همه آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرفدارترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما بچهها واجبترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما سیاهها بدبختترند و سفیدها برترند... البته تبعیضی در کارنیست . در کل همه آدمها با هم برابرند ، اما بعضیها برابرترند..
اگر دروغ رنگ داشت؛ هر روز شاید ؛ ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛ عاشقان سکوت شب را ویران میکردند
اگر براستی خواستن توانستن بود؛ محال نبود وصال ! و عاشقان که همیشه خواهانند؛ همیشه میتوانستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت؛ هیچ کس را توان ان نبود که قدمی بردارد ؛ تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ... و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود؛ چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛ و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم
اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛ با اولین خمیازه به خواب میرفتیم و هر عادت مکرر را در میان زندان حبس نمیکردیم
اگر خواب حقیقت داشت؛ همیشه خواب بودیم هیچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند؛ دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛ تا دیگران از سر جوانمردی ؛ بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند اما بی گمان صفا و سادگی میمرد .... اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود؛ همه کافر بودند ؛ و زندگی بی ارزشترین کالا یود ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید اگر عشق نبود؛ به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟ کدام لحظه نایاب را اندیشه میکردیم؟ و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟ آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....
اگر عشق نبود اگر کینه نبود؛ قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند
اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا آنگاه نمیدانم براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت؟
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم شاید از باغچه کوچک اندیشه مان گل روید ...
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش میره ازش لذت ببر چون برای همیشه دوام نخواهند داشت و اگر بد پیش میره نگران نباش چون باز هم برای همیشه دوام نخواهند داشت.
.
چيزي ساده تر از بزرگي نيست آري ساده بودن همانا بزرگ بودن است.
سعی کنیم در زندگی فرصت نیک را به بخت نیک مبدل کنیم
اگر خداوند آرزویی را در دلتان انداخت بدانید که توان بدست آوردن آن را در شما دیده است.
نصف ایمان را شکر و نصف دیگراش را صبر تشکیل می دهد
بزرگترین حسرت ها از دست دادن فرصت هاست....
دیشب غم دل به دل بگفتم بنهفت
چون صبح دمید دیگری هم میگفت
من بودم و دل سر مرا فاش که کرد؟
دیگر غم دل به دل نمیباید گفت:Moteajeb!:
دوستش دارم ..
بزرگيش را
سكوتش را
عظمتش را
ابهتش را
تنهاييش را
حكمتش را
صبرش را
و بودنش عادتيست مثل نفس كشيدن،
خــــــدا را ميگويم ..
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟؟؟
« عزیزم تا در فکر آنی که چه بخورم که حلق را خوش آید و چه بگویم که خلق را خوش آید،به مقصود نخواهی رسید »
همه آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرفدارترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما بچهها واجبترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما سیاهها بدبختترند و سفیدها برترند...
البته تبعیضی در کارنیست .
در کل همه آدمها با هم برابرند ، اما بعضیها برابرترند..
اگر دروغ رنگ داشت؛
هر روز شاید ؛ ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست
و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛
عاشقان سکوت شب را ویران میکردند
اگر براستی خواستن توانستن بود؛
محال نبود وصال !
و عاشقان که همیشه خواهانند؛
همیشه میتوانستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان ان نبود که قدمی بردارد ؛
تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم
اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان زندان حبس نمیکردیم
اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا یود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند
اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا
آنگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت؟
دکتر شریعتی
اگر میدانستید، یک محکوم به مرگ، چقدر در آرزوی بازگشت به زندگی است، آنگاه قدر روزهایی را که با غم و اندوه و نگرانی و بدخلقی میگذرانید، میدانستید.
بو علی سینا
به سرنوشت بگویید:
اسباب بازی هایش بی جان نیستند
آدمند
میشکنند
آرام تر ......
جبران خلیل جبران:
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری.
جبران خلیل جبران:
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.
جبران خلیل جبران:
اگر بکوشی و در پی نصیبی حتی برای خود باشی بدان که صالحی
جبران خلیل جبران:
در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید
جبران خلیل جبران:
درختان شعرهایی هستند که زمین بر آسمان می نویسد و ما آنها را بریده و از آنها کاغذ می سازیم
تا نادانی و تهی مغزی خویش را در آنها به نگارش درآوریم!
امیرالمومنین (علیه السلام): لا یجدُ عبداٌ طعم الایمانِ حتّی یترک الکذبَ هزلَهُ و جدُّهُ.
امیرالمومنین علی (علیه السلام):
بنده ی خدا تا دروغ را چه به شوخی و چه جدی ترک نکند طعم ایمان را نمی چشد.
منبع: کافی ج 2 ص 340
هیچوقت نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد
تبسم بعداز گریه ، از رنگین کمان بعداز باران هم زیباتر است . . .
چشمهایت را باز کن
تا بتوانی لحظه لحظه ی اعدام ثانیه ها را نظاره کنی
هجوم سایه های خیال،
سرابهای بی وقفه ی عشق،
منظره ای به تو میدهد
که میتوانی تنهایی مرابه خوبی ترسیم کنی ...!
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
انسان ها تنها موجودات روی زمین هستند که ادعا میکنند خدایی هست ولی تنها جاندارانی هستن که رفتارشون طوریه که انگار خدایی وجود نداره
:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
تويي که مرا در سقوط ميبيني تا کنون انديشيده اي شايد خود وارونه ايستاده اي ؟

گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم شاید از باغچه کوچک اندیشه مان گل روید ...
عشق را میشه توی دستای خسته پدر و توی چشمای نگران مادر دید نه در دستان یک غریبه.
پرسیدم دوست بهتر است یا برادر ؟ گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند .
عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق ..دکتر شریعتی
.
معبودم
متبرکم گردان به نامت
متبلورم گردان به عبادتت
متذکرم گردان به ذکرت
مرحمتم گردان به رحمتت
برای رسیدن ، خستگی را باید خسته کرد …
بعضی آدمها به عنوان نعمت وارد زندگیتان می شوند و یه عده دیگه به عنوان درس عبرت !
.
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه ؟
او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش میره ازش لذت ببر چون برای همیشه دوام نخواهند داشت و اگر بد پیش میره نگران نباش چون باز هم برای همیشه دوام نخواهند داشت.
.
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند
و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟…
زاهد گفت: مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم.
مالی بهتر از عقل و عبادتی مانند فکر نیست.
رسول اکرم(ص)
برترین توانگره وانهادن ارزوهاست.
امام علی(ع)