قرآن وزبان عربی!( سوالات تخصصی)
تبهای اولیه
با سلام
این سوالاتی است برای آنهایی که می توانند جواب دهند
در آیه ی4 تحریم
إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيهِ ........(التحريم/4)
اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه کنيد [بهتر است] واقعا دلهايتان انحراف پيدا کرده است و اگر عليه او به
يکديگر کمک کنيد .....
در آیه ی فوق مخاطب دو نفر زن هستند و کلمات تتوبا ،تظاهرا در ارتباط با همین موضوع است
اما چرا به جای قلباکما ( دو قلب شما) قلوبکما آمده است که جمع
است نه تثنیه ؟؟ مگر آن دو زن چند قلب داشته اند ؟؟
در آیه ی 30 یوسف
وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ ....(يوسف/30)
و [دستهاي از] زنان در شهر گفتند زن عزيز از غلام خود کام خواسته ........
نسوه به معنی زنان است ولی چرا جلوی آن فعل قال ( مفرد مذکر )آمده است؟
در آیه ی 102 بقره
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّياطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيمَانَ
در اینجا بجای ما تتلوا الشیاطین طبق قاعده ی عربی می بایست ما تلَت الشیاطین
می آمد چرا نیامده ؟؟
در آیات زیر از سوره ی نحل
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(النحل/58)
در حالي که هرگاه به يکي از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فراب ناراحتي) سياه ميشود؛ و به شدت خشمگين ميگردد؛...
يتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يحْكُمُونَ(النحل/59)
بخاطر بشارت بدي که به او داده شده، از قوم و قبيله خود متواري ميگردد؛ (و نميداند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاک پنهانش کند؟!
ضمیر متصل به أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ ... به کی بر می گردد؟؟؟ مگر غایب مورد بحث ،مونث نیست پس چرا ضمیر مذکر؟؟؟
ادامه دارد ×
در آیه ی4 تحریمإِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيهِ ........(التحريم/4)
اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه کنيد [بهتر است] واقعا دلهايتان انحراف پيدا کرده است و اگر عليه او بهيکديگر کمک کنيد .....
در آیه ی فوق مخاطب دو نفر زن هستند و کلمات تتوبا ،تظاهرا در ارتباط با همین موضوع است
اما چرا به جای قلباکما ( دو قلب شما) قلوبکما آمده است که جمع
است نه تثنیه ؟؟ مگر آن دو زن چند قلب داشته اند ؟؟
1 . ذكر" قلوبكما" به صيغه جمع، نه به صيغه تثنيه، به خاطر آن است كه دو تثنيه در كنار هم از نظر فصاحت ناخوشايند است و لذا به صورت جمع ذكر شده و معنى آن تثنيه است. (1)
2 . در اين آيه خطاب را متوجه دو تا از همسران رسول خدا (ص) كرده، و با اينكه دو نفر دو تا قلب دارد، قلب را به صيغه جمع آورده (2) و اين صرف استعمالى است كه نظائرش بسيار است، (در فارسى هم خطاب به دو نفر مىگوييم: مگر دلهايتان چدنى است، و نمىگوييم مگر دو دل شما چدنى است). (3)
3 . جمع آمدن لفظ «قلوب» بدان جهت است كه در لغت عرب هرگاه تثنيهاى به تثنيهى ديگرى اضافه شود تثنيهى اوّل را به صورت جمع مىآوردند، چون اجتماع دو تثنيه را خوشايند و مكروه مىدانند و نيز جمع آوردن لفظ «قلوب» براى اشعار به اين است كه آن دو زن داراى قلبهاى متعدّد مىباشند. و اين آيه به اتّفاق مفسّرين خاصّه و عامّه در بارهى عايشه و حفصه نازل شده است. (4 )
4. تعبير با قلوب و اراده تثنيه، استعمال معروف است مخصوصا با اضافه به «كما» كه مطلب را روشن مىكند. (5)
***********************
(1) تفسير نمونه، ج24، ص: 276
(2) اين يا به خاطر آن است كه قلب حالات گوناگون دارد، حالاتى كه واقعيتهاى گوناگون به صاحبش مىدهد، آن چنان كه گويى صاحب دل امروز آن شخص ديروزى نيست، به كلى دگرگون شده، و انسانى ديگر شده است.
(3) ترجمه الميزان، ج19، ص: 555
(4) ترجمه بيان السعادة، ج14، ص: 233
(5) تفسير أحسن الحديث، ج11، ص:
در آیه ی 30 یوسفوَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ ....(يوسف/30)
و [دستهاي از] زنان در شهر گفتند زن عزيز از غلام خود کام خواسته ........
نسوه به معنی زنان است ولی چرا جلوی آن فعل قال ( مفرد مذکر )آمده است؟
«نسوة» مفرد، اسم جمع و به معناى گروه زنان است و تأنيث آن همانند تأنيث لمّه «1» غير حقيقى است. «2»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) لمّه به معناى همراه يا همراهان در مسافرت، براى مفرد و جمع. پاورقى استاد گرجى.
(2) به همين دليل در آيه: قالَ نِسْوَةٌ گفته شده، و دليل اين كه غير حقيقى است آن است كه مراد از اين تأنيث جمع بودن است: «كل جمع مؤنّث» و تأنيث جمع، امرى لفظى است، و چون در يك اسم، دو تأنيث جمع نمىشود، اينجا تأنيث لفظ، تأنيث معنوى (حقيقى) را باطل كرده، چنان كه گاهى در جمعهاى مذكر از قبيل «رجال» يا «اعراب» و غيره تأنيث لفظى مذكّر بودن معنوى را باطل مىكند، و حمل مىشود بر لفظ يا بر معنا، گاهى مذكّر و گاهى مؤنث آورده مىشود. با تلخيص از مجمع البيان.
***********************
ترجمه جوامع الجامع، ج3، ص: 203
بدر آیه ی 102 بقره
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّياطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيمَانَ
در اینجا بجای ما تتلوا الشیاطین طبق قاعده ی عربی می بایست ما تلَت الشیاطین
می آمد چرا نیامده ؟؟
همون سؤالی که در اسک قرآن ازتون پرسیدم اینجا هم مطرح میکنم.
