جواب به سئوالات دعایی شما در اینجا
تبهای اولیه
کاربران گرامی سئوالات خود را در ارتباط با دعا و نیایش اینجا مطرح بفرمایید تا با کمک دوستان کارشناس جواب های علمی و مقتضی تقدیمتان نماییم .:Gol:
التماس دعا
پاسخگو : حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله
سئوال : اگر كسى براى ديگرى كه بيمارى مزمن و ديرينهاى دارد، دعا كند و با توسّل به ائمه معصومين (عليهمالسّلام) شفاى او را بخواهد، آيا اين كار مطلوب است؟ يا اينكه ممكن است از خدا سختى در زندگى طلب كند و خدا برخى مشكلات را براى او قرار دهد، تا در آخرت اجر و پاداش زيادى دريافت كند. با اين وجود جواب چيست؟
جواب : هنگامى كه خداوند قلب بيمار يا يكى از دوستان وى را به نيايش جذب نمود و دل با بال كشش غيبى ميل دعا پيدا كرد، معلوم مىشود كه شفا رقم خورد. وقتى ايوب (عليهالسّلام) به طور جدّ عرض كرد: «إنّى مسنّى الضّرّ و أنت أرحم الرّاحمين»(1)، معلوم شد كه چنين خواسته مسبوق به خواسته خداى سبحان بوده است، زيرا رجال الهى، چونان ملائكه، بدون اذن سابق قول يا فعلى ندارند؛ «لا يسبقونه بالقول»(2). اگر صاحبدلى پيام الهى را در محرمخانهٔ دل نسبت به درخواست علاج بيمارى كهن و مرض عتيق دريافت نمود، دريغ نكند. البته بيمارى كه در منزل صبر به سر مىبرد، آن را بيدرنگ تحمّل مىكند و مريضى كه در مرحلهٔ رضا قرار دارد، از آن خشنود مىشود و مبتلايى كه فارغ از حضور خويش و غافل از درد خود است و در منزلت رفيع تفويض سير مىنمايد، از خود طرحى ندارد، بلكه مىپسندد آنچه را جانان پسندد. چون دعاى پدر براى فرزند طبق حديث نبوى (صلّىاللهعليهوآله) همسان دعاى پيامبر براى امّت خود است؛ «دعاء الوالد لولده كدعاء النبي (صلّىاللهعليهوآله) لاُمّته»(3)، و كهنسالانى كه از عهد ديرين به تعليم كتاب و حكمت اشتغال داشتند، به مثابهٔ پدر فرزندان علمى ـ بلاواسطه يا معالواسطه ـ اند، اميد است دعايمان بدرقهٔ سير و سلوك علمى و عملى همهٔ تقىالسيره و نقىالسريرهها باشد. مستحضريد كه عمر سرمآيهٔ است نه درآمد، از هزينه نمودن سرمآيهٔ جز در تحصيل دلمآيهٔ پرهيز شود. به وقـت صبــح شـود همچـو روز معلومت كـه با كه باختهاى عشق در شب ديجـور بر اساس استوار: «قُل الله ثمّ ذرهم فى خوضهم يلعبون»(4) در عين اشتغال به علمالدّراسة از جاذبهٔ علمالوراثة غفلت نشود، البته با فيض ربوبى و فوز قدسى؛ در تو كجا رسد كسى، تا نرود به پاى تو مرغ تو كى شــود ولى، تا نَپَرد به بال تو ولاى اهلبيت عصمت چونان قرآن كريم قداست دارد، از اعتصام به آن محروم نمانيم كه حِرمان از قرآن كريم را به همراه دارد و انتظار مىرود، راقم و مرقوم له از محتواى پاسخ و پرسش بهرهمند گردند. (1) سورهٔ انبياء، آيهٔ 83. (2) سورهٔ انبياء، آيهٔ 27. (3) نهجالفصاحه، ج 1، ص 322. (4) سورهٔ انعام، آيهٔ 91. جوادى آملى، آذر 1381
http://www.elahana.com
دریکی از فرازهای دعای کمیل امده :اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا
چه گناهانی سبب می شود دعا مستجاب نگردد؟
پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تـا خواستـه هايتـان را اجـابـت كنم و بـرآورده نمايم. همانا كساني كه از عبـادت من (درخـواست و سوال از من) سربـاز مي زنند و سركشي مي كنند, بـه زودي با ذلت و خواري وارد دوزخ مي شوند .
خداوندا ..اگرگناهانم بین دعای من و اجابت حضرتت حائل و مانع گردیده ..
المعصیة تمنع الاجابة یعنی معصیت و گناه مانع اجابت میگردد .
