علت بی حجابی چیست؟
تبهای اولیه
همه از خودشون میپرسن چی شد که به اینجا رسیدیم ...ما که مادر هامون با حجاب بودند
؟
چرا الان اینقدر بی حجابی زیاد شده ؟
تاثیرات ماهواره و تبلیغات و تهاجم فرهنگیه ؟
یا خانوم ها حیا رو بوسیدن گذاشتن کنار
یا مرد ها خیلی بی غیرت شدن ؟
همه از خودشون میپرسن چی شد که به اینجا رسیدیم ...ما که مادر هامون با حجاب بودند ؟چرا الان اینقدر بی حجابی زیاد شده ؟تاثیرات ماهواره و تبلیغات و تهاجم فرهنگیه ؟یا خانوم ها حیا رو بوسیدن گذاشتن کنار یا مرد ها خیلی بی غیرت شدن ؟
ضمن عرض سلام و ادب محضر شما و تبريك ايام عيد غدير:Gol:؛
تمام اموري كه شما ذكر فرموده ايد و بلكه برخي موارد ديگر مي تواند از علل بي توجهي به حجاب و وضعيت نامناسب جامعه در شرايط كنوني باشد. اما در اين بين نكته اي كه از همه موثرتر است و فقدانش سبب مي شود جامعه به سمت سقوط و انحطاط حركت كند، جل و ناداني است. توضيح مطلب اين كه :
آن چه موجب مي شود انسان در انجام احكام الهي سستي كند يا برخي محرمات را مرتكب شود نقصان و يا ضعف در آگاهي ها و يا اطلاعات غلط است. بيشتر افرادي كه احكام الهي را رعايت نمي كنند نه به خاطر دشمني با خدا و بلكه به خاطر عللي چون ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و اهل بيت، ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي ناديده انگاشتن دستورات الهي، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و غرق شدن در امور مادي و شهواني ... ، دچار انحراف و كج روي شده اند. امام علي (ع)مي فرمايد: "الناس أعداء ما جهلوا؛ (1) انسان ها دشمن چيزي هستندكه به آن جهل دارند"
پرسشگر گرامي؛
به نظر مي رسد عدم التزام به رعايت حجاب از منظر كساني كه خود را ملتزم به رعايت آن نمي دانند، نيز چنين باشد يعني فرد تصور غلطي از حجاب، فلسفه آن و آثار رعايت و مفاسد ترك آن دارد و گرنه هيچ انساني چه مومن و چه لائيك و بي دين با حفظ تعادل رواني جامعه ،تأمين امنيت اجتماعي و بهداشت روانى و كاهش هيجانها و التهاب جنسى مخالفت نمي كند. هيچ انسان با فحشا، سستي بنيان خانواده و بالاخره فروپاشي نظم جامعه موافق نيست. همه خواهان جلوگيري از ابتذال و نگاه ابزاري به زن هستند و هيچ كس با آن چه كرامت و شخصيت ذاتي زنان را حفظ كند مخالفت نمي كند.اينها برخي از فوايد و فلسفه حجاب است كه در بدو نظر به ذهن مي آيد و آثارش به چشم ديده مي شود.
در مقابل اين دسته لازم است با استفاده از آيات و روايات، متون قوي ديني، آگاهي هاي جاهلان را تقويت كرده و ايشان را با فلسفه حجاب آشنا ساخت. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه داراي نتيجه مستقيم بر عملكرد فرد است.
بعد از اين، بايد گفت :
از بین بردن قبح ضد ارزش ها به دنبال کاستن حساسیت نسبت به ارزش ها و نیز بی هویت کردن جامعه و از بین بردن ارزش های دینی و اعتقادی و بی اهمیت جلوه دادن گناهان، همه از جمله اهداف دشمن در جامعه امروزی و برای آلوده کردن جوامع به ناپسندی هاست.
آن چه شما در این سوال خود نیز مطرح کرده اید مثل مورد از جمله همین حربه های شیطانی است. به اين معنا كه بخشي از وضعيت نامناسب حجاب در جامعه امروزي ما به جهت تهاجم فرهنگي و بلكه به فرموده مقام معظم رهبري، ناتوي فرهنگي است.
براي رسيدن به اين مقصود يكي از مهمترين گام هايي كه در زمان كنوني توسط دشمن برداشته شده است ترويج روحيه بي غيرتي در مردان و اشاعه بي حيائي و بي عفتي بين در زنان است. اين حربه هاست كه نسل بشر را بیش از پیش به چالش کشیده و استعمارگران و سرمایه دارن و قدرت های سلطه گر دست در دست هم در پی ترویج و اشاعه آن هستند تا ملت ها را از داخل تهی کرده، روح ايمان و آزادی خواهی را در آنها منسوخ سازند تا هر چه بیشتر و آسان تر بتوانند امیال و خواسته های پلید خود را در جهان کنونی پیاده کنند.
انبیاء و اولیاء که پرچمداران راهنمایی انسان هستند از این مسأله مهم که مفاسد و تبعات ویرانگری هم برای نظام خانواده و هم برای اجتماع در پی دارد غافل نبوده، به مقابله با آن پرداخته اند. در ذیل به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
امير المؤمنين عليه السّلام هم (هنگامى كه در عراق بودند) فرمودند:
«اى اهل عراق شنيدهام كه زنان شما در راه ها با مردان برخورد مىكنند (و در جاى شلوغ به يكديگر شانه مىزنند كه راه بدهند) آيا شرم نمىكنيد؟»(2)
حال چه باید گفت در مورد اتفاقاتی که در جامعه بشری به وقوع پیوسته است و گروه هایی با نام ها و عناوین فریبنده نوامیس مردم را به انواع حیله ها و ترفندها به انظار عمومی فراخوانده آنها را در میان مردان و جامعه ای مسموم رها می کنند تا دستان پلید عده ای سودجو یا هوسران یا افرادی جاهل و غافل به بهره کشی از این مخلوقات لطیف و وزنه های مؤثر اجتماع پرداخته، کیان خانواده را سست کنند و با شعارهای پوچ و دهان پُرکن، آبرو و حیثیت و قداست آنها را به باد اشتباهات خود دهند و گاهی با دادن اعلامیه ها و بیانیه هایی سعی در موجه جلوه دادن چهرۀ زشت و سودجوی خود برآیند؟!
پينوشت ها:
1. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج1، ص 219.
2. همان،ج 79، ص 115.
سلام خدمت دوستان
بنده یکی از علل مهم رو خدمت دوستان عرض میکنم
شاید گفتن این نکته اینجا خوب نیست اما گفته بشه بهتره:
یکی از دلایل عدم شناخت دقیق غریزه جنسی و تسلیم شدن بی چون و چرا در برابر این نیروی قوی هست
فرض کنیم دختری نمیتونه این نیرو رو کنترل کنه ==> در صورت مناسب بودن شرایط 80 درصد به دنبال
دوست پسر خواهد رفت.
حالا اگه حجاب خودش رو رعایت کنه مسلما نمیتونه پسرهارو به سمت خودش جذب کنه
بنابراین بی حجاب میشه که دوست پسر پیدا کنه.
این نکته در مورد پسرها هم صادق هست
1) پیروی از هوی و هوس های نفسانی
بی شک در وجود انسان، غرائض و امیال گوناگونی است که همه ی آنها برای ادامه ی حیات او ضرورت دارد. هواپرستی سرچشمه غفلت و بی خبری است برخی زنان به خاطر هوی و هوس خویش به فکر تنوع لباس، آرایش و خودنمایی در جامعه می پردازند، تا اینکه خود را به هر مردی ارائه کنند. آنها بجز شیک پوشی، خودنمایی، لذت جویی، خوشگذرانی، به چیز دیگری نمی اندیشند و بهترین اوقات زندگی خود را به قدم زدن در کوچه و خیابان ها و پارک ها و میهمانی های مفسده انگیز می گذرانند، خلاصه آنجا که هواپرستی و بی حجابی است نه پای دین در میان است و نه پای عقل، در آنجا چیزی جز بدبختی و بلا نیست، در آنجا چیزی جز بیچارگی و شقاوت و فساد نخواهد بود.
2) جلب توجه و کسب جایگاه
انسان موقعیت طلب است و همواره می خواهد در میان مردم از جایگاهی خاص و در خور توجه برخوردار باشد. بعضی از افراد با تحصیل علم و دانش و کسب فصائل اخلاقی و معنوی و یا اجتماعی، جایگاهی بدست می آورند و برخی از افراد فاقد این ارزش ها هستند با نمایش زیبایی ها و جاذبه های طبیعی و ساختگی زنانه خود و بی حجابی سعی در جلب توجه دیگران می کنند تا به کمبودهای عاطفی و یا اجتماعی خود پاسخ دهند، اما این خودنمایی ها دلیل بر شخصیت و ارزش آنها نمی باشد.
3) خودنمایی
با توجه به آفرینش زن توأم با زیبایی و لطف ظاهری و با احساسات و عواطف باطنی و تمایل به خودنمایی که در وجود زن به طور محسوس و قوی به چشم می خورد زمینه تحریک پذیری و ایجاد هیجان و تحریک در دیگران توسط او امری طبیعی است و اگر ویژگی های یاد شده را با آرایش و لباس های دلپذیر و حرکات مهیج بیامیزد و در معرض دید نامحرمان قرار دهد چه مفاسد و انحرافاتی را بوجود می آورد که زمینه ساز اضطراب و نگرانی و پریشانی در روح و روان افراد می شود. برخی زنان با بی حجابی به بیماری صیادی دلها گرفتارند. علاقه همسرانش برای ارضای روحیه آنها کافی نیست. محبوبیت عمومی می طلبند. حضرت امام صادق(ع) در مورد آثار گناه می فرماید: شمار کسانیکه که در اثر گناهان و انحرافات جان خود را از دست می دهند بیش از تعداد افرادی است که در اثر مرگ طبیعی می میرند.
4) بی حیایی
یکی از خلقیات پسندیده و صفات عالیه انسانی عفت است. ملکه عفت آدمی را در اعمال و تمایلات جنسی تعدیل می کند و انسان را از پلیدی های شهوت مصون نگاه می دارد. بی عفتی و بی حجابی بعضی از دختران و زنان جوان غالبا از دوستان ناباب سرچشمه می گیرد. در نتیجه خانواده ها و دختران باید در انتخاب دوست دقت کنند.
5) تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش مستمر و حیله گرانه استکبار برای سلب کردن فرهنگهای اصیل و الهی از ملت ها و جایگزین کردن فرهنگ مبتذل و مبتنی بر فساد و عیاشی و بیبهره ساختن ملت ها از هویت مستقل ملی و دینی خودشان و سلب اتکا به اراده خود. یکی از مهمترین عوامل درونی که باعث انحطاط فرهنگ یک جامعه می شود رواج فساد اخلاقی و بی حجابی است. وقتی فساد بر روی جامعه تاثیر گذاشت، غالبا آن جامعه قادر به ادامه حیات نیست.
6) زیبا جلوه دادن خود نزد دیگران
موضوع زیبایی و جمال طبیعی انسان نیز یکی از مسائلی است که در روایات مذهبی مورد کمال توجه قرار گرفته است. جمال در مورد خداوند بزرگ به معنی زیبایی طبیعی یا تجمل مصنوعی نیست، بلکه مراد ا ز جمال الهی صفات جمالیه و کمالات معنوی است. اما عده ای از زنان و دختران که معنی و مفهوم اصل زیبایی را درک نکرده اند تمام هم و غم خود را بر این می گذارند که شکل ظاهری خود را آراسته و آرایش نمایند و به صورتی زیباتر در نزد دیگران حضور یابند و از زیبایی خدادادی خود در جهت خلاف دستورات الهی استفاده کنند. امام علی(ع) در حدیثی می فرماید: پوشیدگی برای زن سودمندترین و زیبایی او را پایدارتر می سازد.
7) بی غیرتی مرد در اشاعه ی فحشاء
تاثیر متقابل زن و مرد در روابط خانوادگی و سرنوشت فرزندانشان، از اصول غیرقابل انکار در تربیت اجتماعی اسلام است. مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد این حالت باید هم در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی و جنسی او. توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر موثر است.
8) عملکرد دستگاه های ذیربط
وظیفه ی مهم مسئولین، نظارت لازم بر موسسات تولیدی است که بسیاری از آنها به مراکز مدسازی و دوخت لباس های بی حجاب تبدیل شده اند. آنها به دوخت لباس های غیرشرعی مبادرت می ورزند. اگر کسی بخواهد مانتو و یا شلوار ساده و یا لباس مناسب و در شأنی خریداری کند موفق نخواهد شد. برخی از بی حجابی های زنان و دختران، ناشی از لباس های تحمیلی مانتوسراهای سودجویی است که به فرهنگ بد لباسی و شهوترانی دامن می زنند.
9) بی توجهی خانواده ها
یکی از مهمترین نهادهای موثر در رشد، تربیت و رفتار آدمی نهاد خانواده است. اگر پدران و مادران بی توجه باشند نسبت به مسائل و معیارهای دینی و اخلاقی، از شر مفاسد، فرزندان شان در امان نمی باشند. از این رو خانواده مهمترین قسمت می باشد که باید در امر حجاب به دختران خود آموزش لازم را بدهد.
10) دوستی های نامطمئن
در حقیقت یکی از ریشه های بی حجابی، دوستی های نامطمئن معاشرت های آلوده و مشکوک، گرایش به فرهنگ غرب، شخصیت زدگی، انتخاب الگوهای نامطلوب، احساس پوچی، از درون تهی شدن، بی اعتمادی به فرهنگ خودی و فقر معنویت و نظایر آنها. دختران چون از نظر روحی، عاطفی و احساسی تر هستند از دریچه ی احساسات به دنیا و مسائل آن می نگرند به همین دلیل بیشتر در معرض خطر آسیب های اخلاقی و اجتماعی قرار دارند.
باسلام خدمت تمامی دوستان علت رواج بی حجابی و خیلی از مشکلات فرهنگی دیگر در کشورمون این علمک های شیطان(ماهواره)که فرهنگ مسموم غرب و در جامعه رواج دادند و نتیجه اشو در جمعه مشاهدهمی کنیم یاعلی مدد
وقتی کودک با ماهواره ای بزرگ میشه که حجاب در اونجا معنی نداره که هیچ مسخره هم میشه
وقتی در خانواده ای بزرگ میشه و با دوستانی انس می گیره که یا فلسفه ی حجاب براشون درست جا نیفتاده یا در عمل، به اون چیزی که معتقدن، خوب عمل نمی کنن،یا مسائلی از این قبیل
وقتی الگوهای اول تو زندگیش خانوم معلمیه که حجاب براش مساله ی جاافتاده ای نیس یا محجبه اس اما تمیز نیس! و مادریه که یا معتقد به حجاب نیست یا اونقد معتقده که فضای خونه رو بیروح کرده!
وقتی کودک و نوجوون در تلویزیون و سینما می بینه چادریا ناتو از آب درمیان و مانتویی ها خوش قلب و درستکار؛ چادریا شلخته ان و مانتویی ها، منظم...
وقتی از ابتدا افراط و تفریط ها، و بی توجهی ها به شأنیت حجاب، هیچ ذهنیت مثبتی در اون ایجاد نمی کنه و از طرفی می بینه در جامعه تعداد کثیری از مردم زیر حد متوسطی از حجاب رو دارن، خب طبیعتاً آمادگی این رو داره که خودش رو به روز کنه
هم تیپ مادر خوش تیپ مانتویی اش که اونو امروزی میدونه بشه
یا از چادر سنتی مادر سنتی اش بگذره و متناسب با فرهنگ امروز جامعه اش پوششش رو انتخاب کنه
به نسل های جدید، خیلی نمیشه خرده گرفت
فقط باید متوجهشون کرد که دیگه زیادی بدحجاب نباشن
اما تربیت نسل ها اصلاً به ایجاد ذهنیت مثبت راجع به حجاب کمک خاصی نمی کنه و باید این ایراد رو ریشه ای برطرف کرد
یه جایی خوندم برای رفع بی حجابی باید باورهای دینی مردم درست شود .
شما هم حتما دیدید مادر باحجاب و دختر بی حجاب، خیلی از خونواده های ایرانی، حتی خونواده های مذهبی هم نتونستند باورهای اسلامی خود را به فرزندانشان منتقل کنند. اگه خونواده ها علی الخصوص مادر خانواده بتونه باور به حجاب رو به فرزندش منتقل کنه خیلی از بی حجاب هایی ها از بین میره.
) پیروی از هوی و هوس های نفسانی
بی شک در وجود انسان، غرائض و امیال گوناگونی است که همه ی آنها برای ادامه ی حیات او ضرورت دارد. هواپرستی سرچشمه غفلت و بی خبری است برخی زنان به خاطر هوی و هوس خویش به فکر تنوع لباس، آرایش و خودنمایی در جامعه می پردازند، تا اینکه خود را به هر مردی ارائه کنند. آنها بجز شیک پوشی، خودنمایی، لذت جویی، خوشگذرانی، به چیز دیگری نمی اندیشند و بهترین اوقات زندگی خود را به قدم زدن در کوچه و خیابان ها و پارک ها و میهمانی های مفسده انگیز می گذرانند، خلاصه آنجا که هواپرستی و بی حجابی است نه پای دین در میان است و نه پای عقل، در آنجا چیزی جز بدبختی و بلا نیست، در آنجا چیزی جز بیچارگی و شقاوت و فساد نخواهد بود.2) جلب توجه و کسب جایگاه
انسان موقعیت طلب است و همواره می خواهد در میان مردم از جایگاهی خاص و در خور توجه برخوردار باشد. بعضی از افراد با تحصیل علم و دانش و کسب فصائل اخلاقی و معنوی و یا اجتماعی، جایگاهی بدست می آورند و برخی از افراد فاقد این ارزش ها هستند با نمایش زیبایی ها و جاذبه های طبیعی و ساختگی زنانه خود و بی حجابی سعی در جلب توجه دیگران می کنند تا به کمبودهای عاطفی و یا اجتماعی خود پاسخ دهند، اما این خودنمایی ها دلیل بر شخصیت و ارزش آنها نمی باشد.3) خودنمایی
با توجه به آفرینش زن توأم با زیبایی و لطف ظاهری و با احساسات و عواطف باطنی و تمایل به خودنمایی که در وجود زن به طور محسوس و قوی به چشم می خورد زمینه تحریک پذیری و ایجاد هیجان و تحریک در دیگران توسط او امری طبیعی است و اگر ویژگی های یاد شده را با آرایش و لباس های دلپذیر و حرکات مهیج بیامیزد و در معرض دید نامحرمان قرار دهد چه مفاسد و انحرافاتی را بوجود می آورد که زمینه ساز اضطراب و نگرانی و پریشانی در روح و روان افراد می شود. برخی زنان با بی حجابی به بیماری صیادی دلها گرفتارند. علاقه همسرانش برای ارضای روحیه آنها کافی نیست. محبوبیت عمومی می طلبند. حضرت امام صادق(ع) در مورد آثار گناه می فرماید: شمار کسانیکه که در اثر گناهان و انحرافات جان خود را از دست می دهند بیش از تعداد افرادی است که در اثر مرگ طبیعی می میرند.4) بی حیایی
یکی از خلقیات پسندیده و صفات عالیه انسانی عفت است. ملکه عفت آدمی را در اعمال و تمایلات جنسی تعدیل می کند و انسان را از پلیدی های شهوت مصون نگاه می دارد. بی عفتی و بی حجابی بعضی از دختران و زنان جوان غالبا از دوستان ناباب سرچشمه می گیرد. در نتیجه خانواده ها و دختران باید در انتخاب دوست دقت کنند.5) تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش مستمر و حیله گرانه استکبار برای سلب کردن فرهنگهای اصیل و الهی از ملت ها و جایگزین کردن فرهنگ مبتذل و مبتنی بر فساد و عیاشی و بیبهره ساختن ملت ها از هویت مستقل ملی و دینی خودشان و سلب اتکا به اراده خود. یکی از مهمترین عوامل درونی که باعث انحطاط فرهنگ یک جامعه می شود رواج فساد اخلاقی و بی حجابی است. وقتی فساد بر روی جامعه تاثیر گذاشت، غالبا آن جامعه قادر به ادامه حیات نیست.6) زیبا جلوه دادن خود نزد دیگران
موضوع زیبایی و جمال طبیعی انسان نیز یکی از مسائلی است که در روایات مذهبی مورد کمال توجه قرار گرفته است. جمال در مورد خداوند بزرگ به معنی زیبایی طبیعی یا تجمل مصنوعی نیست، بلکه مراد ا ز جمال الهی صفات جمالیه و کمالات معنوی است. اما عده ای از زنان و دختران که معنی و مفهوم اصل زیبایی را درک نکرده اند تمام هم و غم خود را بر این می گذارند که شکل ظاهری خود را آراسته و آرایش نمایند و به صورتی زیباتر در نزد دیگران حضور یابند و از زیبایی خدادادی خود در جهت خلاف دستورات الهی استفاده کنند. امام علی(ع) در حدیثی می فرماید: پوشیدگی برای زن سودمندترین و زیبایی او را پایدارتر می سازد.7) بی غیرتی مرد در اشاعه ی فحشاء
تاثیر متقابل زن و مرد در روابط خانوادگی و سرنوشت فرزندانشان، از اصول غیرقابل انکار در تربیت اجتماعی اسلام است. مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد این حالت باید هم در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی و جنسی او. توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر موثر است.عملکرد دستگاه های ذیربط
وظیفه ی مهم مسئولین، نظارت لازم بر موسسات تولیدی است که بسیاری از آنها به مراکز مدسازی و دوخت لباس های بی حجاب تبدیل شده اند. آنها به دوخت لباس های غیرشرعی مبادرت می ورزند. اگر کسی بخواهد مانتو و یا شلوار ساده و یا لباس مناسب و در شأنی خریداری کند موفق نخواهد شد. برخی از بی حجابی های زنان و دختران، ناشی از لباس های تحمیلی مانتوسراهای سودجویی است که به فرهنگ بد لباسی و شهوترانی دامن می زنند.9) بی توجهی خانواده ها
یکی از مهمترین نهادهای موثر در رشد، تربیت و رفتار آدمی نهاد خانواده است. اگر پدران و مادران بی توجه باشند نسبت به مسائل و معیارهای دینی و اخلاقی، از شر مفاسد، فرزندان شان در امان نمی باشند. از این رو خانواده مهمترین قسمت می باشد که باید در امر حجاب به دختران خود آموزش لازم را بدهد.10) دوستی های نامطمئن
در حقیقت یکی از ریشه های بی حجابی، دوستی های نامطمئن معاشرت های آلوده و مشکوک، گرایش به فرهنگ غرب، شخصیت زدگی، انتخاب الگوهای نامطلوب، احساس پوچی، از درون تهی شدن، بی اعتمادی به فرهنگ خودی و فقر معنویت و نظایر آنها. دختران چون از نظر روحی، عاطفی و احساسی تر هستند از دریچه ی احساسات به دنیا و مسائل آن می نگرند به همین دلیل بیشتر در معرض خطر آسیب های اخلاقی و اجتماعی قرار دارند.
