آیا به وسیله کتب اهل سنت می توان حقانیت شیعه را اثبات کرد؟؟؟

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا به وسیله کتب اهل سنت می توان حقانیت شیعه را اثبات کرد؟؟؟

با سلام خدمت خوانندگان گرامی
شیوه معمول شیعیان در اثبات حقانیت تشیع در برابر اهل تسنن این است که از کتبی مانند بخاری و مسلم و... که از کتب اهل سنتند احادیث و سخنانی بر حقانیت شیعه استخراج می کنند و آنها را به عنوان دلایل حقانیت مذهب خود مطرح می کنند.
اما آیا ما می توانیم بر فرض صحت این ادعا به حقانیت شیعه برسیم؟
بنده با یک مثال جواب این سؤال را می دهم:
فرض کنید در یک جلسه قضاوت 10 نفر متهم و یک نفر شاکی است .و هر کدام از این 10 نفر می گویند ما صدق یک کتاب خاص را قبول داریم (هر کدام یک کتاب متفاوت) .و افرادی هم در گوشه و کنار این جلسه قضاوت نشسته اند تا داوری کنند چه کسی حق و چه کسی باطل است (من به این افراد نفر سوم می گویم).
حال حالت های مختلفی متصور است:
1.اینکه شمای شاکی از کتاب مورد قبول یکی از متهمان سخنی دال بر متهم بودن خود او می آوری که بتبع چون او قبلا گفته است که تمام کتاب را قبول دارد محکوم می شود.
2.اینکه شمای شاکی از کتاب هاییی که مورد قبول هر فرد خاص است ده سخن(هر کتاب یک سخن)که دال بر متهم بودن صاحب کتابها است می آورد ؛که بتبع چون آنها قبلا گفته بودند که این کتب را قبول دارند محکوم می شوند.

بررسی حالت 1:
روشن است که چون متهم اول متهم شناخته شده براساس کتب مورد قبول خود نمی تواند به متهم بودن بقیه افراد پل زد و گفت همه متهمند بلکه تنها اثبات اتهام یک فرد شده است.
بررسی حالت2:
در این جا سوال من این است که یک فردی که هیچ کدام از کتابها را قبول ندارد و به عنوان فردی آزاد و خالی الذهن و بدون هیچ پیش فرضی می خواهد بین داوری کند که کدام از این افراد حق و کدام یک باطل است آیا می تواند به صرف اینکه در کتب بعض یا همه افراد متهم سخنی به تأیید اتهام آنها آمده حکم به باطل بودن آنها در نفس الامر و واقع کند؟؟؟؟؟؟؟؟
معلوم است خیر ؛ چون او که کتب مورد قبول متهمان را قبول ندارد ممکن است همه آن کتب باطل و دروغ گو باشند و صرف اینکه متهمان آن را قبول دارند دلیل بر حقانیت آن کتابها در واقع نمی شود پس در نتیجه فرد داور یا به اصطلاح نفر سوم نمی تواند با توجه به این داده ها(ِیعنی مطرح شدن اتهام در کتب مورد قبول متهمان) به حقانیت شاکی یا متشاکی حکم کند و باید یا در این باره سکوت کند یا به ادله دیگری استمداد جوید

تطبیق مثال با مدعا:
شاکی = شیعیان متهمان= سنی،شیعه،زیدیه،اسماعیلیه،کیسانیه و ...
نفر سوم یا داور = فردی که از باب حقیقت جویی و بدون هیچ پیش فرضی می خواهد در مورد حق یا باطل بودن این ادیان قضاوت کند.(من وشما)

تطبیق حالت اول:

حالت اول مانند این است که شما تنها با کتب اهل سنت ابطال اهل سنت را اثبات کنید و از اینجا ابطال زیدیه و اسماعیلیه و ... را هم نتیجه بگیرید
بلکه اگر بخواهیم با همین روش ابطال ادیان دیگر را اثبات کنیم باید با کتب خود زیدیه و اسماعیلیه و ... به ابطال آنها بپردازیم روشی که در معمول کتب عقایدی و اثبات تشیع دیده نمی شود.

تطبیق حالت دوم:
حالت دوم مانند این است که شما با کتب اهل سنت و زیدیه و اسماعیلیه و... به ابطال همه آنها بپردازی .اما سوال این است که می توان با این روش نفر سوم یا داور حکم به حقانیت شیعه کند؟؟؟؟
معلوم است خیر چون آن فرد سوم هیچ کدام از کتابهای مورد قبول شیعه یا زیدیه و اسماعیلیه را به عنوان حق قبول ندارد البته روشن است که خود اهل سنت و زیدیه در صورتی که حقانیت کتب خود را قبول داشته باشند باید به حقانیت شیعه تن دهند اما این دلیل نمی شود که فرد حق جو یا داور یا نفر سوم نیز به حقانیت آنها اقرار کنند.
فلذا فرد داور یا نفر سوم نمی تواند با این روش به حقانیت یکی از طرفین دعوا دست یابد و در حقیقت این روش هیچ رهی به حقیقت ندارد.

نتیجه:
با روش معمول شیعیان در اثبات خود در برابر مذاهب دیگر نمی توان راهی به حقیقت جست یعنی در حقیقت نمی توان صرفا به وسیله کتب مخالفان به اثبات حقانیت شیعه و تشیع پرداخت .

باتشکر از شما که در این بحث شرکت می فرمایید

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدرا

velayat;381533 نوشت:

حالت دوم مانند این است که شما با کتب اهل سنت و زیدیه و اسماعیلیه و... به ابطال همه آنها بپردازی .اما سوال این است که می توان با این روش نفر سوم یا داور حکم به حقانیت شیعه کند؟؟؟؟
معلوم است خیر چون آن فرد سوم هیچ کدام از کتابهای مورد قبول شیعه یا زیدیه و اسماعیلیه را به عنوان حق قبول ندارد البته روشن است که خود اهل سنت و زیدیه در صورتی که حقانیت کتب خود را قبول داشته باشند باید به حقانیت شیعه تن دهند اما این دلیل نمی شود که فرد حق جو یا داور یا نفر سوم نیز به حقانیت آنها اقرار کنند.
فلذا فرد داور یا نفر سوم نمی تواند با این روش به حقانیت یکی از طرفین دعوا دست یابد و در حقیقت این روش هیچ رهی به حقیقت ندارد.

