گویند زیارت تو حج فقراست.....برگنبدو بارگاهت از دور سلام......السلام علیک یا شه طوس یا شمس الشموس.....
.
.
.کلی باهاشون صحبت کرده بودم.....
عقلی...
منطقی....
فلسفی....
اسلامی....
شیعی....
که باید سر به زیر باشنند...!!!!!
باز به. ""تو""که رسیدند....
سر به هوا شدند...!!
**چشم هایم **را میگویم...
و *صحن انقلاب**را.....
اصلا تمام لیلی و مجنون بهانه بود!!......من عشق را فقط بتو تعریف میکنم ای سلطان عشق و جود و کرم.....**رازی که بر غیر نگفتم و نگویم ،با دوست بگویم که او محرم رازست....**
لایق وصل تو که من نیستم... / اذن به یک لحظه نگاهم بده....
ای که عطا بخش همه عالمی ..../ جمله حاجات مرا هم بده ....
با تو، زانوان لرزانم به آرامش، رضا مىدهند و چشمان شناور در غروبم، بهجتى سبز را تجربه مىکنند.
من با تو، آینهاى مىشوم تن شسته از غبارها و زنگارها؛ آنگونه که آفتاب، سلولهاى جانم را شعر مىشود.
تو را در زمستانهاى سرما و سکوت، صدا کردهام؛ با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خوردهام.
از مدینه تا توس، مرورت مىکنم و ثانیههاى سترگ ولایتت را مىستایم.
تو، هشتمین ستارهاى در آسمان فیروزه و لبخند. رودها همچنان بزرگىات را در غرفههاى آب، روانند. مىآیى و دروازههاى آفتاب گشوده مىشوند.
زمزمه نامت وسیعمان مىکند
مىآیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مىخواند.
زمین، ریشه علوىات را بر خویش مىبالد. آسمان، شاخههاى هاشمىات را به تحسین، ستاره مىپاشد اى آنکه ابهت بىبدیلت، تار و پودمان را به سکوت مىخواند؛ اى آنکه زمزمه نامت، وسیعمان مىکند، باران کرامتت را بر ما بگستران تا از تشویش این همه، در دور دست آرامش ساکن شویم. ما را بخوان به بلنداى افق دریایىات و از انزواى این همه تاریکى، رهایمان کن. ---------------------------
دلم رو میبره مشهد توی اون صحن هایی که ادم خاطره داره از تنهایی و درد و دلاش با امام رضا
چه حس خوبی میبخشه و چه ارامشی و همچنین بی قراری که خودتو توی حرمش تجسم کنی
الان داره بارون میاد و من چقدر زیر بارون بودن رو دوس دارم اونم توی حرم امام رضا
یادمه هر وقت مشهد بودیم نم بارون میزد من میومد توی صحن و زیر بارون روبروی گنبد طلا........
چه لحظه ی فوق العاده ای
تمام هفته رو منتظر سه شنبه میشم که این تاپیک باز بشه و من ...
آقا جان! مهم حضور جسمی در پیشگاه شما نیست.مهم اینه که حضور دل داشته باشیم.حالا چه فرقی میکنه که تهران باشیم یا مشهد !؟
آقا جان ! فقط ازتون میخوام منو برای خودتون تربیت کنید...
سلام آقا جون . آقا جون خیلی دوست دارم و ممنونم ازت به خاطر اتفاق دیشب
آخه دیشب تو کتابخونم دنبال یه کتاب میگشتم که لای اون کاغذی رو پیدا کردم که وقتی رفته بودیم مشهد پابوس آقا تو حرم گرفته بودیم ......
اون کاغذ زیارت اذن دخول بود ......
اصلا یه حالی شدم ......... کاغذ رو برداشتم و بعد از نماز نشستم زیارت رو خوندم .....انگار که روبروی حرم آقا ایستاده بودم :Moshtagh:
زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟ بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها ، به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را ، به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی پهنه آبی ترین دریا ، به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ماه من ، ای ماه من ، آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا ، به دادم می رسی؟ باز هم مشهد ، مسافرها ، هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد : آقا به دادم می رسی؟
کاربر مهمان خوش آمدید
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای دل گرفت
انگاه اتش از دل هیزم شروع شد
[CENTER]
سلام ای پسر حضرت زهرا
تویی قبله دلها
و ما ، محرم این کعبه و مبهوت تماشا
همه پست و تو بالا
همه قطره تو دریا
همه خار و تو اسطوره گل ها
.
.
ای صفای حرمت بیشتر از کوی بهشت
به مشامم رسد از تربت تو بوی بهشت
باغ جنت به دل انگیزی درگاه تو نیست
می برد دل بخدا کوی تو از کوی بهشت
گفته ای هرکه زیارت کند از صدق مرا
میکنم بدرقه اش تا در مینوی بهشت
به امید کرمت در حرمت آمده ام
نا امیدم منما ای گل خوشبوی بهشت
بخدا دلخوشیم مهر و تولای شماست
جذبه مهر شما میکِشدم سوی بهشت
**بسم الله الرحمن الرحیم**
..
گویند زیارت تو حج فقراست.....برگنبدو بارگاهت از دور سلام......السلام علیک یا شه طوس یا شمس الشموس.....
.
.
.کلی باهاشون صحبت کرده بودم.....
عقلی...
منطقی....
فلسفی....
اسلامی....
شیعی....
که باید سر به زیر باشنند...!!!!!
باز به. ""تو""که رسیدند....
سر به هوا شدند...!!
**چشم هایم **را میگویم...
و *صحن انقلاب**را.....