لطفا توضیح بیشتری راجع به اشکال وارده بدهید. و اینکه طبق کدام قاعده عربی می فرمایید که بجای ( ماتتلوا ) باید (ما تلَت ) می آمده؟
:Gol:
در آیات زیر از سوره ی نحلوَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(النحل/58)
در حالي که هرگاه به يکي از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فراب ناراحتي) سياه ميشود؛ و به شدت خشمگين ميگردد؛...
يتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يحْكُمُونَ(النحل/59)
بخاطر بشارت بدي که به او داده شده، از قوم و قبيله خود متواري ميگردد؛ (و نميداند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاک پنهانش کند؟!ضمیر متصل به أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ ... به کی بر می گردد؟؟؟ مگر مخاطب غایب ،مونث نیست پس چرا ضمیر مذکر؟؟؟
يتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يحْكُمُونَ(النحل/59)
ممکنه ضمیر ( ه ) به مای مصدریه برگرده. یعنی خبری که درباره دختر دار شدن اون شخص بهش میدن را پنهان کنه. البته من بیشتر تفاسیر را چک کردم به جز یک تفسیر همگی به گونه ای ترجمه کردند که ضمیر ( ه ) به دختران به دنیا آمده ( مؤنث ) برمیگرده. و نتونستم پاسخ سؤال شما را پیدا کنم.
حال اینکه چرا بجای ضمیر ( ها ) ضمیر ( ه ) بکار رفته است را کارشناسان پاسخگوی محترم لطفا برامون توضیح بدند.
:Gol:
همون سؤالی که در اسک قرآن ازتون پرسیدم اینجا هم مطرح میکنم.لطفا توضیح بیشتری راجع به اشکال وارده بدهید. و اینکه طبق کدام قاعده عربی می فرمایید که بجای ( ماتتلوا ) باید (ما تلَت ) می آمده؟
:gol:
با سلام
با تشکر از عنایت و اظهار نظر شما
قبل از اینکه جواب سوال شما را بدهم دو نکته را ذکر می کنم
1 در بسیاری از آیات قواعد معمول زبان عربی رعایت نشده است ( بعدا نمونه های بیشتری می آورم )
به نظر شما عدم رعایت قواعد یکدست و ثابت زبان عربی آیا نمی تواند اختلاف در تفاسیررا بیشتر کرده
و تفسیر به رای را تشدید کندو خود به اختلافات دامن بزند؟؟
2 آیا این نمونه ها نمی تواند دلیلی بر درس نخوانده بودن و بیسواد بودن حضرت محمد باشد ؟؟
اما راهنمایی در جواب سوال شما
در آیه های ی ذیل نگاه کنید
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ ....( حجرات 14)
وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ .......(التوبة/90)
يوْمَ يقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا
(الحديد/13)
اگر دقت کنید در این آیات فاعل جمع است وجلوی آن فعل مفرد غایب آورده شده است درحالیکه در
آیه ی مورد بحث این قاعده زبان عربی رعایت نشده است !
در ادامه در مورد جوابهای شما بحث خواهم کرد .
1 . ذكر" قلوبكما" به صيغه جمع، نه به صيغه تثنيه، به خاطر آن است كه دو تثنيه در كنار هم از نظر فصاحت ناخوشايند است و لذا به صورت جمع ذكر شده و معنى آن تثنيه است. (1)2 . در اين آيه خطاب را متوجه دو تا از همسران رسول خدا (ص) كرده، و با اينكه دو نفر دو تا قلب دارد، قلب را به صيغه جمع آورده (2) و اين صرف استعمالى است كه نظائرش بسيار است، (در فارسى هم خطاب به دو نفر مىگوييم: مگر دلهايتان چدنى است، و نمىگوييم مگر دو دل شما چدنى است). (3)
3 . جمع آمدن لفظ «قلوب» بدان جهت است كه در لغت عرب هرگاه تثنيهاى به تثنيهى ديگرى اضافه شود تثنيهى اوّل را به صورت جمع مىآوردند، چون اجتماع دو تثنيه را خوشايند و مكروه مىدانند و نيز جمع آوردن لفظ «قلوب» براى اشعار به اين است كه آن دو زن داراى قلبهاى متعدّد مىباشند. و اين آيه به اتّفاق مفسّرين خاصّه و عامّه در بارهى عايشه و حفصه نازل شده است. (4 )4. تعبير با قلوب و اراده تثنيه، استعمال معروف است مخصوصا با اضافه به «كما» كه مطلب را روشن مىكند. (5)
***********************
(1) تفسير نمونه، ج24، ص: 276
(2) اين يا به خاطر آن است كه قلب حالات گوناگون دارد، حالاتى كه واقعيتهاى گوناگون به صاحبش مىدهد، آن چنان كه گويى صاحب دل امروز آن شخص ديروزى نيست، به كلى دگرگون شده، و انسانى ديگر شده است.
(3) ترجمه الميزان، ج19، ص: 555
(4) ترجمه بيان السعادة، ج14، ص: 233
(5) تفسير أحسن الحديث، ج11، ص:
با سلام دوست من
جواب به اجوبه ی شما
یک
شما آورده اید که به خاطر آن است كه دو تثنيه در كنار هم از نظر فصاحت ناخوشايند است
آیا در تایید این گفته ی فوق آیه ای دیگر در قرآن یا جمله ای معروف از دانشمندان وبزرگان می توانید
بیاورید که بر خلاف ظاهروواقعیت قلوب متعدد را به دو نفر منصوب کرده باشد !!!
در حالی که در قرآن آمده خدا برای هیچ کس دو قلب قرار نداده است
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَينِ فِي جَوْفِهِ ( احزاب 4)
خداوند براي هيچ کس دو قلب در درونش نيافريده
از طرف دیگر
علاوه بر این شما و اساتید عظام تفسیرنمونه جواب آیه ی ذیل را چه می دهید که سه !!! تثنیه در کنار هم آورده است !!!
فَأْتِياهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ
الْهُدَى(طه/47)
و در ذیل هم دو تثنیه !
فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ(الشعراء/16)
علاوه بر این رسول در اینجا مفرد آمده نه تثنیه یا جمع !
