ع) نداشته و اینگونه نبود که اگر مردم کوفه نامه نمی نوشتند،امام حسین(ع) بر ضد حکومت فاسد یزید قیام نمی کردند.

لذا با توجه به اعلان آمادگی مردم کوفه،امام حسین(ع) به سمت کوفه حرکت کردند،نه اینکه نیاز به نهی از منکر در کوفه بیشتر احساس می شد.در ضمن در زمان حضور امام حسین(ع) در مکه و تا زمان قیام عاشورا،ابن زبیر هیچ قدرتی محسوب نمی شدند و اصلاً با وجود شخصیتی مانند امام حسین(ع)،عبدالله بن زبیر که همان زمان از ترس یزید به مکه پناهنده شده بود،جایگاه ینداشت.ابن زبیر بعدها قدرتی تشکیل داده و بعنوان یکی از دشمنان بنی امیه و اهل بیت(ع) قد علم کردند.

بنابراین عامل و زمینه اصلی قیام امام حسین(ع) همان عامل امربه معروف و نهی از منکر و مبارزه با دستگاه فاسد اموی بوده است.


سلام
تشکر از پاسختون ولی چند سئوال دیگر در لابلای صحبتاتون نهفته است :
1- علت «عدم شرایط مساعد برای ادامه قیام در مدینه » چه بود ؟
2-چه شرایطی سبب میشد تا زمینه قیام قبل از حرکت به مدینه فراهم نباشد ؟
3-چه دلیلی داشت تا امام برای ادامه قیامش به دعوت کوفیانی که وفاداری آنها به این خاندان مسجل بود اعتنا کند ؟( نمونه بارزش عدم وفاداری به علی علیه السلام و آنهمه توصیف ایشان از این مردم بی وفا یا مردان زن نما )
4- قدرت ابن زبیر بعدها چگونه شدت پیدا کرد ؟ عامل جبران ضعف ابن زبیر که قبلاً ضعیف بود چه بود ؟

علت «عدم شرایط مساعد برای ادامه قیام در مدینه » چه بود ؟

با عرض سلام و ادب

پاسخ به اين سؤال در گرو بررسى دقيق شرايط زمان و مكان است. از نظر زمانى، هنگام حضور امام(ع) در مدينه، هنوز مرگ معاويه اعلام عمومى نشده بود. علاوه بر آنكه عموم مردم هنوز تفاوت ميان حكومت يزيد و معاويه را به خوبى درك نمى ‏كردند؛ زيرا گرچه چهره يزيد براى كسانى همچون امام حسين(ع)، عبداللّه بن زبير، عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابى ‏بكر -به عنوان چهره ‏اى شراب خوار، سگ باز و ميمون ‏باز- شناخته شده بود؛(1). امّا بيشتر مردم تحت تأثير تبليغات معاويه و باند اموى و نيز سياست تطميع و تهديد معاويه، در زمان حيات او با پسرش بيعت كرده بودند.(2)

از نظر مكانى نیز به چند دلیل مدينه موقعيّت مناسبى براى قيام نداشت:

1. گرچه تعداد زيادى از مردم مدينه و به ويژه انصار به خاندان اهل بيت(ع) علاقه داشتند. اما علاقه آنان در حدى نبود كه حاضر به جان‏فشانى و حتى كمتر از آن در راه آنان باشند؛ چنان‏كه اين سستى و كوتاهى را به خوبى در جريان سقيفه و پس از آن نشان دادند. جالب است بدانيم هنگامى كه حضرت على(ع) به قصد مقابله با سپاه بيعت‏ شكنان از اهل مدينه يارى خواست، بيشتر آنان به او پاسخ مثبت ندادند و حضرت(ع) مجبور شد تا تنها با چهارصد(3) يا هفتصد نفر(4) از مردم اين شهر، به مقابله با سپاه چند هزار نفرى مخالفان برود.

2. مدينه پس از پيامبر اكرم(ص) خود را تابع سياست حاكم نشان مى ‏داد؛ از اين رو به پيروى از سياست شيخين (ابوبكر و عمر) شناخته مى‏ شد كه حساسيت فراوانى در حفظ سنّت آن دو در عرض سنّت پيامبر اكرم(ص) داشت؛ چنان‏كه نماينده اين گروه، عبدالرحمن بن عوف، در جريان شوراى عُمَر، پيروى از سنّت آن دو را به عنوان پيش شرط، براى واگذار كردن حكومت به حضرت على(ع) عنوان كرد؛ ولى حضرت(ع) زير بار آن نرفت.(5)

3. تعداد فراوانى از قبايل مختلف قريش - به ويژه افرادى از باند اموى همچون مروان و خاندانش - در آن عصر در مدينه نفوذ و تسلّط فراون داشتند و بديهى بود كه آنان در مقابل هر اقدام امام(ع) به سرعت موضع‏گيرى مى‏ كردند.