نتیجه:
با روش معمول شیعیان در اثبات خود در برابر مذاهب دیگر نمی توان راهی به حقیقت جست یعنی در حقیقت نمی توان صرفا به وسیله کتب مخالفان به اثبات حقانیت شیعه و تشیع پرداخت .




با سلام و عرض ادب
ادله ی عقلی شیعه در حقانیت عقاید خویش امری است که عمومیت داشته و شامل همه ی فرق اسلامی می شود، یعنی شیعه با همان دلیل عقلی ای که بر اهل سنت اقامه ی حجت می نماید، با همان دلیل بر سایر فرق اقامه ی دلیل می نماید. وفرد خالی الذهن نیز با نگاه به ادله ی فریقین قدرت تشخیص حق را خواهد داشت.

در حوزه ادله ی نقلی نیز تبعا شیعه به ادله ای احتجاج می نماید که مورد قبول خصم باشد، ودر این ناحیه شیعه بی نیاز از رجوع به روایات مشترک خویش است، زیرا که مثلا در حوزه امامت و برتری امام علی علیه السلام بر تمامی امت پیامبر صلی الله علیه وآله روایات معمولا از طرق غیر شیعه نیز نقل شده است.

در این ناحیه نیز فردی که آزاد اندیش است(مثلا در حوزه ی امامت) وظیفه اش رجوع به ادله ی مشترک میان فریقین است، که ببیند در روایات مشترک میان شیعه و سنی و فرق آن دستور به رجوع به چه کسانی داده شده است. اهل بیت علیهم السلام یا غیر آنان؟

موفق باشید.

صدرا;383103 نوشت:




با سلام و عرض ادب
ادله ی عقلی شیعه در حقانیت عقاید خویش امری است که عمومیت داشته و شامل همه ی فرق اسلامی می شود، یعنی شیعه با همان دلیل عقلی ای که بر اهل سنت اقامه ی حجت می نماید، با همان دلیل بر سایر فرق اقامه ی دلیل می نماید. وفرد خالی الذهن نیز با نگاه به ادله ی فریقین قدرت تشخیص حق را خواهد داشت.

در حوزه ادله ی نقلی نیز تبعا شیعه به ادله ای احتجاج می نماید که مورد قبول خصم باشد، ودر این ناحیه شیعه بی نیاز از رجوع به روایات مشترک خویش است، زیرا که مثلا در حوزه امامت و برتری امام علی علیه السلام بر تمامی امت پیامبر صلی الله علیه وآله روایات معمولا از طرق غیر شیعه نیز نقل شده است.

در این ناحیه نیز فردی که آزاد اندیش است(مثلا در حوزه ی امامت) وظیفه اش رجوع به ادله ی مشترک میان فریقین است، که ببیند در روایات مشترک میان شیعه و سنی و فرق آن دستور به رجوع به چه کسانی داده شده است. اهل بیت علیهم السلام یا غیر آنان؟

موفق باشید.

باسلام
شم تنها حالت 1 را بررسی کردید و حالت 2 را پاسخی ندادید
بعد هم شما می گویید ما چنین می کنیم اما در هیچ کدام از کتب اعتقادی معمول در این پیرامونبا این روش مذکور دلیلی نقل نشده است
می توانم خواهش کنم در مورد دو مذهب معروف اسماعیلیه و زیدیه از کتب خود آنها دلایلی بر رد آنها بیاورید؟

velayat;383161 نوشت:
باسلام
شم تنها حالت 1 را بررسی کردید و حالت 2 را پاسخی ندادید
بعد هم شما می گویید ما چنین می کنیم اما در هیچ کدام از کتب اعتقادی معمول در این پیرامونبا این روش مذکور دلیلی نقل نشده است
می توانم خواهش کنم در مورد دو مذهب معروف اسماعیلیه و زیدیه از کتب خود آنها دلایلی بر رد آنها بیاورید؟

با سلام و عرض ادب
در مورد فرقه ی اسماعیلیه و زیدیه عرض می شود:مشکل محقق در بررسی این دو فرقه این است که با مبنای کلامی واحدی مواجه نمی شود، شما سخن واحد و عملکرد واحدی در تاریخ حیات این دو فرقه بیان بفرمائید، که این دو فرقه نظرشان در مورد بحث امامت اینچنین است تا به بررسی آن بپردازیم.

مثلا:تعریف زیدیه از جایگاه امامت چیست؟ آیا نظر آنان در این مساله کلامی نظری شیعی است یا سنی؟
در بحث معرفی امام علی علیه السلام، آیا امامت آنحضرت به نص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است یا خیر؟ نص جلی بوده یا خفی؟ به چه دلیل نص خفی بوده؟ آیا همه ی زیدیه نص را خفی می دانند یا خیر؟ امامت حسنین علیهما السلام منصوص بوده یا خیر؟ انتخاب ائمه ی بعدی چطور؟ به نص بوده یا به غیر نص؟ اگر به غیر نص است دلیل بر این تفکیک چه امری خواهد بود؟آیا از شروط امامت قیام به سیف است؟ اگر قیام به سیف است به چه دلیلی است؟ دلیل عقلی یا شرعی؟ آیا دلیلی بر این امر در نصوص موجود است؟ اگر موجود است چرا امامت سه امام اول به این امر نبوده است؟ به چه دلیل مصدر فقه و کلام از هم جدااست؟ در کلام زیدی و در فقه حنفی؟ و...