دو
دوست من مثال آوردن از زبان فارسی برای اثبات قواعد زبان عربی نادرست است!!!
قیاس قواعد دستور زبان عربی با فارسی اشتباه است مگر زبان عربی خودش نمی تواند نمونه داشته باشدکه دست به دامان مثالهای فارسی زده اید ؟؟
پس برای تایید آیه ای دیگر یا جمله ای معروف از عربی بیاورید !
سه
استاد شما فقط تکرار کرده اید که در زبان عربی اینطور وآن طور است ولی نمونه ی معروفی برای اثبات بلاغت و فصاحت مذکور در زبان عرب نیاورده اید که خطاب به دو نفر دریک جمله هم تثنیه بکار ببرد و هم جمع
اما موارد دیگر
بالاخره خورشید خانم درست است یا آقا خورشید ؟؟؟
در آیات زیر یک بار خورشید مذکر و یکبار مونث گرفته شده است !
مذکر :
ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيهِ دَلِيلًا (الفرقان/45)
در اینجا شمس مذکر گرفته شده و صفت مذکر برای وی آورده شده است (دلیلا)
مونث:
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (الشمس/1)
که در اینجا مونث است !
اختلاف در ترجمه ی یک کلمه !!
حسبانا با حسبانا چه فرقی دارد ( یک بام دو هوا) ؟
فَعَسَى رَبِّي أَنْ يؤْتِينِ خَيرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيرْسِلَ عَلَيهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ .......(الکهف/40)
فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ......... (الأنعام/96)
کدام یک ؟؟ما یا حضرت آدم اول خلق شده ایم ؟؟؟
چرا در آیه ذیل ترتیب آفریده شدن رعایت نشده است ؟
وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ...............(الأعراف/11)
ما شما را آفريديم؛ سپس صورت بندي کرديم؛ بعد به فرشتگان گفتيم: «براي آدم سجده کنيد!»
ادامه دارد*
با سلامبا تشکر از عنایت و اظهار نظر شما
قبل از اینکه جواب سوال شما را بدهم دو نکته را ذکر می کنم
1 در بسیاری از آیات قواعد معمول زبان عربی رعایت نشده است ( بعدا نمونه های بیشتری می آورم ) به
نظر شما عدم رعایت قواعد یکدست و ثابت زبان عربی آیا نمی تواند اختلاف در تفاسیررا بیشنر کرده و
تفسیر به رای را تشدید کند ؟؟
2 آیا این نمونه ها نمی تواند دلیلی بر درس نخوانده بودن و بیسواد بودن حضرت محمد باشد ؟؟
اما راهنمایی در جواب سوال شما
در آیه های ی ذیل نگاه کنید
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ ....( حجرات 14)
وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ .......(التوبة/90)
يوْمَ يقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا
(الحديد/13)
اگر دقت کنید در این آیات فاعل جمع است وجلوی آن فعل مفرد غایب آورده شده است درحالیکه در
آیه ی مورد بحث این قاعده زبان عربی رعایت نشده است !
در ادامه در مورد جوابهای شما بحث خواهم کرد .
سلام بزرگوار
1 . شما دلیلتون بر اینکه چرا باید به جای ( تتلوا ) کلمه ( تلَت ) بیاید را نفرمودید.
2 . اگه سری به کتاب های قواعد عربی خصوصا صرف و نحو عربی بزنید متوجه میشوید که چرا فعل های این فاعل های جمع به صورت مفرد غایب به کار رفته است. درسته که در قواعد عربی فعل از نظر عدد ( مفرد، مثنی ، جمع ) باید مطابق فاعل خود باشد ولی در همین قواعد عربی نکته ای نیز ذکر شده که طبق قواعد عربی اگر فاعل اسم ظاهر باشد و فعل آن از صیغه های غایب باشد، فعلی که قبل از فاعل می آید باید به صورت مفرد غائب به کار رود. زیرا اگر به صورت جمع به کار رود ضمیری که در صیغه ی جمع وجود دارد میشود فاعل . ( مثلا در فعل « جاءوا »، ضمیر «و» فاعل است. )
این یکی از قواعد عربی است که در کتب صرف و نحو عربی مانند مبادی العربیه آمده است.
3 . این نمونه هایی که بیان کردید و اشکالاتی که وارد کردید نشون میده که شما چندان به قواعد عربی مسلّط نیستید. پس چطور میتونید به قرآن ایراد بگیرید بدون اینکه حتی هنوز بدونید که صیغه های غایب اگه فاعلشون اسم ظاهر باشه به صورت مفرد به کار میرند، حتی اگه فاعش مثنی یا جمع باشند.
ای کاش اجازه میدادید سؤالات قبلی تون جوابش کامل بشه بعد سؤالات جدید مطرح می کردید.
پاسخگویان لطفا پست شماره 5 را پاسخ بدهند.
سلام بزرگوار
1 .
3 . این نمونه هایی که بیان کردید و اشکالاتی که وارد کردید نشون میده که شما چندان به قواعد عربی مسلّط نیستید. پس چطور میتونید به قرآن ایراد بگیرید بدون اینکه حتی هنوز بدونید که صیغه های غایب اگه فاعلشون اسم ظاهر باشه به صورت مفرد به کار میرند، حتی اگه جمع باشند.