اگه بخوام در یه جمله بگم علت بی حجابی چیه در یک کلام میگم
خانواده خانواده خانواده
دیگه نمیشه به مردم زور گفت. مردم آگاه شدن و دوست دارن خودشون تصمیم بگیرن.
واقعا شما خودتون برای خودتون تصمیم می گیرید؟!:Gol:
با شعارهای پوچ و دهان پُرکن،
:Lflasher:مثل :Rflasher:
:Lflasher:مانتو کوتا میپوشه ، نگاه آنچنانی بهش میکنن !!:Rflasher:
میگن نپوش تا نگات نکنن؛
توی نت تیکه میندازن بهش !!
میگن عکس نزار تا حرف نشنوی؛
توی تاکسی مردک میچسبه بهش !!
میگن سوار نشو ؛
توی دانشگاه استاد بهش نظر داره !
میگن خوب درس نخون !
و کلا هر جا میره به جرم دختر بودن باید از هر بشری حرف بشنوه؛
من دوتا راه حل پیشنهاد میکنم:
یا تمام دخترا رو بکشیم
یا مردها رو توجیه کنیم که
آقا ..
این دخترم به اندازه تو حق حضور در اجتماع رو داره !!
دلم میخواد بگم تو هم میتونی درس بخونی ...تو هم میتونی تو اجتماع حضور داشته باشی ...به شرط اینکه قوانین و رعایت کنی .. اگه قوانین و رعایت کنی ...استادی بهت نظر نداره ...هر بشری هر حرفی به دهنش میاد نمیگه ..جرات جسارت ودست درازی به خودش نمیده ....جلوه گری نکنی .نگاه پاک جوونی رو ندزدی ....دل اقا امام زمان و خون نکنی ....
همه از خودشون میپرسن چی شد که به اینجا رسیدیم ...ما که مادر هامون با حجاب بودند
؟
چرا الان اینقدر بی حجابی زیاد شده ؟
تاثیرات ماهواره و تبلیغات و تهاجم فرهنگیه ؟یا خانوم ها حیا رو بوسیدن گذاشتن کنار
یا مرد ها خیلی بی غیرت شدن ؟
من میگم 90 در صد بخاطر جنگ نرم است
من میگم 90 در صد بخاطر جنگ نرم است
وقتی فرزند تربیت درست داشته باشه ...خدا رو شناخته باشه ....حجاب و اسلام و شنیده باشه ....هیچی در اعتقاداتش تاثیر نداره
دیگه نمیشه به مردم زور گفت. مردم آگاه شدن و دوست دارن خودشون تصمیم بگیرن.
خدا کنه!خدا کنه خودشون تصمیم بگیرن!خدا کنه لباسی که میپوشن و میگن ازش خوششون میاد واقعا سلیقه ی خودشون باشه نه طراحان مد لباس!!(که اکثرا اقایان هستند!به خصوص طراحان بین المللی!)!نه شبکه ها و شوهای ماهواره ی نه بازیگرا نه....!!!
تا دیروز شلوارشون زانو مینداخت روشون نمیشد بپوشن حالا برای شلوار پاره خدا تومن میدن!!اینه اگاهی؟!!؟!!
و مهمتر اینکه
خدا کنه یه روز هممون به جای تصمیم های هوسی و احساسی عقلمون کاری رو که باید انجام بده، انجام بده و حتی لباسی که میپوشیم به خاطر عقلمون باشه نه....
[video]http://host13.aparat.com//public/user_data/flv_video_new/255/fbe7a7eea590f03e5272a403652fd352763297.apt?start=0[/video]
غربت فرهنگ فاطمی
کمتر اتفاق میافتد که سه مناسبت مهم و مرتبط در یک روز با هم جمع شوند. سال گذشته، از گذر گردش ایام، میلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و سالروز میلاد فرزند برومند آنحضرت، امام خمینی با سالروز آزادی خرمشهر در یک روز قرار گرفتهاند.
امروز، سوم خرداد 1390 مصادف با 20 جمادی الثانی است و اهمیت این همزمانی از این جهت است که تأکید امام خمینی بر الگو بودن حضرت فاطمه زهرا با هدف مقدسی که رزمندگان دوران دفاع مقدس و کسانی که برای آزادسازی خرمشهر از جان خود گذشتند، دارای پیوندی مستحکم و ناگسستنی است. بنابر این، باید از این فرصت استثنائی برای پاسخ دادن به این سؤال اساسی که امروز جامعه ما چقدر با ارزشهای به یادگار مانده از حضرت فاطمه زهرا همراه است؟ استفاده کنیم و به خودمان یادآوری نمائیم که اگر خدا به ما فرصتی داده، براساس این سنت قطعی الهی است که فرموده است: "ثم جعلناکم خلائف فی الأرض لننظر کیف تعملون" (سوره مبارکه یونس، آیه 14)
خدا با هیچ فرد و ملت و امت و قوم و قبیلهای تعارف ندارد و هیچ تضمینی برای ابدی بودن به آنها نداده است. نتیجه مستقیم و بدون استثنای تخلف از دستورات الهی، گرفتار شدن در چنگال تبدیل و تغییر است و این یک سنت الهی است که در طول تاریخ جاری بوده و در آینده نیز جریان خواهد داشت. توصیههای اکیدی که اسلام از زبان امامان معصوم برای محاسبه دارد و معروفترین فراز آن "حاسبوا قبل ان تحاسبوا" است نیز همین نکته اساسی را گوشزد میکند.
از حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها، این روزها و این سالها مطالب فراوانی گفته و نوشته میشود. رسانهها، به ویژه رسانه ملی با گستردگی کمی زیادی که دارد، به مناسبت ایامی که متعلق به این بانوی بزرگ است، اعم از فاطمیه و عزاداریها و امروز که روز تولد آن حضرت است، از فضایل ایشان فراوان میگویند ولی آنچه موجب تأسف است اینست که هرچه زمان میگذرد جامعه ما از این کمالات و ارزشها بیشتر فاصله میگیرد. این واقعیت تلخ را به روشنی میتوان در رواج روزافزون بدحجابی و در برخی مناطق بیحجابی، کنار گذاشته شدن تدریجی چادر که حجاب برتر و نشانه ملی زنان ایران است، رواج بیبندوباریها، عادی شدن روابط دختران و پسران، بیاعتنائی به حریمهائی که علاوه بر شرعی بودن حتی بر سنتهای ملی ما مبتنی هستند و در بسیاری از رفتارها و آداب و عادات و باورهای جدید مشاهده کرد.
اگر با نگاهی خالی از یکسویه نگریهای گروهی و جناحی و آلوده به بازیها و تعصبات سیاسی به واقعیتهای امروز جامعه در بخش مربوط به زنان و دختران بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید که اگر با شرایط کنونی به پیش برویم قطعاً در دامان زنانی که با چنین فرهنگی بار میآیند مردانی که توانستند خرمشهر را آزاد کنند تربیت نخواهند شد. مردان بزرگی که خرمشهر را آزاد کردند، فقط دلیر نبودند بلکه با تمام وجود به ارزشهای دینی اعتقاد و ایمان داشتند. حتی شجاعت و دلیری و دریادلی آنها نیز از همان اعتقاد و ایمانشان مایه میگرفت و در باورهای دینی شان ریشه داشت. این ایمان را آن مردان بزرگ از مادران مؤمنه شان گرفته بودند و اینکه امام خمینی میفرمودند از دامن زن است که مرد به معراج میرود، یعنی همین.
