سلام دوست عزیز.فلسفه ی خلقت انسان دعا کردن است.
قبل از دوران حضرت داوود نماز واجب نبود میدانید چرا؟چون در این دوران جادوگران توانایی به اظهار ارواح و اجنه بودند,خداوند برای در امان گذاشتن انسانهای پاک از حیله های این جادوگران و اجنه نماز خواندن را برای ما مسلمانها واجب گردانید.
مرض بین یک فرد مسلمان و یک فقیر به اندازه یک تار مو است این مرض فقط نماز است اگر نماز بخوانید در حیطه مسلمانها قرار میگیرید.
میدانید چرا در این دورانها اجنه بر روی زمین پامیگذارندو او را میپرستند وبسیار زیاد شده اند؟به دلیل اینکه عموم مردم ترک نماز کرده اند.
در قران سوره سلیمان نوشته شده جادوگرها کافر شدند بجز حضرت سیلمان. ودر ادامه این سوره نوشته شده این جادوگران توسط دو جن توانستند زن را از شوهرش جداکند که حضرت سلیمان به کمک قدرت خداوند جلوی این کار آنها را گرفت,چرا در این دوران طلاق بیشتر شده؟بخاطر فقر؟بخاط کمبود محبت؟یا سرکار نرفتن شوهر؟یا بی احترامی به زن؟
اینها کارایی از اجنه است,همانطور که کسی میمیرد نمیگوییم عزرائیل جانش را گرفت میگوویم تصادف کرد یا سکته کرده و... .اینها هم کارهای اجنه از ترک نماز است.
خوب است بروید دنبال فلسفه بسم الله الر حمن الر حیم که این جمله نیز همانند نماز عمل میکند.برای مثال.
شما میخواهید آب بخورید روی جلد نوشته کوکاکولا اما جلد را بکنید از پشت نگاه کنید حروف خارجه اش نوشته لا محمد لا مکه.
اگر اب راهمینطور بخوری رویش به این حرف است اگه بسم الله...بگین اجنه به شما نزدیک نخواهند شد.
میشود روزی در مقابل همین جنیان مبارزه میکنیم وامام مهدی ابلیس را نابود.
با سپاس فراوان از جناب عرفان عزیز یعنی تنها دلیل خلقت هر انسانی همین بوده و بس. یعنی نمی شه گفت چون من افریده شدم پس حتما رسالتی دیگری به جز عبادت هم روی دوشم هست. ممنون
جناب فترس
در بحث خلقت دو محور مطرح است و مورد بحث: الف)فلسفه خلقت : یعنی علت و دلیل واقعی که خدای عالم در نظر داشته. ب)حکمت خلقت : به این معنا که فایده ای بر خلقت آدمی بار می شود ولی نمی توان گفت خدا در موقع خلق این نکته را هم از اسباب اصلی در نظر داشته.
مثلا:می پرسند چرا زبان کلاس زبان عربی می روی؟
جواب می دهیم؛ چون مسافرتی به کشور عربی دارم(این میشود فلسفه و علت اصلی برای شرکت در کلاس زبان عربی)اما بعد از بررسی می فهمیم شرکت در این کلاس یک فایده دیگر هم دارد که فهم بهتر کلام الله باشد ولی ما به این منظور کلاس نرفتیم.
علت اصلی خلقت انسان همین است که در آیه قرآن آمده و ما نمی توانیم بدون مدرک و دلیل محکمی بگوییم فلان مطلب هم هست، اما می توان گفت فوائد و حکمت های دیگری هم هست.
ماهیت و نهاد اصلی انسان مخلوق، بندگیست و اساسا ما در این دنیا بنده هستیم ودیگر هیچ پس ماهیت ما عبادت و بندگی کردن است.
آنگونه كه بيمار، از غذاى لذيذ، لذّت نمىبرد، عبادت كنندگان بى شوق هم، لذّتى از پرستش نمىبرند. عبادت بايد همراه محبت و عشق و نشاط و لذّت باشد، نه همراه كسالت و بيحالى و افسرده دلى.
نشاط در عبادت، امتيازى است كه انسانهاى شيفته دل از آن برخوردارند.
زمينه آن را هم بايد با معرفت و توجّه بدست آورد. عبادت زورى و تحميلى، بى نتيجه است.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«لا تُكْرِهُوا الى انْفُسِكُم الْعِبادَة»«1» عبادت را به خودتان تحميل نكنيد.
آنگونه كه براى ديدار يك شخصيت محبوب و بزرگ، نشاط و شوق مى يابيم، براى ديدار با خدا و پرستش در آستان او هم بايد قلبى مشتاق و با نشاط بيابيم. اولياء دين و معصومين عليهم السلام چنان شيفته لحظه ديدار با خدا بودند و چنان عاشقانه نماز و عبادت داشتند كه شگفت آور است (به نمونههايى در بحثهاى بعد اشاره مىشود).
3-خالصانه
گوهر خلوص، به عبادتها ارزش و اعتبار مىبخشد و عبادتى كه خالص براى خدا نباشد و ريا، نفاق و شهرتطلبى و عوام فريبى باشد، فاقد ارزش است و نزد خداوند هم پذيرفته نيست.
(هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد) كسى را در عبادت، شريك خدا نسازد.
امام رضا عليه السلام فرمود: «مَنْ شَهَّرَ نَفْسَهُ بالْعِبادَةِ فَاتَّهَمُوهُ عَلى دينِه»«3»
هر كس با طرح عبادت خويش در جامعه، خود را مشهور مىكند، نسبت به دين او بدبين باشيد.
چنين كسانى از دين، دامى براى فريب مردم مىسازند. عبادت بى اخلاص، همچون جسم بى جان و پيكر بى روح است. و به تعبير قرآن، مردم[="] فرمان نيافتهاند مگر آنكه با دينى خالص خدا را بپرستند:[/][=tahoma][="] «وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَّهُ الدِّينَ»[/][/][="] [/]
______________________________ (1). اصول كافى، ج 2، ص 83
(2). كهف، آيه 110
(3). بحارالانوار، ج 70، ص 252؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 58
خشوع، آن توجّه قلبى به پروردگار و داشتن حالتى است كه مناسب با عظمت خداوند است. پرستش خدا بايد همراه با قلبى سرشار از احساس عظمت خدا و كوچكى و نياز در مقابل او باشد. قرآن، در وصفمؤمنان رستگار، «خشوع در نماز» را بيان مىكند: «الَّذِينَ هُمْ فِىصَلَاتِهِمْ خشِعُونَ»«1»
اين خشوع قلبى، بايد سراسر وجود اهل عبادت را فرا بگيرد. راه بدست آوردن آن، اينست كه نمازگزار، چنان عبادت كند كه گويا خدا را مىبيند و ذلت و كوچكى خويش را در برابر قدرت و عظمت او حسّ كند.
در حديث است: «اعْبُدُاللَّهَ كَانَّكَ تَراه»«2»
خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مىبينى.
در حديث ديگر است: «فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدِع»«3»
نماز را در وقتش چنان بخوان، كه گويا آخرين نماز توست و تو از نماز و دنيا خداحافظى مىكنى.
5-مخفيانه
انسان، مصون از دامهاى شيطان نيست و عبادتهاى عابد، چه بسا با عُجب و ريا و خودنمايى تباه مىشود. راه غلبه بر اين آفت، عبادتهاى پنهانى است.
پاداش عبادتى بيشتر است كه مخفىتر باشد.
البته اين در مواردى است كه خود اسلام، دستور به عبادتهاى علنى (مثل نماز جماعت و جمعه و حجّ) نداده باشد، چرا كه نماز جماعت در مسجد، برتر از نماز فرادى در خانه است. عبادت مخفيانه بسيارى اوقات، جلوى ريا و تباه شدن عبادت را مىگيرد.