ودر مورد فرقه ی اسماعیلیه: آیا اسماعیل امام بود یا نبود؟ دلیل بر امامت او چیست؟ اگر او امام نبوده به چه دلیل امامت به محمد منتقل شده است؟آیا نصی از امام صادق علیه السلام بر امامت محمد موجود است؟ امامان بعد از محمد به چه دلیلی امام بودند؟ آیا نصی در متون اسماعیلی بر این امر اقامه شده است؟ علت کثرت فرق در میان اسماعیلیه چیست؟ علت اختلافات قولی و عملی در میان رهبران اسماعیلی چیست؟چرا فرقه ی اسماعیلیه در میان امت اسلامی به ملاحده معروف گشتند؟و...در مورد امام چهل و نهم آقا خانیه امامت او به چه معنا و بر اساس چه اسلوبی است؟و...

موفق باشید.

صدرا;383658 نوشت:
با سلام و عرض ادب
در مورد فرقه ی اسماعیلیه و زیدیه عرض می شود:مشکل محقق در بررسی این دو فرقه این است که با مبنای کلامی واحدی مواجه نمی شود، شما سخن واحد و عملکرد واحدی در تاریخ حیات این دو فرقه بیان بفرمائید، که این دو فرقه نظرشان در مورد بحث امامت اینچنین است تا به بررسی آن بپردازیم.

مثلا:تعریف زیدیه از جایگاه امامت چیست؟ آیا نظر آنان در این مساله کلامی نظری شیعی است یا سنی؟
در بحث معرفی امام علی علیه السلام، آیا امامت آنحضرت به نص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است یا خیر؟ نص جلی بوده یا خفی؟ به چه دلیل نص خفی بوده؟ آیا همه ی زیدیه نص را خفی می دانند یا خیر؟ امامت حسنین علیهما السلام منصوص بوده یا خیر؟ انتخاب ائمه ی بعدی چطور؟ به نص بوده یا به غیر نص؟ اگر به غیر نص است دلیل بر این تفکیک چه امری خواهد بود؟آیا از شروط امامت قیام به سیف است؟ اگر قیام به سیف است به چه دلیلی است؟ دلیل عقلی یا شرعی؟ آیا دلیلی بر این امر در نصوص موجود است؟ اگر موجود است چرا امامت سه امام اول به این امر نبوده است؟ به چه دلیل مصدر فقه و کلام از هم جدااست؟ در کلام زیدی و در فقه حنفی؟ و...

ودر مورد فرقه ی اسماعیلیه: آیا اسماعیل امام بود یا نبود؟ دلیل بر امامت او چیست؟ اگر او امام نبوده به چه دلیل امامت به محمد منتقل شده است؟آیا نصی از امام صادق علیه السلام بر امامت محمد موجود است؟ امامان بعد از محمد به چه دلیلی امام بودند؟ آیا نصی در متون اسماعیلی بر این امر اقامه شده است؟ علت کثرت فرق در میان اسماعیلیه چیست؟ علت اختلافات قولی و عملی در میان رهبران اسماعیلی چیست؟چرا فرقه ی اسماعیلیه در میان امت اسلامی به ملاحده معروف گشتند؟و...در مورد امام چهل و نهم آقا خانیه امامت او به چه معنا و بر اساس چه اسلوبی است؟و...

موفق باشید.


من که تاریخ مذاهب کلامی را نخواندم که جواب شما را دهم
و با این کلی گویی ها هم نمی شود کار به جایی برد
به هر حال دینی که این همه کتاب و متفکر و طرفدار دارد مانند زیدیه نمی تواند اصول اولیه یک دین و تبیین هایش را نداشته باشد
اما به هر حال مدعی حقانیت است
و وظیفه شماست او را با توجه به کتاب خودشان رد کنید
در ضمن حالت دوم را پاسخی نگفتید

velayat;384827 نوشت:
من که تاریخ مذاهب کلامی را نخواندم که جواب شما را دهم
در ضمن حالت دوم را پاسخی نگفتید

با سلام و عرض ادب

1) بزرگوار شما که با تاریخ مذاهب آشنایی ندارید چگونه این تقسیم بندی را نمودید؟! و نهایتا به نتیجه ی مورد نظر خویش رسیدید؟(البته گفته شد که این تقسیم بندی صحیح نیست).

2) ما گفتیم که با هر مذهبی بر اساس اصول مورد پذیرش خود احتجاج می نمائیم و در مورد حالت دوم نیز در پست اول گفتیم که شخص آزاد اندیش به مشترکات قوم مراجعه می نماید تا ببیند مشترکات به چه کسی دعوت می نماید، عترت یا غیر عترت؟

موفق باشید.

velayat;381533 نوشت:
با روش معمول شیعیان در اثبات خود در برابر مذاهب دیگر نمی توان راهی به حقیقت جست یعنی در حقیقت نمی توان صرفا به وسیله کتب مخالفان به اثبات حقانیت شیعه و تشیع پرداخت .

می بینید حقانیتش ثابت شده و افراد زیادی شیعه شده اند مثل سلنان حدادی -حمید شیرانی و... قضیه خیلی ساده تر از این حرفاست علامه امینی فرمودند : اگر همین الان تمام کتاب های شیعه را اتش بزنند ما حقانیت خودمان را از کتب اهل سنت ثابت میکنیم

mohamad7;387495 نوشت:
می بینید حقانیتش ثابت شده و افراد زیادی شیعه شده اند مثل سلنان حدادی -حمید شیرانی و... قضیه خیلی ساده تر از این حرفاست علامه امینی فرمودند : اگر همین الان تمام کتاب های شیعه را اتش بزنند ما حقانیت خودمان را از کتب اهل سنت ثابت میکنیم

همه اینها به خاطر اشتباه ذهنی و مغالطات ریز شیعیان ،متاسفانه شیعه شده اند
نمی گویم شیعه شدن بده می گم با این راه بده

:khaneh: با نمک وقتی در کتب خودشون (مثال) با سند صحیح امده تراویح بدعت است و شیعه به این روایت استدلال میکند و میگوید تراویح بدعت است مغلطه اش کجاست؟

mohamad7;387664 نوشت:
:khaneh: با نمک وقتی در کتب خودشون (مثال) با سند صحیح امده تراویح بدعت است و شیعه به این روایت استدلال میکند و میگوید تراویح بدعت است مغلطه اش کجاست؟

