جمع بندی چه تفاوتی بین مشیت و اذن خداوند وجود دارد؟
تبهای اولیه
[="]چه تفاوتي بين مشيت و اذن خداوند وجود دارد؟: يونس : 99 و 100 وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ، وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به (اجبار) ايمان مىآوردند آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به اذن خدا! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمىانديشند. [/]
[="Tahoma"][="Black"][="]چه تفاوتي بين مشيت و اذن خداوند وجود دارد؟: [/]
[="]يونس : 99 و 100 وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ، وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ[/]
[="]و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به (اجبار) ايمان مىآوردند آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به اذن خدا! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمىانديشند. [/]
با سلام و درود
إذْن (بر وزن عِلم)، به معنى اجازه، رخصت، اراده، و ... به كار می رود. (المفردات في غريب القرآن، ص 70؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 56)
مشیت، از ریشه "شیء"، به معنای خواستن و اراده کردن است. (المفردات في غريب القرآن، ص 471، ماده شیء؛ قاموس قرآن، ج 4، ص 92)
راغب در مفردات می گوید: مشیت، در اصل به معنای ایجاد شیء و طلب کردن است، که در عرف به جای اراده هم به کار می رود.
مشیت از جانب خداوند همان ایجاد است، و مشیت از جانب انسان، طلب کردن است.
فرق مشیت خداوند با مشیت انسان در این است که مشیت الهی وقتی به چیزی تعلق بگیرد، بطور قطع، اقتضای وجود آن را دارد و تخلف از آن محال است، ولی مشیت انسان بدون مشیت و خواست الهی محقق نمی شود لذا مشیت انسان محقق نمی شود مگر بعد از این که مشیت خداوند به آن تعلق گرفته باشد. (المفردات في غريب القرآن، ص 471)
بنا بر این می توان گفت، در مورد خداوند متعال، اذن، اراده، مشیت و خواست، در معنا مشترک هستند.
[/]
با تشکر از پاسختون
تو ایات قران ، سوره ال عمران که در مورد سستی مردم (اراده مردم) تو جنگ صحبت میشه و همچنین خواست خدا به شکست رو میشه توضیح بدید.
مشیت خداوند تا چه حد تو زندگی ما هست یعنی اراده انسان و مشیت خداوند در برابر هم چقدر تو زندگی تاثیر دارند ، تاثیر کدومشون بیشتره؟
متشکر:Gol:
[="]چه تفاوتي بين مشيت و اذن خداوند وجود دارد؟:
[="]يونس : 99 و 100 وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ، وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ
[="]و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به (اجبار) ايمان مىآوردند آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به اذن خدا! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمىانديشند.
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
یکی از صفات کمال خداوند که هم به صورت ضمنی وهم با صراحت ، در قرآن کریم از ان سخن گفته شده مسئله ی مشیت خداوند است .
در قرآن کریم آیات بسیاری تسلط کامل خداوند بر تمام امورات هستی را بیان میکنند وتمامی اتفاقات وامورات عالم را بر اساس مشیت الهی تعریف می کند .در حالی که انسان را بدون هیچ گونه اختیاری معرفی می نماید :
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیر»
«بگو: خدایا، تویی دارنده ملک. به هر که بخواهی ملک میدهی و از هر که بخواهی ملک میستانی. هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر کس را که بخواهی ذلت میدهی؛ همه نیکیها به دست توست و تو بر هر کاری توانایی.» آل عمران-آیه 26
اما درآیاتی دیگر قران کریم انسان را صاحب اختیار واراده معرفی نموده است واورا در سرنوشت خود عامل مؤثر میداند به همین دلیل برای انسان مسئولیت هایی را معین نموده وثواب و عقاب را مطابق با اعمال انسان مقرر فرموده :
«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها...»
