آیا حمله اعراب پس از پیامبر اسلام به ایران و روم شرقی ، حرکتی اسلامی بوده؟
تبهای اولیه
با سلام
اعراب پس از محمد به ایران و روم شرقی حمله کردند در حالی که از طرف این دو امپراطوری تهدید نشده بودند و این دو امپراطوری به آنها حمله نکرده بودند بلکه درگیر جنگ های بین یکدیگر بودند مگر اینکه بگوییم هم مرز بودن با امپراطوری های بزرگ به خودی خود یک تهدید است که این استدلال منطقی نیست. آیا این حرکت اعراب اسلامی بوده؟ آیا علی مخالفت کرده بود؟
با تشکر
در حالی که از طرف این دو امپراطوری تهدید نشده بودند و این دو امپراطوری به آنها حمله نکرده بودند بلکه درگیر جنگ های بین یکدیگر بودند
سلام شما بسیار خوب است ولی ای کاش به جای محمد به احترام مقدسات یک ملیارد مسلمان و مسلمانان کابر سایت از حضرت محمد استفاده می کردید
در جمله ای که بنده از فرمایشات شما انتخاب کرده ام ، اسلام از طرف این دو امپراطوری در معرض تهدید نبود.
اما ایا گزارشهای تاریخی این گفته شما را تایید می کند؟
برویم سراغ تاریخ
به این چند گزارش دفت کنید
1. جنگ موته : درسال هشتم جنگی بین مسلمانان و رومیان اتفاق افتاد که در اکثر منابع تاریخی آمده است همان جنگی که جعفر بن ابی طالب علیه السلام به شهادت رسید
ابن خلدون می گوید:
آنگاه در سال هشتم هجرى پيامبر (ص) سپاه خود را به شام فرستاد و اين غزوه موته بود
پيامبر (ص) زيد بن حارثه را بر آنان امير كرد و گفت كه اگر زيد كشته شد، جعفر و پس از او عبد الله بن رواحه. سپاه اسلام، به معان از سرزمين شام رسيد و قيصر در مآب از سرزمين بلقاء باسپاهى رومى فرود آمد(1)
2. غزوه تبوک: حمتا اسم عزوه تبوک را شنیده اید ، این جنگی است که در زمان خود پیامبر صلی الله علیه واله و سلم اتفاق افتاد ، بین روم و اسلام بود و علت غزوه در منابع چنین آمده است:
سبب اين غزوه اين بود كه هرقل چنين نمود كه خود آهنگ پيامبر را دارد. پس پيامبر فرمود براى غزوه روم آماده شويد(2)
3.جیش اسامه : پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در اخرین روزهای حیاتشان سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید به سوی روم فرستاد بایدگفت خطر جدى بود و به همين علت رسول اكرم صلى الله و عليه و اله در آخرين روزهاى زندگى ، در اواخر ماه محرم سال يازدهم هجرى ، پيش از آن كه در بستر بيمارى افتد ، سپاهى عظيم به فرماندهى اسامة بن زيد براى گسيل بدان ناحيه فراهم آورد(3)
پس اینکه گفته اید روم اسلام را تهدید نمی کرد سخن درستی نمی باشد و تاریخ نشان می دهد که حتی در زمان خود رسول الله علیه واله وسلم جنگهای بین اسلام و روم در گرفت و روم تهدید بزرگی برای اسلام بود در در صدد حمله به اسلام بود
1.تاريخ ابن خلدون/ترجمه متن ج1 ص : 260
2. آفرينش وتاريخ/ترجمه،ج2،ص:714
3.الكامل فى التاريخ ، ج 2 ، ص 318 و تاريخ الامم و الملوك ،ص 225.سیره ابن هشام: ج 2، ص142
اما تهدید ساسانیان برای مسلمانان
در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم عده ای از اعراب به دلیل منافع دنیوی اسلام آوردند ، بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم آنان از اسلام برگشته و به قبایل رده معروف شدند، در زمان ابابکر اینان به مدینه حمله کرده و نزدیک بود مدینه تصرف کنند ، با مقابله جانانه مسلمانان بعضی از این قبایل به عراق عقب نشینی کردند و در عراق با مسلمانان درگیرشدند ساسانیان از این گروه حمایت کردند که در نهایت به جنگ ساسانیان به مسلمانان انجامید
دکتر زرینکوب در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام بیان می نماید :
« سبب آمدن خالد بن ولید به عراق چنانکه از تامّل در قــرائـن برمیـاید تنبیه اعـراب عراق و هم پــیمانان اهل ردّه بــوده است لکن ناچار منتهی به تصادم با لشکریان ایران شده و جنگها و فتح های اسلام از آن میان پدید آمده است. »(1)
در کتاب ایران باستان نیز به این نکته اشاره شده که : «در سال دوازدهم هجرت ابوبکر ، خالد بن ولید را جهت تعقیب اهل رده که به میان رودان گریخته بودند به آن سرزمین روانه کرد و خالد هم دولت حیره را شکست داده وآنجا را متصرف شد به این ترتیب بود که جنگهای ایران و اعراب شروع شد ....و ابوبکر به خالد سفارش اکید کرده بود که از در گیری با ایران بپرهیزد» (2)
پس هم روم و هم ساسانیان نه تنها اسلام را تهدید کرده بودند بلکه وارد جنگ هم شده بودند
1. دکتر زیرینکوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ص295
2.ایران باستان ج 2ص236
با سلاماعراب پس از محمد به ایران و روم شرقی حمله کردند در حالی که از طرف این دو امپراطوری تهدید نشده بودند و این دو امپراطوری به آنها حمله نکرده بودند بلکه درگیر جنگ های بین یکدیگر بودند مگر اینکه بگوییم هم مرز بودن با امپراطوری های بزرگ به خودی خود یک تهدید است که این استدلال منطقی نیست. آیا این حرکت اعراب اسلامی بوده؟ آیا علی مخالفت کرده بود؟
با تشکر
[=arial]پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) هیچ جنگی که بدون تهدید باشه رو انجام ندادند یعنی همیشه دشمنان اسلام مسلمانان را تهدید و یاغارت میکردند و پیامبر اسلام(ص)مجبور به لشکر کشی میشد.اما حمله عمربن خطاب دلیل شرعی نداشته بلکه خلاف اسلام عمل کرده کشتار وقتل عام به راه انداخته که هنوز هم اسلام را به نام دین قتل و غارت [=arial]یاد میکنند.
اما اعتراض به عمربن خطاب حضرت علی همان شرکت نکردن در جنگ هایش بود(حضرت علی(ع)در هیچ یک از جنگ های اانها شرکت نکرده است)
البته فکر کنم بیشتر به خاطر عثمانی می باشد که برچسب جنگ به اسلام می زنند.
هر چند موضع حضرت علی می تواند خیلی چیزها را مشخص کند.
سلام شما بسیار خوب است ولی ای کاش به جای محمد به احترام مقدسات یک ملیارد مسلمان و مسلمانان کابر سایت از حضرت محمد استفاده می کردید
قران کریم در بیشتر جاها آن حضرت را یا ایهاالرسول ،یا ایهالنبی و یا ایهالمزمل..... خطاب کرده و تنها در دو موردی گریزناپزیر بوده نام ایشان را آورده ،پس بهتر است بگوییم نبی اکرم یا پیامبر گرامی
اعراب پس از محمد به ایران و روم شرقی حمله کردند در حالی که از طرف این دو امپراطوری تهدید نشده بودند و این دو امپراطوری به آنها حمله نکرده بودند بلکه درگیر جنگ های بین یکدیگر بودند مگر اینکه بگوییم هم مرز بودن با امپراطوری های بزرگ به خودی خود یک تهدید است که این استدلال منطقی نیست. آیا این حرکت اعراب اسلامی بوده؟ آیا علی مخالفت کرده بود؟
این سخن کاملا بی اساس است.مسمانان در جنگ تبوک از سرزمین خود در برابر یورش روم دفاع کردند.و خسروپرویز پس از نامه نگاری پیامبر به او قصد قتل و یا بازداشت پیامبر را داشت.