( غررالحکم و دررالکلم ح792 و 928 و عیون الحکم والمواعظ : ص 23 ح 188 ) .
رسول خدا فرمود : قطعا خداوند دعای مظلومی را که به دیگری چنان ظلمی را روا داشته است ، مستجاب نمی کند .
رسول خدا فرمود :ستم نکنید که در این صورت ، دعا می کنید و دعایتان مستجاب نمی شود ، و باران می طلبید و باران نمی آید ، و [از خدا] یاری می جویید و یاری نمی شوید .
امام صادق علیه السلام فرمودند :
گناهانی که نعمت ها را زوال می کند ، ستم کردن ......است و آنهایی که دعا را رد می کنند و فضا را تاریک می گردانند ، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنهاست .
رسول الله صلی الله علیه و آله : قطیعة الرحم تحجب الدعاء .(نزهةالناظر : ص 37 ح 115)
رسول خدا فرمود : بریدن پیوند خویشاوندی ، مانع اجابت دعا می شود .
الامام علی علیه السلام : لاتترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ، فیولی الله أمرکم شرارکم ، ثم تدعون فلایستجاب لکم علیهم .(الکافی : ج7 ص52 ح7 )
و.........................
جواب : دعا تعیین تکلیف عبد برای مولا نیست ، چون مولا مافوق و بندگان مادون و جیره خوار سفره احسان حضرتش هستند . بلکه دعا درخواست عبد فقیریست که فقر ذاتی مطلق دارد از مولایی که ذاتاَ غنی مطلق است . چنین حالتی منافات با عقل و منطق و شرع ندارد .
قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ - بگو ای پیامبر اگر دعای شما بندگان نباشد پروردگار من به شما اعتنا و توجهی نمی کند .
فرقان : آیه77
یه سوال
بنده هر وقت میخوام از خداوند طلب چیزای مادی کنم اصلا زبونم قفل میشه و ساکت میشم و بعد پشیمون میشم از دعا کردن .....
چرا من همچین حسی رو دارم ..:Gol:
^^..البته فقط در مورد چیزای مادی دنیا ..^^
با تشکر از کاربر گرامی جواب سئوال شما در احادیث نورانی اهل بیت که در ذیل می آید آمده است :
عن محمّد بن يحيى ، عن أحمد بن محمّد بن عيسى ، عن علي بن الحكم ، عن داود بن النعمان ، عن إبراهيم بن عثمان ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : قال رسول الله ( صلّى الله عليه وآله ) : إنّ الله أحبّ شيئاً لنفسه وأبغضه لخلقه ، أبغض لخلقه المسألة ، وأحبّ لنفسه أن يسأل ، وليس شيء أحب إلى الله عزّ وجلّ من أن يسأل ، فلا يستحيي أحدكم أن يسأل الله من فضله ولو بشسع نعل.
( کافی : ج4 ص20 ح4 عن ابراهیم بن عثمان عن الامام الصادق علیه السلام و من لایحضره الفقیه : ج2 ص70 ح1755 )
امام صادق علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
تحقیقاَ خداوند تبارک و تعالی یک چیز را برای خودش دوست دارد و همان را برای خلقش دشمن می دارد:
درخواست شدن از خلقش را دشمن می دارد و درخواست شدن از خودش را دوست می دارد .
هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از آن نیست که از او در خواست شود . پس ، هیچ یک از شما شرم نکند از این که از خداوند ، درخواست کند ، حتی بند کفشی را .
(بحارالانوار، ج 90، ص 303).
در حدیث قدسی آمده است که خداوند به موسی فرمود : ای موسی هرچه احتیاج داری از من بخواه حتی علف گوسفندانت و نمك طعامت را.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند : تحقیقا خداوند – تبارک و تعالی – چهار چیز را در دل چهار چیز ، پنهان ساخته است .
أخفى رضاه في طاعته : فلا تستصغرن شيئا منطاعته فربما وافق رضاه وأنت لا تعلم .
رضایت خودش را در طاعتش پنهان ساخته است : پس ، چیزی از طاعتش را حقیر و کوچک مشمارید ، چه بسا رضای خداوند در آن باشد در حالیکه تو نمی دانی .
و ناخشنودی خودش را در معصیتش پنهان نموده است . پس ، چیزی از معصیتش را خرد و کوچک مشمارید ، چه بسا ناخشنودی خداوند در همان باشد در حالیکه تو نمی دانی .
و اجابتش را در دعا پنهان فرموده است . پس ، چیزی از دعایش را کوچک مشمارید ، چه بسا اجابتش در همان باشد در حالیکه تو نمی دانی .