ايد در بيرون نماز، تمرين و ممارست در حفظ قوه خيال و متمركز كردن آن صورت گيرد، به اين صورت كه در ابتدا تمرين كنيم كه فكر و خيال خود را به امور خاصّي تمركز بدهيم و دايماً مواظبت بنماييم كه خيال به جايي ديگر نرود كه اگر اين تمركز ادامه پيدا كند، آرام آرام مي توانيم فكر و خيال خود را ضبط و نگهداري كنيم كه هر كجا اراده كرديم حركت كند. كيفيت تغذيه قوه خيال هر يك از قواي ما محتاج به تغذيه مناسب خود مي باشد. بايد براي منظم كردن قوه خيال و جهت دادن به آن، از عوامل كنترل قوّه خيال و گفتن ذكر دايم با توجه و متمركز كردن ذهن به امور پسنديده، استفاده كرد. از جمله امور پسنديده عبارتند از: ياد خدا بودن؛ تمام كارها و اعمال خود را نيت و هدف خدايي دادن؛ تفكر در مسائل علميه و مسائل اعتقاديه (مبدأ و معاد) و وظايف انساني و عملي (كسب اخلاق حسنه و رفتار انساني)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود كه چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضاي خداوند است و هم چنين يادآوري گذرگاه بودن دنيا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجايب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار
شيطان، اين دشمن قسم خورده و ديرينه انسان، كه همواره در كمين انسان است تا عبادت هايش را تباه و بى نتيجه سازد، از اين راهها براى فاسد كردن و باطل نمودن عبادات ما وارد مى شود:
1-ريا
كسى كه نه براى خدا، بلكه براى جلب نظر مردم يا رسيدن به موقعيّت و شهرت، عبادت مى كند، او گرفتار دام شيطان است و عباداتش به هدر مى رود.
اين اخلال در عبادت، توسّط شيطان حتّى گاهى پيش از عمل هم، در نيّت پديد مى آيد و از « قصد قربت » باز مى دارد.
2- عُجب
شيطان انسان را در حين عبادت، به خودپسندى و مهم دانستن عبادتها مى كشد، و اگر كار، با نام و براى خدا هم شروع شده باشد، در نيمه راه، شيطان آنرا تباه مى سازد و انسان را به غرور، دچار مى سازد.
بى شك، گناهان، آثار خوب عبادات را از بين مى برند. كشاورزى كه پس از ماه ها تلاش و زحمت در راه به ثمر رساندن مزرعه و باغ، در اثر يك غفلت، گرفتار آتش سوزى و حريق خرمن مى شود، رنجهايش هدر رفته است.
گناهان، آتشى در خرمن عبادات و اعمال ما هستند كه آنها را بر باد مى دهند.
خلاصه آنكه : شيطان، يا جلوى ورود آب زلال را به جام دل انسان مى گيرد، يا پس از پر شدن اين ظرف، آن را آلوده و فاسد مى سازد و يا «زيراب» آن را كشيده، آبها را هدر مى دهد.
امام سجاد عليه السلام در دعاى «مكارم الاخلاق» از خداوند چنين مى طلبد: «الهى عَبِّدْنى لَكَ وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتىِ بِالْعُجْبِ ... اعِزَّنى وَلا تَبْتَلينّى بِالْكِبْرِ ...»«1» خدايا، مرا بنده خودت ساز، ولى عبادتم را با عُجب، فاسد مگردان، مرا عزيز كن ولى به تكبّر مبتلايم مساز.
صدقه هم كه نوعى عبادت مالى است، به تعبير قرآن، با منّت نهادن باطل و تباه مى شود.«2»
كاشتن نهال، وقت چندانى نمى برد، ولى به ثمر رساندن و مواظبت از سلامت آن و زدودن آفتها دشوار است. گاهى گناهان يا حالات ناپسند روحى، همه نيكى ها را بر باد مى دهد.
در حديث مى خوانيم: «انَّ الْحَسَدَ يَاْكُلُ الْحَسَناتِ كَما تَأْكُلُ النّارُ الْحَطَبَ»«3»
در روايتى آمده كه: عابدى مغرور و فاسقى شرمنده، هر دو وارد مسجد شدند، فاسق، بخاطر حالت توبه و پشيمانى، دگرگون گشت و مؤمنى صالح شد ولى عابد، به خاطر غرورش، فاسق از كار درآمد.«4»
قرآن در آياتى چند به اين «تزيين عمل سوء» اشاره دارد. از جمله در اين آيه ها: «أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَناً»«1» و «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»«2» و «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْملِهِمْ»«3»
2-آيا عبادتهاى ما قبول شده است؟
برخى از گناهان است كه نماز و عبادتهاى يك عمر را « حبط » و تباه مى كند و افراد، از بازار عمل، تهيدست برمى گردند. نماز و عباداتى كه همراه با برخى معصيت هاست، آيا از حبط شدن به سلامت گذشته است تا به آنها دل خوش كنيم؟«5»
______________________________ (1). فاطر، آيه 8
(2).كهف، آيه 104
(3). توبه، آيه 37
(4). [=tahoma][="]مائده، آيه 27 و توبه، آيه 53
[/][/](5).مراجعه شود به آيات: هود 16 و فرقان 23
قرآن در آياتى چند به اين «تزيين عمل سوء» اشاره دارد. از جمله در اين آيه ها: «أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَناً»«1» و «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»«2» و «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْملِهِمْ»«3»
2-آيا عبادتهاى ما قبول شده است؟
برخى از گناهان است كه نماز و عبادتهاى يك عمر را « حبط » و تباه مى كند و افراد، از بازار عمل، تهيدست برمى گردند. نماز و عباداتى كه همراه با برخى معصيت هاست، آيا از حبط شدن به سلامت گذشته است تا به آنها دل خوش كنيم؟«5»
______________________________ (1). فاطر، آيه 8 (2).كهف، آيه 104 (3). توبه، آيه 37 (4). [=tahoma][="]مائده، آيه 27 و توبه، آيه 53
[/][/](5).مراجعه شود به آيات: هود 16 و فرقان 23
با سلام و احترام
جناب عرفان گرامی ، آخه یک موضوعی است که عجب رو انسان متوجه نمی شود حالا حالا ها ،طوری که بزرگان تشبیه کرده اند به اینکه در شبی که ماه نیست و سیاه و تاریک است مورچه ای روی سنگ سیاهی حرکت کند همان حالت را دارد عجب در وجود انسان...
همان تشخیص عجب در وجودمان هم دعا و نیایش میخواهد که قدرتش را خداوند بدهد به ما آنکه ما متوجه اش هستیم و علنی است برای ما غرور است...
با سلام و احترام
جناب عرفان گرامی ، آخه یک موضوعی است که عجب رو انسان متوجه نمی شود حالا حالا ها ،طوری که بزرگان تشبیه کرده اند به اینکه در شبی که ماه نیست و سیاه و تاریک است مورچه ای روی سنگ سیاهی حرکت کند همان حالت را دارد عجب در وجود انسان...
همان تشخیص عجب در وجودمان هم دعا و نیایش میخواهد که قدرتش را خداوند بدهد به ما آنکه ما متوجه اش هستیم و علنی است برای ما غرور است...
سلام به عشر گرامي از شما تشكر مي كنم بابت سوالهاي دقيق و مناسبتان
اگر اجازه بدهيد بحث چون بحث عجب بحثي دقيق و عميق و ارزشمند است، در تاپيكي جدا گانه به آن بپردازيم تا كاملا مسئله باز شود.
بله عجب در روايات به مورچه سياهي كه در شب تاريك بر تخته سنگي سياه راه مي رود، تشبيه شده و تشخيص آن بسيار مشكل است اما سوال اينجاست كه:
جناب عرفان گرامی ، آخه یک موضوعی است که عجب رو انسان متوجه نمی شود حالا حالا ها ،طوری که بزرگان تشبیه کرده اند به اینکه در شبی که ماه نیست و سیاه و تاریک است مورچه ای روی سنگ سیاهی حرکت کند همان حالت را دارد عجب در وجود انسان...
سلام
ولی من قبلا خونده بودم که شرک به این موضوع تشبیه شده نه عجب.
اشتباه می کنم؟
عرفان;194610 نوشت:
عبادت با اخلاص چه تاثيري بر عجب دارد؟
اخلاص هم خیلی مشکل است. فکر میکنی داری کاری را با اخلاص انجام میدهی ولی بعدا متوجه میشوی که نه اینطور نبوده.