اما داستان یورش اعراب تا انجا که من از نهج برداشت کردم این بود که عمر پایتخت حجاز را از مکه به کوفه منتقل کرد ،علی رقم اینکه علی (ع) به او هشدار داده بود که این کار به اختلاف مرزی با ایرانیان میانجامد.حد فاصل کوفه و تیسفون 30 کیلومتر مربع میباشد و این خوشایند ساسانیان نبود.لذا یزدگرد قصد بیرون راندن و یا تسخیر حجاز را کرد.از نامه نگاریهای میان عمر و علی(ع) چنین برمیاید که علی پیشنهاد پیشدستی در حمله را به عمر داد تا آیین اسلام حفظ شود.اینجا بود که عمر این جمله معروف را به زبان راند لولا علي لهلك عمر
البته فکر کنم بیشتر به خاطر عثمانی می باشد که برچسب جنگ به اسلام می زنند.
هر چند موضع حضرت علی می تواند خیلی چیزها را مشخص کند.
[=arial]هر دو مورد موثر بوده ولی به قول بعضی ها جناب عمربن خطاب خلیفه پیامبر بوده و رفتار خلیفه مسلمین بیشتر از شاهان سنی تاثیر داره.
با درود
براستی جای تاسف هست که یک ایرانی از قتل -تجاوز ایرانی ها توسط اعراب حمایت می کند و برای آن دلیل می تراشه. چطور می تونی از یه فرهنگ منحط و وحشی که زنان ایرانی رو در بازار برده فروشان می فروختن و جنایت ها در خاک ایران کردند حمایت کنید. واقعا شرم بر شما باد.
برید قدری مطالعه کنید. برید بخونید در جنگ طبرستان چه افرادی پیش قراول سپاه عمر بودند.
درد ما از عرب نیست درد ما از ایرانی های نادان هست که از عرب هم بدتر هستند.
براستی جای تاسف هست که یک ایرانی از قتل -تجاوز ایرانی ها توسط اعراب حمایت می کند و برای آن دلیل می تراشه. چطور می تونی از یه فرهنگ منحط و وحشی که زنان ایرانی رو در بازار برده فروشان می فروختن و جنایت ها در خاک ایران کردند حمایت کنید. واقعا شرم بر شما باد.برید قدری مطالعه کنید. برید بخونید در جنگ طبرستان چه افرادی پیش قراول سپاه عمر بودند.
[=arial] اولا:من از عمر بن خطاب حمایت نکردم بلکه او را محکوم کردم.
[=arial]دوما:من مطلب شما رو گرفتم(منظور شما امام حسین و امام حسن بودند) که اگر ان 2 بزرگوار رو بشناسید بعید بنظر می اید انها جنایتی انجام داده باشند.
سوما:فرمانده خالد بن ولید بوده
چهارما:اصلا امامان ما در فتح اونها شرکت نداشتند. به این ادرس مراجعه کنید:. [=arial]احمد زمانی، حقایق پنهان، ص 117،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات، 1380. [=arial]در مورد علمایی که به این امر تصریح کردند پرداخته شده
[=arial]پنجما: راوی به احتمال قریب به یقین سیف بن عمر است که علمای اهل سنت وی را زندیق و دروغگو می دانند.
[=arial]ششما:شما که دم از وطن میزنی چرا به هم وطن های عرب ما توهین کردی؟؟!
من کی به هم وطن های عرب زبانم توهین کردم. منظور من اون عرب هایی بود که به خاک پاک ایران تجاوز وحشیانه کردن نه به خاطر دین چون اون موقعی که ایرانیان یکتا پرست بودند عرب وجود خارجی نداشت.
شما حاج شیخ عباس قمی رو می شناسید. یکی از افراد معتبر در مذهب شیعه. ببین در کتابش چی نوشته:
من کی به هم وطن های عرب زبانم توهین کردم. منظور من اون عرب هایی بود که به خاک پاک ایران تجاوز وحشیانه کردن نه به خاطر دین چون اون موقعی که ایرانیان یکتا پرست بودند عرب وجود خارجی نداشت.شما حاج شیخ عباس قمی رو می شناسید. یکی از افراد معتبر در مذهب شیعه. ببین در کتابش چی نوشته:
[=arial]1- شما وقتی عرب همه ی عرب ها رو شامل میشه مردم علم غیب ندارند که منظور شما را بفهمند .
2-از کجا معلوم امام حسین این سخن را فرموده باشند سندی در این روایت ندیدم .
3- اونقدر احادیث داریم مبنی بر برابری انسان ها تو کتب شیعه که این روایت طبق علم رجال کنار گذاشته میشه.
جناب آریوبرزن
اینکه این نقل قول به زبان عربی نوشته شده ثابت نمیکند که حسین (ع) چنین سخنی گفته باشد
شیخ عباس قمی 1 قرن پیش در قم زندگی میکرده.و حسین(ع) 14 قرن پیش در مدینه و مکه پس سخن این شیخ حجت نیست
در ثانی طبق روایات همسر حسین (ع) دختر یزدگرد ساسانی بوده و اگر صحت داشته باشد امامان پس از او از تبار ایرانی و عرب بوده اند،تا آنجا که من میدانم حسین (ع) از قبیله بنی هاشم بوده ،هرچند که این قبیله از تبار قریش است اما با دیگر قبایل قریش در ستیز بودند وپس قاعدتا نباید میگفت ما از تبار قریش هستیم.
چطور ممکن است که حسین چنین حرفی زده باشد در حالی که سلمان پارسی از نزدیک ترین یاران علی بوده و پیامبر اورا از اهل بیت میدانست
من کی به هم وطن های عرب زبانم توهین کردم. منظور من اون عرب هایی بود که به خاک پاک ایران تجاوز وحشیانه کردن نه به خاطر دین چون اون موقعی که ایرانیان یکتا پرست بودند عرب وجود خارجی نداشت.شما حاج شیخ عباس قمی رو می شناسید. یکی از افراد معتبر در مذهب شیعه. ببین در کتابش چی نوشته:
[=arial]می خواستم اطلاعات رو تکمیل کنم : (البته این حدیث نشون میده یا شما از سایتی برداشتید یا ...)بگذریم.
1- اقای عزیز در حقیقت حدیث از امام صادق است. نه امام حسین(که ساختگی بودن تصویر را ثابت می کند)زیرا از کنیه «ابی عبدالله»امده و کنیه هم امام صادق و امام حسین (ع) است که با توجه به اینکه راوی "ضریس بن عبدالملک" با امام صادق هم زمان بوده و امام صادق اصلا مقام و قدرتی نداشته اند بلکه توسط حکومت به شهادت رسیدند.
2- [=arial]دنباله حدیث نشان میدهد که دستور اسارت و بیگاری ایرانیان مربوط به رأی عمربن خطاب خلیفه دوّم مسلمانان میباشد که در زمان خلافت او جنگ میان اعراب و ایرانیان اتفاق افتاد، نه رأی امام صادق! چنانکه مینویسد: "سوءُ رأی الثانی فی الاعاجم ..." یعنی: رأی بد و ناشایست خلیفه دوّم درباره عجم ها ...". با وجود چنین صراحتی، نویسنده بی اطلاع گمان برده که این عنوان، دنباله حدیث امام صادق است و توّجه نداشته کتاب "سفینة البحار" در حکم فهرست "بحار الانوار" مجلسی است و عناوین "بحار الانوار" را در پی حدیث می آورد.
3-[=arial]پشت سر رأی خلیفه دوم، این عبارت آمده است که علی علیه السلام با این رأی مخالفت نمود و گفت: "پیامبر(ص) فرمود که اشخاص بزرگوار از هر قوم را گرامی دارید، هر چند با شما مخالفت کرده باشند و این ایرانیان مردمانی فرزانه و بزرگوارند که اظهار صلح به ما کردند و رغبت به اسلام نمودند و من برای رضای خدا از حقّ خود و بنی هاشم بخشی از این اسیران را آزاد ساختم.