سلام رضوان
ببین با زدی به اون خط
برادر من بدبین نباش دقت کن مگر من چه گفته بودم من گفتم تتلوا الشیاطین بر خلاف قواعد زبان عربی است و چند مثال دیگر هم از آیات آورده بودم که اینها مطابق قواعد معمول زبان عربی است و براتون هم توضیح دادم که قبل از اسم جمعی که فاعل باشد فعل مفرد می آیداما در آیه ی مورد بحث فعل جمع قبل از اسم جمع آمده که بر خلاف قواعد آیا ت مذکوره ی دیگر و زبان عربی است
من تعجب می کنم که شما دیگر چرا می خواهید با اطناب و پیچش مطلب همان منظور مرا دوباره خودتان
بیان کنید ؟؟
در ضمن من کی از قرآن ایراد گرفته ام که این بار دومم باشد ؟؟؟ قلبت را صاف کن و تند نرو
اینها سوالات صرف ونحوی است و هر کدام جواب مخصوص به خود را دارد و ربطی هم به اشکال تراشی در آیات قرآن ندارد پس دقت کنید که زودکسی را متهم نکنید کما اینکه متاسفانه همه چونکه در مقابل سوالات اینجانب کم می آورند برای گریز از افشانه ی اتهام استفاده می کنند اینکار نتیجه مطلوبی ندارد
سلام رضوانببین با زدی به اون خط
برادر من بدبین نباش دقت کن مگر من چه گفته بودم من گفتم تتلوا الشیاطین بر خلاف قواعد زبان عربی است و چند مثال دیگر هم از آیات آورده بودم که اینها مطابق قواعد معمول زبان عربی است و براتون هم توضیح دادم که قبل از اسم جمعی که فاعل باشد فعل مفرد می آیداما در آیه ی مورد بحث فعل جمع قبل از اسم جمع آمده که بر خلاف قواعد آیا ت مذکوره ی دیگر و زبان عربی است
من تعجب می کنم که شما دیگر چرا می خواهید با اطناب و پیچش مطلب همان منظور مرا دوباره خودتان
بیان کنید ؟؟
در ضمن من کی از قرآن ایراد گرفته ام که این بار دومم باشد ؟؟؟ قلبت را صاف کن و تند نرو
اینها سوالات صرف ونحوی است و هر کدام جواب مخصوص به خود را دارد و ربطی هم به اشکال تراشی در آیات قرآن ندارد پس دقت کنید که زودکسی را متهم نکنید کما اینکه متاسفانه همه چونکه در مقابل سوالات اینجانب کم می آورند برای گریز از افشانه ی اتهام استفاده می کنند اینکار نتیجه مطلوبی ندارد
سلام بزرگوار
شما که میدونید من برادر نیستم. رضوان هم که نام خانم هاست. ولی اشکالی نداره برادر هم خطابمون کنید قبولتون داریم.
بنده قصد توهین به شما را نداشتم، اگر اینطور فکر کردید معذرت میخوام. حلال کنید.
اما من در مقابل شما کم نیاوردم. خداییش جواب هایی که تا الان به شما دادم از منابع و اسناد معتبر بوده. چطوریه که در اسک قرآن می فرمایید « تسلیم » ولی اینجا میگید کم اوردم!!!
البته ما جنگ که با هم نداریم که بخوایم تسلیم بشیم یا کم بیاریم و از این حرف ها. الحمدلله در اسک قرآن پاسخگوی مباحث قرآنی دارند به طور دقیق پاسخ سؤالات شما رو میدند که این خیلی خوبه و من هم چون درگیر امتحاناتم هستم خدا شاهده فرصت ندارم وقت بذارم برای ادامه بحث این تاپیک.
فعلا که پاسخگویان این سایت گویا قصد پاسخگویی ندارند. ان شاء الله از این به بعد پاسخ سؤالات شما را بدهند.
اما موارد دیگربالاخره خورشید خانم درست است یا آقا خورشید ؟؟؟
در آیات زیر یک بار خورشید مذکر و یکبار مونث گرفته شده است !
مذکر :
ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيهِ دَلِيلًا (الفرقان/45)
در اینجا شمس مذکر گرفته شده و صفت مذکر برای وی آورده شده است (دلیلا)
مونث:
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (الشمس/1)
که در اینجا مونث است !
کلمه ( شمس ) مؤنث مجازي است. و ضمیر ( ها ) بخاطر مؤنث بودن این کلمه است.
ولی چون مؤنث مجازي هستش طبق قواعد عربی فعلی که برای این کلمه به کار میره میتونه مذکر به کار رود.
دلیل در این جمله مفعولٌ به است. و به خاطر همان مؤنث مجازي بودنش ( دلیل ) به صورت مذکر آمده. مثل مواردی که گفته می شود: الشمسٌ حقٌّ. الشّمسُ برهانٌ.
موفق باشید.:Gol:
با سلام ودرود خدمت شما خواهر گرامی
از وقتی که برای جوابگویی به پرسشها گذاشتید متشکرم
این سوالات شاید سوال دیگران هم باشد
موفق باشید شما هم :Gol:
برادر غلامعلی
آیا می دانید
ما باید ادبیات عرب هم را از قرآن فرا بگیریم نه از چند نفر عرب بادیه نشین
آیا می دانید
که برخی از نحوییون برای شاهد مثال خود در قواعد نحوی از جمله فلان جوان عرب عاشقی که در بیابان به معشوقه خود خطاب کرده استفاده می کنند ؟
آیا میدانید
خیلی از افرادی که قرآن را به عنوان یک معجزه و کتاب آسمانی قبول ندارند اما به عنوان یک کتاب عربی فصیح و بلیغ که بر بلاغت و فصاحت تمامی عربها برتری دارد برتری میدهند ؟
آیا می دانید :
حداقل چیزی که راجع به قرآن باید بپذیریم (اگر هم به عنوان كتاب آسماني قبول نداشته باشيم )این که یک عرب فصیح و بلیغ آن را آورده است ؟
مطلب درد آور این است که برای اثبات صحت قرآن ما باید از امثال سیوطی و فخر و زمخشری و ابن هشام و ...دلیل بیاوریم
آیا میدانید :
قانون بحث ومناظره علمی این است که سوال را یکی یکی باید مطرح کرد تا هم سوال کننده و هم کاران دیگر بهره ببرند
اما جواب :
1- گفته اید چرا خداوند فرموده : ما تتلوا الشیاطین ...و چرا نفرموده تلت الشیاطین
اگر حضرتعالی چند ثانیه دقت می کردید مطلب برایتان حل می شد
شما یک بار این فعل را برای ما صرف کنید ؟
یتلوا یتلوان یتلون
تتلوا .........
پس دادش عجول تتلوا فعل مضارع مفرد مونث غایب است نه جمع !!!!!
