سلام ناخدا ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشید ... یه خاطره یادم افتاد مال زمان دانشجوییم هست گفتم براتون تعریف کنم ممیتونه برات خیلی مفید باشه حتما بخونش ....
من دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب درس میخوندم ... یه تک واحدی وصایای امام خمینی داشتیم که باید پاس میکردم ... زمانش هم خیلی بدجور بود ...
کلاس ساعت 6 بعد از ظهر شروع میشد ولی دقیقا یادم نمیاد کی تموم میشد . یادمه اون روز حواسم به خودم نبود و داشتم و تو تخیلات خودم سیر میکردم ....
روبروی دانشگاه ماشین های خطی بودند که دانشجو ها رو از مسیر اتوبان افسریه به سمت 7 تیر میبردن ... منم همیشه از اون ماشین ها استفاده میکردم ...
طبق معمول دیدم یه ماشین وایساده و 3 نفر توش هستن ... منم سوار شدم ... همینکه سوار شدم دیدم راننده راه افتاد و منتظر نفر 5 نشد ... هنوز نفهمیده بودم ....
پس از مدتی فهمیدم مسافرهای توی ماشین با هم دوست هستن و دارن آروم آروم با هم حرف میزنن ... تیپشون هم به دانشجو نمیخورد و معتاد بودن از قیا فشون میبارید ...
اینگار تحریکشون کرده بودم ... یک دفعه فهمیدم چه غلطی کردم ... تن و بدنم شروع کرد به لرزیدن ... میگفتم اگر اینها یه دفعه بپیچن تو یه فرعی من چه خاکی به سرم بریزم ....
زیر چشمی هم همدیگه رو نگاه میکردن .
هی خدایا خدایا میکردم ... پاهام داشت تو ماشین میلرزید ... هی دعا میکردم ... هی میگفتم خدایا غلط کردم ... اگر منو نجات بدی فلان میکنم ... اگر منو نجات بدی بهمان میکنم ...
بعد از مدتی که به خودم اومدم ... گفتم فاطمه تا حالا میلیون ها بار از خدا چیزی رو خواستی کی بهت جواب داده ؟؟؟ کی آدم حسابت کرده ؟؟؟ که این بار بخواد دفعه دومش باشه ...
دیگه خدایا خدایا نکرم ... الله اکبر الله اکبر هم نگفتم ...
همونموقع بود که فهمیدم باید چی کار کنم ... تو ماشین به بقل دستیم گفتم شما دانشجوی همین دانشگاه هستید ... ایشون گفت بله ... { گفتم من کامپیوتر میخونم شما چی میخونین }
و ... یواش یواش تونستم اوضاع رو کنترل کنم و همشون رو به حرف بیارم ... میدونستم اگر احترامشون رو جلب کنم ... اگر حس مرد بودنشون رو تحریک کنم میتونم سالم از اون ماشین پیاده بشم و ...
تو همون ماشین از 2 تاشون شماره گرفتم ... راننده جایی نگه داشت که به خیال خودش بستنی بگیره که منم از فرصت استفاده کردم و از ماشین پریدم بیرون ...
بگذریم ... ناخدا .... نمیدونم خدا تا حالا بهت جواب داده ... یا نداده ... بشین دو دوتا چهار تا کن ... نذار چنین قضیه ای برای شما بوجود بیاد و تازه بخوای فکر کنی که باید چی کار بکنی و چی کار نکنی ....
وقتی روزی 7 الی 8 ساعت تمرین میکنم، هدفم این نیست که برود در پرونده ام، بلکه می خواهم نتیجه اش را ببینم
این هایی که شما می فرمایید فقط توهم است ( البته به نظر من )
سلام.
شاید به قول شما توهم باشه. ولی بدون این تفکر (یا توهم) آدم به پوچی بیشتری می رسه (حداقل من اینجوریم).
اگه این وعده ها پوچ هم باشه و دینداری یه جور قمار باشه این قمار بیشتر دل آدمو آروم می کنه تا دل بستن به امثال اون فردی که سر شما رو کلاه گذاشت. اینجوری حداقل دل آدم یه جاست!
اگه این وعده ها همش به قول شما پوچ باشه به نظرم زندگی بدون اعتقاد به خدا پوچ تره (البته نظر شخصی منه). آدم آخرش حتی حالش از خودشم بهم می خوره که چرا هیچ کاری از دستش بر نمیاد. چرا زورش نمی رسه زندگیشو بهتر کنه. حتی نمی تونه یه انتقام ساده بگیره! چرا اصلاً اینطوری آفریده شده (یعنی چرا جهش تصادفی ژن ها در جهت بهتری نبوده). چرا اینجا آفریده شده و ....
به نظرم خوب که فکر کنیم می بینیم این قمار بهتر از اون زندگی بدون خداست.
ببین دوست عزیز اگر قرار باشه اعمال ما پس از مرگ نتیجه ای نتیجه اش رو نبینیم که سنگ رو سنگ بند نمیشه!
دوست من، همین حرف ها رو میزنن که این اتفاق نیوفته دیگه!!!
اگه همه بدونن هیچ حساب و کتابی نیست که آدما همو میخورن
مجبورن با همین توهمات اوضاع رو کنترل کنن
reza_i7;369955 نوشت:
مثلا فلانی رئیس جاییه و میخواد کارکنانش فقط فلانی و فلانی و ... باشن و این در صورتیه که یک شخصی ممکنه بر بیشتر از اون کارکنانی که رئیس انتخاب کرده بود بر حق بوده باشه و چون پارتی بازی شده باید خدا به یک نحوی اون کسانی که با پارتی بازی اومدن رو کارو از کارشون بر کنار کنه و اونایی که بر حقند رو بیاره سره کار
خدا وکیلی اینا با عقلتون جور در میاد؟؟؟؟؟؟؟
نه معلومه که جور در نمیاد!
واسه همین میگم خدا تو هیچ کاری دخالت نمیکنه ( فرضا اگه باشه )
حرفم اینه: اگه دخالت نمیکنه، پس چرا میگه دعا کنید؟! این یک تناقضه
FTMH_Mohammadi;369979 نوشت:
سلام ناخدا ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشید ... یه خاطره یادم افتاد مال زمان دانشجوییم هست گفتم براتون تعریف کنم ممیتونه برات خیلی مفید باشه حتما بخونش ....
سلام فاطمه خانم ، ممنونم از پست خوبتون
بسیار زیبا بود
بله من هم به این نکته رسیدم
من هم مثل شما ندیدم خدا تو هیچ کاری کمکم کنه، هیچ وقت
اصلا هیچ کسی رو ندیدم که خدا کمکش کرده باشه
من که هرکسو میبینم داره میناله
مطمئنم خدا وجود نداره!
منم در کنار تمریناتم، میشینم فکر میکنم ببینم چجوری باید این مشکلو حل کرد
نه اینکه برم تو توهم و از خدایی که نیست بخوام
شاید به قول شما توهم باشه. ولی بدون این تفکر (یا توهم) آدم به پوچی بیشتری می رسه (حداقل من اینجوریم).
نه من به پوچی نمیرسم چون هدف دارم
تا به هدفم نرسم آروم نمیگیرم
حد اقل الان میدونم باید از کی بخوام و چجوری بخوام
وقت و انرژیمو سر هیچ تلف نمیکنم
مؤمن;370303 نوشت:
اگه این وعده ها پوچ هم باشه و دینداری یه جور قمار باشه این قمار بیشتر دل آدمو آروم می کنه تا دل بستن به امثال اون فردی که سر شما رو کلاه گذاشت.
اون وقت که فهمیدم این آدم حرف هاش الکی بود، بیشتر از هر لحظه ای دلم میخواست یه خدایی باشه تا حد اقل من انتقاممو از این آدم بگیرم
میتونستم بکشمش ولی حتی اگه میکشتمش هم دلم خنک نمیشد ( پیرمرد 77 ساله س )
تاحالا هیچ وقت از کسی انقدر نفرت نداشتم، که من از این آدم داشتم
اما دیدم هرچی بهش فکر میکنم بیشتر نفرتی میشم و بیشتر اعصابم خورد میشه و بیشتر انرژیم مصرف میشه
واسه همین دیگه بهش فکر نمیکنم
اون ماجرا گذشت
باید یه فکر دیگه کنم
الان غیر از اینکه مطمئنم خدایی وجود نداره، از یه چیز دیگه هم اطمینان 100% دارم... مــــــن فـــوتبالــــیســـت مـــــیشــــــم
سلام فاطمه خانم ، ممنونم از پست خوبتون
بسیار زیبا بود
بله من هم به این نکته رسیدم
من هم مثل شما ندیدم خدا تو هیچ کاری کمکم کنه، هیچ وقت
اصلا هیچ کسی رو ندیدم که خدا کمکش کرده باشه
من که هرکسو میبینم داره میناله
مطمئنم خدا وجود نداره!
منم در کنار تمریناتم، میشینم فکر میکنم ببینم چجوری باید این مشکلو حل کرد
نه اینکه برم تو توهم و از خدایی که نیست بخوام
باز هم تشکر میکنم از همه
سلام.چقدرحرفاتون شبیه یکی از کاربران است,خب شما ازکجا میدونید که خانم فاطمه اون فکری که کردن همون کمک خدا نباشه؟یاهمین اعتماد به نفسی که الآن بدست آوردید همین کمک خدا نباشه؟
سلام به جناب ناخدا و بقیه
من یک برنامه نویس هستم و به اصرار یکی از دوستانم که تو همین سایت عضو هست اینجا اومدم
زیاد حوصله بحث در باره خدا پیغمبر ندارم
فقط دوستم ازم خواست که برات توضیح بدم جریان چیه
منم چون قبلا تو همین موقعیت بودم قبول کردم
حرف های شمارو خوندم و باید بگم آدم باهوش و منطقی هستی
پس گوش کن
من تو خانواده تقریبا مذهبی به دنیا اومدم پس طبیعتا به خدا اعتقاد داشتم .. نماز هم میخوندم .. روزه هم میگرفتم
وقتی بزرگ شدم دیدم حرف های قرآن و دین اصلا از نظرم منطقی نیست
اصلا یعنی چی که خدا با ما حرف میزنه؟ اونم با یه کتاب
کتابی که توش فقط داره تهدید میکنه
یا مثلا میگه بزنید .. بکشید .. هرکس که مرا باور نداره .. ولی اگه نماز خوند ببخشیدش که خداوند بخشنده است!
یا مثلا حرف هایی توش هست که به شعور آدم توهین میشه موقع خوندنش .. در بهشت خانه هایی از طلا وجود داره .. جوی هایی از شراب .. هیچ مریضی و دردی وجود نداره .. عمر نامحدوده .. حوری بهشتی بهتون میدیم و ...
و خیلی از اشکالات دیگه که الان جاش نیست
پس اول قرآن از دید من رد شد
گفتم حالا باید بفهمم خدا وجود داره یا نه
علم نمیتونه وجود خدا را اثبات یا رد کنه
چون علمی که خدا را اثبات کند .. علم نیست
و خدایی هم که با آن علم اثبات شود .. خدا نیست
این دوتا دنیای کاملا متفاوت از هم هستن
هیچ راهی برای اثبات یا رد خدا جز خودت وجود نداره
اگه راهی وجود داشت بعد از این همه مدت کشف میشد
حالا یه خاطره از من
دوره کاردانی من خیلی شیرین بود
یه درس داشتیم به نام اندیشه اسلامی
استادمون یه چیزی تعریف کرد که من دقیقا همونو برات مینویسم
دو تا برادر آخوند بودن که بعضی وقت ها میرفتن به مسجد هم دیگه
و پشت سر هم نماز جماعت میخوندن
یعنی یکی میرفت به مسجدی که اون یکی امام جماعت اونجا بود و پشت سر برادرش نماز میخوند
و روز دیگه برعکس
یه روز برادر کوچیکه که داشت پشت برادر بزرگه نماز میخوند وسط نماز فهمید که برادرش (امام جماعت) حواسش یه لحظه رفت پیش بدهکاریش .. واسه همین برادر کوچیکه سریع نمازشو جدا تموم کرد تا پشت همچین برادری نماز نخونه
من پرسیدم: استاد این برادر کوچیکه خودش حواسش به نمازش بود یا به حواس برادر بزرگش؟!
و استادمون هیچ جوابی نداد یعنی نداشت که بده .. اما نکته یه چیز دیگه بود که در ادامه میخونی و همین بود که باعث تعجب شدید من شد
حالا ترم بعد شد .. همین استاد همین موضوع رو تعریف کرد منتها با کمی تغییر
.. وسط نماز از چشم بصیرتش دید از تن برادر بزرگش (امام جماعت) داره خون میاد و غرق در خونه .. همینجا بود که فهمید حواس برادرش از نماز به بدهکاریش پرت شده و نمازشو جدا تموم کرد ...
اینو بچه های ترم بعدی برام تعریف کردن
دیدی چطور مردمو بازی میدن اینا؟
تو هر سوالی از اینا بپرسی بهت جواب میدن هر سوالی
چون توی این همه سال هزاران نفر ازشون همین سوالاتو پرسیدن و اینها هم بالاخره جوابی براش پیدا کردن .. حالا یا منطقی یا غیر منطقی .. اگه جوابشون مشکل داشت دفعه بعد با همفکری درستش میکنن
تو میپرسی چرا دعای من اجابت نمیشه؟ مگه خدا نگفت بخواه تا بدم؟
اینا نشستن فکر کردن که چه جوابی بدیم آخه؟
پس گفتن: چون به صلاح نیست
بعد گفتن: چون گناه کاری
بعد: چون یه چیز بهتر میخواد بهت بده
بعدش: چون حق مردم خورده شده .. اینو همینجا خوندم .. واقعا محشره
و ...
یک مثالی هست که من همیشه برای دوستام یا شاگردانم میزنم
فرض کنید شما فقط چیز های ابتدایی از رانندگی را یاد گرفتید و در نیمه شب در خیابان خلوت مشغول رانندگی هستید .. و یهو پنچر میکنید
خدا جون غلط کردم .. کمکم کن .. یا ابوالفضل .. یا .....
آخه کی دیده که خدا بیاد لاستیک عوض کنه؟
اگه شما بلد بودی پنچری بگیری همچین چیزی میگفتی؟
اگه کلا همه چیز بلد باشی و هیچ مشکلی نداشته باشی و اصلا هیچ اتفاقی برات نمی افتاد آیا باز هم نیازی به خدا پیدا میگردی؟
نه! .. پس دلیل نیاز به خدا .. فقر دانش .. فقر مادی .. و ترس است
اما حقیقت چیه؟
حقیقت اینه: خدایی .. وجود .. نداره .. اما .. اگه .. باشه .. الله .. نیست
اون خدا، خدایی که تو 6هزار سال 124هزار تا پیامبر فرستاد نیست (یعنی هر 17روز یک بار یه پیامبر فرستاد)
اون خدا، خدایی که یه کتاب نوشت تا با ما حرف بزنه نیست
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
همونطوری که خودت اشاره کردی ما در اثر یک حادثه به وجود اومدیم
و هزاران ستاره و سیاره دیگه هم میتونن مثل شرایط ما باشن
و نظریه داروین اگه حتی درست نباشه، خیلی از حرف های اینا بهتر و منطقی تره
اما این دلیل نمیشه به پوچی برسیم .. خودت هم گفتی .. هرکس آرزویی داره .. هدفی داره
همه در تلاشیم تا بهش برسیم .. چه دلیلی داره که به پوچی برسیم؟
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
درس های برنامه نویسی سیستم ها .. Api .. ساختمان داده ها و ... را در دانشگاه تدریس میکنم
و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم
زندگی من طبق برنامه ریزی ام پیش میرود و هر روز بدون استثنا مطالعه .. ورزش .. درس .. تفریح میکنم و از همه چی راضی ام .. به نظرم زندگی بهتر از این نمیشه
الان اینا میگن: خدا وقتی کسی را ول میکند دو چیز به او میدهد
اول موفقیت و سلامتی
دوم پول و مسائل مادی و دنیوی
اینطور فکر کردن فقط توهم و بیماریه .. لطفا ازش بیاین بیرون و زندگی کنید
و از زندگی لذت ببرید .. زندگی موفقیت و شادابیه .. زندگی زیباست .. زندگی عشقه
اصلا یعنی چی که خدا با ما حرف میزنه؟ اونم با یه کتاب
کتابی که توش فقط داره تهدید میکنه
یا مثلا میگه بزنید .. بکشید .. هرکس که مرا باور نداره .. ولی اگه نماز خوند ببخشیدش که خداوند بخشنده است!
یا مثلا حرف هایی توش هست که به شعور آدم توهین میشه موقع خوندنش .. در بهشت خانه هایی از طلا وجود داره .. جوی هایی از شراب .. هیچ مریضی و دردی وجود نداره .. عمر نامحدوده .. حوری بهشتی بهتون میدیم و ...
و خیلی از اشکالات دیگه که الان جاش نیست
شما وقتی راجع به قرآن اینطور حرف میزنی یعنی هیچیش رو درک نکردید.
هیچیش رو نفهمیدید.
خدا هر چیزش جای خودشو داره.
در یک جا مهربان و در یک جا خشمگین.
هر چیزی جای خود.
قرار نیست خدا مهربان مطلق باشه و نه قراره که به طور کامل خشمگین باشه.
شما دوست داری خدات مطابق میل خودت باشه.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
حقیقت اینه: خدایی .. وجود .. نداره .. اما .. اگه .. باشه .. الله .. نیست
اون خدا، خدایی که تو 6هزار سال 124هزار تا پیامبر فرستاد نیست (یعنی هر 17روز یک بار یه پیامبر فرستاد)
اون خدا، خدایی که یه کتاب نوشت تا با ما حرف بزنه نیست
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
چرا خدا همون الله نیست؟
این همه معجزه پس کشکه؟
اون زمان این همه اعراب تغییر کردن اتفاقیه؟
این همه نشانه و استدلال های روشن چین پس؟
مثلا محمد در 1400 سال پیش چگونه میدانسته که : و به یقین انسان را از عصارهاى از گل آفریدیم / سپس او را [به صورت] نطفهاى در جایگاهى استوار قرار دادیم / آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایى ساختیم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم آنگاه [جنین را در] آفرینشى دیگر پدید آوردیم آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است(سوره مومنون آیه12 تا 14) چه کسی اون موقع نحوه ی تکامل انسان در رحم رو میدونسته؟
چطوری این در قرآن هست؟
آیا محمد که بیسواد بوده اینارو میدونسته؟
اگه بگی آره واقعا دیگه بی منطق گفته اید.
این چیزیه که علم تازه بهش رسیده.
اون موقع هم هیچ انسانی اینو امکان نداشته بدونه.
از این جور چیز ها که معجزه ی علمیه فراوونه در قرآن.
این همه حضرت عیسی مرده زنده کرد و هزار کاره دیگه.
یکی از دلیلای اینا این بود که مردم به خدا ایمان بیارن.
دقت کنید فقط یکی از دلیلاش اون بود.
اصلا همه اینا به کنار حضرت محمد اومد اعراب جاهلی رو آدم کرد.
یک انسان عالی مگر بیکار است بیاید به مردم انسانیت بیاموزد؟
اون هم به اعراب جاهلی.
اگر میدونستی اعراب جاهلی چگونه بودند و بعد چگونه شدند این گونه حرف نمیزدید.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
گمونم حرفتون رو به کَسِ اشتباهی زدید.
حرفای شما بیشتر خنده داره.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
همونطوری که خودت اشاره کردی ما در اثر یک حادثه به وجود اومدیم
و هزاران ستاره و سیاره دیگه هم میتونن مثل شرایط ما باشن
و نظریه داروین اگه حتی درست نباشه، خیلی از حرف های اینا بهتر و منطقی تره
اما این دلیل نمیشه به پوچی برسیم .. خودت هم گفتی .. هرکس آرزویی داره .. هدفی داره
همه در تلاشیم تا بهش برسیم .. چه دلیلی داره که به پوچی برسیم؟
امکان نداره بتونی اثبات کنی ما شانسی به وجود اومدیم.
شانس حدی داره.
شما دوست داری اینطور خودتو توجیح کنی.
این همه تلاش میکنی که چی بشه؟
هدف از خلقت همینه که بری درس بخونیو تفریح کنی و تشکیل خانداده و چند کاره دیگه کنی؟
بنظرم این هدف کاملا پوچه و نشان دهنده ی اینه که ما بی هدف خلق شدیم.
تلاشت باید نتیجه بده و نتیجش هم دو روز زنگی تو این دنیا نیست.
شما اگه بگی خدا وجود نداره پس نمیشه این نتیجه رو بگیریم که خدا نیست.
انسان اگر کامل بود و بی نیاز پس این همه گند نمیزد به دنیا.
انسان عمرا بتونه خودش راه حقیقت رو پیدا کنه و باید یک چیز کمکش کنه تو این راه زندگی.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
خوب غرور برتون داشته ها.
خود شما و همه ی اعضای بدنت متعلق به خداس و همه ی روحت متعلق به خالقته.
فقط 2 روز اختیارشو داده دستت که ببینه باهاش چکار میکنی.
انسان با این همه پیچیدگی قطعا یک خالقی داره.
شما فراموش کردی که یک زمان جنینی بیش نبودی و الان به اوج غرور رسیدین.
نگران نباش به موقش پیر میشی و از عرش به زمین میخوری.
سلام به جناب ناخدا و بقیه
من یک برنامه نویس هستم و به اصرار یکی از دوستانم که تو همین سایت عضو هست اینجا اومدم
زیاد حوصله بحث در باره خدا پیغمبر ندارم
فقط دوستم ازم خواست که برات توضیح بدم جریان چیه
منم چون قبلا تو همین موقعیت بودم قبول کردم
حرف های شمارو خوندم و باید بگم آدم باهوش و منطقی هستی
پس گوش کن
من تو خانواده تقریبا مذهبی به دنیا اومدم پس طبیعتا به خدا اعتقاد داشتم .. نماز هم میخوندم .. روزه هم میگرفتم
وقتی بزرگ شدم دیدم حرف های قرآن و دین اصلا از نظرم منطقی نیست
اصلا یعنی چی که خدا با ما حرف میزنه؟ اونم با یه کتاب
کتابی که توش فقط داره تهدید میکنه
یا مثلا میگه بزنید .. بکشید .. هرکس که مرا باور نداره .. ولی اگه نماز خوند ببخشیدش که خداوند بخشنده است!
یا مثلا حرف هایی توش هست که به شعور آدم توهین میشه موقع خوندنش .. در بهشت خانه هایی از طلا وجود داره .. جوی هایی از شراب .. هیچ مریضی و دردی وجود نداره .. عمر نامحدوده .. حوری بهشتی بهتون میدیم و ...
و خیلی از اشکالات دیگه که الان جاش نیست
پس اول قرآن از دید من رد شد
گفتم حالا باید بفهمم خدا وجود داره یا نه
علم نمیتونه وجود خدا را اثبات یا رد کنه
چون علمی که خدا را اثبات کند .. علم نیست
و خدایی هم که با آن علم اثبات شود .. خدا نیست
این دوتا دنیای کاملا متفاوت از هم هستن
هیچ راهی برای اثبات یا رد خدا جز خودت وجود نداره
اگه راهی وجود داشت بعد از این همه مدت کشف میشد
حالا یه خاطره از من
دوره کاردانی من خیلی شیرین بود
یه درس داشتیم به نام اندیشه اسلامی
استادمون یه چیزی تعریف کرد که من دقیقا همونو برات مینویسم
دو تا برادر آخوند بودن که بعضی وقت ها میرفتن به مسجد هم دیگه
و پشت سر هم نماز جماعت میخوندن
یعنی یکی میرفت به مسجدی که اون یکی امام جماعت اونجا بود و پشت سر برادرش نماز میخوند
و روز دیگه برعکس
یه روز برادر کوچیکه که داشت پشت برادر بزرگه نماز میخوند وسط نماز فهمید که برادرش (امام جماعت) حواسش یه لحظه رفت پیش بدهکاریش .. واسه همین برادر کوچیکه سریع نمازشو جدا تموم کرد تا پشت همچین برادری نماز نخونه
من پرسیدم: استاد این برادر کوچیکه خودش حواسش به نمازش بود یا به حواس برادر بزرگش؟!
و استادمون هیچ جوابی نداد یعنی نداشت که بده .. اما نکته یه چیز دیگه بود که در ادامه میخونی و همین بود که باعث تعجب شدید من شد
حالا ترم بعد شد .. همین استاد همین موضوع رو تعریف کرد منتها با کمی تغییر
.. وسط نماز از چشم بصیرتش دید از تن برادر بزرگش (امام جماعت) داره خون میاد و غرق در خونه .. همینجا بود که فهمید حواس برادرش از نماز به بدهکاریش پرت شده و نمازشو جدا تموم کرد ...
اینو بچه های ترم بعدی برام تعریف کردن
دیدی چطور مردمو بازی میدن اینا؟
تو هر سوالی از اینا بپرسی بهت جواب میدن هر سوالی
چون توی این همه سال هزاران نفر ازشون همین سوالاتو پرسیدن و اینها هم بالاخره جوابی براش پیدا کردن .. حالا یا منطقی یا غیر منطقی .. اگه جوابشون مشکل داشت دفعه بعد با همفکری درستش میکنن
تو میپرسی چرا دعای من اجابت نمیشه؟ مگه خدا نگفت بخواه تا بدم؟
اینا نشستن فکر کردن که چه جوابی بدیم آخه؟
پس گفتن: چون به صلاح نیست
بعد گفتن: چون گناه کاری
بعد: چون یه چیز بهتر میخواد بهت بده
بعدش: چون حق مردم خورده شده .. اینو همینجا خوندم .. واقعا محشره
و ...
یک مثالی هست که من همیشه برای دوستام یا شاگردانم میزنم
فرض کنید شما فقط چیز های ابتدایی از رانندگی را یاد گرفتید و در نیمه شب در خیابان خلوت مشغول رانندگی هستید .. و یهو پنچر میکنید
خدا جون غلط کردم .. کمکم کن .. یا ابوالفضل .. یا .....
آخه کی دیده که خدا بیاد لاستیک عوض کنه؟
اگه شما بلد بودی پنچری بگیری همچین چیزی میگفتی؟
اگه کلا همه چیز بلد باشی و هیچ مشکلی نداشته باشی و اصلا هیچ اتفاقی برات نمی افتاد آیا باز هم نیازی به خدا پیدا میگردی؟
نه! .. پس دلیل نیاز به خدا .. فقر دانش .. فقر مادی .. و ترس است
اما حقیقت چیه؟
حقیقت اینه: خدایی .. وجود .. نداره .. اما .. اگه .. باشه .. الله .. نیست
اون خدا، خدایی که تو 6هزار سال 124هزار تا پیامبر فرستاد نیست (یعنی هر 17روز یک بار یه پیامبر فرستاد)
اون خدا، خدایی که یه کتاب نوشت تا با ما حرف بزنه نیست
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
همونطوری که خودت اشاره کردی ما در اثر یک حادثه به وجود اومدیم
و هزاران ستاره و سیاره دیگه هم میتونن مثل شرایط ما باشن
و نظریه داروین اگه حتی درست نباشه، خیلی از حرف های اینا بهتر و منطقی تره
اما این دلیل نمیشه به پوچی برسیم .. خودت هم گفتی .. هرکس آرزویی داره .. هدفی داره
همه در تلاشیم تا بهش برسیم .. چه دلیلی داره که به پوچی برسیم؟
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
درس های برنامه نویسی سیستم ها .. Api .. ساختمان داده ها و ... را در دانشگاه تدریس میکنم
و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم
زندگی من طبق برنامه ریزی ام پیش میرود و هر روز بدون استثنا مطالعه .. ورزش .. درس .. تفریح میکنم و از همه چی راضی ام .. به نظرم زندگی بهتر از این نمیشه
الان اینا میگن: خدا وقتی کسی را ول میکند دو چیز به او میدهد
اول موفقیت و سلامتی
دوم پول و مسائل مادی و دنیوی
اینطور فکر کردن فقط توهم و بیماریه .. لطفا ازش بیاین بیرون و زندگی کنید
و از زندگی لذت ببرید .. زندگی موفقیت و شادابیه .. زندگی زیباست .. زندگی عشقه
سلام.ممنونم,ازون موقعی که پستتونو خوندم بیشتر ایمان آوردم,چون پیامبرم هزار سال پیش فرموده شما میاید,که به دین اعتمادی ندارید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
حقیر در این پست،قصد جسارت یا بی احترامی ندارم.شما فقط کمی بدون جانبداری و موضع گیری به حرف حقیر گوش بدید،شاید پذیرفتید.
Na_khoda;368398 نوشت:
سلام به همه
میخوام یک فوتبالیست بشم
زحمت زیادی کشیدم ولی هرجا رفتم قبولم نکردن با اینکه از نظر بازی هیچ مشکلی نداشتم
فقط به دلیل اینکه پارتی و لابی ندارم هیچ تیمی حاضر به همکاری با من نشد
من یک آدم بی دین بی ایمان و بی خدا بودم ولی به خاطر ورزشم هم به خدا ایمان اوردم هم به دین اسلام و هم ایمان قوی پیدا کردم
تا همینجا را هم می گفتید کافی بود.شما یکی از شروط اصلی ایمان در عمل و عقیده را نادیده گرفته اید که آن هم اخلاص است.شما به گفته خودتان به خاطر ورزش به خدا و اسلام ایمان پیدا کرده اید.پس هنگام خواندن نماز،نیت نکنید قربة الی الله.نیت کنید قربة الی الورزش.نماز می خوانم لاستخدام فی التیم.واقعاً انتظار داشتید با این زمینه فکری و عقیدتی،به هدف خود برسید؟یعنی خدا علم به انگیزه شما ندارد؟
Na_khoda;368398 نوشت:
همش میگفتم الانه که کمکم کنه
همه چیز درست میشه
شاید این تیمی که قبولم نکرد به صلاحم نبود و حتما تیم دیگر قبولم میکند
حتی با یه روحانی صحبت کردم در این مورد و ایشون یه خاطره تعریف کردن :
(( بنده دو سال پیش خیلی تلاش کردم تا به جایی وارد شود ولی نشد، خیلی زحمت کشیدم و فایده ای نداشت، اما الان در جایی هستم که
همان جایی که نتوانستم به آن وارد شود الان افسوس مرا میخورد))
باز هم بر می گردیم سر بحث همیشگی.اولاً که شما از همان اول مسیر غلطی را در پیش گرفتید.ثانیاً حکمت کار خدا الان قابل درک است.خدا کاری کرد که شما،از آن ایمان جعلی برگردید به نقطه اول.حال می توانید با یک ایمان واقعی به تلاش بپردازید.عیناً چیزی شد که شما ایمانی که به خاطر ورزش به خدا پیدا کرده بودید از دست بدهید تا بتوانید ایمان واقعی پیدا کنید.
از همه این ها که بگذریم،خداوند چیزی را که ما می گوییم انجام نمی دهد.چیزی که به مصلحت ماست را انجام می دهد.شاید به صلاح شما نبوده.یکی از دلایل این که به صلاح شما نبوده خداوند در خواستتان را اجابت کند،حقیر در بالا ذکر کردم.اگر خدا این کار را می کرد،تا آخر عمر ممکن بود این ایمان را داشته باشید.ولی حالا که این کار را نکرد،ایمان جعلی شما از بین رفت.یعنی از منفی،به صفر رسیدید.حال می توانید به مثبت بروید.
Na_khoda;368398 نوشت:
دوستان من الان 5 ساله که در انتظار بودم و هر سال هم همین اتفاق افتاد
با اینکه خیلی تلاش کردم و زحمت کشیدم و همینطور از نظر فنی هرسال بهتر شدم، ولی اینها با من بدتر برخورد کردن
دیگه نحمل نداشتم
فقط سوالم این بود:
پس چرا کمکم نمیکنی؟
مگه نگفتی از تو حرکت از من برکت؟
پس چرا هیچ کاری نمیکنی؟
اینه عدلت؟
یعنی کسانی که حتی از نظر فنی نزدیک من هم نیستن باید لیگ برتر بازی کنن ولی من ... ؟
چرا؟؟؟
1-خداوند به شما به بهترین وجه،کمک کرد.باعث شد به یک وضعیت بهتری از نظر ایمانی برسید.
2-از تو حرکت از من برکت،جایی معنا دارد که برکت دادن به صلاح شما باشد.فرض کنید یک ظالم این را بگوید.بگوید که خدایا،من ظلم می کنم به مظلوم،تو برکت بده به من.آیا خداوند به او برکت خواهد داد؟!خیلی مهم است عمل ما درست باشد یا نه.
3-شما عدل را اول تعریف کنید.در ثانی ملاک خداوند،مثل ملاک انسان ها نیست.خداوند ملاکش تقواست.پس عدل هم باید در تقوا باشد در درجه اول.
Na_khoda;368398 نوشت:
دوستان من همه ی وقتم در روز را یا تمرین میکردم یا درحال خواستن از خدا بودم
فکر نمیکنم هیچکس در جهان به انداره من چیزی را خواسته باشد
اگه من با سنگ این حرف ها را میزدم و سنگ هم قادر بود که ببینه من چقدر زحمت میکشم برای رسیدن به هدفم، دهن باز میکرد و میگفت بابا انقدر از من نخواه من فقط یه سنگم من که نمیتونم!!
ولی خدا، با اینکه همش میگه من عادلم ، من بنده هامو دوست دارم ، بخواهید تا استجابت کنم ، ....
هیچ کاری واسم انجام نداد تو این مدت
از نظر سنی دیگه داره وقتش میگذره و اگه امسال جایی نرم ( که تقریبا داره وقتش هم تموم میشه و جایی نرفتم ) دیگه نمیتونم فوتبالیست بشم
خیلی های دیگر هم مثل شما فکر می کنند.یعنی فکر می کنند که هیچکسی به اندازه آن ها درخواست نکرده است.حتی در همین سایت.می توانم نام ببرم و یا به طور مستند،حرفشان در این سایت را به شما نشان بدهم.زور نزنید.تا وقتی چیزی را می خواهید که به صلاحتان نیست،خدا انجام نخواهد داد.
Na_khoda;368398 نوشت:
از دست خدا خیلی ناراحتم
بینهایت ناراحتم
یکی یه جوابی به من بده تا مرهمی واسه دل سوخته ام باشه
شما اولاً مسیر غلطی را طی کرده اید.ثانیاً مثل سایر افرادی که اینگونه به عدالت خدا شک می کنند،تعریف درست و حسابی از عدل ندارید.