4-[=arial]در پی همین حدیث، ذیل عنوان بالای صفحه "مدح العجم و ما یتعلق بهم" احادیثی چند در مدح ایرانیان آمده است.
[=arial]5-سند این روایت ضعیف است در حقیقت بعضی ها گفته اند این روایت را حکومت عثمانی در زمان جنگ با صفویه ساخته اند تا اختلافات قومی دامن بزنند.
والسلام من اتبع الهدی
سلام
دوستان بحث به انحراف كشيده نشه لطفا.
برداشت شخصي من اينه كه اگه پيامبر هم مهلت داشتن دير يا زود به ايران و روم و... حمله مي كردن چرا؟چون با يك نامه به پادشاه يك كشور كه مردم هدايت نميشن،همينطور اين دو حكومت اجازه فعاليت مبلغين مسلمان را نمي دادند بنابراين حمله به ايران و روم بخاطر آشنايي با اسلام و هدايت مردم ضرورت داشت.البته مي دانيم كه اكثر ايرانيان با آغوش باز اسلام رو پذيرفتندبراي مثال اصفهان درتمام تاريخ مقاوم ترين استان و منطقه در مقابل حمله بيگانگان بودو فتح اصفهان به معناي فتح بقيه مناطق ايران بود(جز طبرستان به دليل صعب العبور بودن) اما اصفهانيان دروازه شهر را به روي مسلمانان گشودند.البته اين را نبايد به فتوحات پيشين مسلمانان ربط داد چرا كه اصفهان در مقابل حتي چنگيزخون آشام و محمود غزنوي و... تا مدتها ايستادگي كرد.اما اينجا نه چرا؟ جوابش صد البته روشنه.
اما در اين حملات خرابي ها نيز به بار آمد چند دليل دارد،در زمان حكومت عمر بن خطاب حكومت در دست اهل سنت بود وطبعا برداشت ها و تعابير و تفاسير خاص ايشان كه باعث آن خرابي ها شد و نبايد اينها را به اسلام ناب ربط دادمثلا سوزاندن كتابخانه ها مطابق احاديثي چون حكمت را بياب حتي در چين و..... غلط بود وجالبه كه بعدا به اين اشتباهات خويش پي بردند.واين حديث در مورد اما حسين(ع)مشخصه كه درست نيست چون امام حسين(ع)خود داماد ما ايرانيان است ودر زمان امام علي(ع) هم روزي در يكي از سخنراني هايشان يكي از منافقين وارد شد و زماني كه ديد چه مقدار ايراني در اطراف ايشان نشسته به امام اعتراض نمود و گفت اين سرخ رويان را چرا دور خود جمع نموده اي كه امام از فرط عصبانيت خشمگين شدند و جوابي دندان شكن دادند:اگر روزي شما برايشان شمشير كشيديد تا مسلمان شوند روزي آنها بر شما شمشير مي كشند تا مسلمان شويد(نقل به مضمون)از اين دست روايات در مورد ايرانيان از 14معصوم زياد است.اينهم در جواب آريو برزن خان.:khandeh!:
من کی به هم وطن های عرب زبانم توهین کردم. منظور من اون عرب هایی بود که به خاک پاک ایران تجاوز وحشیانه کردن نه به خاطر دین چون اون موقعی که ایرانیان یکتا پرست بودند عرب وجود خارجی نداشت.شما حاج شیخ عباس قمی رو می شناسید. یکی از افراد معتبر در مذهب شیعه. ببین در کتابش چی نوشته:
بسم الله الرحمن الرحيم
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِكَ
ترجمة تحريف شدهاي كه به عنوان ترجمه حديث منسوب به امام حسين(عليهالسلام) در دهة محرم سال 1432 هـ . ق در بازار تهران پخش شده با اين عبارت تايپ شده بود:
***
ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايرانيها هستند. روشن است كه هر عربي از هر ايراني بهتر و بالاتر و هر ايراني از دشمنان ما هم بدتر است. ايرانيها را بايد دستگير كرد و به مدينه آورد، زنانشان را بفروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت. (حسين بن علي، امام سوم شيعيان، سفينه البحار و مدينه الاحكام و الآثار نوشتة حاج شيخ عباس قمي، صفحة 164، چاپ دو جلدي سنگي)
***
اين در حالي است كه اصل حديث از امام صادق(عليهالسلام) است، نه امام حسين(عليهالسلام)!
اين حديث كه محدث قمي آن را در سفينه البحار در مادّة «عجم» آورده، در بحارالانوار علامه مجلسي جلد 64، ص 176 ـ كتاب الايمان والكفر، باب «اصناف الناس في الايمان» حديث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسي آن را از كتاب «معاني الاخبار» شيخ صدوق ص 403 نقل كرده است.
ولي حديث با سندي كه در ذيل ميآيد از امام صادق(عليهالسلام) نقل شده نه از امام حسين(عليهالسلام).
اين اولين تحريف و دروغ در نقل حديث مذكور است.
سند حديث از اين قرار است:
شيخ صدوق حديث را با اين سند از پدرش نقل ميكند: عن سعد، عن سلمه بن الخطّاب، عن الحسن بن يوسف، عن عثمان بن جبلّه، عن ضريس بن عبدالملك قال: سمعتُ ابا عبدالله(عليهالسلام) يقول: نحن قريش، و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم.[1]
تمام حديث با سند مذكور همين است كه نقل شد و يك كلمه اضافه بر آنچه نقل شد در سه كتاب مذكور ديده نميشود.
قبل از هر بحثي دربارة مضمون و دلالت حديث فوق، استناد به اين سخن به عنوان سخن امام(عليهالسلام)، مترتب بر اين است كه حديث ياد شده از اعتبار سندي برخوردار باشد.
در حالي كه بنا بر تحقيقي كه در كتب رجال دربارة سند حديث به عمل آمد هر چند راوي اصلي حديث، (ضريس بن عبدالملك، از اصحاب امام صادق(عليهالسلام)) موثق شمرده شده، ولي بعضي از رجال سند حديث تضعيف شدهاند و بعض ديگر توثيق ندارند. در حالي كه حديث معتبر حديثي است كه تمام سلسلة روات آن، لااقل توثيق داشته باشند. در نتيجه از نظر علم رجال شناسی، حديث جزو احاديث ضعيف به شمار ميآيد.
بر فرض كه حديث را معتبر بدانيم! معناي حديث غير از آني است كه صاحب برگة منتشر شده، برداشت كرده و دروغهاي ديگري را نيز به آن اضافه كرده است!
محدث قمي بعد از نقل اين حديث، بيان و شرح مرحوم علامه مجلسي را ميآورد كه بدين شرح است:
«و شيعتنا العرب» اي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و ان كان عجماً، والعجم المذموم من كان عدوّنا وان كان عرباً.
ترجمة آن چنين است: اينكه امام صادق(عليهالسلام) فرمودهاند: «وشيعتنا العرب» (شيعيان ما عرباند) يعني عرب ممدوح و تعريف شده آن دسته از اعراباند كه شيعة ما باشند اگر چه عجم يعني غير عرب باشند. واینکه فرموده اند : « وعدونا العجم » ( دشمنان ما عجم اند ) یعنی عجم مذمّت شده، كسي است كه دشمن ما باشد اگر چه عرب باشد.
بعد از اين عبارت، محدث قمي، نظر عمر بن الخطاب را نسبت به ايرانيها (فارسها) تحت عنوان «سوءُ رأيِ الثاني فِي الأعاجم» نقل ميكند با اين عبارت:
لمّا ورد سَبيُّ الفُرسْ الي المدينة أرادَ الثّاني أنْ يبيعَ النّساء وأنْ يَجْعلَ الرّجالَ عبيد العرب و عَزَم عَلي أنْ يَحْمِلَ العليل والضّعيف والشّيخ الكبير في الطّواف و حَوْلَ البيت علي ظهورهم، فقال اميرالمؤمنين(عليهالسلام): اِنّ النّبي (صليالله عليه وآله وسلم) قال: اكرمُوا كريمَ قومٍ وإنْ خالفوكم وهؤلاء الفُرس حُكماءٌکرماء فقد ألْقوا إلينا السّلام ورَغَبوا في الإسلام وقد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّي و حَقّ بني هاشم ... الخ.
