جمع بندی چرا مادی گری مانع معرفت نفس است؟

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا مادی گری مانع معرفت نفس است؟

با سلام و احترام

چرا مادی گری مانع معرفت نفس و سیر الی الله است؟

کارشناس بحث : استاد

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;305025 نوشت:
با سلام و احترام

چرا مادی گری مانع معرفت نفس و سیر الی الله است؟

کارشناس بحث : استاد


بسمه تعالی
دوست گرامی،مقصود شما از مادی گری مبهم است،لطفا مقصود خود را توضیح دهید تا بهتر خدمتگذاری کنم.
مقصود دیدگاه مادی گرایانه است یا تعلق به دنیا و مادیات؟
[/]

استاد;305714 نوشت:
بسمه تعالی دوست گرامی،مقصود شما از مادی گری مبهم است،لطفا مقصود خود را توضیح دهید تا بهتر خدمتگذاری کنم. مقصود دیدگاه مادی گرایانه است یا تعلق به دنیا و مادیات؟

سلام
من منظورم علاقه به مواهب و نعمت هاي دنيا است در ذيل اعتقاد به خدا،
اين سوال را از اين جهت مي پرسم كه احساس ميكنم عرفان اسلامي به چشم مذمت به مواهب دنيا نگاه مي كند
مگر بين ماديات و معنويات تضادي وجود دارد؟

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;305724 نوشت:
سلام
من منظورم علاقه به مواهب و نعمت هاي دنيا است در ذيل اعتقاد به خدا،
اين سوال را از اين جهت مي پرسم كه احساس ميكنم عرفان اسلامي به چشم مذمت به مواهب دنيا نگاه مي كند
مگر بين ماديات و معنويات تضادي وجود دارد؟

بسمه تعالی
علاقه و لذت بردن از مواهب دنیا بد نیست،حتی اشرف مخلوقات حضرت محمد صل الله علیه و آله نیز به علاقه خود به برخی از این مواهب اذعان کرده اند.
چیزی که بد است تعلق داشتن و دل بستن به این مواهب است.چرا؟
چون انسان این جائی نیست،اهل دنیا نیست.
وطنش جای دیگری است،اگر به چیزی که اهل آنجا نیست دل بندد برای او وبال می شود.مانع می شود.جلوی حرکتش را به سوی وطنش می گیرد.
به قول علامه عظیم الشأن حسن زاده آملی حفظه الله:
تعلق با تعقل نمی سازد.

تعلق به دنیا مانع تعقل و حرکت عقل به سوی عالم خودش یعنی عالم مجردات است.
موفق باشید.
[/]

ممنون از كارشناس محترم
حرف شما درست است

اما مسئله بعضي از تعبير هاي عرفاني اسلامي فقط مذمت دنيا نيست بلكه نعمت هاي جسماني بهشت را هم(حور و قصور و غيره ..) به چيزي غير از ظاهر آيات تعبير ميكنند مانند : نور چشم ،علم بكر و از اين دست معاني

سوال اينست :
1- آيا به معناي واقعي جسمانيت در انسان از روحانيت او جدا است؟ يا اينكه اين دو بعد در هم تنيده اند و جداناپذيرند
2- اگر لذائذ جسماني با معرفت نفس تضاد دارد چرا خداوند آن را در بهشت وعده داده است؟
3- آيا خداوند براي اينكه مارا به ذكر و علم بكر برساند نعوذبالله با احساسات ما بازي كرده و گفته هر كس پرهيز كاري كند به او زنان زيبا رو و بكر مي دهم؟

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;306542 نوشت:
آيا به معناي واقعي جسمانيت در انسان از روحانيت او جدا است؟ يا اينكه اين دو بعد در هم تنيده اند و جداناپذيرند

بسمه تعالی
برای رسیدن به پاسخ باید یک تحلیل معنائی در مورد دو حقیقتی که نام بردید،انجام داد.
جسم و جسمانیات بر اساس تعریف فلسفی،تشکیل شده از ماده و صورت هستند.یعنی جسم از دو رکن ماده و صورت تشکیل شده است.
روحانیات نیز به طور عام، معنای نبود ماده است.
اما در مورد انسان باید گفت حقیقت انسان نفس اوست و بدن یا جسم وی در واقع شأنی از شئون همان نفس محسوب می شود.نفس نیز همان چیزی است که در لسان و زبان شرعی و دینی از آن با نام روح یاد می شود.
پس بدن انسان،حقیقت او نیست بلکه بخشی از حقیقت او که نفسش هست ،می باشد.
علامه حسن زاده آملی حفظه الله با توجه به این حقیقت،می فرمایند:اگر بنا باشد که بگوئیم بدن و نفس،یکی داخل در دیگری است،بهتر است بگوئیم بدن در نفس است، نه نفس در بدن.
بدن وسیله و ابزاری برای سیر نفس در این عالم ماده است و باالأخره نیز این ابزار را رها کرده و سیر خود در عوالم دیگر ادامه می دهد.

معلق;306542 نوشت:
اگر لذائذ جسماني با معرفت نفس تضاد دارد چرا خداوند آن را در بهشت وعده داده است؟
معلق;306542 نوشت:
آيا خداوند براي اينكه مارا به ذكر و علم بكر برساند نعوذبالله با احساسات ما بازي كرده و گفته هر كس پرهيز كاري كند به او زنان زيبا رو و بكر مي دهم؟

عرض شد که لذائذ مادی ایرادی ندارند،در واقع این لذائذ نیز در صورتی که درست مورد استفاده قرار بگیرند،نیازهای طبیعی و خدادادی بدن را که بخشی از حقیقت انسان است را ارضاء می کنند.و از همین باب است که در اسلام رهبانیت وجود ندارد.
و باز هم عرض شد نکته منفی این لذائذ،تعلق به آنهاست.
اما در مورد بهشت و نعمات بهشتی در ادامه عرایضی تقدیم می شود.إن شاء الله.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
لطفا به این چند سوال دقت کنید:
1-اگر نعمات بهشت مادی باشد،عقل سلیم حکم می کند بهشت هم دارای مکان و بُعد مادی باشد،و بر اساس روایات این بهشت اکنون وجود دارد و اعمال ما الان در آنجا تأثیر گذار است،حال جای این بهشت کجاست؟
2-بالاترین لذت در این دنیا،لذت جماع است،آیا بالاترین لذت در بهشت هم همین لذت جماع البته با حورالعین است؟
3-خوردن و نوشیدن و جماع متعلق به جسم است،یعنی با ابزار جسم حاصل می شود،پس باز هم سوال اول تکرار می شود که بهشت مادی و مکان دار است؟
[/]

استاد;307697 نوشت:
لطفا به این چند سوال دقت کنید: 1-اگر نعمات بهشت مادی باشد،عقل سلیم حکم می کند بهشت هم دارای مکان و بُعد مادی باشد،و بر اساس روایات این بهشت اکنون وجود دارد و اعمال ما الان در آنجا تأثیر گذار است،حال جای این بهشت کجاست؟ 2-بالاترین لذت در این دنیا،لذت جماع است،آیا بالاترین لذت در بهشت هم همین لذت جماع البته با حورالعین است؟ 3-خوردن و نوشیدن و جماع متعلق به جسم است،یعنی با ابزار جسم حاصل می شود،پس باز هم سوال اول تکرار می شود که بهشت مادی و مکان دار است؟

با تشکر از کارشناس محترم

بله ، شاید واقعا در مورد عالم آخرت جسمانیتی در کار نباشد و حور و قصور فقط تمثیل باشد
اما سوال اینست که:
چرا اگر حقیقتاً بهشت جسمانی نیست خداوند چنین تمثیل هایی به کار برده است؟ چرا خدا باید مارا به اشتباه بیاندازد؟ ،ما بافهمیدن این موضوع ( جسمانی نبودن بهشت و لذت های آن) دیگر چه تصوری از بهشت و عالم آخرت داشته باشیم؟

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;307768 نوشت:
با تشکر از کارشناس محترم

