صحبتاتون قشنگه اما تیتر یه جوریه
آخه بعضی وقتا بعضی شادیا ارزش نداره
آدم آفریده نشده فقط شاد باشه ؛ غم اگه نباشه لااقل یه غم های خاص اگه نباشن که آدم تو دنیاش غرق میشه.
اما آدم آفریده شده با نشاط باشه تو هر شرایطی.
به نظرم اومد تو تیتر، منظورتون از شادی نشاط بود. نشاطی که حاکی از آرامش درون هست.
صحبتاتون قشنگه اما تیتر یه جوریه آخه بعضی وقتا بعضی شادیا ارزش نداره آدم
آفریده نشده فقط شاد باشه ؛ غم اگه نباشه لااقل یه غم های خاص اگه نباشن که آدم تو دنیاش غرق میشه. اما آدم آفریده شده با نشاط باشه تو هر شرایطی. به نظرم اومد تو تیتر، منظورتون از شادی نشاط بود. نشاطی که حاکی از آرامش درون هست.
نکات پند آموز از حاج محمد اسماعیل دولابی (رحمةالله علیه) هستند.عنوان تاپیک را از پست شماره 12 برداشتم:
خدا ما را براي شادي آفریده است نه براي غم. خداي واحد غنی و قوي، محال است مخلوقی را براي ناراحتی و غم بیافریند.
اگر این بشارت را که ما را براي شادي آفریده اند، باور کردي و به خودت قبولاندي، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدي دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزي تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود.
سلام
به نظر بنده حقیر زیبا ترین لحظه شادی، بعد از گریه برای اهل بین (ع) اتفاق میوفته. واقعا این لحظه برای من لذت و شادی خاصی رو به دنبال داره که نمی خوام با هیچ چی عوضش کنم.
تعبیری زیبا و عمیق در خصوص وظایف منتظران در دوران غیبت از حاج محمد اسماعیل دولابی:
پدرِ چهار تا بچه، اینها را گذاشت توی اتاق و گفت اینجاها را مرتب کنید تا من برگردم. میخواست ببیند کی چه کار میکند. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش. یکی از بچهها که گیج بود یادش رفت. یادش رفت. سرش گرم شد به بازی و خوراکی و اینها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد جمع کنیم، مرتب کنیم. اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد، بعد میرود چیز خوب برایش میآورد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که هم اینجا است. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم. آخرش آن بچه شرور همه جا را ریخت به هم دیگر. هی میریخت به هم، هی میدید این دارد میخندد. خوشحال است. ناراحت نمیشود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همه چیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدللـه. گیج و خنگ هم نباش. زرنگ باش، نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن. خانه را مرتب کن.
حضرت امير عليه السلام شبها با دل و جان و نيتش در آسمان چهارم بين همه مخلوقات رزق تقسيم مي کرد و با بدنش هم نان و خرما به دوش می گرفت و به در خانه نيازمندان می برد و تقسيم مي کرد. تو هم دو کاره باش. هم با نيتت کار کن و هم با بدنت... با نيت کار کن. مثلاً در حمام خودت را به اين نيت بشوی که داري نفست را از صفات رذيله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز مي شويی. سرت را به اين نيت اصلاح کن که داری گناهان و خيالات باطل را از وجودت قيچی مي کنی. سرت را به نيت شانه کردن سر يک يتيم شانه کن. خانه را که جارو می زنی و لباسها را که می شويی به نيت بيرون ريختن دشمنان اهل بيت از زندگی و وجودت انجام بده. چند وقت که با نيت کار کردی آن وقت ببين که نور همه فضای زندگيت را پر می کند و راه سيرت باز می شود.
زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدي برسان.