Na_khoda;368398 نوشت:
بعد از همه ی اینها من واسه سوالاتم دو جواب پیدا کردم:
1. یا هیچ خدایی وجون نداره ( چون اگه وجود داشت حد اقلش این بود که یه جوری بهم بگه من قدرت این کارو ندارم )
2. یا وجود داره ولی یه قانونی وضع کرده تو دنیا، و هیچ دخالتی در اون نداره
این مورد دوم تئوریه خودمه:
مثلا خدا اومده این جهانو به وجود آورده با قوانین خاص
بعد گفته خب همه به جون هم بی افتین
و خودش نشته داره همه رو میبینه و لذت میبره
و هیچ و هیچ و هیچ گونه دخالتی در اون نمیکنه
حالا یا نمیخواد، یا نمیتونه
از نظر عقلی،باطل بودن تک تک نظریات و ادعاهای بالا،واضح است.اگر دلیل فلسفی و منطقی و عقلی می خواهید،بروید به تاپیک های بحث درباره وجود خدا.
Na_khoda;368398 نوشت:
ببینید بحث اختیار داشتن انسان نیست که الان بخواید حرفش رو بزنید
شما به من بگید من باید چه کار کنم تا موفق بشم؟
هرکاری بگید انجام دادم ولی نمیشه
همه به من میگن خیلی عالی هستی ولی باید پول بدی باید آشنا داشته باشی
اگه خدا راضی به اینه که بعد از همه ی این زحماتم فوتبالیست نشم
من این خدا رو نمیخوام
به نظرم حتی انسان های کثیف هم راضی به زجر یه انسان دیگه نیستن
مطمئنم همی آدم هایی که میگن باید پول بدی با آشنا داشته باشی اگه زحمت و تلاش و خواستنمو میدیدن بدون شک حاضر بودن منو قبول کنن
اما خدایی که ....
با این حساب شکی وجود نداره که یه فقط یک گزینه بین 2 مورد بالا باید صحت داشته باشه
و غیر این امکان نداره
لطفا یکی منو آروم کنه
دارم دیوونه میشم
شاید رضایت خدا این باشد که شما فوتبالیست نشوید و در عوض ایمان و تقوای شما واقعی شود.شما فرض کنید به صلاح شما نباشد فوتبالیست شوید و به صلاحتان باشد بجای فوتبالیست شدن،ایمانتان و تقوایتان تقویت شود.اما خدا آن چه را که می خواهید انجام دهد.یعنی بگذارد فوتبالیست شوید.از طرفی می دانیم معادی در کار است و نتیجه اعمال خود را می بینید.در آن موقع می بینید زندگی حقیقی در فوتبالیست شدن نیست.لزومی ندارد فوتبالیست رستگار شود.بلکه متقیان و مومنان رستگار می شوند.در اینصورت شما می فهمید که ایکاش فلان موقع،ایمان و تقوا را بر فوتبال ترجیح میدادم.در این صورت خرده می گیرید به خدا که چرا آن چیزی را که به صلاح من نبود را برایم ترجیح دادی!
شکی نکنید که نظام هستی،نظامی عادلانه،حکیمانه و در یک کلام نظام احسن است.
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
درس های برنامه نویسی سیستم ها .. Api .. ساختمان داده ها و ... را در دانشگاه تدریس میکنم
و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم
زندگی من طبق برنامه ریزی ام پیش میرود و هر روز بدون استثنا مطالعه .. ورزش .. درس .. تفریح میکنم و از همه چی راضی ام .. به نظرم زندگی بهتر از این نمیشه
سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی.
امیدوارم زندگی شما همیشه با همین رشد و پیشرفت و سلامتی همراه باشد.
بنده قصد تغییر نگاه شما را ندارم و احتمال این که نظر شما با عرایضم تغییر کند را نزدیک به صفر می دانم. ولی به دلایل شخصی و شاید کنجکاوی خواستم سؤال کنم اگر خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده شما در اثر یک تصادف (که در این جهان زیاد اتفاق می افتد) آسیب شدیدی ببینید که مجبور باشید بقیه عمر خود را با بدنی لمس در این دنیا سپری کنید (امیدوارم نه برای شما و نه برای هیچ کسی اتفاق نیفتد) باز هم با خالق یا موجود برتری کاری ندارید؟ آیا می توانید با اتکای به خوتان از هر اتفاقی از این دست جلوگیری کنید؟
سلام به جناب ناخدا و بقیه
من یک برنامه نویس هستم و به اصرار یکی از دوستانم که تو همین سایت عضو هست اینجا اومدم
زیاد حوصله بحث در باره خدا پیغمبر ندارم
فقط دوستم ازم خواست که برات توضیح بدم جریان چیه
منم چون قبلا تو همین موقعیت بودم قبول کردم
حرف های شمارو خوندم و باید بگم آدم باهوش و منطقی هستی
پس گوش کن
من تو خانواده تقریبا مذهبی به دنیا اومدم پس طبیعتا به خدا اعتقاد داشتم .. نماز هم میخوندم .. روزه هم میگرفتم
وقتی بزرگ شدم دیدم حرف های قرآن و دین اصلا از نظرم منطقی نیست
اصلا یعنی چی که خدا با ما حرف میزنه؟ اونم با یه کتاب
کتابی که توش فقط داره تهدید میکنه
یا مثلا میگه بزنید .. بکشید .. هرکس که مرا باور نداره .. ولی اگه نماز خوند ببخشیدش که خداوند بخشنده است!
یا مثلا حرف هایی توش هست که به شعور آدم توهین میشه موقع خوندنش .. در بهشت خانه هایی از طلا وجود داره .. جوی هایی از شراب .. هیچ مریضی و دردی وجود نداره .. عمر نامحدوده .. حوری بهشتی بهتون میدیم و ...
و خیلی از اشکالات دیگه که الان جاش نیست
پس اول قرآن از دید من رد شد
گفتم حالا باید بفهمم خدا وجود داره یا نه
علم نمیتونه وجود خدا را اثبات یا رد کنه
چون علمی که خدا را اثبات کند .. علم نیست
و خدایی هم که با آن علم اثبات شود .. خدا نیست
این دوتا دنیای کاملا متفاوت از هم هستن
هیچ راهی برای اثبات یا رد خدا جز خودت وجود نداره
اگه راهی وجود داشت بعد از این همه مدت کشف میشد
حالا یه خاطره از من
دوره کاردانی من خیلی شیرین بود
یه درس داشتیم به نام اندیشه اسلامی
استادمون یه چیزی تعریف کرد که من دقیقا همونو برات مینویسم
دو تا برادر آخوند بودن که بعضی وقت ها میرفتن به مسجد هم دیگه
و پشت سر هم نماز جماعت میخوندن
یعنی یکی میرفت به مسجدی که اون یکی امام جماعت اونجا بود و پشت سر برادرش نماز میخوند
و روز دیگه برعکس
یه روز برادر کوچیکه که داشت پشت برادر بزرگه نماز میخوند وسط نماز فهمید که برادرش (امام جماعت) حواسش یه لحظه رفت پیش بدهکاریش .. واسه همین برادر کوچیکه سریع نمازشو جدا تموم کرد تا پشت همچین برادری نماز نخونه
من پرسیدم: استاد این برادر کوچیکه خودش حواسش به نمازش بود یا به حواس برادر بزرگش؟!
و استادمون هیچ جوابی نداد یعنی نداشت که بده .. اما نکته یه چیز دیگه بود که در ادامه میخونی و همین بود که باعث تعجب شدید من شد
حالا ترم بعد شد .. همین استاد همین موضوع رو تعریف کرد منتها با کمی تغییر
.. وسط نماز از چشم بصیرتش دید از تن برادر بزرگش (امام جماعت) داره خون میاد و غرق در خونه .. همینجا بود که فهمید حواس برادرش از نماز به بدهکاریش پرت شده و نمازشو جدا تموم کرد ...
اینو بچه های ترم بعدی برام تعریف کردن
دیدی چطور مردمو بازی میدن اینا؟
تو هر سوالی از اینا بپرسی بهت جواب میدن هر سوالی
چون توی این همه سال هزاران نفر ازشون همین سوالاتو پرسیدن و اینها هم بالاخره جوابی براش پیدا کردن .. حالا یا منطقی یا غیر منطقی .. اگه جوابشون مشکل داشت دفعه بعد با همفکری درستش میکنن
تو میپرسی چرا دعای من اجابت نمیشه؟ مگه خدا نگفت بخواه تا بدم؟
اینا نشستن فکر کردن که چه جوابی بدیم آخه؟
پس گفتن: چون به صلاح نیست
بعد گفتن: چون گناه کاری
بعد: چون یه چیز بهتر میخواد بهت بده
بعدش: چون حق مردم خورده شده .. اینو همینجا خوندم .. واقعا محشره
و ...
یک مثالی هست که من همیشه برای دوستام یا شاگردانم میزنم
فرض کنید شما فقط چیز های ابتدایی از رانندگی را یاد گرفتید و در نیمه شب در خیابان خلوت مشغول رانندگی هستید .. و یهو پنچر میکنید
خدا جون غلط کردم .. کمکم کن .. یا ابوالفضل .. یا .....
آخه کی دیده که خدا بیاد لاستیک عوض کنه؟
اگه شما بلد بودی پنچری بگیری همچین چیزی میگفتی؟
اگه کلا همه چیز بلد باشی و هیچ مشکلی نداشته باشی و اصلا هیچ اتفاقی برات نمی افتاد آیا باز هم نیازی به خدا پیدا میگردی؟
نه! .. پس دلیل نیاز به خدا .. فقر دانش .. فقر مادی .. و ترس است
اما حقیقت چیه؟
حقیقت اینه: خدایی .. وجود .. نداره .. اما .. اگه .. باشه .. الله .. نیست
اون خدا، خدایی که تو 6هزار سال 124هزار تا پیامبر فرستاد نیست (یعنی هر 17روز یک بار یه پیامبر فرستاد)
اون خدا، خدایی که یه کتاب نوشت تا با ما حرف بزنه نیست
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
همونطوری که خودت اشاره کردی ما در اثر یک حادثه به وجود اومدیم
و هزاران ستاره و سیاره دیگه هم میتونن مثل شرایط ما باشن
و نظریه داروین اگه حتی درست نباشه، خیلی از حرف های اینا بهتر و منطقی تره
اما این دلیل نمیشه به پوچی برسیم .. خودت هم گفتی .. هرکس آرزویی داره .. هدفی داره
همه در تلاشیم تا بهش برسیم .. چه دلیلی داره که به پوچی برسیم؟
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
درس های برنامه نویسی سیستم ها .. Api .. ساختمان داده ها و ... را در دانشگاه تدریس میکنم
و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم
زندگی من طبق برنامه ریزی ام پیش میرود و هر روز بدون استثنا مطالعه .. ورزش .. درس .. تفریح میکنم و از همه چی راضی ام .. به نظرم زندگی بهتر از این نمیشه
الان اینا میگن: خدا وقتی کسی را ول میکند دو چیز به او میدهد
اول موفقیت و سلامتی
دوم پول و مسائل مادی و دنیوی
اینطور فکر کردن فقط توهم و بیماریه .. لطفا ازش بیاین بیرون و زندگی کنید
و از زندگی لذت ببرید .. زندگی موفقیت و شادابیه .. زندگی زیباست .. زندگی عشقه
با سلام خدمت شما
به راستی که در تمام عمرم سخنانی به این زیبایی نشنیده بودم
بسیار بسیار از شما سپاسگزارم
واقعا که چشمانم باز شد و به دنیا به یک شکل دیگه نگاه میکنم
نمیدانم با چه زبانی تشکر کنم
از سخنان شما نیروی فوق العاده ای گرفتم
ممنونم
حقیر در این پست،قصد جسارت یا بی احترامی ندارم.شما فقط کمی بدون جانبداری و موضع گیری به حرف حقیر گوش بدید،شاید پذیرفتید
با سلام
به چشم
Albus;370743 نوشت:
در اینصورت شما می فهمید که ایکاش فلان موقع،ایمان و تقوا را بر فوتبال ترجیح میدادم.در این صورت خرده می گیرید به خدا که چرا آن چیزی را که به صلاح من نبود را برایم ترجیح دادی!
از شما هم بخاطر پاسختان تشکر میکنم
ولی دوست عزیز یکم حرف هایتان غیر منطقی نیست؟
در آن صورت من به خدا خرده میگرفتم که چرا مرا فوتبالیست کرده؟
مگر بقیه انسان هایی که هزار کار خلاف میکنند به خدا خرده میگیرند که چرا به من اجازه دادی من خلاف کنم؟
من گفتم : حتی اگر در این راه کشته شوم ، حتی اگر نابود شوم، حتی اگر به صلاحم نیست ، من میخواهم به من بده
اصلا من صلاح تو را نمیخواهم ، فقط به من بده
آنوقت اگر اتفاقی افتاد ، خرده میگیرم؟!
Albus;370743 نوشت:
شاید رضایت خدا این باشد که شما فوتبالیست نشوید و در عوض ایمان و تقوای شما واقعی شود
شما به من بگو ایمان و تقوا چه فایده ای داره؟ ( تو همین جهانی که در اون هستیم چه فایده ای داره؟ نه اون جهانی که وجود نداره و همه اش توهم و وعده های پوچه )
دوست من، از شما خواهش میکنم پست آقای "یک_انسان_موفق" ( نقل قول پست قبلی ) را بخوانید
از زیبا ترین سخنانی بود که تاحالا شنیدم
و به راستی که زندگی آن چیزی نبود که فکر میکردم
اگر خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده شما در اثر یک تصادف (که در این جهان زیاد اتفاق می افتد) آسیب شدیدی ببینید که مجبور باشید بقیه عمر خود را با بدنی لمس در این دنیا سپری کنید (امیدوارم نه برای شما و نه برای هیچ کسی اتفاق نیفتد) باز هم با خالق یا موجود برتری کاری ندارید؟ آیا می توانید با اتکای به خوتان از هر اتفاقی از این دست جلوگیری کنید؟
اگه اشکالی نداشته باشه من از شما میپرسم
اگه به خدا اتکا کنیم شما تضمین میدین که واسمون اتفاقی نمی افته؟
خدا میگه شما آیت الکرسی بخونید من یک فرشته رو میفرستم تا از شما مواظبت کنه
اگه زیاد بخونید من 2 تا فرشته میفرستم براتون
اگه دیگه خیلی زیاد بخونید من خودم به شخصه مواظبتونم!!!!
پس اگه اینجوری باشه، هیچ اتفاقی نباید برای ما بیوفته کلا، درسته؟ ( منظورم همین اتفاقاتی ست که شما گفتیدا، نه اینکه من از ساختمون خودمو بندازم پایین )
حالا اگه اینطور باشه و همه ی دنیا برن آیت الکرسی بخونن، پس حوادث غیر مترقبه باید کلا ریشه کن بشه ، درسته؟
میبینید که این حرف کاملا غیر منطقی و بی اساسه
همونطور که آقای انسان_موفق گفتن: دلیل نیاز به خدا ترس ، فقر دانش ، فقر مادی ست
این مثالی هم که زدین ناشی از فقر دانش و ترس است
چند سال بعد که علم پیشرفت کنه و کاری کنه که لمس ها هم بهبود پیدا کنن، شما این مثال رو میذاری کنار و یه مثال دیگه پیدا میکنی
قصد جسارت ندارما، کلا میگم این روال کاره
تا بوده، همین بوده
شما به من بگو ایمان و تقوا چه فایده ای داره؟ ( تو همین جهانی که در اون هستیم چه فایده ای داره؟ نه اون جهانی که وجود نداره و همه اش توهم و وعده های پوچه )
دوست من، از شما خواهش میکنم پست آقای "یک_انسان_موفق" ( نقل قول پست قبلی ) را بخوانید
از زیبا ترین سخنانی بود که تاحالا شنیدم
و به راستی که زندگی آن چیزی نبود که فکر میکردم
هر انسانی اون چیزی رو که دوست داره بشنوه رو اگر بشنوه خوشش میاد.
شما هر کس بیاد سخن باب میلتون بزنه رو تایید میکنی.
دوستان همه جواب منطقی به شما دادند ولی شما دست از خواسته خود بر نمیدارید.
آقا نمیخواهید بپذیرید دیگر بیخیال بحث شوید.
هی بحث میکنیم باز میاییم جای اول بحثمان.
در حالت کلی همه چی دست خداس.
همین خودت و اختیارت و ... هم در راستای خدایی.
اگر خدا نبود تو هم الان نمیبودی.
حالا اگر میخوای اینو نپذیری هیچ چیزی تغییر نمیکنه!
شما به این فکر کن خدایی نیست تا آرامش داشته باشی و به نحوی خودتو توجیح کرده باشی.
اگه اشکالی نداشته باشه من از شما میپرسم
اگه به خدا اتکا کنیم شما تضمین میدین که واسمون اتفاقی نمی افته؟
خدا میگه شما آیت الکرسی بخونید من یک فرشته رو میفرستم تا از شما مواظبت کنه
اگه زیاد بخونید من 2 تا فرشته میفرستم براتون
اگه دیگه خیلی زیاد بخونید من خودم به شخصه مواظبتونم!!!!
پس اگه اینجوری باشه، هیچ اتفاقی نباید برای ما بیوفته کلا، درسته؟ ( منظورم همین اتفاقاتی ست که شما گفتیدا، نه اینکه من از ساختمون خودمو بندازم پایین )
حالا اگه اینطور باشه و همه ی دنیا برن آیت الکرسی بخونن، پس حوادث غیر مترقبه باید کلا ریشه کن بشه ، درسته؟
میبینید که این حرف کاملا غیر منطقی و بی اساسه
همونطور که آقای انسان_موفق گفتن: دلیل نیاز به خدا ترس ، فقر دانش ، فقر مادی ست
این مثالی هم که زدین ناشی از فقر دانش و ترس است
چند سال بعد که علم پیشرفت کنه و کاری کنه که لمس ها هم بهبود پیدا کنن، شما این مثال رو میذاری کنار و یه مثال دیگه پیدا میکنی
قصد جسارت ندارما، کلا میگم این روال کاره
تا بوده، همین بوده
سلام.خب اگه میگید خداوند وجود نداره پس این جهان با این عظمت چگونه به وجود آمده؟با یه اتفاق؟این فکر واقعاجاهلانست؟ شما به جسم خودت نگاه کن اصلا بقیه اعضای بدنو بیخیال به مغزت فکرکن؟چطوری بایه اتفاق مغزی شکل گرفته که میتونه جلوی هزاران اتفاق وبگیره؟
اگه اشکالی نداشته باشه من از شما میپرسم
اگه به خدا اتکا کنیم شما تضمین میدین که واسمون اتفاقی نمی افته؟
خدا میگه شما آیت الکرسی بخونید من یک فرشته رو میفرستم تا از شما مواظبت کنه
اگه زیاد بخونید من 2 تا فرشته میفرستم براتون
اگه دیگه خیلی زیاد بخونید من خودم به شخصه مواظبتونم!!!!
پس اگه اینجوری باشه، هیچ اتفاقی نباید برای ما بیوفته کلا، درسته؟ ( منظورم همین اتفاقاتی ست که شما گفتیدا، نه اینکه من از ساختمون خودمو بندازم پایین )
حالا اگه اینطور باشه و همه ی دنیا برن آیت الکرسی بخونن، پس حوادث غیر مترقبه باید کلا ریشه کن بشه ، درسته؟
میبینید که این حرف کاملا غیر منطقی و بی اساسه
همونطور که آقای انسان_موفق گفتن: دلیل نیاز به خدا ترس ، فقر دانش ، فقر مادی ست
این مثالی هم که زدین ناشی از فقر دانش و ترس است
چند سال بعد که علم پیشرفت کنه و کاری کنه که لمس ها هم بهبود پیدا کنن، شما این مثال رو میذاری کنار و یه مثال دیگه پیدا میکنی
قصد جسارت ندارما، کلا میگم این روال کاره
تا بوده، همین بوده
قرار نیست که کمک خدا فقط از لحاظ مادی باشه.
اصلا با عقل جور در نمیاد که اگر شما آیت الکرسی بخونید و بعد برید از ساختمان 100 طبقه خودتون رو بندازید و هیچیتون نشه!
شما انگار نمیدونی این دنیا اساسش قانونیه که خدا براش تعیین کرده.
قطعا کسی که از ساختمان بلند خودشو بندازه باید طبق قوانین خاص فیزیک تا دم مردن پیش بره یا حتی بمیره.
هیچکی از خدا انتظار نداره کاری کنه که هیچ جای بدنش نشکنه.
اگر ما اعتقاد به خدایی داریم.
ازش نمیخواهیم که اگر ماشین زدمون زنده بمونیم
ازش نمیخواهیم که هر چی ما میخواییم رو بهمون بده
برایش شرط نمیگذاریم که اگر فلان بهمان نشد ولش میکنیم.
هرچند ول کردن خدا هیچ ضرری بهش نمیرسونه.
ما با خداییم چون به وسیله اون میشه پله های انسانیت و خوب بودن و به نهایت کمال رسیدن رو طی کرد.
ما با خداییم چون در اون صورت میدونیم یکی داره نگاهمون میکنه در همه حال و باعث میشه حدمون رو نگذرونیم.
واسه کسی که به خدا اعتقاد نداره یا به خاطر یک مسئله ی دنیوی میاد بهش اعتقاد پیدا میکنه معلومه اینارو به مسخره میگیره.
شما برید به دنیای کوچولوتون بپردازین.
شما خدا رو فقط در بر آورده کردن دعا میبینید.
شما به هر گونه که میخواهید و دوست دارید همه چیز رو تحلیل میکنی و در آخر جوری نتیجه میگیری که به اونی که خودت میخواهی برسی نه اونی که واقعا درسته.
هر انسانی اون چیزی رو که دوست داره بشنوه رو اگر بشنوه خوشش میاد.
شما هر کس بیاد سخن باب میلتون بزنه رو تایید میکنی.
دوستان همه جواب منطقی به شما دادند ولی شما دست از خواسته خود بر نمیدارید.
آقا نمیخواهید بپذیرید دیگر بیخیال بحث شوید.
هی بحث میکنیم باز میاییم جای اول بحثمان.
در حالت کلی همه چی دست خداس.
همین خودت و اختیارت و ... هم در راستای خدایی.
اگر خدا نبود تو هم الان نمیبودی.
حالا اگر میخوای اینو نپذیری هیچ چیزی تغییر نمیکنه!
شما به این فکر کن خدایی نیست تا آرامش داشته باشی و به نحوی خودتو توجیح کرده باشی.
سلام.ببینیدجناب ناخدا من تودهه80 سختیهای زیادی کشیدم,به عرض4سال عزیزترین کسامو ازدست دادم,خواهرم ازهمسرش جداشد,مادرم ناراحتی قلبی گرفتنو,هزاردردسر دیگه,به خونوادم گفتم بیاین روش زندگیمونو عوض کنیم,ماهواره از خونمون جمع شد,نماز صبح اجباری شد,مثل نماز اول وقت,به همون خدایی که آفریدگار هممونه,به شکلی الآن خوشبختم که باورم نمیشه,خواهرم ازدواج کرد,مامانم شفا پیدا کردو همه ی مشکلات حل شد,خودمم سال اول کنکور دادمو بهترین دانشگاه قبول شدم.
عزیزم گفتم که من برای بحث نیومدم اینجا ولی اوکی هرکی هر سوالی داره بپرسه .. من جواب میدم
reza_i7;370657 نوشت:
شما وقتی راجع به قرآن اینطور حرف میزنی یعنی هیچیش رو درک نکردید.
هیچیش رو نفهمیدید.
خدا هر چیزش جای خودشو داره.
در یک جا مهربان و در یک جا خشمگین.
حرف شما کاملا متین ولی این درسته که خدا حرف بی منطق بزنه؟
از یه طرف میگه قبول دین من اجباری نیست .. و من نیازی به شما ندارم .. از یه طرف دیگه میگه بزنید بکشید لشکرکشی کنید تا به من ایمان بیاورند .. و هرکس را که به خدا ایمان ندارد از میان بردارید!!!
شما بفرمایید که چی درک کردین از قرآن؟
بفرمایید چرا سوره های مکی و مدنی در قرآن ترتیب ندارند؟
از اسمش پیداست که مکی مال زمانیه که پیامبر در مکه بودن
و بعد از اینکه پیامبر مکه را به قصد مدینه ترک کرد سوره های مدنی نازل شدن
شما بفرمایید چرا در قرآن سوره های مکی و مدنی پس و پیش هستن؟
چرا در ابتدا سوره ها درشت و طویل هستند ولی در آخر کوتاه میشوند؟
شما میتونی بگی چرا ابتدای قرآن، .. کلام معنوی و روشن است .. ولی .. بعد به جنگ و خون ریزی و غارت می انجامد؟
عزیزم من خیلی بیشتر از شما قرآن خوندم .. نه طوطی وار بلکه با تفکر عمیق و روشن
reza_i7;370657 نوشت:
اون زمان این همه اعراب تغییر کردن اتفاقیه؟
بیشتر کسانی که در اون زمان ایمان آوردن یا از ترس جونشون بود .. یا .. از روی طمع به مال و اموالی بود که در جنگ ها به تاراج میبردن .. یا .. حرص دختران و زنانی را میزدند که باز هم در جنگ غارت میکردن
reza_i7;370657 نوشت:
آیا محمد که بیسواد بوده اینارو میدونسته؟
محمد بی سواد نبوده .. بلکه سواد داشته و در نوشتن قرآن نیز تنها نبود
در زمان تولد محمد .. خواندن و نوشتن در مکه معمول بود .. و محمد هم از خانواده سرشناس بنی هاشم .. پس چی میشه که بی سواد باقی می مونه؟
همچنین در آن زمان مردم مکه بیشتر از بقیه جاها سواد خواندن و نوشتن داشتن .. همانطور که میدانید در جنگ بدر .. وقتی سپاهیان قریش شکست خوردن .. آنها وادار به این شدن که 10 بی سواد را باسواد کنند تا آزاد شوند!
حتی محمد شخصا آموزش خواندن و نوشتن به دو تن از زنانش به نامهای عایشه و حفصه را به عهده داشته!
محمد بن عبدالکریم شهرستانی در کتاب الملل و النحل مینویسد: محمد پیش از مرگ به اطرافیانش میگوید یک قلم و دوات و یک برگ برای من بیاورید زیرا قصد دارم مطالبی را بنویسم که بعد از مرگم شما گمراه نشوید!
پس! .. محمد قادر به خوندن و نوشتن بود .. و کتاب یهودیان و مسیحیانو مورد مطالعه قرار میداد و قرآنو بر اساس اینا نوشت
ولی وانمود میکرد که بی سواده تا این کارشو به حساب معجزه بذاره
در زمان قبل از اسلام .. شعر و کلمات موزون جزی از زندگی اعراب بود.. و شاعران بنامی هم داشتند
از جمله .. امری القیس!
محمد هم این موضوعو میدونست و قرآنو با کلمات جذاب و رعایت وزن و ساختمان دستوری .. که اون هم توسط بعضی شاعران آن زمان رعایت شده .. پیاده سازی کرد
محمد عاشق شعر و شاعری بود و تمام اشعار امری القیس .. را .. از .. بر .. بود
محمد وحی گیری را از سنت قدیمی سامی ها نمونه برداری کرد
یکی از استادان محمد شخصی به نام .. سنت پاول .. بود
بگذریم...
reza_i7;370657 نوشت:
این چیزیه که علم تازه بهش رسیده.
اون موقع هم هیچ انسانی اینو امکان نداشته بدونه.
از این جور چیز ها که معجزه ی علمیه فراوونه در قرآن.
لطفا به این نوشته دقت کنید:
آنگاه که تو در آغاز جهان روان ما را آفریدی و از منش خویش به ما خرد بخشیدی و آنگاه که جان در کالبد ما دمیدی
این نوشته مال 3760 سال پیشه .. در اوستا
محمد از روی اینها کپی برداری کرده!!!
مثلا روزه یکماهه رمضان از روی روزه لنت مسیحی ها .. صدقه دادن و ...!
تئوری آفرینش .. داستان های مربوط به کره زمین و پل صراط .. جن .. بهشت و حوری های بهشتی که در اوستا از آنها پایر یکاس نام برده شده است .. هم عینا از روی دین زرتشتی کپی شده!
تسبیح زدن را از دین بودا کپی شده!
هفت بهشت و هفت جهنم .. معاد و نبوت .. و روز قیامت و علائم آن هم از تورات کپی شده!
داستان های طوفان نوح .. هابیل و قابیل .. یوسف .. ابراهیم .. فرعون .. نمرود و ... هم از تورات کپی شده!
و ...
سه نفر که به محمد در نوشتن قرآن مشاوره میدادند: سلمان فارسی .. بلال حبشی .. صهیب فیلسوف رومی
جای تعجب نداره که در قرآن کلمات بیگانه هم دیده میشه
الرس.. رس یعنی چاه خراب
سحبیل .. سنگ و خار
دینار .. واحد پولی
استبرق .. استبرک
کنز .. گنج
قفل .. گفل
یاقوت .. یاگوت
جهنم .. گهنام
و ...
بگذریم حرف زیاده!
reza_i7;370657 نوشت:
امکان نداره بتونی اثبات کنی ما شانسی به وجود اومدیم.
شانس حدی داره.
اجازه دهید که من در اینجا مثالی بزنم
فرض کنید بنده صد تاس در ظرفی دارم .. و هر ثانیه 1 بار این صد تاس را روی زمین میریزم
و انتظار من این است که همه ی این تاس ها باهم و همزمان 6 بیاید
و این تاس ریختن را به مدت 100 سال بدون مکث .. یعنی همان ثانیه ای یک بار انجام میدهم
احتمال اینکه همه ی اینها با هم 6 بیاید تقریبا نزدیک به صفر است ولی نسبت به مدت زمان و تعداد دفعاتی که تاس ریخته میشود ، احتمال آن اصلا کم نیست بلکه بسیار زیاد است
ای بسا که امکان دارد چندین بار هم این اتفاق بی افتد (مانند سیاره هایی دقیقا مانند شرایط زمین)
و در بعضی وقت ها هم 90 بار 6 می آید.. حالا کمتر یا بیشتر (مانند سیاره هایی شبیه به شرایط زمین)
چرا شما فکر میکنید خیلی اتفاق نادری است؟
تا به حال فکر کرده اید که جهان چه اندازه ای دارد؟
تا حالا فکر کرده اید که اینکه میگویند فلان ستاره از ما 14 میلیارد سال نوری فاصله دارد یعنی چه؟
یعنی به حدی فاصله بین ما و آن ستاره وجود دارد که اگر به سرعت نور حرکت کنیم .. 300 هزار کیلومتر در ثانیه .. 14 میلیارد سال بعد به آنجا خواهیم رسید!
قطر کهکشان راه شیری حدود صد هزار سال نوری است .. و در آن میلیاردها منظومه وجود دارد و در هر کدام هزاران ستاره و میلیون ها سیاره!
و صد میلیارد از این کهکشان ها در جهان وجود دارد که اگر هر کدام از آنها به اندازه دانه لوبیا فرض شود .. قادر است یک ورزشگاه راگبی را تا بالا از لوبیا لبریز کند!!!
آنوقت امکان اینکه یک سیاره از این دنیای بی کران در فاصله مناسبی از ستاره ای سوزان قرار بگیرد خیلی کار عجیبی ست؟ .. آن هم در طی میلیون ها سال!
من تعجب میکنم از طرز فکر شما.. البته هرکس آزاد است هرطور که دوست دارد فکر کند ولی دیگه انصاف هم خوب چیزی است
reza_i7;370657 نوشت:
خوب غرور برتون داشته ها.
عزیزم شما سوال فنی و منطقی بپرس من هم جوابتو بدم
دیگه این حرف ها برای چیه
YA MOHAMMAD;370679 نوشت:
سلام.ممنونم,ازون موقعی که پستتونو خوندم بیشتر ایمان آوردم,چون پیامبرم هزار سال پیش فرموده شما میاید,که به دین اعتمادی ندارید.
سلام .. ببینید من یک برنامه کامپیوتری مینویسم که از نظر شما شاید کامل و بی نقص باشد.. اما خودم که نویسنده آن هستم میدانم پر از اشکال است و به زودی سرو صدایش در می آید .. پس میگویم : میدانم که در آینده، کسانی می آیند از این برنامه استفاده نخواهد کرد چون به دانشم اعتمادی ندارند.. ولی شما به این حرف ها گوش ندهید و بیشتر به من اعتماد کنید .. به نظر شما خیلی کار سختی بود گفتنش؟
مؤمن;370759 نوشت:
به دلایل شخصی و شاید کنجکاوی خواستم سؤال کنم
مرسی عزیزم .. جواب سوال شما را تقریبا آقای ناخدا داند .. ممنون از توجه حضرت عالی
Na_khoda;370793 نوشت:
به راستی که در تمام عمرم سخنانی به این زیبایی نشنیده بودم
خواهش می کنم .. قابلی نداشت .. هر حرفی که با منطق و دلیل باشد زیباست!
reza_i7;370916 نوشت:
اصلا با عقل جور در نمیاد که اگر شما آیت الکرسی بخونید و بعد برید از ساختمان 100 طبقه خودتون رو بندازید و هیچیتون نشه!
عزیزم اگه درست خونده باشی .. گفت من انتظار همچین کاریو ندارم .. فقط همین حوادث ناگهانی برام نیوفته کافیه
حوادثی که از حیطه خودمون خارجه .. مثلا تصادف ناگهانی!
پرسید شما تضمین میدین با آیت الکرسی از این اتفاقا نیفته؟
که جوابش مشخصه!
YA MOHAMMAD;370926 نوشت:
من تودهه80 سختیهای زیادی کشیدم,به عرض4سال عزیزترین کسامو ازدست دادم,خواهرم ازهمسرش جداشد,مادرم ناراحتی قلبی گرفتنو,هزاردردسر دیگه...