ظاهرا وجود همزه زینت در جلوی تتلوا استاد بزرگوار را به اشتباه انداخته و تتلوا را با تتلون (که جمع است ) اشتباه گرفته اند
2- گفته اید چرا برای خورشید گاهی فعل و ضمیر مذکر آورده می شود و گاهی مونث ؟
از نظر قواعد عربی شمس مونث مجازی است برای مونث مجازی هم فعل و ضمیر مذکر آورده می شود
لطف کنید یه زحمتی به خود بدهید مراجعه ای به کتب نحوی کنید
در آیات زیر از سوره ی نحل وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(النحل/58) در حالي که هرگاه به يکي از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فراب ناراحتي) سياه ميشود؛ و به شدت خشمگين ميگردد؛... يتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يحْكُمُونَ(النحل/59) بخاطر بشارت بدي که به او داده شده، از قوم و قبيله خود متواري ميگردد؛ (و نميداند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاک پنهانش کند؟! ضمیر متصل به أَيمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يدُسُّهُ ... به کی بر می گردد؟؟؟ مگر غایب مورد بحث ،مونث نیست پس چرا ضمیر مذکر؟؟؟
باز بی دقتی !!!
ضمیر «یمسکه و یدسه» به « ما بشر به » که در کنار آن است بر می گردد
آیا «ما بشر به» مونث است ؟؟؟؟؟؟؟
باز بی دقتی !!!
ضمیر «یمسکه و یدسه» به « ما بشر به » که در کنار آن است بر می گردد
آیا «ما بشر به» مونث است ؟؟؟؟؟؟؟
باز بی دقتی!!!
این چطور توجیهی است که در مورد آن خبر بکار می برید !!
آن خبر را نگه دارد یا آن را در خاک پنهان کند !!!
آقا مجید عزیز
منظور کاملا" معلوم است دختر را با عار وننگ نگه می داشتند
یا زنده بگور در خاک پنهان می کردند نه خبر را
خبر راچگونه می توان نگه داشت آن هم با خفت !!
خبر را چگونه می توان در خاک پنهان کرد !!!
عجیب توجیهاتی دارید شما هم !!!!
چرا اینقدر جای دور می روید ؟؟
اما جواب :
1- گفته اید چرا خداوند فرموده : ما تتلوا الشیاطین ...و چرا نفرموده تلت الشیاطین
اگر حضرتعالی چند ثانیه دقت می کردید مطلب برایتان حل می شد
شما یک بار این فعل را برای ما صرف کنید ؟
یتلوا یتلوان یتلون
تتلوا .........
پس دادش عجول تتلوا فعل مضارع مفرد مونث غایب است نه جمع !!!!!
ظاهرا وجود همزه زینت در جلوی تتلوا استاد بزرگوار را به اشتباه انداخته و تتلوا را با تتلون (که جمع است ) اشتباه گرفته اند
ادامه
آقای مجید
اما در مورد فعل مضارع تتلوا که باید بجای آن تلت می آمد به منابع زیر نگاه کنید
- وَ اتَّبَعُوا، يعني اليهود ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ، أي: ما تلت، و العرب تضع المستقبل موضع الماضي، و الماضي موضع المستقبل، و قيل: ما كانت تتلو، أي: تقرأ، قال ابن عباس رضي اللّه عنه: تتبع و تعمل به، و قال عطاء: تحدث و تتكلم به، عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ، أي: في ملكه و عهده
(معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج1، ص: 147)
2- ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ حكاية حال ماضية معناه ما تلت و العرب يستعمل الماضي موضع المستقبل و بالعكس مجازا- و تتلوا اما مشتق من التلاوة بمعنى القراءة او من التلو بمعنى التبعية يعنى اتبعوا كتب السحر التي كانت تقراها الشياطين من الجن و الانس و تتبعها و تعمل بها
(التفسير المظهري، ج1، ص: 105)
3- ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ أي ما تلت الشياطين.
كقول الشّاعر:
فإذا مررت بقبره فأعقر به كؤم الحجان و كلّ طرف سالح
و انضح جوانب قبره بدمائها فلقد بكوه أخادم و ذبائح
و حكي عن الحسين بن الفضل إنّه سئل عن هذه الآية فقال: هو مختصر مضمر تقديره و اتبعوا ما كانت تتلوا الشياطين أي تقرأه.
قال ابن عبّاس: يتبع و يعمل به.
عطاء و أبو عبيدة: يحدّث و يتكلّم به.
يمان: ترويه.
(الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج1، ص: 243)
4- «تتلوا» يعنى مى خوانند يا پيروى ميكنند( جمع) تلاه يتلوه تلاوة يعنى خواند آنرا، و تلاه يتلوه تلوّا يعنى متابعت و پيروى كرد او را
(تفسير خسروي، ج1، ص: 146)
5- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عطف على «نبذ» أي: هذا الفريق المذكور من اليهود نبذوا كتاب اللّه، و اتّبعوا كتب السحر الّتي تقرؤها أو تتبعها الشياطين من الجنّ أو الإنس أو منهما
(زبدة التفاسير، ج1، ص: 201)
6- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ أي: نبذوا كتاب اللّه و اتّبعوا كتب السّحرة التي تقرأوها أو: تتبعها الشّياطين من الجنّ، أو: الإنس أو: منهما عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ: عهد ملكه
(الوجيز في تفسير القرآن العزيز، ج1، ص: 129)
7- «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ»
(102) أي تتبّع، و تتلو: تحكى و تكلم به كما تقول: يتلو كتاب اللّه أي يقرؤه.
(مجاز القرآن، ج1، ص: 48)
8- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ أي: نبذوا كتاب اللّه و اتّبعوا كتب السّحرة التي تقرأوها أو: تتبعها الشّياطين من الجنّ، أو: الإنس أو: منهما عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ: عهد ملكه. و المضارع حكاية حال ماضية. كانوا يسترقّون السّمع و يضمّون إلى ما سمعوا أكاذيب يلقونها الى الكهنة.
و قد دوّنوها في كتب يقرءونها و يعلّمونها النّاس، و فشا ذلك في زمن «سليمان» حتى قيل: إن الجنّ تعلم الغيب، و ملك «سليمان» إنما تمّ بهذا العلم، و به يسخّر الإنس و الجنّ و الريح وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ تكذيب لمن بهته بالسّحر، و سمّاه: كفرا
__________________________________________________
(1) تفسير القرطبي 2: 38 و المحر الوجيز 1: 363.