انقلاب اسلامی هم با فداکاری مردان با ایمانی به پیروزی رسید که در دامان زنانی که از حضرت فاطمه زهرا پیروی میکردند و فضایل و کمالات آن حضرت را در وجود خود متبلور میساختند پرورش یافته بودند. امام خمینی با کمک این مردان و زنان با ایمان توانست انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند و در جنگ تحمیلی نیز با تکیه بر غیرت دینی همین مردان و زنان با ایمان بود که توانست در برابر دشمنان بایستد و قدرتهای بزرگ شرقی و غربی را از نگاه طمعکارانهای که به ایران دوخته بودند پشیمان نماید.
شرط تداوم انقلاب و تقویت نظام جمهوری اسلامی اینست که ارزشها، کمالات و فضایل به یادگار مانده از حضرت فاطمه زهرا، که زنان ما را به پشتوانهای قدرتمند برای شکلگیری انقلاب و منبعی سرشار از نیروی ایمانی برای روحیه دادن به رزمندگان دفاع مقدس و حامیان و حافظان نظام مقدس جمهوری اسلامی تبدیل کرده بود، همچنان در جامعه ما حرف اول را بزنند و به صورت عملی در جامعه جاری باشند. واقعیت اینست که ما اکنون در شعار چیزی کم نداریم اما آنچه در میدان عمل مشاهده میشود، چیز دیگری است. به بالای 60 درصد ورود دختران به دانشگاهها افتخار میکنیم اما برای آنچه از این رهگذر بر سر خانواده و تربیت فرزندان این جامعه خواهد آمد نگران نیستیم! به حضور زنان در مشاغل مختلف میبالیم اما به این فاجعه که وقتی پدران و مادران در حساسترین سالهای عمر خود بیشتر اوقات شبانه روزشان را در خارج از خانه و دور از فرزندان میگذرانند، نسلهای آینده این جامعه از نظر روانی و اعتقادی و عاطفی چه سرنوشتی خواهند داشت فکر نمیکنیم! از کنار بیبندوباریها و روابط عادی شده دختران و پسران و زنان و مردان و ناهنجاریهای برخاسته از آن بیتفاوت عبور میکنیم و به عوارض منفی این پدیدهها نمیاندیشیم. مطمئن باشیم که با این روش، نمیتوانیم در جامعه آینده خود زنانی که بتوانند در دامان خود فرزندانی با ویژگیهای آنان که خرمشهر را آزاد کردند و آنان که جان خود را فدای دفاع از میهن و انقلاب و نظام اسلامی کردند داشته باشیم.
سالها گذشت و عدهای ما را به دعوا بر سر این سؤال که کار فرهنگی مقدم است یا اجرای قانون؟ مشغول نگهداشتند. هرکس آمد شعارهای خوبی داد ولی وقتی بر صندلی قدرت تکیه زد نه تنها آن شعارها را فراموش کرد بلکه از زنها به مثابه ابزاری برای رسیدن به آراء بیشتر استفاده کرد. در رسانه ملی هم از یکطرف فضائل حضرت فاطمه زهرا از زبان تندروترین و سخت گیرترین افراد برای زنان بیان میشود و از طرف دیگر، زنانی با لباسهای پرزرق و برق و با هفت قلم آرایش به تبلیغ لبنیات و پفک و سس و جوایز بانکی میپردازند! در یک برنامه تا میتوانیم ساده زیستی حضرت زهرا را به رخ میکشیم و بلافاصله همان زنهای بزک کرده را به تبلیغ لوازم خانگی اشرافی وادار میکنیم! برخوردهای دوگانه و چندگانه در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داستان دیگری است که بماند...
شاید همزمانی سالروز آزادی خرمشهر با دو سالروز متبرک میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و امام خمینی، فرزند عالم و مجاهد آنحضرت که مکتب اهل بیت را در عصر غربت ارزشها زنده کرد و به قدرت رساند، بهانهای باشد برای آنکه عقلای قوم درباره غربت فرهنگ فاطمی کمی اندیشه کنند و برای نجات آن و تضمین آینده این کشور و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از خطری که در کمین است راهی بیابند.
لباس پرچم فرهنگ
پارچه و لباس ایرانى فقط زیبا نیست، زیبایى یکى از ویژگى هاى لباس هاى ما ایرانیان است؛ دامن هاى پرچین و شکن قاسم آبادى، چادرهاى سبز ضربدرى و برقع هاى بوشهرى، بالاپوش هاى مردانه لرى، لباس هاى متین کردى با آن مچ پیچ هاى سفید، روسرى هاى زرد گل ونى زنان خرم آباد و کویناک هاى سرخ ترکمن فقط و فقط زیبا نیستند، این لباس ها محل تلاقى فرهنگ و اخلاق و طبیعتند. برقع یعنى پوشش براى جلوگیرى از آفتاب سوختگى، برقع یعنى حجاب، برقع یعنى هزار سال فرهنگ. مچ پیچ یعنى دستمالى براى پاک کردن پیشانى، مچ پیچ یعنى وسیله اى براى جلوگیرى از نفوذ حشرات موذى به درون لباس، مچ پیچ یعنى دستمالى براى پایکوبى.
اندیشمندان، لباس را مهمترین نمود عینى هر فرهنگ و بارزترین جلوه شخصیتى هر فرد مى دانند. صاحب نظران فرهنگى اعتقاد دارند فرهنگ از دو سویه هسته و پوسته قابل ارزیابى است که کار کرد لباس در هر دو بخش معنادار است. شاید بتوان اینگونه بحث را پیش برد که یک توریست با قرارگرفتن در حوزه اى فرهنگى، براى اولین بار با نمودهاى عینى آن فرهنگ برخورد خواهد کرد و کمتر خواهد توانست به عمق رفتارها و سوابق و پیشینه ها نفوذ کند. اما چرا این موضوع را پیش کشیدیم به این دلیل ساده که لباس هاى بومى ایران وقتى در معرض دید قرار مى گیرد، بویژه با در نظرداشتن سویه پوسته این گونه فرهنگى، بى هیچ تعارفى زیباست، اما زیبایى لباس هاى بومى ایران به همین جا ختم نمى شوند. آنها زیبا هستند، چون کارکردهاى چندگانه اى از خود بروز مى دهند و این همان ویژگى است که در طراحى لباس هاى امروزى کمتر مدنظر قرار مى گیرند.
در سیاست کلان مربوط به پوشش و لباس، ممیزى واردات بى رویه و بى حساب و کتاب بسیار مهم است، همچنین توجه به شکوفایى صنعت داخلى و جلوگیرى از ورشکستگى آن که در عین رونق اقتصادى مدیریت این هنر - صنعت را هم ساده تر مى کند و نتیجه چنین سیاست حمایتى از اصناف، پوشیدگى، شادابى، راحتى، تنوع، توزیع مناسب و دسترسى آسان، مناسب بودن قیمت، جذابیت و مطابقت لباس ها با الگوهاى سنتى اقوام ایرانى و شرایط اقلیمى خواهد بود.
رعایت موارد بهداشتى، در نظر داشتن موارد اخلاقى، زیبایى و...، جنبه هاى متفاوتى هستند که یکجا مى توان در لباس هاى بومى ایران دید.
لباس امروزى
شاید بگویید این حرف ها به ما چه ربطى دارد، ما نه در جنگل هاى شمال زندگى مى کنیم، نه در کوهستان هاى کردستان و نه در دل طبیعت خشن کویر؛ این حرف ها به درد ۱۰۰ سال پیش مى خورد، نه حالا که همه شهرنشین شده ایم و انواع و اقسام ماشین ها ما را محصور کرده اند. شاید تا حدودى هم حق با شما باشد، ما هم نگفته ایم غروب ها براى قدم زدن در پارک ملت یا لاله، لباس قاسم آبادى بپوشید یا روسرى هاى گل و نى، هرچند اگر این کار را هم بکنید، اتفاق بدى نیفتاده است، اتفاق بد آن است که با کلاه سیب زمینى کاران مکزیک به خیابان بیایید یا دستمال دزدان دریایى سواحل اسکاندیناوى را به سر ببندید!
یک نظریه قدیمى مى گوید هر عنصر فرهنگى اگر خود قدرت نو شدن و سازگارى با شرایط را نداشته باشد، محکوم به فناست، شاید کلاه مکزیکى و دستمال سر وایکینگ ها هم چیزى در خود پنهان داشته که امروز مرزها را در نوردیده و به میدان ونک رسیده است. در این حرفى نیست، اما یک نظریه قدیمى دیگر هم مى گوید که این آدم ها هستند که مى توانند عناصر فرهنگى خود را جهانى کنند یا آنها را از بین ببرند، بدون تردید هر هویت پررنگ یا کمرنگى که در پس کلاه مکزیکى نهفته باشد، به ما ارتباطى ندارد، اما سرنوشت شلوار کردى و کلاه و بالا پوش هاى نمدى چندان بى ربط با ما نیست.
کارشناسان براى طراحى لباس امروزى مردم جامعه ایران با پشتوانه لباس هاى بومى نظریات متفاوتى دارند، در یک نظر گاه به ترکیب، تأکید مى شود، در نظریه اى دیگر بر برخوردارى از قواعد طراحى و در نظریه سوم استفاده از برخى نشانه هاى بومى.
محسن شکیبا طراح پارچه و لباس در تحلیل این سه نظریه مى گوید:
«نظریه اول که قواعد ترکیب را پیش روى طراحان قرار مى دهد، در برخى موارد، بویژه در ترکیب با لباس هاى امروزى مى تواند مفید واقع شود، اما در کل راه حل مطمئنى به نظر نمى رسد، به عکس در نظرگاه دوم که استفاده از قواعد و منطق طراحى را پیشنهاد مى کند، مى توان با تأمل بیشترى برخورد کرد. این روش به طراحان مى گوید که در طراحى لباس امروزى باید عناصر لباس، ویژگى هاى چندوجهى از خود بروز دهند، یعنى هم به ویژگى هاى بهداشتى توجه شود که این مسئله علاوه بر شکل طرح در جنس لباس هم مصداق پیدا مى کند، هم موازین اخلاقى مورد توجه باشد، هم پسند و سلیقه روز و هم عناصر و نشانه هاى فرهنگى و ... در حالى که در نظریه سوم تنها به استفاده از نشانه هاى فرهنگى تأکید شده است.»