...ماهواره از خونمون جمع شد,نماز صبح اجباری شد,مثل نماز اول وقت,به همون خدایی که آفریدگار هممونه,به شکلی الآن خوشبختم که باورم نمیشه
یعنی شما میخواید بگید اگه ماهواره نداشتین و نماز صبح اول وقت و به صورت اجباری میخوندین این اتفاقات نمی افتاد؟؟؟؟
یعنی اون کسانی که جونشونو از دست دادن فقط به خاطر ماهواره و نماز بود؟؟
خواهش میکنم یکم منطقی باشید
من ازتون یه سوال دارم اگر خدا ی نباشه پس امامانمان هم نیستن دیگه؟ ما که ندیدیم شاید نباشن
پس اینجا یه سوال پیش میاد این بیمارانی که تو مشهد تو جمکران شفا پیدا میکنند پس چیه؟ یعنی اتفاقیه؟ خود به خود اتفاق افتاده یعنی خدای نیست
شاید بگید ما که ندیدیم؟ به خدا قسم دوست عزیز من هم به خدا و امامان اعتقاد نداشتم ولی وقتی نزدیکتر شخصم بیمار شد و احتمال مرگش زیاد بود من از خدا خواستم تا شفاش بده که یه روز دیدن شفا پیدا کرده همه دکترا هم مونده بودن. تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم که تو این چند سال .دوست عزیز نا خدا حتما شما نمیدانید شاید پشت فوتبالیست نشدن شما حکمتیه شاید در اینده شما تو جایگاه بهتری از فوتبال قرار بگیرید.برادر من عجول نباش:Gol:
سلام .. ببینید من یک برنامه کامپیوتری مینویسم که از نظر شما شاید کامل و بی نقص باشد.. اما خودم که نویسنده آن هستم میدانم پر از اشکال است و به زودی سرو صدایش در می آید .. پس میگویم : میدانم که در آینده، کسانی می آیند از این برنامه استفاده نخواهد کرد چون به دانشم اعتمادی ندارند.. ولی شما به این حرف ها گوش ندهید و بیشتر به من اعتماد کنید .. به نظر شما خیلی کار سختی بود گفتنش؟
شما چقدرسطحی نگر هستید,فوقش ازشما نوشتن یه برنامه بر میاد,کار دیگه هم بلدین؟؟؟؟؟؟؟
یک_انسان_موفق;371238 نوشت:
یعنی شما میخواید بگید اگه ماهواره نداشتین و نماز صبح اول وقت و به صورت اجباری میخوندین این اتفاقات نمی افتاد؟؟؟؟
یعنی اون کسانی که جونشونو از دست دادن فقط به خاطر ماهواره و نماز بود؟؟
خواهش میکنم یکم منطقی باشید
بله من به این یقین رسیدم که برای بدست آوردن دل خدا باید به دستوراتش عمل کرد,شما منطقتون چیه تحصیلاتتونو,برنامه نویسیتونو,شاگرداتونو,یا چون هیچی به غیر ازعلم کامپیتر نمیدونید فکر میکنید میتونید خودتونو باپیامبری که تا چهل سالگی هیچ چیز ازعلم نمیدونسته ویه روزه به اذن خدا مینویسه وبه اذن خدا ازعلم نجوم میگه از تاریخی میگه که هیچ جانوشته نشده ازعلمی میگه که تازه الآن دارن به اون میرسن,شما اینقدر غرق درموفقیت هاتون شدید که دارید خودتونو باهمچین آدمی مقایسه میکنید.
عنی شما میخواید بگید اگه ماهواره نداشتین و نماز صبح اول وقت و به صورت اجباری میخوندین این اتفاقات نمی افتاد؟؟؟؟
یعنی اون کسانی که جونشونو از دست دادن فقط به خاطر ماهواره و نماز بود؟؟
YA MOHAMMAD;371320 نوشت:
بله من به این یقین رسیدم که برای بدست آوردن دل خدا باید به دستوراتش عمل کرد
پس این همه انسانهایی که نماز صبح اول وقت نمیخونن و خونشون هم ماهواره دارن که تا الان باید نسل خودشونو فامیلاشون منقرض میشد:Moteajeb!:
یا حداقلش باید تمام فک و فامیلاشون از هم طلاق میگرفتن!!!
ولی خانم محترم .. این اتفاق نیفتاده
هیچ کس به خاطر ماهواره نمرده
البته من از دست شما ناراحت نیستم و حق میدم که اینجوری فکر کنید .. چون این همه سال با همین افکار زندگی کردید
و حرف های من با افکار شما کاملا در تناقضه
شما یاد گرفتید که انسان موجودی ضعیف است که هیچ اختیاری از خودش ندارد و باید راضی به رضای خدا باشد
من از این بی احترامی شما ناراحت نشدم .. پس نگران این نباشید که خدا از شما ناراحت شود
پس این همه انسانهایی که نماز صبح اول وقت نمیخونن و خونشون هم ماهواره دارن که تا الان باید نسل خودشونو فامیلاشون منقرض میشد
یا حداقلش باید تمام فک و فامیلاشون از هم طلاق میگرفتن!!!
:Khandidan!:
YA MOHAMMAD جان اگه دلخور نمیشید من هم با آقای موفق موافقم در این جمله بالا
سلام آقای موفق
مثل شما تاحالا ندیدم
شماره موبایل خودمو در پیام خصوصی براتون میفرستم اگه قابل دونستین دوست دارم در تماس باشیم
من ازتون یه سوال دارم اگر خدا ی نباشه پس امامانمان هم نیستن دیگه؟ ما که ندیدیم شاید نباشن
پس اینجا یه سوال پیش میاد این بیمارانی که تو مشهد تو جمکران شفا پیدا میکنند پس چیه؟ یعنی اتفاقیه؟ خود به خود اتفاق افتاده یعنی خدای نیست
شاید بگید ما که ندیدیم؟ به خدا قسم دوست عزیز من هم به خدا و امامان اعتقاد نداشتم ولی وقتی نزدیکتر شخصم بیمار شد و احتمال مرگش زیاد بود من از خدا خواستم تا شفاش بده که یه روز دیدن شفا پیدا کرده همه دکترا هم مونده بودن. تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم که تو این چند سال .دوست عزیز نا خدا حتما شما نمیدانید شاید پشت فوتبالیست نشدن شما حکمتیه شاید در اینده شما تو جایگاه بهتری از فوتبال قرار بگیرید.برادر من عجول نباش
مرسی عزیزم .. جواب سوال شما را تقریبا آقای ناخدا داند .. ممنون از توجه حضرت عالی
سلام خدمت شما.
سوء تفاهم شده بود. سؤال بنده در مورد پیشگیری از چنین اتفاقی نبود. بلکه سؤال کردم اگر این اتفاق بیفتد آیا پس از آن بجز اعتقاد به خدا و جبران او در قیامت نقطه امیدی در زندگی باقی می ماند؟ و آیا انسان بطور ناخودآگاه در چنین مواقعی به وجود قدرت بالاتری پی نمی برد؟
محمد بی سواد نبوده .. بلکه سواد داشته و در نوشتن قرآن نیز تنها نبود
محمد از روی اینها کپی برداری کرده!!!
مثلا روزه یکماهه رمضان از روی روزه لنت مسیحی ها .. صدقه دادن و ...!
تئوری آفرینش .. داستان های مربوط به کره زمین و پل صراط .. جن .. بهشت و حوری های بهشتی که در اوستا از آنها پایر یکاس نام برده شده است .. هم عینا از روی دین زرتشتی کپی شده!
تسبیح زدن را از دین بودا کپی شده!
هفت بهشت و هفت جهنم .. معاد و نبوت .. و روز قیامت و علائم آن هم از تورات کپی شده!
داستان های طوفان نوح .. هابیل و قابیل .. یوسف .. ابراهیم .. فرعون .. نمرود و ... هم از تورات کپی شده!
محمد بی سواد نبوده .. بلکه سواد داشته و در نوشتن قرآن نیز تنها نبود
از انسان موفقی مثل شما بعیده!!
نمی تونی مرتب واسه خودت توجیح کنی که اینجاش کار این بوده اونجاشو اون یکی نوشته و اینو از رو اون کپی کردن ..... و در نهایت قرآن رو یه نفر بیکار نشسته نوشته که یه عده آدم رو بکشه دنبال خودش و .....
خب که چی بشه؟؟!
اینجوری نمی تونی ادامه بدی عزیز....
یکم منطقی باش
اثبات خدا هم خیلی ساده است اینم اثبات اش:
فرض کن خدایی نباشه،در اینصورت تمام پیروان ادیان، مسیحی و یهودی و مسلمون و ..... و این همه کتاب و معجزات و داستان ها که خیلی هاشو خودت هم می دونی همه اش کشکه و این همه آدم که به اینا ایمان دارن همه سر کارن!
پس به هر حال باید قبول کنی که یه خدایی وجود داره امّا....... به نظر من این خدا تکلیف اش با خودش هم معلوم نیست
از شما هم بخاطر پاسختان تشکر میکنم
ولی دوست عزیز یکم حرف هایتان غیر منطقی نیست؟
در آن صورت من به خدا خرده میگرفتم که چرا مرا فوتبالیست کرده؟
مگر بقیه انسان هایی که هزار کار خلاف میکنند به خدا خرده میگیرند که چرا به من اجازه دادی من خلاف کنم؟
جناب،ظاهراً اصلاً منظور من را متوجه نشده اید.و الا بنده عرض کردم نه در الان،بلکه در معاد شما چنین خرده ای به خدا خواهید گرفت.منظور من این نبود که شما در این دنیا از خدا اشکال بگیرید.
در ضمن کسی که خلاف می کند،بالختیار خلاف می کند.به خدا نمی گوید خدایا،کاری کن من خلاف کنم.خدا را واسطه قرار نمی دهد و دعا نمی کند.پس این مثال شما مع الفارق بود.
Na_khoda;370798 نوشت:
من گفتم : حتی اگر در این راه کشته شوم ، حتی اگر نابود شوم، حتی اگر به صلاحم نیست ، من میخواهم به من بده
اصلا من صلاح تو را نمیخواهم ، فقط به من بده
آنوقت اگر اتفاقی افتاد ، خرده میگیرم؟!
به هر حال همانطور که گفتم منظور من خرده گرفتن در معاد بود،نه در این دنیا.در ثانی خدا کار درست را انجام می دهد.یعنی آن چه که صلاح هست را انجام می دهد.نه خواسته شما را.این قابل اثبات است.چون خداوند هر کاری می کند حق است و درست.بنابراین خواسته شما در صورتی برآورده می شود که به صلاح شما باشد.
Na_khoda;370798 نوشت:
شما به من بگو ایمان و تقوا چه فایده ای داره؟ ( تو همین جهانی که در اون هستیم چه فایده ای داره؟ نه اون جهانی که وجود نداره و همه اش توهم و وعده های پوچه )
شما متاسفانه مطالعات فلسفیتان ظاهراً کم است.من فرض را بر این گرفتم که خدا هست و در نتیجه معاد هم هست.شما متاسفانه نمی دانید برای چه خلق شده اید.و الا نمی پرسیدید ایمان و تقوا چه فایده دارد.فکر می کنید خلق شده اید یک چند روزی را در این دنیا سپری کنید،فوتبالیست بشوید و بعد بمیرید؟ابداً.
Na_khoda;370798 نوشت:
دوست من، از شما خواهش میکنم پست آقای "یک_انسان_موفق" ( نقل قول پست قبلی ) را بخوانید
از زیبا ترین سخنانی بود که تاحالا شنیدم
و به راستی که زندگی آن چیزی نبود که فکر میکردم
به دور از هرگونه جسارتی این را عرض می کنم.متاسفانه شما و همین آقای یک انسان موفق،مطالعه فلسفی و عقلی زیاد نداشته اید.شما اگر شبهه ای دارید درباره وجود خدا و وجود معاد،ما می توانیم وجود این دو را برای شما ثابت کنیم.
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
آقا جدا درود بر شما!
دوستان اینجا با شما بحثهای تئوریک میکنند که این حرفت مزخرفه اونجوری نیست و تو سقوط کردی و هزار مزخرف دیگه
هیچکس شما درک نمیتونه بکنه مگر کسی که مثل شما باشه!
خداییش خیلی شبیه به من هستی!
یه نفر رو پیدا کردیم که از خدا طلبکار بشه که چرا منو مسخره کردی!
نه اینکه مثل دیگران بیان از مظلومیت خدا در برابر انسان (به شدت مظلوم!) دفاع کنند و خدا هم بهشون بگه دمتون گرم اینم یه خونه تو بهشت!
ممنون که ازم دفاع کردین خودم عمرا نمیتونستم این کارو بکنم! (مسخره میکنه ها جدی نمیگه!)
ولی من به شما عرض میکنم که شما طی این سالهایی که چسبیده بودید به درگاه خدا و ازش کنده هم نمیشدید و الان شاید فکر میکنید که دیگه هیچ روزنه امیدی نیست و این بابا گذاشته ما رو سر کار!
یه هو درو باز میکنن که بنده خدا! دربار من که بقالی نیست که هر کسی چیزی خواست معادلش چیزی بدم بره پی کارش و ما رو بخیر و شما رو به سلامت!
بلکه علاوه بر این که من به خاطر این ایمانت که خودم بهت دادم چون لایقش بودی و هستی! چیزهای بسیاری دادم که روحت هم ازش خبر نداره!
پس به پشت سرت نگاه کن به زندگیت نگاه کن
تو دنیا چند نفر هستند که واقعا فوتبال بلد هستند ؟
چند نفر هستند که قدر خودشون رو میدونن ؟
چند نفر هستند که من رو میبینند و بهم اهمیت میدهند ؟
من به تو همه چیز رو دادم!
اکنون نزدیکتر بیا تا چیزای دیگر رو بهت نشون بدم!
کار خدای یکتا همینه!
مرحله به مرحله انسان رو بالا میبره
یک قهرمان مثل هرکول به خاطر گناهی که کرده به دربار (اگر اشتباه نکنم آپولون خدای خورشید) پناه میبره و توبه میکنه و بهش گفته میشه که اگر بخواهی توبهات قبول درگاه حق واقع بشود! باید بروی نزد فلان پفیوس از خدا بیخبر (مثلا پارتیباز!) هر چی خواست انجامش بدی تا گناهت بخشیده بشه!
بعد این میره (چون به خدا ایمان داشته با اینکه زن و فرزند و اهل و عیال خود رو در جنونش کشته بوده) ضمن اندوخت تجربیات فراوان و خدمت بسیار به خلق خدا (مثلا اولیش خفه کردن شیر چلغوزی بوده که مردم رو اذیت میکرده!) و زدن پوز یوریستیوس و گذراندن ماجراها هم به مردم خدمت کرده و هم توبهاش پذیرفته شده و هم با همسر بسیار زیبایی ازدواج کرده و هم اینکه به کوه خدایان یعنی عرش خدا راه پیدا کرده و جزئی از خدایان شده و بر عرش تکیه کرده و حوانترین ایزدبانو رو به همسری خودش گرفته!
میبیند این یک مثال از راهی هست که شما اومدید و در پیش دارید!
بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ [٣:١٥٠]
آری! یزدان سرور شماست؛ و او نیکوترین یاریدهندگان است.
(در واقعا خداوند با بنده کل میاندازه که تو یاری دهنده هستی به اذن من! ولی نیکوترین و بهترینش خودم هستم نه تو! بچه!)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من در این پست،به کسی تهمت نزده ام.چون تهمت وقتی است که شما یک نسبت دروغین به کسی بدهید.حال آن که من نسبت هایی که به ایشان داده ام را ثابت کرده ام.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
سلام به جناب ناخدا و بقیه
سلام به تمامی پیروان حقیقی خدا و لعنت بر تمامی کفار و مشرکین و دشمنان خدا (تولی و تبری).
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
من یک برنامه نویس هستم و به اصرار یکی از دوستانم که تو همین سایت عضو هست اینجا اومدم
اولاً به ما چه که شغل شما چیست؟!
ثانیاً به ما چه که برای چه به اینجا آمده اید؟!
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
زیاد حوصله بحث در باره خدا پیغمبر ندارم
بهتر است بگویید می ترسم درباره خدا و پیغمبر حرف بزنم.شما اگر اثبات می خواهید،ما آماده ایم.این همه تاپیک که درباره وجود خدا در آن ها بحث کرده ایم.اگر هم برای لجبازی آمده اید،مثل خیلی های دیگر،بحثی با شما نداریم.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
فقط دوستم ازم خواست که برات توضیح بدم جریان چیه
من نمی دانم دوست شما کیست.به هر حال لابد هم عقیده با شماست.عقاید شما از سست ترین عقایدی است که من تاکنون دیده ام.بذارید من برای شما توضیح بدهم.شما مطالعه و درکتان از مسائل عقلی و فلسفی بسیار پایین است.و الا وجود خدا را انکار نمی کردید.اگر می خواهید به حقیقت برسید،ما می توانیم به شما کمک کنیم.به شرطی که لجاجت را بگذارید کنار.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
منم چون قبلا تو همین موقعیت بودم قبول کردم
شما وقتی که در این موقعیت بودید،به جای آن که با آدم خبره بحث کنید و شبهاتتان را مطرح کنید تا رفع کنند،در خیال خود لابد گفته اید:تمام شد!من شکی ندارم اسلام بر حق نیست!خدا وجود ندارد!امثال شما زیادند.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
حرف های شمارو خوندم و باید بگم آدم باهوش و منطقی هستی
متاسفانه شما نمی دانید منطق چیست.چون اگر می دانستید،طبق علم منطق،در فلسفه نتیجه می گیریم که خدا هست.منطق و هوش از نظر شما چیزی است که آن را دوست دارید و آن را قبول دارید.شکی ندارم سواد فلسفی شما بسیار پایین است.اگر واقعاً فکر می کنید ادعاهایتان درست است،می توانیم مناظره کنیم.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
پس گوش کن
تو گوش کن!
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
من تو خانواده تقریبا مذهبی به دنیا اومدم پس طبیعتا به خدا اعتقاد داشتم .. نماز هم میخوندم .. روزه هم میگرفتم
پس شما دین طبیعی و ارثی داشته اید.دین تقلیدی داشته اید.نه دین تحقیقی.اصول دین که شما در آن ها از اساس مشکل دارید،هیچ کدام تقلیدی نیستند.همه تحقیقی هستند.پس اولین اشتباه شما معلوم شد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
وقتی بزرگ شدم دیدم حرف های قرآن و دین اصلا از نظرم منطقی نیست
بزرگی به رشد اندام و سن نیست.بزرگی به افزایش عقل است.همانطور که گفتم از نظر شما منطق چیزی است که آن را دوست دارید.هر جا که شما شک و شبهه دارید در رابطه با قرآن و دین،مطرح کنید تا بررسی کنیم.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اصلا یعنی چی که خدا با ما حرف میزنه؟ اونم با یه کتاب
این که خدا چگونه پیامش را به بندگانش می رساند هم اثبات فلسفی دارد.این هم که چرا باید کتاب باشد اثبات دارد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
کتابی که توش فقط داره تهدید میکنه
خب،ادعای شما این است:در قرآن فقط و فقط خداوند تهدید می کند.این هم ارز است با این گزاره که:هر آیه قرآن مبتنی بر تهدید است.حال ما یک مثال نقض می آوریم:
«الرَّحْمنِ الرَّحِيم»
آیه:3 ؛ سوره:الفاتحة
حال بگویید در کجای این آیه،تهدید وجود دارد؟!
پس ادعای شما باطل است.اگر بگویید نه منظورم در اکثر آیات بود،باز هم این که ذره ای منطق بلد نیستید را ثابت کرده اید.چون همه،با اکثر فرق می کند.بنابراین در هر صورت با این ادعایتان بی منطقی شما ثابت شد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
یا مثلا میگه بزنید .. بکشید .. هرکس که مرا باور نداره .. ولی اگه نماز خوند ببخشیدش که خداوند بخشنده است!
باز هم درک خودتان نسبت به کلام الهی را نشان دادید.اولاً جنگ با مشرکین و کفار شرایطی دارد.برای مثال چرا پیامبر هنگام فتح مکه کشت و کشتار راه ننداخت؟!
ثالثاً اگر ما مطمئن باشیم که فلانی کافر یا مشرک یا ضد خدا باقی خواهد ماند،کشتن او نه تنها به سود خودش است که به سود همه است.به این دلیل به سود خودش است که طبق فرض اولیه،چنین کسی به هیچ وجه هدایت نمی شود.پس هر چقدر زنده بماند،بیشتر گناه می کند و از خدا فاصله می گیرد.پس هر چه زودتر کشته شود و بمیرد به نفعش است.نگویید ممکن است هدایت شود،چون فرض اولیه این بود که مطمئنیم هدایت نخواهد شد و حرف شما خلاف فرض است.به این دلیل به سود بقیه است که چنین فردی باعث مشکل و انحراف برای مسلمین می شود.
علاوه بر این،همانطور که الان در ایران داریم،در اسلام هم ما روایت های تاریخی بسیاری داریم که مثلاً مسیحیان،به راحتی در کنار مسلمانان زندگی می کردند،هر چند جزیه می دادند ولی مسلمانان به آن ها حمله ور نمی شدند.مگر این که بخواهند به طور مشخص با اسلام ستیزه کنند.
پس باطل بودن ادعای بعدی شما هم ثابت شد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
یا مثلا حرف هایی توش هست که به شعور آدم توهین میشه موقع خوندنش .. در بهشت خانه هایی از طلا وجود داره .. جوی هایی از شراب .. هیچ مریضی و دردی وجود نداره .. عمر نامحدوده .. حوری بهشتی بهتون میدیم و ...
همانطور که گفتم،شما متاسفانه سوادتان کم است.چه در حکمت نظری و چه در حکمت عملی.اما در حکمت نظری سوادتان کم است،چون هیچ تناقضی وجود ندارد اگر کسی بگوید در بهشت خانه هایی از طلا وجود دارد و جوی هایی از شراب و حوری بهشتی.علاوه بر این از نظر فلسفی نبود مریضی و درد و وجود عمر نامحدود در آن جا ثابت می شود که البته امثال شما نمی توانند دلیل فلسفی آن را درک کنند.چون شما در فلسفه،حتی با احکام کلی وجود هم آشنا نیستید.
پس این ادعای شما هم رد شد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
و خیلی از اشکالات دیگه که الان جاش نیست
اشکال از قرآن نیست.از خود شماست.کم خردیتان را به حساب اشکال از قرآن می گذارید.بنده توهین و جسارتی نمی کنم.چون جسارت و توهین با نسبت دادن یک نسبت دروغین حاصل می شود.حال آن که من کم خردی شما و بی منطقیتان را در بالا ثابت کردم.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
پس اول قرآن از دید من رد شد
دیدتان به درد خودتان می خورد.مثل این است که کسی که چشمان معیوبی دارد،بخواهد حقیقت نور را واقعاً دریابد.شما هم با درک کمتان که به منظره دید ناقصتان است،می خواستید حقیقت نور که همان خدا و قرآن و اسلام است را بفهمید.حال آن که از بس این نور شدید است،تاب تحملش را ندارید و کورتان می کند.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
گفتم حالا باید بفهمم خدا وجود داره یا نه
همین عمل باز بی منطقی شما را نشان می دهد.شما اول رفتید سراغ قرآن،بعد سراغ خدا و مسئله توحید.در حالی که در اسلام،اول شما باید توحید را بپذیرید،بعد معاد و نبوت را بپذیرید تا بتوانید بروید سراغ قرآن.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
علم نمیتونه وجود خدا را اثبات یا رد کنه
اگر مقصود از علم،علوم تجربی باشد،واضح است که نمی توانند.اما فلسفه می تواند.پس اگر رفته اید سراغ علوم تجربی،باز بی منطقی شما را نشان می دهد.مثل این است که من از کسی که آب ندارد،آب بخواهم.اگر هم رفته باشید سراغ تمامی علوم و دانش ها که فلسفه یکی از آن هاست،به فلسفه دروغ بسته اید و باز بی منطقی شما ثابت می شود.چون فلسفه می تواند وجود خدا را اثبات کند.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
چون علمی که خدا را اثبات کند .. علم نیست
و خدایی هم که با آن علم اثبات شود .. خدا نیست
در این دو جمله،شما دو تناقض را بیان کرده اید.علم x،علم نیست.خدای x،خدا نیست.اگر متوجه تناقض موجود در این ها نمی شوید،پس در ابتدایی ترین مسئله منطقی که امتناع اجتماع نقیضین است مشکل دارید.در هر صورت حرف شما باز دال بر کم خردی شماست.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
این دوتا دنیای کاملا متفاوت از هم هستن
منظورتان از این دو تا چیست؟
1-منظورتان این دو،دو گزاره بالا است.در اینصورت این دو تا اتفاقاً یکی هستند.چون هر دو تناقض اند و تناقض معدوم است و در عدم تمایزی نیست.بنابراین این دو تا یکی هستند و تقاوتی ندارند.باز هم ممکن است به علت کمبود علمتان متوجه نشوید.
2-منظورتان از این دو،خدای قرآن و خدای علم باشد.پس شما پذیرفته اید که یک خدای علم وجود دارد و یک خدای قرآن.حال این دو را که مقایسه می کنیم،می بینیم یکی نیستند.این با گفته قبلی شما که علم نمی تواند خدا را ثابت کند در تناقض است.چون شما اینجا پذیرفته اید که یک خدایی هست که علم از آن حرف می زند.
علاوه بر اشکالات فوق،در به کارگیری ضمیر "این" هم مشکل داشتید.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
هیچ راهی برای اثبات یا رد خدا جز خودت وجود نداره
این گزاره شما هم مشکل دارد.راهی به نام راه فلسفی هست و اگر بگویید نیست،باز نشان داده اید که فلسفه و تعقل و علم کلام بلد نیستید.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اگه راهی وجود داشت بعد از این همه مدت کشف میشد
این گزاره شما هم غلط است.اولاً کشف شده.ثانیاً بشر مسائل زیادی داشته است که قرن ها درباره آن ها فکر کرده است ولی پاسخی برای آن ها نیافته و این دلیل نمی شود راه حل نداشته باشند.مثل تثلیث زاویه.ثالثاً ممکن است یک مسئله کهن مثل وجود خدا،همین فردا حل شود.رابعاً گزاره شما استقراء ناقص است.
پس این ادعای شما هم باطل است.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
حالا یه خاطره از من
اینجا تاپیک بیان خاطرات نیست.مگر این که مربوط به موضوع باشد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
دوره کاردانی من خیلی شیرین بود
یه درس داشتیم به نام اندیشه اسلامی
استادمون یه چیزی تعریف کرد که من دقیقا همونو برات مینویسم
دو تا برادر آخوند بودن که بعضی وقت ها میرفتن به مسجد هم دیگه
و پشت سر هم نماز جماعت میخوندن
یعنی یکی میرفت به مسجدی که اون یکی امام جماعت اونجا بود و پشت سر برادرش نماز میخوند
و روز دیگه برعکس
یه روز برادر کوچیکه که داشت پشت برادر بزرگه نماز میخوند وسط نماز فهمید که برادرش (امام جماعت) حواسش یه لحظه رفت پیش بدهکاریش .. واسه همین برادر کوچیکه سریع نمازشو جدا تموم کرد تا پشت همچین برادری نماز نخونه
من پرسیدم: استاد این برادر کوچیکه خودش حواسش به نمازش بود یا به حواس برادر بزرگش؟!
و استادمون هیچ جوابی نداد یعنی نداشت که بده .. اما نکته یه چیز دیگه بود که در ادامه میخونی و همین بود که باعث تعجب شدید من شد
حالا ترم بعد شد .. همین استاد همین موضوع رو تعریف کرد منتها با کمی تغییر
.. وسط نماز از چشم بصیرتش دید از تن برادر بزرگش (امام جماعت) داره خون میاد و غرق در خونه .. همینجا بود که فهمید حواس برادرش از نماز به بدهکاریش پرت شده و نمازشو جدا تموم کرد ...
اینو بچه های ترم بعدی برام تعریف کردن
دیدی چطور مردمو بازی میدن اینا؟
اول این که مغالطه رایج توسل به شخص را انجام دادید.طبق حرف شما،چون یک کسی تحت عنوان مسلمان،اشتباهی کرده است،پس اسلام غلط است.این یک مغالطه در منطق محسوب می شود.برای کسب اطلاعات بیشتر به کتب منطق کاربردی یا مغالطات مراجعه کنید.
دوم این که،من می توانم به سوال شما جواب بدم.در نماز جماعت،اگر خوانده باشید تا به حال می دانید که حمد و سوره را امام جماعت می خواند و ما آن را گوش می دهیم.بنابراین در زمان خواندن حمد و سوره،شما وقتی حواستان به نماز جماعت است که حواستان به قرائت امام جماعت باشد.لذا اگر امام جماعت مکث کند،شما متوجه می شوید در حالی که حواستان به نماز بوده.پس تناقضی نیست.
این هم ابطال ادعاهای دیگر شما.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
تو هر سوالی از اینا بپرسی بهت جواب میدن هر سوالی
این گزاره شما هم مثال نقض دارد.شما گفتید:هر سوالی.اگر شما از یک روحانی یا مثلاً از من بپرسید که فلان مطلب از شیمی آلی به چه معناست،ما جوابی نداریم،چون در تخصص ما نیست.پس این گزاره شما هم باطل است.مگر این که بگویید منظورم سوال دینی و مذهبی است که در اینصورت باز ضعف منطقی خودتان را نشان داده اید.چون هر سوالی،با هر سوال مذهبی زمین تا آسمان فرق می کند.
در ضمن اگر ما هر سوال مذهبی را می توانیم جواب بدهیم،نه تنها نشان دهنده ضعف ما نیست،بلکه نشان دهنده قوت ماست.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
تو میپرسی چرا دعای من اجابت نمیشه؟ مگه خدا نگفت بخواه تا بدم؟
ما در جایی از دین نداریم که هر چیزی که بنده بخواهد،آن را می گیرد.بنابراین خدا نگفته است بخواه تا بدم.پس این گزاره شما هم باطل است.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اینا نشستن فکر کردن که چه جوابی بدیم آخه؟
پس گفتن: چون به صلاح نیست
بعد گفتن: چون گناه کاری
بعد: چون یه چیز بهتر میخواد بهت بده
بعدش: چون حق مردم خورده شده .. اینو همینجا خوندم .. واقعا محشره
و ...
تک تک پاسخ های گفته شده،قابل اثبات اند.برای مثال چون خدا هر کاری می کند حق است،پس هر فعل او باید به صلاح بنده اش باشد.بنابراین اگر بنده دعایی کرد و درخواستی داشت که به صلاحش نبود،خدا آن را انجام نخواهد داد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
یک مثالی هست که من همیشه برای دوستام یا شاگردانم میزنم
فرض کنید شما فقط چیز های ابتدایی از رانندگی را یاد گرفتید و در نیمه شب در خیابان خلوت مشغول رانندگی هستید .. و یهو پنچر میکنید
خدا جون غلط کردم .. کمکم کن .. یا ابوالفضل .. یا .....
آخه کی دیده که خدا بیاد لاستیک عوض کنه؟
این از بی خردی شماست که باز این را می گویید.ما شعورمان به این می رسد که خدا نمی آید پنچر بگیرد.ولی شعورمان بر خلاف شما،به این هم می رسد که اگر خدا بخواهد،می تواند کاری کند که ما نتوانیم پنچری ماشین را بگیریم و مشکلمان را حل کنیم.
پس این ادعای شما هم باطل شد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اگه شما بلد بودی پنچری بگیری همچین چیزی میگفتی؟
بله.قطعاً اگر بلد باشیم باز هم می گوییم.چون علت این که این مطلب را می گوییم،چیزی که جنابعالی گفتید نیست.بلکه این است که مشیت خدا اگر به این تعلق گرفت که مشکل بنده و پنچرگیری اش حل نشود،هیچ راهی برای فرار از آن نیست.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اگه کلا همه چیز بلد باشی و هیچ مشکلی نداشته باشی و اصلا هیچ اتفاقی برات نمی افتاد آیا باز هم نیازی به خدا پیدا میگردی؟
نه! .. پس دلیل نیاز به خدا .. فقر دانش .. فقر مادی .. و ترس است
جواب این سوال هم مثل سوال بالایی است.دلیل نیاز به خدا از نظر فلسفی،فقر وجودی است.تمامی وجود شما و هر چه که در دستت است از خداست.در واقع شما مالک هیچ چیزی نیستی.مالک حقیقی خداست.شما چیزی از خودت نداری.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اما حقیقت چیه؟
حقیقت اینه: خدایی .. وجود .. نداره .. اما .. اگه .. باشه .. الله .. نیست
اما حقیقت چیست؟
حقیقت این است که خدا وجود دارد و این خدا همان الله است و هزاران دلیل برای این مطلب هست.یک حقیقت دیگر هم هست:
بی خرد..وجود..دارد.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اون خدا، خدایی که تو 6هزار سال 124هزار تا پیامبر فرستاد نیست (یعنی هر 17روز یک بار یه پیامبر فرستاد)
نبوت هم قابل اثبات است.
شما در اینجا ثابت کردید ریاضی هم بلد نیستید.چون چیزی که می گویید میانگین است.
علاوه بر این،عدد 6000 سال را از کجا آوردید؟
در ضمن،124 هزار تا،رسول و نبی و به روایاتی حتی پسران پیامبران بوده اند.این باز نشان می دهد که شما درک درستی ندارید از قرآن و دین.ضمناً بعید می دانم بدانید فرق رسول و نبی هم چیست.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اون خدا، خدایی که یه کتاب نوشت تا با ما حرف بزنه نیست
وحی بودن قرآن،به راحتی قابل اثبات است.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
نظر شما به درد خودت می خورد.بیمار هم کسی است که ذره ای خرد ندارد و مغرور است.مثل شما.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
همونطوری که خودت اشاره کردی ما در اثر یک حادثه به وجود اومدیم
قابل اثبات است که هر پدیده ای (حادث یا ممکنی الوجودی) معلول است و علتی دارد.
.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
و هزاران ستاره و سیاره دیگه هم میتونن مثل شرایط ما باشن
می توانند باشند،اما چرا نیستند؟!
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
و نظریه داروین اگه حتی درست نباشه، خیلی از حرف های اینا بهتر و منطقی تره
تکامل اولاً یک نظریه استو صحت آن معلوم نیست.ثانیاً هیچگونه تناقضی با قرآن و اسلام و وحی و خدا ندارد.ثالثاً باز نکته دیگری که ضعف منطقی شما را آشکار می کند به کار بردن واژه منطقی تر است.در منطق،درباره قضایایی مانند نظریه داروین،ما فقط و فقط صدق و کذب داریم.صادق تر یا کاذب تر نداریم.نظریه داروین یا منطقی است یا منطقی نیست.منطقی تر معنایی ندارد در اینجا.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
اما این دلیل نمیشه به پوچی برسیم .. خودت هم گفتی .. هرکس آرزویی داره .. هدفی داره
همه در تلاشیم تا بهش برسیم .. چه دلیلی داره که به پوچی برسیم؟
به هر حال در آخر می میرید و همین باعث پوچی می شود.یک سرانجام تلخ.زندگی بدون عاقبت و نتیجه ای.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
خداوند در بسیاری از مواقع،نعمات خود را قطع نمی کند تا کفاری مثل شما بیشتر در گناه فرو روند.پس فکر نکنید مشکلی ندارید.هر ثانیه به مشکلاتتان اضافه می شود.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
باز هم ظاهراً بلد نیستید ضمیر هم به کار ببرید.مرجع ضمیر آن در اینجا چیست؟!
