مسأله ای در رابطه با عدل الهی
تبهای اولیه
با سلام
من کلی گشتم ولی خب سوال خودمو یا عینشو پیدا نکردم امیدوارم موضوع تکراری نزده باشم :khab:
خوب راستش سوال من یخورده بعد داستانی داره
فرض میکنیم یه ادمی که تو خانوادشون همه غیبت می کردن میمیره
ازون ورم یه کسی که تو خانوادشون اصلا غیبت نبوده میمیره
هر دو تام علمشون به یه اندازه بوده
الان مشکل اینجاست اگه فرض کنیم این ادمی که غیبت تو خوانوادش بوده غیبتو کنار گذاشته و سطحش از اون یکی بالاتر رفته باید بگم که این اصولا یخورده غیر منطقیه چرا چون این کاری که این فرد کرده به چیزایی مث اراده و اینا بستگی داشته که از کجا معلوم به ارثی بودن صفات یا اموزش های خانوادگی ربط نداشته باشه
ثانیا فرد دوم میتونه به خدا شکایت کنه بگه منم میتونستم
فرض میکنیم این شخص به خاطر اراده ی پایین که حالا یا اراده رو میشناخته یا نه غیبت کیکنه تا اخر عمرش بعد اینجا با فرض اینه که بازم میدونسته
بعد خدا اصولا باید ببرش جهنم و قبلیرو باید ببره بهشت چون به هر حال روحش سالم نیست ولی این ادم میتونه بگه که واسه چی من تو جهنم رفتم اونی که خانوادش غیبتی نبودن رفت بهشت
بعدم دوباره موضوع اکتسابی بودن اراده و اینا
حالا اگه فرض کنیم طرف دانایی نداشته که کلا یه چیز پیچیده تری میشه
و اینکه فرضا کسی که یه گناهی رو از روی جهل میکنه روحش بازم اسیب میبینه
ایا جهنم میره یا نه؟
حالا فرض کنیم یه کسی بار اعمالش برابر با یکی دیگست ولی تو دنیا هیچی نداشته اونیکی داشته از طریق جبر مثلا خانوادشون
اونوقت خدا ایا کمبود این طرف تو دنیا رو جبران میکنه ؟
اگه خداوند جبران کنه کسی که زندگیش خوب بوده میتونه بگه که مگه تقصیر من بودش ... ؟
اگه خداوند جبران نکنه اون طرف می تونه بگه سختی های دنیا ی من رو کی جبران میکنه ...؟
ببخشید به خاطر طول مطلب
با تشکر
کارشناس بحث: رئوف
با سلام
من کلی گشتم ولی خب سوال خودمو یا عینشو پیدا نکردم امیدوارم موضوع تکراری نزده باشم :khab:
خوب راستش سوال من یخورده بعد داستانی داره
فرض میکنیم یه ادمی که تو خانوادشون همه غیبت می کردن میمیره
ازون ورم یه کسی که تو خانوادشون اصلا غیبت نبوده میمیره
هر دو تام علمشون به یه اندازه بوده
الان مشکل اینجاست اگه فرض کنیم این ادمی که غیبت تو خوانوادش بوده غیبتو کنار گذاشته و سطحش از اون یکی بالاتر رفته باید بگم که این اصولا یخورده غیر منطقیه چرا چون این کاری که این فرد کرده به چیزایی مث اراده و اینا بستگی داشته که از کجا معلوم به ارثی بودن صفات یا اموزش های خانوادگی ربط نداشته باشه
ثانیا فرد دوم میتونه به خدا شکایت کنه بگه منم میتونستم
فرض میکنیم این شخص به خاطر اراده ی پایین که حالا یا اراده رو میشناخته یا نه غیبت کیکنه تا اخر عمرش بعد اینجا با فرض اینه که بازم میدونسته