امام صادق (ع) فرمود: «شرک پنهان تر از حرکت مورچه در شب ظلمانی بر روی لباس موئین سیاه رنگ است، و یکی از اقسام آن این است که انسان انگشتر خود را برای طلب حاجت از خدا، در انگشتش گردش دهد .»
بسيارند آنانكه گرفتار فرجام بد و عاقبت سوء شدند. حُسن عاقبت و عاقبت به خيرى نعمت بزرگى است كه اولياء خدا همواره از خداوند مى طلبيده اند. حضرت يوسف از خدا خواسته كه: مرا مسلمان بميران «وَ تَوَفَّنِى مُسْلِماً»«1»
قرآن مى گويد: خردمندان، يكى از خواسته هايشان از خدا آنست كه آنان را با نيكان بميراند. «وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ»«2»
درخواست هدايت به «صراط مستقيم»، دعا به تداوم اين راه است و قرآن در چند جا عاقبت را از آنِ اهل تقوا مى شمارد: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» «3»
مگر شيطان با آنهمه عبادت، از محضر خدا رانده نگشت؟ مگر افرادى پس از يك عمر نماز و عبادت، در بدترين وضع روحى و عملى و گمراهى از دنيا نرفتند؟ پس نبايد به وضع فعلى مغرور شد!
5-مقايسه عبادتها و نعمتها
ما هر چه داريم از خداوند است. نعمتِ سلامتى، اعضاء، امكانات و رزق، همه از الطاف خداوند مى باشد. توفيق عبادت هم از اوست. سرا پا غرق در نعمتهاى اوييم، او براى آنكه مارا به سعادت برساند، دعوت مى كند، راهنما مى فرستد، تشويق مى كند، وسيله مى دهد، مارا در هر مكان و زمان و شرايط و سنّ و وضعى كه هستيم به حضور مى پذيرد، فراريان را هم قبول مى كند، از تكرار درخواست و حضور خسته نمى شود، از پذيرايى كم نمى كند، عبادتهاى ناقابل را هم مى پذيرد و گران هم مى خَرَد، عيوب را مى پوشاند و صدها لطف و انعام ديگر.
آيا عبادت ما در مقابل نيكى هاى او به چه حسابى مى آيد؟ «وَ ما قَدرُ اعْمالنا فى جَنْبِ نَعْمائِكَ؟»
ما هر چه داريم از خداوند است. نعمتِ سلامتى، اعضاء، امكانات و رزق، همه از الطاف خداوند مى باشد. توفيق عبادت هم از اوست. سرا پا غرق در نعمتهاى اوييم، او براى آنكه مارا به سعادت برساند، دعوت مى كند، راهنما مى فرستد، تشويق مى كند، وسيله مى دهد، مارا در هر مكان و زمان و شرايط و سنّ و وضعى كه هستيم به حضور مى پذيرد، فراريان را هم قبول مى كند، از تكرار درخواست و حضور خسته نمى شود، از پذيرايى كم نمى كند، عبادتهاى ناقابل را هم مى پذيرد و گران هم مى خَرَد، عيوب را مى پوشاند و صدها لطف و انعام ديگر.
سلام علیکم
پس با این صاحب بزرگوار پس خداوند بخواهد انسان به هر درجه ای از کمال می رسد؟ مثلاً می گویند فلانی به درجه حکمت رسید خدا به او داده یا تلاش های خودش هست؟
بسيارند آنانكه گرفتار فرجام بد و عاقبت سوء شدند. حُسن عاقبت و عاقبت بخيرى نعمت بزرگى است كه اولياء خدا همواره از خداوند مى طلبيدهاند. حضرت يوسف از خدا خواسته كه: مرا مسلمان بميران «وَ تَوَفَّنِى مُسْلِماً»
قرآن مى گويد: خردمندان، يكى از خواسته هايشان از خدا آنست كه آنان را با نيكان بميراند. «وَتَوَفَّنَا مَعَ الابْرَارِ»
درخواست هدايت به «صراط مستقيم»، دعا به تداوم اين راه است و قرآن در چند جا عاقبت را از آنِ اهل تقوا مى شمارد: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»«1»
مگر شيطان با آنهمه عبادت، از محضر خدا رانده نگشت؟ مگر افرادى پس از يك عمر نماز و عبادت، در بدترين وضع روحى و عملى و گمراهى از دنيا نرفتند؟ پس نبايد به وضع فعلى مغرور شد!
5-مقايسه عبادتها و نعمتها
ما هر چه داريم از خداوند است. نعمتِ سلامتى، اعضاء، امكانات و رزق، همه از الطاف خداوند مى باشد. توفيق عبادت هم از اوست. سراپا غرق در نعمتهاى اوييم، او براى آنكه مارا به سعادت برساند، دعوت مى كند، راهنما مى فرستد، تشويق مىكند، وسيله مى دهد، مارا در هر مكان و زمان و شرايط و سنّ و وضعى كه هستيم به حضور مى پذيرد، فراريان را هم قبول مىكند، از تكرار درخواست و حضور خسته نمى شود، از پذيرايى كم نمى كند، عبادتهاى ناقابل را هم مى پذيرد و گران هم مى خَرَد، عيوب را مى پوشاند و صدها لطف و انعام ديگر.
آيا عبادت ما در مقابل نيكى هاى او به چه حسابى مى آيد؟ «وَ ما قَدرُ اعْمالنا فى جَنْبِ نَعْمائِكَ؟»
6-مقايسه عبادتها و غفلتها
آيا عبادت ما بيشتر است، يا غفلت و گناه ما؟ قرآن بارها گفته است: «فَايْنَ تَذهَبُون؟»«2» به كجا مى رويد؟ كجا نماز و عبادت ما مى تواند جبران كننده لحظات غفلت و نافرمانى و كوتاهى ها و سهل انگارى ها و بى اعتنايى هاى ما باشد؟
خدايا! من با اين همه غفلت از واجبات و تعدّى از مرزها و حريم شكستنها، چگونه به وسيله نافله ها و مستحبّات، به سوى تو راه يابم؟
______________________________ (1). اعراف، آيه 128، هود 49، قصص 83
سلام علیکم
با این صاحب بزرگوار پس خداوند بخواهد انسان به هر درجه ای از کمال می رسد؟ مثلاً می گویند فلانی به درجه حکمت رسید خدا به او داده یا تلاش های خودش هست؟
با سلام خدمت عشر گرامی
این سوال شما بیشتر مربوط به بحث کلام می شود اما به این نکته توجه فرمایید:
سوره ی مبارکه ی مائده ، آیه ی 16 « یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السّلام و یخرجهم من الظّلمات إلی النّور بإذنه و یهدیهم إلی صراطٍ مستقیمٍ »؛ خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند به وسیله ی آن (کتاب ) به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش ، آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند.
سوره ی مبارکه ی یونس ، آیه ی 9 « إنّ الّذین ءامنوا و عملو الصالحات یهدیهم ربّهم بأیمانهم ... »؛ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می کند...
سوره ی مبارکه ی رعد ، آیه ی 27 « ...قل إنّ الله یضلّ من یشاء و یهدی إلیه من أناب »؛ بگو در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بی راه بگذارد و هر کس را که به سوی او بازگردد به سوی خود راه می نماید.
در آیات فوق می بینیم که خدای متعال بر اساس عمل و مرتبه ی افراد جایگاه هایی را از آنها اخذ نموده یا عطا می نماید.
پس می توان گفت هر که در بندگی جلوتر باشد طبیعتا خدای متعال درجاتی از حکمت و معرفت را به او عطا نموده و زمینه پیشرفت او را مهیا می نماید.