اختیار در جهان هست.اما خداوند مالک است.اگر خداوند بخواهد،می تواند به شما ندهد.اما این که چرا می خواهد،دلیلش را بالا گفتم.
یک_انسان_موفق;370644 نوشت:
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
درس های برنامه نویسی سیستم ها .. Api .. ساختمان داده ها و ... را در دانشگاه تدریس میکنم
و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم
زندگی من طبق برنامه ریزی ام پیش میرود و هر روز بدون استثنا مطالعه .. ورزش .. درس .. تفریح میکنم و از همه چی راضی ام .. به نظرم زندگی بهتر از این نمیشه
الان اینا میگن: خدا وقتی کسی را ول میکند دو چیز به او میدهد
اول موفقیت و سلامتی
دوم پول و مسائل مادی و دنیوی
اینطور فکر کردن فقط توهم و بیماریه .. لطفا ازش بیاین بیرون و زندگی کنید
و از زندگی لذت ببرید .. زندگی موفقیت و شادابیه .. زندگی زیباست .. زندگی عشقه
شما علاوه بر کفرتان،خیلی مغرور هستید.بعداً خواهید دید که مال شما هیچ کمکی به شما نخواهد کرد در قیامت.بهتر است نامتان را به یک_کافر_مغرور تغییر دهید.
نمیدونم که چرا شما اینقدر اصرار دارین و با این دو نفر بحث میکنید ؟ ببینید اگر اینجا آمده اید که با بحث و گفتگو یک نفر را عقیده اش را تغییر بدید ، کار بیهوده ایه ! .... البته نه در همه شرایط ، اما این یکی شرایط چرا ... بیهوده هست . از نظر من این آقا بهتره ، امیدشو از دست نده ، به خدا ایمان هم نداشته باشه اصلا هیچی باور نداشته باشه ، کاری ندارم اصلا به خدا فکر هم نکنه ، بره زندگیشو بکنه ، موفق هم بشه باعث خوشحالی هم نوعش هست (یک انسان مثل همه ی ما ) ، ما بدیمون اینه که میخوایم الآن در این مدت زمان کوتاه با حرف های زیاد و .... وارد بحث و ... با چنین افرادی بشیم و گاهی اوقات ممکنه ادب از یادمون بره و در اونجاست که انسانیت زیر پای میره . ما باید یاد بگیریم بدون توهین ، بدون ناسزا ، بدون بحث تند و بدون جبهه گیری آموزه های دینی رو به افراد بدیم ، اگر دیدن و خواستن میپذیرن اگر نخواستن سروکارشون با خودشون و خداست .
کاربر محترم که این تایپیک رو ایجاد کردی ، زندگیتو ادامه بده اصلا با کاربر یک انسان موفق ارتباط برقرار کن با یک آدم مذهبی هم ارتباط بر قرار کن . به من و بقیه چه میرسه ! شما راهی رو دنبال کن که موفقیت رو توش میبینی اگر فوتباله ، باشه برو دنبالش اگر میبینی نمیشه دیگه اینجا اینقدر بحث الکی نداره . اگر به این نتیجه رسیدی که خدا وجود نداره چون دعا هایت برآورده نشدن ، باشه مشکلی نیست ، شما به عنوان یه انسان خوب ، رفتار کن زندگیتو ادامه بده موفقیت ها خوب و ... مفید باش . شما اگر خودت بخوای ، دوباره ممکنه به وجودی به نام خدا ایمان پیدا کنی .... اگر نخوای نمی کنی ، دیگه اینقدر بحث نداره که آقاجان . آرزوی موفقیت در همه زمینه هایی که هدفش رو داری برات میکنم .
افرادی هم که در این تایپیک نظراتشون رو گفتن تا شما به خدا ایمان بیاری ، تلاششون رو دارن میکنن . اما همونطور که گفتم بی فایده هست چون حرفه ! .... شما به نظر من اگر خوب باشی ، خوب رفتار کنی ، اون وقته که دل و جانت فراهم میشه برای باور و اعتقاد هرچند نه شبیه به بقیه ... شاید یه اعتقادات شخصی .... باور های شخصی عمیق که فقط خودت اونو درک میکنی .
توجه کنن افراد ، یهو جبهه نگیرن ، بنده حمایتی از هیچ کدام از افرادی که در این تایپیک شرکت کردن نکردم و نمی کنم و نخواهم کرد . من خودم اعتقاد به خدا و ... دارم این حرف ها که گفته بودم بد برداشت نشه . اما باید یاد بگیریم ما مردم ایران ، با زور و فقط حرف ! نمیشه افراد رو به اعتقاد و باور به خدا دعوت کرد .
من در این پست،به کسی تهمت نزده ام.چون تهمت وقتی است که شما یک نسبت دروغین به کسی بدهید.حال آن که من نسبت هایی که به ایشان داده ام را ثابت کرده ام.
عزیزم من حرف های شما را تمام و کمال خوندم ولی چیزی که متوجه نمیشم دلیل این عصبانیت شماست.
یه نفر یه سوالی پرسید
من نظر دادم .. شما هم نظر دادید
اون شخص سوال کننده .. بین نظر من و نظر شما .. به نظر بنده بیشتر گرایش پیدا کرد
این که ناراحتی نداره .. همونطور که اگه برعکس میشد .. بنده ناراحت نمیشدم
در مورد حرف های شما هم جوابی بهتر از سکوت صلاح نمیبینم
فقط حیفم اومد این مثالو نزنم:
بزرگی رو به حوض پر از آب کرد و به شاگردانش گفت: من برایتان 100 دلیل می آورم که در این حوض هیچ آبی نیست .. و بعد شروع کرد به دلیل آوردن .. در پایان همه قبول کردن که در حوض آب نیست!
یکی از شاگردانش کفت: استاد من فقط یک دلیل می آورم که در این حوض آب هست!
و بعد استادش را بلند کرد و به داخل حوض انداخت! .. سپس گفت: این هم آن یک دلیل من!!!
عزیز دلم من حرف ها و مثال های کاربردی زدم که حتی اگه به قول شما .. فلسفی .. نباشه، کاربردی و قابل لمس و درک است.
حرف های شما چیزی جز توجیه نیست .. که بهش لباس فلسفی پوشاندی
این حرف ها چیه دیگه؟ .. چه منطقی؟ .. کدام فلسفه؟ .. بس است دروغ .. بس است فریب!
الان اگه از یه نونهال هم بپرسی: عمو جون؟ کشتن یک انسان .. حالا جدا از هر ایده و فکری که داره .. چه عملیه؟ به نظرت انسانیه؟
اگه از اون هم بپرسی این کارو قبول نداره .. ولی شما میگید :
Albus;371645 نوشت:
کشتن او نه تنها به سود خودش است که به سود همه است.به این دلیل به سود خودش است که طبق فرض اولیه،چنین کسی به هیچ وجه هدایت نمی شود.پس هر چقدر زنده بماند،بیشتر گناه می کند و از خدا فاصله می گیرد.پس هر چه زودتر کشته شود و بمیرد به نفعش است
یعنی من هلاک این حس بشر دوستانت شدم!
بعد از این همه مدت تابحال همچین استدلال هایی ندیده بودم .. نمیدانم کارشناسان اینجا هم همین حرف های شما را تایید میکنند یا نه .. که اگه بکنند جای بسی تعجب دارد!
جناب ناخدا یه سوال پرسید .. که سوال خیلی هاست:
چرا دعایم بر آورده نمیشود؟
شما اومدین چندین جواب (از نظر شما فلسفی) دادید .. ولی هیچ کدام از آنها کاربردی نبود!!!
خدا میخواد صداتو بشنوه
خدا به صلاح نمیبینه
چون گناه کاری
چون مشیت خدا اینه
چون حق مردم خورده شده
.....
اگه به همان بچه این جواب ها را بدهید پاسخ میدهد:
برو بابا .. من دیگه بزرگ شدم !!!
ولی شماها به گونه ای مردم را شستشوی مغزی داده اید که هرچه حرفتان بیشتر دروغ و بی منطق باشد .. راحت تر قبول کنند!
در بحث با شما .. نه چیزی به من اضافه میشود نه کم .. بنده فقط دلم به حال این جوان سوخت .. که با داشتن استعداد زیاد .. باید پشت سد حرف ها و افکار امثال شما درجا بزند.
حالا چرا به جای حرف های کاملا فلسفی و درست و حق شما .. حرف های بی منطق بنده مورد قبول این انسان قرار گرفت؟
شما میتونید روی چندین نفر آزمایش کنید .. چندین نفری که شستشوی مغزی نشده اند
بعد ببینید حرف های بنده تایید میشود .. یا .. حرف های شما
البته میدانم که خودتان میدانید نتیجه آزمایش چیست
چون خودتان به حرف های خودتان ایمان ندارید .. فقط روی حرفتان پافشاری میکنید .. هیچ شکی ندارم
دلیل پافشاری شما دو چیز است .. شاید هم بیشتر باشد
رسیدن به قدرت (پول جزیی از قدرت است) از طریق پایین آوردن سطح فکری مردم
واقعا خودتان هم باور دارید و در توهم هستید
تعداد آنهایی که دلیل دوم را دارند بیشتر است ولی آن بالا بالایی ها (خودتان میدانید) فقط دلیل اول را دارند
از خواب بیدار شوید...
و در آخر بنده از بی احترامی شما اصلا ناراحت نشدم .. اما روی حرف هایم فکر کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستان و پیروان حقیقی خدا و لعنت بر دشمنان خدا
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
عزیزم من حرف های شما را تمام و کمال خوندم ولی چیزی که متوجه نمیشم دلیل این عصبانیت شماست.
اولاً من عزیز شما نیستم،شما هم عزیز من نیستی.
ثانیاً بنده به هیچ وجه عصبانی نشدم.مطالب را در کمال آرامش نوشتم.یحتمل دلیل این که شما تصور می کنید من عصبانی شدم،این است که خودتان عصبانی شدید.لابد چون "کافر همه را به کیش خود پندارد"،پس کافر در عصبانیت هم فکر می کند بقیه مثل او عصبانی هستند.هر چند من گفتم یحتمل.مطمئن نیستم.به هر حال من با امثال شما خیلی برخورد کرده ام و یاد گرفتم تا جایی که می توانم زود از کوره در نروم.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
یه نفر یه سوالی پرسید
من نظر دادم .. شما هم نظر دادید
در مباحثه،علاوه بر این که من و شما می توانیم نظر خودمان را راجع به سوال بگوییم،می توانیم نظر خودمان را راجع به نظرات همدیگر هم بگوییم.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
اون شخص سوال کننده .. بین نظر من و نظر شما .. به نظر بنده بیشتر گرایش پیدا کرد
برای من مهم نیست که چه کسی نظر من را بپذیرد،چه کسی نپذیرد.برای من این مهم است که مثل همیشه ثابت کنم نظرات کفاری مثل جنابعالی،باطل است که این کار را در پست قبلی انجام دادم.اما شما جوابی ندارید ظاهراً.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
این که ناراحتی نداره .. همونطور که اگه برعکس میشد .. بنده ناراحت نمیشدم
بنده هم قبل از این گفتم که عصبانی نشدم.ناراحت هم نشدم.وقتی من باید ناراحت شوم که بفهمم حق با من نیست،با دیگری است.در حالی که الان بر عکس است.پس نه تنها من ناراحت نمی شوم،بلکه خوشحال هم می شوم که می بینیم ادعاهای کفار مثل همیشه باطل است.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
در مورد حرف های شما هم جوابی بهتر از سکوت صلاح نمیبینم
شاید هم جوابی ندارید که بدهید.این احتمال هم مطرح است.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
فقط حیفم اومد این مثالو نزنم:
بزرگی رو به حوض پر از آب کرد و به شاگردانش گفت: من برایتان 100 دلیل می آورم که در این حوض هیچ آبی نیست .. و بعد شروع کرد به دلیل آوردن .. در پایان همه قبول کردن که در حوض آب نیست!
یکی از شاگردانش کفت: استاد من فقط یک دلیل می آورم که در این حوض آب هست!
و بعد استادش را بلند کرد و به داخل حوض انداخت! .. سپس گفت: این هم آن یک دلیل من!!!
اول از همه این که دلایل این استاد ممکن است مغالطه بوده باشند.
دوم این که اگر همه قبول کنند در حوض آب نیست،دلیل بر نبود آب نیست.
سوم این که شما یا این مثال را یحتمل آورده اید که بگویید مسائل فلسفی و عقلی یقین آور نیستند.یعنی ممکن است ما یک اثباتی ببینیم که خلاف واقعیت است.پس نتیجه می گیریم روش ها و مسائل فلسفی یقینی نیستند.در اینصورت شما سوفیست هستید.یا این که شما معتقدید در استدلال،مغالطه وجود ندارد.به همین دلیل هر استدلالی درست است که این باز نشان می دهد منطق بلد نیستید.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
عزیز دلم من حرف ها و مثال های کاربردی زدم که حتی اگه به قول شما .. فلسفی .. نباشه، کاربردی و قابل لمس و درک است.
اولاً من عزیز دل شما نیستم.شما بهتر است من را به چشم یک دشمن ببینید.
ثانیاً مثال دلیل بر اثبات نیست.این باز ضعف منطقی شما را نشان می دهد.
ثالثاً عقلی و فلسفی بحث کردن هم قابل درک و کاربرد است.اما تا وقتی که فرد نتواند درک کند،قطعاً فکر خواهد کرد که نمی شود درک کرد.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
حرف های شما چیزی جز توجیه نیست .. که بهش لباس فلسفی پوشاندی
شما بجای آن که حرف های پست قبلی من را نقد کنید،ادعا می کنید که نادرست هستند و دلیلی برای نادرستی تک تک آن ها نیاوردید.این باز ضعف منطقی شما را نشان می دهد.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
این حرف ها چیه دیگه؟ .. چه منطقی؟ .. کدام فلسفه؟ .. بس است دروغ .. بس است فریب!
باز هم می گویم،شما دارید به یک ادعای اثبات نشده اتکا می کنید.ادعای شما این است که سخنان ما دروغ و فریب هستند.شما باید این را ثابت کنید که ثابت نکردید.پس باز ضعف منطقی شما نشان داده شد.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
الان اگه از یه نونهال هم بپرسی: عمو جون؟ کشتن یک انسان .. حالا جدا از هر ایده و فکری که داره .. چه عملیه؟ به نظرت انسانیه؟
نونهال،ملاک صحت قضایا نیست.شما در اینجا مغالطه توسل به شخص کردید.باز هم ضعف منطقی شما.من هم مثل شما از یک نونهال می پرسم:عموجون؟به نظر تو جاذبه وجود دارد یا نه؟او هم ممکن است بگوید نه.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
اگه از اون هم بپرسی این کارو قبول نداره .. ولی شما میگید :
باز هم مغالطه توسل به شخص و ضعف منطقی شما.در ضمن یک مغالطه دیگر هم کردید.توسل به استقراء ناقص.لزومی ندارد هر کودکی در جواب شما بگوید نه.چون کودکان هم دیده اند که بعضی اوقات خوب ها،مجبور می شوند بد ها را از بین ببرند.مثلاً یک پلیس ممکن است در درگیری با سارقان مسلح،مجبور بشود یکی از سارقان را به هلاکت برساند.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
یعنی من هلاک این حس بشر دوستانت شدم!
ما دلیل آوردیم و اثبات کردیم به طور کاملاً منطقی.شما باز بجای نقد دلیل،حرف خودتان را می زنید.اگر بلدید،نقد کنید دلیل را و اشکال منطقی آن را نشان بدهید.ظاهراً بلد نیستید.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
بعد از این همه مدت تابحال همچین استدلال هایی ندیده بودم .. نمیدانم کارشناسان اینجا هم همین حرف های شما را تایید میکنند یا نه .. که اگه بکنند جای بسی تعجب دارد!
شما یحتمل اوج استدلال هایی که دیده اید،مثل استدلال هایتان در بالا بوده که سرشار از مغالطات منطقی است.کارشناسان هم باز معیار و حجت نیستند.اگر هم قبول نداشته باشند حرف من را،باید من و آن ها در چارچوب منطقی با هم مباحثه کنیم.نه مثل شما که یک دلیل هم نمی توانید در نقد بیاورید.
ضمناً این عمل هم بشر دوستانه است.باعث می شود گناهان او کمتر شود.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
شما اومدین چندین جواب (از نظر شما فلسفی) دادید .. ولی هیچ کدام از آنها کاربردی نبود!!!
خدا میخواد صداتو بشنوه
خدا به صلاح نمیبینه
چون گناه کاری
چون مشیت خدا اینه
چون حق مردم خورده شده
.....
اولاً در اینجا شما مغالطه دیگری انجام دادید.مغالطه ای که مردم به آن آگاه هستند.مغالطه کذب.یعنی دروغ بستن.شما الان به من دروغ بستید.چون من فقط بحث صلاح را مطرح کردم و تا حدودی هم درباره مشیت الهی حرف زدم.اما "خدا میخواد صداتو بشنوه" یا "چون گناه کاری" یا "چون حق مردم خورده شده" را من در پست هایم نگفتم.فقط در پست قبلی اشاره کردم که این ها هم قابل اثبات هستند.اصل بحث من همان مورد صلاح بود.
علاوه بر این شما در پرانتز نوشتید:"از نظر شما فلسفی".از نظر من یا فلانی ندارد.شما اگر دلیلی دارید در رد صحبت های ما،آن را به شکل منطقی ارائه کنید.نه این که بگویید:بیدار شوید!این ها همش دروغ است و ... .این ها همه ادعاهای بی اساس و بی دلیل شما هستند.باز هم در اینجا بی منطقی شما ثابت شد.
علاوه بر این درباره کاربردی بودن،اولاً کاربردی را از نظر خودتان تعریف کنید.ثانیاً از نظر من پاسخ ها کاملاً کاربردی بوده.ثالثاً در منطق درباره قضایای این چنینی ما دو حالت داریم.یا درست،یا نادرست.حال چهار حالت داریم:
1-پاسخ کاربردی و درست باشد.
2-پاسخ کاربردی نباشد و درست هم نباشد.
3-پاسخ کاربردی باشد،ولی درست نباشد.
4-پاسخ کاربردی نباشد،ولی درست باشد.
بنابراین کاربردی نبودن،نادرستی را نتیجه نمی دهد و این باز بی منطقی شما را نشان می دهد که این دو را ظاهراً یکی گرفتید.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
اگه به همان بچه این جواب ها را بدهید پاسخ میدهد:
برو بابا .. من دیگه بزرگ شدم !!!
اولاً همانطور که توضیح دادم،مانند مثالی که باز راجع به بچه زده بودید،در اینجا هم همان دو مغالطه تکرار شد.
در ثانی،شما می گویید که بچه می گوید من بزرگ شدم.بچه یعنی کودک و کوچک.پس کوچک می گوید من بزرگ شدم که جمع ضدین است و باطل.پس این ادعا هم غلط است.فرد یا بچه است،یا بزرگ.نمی تواند در یک موضوع خاص هم بچه باشد هم بزرگ.باز هم بی منطقی شما ثابت شد.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
ولی شماها به گونه ای مردم را شستشوی مغزی داده اید که هرچه حرفتان بیشتر دروغ و بی منطق باشد .. راحت تر قبول کنند!
من در اول پست قبلم گفتم که تهمت نزده ام.چون ادعاهای خودم نسبت به شما را ثابت کردم.ولی شما برعکس،تهمت زدید چون چند ادعای بدون دلیل به من نسبت دادید.همین که بدون دلیل حرف می زنید،باز بی منطقی شما را می رساند.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
در بحث با شما .. نه چیزی به من اضافه میشود نه کم .. بنده فقط دلم به حال این جوان سوخت .. که با داشتن استعداد زیاد .. باید پشت سد حرف ها و افکار امثال شما درجا بزند.
اولاً در هر عملی به انسان چیزی اضافه می شود یا از او کم می شود و انسان تغییر می کند.شما اگر بگویید به من چیزی اضافه نمی شود و از من چیزی کم نمی شود،یعنی خواندن و نخواندن پست ها فرقی ندارد.پس خواند پست ها=نخواندن پست ها که این اجتماع نقیضین و تناقض است و باطل است.
ثانیاً شما بهتر است دلتان به حال خودتان بسوزد.چون واقعاً در صحبت هایتان کلی مغالطه انجام دادید و من این مسئله را ثابت کردم.به این دلیل که مغالطه می کنید،باید دلتان به حال خودتان بسوزد.چون ممکن است چیزی که آن را حق و درست می دانید را باز از راه این مغالطات بدست آورده باشید که در اینصورت شما به نادرستی و باطل رسیده اید نه به حق و این که فکر می کنید به حق رسیده اید توهم است.
ثالثاً شما یحتمل فوتبال بازی کردن ایشان را ندیده اید.من هم ندیده ام.پس استعداد ایشان را در فوتبال نمی دانید چگونه است.اگر عقیده خودشان هم این باشد که استعداد دارند،شاید درست باشد.اما نمی توان گفت چون خودشان می گویند،پس قطعاً استعداد دارند.این باز مغالطه توسل به شخص است.مگر این که منظور شما از استعداد برای مثال استعداد ایشان در مباحثه باشد که این استعداد را در اینجا دیده اید.شما همانطور که من ثابت کردم،از نظر منطقی فکرتان چارچوب درست و حسابی ندارد.بنابراین ممکن است چیز نادرست را،درست بپندارید.
در ضمن من فکرم را در حال حاضر به ایشان تحمیل نکرده ام.اختیار با خودشان است که بپذیرند یا نپذیرند.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
حالا چرا به جای حرف های کاملا فلسفی و درست و حق شما .. حرف های بی منطق بنده مورد قبول این انسان قرار گرفت؟
من جواب این سوال را به طور ضمنی به ایشان دادم.در یکی از پست هایم به ایشان گفتم که ظاهراً ایشان مطالعات فلسفی و منطقی و عقلی زیادی نداشته اند.این جسارت نیست.به هر حال یک فیلسوف هم اولش مطالعات زیادی نداشته.چون ایشان مطالعاتشان زیاد نیست،بنابراین ممکن است حرف نادرست را درست بپندارند.مثل شما.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
شما میتونید روی چندین نفر آزمایش کنید .. چندین نفری که شستشوی مغزی نشده اند
بعد ببینید حرف های بنده تایید میشود .. یا .. حرف های شما
در اینجا هم مغالطه توسل به شخص کردید.ممکن است هم علاوه بر توسل به شخص،توسل به اکثرت هم کرده باشید.اگر هزاران هزار نفر بگویند دو مساوی دو نیست،دلیل بر این نمی شود که دو مساوی دو نیست.پس اگر هم عده ای حرف شما را قبول داشته باشند و حرف من را قبول نداشته باشند،دلیل بر این نمی شود که حرف شما درست است.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
البته میدانم که خودتان میدانید نتیجه آزمایش چیست
چون خودتان به حرف های خودتان ایمان ندارید .. فقط روی حرفتان پافشاری میکنید .. هیچ شکی ندارم
اولاً نتیجه چنین آزمایشی معلوم نیست.ممکن است وقتی قدرت منطق ما را ببینید،بر خلاف شما که در اوج مغالطه و بی منطقی هستید (که این امر ثابت شد)،حرف ما را بپذیرند.بنابراین من نتیجه این آزمایش را نمی دانم.در ضمن توضیح دادم که چنین آزمایشی مغالطه است.
علاوه بر این مغالطه کذب را انجام دادید.من به حرف هایم ایمان عقلی و قلبی دارم و برای آن ها دلیل آوردم و دلیل می آورم.بر خلاف شما که یا دلیل نمی آورید یا دلیل نادرست می آورید.
علاوه بر این شما مدعی علم غیب هم شدید.تک تک جملات شما در این قسمت،حاکی از این است که شما علم غیب دارید نسبت به من.من هم مثل شما و با روش شما می توانم بگویم:"هیچ شکی ندارم که میدانی زمین صافت است،خودت هم میدانی،چون به گرد بودن زمین ایمان نداری!فقط پافشاری می کنی و ... .
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
دلیل پافشاری شما دو چیز است .. شاید هم بیشتر باشد
رسیدن به قدرت (پول جزیی از قدرت است) از طریق پایین آوردن سطح فکری مردم
واقعا خودتان هم باور دارید و در توهم هستید
اولاً ما سطح فکر مردم را می خواهیم ببریم بالا تا امثال شما که تقریباً ذره ای منطق بلد نیستند(در این پست و پست قبلی بار ها ثابت شد)،دیگر در جامعه پیدا نشوند.علاوه بر این موقعیت من وابسته به سطح فکری مردم نیست که با بالا رفتن و یا پایین آمدن آن در قدرت و پول من تفاوتی ایجاد شود.
در ضمن ما ثابت کردیم ادعاهای شما توهم هستند.شما هم بجای آن که دلایل ما را نقد کنید،همچنان در توهم خودتان به سر می برید.
علاوه بر این،گزاره شما که"واقعاً خودتان هم باور دارید و در توهم هستید" با گزاره ای که در بالا گفتید،یعنی با این گزاره"خودتان به حرف های خودتان ایمان ندارید" در تناقض است.چون ایمان نوعی باور است.پس از نظر شما من به حرف های خودم هم ایمان ندارم و هم ایمان دارم که جمع نقیضین است.باز دلیل بر بی منطقی شماست.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
تعداد آنهایی که دلیل دوم را دارند بیشتر است ولی آن بالا بالایی ها (خودتان میدانید) فقط دلیل اول را دارند
اولاً باید دلیل بیاورید چرا آن هایی که دلیل دوم را دارند بیشتر هستند.این قضیه بدیهی نیست.واضح هم نیست.نیازمند اثبات است.در ضمن ما تقسیم بندی شما را قبول نداریم و ثابت کردیم شما در توهم به سر می برید،نه ما.
ثانیاً با فرض این که تقسیم بندی شما درست باشد (که غلط است و سر این بحث شد)،ممکن است یکی از آن بالا بالایی ها هم دلیل اول را داشته باشد هم دلیل دوم را.هیچ لزوم منطقی ای برای حرف شما نیست که فقط دلیل اول را داشته باشند و باز ادعای بدون اثبات است.در ضمن همانطور که گفتم ما تقسیم بندی شما را قبول نداریم و دلیل آوردیم و علاوه بر این به بالا بالایی ها ارادت داریم.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
از خواب بیدار شوید...
من خواب نیستم.بیدارم.شما خواب هستید.
یک_انسان_موفق;372038 نوشت:
و در آخر بنده از بی احترامی شما اصلا ناراحت نشدم .. اما روی حرف هایم فکر کنید
من حقیقت را گفتم.بی احترامی نکردم.بی احترامی زمانی است که برای مثال تهمت بزنیم.اما من تهمت نزدم،چون حقیقت را گفتم و ثابت کردم و تهمت چیزی دروغ و غیر حقیقی است.
بهتر است شما کمی فکر کنید.واقعاً این همه غلط گرفته شد از حرف هایتان،هنوز فکر می کنید منطقی هستید؟!
ما بدیمون اینه که میخوایم الآن در این مدت زمان کوتاه با حرف های زیاد و .... وارد بحث و ... با چنین افرادی بشیم و گاهی اوقات ممکنه ادب از یادمون بره و در اونجاست که انسانیت زیر پای میره . ما باید یاد بگیریم بدون توهین ، بدون ناسزا ، بدون بحث تند و بدون جبهه گیری آموزه های دینی رو به افراد بدیم ، اگر دیدن و خواستن میپذیرن اگر نخواستن سروکارشون با خودشون و خداست .
به نظر حقیر، حرف شما درست است، اما انتقاداتی هم وارد است.
ببینید، شما نمی خواهید از زور استفاده کنید، اگه طرف مقابل خواست چه؟
آیا همچین چیزی دیدید، یا متوجهش شدید؟
- یک بحثی در مورد وجود خدا یا صفات خدا راه اندازی میشه، یک عده میان که قرار است هیچی را نپذیرند، شما یا طرفداران حقیقت بعد از مدتی میفهمید که اینها آمده اند که نپذیرند، دست از مباحثه میکشید، در همین موقع چند تاپیک دیگه راه اندازی میشه که :
«آی خدا منو بدبخت کرد»
«آی خدا ....»
«حالا که ثابت شد دین درست نیست پس آزاد اندیش باشیم و ...»
حالا کسی که وسط گود نیست، نمیدونه چه خبره، فکر میکنه واقعاً اونها راست میگن، خبر نداره طرف اومده برای نپذیرفتن،
برو به کارشناسان بگو: میگه: «از کجا معلوم، او نیامده برای پرسیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!»
هم از شما و هم از کازشناسان و مدیران می پرسم:
«در مقابله با این استراتژی شما چه استراتژِی دارید؟
سکوت؟»
مدتها بود که میخواستم این رو مطرح کنم، ولی جایی برای مطرح کردن نبود، هر چند فکر کنم که مسولین هم گوش نخواهند داد.
بنده پیشنهاد میکنم که یک تاپیک مجزا داشته باشیم که دائماً افراد به آنجا دعوت شوند، در آن تاپیک سعی کنیم، میان افراد حقیقت جو و غیر حقیقت جو اختلاف بگذاریم.
مثال: «آیا وضعیت فعلی جوامع انسانی نشان از بی اعتقادی ما به خدا ندارد؟ پس چه لزومی دارد کسی که در وجود خدا شک دارد، بیاید تبلیغ بی دینی کند؟»
«آیا کسی که شک دارد، خودش نباید سعی کند با ارائه پاسخ در رفع شبهاتش کوشش کند؟»
حاجی شما برای اینکه تایپیک های بیشتر درباره ی این مسائل ایجاد نشه میخوای یک آدم رو که حداقل برای 5 سال به خدا و بودنش اعتقاد پیدا کرد رو دوباره از دین با تند خویی و بد جوابی در مقابل اون زده بکنی ؟ اون فرد اگر الآن با تند خویی و ... مواجه بشه از طرف افراد مذهبی چون در بدترین شرایط تصمیم گیری قرار گرفته بعد از اون همه مشکلات ، بد ترین انتخاب رو ممکنه انجام بده ! شما چه کار دارید که برداشت دیگران از این قضیه چیه ؟ اگر فردی به غلط برداشت کنه تقصیر خودشه ، تقصیر من و تو نیست ، ما که نباید برای درست برداشت کردن افراد دیگر از این تایپیک و ... به یه نفر توهین کنیم و بخوایم با بحث بیشتر و طولانی تر که بیهوده هست ، اون فرد رو بیشتر از دین و مذهب دور کنیم ، این کار اصلا درست نیست . ما کاری رو که در این موقیعت درست تر میبینیم انجام میدیم .
گوش کنید
یکم عاقلانه بر خورد کنید ، بذارین نظرشو بگه ، اگر از خدا بدش میاد ... خب بیاد به من و شما چه مربوطه ؟ ما فقط میاییم رفتار خودمون رو درست میکنیم . با او معاشرت میکنیم ، راهنمایی درست میکنیم . اینطوری ممکنه که او از یه رو به یه روی دیگه بر گرده اگر هم نگشت .... مشکلی نیست ما کار خودمون رو ادامه میدیم چون تصمیم گیرنده اعمال خودش اونه، نه من و نه تو و نه بقیه .
اولا گوش کنین ما قرار نیست که به خاطر اینکه کسی به خدا ایمان نداشته باشه اون رو غیر از خود بدونیم . مگر اون انسان نیست ؟ هست دقیقا عین ما . ما باید یاد بگیریم که با این گونه افراد خیلی خوب و عین یک انسان خوب و عالی و با فرهنگ و مانند یک دوست رفتار کنیم . نه اینکه بیاییم و بیشتر به اونا توهین کنیم یا حرف های تند و زننده به اونا بزنیم و این تنها بد خلقی و تند خویی مارو نشون میده که بده . بد . خیلی بد . در کدوم آموزه دینی به ما گفته شده به همنوع خودمون توهین کنیم ؟ آیا با این روش سعی میکنیم که اونا رو به دین دعوت کنیم ؟ ...
هر چقدر که این تایپیک ادامه پیدا کنه وضعیت این آقا بد تر میشه . اصلا چرا به فکر شما ها نزد که اگر در شهر او زندگی میکنین ، شما مسلمونا برین کمکش کنین ؟ برین مثلا یه پیام خصوصی یا ... بدین بگین داداش اگر کمکی ازم بر میاد میخوای انجام بدم و ... والا اگر من سنم به این چیزا قد میداد حتما این کارو میکردم . چون این حداقل کاریه که میتونم برای نجات یه فرد که به دام مشکلات افتاده بکنم ! شاید افرادی این کارو کردن در این سایت و منظورم اون ها نبودن اگر بهشون توهین شده معذرت میخوام .
بعدشم ، با یه تایپیک اگر افرادی تصمیم بگیرن که دین ثابت شد که مزخرف هست، اون ادم عقل ناقصی داره ... به من و شما چه ! اون فرد خودش بعدا حتما دچار مشکل میشه ! امکان نداره مشکل پیش نیاد چون عقلش و تصمیم گیریش و استدلالش ناقصه ، نه فقط درباره مسائل دینی .... از نظر کلی برای هر مسئله ای ممکنه براش مشکل پیش بیاد چون استنادش بر مسائل بر روی باد هوا پیش میره ! اگر چنین آدمی گیر بیاد اصلا !
شما از اول اشتباه وارد قضیه شدین . این آقا مشکلاتی داره . ناراحته . شما به جای اینکه کمکش کنین که مسئله اش رفع بشه یا یه دل داری کوچیک حتی ، میایین دلیل و ... میذارین که خدا وجود داره و ... ! ین آقا برای این نیومده اینجا که بگه خدا وجود نداره حالا شما بیایین اثبات کنین ! ... مگه بیکاره ؟ این آقا ناراحته برای همین این تایپیک رو گذاشته . شما باید کمکش کنین تا مشکلش حل بشه . یه فرد که داره ایمانش از خدا از دست میره و میاد اینجا و چنین چیزی رو میگه در عمق دلش کمک میخواد . ما مردم ، اصلا آدم ، یک آدم نباید کمک کنه به هم نوعش ؟ کمکمون اینه که براش با تند خویی اثبات کنیم که خدا هست و اون باید قبول کنه و اینجا بله موفق شدیم حرفمون رو به کرسی بنشونیم پس خدا از ما راضیه آخ جون میریم به بهشت ! ایول .... اره اینه ؟
نخیر حاجی ، این نیست . شما باید بیای بگی مشکلت چیه ، بری خصوصی نه در پیش همه باهاش صحبت کنی و سعی کنی مشکل فوتبالیست شدنش رو حل کنی . همین ! نه اینکه براش اثبات کنی که خدا هست چون اینو نیاز نداره ! اینکه اون ایمان بیاره که خدا هست از اثبات کلامی توسط شما در این تایپیک هرگز انجام نمیشه هرگز به هیچ وجه ممکن نیست ! ... او باید با عمل ، با گذشت زمانی شاید کوتاه یا شاید بلند و قرار گرفتن در محیط هایی که به فکر چنین چیزی بیوفته و چیزای دیگه ... ایمانش رو کم کم بدست بیاره .