«بگو: این سخن حق از جانب پروردگار شماست. هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. ما برای کافران آتشی که لهیب آن همه را دربرمیگیرد، آماده کردهایم...» سوره کهف -آیه 29
از جمع این ایات در میابیم که که اختیار انسان، اختیار مطلق و در عرض مشیت خدا نیست؛ چرا که اگر بپذیریم، انسان مختار محض است، باید به این نکته ملتزم شویم که موجودی یافت شده که از دایره حکومت وقدرت خداوند خارج است و این شرک می باشد و با توحید افعالی خداوند در تعارض است ، نتیجهای جز بی تکلیفی برای انسان ندارد و این مطلب با حق انتخاب در انسانها که امری بدیهی است، متغایر است لذا حق این است که نظام آفرینش بر اساس «امر بین الامرین» تدوین شده؛ یعنی قدرت وعقل وشعورو آزادی در انتخاب واراده ی ما از اوست و در طول اراده و مشیت الهی بوده و معلول آن است؛ زیرا خداوند تمام مقدمات و لوازم اراده و إعمال آن را در اختیار ما قرار داده و این ما هستیم که تصمیم نهایی را در انجام یا ترک امور إتخاذ میکنیم. پس از آن جهت که افعال ما لازمه مقدماتی بوده که خدابه واسطه ی رحمانیتش به ما عنایت کرده، هم میتوان این لوازم را به او نسبت داد و هم به کسی که افعال را انجام داده است نسبت داد . بنابراین نه تنها بین این دو دسته از آیات هیچگونه تعارضی وجود ندارد، بلکه بین آنها همبستگی خاصی وجود دارد.
تفسیر نمونه جلد 12-ص389 و جلد 10 ص163
ادامه دارد
حق یارتان :Gol:
بنا بر این می توان گفت، در مورد خداوند متعال، اذن، اراده، مشیت و خواست، در معنا مشترک هستند.
سلام
از موارد استعمال اذن و مشیت اینطور به نظر می رسد که مشیت در خصوص فعل الهی و اذن در مورد فعل غیر اوست و از آنجا که فعل دیگران در فعل الهی مستهلک است ترتبی بین این دو هم قابل تصور است به این نحو که مشیت در رتبه بالاتر و اذن در مرتبه پایین تر قرار داره یعنی مشیت در مقام اراده و اذن در مقام تحقق است و البته اگر بین مشیت و اذن الهی اینجا فاصله ای است به دو جهت است یکی اقتضای عالم ماده و دیگری وقوع فعل در حوزه فعل موجود مختار
والله الموفق
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
مشیت خداوند را در دو مقوله میتوان مورد بحث وبررسی قرار داد :
1- مشیت تکوینی
مشیت تکوینی عبارت است از مقام ایجاد(قابلیت هستی بخشیدن) اشیاء، که مخصوص خداونداست و بر اساس علم وحکمت و مصلحت خود آنها را ایجاد مینماید و از آنجا که این مقام عین حق است و از قدرت لایزال الهی سرچشمه میگیرد، تخلف از آن امکانپذیر نمیباشد و بندگان در این حوزه اختیاری ندارند. المیزان -جلد 12 -ص249
«تُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ تُخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیرِ حِساب»
«شب را در روز داخل میکنی، و روز را در شب و زنده را از مرده بیرون میآوری، و مرده را زنده و به هر کس بخواهی، بدون حساب روزی میبخشی». آل عمران -آیه 21
در این آیه چند نمونه از مصادیق امور تکوینی ذکر شده که در ارتباط با تکوین و تقدیرخداوند است و از محدوده اراده مخلوقات خارج است. تفسیر روشن -چاپاول -جلد چهارم - ص144 و145
2- مشیت تشریعی
مشیت تشریعی این است که خداوند با ارسال رسولان، بندگان را از آنچه به مصلحت و یا ضرر آنهاست، آگاه میکند تا با اختیارخود و بدون هیچگونه اجباری به فعل یا ترک، آنها را انجام داده یا ترک کنند؛ لذا تخلف از آن امکانپذیر بوده وقرآن به این مشیت اشاره میکند : أطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج۵، ص۳۸۸.
«إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُوراً» سوره انسان -آیه 3
«ما راه را به او نشان دادیم، خواه شکرگزار باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس باشد ونپذیرد .