چون از اساس بی دلیل سنی را پذیرفته بودند
مثل اینکه من الکی بگم هر چی تو کتاب الف نوشته شده درسته
بعد تو بگی تو کتاب الف نوشته شده زمین مستطیل بعد من بگم باشه
آیا دلیل بر حقانیت مستطیل بودن زمین است؟:vamonde:

بنظرم اول باید نیاز به دین و یک مبنا در زندگی حس بشه بعد فرد مورد نظر به دنبال دین حق بره ...
و این فرد ادیان الهی یعنی ادیان ابراهیمی را که یهودی و مسیحی و اسلام میباشد را مورد بررسی قرار میدهد که کدام را برگزیند.
یهود که دیگر از حالت دین خارج شده یعنی شما اگه بخوای یهودی بشوی اگر به نزد یک خاخام بروی او به شما میگوید نمیتوانید یهودی شوید چون پدر مادر شما یهودی نیستند!!
حالا میمونه مسیحیت که سرشار از تحریف ها می باشد ولی همه این ها به کنار شما اگر بیایی یهودیت و مسیحیت را بررسی کنید قطعا به اسلام و حقانیت محمد و اللخصوص شیعه خواهید رسید (بر شیعه تاکید میکنم چون خودم بش رسیدم) شک نکنید میرسید مخصوصا اگر انسانی بی طرف و بدون تعصب و حق جو باشید کار خیلی راحت میشود...
اگر خواستید میتونم راهنماییتون کنم که کجای کتب مقدس (تورات و انجیل) نیز دین اسلام و در نهایت جزئی ترش چه اشاره هایی شده است...
شیعه واسه هر انسانی قابل ثبات است :Gol:

reza_i7;387737 نوشت:
بنظرم اول باید نیاز به دین و یک مبنا در زندگی حس بشه بعد فرد مورد نظر به دنبال دین حق بره ...
و این فرد ادیان الهی یعنی ادیان ابراهیمی را که یهودی و مسیحی و اسلام میباشد را مورد بررسی قرار میدهد که کدام را برگزیند.
یهود که دیگر از حالت دین خارج شده یعنی شما اگه بخوای یهودی بشوی اگر به نزد یک خاخام بروی او به شما میگوید نمیتوانید یهودی شوید چون پدر مادر شما یهودی نیستند!!
حالا میمونه مسیحیت که سرشار از تحریف ها می باشد ولی همه این ها به کنار شما اگر بیایی یهودیت و مسیحیت را بررسی کنید قطعا به اسلام و حقانیت محمد و اللخصوص شیعه خواهید رسید (بر شیعه تاکید میکنم چون خودم بش رسیدم) شک نکنید میرسید مخصوصا اگر انسانی بی طرف و بدون تعصب و حق جو باشید کار خیلی راحت میشود...
اگر خواستید میتونم راهنماییتون کنم که کجای کتب مقدس (تورات و انجیل) نیز دین اسلام و در نهایت جزئی ترش چه اشاره هایی شده است...
شیعه واسه هر انسانی قابل ثبات است :Gol:

البته من بحثم تنها در مذاهب اسلامی بود
اما می توان این بحث را به همه ادیان هم تعمیم داد
ولی متاسفانه شما فکر می کنید با ابطال دو دین دیگر بر فرض توانایی دین اسلام اثبات خواهد شد در حالی که باید به طور مجزا اسلام را هم اثبات کنید
بعد در مورد یهودیت گفتید آن خاخام نمی گذارد یهودی شوید خب ربطی ندارد ممکن است یک روحانی دینی اشتباه کند یا اساسا روحانیان یک دین در یک بازه زمانی اشتباه کنند شما باید به متون مقدس دقت کنید و خودتان دین حقیقی را بیابید (بدون اشتباهات روحانیون در فهم دین)
بعد در مورد مسیحیت هم ادعای تحریف کردید که بنابر پیش فرض شماست چون من خودم دیده ام آنها دلیل عقلی بر عدم تحریف می اورند مثل دلیل ما بر عدم تحریفغ قرآن(همان بحث حکمت و نقض غرض خدا)
یعنی می گویند:
اگر کتاب انجیل تحریف شده باشد سبب گمراهی عده ی کثیری از انسانهاست
هدف خدا از خلقت هدایت مردم است
نتیجه:خدا نمی گذارد انجیل تحریف گردد.
باتشکر

سلام
احکامی که در فرقه های یک دین( دین اسلام و فرقه هایش شیعه، سنی و...) اثبات می شود از دو طریق به دست می آید:
- کتاب
-روایات(سنت)
زمانی می توانیم از گفته یک فرقه در مورد یک مطلب به حقانیت همان مطلب در یک فرقه دیگر برسیم که هر دو فرق این دو (کتاب و سنت)را قبول داشته باشند(اشتراکاتی دارند که هر دو قبول دارند و اثبات ها از روی اینها پایه گذاری می شود در غیر این صورت نمیشه.)
در این جور بحث ها هم تاکید بر آوردن "شواهد" بیشتر بر اثبات درست بودن یک مطلب است.
بذار یک مثال بزنم.
بعد از اینکه یک قتل در یک جا صورت می گیرد دو نفر به نامهای الف و ب را دستگیر می کنند و به دادگاه می برند. حضار هم نشسته اند.
نفر الف می گوید نفر ب قاتل است. ولی دلیلی ارائه نمی کند. ولی طرف ب با تحقیقاتی که انجام داده به "شواهد "زیر رسیده:
-تمام همسایه ها صحنه انجام قتل را دیده اند و دیده اند که الف، ب را با یک وسیله می کشد.
-جای انگشت شخص الف بر آن وسیله موجود است.
- اثر خون آن شخص بر جنازه موجود است.
دادگاه با این شواهد حکم به محکومیت می دهد.(چقد جنایی شد!).
مردم هم چون " اسناد" را می بینند و آنها را قبول دارند، حکم را قبول می کنند(اگر اسناد را قبول نداشته باشند و برایشان غیر منطقی و نادرست باشد، این حکم مورد قبولشان نخواهد بود.)