ترجمه: وقتي اسراء فارسي زبان (ايرانيان) را به مدينه آوردند، دوّمي (عمر بن الخطاب) خواست زنهاي آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصميم گرفت افراد معلول و ناتوان و پيرمرد را در طواف و اطراف بيت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ايرانيانِ به بردگي گرفته شده) كند.
اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليهالسلام) فرمود: به راستي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: كريم هر قومي را احترام كرده، گرامي داريد هر چند با شما مخالف باشند، اين در حالي است كه ايرانيان مرداني حكيم و دانشمند و انسانهايي با شخصيت و با كرامتاند، آنها بر ما سلام كرده و درود فرستاده و ميل به اسلام پيدا كردهاند. و من سهم غنيمت خودم و حق بنيهاشم از آنها را، براي خوشنودي خدا آزاد كردم!!
ملاحظه ميكنيد: آنچه در نوشتة تايپ شده در مورد ايرانيها به امام حسين(عليهالسلام) نسبت داده شده! رأي و نظر عمر بن الخطاب است كه خواسته زنهاي آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد! و امام اميرالمؤمنين(عليهالسلام) با او مخالفت كرده و ايرانيها را مردماني دانشمند و حكيم و افرادي باكرامت و شخصيت ميشمارد و آنها را شايسته احترام ميانگارد.
و صاحب برگه چاپ شده، با غرض ايجاد بغض و كينه در ايرانيان نسبت به امام حسين(عليهالسلام)، اولاً حديث امام صادق(عليهالسلام) را ـ كه مقصود از آن را توضيح خواهيم داد ـ به دروغ به امام حسين(عليهالسلام) نسبت ميدهد و ثانياً رأي و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمة سخن آن حضرت ترجمه ميكند و روشن است كه اين اقدام، خيانت و دروغي آشكار است.
و اما مقصود امام صادق(عليهالسلام) از آن سخن كه: « ما قريش هستيم، و شيعيان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند» ؛ زماني روشن ميشود كه تحقيقي در معناي كلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشيم و با ملاحظة ساير سخنان اميرالمؤمنين و امام صادق(عليهماالسلام) در مورد عجم و مخصوصاً ايرانيها به مقصود آن حضرت در اين حديث، پي ببريم:
در لغت عرب از جملة معاني كلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: كسي كه فصيح سخن بگويد، خالص باشد، صاف و يك دست باشد[2] لكنت زبان نداشته باشد و مقصود ديگري را خوب فهميده و به ديگران منتقل كند.
و معناي عجم و عجمي عبارت است از: غير عرب، كسي كه نتواند فصيح سخن بگويد چه عرب باشد چه غير عرب ، فرد كاملاً بياطلاع و كسي كه منكر حقيقتي شود و اعجم به كسي گويند كه: لال، زبان بسته، گنگ يا بيعقل باشد.[3]
با توجه به آنچه در كتب لغت دربارة معناي اين دو واژه (عرب و عجم) ذكر گرديد، مقصود امام صادق(عليهالسلام) از حديث فوق چنين ميشود:
ما قريش هستيم، يعني باشخصيّتترين، فهميدهترين، خالصترين و خوش لهجهترين مردم هستيم، چرا كه قريش برترين نژاد در ميان نژادهاي مختلف عرب، و بنيهاشم برترينِ قريش و ائمه اطهار عليهمالسلام برترين بنيهاشم بودند. سپس ميفرمايد:
شيعيان ما عرب، يعني افراد صاف، خالص و بيغل و غش هستند، فصيح سخن گفته، مقصود ما اهل بيت عليهمالسلام را خوب فهميده و هنگام تفهيم به ديگران با بياني فصيح و سخني شيوا مقصود ما را به ديگران منتقل ميكنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و دشمنان ما عجم، يعني: افراد بياطلاع از مباني فكري ما اهل بيت و انسانهاي بيعقلي هستند كه حقايق را منكر شده، با ما كه براي هدايت و سعادت بشر آمدهايم دشمني كرده، مقصود ما را نميفهمند و هنگام انتقال به ديگران، سخن ما را به راستي و درستي با لهجهاي فصيح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نميكنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و اين معنا براي سخن امام صادق(عليهالسلام)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نيز مطابقت دارد. زيرا در عصر خود امامان عليهمالسلام، تمام كساني كه با آنها دشمني كرده و عاقبت مسمومشان كردند و به شهادت رساندند، همگي انسانهاي نفهم و بيشعور از نژاد عرب بودند كه منكر مقام و شخصيت امامان عليهمالسلام بودند.
اين در حالي است كه هيچ يك از عجم، از جمله ايرانيها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالتي نداشتند. هم چنان كه همة اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلكه در ميان نژادهاي مختلف عرب شيعيان فراواني بودند كه داراي فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشكال مختلف به آن بزرگواران اظهار ميكردند. از سوي ديگر، در ميان عجمها چه ايراني و چه غير ايراني، شيعيان مخلص، فهميده و بيغلّ و غشي بوده و هستند كه ارادت خويش را در تمام عرصهها به امامان دوازده گانة شيعه اظهار ميكردند و در رأس همة آنها سلمان فارسي است كه قلّة ده درجة ايمان را فتح كرده و به بهترين و برترين محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خويش اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليهالسلام) و فرزندان معصومش عليهمالسلام دست يافت و افتخار بزرگي براي ايرانيان آفريد.
از اين گذشته، در سخنان ديگر امام صادق(عليهالسلام) و پدران گرامياش مطالبي به چشم ميخورد كه شاهد معناي خاصي است كه ما با استفاده از موارد كاربرد كلمه (عرب و عجم) در لغت، براي حديث امام صادق(عليهالسلام) بيان كرديم. از جمله آن سخنان، فرمايش اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بود كه در سطوري قبل از اين اشاره شد. و محدث قمي نيز در سفينه البحار خود بعد از نقل حديث فوق، آن را ذكر ميكند.
مورد ديگر فرمايش امام صادق(عليهالسلام) در تفسير اين آيه است:
خداوند ميفرمايد:
«ولو نزّلنا علي بعض الأعجمين. فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين»[4] يعني: اگر ما قرآن را بر بعضي از عجمها (غير عربها) نازل ميكرديم و او آن را بر اعراب قرائت ميكرد، به آن ايمان نميآوردند.
امام صادق(عليهالسلام) در تفسير اين آيه ميفرمايند:
لو نزل القرآن علي العجم ما آمنت به العرب وقد نزل علي العرب فآمنت به العجم فهذه فضيلة العجم.[5]
اگر قرآن بر عجم (غير عرب) نازل ميشد، عرب به آن ايمان نميآورد در حالي كه، بر عرب (پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله) نازل شد، عجم به آن ايمان آوردند، پس اين فضيلتي است براي عجم.
و اين حديثي است كه محدّث قمي آن را در كتاب سفينه البحار خود، قبل از آن حديث، نقل كرده، حال چگونه ممكن است امام صادقي كه اينگونه براي عجم از جمله ايرانيان، فضيلت قائل است، در حديث بعد ايرانيان را دشمنان خود بشمارد؟!
همچنان كه محدث قمي در همان كتاب در يك صفحه بعد حديثي را از فرزند عمر روايت ميكند كه رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود: در عالم رؤيا گوسفندان سياهي را ديدم كه گوسفندان سفيد زيادي داخل آنان شدهاند. اصحاب گفتند: چه تعبيري براي آن داريد اي رسول خدا؟
فرمود: العجم يشركونكم في دينكم و انسابكم.
گروهي از عجم (ايرانيان) هستند كه در آئين و نژاد با شما شريك ميشوند.
اصحاب گفتند: عجم با ما در آئین ونژاد شريك ميشود، اي رسول خدا؟!
فرمود: لوكان الايمان معلّقاً بالثريّا لناله رجال من العجم.