اصلا تمام لیلی و مجنون بهانه بود!!......من عشق را فقط بتو تعریف میکنم ای سلطان عشق و جود و کرم.....**رازی که بر غیر نگفتم و نگویم ،با دوست بگویم که او محرم رازست....**
لایق وصل تو که من نیستم... / اذن به یک لحظه نگاهم بده....
ای که عطا بخش همه عالمی ..../ جمله حاجات مرا هم بده ....
:Sham:
با تو، زانوان لرزانم به آرامش، رضا مىدهند و چشمان شناور در غروبم، بهجتى سبز را تجربه مىکنند.
من با تو، آینهاى مىشوم تن شسته از غبارها و زنگارها؛ آنگونه که آفتاب، سلولهاى جانم را شعر مىشود.
تو را در زمستانهاى سرما و سکوت، صدا کردهام؛ با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خوردهام.
از مدینه تا توس، مرورت مىکنم و ثانیههاى سترگ ولایتت را مىستایم.
تو، هشتمین ستارهاى در آسمان فیروزه و لبخند. رودها همچنان بزرگىات را در غرفههاى آب، روانند. مىآیى و دروازههاى آفتاب گشوده مىشوند.
زمزمه نامت وسیعمان مىکند
مىآیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مىخواند.
زمین، ریشه علوىات را بر خویش مىبالد. آسمان، شاخههاى هاشمىات را به تحسین، ستاره مىپاشد اى آنکه ابهت بىبدیلت، تار و پودمان را به سکوت مىخواند؛ اى آنکه زمزمه نامت، وسیعمان مىکند، باران کرامتت را بر ما بگستران تا از تشویش این همه، در دور دست آرامش ساکن شویم. ما را بخوان به بلنداى افق دریایىات و از انزواى این همه تاریکى، رهایمان کن.
---------------------------
[FONT=arial]آقا جون اینجا داره بارون میاد صدای بارون رو میشنوم که به شیشه اتاقم میخوره مثل چشمای من که از دوری شما بارونیه :geryeh:
[FONT=arial]فقط دلم خیلی تنگه خیلی ...................
[SPOILER]
[/SPOILER][FONT=arial]
[FONT=arial]به قطره ی باران روی شیـشه نگا کردم
هــــوای بــودن در صـحــن و ســرا کردم
به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد
به پای شیشه نشسـتم رضا رضا کردم
[FONT=arial]هر دل بر آستان نگاه تو سر زده است
از خانه ات نرفته و در مستمر زده است
تا سالیان سال به پابوس آمده
هر آن دلی که با تو هماهنگ تر زده است
[FONT=arial]دلم هوای طواف دور مـرقـدش دارد
دلم هوای زیارت به مشهدش دارد
[FONT=arial]از این همه انزوا مردد شده ام
دیوانه رنگ زرد گنبد شده ام
امروز دلم حال کبوتر دارد
انگار که بیقرار مشهد شده ام
چقدر این تاپیک عالیه
دلم رو میبره مشهد توی اون صحن هایی که ادم خاطره داره از تنهایی و درد و دلاش با امام رضا
چه حس خوبی میبخشه و چه ارامشی و همچنین بی قراری که خودتو توی حرمش تجسم کنی
الان داره بارون میاد و من چقدر زیر بارون بودن رو دوس دارم اونم توی حرم امام رضا
یادمه هر وقت مشهد بودیم نم بارون میزد من میومد توی صحن و زیر بارون روبروی گنبد طلا........
چه لحظه ی فوق العاده ای
یا رضا:Gol:
تمام هفته رو منتظر سه شنبه میشم که این تاپیک باز بشه و من ...
آقا جان! مهم حضور جسمی در پیشگاه شما نیست.مهم اینه که حضور دل داشته باشیم.حالا چه فرقی میکنه که تهران باشیم یا مشهد !؟
آقا جان ! فقط ازتون میخوام منو برای خودتون تربیت کنید...
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی
بی پناهم خسته ام تنها به دادم می رسی
گرچه آهو نیستم اما پراز دلتنگیم
ضامن چشمان آهو ها به دادم می رسی
[spoiler]آقاجون به این وقت عزیز به این روز عزیز
یه گوشه چشمی ،فقط یه گوشه چشمی به ... کن [/spoiler]
آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی جمله ی حاجات مرا هم بده
زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟
بی قرارم خسته ام تنها به دادم میرسی؟
اقا خسته ام. . .
دلتنگم دلتنگ
دلم شکسته امام رضا
به نام خدا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
سه شنبه ...
چرا تلخ و بی حوصله ؟
سه شنبه ...
چرا این همه فاصله ؟
سه شنبه...
چه سنگین ! چه سرسخت ؛ فرسخ به فرسخ ! :Sham:
سه شنبه
خدا کوه را آفرید
آقا ... اینهمه فاصله رو چه کنیم ... ؟!
سلام آقا جون . آقا جون خیلی دوست دارم و ممنونم ازت به خاطر اتفاق دیشب
آخه دیشب تو کتابخونم دنبال یه کتاب میگشتم که لای اون کاغذی رو پیدا کردم که وقتی رفته بودیم مشهد پابوس آقا تو حرم گرفته بودیم ......
اون کاغذ زیارت اذن دخول بود ......
اصلا یه حالی شدم ......... کاغذ رو برداشتم و بعد از نماز نشستم زیارت رو خوندم .....انگار که روبروی حرم آقا ایستاده بودم :Moshtagh:
يا امام رضا(ع)
ديدم همه جا بر در وديوار حريمت
جاي ننوشته است گنهكار نيايد
زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها ، به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را ، به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی
پهنه آبی ترین دریا ، به دادم می رسی؟
ماه نورانی شب های سیاه عمر من
ماه من ، ای ماه من ، آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا ، به دادم می رسی؟
باز هم مشهد ، مسافرها ، هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد : آقا به دادم می رسی؟