بعد خدا اصولا باید ببرش جهنم و قبلیرو باید ببره بهشت چون به هر حال روحش سالم نیست ولی این ادم میتونه بگه که واسه چی من تو جهنم رفتم اونی که خانوادش غیبتی نبودن رفت بهشت
بعدم دوباره موضوع اکتسابی بودن اراده و اینا
حالا اگه فرض کنیم طرف دانایی نداشته که کلا یه چیز پیچیده تری میشه
و اینکه فرضا کسی که یه گناهی رو از روی جهل میکنه روحش بازم اسیب میبینه
ایا جهنم میره یا نه؟
حالا فرض کنیم یه کسی بار اعمالش برابر با یکی دیگست ولی تو دنیا هیچی نداشته اونیکی داشته از طریق جبر مثلا خانوادشون
اونوقت خدا ایا کمبود این طرف تو دنیا رو جبران میکنه ؟
اگه خداوند جبران کنه کسی که زندگیش خوب بوده میتونه بگه که مگه تقصیر من بودش ... ؟
اگه خداوند جبران نکنه اون طرف می تونه بگه سختی های دنیا ی من رو کی جبران میکنه ...؟
ببخشید به خاطر طول مطلب
با تشکرکارشناس بحث: رئوف
با سلام خدمت شما دوست گرامی
چند مطلب :
- دوست گرامی ، فرض اولی که مطرح کرده اید ، به خوبی بیان نشده است و صورت مسئله روشن نیست ، اما به طور اجمالی عرض می شود :
- در روز قیامت ، برای داوری در میان افراد ، تمام عوامل تاثیر گذار در نظر گرفته می شوند ، عواملی چون : علم و دانایی ، قدرت انجام عمل نیک ، ثروت ، محیط خانوادگی و تربیتی ، جامعه ای که فرد در آن بوده است و .... با توجه به این عوامل و نیز عوامل دیگر ، بین افراد قضاوت صورت می گیرد . با توجه به علم بیکران الهی ، خداوند تمام عوامل موثر در دین ورزی افراد را می داند و براساس آنها به عملکرد انسان ها می پردازد . ممکن است فردی در حداقل شرایط ، بازدهی خوبی داشته باشد و فردی نیز در میان انبوه شرایط مطلوب ، عملکردی خوبی نداشته باشد. این امور همگی نزد خداوند بررسی خواهد شد .
در مورد فرض دوم باید عرض کنم :
- نعمت های الهی موجب سوالات بیشتر هستند ، به این معنا که کسی که دارایی بیشتری دارد ، مسئولیت بیشتری دارد . توقع از کسی که ثروت بیشتری دارد ، بیشتر از فردی است که دارایی چندانی ندارد . طبیعتا فرد فقیر مسئولیت کمتری دارد . روز قیامت نیز بر اساس امکانات افراد بین آنها قضاوت می شود . از فرد فقیر به اندازه وسع و توانش مواخده می شود و از فرد ثروتمند نیز به اندازه توان اش . خداوند در قرآن می فرماید : لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ (1) خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى] به دست آورده به زيان اوست.
این مسئله تنها در مورد دارایی مالی نیست ، ای بسا فردی دارای علم و دانش بیشتری باشد یا از تربیت خانوادگی بهتری برخودار باشد و یا اینکه از استاد و معلم خوبی بهره ببرد و ... تمامی این امور به نوعی از توانایی فرد محسوب می شود .
به امید آنکه از نعمت های الهی به خوبی بهره ببریم .
