خسته شدن از زندگی!
تبهای اولیه
1. حوادث زندگی: حوادث تلخ و پی آمدهای ناگوار زندگی، خود میتواند از علل پیدایش ملالتها باشد. بسیاری از افراد ملولند از آن بابت که همه زندگی شان با شکست همراه بوده است. به هر جا که پا گذاشتهاند نکبت و بدبختی وجود داشته است. برای آنها که ناتوانی و ضعفی دارند و ساخته و پرورده نیستند حوادث ناگوار تلخی میآفریند و زندگی را بر انسان تیره و طاقت فرسا میسازد آنچنان که آدمی قادر به کنترل خود نیست.
2. احساس گناه: گاهی انسان به خاطر گناهی که مرتکب شده نافرمانی و عصیانی را که انجام داده است، عملکرد ناروا و غلطی که داشته است دچار احساس ملال است. ناراحت است که چرا خداوند را از خود ناراضی کرده یا فلان گناه کبیرهای را در رابطه با دیگران مرتکب شده است.
3. درد درون: زمانی احساس ملالت ناشی از وجود دردهای جانکاه است که در درون انسان است و او نمیتواند آن را به زبان آورد. دچار غم و رنج است ولی بیان آن موجب رسوائی و عقوبت است. افکار مخرب از هر سو بر او احاطه کردهاند و فکر و ذهن او را در غل و زنجیر نهادند.
4. عجزها: جوان به مناسبت شور و نشاطی که دارد خواستار آن است خودی نشان دهد و مسائل دشواری را حل کند، عجز و ناتوانی او از این امر خود سبب این امر میشود. میخواهد در مسابقات شرکت کند ولی ترس از آن دارد که چیزی نصیبش نشود، میخواهد برنامهای را تمام کند ولی در موقعیتی است که قادر به آن نیست.
5. نومید و محرومیت: آنها که در موقعیت ناامید کنندهای هستند و راه پیشرفت را برخود مسدود میبینند، آنها که در فکر حل مسائل لا ینحلی هستند و این امر زجرشان میدهد دچار ملالتند. حال اگر در این حالت برایشان محرومیتی پدید آید ملالتشان افزونتر خواهد شد.
6. تخیلات ناروا: نوجوانان و جوانان خواب و خیال آشفتهای دارند، تصویر دیگری از دنیا را در ذهن خود مجسم کردهاند و به هنگامی که امری خلاف آن را میبینند ملول میشوند. یا میدانیم که مفهوم مرگ و فنا تمام افکار و عقاید آنان را تحت الشعاع قرار میدهد. دل به ملالت میدهند که با این حساب کار و تلاشم را چه فایدهای است.
7. کمبود عاطفی: نوجوان و جوانی که به پدر و مادر یا مربی یا هر کسی دیگر دلبسته است و انتظار لطف دارد به هنگامی که با بیتوجهیهای آنها مواجه میشود از خود بیخود گشته و دل به ملالت میدهد. همچنین احساس این امر که اطرافیان او افرادی خشن و بیمحبت هستند برای او زجر دهنده است.
8. پر توقعی: گاهی علت ملالت پرتوقعی است. جهان بینی آنها بگونهای است که انتظار دارند همگان سر به اطاعت او بسپارند و زندگی را بر وفق مراد او بسازند. دیدن وضع خلاف و حتی بیتوجهی به شخصیت او سبب افزایش ملال و کدورت است.
9. خود كمبینی: گاهی نوجوان و جوان در موقعیتی است که نمیتواند ابراز وجود کند. در هر طریقی که بخواهد قدم بردارد راه آن را بر خود بسته میبیند. در موقعیتی است که راه پیش و پس ندارد. از هر سو احساس محرومیت میکند، گمان دارد دیگران او را به حساب نمیآورند و جز نکبت آفرینی کاری ندارند و این امر خود سبب ملال آن هاست.
10. ضعف مذهب: و بالاخره ضعف زمینه مذهبی و عدم اتکال به خدا و سرسپردگی به او نیز عدم توکل به او و خوشبینی به عنایتش بدان صورت که احساس کند که همه امورش به سوی او بر میگردد خود در این امر مؤثر است. ضعف مذهبی خود سبب ضعف بنیه روحی است و انسان بر اثر آن نمیتواند خود را در این جهان وجود سرپا نگه دارد.
طرق درمان
در طریق نجات نوجوانان و جوانان از بیماریهای ملالت میتوان از راه و روشهای گوناگونی استفاده کرد که اهم آنها به قرار زیر است:
1. معاشرت نیکو: انسان ملول را نباید به خود واگذار کرد، بدان امید که خود بخود به حال میآید. ملال بیش از آن که یک درد فردی باشد یک رنج اجتماعی است. باید از طریق اجتماع درمان شود و از راههای آن، معاشرت و بیرون کشیدن او از تنهائی و انزواست. باب معاشرت را باید به روی او گشود و دوستان و معاشران جدیدی را باید در سر راه او قرار داد.
2. القائات: تذکرات و القاء به او که حال خود را باید عوض کند، دید و جهان بینی خود را باید تغییر دهد، در اصلاح او موثر است. باید به او القاء کرد که ضروری است امروزه روش و طرز سلوک خود را تغییر دهد و خوشبختی خود را تأمین کند و در راه این القاء باید وقت صرف کرد و ساعاتی از عمر را بدان اختصاص داد.