چه خوب!فکر میکنم این راه خوبیه!اگه تو الآن عهد کنی که مثلا تا آخر عمرت غیبت نکنی نمیشه!عهدای طولانی معمولا عمل نمیشن!بعدهم که شکستیش عهدات برات الکی میشن و دیگه نمیتونی عهد کنی!ولی اگه متا نماز بعدی مثلا غیبت نمیکنم پیش خودت میگی فقط تا نماز بعدیه!بعد هم سر نماز بعد دوباره تصمیم میگیری!اینطوری بیشتر هم بیاد خدا هستی!البته فکر میکنم نذر از عهد بهتره!یعنی نذر کن که اگه گناه کردی مثلا دو رکعت نماز بخونی!چون اگه عهد کردی بعد که شکوندیش(که احتمالش خیلی زیاده) عهدات برات الکی میشن!
چقدر اخلاق حميده خوب است . تمام نعمت روي زمين يك طرف ، يك صفت خوب از اخلاق محمد (صلي الله عليه و آله) يك طرف . اميدوارم به اخلاق و صفاتتان رسيدگي كنيد . هر وقت هم ديدي ، سجده كنيد و خدا را شكر كنيد . هر وقت فعل خوبي از تو سر زد ، حرف خوبي به مادرت يا اقوامت گفتي ، گذشت كردي يا اگر ظلمي به تو شد عفو كردي ، سجده كن ؛ همين جور نشيني و بگويي خدا به من داده ولش كني ! پشتش را بگير و خودت را سير كن . اگر چيز خوبي گيرت آمد ، قشنگ نگاه كن . پس هر وقت يك صفت خوب در كار و در عبادتت و در اعمال خيرت پيدا شد ، سجده كن.
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود. بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد. وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد: « شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟» حضرت فرمودند: اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی.
منم موافقم. اولین برداشت از این تیتر اینه که همه آدمها باید تو این دنیا شاد باشن و نباید کسی به هیچ طریقی ناراحت باشه. من هم از عنوان تاپیک در نگاه اول برداشتم این نبود که منظور شادی نهایی هست. ما آیاتی در قرآن کریم داریم که نشون می دن مؤمنین در دنیا می تونن بسیار غمگین باشن و شادی واقعی اونها در آخرت اتفاق میفته. اصلاً این روایت که می فرماید دنیا زندان مؤمنه نشون می ده توقع شاد بودن در دنیا (حداقل برای عامه مؤمنین) توقع زیادیه و شادی اصلی در آخرته. بر عکس آیاتی داریم که می گن کافران در دنیا شاد بودن و از نعمتها بدون رضایت خدا بهره بردن. روایت داریم با این مضمون که راحتی مؤمنین در بهشت است نه در دنیا.
شاید عنوان «آموزه هایی برای زندگی الهی» بهتر بود. البته زیاد فکر نکردم.
در دعاهایمان هر چه را که براي ما نافع نیست، خدا می گوید باشد براي فردا و هر چه را که نافع است، بلافاصله می دهد. خدا زینت و زیور دنیا را براي مؤمنین خیلی دوست ندارد، ولی آخرت را زود به آنها می دهد. کسی که آخرت را دارد، چه سیر باشد و چه گرسنه، بهره ي دنیا را هم می برد. خدا هر چه را خیر محض است، عطا می کند. هر وقت غنا براي مؤمن نافع باشد، غنا می دهد و هر وقت فقر براي او خیر باشد، فقر می دهد.
لذا کسانی که به این حقیقت پی برده اند، هر چه او می کند، هیچ نمی گویند. ان شاء الله ما هم هر وقت خدا کم و زیاد کرد، با خدا دعوا نکنیم.
وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد، دارد چیزي بزرگ تر به تو می دهد، منتها تو حواست به خواسته ي خودت است و آن را نمی بینی. تو نان می خواستی، او جان می داد، تو هم می گفتی جان را می خواهم چه کار، من نان می خواهم!
ما که آخر نفهمیدیم برای چی تو این دنیا آمدیم
یکی میگه برای زجر کشیدن و عبادت
یکی میگه برای شادی
یکی هیچی نمیگه!!!!