بله ، شاید واقعا در مورد عالم آخرت جسمانیتی در کار نباشد و حور و قصور فقط تمثیل باشد
اما سوال اینست که:
چرا اگر حقیقتاً بهشت جسمانی نیست خداوند چنین تمثیل هایی به کار برده است؟ چرا خدا باید مارا به اشتباه بیاندازد؟ ،ما بافهمیدن این موضوع ( جسمانی نبودن بهشت و لذت های آن) دیگر چه تصوری از بهشت و عالم آخرت داشته باشیم؟


بسمه تعالی
الحمد لله ظاهرا کمی بحث بنده را قبول کردید.
در مورد تمثیل های خداوند دو مطلب خدمت شما عرض می کنم:
1-خود خداوند بارها در قرآن گفته است(و نضربها الامثال)ما برای شما مثال می زنیم.
پس اذعان به مثال بودن لحم طیر و حور و قصور بوده است.
2-به مثالها و تشبیه های خداوند،تشبیه معقول به محسوس می گویند،خُب خدا چه می کرد؟یک حقیقت عقلی یا مافوق عقلی را برای ما چگونه بیان می کرد؟همین کلمه حقیقت عقلی را چند نفر متوجه می شوند؟
خداوند با بهترین هائی که برای مردم شناخته شده است،برای پاداش آنها مثال زده است.اما در جاهای دیگر قرآن حقایقی بیان کرده که اگر اهل قرآن بشویم آنها را خواهیم یافت.
[/]

استاد;308038 نوشت:
به مثالها و تشبیه های خداوند،تشبیه معقول به محسوس می گویند،خُب خدا چه می کرد؟یک حقیقت عقلی یا مافوق عقلی را برای ما چگونه بیان می کرد؟همین کلمه حقیقت عقلی را چند نفر متوجه می شوند؟ خداوند با بهترین هائی که برای مردم شناخته شده است،برای پاداش آنها مثال زده است.اما در جاهای دیگر قرآن حقایقی بیان کرده که اگر اهل قرآن بشویم آنها را خواهیم یافت.

ممنون از كارشناس محترم

من دوست دارم حرف شما را قبول كنم اما ايرادهايي وارد است

مگر حكمت و هدف خداوند از وعده دادن به نعمتهاي بهشتي (حور و قصور) ايجاد انگيزه و تشويق به عمل صالح نيست؟
سوال اينه كه اين چه حكمتي است كه قابل نقض است؟

پذيرفتن اين موضوع يعني اينكه :برخلاف اونچه كه خدا خواسته است عموم انسانها نمي توانند شوقي به بهشت داشته باشند چرا كه قدرت در ك آن را ندارند
و اين يعني كه خداوند بيهوده وعده داده است.

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;308111 نوشت:
ممنون از كارشناس محترم

من دوست دارم حرف شما را قبول كنم اما ايرادهايي وارد است

مگر حكمت و هدف خداوند از وعده دادن به نعمتهاي بهشتي (حور و قصور) ايجاد انگيزه و تشويق به عمل صالح نيست؟
سوال اينه كه اين چه حكمتي است كه قابل نقض است؟

پذيرفتن اين موضوع يعني اينكه :برخلاف اونچه كه خدا خواسته است عموم انسانها نمي توانند شوقي به بهشت داشته باشند چرا كه قدرت در ك آن را ندارند
و اين يعني كه خداوند بيهوده وعده داده است.


سلام علیکم
در یک بحث علمی باید قدم به قدم پیش رفت.برادر عزیز شما پستهای قبلی را دیدید.یا باید قبول کنید و یا باید با دلیل رد کنید.نمی شود همینطوری از کنارش رد شوید و سوالات خود را به نحو دیگری بپرسید.(امیدوارم این قاعده بحث را قبول داشته باشید)
اگر هنوز در صحت گفته های بنده تردید دارید،به همان سه سوال بنده پاسخ دهید.
اما در مورد این مطلب اخیر شما،اولا مردمی که وارد بهشت می شوند در آنجا قدرت درک نعماتی که به آنها داده می شود را دارا هستند.حال نعمت هر چه باشد.
ثانیا هیچ نقض حکمتی رخ نداده،اگر به شما چیزی به مراتب بهتر از آنچه گفته بودند بدهند خوشحال نمی شوید؟در حالی که اگر اصل آن چیز را به شما معرفی می کردند،متوجه نمی شدید!
حال اگر کسی واقعا اینقدر دون همت بود که همان چیز خاص را خواست،شاید خداوند همان را به او بدهد.
البته اگر آن چیز مادی باشد اشکالاتی که مطرح شد به قوت خود باقی است.
[/]

استاد;308148 نوشت:
هیچ نقض حکمتی رخ نداده،اگر به شما چیزی به مراتب بهتر از آنچه گفته بودند بدهند خوشحال نمی شوید؟در حالی که اگر اصل آن چیز را به شما معرفی می کردند،متوجه نمی شدید! حال اگر کسی واقعا اینقدر دون همت بود که همان چیز خاص را خواست،شاید خداوند همان را به او بدهد. البته اگر آن چیز مادی باشد اشکالاتی که مطرح شد به قوت خود باقی است.

باسلام و تشكر
چرا نقض حكمتي رخ نداده؟ حكمت و هدف خداوند از دادن وعده تا وقتي اعتبار دارد كه ما آيات را به ظاهر تعبير كنيم اما اگر كسي بگويد آنچه كه شما فكر ميكنيد نيست ، ديگر آن جنبه تشويقي آيات منتفي ميشود. نمي شود؟ صحبت سر اين نيست كه آن دنيا ما چقدر خوشحال ميشويم يا نمي شويم صحبت سر اين دنياست كه انگيزه ايي وجود دارد يا ندارد؟

در ضمن من در مورد آخرت عرض كردم جسماني نه مادي ، مگر عالم خواب جسماني نيست؟

استاد;306345 نوشت:
علاقه و لذت بردن از مواهب دنیا بد نیست،حتی اشرف مخلوقات حضرت محمد صل الله علیه و آله نیز به علاقه خود به برخی از این مواهب اذعان کرده اند. چیزی که بد است تعلق داشتن و دل بستن به این مواهب است.چرا؟

با سلام و تشکر از بحث خوب شما.

نمی خواهم در رشته بحث شما خللی وارد کنم فقط اگر ممکن است هر وقت فرصت داشتید در بین بحثتان تفاوت علاقه با تعلق را هم بفرمایید. هر دو ظاهراً از ریشه علق هستند. مرز بین آنها کجاست؟ چطور می شود چیزی را دوست داشت و به آن وقت اختصاص داد و به آن فکر کرد اما اصلاً به آن وابسته نبود؟

ممنون.:Gol:

استاد;307697 نوشت:
اگر نعمات بهشت مادی باشد،عقل سلیم حکم می کند بهشت هم دارای مکان و بُعد مادی باشد،و بر اساس روایات این بهشت اکنون وجود دارد و اعمال ما الان در آنجا تأثیر گذار است،حال جای این بهشت کجاست؟

فرموديد پاسخ بدهيد

الان مي تواند بصورت مثالي وجود داشته باشد و اتفاقات قيامت اسباب ظهور مادي آن را فراهم كند . ويا اينكه نه ، در كل مثالي و صوري است اما به هر حال طبق نظر آيات و روايات و حكما و محدثين اسلامي ، جسماني است حال مادي يا صوري

اگر شما چيز ديگري را اثبات مي كنيد با گوش جان ميشنويم

استاد;307697 نوشت:
2-بالاترین لذت در این دنیا،لذت جماع است،آیا بالاترین لذت در بهشت هم همین لذت جماع البته با حورالعین است؟

از آنجايي كه كه هر آنچه در دنيا هست ريشه در بطن هستي دارد ، بله در رابطه با لذت هاي جسماني هم طبق عقل و هم طبق روايات بالاترين لذت در بهشت جماع است.
واما از حيث لذت روحاني رضايت خداوند بالاترين است چرا كه بر تمام لذت ها احاطه دارد و هرچه هست بدون حجاب و پرده ايي از اوست نه اينكه لذت جسماني يه چيز است و لذت روحاني چيز ديگر، خير هر دو تنيده در همند

استاد;307697 نوشت:
3-خوردن و نوشیدن و جماع متعلق به جسم است،یعنی با ابزار جسم حاصل می شود،پس باز هم سوال اول تکرار می شود که بهشت مادی و مکان دار است؟

بله متعلق به جسم است حال مي تواند آن جسم در بهشت طبق انديشه صدرايي صوري باشد و يا مي تواند طبق گفته متكلمين و محدثين مادي عنصري باشد (با خواص جديد)

[="Tahoma"][="Navy"]

مؤمن;308517 نوشت:

با سلام و تشکر از بحث خوب شما.