عبادتها، توشه راه آخرتِ ماست. راهى دراز و دشوار در پيش داريم. آيا اين عبادتها، كفاف آن همه راه و برآوردن آن همه نياز مارا مى كند؟
مگر ناله على عليه السلام بلند نيست كه: آه ... از كمىِ توشه و دورىِ راه «آهْ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ ...» ما، بيش از دنيا، در عقبه هاى بعدى، در قبر، برزخ، محشر و آخرت، به خدا و انعام او نيازمنديم. آيا اين عبادتها، تأمين كننده آن نيازها مى باشد؟
ابودرداء، مى گويد: در مسجد پيامبر، درباره اعمال اهل بدر و رضوان گفتگو بود. من گفتم: عبادت و ورع على عليه السلام از همه بيشتر است. وقتى اين سخن بر آنان گران آمد، اين خاطره را كه خود، شاهد آن بودم نقل كردم:
شبى على عليه السلام را ديدم كه در نخلستان پنهان شد. او را تعقيب كردم ولى از نظرم ناپديد گشت. فكر كردم به خانه رفت. ولى ... صداى ناله او را مى شنيدم كه مى گفت: خدايا! ... آه از آن گناهى كه من فراموشش كرده ام ولى تو به حسابم نوشتهاى، ... آه از آتشى سوزان و ... آنقدر گريست كه بيهوش و بى حركت شد.
فكر كردم از دنيا رفته است. به خانه زهرا عليها السلام رفتم تاخبر دهم، فرمود: اين حالت، از خوف خدا براى على عليه السلام پيش مى آيد. سپس، آبى آورديم و على عليه السلام به هوش آمد ومن نيز مى گريستم. وقتى به هوش آمد، گفت: اى ابودرداء! چگونه مرا مى بينى، آنگاه كه در قيامت، مرا به سوى حساب، فرا خوانند و گنهكاران به عذاب خداى يقين كنند.«1»
آرى، غرور به عبادتهاى ناچيز، در مقابل وسعت نياز ما به رحمت پروردگار، نشان غفلتى ديگر است.
______________________________ (1). بحارالانوار، ج 41، ص 12
عبادات ناچيز ما، در مقايسه با عبادتهاى اولياء اللّه، به راستى كه اندك است. با آنكه آنان، معصوم بودند و در عبادت و نيايش و بندگى، سرآمد عصر خويش و همه دوران ها به حساب مى آمدند، امّا آن همه اهل توجّه به پروردگار و عبوديّت در آستان او بودند. ما كه سراپا نقص و عجز و نيازيم، بايد بسى بيشتر عبادت كنيم. توجّه و شناخت نسبت به عبادت اولياء خدا، مارا از مغرور شدن به نماز و دعايمان باز مى دارد. اينك به چند نمونه اشاره مى كنيم:«1»
1- پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) بسيار عبادت مى كرد و خود را به مشقّت مى انداخت، تا آنكه اين آيه نازل شد: «مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى»«2»
اى پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختيم كه خود را به مشقّت بيفكنى!
2- امام مجتبى (عليه السلام) مى فرمايد: «ما كانَ فى الدُّنْيا اعْبَدُ مِنْ فاطِمَة عليها السلام، كانَت تَقُومُ حَتَّى تَتَوّرَم قَدَماها» «3»
عابدتر از حضرت فاطمه عليها السلام كسى در دنيا نبود. آنقدر به عبادت مى ايستاد تا پاهای مبارکش ورم مى نمود.
______________________________ (1). در بحث «نمازهاى معصومين» به نمونه هاى ديگرى اشاره شده است، مراجعه كنيد
(2). طه: آيه 1 و 2. حديث از بحارالانوار، ج 16، ص 202، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 366
عبادات ناچيز ما، در مقايسه با عبادتهاى اولياء اللّه، به راستى كه اندك است. با آنكه آنان، معصوم بودند و در عبادت و نيايش و بندگى، سرآمد عصر خويش و همه دوران ها به حساب مى آمدند، امّا آن همه اهل توجّه به پروردگار و عبوديّت در آستان او بودند. ما كه سراپا نقص و عجز و نيازيم، بايد بسى بيشتر عبادت كنيم. توجّه و شناخت نسبت به عبادت اولياء خدا، مارا از مغرور شدن به نماز و دعايمان باز مى دارد. اينك به چند نمونه اشاره مى كنيم:«1»
1- پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) بسيار عبادت مى كرد و خود را به مشقّت مى انداخت، تا آنكه اين آيه نازل شد: «مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى»«2»
اى پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختيم كه خود را به مشقّت بيفكنى!
2- امام مجتبى (عليه السلام) مى فرمايد: «ما كانَ فى الدُّنْيا اعْبَدُ مِنْ فاطِمَة عليها السلام، كانَت تَقُومُ حَتَّى تَتَوّرَم قَدَماها» «3»
عابدتر از حضرت فاطمه عليها السلام كسى در دنيا نبود. آنقدر به عبادت مى ايستاد تا پاهای مبارکش ورم مى نمود.
______________________________ (1). در بحث «نمازهاى معصومين» به نمونه هاى ديگرى اشاره شده است، مراجعه كنيد
(2). طه: آيه 1 و 2. حديث از بحارالانوار، ج 16، ص 202، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 366
(3). بحارالانوار، ج 43، ص 61
با سلام و احترام به استاد بزرگوار
بله اینها همه درست است و شیطان هم سراغ انسان های مخلص دیگر نمی رود و ما تازه می خواهیم با مراقبه و تزکیه نفس ،نفس خود را طهارت دهیم و پس از گذراندن این دوره تازه به اخلاص باز هم نه به اندازه معصومین می رسیم ، برای همین امر تا روزه میگیریم ماه شعبان و رجب رو نماز شب می خوانیم سریع فکر میکنیم به درجه از اخلاص رسیدیم و اینجاست که حالا باید با عجب دست و پنجه نرم کنیم که هرگز معصومین این قسمت را نداشته اند،بزرگوار چه کار کنیم که عبادت را فقط و فقط به خاطر خدا کنیم نه باز به خاطر اینکه ائمه معصومین این کار را می کردند؟و راهی برای رهایی از عجب ؟چون فکر نمی کنم حقیر که شیطان تا لحظه احتضار هم ما را رها کند..
چه کار کنیم که عبادت را فقط و فقط به خاطر خدا کنیم
بى شك اخلاص هميشه برخاسته از ايمان و يقين و عمق معارف الهيّه است؛ هر قدر يقين انسان به توحيد افعالى خدا بيشتر باشد و هيچ مؤثّرى را در عالم هستى، جز ذات پاك او نشناسد، و همه چيز را از او و از ناحيه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امكان وجود دارد، آن را نيز سر بر فرمان او ببيند چنين كسى اعمالش توأم با خلوص است؛ زيرا جز خدا مبدأ تأثيرى نمى بيند كه براى او كار كند.
امام علىّ بن ابيطالب عليه السلام در حديثى مى فرمايد:
امام زين العابدين عليه السلام در شب و روز ، هزار ركعت نماز مى خواند، آنگونه كه اميرالمؤمنين عليه السلام انجام مى داد، وى پانصد نهال نخل داشت كه پاى هر نخلى دو ركعت نماز مى خواند.«1»
4- امام باقر عليه السلام نقل مى كند:
وارد شدم، پدرم را ديدم كه پايش ورم كرده، رنگش متغيّر، چشمانش سرخ، پيشانى اش نشان سجده دارد، به گريه افتادم. وقتى متوجّه من شد، فرمود: فلان نوشته را بياور!
در آن نوشته، از عبادت هاى على عليه السلام كمى برايم خواند و كنار گذاشت و فرمود: چه كسى مى تواند همچون على عليه السلام عبادت كند؟«2»
5- امام كاظم عليه السلام در زندان، گاهى از صبح تا ظهر را به يك سجده مى گذراند، و چنان سينه به زمين مى چسباند، كه گويى پارچهاى بر زمين افتاده است.«3»
وقتى بزرگان معصوم ما چنين اند و همواره به قصور خويش در عبادت اعتراف دارند و زبانشان به «ما عبدناك حق عبادتك» گوياست، ديگر چه جاى غرور و خودپسندى، نسبت به آنچه بنام «عبادت» انجام مى دهيم: ميان عبادتِ ما و عبادت اولياء خدا «تفاوت از زمين تا آسمان است» پس چرا مغرور شدن؟ ______________________________ (1). بحارالانوار، ج 46، ص 64
گفتيم كه بندگى و اطاعت و عبادت، تنها در برابر آفريدگار جهان شايسته و رواست و هر پرستشى نسبت به هر پديده يا انسان و موجودات ديگر، باطل است. اين عبادتهاى ناروا، بيشتر از راه جهالت، يا دورى از هدايتهاى انبيا پيش مى آيد.