(الوجيز في تفسير القرآن العزيز، ج1، ص: 129)
9- «وَ اتَّبَعُوا» الواو عاطفة، اتبعوا فعل ماض مبني على الضم و الواو فاعل. «ما» اسم موصول مفعول به و الجملة معطوفة. «تَتْلُوا» فعل مضارع مرفوع بالضمة المقدرة على الواو للثقل. «الشَّياطِينُ» فاعل.
«عَلى مُلْكِ» جار و مجرور متعلقان بتتلو. «سُلَيْمانَ» مضاف إليه مجرور بالفتحة نيابة عن الكسرة ممنوع من الصرف للعلمية و زيادة الألف و النون و الجملة صلة الموصول و العائد محذوف تقديره ما تتلوه.
(إعراب القرآن الكريم، ج1، ص: 44)
10- (وَ اتَّبَعُوا) الواو عاطفة و اتبعوا فعل ماض و فاعل (ما) اسم موصول مفعول اتبعوا (تَتْلُوا الشَّياطِينُ) فعل مضارع و فاعل و الجملة صلة الموصول (عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ) الجار و المجرور متعلقان بتتلو و سليمان مضاف اليه و علامة جره الفتحة لأنه ممنوع من الصرف للعلمية و العجمة و زيادة الألف و النون موقوفة على معرفة الاشتقاق
(إعراب القرآن و بيانه، ج1، ص: 157)
11- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عطف على نبذ، أي نبذوا كتاب اللّه و اتبعوا كتب السحر التي تقرؤها، أو تتبعها الشياطين من الجن، أو الإنس، أو منهما. عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ أي عهده، و تتلو حكاية حال ماضية، قيل: كانوا يسترقون السمع و يضمون إلى ما سمعوا أكاذيب، و يلقونها إلى الكهنة و هم يدونونها و يعلمون الناس، و فشا ذلك في عهد سليمان عليه السلام حتى قيل: إن الجن يعلمون الغيب، و أن ملك سليمان تمّ بهذا العلم، و أنه تسخّر به الجن و الإنس و الريح له.
(أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج1، ص: 97)
12- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ، معنى اتبعوا: أي اقتدوا به إماما، أو فضلوا، لأن من اتبع شيئا فضله، أو قصد واو الضمير في و اتبعوا لليهود، فقال ابن زيد و السدّي: يعود على من كان في عهد سليمان. و قال ابن عباس: في عهد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم.
و قيل: يعود على جميع اليهود. و الجملة من قوله: و اتبعوا، معطوفة على جميع الجملة السابقة من قوله: و لما جاءهم إلى آخرها، و هو إخبار عن حالهم في اتباعهم ما لا ينبغي أن يتبع، و هذا هو الظاهر، لا أنها معطوفة على قوله: نبذه فريق منهم، لأن الاتباع ليس مترتبا على مجيء الرسول، لأنهم كانوا متبعين ذلك قبل مجيء الرسول، بخلاف نبذ كتاب اللّه، فإنه مترتب على مجيء الرسول. و تتلو: تتبع، قاله ابن عباس، أو تدعي، أو تقرأ، أو تحدث، قاله عطاء، أو تروي، قاله يمان، أو تعمل، أو تكذب، قاله أبو مسلم. و هي أقوال متقاربة. و ما موصولة، صلتها تتلو، و هو مضارع في معنى الماضي، أي ما تلت. و قال الكوفيون: المعنى: ما كانت تتلو، لا يريدون أن صلة ما محذوفة، و هي كانت و تتلو، في موضع الخبر، و إنما يريدون أن المضارع وقع موقع الماضي، كما أنك إذا قلت: كان زيد يقوم، هو إخبار بقيام زيد، و هو ماض لدلالة كان عليه. و الشياطين: ظاهره أنهم شياطين الجن، لأنه إذا أطلق الشيطان، تبادر الذهن إلى أنه من الجان. و قيل: المراد شياطين الإنس. و قرأ الحسن و الضحاك: الشياطون، بالرفع بالواو، هو شاذ، قاسه على قول العرب: بستان فلان حوله بساتون، رواه الأصمعي. قالوا: و الصحيح أن هذا الجن فاحش. و قال أبو البقاء: شبه فيه الياء قبل النون بياء جمع الصحيح، و هو قريب من الغلط.
و قال السجاوندي: خطأه الخازربجي.
(البحر المحيط في التفسير، ج1، ص: 522)
- يقول الحق جل جلاله فى شأن اليهود: و لما جاءهم كتاب من عند اللّه نبذوه وَ اتَّبَعُوا ما تقرأ الشَّياطِينُ على الناس من السحر عَلى عهد مُلْكِ سُلَيْمانَ، و ذلك أن الشياطين كانوا يسترقون السمع و يضمون إلى ما سمعوا أكاذيب، و يلقونها إلى الكهنة، و هم يدونونها و يعلمونها الناس، و فشا ذلك فى عهد سليمان حتى قيل: إن الجن يعلم الغيب، و إن ملك سليمان إنما قام بهذا، و أنه به سخر الجن و الإنس و الريح، فجمع سليمان ما دوّن منه و دفنه، فاستخرجته الشياطين بعد موته.
(البحر المديد في تفسير القرآن المجيد، ج1، ص: 144)
14
14- تَتْلُوا: بمعنى تلت.
(التبيان في إعراب القرآن، ص: 35)
15- تَتْلُوا [102]: تقرأ، و تتلو: تتبع أيضا (زه) قال ابن عباس: معنى تتلو تقصّ. و قيل: من التّلاوة. و قال قتادة: [14/ ب] معناه تتبع «1» من التّلو.
(التبيان في تفسير غريب القرآن، ص: 87)
16- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ.
اتبعوا: من الاتباع و هو الاقتداء، و الضمير فيه يعود على اليهود المعاصرين للنبي صلّى اللّه عليه و سلّم.
و تتلو: من التلاوة بمعنى الاتباع أو القراءة، و قال الراغب: تلا عليه كذب عليه.
و الشياطين: جمع شيطان، و هو كائن حي خلق من النار، و يطلق على الممتلئ شرا من الأنس.