نمی خواهم در رشته بحث شما خللی وارد کنم فقط اگر ممکن است هر وقت فرصت داشتید در بین بحثتان تفاوت علاقه با تعلق را هم بفرمایید. هر دو ظاهراً از ریشه علق هستند. مرز بین آنها کجاست؟ چطور می شود چیزی را دوست داشت و به آن وقت اختصاص داد و به آن فکر کرد اما اصلاً به آن وابسته نبود؟

ممنون.:gol:


سلام علیکم
سوال بسیار خوبی پرسیدید،فرق علاقه و تعلق را می شود چنین بیان کرد:
یک وقت انسان چیزی یا کسی را دوست دارد،ولی اگر مثلا از دستش برود و یا دیگر نتواند از آن چیز استفاده کند،به هم نمی ریزد،احساس خلاء نمی کند،به خدای خودش شکایت نمی کند،چون و چرا نمی کند ولی وقتی به چیزی تعلق داشته باشد عکس این مطلب رخ می دهد.
مثلا رسول خدا صل الله علیه و آله می فرمایند: من عطر زدن را دوست دارم.
این علاقه را ایشان دارند،حال اگر بگویند عطر نزنید،آیا به هم می ریزند؟مسلما خیر. و یا فرزند ایشان از دنیا می روند،گریه می کنند ولی شکایت و جزع و فزع نه. و یا همسر ایشان حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها از دنیا می روند که بازهم همینطور عمل می کنند.
علاقه منشأ از لطافت روح دارد ولی تعلق از دنیا زدگی نفس نشأت می گیرد.
از هر تعلق اینچنینی به خدا پناه می بریم.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;308534 نوشت:
فرموديد پاسخ بدهيد

الان مي تواند بصورت مثالي وجود داشته باشد و اتفاقات قيامت اسباب ظهور مادي آن را فراهم كند . ويا اينكه نه ، در كل مثالي و صوري است اما به هر حال طبق نظر آيات و روايات و حكما و محدثين اسلامي ، جسماني است حال مادي يا صوري

اگر شما چيز ديگري را اثبات مي كنيد با گوش جان ميشنويم


سلام علیکم
حرف بسیار عجیبی می فرمائید!الان به صورت مثالی موجود باشد و اتفاقات قیامت آنرا مادی کند یعنی چه؟
؟؟!!!
می دانید مادی شدن یک مثال چیست؟یعنی حرکت قهقرائی که در عالم امکان ندارد.ماده مرتبه نازله است(عالم ماده مرتبه نازله عالم برزخ است و برزخ هم مرتبه نازله قیامت).اگر چنین چیزی امکان داشته باشد باید تبدیل فعلیت به قوه نیز امکان داشته باشد که محال عقلی است.امیدوارم در این امور تشکیک نفرمائید.

در ضمن در روایاتی که منظور نظر بنده است آمده که مثلا یک لا إله إلا الله که می گوئیم در بهشت یک درخت کاشته می شود(در روایات معراجیه به وضوح وجود دارد)اگر اینها را می گوئید مادی نیست که حرف بنده را فرموده اید و اگر می گوئید مثالی است، و در مورد جسم هم می گوئید مثالی است،خوب پس عوارض مادی بودن را نفی کرده اید که مقصود بنده نیز هست.
نکته:ما نیز معاد جسمانی را قبول داریم،همانطور که جناب ملاصدرا می فرمایند:جسمی متناسب با همان عالم.در برزخ متناسب با برزخ و در قیامت متناسب با قیامت. نه این جسم مادی را که اشکالات بیان شده و اشکالات دیگری را نیز دارد.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;308621 نوشت:
از آنجايي كه كه هر آنچه در دنيا هست ريشه در بطن هستي دارد ، بله در رابطه با لذت هاي جسماني هم طبق عقل و هم طبق روايات بالاترين لذت در بهشت جماع است.

سلام علیکم
برادر گرامی بله تشرعیات ریشه در تکوینیات دارند ولی این چه ربطی به مدعا دارد.چند بار عرض شد که جسم مادی عوارض مادی دارد که نمی شود گفت مادی است ولی عوارض ماده را ندارد.زیرا تناقض است و تناقضش واضح است.
[/]

استاد;309189 نوشت:
برادر گرامی بله تشرعیات ریشه در تکوینیات دارند ولی این چه ربطی به مدعا دارد.چند بار عرض شد که جسم مادی عوارض مادی دارد که نمی شود گفت مادی است ولی عوارض ماده را ندارد.زیرا تناقض است و تناقضش واضح است

با سلام و احترام

منظور شما را از جمله بالا متوجه نمی شوم

مگر لذت های جسمانی نمی تواند در غالب جسم صوری و مثالی محقق شود ، مثل آنچه که در خواب می بینیم

معلق;309205 نوشت:
با سلام و احترام

منظور شما را از جمله بالا متوجه نمی شوم

مگر لذت های جسمانی نمی تواند در غالب جسم صوری و مثالی محقق شود ، مثل آنچه که در خواب می بینیم


سلام علیکم
ببینید شما یا می گوئید نعمات بهشت مادی است،که ایرادات آن بیان شد.
و یا می فرمائید مادی نیست و مثلا مثالی است،که در اینجا هم یک اشکال وجود دارد و آن اینکه مثالی بودن مربوط به عالم مثال یا همان برزخ است،و بر طبق نصوص دینی برزخ با قیامت که تعبیر فلسفی اش عالم عقول است فرق می کند.
پس مثالی بودن فقط می تواند برای برزخ باشد.تا اینجا را که فکر می کنم قبول دارید؟
اینکه مادی بودن را رها کردید و فرمودید مثالی است،اگر تناسب جسم و نعمات را با عالم خودش قبول دارید که حرف بنده را قبول کرده اید(تناسب با برزخ و تناسب با قیامت)حال چه اشکالی دارد که نعماتی که بنده گفتم در بهشت باشد،بهشتی که در قیامت است و قیامت هم عالم مافوق مثال و برزخ است.
قیامتی که به تعبیر فلسفی اش عالم عقول است،پس نعمات این بهشت نباید با خودش تناسب داشته باشد؟
امیدوارم مطلب واضح شده باشد.

در ضمن مطالب پستهای قبلی بنده را قبول کردید؟

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
علامه حسن زاده آملی حفظه الله:

اكثر مردم لذت عقلي را نمي فهمند بلكه لذت خيالي را نمي فهمند فضلاً عن اللذه العقليه . در روايت آمده است كه قال تعالي : اعددتُ لعبدي المومن ما لا عينٌ رأت و لا أذنٌ سمعت و لا خطر علي قلب بشر. بشر فرموده است نه انسان و آدم، زيرا كه كلمه بشر ناظر به ظاهر است و بشره هر چيز صورت ظاهر او است. و انسان در اصطلاح اهل الله، كامل را گويند، اكثري مردم بشرند نه انسان و آدم؛ بشر همين ظاهر است كه هست .


دي شيخ گرد شهر همي گشت با چراغ/ كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست.




هزارويك نكته/ حضرت علامه/نكته165/ص120.
[/]

استاد;309315 نوشت:
اینکه مادی بودن را رها کردید و فرمودید مثالی است،اگر تناسب جسم و نعمات را با عالم خودش قبول دارید که حرف بنده را قبول کرده اید(تناسب با برزخ و تناسب با قیامت)حال چه اشکالی دارد که نعماتی که بنده گفتم در بهشت باشد،بهشتی که در قیامت است و قیامت هم عالم مافوق مثال و برزخ است. قیامتی که به تعبیر فلسفی اش عالم عقول است،پس نعمات این بهشت نباید با خودش تناسب داشته باشد؟ امیدوارم مطلب واضح شده باشد.