خداوند متعال در قرآن، ضمن اشاره به انواع عبادتهاى ناروا و باطل، آنها را بى دليل و بيهوده مى خواند و با دليل، ردّ مى كند. از اين قبيل كه:
اگر بخاطر يارى جُستن از ديگران، سراغ غير خدا مى رويد، بدانيد كه همه قدرتها از آن خداست: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً»«1» اگر در پى عزّت يافتن هستيد، باز هم عزّت براى خدا و در دست خداست: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً» «2»
اگر براى تأمين معاش و روزى هستيد. معبودهاى باطل كه مالك رزق شما نيستند: «لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً»«3»
اگر به اميد نفع يا ضرر، توسّط مبعودهاى ديگريد، آنان توان سود رساندن يا دفع زيان ندارند: «مَا لايَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَ لا نَفْعاً»«4»
اگر طاغوتها را برتر از خود مى دانيد، بدانيد كه آنها هم بندگانى همچون شمايند: «عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ»«5»
اگر پرستش بتها، روى تقليد از نياكان است، آنان خود در گمراهى بودند:
«أَنتُمْ وَءَابَآؤُكُمْ فِى ضَللٍ مُّبِينٍ» «1»
اگر فكر مى كنيد در قيامت، به فريادتان مى رسند، بدانيد كه آنها پرستش هاى شما را ناديده گرفته و با شما دشمن مى شوند: «سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدّاً»«2» اينان بدون جهت و بى دليل، سراغ معبودهاى ديگر رفته اند و برهانى بر اين پرستش ندارند: «وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطناً»«3» هيچ چيز و هيچ كس جز خدا، لايق پرستش نيست. زيرا اين معبودهاى باطل، يا وجود خارجى ندارند و ساخته ذهن اند، يا موجوداتى بى خاصيّت و ناتوانند، يا اگر كارآيى دارند، موقت و محدود و همراه با منّتها و هوسها و تحقيرهاست. پس در هر سه صورت، شايسته نيستند كه انسان، طوق بندگى آنها را به گردن اندازد. انسان در برابر هيچ مخلوقى، به قيمت نافرمانى خداوند، نبايد اطاعت و پرستش و فرمانبردارى كند. امام جواد عليه السلام مى فرمايد: «مَنْ اصْغى الى ناطِقٍ فَقَد عَبَدهُ» «4» هر كس به سخن كسى گوش دهد. او را پرستيده است! پس اگر گوينده حق بگويد، بنده حقيم و اگر باطل بگويد، باطل را پرستيدهايم. و امام صادق عليه السلام در حديثى فرموده است: «مَنْ اطاعَ مَخلُوقاً فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ فَقَدْ عَبَدهُ»«5» هر كس با اطاعت از مخلوقى، خالق را نافرمانى كند، آن مخلوق را پرستيده است. ______________________________ (1). انبياء، آيه 54 (2). مريم، آيه 82 (3). حج، آيه 71 (4). تحف العقول، ص 456 (5). نورالثقلين، ج 3، ص 357
البته نکته ای که فکر می کنم برای حضور قلب پیدا کردن فراموش شد نکته ای است که آقای بهجت با رها تذکر داده اند و مراقبت به خواندن نماز اول وقت است که می فرمایند به تدریج این حضور قلب در فرد ایجاد می گردد.
درود خدا بر شما
یا زهرا
پرسید: «چرا نماز صبح دو رکعت است؟»
گفتم: «نمی دانم ، دستور خداست و باید انجام دهیم.»
قیافه ی روشنفکری گرفت و گفت :
«دنیا دنیای علم است ، امروز دین بدون علم صحیح نیست ...»
پرسیدم : «چرا برگ درخت انار کوچک است ولی برگ درخت انگور پهن؟»
گفت نمی دانم.
گفتم :«دنیا دنیای علم است. شما که نمی دانی چرا انار و انگور میخوری؟ »
اندکی از غرورش کاسته شد.
گفتم :«قبول داریم که دنیا ، دنیای علم است ولی نه به این معنی که همه اسرار هستی را باید همین امروز بدانیم.»
به راستی اگر ما قبل از عمل ، اول فلسفه ی احکام را بدانیم آنگاه عمل کنیم پس خداپرستی و تسلیم کجا می رود؟ وحی ، برتر و اسرار آمیزتر از دانش بشری است.
روشنفکران چرا هر قانون و برنامه ای را می پذیرند ولی در برابر قانون خدا اهل منطق! می شوند؟!
پرتوی از اسرار نماز ، حجة الاسلام قرائتی
(با اندکی تصرف)
[="DarkGreen"]سلام . من وقتی نماز می خونم ، خودم را در جایی نورانی تصور می کنم ( البته چون سر و صدا و محیطی که در اون نماز می خونم باعث حواس پرتی من میشه ، گاهی اوقات چشمام را میبند:Gol:مکان نورانی تصور می کنم که دارم به خانه کعبه سجده می کنم ، و باز هم تصور می کنم که دارم با صاحب خانه صحبت می کنم ، و در همین حین معنای عبارات قرآنی را هم تصور می کنم که به جای خروج از دهانم ، تصور می کنم که از قلبم خارج می شوند . بعد از این تصورم ، واقعا در یک مکان نورانی در مقابل خانه کعبه حضور دارم . اینقدر این نماز به من می چسبه و کیف می کنم که از خدا و ولی خدا می خوام که به شما هم لذت خواندن این نماز را به شما هم بدهند .
اما من یه مشکلی دارم و نمی دونم چطوری حلش کنم ، وقتی تو اوج نماز خوندنم ، یه دفعه یا یه کسی میاد تو اتاق یا یه صدایی میاد ، یا یه اتفاقی میافته که من و از نماز و خدا جدا می کنه و من از این جدایی ناگهانی بیزارم . نمی دونم چیکار کنم . این مسئله باعث میشه که نسبت به همه دید منفی داشته باشم . مثلا پیش خودم میگم که ، اینا دارند جاسوسی من و می کنند . یا می خواند دنبال یه چیزی بگردند که من و مسخره کنند . مثلا یه مدتی بود به من می گفتند : نماز جعفر طیار می خونی ؟ چقدر طولانیه نمازت ؟ اتفاقا موفق شدند نماز من و بگیرند . من از اول این سال تا چهار پنج روز پیش ، نمازم را ترک کردم و یک تارک الصلاة واقعی شدم . اما تازه شروع کردم باز دوباره به نماز خوندن و تصمیم گرفتم که اگر کسی به نماز خوندن من ایراد گرفت ، فقط بهشون بخندم .
تجربه من : هر موقع احساس کردید که برای خوندن نماز یک ثانیه شک کردید ، باید بدونید که بدون شک ، شیطان وارد دلتون شده و شما باید بندازینش بیرون . باید بدونید که اگر کوتاهی کنید ، شیطان هیچ موقع کوتاه نمیاد . اینقدر این مخلوق خدا پر روه که نمیشه یک لحظه به حال خودش رهاش کرد .
اگر یه موقع توی نماز خوندن کوتاهی کردید و دل سرد شدید ، طریقه نماز خوندنتون را تغییر بدید . مثلا من تصور می کنم که در یک مکانی نورانی هستم ، اگر برای خوندن نماز شک کردم ، از اون به بعد تصور می کنم که در یک باغ پر از گل و سنبل و زیبا ، درحال نماز خوندن هستم و فرشتگان به دور من میچرخند .[/]
سلام . من وقتی نماز می خونم ، خودم را در جایی نورانی تصور می کنم ( البته چون سر و صدا و محیطی که در اون نماز می خونم باعث حواس پرتی من میشه ، گاهی اوقات چشمام را میبندمکان نورانی تصور می کنم که دارم به خانه کعبه سجده می کنم ، و باز هم تصور می کنم که دارم با صاحب خانه صحبت می کنم ، و در همین حین معنای عبارات قرآنی را هم تصور می کنم که به جای خروج از دهانم ، تصور می کنم که از قلبم خارج می شوند . بعد از این تصورم ، واقعا در یک مکان نورانی در مقابل خانه کعبه حضور دارم . اینقدر این نماز به من می چسبه و کیف می کنم که از خدا و ولی خدا می خوام که به شما هم لذت خواندن این نماز را به شما هم بدهند .