علامه اميني (ره) در كتاب الغدیر میفرماید اگر همین حالا تمام کتب ما را آتش بزنند ، ما از کتب خودشان حقانیت تمام عقایدمان را ثابت میکنیم

علی مع الحق;388635 نوشت:
علامه اميني (ره) در كتاب الغدیر میفرماید اگر همین حالا تمام کتب ما را آتش بزنند ، ما از کتب خودشان حقانیت تمام عقایدمان را ثابت میکنیم

حالا اگر بر عکس کار کنیم یعنی کتب خودمان را بگذاریم و کتب آنها را آتش بزنیم چه؟

javadk1234;388634 نوشت:
سلام
احکامی که در فرقه های یک دین( دین اسلام و فرقه هایش شیعه، سنی و...) اثبات می شود از دو طریق به دست می آید:
- کتاب
-روایات(سنت)
زمانی می توانیم از گفته یک فرقه در مورد یک مطلب به حقانیت همان مطلب در یک فرقه دیگر برسیم که هر دو فرق این دو (کتاب و سنت)را قبول داشته باشند(اشتراکاتی دارند که هر دو قبول دارند و اثبات ها از روی اینها پایه گذاری می شود در غیر این صورت نمیشه.)
در این جور بحث ها هم تاکید بر آوردن "شواهد" بیشتر بر اثبات درست بودن یک مطلب است.
بذار یک مثال بزنم.
بعد از اینکه یک قتل در یک جا صورت می گیرد دو نفر به نامهای الف و ب را دستگیر می کنند و به دادگاه می برند. حضار هم نشسته اند.
نفر الف می گوید نفر ب قاتل است. ولی دلیلی ارائه نمی کند. ولی طرف ب با تحقیقاتی که انجام داده به "شواهد "زیر رسیده:
-تمام همسایه ها صحنه انجام قتل را دیده اند و دیده اند که الف، ب را با یک وسیله می کشد.
-جای انگشت شخص الف بر آن وسیله موجود است.
- اثر خون آن شخص بر جنازه موجود است.
دادگاه با این شواهد حکم به محکومیت می دهد.(چقد جنایی شد!).
مردم هم چون " اسناد" را می بینند و آنها را قبول دارند، حکم را قبول می کنند(اگر اسناد را قبول نداشته باشند و برایشان غیر منطقی و نادرست باشد، این حکم مورد قبولشان نخواهد بود.)

درست می فرمایید
اما من می گویم برای ک فرد حقیقت جو این شاهد که در کتب اهل سنت فلان سخن آمده دلیل بر حقانیت آن سخن نمی شود!
اشتراکات همب ه همین صورت فرض کنید در کتاب شاکی و متشاکی در مثال من یک چیز نوشته شده باشد مثلا نوشته شده باشد زمین مستطیلی است .آیا این نوشته بودن دلیل بر حقانیت آن می شود

بله،بدون دلیل نمی شود.
فرد حقیقت جو تا به مشترکات(اشتراک این دو، در اسلام کتاب و سنت پیامبر) ایمان پیدا نکنه این بحث ها بین شاکی و متشاکی بدردش نمی خوره.
بعد هم هر حرف و نقل بایست مطابقت داشته باشه با کتاب و از عقل و اصول عقلی نیز می بایست کمک گرفته شود.
صرف یک نقل از یک نفر نمی تواند دلیل بر صحت باشد(البته وقتی تعداد نقل ها بیشتر می شود- اگر بحث روایی باشد و با عقل هم مطابقت داشته باشد- می شود به آن اعتماد کرد)

javadk1234;388699 نوشت:
بله،بدون دلیل نمی شود.
فرد حقیقت جو تا به مشترکات(اشتراک این دو، در اسلام کتاب و سنت پیامبر) ایمان پیدا نکنه این بحث ها بین شاکی و متشاکی بدردش نمی خوره.
من می گویم حتی اگر مشترکات هم پیدا شود به دردش نمی خوره!

velayat;388636 نوشت:
حالا اگر بر عکس کار کنیم یعنی کتب خودمان را بگذاریم و کتب آنها را آتش بزنیم چه؟

اگر اهل سنت میتوانستند یکی از مسائل اعتقادیشان را از کتب ما اثبات کنند حتما آن یک مورد را در بوق و کرنا میکردند.
یادم هست سال 89 یکی از کارشناسای شبکه کلمه به نام سجودی خودش اعتراف کرد که شیعه میتواند برای حقانیت خودش به کتب ما استناد کند اما ما نمیتوانیم دلیل دندان گیری برای حقانیت خودمان از کتب آنها پیدا کنیم!

علی مع الحق;388753 نوشت:
سجودی

این آقای سجودی بعضی وقتها خوب اعتراف میکنه
اون روز داشتم یه مناظره نگاه می کردم خودش میگفت من میخوام با شما مناظره کنم ولی شبکه بهم اجازه نمیده :khandeh!:

velayat;388539 نوشت:
ولی متاسفانه شما فکر می کنید با ابطال دو دین دیگر بر فرض توانایی دین اسلام اثبات خواهد شد در حالی که باید به طور مجزا اسلام را هم اثبات کنید

بنده قصدم این نیست که بگویم آن ها باطلند !ولی میتوانم بگویم که اسلام و محمد و ... را تصدیق کرده اند!شما چطور است طوری می گویید که انگار اصلا چنین چیزی وجود ندارد؟قطعا به حد کافی تحقیق نکرده اید!
بنده به شما اون دوفایل تصویری رو پیشنهاد کردم حتما ببینید ولی شما توجهی نکردید!!یک فایل پی دی اف میزارم حتما بخونش چیزای جالبی هس درش :
برای دانلود کلیک کن

velayat;388539 نوشت:
بعد در مورد یهودیت گفتید آن خاخام نمی گذارد یهودی شوید خب ربطی ندارد ممکن است یک روحانی دینی اشتباه کند یا اساسا روحانیان یک دین در یک بازه زمانی اشتباه کنند شما باید به متون مقدس دقت کنید و خودتان دین حقیقی را بیابید (بدون اشتباهات روحانیون در فهم دین)

مثله اینکه تورات را خوب مطالعه نکرده اید که این گونه می گویید!
همه ی اینا به کنار شما از هر طرف بیایی میرسی به اسلام !جناب خواهش میکنم اول اون دو فایل که براتون پیام کردم را ببینید بعد ادامه بحث را خواهیم کرد!!!!
هدف بنده اصلا این نیست که با نشان دادن تحریف بودن انجیل و تورات بگم باطل هستند بلکه میخوام بگم در این کتب نیز اسلام به صورت ویژه شرح داده شده است...