و ولی خودش را در بین بندگانش پنهان نموده است . پس ، بنده ای از بندگانش را حقیر و کوچک مپندارید ، چه بسا همان کس ولی او باشد در حالیکه تو نمی دانی . .
( خصال : ص209 ح31 و کمال ادین : ص296 ح4 و معانی الاخبار : ص112 ح1 کلها عن محمد بن مسلم عن الامام الباقر عن ابیه عن جده علیهم السلام و بحارالانوار : ج93ص363ح4 )
( مکارم الاخلاق : ج2 ص 2275 و بحارالانوار : ج93 ص 346 ح9 )
امام باقر علیه السلام فرمودند : حاجات کوچک خویش را حقیر مشمارید ؛ چرا که محبوب ترین مؤمنان در نزد خداوند متعال ، پرخواهش ترین آنهاست .
( کافی : ج 2 ص467 ح 6 و امالی مفید : ص 20 ح9 و فیه « تسئلوها » بدل « تدعو بها » و کلاهما عن سیف التمار و عدة الداعی : ص123 و فیه « الی الله بمثله » بدل « بمثله » و بحارالانوار : ج93 ص 303 ح 39 )
امام صادق علیه السلام فرمودند : تا می توانید دعا کنید ؛ چرا که شما با هیچ چیز به مانند دعا به خداوند نزدیک نمی شوید . هیچ دعای کوچکی را به خاطر کوچک بودنش ، ترک نکنید ؛ زیرا آن که حاجت های کوچک به دست اوست ، همان است که حاجت های بزرگ در دستش است .
بر اساس انگيزهي سؤال، ميتوان درخواست کنندگان را به چند دسته تقسيم کرد:
دستهي اول: گروهي که کمال را پيش از رسيدن وقت آن طلب ميکنند. انگيزهي اينان، استعجال طبيعي انسان است که خداوند با جملهي خلق الانسان من عجل (انبياء / 37) بدان اشاره کرده است.
در دعاهاي معصومان - عليهمالسلام - که انسانهاي کاملند، چنين انگيزهاي وجود ندارد. «حب الينا ما نکره من قضائک و سهل علينا ما نستصعب من حکمک و الهمنا الانقياد لما اوردت علينا من مشيتک، حتي لا نحب تأخير ما عجلت و لا تعجيل ما أخرت» (دعاي 33).
دستهي دوم: گروهي که ميدانند ارادهي خداوندي دست يابي بندگان به برخي خواستههاشان را وابسته به درخواست آنان کرده است. همين علم انگيزهاي براي طلب حاجت آنان است.
دستهي سوم: اهل حضور. اينان عبد محض خدا و تام در عبوديتند که به خاطر حضور دايمي خويش استعدادهاي خود و تجليات الهي را که بر اساس استعداد به آنها افاضه ميشود، ميدانند و ميشناسند. بنابراين تنها انگيزهي دعايشان، امتثال امر خداوند است که فرمود: ادعوني استجب لکم (غافر / 60).
دعاهاي دسته دوم در حقيقت با توجه به اين واقعيت است که خداي متعال جواد است و دعا، يکي از شروط و زمينه ساز به وجود آمدن قابليت براي دريافت فيض است. اينان به اين حقيقت آگاهند که دعا کننده، حتما عطيهاي دريافت خواهد کرد؛ حتي اگر به مقصود خاصش دست نيابد. اين که در روايات آمده است که هر وقت دعا کردي، دست بر روي خود بکش (22، ج: 2، ص: 342)، اشاره به همين معناست که به دريافت عطيهي خود اطمينان داشته باش و آن را بر چشم خود نه.
البته اين گروه نه از مکنونات علم الهي آگاهند و نه نوع و ميزان استعدادهاي خود را در قبول عطاياي حق ميشناسند؛ دعاي آنها از آن رو است که از يک سو فيضي دريافت ميکنند و از سوي ديگر، همين فيض بشارت دهندهي برکات ديگر و افزونتر است.
اما دستهي سوم (اهل حضور) استعدادها و حالات خود را ميشناسند و متناسب با آن، درخواست ميکنند. گروهي، از پذيرشهاي خود به استعدادهايشان پي ميبرند و گروه ديگري - که در معرفت کاملترند - از استعداد خود به آن چه ميتوانند بپذيرند پي ميبرند.