مشکلات فرارو
مشکلات فراروى لباس مناسب براى مردان و زنان ایرانى تنها در نوع طراحى آن خلاصه نمى شود، دکتر منصور خضرى - کارشناس مسائل اجتماعى- در این رابطه مى گوید: «به اعتقاد من اولین گام، فرهنگسازى است نه اینکه بیاییم و مردم را نصیحت کنیم، بلکه به آنها هشدار دهیم که مثلاً پوشیدن لباس تنگ و چسبان آن هم با جنس پلاستیک و مواد شیمیایى چه خطراتى براى سلامتى جوانان دارد.
موضوع صرفاً در موارد اخلاقى خلاصه نمى شود، اگرچه این مسائل از اهمیت بالاترى برخوردار است، اما وقتى ما مستقیماً انگشت روى اخلاق مى گذاریم، جوان فکر مى کند قصد نصیحت داریم و گریزان مى شود، در حالى که واقعیت هاى علمى را اگر باز کنیم، غیرمستقیم به همان موازین اخلاقى هم خواهیم رسید. به عنوان مثال باید براى جوانان خوب این موضوع جا بیفتد که پوشیدن لباس تنگ و چسبان تا چه اندازه مى تواند به تخریب ذهنى و روانى منجر شود. خب، اخلاق هم چیزى غیر از این را نمى گوید.» وى در ادامه عنوان مى کند: «پس از فرهنگسازى، موضوع مهم دیگر، سامان دادن به واردات پوشاک است. در حال حاضر پوشاک مضر ارزان قیمت و عجیب و غریب چینى عملاً صنعت تولید پوشاک ما را ورشکسته کرده و این جاى تعجب دارد که بعد از این همه اظهار نظرهاى مختلف و تذکر رسانه ها، هنوز یک متولى براى رسیدگى به این مسئله وجود ندارد. به نظر من ما در طراحى مشکلى نداریم. به هر حال ایران کشور هنرخیزى است و نمى شود براحتى گفت که ضعف ما در طراحى است، خیر، طراحان تحصیلکرده و خوش ذوق ایرانى قاعدتاً این توانایى را دارند که لباسى طراحى کنند که هم لباس روز باشد، هم زیبا باشد و هم برخوردار از پشتوانه هاى غنى فرهنگى، اما وقتى بازار در دست واردات بى رویه قرار مى گیرد، دیگر جایى براى طراح ایرانى باقى نمى ماند.
یادم مى آید همین چند سال پیش ایتالیایى ها از طراحان ما خواسته بودند تا برایشان نوعى لباس بلند زنانه طراحى کنند. خب، وقتى این قابلیت وجود نداشته باشد که چنین درخواستى صورت نمى گیرد. به علاوه سال هاى متمادى است که لباس هاى محلى ما در جشنواره هاى متعدد بین المللى کسب مقام مى کنند، بنابراین با اندکى سر و سامان دادن به وضعیت واردات، نحوه به کارگیرى طراحان و حمایت از تولیدکنندگان مى توانیم روى پاى خودمان بایستیم و حتى صادرکننده هم باشیم.»
کارشناسان پوشاک، جلوگیرى از گسترش صنعت زیرزمینى پوشاک را هم یکى دیگر از راهکارهاى مهم ساماندهى این صنف مى دانند. یعنى در حالى که تولید کنندگان بزرگ در آستانه ناامیدى و ورشکستگى قرار مى گیرند یا مجبور مى شوند متدها و مدل هاى غربى را براى ادامه حیات تقلید کنند، تولید کنندگان زیرزمینى براحتى و بدون دغدغه، ژورنال هاى غربى را تولید کرده و در عین حال باعث تغییر ذائقه بازار مى شوند. یک فرمول قدیمى عرضه و تقاضا مى گوید همانگونه که تقاضا سیاست عرضه را شکل مى دهد، عرضه و تبلیغ، بویژه تبلیغ غیرمستقیم نیز مى تواند پسند مشترى را تغییر دهد.
سلیقه هاى جور واجور
انتخاب فرم و رنگ لباس هاى آموزشگاه هاى دخترانه طى چند سال اخیر جزو یکى از بحث هاى جدى بوده که با واکنش هاى متفاوتى هم روبه رو شده است. در این میان اعتقاد برخى بر این است که در انتخاب لباس آموزشگاه ها علاوه بر حفظ تمامى موازین، باید به شرایط اقلیمى و بافت سنتى و اجتماعى شهرها و مناطق مختلف هم احترام گذاشت چنانچه بسیارى از والدین در شهرستان ها با اقلیم ویژه، نسبت به نوع رنگ و فرم انتخابى براى لباس دانش آموزان اظهار نارضایتى مى کنند. در این گونه انتخاب ها گاه حتى توجهى به سردسیر و گرمسیر بودن منطقه نمى شود. کارشناسان اعتقاد دارند براى چنین انتخاب هایى باید پیش از هر چیز به سن بچه ها توجه کرد؛ البته ناگفته پیداست که منظور از توجه، سلیقه به خرج دادن نیست، بلکه به کارگیرى اصول روان شناسى به واسطه کارشناسان خبره است.
حجاب و اصالت فرهنگ
امروزه در هر محل و مکانی کمتر اتفاق می افتد که ما انسان ها پیرامون مسائل و مشکلات مهم زندگی خود بحث و تبادل نظر نکنیم. این مسائل و مشکلات در هر زمینه ای که باشد، هم معرف شخصیت وجودی ماست، هم دلسوزی و با ارزش بودن این مسئله قابل بحث را برای ما به اثبات می رساند. مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مسائل روز دنیا که برای ما وجود می آید هرکدام می تواند وقت و فکر و اندیشه ما را به خود مشغول کند. هرکدام ما به عینه تمام سرمایه های انسانی و سرمایه گذاری های کلانی که برای ریشه کردن، این مشکلات و مصائب به کار رفته شده را می دانیم. یادمان نمی رود زدودن هرکدام از این گرفتاری ها برای ما یک تکلیف محسوب می شد. در خصوص جامعه و مشکلات، (بیکاری، طلاق، ازدواج،...) مسلماً کارهای زیادی در این زمینه برای برطرف کردن این مشکلات انجام شده است، آموزش های گوناگونی با یاری و مساعدت متخصصین و مسئولین امر به کار گرفته شده است تا گره ای از این گره های کور و معضلات جامعه برداشته شود. مثلا در زمینه طلاق و پیامدهای آن راهکارهای گوناگونی تجویز شده وافراد زیادی تربیت شده اند تا به این مسئله بپردازند. همین طور در مورد دیگر مسائل و معضلات اجتماع تلاش های جدی صورت گرفته است. ما در زمینه علم و تکنولوژی ممکن است، حتی در بعضی زمینه ها سرآمدتر از دیگر کشورها باشیم. این جملات مکتوب شده، نمی خواهد ارزشها و دلسوزی های بی شائبانه و بی نظیر مردم و مسئولین را نادیده بگیرد، بلکه می خواهد در مورد اراده و غیرت و ضعفی که در چند سال اخیر آنها را احاطه کرده است صحبت کند و در صدد ریشه یابی آن برآید. برای باز شدن مسئله به یکی از زیرمجموعه های عفت اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی یعنی (حجاب) که نادیده گرفتن آن در جامعه ما به صورت معضل بزرگی درآمده و همه ما از این موضوع به نوعی رنج می بریم، می پردازیم.
کلمه حجاب به معنای (حجب، حیا، پوشش) و به معنای کامل تر: ارزش و امتیازاتی که یک شئی یا یک موجود با پوشش و محافظت از خود برای بالا بردن شأن وجودی و متمایز کردن خود از دیگران به دست می آورد، گویند. هر چیزی می تواند برای خود یک پوشش و حجابی داشته باشد اما بهتر است این کلمه ناب و پرمحتوا را برای موجود الهی که خداوند آفرینش او را بر هر موجودی دیگر مقدم دانست، بکار برد، تا کمال و ذات اصلی انسان مشخص شود. خداوند به بندگان خود الطاف و کرامات زیادی داده است که بتواند زندگی خود را براساس آن استوار کند. از آزادی، اختیار، جبر و بسیاری از مسائل ریز که ما انسان ها حتی در افکار خود نمی توانیم براحتی آنها را درک کنیم، انسان ها را بهره مند کرده است. بعد از مشخص شدن ذات و اصل و ریشه آدمی به عنوان یک موجود برتر و با هدف قرار دادن اصل موضوع (حجاب) و تقسیم این معضل بر زن و مرد جامعه کنونی ما و با در نظر گرفتن ارزش گذاری اسلام در این مورد و بالا بردن ارزش زن، کفه ای که زنان در آن قرار می گیرند، به مراتب سنگین تر از آن کفه ای است که مردان در آن قرار دارند، می طلبد تا شمه ای از خصوصیات تاریخی زنان و درخشیدن آنها در طول دوران پرفراز و نشیب انقلاب و اتفاقاتی که در پایان دهه دوم از عمر انقلاب و پایین آوردن منزلت خود، گفته باشیم و بعد از آن به برخی از دلایل به وجود آمدن جوی نامناسب برای زنان و تن دادن به این خفت بزرگ یعنی افتادن در دام پرتنیده شده تهاجم فرهنگی بپردازیم البته نباید از یاد ببریم که مردان ما نیز مقصرند و خود آنها نیز تا حدودی در این دام گرفتار شده اند.