علی مع الحق;388753 نوشت:
اگر اهل سنت میتوانستند یکی از مسائل اعتقادیشان را از کتب ما اثبات کنند حتما آن یک مورد را در بوق و کرنا میکردند.
یادم هست سال 89 یکی از کارشناسای شبکه کلمه به نام سجودی خودش اعتراف کرد که شیعه میتواند برای حقانیت خودش به کتب ما استناد کند اما ما نمیتوانیم دلیل دندان گیری برای حقانیت خودمان از کتب آنها پیدا کنیم!
خب این به خاطر زرنگی علمای شیعه است که تمام مدارک را نابود کرده اند
و متاسفانه زرنگی نکردن علمای سنی
ولی می دونید که این کارا حقیقت را تغییر نمی دهد

reza_i7;388774 نوشت:
نده به شما اون دوفایل تصویری رو پیشنهاد کردم حتما ببینید ولی شما توجهی نکردید!!یک فایل پی دی اف میزارم حتما بخونش چیزای جالبی هس درش :
برای دانلود کلیک کن
با سلام
چون اسرار می کنید فایل پی دی اف را می خوانم
با اینکه می دانم فرقی به حال من ندارد
چون اشکالات من ریشه ای است

velayat;388797 نوشت:
خب این به خاطر زرنگی علمای شیعه است که تمام مدارک را نابود کرده اند
و متاسفانه زرنگی نکردن علمای سنی
ولی می دونید که این کارا حقیقت را تغییر نمی دهد

اولا:شواهدی هم برای حرفتان دارید؟
حرف بی دلیل و ریشه چه فایده ای دارد؟ مثلا بنده میتوانم الان هزاران ادعای بدون سند کنم آیا این کار چیزی را نشان میده به جز بی منطقی و عجز خودم؟! خیر چیز دیگری نشان نمیده!

ضمن اینکه بر عکس ادعای شما ، ما شاهد بسیار بر تحریف منابع اهل سنت برای جلوگیری از افشای حقیقت داریم
این دو نمونه را ملاحظه بفرمائید:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=124

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=125

velayat;388744 نوشت:
من می گویم حتی اگر مشترکات هم پیدا شود به دردش نمی خوره!

بدرد چه کسی نمی خورد؟بذار یک خورده به مسئله نزدیک تر شیم.
من 3 تا حالت را می گم:
شخص الف معتقد به دین 1-2
شخص ب معتقد به دین 1-3
(دین 2 و 3 شاخه ای از 1 است.یعنی اشتراکاتی دارند و تفاوت هایی)
شخص ج که معتقد به 1 نیست(پس لاجرم 2و 3 را هم قبول ندارد)

velayat;388797 نوشت:
خب این به خاطر زرنگی علمای شیعه است که تمام مدارک را نابود کرده اند
و متاسفانه زرنگی نکردن علمای سنی
ولی می دونید که این کارا حقیقت را تغییر نمی دهد

میشه بگویید حقیقت چیست؟
velayat;388800 نوشت:
با سلام
چون اسرار می کنید فایل پی دی اف را می خوانم
با اینکه می دانم فرقی به حال من ندارد
چون اشکالات من ریشه ای است

ریشه ی اشکالات شما چیست؟در کل خودتان طرف چه وجهی هستید؟
:Gol:

علی مع الحق;388808 نوشت:
اولا:شواهدی هم برای حرفتان دارید؟
حرف بی دلیل و ریشه چه فایده ای دارد؟ مثلا بنده میتوانم الان هزاران ادعای بدون سند کنم آیا این کار چیزی را نشان میده به جز بی منطقی و عجز خودم؟! خیر چیز دیگری نشان نمیده!

ضمن اینکه بر عکس ادعای شما ، ما شاهد بسیار بر تحریف منابع اهل سنت برای جلوگیری از افشای حقیقت داریم
این دو نمونه را ملاحظه بفرمائید:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=124

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=125


تحریفی که شما بفهمی که دیگه به درد نمی خوره
بدتر به ضرر خودشونه
به خاطر همینم هست که می گم اونا زرنگی ندارند

بعد هم زرنگی علمای شیعه اینه که کسی نفهمن اگه قرار باشه سند بدن دست من و تو که باز زرنگی نیست و بدتر به ضرر خودشونه

javadk1234;388822 نوشت:
بدرد چه کسی نمی خورد؟بذار یک خورده به مسئله نزدیک تر شیم.
من 3 تا حالت را می گم:
شخص الف معتقد به دین 1-2
شخص ب معتقد به دین 1-3
(دین 2 و 3 شاخه ای از 1 است.یعنی اشتراکاتی دارند و تفاوت هایی)
شخص ج که معتقد به 1 نیست(پس لاجرم 2و 3 را هم قبول ندارد)

نگاه کنید خیلی تقسیم بندی شما در بحث ما دخلی ندارد
مثلا گروه 1 شیعه و گروه 2 سنی و گروه 3 مسیحی اند
ولی در محاکمه بین حق بودن شیعه و سنی نمی شود از قرآن استفاده
در محاکمه بین مسلمان و مسیحی هم نه میشه از انجیل استفاده کرد نه از قرآن
به همان دلیلی که در ابتدا گفتم

velayat;388936 نوشت:
تحریفی که شما بفهمی که دیگه به درد نمی خوره
بدتر به ضرر خودشونه
به خاطر همینم هست که می گم اونا زرنگی ندارند

بعد هم زرنگی علمای شیعه اینه که کسی نفهمن اگه قرار باشه سند بدن دست من و تو که باز زرنگی نیست و بدتر به ضرر خودشونه