4. پيشينه اهل مدينه در زمان حكومت اموى، نشان داده بود كه آنها حاضر به دفاع جدى در مقابل حكومت اموى از خاندان اهل بيت(ع) نيستند؛ زيرا سال‏ها به دنبال سياست لعن امام على(ع) - كه از سوى معاويه ابلاغ شده بود - در اين شهر و برفراز منبر آن، حاكمان اموى به بدگويى از حضرت على(ع) مى ‏پرداختند و اين مردم - با آنكه كذب سخنان آنان را مى ‏دانستند - كمتر حاضر به اعتراض جدّى عليه اين سياست بودند و بيشترين مقاومت‏ها در مقابل اين سياست از سوى خاندان اهل بيت(ع) و به ويژه امام حسين(ع) بود كه حتى پس از موضع‏گيرى آن حضرت كسى به يارى او بر نمى ‏خاست.(6)

5. علاوه بر اینها حاكم اموى (وليد بن عتبة) به خوبى بر اوضاع شهر مسلّط بود و چنان نبود كه با يك قيام، زمام امور از دست او خارج شده و به دست مخالفان افتد.

پی نوشتها:

(1). تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 228.

(2). الامامة و السياسة، ج 1، صص 161-164.

(3). تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 181.

(4). مروج الذهب، ج 2، ص 395.

(5). تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 162.

(6). بحارالانوار، ج 44، ص 211.

چه شرایطی سبب میشد تا زمینه قیام قبل از حرکت به مدینه فراهم نباشد ؟

با عرض سلام و ادب

متوجه منظور شما از این سوال نشدم.اگر لطف کنید بیشتر توضیح بدهید،بهتر می توان پاسخگویی کرد.

با تشکر.

چه دلیلی داشت تا امام برای ادامه قیامش به دعوت کوفیانی که وفاداری آنها به این خاندان مسجل بود اعتنا کند ؟( نمونه بارزش عدم وفاداری به علی علیه السلام و آنهمه توصیف ایشان از این مردم بی وفا یا مردان زن نما )

با عرض سلام

از جمله عواملی که موجب گردید تا امام حسین(ع) کوفه را برای قیام مقدس خود انتخاب کند دعوت گسترده مردم این شهر از آن حضرت(ع) بود در حالی که چنین دعوتی با این وسعت و گستردگی، از سوی دیگر شهرها از ایشان به عمل نیامده بود.

پس از مرگ معاویه و آگاهی مردم کوفه از خودداری ابا عبدالله الحسین(ع) از بیعت با یزید و اقامت در مکه، آنان پیک­ها و نامه­ هایشان را به سوی آن حضرت(ع) روانه ساختند و تقاضا نمودند که نزد آنها برود کوفیان اظهار داشتند که آماده هر گونه یاری و جانفشانی در رکاب ایشان می­باشند؛[1] به طوری­که نقل شده تا دوازده هزار نامه برای حضرت(ع) ارسال داشتند.[2]

آنان در این نامه ­ها اعلام داشتند که چشم انتظار حضرتند و بر کسی دیگر نظر ندارند و متذکر شدند که «بشتاب که باغ­ها سرسبزند و میوه ­ها رسیده­ اند. زمین خرم است و درختان جامه­ ی سبز برتن کرده­ اند. هر گاه خواستی نزد ما بیا که به سوی سپاهی آماده جانبازی در رکاب خویش می­آیی.»[3]

نامه­ های کوفیان و اصرار آنان بر خواسته خویش، حجت را بر امام(ع) تمام نمود با این وجود حضرت(ع) رفتن خویش را به تحقیقات و مشاهدات فرستاده­ ی ویژه خود مسلم بن عقیل منوط کرد.[4] پس از دریافت نامه مسلم، امام(ع) عزم خویش را برای رفتن به کوفه جزم نمود. ایشان در طول سفر خود به سوی عراق بارها و بارها به نامه­ های کوفیان بر علت رفتن خویش به عراق استناد و استدلال نمودند.[5]

در چنين فضايى، اگر امام(ع) براى آغاز نهضت به نقطه ديگرى عزيمت می­كرد و به دست كارگزاران حكومت، كشته می­شد، آيا او را به بی­ سياستى و بی ­تدبیری متّهم نمی­ كردند؟!