موفق باشید
1. بقره . 286
با عرض سلام و پوزش و تشکر
من الان متوجه شدم که چقدر نا واضح نوشتم ببخشید
فرض میکنیم یه ادمی که تو خانوادشون همه غیبت می کردن میمیره
ازون ورم یه کسی که تو خانوادشون اصلا غیبت نبوده میمیره
هر دو تا هم علمشون به خوبی و بدی به یه اندازه بوده
اگه فرض کنیم این ادمی که غیبت تو خوانوادش بوده غیبتو کنار گذاشته سطحش از اون یکی بالاتر رفته و ثواب کرده باید بگم که این که اون شخص یه این علت بالا بره و پاداش بگیره اصولا یخورده غیر منطقیه چرا چون این کاری که این فرد کرده به چیزایی مث اراده و دانایی بستگی داشته که از کجا معلوم به ارثی بودن صفات یا اموزش های خانوادگی ربط نداشته باشه و اگر اکتسابی باشه پس اون شخص کار خاصی نکرده که داره پاداش میگیره و اگر شخص دیگر که در شرایط فوق قرار نگرفته بود در این شرایط قرار می گرفت هم همین انتخاب را میکرد پس
فرد دوم که در این شرایط نبوده میتونه به خدا شکایت کنه بگه منم میتونستم اگر در شرایط قبلی بودم
اینجا با فرض اینه که بازم میدونسته غیبت کار بدیه فرض میکنیم این شخص بر عکس سری قبل به خاطر اراده ی پایین غیبت میکنه تا اخر عمرش
بعد خدا اصولا اینجا باید ببرش جهنم چون گناه کرده و فرد دیگه رو که غیبت نکرده باید ببره بهشت ولی این ادم گناهکار میتونه بگه که واسه چی من تو جهنم رفتم اونیکی که خانوادش افراد غیبت کننده نبودن رفت بهشتو این کلا به محیط ما بستگی داشت و جبر من علت این گناه من شد و اگر این عامل نبود بر فرض من گناه شاید نمی کردم و یا . . .
کلا میخواستم تو این سوال ها بدونم که گناه و مجازاتش چجوری حساب میشه و جواب خدا برای بر قراری عدل بین فرضا این دو نفر چجوریه
ایا ما میتونیم بگیم که اراده ی انسان که مثلا به عصبانیت بستگی داره اکتسابی نیست ؟ در صورتی که کمترین عاملش رفتار اطرافیانه ؟
یه چیز دیگه کسی که یه گناهی رو از روی جهل میکنه روحش بازم اسیب میبینه و به هر حال گناه کرده
ولی نمیدونسته ایا مجازات بهش تعلق میگیره؟
بعد این عدله اگه این فرد به خاطر این نادانیش نتونسته به مراتب قرب یا کلا بهشت دست پیدا کنه ( جدا از بحث مجازات )
ملاک رفتن به بهشت توی کسی که اصلا خدا را نمی شناخته چیه؟
و اینکه اگر نمی شود مثلا افرادی که در دوران جاهلیت بودند نمی توانستند هرگز به کمال نسبی و بهشت دست پیدا کنند ؟
عدالت چگونه است در باره ی انها ؟
امید وارم بد توضیح نداده باشم
اگه بد توضیح دادم اگه بگید کجا رو بد توضیح داده ام ممنون می شوم تا اون را توضیح بدهم
با تشکر و عرض پوزش دوباره
با عرض سلام و پوزش و تشکر
من الان متوجه شدم که چقدر نا واضح نوشتم ببخشید
فرض میکنیم یه ادمی که تو خانوادشون همه غیبت می کردن میمیره
ازون ورم یه کسی که تو خانوادشون اصلا غیبت نبوده میمیره
هر دو تا هم علمشون به خوبی و بدی به یه اندازه بوده
اگه فرض کنیم این ادمی که غیبت تو خوانوادش بوده غیبتو کنار گذاشته سطحش از اون یکی بالاتر رفته و ثواب کرده باید بگم که این که اون شخص یه این علت بالا بره و پاداش بگیره اصولا یخورده غیر منطقیه چرا چون این کاری که این فرد کرده به چیزایی مث اراده و دانایی بستگی داشته که از کجا معلوم به ارثی بودن صفات یا اموزش های خانوادگی ربط نداشته باشه و اگر اکتسابی باشه پس اون شخص کار خاصی نکرده که داره پاداش میگیره و اگر شخص دیگر که در شرایط فوق قرار نگرفته بود در این شرایط قرار می گرفت هم همین انتخاب را میکرد پس
فرد دوم که در این شرایط نبوده میتونه به خدا شکایت کنه بگه منم میتونستم اگر در شرایط قبلی بودم
اینجا با فرض اینه که بازم میدونسته غیبت کار بدیه فرض میکنیم این شخص بر عکس سری قبل به خاطر اراده ی پایین غیبت میکنه تا اخر عمرش
بعد خدا اصولا اینجا باید ببرش جهنم چون گناه کرده و فرد دیگه رو که غیبت نکرده باید ببره بهشت ولی این ادم گناهکار میتونه بگه که واسه چی من تو جهنم رفتم اونیکی که خانوادش افراد غیبت کننده نبودن رفت بهشتو این کلا به محیط ما بستگی داشت و جبر من علت این گناه من شد و اگر این عامل نبود بر فرض من گناه شاید نمی کردم و یا . . .