اما من یه مشکلی دارم و نمی دونم چطوری حلش کنم ، وقتی تو اوج نماز خوندنم ، یه دفعه یا یه کسی میاد تو اتاق یا یه صدایی میاد ، یا یه اتفاقی میافته که من و از نماز و خدا جدا می کنه و من از این جدایی ناگهانی بیزارم . نمی دونم چیکار کنم . این مسئله باعث میشه که نسبت به همه دید منفی داشته باشم . مثلا پیش خودم میگم که ، اینا دارند جاسوسی من و می کنند . یا می خواند دنبال یه چیزی بگردند که من و مسخره کنند . مثلا یه مدتی بود به من می گفتند : نماز جعفر طیار می خونی ؟ چقدر طولانیه نمازت ؟
سلام عليكم
چقدر شرايط نماز خوندنتون شبيه منه!
دقيقا من در تمام طول نمازم چشمام رو ميبندم و تصور ميكنم كه يك نور عظيمي از عرش الهي داره به من ميتابه. اولين بار كه اين حس رو كردم همون لحظه گريم گرفت و تا آخر نماز گريه ميكردم. واقعا حس فوق العاده ايه. آدم در اين شرايط واقعا به عظمت خدا و بي ارزشي دنيا پي ميبره.
اين نوره كه ميگم واقعا معجزه ايست. زيرا در طول روز هم كه كوچك ترين گناهي ازم سر ميزنه شرمنده ميشم كه خدا با چه عظمت و بينايي اي داره منو ميبينه و سريع استقفار ميكنم.
نماز بنده هم خيلي طول ميشكه (خدا توفيق داده) و يك نماز 4 ركعتيم تقريبا يك ربع طول ميكشه. اوايل بنده اصلا روم نميشد نماز بخونم.
اصلا باورتون ميشه همين دليل باعث شد تا از 15 سالگي تا همين 2 ماه پيش تارك الصلاة باشم. اولين روز ماه رمضان نمازم رو شروع كردم و اوايل خيلي سخت بود برام كه جلوي خانوادم نماز بخونم. بدبختي اينجاست كه بابام با مامانم و يكي از خواهرام نماز ميخونن!
ولي الان اصلا برام اهميتي نداره كسي بياد ببينه.
چند روزه نمازم رو با صوت مي خونم كه فيض بيشتري داره. شبيه صوت مقام معظم رهبري. (حس بهتري ميده تا ساده بخوني)
معني لحظه به لحظه رو هم بايد همراه عربيش در دلمون زمزمه كنيم.
راستي من معني 2 جمله رو كه ميگم نميدونم. (البته حدودي ميدونم دقيق نميدونم)
سَمِعَ الله لم الحمده يعني خدا ميشنود ستايش مارا؟ يا خدايا بشنو ستايش مارا؟ (با اين نوري كه من در ذهنم تجسم ميكنم در حين نماز قطعا بايد جمله اول باشه نه؟
و بحول الله و قوت هي و اقوم و اعقاد يعني چي؟ خدايا قدرت بده؟
متاسفانه معنی این را بلد نیستم اما با عربیش خیلی راحت ترم . قشنگه . وقتی با آهنگ بخونی ، خیلی کیف می کنی .
seyed.taghavi;386983 نوشت:
و بحول الله و قوت هي و اقوم و اعقاد
یعنی :" به حول و قوه الهی می نشینم و بر میخیزم . "
این معنی را از یه جایی دیدم . اما فکر می کنم درست باشه .
من به خدا گفتم که خدایا یاد گرفتم توی نماز بگم :" بحول الله و قوت هي و اقوم و اعقاد " ، ازت می خوام لیاقت گفتن این عبارت را در هر جایی که زمین خوردم و خواستم بلند بشم ، بهم بدی .[/]
سلام دوست عزیز.فلسفه ی خلقت انسان دعا کردن است.
قبل از دوران حضرت داوود نماز واجب نبود میدانید چرا؟چون در این دوران جادوگران توانایی به اظهار ارواح و اجنه بودند,خداوند برای در امان گذاشتن انسانهای پاک از حیله های این جادوگران و اجنه نماز خواندن را برای ما مسلمانها واجب گردانید.
مرض بین یک فرد مسلمان و یک فقیر به اندازه یک تار مو است این مرض فقط نماز است اگر نماز بخوانید در حیطه مسلمانها قرار میگیرید.
میدانید چرا در این دورانها اجنه بر روی زمین پامیگذارندو او را میپرستند وبسیار زیاد شده اند؟به دلیل اینکه عموم مردم ترک نماز کرده اند.
در قران سوره سلیمان نوشته شده جادوگرها کافر شدند بجز حضرت سیلمان. ودر ادامه این سوره نوشته شده این جادوگران توسط دو جن توانستند زن را از شوهرش جداکند که حضرت سلیمان به کمک قدرت خداوند جلوی این کار آنها را گرفت,چرا در این دوران طلاق بیشتر شده؟بخاطر فقر؟بخاط کمبود محبت؟یا سرکار نرفتن شوهر؟یا بی احترامی به زن؟
اینها کارایی از اجنه است,همانطور که کسی میمیرد نمیگوییم عزرائیل جانش را گرفت میگوویم تصادف کرد یا سکته کرده و... .اینها هم کارهای اجنه از ترک نماز است.
خوب است بروید دنبال فلسفه بسم الله الر حمن الر حیم که این جمله نیز همانند نماز عمل میکند.برای مثال.
شما میخواهید آب بخورید روی جلد نوشته کوکاکولا اما جلد را بکنید از پشت نگاه کنید حروف خارجه اش نوشته لا محمد لا مکه.
اگر اب راهمینطور بخوری رویش به این حرف است اگه بسم الله...بگین اجنه به شما نزدیک نخواهند شد.
میشود روزی در مقابل همین جنیان مبارزه میکنیم وامام مهدی ابلیس را نابود.
جناب فترس
در بحث خلقت دو محور مطرح است و مورد بحث:
الف) فلسفه خلقت : یعنی علت و دلیل واقعی که خدای عالم در نظر داشته.
ب) حکمت خلقت : به این معنا که فایده ای بر خلقت آدمی بار می شود ولی نمی توان گفت خدا در موقع خلق این نکته را هم از اسباب اصلی در نظر داشته.
مثلا: می پرسند چرا زبان کلاس زبان عربی می روی؟
جواب می دهیم؛ چون مسافرتی به کشور عربی دارم(این میشود فلسفه و علت اصلی برای شرکت در کلاس زبان عربی)اما بعد از بررسی می فهمیم شرکت در این کلاس یک فایده دیگر هم دارد که فهم بهتر کلام الله باشد ولی ما به این منظور کلاس نرفتیم.
علت اصلی خلقت انسان همین است که در آیه قرآن آمده و ما نمی توانیم بدون مدرک و دلیل محکمی بگوییم فلان مطلب هم هست، اما می توان گفت فوائد و حکمت های دیگری هم هست.
ماهیت و نهاد اصلی انسان مخلوق، بندگیست و اساسا ما در این دنیا بنده هستیم ودیگر هیچ پس ماهیت ما عبادت و بندگی کردن است.
(1). اصول كافى، ج 2، ص 83
(4) بینه/5
(1).مؤمنون، آيه 3
:Gol::Gol::Gol:
محبت دنيا منشآ تمام خطاهاست....