سلام
واضح نيست برادر من ، من هنوز تا اينجا نفهميدم كه شما معاد جسماني را قبول داريد يا نداريد؟ اگر قبول داريد كه ما در عالم عقول نيز بدني و جسمي داريم، چرا آيات مربوط به نعمت هاي بهشت را طبق همان ظاهرش تعبير نكنيم؟ و اگر قبول نداريد واضح آن را بگوييد..

باتشكر

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;309341 نوشت:
سلام
واضح نيست برادر من ، من هنوز تا اينجا نفهميدم كه شما معاد جسماني را قبول داريد يا نداريد؟ اگر قبول داريد كه ما در عالم عقول نيز بدني و جسمي داريم، چرا آيات مربوط به نعمت هاي بهشت را طبق همان ظاهرش تعبير نكنيم؟ و اگر قبول نداريد واضح آن را بگوييد..

باتشكر


سلام علیکم
ظاهرا شما پستهای بنده را قابل نمی دانید که خوب مطالعه کنید.
این مطلب در یکی از پستهای قبلی بنده است:
نکته:ما نیز معاد جسمانی را قبول داریم،همانطور که جناب ملاصدرا می فرمایند:جسمی متناسب با همان عالم.در برزخ متناسب با برزخ و در قیامت متناسب با قیامت. نه این جسم مادی را که اشکالات بیان شده و اشکالات دیگری را نیز دارد.

همه عرض من اینست که نعمات بهشت مادی نیست.ادله و اشکالات هم بقدر کافی بیان کردم.

شما در مورد مطالبی که بنده خدمتتان عرض کردم پاسخی ندادید.مقصودم در مورد مادی شدن نعمات قیامت و پست بعد از آن است. [/]

استاد;309360 نوشت:
نکته:ما نیز معاد جسمانی را قبول داریم،همانطور که جناب ملاصدرا می فرمایند:جسمی متناسب با همان عالم.در برزخ متناسب با برزخ و در قیامت متناسب با قیامت. نه این جسم مادی را که اشکالات بیان شده و اشکالات دیگری را نیز دارد. همه عرض من اینست که نعمات بهشت مادی نیست.ادله و اشکالات هم بقدر کافی بیان کردم

اتفاقا من به صحبت هاي شما خيلي دقت ميكنم

من اصراري ندارم كه بگويم بهشت داراي زمان،حركت و جرم است(مادي) بلكه ميگويم اگر قبول داريم كه بهشت جسماني است(نه جسماني اين دنيايي) چرا لذت هاي جسماني را قبول نكنيم؟
مگر خود همين اندك لذت هاي دنيايي، مادي است ، قطعا خواهيد گفت متعلق به نفس است.
حال چرا در بهشت وجود نداشته باشد؟
و مطلب ديگر اينكه اگر ثابت شود كه در بهشت لذتهايي از فبيل نكاح و غيره.. وجود ندارد با روايات و آيات چه كار كنيم؟ منظورم با نقض حكمت در تشويق به بهشت است

منتظر پاسخ سوال پست 25 هستم.

و سوال اصلي اينكه:

اساساچرا پيروي از خواهش هاي نفساني در دنيا باعث دوري از خداوند است؟ آيا در بهشت همين نفس تذكيه شده ،متنعم مي شود؟

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;309425 نوشت:
من اصراري ندارم كه بگويم بهشت داراي زمان،حركت و جرم است(مادي) بلكه ميگويم اگر قبول داريم كه بهشت جسماني است(نه جسماني اين دنيايي) چرا لذت هاي جسماني را قبول نكنيم؟
مگر خود همين اندك لذت هاي دنيايي، مادي است ، قطعا خواهيد گفت متعلق به نفس است.
حال چرا در بهشت وجود نداشته باشد؟
و مطلب ديگر اينكه اگر ثابت شود كه در بهشت لذتهايي از فبيل نكاح و غيره.. وجود ندارد با روايات و آيات چه كار كنيم؟ منظورم با نقض حكمت در تشويق به بهشت است

با عرض سلام خدمت جناب معلق و با اجازه از جناب استاد بخاطر ورود در کلام
جناب معلق فرمایش استاد این نیست که در آخرت ما لذتهایی از سنخ عالم ماده نداریم بلکه مرادشان این است که در آخرت «ماده» وجود ندارد و فرق است بین اینکه بگوییم ماده نیست با اینکه بگوییم لذت مادی وجود ندارد .
برایتان یک مثال روشن می زنم ؛ شما در خواب می بینید که غذا می خوری.د لذت بردن از غذای مادی یکی از لذتهای دنیوی است اما این لذت اختصاص به دنیا ندارد بلکه در عالم خواب نیز که اساسا از ماده و زمان و مکان خالی است این لذت وجود دارد. تنها چیزی که در عالم خواب، که همان عالم مثالمان است، وجود ندارد خود ماده است.
در آخرت نیز به همین ترتیب است «ماده» وجود ندارد ولی خصوصیات ماده ، اعم از شکل و رنگ و بو و اندازه و امثال آن وجود دارد لذا این فرمایش جناب استاد نفی کننده آیات و روایاتی که دلالت بر وجود نعمتهای بهشتی می کنند نمی باشد.[/]

اویس;311359 نوشت:
در آخرت نیز به همین ترتیب است «ماده» وجود ندارد ولی خصوصیات ماده ، اعم از شکل و رنگ و بو و اندازه و امثال آن وجود دارد لذا این فرمایش جناب استاد نفی کننده آیات و روایاتی که دلالت بر وجود نعمتهای بهشتی می کنند نمی باشد.

با سلام و تشکر از همه دوستان.
هرچند ظاهراً این بحث شما ربط زیادی به عنوان تاپیک ندارد اما حالا که در مورد جسمانی بودن معاد بحث فرمودید اگر ممکن است به صراحت بفرمایید به اعتقاد شما معاد و آخرت جسمانی- مثالی است یا جسمانی- عنصری؟
ممنون.:Gol:

اویس;311359 نوشت:
جناب معلق فرمایش استاد این نیست که در آخرت ما لذتهایی از سنخ عالم ماده نداریم بلکه مرادشان این است که در آخرت «ماده» وجود ندارد و فرق است بین اینکه بگوییم ماده نیست با اینکه بگوییم لذت مادی وجود ندارد . برایتان یک مثال روشن می زنم ؛ شما در خواب می بینید که غذا می خوری.د لذت بردن از غذای مادی یکی از لذتهای دنیوی است اما این لذت اختصاص به دنیا ندارد بلکه در عالم خواب نیز که اساسا از ماده و زمان و مکان خالی است این لذت وجود دارد. تنها چیزی که در عالم خواب، که همان عالم مثالمان است، وجود ندارد خود ماده است. در آخرت نیز به همین ترتیب است «ماده» وجود ندارد ولی خصوصیات ماده ، اعم از شکل و رنگ و بو و اندازه و امثال آن وجود دارد لذا این فرمایش جناب استاد نفی کننده آیات و روایاتی که دلالت بر وجود نعمتهای بهشتی می کنند نمی باشد

سلام ، ممنون از شما
اگر به پست های بنده دقت کنید خواهید یافت که این حقیر اصراری به مادی عنصری بودن بهشت نداشته ام،حتی همین عالم خواب را که شما فرمودید طرح کردم که می تواند در چنین غالبی لذت های جسمانی وجود داشته باشد

اما من فکر میکنم که عقیده ایی مبتنی بر سه لایه ایی بودن هستی (ماده ،مثال،عقل)وجود دارد که لاجرم نسبت به عالم آخرت (عالم عقل) نمی تواند قائل به جسمانیت و ادراکات جزئی باشد و طرفداران آن به جز بعضی مانند جناب استاد محترم مایل به فاش کردن آن نیستند
با توجه به این اصل صدرایی فوق ،چگونه می توان حتی به بهشت جسمانی مثالی قائل بود؟
در حالی که قیامت فرای برزخ است و دیگر جای مثال هم نیست

به نام او

اول این را مطالعه کنید : فنای فی الله
این دنی مادیات می آورد و مادیات هم لذت می آور پس مادیات ( بیش از حدش ) جزو هوا و حوس است و یکی از این حجاب ها است که جلوی دل ما را می گیرد . حال اگر سوالی بود پاسخگوییم .