و المعنى: إن هؤلاء اليهود نبذوا كتاب اللّه، و اتبعوا الذي كانت تتلوه و تقصه الشياطين على عهد ملك سليمان، و في زمانه، من الأكاذيب و الكفر و من ذلك زعمهم أن ملكه قام على أساس السحر، و أنه ارتد في أواخر حياته، و عبد الأصنام إرضاء لنسائه الوثنيات إلى غير ذلك من الأكاذيب التي ألصقوها به- عليه السلام- و هو برىء منها.
قال صاحب الكشاف: و قوله تعالى: عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ أى على عهد ملكه و في زمانه، و ذلك أن الشياطين كانوا يسترقون السمع ثم يضمون إلى ما سمعوا أكاذيب يلفقونها و يلقونها إلى الكهنة، و قد دونوها في كتب يقرءونها و يعلمونها للناس، و فشا ذلك في زمان سليمان- عليه السلام- حتى قالوا: إن الجن تعلم الغيب، و كانوا يقولون: ما تم لسليمان ملكه إلا بهذا العلم و به يسخر الإنس و الجن و الريح التي تجرى بأمره «1».
__________________________________________________
(1) تفسير الكشاف ج 1 ص 222.
(التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج1، ص: 226)
17- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ اى نبذ اليهود كتاب اللّه وراء ظهورهم و اتبعوا كتب السحرة التي تقرأها و تعمل بها الشياطين و هم المتمردون من الجن و تتلو حكاية حال ماضية و المراد بالاتباع التوغل و التمحض فيه و الإقبال عليه بالكلية
(تفسير روح البيان، ج1، ص: 190)
18- (الواو) عاطفة (اتّبعوا) فعل ماض مبنيّ على الضمّ ..
و الواو فاعل (ما) اسم موصول مبنيّ في محلّ نصب مفعول به و العائد محذوف (تتلو) مضارع مرفوع و علامة الرفع الضمّة المقدّرة على الواو (الشياطين) فاعل مرفوع
( الجدول في إعراب القرآن، ج1، ص: 215)
19- و قوله تعالى: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ ... الآية: يعني اليهود، و تَتْلُوا: قال عطاء: معناه: تقرأ «1»، و قال ابن عبّاس: تَتْلُوا: تتبع «2»، و عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ، أي: على عهد ملك سليمان
__________________________________________________
(1) ذكره ابن عطية في «تفسيره» (1/ 185) بلفظ: «تقرأ من التلاوة» عن عطاء.
(2) أخرجه الطبري (1/ 492) برقم (1658)، و قال العلامة أحمد شاكر: و وقع في المطبوعة «العبقري» و هو تصحيف، و تصحيحه كالآتي: الحسين بن عمرو بن محمد العنقزي- ضعيف قال أبو زرعة «لا يصدق»، و هو مترجم في «لسان الميزان»، و «ابن أبي حاتم» (1/ 2/ 61- 62)، و ذكره ابن عطية في «تفسيره» (1/ 185)، و السيوطي في «الدر» (1/ 183)، و عزاه لابن جرير.
(جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج1، ص: 287)
20- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عطف على «نبذ» و الضمير لفريق من الذين أوتوا الكتاب- على ما تقدم عن السدي، و قيل: عطف على مجموع ما قبله عطف القصة على- القصة، و الضمير للذين تقدموا من اليهود، أو الذين كانوا في زمن سليمان عليه السلام، أو الذين كانوا في زمن نبينا صلى اللّه تعالى عليه و سلم، أو ما يتناول الكل لأن ذاك غير ظاهر إذ يقتضي الدخول في حيز ل ما و اتباعهم هذا ليس مترتبا على مجيء الرسول صلى اللّه تعالى عليه و سلم، و فيه أن ما علمت من قول السدي يفتح باب الظهور، اللهم إلا أن يكون المبني غيره، و قيل: عطف على اشربوا و هو في غاية البعد، بل لا يقدم عليه من جرع جرعة من الإنصاف، و المراد- بالاتباع- التوغل و الإقبال على الشيء بالكلية، و قيل: الاقتداء، و ما موصولة و تَتْلُوا صلتها، و معناه تتبع أو تقرأ- و هو حكاية حال ماضية، و الأصل- تلت- و قول الكوفيين إن المعنى ما كانت تَتْلُوا محمول على ذلك- لا أن كان هناك مقدرة- و المتبادر من الشياطين مردة الجن و هو قول الأكثرين، و قيل: المراد بهم شياطين الإنس، و هو قول المتكلمين من المعتزلة و قرأ الحسن و الضحاك- الشياطون- على حد ما رواه الأصمعي عن العرب- بستان فلان حوله بساتون- و هو من الشذوذ بمكان حتى قيل: إنه لحن.
(روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج1، ص: 336)
21- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ «1» أي ما ترويه الشياطين على ملك سليمان. و التلاوة و الرواية شيء واحد. و كانت الشياطين دفنت سحرا تحت كرسيّه، و قالت للناس بعد وفاته: إنما هلك بالحسر.
يقول: فاليهود تتبع السحر و تعمل به.