یاد بگیر ، که کار درست تر رو انجام بدی و به نتیجه فکر نکن ، کار درست رو انجام بده ، نتیجه خود به خود شاید با مشکلات جلو بره اما چون راهش درسته ، نتیجه خوب و درست از آب در میاد .
و در آخر اگر متنم کمی تند بود و به کسی توهین شد ، عذرخواهی میکنم . قصدم توهین نبود .
یاد بگیر ، که کار درست تر رو انجام بدی و به نتیجه فکر نکن ، کار درست رو انجام بده ، نتیجه خود به خود شاید با مشکلات جلو بره اما چون راهش درسته ، نتیجه خوب و درست از آب در میاد .
Kamran;372281 نوشت:
و در آخر اگر متنم کمی تند بود و به کسی توهین شد ، عذرخواهی میکنم . قصدم توهین نبود .
عزیزی، مهم نیست.
ولی، به همین دلیل که متن شما تند شد،
گاهی متن دیگران هم تند میشود
حقیر گفتم باید استراتژی ای باشد.
باید اختلافی میان شبهه دار واقعی و دشمن مشخص شود
مخالف نیستید با اینکه فکر کنیم و از روی نوشته ها و رفتار تشخیص بدیم کی مغرض است و کی نیست؟
Kamran;372281 نوشت:
اولا گوش کنین ما قرار نیست که به خاطر اینکه کسی به خدا ایمان نداشته باشه اون رو غیر از خود بدونیم . مگر اون انسان نیست ؟ هست دقیقا عین ما . ما باید یاد بگیریم که با این گونه افراد خیلی خوب و عین یک انسان خوب و عالی و با فرهنگ و مانند یک دوست رفتار کنیم .
در مورد این فرمایشتون، خیلی درست نیست
ما با کسی دشمنی نداریم، اگر او با ما دشمنی ای نداشته(در مورد مسایل دینی کاری به مسایل شخصی ندارم)
اما خواهشاً شما یک اختلافی بگذار میان دشمن و شبهه دار.
حقیر خودم لزومی بر چنینی دوستی نمی بینم، رد هم نمی کنم، اگر کسی بتواند در این دوستی تاثیرگذار باشد خوب است
اگر تاثیربپذیرد بد است.
ولی هیچ وقت نمیگم بگیریم اونها رو فحش بدیم، اما اگر اونها رفتار نادرست رو از حد گذروندن چه؟
ببینید اینجانب خودم یک جایی حتی یک درصد احساس کردم که طرف واقعاً شبهه دارد، 99% شک داشتم، باز گاهاً از رفتار تند خودم معذرت خواستم
ولی بالاخره ما از روی رفتار و گفتار می تونیم تشخیص بدیم چه کسی مغرض است یا نه؟
خب برای تندی متن عذر خواهی کردم ! چون فهمیدم ممکنه افرادی رو ناراحت بکنه . یا بد برداشت بکنن .
خب اینکه تشخیص بدیم کی دشمن است و چه کسی برایش شبهه ای پیش اومده ، درسته و باید عملکردمون با این دو نفر متفاوت باشه اما مهم اینه که چه کسی رو دشمن خطاب میکنیم ! ؟
ببینید به نظر من ما نمیتونیم به خاطر افکار و عقیده افراد آن هارو دشمن خطاب کنیم ! اگر فردی در ذهنش به شکلی عقایدش رشد کرده که دیگه خدایی وجود نداره و داره زندگیشو به عنوان یه آدم موفق مثلا طی میکنه ! ما که نمیتونیم اون رو دشمن خطاب کنیم ؟ نه این اقا خصوصیت عقیدتیش اینه فقط ممکنه از نظر رفتاری و اخلاقی و کاربردی در زندگی و بیرون خونه و در خانه آدم خیلی خوش رفتار و خوبی هم باشه و مفید واقع بشه ! هرچند به خاطر اشتباهی که انجام میدن این خصوص آدم ها و همچنین ما ها ، اینه که زود جبهه گیری میکنیم بر اساس عقیده ها ! درسته این سایت بحث عقیده ها هست اما خب بحث رو چند تا انسان میکنن دیگه ! پس فقط نباید شخصیت فردی رو بر اساس عقیده اون فرد تشخیص داد ! میشه اینکارو کرد ؟ زندگی یه آدم ممکنه اونقدر پیچیده و در هم باشه که عقاید فرد ممکنه درظاهر به این شکل باشند و او بخواد اینطوری مطرح کنه اما در باطن چیز دیگری میگذره و او نمیخواد اون رو در بین چندین نفر غریبه بیان کنه ...
ولی خب ، اگر شما فکر میکنی که راه درست برخورد کردن با چنین افرادی تند گویی هست ، (شما نوعی را میگم نه فقط شخص سلمان 14) پس انجام بدین چون اینجا اجباری نیست که چگونه برخورد بشه ، هر کسی مختار اعمال خودشه فقط باید مراقب نتیجه موند .
البته چیز هایی هم بگم که اگر یه فرد بیاد و بر اساس سخنان یک یا چند فرد مذهبی استدلال کنه که مذهب چیز مزخرفیه پس خودش عقلش ناقص هست . همانطور که قبلا گفتم . کسی که میخواهد چیزی را زیر سوال ببرد اولا باید اطلاعاتش رو به طور کامل در اون زمینه بالا ببرد ، و بعد بیاید اظهار نظر کند و آن را نقد کند و زیر سوال ببرد ! یه مثال بزنم .
وقتی من نقاش ، چیزی از موسیقی کلاسیک ندونم .... چطور میخوام برم و در جمع یک سری افرادی که ده دوازده سال یا بیشتر موسیقی کلاسیک از انواع ساز هایش کار کردن ، اظهار نظر کنم و نقد بکنم و چیزی رو زیر سوال ببرم مثلا اثر یکی از اساتید رو یا ... ! ؟ قطعا اینکارم جاهلانه و احمقانه هست . پس اگر شما ببینید فردی چنین هست ، بهتره اصلا محلش نکنیم و وارد بحث با او نشویم . این بهترین روش هست .
در ضمن زمانی یک فرد دشمن میشه که مرتکب گناهی بشه که در حق دیگری انجام بده و ظلمی رو انجام بده . در این زمان او دشمن هست اما خب بازم ما در آموزه هامون داریم ، حتی به دشمن خود دشنام نگویید ! البته اگر ببینیم ظلم میکنه نباید سکوت کنیم و باید از راه درستش پیش بریم و جلوی فرد رو بگیریم . چون اینجا سکون خودش گناهه .
اگر یک نفر بیاد و بر اساس یه سری چیزا بگه خدا وجود نداره ، ما هم بگیم آهان این کافره پس دشمنه .... بچه ها ایول بیاین دشمن ! نمیشه که .... اون آقا بذار اینقدر بگه تا زبانش مو در بیاره .... ما برخورد درست رو میکنیم . اینجا فرد گناهی که مرتکب میشه برای خودش هست . دیگری باید با عقلش تشخیص بده که چی بکنه . این فرد که کنترل اونو نگرفته ! فرد دیگری عقل دارد . عقل کامل میگه باید اول تحقیق بشه ، کامل دانسته بشه بعد اگر اشتباهی در آن ببینه بیاد و براساس مستندات اون رو نقض کنه ، غیر از اینه ؟
پس گناه این افراد گردن خودشونه با اختیار خودشون مرتکب گناه میشن و همچنین ما . پس اینجا دشمنی ای نیست ما داریم مثل چند فرد بالغ با هم صحبت میکنیم . مسابقه ای هم نیست که دیگری بگه آهان دیدین اون اومد طرف من سوسو من بردم شماها از بین رفتین و ... که این حرف ، برای بچه های 5 ساله هست .
به نظر حقیر باید همیشه سعی کرد بحث در فضای علمی و منطقی پیش برود. گاهی در اثر تبلیغ نادرست منطق اشتباهی در پرسشگر شکل گرفته و ما بجای تصحیح یا قبول نادرستی آن اصرار می کنیم که آن را توجیه کنیم. او هم جبهه گیری می کند. مثلاً در تبلیغات طوری نشان داده ایم (داده اند) که دین به زندگی مادی شما برکت می دهد. طرف هر چه اصطلاحاً دین و خدا را می آزماید چیزی نمی بیند و می گوید پس همه اش دروغ است. ما بجای این که به او بگوییم کارکرد دین مانند چراغ جادو نیست و کارکرد اصلی آن سعادت و آرامش روح ما بعد از مرگ است از چیزهایی حرف می زنیم که برای کمتر کسی قابل درک است (مثلاً این که لذت نماز با لذت هیچ چیزی قابل مقایسه نیست و ...).
اشکال دیگر این است که وقتی مسائل با یکدیگر مخلوط می شوند آنها را تفکیک نمی کنیم و سعی می کنیم در همین بلوا با طرف مقابل بحث کنیم. در حالی که شبهات مطرح شده در مورد قرآن و آسمانی بودن آن یک مسأله است. این که خدا واقعاً وجود دارد یک مسأله است. این که آیا علم تجربی ثابت می کند که خدا وجود ندارد مسأله ای دیگر است. این که منظور روایات از تأثیر فلان دعا چیست یک موضوع است. این که چرا دعا اجابت نمی شود یک مسأله و این که اصلاً معنای اجابت در قرآن چیست مسأله ای دیگر. بعد می خواهیم خودمان یک تنه به تمام این سؤالات در عرض یکی دو روز به طور قانع کننده در چند پست پاسخ بدهیم! به نظرم نمی شود.
نکته سوم این که اگر کسی به دنبال پاسخ نیست یا پاسخ ما برایش مهم نیست ادامه بحث با او چه فایده ای دارد؟ کمک به کسی معنا دارد که کمک و خیرخواهی ما را بخواهد. کسی که از ما حالش به هم می خورد کمک ما به چه کارش می آید؟ چنین فردی اگر پیش روانشناس هم برود او سکوت می کند و می گوید هر وقت عصبانیت تو کمی فروکش کرد من هم صحبت می کنم. تازه در عین سکوت حق ویزیتش را هم تا قران آخر می گیرد!
به لحاظ اجتماعی ما سعی میکنیم حق کسی رو ضایع نکنیم،
هر کسی هر اعتقادی میخواد داشته باشه تا جایی که اعتقاد نادرستش موجب آسیبی به دیگران نشود
اما در محیط اجتماعی بیجواب موندن برخی سوالات بازتاب خوبی ندارد
بله، ما هم مسئول برداشتهای دیگران نیستیم
ولی مسئول کارهایی که میتوانیم بکنیم و نمیکنیم هستیم.
بازهم تاکید میکنم، نگفتم بریزیم رو سر کسی بزنیم یا فحش بدیم
نمیگمم هر کی سوال میپرسه دشمنه، که بی انصافی محض است و خودمم کلی سوال دارم.
صحبتم در مورد رفتار منفعلانه خودمان است.
حالا شما میفرمایید، در مقابل هر کسی که به دنبال پاسخ نیست، باید سکوت کرد؟!
حقیر گفتم ما به یک استراتژی بهتری نیاز داریم، چه استراتژی؟
هنوز نمیدانم!
میدانید شما بفرمایید توضیح بدید.
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
ببینید دوستان بحث بر سر این نیست که کی کافر هست کی مومن!
ما بحث نمیکنیم که اساسا همدیگر رو بخوریم!
پیامبری جدید در 1400 سال پیش برای ما اومد در شرایطی که کل جهان در تاریکی مطلق به لحاظ فکری و عقلی و علمی بود
الان هم ما باید این رو قدر بدونیم
کسی که کافر هست برای خودش هست اگر کافر حربی بود که باید بره به جهنم!
ولی اینجا ما بحث میکنیم که ایمانمون افزوده بشه
برای اینکه مسائل فکری و اعتقادی رو روشن کنیم
در نهایت هم از راه راست خدا حرکت کنیم
یونان باستان نیست که هر کسی عقیده و نظری برای خودش داشته باشد و فکر کند خدایی هست برایش خودش!
اینکه بگیم "هرکس عقیده و نظری داره" خوب هر کس غلط کرده نظر و عقیدهای برای خودش داره!
یا عقیده و نظر نظر و عقیده خداوند و اولیاءش هست یا مخالف اونها که باید به آشغال ریختش!
این یعنی وحدت کلمه که امام خمینی همی میگفتند
یعین وحدت کلمهای که کلمه خدا باشه نا هر نظری که داریم
ما مومنین با مومنین یا در درجه پایینتر مسلمانان با مسلمانان بحث میکنیم که ایمان و دینمون رو بیشتر کنیم
ولی با کفار بحث میکنیم که از رویشان ببریم اگر حربی بودن که از روی زمین میبریمشان!
بعدش در اینجا من هیچ کافری رو نمیبینم
شما الآن میگویید بله هر فردی که عقیده ای برای خودش داره شکر خورده ؟ این حرف شما ببخشید ، خنده داره ! اگر با چنین وضع و استراتژی ای که میهنمون ریخته که وحدت دینی برقرار کنه تا 1000 سال آینده هم نمیتونه ! کار ندارم .
من برداشتم از حرف شما توهینی به همه بود ! (
اینکه بگیم "هرکس عقیده و نظری داره" خوب هر کس غلط کرده نظر و عقیدهای برای خودش داره!)
چنین چیزی با این روش هرگز ایجاد نمیشه آقای خوب . شما برای مثال یک خانواده را فرض کن تشکیل شده از یک پدر ، یک مادر ، یک یا دو فرزند . حالا من میگم یک فرزند پسر و یک فرزند دختر . یعنی چهار نفر . بین این چهار نفر شما بازم اختلاف نظر و عقیده ای میبینید ! چطور میخواین جمعیت 6 یا 7 میلیاردی جهان رو هم عقیده بکنید ؟ منطقی نیست مگر یه راه که آخرش میگم .
هر انسانی اختیار داره شما با این حرفت داری میگی هر کسی فلان خورد اختیار داشته باشه ! همه به زور باید اینو قبول کنن وگرنه مرگ ، باید بمیرن یا هر مجازات دیگه که در نظر گرفته بشه که مسخرست . خداوند بزرگ به ما چیزی داده به نام اختیار . ما میتونیم ، توانایی داریم ، باید داشته باشیم که از بین خوبی و بدی با اختیارمون یکی رو انتخاب کنیم . شاید خیلی ها خوبی رو انتخاب کنن که خوش به حالشون و شاید خیلی ها بدی رو انتخاب کنن . این اختیارشونه برای همینه که وضعیت جهان پر از جنگ و ... هست و طبیعیه چون ذات انسانه .
شما هرگز نمیتونی جمعیت کل جهان رو که همشون انسان های مختار هستن ، بکنی هم عقیده ! اونا باید خودشون قبول کنن و اختیار دارن .
فقط از یه راه میشه ...اونم اینه که یک ملتی ... کاملا خالص و صالح باشن و الگو بشن برای دیگران .... در این صورته که دیگران با انتخاب خودشون میان مثل اون ملت عمل میکنن ..... نه اینکه اون ملت بره مجبورشون کنه که بیایین مثه ما عمل بکنیم ! هر کسی نخواست فلان خورده غلط کرده باید مجازات بشه !
در ضمن خود اون ملت همبرای رسیدن به اون چیز نباید اجبار بشه که الآن داریم میبینیم اجباری شدن چقدر مردم عزیزمون رو به اسلام نزدیک کرده !
البته یه چیزی حس کردم شاید من منظور شما رو بد فهمیده باشم که فکر کردم منظورتون اجبار کردن دیگران به قبول کردن راه درست و مجازات کسانی که فکرشون سمت راه درست نیست توسط خود ما ، هست . اگر منظورتون این نیست ، پس اگر توهینی شد معذرت میخوام
شما الآن میگویید بله هر فردی که عقیده ای برای خودش داره شکر خورده ؟ این حرف شما ببخشید ، خنده داره ! اگر با چنین وضع و استراتژی ای که میهنمون ریخته که وحدت دینی برقرار کنه تا 1000 سال آینده هم نمیتونه ! کار ندارم .
من برداشتم از حرف شما توهینی به همه بود ! (
اینکه بگیم "هرکس عقیده و نظری داره" خوب هر کس غلط کرده نظر و عقیدهای برای خودش داره!)
چنین چیزی با این روش هرگز ایجاد نمیشه آقای خوب . شما برای مثال یک خانواده را فرض کن تشکیل شده از یک پدر ، یک مادر ، یک یا دو فرزند . حالا من میگم یک فرزند پسر و یک فرزند دختر . یعنی چهار نفر . بین این چهار نفر شما بازم اختلاف نظر و عقیده ای میبینید ! چطور میخواین جمعیت 6 یا 7 میلیاردی جهان رو هم عقیده بکنید ؟ منطقی نیست مگر یه راه که آخرش میگم .
هر انسانی اختیار داره شما با این حرفت داری میگی هر کسی فلان خورد اختیار داشته باشه ! همه به زور باید اینو قبول کنن وگرنه مرگ ، باید بمیرن یا هر مجازات دیگه که در نظر گرفته بشه که مسخرست . خداوند بزرگ به ما چیزی داده به نام اختیار . ما میتونیم ، توانایی داریم ، باید داشته باشیم که از بین خوبی و بدی با اختیارمون یکی رو انتخاب کنیم . شاید خیلی ها خوبی رو انتخاب کنن که خوش به حالشون و شاید خیلی ها بدی رو انتخاب کنن . این اختیارشونه برای همینه که وضعیت جهان پر از جنگ و ... هست و طبیعیه چون ذات انسانه .
شما هرگز نمیتونی جمعیت کل جهان رو که همشون انسان های مختار هستن ، بکنی هم عقیده ! اونا باید خودشون قبول کنن و اختیار دارن .
فقط از یه راه میشه ...اونم اینه که یک ملتی ... کاملا خالص و صالح باشن و الگو بشن برای دیگران .... در این صورته که دیگران با انتخاب خودشون میان مثل اون ملت عمل میکنن ..... نه اینکه اون ملت بره مجبورشون کنه که بیایین مثه ما عمل بکنیم ! هر کسی نخواست فلان خورده غلط کرده باید مجازات بشه !
در ضمن خود اون ملت همبرای رسیدن به اون چیز نباید اجبار بشه که الآن داریم میبینیم اجباری شدن چقدر مردم عزیزمون رو به اسلام نزدیک کرده !
البته یه چیزی حس کردم شاید من منظور شما رو بد فهمیده باشم که فکر کردم منظورتون اجبار کردن دیگران به قبول کردن راه درست و مجازات کسانی که فکرشون سمت راه درست نیست توسط خود ما ، هست . اگر منظورتون این نیست ، پس اگر توهینی شد معذرت میخوام
ببینید هر عقیدهای باید با عقیده خداوند در موضوعات مختلف هماهنگ و همسو باشه و عقاید شاخههای دین هستند و دین نزد خداوند اسلام هست!
دگرگونی عقاید همن پلورالیسم دینی هست که شرک محض است
ما یک خدا داریم با عقاید خاص خودش و دستورات خاص خودش و هر کسی جز بر دین او بود با حیوانات هیچ تفاوتی نداره!
نمیدونم شما چطوری فکر میکنید ولی من اصلا تفاوت عقیده رو قبول ندارم البته منظورم این نیست که دگراندیش رو باید کشت! (در برابر حمله باید دفاع کرد البته)
ولی منظورم این هست که عقیدهای که در قالب ادیان گوناگون (که یک دین هستند) و افکار و عقایدی که هستند باید یکی باشند, مثلا یکی نگوید که کشتن انسان بیگناه به هر دلیلی اشتباه است و دیگری این را نگوید
یا نگوید که سلام دادن حرام است و دیگری بگوید حلال است عقیده باید یکی باشد
من کاری ندارم توده مردم چه عقیدهای دارند, اگر عقیدهشان مومنانه و یکی و به خواست خدا بود پس درود بر اونها و اگر نبود بای بای!
عقاید گوناگون بر خداوند ضرری نمیرسونه ولی بر ضد خود انسانهاست!
باید مردم عقایدشون رو و نظراتشون رو با خدا یکی کنند نه اینکه خدا و دین او نظراتش رو با اونها یکی کنه
در دنیا فقط یک عقیده خوب و ایدهال وجود داره و بقیه به اون متمایل و نزدیک هستند تا اینکه دور شوند و عقیده کاملا باطل شوند
پلورالیسم یعنی شرک و جهل و اینکه خدایانی جز خدای یکتا هستند! میباشد!
در خانه اگر یک کس است یک حرف بس است بگو خب!
سوال
1. یا هیچ خدایی وجون نداره ( چون اگه وجود داشت حد اقلش این بود که یه جوری بهم بگه من قدرت این کارو ندارم )
2. یا وجود داره ولی یه قانونی وضع کرده تو دنیا، و هیچ دخالتی در اون نداره. (نظر من اینه)
پاسخ:
این نتیجه که شما ارائه کردید که خداوند کاری به جهان ندارد، از این مقدمات حاصل شد که من هرچه تلاش کردم به نتیجه نرسیدم و خدا من را کمک نکرد، پس خدا کاری به کار جهان ندارد. در مورد این مسئله یک نکته مهم وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.
پسری را فرض کنید که عاشق دختری شده است. شب و روز را با یاد معشوقه خویش می گذراند و هرکاری می کند تا به او برسد. اما هرچه دعا می کند و هرچه تلاش می کند موفق نمی شود. دست آخر به این نتیجه می رسد که خداوند اصلا نمی خواهد به او کمک کند. این در حالی است که خداوند از وجود مشکلاتی در آن دختر با خبر است و می داند که ازدواج این دو نفر یعنی آغاز یک زندگی سیاه.
حال از خداوند مهربان چه توقعی می رود؟ اینکه این دو نفر را به هم برساند؟ و تسلیم خواسته های آن پسر جوان شود؟ و یا اینکه مصلحت بلند مدت آنها را در نظر بگیرد؟
شما از کجا می دانید که مصلحت و خیر دنیا و آخرت شما در این بوده است که فوتبالیست شوید؟ آیا احتمال نمی دهید که امری وجود دارد که خدا می داند و شما نمی دانید؟
در ضمن آیا خداوند آن قدر کوچک و کم اهمیت است که اگر فلان خواسته ما را ندهد، او را کنار بگذاریم؟ مانند کودکانی که به خاطر اینکه پدرشان براشان فلان اسباب بازی را نخریده است، با او قهر می کنند غافل از اینکه تمام زندگی خود را از پدر و مادر دارند.
دوست عزیز
اینکه ما به هدف مطلوبی علاقه مند باشیم و برای رسیدن به آن واقعا تلاش کنیم، ارزشمند است ولی باید این را نیز در نظر بگیریم که خداوندی نیز وجود دارد که مصلحت امور را می سنجد و با در نظر گرفتن تمام شرایط در مورد دعاهای بندگان تصمیم میگیرد. گاهی مصلحت ما در آنچه می خواهیم نیست، در این حالات بهترین کار ، پذیرش مشیت الهی است که مصلحت ما نیز در آن است.
دوست گرامی از شما می خواهم یک کار دشوار را انجام دهید تا بحث بهتر پیش برود. این کار واقعا برای شما (در شرایط فعلی) دشوار خواهد بود ولی امیدوارم بتوانید این کار را انجام دهید.
سعی کنید از شرایط فعلی خود فاصله بگیرید و از زاویه ای بیرونی به شرایط فعلی خود نگاه کنید. چه میبیند؟ جوانی را خواهید دید که آرزوی رسیدن به یک جایگاه را دارد و برای رسیدن به آن هم واقعا تلاش کرده است ولی به آن نرسیده، حال به دلیل این ناکامی، می گوید خدا نیست چون اگر بود من باید حتما به آن جایگاه می رسیدم.
خلاصه سخن شما این است که خدا یا باید من را به آن جایگاه برساند و یا اینکه وجود ندارد. به عبارت دیگر خدا از خودش اختیاری ندارد و اساسا هیچ مصلحتی را هم نباید در نظر بگیرد بلکه آنچه ما از او میخواهیم را باید بدهد واگرنه ما کافر خواهیم شد... این سخنان به نظر شما منطقی است؟
مطلب دیگر این است:
خداوند در قرآن می فرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ(1) خدا چيزی را که از آن مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند. بر اساس این آیه مشکلاتی که در جامعه وجود دارد باید به اراده و خواست خود مردم درست بشود و در چنین حالتی است که خداوند نیز یاری خواهد کرد. اگر در سیستم ورزش کشور ما مشکلاتی وجود دارد که افراد با استعدادی چون شما نمی توانند به جایگاه خود برسند، این مشکلی است که در کلیت سیستم ورزش ما وجود دارد و باید سعی در حل این چارچوب و سیستم کنیم. نمی توان برای حل مشکل هیچ تلاشی نکرد و تنها از خداوند خواست که خودش مشکلات را حل کند. به طور مثال اگر مشکل فرهنگی و اقتصادی در جامعه داریم، برای حل آنها باید تلاش کنیم و نمی شود بدون هیچ تلاشی در جهت اصلاح ساختارها و.. تنها از خداوند بخواهیم که خداوند مشکلات را حل کند.
انسان ها نیز باید در تلاش باشند که به جامعه مطلوب برسند و اگرنه صرفا نشستن در گوشه ای و درخواست از خداوند، صحیح نیست.
در داستان حضرت موسی(ع) و قوم خویش که در قرآن نقل شده است در بخشی می خوانیم : قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (2)گفتند : ای موسی ، تا وقتی که جباران در آنجايند هرگز بدان شهر داخل ، نخواهيم شد ما اينجا می نشينيم ، تو و پروردگارت برويد و با آنها نبرد کنيد.
در اینجا قوم موسی از او می خواهند که به همراه خداوند برود و در آن شهر مبارزه کند و انسان های ظالم را از بین ببرد و سپس افراد قوم وارد شوند و از نعمتی بدون زحمت بهره ببرند. در ایجا قوم موسی مورد مذمت واقع می شوند زیرا که برای به دست آوردن شرایط بهتر حاضر به تلاش و فداکاری نیستند.
خلاصه سخن آنکه انسان با توجه به تعالیمی که در متون دینی آمده است باید راهکاری هایی ایجاد نمایند تا بتوانند به جامعه ای بهتر برسند و اینکه در گوشه منتظر باشند و تنها از خدا بخواهند که مشکل را حل کند، صحیح نیست.
سلام ناخدا ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشید ... یه خاطره یادم افتاد مال زمان دانشجوییم هست گفتم براتون تعریف کنم ممیتونه برات خیلی مفید باشه حتما بخونش ....
من دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب درس میخوندم ... یه تک واحدی وصایای امام خمینی داشتیم که باید پاس میکردم ... زمانش هم خیلی بدجور بود ...
کلاس ساعت 6 بعد از ظهر شروع میشد ولی دقیقا یادم نمیاد کی تموم میشد . یادمه اون روز حواسم به خودم نبود و داشتم و تو تخیلات خودم سیر میکردم ....
روبروی دانشگاه ماشین های خطی بودند که دانشجو ها رو از مسیر اتوبان افسریه به سمت 7 تیر میبردن ... منم همیشه از اون ماشین ها استفاده میکردم ...
طبق معمول دیدم یه ماشین وایساده و 3 نفر توش هستن ... منم سوار شدم ... همینکه سوار شدم دیدم راننده راه افتاد و منتظر نفر 5 نشد ... هنوز نفهمیده بودم ....
پس از مدتی فهمیدم مسافرهای توی ماشین با هم دوست هستن و دارن آروم آروم با هم حرف میزنن ... تیپشون هم به دانشجو نمیخورد و معتاد بودن از قیا فشون میبارید ...
اینگار تحریکشون کرده بودم ... یک دفعه فهمیدم چه غلطی کردم ... تن و بدنم شروع کرد به لرزیدن ... میگفتم اگر اینها یه دفعه بپیچن تو یه فرعی من چه خاکی به سرم بریزم ....
زیر چشمی هم همدیگه رو نگاه میکردن .
هی خدایا خدایا میکردم ... پاهام داشت تو ماشین میلرزید ... هی دعا میکردم ... هی میگفتم خدایا غلط کردم ... اگر منو نجات بدی فلان میکنم ... اگر منو نجات بدی بهمان میکنم ...
بعد از مدتی که به خودم اومدم ... گفتم فاطمه تا حالا میلیون ها بار از خدا چیزی رو خواستی کی بهت جواب داده ؟؟؟ کی آدم حسابت کرده ؟؟؟ که این بار بخواد دفعه دومش باشه ...
دیگه خدایا خدایا نکرم ... الله اکبر الله اکبر هم نگفتم ...
همونموقع بود که فهمیدم باید چی کار کنم ... تو ماشین به بقل دستیم گفتم شما دانشجوی همین دانشگاه هستید ... ایشون گفت بله ... { گفتم من کامپیوتر میخونم شما چی میخونین }
و ... یواش یواش تونستم اوضاع رو کنترل کنم و همشون رو به حرف بیارم ... میدونستم اگر احترامشون رو جلب کنم ... اگر حس مرد بودنشون رو تحریک کنم میتونم سالم از اون ماشین پیاده بشم و ...
تو همون ماشین از 2 تاشون شماره گرفتم ... راننده جایی نگه داشت که به خیال خودش بستنی بگیره که منم از فرصت استفاده کردم و از ماشین پریدم بیرون ...
بگذریم ... ناخدا .... نمیدونم خدا تا حالا بهت جواب داده ... یا نداده ... بشین دو دوتا چهار تا کن ... نذار چنین قضیه ای برای شما بوجود بیاد و تازه بخوای فکر کنی که باید چی کار بکنی و چی کار نکنی ....
تندتر ایدیولوژی های خودت رو پایه ریزی کن ...
سلام.
شاید به قول شما توهم باشه. ولی بدون این تفکر (یا توهم) آدم به پوچی بیشتری می رسه (حداقل من اینجوریم).
اگه این وعده ها پوچ هم باشه و دینداری یه جور قمار باشه این قمار بیشتر دل آدمو آروم می کنه تا دل بستن به امثال اون فردی که سر شما رو کلاه گذاشت. اینجوری حداقل دل آدم یه جاست!
اگه این وعده ها همش به قول شما پوچ باشه به نظرم زندگی بدون اعتقاد به خدا پوچ تره (البته نظر شخصی منه). آدم آخرش حتی حالش از خودشم بهم می خوره که چرا هیچ کاری از دستش بر نمیاد. چرا زورش نمی رسه زندگیشو بهتر کنه. حتی نمی تونه یه انتقام ساده بگیره! چرا اصلاً اینطوری آفریده شده (یعنی چرا جهش تصادفی ژن ها در جهت بهتری نبوده). چرا اینجا آفریده شده و ....
به نظرم خوب که فکر کنیم می بینیم این قمار بهتر از اون زندگی بدون خداست.
آرزوی سلامتی و آرامش برای شما دارم.:Gol:
دوست من، همین حرف ها رو میزنن که این اتفاق نیوفته دیگه!!!
اگه همه بدونن هیچ حساب و کتابی نیست که آدما همو میخورن
مجبورن با همین توهمات اوضاع رو کنترل کنن
نه معلومه که جور در نمیاد!
واسه همین میگم خدا تو هیچ کاری دخالت نمیکنه ( فرضا اگه باشه )
حرفم اینه: اگه دخالت نمیکنه، پس چرا میگه دعا کنید؟! این یک تناقضه
سلام فاطمه خانم ، ممنونم از پست خوبتون
بسیار زیبا بود
بله من هم به این نکته رسیدم
من هم مثل شما ندیدم خدا تو هیچ کاری کمکم کنه، هیچ وقت
اصلا هیچ کسی رو ندیدم که خدا کمکش کرده باشه
من که هرکسو میبینم داره میناله
مطمئنم خدا وجود نداره!
منم در کنار تمریناتم، میشینم فکر میکنم ببینم چجوری باید این مشکلو حل کرد
نه اینکه برم تو توهم و از خدایی که نیست بخوام
باز هم تشکر میکنم از همه
نه من به پوچی نمیرسم چون هدف دارم
تا به هدفم نرسم آروم نمیگیرم
حد اقل الان میدونم باید از کی بخوام و چجوری بخوام
وقت و انرژیمو سر هیچ تلف نمیکنم
اون وقت که فهمیدم این آدم حرف هاش الکی بود، بیشتر از هر لحظه ای دلم میخواست یه خدایی باشه تا حد اقل من انتقاممو از این آدم بگیرم
میتونستم بکشمش ولی حتی اگه میکشتمش هم دلم خنک نمیشد ( پیرمرد 77 ساله س )
تاحالا هیچ وقت از کسی انقدر نفرت نداشتم، که من از این آدم داشتم
اما دیدم هرچی بهش فکر میکنم بیشتر نفرتی میشم و بیشتر اعصابم خورد میشه و بیشتر انرژیم مصرف میشه
واسه همین دیگه بهش فکر نمیکنم
اون ماجرا گذشت
باید یه فکر دیگه کنم
الان غیر از اینکه مطمئنم خدایی وجود نداره، از یه چیز دیگه هم اطمینان 100% دارم...
مــــــن فـــوتبالــــیســـت مـــــیشــــــم
سلام به جناب ناخدا و بقیه
من یک برنامه نویس هستم و به اصرار یکی از دوستانم که تو همین سایت عضو هست اینجا اومدم
زیاد حوصله بحث در باره خدا پیغمبر ندارم
فقط دوستم ازم خواست که برات توضیح بدم جریان چیه
منم چون قبلا تو همین موقعیت بودم قبول کردم
حرف های شمارو خوندم و باید بگم آدم باهوش و منطقی هستی
پس گوش کن
من تو خانواده تقریبا مذهبی به دنیا اومدم پس طبیعتا به خدا اعتقاد داشتم .. نماز هم میخوندم .. روزه هم میگرفتم
وقتی بزرگ شدم دیدم حرف های قرآن و دین اصلا از نظرم منطقی نیست
اصلا یعنی چی که خدا با ما حرف میزنه؟ اونم با یه کتاب
کتابی که توش فقط داره تهدید میکنه
یا مثلا میگه بزنید .. بکشید .. هرکس که مرا باور نداره .. ولی اگه نماز خوند ببخشیدش که خداوند بخشنده است!
یا مثلا حرف هایی توش هست که به شعور آدم توهین میشه موقع خوندنش .. در بهشت خانه هایی از طلا وجود داره .. جوی هایی از شراب .. هیچ مریضی و دردی وجود نداره .. عمر نامحدوده .. حوری بهشتی بهتون میدیم و ...