اگر حال اين مقربان با سؤال لفظي تناسب داشت، به عنوان عبوديت، درخواست ميکنند و چون حال، متناسب با تفويض و سکوت کرد، ساکت ميشوند. چنان که حضرت ايوب (ع) زماني رفع ابتلا را از خداوند درخواست نمود که حال وي اقتضاي سؤال لفظي داشت (9، صص: 79 - 74).
امام سجاد (ع) چنين است که ميفرمايد: «و انا يا الهي عبدک الذي امرته بالدعاء فقال لبيک و سعديک» (دعاي 13/16). «اللهم فها انا ذا قد جئتک مطيعا لأمرک فيما امرت به
من الدعاء، متنجزا وعدک فيما وعدت به من الاجابة اذ تقول: «ادعوني استجب لکم» (دعاي 11/31).
منبع : دانشنامه صحیفه سجادیه
چرا برخى از دعاها بىاثر است در حالى كه در روايات خيلى به آن سفارش شده؟
دعاى انسان اگر شرائط اجابت را داشته باشد حتماً مستجاب مىشود گرچه انسان استجابت آن را نفهمد يعنى اگر همان خواسته مصلحت بود، خداوند عطا مىكند، و اگر مصلحت نبود چيزى كه صلاح باشد عطا مىفرمايد، ضمناً دعا مايهٔ بخشش گناه، يا ترفيع درجه و ثواب خواهد بود
حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله
در هر دعايى وقتى مطلبى را از خدا درخواست مىكنيم، امتحانات الهى را در پيش دارد، حال با وجود اين امتحانات آيا اين دعا را نسبت به اينكه از عهده امتحانات آن بر آيم يا نه بخوانم يا اينكه بايد منتظر موقعيتى ديگر براى خواندن آن بود؟
1ـ براى نيل به كرامت نزد خداى كريم با كرامتترين كالا را بايد هزينه نمود و آن نيايش خاضعانه است، چه اينكه رسول اكرم (صلّىاللهعليهوآله) فرمود: «ليس شيءٌ أكرم عند الله من الدعاء»(1). خضوع دعا همان طمأنينه توحيدى است كه با اضطرار همراه است؛ «أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه و يكشف السّوء»(2)، نه با اضطراب، زيرا موحّد مطمئنّ است، نه مضطرب. هر اندازه اضطرار و ادراك حضورى فقر و ضرورت بيشتر باشد، قرب خداىِ اجابت كننده كاملتر خواهد بود؛ «فإنّى قريبٌ اُجيب دعوة الداع إذا دعانِ»(3).
حالتِ خاص مناسبِ دعاى مخصوص است، هرچند اصل دعا هماره مطلوب است. دعا كننده هيچگاه آيس برنمىگردد، اگر همان خواسته برخاسته از مصلحت بود، اجابت مىشود، وگرنه عطاى ديگرى اضافه مىشود كه بديل افازهٔ انجام نشده است. چون راز تبديل و رمز تأخير اجابت حكيمانه است؛ «و لعلّ الّذي أبطأ عنّي هو خيرٌ لي لعلمك بعاقبة الاُمور»(4)، لذا ادب نيايش اقتضاى ستايش مطلق دارد.
اگر مضمون برخى از دعاهاى مأثور بلند و صعب المنال بود، سهولت آن از خداى سبحان درخواست شود؛ گرچه تمام رخدادهاى دنيا آزمون الهى است، ولى توفيق كاميابى در آن را مىتوان با نيايش فراهم نمود. انتظار براى اصل دعا روا نيست، هرچند تحصيل زمينهٔ برخى از ادعيه را فراهم كردن، بهتر از شروع به نيايش بدون فراهم كردن شرائط برتر است. از ابتدايىترين شرائط دعاى متقرّبانه پرهيز از خانهٔ رنگين است، چه رسد به رنگين نمودن خانه. به ما چنين توصيه كردهاند:
همه اندرز من به تو اين است كه تو طفلى و خانه رنگين است
داعى بكوشد در غبارروبى صحنهٔ دل موفق شود اولاً، تا در حرم دل غيرخدا رَخنه نكند، آنگاه سعى كند تا در سپردن خانهٔ دل به دلدار از اصل خانه صرف نظر نمايد ثانياً، چون محبوب راستين نيازى به خانه غير ندارد و خانه نيز به اندازهٔ هستى خود مزاحم حضور دلدار است.
برون شـو اى غــــــم از سينه كه لطف يار مىآيد
تو هـم اى دل ز من گـم شـو كه آن دلـدار مىآيـد(5)
به هر تقدير، دعاى خائفان از دوزخ جداى نيايش مشتاقان بهشت است و درخواست اين دو گروهِ ميانه غير از مناجات محبّان و شاكران است كه نجواى: «ما كنت أعبد ربّاً لم أره»(6)، هوش از عرشيان سروشآور مىربايد.
