علماء اهل سنت تا کی می خواهید حقیقت را از مردم پنهان کنید ؟
تبهای اولیه
:Gol: حديث منزلت:Gol:
بسيارى از مفسران اهل تسنن و شيعه در ذيل آيه ( و واعدنا موسی ....هارون اخلفنی فی قومی ..142 اعراف ) اشاره به حديث معروف منزلت كردهاند، با اين تفاوت كه مفسران شيعه آن را به عنوان يكى از اسناد زنده خلافت بلا فصل على عليه السلام گرفته، ولى بعضى از مفسران اهل تسنن ضمن عدم قبول آن، تاخت و تاز بىرحمانه و تعصبآميزى به شيعه دارند.
براى روشن شدن اين بحث، نخست لازم است اسناد و متن اين حديث را به طور فشرده بياوريم، سپس درباره دلالت آن، و بعد در مورد حملاتى كه آن دسته از مفسران به ما دارند، بحث و بررسى كنيم:
اسناد حديث منزلت
عده زيادى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره جريان جنگ «تبوك» چنين نقل كردهاند: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ إِلى تَبُوكَ وَ اسْتَخْلَفَ عَلِيّاً.
فَقالَ: أَ تُخَلِّفُنِي فِي الصِّبْيان و النِّساءِ.
قالَ: أَ لا تَرْضى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ ليس نَبِيَّ بَعْدِي:
«پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى تبوك حركت كرد و على عليه السلام را به جاى خود قرار داد.
على عليه السلام عرض كرد: آيا مرا در ميان كودكان و زنان مىگذارى (و اجازه نمىدهى با تو به ميدان جهاد بيايم)؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى عليه السلام باشى جز اين كه پيامبرى بعد از من نخواهد بود».
عبارت بالا در معتبرترين كتب حديث اهل تسنن يعنى «صحيح بخارى» نیز از سعد بن ابی وقاص نقل شده است .
(صحیح بخاری جزء ششم ص 3 طبع دار احیاء التراث )
در «صحيح مسلم» كه آن هم از كتب درجه اول آنان محسوب مىشود در باب «فضائل الصحابه» همين حديث از «سعد» نقل شده كه: پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي:
«تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست». (صحیح مسلم ج 4 ص 187 طبع دار احیاء التراث العربی چاپ دوم 1972 )
در اين حديث كه «صحيح مسلم» نقل كرده مطلب به صورت كلى اعلام شده و اشاره به جنگ تبوك ديده نمىشود.
و نيز در همان كتاب كمى پس از ذكر حديث به گونه كلّى، گفتار پيغمبر صلى الله عليه و آله در جنگ «تبوك» را، همانند «صحيح بخارى» جداگانه آورده است.
در «سنن ابن ماجه» نيز عين اين مطلب آمده است. (ج 1 ص 42 طبع دار احیاء الکتب العربیة)
در «سنن ترمذى» مطلبى بر اين اضافه دارد كه: «معاويه» روزى به «سعد» گفت: چرا به ابوتراب (يعنى على عليه السلام) ناسزا نمىگوئى؟!
گفت: من سه مطلب را به خاطر دارم كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام فرمود، هنگامى كه به ياد اين سه مطلب مىافتم، نمىتوانم به او ناسزا بگويم.
سپس يكى از اين سه مطلب را جريان جنگ «تبوك» و جملهاى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله در حق على عليه السلام فرمود، ذكر مىكند. (ج 5 ص 638 طبع المکتبَ الاسلامیَ لصاحبها الحاج ریاض
در كتاب «مسند احمد» در حدود ده مورد اشاره به اين حديث شده است كه:
گاهى در آن از جنگ «تبوك» سخن به ميان آمده.
و گاهى بدون ذكر جنگ «تبوك» اين جمله به طور كلّى بيان گرديده است. ( مسند احمدحنبل ج 1 ص 173و 175و 177و 179و 182و 185و 231و جلد 6ص 369 و438 )
در يكى از اين موارد نقل مىكند كه: «ابن عباس» نشسته بود جمعى نزد او آمده به او گفتند: يا به همراه ما بيا و يا اين عدهاى كه در مجلس نشستهاند از مجلس بروند (ما با تو سخنى داريم).