پی نوشتها:

[1]. تاریخ طبری،ج5، صص352-353؛ البلاذری، انساب الاشراف، ج3، صص157-158؛ شیخ مفید؛ ارشاد، ج2، ص38 و ابن ­اعثم؛ الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ص1991، ج5، صص28-29.

[2]-سید بن طاوس؛ اللهوف، تهران، جهان، 1348ش، ص17.

[3]-. تاریخ طبری، ج5، ص353؛ البلاذری، انساب الاشراف، ج3، صص158-159؛ مسکویه، تجارب الامم،ج2، ص40 .

[4]. تاریخ طبری،ج5 ص353 و ابن ­اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص21.

[5]. تاریخ طبری، صص383 و 402و ابن­ اثیر، الکامل، صص 38 و 47؛ شیخ مفید؛ ارشاد، ج2، صص71-72؛ مسکویه، تجارب الامم،ج2، ص40 و الکوفی، ­ابن­ اعثم؛ الفتوح، ج4، ص78.

قدرت ابن زبیر بعدها چگونه شدت پیدا کرد ؟ عامل جبران ضعف ابن زبیر که قبلاً ضعیف بود چه بود ؟

با عرض سلام

با وجود اینکه عبدالله بن زبیر صحابی و فرزند صحابی بود،ولی مشکل و آنچیزی که سد راهش در ابراز وجود بود،وجود شخصیتی همچون امام حسین(ع) بود.لذا تا زمانی که آن حضرت در قید حیات بودند،مسلمانان توجه چندانی به ابن زبیر نداشتند.

منابع تاریخی د رموارد متعددی به این واقعیت اشاره کرده اند:روايت ابوحنفيه دينوري چنين است که ابن زبير مي دانست مادامي که حسين در مکه باشد مردم به او توجهي نخواهند کرد.(1) ابومخنف همچنين آورده که حسين نيز فرموده است که اين مرد(ابن زبير) از دنيا چيزي بهتر دوست ندارد از اين که من به عراق بروم؛ زيرا مي داند با وجود من چيزي از خلافت نصيب او نخواهد شد و مردم با وجود من به او روي نخواهند آورد.(2)

ولی بعد از شهادت امام حسین(ع) و نیز افشای ماهیت پلید یزید و امویان زمینه ای بوجود آورد که ابن زبیر با کمک برادران و با استفاده از وضع جامعه که بر مخالفان یزید و امویان روز به روز افزون می شد، به حکومت رسید و در مدت حدود هشت سال حکومت، با بنی امیه، مختار، و خوارج درگیر جنگ بود.

پی نوشتها:

(1). دينوري، اخبارالطوال، ص 229.

(2). ابومخنف، وقعة الطف، ص 148.


من شنیده بودم که امام لباس رزم از تن بیرون می کنند و کاملا در حالت آتش بس بسوی یزیدیان می روند !

آیا این هم صحیح است ؟


من شنیده بودم که امام لباس رزم از تن بیرون می کنند و کاملا در حالت آتش بس بسوی یزیدیان می روند !

آیا این هم صحیح است ؟

با عرض سلام و ادب

بنده کتاب نفس المهموم که از جمله مقاتل در رابطه با شهادت امام حسین(ع) است را بررسی کردم به چنین مطلبی بر نخوردم.

بسم رب الحسین
سلام علیکم
میخواستم بدونم آیا حضرت ابوالفضل (علیه السلام) ازدواج کرده بودند؟ و اگر ازدواج کرده بودند دارای فرزند هم بودند؟ و اگر فرزند هم داشتند در واقعه کربلا هم فرزندانشون حضور داشتند یا خیر؟
و اینکه چرا اباعبدالله (علیه السلام) به حضرت ابوالفضل (علیه السلام) اجازه ی رزم نمیدن و فقط میگن که بره آب بیاره در صورتیکه حضرت عباس از لحاظ رزمی خیلی ماهر بودند و زیر نظر امیرالمومنین (علیه السلام) آموزش دیده بودند؟ متشکرم

موضوع قفل شده است