3. ایجاد زمینه برای موفقیت: از طرق مهم و سازنده ایجاد زمینه برای موفقیت است و باید کاری کرد که او در جریان امور باشد. باید میدان را برای او فراهم دید تا در آن خود را نشان دهد. در مسابقهای آسان شرکت کند تا در آن موفقیت به دست آورد و مزه پیروزی را بچشد و بدیهی است که در برابر هر پیروزی به تحسین و تشویق او خواهیم پرداخت.
4. ابراز مهر: دلجوئی از او، محبت به او بگونهای که بتواند حرف خود را بزند، مطلب خود را با ما در میان نهد، نظریات خود را در آنجا بازگو کند خود در این امر موثر است. فرد ملول باید احساس کند کسی هست که او را دوست دارد و برای او در نزد خود جائی در نظر گرفته است.
5. تغییر محیط: از طرق درمان، ایجاد تغییر محیط است. محیط کار و زندگی فردی این چنین را به خصوص اگر در مراحل حادی از نظر ملالت باشد عوض میکنند. او را به جائی دیگر کوچ میدهند و از این راه احساس خستگی او را از او میزدایند و او را به زندگی دلگرم میسازند
. 6. ایجاد تنوع در زندگی: از دیگر راهها ایجاد تنوع در زندگی است. تنوع، خستگی و ملالت را از بین میبرد و بر نیروی فرد و نشاط باطنی او میافزاید. بسیاری از ملالتها بدان خاطر است که فرد زندگی را نوعی تکرار مکررات میداند. هر روز همان برنامه و همان کار و این امر برای افرادی که تیزهوش ولی راکدند وجود دارد.
7. بازی و گردش: از راههای مهم و موثر این است که پدر و مادر یا مربیان و معاشران ذوق به گردش و تفریح را در او بر انگیزانند، او را با خود به گردشگاهی ببرند، پیک نیکی ترتیب دهند، ساعاتی او را گرم بازی و تفریح سازند. بگذارند که او هم در میان جمع ساعاتی را بجهد، بگوید، بخندد تا بالاخره هوای آن از سرش بیفتد.
8. کار و اشتغال: یک کار سازنده و مثبت و اشتغالی مفید، خود سبب رفع ملامت است و نگرانیها را از بین میبرد. باید برای او کاری معین کرد، مثلا برای خود نجاری کند، چیزی ببافد، به کاری سرگرم شود تا دردهای متعدد خود را فراموش کند و احساس سرور و خرسندی کند و وارد حیات جمع شود.
9. تقویت مذهبی: آموزش و مذهب و انتقال تعالیم مذهبی و آگاه کردن او از اسرار زندگی خود در این امر مؤثر است معنویت و رابطه با خدا برای انسان یک سنگر است و زمینه را برای آرامش و تکامل افراد فراهم میسازد. درماندگی و کوته اندیشیها را از بین میبرد.
10. واداشتن به تلقین: اگر جوان فرصتی پیدا کند و حاضر شود با خود بنشیند و کلاه خود را قاضی کند، به تفکر درباره امور و تدبر در آن بپردازد بسیاری از حقایق برای او آشکار خواهد شد. در سایه آن، خواهد توانست به تلقین خویش بپردازد و روحیه خود را بسازد و تقویت کند آن چنان که برخود مسلط باشد و درد و مشکلش را دریابد و درمان کند.
http://armandaily.ir
امام صادق(ع) مي فرمايد: آزاد مرد در هر حالی آزاد است اگر به مصيبتي دچار شود صبر مي کند اگر گرفتار هجوم بلا گردد شکست نمي خورد آزاد مرد اگر اسير شود ستم بيند و آسايش او به سختي مبدل گردد باز هم آزاد است چنان که به روح آزاد يوسف صديق آسيبي نرسيد با آن که بردگي رفت، اسيرشد و ستم ديد، تاريکي زندان، وحشت حبس و مصائب ديگري که دامن گير آن مرد الهي شد ضرري به شخصيت روحي وي نزد و سرانجام خداوند بر او منّت گذارد و او را به اوج عظمت و اقتدار رسانيد و فرمانرواي جبار مصر را که روزي مالک يوسف صديق بود به بندگي و غلامي وي درآورد.
بنا بر این مؤمن هرگز مأيوس نمي شود و همواره چشم به عنايت پروردگارش دوخته است و از شکست و ناکامي ها که خود عامل خود کم بيني است نمي هراسد و آن را پل پيروزي و موفقيت مي داند اگر در کسب و کار و تجارت با شکست روبرو شد با توکل به خدا و تغيير شغل و بهره برداري از تجربه و جبران ضعف ها به تدارك گذشته مي پردازد و هيچ گاه درها را به روي خود بسته نمي بيند و لذا به بن بست نمي رسد،
امام صادق(ع) مي فرمايد: خداوند بزرگ راه هيچ روزي و درآمدي را برمؤمنان نمي بندد مگر آن که راه بهتر و مفيدتري را مي گشايد.
اگر خود کم بيني ناشي از گناه و ارتکاب جرم و خطا است و روح و فکر، زير تازيان وجدان دچار شکنجه و عذاب شده است راه درمانش پناه بردن به توبه و طلب آمرزش است و باز در اين جا تقويت ايمان راه گشا است.
با اين نگرش که توبه آثار گناه را محو و نابود مي کند عقده رواني گشوده مي شود و همان طوري که سابقاً ذکر شد محمدبن شهاب زهري که براثر قتل دچار اختلال رواني شده بود با بهره گيري از توبه به دستور امام سجاد (ع) درمان شد. اين رهنمود رهايي بخش آسماني در نظر دانشمندان و روان شناسان در جهان امروز از ارزش و اهميت ويژه اي برخوردار است.