به طور کلی از دیرباز تاریخچه روشن و باصلابت جامعه زنان ایرانی بر تمام ملت های دنیا پوشیده نبوده است و خود ما نیز بر این امر معترفیم که نقش زنان ما در دوران قبل از انقلاب، یعنی در زمان طاغوت و رژیم گذشته همان دوران که سیاهی وحشتناکی بر روی عفاف و پاکدامنی بانوان ایرانی سایه افکنده بود (دوران نافرجام کشف حجاب)، با شجاعت و ایمان راسخی که در آن مقطع حساس، یعنی آن زمان که دیگر چیزی به باد رفتن تمام حیثیت و شرافت زنان در جامعه نمانده بود، توانستند با دیو غربگرایی آن زمان که نشأت گرفته از جامعه مخرب اروپایی و فشار و سخت گیری های کسانی که، آن روز به عنوان حاکمان ایران بودند، مبارزه کنند و بتوانند همچون ستاره ای درخشان در آسمان جهالت و ظلمت آن روز بدرخشند. از آن دوران که بگذریم و به ثمر نشستن انقلاب اسلامی و دورانی که از تک تک مردم جامعه انتظار می رفت، تا برای نجات دادن خود از زیر یوغ استبداد و استعمار به میدان بیایند، همیشه دلدادگی ها و پشتگرمی های جوانان غیوری که در کوچه و خیابان در حال سرکوب کردن آن نظام فاسد بودند، همین مادران بودند و باور داریم که شعارهایی که مادران ما در کوچه ها و خیابان بر سر می دادند نقطه امید را از آن رژیم می گرفت، بعد از به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی و تحمیل جنگ نابرابر تمام ابرقدرتها برعلیه ما و فشارهای بی امان برشهرها و روستاها فرزندان پرورش یافته دردامن همین مادران بودند که آن طورجانانه درمقابل تمام دنیا با تمام کمبودهایی که وجود داشت، ایستادند و حاضر نشدند ذره ای از خاک این مرز و بوم به دست بیگانگان بیفتد. شجاعت و ایثارگریهای زنان ایرانی را نمی توان دردو یا چند خط خلاصه کرد. بلکه باید دایره المعارف ها نوشت تا درپی آن، ارزش واقعی زنان و مادران این سرزمین را دانست. چه اتفاقی افتاده است که امروز و دراین موقعیت حساس فرزندان همین مادران خصوصاً دختران ما با رعایت نکردن بعضی از مسائل و وظایف و شئونات اسلامی و با پوشیدن لباسهای نامناسب و بیرون آمدن از خانه با وضعیتی نادرست (پوشیدن مانتوهای تنگ بیرون گذاشتن بدنهای خود در جلو نامحرمان پوشیدن لباسهای کاملاً غیراسلامی که درجامعه غرب رواج دارد. طرحها و آرایش های گوناگونی که برروی صورت خود انجام می دهند. و به کار بردن کلماتی غیرفرهنگی که هیچ گونه سنخیتی با ادبیات ما ندارد راه و هدف خود را از سرزمین مادری خود جدا می دانند. درمورد پسران نیز این واقعیت وجود دارد و ما به وضوح درجامعه خود می بینم، لباسهای دلقک گونه ای که بیگانگان درحال ترویج آن هستند. برخود عزیز میدانند و با پوشیدن آن به خود می بالند، تغییر قیافه هایی که با تراشیدن مقداری از صورت خود و نقش هایی برروی آن که هیچ گونه حالت زیبایی ندارد و همه آن تقلید کورکورانه از بعضی از الگوهایی که می توان متعلق به هر فرهنگی به غیراز فرهنگ و اصالت ایرانی باشد. همه این موارد که گفته شد درچند سال اخیر درکشور ما رشد فزاینده ای دارد و می رود تا از شهرهای بزرگ به شهرها و روستاهای حاشیه ای تر کشیده شود و دود آن درچشم تک تک ما که امروز خیلی راحت از این مسئله می گذریم رودو آن وقت دیگر هیچ راهی برای بازگرداندن این وضعیت به حالت اولیه وجود نداشته و درجامعه ای که غرق در فساد و تباهی هست، دست وپا خواهیم زد. همه ما می دانیم و به این امر معترف هستیم که اگر عضوی از بدن یک موجود زنده بنا به دلایلی به بیماری خطرناکی آلوده شود چه بخواهیم چه نخواهیم، درصورت سهل انگاری و بی-توجهی تمام اعضاء و جوارح دیگر بدن این موجود به این بیماری آلوده خواهد شد. و راه فنا و نابودی را طی خواهد کرد اما یک راه وجود دارد و آن هم جلوگیری از پیشرفت آن بیماری و حتی نابود کردن آن عضو ناقص است.
علت های گوناگونی وجود دارد تا به ما ثابت کند که درجامعه ما جوی به وجود آمده است که براحتی برنامه های مخرب بیگانگان بروی فرزندان این مرز و بوم پیاده می شود. و همه ما دست بسته خود را دراختیار این دام بزرگ قرار می دهیم. بعضی از این دلایل را به اختصار برمی شمریم:
1-کم رنگ شدن ارزشها: زمانی که چهره روشن و تابناک ایرانی دربین تمام ناسامانیها و بی حجابی هایی که درگوشه و کنار دنیا می درخشید، روزبروز ترویج و گسترش این فرهنگ در بین این کشورها بیشتر می شد و ما به خود می بالیدیم که درایرانی این گونه زندگی می کنیم. اما روز بروز این ارزشها جای خود را به فرهنگ القایی و مصنوعی که ساخته و پرداخته جوامع دیگری است می دهد وروبه سنت های جدیدی از جمله مدگرایی تجمل گرایی های بی حد و مرز بالا بردن سطح توقعات فرد از امکانات محدود بسیاری از دلخواشهای مادی که نهایت آن به مادی گرایی افراطی درجامعه می انجامد، می آوریم. خودمان از این غافلیم که وقتی ما با توجه به فرهنگ و اصالت بسیار قوی دربین دیگر فرهنگ ها، فرهنگسازی می کنیم چرا به فرهنگ های مصنوعی و مخرب که این جور تحکمانه بر ما تحمیل می شود، روی آورده ایم.
2-کنار رفتن عفت اجتماعی و خانوادگی: تن دادن به الگوها و خط و مشی های دیگران و خط مدگرایی و مدپرست بودن برای ما بی عفتی فردی و نهایتا بی عفتی اجتماعی و خانوادگی به دنبال خواهد داشت. وقتی شخصی درخانواده بسیاری از مسائل مهم اخلاقی را بی اهمیت می شمارد به عنوان مثال رعایت نکردن حجاب و پوشش درجلو اعضای خانواده، پوشیدن لباسهایی که هم برای خود هم برای دیگر اعضای خانواده بغرنج می باشد. استفاده کردن از برنامه های مخرب و دیدن فیلم های مستهجن و فاسدکننده که متأسفانه هم به صورت نوار و سی دی هم از طریق ماهواره و شبکه اینترنت به وفور دیده می شود. غافل از این که هدف تهاجم فرهنگی که از سوی بیگانگان ارایه می شود برای خود آنها نوع آوری و پیشرفت علم و تکنولوژی درتمام زمینه ها به دنبال دارد، اما وجود برنامه و رسانه های جهانی گوناگون فقط برای ما با توجه به استفاده ای که ما از این منابع می کنیم بی بی بندوباری و از بین رفتن حجاب. عفت خانوادگی و اجتماعی به دنبال دارد. و نهایتاً جوانان ما وارد دوران پر از احساس و استرس های هیجانی بی مورد نسبت به این مسائل پوچ و بی ارزش می شوند که هیچ نفعی به آنها نمی رساند.
3- تقلید کورکورانه: وقتی از مدگرایی و مدپرستی سخنی به میان می آید، مسلماً پیدا شدن چنین زمینه ای از طریق راه های گوناگونی امکان پذیر می شود، یکی از این مسایل تقلید کورکورانه و بدون چون و چرا می باشد که این امر را تحقق می بخشد. پوشیدن لباسهایی که به عنوان مثال یک بازیکن تیم فوتبال یا هر بازیکن دیگر، حرکتها و رفتارها و حتی صحبت هایی که از او سر می زند. یا هر شخصیت معروفی که در رشته ای می درخشد می تواند مورد مثال ما باشد. متأسفانه ما به جای الگو گرفتن از حرکات و رفتارهای ارزنده این شخصیت ها به تقلید از مسایل حاشیه ای آنها پرداخته ایم.
4- خاموش شدن نوردل: جداشدن از ارشادها و نصایح بزرگان دین و تبعیت نکردن از ائمه بزرگ دین خودمان و تلف کردن وقت مان را در مجالسهای گوناگون و کم بها دادن به ذات واصل خود می تواند کوردلی و ناامیدی در بین ما به وجود آورد که سمت و سوق این شکست به سوی پذیرش و تعمیم و ترویج افکار بیگانگان در دین و جامعه خودمان می باشد.
5- عادت کردن و در عمل انجام شده قرار گرفتن: وقتی درون خانواده ای که کودکی در آن رشد و نمو پیدا می کند، بزرگترهای این کودک مسایل اخلاقی را رعایت نکنند و در جلو کودک این گونه مسائل را سرسری بگیرند، مسلماً کسی که در این خانواده بزرگ می شود، خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر این جو مسموم رشد نموده، و همان طوری این رفتار برای اعضای خانواده او عادی شده برای او نیز عادی می گردد. و نیز اگر به جامعه که خانواده بزرگتر برای افراد است، نگاه کنیم مسلماً نوجوانان و جوانان نوپا یا به قول خودمان نوظهور و تازه به دوران رسیده وقتی در جامعه با این افراد برخورد کنند کم کم رفتارهای هم نوعان خودشان را مشاهده می کنند و روزبروز الگو گرفتن برای آنها به صورت امر عادی درآمده همان طوری برای آن افراد نیز به صورت عادی و امری رایج درآمده است. نکته دوم این که وقتی کودک در خانواده و همین طور نوجوان در جامعه این رفتارهای غلط و خارج از فرهنگ و دین خود را می بینند که کوچکترین مقابله ای با آنها نمی شود، باید جواب خود را از عادی شدن این فرهنگ جدید در بین جامعه خصوصاً در بین جوانان بگیریم.
6- کمبود آموزش: به دنبال رواج فرهنگ غرب وترویج تهاجم فرهنگی در دل فرهنگ ما می رود تا روزبروز سایه سنگین این ننگ خفت بار بر سر جامعه ما بیشتر شود، و راه را برای پیاده کردن برنامه های بیگانگان در جامعه بازتر گردد. در این زمینه برای برطرف کردن این ویروس نابودکننده هیچ راهی وجود ندارد، یا اگر هم وجود داشته بسیار ناقص و در سطح بسیار ابتدایی بوده که درخور جامعه و ملت ما نبوده است. دادن هشدار و بزرگ کردن مسئله برای این معضل کاری از پیش نمی برد. تنها، بسیج تمام اقشار، گروه ها، و نهادهای جامعه، و زدودن تمام بی بندوباریها در تمام زمینه ها و بازگرداندن فرهنگ اصیل خودمان، راهگشای کار خواهد بود.
