نور
تبهای اولیه
[="darkgreen"]سلام براساتید محترم
ایا هرچه که خداوند افریده نوره؟چون خداوند نوره پس تمامی ایات او نیز نوره.[/]
پس اگه همه چیز نور باشه ظلمات چیه؟
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ
تفسير نور سوره الأنعام
آيه: 1 الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ
ترجمه:
ستايش مخصوص خداوندي است كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكي ها و روشني را قرار داد، امّا كافران (ديگران را) با پروردگارشان برابر و همتا مي گيرند.
نكته ها:
در تمام قرآن ، واژه ي ((نور)) مفرد و واژه ي ((ظلمات )) به صورت جمع آمده است . اصولا حق ّ، يكي و راههاي باطل بسيار است . آري نور، نشانه ي وحدت و ظلمات ، نشانه ي پراكندگي است . ((يعدلون )) از ((عدل ))، به معناي همتاست .
اوّلين آيه ي اين سوره ، به ((آفرينش نظام هستي ))، دوّمين آيه به ((آفرينش انسان )) و سوّمين آيه به نظارت بر ((اعمال و رفتار انسان )) اشاره دارد.
به فرموده ي حضرت علي (ع): اين آيه ، پاسخ به سه گروه از منحرفان است :.
الف : ((مادّيون )) كه منكر آفرينش الهي و حدوث خلقتند. (خلق السماوات ...).
ب : ((دوگانه پرستان )) كه براي نور و ظلمت دو مبداء قائلند. (جعل الظّلمات والنّور) (230) .
ج : ((مشركين )) كه براي خداوند، شريك وشبيه قائلند. (ثم ّالّلذين كفروا بربّهم يعدلون ) (231) .
امام موسي بن جعفر(ع) درباره ي ((...بربّهم يعدلون )) فرمودند: يعني كافران ، ظلمات و نور و جور و عدل را يكسان مي شمارند. (232) .
پيام ها:
1- خداوند هم از عدم به وجود آورده است ، هم در موجودها، كيفيّات جديد و نوآوري هايي قرار مي دهد. (آفرينش ابتدائي (خلق ) آفرينش تبعي (جعل ))
2- شريك دانستن براي خدا، نوعي انكار خدا وكفر به اوست . (الّذين كفروا بربّهم يعدلون )
توضيح
سيماي سوره ي انعام اين سوره ، يكصد وشصت وپنج آيه دارد وهمه ي آياتش يكجا در مكّه و با تشريفات خاصّي نازل شده است . جبرئيل ، اين سوره را با بدرقه ي هفتاد هزار فرشته بر پيامبر خدا (ص ) نازل كرد.
پيام اصلي آيات اين سوره ، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است . از آنجا كه مشركان جزيره العرب به اعتقاد خود، بعضي چهارپايان را حلال و برخي را حرام مي دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاي غلء از آيه ي 136 اين سوره به بعد، احكامي را در مورد چهارپايان بيان مي دارد كه بدين جهت اين سوره ، ((انعام )) نام گرفته است .
رواياتي درباره ي فضيلت اين سوره و نيز برآورده شدن حاجت به واسطه ي تلاوت اين سوره آمده است . از جمله از امام صادق (ع) نقل شده كه هر كس چهار ركعت نماز (با دو سلام ) بخواند، آنگاه اين سوره و سپس دعايي را قرائت كند، حاجاتش برآورده مي شود. (229) .
در هيچ سوره اي به اندازه ي اين سوره ، كلمه ي ((قل )) نيامده است . تكرار 44 بار اين خطاب به پيامبر، شايد به خاطر آن است كه در اين سوره ، عقائد باطل و انحراف ها و توقّعات بي جاي مشركان بيان شده و لازم است قاطعيّت در كار باشد. اين مطلب بيانگر آن است كه پيامبر(ص ) مferمور است متن وحي را بي كم و كاست بگويد.
((اوستا))ي فعلي ، اهريمن را خداي ظلمات و اهورا مزدا را خداي نور دانسته و ميان آن دوتضادّ قائل است
229-تفسير الكاشف
230-تفسير نورالثقلين
231-تفسير عيّاشي ; بحار، ج 9، ص 355
232-تفسير اطيب البيان
بالاخره برای بنده مفهوم نشد که ظلمات هم نور است یا نه؟
اگر ظلمات نور باشه که دیگه ظلمات نیست، یعنی ظلمات وجود ندارد؟
اگر ظلمات وجود دارد پس خدا ظلمات هم آفریده است؟
بالاخره برای بنده مفهوم نشد که ظلمات هم نور است یا نه؟
اگر ظلمات نور باشه که دیگه ظلمات نیست، یعنی ظلمات وجود ندارد؟
اگر ظلمات وجود دارد پس خدا ظلمات هم آفریده است؟
ظلمت یک امر عدمی است یعنی جایی که نور نیست ظلمت هست و چیزی که عدمی است هم نمیتوانیم بگوییم که خدا آنرا آفریده.
ظلمت یک امر عدمی است یعنی جایی که نور نیست ظلمت هست و چیزی که عدمی است هم نمیتوانیم بگوییم که خدا آنرا آفریده.