آمدنم بهر چه بود؟
اصلا چطور میشه با این همه غم و غصه و جنگ وگرانی فقر وتبعیض و بی عدالتی شاد هم بود؟
سلام. البته نمی دونم این تاپیک جای پرسش و پاسخ هم هست یا نه. اما نظرم رو بیان می کنم.
mojnia;305649 نوشت:
اصلا چطور میشه با این همه غم و غصه و جنگ وگرانی فقر وتبعیض و بی عدالتی شاد هم بود؟
زیاد نمی شه شاد بود. اما با قناعت و اعتقاد به زندگی آخرت می شه کمی آروم شد. البته اگه نیازهای اولیه برطرف شده باشه. وگرنه قناعت و اعتقاد هم زیاد جواب نمی ده. :Gol:
خدا ما را برای شادی آفریده ؟ خوب چطوری شاد باشیم؟ کلمات قلمبه سلمبه نیارین لطفا
درست می فرمایید، نیازی به کلمات سنگین نیست.
اما سوال شما درباره شادی، نشات گرفته از شناخت و معرفتی درباره هدف خلقت است، تا شما هدف از خلقت را به درستی متوجه نشوید، همچنین فلسفه بلاها و امتحانات در دنیا را خوب نیابید، این بحثها فایده ندارد و پی بردن به هدف خلقت در مباحث دیگر به خوبی بحث شده است که می توانید به آنجا رجوع بفرمایید چون بحث به درازا می کشد و از سوال اصلی این پست منحرف می شود شما را به پستهایی درباره، هدف خلقت، هدف آفرینش انسان، فلسفه بلایا و مصائب در دنیا و امثال آن ارجاع می دهم. کافی است واژگان مذکور را در جستجویِ همین سایت بنویسید و در پست های مربوطه، جوابتان را بگیرید. لذا لازم است مطالعیتان را در این زمینه بیشتر کنید که همه ما هر چقدر هم در این زمینه مطالعه کنیم باز جا دارد و به معرفتمان افزوده خواهد شد.
دوستان مطالب سنگین عرفانی قرار ندین کمی سطحش بیارین پایین تو زندگی روزمره چکار باید کرد؟ اینکه کپی پیست از جاهای دیگه انجام میدین که نشد کار خدا ما را برای شادی آفریده ؟ خوب چطوری شاد باشیم؟ کلمات قلمبه سلمبه نیارین لطفا
ممنون از اظهار نظر جنابعالی دوست عزیز لطفا یک بار دیگر مطالبی که تقدیم کردم را مرور بفرمایید حتما تصدیق می فرمایید که پر است از راهکارهای عملی برای زندگی روزمره. در ضمن من متوجه نشدم کجای این مطالب قلمبه سلمبه و سنگین عرفانی است.اینها نکاتی هستند که با سادگی فراوان، فقط از دید شخصی که -به نظر حقیر- از یک چشم انداز دیگر به بعضی چیزها نگاه می کند، ارائه شده است.
به نام خداوند مهرگستر مهربان
تقلید یعنی قلاده ،محبت همین است انسان با دست خودش قلاده گردن خودش می اندازد .
محبت طوق عجیبی است هرجا که رضای محبوب باشد می برد.
بعضی جاها را دوست دارد خودش می رود اما بعضی جاها را دوست ندارد طوق را می کشندو می برند.
عالم با تقوایی بود شبی در نجف خواب دید که شیطان طوق های زیادی بر کول حمل می کند
عالم به شیطان گفت این ها چیست؟
شیطان گفت اینها طوق است
می برم برای کسانی که می خواهند به سمت خدا بروند را بکشم طرف خودم که نرود
عالم پرسید طوق من کدام است
شیطان گفت تو طوق نمی خواهی خودت می آیی.
بنده(حاج محمد اسماعيل دولابي) می گویم یکی خواب ندید که بگوید سیدی طوق بر کولش بود
وبپرسد اینها را کجا می برید
وسید بگوید اینها را می برم که هرکس می خواهد اطاعت شیطان کند
به گردنش بیندازم و به طرف خودمان بکشم
بعد طرف بگوید مال من کدام است
وسید بگوید تو خودت می آیی
ببینید آن خواب را می بینند ودر کتابها می نویسند
اما این جور خوابی نه کسی می بیند
هرکس هم که دیده نگفته است
این را گفتم که عبرت بگیریم که چقدر بشر جاهل است
پایین افتاده که اونجور خواب می بیند
اون خواب حزن آوروغصه آور ویأس آور است
ببین مردم چقدر به خدا وائمه بدبین هستند
بشر کوچک است که این طور می بیند
در بهشت هیچ وقت جا تنگ نمی شود
همیشه وسیع است
چون هم رحمت خداست هم بهشتیان آنقدر محبت دارند
که توی هم میروند تا جا باز شود
جا زیاد است وهیچ وقت پر نمی شود.
اما جهنم این طور نیست
از روز اول پر است
هرکس وارد جهنم می شود جهنمیان راهش نمی دهند
می گویند عقب تر برو اینجا جای ماست
ببین در دنیا وقتی می خواهی ملک بخری
دیگری می گوید این را من می خواستم بخرم ونمی گذارد شما بخری.
از دنیا بوی جهنم می آید هرجا بروی می گویند تو چرا آمدی.
انشاالله امیدوارم شما که اهل بهشت هستید
اگر یک وقت ناراحتی و نگرانی یا جای تنگ داشتی
خواستید جای تان را عوض کنید آرام عوض کن
اگر در زندگیت کسی بد اخلاق هست
یا رزقت کم است
سخت گیری نکن
تشکر از خدا بکن
قدر بدان خدا عوض می کند،
فضا را برایت قشنگ می کند
اصلاً خودت را تکان بده شاید جای خوبی باشد.
چون ما در قبضه خدا هستیم
اگر فکر کنیم تنگمان گرفته اند ناراحت می شویم
اما اگر بدانیم این تنگی به خاطر این است که شخص بزرگی ما را تنگ گرفته ناراحت نمی شویم
مثلا آقامون ما را تنگ در بغل گرفته،
اونوقت دوست نداری فشارت هم بدهد که جهل وگناه از شما خارج شود؟
به نام خداوند مهرگستر مهربان
خداوند نمی گذارد آمال وآرزوهای مؤمن برآورده شود
می خواهد سرگرم نشوند
باخودش سرو کار داشته باشند
اگر آمال وآرزوها برآورده شود انسان هرزه می شود
خیال می کند این آمال وآرزو ها کارش را حل می کند
هر روز بیشتر می خواهد
پس خدا را کاملا فراموش می کند.
اینکه خداوند می فرماید: تو را برای خودم آفریدم چند جور معنی دارد هرکس یک جور معنی می کند
یکی می گوید یعنی مرا برای عبادت آفریده
یکی می گوید یعنی مرا برای معرفت آفریده
دیگری می گوید یعنی مرا آینه خودش آفریده تا خودش را درمن ببیند.
[=times new roman]این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است.[=times new roman] یعنی آنقدر تکرار کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.
نترس با خدا حرف بزن
هرجا هم اشتباه بگی عیب نداره
با مخلوق اگر اشتباه حرف بزنی مچ ات را می گیرند
اما خدا این طور نیست
حتی اگر قشنگ بلد نیستی باهاش حرف بزنی خدا به حرفهایت گوش می دهد
واین گوش دادن باعث می شود
که حرف زدن یاد بگیری.
شما هم همین طور باش کسی که حرف زدن بلد نیست حرفهایش را گوش بده تا حرف زدن یاد بگیرد.
[=century gothic]من وقتی این متن رودیدم وواقعاتحت تاثیرقرارگرفتم واقعاکه خیلی جالب بود
من هیچ وقت به همچین موضوعی برنخورده بودم
واقعاکه خیلی جالب بود [=arial narrow]این متن تقدیم به همه آسک دینی ها:taghdim:
صحبتاتون قشنگه اما تیتر یه جوریه
آخه بعضی وقتا بعضی شادیا ارزش نداره
آدم آفریده نشده فقط شاد باشه ؛ غم اگه نباشه لااقل یه غم های خاص اگه نباشن که آدم تو دنیاش غرق میشه.
اما آدم آفریده شده با نشاط باشه تو هر شرایطی.
به نظرم اومد تو تیتر، منظورتون از شادی نشاط بود. نشاطی که حاکی از آرامش درون هست.
نکات پند آموز از حاج محمد اسماعیل دولابی (رحمةالله علیه) هستند.عنوان تاپیک را از پست شماره 12 برداشتم:
خدا ما را براي شادي آفریده است نه براي غم. خداي واحد غنی و قوي، محال است مخلوقی را براي ناراحتی و غم بیافریند.
اگر این بشارت را که ما را براي شادي آفریده اند، باور کردي و به خودت قبولاندي، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدي دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزي تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود.
منظور من از غم البته غم دنیایی نبود
غم اخروی بود که هیچ منافاتی با آرامش و نشاط نداره
ممنون از توضیحتون
سلام
به نظر بنده حقیر زیبا ترین لحظه شادی، بعد از گریه برای اهل بین (ع) اتفاق میوفته. واقعا این لحظه برای من لذت و شادی خاصی رو به دنبال داره که نمی خوام با هیچ چی عوضش کنم.
بسم الله
شكست دشمن
من را شاد ميكند
يا حق
شما رو که نمی دونم اما ما رو برای غم آفریده...
پدرِ چهار تا بچه، اینها را گذاشت توی اتاق و گفت اینجاها را مرتب کنید تا من برگردم. میخواست ببیند کی چه کار میکند. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش.
یکی از بچهها که گیج بود یادش رفت. یادش رفت. سرش گرم شد به بازی و خوراکی و اینها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد جمع کنیم، مرتب کنیم.
اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد، بعد میرود چیز خوب برایش میآورد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که هم اینجا است. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم.
آخرش آن بچه شرور همه جا را ریخت به هم دیگر. هی میریخت به هم، هی میدید این دارد میخندد. خوشحال است. ناراحت نمیشود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همه چیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدللـه. گیج و خنگ هم نباش. زرنگ باش، نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن. خانه را مرتب کن.
حضرت امير عليه السلام شبها با دل و جان و نيتش در آسمان چهارم بين همه مخلوقات رزق تقسيم مي کرد و با بدنش هم نان و خرما به دوش می گرفت و به در خانه نيازمندان می برد و تقسيم مي کرد.
تو هم دو کاره باش. هم با نيتت کار کن و هم با بدنت...
با نيت کار کن. مثلاً در حمام خودت را به اين نيت بشوی که داري نفست را از صفات رذيله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز مي شويی. سرت را به اين نيت اصلاح کن که داری گناهان و خيالات باطل را از وجودت قيچی مي کنی. سرت را به نيت شانه کردن سر يک يتيم شانه کن. خانه را که جارو می زنی و لباسها را که می شويی به نيت بيرون ريختن دشمنان اهل بيت از زندگی و وجودت انجام بده.
چند وقت که با نيت کار کردی آن وقت ببين که نور همه فضای زندگيت را پر می کند و راه سيرت باز می شود.
دو رکعت به چه نیتی؟کجا نقل شده؟
چه خوب!فکر میکنم این راه خوبیه!اگه تو الآن عهد کنی که مثلا تا آخر عمرت غیبت نکنی نمیشه!عهدای طولانی معمولا عمل نمیشن!بعدهم که شکستیش عهدات برات الکی میشن و دیگه نمیتونی عهد کنی!ولی اگه متا نماز بعدی مثلا غیبت نمیکنم پیش خودت میگی فقط تا نماز بعدیه!بعد هم سر نماز بعد دوباره تصمیم میگیری!اینطوری بیشتر هم بیاد خدا هستی!البته فکر میکنم نذر از عهد بهتره!یعنی نذر کن که اگه گناه کردی مثلا دو رکعت نماز بخونی!چون اگه عهد کردی بعد که شکوندیش(که احتمالش خیلی زیاده) عهدات برات الکی میشن!
چقدر اخلاق حميده خوب است . تمام نعمت روي زمين يك طرف ، يك صفت خوب از اخلاق محمد (صلي الله عليه و آله) يك طرف .
اميدوارم به اخلاق و صفاتتان رسيدگي كنيد . هر وقت هم ديدي ، سجده كنيد و خدا را شكر كنيد . هر وقت فعل خوبي از تو سر زد ، حرف خوبي به مادرت يا اقوامت گفتي ، گذشت كردي يا اگر ظلمي به تو شد عفو كردي ، سجده كن ؛ همين جور نشيني و بگويي خدا به من داده ولش كني !
پشتش را بگير و خودت را سير كن . اگر چيز خوبي گيرت آمد ، قشنگ نگاه كن . پس هر وقت يك صفت خوب در كار و در عبادتت و در اعمال خيرت پيدا شد ، سجده كن.
سلام
خیلی مطالب آموزنده و لذت بخش بود. ان شالله موفق و مؤید باشید:Gol:
انگار کوهه مشکلات از دوشم برداشته شد:Cheshmak:
حاج آقا اسماعیل دولابی می فرماید:
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود. بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد.
وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد:
« شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟»
حضرت فرمودند:
اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی.
منم موافقم. اولین برداشت از این تیتر اینه که همه آدمها باید تو این دنیا شاد باشن و نباید کسی به هیچ طریقی ناراحت باشه. من هم از عنوان تاپیک در نگاه اول برداشتم این نبود که منظور شادی نهایی هست. ما آیاتی در قرآن کریم داریم که نشون می دن مؤمنین در دنیا می تونن بسیار غمگین باشن و شادی واقعی اونها در آخرت اتفاق میفته. اصلاً این روایت که می فرماید دنیا زندان مؤمنه نشون می ده توقع شاد بودن در دنیا (حداقل برای عامه مؤمنین) توقع زیادیه و شادی اصلی در آخرته. بر عکس آیاتی داریم که می گن کافران در دنیا شاد بودن و از نعمتها بدون رضایت خدا بهره بردن. روایت داریم با این مضمون که راحتی مؤمنین در بهشت است نه در دنیا.
شاید عنوان «آموزه هایی برای زندگی الهی» بهتر بود. البته زیاد فکر نکردم.
به هر حال ممنون از زحمات friend عزیز.
وجود حضرت سلمان کافی است براي اینکه:
حجت بر ما تمام شود که می توانیم جزء اهل البیت علیهم السلام شویم.
اگر راه را بر خود بستیم و گفتیم آنها کجا و ما کجا، خودمان، خودمان را محروم کرده ایم.
در دعاهایمان هر چه را که براي ما نافع نیست، خدا می گوید باشد براي فردا و هر چه را که نافع است، بلافاصله می دهد.
خدا زینت و زیور دنیا را براي مؤمنین خیلی دوست ندارد، ولی آخرت را زود به آنها می دهد. کسی که آخرت را دارد، چه سیر باشد و چه گرسنه، بهره ي دنیا را هم می برد. خدا هر چه را خیر محض است، عطا می کند. هر وقت غنا براي مؤمن نافع باشد، غنا می دهد و هر وقت فقر براي او خیر باشد، فقر می دهد.
ان شاء الله ما هم هر وقت خدا کم و زیاد کرد، با خدا دعوا نکنیم.
وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد، دارد چیزي بزرگ تر به تو می دهد، منتها تو حواست به خواسته ي خودت است و آن را نمی بینی. تو نان می خواستی، او جان می داد، تو هم می گفتی جان را می خواهم چه کار، من نان می خواهم!
خلاصه و لب اخلاق در دو کلمه است:
ما که آخر نفهمیدیم برای چی تو این دنیا آمدیم
یکی میگه برای زجر کشیدن و عبادت
یکی میگه برای شادی
یکی هیچی نمیگه!!!!
آمدنم بهر چه بود؟
اصلا چطور میشه با این همه غم و غصه و جنگ وگرانی فقر وتبعیض و بی عدالتی شاد هم بود؟
دوستان مطالب سنگین عرفانی قرار ندین کمی سطحش بیارین پایین تو زندگی روزمره چکار باید کرد؟
اینکه کپی پیست از جاهای دیگه انجام میدین که نشد کار
خدا ما را برای شادی آفریده ؟ خوب چطوری شاد باشیم؟ کلمات قلمبه سلمبه نیارین لطفا
سلام. البته نمی دونم این تاپیک جای پرسش و پاسخ هم هست یا نه. اما نظرم رو بیان می کنم.
زیاد نمی شه شاد بود. اما با قناعت و اعتقاد به زندگی آخرت می شه کمی آروم شد. البته اگه نیازهای اولیه برطرف شده باشه. وگرنه قناعت و اعتقاد هم زیاد جواب نمی ده. :Gol:
درست می فرمایید، نیازی به کلمات سنگین نیست.
اما سوال شما درباره شادی، نشات گرفته از شناخت و معرفتی درباره هدف خلقت است، تا شما هدف از خلقت را به درستی متوجه نشوید، همچنین فلسفه بلاها و امتحانات در دنیا را خوب نیابید، این بحثها فایده ندارد و پی بردن به هدف خلقت در مباحث دیگر به خوبی بحث شده است که می توانید به آنجا رجوع بفرمایید چون بحث به درازا می کشد و از سوال اصلی این پست منحرف می شود شما را به پستهایی درباره، هدف خلقت، هدف آفرینش انسان، فلسفه بلایا و مصائب در دنیا و امثال آن ارجاع می دهم. کافی است واژگان مذکور را در جستجویِ همین سایت بنویسید و در پست های مربوطه، جوابتان را بگیرید. لذا لازم است مطالعیتان را در این زمینه بیشتر کنید که همه ما هر چقدر هم در این زمینه مطالعه کنیم باز جا دارد و به معرفتمان افزوده خواهد شد.
ممنون از اظهار نظر جنابعالی
دوست عزیز لطفا یک بار دیگر مطالبی که تقدیم کردم را مرور بفرمایید حتما تصدیق می فرمایید که پر است از راهکارهای عملی برای زندگی روزمره.
در ضمن من متوجه نشدم کجای این مطالب قلمبه سلمبه و سنگین عرفانی است.اینها نکاتی هستند که با سادگی فراوان، فقط از دید شخصی که -به نظر حقیر- از یک چشم انداز دیگر به بعضی چیزها نگاه می کند، ارائه شده است.
تقلید یعنی قلاده ،محبت همین است انسان با دست خودش قلاده گردن خودش می اندازد .
محبت طوق عجیبی است هرجا که رضای محبوب باشد می برد.
بعضی جاها را دوست دارد خودش می رود اما بعضی جاها را دوست ندارد طوق را می کشندو می برند.
عالم با تقوایی بود شبی در نجف خواب دید که شیطان طوق های زیادی بر کول حمل می کند
عالم به شیطان گفت این ها چیست؟
شیطان گفت اینها طوق است
می برم برای کسانی که می خواهند به سمت خدا بروند را بکشم طرف خودم که نرود
عالم پرسید طوق من کدام است
شیطان گفت تو طوق نمی خواهی خودت می آیی.
وبپرسد اینها را کجا می برید
وسید بگوید اینها را می برم که هرکس می خواهد اطاعت شیطان کند
به گردنش بیندازم و به طرف خودمان بکشم
بعد طرف بگوید مال من کدام است
وسید بگوید تو خودت می آیی
اما این جور خوابی نه کسی می بیند
هرکس هم که دیده نگفته است
این را گفتم که عبرت بگیریم که چقدر بشر جاهل است
پایین افتاده که اونجور خواب می بیند
اون خواب حزن آوروغصه آور ویأس آور است
ببین مردم چقدر به خدا وائمه بدبین هستند
بشر کوچک است که این طور می بیند
در بهشت هیچ وقت جا تنگ نمی شود
همیشه وسیع است
چون هم رحمت خداست هم بهشتیان آنقدر محبت دارند
که توی هم میروند تا جا باز شود
جا زیاد است وهیچ وقت پر نمی شود.
از روز اول پر است
هرکس وارد جهنم می شود جهنمیان راهش نمی دهند
می گویند عقب تر برو اینجا جای ماست
ببین در دنیا وقتی می خواهی ملک بخری
دیگری می گوید این را من می خواستم بخرم ونمی گذارد شما بخری.
از دنیا بوی جهنم می آید هرجا بروی می گویند تو چرا آمدی.
انشاالله امیدوارم شما که اهل بهشت هستید
اگر یک وقت ناراحتی و نگرانی یا جای تنگ داشتی
خواستید جای تان را عوض کنید آرام عوض کن
یا رزقت کم است
سخت گیری نکن
تشکر از خدا بکن
قدر بدان خدا عوض می کند،
فضا را برایت قشنگ می کند
چون ما در قبضه خدا هستیم
اگر فکر کنیم تنگمان گرفته اند ناراحت می شویم
اما اگر بدانیم این تنگی به خاطر این است که شخص بزرگی ما را تنگ گرفته ناراحت نمی شویم
مثلا آقامون ما را تنگ در بغل گرفته،
اونوقت دوست نداری فشارت هم بدهد که جهل وگناه از شما خارج شود؟
اول بچه ات و همسرت و همسایه خوبت را بشناس و قدر بدان و خدا را شکر کن
تا خدا امام زمان را به شما بشناساند.
خداوند نمی گذارد آمال وآرزوهای مؤمن برآورده شود
می خواهد سرگرم نشوند
باخودش سرو کار داشته باشند
اگر آمال وآرزوها برآورده شود انسان هرزه می شود
خیال می کند این آمال وآرزو ها کارش را حل می کند
هر روز بیشتر می خواهد
پس خدا را کاملا فراموش می کند.
اینکه خداوند می فرماید: تو را برای خودم آفریدم چند جور معنی دارد هرکس یک جور معنی می کند
یکی می گوید یعنی مرا برای عبادت آفریده
یکی می گوید یعنی مرا برای معرفت آفریده
دیگری می گوید یعنی مرا آینه خودش آفریده تا خودش را درمن ببیند.
هر جا که برایتان گوارا بود
خوشحال باشید
همین خوشحال شدن، شکر است
واگر الحمدلله گفتی که نور علی نور است.
هر چه از گناه وبدی ها کم بگویی
وسرگرم خوبی ها شوی
بدی ها فراموش می شود
دیدی که قرآن هم کم گفته
بیشتر از خوبی ها می گوید
انشاالله مجالسی که دارید
از خوبی اخلاق همسر و همسایه،
از این ها بگویید وتعریف کنید.
وقتی از بدی بگویی بدی ها بیشتر وبزرگ تر می شود.
با خدات حرف بزن
بگو بیست سال کمتر بیشتر حواسم این طرف وآن طرف بود
ندیده بودمت
فکر می کردم نیستی
اما تو با من بودی
اون موقع که من غافل بودم تو با من بودی
حالا که تو را دیدم تنهایم می گذاری؟
جالب بود،تکرار برای باور...
نترس
با خدا حرف بزن
هرجا هم اشتباه بگی عیب نداره
با مخلوق اگر اشتباه حرف بزنی مچ ات را می گیرند
اما خدا این طور نیست
حتی اگر قشنگ بلد نیستی باهاش حرف بزنی
خدا به حرفهایت گوش می دهد
واین گوش دادن باعث می شود
که حرف زدن یاد بگیری.
شما هم همین طور باش کسی که حرف زدن بلد نیست حرفهایش را گوش بده تا حرف زدن یاد بگیرد.
[=georgia,times new roman,times,serif]یه پند از حاج اسماعیل دولابی: هر کس از دنیا برگردد و به آخرت رو کند خدا او را مالک دنیا می کند.
[=century gothic]من وقتی این متن رودیدم وواقعاتحت تاثیرقرارگرفتم واقعاکه خیلی جالب بود
من هیچ وقت به همچین موضوعی برنخورده بودم
واقعاکه خیلی جالب بود
[=arial narrow]این متن تقدیم به همه آسک دینی ها:taghdim:
زندگی بازی مضحک و سنگینی بود که با انسانها شد -افسوس چه زود باورش کردند .... حال که جاودانه ماندن خیالی بیش نیست....هوالحق.
خوب هنوز ... چیزی به نام مرگ هست ... واگر نه ادم ها هم دیگرو چیکار می کردند ...
خوبه که افرادی ر که تو رستانها زیر خاکند رو میبینیم ...
بیسار مفید واقع شد و استفاده کردیم