«ابن عباس» گفت: من با شما مىآيم، تا آنجا كه مىگويد: «ابن عباس» داستان جنگ تبوك و گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله را نقل كرد و در آخر آن اضافه نمود: كه آن حضرت فرمود: إِنَّهُ لايَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي: «شايسته نيست كه من بروم مگر اين كه تو جانشين من باشى». (مسند احمد ج 1 ص 231 )
در كتاب «خصائص نسائى» نيز عين اين حديث آمده است. ( خصایص ص 4 و 14 )
همچنين در كتاب «مستدرك حاكم» ( ج 3 ص 108 و 109 )
«تاريخ الخلفاء» سيوطى ( ج 1 ص 65 )
«صواعق المحرقه» ابن حجر (ص 177 )
«سيره ابن هشام» (ج 3 ص 163 طبع مصر )
و «سيره حلبى» (ج 3 ص 151 طبع مصر )
و كتب بسیار دیگر
قابل توجه اين كه: حديث فوق را تنها «سعد بن ابى وقاص» از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل نكرده است، بلكه عدهاى از صحابه كه تعداد آنها بيش از بيست نفر است آن را نقل كردهاند: از جمله «جابر بن عبداللَّه»،
«ابو سعيد خدرى»،
«اسماء بنت عميس»،
«ابن عباس»
، «ام سلمه»،
«عبداللَّه بن مسعود»،
«انس بن مالك»،
«زيد بن ارقم»
و «ابو ايوب»
و جالبتر اين كه: «معاويه» و «عمر بن خطاب» نيز اين حديث را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كردهاند.
«محب الدين طبرى» در «ذخائر العقبى» نقل مىكند: مردى نزد «معاويه» آمد و سؤالى از او كرد.
معاويه در پاسخ گفت: اين مسأله را از على عليه السلام بپرس او بهتر مىداند.
مرد گفت: اى امير مؤمنان! (منظورش «معاويه» بود) جواب تو در اين باره از جواب على عليه السلام نزد من خوشتر است.
معاويه گفت: سخن بدى گفتى، سپس گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در حق على عليه السلام اين جمله را فرمود: «أَنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي».
سپس افزود: هنگامى كه عُمَر مطلبى برايش مشكل مىشد از على عليه السلام مىپرسيد. ( ذخائر العقبی ص 79 طبع مکتبة القدس – صواعق المحرقة ص 177 طبع مکتة القاهره)
«ابوبكر بغدادى» در «تاريخ بغداد» از «عمر بن خطاب» چنين نقل مىكند:
مردى را ديد كه به على عليه السلام ناسزا مىگويد.
عمر گفت: من گمان مىكنم مرد منافقى باشى! براى اين كه: از پيامبر صلى الله عليه و آله
تفسير نمونه، ج6، ص: 413
شنيدم مىفرمود: «إِنَّما عَلِيٌّ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي». (تاریخ بغداد ج 7 ص 452 طبع السعادة )(مطالب فوق به نقل از تفسیر نمونه ج 6 ص 343-346)
***
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان اشاره به حدیث منزلت کردند که بسیا راز ایشان سپاسگذارم .جالب است خود اهل سنت در باره این حدیث ان را از صحیح ترین و محکمترین آثار می دانند حال چرا به سنت عمل نمیکنند و خود را اهل سنت می دانند ؟؟؟؟؟؟؟؟
چنانچه قرطبی از مفسرین به نام اهل سنت میگوید:
و هو من اثبت الاثار و اصحها؛1
علماء احناف همچو حاکم حسکانی میگوید:
اولوالامر هو "علیّ"الذی ولاه الله بعد محمد-صلی الله علیه واله وسلم- فی حیاته حین خلفه رسول الله بالمدینه؛2.
اولوالامر همانا علی علیه السلام است که خداوند بعد محمد صلی الله علیه واله او را ولایت داده است در زمان حیاتش هنگامی که رسول الله صلی الله علیه واله او را جانشین خود در مدینه قرار داد.
1-الاستیعاب،ج3،ص1097.
2-شواهد التنزیل،ج2،190.