کلا میخواستم تو این سوال ها بدونم که گناه و مجازاتش چجوری حساب میشه و جواب خدا برای بر قراری عدل بین فرضا این دو نفر چجوریهایا ما میتونیم بگیم که اراده ی انسان که مثلا به عصبانیت بستگی داره اکتسابی نیست ؟ در صورتی که کمترین عاملش رفتار اطرافیانه ؟
یه چیز دیگه کسی که یه گناهی رو از روی جهل میکنه روحش بازم اسیب میبینه و به هر حال گناه کرده
ولی نمیدونسته ایا مجازات بهش تعلق میگیره؟بعد این عدله اگه این فرد به خاطر این نادانیش نتونسته به مراتب قرب یا کلا بهشت دست پیدا کنه ( جدا از بحث مجازات )
ملاک رفتن به بهشت توی کسی که اصلا خدا را نمی شناخته چیه؟
و اینکه اگر نمی شود مثلا افرادی که در دوران جاهلیت بودند نمی توانستند هرگز به کمال نسبی و بهشت دست پیدا کنند ؟
عدالت چگونه است در باره ی انها ؟امید وارم بد توضیح نداده باشم
اگه بد توضیح دادم اگه بگید کجا رو بد توضیح داده ام ممنون می شوم تا اون را توضیح بدهم
با تشکر و عرض پوزش دوباره
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دوست گرامی سوالات متعددی مطرح کرده اید و بحث به این صورت به خوبی به نتیجه نمی رسد ، بهتر آن است که در مورد یک موضوع متمرکز شویم تا به نتیجه برسیم و سوالات دیگر را در مطالب بعدی یا سوالات دیگر پیگیری کنیم . به هرحال بنده پاسخ سوالات را ارائه می کنم ولی بهتر آن است که در یک زمینه ادامه بدهیم تا با تمرکز بر آن بحث بهتری داشته باشیم.
چند مطلب :
- آنچه در مورد سوال اول شما می توان گفت این است که ، محاسبه خداوند در روز قیامت با احتساب تمام جزئیات است. اینکه فرد چقدر علم داشته است ، چقدر محیط مناسب داشته است ، چقدر وراثت خوبی داشته است و با در نظر گرفتن تمام این موارد ، در حیطه ای که اختیار داشته است ، چگونه عمل کرده است . به عبارت دیگر اموری که فرد در انتخاب آنها دخالتی نداشته است ، ملاک برتری کسی بر دیگری نیست ، ملاک برتری در امور اختیاری است. از سوی دیگر اگر فردی در شرایط بدتری ، انسان خوبی بود ، ارزش بیشتری دارد زیرا این کار را در شرایط دشوار انجام داده است و اگر در شرایط خوب این کار را انجام داده باشد ، باز هم نیک خواهد بود ولی به اندازه فرد اول ارزشمند نیست . دلیل این مسئله هم آن است که فرد اول با تحمل دشواری های بیشتری چنین کاری کرده است .
- کسی که بدون علم ، گناهی را مرتکب بشود ، دو حالت دارد : گاهی جهل او از روی تقصیر بوده است . به طور مثال فردی که قصاب است باید احکام ذبح حیوانات را بداند و اگر از روی تقصیر و کم کاری ، احکام را یاد نگیرد و بر اساس آن به جای گوشت ذبح شده ، گوشت مردار بفروشد ، این فرد مقصر است و در نزد خداوند مجازات دارد .
اما اگر کسی جاهل بوده است ولی در جاهل بودنش مقصر نبوده است و واقعا فکر نمی کرده است که عمل الف گناه باشد (و در این جهلش هم کم کاری و کوتاهی نکرده است) این فرد مجازات نمی شود .