2ـ دعا همانند عبادتهاى ديگر اضلاع كثير دارد كه به لحاظ هر ضلع او حكم خاصى مطرح است، زيرا دعا به لحاظ خود داعى اثرى دارد كه حضرت ختمى مرتبت (صلّىاللهعليهوآله) آن را بهترين درخواست معرفى كرد: «أفضَلُ الدعاء دعاء المرء لنفسه»(7) و به لحاظ تأثير آن در دشمنزدايى، رسول گرامى (صلّىاللهعليهوآله) چنين فرمود: «الدعاء سلاحُ المؤمن»(8) و به لحاظ سرعت اجابت آن اگر دربارهٔ برادر مؤمن و در غياب وى باشد، از آن حضرت (صلّىاللهعليهوآله) چنين رسيده است: «دعوتان ليس بينهما و بين الله حجابٌ دعوة المظلوم و دعوة المرء لأخيه بظهر الغيب»(9).
(1) نهجالفصاحه، ج 1، ص 327.
(2) سورهٔ نمل، آيهٔ 62.
(3) سورهٔ بقره، آيهٔ 186.
(4) مفاتيحالجنان، دعاى افتتاح.
(5) ديوان شمس، ش 593.
(6) توحيد صدوق، ص 308؛ بحارالأنوار، ج 4، ص 44.
(7) نهجالفصاحه، ج 1، ص 321.
(8) همان، ص 323.
(9) همان، ص 322.
حضرت آیت الله جوادى آملى، آذر 1381
در هر دعايى وقتى مطلبى را از خدا درخواست مىكنيم، امتحانات الهى را در پيش دارد، حال با وجود اين امتحانات آيا اين دعا را نسبت به اينكه از عهده امتحانات آن بر آيم يا نه بخوانم يا اينكه بايد منتظر موقعيتى ديگر براى خواندن آن بود؟
1ـ براى نيل به كرامت نزد خداى كريم با كرامتترين كالا را بايد هزينه نمود و آن نيايش خاضعانه است، چه اينكه رسول اكرم (صلّىاللهعليهوآله) فرمود: «ليس شيءٌ أكرم عند الله من الدعاء»(1). خضوع دعا همان طمأنينه توحيدى است كه با اضطرار همراه است؛ «أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه و يكشف السّوء»(2)، نه با اضطراب، زيرا موحّد مطمئنّ است، نه مضطرب. هر اندازه اضطرار و ادراك حضورى فقر و ضرورت بيشتر باشد، قرب خداىِ اجابت كننده كاملتر خواهد بود؛ «فإنّى قريبٌ اُجيب دعوة الداع إذا دعانِ»(3).
حالتِ خاص مناسبِ دعاى مخصوص است، هرچند اصل دعا هماره مطلوب است. دعا كننده هيچگاه آيس برنمىگردد، اگر همان خواسته برخاسته از مصلحت بود، اجابت مىشود، وگرنه عطاى ديگرى اضافه مىشود كه بديل افازهٔ انجام نشده است. چون راز تبديل و رمز تأخير اجابت حكيمانه است؛ «و لعلّ الّذي أبطأ عنّي هو خيرٌ لي لعلمك بعاقبة الاُمور»(4)، لذا ادب نيايش اقتضاى ستايش مطلق دارد.
اگر مضمون برخى از دعاهاى مأثور بلند و صعب المنال بود، سهولت آن از خداى سبحان درخواست شود؛ گرچه تمام رخدادهاى دنيا آزمون الهى است، ولى توفيق كاميابى در آن را مىتوان با نيايش فراهم نمود. انتظار براى اصل دعا روا نيست، هرچند تحصيل زمينهٔ برخى از ادعيه را فراهم كردن، بهتر از شروع به نيايش بدون فراهم كردن شرائط برتر است. از ابتدايىترين شرائط دعاى متقرّبانه پرهيز از خانهٔ رنگين است، چه رسد به رنگين نمودن خانه. به ما چنين توصيه كردهاند:
همه اندرز من به تو اين است كه تو طفلى و خانه رنگين است
داعى بكوشد در غبارروبى صحنهٔ دل موفق شود اولاً، تا در حرم دل غيرخدا رَخنه نكند، آنگاه سعى كند تا در سپردن خانهٔ دل به دلدار از اصل خانه صرف نظر نمايد ثانياً، چون محبوب راستين نيازى به خانه غير ندارد و خانه نيز به اندازهٔ هستى خود مزاحم حضور دلدار است.