اگر ايمان در ثريّا بود، مرداني از عجم (ايراني) به آن دست مييافتند.[6]
آيا ايرانياني كه اينگونه و تا اين حد مورد تعريف و ستايش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم قرار ميگيرند، چگونه فرزند و وصيّ ششم او امام صادق عليه السلام (يا به تعبير صاحب برگه منتشر شده امام حسين عليه السلام!) آنها را دشمنان خود ميشمارد؟!
علاوه بر اين امام صادق عليهالسلام خليفة آن خدايي است كه همه بندگانش را با يك چشم نگريسته و گراميترين آنها را با تقواترين آنان ميشمارد، آن جا كه ميفرمايد:
يا أيُّها الناس إنّا جَعَلْناكُم مِنْ ذَكَرٍ واُنثي و جَعَلْناكم شُعوباً وقبائلَ لِتعارَفوُا إنّ اكرَمَكُم عِندَاللهِ أتْقاكُم إنّ الله عليمٌ خبير.[7]
اي مردم، ما شما را از جنس مرد و زن آفريديم، و شما را تيرهها و قبيلههاي مختلف قرار داديم، تا يكديگر را بشناسيد، به راستي كه گراميترين شما نزد خدا باتقواترين شماست، همانا خداوند دانا و آگاه است.
چگونه ممكن است، امام صادقي كه خليفه چنين خدايي است تمام عرب را بي هيچ قيد و شرطي شيعه خود بداند و تمام عجم را دشمن خود بداند؟!
بنابراين با توجه به موارد كاربرد كلمة (عرب و عجم) در لغت عرب و همچنين آيات و رواياتي كه بخشي از آن از نظر خواننده گرامي گذشت، ظاهر حديث ياد شده مقصود نيست بلكه مقصود امام عليهالسلام از حديثي كه دستاويز صاحب برگه قرار گرفته است، همان است كه در سطوري قبل از اين، بدان اشاره شد.
از خداوند خواستاريم كه همة ما را از شيعيان و عزاداران مخلص ابا عبدالله الحسين(عليهالسلام) قرار دهد و روز به روز بر معرفت و محبت و اطاعت ما نسبت به آن امام پاك و معصوم بيافزايد.
و آنان كه سعيشان بر قطع ارتباط شيعيان مخصوصاً ايرانيان، با آن مولاي مهربان است، چنانچه قابل هدايت نيستند، نسلشان را قطع و ريشة آنان را بسوزاند. انشاء الله
نویسنده و محقق مقاله : محمد حسین یوسفی
اسناد:
[1] . سفينة البحار، ج 6، ص 165، چاپ جديد هفت جلدي.
[2] . براي دست يافتن به معاني ياد شده مراجعه شود به: المنجد، ص 495؛ فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 969.
[3] . مراجعه شود به: فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 956، 957؛ فرهنگ معين، ج 2، ص 2287.
[4] . سورة شعراء، آية 198 ـ 199.
[5] . سفينة البحار، ج 6، ص 165، چاپ جديد هفت جلدي.
[6] . سفينة البحار، ج 6، ص 166، چاپ جديد هفت جلدي مادة (عجم).
[7] . سورة حجرات، آية 13.
برداشت شخصي من اينه كه اگه پيامبر هم مهلت داشتن دير يا زود به ايران و روم و... حمله مي كردن چرا؟چون با يك نامه به پادشاه يك كشور كه مردم هدايت نميشن،همينطور اين دو حكومت اجازه فعاليت مبلغين مسلمان را نمي دادند بنابراين حمله به ايران و روم بخاطر آشنايي با اسلام و هدايت مردم ضرورت داشت.
[=verdana] بله اگر ولی معصوم هیچ راهی جز حمله برای رساندن اسلام به ان کشور نداشته باشد می تواند حمله کند اما فقط ولی معصوم
برداشت شخصي من اينه كه اگه پيامبر هم مهلت داشتن دير يا زود به ايران و روم و... حمله مي كردن چرا؟چون با يك نامه به پادشاه يك كشور كه مردم هدايت نميشن،همينطور اين دو حكومت اجازه فعاليت مبلغين مسلمان را نمي دادند بنابراين حمله به ايران و روم بخاطر آشنايي با اسلام و هدايت مردم ضرورت داشت
برداشت شخصی من هم این است که اگر شما جای عمر بودید روی چنگیز و هیتلر را سفید و روی پیامبر را سیاه میکردید
اما در اين حملات خرابي ها نيز به بار آمد چند دليل دارد،در زمان حكومت عمر بن خطاب حكومت در دست اهل سنت بود وطبعا برداشت ها و تعابير و تفاسير خاص ايشان كه باعث آن خرابي ها شد و نبايد اينها را به اسلام ناب ربط دادمثلا سوزاندن كتابخانه ها مطابق احاديثي چون حكمت را بياب حتي در چين و..... غلط بود
عمق جهل شما به تاریخ را از این جمله میشود فهمید .شما که ازتاریخ و چگونگی پیدایش شیعه و سنی و چیزی نمیدانید چرا اظهار نظر میکنید؟
برداشت شخصی من هم این است که اگر شما جای عمر بودید روی چنگیز و هیتلر را سفید و روی پیامبر را سیاه میکردیدميشه بگيد چرا؟من نميگم هر كسي مسلمان نشد از دم بكشيدكه. فقط در مواقع ضروري كه نميشه ونمي گذارند پيام اسلام رو رسوندجنگ ضروريه.
اين جنگ ها مورد تاييد امير المومنين بود وحضور برخي از اصحاب خاص پيامبر چون عمار ومالك اشتر اين موضوع را تاييد مي كند و البته امام علي هر گاه كه لازم بود به اصحابشان اجازه دخالت وحضور در جنگ نمي دادند.در ضمن چرا فقط ولي معصوم؟وقتي امير المومنين جنگ هاي ابوبكر و عمر را تاييد و حتي مشاوره مي دادند.چرا فقط ولي معصوم اجازه فتوحات را دارد؟نظر شما يعني اين كه در دوران غيبت مردمي كه به راه هاي ديگر چون اعزام مبلغ و رسانه و.....توسط حكومتشون محروم شدند ،نبايد هدايت شوند!!! اين از نظر عقلي هم مشكل داره چه رسد به شرعي.مثلا الان با وجود رسانه ها به جنگ نيازي نيست
شما بريد ببينيد فتوحات مسلمانان با چه آدابي انجام ميشد بعد سخن از هيتلر و چنگيز بگوييد.وقتي سلمان فارسي در فتح مدائن شركت ميكند آن هم با سخناني حماسي و پرشور چه مي توان گفت؟اين فتوحات در زمان عمربن خطاب بود.
اما در زمان عثمان كه رويه حكومت وفتوحات تغيير يافت كم كم قتل و غارت جاي آن نشست نه امير المومنين مشاوره مي دادندونه ياران در اين جنگ ها شركت نكردند جز جنگ هاي اوليه دوران عثمان كه مطابق سنن اسلامي بود.
عمق جهل شما به تاریخ را از این جمله میشود فهمید .شما که ازتاریخ و چگونگی پیدایش شیعه و سنی و چیزی نمیدانید چرا اظهار نظر میکنید؟
خوب بله من چندان از تاريخ اطلاع ندارم شما منو روشن كن نسبت به اين قضيه.لطفا!!!!!!خواهشا!!!!!!!.اگه حرفم اشتباهه قبول.اما دوست دارم دليلشو بدونم.
اما اشتباه من فكر مي كنم درجايي بود كه گفتم بيشتر ايرانيان اسلام را با آغوشي باز پذيرفتند آنهم شايد.
واقعا جای تاسف هست. نمی دونم این جواب ها از روی جهل و نا آگاهی هست یا از روی غرض ورزی با ایران و ایرانی.