دراین میان عده ای از مغرضان با خلط دو مشیت سعی در مغالطه دارند به این ترتیب که میگویند :
«وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ...» سوره زخرف -آیه 20
«آنان گفتند: اگر خداوند رحمن میخواست ما آنها را پرستش نمیکردیم!...»
وبرای فرار از انفاق به فقراء اینگونه توجیه میکنند:
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکمُ اللَّهُ قالَ الَّذینَ کفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ...»سوره یس آیه 47
«و هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه خداوند به شما روزی کرده انفاق کنید!، کافران به مؤمنان میگویند:
«آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست او را اطعام میکرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)»؛ شما فقط در گمراهی آشکارید!...»
در این آیات مشرکان بین مشیت تکوینی ومشیت تشریعی خلط کرده و مشیت تشریعی خداوند را نادیده گرفتهاند؛ چرا که آیات فوق در حوزه مشیت تشریعی خداوند قرار دارد نه مشیت تکوینی؛ ولی کفار این موارد را از مشیت تکوینی خدا دانسته و خود را در عدم ایمان به توحید ونبوت وانفاق به زیر دستان، مقهور مشیت خدا دانستهاند.تفسیر المیزان -جلد 18 - ص 91 و 92
ادامه دارد
حق یارتان :Gol:
[="Tahoma"][="Black"] تو ایات قران ، سوره ال عمران که در مورد سستی مردم (اراده مردم) تو جنگ صحبت میشه و همچنین خواست خدا به شکست رو میشه توضیح بدید.با تشکر از پاسختون
«وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پيروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشيد در آن هنگام (كه در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مى رسانديد (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد و (بر سر رهاكردن سنگرها،) در كار خود به نزاع پرداختيد و بعد از آن كه آنچه را دوست مى داشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى كرديد. بعضى از شما، خواهان دنيا بودند و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت (و پيروزى شما به شكست انجاميد) تا شما را آزمايش كند. و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. (آل عمران، 152)
با سلام و درود
خداوند وعده پیروزی به مسلمانان در برابر کفار را داده بود و این وعده الهی هم در حال تحقق بود، تا این که برخی از مسلمانان از دستور پیامبر(ص) خدا مبنی بر ایستادگی در موقعیت خود، سر باز زدند و به طمع جمع آوری غنائم، از دستور رسول خدا(ص) سرپیچی کردند و شکست خوردند.
تخلفی از اراده الهی صورت نگرفته است زیرا همه هستی در برابر خداوند حاضر است و خداوند عالم و آگاه به تمام هستی است لذا خداوند می داند مسلمانان چه می کنند و چه سرانجامی پیدا می کنند.
به عبارتی از همان ابتدا خداوند می داند که مسلمانان در این جنگ ابتدا پیروز و در نهایت شکست می خورند. پس تخلفی از اراده الهی نشده و مطابق علم و اراده الهی واقع شده است.
از طرفی خداوند تحقق وعده پیروزی را در سایه پیروی و اطاعت از خدا و رسول(ص) قرار داده است و نفرموده در هر حال نصرت الهی به شما می رسد.
مسلمانان اطاعت نکردند و وعده الهی هم محقق نشد.
اگر قرار بود مسلمانان پیروی کنند، خداوند علم و آگاهی به آن داشت و از همان ابتدایی که مقدرات عالم رقم خورده است پیروزی هم برای مسلمانان در جنگ احد رقم می خورد و وعده الهی محقق می شد.
یعنی در عین حالی که به نوع عملکرد مسلمانان بستگی داشت، با این حال مطابق علم و اراده الهی هم واقع می شد.
[/]
مشیت خداوند تا چه حد تو زندگی ما هست یعنی اراده انسان و مشیت خداوند در برابر هم چقدر تو زندگی تاثیر دارند ، تاثیر کدومشون بیشتره؟متشکر:gol:
گمان می کنم با پاسخ قسمت اول، مطلب تاحدودی روشن شده باشد، با این حال عرض می شود:
هیچ اراده ای در عرض اراده الهی نیست. اراده الهی بر همه چیز و در همه حال، قاهر و غالب است.