برون شـو اى غــــــم از سينه كه لطف يار مىآيد
تو هـم اى دل ز من گـم شـو كه آن دلـدار مىآيـد(5)
به هر تقدير، دعاى خائفان از دوزخ جداى نيايش مشتاقان بهشت است و درخواست اين دو گروهِ ميانه غير از مناجات محبّان و شاكران است كه نجواى: «ما كنت أعبد ربّاً لم أره»(6)، هوش از عرشيان سروشآور مىربايد.
2ـ دعا همانند عبادتهاى ديگر اضلاع كثير دارد كه به لحاظ هر ضلع او حكم خاصى مطرح است، زيرا دعا به لحاظ خود داعى اثرى دارد كه حضرت ختمى مرتبت (صلّىاللهعليهوآله) آن را بهترين درخواست معرفى كرد: «أفضَلُ الدعاء دعاء المرء لنفسه»(7) و به لحاظ تأثير آن در دشمنزدايى، رسول گرامى (صلّىاللهعليهوآله) چنين فرمود: «الدعاء سلاحُ المؤمن»(8) و به لحاظ سرعت اجابت آن اگر دربارهٔ برادر مؤمن و در غياب وى باشد، از آن حضرت (صلّىاللهعليهوآله) چنين رسيده است: «دعوتان ليس بينهما و بين الله حجابٌ دعوة المظلوم و دعوة المرء لأخيه بظهر الغيب»(9).
(1) نهجالفصاحه، ج 1، ص 327.
(2) سورهٔ نمل، آيهٔ 62.
(3) سورهٔ بقره، آيهٔ 186.
(4) مفاتيحالجنان، دعاى افتتاح.
(5) ديوان شمس، ش 593.
(6) توحيد صدوق، ص 308؛ بحارالأنوار، ج 4، ص 44.
(7) نهجالفصاحه، ج 1، ص 321.
(8) همان، ص 323.
(9) همان، ص 322.
حضرت آیت الله جوادى آملى حفظه الله، آذر 1381
در دعای مکارم الاخلاق، ابتدا آمده که «وَاجْعَلْ لى يَداً عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَلِساناً عَلى مَنْ خاصَمَنى وَظَفَراً بِمَن عانَدَنى وَهَبْ لى مَكْراً عَلى مَنْ كايَدَنى وَقُدْرَةً عَلى مَنِ اضْطَهَدَنى وَتَكْذيباً لِمَنْ قَصَبَنى وَسَلامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنى»
و کمی بعد آمده که «وَسَدِّدْنى لاَِنْ اُعارِضَ مَنْ غَشَّنى بِالنُّصْحِ وَاَجْزِىَ مَنْ هَجَرَنی بِالْبِرِّوَاُثيبَ مَنْ حَرَمَنى بِالْبَذْلِ وَاُكافِىَ مَنْ قَطَعَنى بِالصِّلَةِ وَاُخالِفَ مَنِاغْتابَنى اِلى حُسْنِ الذِّكْر»
آيا بين اين دو قسمت از اين دعا، تضادّی نيست؟ يعنی بالآخره کدام يک مطلوب است: مکر در برابر دشمنان يا نيکی در برابرشان؟
جواب : منظور از اولي کسي است که آگاهانه و از روي عناد دشمني ميکند و دومي کسي است که از روي لغزش و اشتباه مرتکب خطا شده است و با رفتار خوب قابل اصلاح است .
حضرت آیت الله مصباح یزدی حفظه الله
[=Wingdings]vدر جلد 14 بحار ص 39 اين روايت آمده که: «عن أبي عبدالله عليه السلام قال: أوحى الله تعالى إلى داود عليه السلام: إن خلادة بنت أوس بشرها بالجنة، وأعلمها أنها قرينتك في الجنة، فانطلق إليها فقرع الباب عليها، فخرجت وقالت: هل نزل في شئ؟ قال: نعم، قالت: و ماهو؟ قال: إن الله تعالى أوحى إلي وأخبرني أنك قرينتي في الجنة وأن أبشرك بالجنة، قالت: أو يكون اسم وافق اسمي؟ قال: إنك لانت هي، قالت: يانبي الله ما أكذبك، ولا والله ما أعرف من نفسي ماوصفتني به، قال داود عليه السلام: أخبريني عن ضميرك وسريرتك ماهو؟ قالت: أما هذا فسأخبرك به، أخبرك أنه لم يصبني وجع قط نزل بي كائنا ما كان، وما نزل ضر بي حاجة وجوع كائنا ماكان إلا صبرت عليه ولم أسأل الله كشفه عني حتى يحوله الله عني إلى العافية والسعة، ولم أطلب بها بدلا، وشكرت الله عليها وحمدته، فقال داود عليه السلام: فبهذا بلغت مابلغت، ثم قال أبوعبدالله عليه السلام: وهذا دين الله الذي ارتضاه للصالحين».