برداران عزیز ایرانیان آن زمانی که اعراب در جهل و نا آگاهی و در جاهلیت بودند، برای حیوانات قوانین داشتند - چه برسد برای انسان ها. قوانین متمدنی که اروپاییان پس از قرن ها به اون دست پیدا کردند. ایرانیان یکتا پرست بودند. عرب ها بی خود کردند که آیین کثیفشان رو بخواهد به ایرانیان تحمیل کنند. در زمانیکه خسرو پرویز پادشاه ایران بود حتی نامه محمد رو باز نکرد و گفت اعتقادی به الله شما نداریم و نامه رو پاره کردند. چرا در زمانیکه خسرو پرویز بود جرات نکردند به خاک پاک ایران تجاوز کنند. چون ایران در اوج قدرت بودند و اعراب مسلمان اگر حمله می کردند تکه و پاره می شدند. وقتی خسرو پرویز از این جهان رفت. در ایران آشوب شد و چندین پادشاه عوض شد و اوضاع ایران به هم ریخت و این اعراب کثیف به خاک ایران تجاوز کردند.
این جفنگیات و لات و علات ها رو نگویید که ایرانیان با آغوش باز اسلام رو پذیرفتند. اسلام با زور شمشیر و تجاوز به ایرانیان تحمیل شد. ایرانیان تا آخرین نفش با اعراب مسلمان جنگیدند و رشادت ها و دلاور های بسیاری از خود نشان دادند.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد:
“فاتحان، گریختگان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری به اندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.
شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.”
پس از تسلط اعراب در حمله به سییستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند، به طوریکه ربیع ابن زیاد (سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند).
و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار (یک میلیون) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز.”یادمان نرود که تازیان از همان آغاز به زور اسلام آوردن، بچه باز بودند و همیشه جزء غنیمت ها طلب پسرهای قشنگ می کردند.
(کتاب تاریخ سیستان صفحه ۳۷، ۸۰ – کتاب تاریخ کامل جلد۱ صفحه ۳۰۷)
در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند؛ به طوریکه مغیره (سردار عرب) در این جنگ چشمش را از دست داد. مردم جنگیدند و پایمردی کردند و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود.”
(کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند به گونه ای که عبیدا (سردار عرب) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند.”
(کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه ۱۱۶ – کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۲۰۱۱)
در حمله به الیس جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به «رود خون» معروف گردید، در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان خالد ابن ولید سوگند یاد کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردد, «چندان از آنها بکشد که خون هاشان را در رودشان روان کند ».
و چون پارسیان مغلوب شدند به دستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند می آوردند و در رود گردن می زدند ». مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند، آرد کردند و کشتگان (پارسیان) در الیس هفتاد هزار تن بود.”
(کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ ۱۲۳)
در شوشتر مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند، خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند، خارها به دست و پای ایشان بنشست و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر، لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند.”
(کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه ۱۶)
در چالوس رویان، عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی) و رسیدگی به شکایات مردم دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند به طوری که در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند.”
(کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ – کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)
در حمله به سرخس، اعراب مسلمان همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر کشتند.”
(کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۲۰۸ و ۳۰۳)
در حمله به نیشابور، مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند به قتل و غارت مردم پرداختند، به طوری که آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند.”
(کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۸۲)
در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ به طوری که سردار عرب (سعید بن عاص) از وحشت نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری و مقاومت، سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت »،
مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم!. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود.”
(کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)
پس از فتح “استخر” (سالهای ۲۸ – ۳۰ هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم ”استخر” را محاصره کنند.
مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح “استخر” (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد به طوری که سوگند خورد که چندان بکشد از مردم ” استخر” که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختند پس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند “چهل هزار کشته ” بودند، بیرون از مجهولان.” (کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه ۱۳۵ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۶۳)
رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب، بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.” (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۱۵)
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان، حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز بعنوان خراج سالانه، با اعراب مهاجم صلح کردند.” (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲ – کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶، ۲۱۱۸ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۷۸ ,۱۷۹)
جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.
در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ ؛
سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می گوید:
“اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند و فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند، از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.”
باز هم سند و دلیل می خواهید. این همه جنایات رو می بینید و از اعراب مسلمان حمایت می کنید. واقعا جای تاسف و شرمساری داره. واقعا دیگه نمی دونم چی بگم.
ميشه بگيد چرا؟من نميگم هر كسي مسلمان نشد از دم بكشيدكه. فقط در مواقع ضروري كه نميشه ونمي گذارند پيام اسلام رو رسوندجنگ ضروريه.
اين جنگ ها مورد تاييد امير المومنين بود وحضور برخي از اصحاب خاص پيامبر چون عمار ومالك اشتر اين موضوع را تاييد مي كند و البته امام علي هر گاه كه لازم بود به اصحابشان اجازه دخالت وحضور در جنگ نمي دادند.
بحث در مورد پیدایش شیعه و سنی خارج از موضوع این تاپیک است و من وارد اون نمیشم.خودتان کمی جستجو کنید تا تا از مبداپدایش ای دو فرق اگاه شوید.
در اول این موضوع بنده با استناد به نهج البلاغه عرض کردم که علی(ع) جنگ با ایرانیان را پیشبینی کرد اما نه بدیل تبلیغ و گسترش اسلام بلکه بدیل تصمیم اشتباه عمر که به بروز چنگ انجامید.و در هیچ سند تاریخی نیامده که علی (ع) با جنگ موافق بود کما اینکه خود جنگ را تحریم کرد.
پیامبر گرامی حدود 50 جنگ در طول رسالت خود با مشرکین و کفار داشتند که همیگی انها در مدینه یا اطراف آن رخ داد،و هیچ جنگی در مکه که پایگاه شرک و کفر بود هرگز رخ نداد.این نشان از آن دارد که همه جنگهای پیامبر تدافعی بود و تنها مشرکین بودند که از مکه به مدینه یورش میبردند.در قران کریم هم در چند آیه ذکر شده که پیامبر رسالتی جز ابلاغ پیام خداوند ندارد و احدی را نباید بزور به گرویدن به دین وادار کرد.پس نباید انتظار داشت که اگر پیامبر طول عمر درازتری داشتند حتما اقدام به جنگ با سرزمینهای دیگر میکردند
تا آنجا که بنده از تاریخ میدانم اکثر ایرانیان تا قرنها پس از سلطه اعراب بر این سرزمین به آیین زردشتی اعتقاد داشتد و تنها در عهد صفوی بود که اسلام آیین رسمی کشور اعلام شد.لطفا خودتان مطالعه کنید چون بنده وقت و حوصله بیشتر برای توضیح دادن ندارم
[=arial]با سلام
[=arial]واقعا جای تاسف هست. نمی دونم این جواب ها از روی جهل و نا آگاهی هست یا از روی غرض ورزی با ایران و ایرانی.
[=arial]پاسخ های ما با استناد بود و کذب گفته شما را ثابت کردیم بهتر است راهی جز تعصب و لج بازی برگزینید.
رداران عزیز ایرانیان آن زمانی که اعراب در جهل و نا آگاهی و در جاهلیت بودند، برای حیوانات قوانین داشتند - چه برسد برای انسان ها. قوانین متمدنی که اروپاییان پس از قرن ها به اون دست پیدا کردند. ایرانیان یکتا پرست بودند
[=arial]احسنت.فرهنگ ایران مورد افتخار ماست ولی دلیل نمی شود شما همه را مثل هم بدانید.
عرب ها بی خود کردند که آیین کثیفشان رو بخواهد به ایرانیان تحمیل کنند.
[=arial]دوست عزیز هم وطن های ما زمانی مسلمان شدند که پسران و نوه ها و... امامان ما به ایران سفر کردند و با دلیل و استدلال اسلام را به اقشار جامعه رساندند در حقیقت کار عمربن خطاب مورد تائید ما نیست بلکه این کار،کار یک مسلمان نیست.