[="blue"]مگر خداوند محیط به همه اشیاءواماکن ندارد.یعنی تاریکی از حیطه خداوند خارج است که شما این کلام را میفرمائید.[/]
[="darkgreen"]خداوند بزرگ خالق همه موجودات واشیاءوزمانها ومکانهاست وهیچ چیز از حیطه اختیارات او خارج نیست .هر چه که موجود است ایت ونشانه اوست .مانند اسمان -زمین -انسانها -زمان-حیوانات-نجوم حال این که نشانه قدرت خلق خالق است ازخالق نشات میگیرند ونشانه وهستند.خالقی که خود نور است هرچه را افریده هم نور است.[/]
اگر به جواب بنده دقت کرده باشید عرض کردم ظلمت امر عدمی است پس خلقت نیست.ومنافاتی با کلام شما که هرچه خلقت خدا باشد نور است ندارد
در باره اینکه ظلمت یک امر عدمی است میشه در قالب مثال توضیحات را ارائه فرمایید .
با تشکر
:Gol:
باعرض احترامات متقابل
شما نور خورشید را در نظر بگیرید ویک اتاق را درصورتی که نور به این اتاق نتابد میگوییم عدم نور پس در این صورت چیزی در این اتاق وجود ندارد اما ما برای سهولت ودرک بهتر اسم این حالت را گذاشته ایم ظلمت که همان عدم نور است پس ظلمت امر عدمی است.
با اجازه ی اساتیدبزرگوار من هم نکاتی را ازتفسیرنمونه به پاسخ های ایشان اضافه کردم:
* اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فىِ زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنهََّا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكاَدُ زَيْتهَُا يُضىِءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلىَ نُورٍ يهَْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيم (سوره ی نور آیه ی35)
گروهى از مفسران كلمه" نور" را در اينجا به معنى" هدايت كننده".
و بعضى به معنى" روشن كننده".
و بعضى به معنى" زينت بخش" تفسير كردهاند.
همه اين معانى صحيح است ولى مفهوم آيه باز هم از اين گستردهتر مىباشد.
و جالب اينكه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت و روشنايى كسب مىكند:
قرآن نور است چون كلام اوست.
آئين اسلام نور است چون آئين او است.
پيامبران نورند چون فرستادگان اويند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند.
" ايمان" نور است چون رمز پيوند با او است.
علم نور است چون سبب آشنايى با او است.
بنا بر اين اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
بلكه اگر نور را به معنى وسيع كلمه به كار بريم يعنى" هر چيزى كه ذاتش ظاهر و آشكار باشد و ظاهر كننده غير" در اينصورت به كار بردن كلمه" نور" در ذات پاك او جنبه تشبيه هم نخواهد داشت، چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست، و تمام آنچه غير او است از بركت وجود او آشكار است.
:Gol:
ا اجازه ی اساتیدبزرگوار من هم نکاتی را ازتفسیرنمونه به پاسخ های ایشان اضافه کردم:* اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فىِ زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنهََّا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكاَدُ زَيْتهَُا يُضىِءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلىَ نُورٍ يهَْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيم (سوره ی نور آیه ی35)
گروهى از مفسران كلمه" نور" را در اينجا به معنى" هدايت كننده".
و بعضى به معنى" روشن كننده".
و بعضى به معنى" زينت بخش" تفسير كردهاند.
همه اين معانى صحيح است ولى مفهوم آيه باز هم از اين گستردهتر مىباشد.
و جالب اينكه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت و روشنايى كسب مىكند:
قرآن نور است چون كلام اوست.
آئين اسلام نور است چون آئين او است.
پيامبران نورند چون فرستادگان اويند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند.
" ايمان" نور است چون رمز پيوند با او است.
علم نور است چون سبب آشنايى با او است.
بنا بر اين اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
بلكه اگر نور را به معنى وسيع كلمه به كار بريم يعنى" هر چيزى كه ذاتش ظاهر و آشكار باشد و ظاهر كننده غير" در اينصورت به كار بردن كلمه" نور" در ذات پاك او جنبه تشبيه هم نخواهد داشت، چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست، و تمام آنچه غير او است از بركت وجود او آشكار است.
[="darkgreen"]باسلام وخداقوت خدمت دوستان بزرگوار ودوست واستاده بنده سرکار عطرآگین:
به متن اخیر فرموده خود دقت بفرمائید چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست، و تمام آنچه غير او است از بركت وجود او آشكار است.
[="#006400"]پس مخلوقات او قسمتی از او هستندومرجع تمامی مخلوقات به او برمیگردد والان او نوی است شامل وکامل که هر کدام از این خلایق قسمتی از این نور هستند وانچه غیر اوست از برکت وجود اوست که بازهم مرجعشان خدای واحد است.[/]
جناب رایت از تواضع حضرتعالی ممنونم بزرگوار
ولی لطفا کمی دید خود راوسیع تر کنید اتفاقا شما دقیقا جمله ای را انتخاب کردید که تمام صحبت اصلی درهمین جمله است ولی نیاز به دقت دارد :
مثال این جمله دقیقا مثل اینست که بگوییم خورشید روشن است و بقیه ی جهان ازبرکت و نور خورشید روشن میشود. آیا دراینصورت بایدبگوییم هرچه ازنورخورشید روشن میشود خودش نورانی ست؟؟! یا به قول شما بقیه قسمتی از این نور هستند؟ مگرنور قسمت میشود جناب رایت؟نور فقط یک منبع دارد وبس و بقیه براثر تابش و بازتابش این نور برآنها دیده میشوند.