یا حق

آیا مادی گری از منظر تهذیب نفس مقدار بهینه ای دارد یا اینکه هرچه از مادیات و علایق دنیوی فاصله بگیریم بهتر است (یعنی مقدار بهینه آن کمینه آن است)؟

به نام او

مؤمن;313076 نوشت:
آیا مادی گری از منظر تهذیب نفس مقدار بهینه ای دارد یا اینکه هرچه از مادیات و علایق دنیوی فاصله بگیریم بهتر است (یعنی مقدار بهینه آن کمینه آن است)؟

با تحقیقاتی که من کردم فهمیدم که تا جایی که امکان دارد باید مادیات را در زندگی پایین آورد ولی نه تا جایی که بگویند دین او را به این وضع انداخته که با چیز هایی که من خوانده ام این کار گناه است ، ولی کسی که وضعش واقعا این طور است اشکال ندارد ولی کسی که غنی است باید مادیات را کنار بگذارد چون مادیات مانند دندان لق است ، باید کنده شود و دور انداخته شود ولی نباید جوری کند که کل دندان ها کنده شود . امیدوارم ابهام ها رفع شده باشد .

یا حق

مؤمن;313076 نوشت:
آیا مادی گری از منظر تهذیب نفس مقدار بهینه ای دارد یا اینکه هرچه از مادیات و علایق دنیوی فاصله بگیریم بهتر است (یعنی مقدار بهینه آن کمینه آن است)؟

باسلام و عرض ادب
اگر منظور از مادیات، تعلقات دنیوی و علاقه مند شدن به دنیا باشد، هرچه بیشتر باید از آن فاصله گرفت. زیرا «حب الدنیا رأس کل خطیئه».
اما پیامبر در ادامه حدیث قبلی فرمودند:
حُبُ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ الدُّنْيَا دُنْيَاءَانِ دُنْيَا بَلَاغٌ وَ دُنْيَا مَلْعُونَةٌ. دنیا دوگونه است، دنیایی که تو را به مقصود می رساند و دنیایی که ملعون و پست است.

لذا به خودی خود، استفاده از دنیا و مادیات،مذموم نیست چه بسا، باعث رشد و ترقی است، از این رو امیرالمومنین فرمودند:دنیا محلِّ تجارت اولیای الهی است، رحمت الهی را در همین دنیا کسب می کنند و از طریق همین دنیاست که بهشت را بهره مند می شوند. مَتْجَرُأَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّة.(نهج البلاغه، ص 493)
لذا فاصله گرفتنِ هر چه بیشتر از دنیای مادی(به معنای شهوانی و غیر الهی) ممدوح است.

دنیا و آخرت دو دشمن یکدیگرند و دو راهی هستند که از هم جدایند. هر کسی دنیا را دوست داشته باشد و به آن عشق بورزد، از آخرت بیزار خواهد بود.
مثل دنیا و آخرت، مثل مشرق و مغرب است، کسی که بین دنیا و آخرت قدم می زند، به یکی نزدیک نمی شود، جز این که از آن دیگری فاصله اش بیشتر خواهد شد.

الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ عَدُوَّانِ مُتَعَادِيَانِ وَ سَبِيلَانِ‏ مُخْتَلِفَانِ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ وَالاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا مَثَلُهُمَا مَثَلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ الْمَاشِي بَيْنَهُمَا لَا يَزْدَادُ مِنْ أَحَدِهِمَا قُرْباً إِلَّا ازْدَادَ مِنَ الْآخَرِ بُعْداً.(نهج البلاغه، ص 486)

حتی استفاده قلیل از دنیا به خاطر دنیا بودن و مادی بودن اش نه به خاطر جلب رضایت الهی، باز مذموم است تا جایی که حضرت امیر(ع) می فرمایند: این که بخواهی بین دنیا وآخرت جمع کنی، این از خدعه و فریبهای نفس است.(یعنی این کار نشدنی است، هر کسی هم دنیا دارد، باید در راه خدا خرج کند)

طَلَبُ الْجَمْعِ بَيْنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مِنْ‏ خِدَاعِ‏ النَّفْس‏.(غرر، ص 435)


به نام او


تبيين معرفت نفس
پس از بيان اصول نه‌گانه مذكور، مى‌توان ديدگاه حكمت متعاليه پيرامون «معرفت نفس» را بدين ترتيب بيان كرد: آنچه واقعيت دارد، و منشأ آثار است، «وجود» مى‌باشد (اصالة الوجود). اين «وجود»، حقيقت واحدى است كه مراتب و درجات گوناگونى دارد؛ به گونه‌اى كه مابه‌الاشتراك اين مراتب، عين مابه‌الامتياز آنهاست (تشكيك وجود). مراتب هستى، به طور كلّى، به چهار عالم تقسيم مى‌گردند: 1. عالم مادّه؛ 2. عالم مثال؛ 3. عالم عقل؛ 4. عالم الوهيت.
از ميان موجودات هستى، تنها نوع انسان است كه از همه اين عوالم چهارگانه بهره‌مند مى‌باشد؛ به گونه‌اى كه مراتب نفس او بر اين چهار مرتبه منطبق است (تطابق كونين). در آغاز آفرينش، تنها مرتبه مادّى و تاحدودى مرتبه مثالى نفس فعليت يافته و ساير عوالم و لايه‌هاى نفس به صورت بالقوّه باقى مانده است. نفس با سير و حركت جوهرى خود، مراتب هستى را درمى‌نوردد و عالم مثال و عقل را در خود به فعليت و شكوفايى مى‌رساند و خود يكى از ساكنان عالم عقل مى‌گردد (حركت جوهرى نفس). نفس انسان هر اندازه به سوى تجرّد تامّ گام بردارد و از قيود مادّى و مثالى رهايى يابد، بيشتر به گوهر ذات خود آگاه مى‌شود و حاقّ حقيقت خود را به شهود مى‌نشيند (تجرّد نفس و علم حضورى به خود).
اعلم انّ الشىء اذا كان وجودآ مجرّدآ نوريّآ يكون عالمآ بذاتِهِ، لِظهور ذاته لذاته، لان خفاء الشىء امّا بسبب ضعف نوريّته و قلّة وجوده و نقص جوده كالهيولى الجسميّة. اَو السبب اختفاء وجود، بما يكتَنِفُهُ مِنَ اللّبوسات كالاشخاص الجسمية و ليس وجود المفارق كذلك.
ناگفته نماند كه بزرگ‌ترين مانع بر سر راه انسان براى دست‌يابى به معرفت نفس ـ همانا ـ فرورفتن در لذايذ حسّى و خيالى، و اشتغال فراوان به تدبير بدن است. در مقابل، بيشترين نقش را در زمينه‌سازى براى دست‌يابى انسان به معرفت شهودى نفس همانا پيوند قلبى او با عالم ملكوت، و تقويت بُعد فرامادّى نفس به وسيله مراقبت، مجاهدت، رياضت، عبادت، و فكر و ذكر ايفا مى‌كند
مقاله ی ملاصدرا
حال اگر دوست دارید این مطلب را ادامه دهید و از نظراتتان بهره مند شویم
(( فنای فی الله ))

یا حق

بصیر;313821 نوشت:
تا جایی که حضرت امیر(ع) می فرمایند: این که بخواهی بین دنیا وآخرت جمع کنی، این از خدعه و فریبهای نفس است.(یعنی این کار نشدنی است، هر کسی هم دنیا دارد، باید در راه خدا خرج کند)

دنیا در فرمایش بالا به معنای عالم ماده و دنیا به طور عام است یا دنیای ملعونه و حرام؟

به عبارت دیگر آیا فرمایش بالا به این معنی است که کلاً دنیا وقتی از حد می گذرد (به استثنای موارد خاصی چون سلیمان نبی) قطعاً رنگ و بوی الهی را از دست می دهد و از آخرت فاصله می گیرد؟
یا اینکه می خواهد بفرماید اگر کسی به دنبال مال و منال دنیا باشد اما هدف کلی و غایی او کسب رضایت خداوند نباشد و مراقب حلال و حرام و واجبات و محرمات نباشد یا مال دنیا را در راه رضایت الهی خرج نکند این دنیا حتی به مقدار کم مشکل دارد؟

چیزی که به نظر حقیر می رسد این است که حالت دوم بدیهی است لذا حدس می زنم معنای اول مقصود روایت باشد. آیا این طور است؟
اگر این گونه است تا کجا باید به دنبال دنیا بود؟

همان طور که مستحضرید بحثی هم ماه ها در دستور کار صدا و سیما قرار گرفته بود تا کمی از تقدس افراطی دنیاگریزی و قبح تجارت و تولید ثروت که به قول برنامه سازان سال ها با فهم اشتباه از فرمایشات ائمه (ع) تبلیغ شده بود (مثل این فرمایش منتسب به امیرالمؤمنین که هیچ ثروتی در جایی انباشته نمی شود مگر اینکه حقی در کنار آن از بین رفته باشد) در نظر عامه کاسته شود.