در زمانیکه خسرو پرویز پادشاه ایران بود حتی نامه محمد رو باز نکرد و گفت اعتقادی به الله شما نداریم و نامه رو پاره کردند. چرا در زمانیکه خسرو پرویز بود جرات نکردند به خاک پاک ایران تجاوز کنند. چون ایران در اوج قدرت بودند و اعراب مسلمان اگر حمله می کردند تکه و پاره می شدند. وقتی خسرو پرویز از این جهان رفت. در ایران آشوب شد و چندین پادشاه عوض شد و اوضاع ایران به هم ریخت و این اعراب کثیف به خاک ایران تجاوز کردند.
[=arial]خب،تعصب بی جا داشته خسرو پرویز زمانی نامه را پاره کرد که نام بسم الله دید و بقیه نامه را نخواند. اما اینکه جرات نداشتندو... صد در صد دروغ سپاهی که با 300 نفر چندین هزار نفر را شکست می دهد(جنگ بدر) می توانست خسرو پرویز را هم شکست دهد اما پیامبر ما خونریز نبود وگرنه اینکار را میکرد. من نمی دانم بین پیامبر و عمر فقط 2 سال فاصله داشته(خلافت ابوبکر) چطور در این حالا بگوییم 10 سال چندین پادشاه عوض شد؟؟
[=arial]اما این ها که گفتید از منابع اهل سنت است و به ما ربطی ندارد. ما به هیچ وجهه کار های عمر را تائید نمی کنیم و مثل شما (با عرض پوزش از اهل سنت عزیز) از عادات جاهلیت می دانیم .
آقای محمد حال شما خوبه عزیز سلامتی . کتاب دو قرن سکوت نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب منبع اهل سنت هست. تاریخ طبری منبع اهل سنت هست. یکم برو مطالعه کن
ایرانیان از طریق ائمه مسلمان شدند. حالت خوبه اکثر ایران تا زمان شاه اسماعیل صفوی سنی بود و با کشتار شاه اسماعیل تونست ایران رو از سنی به شیعه تغییر بده.
مثالی می زنم. الان در ایران دین غالب شیعه هست تصور کن رهبر طالبان و افراد مذهبی سنی در پاکستان ایرانیان شیعه را رافضی یعنی خارج شده از دین می خوانند و می گویند با کشتن هر شیعه به بهشت می روند. آیا درست هست که این رهبران سنی به رهبر ایران نامه بنویسند و بگویند مذهب ما حق هست و شما باطل پس اگر نمی خواهید به شما تجاوز شود باید مذهب ما رو قبول کنید در غیر این صورت کشور شما رو شخم می زنیم و به مردمان شما تجاوز می کنیم. آیا این استدلال درسته.
واقعا جای تاسف هست. نمی دونم این جواب ها از روی جهل و نا آگاهی هست یا از روی غرض ورزی با ایران و ایرانی.
سلام دوستان
عزيز ما هم ايراني هستيم و من پارسي.نه از جهل است ونه غرض ورزي.
برداران عزیز ایرانیان آن زمانی که اعراب در جهل و نا آگاهی و در جاهلیت بودند، برای حیوانات قوانین داشتند - چه برسد برای انسان ها. قوانین متمدنی که اروپاییان پس از قرن ها به اون دست پیدا کردند. ایرانیان یکتا پرست بودند. عرب ها بی خود کردند که آیین کثیفشان رو بخواهد به ایرانیان تحمیل کنند. در زمانیکه خسرو پرویز پادشاه ایران بود حتی نامه محمد رو باز نکرد و گفت اعتقادی به الله شما نداریم و نامه رو پاره کردند. چرا در زمانیکه خسرو پرویز بود جرات نکردند به خاک پاک ایران تجاوز کنند. چون ایران در اوج قدرت بودند و اعراب مسلمان اگر حمله می کردند تکه و پاره می شدند. وقتی خسرو پرویز از این جهان رفت. در ایران آشوب شد و چندین پادشاه عوض شد و اوضاع ایران به هم ریخت و این اعراب کثیف به خاک ایران تجاوز کردند.
ما هم به پيشينه بي نظيرمون افتخار مي كنيم.يعني چي آيين كثيف:Moteajeb!: .اسلام رو نمي شناسي عزيزم. عده اي از اعراب غلط هايي كردند چرا به اسلام ناب و شيعه ربطش مي دي!!!ما هم جهل ودنائت عده اي از عرب رو در آن زمان(وتا حدودي زمان حال)رو قبول داريم.اما اسلامي رو كه سلمان از بزرگان زرتشت قبول كنه ديگه جاي بحث نداره.
فتوحات از زمان ابوبكر شروع شد وتاشام پيش آمدند.و عمر دو سال نيم پس ازفوت پيامبر راس كار اومد.خسرو پرويز چند روز بعد از نامه پيامبر به دست پسرش به قتل رسيد.واين موضوع را خداوند به پيامبر گفت تا به فرستادگان پادشاه يمن كه از جانب خسروپرويز مامور دستگيري پيامبر بودند بگويد وبا اين پيشبيني ورسيدن خبر فوت خسرو پرويز پس از مدتي ايرانيان ساكن يمن مسلمان شدند.
این جفنگیات و لات و علات ها رو نگویید که ایرانیان با آغوش باز اسلام رو پذیرفتند. اسلام با زور شمشیر و تجاوز به ایرانیان تحمیل شد. ایرانیان تا آخرین نفش با اعراب مسلمان جنگیدند و رشادت ها و دلاور های بسیاری از خود نشان دادند.
ايرانيان نيز به دنبال فتوحات مسلمان نشدند بلكه با گذشت سالها و سده ها مسلمان شدند و شورش هاي زيادي بر ضد اعراب انجام دادند اين اما نشون ميده ايرانيان اسلام رو با عقل و خرد پذيرفتندمنظورم اين بود.و برخي از ايرانيان نيز در همان اوايل مسلمان شدند.اما مردم عامي چندان مقاومتي نكردند چون از حكومت ساساني ناراضي و از تحريفات زرتشت به تنگ آمده بودند.ضمنا حكومت طبقاتي ساسانيان هركسي را مي آزرد حكومتي كه مردم را به طبقاتي تقسيم كند و طبقات پايين داراي حقوقي كمتر و طبقات اشرافي حقوق زيادي داشتند خود باعث بروز نارضايتي و عدم مقاومت شد.ايران حتي در زمان خسروپرويز هم چندان قدرتمند نبود چون از روم شكست خورده بود وروميان از غرب و تركان از شمال به خاك ايران مي تاختند.
اما فتوحات در عصر عثمان ومخصوصا امويان ديگر رنگ و بوي اسلامي نداشت بلكه همانطور كه گفتين تبديل به قتل و غارت و برده داري(البته نه برده داري از منظراسلام كه برده به عضوي از خانواده تبديل مي شود و داراي حقوقي بلكه برده داري به شكل غير انساني و اسلامي وجهت بهره برداري نا مشروع) و سربريدن بر رودوآسياب وجز يك تن باقي نگذاشتن و ........ شد اما بسياري از اين قتل و غارت هاي به ناحق در زمان عثمان وامويان بود به حدي كه برخي سرداران وي مخالفت و كشته شدند امير المومنين نيز به شدت با وي مخالفت كردند مگر اوايل دوره وي كه فتوحات با آداب اسلامي اجرا مي شد البته در دوران خلفاي قبلي نيز تمام دستورات اسلام در مورد فتح يك شهر وكشور اجرا نمي شد اما تاحدود زيادي نسبت به دوران عثمان و امويان رعايت مي شد به خاطر همين مشاوره امام علي و حتي شركت ياران ايشان را در فتوحات شاهد بوديم.اما از زمان عثمان خير.ماليات يك ميليون كه هيچ به سي و سه ميليون هم رسيد دوره امويان هم كه منجر به چندين قيام مثل شعيبيه و....ودرنهايت عباسيان شد.اما شعار عباسيان الرضا من آل محمد بود اين نشون ميده ايرانيان مسلمان به اسلام حقيقي كه همانا پيروي ازآل محمد و اهل بيت بود ايمان وعلاقه داشتند.ودربرابر اسلام اموي و سني علاقه اي نداشتند وظلم اعراب مسلم است.
جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.