ضمن اینکه دوستی درچندتاپیک قبل فرموده بودند پس ظلماتی که در آیات دیگر بیان شده در کنارنور چیست؟ من هم همین سوال روازحضرتعالی میپرسم :اگرمفهوم نور این بود که شمامیفرمایید پس ظلماتی نباید درکنارنور در آیات قرآن مطرح شود.
سلام علیکم
سوال من هم همیشه این بوده که نور قابل رویت است اما خداوند را که نمیتوانیم رویت کنیم.
پس معنی این آیه چیه که خداوند در سوره نور می فرماید:
الله نورالسموات و الارض...
ممنون می شم اگه جواب بدید.
یا علی
سلام علیکم
سوال من هم همیشه این بوده که نور قابل رویت است اما خداوند را که نمیتوانیم رویت کنیم.
پس معنی این آیه چیه که خداوند در سوره نور می فرماید:
الله نورالسموات و الارض...
ممنون می شم اگه جواب بدید.
یا علی
سلام علیکم
بزرگوارانی پاسخ به سوال شمادادند لطفا بادقت تمام دوصفحه ی تاپیک رو مطالعه بفرمایید. حقیرهم نکاتی در دو پست بالاتر از پست حضرتعالی به توضیحاتشون اضافه کردم ازتفسیرنمونه که مطالعه شون خالی از لطف نیست.
درپناه حق!
خداوند متعال در آيه 35 ، سوره نور مى فرمايد : «خداوند نور آسمان ها و زمين است »
مفسران درباره اين كه منظور از «نور» در آيه مذكور چيست سخن فراوان گفته اند از جمله نور را تفسير به : قرآن كريم ، ايمان ، هدايت الهى ، آيين اسلام ، شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ، امامان و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) ، علم و دانش ، و.. . كرده اند كه البته با توجه به معنا و مفهوم نور ، هر كدام از موارد مذكور مى توانند مصداقى براى نور باشند .
بايد توجه داشت كه اطلاق نور بر خداوند متعال به اعتبار مفهوم آن يعنى روشنگرى و هدايتگرى است نه آن كه جنس ذات خداوند نور باشد ; چون نور امرى مادى است ، ولى اسامى براى مفهوم وضع شده اند ، به همين دليل امام رضا(عليه السلام)در روايتى آيه مذكور را به «هدايت » تفسير كرده است چنان كه مى فرمايد : «او هدايت كننده اهل آسمان ها و هدايت كننده اهل زمين است .» همين صفت هدايتگرى را خداوند متعال در بيت نبوى براى بشر خاكى و ظلمانى از باب تفضل نازل كرده و دستگاه هدايتگر را به چراغدان و چراغ و حباب و ماده سوختنى تشبيه كرده كه جهان تاريك را روشن مى كند .
قرآن كريم ، بعد از بيان اين كه تمام نورهاى هستى از نور خداوند متعال مايه مى گيرد و به نور ذات پاك او منتهى مى شود ، با مثالى زيبا چگونگى نور الهى را مشخص مى كند كه ياد آورى چند نكته درباره اين مثال ضرورى است .1
1.ر .ك : التوحيد ، شيخ صدوق(رحمه الله) ، ص 158 ، انتشارات جامعه مدرسين ، قم
یادآوری چند نکته ای که در مورد این مثال ضروری است را ممکنه بفرمائید؟
ما به این منبع که ذکر کردید دسترسی نداریم که مطالعه کنیم.
شما بفرمائید ممنون میشیم.
1. در فلسفه اشراق ازوجود به نور تعبیر می شود.خدا نور است یعنی خداوند وجود است ازانجا که خداوند وجود مطلق است وذره ای شائبه عدم در او نیست ، نور مطلق است .تمامی موجودات ازانجاکه جلوه ای ازکمال وجودی خداوند هستند وحظی از وجود او برده اند به همان نسبت آیه الهی ونور الهی اند.زیرا آیه یعنی نشانه الهی.
2. خلق کردن یعنی ایجاد نمودن ،هر آنچه موجود شده ،خلق شده است.امور عدمی صلاحیت تعلق به خلق را ندارند،ازانجا که ظلمات به عدم نور تعبیر می شود متعلق خلق وایجاد قرار نمی گیرد.
3. در حکمت متعالیه جعل(تحقق یافتن در خارج) به وجود تعلق می گیرد،ولی می بینیم درآیه کریمه سوره انعام امده است-جعل الظلمات والنور –جعل بالواقع به وجود وبالمسامحه به ظلمات تعلق گرفته است.
منابع:مصنفات شیخ اشراق.
نهایه الحکمه باب فی احکام الوجود،محمد حسین طباطبایی