ممنون.:Gol:

مؤمن;316576 نوشت:
دنیا در فرمایش بالا به معنای عالم ماده و دنیا به طور عام است یا دنیای ملعونه و حرام؟ به عبارت دیگر آیا فرمایش بالا به این معنی است که کلاً دنیا وقتی از حد می گذرد (به استثنای موارد خاصی چون سلیمان نبی) قطعاً رنگ و بوی الهی را از دست می دهد و از آخرت فاصله می گیرد؟ یا اینکه می خواهد بفرماید اگر کسی به دنبال مال و منال دنیا باشد اما هدف کلی و غایی او کسب رضایت خداوند نباشد و مراقب حلال و حرام و واجبات و محرمات نباشد یا مال دنیا را در راه رضایت الهی خرج نکند این دنیا حتی به مقدار کم مشکل دارد؟ چیزی که به نظر حقیر می رسد این است که حالت دوم بدیهی است لذا حدس می زنم معنای اول مقصود روایت باشد. آیا این طور است؟ اگر این گونه است تا کجا باید به دنبال دنیا بود؟ همان طور که مستحضرید بحثی هم ماه ها در دستور کار صدا و سیما قرار گرفته بود تا کمی از تقدس افراطی دنیاگریزی و قبح تجارت و تولید ثروت که به قول برنامه سازان سال ها با فهم اشتباه از فرمایشات ائمه (ع) تبلیغ شده بود (مثل این فرمایش منتسب به امیرالمؤمنین که هیچ ثروتی در جایی انباشته نمی شود مگر اینکه حقی در کنار آن از بین رفته باشد) در نظر عامه کاسته شود.

از قبح جمع بین دنیا و آخرت اینطور برداشت می شود که شخصی هم آخرت را بخواهد و دوست داشته باشد که به مقاماتِ آخرتی برسد، هم این که از بهره مند شدن نعمتهای مادی در این دنیا و رسیدن به منافعِ شخصی، بدش نیاید و بی انگیزه نباشد، به عبارتی خواهش های نفسانی و مادی را در نیتّ کارهایش دخیل می کند. یعنی برای این که به آخرت برسد، حاضر نیست، از دنیایش کوتاه بیاید، در نیت هایش، رسیدن به بعضی از مقامات دنیایی را هم ملاک می داند و به ذات دنیا توجه دارد.
اما ممکن است، شخصی مثل حضرت سلیمان که مثال زدید، یا هر انسان دیگری، امکانات مادی و دنیایی به او رو آورده باشند، اما این شخص، اصلا به خودِ این امکانات توجهی نداشته باشد و هدف او نباشد و برایش فرقی نداشته باشد که این شیءِ مادی وجود دارد یا نه، بلکه همه هم و غمِّ خود را در این جمع کرده باشد که اگر نعمتی هم وجود دارد، برای رسیدن به خدا و آخرت، هزینه کند، نه برای این که از این دنیا حضّ و بهره ای ببرد.
لذا بنده ی خالص خدا، اگر خداوند به او نعمت بدهد، خدا را شکر می کند و آن را در راه او خرج می کند، اگر خدا نعمتی را از او بگیرد باز حمد الهی را می گوید و از اینکه بارِ مسئولیتی از دوشِ او برداشته شده است، خوشحال می شود. در هر صورت برای او داشتن دنیا و نداشتنِ آن فرقی نمی کند، آنچه که برای او مهم و ملاک است، رضایت الهی است چه با داشتن دنیا و چه بدون آن.

[="Arial Black"][="Blue"]

مؤمن;311361 نوشت:
با سلام و تشکر از همه دوستان. هرچند ظاهراً این بحث شما ربط زیادی به عنوان تاپیک ندارد اما حالا که در مورد جسمانی بودن معاد بحث فرمودید اگر ممکن است به صراحت بفرمایید به اعتقاد شما معاد و آخرت جسمانی- مثالی است یا جسمانی- عنصری؟ ممنون.