اراده و اختیار ما در طول اراده الهی است یعنی در مراتب بسیار پایین تر از آن و در حیطه خودمان.
هیچ چیزی در این عالم بدون اراده الهی انجام نمی شود، لذا از این جهت می توان امور را به خداوند نسبت داد، ولی این معنایش این نیست که ما در افعال خود و در حیطه خود اختیاری نداریم.
در امور اختیاری انسان، اراده الهی به آن چیزی که ما در نهایت اختیار خواهیم کرد تعلق گرفته است، لذا در عین این که اراده الهی وجود داشته ما هم در حیطه خودمان به اختیار خود آن را انجام داده ایم.
اگر بیانم قاصر یا ناکافی بود بفرمایید در خدمتتان هستم.
در مورد خداوند متعال، اذن، اراده، مشیت و خواست، در معنا مشترک هستند.
مگر قرآن کتاب شعر است که از الفاظ مشترک استفاده کند. حتما تنها ملاک استفاده لفظی از میان الفاظ مشترک هم وزن آن است که ببیند کجا خوش آهنگ تر است؟! مثلا در همین آیه ای که در پست نخست آوردم، هیچ اشکال ندارد جای اذن و مشیت عوض شود فقط به آهنگ کلمات شاید ضربه بخورد؟
واقعا شما از این پاسخ خود قانع شدید؟
دیگر پاسخها هم بر اساس شاید و اگر است!
خب نمی دانید بگویید نمی دانیم! شاید خداوند بخاطر این اظهار جهل بر ما رحمی آورد و ما را با حقائق کتابش آشنا کند و الا تا زمانی که اعتقاد به الفاظ مشترک در قرآن داشته باشیم و یا تنها به حدسیاتی بسنده کنیم، او هیچ رحمی به ما نمی کند و ما همچنان در خاموشی معرفت، حیران خواهیم ماند.
بخدا قسم دلم پر از غصه است از این که چرا در فهم کلام خداوند بزرگ، اینقدر ناتوانم! و می دانم این حسرت، با آنچه پس از مرگ از حسرت احساس خواهم کرد هیچ است هیچ!!
خدایا کاری بکن!
مگر قرآن کتاب شعر است که از الفاظ مشترک استفاده کند.
حتما تنها ملاک استفاده لفظی از میان الفاظ مشترک هم وزن آن است که ببیند کجا خوش آهنگ تر است؟! مثلا در همین آیه ای که در پست نخست آوردم، هیچ اشکال ندارد جای اذن و مشیت عوض شود فقط به آهنگ کلمات شاید ضربه بخورد؟
واقعا شما از این پاسخ خود قانع شدید؟
خب نمی دانید بگویید نمی دانیم!
با سلام و درود
این که در قرآن الفاظ مترادف یا مشترک داریم یا نه، یک موضوع تخصصی است که در بین عالمان و دانشمندان قرآنی هم اختلاف است، که البته هر کدام برای اثبات نظر خویش، ادله ای دارند.
لذا در این زمینه دو مطلب عرض می شود:
مطلب اول
در ميان ادبا و لغت شناسان و هم چنين دانشمندان علم اصول، از ديرباز اين بحث مطرح بوده كه آيا در زبان عربى الفاظى به عنوان الفاظ مترادف وجود دارد يا نه؟ به اين صورت كه دو يا چند لفظ به يك معنا باشند و مفهوم واحدى را افاده كنند به طورى كه بتوان يكى را جايگزين ديگرى كرد.
بيش تر علماى نحو، لغت و علم اصول، وجود الفاظ مترادف را در زبان عربى اثبات كرده اند. از بین صاحبان این نظریه می توان از اصمعى، ابن خالويه، سيبويه، ابن جنّى، فيروزآبادى، ابن سيده، ابو على فارسى و رمّانى نام برد. (الفروق اللغويه، محمد الشائع، ص 46 به بعد)
ولى بعضى ها به كلى آن را انكار نموده و گفته اند الفاظى كه مترادف به نظر مى رسد هر كدام داراى خصوصيتى هستند كه ديگرى آن را ندارد. از جمله قائلین به این نظریه می توان به ابوهلال عسكرى مؤلف كتاب "الفروق فى اللغة"، احمد بن فارس، ثعلب، ابن درستويه، و جزايرى مؤلف كتاب "فروق اللغات" اشاره نمود.