-دل كندن از دنيا و گناه نكردن، بزرگترين اقدام براي حضور قلب:hamdel: داشتن توي نماز است.:Gol:
(1). صحيفه سجاديه، دعاى بيستم
[="](4). كافى، ج 2، ص 314[/]
برخى از گناهان است كه نماز و عبادتهاى يك عمر را « حبط » و تباه مى كند و افراد، از بازار عمل، تهيدست برمى گردند. نماز و عباداتى كه همراه با برخى معصيت هاست، آيا از حبط شدن به سلامت گذشته است تا به آنها دل خوش كنيم؟ «5»
______________________________
(1). فاطر، آيه 8
[/][/](5). مراجعه شود به آيات: هود 16 و فرقان 23
با سلام و احترام
جناب عرفان گرامی ، آخه یک موضوعی است که عجب رو انسان متوجه نمی شود حالا حالا ها ،طوری که بزرگان تشبیه کرده اند به اینکه در شبی که ماه نیست و سیاه و تاریک است مورچه ای روی سنگ سیاهی حرکت کند همان حالت را دارد عجب در وجود انسان...
همان تشخیص عجب در وجودمان هم دعا و نیایش میخواهد که قدرتش را خداوند بدهد به ما آنکه ما متوجه اش هستیم و علنی است برای ما غرور است...
سلام به عشر گرامي
از شما تشكر مي كنم بابت سوالهاي دقيق و مناسبتان
اگر اجازه بدهيد بحث چون بحث عجب بحثي دقيق و عميق و ارزشمند است، در تاپيكي جدا گانه به آن بپردازيم تا كاملا مسئله باز شود.
بله عجب در روايات به مورچه سياهي كه در شب تاريك بر تخته سنگي سياه راه مي رود، تشبيه شده و تشخيص آن بسيار مشكل است اما سوال اينجاست كه:
عبادت با اخلاص چه تاثيري بر عجب دارد؟
سلام
ولی من قبلا خونده بودم که شرک به این موضوع تشبیه شده نه عجب.
اشتباه می کنم؟
اخلاص هم خیلی مشکل است. فکر میکنی داری کاری را با اخلاص انجام میدهی ولی بعدا متوجه میشوی که نه اینطور نبوده.
امام صادق (ع) فرمود: «شرک پنهان تر از حرکت مورچه در شب ظلمانی بر روی لباس موئین سیاه رنگ است، و یکی از اقسام آن این است که انسان انگشتر خود را برای طلب حاجت از خدا، در انگشتش گردش دهد .»
اگر به حقیر اجازه بفرمایید مقداری برای ایجاد بحث اخلاص در عبادت مقدمه چینی کنم و بعد اصل بحث را تقدیم نماییم.
:Graphic (39):
درخواست هدايت به «صراط مستقيم»، دعا به تداوم اين راه است و قرآن در چند جا عاقبت را از آنِ اهل تقوا مى شمارد: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» «3»
(1). يوسف، آيه 101
سلام علیکم
پس با این صاحب بزرگوار پس خداوند بخواهد انسان به هر درجه ای از کمال می رسد؟ مثلاً می گویند فلانی به درجه حکمت رسید خدا به او داده یا تلاش های خودش هست؟
درخواست هدايت به «صراط مستقيم»، دعا به تداوم اين راه است و قرآن در چند جا عاقبت را از آنِ اهل تقوا مى شمارد: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» «1»
(1). اعراف، آيه 128، هود 49، قصص 83
(3). صحيفه سجاديه، دعاى بعد از نماز شب
با سلام خدمت عشر گرامی
این سوال شما بیشتر مربوط به بحث کلام می شود اما به این نکته توجه فرمایید:
سوره ی مبارکه ی مائده ، آیه ی 16
« یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السّلام و یخرجهم من الظّلمات إلی النّور بإذنه و یهدیهم إلی صراطٍ مستقیمٍ »؛
خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند به وسیله ی آن (کتاب ) به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش ، آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند.
سوره ی مبارکه ی یونس ، آیه ی 9
« إنّ الّذین ءامنوا و عملو الصالحات یهدیهم ربّهم بأیمانهم ... »؛
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می کند...
سوره ی مبارکه ی رعد ، آیه ی 27
« ...قل إنّ الله یضلّ من یشاء و یهدی إلیه من أناب »؛
بگو در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بی راه بگذارد و هر کس را که به سوی او بازگردد به سوی خود راه می نماید.
در آیات فوق می بینیم که خدای متعال بر اساس عمل و مرتبه ی افراد جایگاه هایی را از آنها اخذ نموده یا عطا می نماید.
پس می توان گفت هر که در بندگی جلوتر باشد طبیعتا خدای متعال درجاتی از حکمت و معرفت را به او عطا نموده و زمینه پیشرفت او را مهیا می نماید.
(1). بحارالانوار، ج 41، ص 12
2- امام مجتبى (عليه السلام) مى فرمايد: «ما كانَ فى الدُّنْيا اعْبَدُ مِنْ فاطِمَة عليها السلام، كانَت تَقُومُ حَتَّى تَتَوّرَم قَدَماها» «3»
(1). در بحث «نمازهاى معصومين» به نمونه هاى ديگرى اشاره شده است، مراجعه كنيد
با سلام و احترام به استاد بزرگوار
بله اینها همه درست است و شیطان هم سراغ انسان های مخلص دیگر نمی رود و ما تازه می خواهیم با مراقبه و تزکیه نفس ،نفس خود را طهارت دهیم و پس از گذراندن این دوره تازه به اخلاص باز هم نه به اندازه معصومین می رسیم ، برای همین امر تا روزه میگیریم ماه شعبان و رجب رو نماز شب می خوانیم سریع فکر میکنیم به درجه از اخلاص رسیدیم و اینجاست که حالا باید با عجب دست و پنجه نرم کنیم که هرگز معصومین این قسمت را نداشته اند،بزرگوار چه کار کنیم که عبادت را فقط و فقط به خاطر خدا کنیم نه باز به خاطر اینکه ائمه معصومین این کار را می کردند؟و راهی برای رهایی از عجب ؟چون فکر نمی کنم حقیر که شیطان تا لحظه احتضار هم ما را رها کند..
چه کار کنیم که عبادت را فقط و فقط به خاطر خدا کنیم
بى شك اخلاص هميشه برخاسته از ايمان و يقين و عمق معارف الهيّه است؛ هر قدر يقين انسان به توحيد افعالى خدا بيشتر باشد و هيچ مؤثّرى را در عالم هستى، جز ذات پاك او نشناسد، و همه چيز را از او و از ناحيه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امكان وجود دارد، آن را نيز سر بر فرمان او ببيند چنين كسى اعمالش توأم با خلوص است؛ زيرا جز خدا مبدأ تأثيرى نمى بيند كه براى او كار كند.
امام علىّ بن ابيطالب عليه السلام در حديثى مى فرمايد:
«الْاخْلاصُ ثَمَرَةُ الْيَقينِ؛ اخلاص ميوه درخت يقين است.»
وقتى بزرگان معصوم ما چنين اند و همواره به قصور خويش در عبادت اعتراف دارند و زبانشان به «ما عبدناك حق عبادتك» گوياست، ديگر چه جاى غرور و خودپسندى، نسبت به آنچه بنام «عبادت» انجام مى دهيم: ميان عبادتِ ما و عبادت اولياء خدا «تفاوت از زمين تا آسمان است» پس چرا مغرور شدن؟
______________________________
(1). بحارالانوار، ج 46، ص 64
ادامه
«أَنتُمْ وَءَابَآؤُكُمْ فِى ضَللٍ مُّبِينٍ» «1»
اينان بدون جهت و بى دليل، سراغ معبودهاى ديگر رفته اند و برهانى بر اين پرستش ندارند: «وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطناً» «3»
هيچ چيز و هيچ كس جز خدا، لايق پرستش نيست. زيرا اين معبودهاى باطل، يا وجود خارجى ندارند و ساخته ذهن اند، يا موجوداتى بى خاصيّت و ناتوانند، يا اگر كارآيى دارند، موقت و محدود و همراه با منّتها و هوسها و تحقيرهاست. پس در هر سه صورت، شايسته نيستند كه انسان، طوق بندگى آنها را به گردن اندازد. انسان در برابر هيچ مخلوقى، به قيمت نافرمانى خداوند، نبايد اطاعت و پرستش و فرمانبردارى كند.