7- معصومیت جوانان و در دام قرار گرفتن: وقتی صحبت از جوان بودن جمعیت کشورمان آن هم بالای 60% و با در نظر گرفتن فراهم کردن امکانات در تمام زمینه ها از جمله تحصیلات، ازدواج، اشتغال و... برای این قشر عظیم، آن هم برای کشوری که دوران سخت و نابسامانیها را پشت سر گذاشته است (دوران شکل گیری انقلاب، دوران دفاع و جنگ نابرابر تحمیلی و خسارات جنگ هم در دوران خودش و هم بعد از آن، و نهایتاً تحریم های اقتصادی و سیاسی و بار دیگر هم جنگی فرهنگی «تهاجم فرهنگی» یا تمام پیامدهی بدش) مسلماً کار سختی خواهد بود و خود این مطلب معصومیت جوانان ما را می رساند که در جامعه ای بزرگ شده و به دنیا آمده اند که دارای این مشکلات می باشد. ضمناً کمبود امکانات در کشور باعث معضلات بیشماری از جمله (نبود اشتغال، نداشتن منبع درآمد، به تأخیر افتادن سن ازدواج، نداشتن آینده ای درست، و درنهایت دلمردگی و بی انگیزگی جوانان) می گردد که ترغیب جوانان را به سمت افکار مخرب و اندیشه بیگانگان به ما نشان می دهد.
فرهنگ عفاف؛ آسیبها و راهکارها
عفاف و پاکدامنى یکى از بارزترین نشانههاى حیات جامعه اسلامى است. حجاب اسلامى نیز که وجه تمایز آشکارى میان جوامع اسلامى و غیر اسلامى به شمار مىرود نوعاً در راستاى همین ویژگى تعبیر و ارزشگذارى مىگردد. همواره یکى از لبهها تیز انتقاد و حمله به رژیم گذشته بىتوجهى به هنجار عفاف و حتى برنامهریزى براى کمرنگ کردن آن بوده است و طبعاً یکى از رسالتهاى انقلاب و مسؤولیتهاى نظام اسلامى و دستگاههاى فرهنگى و تبلیغى، گسترش و تقویت عفاف و پاکدامنى به معناى وسیع آن بوده است. اما اینکه بررسى و ارزیابى عملکرد 25 سال گذشته در این زمینه چه نتایجى را پیش روى ما مىگذارد، پرسشى بسیار مهم است که در این بحث تلاش شده است به لایههاى چندى از آن پرداخته شود. به هدف بررسى کارشناسانه موضوع عفاف در جامعه اسلامى پس از انقلاب، نویسنده به جز مطالعات جانبى، از جمله با چند نفر از صاحبنظران مسائل دینى و اجتماعى نیز گفتگو کرده است؛ خانم طیبه میرزا اسکندرى، کارشناس ارشد علوم اجتماعى و پژوهشگر مسائل زنان (تهران)، حجتالاسلام مهدى مهریزى، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل دینى زنان (قم)، دکتر حسین صدیق، جامعهشناس و استاد دانشگاه (تهران)، و حجتالاسلام دکتر غلامرضا صدیق اورعى، جامعهشناس و استاد دانشگاه (مشهد).
به ظاهر همه پذیرفتهاند که وضع خوبى نیست. اگر هم کسى سرش را تکان ندهد، لبش را نگزد یا نگوید که وضعیت تأسفبارى است، این را حداقل قبول دارد که وضعیت، آن چیزى نیست که قرار بود.
حدس زدنِ اینکه در این دو دهه و نصفى چه اتفاقى افتاده نباید کار مشکلى باشد؛ احتمالاً همان ترکیب غمبار قدیمى: مجموعه قابل توجهى نیت خیر به علاوه تعدادى راه حلِ ساده براى برخورد با پدیدهاى به شدت ظریف و پیچیده.
اما براى اینکه روشن شود منظور چه پدیدهاى است و براى آن چه اتفاقى افتاده، باید مثل همه کارآگاهان داستانهاى پلیسى از اولین و سادهترین و مظلومترین سرنخ آغاز کنیم؛ از خودِ مقتول: از «عفاف»!
طیبه میرزااسکندرى / کارشناس ارشد علوم اجتماعى
خانم طیبه میرزااسکندرى کارشناس ارشد علوم اجتماعى با اشاره به فرهنگ قرآنى در باره عفاف مىگوید: «عفت به معنى مناعت است و در شرح آن گفتهاند حالتى نفسانى است که افراد را از غلبه شهوت بازمىدارد. بنابراین عفیف به معنى خودنگهدار و بامناعت است.» (1)
این واژه در قرآن در دو آیه به کار رفته است. یک بار در مورد فقرا و مناعت آنها که مىفرماید: «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ (بقره، 273)؛ بىخبر آنها را به خاطر مناعت و عفتى که دارند، غنى مىپندارد.» یک بار هم در مورد افرادى که ازدواج نکردهاند مىفرماید: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِه (نور، 33)؛ آنان که قدرت ازدواج ندارند، عفت پیشه کنند، تا خدا آنها را از کرم و فضل خود بىنیاز گرداند.»
در نهجالبلاغه نیز از امیرالمؤمنین على (ع) نقل شده: «و العفاف زینة الفقر؛ تملک نفس و مناعت، زینت فقراست.» همین طور در دعاى معروفى که منسوب به حضرت صاحبالامر (عج) است مىخوانیم: «و تَفَضَّلْ على النساءِ بالحیاءِ و العفة؛ به زنان ما حیا و عفت عطا فرما.»
خانم اسکندرى مىافزاید: باید تأکید کرد «عفاف» که خودنگهدارى و مناعت نفس است به فرهنگ دینى و اسلامى مربوط مىشود و در فرهنگهایى مانند فرهنگ رایج غربى چنین مفهومى در رابطه بین افراد و گروههاى اجتماعى مد نظر نیست، بلکه خلاف آن که نوعى خود رها کردن و آزاد بودن از هر نوع تقید و پاىبندى است تحت عنوان «آزادىهاى فردى» ترویج مىشود.
پس باید گفت قایل بودن به عفاف «نوعى نگرش به زندگى و نحوه زندگى ایدهآل» را در خویش دارد و قایل بودن به رهایى یا آزادى فردى، از نوع غربى آن هم نوعى نگرش است. البته هر یک از این نگرشها یک سیستم و نظام را در زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى تعریف مىکند. اجزاى این سیستمها حتى اگر در مواردى با هم مشابهت ظاهرى داشته باشند در اساس متفاوتند. چرا که ساخت کلى این سیستمها، کارکرد و اهداف سیستم و نقش هر یک از اجزاى آنها با هم کاملاً متفاوت است.
خانم اسکندرى عنصر «حجاب» را به عنوان یکى از نظام سیستم اجتماعى مبتنى بر عفاف، مورد مثال قرار داده و مىگوید: حذف عنصر حجاب از این سیستم و منتقل کردن آن به سیستم دیگر بدون آنکه ارتباط این جزء با بقیه اجزا و با اهداف کلى نظام و نگرش حاکم بر آن یعنى عفاف در نظر گرفته شود باعث مىشود عنصر حجاب که در سیستم مبتنى بر عفاف، کارکرد و آثار مشخصى را براى فرد و جامعه به دنبال دارد، در دیگر نظامها تا حد زیادى از معنا و مفهوم کارکرد و اثر خلع شود.
اسکندرى با اشاره به اینکه «عفاف» در سیستم اجتماعى مد نظر اسلام داراى ابعاد اجرایى مانند حیا، حجاب، چشمپاکى، پوشش درست و پرهیز از خودنمایى و مشخص کردن دایره محارم و غیر محارم است، مىگوید: اما کلیت عفاف هم پیرو یک سیستم بزرگتر و فراگیرتر در اسلام بوده که این سیستم بزرگتر برگرفته از نگرش توحیدى به جهان و انسان است. در این سیستم تعاریفى براى تعاملهاى مختلف انسانى و اجتماعى مطرح است از قبیل:
* تعامل میان انسان و خداوند تعالى که آفریننده هستى است و مبدأ و منتهاى آن. این تعامل از نوع پرستش، کرنش، ستایش و اطاعت است. انسان بایسته و ایدهآل در این سیستم، کسى است که نزدیکترین رابطه را با خداى آفریننده جهان دارد و پرورش و کمال انسانى خویش را در مسیر و جهت او مىجوید، نه در جهات دیگر. در این تعامل رنگ و نژاد و جنس مهم نیست و تنها تقوا (خودنگهدارى و پرهیز از گناه و خطا) مهم است.
* تعامل میان انسان و انسان که در نگرش توحیدى مبتنى بر مساوات و برابرى حقوق انسانى است، صرف نظر از رنگ و نژاد و جنس. این تعامل مبتنى بر دوستى، خدمت و تلاش در جهت هدایت یکدیگر است. تعامل دو جنس در اینجا بیش از هر چیز پیرو قوانین حاکم بر تعامل انسان با انسان است. اگر چه قواعد دیگرى هم دارد.
* تعامل انسان و طبیعت که انسان به عنوان موجود مختار و آزاد در این تعامل بایستى طبیعت را به خدمت گرفته، در جهت صلاح و اصلاح خود و همنوعانش از آن بهره بگیرد، به عنوان یکى از مظاهر آفرینش به آن احترام بگذارد و تلاش در آبادى آن داشته باشد، نه ویرانى.
بنابراین «تعامل مبتنى بر عفاف» در کنار این مجموعه تعاملهاست که تعریف مىشود.
خانم اسکندرى مىگوید: دایره معناى عفاف گسترده است و هر نوع خودنگهدارى و کفّ نفس (خویشتندارى) را شامل مىشود، مثلاً فقراى عفیف کسانى هستند که به سبب فقر به امورى چون تکدّى و التماس یا دزدى و کمفروشى مبادرت نمىکنند، اما عمدهترین مصداق «عفاف» در رابطه میان زن و مرد مطرح مىشود. البته در روابط میان افراد همجنس نیز آثار و نشانههاى عفاف مشخص است. اما چون طبیعتاً در روابط دو انسان همجنس زمینههاى خطا و طغیان و مرزشکنى کمتر است، رعایت عفاف در مورد افراد همجنس دامنه بسیار محدودترى را در بر مىگیرد.
همان طور که پیشتر اشاره شد در نظام اجتماعى مبتنى بر عفاف، عناصر دیگرى هم مطرح است که توضیح کوتاهى در مورد هر یک مىتوان ارائه داد:
«حیا» که در قرآن در موارد مختلفى به کار رفته در مورد خداوند چنین آمده: «اِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْى اَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها... (بقره، 26)؛ خداوند پروا ندارد از اینکه پشه را مثال بزند یا چیزى بالاتر از آن را...».