و خیلی از اشکالات دیگه که الان جاش نیست
پس اول قرآن از دید من رد شد
گفتم حالا باید بفهمم خدا وجود داره یا نه
علم نمیتونه وجود خدا را اثبات یا رد کنه
چون علمی که خدا را اثبات کند .. علم نیست
و خدایی هم که با آن علم اثبات شود .. خدا نیست
این دوتا دنیای کاملا متفاوت از هم هستن
هیچ راهی برای اثبات یا رد خدا جز خودت وجود نداره
اگه راهی وجود داشت بعد از این همه مدت کشف میشد
حالا یه خاطره از من
دوره کاردانی من خیلی شیرین بود
یه درس داشتیم به نام اندیشه اسلامی
استادمون یه چیزی تعریف کرد که من دقیقا همونو برات مینویسم
دو تا برادر آخوند بودن که بعضی وقت ها میرفتن به مسجد هم دیگه
و پشت سر هم نماز جماعت میخوندن
یعنی یکی میرفت به مسجدی که اون یکی امام جماعت اونجا بود و پشت سر برادرش نماز میخوند
و روز دیگه برعکس
یه روز برادر کوچیکه که داشت پشت برادر بزرگه نماز میخوند وسط نماز فهمید که برادرش (امام جماعت) حواسش یه لحظه رفت پیش بدهکاریش .. واسه همین برادر کوچیکه سریع نمازشو جدا تموم کرد تا پشت همچین برادری نماز نخونه
من پرسیدم: استاد این برادر کوچیکه خودش حواسش به نمازش بود یا به حواس برادر بزرگش؟!
و استادمون هیچ جوابی نداد یعنی نداشت که بده .. اما نکته یه چیز دیگه بود که در ادامه میخونی و همین بود که باعث تعجب شدید من شد
حالا ترم بعد شد .. همین استاد همین موضوع رو تعریف کرد منتها با کمی تغییر
.. وسط نماز از چشم بصیرتش دید از تن برادر بزرگش (امام جماعت) داره خون میاد و غرق در خونه .. همینجا بود که فهمید حواس برادرش از نماز به بدهکاریش پرت شده و نمازشو جدا تموم کرد ...
اینو بچه های ترم بعدی برام تعریف کردن
دیدی چطور مردمو بازی میدن اینا؟
تو هر سوالی از اینا بپرسی بهت جواب میدن هر سوالی
چون توی این همه سال هزاران نفر ازشون همین سوالاتو پرسیدن و اینها هم بالاخره جوابی براش پیدا کردن .. حالا یا منطقی یا غیر منطقی .. اگه جوابشون مشکل داشت دفعه بعد با همفکری درستش میکنن
تو میپرسی چرا دعای من اجابت نمیشه؟ مگه خدا نگفت بخواه تا بدم؟
اینا نشستن فکر کردن که چه جوابی بدیم آخه؟
پس گفتن: چون به صلاح نیست
بعد گفتن: چون گناه کاری
بعد: چون یه چیز بهتر میخواد بهت بده
بعدش: چون حق مردم خورده شده .. اینو همینجا خوندم .. واقعا محشره
و ...
یک مثالی هست که من همیشه برای دوستام یا شاگردانم میزنم
فرض کنید شما فقط چیز های ابتدایی از رانندگی را یاد گرفتید و در نیمه شب در خیابان خلوت مشغول رانندگی هستید .. و یهو پنچر میکنید
خدا جون غلط کردم .. کمکم کن .. یا ابوالفضل .. یا .....
آخه کی دیده که خدا بیاد لاستیک عوض کنه؟
اگه شما بلد بودی پنچری بگیری همچین چیزی میگفتی؟
اگه کلا همه چیز بلد باشی و هیچ مشکلی نداشته باشی و اصلا هیچ اتفاقی برات نمی افتاد آیا باز هم نیازی به خدا پیدا میگردی؟
نه! .. پس دلیل نیاز به خدا .. فقر دانش .. فقر مادی .. و ترس است
اما حقیقت چیه؟
حقیقت اینه: خدایی .. وجود .. نداره .. اما .. اگه .. باشه .. الله .. نیست
اون خدا، خدایی که تو 6هزار سال 124هزار تا پیامبر فرستاد نیست (یعنی هر 17روز یک بار یه پیامبر فرستاد)
اون خدا، خدایی که یه کتاب نوشت تا با ما حرف بزنه نیست
اصلا به نظر من این بیماریه که یکی بخواد این حرف هارو باور کنه
همونطوری که خودت اشاره کردی ما در اثر یک حادثه به وجود اومدیم
و هزاران ستاره و سیاره دیگه هم میتونن مثل شرایط ما باشن
و نظریه داروین اگه حتی درست نباشه، خیلی از حرف های اینا بهتر و منطقی تره
اما این دلیل نمیشه به پوچی برسیم .. خودت هم گفتی .. هرکس آرزویی داره .. هدفی داره
همه در تلاشیم تا بهش برسیم .. چه دلیلی داره که به پوچی برسیم؟
من چندین سال است که اینطور زندگی میکنم و هیچ مشکلی ندارم
از اون روز زندگی من سراسر شادی و موفقیت بود که خودم کسب کردم نه اینکه خدا بهم بده!
من رژیم خامگیاهخواری دارم و چندین سال است که حتی سرما هم نخوردم چه برسه اینکه برم دکتر
شاگرد اول دانشگاه و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم
برنامه نویس چند شرکت بزرگ هستم
درس های برنامه نویسی سیستم ها .. Api .. ساختمان داده ها و ... را در دانشگاه تدریس میکنم
و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم
زندگی من طبق برنامه ریزی ام پیش میرود و هر روز بدون استثنا مطالعه .. ورزش .. درس .. تفریح میکنم و از همه چی راضی ام .. به نظرم زندگی بهتر از این نمیشه
الان اینا میگن: خدا وقتی کسی را ول میکند دو چیز به او میدهد
اول موفقیت و سلامتی
دوم پول و مسائل مادی و دنیوی
اینطور فکر کردن فقط توهم و بیماریه .. لطفا ازش بیاین بیرون و زندگی کنید
و از زندگی لذت ببرید .. زندگی موفقیت و شادابیه .. زندگی زیباست .. زندگی عشقه
شما وقتی راجع به قرآن اینطور حرف میزنی یعنی هیچیش رو درک نکردید.
هیچیش رو نفهمیدید.
خدا هر چیزش جای خودشو داره.
در یک جا مهربان و در یک جا خشمگین.
هر چیزی جای خود.
قرار نیست خدا مهربان مطلق باشه و نه قراره که به طور کامل خشمگین باشه.
شما دوست داری خدات مطابق میل خودت باشه.
چرا خدا همون الله نیست؟
این همه معجزه پس کشکه؟
اون زمان این همه اعراب تغییر کردن اتفاقیه؟
این همه نشانه و استدلال های روشن چین پس؟
مثلا محمد در 1400 سال پیش چگونه میدانسته که :
و به یقین انسان را از عصارهاى از گل آفریدیم / سپس او را [به صورت] نطفهاى در جایگاهى استوار قرار دادیم / آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایى ساختیم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم آنگاه [جنین را در] آفرینشى دیگر پدید آوردیم آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است(سوره مومنون آیه12 تا 14)
چه کسی اون موقع نحوه ی تکامل انسان در رحم رو میدونسته؟
چطوری این در قرآن هست؟
آیا محمد که بیسواد بوده اینارو میدونسته؟
اگه بگی آره واقعا دیگه بی منطق گفته اید.
این چیزیه که علم تازه بهش رسیده.
اون موقع هم هیچ انسانی اینو امکان نداشته بدونه.
از این جور چیز ها که معجزه ی علمیه فراوونه در قرآن.
این همه حضرت عیسی مرده زنده کرد و هزار کاره دیگه.
یکی از دلیلای اینا این بود که مردم به خدا ایمان بیارن.
دقت کنید فقط یکی از دلیلاش اون بود.
اصلا همه اینا به کنار حضرت محمد اومد اعراب جاهلی رو آدم کرد.
یک انسان عالی مگر بیکار است بیاید به مردم انسانیت بیاموزد؟
اون هم به اعراب جاهلی.
اگر میدونستی اعراب جاهلی چگونه بودند و بعد چگونه شدند این گونه حرف نمیزدید.
گمونم حرفتون رو به کَسِ اشتباهی زدید.
حرفای شما بیشتر خنده داره.
امکان نداره بتونی اثبات کنی ما شانسی به وجود اومدیم.
شانس حدی داره.
شما دوست داری اینطور خودتو توجیح کنی.
این همه تلاش میکنی که چی بشه؟
هدف از خلقت همینه که بری درس بخونیو تفریح کنی و تشکیل خانداده و چند کاره دیگه کنی؟
بنظرم این هدف کاملا پوچه و نشان دهنده ی اینه که ما بی هدف خلق شدیم.
تلاشت باید نتیجه بده و نتیجش هم دو روز زنگی تو این دنیا نیست.
شما اگه بگی خدا وجود نداره پس نمیشه این نتیجه رو بگیریم که خدا نیست.
انسان اگر کامل بود و بی نیاز پس این همه گند نمیزد به دنیا.
انسان عمرا بتونه خودش راه حقیقت رو پیدا کنه و باید یک چیز کمکش کنه تو این راه زندگی.
خوب غرور برتون داشته ها.
خود شما و همه ی اعضای بدنت متعلق به خداس و همه ی روحت متعلق به خالقته.
فقط 2 روز اختیارشو داده دستت که ببینه باهاش چکار میکنی.
انسان با این همه پیچیدگی قطعا یک خالقی داره.
شما فراموش کردی که یک زمان جنینی بیش نبودی و الان به اوج غرور رسیدین.
نگران نباش به موقش پیر میشی و از عرش به زمین میخوری.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
حقیر در این پست،قصد جسارت یا بی احترامی ندارم.شما فقط کمی بدون جانبداری و موضع گیری به حرف حقیر گوش بدید،شاید پذیرفتید.
تا همینجا را هم می گفتید کافی بود.شما یکی از شروط اصلی ایمان در عمل و عقیده را نادیده گرفته اید که آن هم اخلاص است.شما به گفته خودتان به خاطر ورزش به خدا و اسلام ایمان پیدا کرده اید.پس هنگام خواندن نماز،نیت نکنید قربة الی الله.نیت کنید قربة الی الورزش.نماز می خوانم لاستخدام فی التیم.واقعاً انتظار داشتید با این زمینه فکری و عقیدتی،به هدف خود برسید؟یعنی خدا علم به انگیزه شما ندارد؟
باز هم بر می گردیم سر بحث همیشگی.اولاً که شما از همان اول مسیر غلطی را در پیش گرفتید.ثانیاً حکمت کار خدا الان قابل درک است.خدا کاری کرد که شما،از آن ایمان جعلی برگردید به نقطه اول.حال می توانید با یک ایمان واقعی به تلاش بپردازید.عیناً چیزی شد که شما ایمانی که به خاطر ورزش به خدا پیدا کرده بودید از دست بدهید تا بتوانید ایمان واقعی پیدا کنید.
از همه این ها که بگذریم،خداوند چیزی را که ما می گوییم انجام نمی دهد.چیزی که به مصلحت ماست را انجام می دهد.شاید به صلاح شما نبوده.یکی از دلایل این که به صلاح شما نبوده خداوند در خواستتان را اجابت کند،حقیر در بالا ذکر کردم.اگر خدا این کار را می کرد،تا آخر عمر ممکن بود این ایمان را داشته باشید.ولی حالا که این کار را نکرد،ایمان جعلی شما از بین رفت.یعنی از منفی،به صفر رسیدید.حال می توانید به مثبت بروید.
1-خداوند به شما به بهترین وجه،کمک کرد.باعث شد به یک وضعیت بهتری از نظر ایمانی برسید.
2-از تو حرکت از من برکت،جایی معنا دارد که برکت دادن به صلاح شما باشد.فرض کنید یک ظالم این را بگوید.بگوید که خدایا،من ظلم می کنم به مظلوم،تو برکت بده به من.آیا خداوند به او برکت خواهد داد؟!خیلی مهم است عمل ما درست باشد یا نه.
3-شما عدل را اول تعریف کنید.در ثانی ملاک خداوند،مثل ملاک انسان ها نیست.خداوند ملاکش تقواست.پس عدل هم باید در تقوا باشد در درجه اول.
خیلی های دیگر هم مثل شما فکر می کنند.یعنی فکر می کنند که هیچکسی به اندازه آن ها درخواست نکرده است.حتی در همین سایت.می توانم نام ببرم و یا به طور مستند،حرفشان در این سایت را به شما نشان بدهم.زور نزنید.تا وقتی چیزی را می خواهید که به صلاحتان نیست،خدا انجام نخواهد داد.
شما اولاً مسیر غلطی را طی کرده اید.ثانیاً مثل سایر افرادی که اینگونه به عدالت خدا شک می کنند،تعریف درست و حسابی از عدل ندارید.
از نظر عقلی،باطل بودن تک تک نظریات و ادعاهای بالا،واضح است.اگر دلیل فلسفی و منطقی و عقلی می خواهید،بروید به تاپیک های بحث درباره وجود خدا.
شاید رضایت خدا این باشد که شما فوتبالیست نشوید و در عوض ایمان و تقوای شما واقعی شود.شما فرض کنید به صلاح شما نباشد فوتبالیست شوید و به صلاحتان باشد بجای فوتبالیست شدن،ایمانتان و تقوایتان تقویت شود.اما خدا آن چه را که می خواهید انجام دهد.یعنی بگذارد فوتبالیست شوید.از طرفی می دانیم معادی در کار است و نتیجه اعمال خود را می بینید.در آن موقع می بینید زندگی حقیقی در فوتبالیست شدن نیست.لزومی ندارد فوتبالیست رستگار شود.بلکه متقیان و مومنان رستگار می شوند.در اینصورت شما می فهمید که ایکاش فلان موقع،ایمان و تقوا را بر فوتبال ترجیح میدادم.در این صورت خرده می گیرید به خدا که چرا آن چیزی را که به صلاح من نبود را برایم ترجیح دادی!
شکی نکنید که نظام هستی،نظامی عادلانه،حکیمانه و در یک کلام نظام احسن است.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی.
امیدوارم زندگی شما همیشه با همین رشد و پیشرفت و سلامتی همراه باشد.
بنده قصد تغییر نگاه شما را ندارم و احتمال این که نظر شما با عرایضم تغییر کند را نزدیک به صفر می دانم. ولی به دلایل شخصی و شاید کنجکاوی خواستم سؤال کنم اگر خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده شما در اثر یک تصادف (که در این جهان زیاد اتفاق می افتد) آسیب شدیدی ببینید که مجبور باشید بقیه عمر خود را با بدنی لمس در این دنیا سپری کنید (امیدوارم نه برای شما و نه برای هیچ کسی اتفاق نیفتد) باز هم با خالق یا موجود برتری کاری ندارید؟ آیا می توانید با اتکای به خوتان از هر اتفاقی از این دست جلوگیری کنید؟
ممنون از توجه شما.:Hedye:
با سلام خدمت شما
به راستی که در تمام عمرم سخنانی به این زیبایی نشنیده بودم
بسیار بسیار از شما سپاسگزارم
واقعا که چشمانم باز شد و به دنیا به یک شکل دیگه نگاه میکنم
نمیدانم با چه زبانی تشکر کنم
از سخنان شما نیروی فوق العاده ای گرفتم
ممنونم
با سلام
به چشم
از شما هم بخاطر پاسختان تشکر میکنم
ولی دوست عزیز یکم حرف هایتان غیر منطقی نیست؟
در آن صورت من به خدا خرده میگرفتم که چرا مرا فوتبالیست کرده؟
مگر بقیه انسان هایی که هزار کار خلاف میکنند به خدا خرده میگیرند که چرا به من اجازه دادی من خلاف کنم؟
من گفتم : حتی اگر در این راه کشته شوم ، حتی اگر نابود شوم، حتی اگر به صلاحم نیست ، من میخواهم به من بده
اصلا من صلاح تو را نمیخواهم ، فقط به من بده
آنوقت اگر اتفاقی افتاد ، خرده میگیرم؟!
شما به من بگو ایمان و تقوا چه فایده ای داره؟ ( تو همین جهانی که در اون هستیم چه فایده ای داره؟ نه اون جهانی که وجود نداره و همه اش توهم و وعده های پوچه )
دوست من، از شما خواهش میکنم پست آقای "یک_انسان_موفق" ( نقل قول پست قبلی ) را بخوانید
از زیبا ترین سخنانی بود که تاحالا شنیدم
و به راستی که زندگی آن چیزی نبود که فکر میکردم
اگه اشکالی نداشته باشه من از شما میپرسم
اگه به خدا اتکا کنیم شما تضمین میدین که واسمون اتفاقی نمی افته؟
خدا میگه شما آیت الکرسی بخونید من یک فرشته رو میفرستم تا از شما مواظبت کنه
اگه زیاد بخونید من 2 تا فرشته میفرستم براتون
اگه دیگه خیلی زیاد بخونید من خودم به شخصه مواظبتونم!!!!
پس اگه اینجوری باشه، هیچ اتفاقی نباید برای ما بیوفته کلا، درسته؟ ( منظورم همین اتفاقاتی ست که شما گفتیدا، نه اینکه من از ساختمون خودمو بندازم پایین )
حالا اگه اینطور باشه و همه ی دنیا برن آیت الکرسی بخونن، پس حوادث غیر مترقبه باید کلا ریشه کن بشه ، درسته؟
میبینید که این حرف کاملا غیر منطقی و بی اساسه
همونطور که آقای انسان_موفق گفتن: دلیل نیاز به خدا ترس ، فقر دانش ، فقر مادی ست
این مثالی هم که زدین ناشی از فقر دانش و ترس است
چند سال بعد که علم پیشرفت کنه و کاری کنه که لمس ها هم بهبود پیدا کنن، شما این مثال رو میذاری کنار و یه مثال دیگه پیدا میکنی
قصد جسارت ندارما، کلا میگم این روال کاره
تا بوده، همین بوده
هر انسانی اون چیزی رو که دوست داره بشنوه رو اگر بشنوه خوشش میاد.
شما هر کس بیاد سخن باب میلتون بزنه رو تایید میکنی.
دوستان همه جواب منطقی به شما دادند ولی شما دست از خواسته خود بر نمیدارید.
آقا نمیخواهید بپذیرید دیگر بیخیال بحث شوید.
هی بحث میکنیم باز میاییم جای اول بحثمان.
در حالت کلی همه چی دست خداس.
همین خودت و اختیارت و ... هم در راستای خدایی.
اگر خدا نبود تو هم الان نمیبودی.
حالا اگر میخوای اینو نپذیری هیچ چیزی تغییر نمیکنه!
شما به این فکر کن خدایی نیست تا آرامش داشته باشی و به نحوی خودتو توجیح کرده باشی.
قرار نیست که کمک خدا فقط از لحاظ مادی باشه.
اصلا با عقل جور در نمیاد که اگر شما آیت الکرسی بخونید و بعد برید از ساختمان 100 طبقه خودتون رو بندازید و هیچیتون نشه!
شما انگار نمیدونی این دنیا اساسش قانونیه که خدا براش تعیین کرده.
قطعا کسی که از ساختمان بلند خودشو بندازه باید طبق قوانین خاص فیزیک تا دم مردن پیش بره یا حتی بمیره.
هیچکی از خدا انتظار نداره کاری کنه که هیچ جای بدنش نشکنه.
اگر ما اعتقاد به خدایی داریم.
ازش نمیخواهیم که اگر ماشین زدمون زنده بمونیم
ازش نمیخواهیم که هر چی ما میخواییم رو بهمون بده
برایش شرط نمیگذاریم که اگر فلان بهمان نشد ولش میکنیم.
هرچند ول کردن خدا هیچ ضرری بهش نمیرسونه.
ما با خداییم چون به وسیله اون میشه پله های انسانیت و خوب بودن و به نهایت کمال رسیدن رو طی کرد.
ما با خداییم چون در اون صورت میدونیم یکی داره نگاهمون میکنه در همه حال و باعث میشه حدمون رو نگذرونیم.
واسه کسی که به خدا اعتقاد نداره یا به خاطر یک مسئله ی دنیوی میاد بهش اعتقاد پیدا میکنه معلومه اینارو به مسخره میگیره.
شما برید به دنیای کوچولوتون بپردازین.
شما خدا رو فقط در بر آورده کردن دعا میبینید.
شما به هر گونه که میخواهید و دوست دارید همه چیز رو تحلیل میکنی و در آخر جوری نتیجه میگیری که به اونی که خودت میخواهی برسی نه اونی که واقعا درسته.
عزیزم گفتم که من برای بحث نیومدم اینجا ولی اوکی هرکی هر سوالی داره بپرسه .. من جواب میدم
حرف شما کاملا متین ولی این درسته که خدا حرف بی منطق بزنه؟
از یه طرف میگه قبول دین من اجباری نیست .. و من نیازی به شما ندارم .. از یه طرف دیگه میگه بزنید بکشید لشکرکشی کنید تا به من ایمان بیاورند .. و هرکس را که به خدا ایمان ندارد از میان بردارید!!!
شما بفرمایید که چی درک کردین از قرآن؟
بفرمایید چرا سوره های مکی و مدنی در قرآن ترتیب ندارند؟
از اسمش پیداست که مکی مال زمانیه که پیامبر در مکه بودن
و بعد از اینکه پیامبر مکه را به قصد مدینه ترک کرد سوره های مدنی نازل شدن
شما بفرمایید چرا در قرآن سوره های مکی و مدنی پس و پیش هستن؟
چرا در ابتدا سوره ها درشت و طویل هستند ولی در آخر کوتاه میشوند؟
شما میتونی بگی چرا ابتدای قرآن، .. کلام معنوی و روشن است .. ولی .. بعد به جنگ و خون ریزی و غارت می انجامد؟
عزیزم من خیلی بیشتر از شما قرآن خوندم .. نه طوطی وار بلکه با تفکر عمیق و روشن
بیشتر کسانی که در اون زمان ایمان آوردن یا از ترس جونشون بود .. یا .. از روی طمع به مال و اموالی بود که در جنگ ها به تاراج میبردن .. یا .. حرص دختران و زنانی را میزدند که باز هم در جنگ غارت میکردن
محمد بی سواد نبوده .. بلکه سواد داشته و در نوشتن قرآن نیز تنها نبود
در زمان تولد محمد .. خواندن و نوشتن در مکه معمول بود .. و محمد هم از خانواده سرشناس بنی هاشم .. پس چی میشه که بی سواد باقی می مونه؟
همچنین در آن زمان مردم مکه بیشتر از بقیه جاها سواد خواندن و نوشتن داشتن .. همانطور که میدانید در جنگ بدر .. وقتی سپاهیان قریش شکست خوردن .. آنها وادار به این شدن که 10 بی سواد را باسواد کنند تا آزاد شوند!
حتی محمد شخصا آموزش خواندن و نوشتن به دو تن از زنانش به نامهای عایشه و حفصه را به عهده داشته!
محمد بن عبدالکریم شهرستانی در کتاب الملل و النحل مینویسد: محمد پیش از مرگ به اطرافیانش میگوید یک قلم و دوات و یک برگ برای من بیاورید زیرا قصد دارم مطالبی را بنویسم که بعد از مرگم شما گمراه نشوید!
پس! .. محمد قادر به خوندن و نوشتن بود .. و کتاب یهودیان و مسیحیانو مورد مطالعه قرار میداد و قرآنو بر اساس اینا نوشت
ولی وانمود میکرد که بی سواده تا این کارشو به حساب معجزه بذاره
در زمان قبل از اسلام .. شعر و کلمات موزون جزی از زندگی اعراب بود.. و شاعران بنامی هم داشتند
از جمله .. امری القیس!
محمد هم این موضوعو میدونست و قرآنو با کلمات جذاب و رعایت وزن و ساختمان دستوری .. که اون هم توسط بعضی شاعران آن زمان رعایت شده .. پیاده سازی کرد
محمد عاشق شعر و شاعری بود و تمام اشعار امری القیس .. را .. از .. بر .. بود
محمد وحی گیری را از سنت قدیمی سامی ها نمونه برداری کرد
یکی از استادان محمد شخصی به نام .. سنت پاول .. بود
بگذریم...
لطفا به این نوشته دقت کنید:
آنگاه که تو در آغاز جهان روان ما را آفریدی و از منش خویش به ما خرد بخشیدی و آنگاه که جان در کالبد ما دمیدی
این نوشته مال 3760 سال پیشه .. در اوستا
محمد از روی اینها کپی برداری کرده!!!
مثلا روزه یکماهه رمضان از روی روزه لنت مسیحی ها .. صدقه دادن و ...!
تئوری آفرینش .. داستان های مربوط به کره زمین و پل صراط .. جن .. بهشت و حوری های بهشتی که در اوستا از آنها پایر یکاس نام برده شده است .. هم عینا از روی دین زرتشتی کپی شده!
تسبیح زدن را از دین بودا کپی شده!
هفت بهشت و هفت جهنم .. معاد و نبوت .. و روز قیامت و علائم آن هم از تورات کپی شده!
داستان های طوفان نوح .. هابیل و قابیل .. یوسف .. ابراهیم .. فرعون .. نمرود و ... هم از تورات کپی شده!
و ...
سه نفر که به محمد در نوشتن قرآن مشاوره میدادند: سلمان فارسی .. بلال حبشی .. صهیب فیلسوف رومی
جای تعجب نداره که در قرآن کلمات بیگانه هم دیده میشه
الرس.. رس یعنی چاه خراب
سحبیل .. سنگ و خار
دینار .. واحد پولی
استبرق .. استبرک
کنز .. گنج
قفل .. گفل
یاقوت .. یاگوت
جهنم .. گهنام
و ...
بگذریم حرف زیاده!
اجازه دهید که من در اینجا مثالی بزنم
فرض کنید بنده صد تاس در ظرفی دارم .. و هر ثانیه 1 بار این صد تاس را روی زمین میریزم
و انتظار من این است که همه ی این تاس ها باهم و همزمان 6 بیاید
و این تاس ریختن را به مدت 100 سال بدون مکث .. یعنی همان ثانیه ای یک بار انجام میدهم
احتمال اینکه همه ی اینها با هم 6 بیاید تقریبا نزدیک به صفر است ولی نسبت به مدت زمان و تعداد دفعاتی که تاس ریخته میشود ، احتمال آن اصلا کم نیست بلکه بسیار زیاد است
ای بسا که امکان دارد چندین بار هم این اتفاق بی افتد (مانند سیاره هایی دقیقا مانند شرایط زمین)
و در بعضی وقت ها هم 90 بار 6 می آید.. حالا کمتر یا بیشتر (مانند سیاره هایی شبیه به شرایط زمین)
چرا شما فکر میکنید خیلی اتفاق نادری است؟
تا به حال فکر کرده اید که جهان چه اندازه ای دارد؟
تا حالا فکر کرده اید که اینکه میگویند فلان ستاره از ما 14 میلیارد سال نوری فاصله دارد یعنی چه؟
یعنی به حدی فاصله بین ما و آن ستاره وجود دارد که اگر به سرعت نور حرکت کنیم .. 300 هزار کیلومتر در ثانیه .. 14 میلیارد سال بعد به آنجا خواهیم رسید!
قطر کهکشان راه شیری حدود صد هزار سال نوری است .. و در آن میلیاردها منظومه وجود دارد و در هر کدام هزاران ستاره و میلیون ها سیاره!
و صد میلیارد از این کهکشان ها در جهان وجود دارد که اگر هر کدام از آنها به اندازه دانه لوبیا فرض شود .. قادر است یک ورزشگاه راگبی را تا بالا از لوبیا لبریز کند!!!
آنوقت امکان اینکه یک سیاره از این دنیای بی کران در فاصله مناسبی از ستاره ای سوزان قرار بگیرد خیلی کار عجیبی ست؟ .. آن هم در طی میلیون ها سال!
من تعجب میکنم از طرز فکر شما.. البته هرکس آزاد است هرطور که دوست دارد فکر کند ولی دیگه انصاف هم خوب چیزی است
عزیزم شما سوال فنی و منطقی بپرس من هم جوابتو بدم
دیگه این حرف ها برای چیه
سلام .. ببینید من یک برنامه کامپیوتری مینویسم که از نظر شما شاید کامل و بی نقص باشد.. اما خودم که نویسنده آن هستم میدانم پر از اشکال است و به زودی سرو صدایش در می آید .. پس میگویم : میدانم که در آینده، کسانی می آیند از این برنامه استفاده نخواهد کرد چون به دانشم اعتمادی ندارند.. ولی شما به این حرف ها گوش ندهید و بیشتر به من اعتماد کنید .. به نظر شما خیلی کار سختی بود گفتنش؟
مرسی عزیزم .. جواب سوال شما را تقریبا آقای ناخدا داند .. ممنون از توجه حضرت عالی
خواهش می کنم .. قابلی نداشت .. هر حرفی که با منطق و دلیل باشد زیباست!
عزیزم اگه درست خونده باشی .. گفت من انتظار همچین کاریو ندارم .. فقط همین حوادث ناگهانی برام نیوفته کافیه
حوادثی که از حیطه خودمون خارجه .. مثلا تصادف ناگهانی!
پرسید شما تضمین میدین با آیت الکرسی از این اتفاقا نیفته؟
که جوابش مشخصه!
یعنی شما میخواید بگید اگه ماهواره نداشتین و نماز صبح اول وقت و به صورت اجباری میخوندین این اتفاقات نمی افتاد؟؟؟؟
یعنی اون کسانی که جونشونو از دست دادن فقط به خاطر ماهواره و نماز بود؟؟
خواهش میکنم یکم منطقی باشید
با سلام :hamdel:
من ازتون یه سوال دارم اگر خدا ی نباشه پس امامانمان هم نیستن دیگه؟ ما که ندیدیم شاید نباشن
پس اینجا یه سوال پیش میاد این بیمارانی که تو مشهد تو جمکران شفا پیدا میکنند پس چیه؟ یعنی اتفاقیه؟ خود به خود اتفاق افتاده یعنی خدای نیست
شاید بگید ما که ندیدیم؟ به خدا قسم دوست عزیز من هم به خدا و امامان اعتقاد نداشتم ولی وقتی نزدیکتر شخصم بیمار شد و احتمال مرگش زیاد بود من از خدا خواستم تا شفاش بده که یه روز دیدن شفا پیدا کرده همه دکترا هم مونده بودن. تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم که تو این چند سال .دوست عزیز نا خدا حتما شما نمیدانید شاید پشت فوتبالیست نشدن شما حکمتیه شاید در اینده شما تو جایگاه بهتری از فوتبال قرار بگیرید.برادر من عجول نباش:Gol:
پس این همه انسانهایی که نماز صبح اول وقت نمیخونن و خونشون هم ماهواره دارن که تا الان باید نسل خودشونو فامیلاشون منقرض میشد:Moteajeb!:
یا حداقلش باید تمام فک و فامیلاشون از هم طلاق میگرفتن!!!
ولی خانم محترم .. این اتفاق نیفتاده
هیچ کس به خاطر ماهواره نمرده
البته من از دست شما ناراحت نیستم و حق میدم که اینجوری فکر کنید .. چون این همه سال با همین افکار زندگی کردید
و حرف های من با افکار شما کاملا در تناقضه
شما یاد گرفتید که انسان موجودی ضعیف است که هیچ اختیاری از خودش ندارد و باید راضی به رضای خدا باشد
من از این بی احترامی شما ناراحت نشدم .. پس نگران این نباشید که خدا از شما ناراحت شود
:Khandidan!:
YA MOHAMMAD جان اگه دلخور نمیشید من هم با آقای موفق موافقم در این جمله بالا
سلام آقای موفق
مثل شما تاحالا ندیدم
شماره موبایل خودمو در پیام خصوصی براتون میفرستم اگه قابل دونستین دوست دارم در تماس باشیم
اومیدوارم عرض من را خونده باشید.دوست عزیزم ناخدا
سلام خدمت شما.
سوء تفاهم شده بود. سؤال بنده در مورد پیشگیری از چنین اتفاقی نبود. بلکه سؤال کردم اگر این اتفاق بیفتد آیا پس از آن بجز اعتقاد به خدا و جبران او در قیامت نقطه امیدی در زندگی باقی می ماند؟ و آیا انسان بطور ناخودآگاه در چنین مواقعی به وجود قدرت بالاتری پی نمی برد؟
سؤال بنده این بود. به هر حال ممنونم.:Gol:
سلام خدمت دوستان
از انسان موفقی مثل شما بعیده!!
نمی تونی مرتب واسه خودت توجیح کنی که اینجاش کار این بوده اونجاشو اون یکی نوشته و اینو از رو اون کپی کردن ..... و در نهایت قرآن رو یه نفر بیکار نشسته نوشته که یه عده آدم رو بکشه دنبال خودش و .....
خب که چی بشه؟؟!
اینجوری نمی تونی ادامه بدی عزیز....
یکم منطقی باش
اثبات خدا هم خیلی ساده است اینم اثبات اش:
فرض کن خدایی نباشه،در اینصورت تمام پیروان ادیان، مسیحی و یهودی و مسلمون و ..... و این همه کتاب و معجزات و داستان ها که خیلی هاشو خودت هم می دونی همه اش کشکه و این همه آدم که به اینا ایمان دارن همه سر کارن!
پس به هر حال باید قبول کنی که یه خدایی وجود داره امّا.......
به نظر من این خدا تکلیف اش با خودش هم معلوم نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب،ظاهراً اصلاً منظور من را متوجه نشده اید.و الا بنده عرض کردم نه در الان،بلکه در معاد شما چنین خرده ای به خدا خواهید گرفت.منظور من این نبود که شما در این دنیا از خدا اشکال بگیرید.
در ضمن کسی که خلاف می کند،بالختیار خلاف می کند.به خدا نمی گوید خدایا،کاری کن من خلاف کنم.خدا را واسطه قرار نمی دهد و دعا نمی کند.پس این مثال شما مع الفارق بود.
به هر حال همانطور که گفتم منظور من خرده گرفتن در معاد بود،نه در این دنیا.در ثانی خدا کار درست را انجام می دهد.یعنی آن چه که صلاح هست را انجام می دهد.نه خواسته شما را.این قابل اثبات است.چون خداوند هر کاری می کند حق است و درست.بنابراین خواسته شما در صورتی برآورده می شود که به صلاح شما باشد.