حال سؤال اين است که در شدائد (و غير آن)، دعا و تضرّع بهتر است يا سکوت و رضا و شکر؟ اگر حتّي خواستن تغيير و تبديل سختي ها مطلوب و افضل است، پس جاي دعا کجاست؟ و در اين صورت چرا انبياء در شدائد دعا مي کردند؟ مثل حضرت ايّوب عليه السّلام که فرمودند: «ربّ انّي مسّني الضّرّ و انت ارحم الرّاحمين» و حضرت موسي عليه السّلام که فرمودند: «ربّ انّي لما انزلت اليّ من خير فقير»؟
[=Wingdings]üدر پاسخ به سؤال، يادآوري چند نکته را مفيد ميدانيم:
1- اگر درخواست تغيير حال توأم با جزع و بي صبري باشد، کمالي به حساب نميآيد و مصداق صبر نخواهدبود.
2- اگر درخواست رفع بلا مشروط به مشيت و موافقت حکمت الهي باشد منافاتي با صبر ندارد.
3- اگر درخواست رفع بلا براي فراهم شدن زمينه اطاعت و عبادت بيشتر باشد نه تنها منافات با صبر ندارد که منافات با رضا و تسليم هم ندارد.
4- اگر ترک دعا به واسطه اشتغال به کارهاي بهتري باشد، مانند دعا براي ديگران يا شکر نعمتهاي الهي و مناجات با خداي متعال، چنين ترکي رجحان دارد. چنان که از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است « مَنْ شَغَلَتْهُ عِبَادَةُ اللَّهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ أَعْطَاهُ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي السَّائِلِينَ». (تَفْسِيرُ الْعَسْكَرِيِّ عليه السلام)
5- توصيه کلي اين است که انسان به انجام همه دستورات شرع مقدس ـ مخصوصاً آنچه در آيات شريفه قرآن آمده است ـ اهتمام داشته باشد و به مقتضاي حال، گاهي دعا و گاهي مناجات و گاهي ذکر و توجه را برگزيند.
سئوال : اينكه قرآن مى گويد : الا بذكر اللّه تطمئن القلوب ياد خدا آرامبخش دلهاست چگونه دل با ياد خدا آرام مى گيرد ؟
جواب : ابتدا بايد عوامل نگرانى و پريشانى را بررسى كنيم تا كلام قرآن روشن شود .
1 - گـاهـى اضـطـراب و نـگـرانـى بـه خـاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در برابر فكرانسان خودنمائى مى كند اما ايمان به خداوند قادر و متعال , خدايى كه همواره كفالت بندگان خويش را بـر عهده دارد مى تواند اين گونه نگرانيها را از ميان ببرد و به او آرامش دهد كه تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستى خدايى دارى توانا.
۲ - گاه گذشته تاريك فكر انسان را به خود مشغول مى دارد , نگرانى از گناهانى كه انجام داده , امـا تـوجـه بـه ايـنكه خداوند غفار و توبه پذير و رحيم است به او آرامش مى دهد
۳ - گاه ضعف و نـاتـوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مـى سـازد , امـا هـنـگامى كه به ياد خدامى افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى شود قدرتى كه بـرتـريـن قدرتهاست و هيچ چيز دربرابر آن ياراى مقاومت ندارد قلبش آرام مى گيرد
4 - گاهى ريـشه نگرانيهاى آزاردهنده انسان احساس پوچى زندگى و بى هدف بودن آن است ولى كسى كه بـه خـدا ايـمـان دارد و مـسـير تكامل زندگى را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته همچون افراد بـى هـدف سـرگردان نيست
5 - دنيا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى يكى ازبـزرگـترين عوامل اضطراب انسانها بوده و هست اما ايمان به خدا و توجه به آزادگى مومن كه هميشه با زهد و پارسايى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به هـمه اين اضطرابها پايان مى دهد
6 - يك عامل مهم ديگر براى نگرانى ترس و وحشت از مرگ است از آنـجـا كـه امـكان مرگ تنها در سنين بالا نيست بلكه در سنين ديگر بخصوص هنگام بيماريها , جنگها , ناامنيها وجود دارد اين نگرانى مى تواند عمومى باشد ولى اگر ما از نظر جهان بينى مرگ را بـه مـعنى فنا و نيستى و پايان همه چيز بدانيم اين اضطراب و نگرانى كاملا بجاست اما هرگاه در سـايـه ايـمـان بـه خـدا مـرگ را دريـچـه اى به يك زندگى وسيعتر و والاتر بدانيم و گذشتن از گـذرگـاه مـرگ را هـمـچـون عـبـور از دالان زندان و رسيدن به فضاى آزاد بشمريم ديگر اين نگرانى بى معنى است . و هـنگامى كه ديديم اين عوامل - كه البته عوامل نگرانى منحصر به اينها نيست -در برابر ايمان به خدا ذوب و بى رنگ و نابود مى گردد تصديق خواهيم كرد كه ياد خدا مايه آرامش دلهاست .