دو نکته:
1. علت عمده پيدايش لفظ مترادف در يك لغت اين است كه دو قبيله براى يك معنا دو لفظ مختلف را به كار مى برند، سپس هر دو لفظ مشهور مى شوند و اختلافِ واضعان از ياد مىرود. البته ممكن است كه هر دو لفظ را يك واضع وضع كند و هدف او ايجاد راه هاى مختلف براى رساندن معانى و يا گسترش شيوه هاى فصاحت و بلاغت و تفنّن در عبارت باشد. (سيوطى، المزهر، ج 1، ص 405)
2. وجود كلمات مترادف را در زبان عربى نمى توان انكار كرد و بسيارى از تفاوت هايى كه در كتب فروق براى كلمات مترادف گفته شده از روى تكلف است و چندان قابل قبول نيست.
مطلب دوم
حالا که در زبان عربى كلمات مترادف وجود دارد، آيا در آيات قرآنى هم كلمات مترادف وجود دارد يا نه؟
بسيارى از مفسران و كسانى كه در مفردات قرآن كار كرده اند معتقدند كه اگر وجود كلمات مترادف را هم در زبان عربى بپذيريم، در قرآن كريم، الفاظ مترادف به كار نرفته است و هر لفظى معناى ويژه خود را دارد.
از جمله راغب اصفهانى در مقدمه كتاب خود اين نظريه را تقويت كرده و اظهار داشته است كلماتى كه در نگاه نخست مترادف به نظر مى رسند داراى تفاوت هايى هستند كه با بررسى موارد استعمال آن ها در آيات قرآنى مشخص مى شود. (المفردات في غريب القرآن، ص 55)
افزون بر این که نوع مفسران در باره كلمات به ظاهر مترادف، فرق هايى را مطرح كرده اند، و اين نشان مى دهد كه آنان وجود الفاظ مترادف را در قرآن قبول ندارند هر چند به اين مطلب تصريح نكرده اند.
البته لازم به ذکر است که بسيارى از مفسران ميان اين واژه ها تفاوت هايى را ذكر كرده اند ولى نوع اين تفاوت ها بى دليل و همراه با تكلف است و اگر اندك تفاوتى هم باشد در مترادف بودن اين كلمات اثر ندارد.
ممکن است گفته شود دليل متفاوت بودن اين كلمات اين است كه نمى توان در آيات قرآنى آن ها را جايگزين يكديگر كرد؛ که در مقابل می توان گفت البته که چنين است، ولى اين از آن جهت است كه دست بردن در كلام خدا جايز نيست و كسى حق ندارد چنين كند.
از اين گذشته گاهى كلمه اى آهنگ و وزن و سجع خاصى دارد كه بدون شك جايگزين ساختن كلمه مترادف، وضع را به هم مى زند و زيبايى كلام را از بين مى برد و اين مربوط به معنا نيست.
بنا بر این:
مسلّم است كه اصل در كلمات، اختلاف در معناست، و مترادف بودن بر خلاف اصل وضع كلمات است، لذا تا آن جا كه ممكن است بايد به تفاوت ميان واژه ها توجه كرد و از مترادف دانستن آن ها پرهيز نمود.
____________
(ر.ک: تفسیر كوثر، یعقوب جعفری، ج 4، ص 158 – 165)
جمع بندی
پرسش:
چه تفاوتي بين مشيت و اذن خداوند وجود دارد؟
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ، وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»( يونس : 99 و 100)
و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به (اجبار) ايمان مىآوردند آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به اذن خدا! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمى انديشند.
پاسخ:
إذْن (بر وزن عِلم)، به معنى اجازه، رخصت، اراده، و ... به كار می رود.(1)
مشیت، از ریشه "شیء"، به معنای خواستن و اراده کردن است.(2)
راغب در مفردات می گوید: مشیت، در اصل به معنای ایجاد شیء و طلب کردن است، که در عرف به جای اراده هم به کار می رود.