بحث اینجاست که شما بدون سند و مدرک دارید میگوئید کتب شیعه تحریف شده است مثل اینکه بنده بدون سند و مدرک بگم فلانی دزدی کرده. فکر کنم خیلی واضح باشه که برای هر ادعایی نیاز به سند هست همانطور که ما سند داریم که مثلا کتاب صحیح بخاری یک قرن پیش با کتاب حاضر تفاوت دارد.
به نظرم خیلی ساده توضیح دادم و فهم راحت باشه موفق باشید

علی مع الحق;388964 نوشت:
بحث اینجاست که شما بدون سند و مدرک دارید میگوئید کتب شیعه تحریف شده است مثل اینکه بنده بدون سند و مدرک بگم فلانی دزدی کرده. فکر کنم خیلی واضح باشه که برای هر ادعایی نیاز به سند هست همانطور که ما سند داریم که مثلا کتاب صحیح بخاری یک قرن پیش با کتاب حاضر تفاوت دارد.
به نظرم خیلی ساده توضیح دادم و فهم راحت باشه موفق باشید

عزیز من به نظرتان چرا در کتب عقایدی یک فصل برای اثبات عدم تحریف در قرآن باز شده است؟
چون اگر احتمال تحریف باشد نمی شود به آن تکیه و اعتماد کرد
دقت کنید احتمال تحریف
بحث ما هم در اینجا همین است
که احتمال تحریف وجود دارد در کتب شیعه
و اذا جا الاحتمال بطل الاستدلال
تازه احتمالش هم کاملا معقول است

منظور من همین چیزی بود که نوشتی.
باشه.
بذار این طور بگم.
ببین "اعتراف "هر یک از دو طرف دعوا در حل داوری و رسیدن به حق در یک موضوع یاری رسان است. این رو قبول داری؟
در یک دادگاه فرض کن. دو طرف متهم هستند. حال اگر یک نفر "اعتراف " کند به "راستگویی" طرف دیگر در آن بحث آیا باعث حل شدن دعوا نمی شود؟

javadk1234;388995 نوشت:
منظور من همین چیزی بود که نوشتی.
باشه.
بذار این طور بگم.
ببین "اعتراف "هر یک از دو طرف دعوا در حل داوری و رسیدن به حق در یک موضوع یاری رسان است. این رو قبول داری؟
در یک دادگاه فرض کن. دو طرف متهم هستند. حال اگر یک نفر "اعتراف " کند به "راستگویی" طرف دیگر در آن بحث آیا باعث حل شدن دعوا نمی شود؟

نمی گویم دعوا حل نمی شه
من می گم دلیل بر حقانیت فردی که به نفعش اعتراف شده نمی شه!

velayat;389008 نوشت:
من می گم دلیل بر حقانیت فردی که به نفعش اعتراف شده نمی شه!

نظر من اینه که "اعتراف" وقتی در بحث های روایی مطرح بشه - که در دین بیشتر مطرح است- (به شرطی که مخالف "عقل" و "کتاب " نباشه) باعث حقانیت میشه
و باعث حل شدن دعوا(تا حق با کسی نباشه که دعوایی در این دادگاه حل نمیشه!).
چون همونطور که گفتم بحث روی "شواهد"است. هر چه قدر بیشتر باشد قطعیت بیشتر می شود. چه بهتر که این شواهد از دشمن تو باشه. این چیزی که تو دادگاهها در همه جا انجام می دن. برای تشخیص حق و باطل(حل شدن دعوا).

javadk1234;389030 نوشت:
نظر من اینه که "اعتراف" وقتی در بحث های روایی مطرح بشه - که در دین بیشتر مطرح است- (به شرطی که مخالف "عقل" و "کتاب " نباشه) باعث حقانیت میشه
و باعث حل شدن دعوا(تا حق با کسی نباشه که دعوایی در این دادگاه حل نمیشه!).
چون همونطور که گفتم بحث روی "شواهد"است. هر چه قدر بیشتر باشد قطعیت بیشتر می شود. چه بهتر که این شواهد از دشمن تو باشه. این چیزی که تو دادگاهها در همه جا انجام می دن. برای تشخیص حق و باطل(حل شدن دعوا).

خب به نظر من حل شدن دعوا خیلی فرق دارد با حقانیت
فکر می کنم حرفم خیلی واضح باشد
دیگر نیاز به این همه تطویل نیست
شواهد هر چه هم زیاد باشد فرقی ندارد
مثلا در کتاب متشاکی 100 دلیل بر علیه اش باشد
دلیل بر حقانیت شاکی است؟
حاشا

ببین عزیز من
نوع تفکرتون اشتباه.
مسائل دینی با مثلا مسائل ریاضی فرق می کنه.
یک نفر میگه مثلا انتگرال این معادله میشه x. حالا هرکس هر حرف و هر "اعترافی "هم بکنه اینجا هیچ تاثیری نداره.
ولی تو مباحث دینی،اکثریت آن بر اساس قواعد روایی است. این دو، دو بخش جداگانه است. (البته باز هم میگم مخالف "عقل" و کتاب نباست باشه).بقیه رو هم گفتم
Smile
باشه دیگه تطویل نمیدم.
موفق و سلامت باشید.

javadk1234;389050 نوشت:
مسائل دینی با مثلا مسائل ریاضی فرق می کنه.
یعنی چی فرق می کنه؟
مگر ما همان طور که در ریاضی دنبال یقین هستیم در دین هم چنین نیست

javadk1234;389050 نوشت:
ولی تو مباحث دینی،اکثریت آن بر اساس قواعد روایی است. این دو، دو بخش جداگانه است. (البته باز هم میگم مخالف "عقل" و کتاب نباست باشه).بقیه رو هم گفتم