با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان و سروران گرامی
متاسفانه خلطی که از ناحیه برخی از دوستانم بوجود آمده موجب شده که دوستانم گمان کنند من یا جناب استاد قایل به معاد جسمانی نیستیم. برای توضیح بیشتر آنچه مد نظر من و جناب استاد است باید مطالبی را خدمتتان تقدیم نمایم که چون متناسب با گزیده گویی و خلاصه نویسی فضای سایت نمی باشد نگرانم که مبادا مطالبم موجبات خستگی و کسلی خوانندگان گرامی را فراهم آورد. در عین حال سعی میکنم هم کوتاه و گویا غرض خود و استاد محترم را از مطالب گفته شده بیان نمایم.
آن چه در مبحث معاد به عنوان ضرورت دين مطرح است، اعتقاد به بازگشت روح به بدن در آخرت براي رسيدگي به اعمال خوب و بد و ديدن کيفر و پاداش است، اما پاسخ به سؤالاتي از این قبيل که بدني که بر مي گردد آیا همین بدن مادی عنصري دنيوي خواهد بود بدون هيچ تغييري، يا با تغييراتي توأم خواهد بود؟ آيا بدن اخروي عين بدن دنيوي است يا مثل آن؟ مطالبی است که باید پیرامونشان مباحث بیشتری را مطرح نمود.
ادامه دارد...
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]آنچه در عرائض حقیر و جناب استاد بود همان اعتقاد جناب ملاصدرا در باب معاد جسمانی است که اگرچه از زاویه دید برخی از فلاسفه، جناب ملاصدرا قائل به معاد جسمانی نیست اما باید اصل اعتقاد ایشان به معاد جسمانی را از عبارات گوناگون ایشان مسلّم دانست و باید اختلاف موجود را در تفسیر کلمه جسم و جسمانی وبدن اخروی جستجو نمود.
نیکو است به این عبارت جناب ملاصدرا توجه کنید که با اینکه خود از سوي عده اي به جهت اتهام عدم پذیرش معاد جسمانی، مورد تکفير قرار گرفته بود، کساني را که به اعاده ي عين بدن در قیامت قائل نبودند تکفير نموده و می گوید:
الحق ان المعاد في المعاد هو بعينه بدن الانسان المشخص الذي مات باجزائه بعينها لا مثله بحيث لو رآه احد يقول: انه بعينه هو الذي کان في الدنيا و من انکر هذا انکرالشريعه و من انکرالشريعه کافر عقلا و شرعاً و من اقر بعود مثل البدن الاول باجزاء اخر فقد انکر المعاد حقيقه و لزمه انکار شيء من النصوص القرانيه. (ملاصدرا، مبدا و معاد، ص376، اسفارالاربعه، ج9،ص166)
یعنی حق آن است که معاد همان بازگشت روح به عین بدن انسانی است که از دنیا رفته است، نه مثل آن بدن، به گونه ای که هرکه او را در آخرت ببیند می گوید این همان انسانی است که در دنیا زندگی می کرده، و هر که این حقیقت معاد را انکار کند شریعت را انکار نموده و هر کسی که شریعت را انکار کند عقلا و شرعا کافر است و هرکسی که معتقد به بازگشت روح به بدنی دیگر مثل بدن دنیایی شود، در حقیقت معاد را انکار نموده و لازمه آن انکار تصریحات آیات قران کریم از معاد می شود.
لذا همچنان که ملاحظه می فرمایید ملاصدرا نیز که متهم به عدم پذیرش معاد جسمانی است با قوت و شدت بسیاری معاد جسمانی را پذیرفته و منکرین آنرا منکر قرآن و شریعت می داند.
لذا پس از پذیرش اصل معاد جسمانی در اینجا ضروری است که غرض از چگونگی معاد جسمانی در آیات و روایات مورد بررسی دقیق و کامل قرار گیرد که از جانب دیگر نیز با قواعد عقلی و برهانی نیز سازگاری داشته باشد.
ادامه دارد...
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]بسياري از متکلمان و فقها و اهل حديث بر این باورند همين بدن عنصري مادي در معاد بر مي گردد.
ابن سینا معتقد است نفوس کامل، به عالم عقل متصل مي شوند ولي نفوس ناقص در برزخ خيالات باقي مي مانند و سعادت و شقاوتشان تخيلي است. حکماي اشراقي نيز معتقد به قالب مثالي هستند، يعني مي گويند که بدن اخروي داراي شکل و مقدار بوده و بعضي ويژگيهاي جسم را خواهد داشت اما فاقد ماده خواهد بود.
اما از نظر ملاصدرا نفس هميشه مرتبه اي از بدن را با خود دارد و بدن اخروي عين بدن دنيوي، اما فاقد ماده خواهد بود و از بدن عنصري دنيوي چيزي به آخرت منتقل نخواهد شد ولي در عين حال تمام اجزاء و ويژگيهاي صوري بدن عيناً در آخرت ظاهر و يا خلق خواهد شد.
ملاصدرا حتي در مورد آيه ي «و ان الساعه آتيه لاريب فيها و أن الله يبعث من في القبور» (حج/7) که به خروج از خاک و برانگيخته شدن از قبور تصريح دارد، مي گويد که منظور از قبور، نه قبور خاکي بلکه اجساد و ابدان است که قبور ارواح هستند؛ بدنهاي طبيعي، قبور اجساد برزخي و اخروي هستند. (ملاصدرا، اسفار الاربعه، ج9،ص153). وي در رساله الحشر اين مطلب را واضح تر بيان مي کند:
ان القبور الحسيه قوالب للخياليه و هي ارواحها و الخاليه قوالب للعقليه و هي حقائقها فاذن حشرالابدان الطبيعه الي الابدان الاخرويه و حشر تلک الابدان الي الصور العقليه و حشرها الي الله» (ملاصدرا، رساله الحشر، ص356): یعنی قبور حسي قالب هاي صور خيالي هستند که در حکم ارواح براي آن قبورند و قبور خيالي قالب هاي صور عقليه هستند. پس حشر بدنهاي طبيعي به سوي بدن هاي اخروي است و حشر ابدان اخروي به صورتهاي عقلي و صورتهاي عقلي به سوي خدا مي باشد.
ادامه دارد...
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]وي در اسفار مؤمنان و معتقدان به معاد را در چهار مقام يا گروه طبقه بندي مي کند:
گروه اول، عوام مسلمانان هستند که تصور مي کنند تمام امور اخروي (عذاب قبر، نکير و منکر، مار و عقرب) امور حسي هستند و حتي با همين چشم ديده مي شوند ولي فعلاً تا در حيات طبيعي به سر مي بريم قابل رؤيت نيستند؛
گروه دوم؛ که ابن سينا نيز به آنان تمايل دارد، امور آخرت را همانند صوري مي دانند که انسان در خواب مي بيند، صوري خيالي و مثالي که وجود خارجي ندارند؛
گروه سوم، بر اين هستند که امور اخروي، صور عقلي غير مادي هستند که در جهان عقول موجودند؛
گروه چهارم، راسخان در عرفان و برهان هستند که براي صور اخروي که در شريعت از آن خبر داده شده، وجود عيني قائل اند و معتقدند که بعضي از اين صور، عقلي - و مربوط به بهشت مقربان - هستند و برخي نيز محسوس اند؛ اما نه همچون محسوسات جهان طبيعت که با چشم دنيوي قابل رؤيت اند، بلکه آن ها وجود عيني دارند اما نه در عالم ماده، همچنين آن ها محسوس اند اما نه با حواس طبيعي. (ملاصدرا، اسفار الاربعه، ج9،ص175)
ملاصدرا اعتقاد گروه دوم و سوم را رد مي کند و در مورد گروه اول متذکر مي شود که اين قول از برخي آفات سالم مي ماند؛ اما نظر گروه چهارم را که همان مقام اهل عرفان و برهان باشد مي پذيرد.
ادامه دارد...
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]بدن، در نظر ملاصدرا اختصاص به بدن ماده عنصري خاکي ندراد بلکه او برای نفس بدنهای گوناگون در عوالم مختلف قائل است که نفس در هر عالمی بدنی مخصوص به خود دارد که بدات تعلق می یابد.
و در اسفار تصريح مي کند که بدن عنصري اصلاً بدن حقيقي انسان نيست:
فالبدن الحقيقي هوالذي يکون سريان نورالحس و الحيوه فيه بالذات لا بالعرض و نسبته الي النفس نسبه ارضوء الي الشمس و لو کانت هذه الجثه الساقطه مما سرت فيه قوه الحياه بالذات... لما بقيت مطروحه منهدمه...» (ملاصدرا، الاسفار الاربعه، ج9،ص98): یعنی بدن حقيقي بدني است که نور حس و زندگي در آن ذاتي است نه عرضي، و نسبتش به نفس مثل نسبت پرتو است به خورشيد و اگر اين بدن عنصري مرده استعداد زندگي را ذاتاً دارا بود هرگز فان و منهدم نمي شد. ...
همچنين در مفاتيح الغيب مي گويد:
ان المعاد في المعاد هذا الشخص بعينه نفساً و بدنا ًو ان تبدلت خصوصيات البدن فبعد حشر النفوس و تعلقها باجساد اخري من جنس الدار الاخره ليس للاحد ان يقول: ان هذا البدن المحشور غير البدن الذي قدمات و ليس له ايضاً ان يقول: ان هذا بعينه ذاک نظراً الي اعتبارين (ملاصدرا، مفاتيح الغيب، ص599): یعنی آنچه در معاد بر مي گردد عين همين شخص است از لحاظ بدن و نفس، گرچه خصوصيات بدن تغيير مي کند. پس بعد از اعتقاد به حشر نفوس و تعلق آن ها به بدن هاي اخروي، کسي نمي تواند بگويد که اين بدن محشور، غير از بدني است که مرده است و همچنين نمي تواند بگويد که اين عيناً همان است؛ يعني به اعتباري عين يکديگرند و به اعتباري مغاير يکديگرند.
در خاتمه، بايد بگوییم که نظر تحقيقي و نهايي صدرالمتألهين در باب معاد که مبنای نظر حقیر و جناب استاد است، همان معاد جسماني صوري است اما نه صوري تخيلي نظير آنچه قوه متخيله ما تصور مي کند بلکه صوري عيني که نفس در آخرت ايجاد مي کند و از جنس سراي آخرت است.
[/]

اویس;317728 نوشت:
در خاتمه، بايد بگوییم که نظر تحقيقي و نهايي صدرالمتألهين در باب معاد که مبنای نظر حقیر و جناب استاد است، همان معاد جسماني صوري است اما نه صوري تخيلي نظير آنچه قوه متخيله ما تصور مي کند بلکه صوري عيني که نفس در آخرت ايجاد مي کند و از جنس سراي آخرت است.