مشیت از جانب خداوند همان ایجاد است، و مشیت از جانب انسان، طلب کردن است.
فرق مشیت خداوند با مشیت انسان در این است که مشیت الهی وقتی به چیزی تعلق بگیرد، بطور قطع، اقتضای وجود آن را دارد و تخلف از آن محال است، ولی مشیت انسان بدون مشیت و خواست الهی محقق نمی شود لذا مشیت انسان محقق نمی شود مگر بعد از این که مشیت خداوند به آن تعلق گرفته باشد.(3)
بنا بر این می توان گفت، در مورد خداوند متعال، اذن، اراده، مشیت و خواست، در معنا مشترک هستند.
مطلب دیگر؛ مشیت خداوند به دو قسم تقسیم می شود:
1. مشیت تکوینی:
مشیت تکوینی عبارت است از مقام ایجاد اشیاء، که مخصوص خداوند بوده و بر اساس علم و حکمت و مصلحت خود آنها را ایجاد می نماید و از آن جا که این مقام عین حق است و از قدرت لایزال الهی سرچشمه می گیرد، تخلف از آن امکان پذیر نمی باشد و بندگان در این حوزه حق اختیار ندارند. (4)
2. مشیت تشریعی:
مشیت تشریعی آن است که خداوند با ارسال رسولان، بندگان را از آن چه به مصلحت و یا ضرر آن ها است، آگاه می نماید تا با اختیار خود و بدون هیچ گونه اجبار به فعل یا ترک، آن ها را انجام داده یا ترک کنند؛ لذا تخلف از آن امکان پذیر است.(5)
«وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»؛ خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پيروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشيد در آن هنگام (كه در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مى رسانديد (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد و (بر سر رهاكردن سنگرها،) در كار خود به نزاع پرداختيد و بعد از آن كه آنچه را دوست مى داشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى كرديد. بعضى از شما، خواهان دنيا بودند و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت (و پيروزى شما به شكست انجاميد) تا شما را آزمايش كند. و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.(6)
خداوند وعده پیروزی به مسلمانان در برابر کفار را داده بود و این وعده الهی هم در حال تحقق بود، تا این که برخی از مسلمانان از دستور پیامبر(ص) خدا مبنی بر ایستادگی در موقعیت خود، سر باز زدند و به طمع جمع آوری غنائم، از دستور رسول خدا(ص) سرپیچی کردند و شکست خوردند.
تخلفی از اراده الهی صورت نگرفته است زیرا همه هستی در برابر خداوند حاضر است و خداوند عالم و آگاه به تمام هستی است لذا خداوند می داند مسلمانان چه می کنند و چه سرانجامی پیدا می کنند.
به عبارتی از همان ابتدا خداوند می داند که مسلمانان در این جنگ ابتدا پیروز و در نهایت شکست می خورند. پس تخلفی از اراده الهی نشده و مطابق علم و اراده الهی واقع شده است.
از طرفی خداوند تحقق وعده پیروزی را در سایه پیروی و اطاعت از خدا و رسول(ص) قرار داده است و نفرموده در هر حال نصرت الهی به شما می رسد.
مسلمانان اطاعت نکردند و وعده الهی هم محقق نشد.
اگر قرار بود مسلمانان پیروی کنند، خداوند علم و آگاهی به آن داشت و از همان ابتدایی که مقدرات عالم رقم خورده است پیروزی هم برای مسلمانان در جنگ احد رقم می خورد و وعده الهی محقق می شد.
یعنی در هر حالی که به نوع عملکرد مسلمانان بستگی داشت، مطابق علم و اراده الهی هم واقع می شد.
پی نوشت ها:
المفردات في غريب القرآن، ص 70؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 56.
المفردات في غريب القرآن، ص 471، ماده شیء؛ قاموس قرآن، ج 4، ص 92.
المفردات في غريب القرآن، ص 471.
المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 12، ص 249.
أطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج 5، ص 388.
آل عمران، 152.