شما متاسفانه مطالعات فلسفیتان ظاهراً کم است.من فرض را بر این گرفتم که خدا هست و در نتیجه معاد هم هست.شما متاسفانه نمی دانید برای چه خلق شده اید.و الا نمی پرسیدید ایمان و تقوا چه فایده دارد.فکر می کنید خلق شده اید یک چند روزی را در این دنیا سپری کنید،فوتبالیست بشوید و بعد بمیرید؟ابداً.
به دور از هرگونه جسارتی این را عرض می کنم.متاسفانه شما و همین آقای یک انسان موفق،مطالعه فلسفی و عقلی زیاد نداشته اید.شما اگر شبهه ای دارید درباره وجود خدا و وجود معاد،ما می توانیم وجود این دو را برای شما ثابت کنیم.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
آقا جدا درود بر شما!
دوستان اینجا با شما بحثهای تئوریک میکنند که این حرفت مزخرفه اونجوری نیست و تو سقوط کردی و هزار مزخرف دیگه
هیچکس شما درک نمیتونه بکنه مگر کسی که مثل شما باشه!
خداییش خیلی شبیه به من هستی!
یه نفر رو پیدا کردیم که از خدا طلبکار بشه که چرا منو مسخره کردی!
نه اینکه مثل دیگران بیان از مظلومیت خدا در برابر انسان (به شدت مظلوم!) دفاع کنند و خدا هم بهشون بگه دمتون گرم اینم یه خونه تو بهشت!
ممنون که ازم دفاع کردین خودم عمرا نمیتونستم این کارو بکنم! (مسخره میکنه ها جدی نمیگه!)
ولی من به شما عرض میکنم که شما طی این سالهایی که چسبیده بودید به درگاه خدا و ازش کنده هم نمیشدید و الان شاید فکر میکنید که دیگه هیچ روزنه امیدی نیست و این بابا گذاشته ما رو سر کار!
یه هو درو باز میکنن که بنده خدا! دربار من که بقالی نیست که هر کسی چیزی خواست معادلش چیزی بدم بره پی کارش و ما رو بخیر و شما رو به سلامت!
بلکه علاوه بر این که من به خاطر این ایمانت که خودم بهت دادم چون لایقش بودی و هستی! چیزهای بسیاری دادم که روحت هم ازش خبر نداره!
پس به پشت سرت نگاه کن به زندگیت نگاه کن
تو دنیا چند نفر هستند که واقعا فوتبال بلد هستند ؟
چند نفر هستند که قدر خودشون رو میدونن ؟
چند نفر هستند که من رو میبینند و بهم اهمیت میدهند ؟
من به تو همه چیز رو دادم!
اکنون نزدیکتر بیا تا چیزای دیگر رو بهت نشون بدم!
کار خدای یکتا همینه!
مرحله به مرحله انسان رو بالا میبره
یک قهرمان مثل هرکول به خاطر گناهی که کرده به دربار (اگر اشتباه نکنم آپولون خدای خورشید) پناه میبره و توبه میکنه و بهش گفته میشه که اگر بخواهی توبهات قبول درگاه حق واقع بشود! باید بروی نزد فلان پفیوس از خدا بیخبر (مثلا پارتیباز!) هر چی خواست انجامش بدی تا گناهت بخشیده بشه!
بعد این میره (چون به خدا ایمان داشته با اینکه زن و فرزند و اهل و عیال خود رو در جنونش کشته بوده) ضمن اندوخت تجربیات فراوان و خدمت بسیار به خلق خدا (مثلا اولیش خفه کردن شیر چلغوزی بوده که مردم رو اذیت میکرده!) و زدن پوز یوریستیوس و گذراندن ماجراها هم به مردم خدمت کرده و هم توبهاش پذیرفته شده و هم با همسر بسیار زیبایی ازدواج کرده و هم اینکه به کوه خدایان یعنی عرش خدا راه پیدا کرده و جزئی از خدایان شده و بر عرش تکیه کرده و حوانترین ایزدبانو رو به همسری خودش گرفته!
میبیند این یک مثال از راهی هست که شما اومدید و در پیش دارید!
بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ [٣:١٥٠]
آری! یزدان سرور شماست؛ و او نیکوترین یاریدهندگان است.
(در واقعا خداوند با بنده کل میاندازه که تو یاری دهنده هستی به اذن من! ولی نیکوترین و بهترینش خودم هستم نه تو! بچه!)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من در این پست،به کسی تهمت نزده ام.چون تهمت وقتی است که شما یک نسبت دروغین به کسی بدهید.حال آن که من نسبت هایی که به ایشان داده ام را ثابت کرده ام.
سلام به تمامی پیروان حقیقی خدا و لعنت بر تمامی کفار و مشرکین و دشمنان خدا (تولی و تبری).
اولاً به ما چه که شغل شما چیست؟!
ثانیاً به ما چه که برای چه به اینجا آمده اید؟!
بهتر است بگویید می ترسم درباره خدا و پیغمبر حرف بزنم.شما اگر اثبات می خواهید،ما آماده ایم.این همه تاپیک که درباره وجود خدا در آن ها بحث کرده ایم.اگر هم برای لجبازی آمده اید،مثل خیلی های دیگر،بحثی با شما نداریم.
من نمی دانم دوست شما کیست.به هر حال لابد هم عقیده با شماست.عقاید شما از سست ترین عقایدی است که من تاکنون دیده ام.بذارید من برای شما توضیح بدهم.شما مطالعه و درکتان از مسائل عقلی و فلسفی بسیار پایین است.و الا وجود خدا را انکار نمی کردید.اگر می خواهید به حقیقت برسید،ما می توانیم به شما کمک کنیم.به شرطی که لجاجت را بگذارید کنار.
شما وقتی که در این موقعیت بودید،به جای آن که با آدم خبره بحث کنید و شبهاتتان را مطرح کنید تا رفع کنند،در خیال خود لابد گفته اید:تمام شد!من شکی ندارم اسلام بر حق نیست!خدا وجود ندارد!امثال شما زیادند.
متاسفانه شما نمی دانید منطق چیست.چون اگر می دانستید،طبق علم منطق،در فلسفه نتیجه می گیریم که خدا هست.منطق و هوش از نظر شما چیزی است که آن را دوست دارید و آن را قبول دارید.شکی ندارم سواد فلسفی شما بسیار پایین است.اگر واقعاً فکر می کنید ادعاهایتان درست است،می توانیم مناظره کنیم.
تو گوش کن!
پس شما دین طبیعی و ارثی داشته اید.دین تقلیدی داشته اید.نه دین تحقیقی.اصول دین که شما در آن ها از اساس مشکل دارید،هیچ کدام تقلیدی نیستند.همه تحقیقی هستند.پس اولین اشتباه شما معلوم شد.
بزرگی به رشد اندام و سن نیست.بزرگی به افزایش عقل است.همانطور که گفتم از نظر شما منطق چیزی است که آن را دوست دارید.هر جا که شما شک و شبهه دارید در رابطه با قرآن و دین،مطرح کنید تا بررسی کنیم.
این که خدا چگونه پیامش را به بندگانش می رساند هم اثبات فلسفی دارد.این هم که چرا باید کتاب باشد اثبات دارد.
خب،ادعای شما این است:در قرآن فقط و فقط خداوند تهدید می کند.این هم ارز است با این گزاره که:هر آیه قرآن مبتنی بر تهدید است.حال ما یک مثال نقض می آوریم:
«الرَّحْمنِ الرَّحِيم»
آیه:3 ؛ سوره:الفاتحة
حال بگویید در کجای این آیه،تهدید وجود دارد؟!
پس ادعای شما باطل است.اگر بگویید نه منظورم در اکثر آیات بود،باز هم این که ذره ای منطق بلد نیستید را ثابت کرده اید.چون همه،با اکثر فرق می کند.بنابراین در هر صورت با این ادعایتان بی منطقی شما ثابت شد.
باز هم درک خودتان نسبت به کلام الهی را نشان دادید.اولاً جنگ با مشرکین و کفار شرایطی دارد.برای مثال چرا پیامبر هنگام فتح مکه کشت و کشتار راه ننداخت؟!
ثالثاً اگر ما مطمئن باشیم که فلانی کافر یا مشرک یا ضد خدا باقی خواهد ماند،کشتن او نه تنها به سود خودش است که به سود همه است.به این دلیل به سود خودش است که طبق فرض اولیه،چنین کسی به هیچ وجه هدایت نمی شود.پس هر چقدر زنده بماند،بیشتر گناه می کند و از خدا فاصله می گیرد.پس هر چه زودتر کشته شود و بمیرد به نفعش است.نگویید ممکن است هدایت شود،چون فرض اولیه این بود که مطمئنیم هدایت نخواهد شد و حرف شما خلاف فرض است.به این دلیل به سود بقیه است که چنین فردی باعث مشکل و انحراف برای مسلمین می شود.
علاوه بر این،همانطور که الان در ایران داریم،در اسلام هم ما روایت های تاریخی بسیاری داریم که مثلاً مسیحیان،به راحتی در کنار مسلمانان زندگی می کردند،هر چند جزیه می دادند ولی مسلمانان به آن ها حمله ور نمی شدند.مگر این که بخواهند به طور مشخص با اسلام ستیزه کنند.
پس باطل بودن ادعای بعدی شما هم ثابت شد.
همانطور که گفتم،شما متاسفانه سوادتان کم است.چه در حکمت نظری و چه در حکمت عملی.اما در حکمت نظری سوادتان کم است،چون هیچ تناقضی وجود ندارد اگر کسی بگوید در بهشت خانه هایی از طلا وجود دارد و جوی هایی از شراب و حوری بهشتی.علاوه بر این از نظر فلسفی نبود مریضی و درد و وجود عمر نامحدود در آن جا ثابت می شود که البته امثال شما نمی توانند دلیل فلسفی آن را درک کنند.چون شما در فلسفه،حتی با احکام کلی وجود هم آشنا نیستید.
پس این ادعای شما هم رد شد.
اشکال از قرآن نیست.از خود شماست.کم خردیتان را به حساب اشکال از قرآن می گذارید.بنده توهین و جسارتی نمی کنم.چون جسارت و توهین با نسبت دادن یک نسبت دروغین حاصل می شود.حال آن که من کم خردی شما و بی منطقیتان را در بالا ثابت کردم.
دیدتان به درد خودتان می خورد.مثل این است که کسی که چشمان معیوبی دارد،بخواهد حقیقت نور را واقعاً دریابد.شما هم با درک کمتان که به منظره دید ناقصتان است،می خواستید حقیقت نور که همان خدا و قرآن و اسلام است را بفهمید.حال آن که از بس این نور شدید است،تاب تحملش را ندارید و کورتان می کند.
همین عمل باز بی منطقی شما را نشان می دهد.شما اول رفتید سراغ قرآن،بعد سراغ خدا و مسئله توحید.در حالی که در اسلام،اول شما باید توحید را بپذیرید،بعد معاد و نبوت را بپذیرید تا بتوانید بروید سراغ قرآن.
اگر مقصود از علم،علوم تجربی باشد،واضح است که نمی توانند.اما فلسفه می تواند.پس اگر رفته اید سراغ علوم تجربی،باز بی منطقی شما را نشان می دهد.مثل این است که من از کسی که آب ندارد،آب بخواهم.اگر هم رفته باشید سراغ تمامی علوم و دانش ها که فلسفه یکی از آن هاست،به فلسفه دروغ بسته اید و باز بی منطقی شما ثابت می شود.چون فلسفه می تواند وجود خدا را اثبات کند.
در این دو جمله،شما دو تناقض را بیان کرده اید.علم x،علم نیست.خدای x،خدا نیست.اگر متوجه تناقض موجود در این ها نمی شوید،پس در ابتدایی ترین مسئله منطقی که امتناع اجتماع نقیضین است مشکل دارید.در هر صورت حرف شما باز دال بر کم خردی شماست.
منظورتان از این دو تا چیست؟
1-منظورتان این دو،دو گزاره بالا است.در اینصورت این دو تا اتفاقاً یکی هستند.چون هر دو تناقض اند و تناقض معدوم است و در عدم تمایزی نیست.بنابراین این دو تا یکی هستند و تقاوتی ندارند.باز هم ممکن است به علت کمبود علمتان متوجه نشوید.
2-منظورتان از این دو،خدای قرآن و خدای علم باشد.پس شما پذیرفته اید که یک خدای علم وجود دارد و یک خدای قرآن.حال این دو را که مقایسه می کنیم،می بینیم یکی نیستند.این با گفته قبلی شما که علم نمی تواند خدا را ثابت کند در تناقض است.چون شما اینجا پذیرفته اید که یک خدایی هست که علم از آن حرف می زند.
علاوه بر اشکالات فوق،در به کارگیری ضمیر "این" هم مشکل داشتید.
این گزاره شما هم مشکل دارد.راهی به نام راه فلسفی هست و اگر بگویید نیست،باز نشان داده اید که فلسفه و تعقل و علم کلام بلد نیستید.
این گزاره شما هم غلط است.اولاً کشف شده.ثانیاً بشر مسائل زیادی داشته است که قرن ها درباره آن ها فکر کرده است ولی پاسخی برای آن ها نیافته و این دلیل نمی شود راه حل نداشته باشند.مثل تثلیث زاویه.ثالثاً ممکن است یک مسئله کهن مثل وجود خدا،همین فردا حل شود.رابعاً گزاره شما استقراء ناقص است.
پس این ادعای شما هم باطل است.
اینجا تاپیک بیان خاطرات نیست.مگر این که مربوط به موضوع باشد.
اول این که مغالطه رایج توسل به شخص را انجام دادید.طبق حرف شما،چون یک کسی تحت عنوان مسلمان،اشتباهی کرده است،پس اسلام غلط است.این یک مغالطه در منطق محسوب می شود.برای کسب اطلاعات بیشتر به کتب منطق کاربردی یا مغالطات مراجعه کنید.
دوم این که،من می توانم به سوال شما جواب بدم.در نماز جماعت،اگر خوانده باشید تا به حال می دانید که حمد و سوره را امام جماعت می خواند و ما آن را گوش می دهیم.بنابراین در زمان خواندن حمد و سوره،شما وقتی حواستان به نماز جماعت است که حواستان به قرائت امام جماعت باشد.لذا اگر امام جماعت مکث کند،شما متوجه می شوید در حالی که حواستان به نماز بوده.پس تناقضی نیست.
این هم ابطال ادعاهای دیگر شما.
این گزاره شما هم مثال نقض دارد.شما گفتید:هر سوالی.اگر شما از یک روحانی یا مثلاً از من بپرسید که فلان مطلب از شیمی آلی به چه معناست،ما جوابی نداریم،چون در تخصص ما نیست.پس این گزاره شما هم باطل است.مگر این که بگویید منظورم سوال دینی و مذهبی است که در اینصورت باز ضعف منطقی خودتان را نشان داده اید.چون هر سوالی،با هر سوال مذهبی زمین تا آسمان فرق می کند.
در ضمن اگر ما هر سوال مذهبی را می توانیم جواب بدهیم،نه تنها نشان دهنده ضعف ما نیست،بلکه نشان دهنده قوت ماست.
ما در جایی از دین نداریم که هر چیزی که بنده بخواهد،آن را می گیرد.بنابراین خدا نگفته است بخواه تا بدم.پس این گزاره شما هم باطل است.
تک تک پاسخ های گفته شده،قابل اثبات اند.برای مثال چون خدا هر کاری می کند حق است،پس هر فعل او باید به صلاح بنده اش باشد.بنابراین اگر بنده دعایی کرد و درخواستی داشت که به صلاحش نبود،خدا آن را انجام نخواهد داد.
این از بی خردی شماست که باز این را می گویید.ما شعورمان به این می رسد که خدا نمی آید پنچر بگیرد.ولی شعورمان بر خلاف شما،به این هم می رسد که اگر خدا بخواهد،می تواند کاری کند که ما نتوانیم پنچری ماشین را بگیریم و مشکلمان را حل کنیم.
پس این ادعای شما هم باطل شد.
بله.قطعاً اگر بلد باشیم باز هم می گوییم.چون علت این که این مطلب را می گوییم،چیزی که جنابعالی گفتید نیست.بلکه این است که مشیت خدا اگر به این تعلق گرفت که مشکل بنده و پنچرگیری اش حل نشود،هیچ راهی برای فرار از آن نیست.
جواب این سوال هم مثل سوال بالایی است.دلیل نیاز به خدا از نظر فلسفی،فقر وجودی است.تمامی وجود شما و هر چه که در دستت است از خداست.در واقع شما مالک هیچ چیزی نیستی.مالک حقیقی خداست.شما چیزی از خودت نداری.
اما حقیقت چیست؟
حقیقت این است که خدا وجود دارد و این خدا همان الله است و هزاران دلیل برای این مطلب هست.یک حقیقت دیگر هم هست:
بی خرد..وجود..دارد.
نبوت هم قابل اثبات است.
شما در اینجا ثابت کردید ریاضی هم بلد نیستید.چون چیزی که می گویید میانگین است.
علاوه بر این،عدد 6000 سال را از کجا آوردید؟
در ضمن،124 هزار تا،رسول و نبی و به روایاتی حتی پسران پیامبران بوده اند.این باز نشان می دهد که شما درک درستی ندارید از قرآن و دین.ضمناً بعید می دانم بدانید فرق رسول و نبی هم چیست.
وحی بودن قرآن،به راحتی قابل اثبات است.
نظر شما به درد خودت می خورد.بیمار هم کسی است که ذره ای خرد ندارد و مغرور است.مثل شما.
قابل اثبات است که هر پدیده ای (حادث یا ممکنی الوجودی) معلول است و علتی دارد.
.
می توانند باشند،اما چرا نیستند؟!
تکامل اولاً یک نظریه استو صحت آن معلوم نیست.ثانیاً هیچگونه تناقضی با قرآن و اسلام و وحی و خدا ندارد.ثالثاً باز نکته دیگری که ضعف منطقی شما را آشکار می کند به کار بردن واژه منطقی تر است.در منطق،درباره قضایایی مانند نظریه داروین،ما فقط و فقط صدق و کذب داریم.صادق تر یا کاذب تر نداریم.نظریه داروین یا منطقی است یا منطقی نیست.منطقی تر معنایی ندارد در اینجا.
به هر حال در آخر می میرید و همین باعث پوچی می شود.یک سرانجام تلخ.زندگی بدون عاقبت و نتیجه ای.
خداوند در بسیاری از مواقع،نعمات خود را قطع نمی کند تا کفاری مثل شما بیشتر در گناه فرو روند.پس فکر نکنید مشکلی ندارید.هر ثانیه به مشکلاتتان اضافه می شود.
باز هم ظاهراً بلد نیستید ضمیر هم به کار ببرید.مرجع ضمیر آن در اینجا چیست؟!
اختیار در جهان هست.اما خداوند مالک است.اگر خداوند بخواهد،می تواند به شما ندهد.اما این که چرا می خواهد،دلیلش را بالا گفتم.
شما علاوه بر کفرتان،خیلی مغرور هستید.بعداً خواهید دید که مال شما هیچ کمکی به شما نخواهد کرد در قیامت.بهتر است نامتان را به یک_کافر_مغرور تغییر دهید.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
سلام به همگی
نمیدونم که چرا شما اینقدر اصرار دارین و با این دو نفر بحث میکنید ؟ ببینید اگر اینجا آمده اید که با بحث و گفتگو یک نفر را عقیده اش را تغییر بدید ، کار بیهوده ایه ! .... البته نه در همه شرایط ، اما این یکی شرایط چرا ... بیهوده هست . از نظر من این آقا بهتره ، امیدشو از دست نده ، به خدا ایمان هم نداشته باشه اصلا هیچی باور نداشته باشه ، کاری ندارم اصلا به خدا فکر هم نکنه ، بره زندگیشو بکنه ، موفق هم بشه باعث خوشحالی هم نوعش هست (یک انسان مثل همه ی ما ) ، ما بدیمون اینه که میخوایم الآن در این مدت زمان کوتاه با حرف های زیاد و .... وارد بحث و ... با چنین افرادی بشیم و گاهی اوقات ممکنه ادب از یادمون بره و در اونجاست که انسانیت زیر پای میره . ما باید یاد بگیریم بدون توهین ، بدون ناسزا ، بدون بحث تند و بدون جبهه گیری آموزه های دینی رو به افراد بدیم ، اگر دیدن و خواستن میپذیرن اگر نخواستن سروکارشون با خودشون و خداست .
کاربر محترم که این تایپیک رو ایجاد کردی ، زندگیتو ادامه بده اصلا با کاربر یک انسان موفق ارتباط برقرار کن با یک آدم مذهبی هم ارتباط بر قرار کن . به من و بقیه چه میرسه ! شما راهی رو دنبال کن که موفقیت رو توش میبینی اگر فوتباله ، باشه برو دنبالش اگر میبینی نمیشه دیگه اینجا اینقدر بحث الکی نداره . اگر به این نتیجه رسیدی که خدا وجود نداره چون دعا هایت برآورده نشدن ، باشه مشکلی نیست ، شما به عنوان یه انسان خوب ، رفتار کن زندگیتو ادامه بده موفقیت ها خوب و ... مفید باش . شما اگر خودت بخوای ، دوباره ممکنه به وجودی به نام خدا ایمان پیدا کنی .... اگر نخوای نمی کنی ، دیگه اینقدر بحث نداره که آقاجان . آرزوی موفقیت در همه زمینه هایی که هدفش رو داری برات میکنم .
افرادی هم که در این تایپیک نظراتشون رو گفتن تا شما به خدا ایمان بیاری ، تلاششون رو دارن میکنن . اما همونطور که گفتم بی فایده هست چون حرفه ! .... شما به نظر من اگر خوب باشی ، خوب رفتار کنی ، اون وقته که دل و جانت فراهم میشه برای باور و اعتقاد هرچند نه شبیه به بقیه ... شاید یه اعتقادات شخصی .... باور های شخصی عمیق که فقط خودت اونو درک میکنی .
توجه کنن افراد ، یهو جبهه نگیرن ، بنده حمایتی از هیچ کدام از افرادی که در این تایپیک شرکت کردن نکردم و نمی کنم و نخواهم کرد . من خودم اعتقاد به خدا و ... دارم این حرف ها که گفته بودم بد برداشت نشه . اما باید یاد بگیریم ما مردم ایران ، با زور و فقط حرف ! نمیشه افراد رو به اعتقاد و باور به خدا دعوت کرد .
عزیزم من حرف های شما را تمام و کمال خوندم ولی چیزی که متوجه نمیشم دلیل این عصبانیت شماست.
یه نفر یه سوالی پرسید
من نظر دادم .. شما هم نظر دادید
اون شخص سوال کننده .. بین نظر من و نظر شما .. به نظر بنده بیشتر گرایش پیدا کرد
این که ناراحتی نداره .. همونطور که اگه برعکس میشد .. بنده ناراحت نمیشدم
در مورد حرف های شما هم جوابی بهتر از سکوت صلاح نمیبینم
فقط حیفم اومد این مثالو نزنم:
بزرگی رو به حوض پر از آب کرد و به شاگردانش گفت: من برایتان 100 دلیل می آورم که در این حوض هیچ آبی نیست .. و بعد شروع کرد به دلیل آوردن .. در پایان همه قبول کردن که در حوض آب نیست!
یکی از شاگردانش کفت: استاد من فقط یک دلیل می آورم که در این حوض آب هست!
و بعد استادش را بلند کرد و به داخل حوض انداخت! .. سپس گفت: این هم آن یک دلیل من!!!
عزیز دلم من حرف ها و مثال های کاربردی زدم که حتی اگه به قول شما .. فلسفی .. نباشه، کاربردی و قابل لمس و درک است.
حرف های شما چیزی جز توجیه نیست .. که بهش لباس فلسفی پوشاندی
این حرف ها چیه دیگه؟ .. چه منطقی؟ .. کدام فلسفه؟ .. بس است دروغ .. بس است فریب!
الان اگه از یه نونهال هم بپرسی: عمو جون؟ کشتن یک انسان .. حالا جدا از هر ایده و فکری که داره .. چه عملیه؟ به نظرت انسانیه؟
اگه از اون هم بپرسی این کارو قبول نداره .. ولی شما میگید :
یعنی من هلاک این حس بشر دوستانت شدم!
بعد از این همه مدت تابحال همچین استدلال هایی ندیده بودم .. نمیدانم کارشناسان اینجا هم همین حرف های شما را تایید میکنند یا نه .. که اگه بکنند جای بسی تعجب دارد!
جناب ناخدا یه سوال پرسید .. که سوال خیلی هاست:
چرا دعایم بر آورده نمیشود؟
شما اومدین چندین جواب (از نظر شما فلسفی) دادید .. ولی هیچ کدام از آنها کاربردی نبود!!!
برو بابا .. من دیگه بزرگ شدم !!!
ولی شماها به گونه ای مردم را شستشوی مغزی داده اید که هرچه حرفتان بیشتر دروغ و بی منطق باشد .. راحت تر قبول کنند!
در بحث با شما .. نه چیزی به من اضافه میشود نه کم .. بنده فقط دلم به حال این جوان سوخت .. که با داشتن استعداد زیاد .. باید پشت سد حرف ها و افکار امثال شما درجا بزند.
حالا چرا به جای حرف های کاملا فلسفی و درست و حق شما .. حرف های بی منطق بنده مورد قبول این انسان قرار گرفت؟
شما میتونید روی چندین نفر آزمایش کنید .. چندین نفری که شستشوی مغزی نشده اند
بعد ببینید حرف های بنده تایید میشود .. یا .. حرف های شما
البته میدانم که خودتان میدانید نتیجه آزمایش چیست
چون خودتان به حرف های خودتان ایمان ندارید .. فقط روی حرفتان پافشاری میکنید .. هیچ شکی ندارم
دلیل پافشاری شما دو چیز است .. شاید هم بیشتر باشد
از خواب بیدار شوید...
و در آخر بنده از بی احترامی شما اصلا ناراحت نشدم .. اما روی حرف هایم فکر کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستان و پیروان حقیقی خدا و لعنت بر دشمنان خدا
اولاً من عزیز شما نیستم،شما هم عزیز من نیستی.
ثانیاً بنده به هیچ وجه عصبانی نشدم.مطالب را در کمال آرامش نوشتم.یحتمل دلیل این که شما تصور می کنید من عصبانی شدم،این است که خودتان عصبانی شدید.لابد چون "کافر همه را به کیش خود پندارد"،پس کافر در عصبانیت هم فکر می کند بقیه مثل او عصبانی هستند.هر چند من گفتم یحتمل.مطمئن نیستم.به هر حال من با امثال شما خیلی برخورد کرده ام و یاد گرفتم تا جایی که می توانم زود از کوره در نروم.
در مباحثه،علاوه بر این که من و شما می توانیم نظر خودمان را راجع به سوال بگوییم،می توانیم نظر خودمان را راجع به نظرات همدیگر هم بگوییم.
برای من مهم نیست که چه کسی نظر من را بپذیرد،چه کسی نپذیرد.برای من این مهم است که مثل همیشه ثابت کنم نظرات کفاری مثل جنابعالی،باطل است که این کار را در پست قبلی انجام دادم.اما شما جوابی ندارید ظاهراً.
بنده هم قبل از این گفتم که عصبانی نشدم.ناراحت هم نشدم.وقتی من باید ناراحت شوم که بفهمم حق با من نیست،با دیگری است.در حالی که الان بر عکس است.پس نه تنها من ناراحت نمی شوم،بلکه خوشحال هم می شوم که می بینیم ادعاهای کفار مثل همیشه باطل است.
شاید هم جوابی ندارید که بدهید.این احتمال هم مطرح است.
اول از همه این که دلایل این استاد ممکن است مغالطه بوده باشند.
دوم این که اگر همه قبول کنند در حوض آب نیست،دلیل بر نبود آب نیست.
سوم این که شما یا این مثال را یحتمل آورده اید که بگویید مسائل فلسفی و عقلی یقین آور نیستند.یعنی ممکن است ما یک اثباتی ببینیم که خلاف واقعیت است.پس نتیجه می گیریم روش ها و مسائل فلسفی یقینی نیستند.در اینصورت شما سوفیست هستید.یا این که شما معتقدید در استدلال،مغالطه وجود ندارد.به همین دلیل هر استدلالی درست است که این باز نشان می دهد منطق بلد نیستید.
اولاً من عزیز دل شما نیستم.شما بهتر است من را به چشم یک دشمن ببینید.
ثانیاً مثال دلیل بر اثبات نیست.این باز ضعف منطقی شما را نشان می دهد.
ثالثاً عقلی و فلسفی بحث کردن هم قابل درک و کاربرد است.اما تا وقتی که فرد نتواند درک کند،قطعاً فکر خواهد کرد که نمی شود درک کرد.
شما بجای آن که حرف های پست قبلی من را نقد کنید،ادعا می کنید که نادرست هستند و دلیلی برای نادرستی تک تک آن ها نیاوردید.این باز ضعف منطقی شما را نشان می دهد.
باز هم می گویم،شما دارید به یک ادعای اثبات نشده اتکا می کنید.ادعای شما این است که سخنان ما دروغ و فریب هستند.شما باید این را ثابت کنید که ثابت نکردید.پس باز ضعف منطقی شما نشان داده شد.
نونهال،ملاک صحت قضایا نیست.شما در اینجا مغالطه توسل به شخص کردید.باز هم ضعف منطقی شما.من هم مثل شما از یک نونهال می پرسم:عموجون؟به نظر تو جاذبه وجود دارد یا نه؟او هم ممکن است بگوید نه.
باز هم مغالطه توسل به شخص و ضعف منطقی شما.در ضمن یک مغالطه دیگر هم کردید.توسل به استقراء ناقص.لزومی ندارد هر کودکی در جواب شما بگوید نه.چون کودکان هم دیده اند که بعضی اوقات خوب ها،مجبور می شوند بد ها را از بین ببرند.مثلاً یک پلیس ممکن است در درگیری با سارقان مسلح،مجبور بشود یکی از سارقان را به هلاکت برساند.
ما دلیل آوردیم و اثبات کردیم به طور کاملاً منطقی.شما باز بجای نقد دلیل،حرف خودتان را می زنید.اگر بلدید،نقد کنید دلیل را و اشکال منطقی آن را نشان بدهید.ظاهراً بلد نیستید.
شما یحتمل اوج استدلال هایی که دیده اید،مثل استدلال هایتان در بالا بوده که سرشار از مغالطات منطقی است.کارشناسان هم باز معیار و حجت نیستند.اگر هم قبول نداشته باشند حرف من را،باید من و آن ها در چارچوب منطقی با هم مباحثه کنیم.نه مثل شما که یک دلیل هم نمی توانید در نقد بیاورید.
ضمناً این عمل هم بشر دوستانه است.باعث می شود گناهان او کمتر شود.
اولاً در اینجا شما مغالطه دیگری انجام دادید.مغالطه ای که مردم به آن آگاه هستند.مغالطه کذب.یعنی دروغ بستن.شما الان به من دروغ بستید.چون من فقط بحث صلاح را مطرح کردم و تا حدودی هم درباره مشیت الهی حرف زدم.اما "خدا میخواد صداتو بشنوه" یا "چون گناه کاری" یا "چون حق مردم خورده شده" را من در پست هایم نگفتم.فقط در پست قبلی اشاره کردم که این ها هم قابل اثبات هستند.اصل بحث من همان مورد صلاح بود.
علاوه بر این شما در پرانتز نوشتید:"از نظر شما فلسفی".از نظر من یا فلانی ندارد.شما اگر دلیلی دارید در رد صحبت های ما،آن را به شکل منطقی ارائه کنید.نه این که بگویید:بیدار شوید!این ها همش دروغ است و ... .این ها همه ادعاهای بی اساس و بی دلیل شما هستند.باز هم در اینجا بی منطقی شما ثابت شد.
علاوه بر این درباره کاربردی بودن،اولاً کاربردی را از نظر خودتان تعریف کنید.ثانیاً از نظر من پاسخ ها کاملاً کاربردی بوده.ثالثاً در منطق درباره قضایای این چنینی ما دو حالت داریم.یا درست،یا نادرست.حال چهار حالت داریم:
1-پاسخ کاربردی و درست باشد.
2-پاسخ کاربردی نباشد و درست هم نباشد.
3-پاسخ کاربردی باشد،ولی درست نباشد.
4-پاسخ کاربردی نباشد،ولی درست باشد.
بنابراین کاربردی نبودن،نادرستی را نتیجه نمی دهد و این باز بی منطقی شما را نشان می دهد که این دو را ظاهراً یکی گرفتید.
اولاً همانطور که توضیح دادم،مانند مثالی که باز راجع به بچه زده بودید،در اینجا هم همان دو مغالطه تکرار شد.
در ثانی،شما می گویید که بچه می گوید من بزرگ شدم.بچه یعنی کودک و کوچک.پس کوچک می گوید من بزرگ شدم که جمع ضدین است و باطل.پس این ادعا هم غلط است.فرد یا بچه است،یا بزرگ.نمی تواند در یک موضوع خاص هم بچه باشد هم بزرگ.باز هم بی منطقی شما ثابت شد.
من در اول پست قبلم گفتم که تهمت نزده ام.چون ادعاهای خودم نسبت به شما را ثابت کردم.ولی شما برعکس،تهمت زدید چون چند ادعای بدون دلیل به من نسبت دادید.همین که بدون دلیل حرف می زنید،باز بی منطقی شما را می رساند.
اولاً در هر عملی به انسان چیزی اضافه می شود یا از او کم می شود و انسان تغییر می کند.شما اگر بگویید به من چیزی اضافه نمی شود و از من چیزی کم نمی شود،یعنی خواندن و نخواندن پست ها فرقی ندارد.پس خواند پست ها=نخواندن پست ها که این اجتماع نقیضین و تناقض است و باطل است.
ثانیاً شما بهتر است دلتان به حال خودتان بسوزد.چون واقعاً در صحبت هایتان کلی مغالطه انجام دادید و من این مسئله را ثابت کردم.به این دلیل که مغالطه می کنید،باید دلتان به حال خودتان بسوزد.چون ممکن است چیزی که آن را حق و درست می دانید را باز از راه این مغالطات بدست آورده باشید که در اینصورت شما به نادرستی و باطل رسیده اید نه به حق و این که فکر می کنید به حق رسیده اید توهم است.
ثالثاً شما یحتمل فوتبال بازی کردن ایشان را ندیده اید.من هم ندیده ام.پس استعداد ایشان را در فوتبال نمی دانید چگونه است.اگر عقیده خودشان هم این باشد که استعداد دارند،شاید درست باشد.اما نمی توان گفت چون خودشان می گویند،پس قطعاً استعداد دارند.این باز مغالطه توسل به شخص است.مگر این که منظور شما از استعداد برای مثال استعداد ایشان در مباحثه باشد که این استعداد را در اینجا دیده اید.شما همانطور که من ثابت کردم،از نظر منطقی فکرتان چارچوب درست و حسابی ندارد.بنابراین ممکن است چیز نادرست را،درست بپندارید.