- هر انسانی به اندازه دانایی خود مسئول است البته این بدان معنا نیست که سعی کنیم تا جاهل باشیم تا مسئولیت کمتری داشته باشیم. در دین اسلام تاکید بسیار زیادی بر علم و دانش شده است و شخص عالم از جایگاه خاصی برخوردار است زیرا این اهل علم هستند که می توانند مردم را از گمراهی و ضلالت نجات دهند . بنابر این توصیه ها تمام مسلمانان باید بکوشند و معارف دینی را بیاموزند تا در سطح بالاتری بندگی کنند . البته اگر کسی واقعا به منبعی دسترسی نداشت ، خداوند بر اساس اینکه به دانسته های خود(در همان سطح پایین) چقدر عمل کرده است ، با او رفتار خواهد کرد .
- با توجه به مطلب قبلی ناعدالتی رخ نمی دهد و هرکس (مانند افرادی که قبل از پیامبر بودند و .. ) اگر بر اساس میزان امور حقی که داشتند ، ملتزم بوده اند ، خداوند با رحمت خود با آنان برخورد خواهد کرد . و به صرف جهل مجازات نمی شوند . (البته اگر کسی در جامعه اسلامی به خاطر جهل به امور دینی ملتزم نشود ، این عذر پذیرفته نیست زیرا که راه های هدایت و رستگاری باز است و می توانست بیاموزد)
دوست گرامی لطفا سوال های خود را دقیق و جزئی و به تعداد کم مطرح کنید تا امکان بررسی هر کدام به صورت دقیق تر میسر باشد .
موفق باشید
به نام او
[="darkred"]زنى به حضور حضرت داوود آمد و گفت :
اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟
حضرت داوود فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.
سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم !!!
هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه حضرت داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد…
ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند:
این پولها را به مستحقش بدهید.
حضرت داوود از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهی!!!
حضرت داوود به زن نگاه کرد و به او فرمود:
پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟!!!
سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است[/]
[="blue"]پس اگه جایی چیزی از دست دادی بدان که خدا آن را به نحو بهتری پس می دهد پس منتظر باش .[/]
یا حق
سوال: با توجه به تفاوت هایی که در دنیا وجود دارد، چگونه خداوند عادلانه رفتار می کند
پاسخ:
- در روز قیامت ، برای داوری در میان افراد ، تمام عوامل تاثیر گذار در نظر گرفته می شوند ، عواملی چون : علم و دانایی ، قدرت انجام عمل نیک ، ثروت ، محیط خانوادگی و تربیتی ، جامعه ای که فرد در آن بوده است و .... با توجه به این عوامل و نیز عوامل دیگر ، بین افراد قضاوت صورت می گیرد . با توجه به علم بیکران الهی ، خداوند تمام عوامل موثر در دین ورزی افراد را می داند و براساس آنها به عملکرد انسان ها می پردازد . ممکن است فردی در حداقل شرایط ، بازدهی خوبی داشته باشد و فردی نیز در میان انبوه شرایط مطلوب ، عملکردی خوبی نداشته باشد. این امور همگی نزد خداوند بررسی خواهد شد .
- نعمت های الهی موجب سوالات بیشتر هستند ، به این معنا که کسی که دارایی بیشتری دارد ، مسئولیت بیشتری دارد . توقع از کسی که ثروت بیشتری دارد ، بیشتر از فردی است که دارایی چندانی ندارد . طبیعتا فرد فقیر مسئولیت کمتری دارد . روز قیامت نیز بر اساس امکانات افراد بین آنها قضاوت می شود . از فرد فقیر به اندازه وسع و توانش مواخده می شود و از فرد ثروتمند نیز به اندازه توان اش . خداوند در قرآن می فرماید : لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ (1) خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى] به دست آورده به زيان اوست.
این مسئله تنها در مورد دارایی مالی نیست ، ای بسا فردی دارای علم و دانش بیشتری باشد یا از تربیت خانوادگی بهتری برخودار باشد و یا اینکه از استاد و معلم خوبی بهره ببرد و ... تمامی این امور به نوعی از توانایی فرد محسوب می شود .
1. بقره . 286