خب مشکل دین هم همینه دیگه

فک کنید به فرق بین قطعیت در یک معادله ریاضیاتی و یک رویداد(یا سخن) تاریخی.
جواب دادم که بی ادبی نکرده باشم خدمت شما.
دیگه قصد ادامه ندارم.
سلامت باشید

javadk1234;389204 نوشت:
فک کنید به فرق بین قطعیت در یک معادله ریاضیاتی و یک رویداد(یا سخن) تاریخی.
جواب دادم که بی ادبی نکرده باشم خدمت شما.
دیگه قصد ادامه ندارم.
سلامت باشید
سلام
باتشكر از لطفتان
در مورد قطعيت متن تاريخي مراجعه كنيد به تاژيك من در مورد صدق خبر متواتر

سلام
ادامه میدم(هر وقت دوباره ناراحت شدید از طولانی شدن، بگید که ادامه ندم دیگه.)
به پستتون نگاه کردم .ربطی به این بحث ندیدم.قطعیت تاریخ یا عدم آن چه ربطی به این بحث داره. شما در فرض (سوالتون) و حرفتون-عقیده هر کس اینجا مهم نیست- کتب سنی و شیعه رو قبول کردید. و بحث سر سوال شماست.(و این دو دین را که هر دو برا اثبات تا مقدار زیادی از تاریخ استفاده می کنند.)
بعد گفتید:"

خب مشکل دین هم همینه دیگه" . این هم ربطی به این بحث نداره.

حالا برسیم به خود بحث،

[h=1]آیا به وسیله کتب اهل سنت می توان حقانیت شیعه را اثبات کرد؟؟؟[/h]
من گفتم نوع قطعیتی که ما از رابطه ریاضیاتی می رسیم با نوع قطعیتی که به وسیله تاریخ بدست میاد(حداقل به صورتی که بیان می شود) متفاوت است. موافقید؟(لطفا به سوال بنده جواب بدید)
بذارید قدم به قدم بریم جلو. که من هم یک چیز یاد بگیرم.

javadk1234;389418 نوشت:
من گفتم نوع قطعیتی که ما از رابطه ریاضیاتی می رسیم با نوع قطعیتی که به وسیله تاریخ بدست میاد(حداقل به صورتی که بیان می شود) متفاوت است. موافقید؟(لطفا به سوال بنده جواب بدید)
بذارید قدم به قدم بریم جلو. که من هم یک چیز یاد بگیرم.

با سلام
ادب شما قابل ستایش است و من را خجل می کند
من نگفتم بحث را ادامه ندهید گفتم در این مورد که روشن است نیاز به این همه تطویل نیست
به هر حال ببخشید
به نظرم اصلا در تاریخ قطعیتی نیست و در ریاضی قطعیت است
در تاریخ و روایات ظن است نه یقین
حالی می خواهد در کتب سنی باشد یا شیعه یا هر جور دیگه

خواهش می کنم بزرگوارید.
ببینین وقتی ما درباره دو بحث که از تاریخ برای اثبات حرفشون استفاده می کنن، صحبت می کنیم و سوالی رو مطرح می کنیم باید ابتدا چارچوب(اینجا تاریخ) رو قبول داشته باشیم. و از چارچوب های دیگه(مثل ریاضیات و...) هم نمیشه استفاده کرد برای آوردن دلیل.
من احساس میکنم بحث شما همان بحثی است که در آن پست هم گفتید(که متاسفانه بسته شد).

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب


velayat;387720 نوشت:
چون از اساس بی دلیل سنی را پذیرفته بودند
مثل اینکه من الکی بگم هر چی تو کتاب الف نوشته شده درسته
بعد تو بگی تو کتاب الف نوشته شده زمین مستطیل بعد من بگم باشه
آیا دلیل بر حقانیت مستطیل بودن زمین است؟

[=arial]اخه میگی شیعه مغلظه میکنه خود شما ... بگذریم این که از طریق اینکه پدرشان سنی بوده و خود سنی شده اند درست اما شیعه کتب انها را قبول ندارد و شیعه تراویح نمی خواند دوست عزیز ظاهرا هیچ اطلاعی عقاید شیعه و سنی نداری!

mohamad7;390976 نوشت:
شیعه کتب انها را قبول ندارد و شیعه تراویح نمی خواند دوست عزیز ظاهرا هیچ اطلاعی عقاید شیعه و سنی نداری!
مگر من گفتم شیعیان کتب اهل سنت را قبول دارند
یک مقداری با تمؤنینه بیشتر مطالبم را بخوانید بعد نظر دهید

بسم الله الرحمن الرحیم

جمع بندی:

سؤال اول: آیا شیعه در مواجه ی با مخالفین استدلال واحدی اقامه می نماید؟
پاسخ:
ادله ی عقلی شیعه در حقانیت عقاید خویش امری است که عمومیت داشته و شامل همه ی فرق اسلامی می شود، یعنی شیعه با همان ادله ی عقلی ای که بر حقانیت اعتقادات خود بر اهل سنت اقامه ی حجت می نماید، با همان ادله بر سایر فرق نیز اقامه ی حجت و دلیل می نماید. اما در حوزه ادله ی نقلی شیعه به ادله ای احتجاج می نماید که مورد قبول خصم باشد، که در این میان شیعه در اصول و فروع به روایاتی احتجاج می نماید که در محتوا و متن با روایات شیعه یکسانند. همچنین شیعه در روایاتی که از طریق اهل سنت و سایر فرق نقل شده است و بیانگر اعتقاد آنان است، با توجه به مبانی پذیرفته شده از سوی آنان تشکیک و اشکال می نماید.

سؤال دوم: وظیفه ی شخصی که تا بحال پایبند هیچ یک از مذاهب نبوده و از طرفی نیز طالب حق است چیست؟
پاسخ:
وظیفه ی چنین شخصی این است که در ادله ی عقلی اقامه شده در اعتقادات اندیشه نماید و از هر دلیلی که منطبق بر عقل سلیم است تبعیت نماید و در ناحیه ی ادله نقلی نیز که مبین اعتقادات و فروعات فقهی است به روایات مشترک مورد قبول فریقین رجوع نماید. چنین شخصی با رجوع به ادله ی عقلی و نقلی می یابد که این ادله طالبین طریق حق را جز به مکتب اهل بیت علیهم السلام راهنمایی نخواهند ساخت.

موضوع قفل شده است