باسلام و تشكر فراوان
تفاوت صور تخيلي با صور عيني چيست؟ مگر منشاء هر دو قوه خيال نيست؟

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;317786 نوشت:
باسلام و تشكر فراوان تفاوت صور تخيلي با صور عيني چيست؟ مگر منشاء هر دو قوه خيال نيست؟

با سلام خدمت دوست خوبم جناب معلق
تفاوت صور تخیلی و صور عینی این است که صور تخیلی، گاه منشاء واقعیت دارند و گاه ندارند، یعنی مممکن است مطابق با واقع باشند یا نباشند، چرا که نفس آدمی در بسیاری از موارد می تواند توهم حقیقت و واقعیت نماید و امر غیر واقعی را با تصور و توهم کردن واقعی انگارد اما صور عینی مطابق با عالم خیال منفصل نظام هستی بوده و به طور کامل با واقعیات نظام هستی مطابقت دارند و به هیچ وجه اسناد خطا و اشتباه و عدم مطابقت با واقعیت در آنها راه ندارد.[/]

با سلام خدمت استاد اویس عزیز و جناب استاد:Gol:

عذرخواهی می کنم که بدون تخصص کافی و صرفاً از روی علاقمندی وارد بحث شما شدم.
ضمن تشکر از پست های قبلی استاد اویس در خصوص معاد جسمانی اگر درست متوجه شده باشم به طور خلاصه فرمودید حشر انسان در عالم آخرت از نوع جسمانی مثالی است و نه جسمانی عنصری چرا که فساد و زوال خاصیت ذاتی عالم ماده است. آیا برداشت بنده درست بوده است؟

ممنون.

اویس;317793 نوشت:
تفاوت صور تخیلی و صور عینی این است که صور تخیلی، گاه منشاء واقعیت دارند و گاه ندارند، یعنی مممکن است مطابق با واقع باشند یا نباشند، چرا که نفس آدمی در بسیاری از موارد می تواند توهم حقیقت و واقعیت نماید و امر غیر واقعی را با تصور و توهم کردن واقعی انگارد اما صور عینی مطابق با عالم خیال منفصل نظام هستی بوده و به طور کامل با واقعیات نظام هستی مطابقت دارند و به هیچ وجه اسناد خطا و اشتباه و عدم مطابقت با واقعیت در آنها راه ندارد

ممنون
آيا اين ويژه گي(صور عيني) شامل عالم برزخ هم ميشود؟
و سوال ديگر اينكه آيا برزخ و قيامت يك نشئه هستند يا دو تا ؟
در مورد وجود دو موت و دو حيات نيز اگر ممكن است طبق انديشه صدرايي توضيحاتي بفرماييد

به نام او

[="blue"]مادیگری همان علاقه به ماده است و ماده هم همان جهان ماست ( چون جهان دنیای ماده است ) ، پس مادی گری همان دوست داشتن دنیا و جهان خودمان است که می تواند : مال ، خانه و ... باشد و دوست داشتن آن ها ما را به سوی ماده و دنیا می کشاند و دوست داشتن آن ها باعث می شود که برای رسیدن به پول ، جاه و مقام تلاش زیادی بکنیم[/] [="green"]و بیش تر فکر و ذهن و زمان خود را به آن بپردازیم ولی در صورتی که اصلا به آخرت و معنویات و خدای خود توجه نداشته باشیم ولی اگر همان وقت و زمان و فکر را روی معنویات و خدای خود بگذاریم به مقامات بالایی دست پیدا کنیم ولی نه از نوع ماده بلکه از جنس معنویات و کمالات و به خدای خود نزدیک تر می شویم [/].[="darkorange"]اصلا ما در این دیا آمده ایم تا به کمالات برسیم و مو انعی برای آزمایش ما ، سر راهمان قرار داده شده است و ما باید این موانع و پرده ها را کنار بزنیم تا به خدای خود برسیم و یکی از این موانع مادی گریست .[/]

یا حق

عصا;318030 نوشت:
مادیگری همان علاقه به ماده است و ماده هم همان جهان ماست ( چون جهان دنیای ماده است ) ، پس مادی گری همان دوست داشتن دنیا و جهان خودمان است

سلام
ماده اسمي است كه ما گذاشته ايم ، به نظر من علاقه، علاقه است حال اين دنيايي يا آن دنيايي
حتي اين دنيا ، اون دنيا را نيز ما ميگوييم ، واقعيت اين است كه يك جهان بيش نيست با چند لايه و باطن
انسان در يك كلام به دنبال زندگي كردن است با تمام وجود ، آنچه كه باعث امتحان و انحراف ميشود محدوديت است كه در لايه ايي از هستي(عالم ماده) وجود دارد

اگر علاقه ايي كه شما ميگوييد منحصر به عالم ماده بود خداوند غايت و متعالي آنها را در بهشت وعده نمي داد

به نام او

معلق;318041 نوشت:
سلام
ماده اسمي است كه ما گذاشته ايم ، به نظر من علاقه، علاقه است حال اين دنيايي يا آن دنيايي
حتي اين دنيا ، اون دنيا را نيز ما ميگوييم ، واقعيت اين است كه يك جهان بيش نيست با چند لايه و باطن
انسان در يك كلام به دنبال زندگي كردن است با تمام وجود ، آنچه كه باعث امتحان و انحراف ميشود محدوديت است كه در لايه ايي از هستي(عالم ماده) وجود دارد

اگر علاقه ايي كه شما ميگوييد منحصر به عالم ماده بود خداوند غايت و متعالي آنها را در بهشت وعده نمي داد

ممنون از دوست خوبم [="red"]معلق[/] .
[="seagreen"]من نگفتم که علاقه مختص به عالم ماده است من دارم درباره ی علاقه به ماده صحبت می کنم ولی علاقه همانطور که شما گفتید منحصر به این دنیا و عالم ماده نیست .
[/]ممنون که پیگیرید .

یا حق

[="Arial Black"][="Blue"][="navy"]

مؤمن;317823 نوشت:
عذرخواهی می کنم که بدون تخصص کافی و صرفاً از روی علاقمندی وارد بحث شما شدم.
ضمن تشکر از پست های قبلی استاد اویس در خصوص معاد جسمانی اگر درست متوجه شده باشمبه طور خلاصه فرمودید حشر انسان در عالم آخرت از نوع جسمانی مثالی است و نه جسمانی عنصری چرا که فساد و زوال خاصیت ذاتی عالم ماده است. آیا برداشت بنده درست بوده است؟

با عرض سلام و تشکر خدمت برادر خوبم جناب مومن
برداشت شما از عرائض حقیر کاملا درست و دقیق است.[/][/]

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;317940 نوشت:
آيا اين ويژه گي(صور عيني) شامل عالم برزخ هم ميشود؟

ویژگی صور عینی به طور کامل شامل عالم برزخ نیز می شود.[/]

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;317940 نوشت:
و سوال ديگر اينكه آيا برزخ و قيامت يك نشئه هستند يا دو تا ؟

بطور کلی عالم برزخ و عالم قیامت دو طور از اطوار وجودی نفس ناطقه انسانی هستند که تفاوتهایی را نسبت به یکدیگر دارند:
مثلا یکی از تفاوتهای عالم برزخ و قیامت، در امکان برقراری ارتباط ارواح با دنیای مادی در عالم برزخ است. بدین معنی که در عالم برزخ رابطة اموات با دار دنیا کم و بیش برقرار است و از خیرات و مبرّات بازماندگان بهره مند شده و بواسطه آنها تعالی نفسانی پیدا می کند.
لذا ممکن است بر اثر نوع اعمال بازماندگان، نعمت بعضی از ارواح متنعم در عالم برزخ افزایش یابد و یا عذاب بعضی از ارواح معذب در برزخ تخفیف یابد یا آنکه از بین برود و یا بالعکس کیفرشان شدیدتر و بر عذابشان افزوده شود از این روست که خیرات و مبرات آشنایان میت و نیز سنتهای حسنه و یا سیئه باقی مانده از وی در دنیا باعث تغییرات احوال وی در عالم برزخ می گردد. در این باره احادیث بسیاری وجود دارد مثلا در حدیثی از امام باقر علیه السلام می خوانیم که«هر بنده ای از بندگان خدا که روش هدایت کننده ای را بین مردم بنیان نهد برای او ثوابی همانند ثواب کسانی است که به آن عمل می کنند بدون آنکه از پاداش عاملان به آن کاسته شود و هر بنده ای از بندگان خدا روش گمراه کننده ای را بین مردم بنیان نهد برای وی گناهی همانند گناه کسانی که مرتکب آن شده اند نوشته می شود بدون آنکه از گناه عاملان آن کاسته شود.[ثواب الاعمال، ص 132]
ادامه دارد...
[/]

موضوع قفل شده است