ب- حديث منزلت در هفت مورد
نكته ديگر اين كه: بر خلاف آنچه بعضى تصور مىكنند، پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخن را تنها در جنگ «تبوك» نفرموده، بلكه در چندين مورد ديگر نيز اين جمله از او شنيده شده است، از جمله:
1- در «يوم المؤاخاة اول» يعنى در نخستين مرتبه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در «مكّه» ميان يارانش پيمان برادرى بست، على عليه السلام را در اين پيمان براى خودش انتخاب نمود و فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي».(کنز العمال ح 918 ج 5 ص 40 و ج6 ص 390 )
2- در «يوم المؤاخاة ثانيه» يعنى روز ديگرى كه در «مدينه» ميان مهاجر و انصار پيمان برادرى برقرار ساخت باز در اينجا على عليه السلام را به عنوان برادرى خود انتخاب نمود و اين جمله را به او فرمود: «أَنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى غَيْرَ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَخِي وَ وارِثِي». (منتخب کنز العمال ( در حاشیه مسند احمد ) ج 5 مسند احمد ص 390 )
3- «ام سليم» كه از زنان با شخصيت و از دعوتكنندگان به سوى اسلام بود و پدر و برادرش در ميدان جهاد در خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله شربت شهادت نوشيدند، و به خاطر اين كه: شوهرش، دعوت اسلام را نپذيرفت از او جدا شد.
گهگاه پيامبر صلى الله عليه و آله براى ديدنش به خانه او مىآمد (و او را تسلّى مىداد) روزى به او فرمود: اى «ام سليم» إِنَّ عَلِيّاً لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِي وَ دَمُهُ مِنْ دَمِي وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى:
«على گوشتش از گوشت من و خونش از خون من و او نسبت به من همانند هارون است نسبت به موسى». ( کنز العمال ج 6 ص 164 )
4- «ابن عباس» مىگويد: روزى «عمر بن خطاب» گفت: نام على را به بدى نبريد؛ زيرا من از پيامبر صلى الله عليه و آله سه جمله درباره او شنيدم كه اگر يكى از آنها را من داشتم از آنچه آفتاب بر آن مىتابد نزد من محبوبتر بود.
من و ابوبكر و ابوعبيده و جمعى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او بوديم و پيامبر صلى الله عليه و آله بر على عليه السلام تكيه كرده بود، دست بر شانه او زد، سپس فرمود:
أَنْتَ يا عَلِيُّ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيماناً و أَوَّلُهُمْ إِسْلاماً ثُمَّ قالَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى:
«اى على! تو نخستين مردى هستى كه به خدا ايمان آوردى و نخستين كسى هستى كه اسلام را پذيرفتى، تو نسبت به من همانند هارون به موسى هستى».( کنز العمال ج 6 ص 395 )
5- «نسائى» در كتاب «خصائص» نقل مىكند: على عليه السلام و جعفر و زيد درباره سرپرستى فرزند «حمزه» با هم گفتگو داشتند و هر كدام مىخواست، اين خدمت به او سپرده شود، در اين موقع پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ ...».( خصایص نسائی ص 19 )
6- در آن روز كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد، درهاى خانههائى كه به مسجد (منظور مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله است) گشوده مىشد، بسته شود و تنها درِ خانه على عليه السلام را باز گذارد.
جابر بن عبداللَّه نقل مىكند به على عليه السلام فرمود: إِنَّهُ يَحِلُّ لَكَ من الْمَسْجِدِ ما يَحِلُّ لِي وَ إِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى:
«آنچه از مسجد براى من مجاز است براى تو نيز مجاز است؛ زيرا تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى». ( ینابیع الموده آخر باب 17 ص 88 ط دوم دار الکتب العراقیه )
موارد ششگانه بالا كه غير از جريان غزوه «تبوك» است، همه را از كتب معروف اهل تسنن آورديم و گرنه در رواياتى كه از طرق شيعه وارد شده، موارد ديگرى نيز از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه اين جمله را فرموده است.
از مجموع اينها به خوبى استفاده مىشود كه: «حديث منزلت»، موضوعى نبوده است كه اختصاص به داستان «تبوك» داشته باشد بلكه يك فرمان عمومى درباره على عليه السلام براى هميشه بوده است.
و از اينجا روشن مىشود اين كه: بعضى از دانشمندان اهل سنت مانند «آمدى» تصور كردهاند كه: اين حديث متضمن حكم خاصى در مورد جانشينى على عليه السلام در غزوه «تبوك» بوده است و ربطى به ساير موارد ندارد، به كلّى بىاساس است؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله به مناسبتهاى مختلف و در جريانهاى گوناگون اين جمله را تكرار فرموده و اين نشان مىدهد كه: يك حكم عمومى است.(تفسیر نمونه ج 6 ذیل آیه 142 اعراف ):Gol::Gol::Gol: