خطبه عرفانی نهج البلاغه
تبهای اولیه
یکی از دوستان پرسید دستور العمل عرفانی نهج البلاغه چیست؟گفتم خطبه 87 اگر با شرح علامه جعفری مطالعه شود.
87وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است
در بيان عوامل هلاكت مردم
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبّارِى دَهْر قَطُّ اِلاّ بَعْدَ تَمْهيل
پس از حمد حق، خداوند سركشان هيچ روزگارى را درهم نشكست مگر پس از مهلت دادن
وَ رَخاء، وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ اَحَد مِنَ الاُْمَمِ اِلاّ بَعْدَ اَزْل وَ بَلاء، وَ فى
و آسايش، و شكستگى هيچ امّتى را جبران ننمود مگر بعد از تنگنايى و سختى و رنج، و در
دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْب، وَما اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْب مُعْتَبَرٌ. وَ ما
سختى هايى كه به سوى آن مى رويد، و در حوادثى كه پشت سر گذاشتيد عبرتهاست. هر
كُلُّ ذى قَلْب بِلَبيب، وَلا كُلُّ ذى سَمْع بِسَميع، وَلا كُلُّ ذى ناظِر
صاحبِ دلى خردمند نيست، و هر صاحب گوشى شنوا نمى باشد، و هر چشم دارى
بِبَصيــر.
بينايى ندارد.
فَياعَجَباً ـ وَ مالِىَ لا اَعْجَبُ ـ مِنْ خَطَاِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ
عجبا! چرا در عجب نباشم از اشتباه كاريهاى اين فرقه ها با اختلاف دلايلى كه در
حُجَجِها فى دينِها؟! لايَقْتَصُّونَ اَثَرَ نَبِىٍّ، وَلايَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِىٍّ،
دينشان دارند؟! از اثر هيچ پيامبرى پيروى نمى كنند، و به عمل هيچ جانشينى اقتدا نمى نمايند،
وَلا يُؤْمِنُونَ بِغَيْب، وَلا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْب. يَعْمَلُونَ فِى الشُّبُهاتِ،
و به هيچ غيبى ايمان نمى آورند، و از هيچ عيبى عفّت نمىورزند. به شبهات عمل مى كنند،
وَ يَسيرُونَ فِى الشَّهَواتِ. الْمَعْرُوفُ فيهِمْ ما عَرَفُوا، وَالْمُنْكَرُ
و در شهوات سير مى نمايند. معروف در ميان آنان چيزى است كه خود معروف دانند، و منكر
عِنْدَهُمْ ما اَنْكَرُوا. مَفْزَعُهُمْ فِى الْمُعْضِلاتِ اِلى اَنْفُسِهِمْ،
نزدشان همان است كه خود منكر مى دانند. پناهگاهشان در مشكلاتْ خودشان هستند،
وَ تَعْويلُهُمْ فِى الْمُبْهَماتِ عَلى آرائِهِمْ، كَاَنَّ كُلَّ امْرِئ مِنْهُمْ اِمامُ
و اعتمادشان در امور مبهم بر رأى و نظرشان است، گويى هر كدام از آنان امام
نَفْسِهِ، قَدْ اَخَذَ مِنْها فيما يَرى بِعُرًى ثِقات، وَ اَسْباب مُحْكَمات.
خود است، و هر شخصى گمان مى كند در آرائش به ريسمانهاى محكم و سبب هاى استوار چنگ زده است.
ترجمه استاد حسین انصاریان
براى توضيح و تفسير اين خطبه شريفه ، نخست يكايك مضامين عاليهاى كه در آن آمده است ، مانند فهرست مطالب متذكّر ميشويم ،
سپس به تفسير آنها مىپردازيم :
5 ، 6 عباد اللَّه ، إنّ من أحبّ عباد اللَّه إليه عبدا أعانه اللَّه على نفسه
1 محبوب خداوندى آن انسانى است كه خداوند او را در شناخت خويشتن و ساختن آن ، يارى نموده است .
2 لباس انسانى كه محبوب خدا بوده و به شناخت و ساخت خويشتن توفيق يافته است از اندوه و پوشاكى از بيم بخود پوشيده است .
3 نتيجه شناخت و ساخت خويشتن كه انسان را بمقام والاى محبوبيّت خداوندى نائل ميسازد ، ظهور فروغ تابناك هدايت در درون او است .
4 اين محبوب خدا آماده قرار گرفتن در پيشگاه خدا در آن روز با عظمت است كه قطعا فرا خواهد رسيد .
5 واقعيّاتى را كه براى او دور مينمايد ، بخود نزديك مىسازد .
6 شدائد رنگارنگ روزگاران را براى خود آسان ساخته است .
7 در اين دنيا با بينائى نافذ مىنگرد .
8 او بطور فراوان در ذكر خداوندى بسر ميبرد .
9 از آب حيات حقّ و حقيقت كه گواراى جان است سيراب ميشود .
10 مدخلهاى ورود به آن آب حيات را بر خود هموار نموده است .
11 با اوّلين جرعهها از آن آب حياتبخش ، راه روشن و هموار را پيش ميگيرد .
12 لباسهاى گوناگون شهوات را بر مىكند .
13 و از هر گونه همّ و غمّ رها شده جز يك همّ و نگرانى مقدّس كه براى خود به تنهائى انتخاب نموده است .
14 او از صفت مهلك نابينائى نجات يافته است .
15 در حيات خود شركتى با هوى پرستان ندارد .
16 اين محبوب خدا كليد گشاينده درهاى هدايت ، و قفل درهاى ضلالت و هلاكت است .
17 راهى را كه بايد سپرى كند ، با بينائى شايسته تشخيص داده ،
مشعلهاى فروزان الهى را كه سر راهش نصب شده است ، شناخته و ناهمواريها و فرو رفتن در فراز و نشيبهاى راهش را پشت سر مىگذارد .
18 اين انسان رهرو كمال به محكمترين وسائل صعود به ارزشهاى انسانى الهى چنگ زده است .
19 يقينى كه در درون او بوجود آمده است ، مانند نور خورشيد است كه بهر چيزى بتابد آنرا روشن ميسازد .
20 نفس خويشتن را در با اهمّيّتترين امور فقط براى خدا گمارده و در نتيجه عمل وى در هر حادثهاى كه با او ارتباط برقرار ميكند ، و به او وارد ميگردد ، انعكاس كننده كمال او ميباشد و هر فرعى كه براى او پيش آيد با بهترين وجه به اصل آن برمىگرداند و بر آن تطبيق مينمايد .
21 اين محبوب خدا چراغى است فروزان در ظلمتكدههاى دنيا و باز كننده مشتبهات و تاريكىها .
22 او كليدى است براى گشودن مشكلات .
23 راهنماى كاروانيان حيات در زندگى .
24 سخنى را كه ميگويد ، آنرا مىفهماند .
25 و در آنهنگام كه موقعيت مقتضى سكوت است ، ساكت ميشود و سالم ميماند .
26 اخلاص بمقام ربوبى ميورزد و بدرجه رفيعه مخلصين نائل ميگردد .
27 اين محبوب خدا يكى از معادن دين الهى است .
28 او از عوامل نگهدارنده ارزشهاى انسانى در روى زمين است .
29 حق و حقيقت را توصيف مينمايد و خود بآن عمل مينمايد .
30 عدالت را بر نفس خود الزام نموده و اولين عدل و دادگرى او منتفى ساختن هوى و هوسهاى پليد از نفس خويشتن است .
31 هيچگونه غايت و نهايتى براى خير و كمال را رها نميسازد مگر اينكه وصول بآن را قصد مىكند .
32 او چنان در جاذبه حق قرار گرفته است كه بمجرد گمان و احتمال براى وصول بآن حركت مينمايد .
33 مهار وجود خود را به كتاب اللَّه سپرده و آن كتاب الهى را براى خود رهبر و راهنما ميداند .
با تشکر البته انچه از ترجمه اقای انصاریان اورده شده مد نظر نیست.وخطبه 87 همان است که از علامه جعفری نقل شده است .
با سلام وعرض ادب
در مورد عرفان نهج البلاغه باید گفت :عرفانی آمیخته از معرفت ،زهد ،عشق ،کشف وشهود است .اما در موارد زیادی بر پرهیز از دنیا تأکید شده است .
بعضی از ویژگی های عرفان نهج البلاغه عبارتند از :
1-در عرفان نهج البلاغه ،خدا در تمام عرصه های زندگی فردی واجتماعی جاری است.
2-در اغلب مکاتب عرفانی به مسائل اجتماعی بی توجهی وبی مهری میشود ،ولی در مکتب عرفانی نهج البلاغه ،مسائل اجتماعی به اندازه ای اهمیت دارد که سالک تا زمانی که مقامات اجتماعی را پشت سر نگذاشته باشد ،نمی تواند ادعا کند که به آخرین مرحله عرفان رسیده است .
3-در نهایی ترین مرحله عرفان نهج البلاغه ،پای بندی به شریعت ،از اساسی ترین عواملی استکه بدان تأکید شده است .
4-در مکتب عرفانی علی (علیه السلام )تحقیر شخصیت انسان ولگد مال کردن آن از طریق ریاضت های ناروا جایگاهی ندارد وکرامت انسانی همواره حفظ می شود .
- برخی از خطبه ها و نامه ها حکمت ها که در آن به مسائل عرفانی پرداخته شده است عبارتند از :
1- خطبه ،91،103،209،111،113،1،224،20،155،5،199و...
2- نامه ها31،68،53و...
3- حکمت ها 417،4،371، 147،87،250
نکته : در عرفان نظری ،مباحث معرفت شناختی ،وجود شناختی ،خدا شناختی ،انسان شناختی و رابطه شناختی ،از مهم ترین مباحثی است که می توان همه آن ها را در نهج البلاغه پی گیر ی کرد .