بله اعراب جنايات زيادي را باعث شدند اما اين دستور اسلام ناب وخواست،اهل بيت نبود.
نمي دونم منظورت از حمايت از اعراب مسلمان فقط در مورد تاريخ بود يا زمان حاضر و كمك ها به فلسطين و لبنان و سوريه و..نيز هست.اما از آن جا كه بحث مربوط به تاريخ است بايد بگويم من از جنايات اعراب حمايت نمي كنم.
نه بدیل تبلیغ و گسترش اسلام بلکه بدیل تصمیم اشتباه عمر که به بروز چنگ انجامید.و در هیچ سند تاریخی نیامده که علی (ع) با جنگ موافق بود کما اینکه خود جنگ را تحریم کرد.
منم كه همينه نظرم اگه با تبليغ مي شد جنگ معنايي نداشت.اما زماني كه امام علي به ابوبكر و عمر وكمي هم به عثمان در امور جنگي مشورت مي داد نمي توان گفت مخالف بودند حداقل مي توان گفت ايشان به خاطر حفظ اسلام و جلوگيري از تفرقه با اين عمل عمر موافقت كردند وتحريم جنگ توسط ايشان نيز به دليل عدم تاييد خلافتِ خلفا بود و اينكه اعتراض خودشان را به جانشيني بيان كنند نه اينكه با شركت و حتي سرداري جنگ(با توجه به سابقه ايشان) هاي خلفا ايشان را تاييد كند و بشود جزيي از حكومت و فرمانبردارشان در مورد سند تاريخي هم در بخش تاريخ اسك دين هست بگرد پيدا مي شه.
در قران کریم هم در چند آیه ذکر شده که پیامبر رسالتی جز ابلاغ پیام خداوند ندارد و احدی را نباید بزور به گرویدن به دین وادار کرد
خوب خودتون كه جوابِ خودتونو دادين ابلاغ نه اجبار.خوب با نامه پيامبر و پاره شدن توسط خسروپرويز چند نفر مسلمان شدند؟اعزام مبلغ هم كه مقدور نبود.ايرانياني هم كه در عصر پيامبر مسلمان شدند نمي توانستند پيام اسلام رو به همه مردم برسونن اينترنت و ماهواره وموبايل و....هنوز نبوده وموبدان زردشتي نيز تعصب زيادي به دين زردشت داشتندو به وسيله دين براي پادشاهان ايراني تعيين تكليف مي كردند .واگر بنابود ايرانيان كه مسلمان بودند پيام اسلام رو برسونن چندين قرن و حتما بسيار بيش از آنچه با جنگ شد زمان مي برد.اين در حالي است كه خداوند و پيامبر بايد پيام خود را به مردم آن زمان وآن نسل هم مي رساندند(ونه فقط به مردم اعصار بعد) به هر وسيله اي ولو جنگ با كساني كه مانع درك و فهم و تبليغ اسلام مي شدند اما نه با جنگ هايي بر خلاف دستور اسلام جهت خون ريزي و انتقام از عجمان و ثروت و ........بلكه جهاد در راه خدا با تمام آداب و لوازمش.واگر بازهم مدعي هستيد ايرانيان به زور شمشير اسلام پذيرفتند بايد بگويم چنگيز و تيمور وحشيانه تر بر ايران تاختند.اما در آخر چه شد؟
مسلمانان نيز زماني كه مسلط شدند برايران هركه مسلمان ميشد هيچ هركه به آييني ديگر بود جزيه مي پرداخت و در عوض ازامنيت برخوردار مي شد و مجبور به شركت در جنگها نمي شدواجباري در گرويدن به اسلام نبود مگر مقاطعي چون برخي خلفاي اموي.وغير مسلمانان با آرامش در كنار ديگران مي زيستند(نقل به مضمون از كتاب كارنامه اسلام دكتر زرين كوب)بله در قرن سوم و چهارم بود كه ايرانيان به طور كامل مسلمان شدند.اما قبل از اين هم مسلمانان بسياري وجود داشتند.به گونه اي كه در تمام كتب مي خوانيم ايرانيان نقش بزرگي در ايجاد تمدن اسلامي داشتند.
واگر جنگ براي هدايت مردم اشتباه وگناه است چرا پيامبر در جريان جنگ خندق به مسلمانان بشارت فتح روم و ايران دادند اگر كاري اشتباه وگناه بوده حمله به ايران و روم،ولو به خاطر روحيه دادن به رزمندگان جنگ خندق نبايد پيامبر بشارت مي داد بايد انذار مي داد مسلمانان را نه بشارت به فتح دو امپراطوري.
آقای محمد حال شما خوبه عزیز سلامتی . کتاب دو قرن سکوت نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب منبع اهل سنت هست. تاریخ طبری منبع اهل سنت هست. یکم برو مطالعه کن
[=arial]درسته عبدالحسین زرین کوب شیعه اما اون طبری که شما فکر میکنید شیعه است محمد بن رستم جزیر طبری هست که کتاب تاریخ نداشتند اما عالم اهل سنت معروف محمد بن یزید جزیر طبری (اگه یک نسل یادم نرفته باشه) هست و خیلی معروفه شما که اهل تحقیقی باید میدانستی حتی در شبکه کلمه(شبکه ی وهابی ها)از این کتاب(تاریخ طبری)تعریف میکنند
ایرانیان از طریق ائمه مسلمان شدند. حالت خوبه اکثر ایران تا زمان شاه اسماعیل صفوی سنی بود و با کشتار شاه اسماعیل تونست ایران رو از سنی به شیعه تغییر بده.
[=arial]1-شما بهتره مثل دفعه قبل که با مدرک اومدید این بار هم با مدرک بیایید تا جواب قاطع مثل دفعه قبل بگیرید.
2-اکثریت مردم حتی قبل از حمله اعراب به ایران (سلمان فارسی و...)دوست دار اهل بیت(ع)بودند
3-اگر مأمون مجبور شد که امام رضا (ع) را به طوس آورد، یک جنبهاش دور کردن ایشان از مدینه بود، جنبهی دیگرش تشیع مردم ایران و فشار اذهان عمومی بر مأمون بود که حکومت را حق اهل بیت (ع) میدانستند و این ماجرا بسیار قبل از روی کار آمدن صفویه بود.
[=arial]4- اگر امامزادگان از مکه، مدینه و کل سرزمین حجاز و عراق به ایران می امدند، به خاطر استقبال مردم بود و در نهایت نیز توسط حکام وقت که ادعای تسنن داشتند و اجازه تبلیغ دین نمی دانند و همچنین قصد جانشان را داشتند
5-اگر صفویه به قدرت رسید به خاطر هم سویی با مذهب اکثریت بود وگرنه نمونه مصر 80درصد مردم مخالف مبارک بودند چند ماه بیشتر طول نکشید
6- مساله اعتقادات به زور نمی شود که در مساله تقلید امده «تقلید در اصول جائز نیست»
7-سلوکیان هم میخواستند اعتقادات و فرهنگ و... را به مردم ایران تحمیل کنند حال انکه موفق نشدند و اشکانیان انها را.....
البته دلیل برای عکس گفته شما زیاد است ول همین ها برای کسی دنبال حقیقت باشد کافیست.
مثالی می زنم. الان در ایران دین غالب شیعه هست تصور کن رهبر طالبان و افراد مذهبی سنی در پاکستان ایرانیان شیعه را رافضی یعنی خارج شده از دین می خوانند و می گویند با کشتن هر شیعه به بهشت می روند. آیا درست هست که این رهبران سنی به رهبر ایران نامه بنویسند و بگویند مذهب ما حق هست و شما باطل پس اگر نمی خواهید به شما تجاوز شود باید مذهب ما رو قبول کنید در غیر این صورت کشور شما رو شخم می زنیم و به مردمان شما تجاوز می کنیم. آیا این استدلال درسته.
[=arial]استدلال شما غلط است زیرا طالبان و القائده و امثال انها وهابی هستند کسی که خون یک انسان را که به او ازاری نمی رساند را مباح بداند با وسیله رسیدن به بهشت نه سنی است ونه شیعه