در ضمن من فکرم را در حال حاضر به ایشان تحمیل نکرده ام.اختیار با خودشان است که بپذیرند یا نپذیرند.
من جواب این سوال را به طور ضمنی به ایشان دادم.در یکی از پست هایم به ایشان گفتم که ظاهراً ایشان مطالعات فلسفی و منطقی و عقلی زیادی نداشته اند.این جسارت نیست.به هر حال یک فیلسوف هم اولش مطالعات زیادی نداشته.چون ایشان مطالعاتشان زیاد نیست،بنابراین ممکن است حرف نادرست را درست بپندارند.مثل شما.
در اینجا هم مغالطه توسل به شخص کردید.ممکن است هم علاوه بر توسل به شخص،توسل به اکثرت هم کرده باشید.اگر هزاران هزار نفر بگویند دو مساوی دو نیست،دلیل بر این نمی شود که دو مساوی دو نیست.پس اگر هم عده ای حرف شما را قبول داشته باشند و حرف من را قبول نداشته باشند،دلیل بر این نمی شود که حرف شما درست است.
اولاً نتیجه چنین آزمایشی معلوم نیست.ممکن است وقتی قدرت منطق ما را ببینید،بر خلاف شما که در اوج مغالطه و بی منطقی هستید (که این امر ثابت شد)،حرف ما را بپذیرند.بنابراین من نتیجه این آزمایش را نمی دانم.در ضمن توضیح دادم که چنین آزمایشی مغالطه است.
علاوه بر این مغالطه کذب را انجام دادید.من به حرف هایم ایمان عقلی و قلبی دارم و برای آن ها دلیل آوردم و دلیل می آورم.بر خلاف شما که یا دلیل نمی آورید یا دلیل نادرست می آورید.
علاوه بر این شما مدعی علم غیب هم شدید.تک تک جملات شما در این قسمت،حاکی از این است که شما علم غیب دارید نسبت به من.من هم مثل شما و با روش شما می توانم بگویم:"هیچ شکی ندارم که میدانی زمین صافت است،خودت هم میدانی،چون به گرد بودن زمین ایمان نداری!فقط پافشاری می کنی و ... .
اولاً ما سطح فکر مردم را می خواهیم ببریم بالا تا امثال شما که تقریباً ذره ای منطق بلد نیستند(در این پست و پست قبلی بار ها ثابت شد)،دیگر در جامعه پیدا نشوند.علاوه بر این موقعیت من وابسته به سطح فکری مردم نیست که با بالا رفتن و یا پایین آمدن آن در قدرت و پول من تفاوتی ایجاد شود.
در ضمن ما ثابت کردیم ادعاهای شما توهم هستند.شما هم بجای آن که دلایل ما را نقد کنید،همچنان در توهم خودتان به سر می برید.
علاوه بر این،گزاره شما که"واقعاً خودتان هم باور دارید و در توهم هستید" با گزاره ای که در بالا گفتید،یعنی با این گزاره"خودتان به حرف های خودتان ایمان ندارید" در تناقض است.چون ایمان نوعی باور است.پس از نظر شما من به حرف های خودم هم ایمان ندارم و هم ایمان دارم که جمع نقیضین است.باز دلیل بر بی منطقی شماست.
اولاً باید دلیل بیاورید چرا آن هایی که دلیل دوم را دارند بیشتر هستند.این قضیه بدیهی نیست.واضح هم نیست.نیازمند اثبات است.در ضمن ما تقسیم بندی شما را قبول نداریم و ثابت کردیم شما در توهم به سر می برید،نه ما.
ثانیاً با فرض این که تقسیم بندی شما درست باشد (که غلط است و سر این بحث شد)،ممکن است یکی از آن بالا بالایی ها هم دلیل اول را داشته باشد هم دلیل دوم را.هیچ لزوم منطقی ای برای حرف شما نیست که فقط دلیل اول را داشته باشند و باز ادعای بدون اثبات است.در ضمن همانطور که گفتم ما تقسیم بندی شما را قبول نداریم و دلیل آوردیم و علاوه بر این به بالا بالایی ها ارادت داریم.
من خواب نیستم.بیدارم.شما خواب هستید.
من حقیقت را گفتم.بی احترامی نکردم.بی احترامی زمانی است که برای مثال تهمت بزنیم.اما من تهمت نزدم،چون حقیقت را گفتم و ثابت کردم و تهمت چیزی دروغ و غیر حقیقی است.
بهتر است شما کمی فکر کنید.واقعاً این همه غلط گرفته شد از حرف هایتان،هنوز فکر می کنید منطقی هستید؟!
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
به نظر حقیر، حرف شما درست است، اما انتقاداتی هم وارد است.
ببینید، شما نمی خواهید از زور استفاده کنید، اگه طرف مقابل خواست چه؟
آیا همچین چیزی دیدید، یا متوجهش شدید؟
- یک بحثی در مورد وجود خدا یا صفات خدا راه اندازی میشه، یک عده میان که قرار است هیچی را نپذیرند، شما یا طرفداران حقیقت بعد از مدتی میفهمید که اینها آمده اند که نپذیرند، دست از مباحثه میکشید، در همین موقع چند تاپیک دیگه راه اندازی میشه که :
«آی خدا منو بدبخت کرد»
«آی خدا ....»
«حالا که ثابت شد دین درست نیست پس آزاد اندیش باشیم و ...»
حالا کسی که وسط گود نیست، نمیدونه چه خبره، فکر میکنه واقعاً اونها راست میگن، خبر نداره طرف اومده برای نپذیرفتن،
برو به کارشناسان بگو: میگه: «از کجا معلوم، او نیامده برای پرسیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!»
هم از شما و هم از کازشناسان و مدیران می پرسم:
«در مقابله با این استراتژی شما چه استراتژِی دارید؟
سکوت؟»
مدتها بود که میخواستم این رو مطرح کنم، ولی جایی برای مطرح کردن نبود، هر چند فکر کنم که مسولین هم گوش نخواهند داد.
بنده پیشنهاد میکنم که یک تاپیک مجزا داشته باشیم که دائماً افراد به آنجا دعوت شوند، در آن تاپیک سعی کنیم، میان افراد حقیقت جو و غیر حقیقت جو اختلاف بگذاریم.
مثال: «آیا وضعیت فعلی جوامع انسانی نشان از بی اعتقادی ما به خدا ندارد؟ پس چه لزومی دارد کسی که در وجود خدا شک دارد، بیاید تبلیغ بی دینی کند؟»
«آیا کسی که شک دارد، خودش نباید سعی کند با ارائه پاسخ در رفع شبهاتش کوشش کند؟»
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
سلام به همگی
جناب سلمان 14
حاجی شما برای اینکه تایپیک های بیشتر درباره ی این مسائل ایجاد نشه میخوای یک آدم رو که حداقل برای 5 سال به خدا و بودنش اعتقاد پیدا کرد رو دوباره از دین با تند خویی و بد جوابی در مقابل اون زده بکنی ؟ اون فرد اگر الآن با تند خویی و ... مواجه بشه از طرف افراد مذهبی چون در بدترین شرایط تصمیم گیری قرار گرفته بعد از اون همه مشکلات ، بد ترین انتخاب رو ممکنه انجام بده !
شما چه کار دارید که برداشت دیگران از این قضیه چیه ؟ اگر فردی به غلط برداشت کنه تقصیر خودشه ، تقصیر من و تو نیست ، ما که نباید برای درست برداشت کردن افراد دیگر از این تایپیک و ... به یه نفر توهین کنیم و بخوایم با بحث بیشتر و طولانی تر که بیهوده هست ، اون فرد رو بیشتر از دین و مذهب دور کنیم ، این کار اصلا درست نیست . ما کاری رو که در این موقیعت درست تر میبینیم انجام میدیم .
گوش کنید
یکم عاقلانه بر خورد کنید ، بذارین نظرشو بگه ، اگر از خدا بدش میاد ... خب بیاد به من و شما چه مربوطه ؟ ما فقط میاییم رفتار خودمون رو درست میکنیم . با او معاشرت میکنیم ، راهنمایی درست میکنیم . اینطوری ممکنه که او از یه رو به یه روی دیگه بر گرده اگر هم نگشت .... مشکلی نیست ما کار خودمون رو ادامه میدیم چون تصمیم گیرنده اعمال خودش اونه، نه من و نه تو و نه بقیه .
اولا گوش کنین ما قرار نیست که به خاطر اینکه کسی به خدا ایمان نداشته باشه اون رو غیر از خود بدونیم . مگر اون انسان نیست ؟ هست دقیقا عین ما . ما باید یاد بگیریم که با این گونه افراد خیلی خوب و عین یک انسان خوب و عالی و با فرهنگ و مانند یک دوست رفتار کنیم . نه اینکه بیاییم و بیشتر به اونا توهین کنیم یا حرف های تند و زننده به اونا بزنیم و این تنها بد خلقی و تند خویی مارو نشون میده که بده . بد . خیلی بد . در کدوم آموزه دینی به ما گفته شده به همنوع خودمون توهین کنیم ؟ آیا با این روش سعی میکنیم که اونا رو به دین دعوت کنیم ؟ ...
هر چقدر که این تایپیک ادامه پیدا کنه وضعیت این آقا بد تر میشه . اصلا چرا به فکر شما ها نزد که اگر در شهر او زندگی میکنین ، شما مسلمونا برین کمکش کنین ؟ برین مثلا یه پیام خصوصی یا ... بدین بگین داداش اگر کمکی ازم بر میاد میخوای انجام بدم و ... والا اگر من سنم به این چیزا قد میداد حتما این کارو میکردم . چون این حداقل کاریه که میتونم برای نجات یه فرد که به دام مشکلات افتاده بکنم ! شاید افرادی این کارو کردن در این سایت و منظورم اون ها نبودن اگر بهشون توهین شده معذرت میخوام .
بعدشم ، با یه تایپیک اگر افرادی تصمیم بگیرن که دین ثابت شد که مزخرف هست، اون ادم عقل ناقصی داره ... به من و شما چه ! اون فرد خودش بعدا حتما دچار مشکل میشه ! امکان نداره مشکل پیش نیاد چون عقلش و تصمیم گیریش و استدلالش ناقصه ، نه فقط درباره مسائل دینی .... از نظر کلی برای هر مسئله ای ممکنه براش مشکل پیش بیاد چون استنادش بر مسائل بر روی باد هوا پیش میره ! اگر چنین آدمی گیر بیاد اصلا !
شما از اول اشتباه وارد قضیه شدین . این آقا مشکلاتی داره . ناراحته . شما به جای اینکه کمکش کنین که مسئله اش رفع بشه یا یه دل داری کوچیک حتی ، میایین دلیل و ... میذارین که خدا وجود داره و ... ! ین آقا برای این نیومده اینجا که بگه خدا وجود نداره حالا شما بیایین اثبات کنین ! ... مگه بیکاره ؟ این آقا ناراحته برای همین این تایپیک رو گذاشته . شما باید کمکش کنین تا مشکلش حل بشه . یه فرد که داره ایمانش از خدا از دست میره و میاد اینجا و چنین چیزی رو میگه در عمق دلش کمک میخواد . ما مردم ، اصلا آدم ، یک آدم نباید کمک کنه به هم نوعش ؟ کمکمون اینه که براش با تند خویی اثبات کنیم که خدا هست و اون باید قبول کنه و اینجا بله موفق شدیم حرفمون رو به کرسی بنشونیم پس خدا از ما راضیه آخ جون میریم به بهشت ! ایول .... اره اینه ؟
نخیر حاجی ، این نیست . شما باید بیای بگی مشکلت چیه ، بری خصوصی نه در پیش همه باهاش صحبت کنی و سعی کنی مشکل فوتبالیست شدنش رو حل کنی . همین ! نه اینکه براش اثبات کنی که خدا هست چون اینو نیاز نداره ! اینکه اون ایمان بیاره که خدا هست از اثبات کلامی توسط شما در این تایپیک هرگز انجام نمیشه هرگز به هیچ وجه ممکن نیست ! ... او باید با عمل ، با گذشت زمانی شاید کوتاه یا شاید بلند و قرار گرفتن در محیط هایی که به فکر چنین چیزی بیوفته و چیزای دیگه ... ایمانش رو کم کم بدست بیاره .
یاد بگیر ، که کار درست تر رو انجام بدی و به نتیجه فکر نکن ، کار درست رو انجام بده ، نتیجه خود به خود شاید با مشکلات جلو بره اما چون راهش درسته ، نتیجه خوب و درست از آب در میاد .
و در آخر اگر متنم کمی تند بود و به کسی توهین شد ، عذرخواهی میکنم . قصدم توهین نبود .
عزیزی، مهم نیست.
ولی، به همین دلیل که متن شما تند شد،
گاهی متن دیگران هم تند میشود
حقیر گفتم باید استراتژی ای باشد.
باید اختلافی میان شبهه دار واقعی و دشمن مشخص شود
مخالف نیستید با اینکه فکر کنیم و از روی نوشته ها و رفتار تشخیص بدیم کی مغرض است و کی نیست؟
در مورد این فرمایشتون، خیلی درست نیست
ما با کسی دشمنی نداریم، اگر او با ما دشمنی ای نداشته(در مورد مسایل دینی کاری به مسایل شخصی ندارم)
اما خواهشاً شما یک اختلافی بگذار میان دشمن و شبهه دار.
حقیر خودم لزومی بر چنینی دوستی نمی بینم، رد هم نمی کنم، اگر کسی بتواند در این دوستی تاثیرگذار باشد خوب است
اگر تاثیربپذیرد بد است.
ولی هیچ وقت نمیگم بگیریم اونها رو فحش بدیم، اما اگر اونها رفتار نادرست رو از حد گذروندن چه؟
ببینید اینجانب خودم یک جایی حتی یک درصد احساس کردم که طرف واقعاً شبهه دارد، 99% شک داشتم، باز گاهاً از رفتار تند خودم معذرت خواستم
ولی بالاخره ما از روی رفتار و گفتار می تونیم تشخیص بدیم چه کسی مغرض است یا نه؟
به نام خداوند یخشایشگر و مهربان
سلام به همگی
خب برای تندی متن عذر خواهی کردم ! چون فهمیدم ممکنه افرادی رو ناراحت بکنه . یا بد برداشت بکنن .
خب اینکه تشخیص بدیم کی دشمن است و چه کسی برایش شبهه ای پیش اومده ، درسته و باید عملکردمون با این دو نفر متفاوت باشه اما مهم اینه که چه کسی رو دشمن خطاب میکنیم ! ؟
ببینید به نظر من ما نمیتونیم به خاطر افکار و عقیده افراد آن هارو دشمن خطاب کنیم ! اگر فردی در ذهنش به شکلی عقایدش رشد کرده که دیگه خدایی وجود نداره و داره زندگیشو به عنوان یه آدم موفق مثلا طی میکنه ! ما که نمیتونیم اون رو دشمن خطاب کنیم ؟ نه این اقا خصوصیت عقیدتیش اینه فقط ممکنه از نظر رفتاری و اخلاقی و کاربردی در زندگی و بیرون خونه و در خانه آدم خیلی خوش رفتار و خوبی هم باشه و مفید واقع بشه ! هرچند به خاطر اشتباهی که انجام میدن این خصوص آدم ها و همچنین ما ها ، اینه که زود جبهه گیری میکنیم بر اساس عقیده ها ! درسته این سایت بحث عقیده ها هست اما خب بحث رو چند تا انسان میکنن دیگه ! پس فقط نباید شخصیت فردی رو بر اساس عقیده اون فرد تشخیص داد ! میشه اینکارو کرد ؟ زندگی یه آدم ممکنه اونقدر پیچیده و در هم باشه که عقاید فرد ممکنه درظاهر به این شکل باشند و او بخواد اینطوری مطرح کنه اما در باطن چیز دیگری میگذره و او نمیخواد اون رو در بین چندین نفر غریبه بیان کنه ...
ولی خب ، اگر شما فکر میکنی که راه درست برخورد کردن با چنین افرادی تند گویی هست ، (شما نوعی را میگم نه فقط شخص سلمان 14) پس انجام بدین چون اینجا اجباری نیست که چگونه برخورد بشه ، هر کسی مختار اعمال خودشه فقط باید مراقب نتیجه موند .
البته چیز هایی هم بگم که اگر یه فرد بیاد و بر اساس سخنان یک یا چند فرد مذهبی استدلال کنه که مذهب چیز مزخرفیه پس خودش عقلش ناقص هست . همانطور که قبلا گفتم . کسی که میخواهد چیزی را زیر سوال ببرد اولا باید اطلاعاتش رو به طور کامل در اون زمینه بالا ببرد ، و بعد بیاید اظهار نظر کند و آن را نقد کند و زیر سوال ببرد ! یه مثال بزنم .
وقتی من نقاش ، چیزی از موسیقی کلاسیک ندونم .... چطور میخوام برم و در جمع یک سری افرادی که ده دوازده سال یا بیشتر موسیقی کلاسیک از انواع ساز هایش کار کردن ، اظهار نظر کنم و نقد بکنم و چیزی رو زیر سوال ببرم مثلا اثر یکی از اساتید رو یا ... ! ؟ قطعا اینکارم جاهلانه و احمقانه هست . پس اگر شما ببینید فردی چنین هست ، بهتره اصلا محلش نکنیم و وارد بحث با او نشویم . این بهترین روش هست .
در ضمن زمانی یک فرد دشمن میشه که مرتکب گناهی بشه که در حق دیگری انجام بده و ظلمی رو انجام بده . در این زمان او دشمن هست اما خب بازم ما در آموزه هامون داریم ، حتی به دشمن خود دشنام نگویید ! البته اگر ببینیم ظلم میکنه نباید سکوت کنیم و باید از راه درستش پیش بریم و جلوی فرد رو بگیریم . چون اینجا سکون خودش گناهه .
اگر یک نفر بیاد و بر اساس یه سری چیزا بگه خدا وجود نداره ، ما هم بگیم آهان این کافره پس دشمنه .... بچه ها ایول بیاین دشمن ! نمیشه که .... اون آقا بذار اینقدر بگه تا زبانش مو در بیاره .... ما برخورد درست رو میکنیم . اینجا فرد گناهی که مرتکب میشه برای خودش هست . دیگری باید با عقلش تشخیص بده که چی بکنه . این فرد که کنترل اونو نگرفته ! فرد دیگری عقل دارد . عقل کامل میگه باید اول تحقیق بشه ، کامل دانسته بشه بعد اگر اشتباهی در آن ببینه بیاد و براساس مستندات اون رو نقض کنه ، غیر از اینه ؟
پس گناه این افراد گردن خودشونه با اختیار خودشون مرتکب گناه میشن و همچنین ما . پس اینجا دشمنی ای نیست ما داریم مثل چند فرد بالغ با هم صحبت میکنیم . مسابقه ای هم نیست که دیگری بگه آهان دیدین اون اومد طرف من سوسو من بردم شماها از بین رفتین و ... که این حرف ، برای بچه های 5 ساله هست .
با سلام.
به نظر حقیر باید همیشه سعی کرد بحث در فضای علمی و منطقی پیش برود. گاهی در اثر تبلیغ نادرست منطق اشتباهی در پرسشگر شکل گرفته و ما بجای تصحیح یا قبول نادرستی آن اصرار می کنیم که آن را توجیه کنیم. او هم جبهه گیری می کند. مثلاً در تبلیغات طوری نشان داده ایم (داده اند) که دین به زندگی مادی شما برکت می دهد. طرف هر چه اصطلاحاً دین و خدا را می آزماید چیزی نمی بیند و می گوید پس همه اش دروغ است. ما بجای این که به او بگوییم کارکرد دین مانند چراغ جادو نیست و کارکرد اصلی آن سعادت و آرامش روح ما بعد از مرگ است از چیزهایی حرف می زنیم که برای کمتر کسی قابل درک است (مثلاً این که لذت نماز با لذت هیچ چیزی قابل مقایسه نیست و ...).
اشکال دیگر این است که وقتی مسائل با یکدیگر مخلوط می شوند آنها را تفکیک نمی کنیم و سعی می کنیم در همین بلوا با طرف مقابل بحث کنیم. در حالی که شبهات مطرح شده در مورد قرآن و آسمانی بودن آن یک مسأله است. این که خدا واقعاً وجود دارد یک مسأله است. این که آیا علم تجربی ثابت می کند که خدا وجود ندارد مسأله ای دیگر است. این که منظور روایات از تأثیر فلان دعا چیست یک موضوع است. این که چرا دعا اجابت نمی شود یک مسأله و این که اصلاً معنای اجابت در قرآن چیست مسأله ای دیگر. بعد می خواهیم خودمان یک تنه به تمام این سؤالات در عرض یکی دو روز به طور قانع کننده در چند پست پاسخ بدهیم! به نظرم نمی شود.
نکته سوم این که اگر کسی به دنبال پاسخ نیست یا پاسخ ما برایش مهم نیست ادامه بحث با او چه فایده ای دارد؟ کمک به کسی معنا دارد که کمک و خیرخواهی ما را بخواهد. کسی که از ما حالش به هم می خورد کمک ما به چه کارش می آید؟ چنین فردی اگر پیش روانشناس هم برود او سکوت می کند و می گوید هر وقت عصبانیت تو کمی فروکش کرد من هم صحبت می کنم. تازه در عین سکوت حق ویزیتش را هم تا قران آخر می گیرد!
همگی موفق باشید.:Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
به لحاظ اجتماعی ما سعی میکنیم حق کسی رو ضایع نکنیم،
هر کسی هر اعتقادی میخواد داشته باشه تا جایی که اعتقاد نادرستش موجب آسیبی به دیگران نشود
اما در محیط اجتماعی بیجواب موندن برخی سوالات بازتاب خوبی ندارد
بله، ما هم مسئول برداشتهای دیگران نیستیم
ولی مسئول کارهایی که میتوانیم بکنیم و نمیکنیم هستیم.
بازهم تاکید میکنم، نگفتم بریزیم رو سر کسی بزنیم یا فحش بدیم
نمیگمم هر کی سوال میپرسه دشمنه، که بی انصافی محض است و خودمم کلی سوال دارم.
صحبتم در مورد رفتار منفعلانه خودمان است.
حالا شما میفرمایید، در مقابل هر کسی که به دنبال پاسخ نیست، باید سکوت کرد؟!
حقیر گفتم ما به یک استراتژی بهتری نیاز داریم، چه استراتژی؟
هنوز نمیدانم!
میدانید شما بفرمایید توضیح بدید.
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
ببینید دوستان بحث بر سر این نیست که کی کافر هست کی مومن!
ما بحث نمیکنیم که اساسا همدیگر رو بخوریم!
پیامبری جدید در 1400 سال پیش برای ما اومد در شرایطی که کل جهان در تاریکی مطلق به لحاظ فکری و عقلی و علمی بود
الان هم ما باید این رو قدر بدونیم
کسی که کافر هست برای خودش هست اگر کافر حربی بود که باید بره به جهنم!
ولی اینجا ما بحث میکنیم که ایمانمون افزوده بشه
برای اینکه مسائل فکری و اعتقادی رو روشن کنیم
در نهایت هم از راه راست خدا حرکت کنیم
یونان باستان نیست که هر کسی عقیده و نظری برای خودش داشته باشد و فکر کند خدایی هست برایش خودش!
اینکه بگیم "هرکس عقیده و نظری داره" خوب هر کس غلط کرده نظر و عقیدهای برای خودش داره!
یا عقیده و نظر نظر و عقیده خداوند و اولیاءش هست یا مخالف اونها که باید به آشغال ریختش!
این یعنی وحدت کلمه که امام خمینی همی میگفتند
یعین وحدت کلمهای که کلمه خدا باشه نا هر نظری که داریم
ما مومنین با مومنین یا در درجه پایینتر مسلمانان با مسلمانان بحث میکنیم که ایمان و دینمون رو بیشتر کنیم
ولی با کفار بحث میکنیم که از رویشان ببریم اگر حربی بودن که از روی زمین میبریمشان!
بعدش در اینجا من هیچ کافری رو نمیبینم
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
جناب sonofgod
شما الآن میگویید بله هر فردی که عقیده ای برای خودش داره شکر خورده ؟ این حرف شما ببخشید ، خنده داره ! اگر با چنین وضع و استراتژی ای که میهنمون ریخته که وحدت دینی برقرار کنه تا 1000 سال آینده هم نمیتونه ! کار ندارم .
من برداشتم از حرف شما توهینی به همه بود ! (
چنین چیزی با این روش هرگز ایجاد نمیشه آقای خوب . شما برای مثال یک خانواده را فرض کن تشکیل شده از یک پدر ، یک مادر ، یک یا دو فرزند . حالا من میگم یک فرزند پسر و یک فرزند دختر . یعنی چهار نفر . بین این چهار نفر شما بازم اختلاف نظر و عقیده ای میبینید ! چطور میخواین جمعیت 6 یا 7 میلیاردی جهان رو هم عقیده بکنید ؟ منطقی نیست مگر یه راه که آخرش میگم .
هر انسانی اختیار داره شما با این حرفت داری میگی هر کسی فلان خورد اختیار داشته باشه ! همه به زور باید اینو قبول کنن وگرنه مرگ ، باید بمیرن یا هر مجازات دیگه که در نظر گرفته بشه که مسخرست . خداوند بزرگ به ما چیزی داده به نام اختیار . ما میتونیم ، توانایی داریم ، باید داشته باشیم که از بین خوبی و بدی با اختیارمون یکی رو انتخاب کنیم . شاید خیلی ها خوبی رو انتخاب کنن که خوش به حالشون و شاید خیلی ها بدی رو انتخاب کنن . این اختیارشونه برای همینه که وضعیت جهان پر از جنگ و ... هست و طبیعیه چون ذات انسانه .
شما هرگز نمیتونی جمعیت کل جهان رو که همشون انسان های مختار هستن ، بکنی هم عقیده ! اونا باید خودشون قبول کنن و اختیار دارن .
فقط از یه راه میشه ...اونم اینه که یک ملتی ... کاملا خالص و صالح باشن و الگو بشن برای دیگران .... در این صورته که دیگران با انتخاب خودشون میان مثل اون ملت عمل میکنن ..... نه اینکه اون ملت بره مجبورشون کنه که بیایین مثه ما عمل بکنیم ! هر کسی نخواست فلان خورده غلط کرده باید مجازات بشه !
در ضمن خود اون ملت همبرای رسیدن به اون چیز نباید اجبار بشه که الآن داریم میبینیم اجباری شدن چقدر مردم عزیزمون رو به اسلام نزدیک کرده !
البته یه چیزی حس کردم شاید من منظور شما رو بد فهمیده باشم که فکر کردم منظورتون اجبار کردن دیگران به قبول کردن راه درست و مجازات کسانی که فکرشون سمت راه درست نیست توسط خود ما ، هست . اگر منظورتون این نیست ، پس اگر توهینی شد معذرت میخوام
سلام علیکم
ببینید هر عقیدهای باید با عقیده خداوند در موضوعات مختلف هماهنگ و همسو باشه و عقاید شاخههای دین هستند و دین نزد خداوند اسلام هست!
دگرگونی عقاید همن پلورالیسم دینی هست که شرک محض است
ما یک خدا داریم با عقاید خاص خودش و دستورات خاص خودش و هر کسی جز بر دین او بود با حیوانات هیچ تفاوتی نداره!
نمیدونم شما چطوری فکر میکنید ولی من اصلا تفاوت عقیده رو قبول ندارم البته منظورم این نیست که دگراندیش رو باید کشت! (در برابر حمله باید دفاع کرد البته)
ولی منظورم این هست که عقیدهای که در قالب ادیان گوناگون (که یک دین هستند) و افکار و عقایدی که هستند باید یکی باشند, مثلا یکی نگوید که کشتن انسان بیگناه به هر دلیلی اشتباه است و دیگری این را نگوید
یا نگوید که سلام دادن حرام است و دیگری بگوید حلال است عقیده باید یکی باشد
من کاری ندارم توده مردم چه عقیدهای دارند, اگر عقیدهشان مومنانه و یکی و به خواست خدا بود پس درود بر اونها و اگر نبود بای بای!
عقاید گوناگون بر خداوند ضرری نمیرسونه ولی بر ضد خود انسانهاست!
باید مردم عقایدشون رو و نظراتشون رو با خدا یکی کنند نه اینکه خدا و دین او نظراتش رو با اونها یکی کنه
در دنیا فقط یک عقیده خوب و ایدهال وجود داره و بقیه به اون متمایل و نزدیک هستند تا اینکه دور شوند و عقیده کاملا باطل شوند
پلورالیسم یعنی شرک و جهل و اینکه خدایانی جز خدای یکتا هستند! میباشد!
در خانه اگر یک کس است یک حرف بس است بگو خب!
سوال
1. یا هیچ خدایی وجون نداره ( چون اگه وجود داشت حد اقلش این بود که یه جوری بهم بگه من قدرت این کارو ندارم )
2. یا وجود داره ولی یه قانونی وضع کرده تو دنیا، و هیچ دخالتی در اون نداره. (نظر من اینه)
پاسخ:
این نتیجه که شما ارائه کردید که خداوند کاری به جهان ندارد، از این مقدمات حاصل شد که من هرچه تلاش کردم به نتیجه نرسیدم و خدا من را کمک نکرد، پس خدا کاری به کار جهان ندارد. در مورد این مسئله یک نکته مهم وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.
پسری را فرض کنید که عاشق دختری شده است. شب و روز را با یاد معشوقه خویش می گذراند و هرکاری می کند تا به او برسد. اما هرچه دعا می کند و هرچه تلاش می کند موفق نمی شود. دست آخر به این نتیجه می رسد که خداوند اصلا نمی خواهد به او کمک کند. این در حالی است که خداوند از وجود مشکلاتی در آن دختر با خبر است و می داند که ازدواج این دو نفر یعنی آغاز یک زندگی سیاه.
حال از خداوند مهربان چه توقعی می رود؟ اینکه این دو نفر را به هم برساند؟ و تسلیم خواسته های آن پسر جوان شود؟ و یا اینکه مصلحت بلند مدت آنها را در نظر بگیرد؟
شما از کجا می دانید که مصلحت و خیر دنیا و آخرت شما در این بوده است که فوتبالیست شوید؟ آیا احتمال نمی دهید که امری وجود دارد که خدا می داند و شما نمی دانید؟
در ضمن آیا خداوند آن قدر کوچک و کم اهمیت است که اگر فلان خواسته ما را ندهد، او را کنار بگذاریم؟ مانند کودکانی که به خاطر اینکه پدرشان براشان فلان اسباب بازی را نخریده است، با او قهر می کنند غافل از اینکه تمام زندگی خود را از پدر و مادر دارند.
دوست عزیز
اینکه ما به هدف مطلوبی علاقه مند باشیم و برای رسیدن به آن واقعا تلاش کنیم، ارزشمند است ولی باید این را نیز در نظر بگیریم که خداوندی نیز وجود دارد که مصلحت امور را می سنجد و با در نظر گرفتن تمام شرایط در مورد دعاهای بندگان تصمیم میگیرد. گاهی مصلحت ما در آنچه می خواهیم نیست، در این حالات بهترین کار ، پذیرش مشیت الهی است که مصلحت ما نیز در آن است.
دوست گرامی از شما می خواهم یک کار دشوار را انجام دهید تا بحث بهتر پیش برود. این کار واقعا برای شما (در شرایط فعلی) دشوار خواهد بود ولی امیدوارم بتوانید این کار را انجام دهید.
سعی کنید از شرایط فعلی خود فاصله بگیرید و از زاویه ای بیرونی به شرایط فعلی خود نگاه کنید. چه میبیند؟ جوانی را خواهید دید که آرزوی رسیدن به یک جایگاه را دارد و برای رسیدن به آن هم واقعا تلاش کرده است ولی به آن نرسیده، حال به دلیل این ناکامی، می گوید خدا نیست چون اگر بود من باید حتما به آن جایگاه می رسیدم.
خلاصه سخن شما این است که خدا یا باید من را به آن جایگاه برساند و یا اینکه وجود ندارد. به عبارت دیگر خدا از خودش اختیاری ندارد و اساسا هیچ مصلحتی را هم نباید در نظر بگیرد بلکه آنچه ما از او میخواهیم را باید بدهد واگرنه ما کافر خواهیم شد... این سخنان به نظر شما منطقی است؟
مطلب دیگر این است:
خداوند در قرآن می فرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ(1) خدا چيزی را که از آن مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند. بر اساس این آیه مشکلاتی که در جامعه وجود دارد باید به اراده و خواست خود مردم درست بشود و در چنین حالتی است که خداوند نیز یاری خواهد کرد. اگر در سیستم ورزش کشور ما مشکلاتی وجود دارد که افراد با استعدادی چون شما نمی توانند به جایگاه خود برسند، این مشکلی است که در کلیت سیستم ورزش ما وجود دارد و باید سعی در حل این چارچوب و سیستم کنیم. نمی توان برای حل مشکل هیچ تلاشی نکرد و تنها از خداوند خواست که خودش مشکلات را حل کند. به طور مثال اگر مشکل فرهنگی و اقتصادی در جامعه داریم، برای حل آنها باید تلاش کنیم و نمی شود بدون هیچ تلاشی در جهت اصلاح ساختارها و.. تنها از خداوند بخواهیم که خداوند مشکلات را حل کند.
انسان ها نیز باید در تلاش باشند که به جامعه مطلوب برسند و اگرنه صرفا نشستن در گوشه ای و درخواست از خداوند، صحیح نیست.
در داستان حضرت موسی(ع) و قوم خویش که در قرآن نقل شده است در بخشی می خوانیم : قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (2)گفتند : ای موسی ، تا وقتی که جباران در آنجايند هرگز بدان شهر داخل ، نخواهيم شد ما اينجا می نشينيم ، تو و پروردگارت برويد و با آنها نبرد کنيد.
در اینجا قوم موسی از او می خواهند که به همراه خداوند برود و در آن شهر مبارزه کند و انسان های ظالم را از بین ببرد و سپس افراد قوم وارد شوند و از نعمتی بدون زحمت بهره ببرند. در ایجا قوم موسی مورد مذمت واقع می شوند زیرا که برای به دست آوردن شرایط بهتر حاضر به تلاش و فداکاری نیستند.
خلاصه سخن آنکه انسان با توجه به تعالیمی که در متون دینی آمده است باید راهکاری هایی ایجاد نمایند تا بتوانند به جامعه ای بهتر برسند و اینکه در گوشه منتظر باشند و تنها از خدا بخواهند که مشکل را حل کند، صحیح نیست.
1. رعد 11
2. مائده 26