امام جواد عليه السلام مى فرمايد: «مَنْ اصْغى الى ناطِقٍ فَقَد عَبَدهُ» «4»
هر كس به سخن كسى گوش دهد. او را پرستيده است!
پس اگر گوينده حق بگويد، بنده حقيم و اگر باطل بگويد، باطل را پرستيدهايم. و امام صادق عليه السلام در حديثى فرموده است: «مَنْ اطاعَ مَخلُوقاً فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ فَقَدْ عَبَدهُ» «5» هر كس با اطاعت از مخلوقى، خالق را نافرمانى كند، آن مخلوق را پرستيده است.
______________________________
(1). انبياء، آيه 54
(2). مريم، آيه 82
(3). حج، آيه 71
(4). تحف العقول، ص 456
(5). نورالثقلين، ج 3، ص 357
به نام ایزد یکتا
با سلام
البته نکته ای که فکر می کنم برای حضور قلب پیدا کردن فراموش شد نکته ای است که آقای بهجت با رها تذکر داده اند و مراقبت به خواندن نماز اول وقت است که می فرمایند به تدریج این حضور قلب در فرد ایجاد می گردد.
درود خدا بر شما
یا زهرا
گفتم: «نمی دانم ، دستور خداست و باید انجام دهیم.»
قیافه ی روشنفکری گرفت و گفت :
«دنیا دنیای علم است ، امروز دین بدون علم صحیح نیست ...»
پرسیدم : «چرا برگ درخت انار کوچک است ولی برگ درخت انگور پهن؟»
گفت نمی دانم.
گفتم :«دنیا دنیای علم است. شما که نمی دانی چرا انار و انگور میخوری؟ »
اندکی از غرورش کاسته شد.
گفتم :«قبول داریم که دنیا ، دنیای علم است ولی نه به این معنی که همه اسرار هستی را باید همین امروز بدانیم.»
به راستی اگر ما قبل از عمل ، اول فلسفه ی احکام را بدانیم آنگاه عمل کنیم پس خداپرستی و تسلیم کجا می رود؟ وحی ، برتر و اسرار آمیزتر از دانش بشری است.
روشنفکران چرا هر قانون و برنامه ای را می پذیرند ولی در برابر قانون خدا اهل منطق! می شوند؟!
پرتوی از اسرار نماز ، حجة الاسلام قرائتی
(با اندکی تصرف)
[="DarkGreen"]سلام . من وقتی نماز می خونم ، خودم را در جایی نورانی تصور می کنم ( البته چون سر و صدا و محیطی که در اون نماز می خونم باعث حواس پرتی من میشه ، گاهی اوقات چشمام را میبند:Gol:مکان نورانی تصور می کنم که دارم به خانه کعبه سجده می کنم ، و باز هم تصور می کنم که دارم با صاحب خانه صحبت می کنم ، و در همین حین معنای عبارات قرآنی را هم تصور می کنم که به جای خروج از دهانم ، تصور می کنم که از قلبم خارج می شوند . بعد از این تصورم ، واقعا در یک مکان نورانی در مقابل خانه کعبه حضور دارم . اینقدر این نماز به من می چسبه و کیف می کنم که از خدا و ولی خدا می خوام که به شما هم لذت خواندن این نماز را به شما هم بدهند .
اما من یه مشکلی دارم و نمی دونم چطوری حلش کنم ، وقتی تو اوج نماز خوندنم ، یه دفعه یا یه کسی میاد تو اتاق یا یه صدایی میاد ، یا یه اتفاقی میافته که من و از نماز و خدا جدا می کنه و من از این جدایی ناگهانی بیزارم . نمی دونم چیکار کنم . این مسئله باعث میشه که نسبت به همه دید منفی داشته باشم . مثلا پیش خودم میگم که ، اینا دارند جاسوسی من و می کنند . یا می خواند دنبال یه چیزی بگردند که من و مسخره کنند . مثلا یه مدتی بود به من می گفتند : نماز جعفر طیار می خونی ؟ چقدر طولانیه نمازت ؟ اتفاقا موفق شدند نماز من و بگیرند . من از اول این سال تا چهار پنج روز پیش ، نمازم را ترک کردم و یک تارک الصلاة واقعی شدم . اما تازه شروع کردم باز دوباره به نماز خوندن و تصمیم گرفتم که اگر کسی به نماز خوندن من ایراد گرفت ، فقط بهشون بخندم .
تجربه من : هر موقع احساس کردید که برای خوندن نماز یک ثانیه شک کردید ، باید بدونید که بدون شک ، شیطان وارد دلتون شده و شما باید بندازینش بیرون . باید بدونید که اگر کوتاهی کنید ، شیطان هیچ موقع کوتاه نمیاد . اینقدر این مخلوق خدا پر روه که نمیشه یک لحظه به حال خودش رهاش کرد .
اگر یه موقع توی نماز خوندن کوتاهی کردید و دل سرد شدید ، طریقه نماز خوندنتون را تغییر بدید . مثلا من تصور می کنم که در یک مکانی نورانی هستم ، اگر برای خوندن نماز شک کردم ، از اون به بعد تصور می کنم که در یک باغ پر از گل و سنبل و زیبا ، درحال نماز خوندن هستم و فرشتگان به دور من میچرخند .[/]
سلام عليكم
چقدر شرايط نماز خوندنتون شبيه منه!
دقيقا من در تمام طول نمازم چشمام رو ميبندم و تصور ميكنم كه يك نور عظيمي از عرش الهي داره به من ميتابه. اولين بار كه اين حس رو كردم همون لحظه گريم گرفت و تا آخر نماز گريه ميكردم. واقعا حس فوق العاده ايه. آدم در اين شرايط واقعا به عظمت خدا و بي ارزشي دنيا پي ميبره.
اين نوره كه ميگم واقعا معجزه ايست. زيرا در طول روز هم كه كوچك ترين گناهي ازم سر ميزنه شرمنده ميشم كه خدا با چه عظمت و بينايي اي داره منو ميبينه و سريع استقفار ميكنم.
نماز بنده هم خيلي طول ميشكه (خدا توفيق داده) و يك نماز 4 ركعتيم تقريبا يك ربع طول ميكشه. اوايل بنده اصلا روم نميشد نماز بخونم.
اصلا باورتون ميشه همين دليل باعث شد تا از 15 سالگي تا همين 2 ماه پيش تارك الصلاة باشم. اولين روز ماه رمضان نمازم رو شروع كردم و اوايل خيلي سخت بود برام كه جلوي خانوادم نماز بخونم. بدبختي اينجاست كه بابام با مامانم و يكي از خواهرام نماز ميخونن!
ولي الان اصلا برام اهميتي نداره كسي بياد ببينه.
چند روزه نمازم رو با صوت مي خونم كه فيض بيشتري داره. شبيه صوت مقام معظم رهبري. (حس بهتري ميده تا ساده بخوني)
معني لحظه به لحظه رو هم بايد همراه عربيش در دلمون زمزمه كنيم.
راستي من معني 2 جمله رو كه ميگم نميدونم. (البته حدودي ميدونم دقيق نميدونم)
سَمِعَ الله لم الحمده يعني خدا ميشنود ستايش مارا؟ يا خدايا بشنو ستايش مارا؟ (با اين نوري كه من در ذهنم تجسم ميكنم در حين نماز قطعا بايد جمله اول باشه نه؟
و بحول الله و قوت هي و اقوم و اعقاد يعني چي؟ خدايا قدرت بده؟
يا علي و من الله توفيق
[="DarkGreen"] seyed.taghavi;386983 نوشت:
متاسفانه معنی این را بلد نیستم اما با عربیش خیلی راحت ترم . قشنگه . وقتی با آهنگ بخونی ، خیلی کیف می کنی .
یعنی :" به حول و قوه الهی می نشینم و بر میخیزم . "
این معنی را از یه جایی دیدم . اما فکر می کنم درست باشه .
من به خدا گفتم که خدایا یاد گرفتم توی نماز بگم :" بحول الله و قوت هي و اقوم و اعقاد " ، ازت می خوام لیاقت گفتن این عبارت را در هر جایی که زمین خوردم و خواستم بلند بشم ، بهم بدی .[/]