كتاب : تفسير نمونه ج 10 ص 210
بر اساس انگيزهي سؤال، ميتوان درخواست کنندگان را به چند دسته تقسيم کرد:
دستهي اول: گروهي که کمال را پيش از رسيدن وقت آن طلب ميکنند. انگيزهي اينان، استعجال طبيعي انسان است که خداوند با جملهي خلق الانسان من عجل (انبياء / 37) بدان اشاره کرده است.
در دعاهاي معصومان - عليهمالسلام - که انسانهاي کاملند، چنين انگيزهاي وجود ندارد. «حب الينا ما نکره من قضائک و سهل علينا ما نستصعب من حکمک و الهمنا الانقياد لما اوردت علينا من مشيتک، حتي لا نحب تأخير ما عجلت و لا تعجيل ما أخرت» (دعاي 33).
دستهي دوم: گروهي که ميدانند ارادهي خداوندي دست يابي بندگان به برخي خواستههاشان را وابسته به درخواست آنان کرده است. همين علم انگيزهاي براي طلب حاجت آنان است.
دستهي سوم: اهل حضور. اينان عبد محض خدا و تام در عبوديتند که به خاطر حضور دايمي خويش استعدادهاي خود و تجليات الهي را که بر اساس استعداد به آنها افاضه ميشود، ميدانند و ميشناسند. بنابراين تنها انگيزهي دعايشان، امتثال امر خداوند است که فرمود: ادعوني استجب لکم (غافر / 60).
دعاهاي دسته دوم در حقيقت با توجه به اين واقعيت است که خداي متعال جواد است و دعا، يکي از شروط و زمينه ساز به وجود آمدن قابليت براي دريافت فيض است. اينان به اين حقيقت آگاهند که دعا کننده، حتما عطيهاي دريافت خواهد کرد؛ حتي اگر به مقصود خاصش دست نيابد. اين که در روايات آمده است که هر وقت دعا کردي، دست بر روي خود بکش (22، ج: 2، ص: 342)، اشاره به همين معناست که به دريافت عطيهي خود اطمينان داشته باش و آن را بر چشم خود نه.
البته اين گروه نه از مکنونات علم الهي آگاهند و نه نوع و ميزان استعدادهاي خود را در قبول عطاياي حق ميشناسند؛ دعاي آنها از آن رو است که از يک سو فيضي دريافت ميکنند و از سوي ديگر، همين فيض بشارت دهندهي برکات ديگر و افزونتر است.
اما دستهي سوم (اهل حضور) استعدادها و حالات خود را ميشناسند و متناسب با آن، درخواست ميکنند. گروهي، از پذيرشهاي خود به استعدادهايشان پي ميبرند و گروه ديگري - که در معرفت کاملترند - از استعداد خود به آن چه ميتوانند بپذيرند پي ميبرند.
[=#0000ff]اگر حال اين مقربان با [="Red"]سؤال لفظي [/]تناسب داشت، به عنوان عبوديت، درخواست ميکنند و چون حال، متناسب با تفويض و سکوت کرد، ساکت ميشوند. چنان که حضرت ايوب (ع) زماني رفع ابتلا را از خداوند درخواست نمود که حال وي اقتضاي [="#ff0000"]سؤال لفظي [/]داشت (9، صص: 79 - 74).[/]
امام سجاد (ع) چنين است که ميفرمايد: «و انا يا الهي عبدک الذي امرته بالدعاء فقال لبيک و سعديک» (دعاي 13/16). «اللهم فها انا ذا قد جئتک مطيعا لأمرک فيما امرت به
من الدعاء، متنجزا وعدک فيما وعدت به من الاجابة اذ تقول: «ادعوني استجب لکم» (دعاي 11/31).
منبع : دانشنامه صحیفه سجادیه
با تشکر از مطالب ارزنده ومفیدتون:Rose:
منظور از سوال لفظی چیست؟