(غريب القرآن لابن قتيبة، ص: 57)
22- ما تَتْلُوا أى تنسبوا و تفتروا ( جمع)
(الفواتح الإلهية و المفاتح الغيبية، ج1، ص: 45)
23- وَ اتَّبَعُوا أى نبذوا كتاب اللَّه و اتبعوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ يعنى و اتبعوا كتب السحر و الشعوذة التي كانت تقرؤها عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ أى على عهد ملكه و في زمانه. و ذلك أنّ الشياطين كانوا يسترقون السمع ثم يضمون إلى ما سمعوا أكاذيب يلفقونها و يلقونها إلى الكهنة و قد دوّنوها في كتب يقرءونها و يعلمونها الناس، و فشا ذلك في زمن سليمان عليه السلام
(الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج1، ص: 172)
24- وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ يعني اليهود نبذوا كتاب اللّه و اتبعوا ما تتلو الشياطين، و معنى تتلو تقرأ من التلاوة و قيل معناه تفتري و تكذب
(لباب التأويل في معاني التنزيل، ج1، ص: 63)
25- تَتْلُوا بمعنى تقصّ و تحدث. من التلاوة، و هي القراءة. أو بمعنى تكذب و تختلق، و هو قول أبي مسلم، قال: يقال تلا عليه، إذا كذب، و تلا عنه إذا صدق. و هكذا قال الراغب في تفسيره: تلا عليه كذب، نحو روى عليه
(محاسن التأويل، ج1، ص: 363)
26- و قوله تعالى: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ الآية، يعني اليهود، قال ابن زيد و السدي: المراد من كان في عهد سليمان، و قال ابن عباس: المراد من كان في عهد النبي صلى اللّه عليه و سلم، و قيل الجميع، و تَتْلُوا قال عطاء: معناه تقرأ من التلاوة، و قال ابن عباس: تَتْلُوا تتبع، كما تقول: جاء القوم يتلو بعضهم بعضا، و تتلو بمعنى تلت، فالمستقبل وضع موضع الماضي، و قال الكوفيون: المعنى ما كانت تتلو،
(المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج1، ص: 185)
برادر غلامعلی
آیا می دانید
ما باید ادبیات عرب هم را از قرآن فرا بگیریم نه از چند نفر عرب بادیه نشین
بله اتفاقا من هم همین نظر را دارم و شما درست می گویید اما متاسفانه گاهی اوقات اگر شاهدی از
زبان عربی نیاوریم به تفسیر به رای و بیسوادی متهم می شویم
[center]آیا می دانید
که برخی از نحوییون برای شاهد مثال خود در قواعد نحوی از جمله فلان جوان عرب عاشقی که در بیابان به معشوقه خود خطاب کرده استفاده می کنند ؟آیا میدانید
خیلی از افرادی که قرآن را به عنوان یک معجزه و کتاب آسمانی قبول ندارند اما به عنوان یک کتاب عربی فصیح و بلیغ که بر بلاغت و فصاحت تمامی عربها برتری دارد برتری میدهند ؟
آیا می دانید :
حداقل چیزی که راجع به قرآن باید بپذیریم (اگر هم به عنوان كتاب آسماني قبول نداشته باشيم )این که یک عرب فصیح و بلیغ آن را آورده است ؟
مطلب درد آور این است که برای اثبات صحت قرآن ما باید از امثال سیوطی و فخر و زمخشری و ابن هشام و ...دلیل بیاوریم
خوب چاره چیه استاد ؟؟؟
[center][size=14][b]آیا میدانید :
قانون بحث ومناظره علمی این است که سوال را یکی یکی باید مطرح کرد تا هم سوال کننده و هم کاران دیگر بهره ببرند
البته این حرف شما از نظر آموزش برای بقیه درسته اما از نظر مبارزه و مناظره چه عرض کنم ؟؟؟
با سلام
بنا به سفارش دوستان پرسش ها را یکی یکی می آورم که با تمرکز بیشتری جواب داده شوند
آیه 23 سوره اعراف : قَالَا رَبَّنَاظَلَمْنَاأَنْفُسَنَاوَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَاوَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ
منظور از انفسنا در این آیه چیست که جمع است ولی آدم و حوا که دونفر بیش نبودند چرا
نفسینا بکار نبرده که برای دو نفر است نه چند نفر !!!
باسلام وتشکر
من یک پیشنهاد دارم
بهتر است که تمام این قواعد قرآنی صرف ونحو در کتابی جداگانه گرد آوری شود تا پژوهشگران به راحتی
بتوانند به آن دست یابند
خوب بود که آقابی نوری به کتب نحو حداقل شرح ابن عقیل نگاه می کردند چون کلمه شمس مونث مجازی است ودر مونث مجازی می توات گفت :الشمس صلع والشمس طلعت ابن مالک نحوی بزرگ هم فقط در مونث حقیقی مطابقت فعل وفاعل را لازم دانسته ومی گوید :
وانما تلزم فعل مضمر متصل او مفهم ذات حر (شرح ابن عقیل ج2 ص 89)
با سلام بنا به سفارش دوستان پرسش ها را یکی یکی می آورم که با تمرکز بیشتری جواب داده شوند آیه 23 سوره اعراف : قَالَا رَبَّنَاظَلَمْنَاأَنْفُسَنَاوَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَاوَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ منظور از انفسنا در این آیه چیست که جمع است ولی آدم و حوا که دونفر بیش نبودند چرا نفسینا بکار نبرده که برای دو نفر است نه چند نفر !!!
سلام خدمت جناب نوري
اين آيه از اين نظر شبيه آيه مباهله (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِينَ(آل عمران 61)) است حتي اينجا شديد تر است چون به شهادت شأن نزول آيه ، انفسنا در اينجا يك نفر است يعني امام علي عليه السلام
از اين رو در پاسخ گفته شده است :
اطلاق" صيغه جمع" بر" مفرد" يا بر" تثنيه" تازگى ندارد، و در قرآن و غير قرآن از ادبيات عرب و حتى غير عرب اين معنى بسيار است.
اضافه بر اين در آيات قرآن موارد متعددى داريم كه عبارت به صورت صيغه جمع آمده اما مصداق آن به جهتى از جهات منحصر به يك فرد بوده است: مثلا در همين سوره آيه 173 مىخوانيم: الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ:" كسانى كه مردم به آنها گفتند دشمنان (براى حمله به شما) اجتماع كردهاند از آنها بترسيد".
در اين آيه منظور از" الناس" (مردم) طبق تصريح جمعى از مفسران نعيم بن مسعود است كه از" ابو سفيان" اموالى گرفته بود تا مسلمانان را از قدرت مشركان بترساند! و همچنين در آيه 181 مىخوانيم: لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ:" خداوند گفتار كسانى را كه مىگفتند: خدا فقير است و ما بىنيازيم (و لذا از ما مطالبه زكات كرده است!) شنيد".
منظور از" الذين" در آيه طبق تصريح جمعى از مفسران" حى بن اخطب" يا" فنحاص" است.
گاهى اطلاق كلمه جمع بر مفرد به عنوان بزرگداشت نيز ديده مىشود، همان طور كه در باره ابراهيم مىخوانيم: إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ:" ابراهيم امتى بود خاضع در پيشگاه خدا" «1» در اينجا كلمه" امت" كه اسم جمع است بر فرد اطلاق شده است. (تفسير نمونه ج 2 ص 580)
موفق باشيد