در مورد پیامبر مىفرماید: «فَاِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَاْنِسینَ لِحَدیثٍ اِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِى النَّبِىَّ فَیَسْتَحْى مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْى مِنَ الْحَقِّ (احزاب، 53)؛ پس هنگامى که غذا خوردید (در خانه پیامبر) پراکنده شوید نه آنکه براى سخن گفتن انس گیرید که این پیامبر را آزار مىدهد اما شرم دارد از شما که بگوید و خدا از بیان حق شرم ندارد...».
در مورد دختران شعیب پیامبر مىفرماید: «فَجاءَتْهُ اِحْدیهُما تَمْشى عَلَى اسْتِحْیاءِ... (قصص، 25)؛ پس یکى از آن دو دختر نزد موسى آمد در حالى که با شرم راه مىرفت...».
به این ترتیب «حیا» ویژگى است که در روابط همه انسانها و حتى پیامبر با افراد دیگر مطرح است و نوعى کنترل ارادى رفتار براى عدم بروز هیجان و احساسى خاص به شمار مىآید؛ مثل ناراحتى یا عواطفى که میان زن و مرد مىتواند پدید آید. قرآن کریم خداوند را عارى از صفت حیا و شرم دانسته، پیامبر را دارنده این صفت مىداند و انسانهاى طراز بالا چون دختر شعیب پیامبر را در مورد حضرت موسى داراى این صفت مىشمارد.
مصداق اصلى حیا در روابط زن و مرد و در سیستم مبتنى بر عفاف در همین نوع حیا مطرح است که در آیه اخیر آمده است. یعنى قرآن کریم به این امر طبیعى قایل است که ارتباط، تعامل و گفتگو میان دو جنس مخالف معمولاً همراه با هیجانات و احساسات خاصى است که زن و مرد مسلمان باید این هیجانات و احساسات را به جز در مواقع خاصى (که به تعامل میان همسران در قالب خانواده و زناشویى مربوط مىشود) کنترل کنند.
خانم اسکندرى با اشاره به معناى حجاب در قاموس قرآن مىگوید: حجاب به معناى پنهان کردن و منع از ورود است؛ به معناى پرده نیز هست. این کلمه در قرآن به جز در باره زنان پیامبر، در موارد دیگر در ارتباط میان زن و مرد مطرح نیست. «وَ اِذا سَاَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلوُهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ... (احزاب، 53)؛ چون از زنانِ پیامبر چیزى خواستید از پسِ پرده بخواهید.»
از این آیه، پردهنشینى براى زنان پیامبر و کل زنان مسلمان نتیجهگیرى نمىشود بلکه نوعى رابطه همراه با ملاحظه است که طرف خطاب آن نه به زنان بلکه به مردانى است که با بانوان در ارتباطند. مراد از پرده نوعى حائل و حاجب است. در واقع اینجا پوشیدگى زن مطرح نیست و پوشش زن در جاى دیگر و در سوره نور مطرح شده است. معناى حائل را در موارد دیگر کاربرد کلمه حجاب در قرآن که مربوط به تعامل زن و مرد هم نیست به خوبى مىتوان استفاده کرد: «و اِذا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (اسراء، 45)؛ چون تو اى پیامبر، قرآن مىخوانى میان تو و آنان که به آخرت ایمان ندارند پردهاى مستور قرار مىگیرد.»
در اینجا حجاب به معنى پردهاى ظاهرى و پیدا نیست، بلکه نوعى جدایى و بیگانگى و فاصله را مىرساند. شاید در معناى ملاحظه ارتباط میان زن و مرد هم مراد از حجاب، حفظ حریم و فاصله و مانند بیگانه با هم رفتار کردن، باشد.
کلمه دیگرى که در این زمینه به کار رفته، «غمضعین» به معناى چشمپوشى و تساهل است. به طور مشخص این واژه براى تنظیم روابط زن و مرد در قرآن مطرح شده است: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ اَزْکى لَهُمْ (نور، 30)؛ به مردان مؤمن بگو که چشمهایشان را فرو بندند و شهوات خویش را حفظ کنند که این براى آنها پاکیزهتر است.»
به دنبال آن در آیه بعدى مىفرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ و یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ (نور، 31)؛ و به زنان مؤمن بگو که چشمهایشان را فرو بندند و شهوات خویش را نگه دارند.»
خوددارى از نگاه مستقیم و نافذ به جنس مخالف یکى از شرایط پاک ماندن فضاى اجتماعى در تعامل زن و مرد است. آیه اوّل بر این پاکیزگى تصریح مىکند؛ البته نگاه نکردن را براى هر دو جنس زن و مرد ذکر مىنماید.
خانم اسکندرى در مورد «پوشش و ستر و پرهیز از خودنمایى» مىگوید: یکى از عوامل مهم در تعامل زن و مرد در سیستم اجتماعى مبتنى بر عفاف، پوشش درست به ویژه براى زنان است. پوشش و پوشیدگى به همراه اصل مهم «خوددارى از خودنمایى» بیشتر براى زنان تأکید شده، زیرا زنان به لحاظ ظاهرى و فیزیکى داراى زیبایى و جاذبهاى هستند که مىتواند فضاى روابط اجتماعى دو جنس مخالف را از چارچوب عفاف خارج کند. قرآن در این زمینه در دنباله آیه «غمضعین» براى زنان مىفرماید: «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ اِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ... (نور، 31)؛ زنان مؤمن نباید زیورهاى خود را آشکار کنند مگر آن مواردى که ظاهر است و باید پوششهایشان (روسرىها) را بر سینههاى خویش بیفکنند به نوعى که گردنشان پوشیده شود.»
در سوره احزاب هم خطاب به پیامبر فرمود: «یا اَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابیبِهِنَّ ذلِکَ اَدْنى اَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ... (احزاب، 59)؛ اى پیامبر به همسران خود و دختران خویش و زنان مؤمن بگو که روسرى یا روپوشهاى خود را بر خویش بپوشانند. این نزدیکتر است به اینکه به نیکى شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.»
در واقع فلسفه وجودى پوشش مناسب براى زنان و دختران در این آیه، امنیت آنها و مورد اذیت قرار نگرفتن توسط عناصر شرور و فاسق است. از نظر آیه، زنان خوب با این پوشش مىتوانند خود را از زنان بد مشخص و متمایز کنند. یعنى پوشش درست خاص زنان خوب و عفیف است و مانند نشانهاى است که آنها را از تعرض و آزار افراد نااهل نجات مىدهد. شاید معناى ضمنى این حرف آن است که مردان نااهل و شرور هم به همه زنان تعرض نمىکنند.
کارشناس علوم اجتماعى تأکید مىکند: این آیه به خوبى مسئله امنیت را براى زنان در تعاملهاى اجتماعى و به عنوان یک عنصر ضرورى و مهم مطرح مىکند. پس زنان مسلمان که مىخواهند در شمار زنان خوب محسوب شوند، حریم امنیتى را براى خویش تعریف و ایجاد مىکنند. البته این امنیت غیر از امنیتى است که جامعه مىبایست براى زنان در نظر بگیرد.
خانم اسکندرى این گونه جمعبندى مىکند: «عفاف» به معنى رعایت حد و مرزها در روابط انسانى است؛ به نوعى که هیجانات و احساسات و تمایلات انسانى موجب تجاوز از مرزهاى حق و عدالت و اخلاق نشود.
عفاف در روابط زن و مرد
«عفاف» اگر چه مفهومى عام به نظر مىرسد که در همه موارد مربوط به روابط اجتماعى مسلمان باید در نظر گرفته شود، اما مشخصاً مصداق بارز عفاف و ابعاد آن را در «تعامل مرد و زن» بایستى جستجو کرد. اسلام براى زن و مرد در روابط اجتماعى چارچوبى قایل شده که مهمترین پایه و محور این چارچوب عفاف است. اسلام در مورد روابط زن و مرد یک «سیستم» را تعریف مىکند که پایه و مبناى آن عفاف است. اجزاى مهم این نظام عبارت است از:
1- نگاه انسانى به زن:
در سیستم مبتنى بر عفاف، زن یک انسان است؛ این حقیقت را هم زن باید باور کند و هم مرد. بدون باور «انسان بودن زن» نمىتوان این سیستم را در جامعه و در تعامل مرد و زن پیاده کرد. به همین جهت حضرت امام خمینى (ره)، که در تعریف حکومت و جامعه اسلامى و پیاده کردن آن در زمان ما نقش محورى و کلیدى داشتهاند، بر «انسان بودن زن» در سخنانشان تأکید خاصى کردهاند.
2- رعایت حدود:
زن و مرد مسلمان که در روابط خویش بر حاکمیت عفاف تأکید دارند، از نظر اسلام موظف به رعایت حدودى به این شرح هستند:
أ) نگاه زن و مرد در روابط اجتماعى باید کنترل شده باشد.
ب) هیجانات جنسى در رفتارهاى زن و مرد باید کاملاً کنترل شده باشد.
ج) زنان در پوشش و لباس بایستى از هر نوع ارائه زیبایى و جذابیت جنسى خود پرهیز کنند و زینت و زیور را که مایه جذابیتهاى ناصحیح در رابطه زن و مرد است کاملاً بپوشانند.
د) رفتار زن مسلمان اهمیتى همسنگ پوشش او دارد. زن مسلمان در حرف زدن، راه رفتن و... به هیچ وجه نبایستى در پى جلب توجه و ایجاد جاذبههاى جنسى در باره مردان باشد.
همان گونه که در چهار بند مربوط به حدود مشخص است، در بعضى موارد چون کنترل هیجانات و نگاه کردن، تعامل زن و مرد، هر دو بایستى پیرو قواعدى معیّن باشد، اما در بعضى موارد چون پوشش و رفتار زنان که نقش فعال در جلب نظر مردان دارد، توصیهها و سفارشهاى بیشترى آمده است.
3- سفارش به ازدواج:
در اسلام سفارش مردان و زنان به ازدواج و سفارش دیگران به زمینهسازى براى ازدواج جوانان از مهمترین راهکارهاى تحقق عفاف در فرد و جامعه به حساب مىآید.
4- تعیین دایره محارم:
اسلام به منظور تحقق عفاف به ویژه در محیطهاى خانوادگى و خویشاوندى که میزان و شمار رابطهها بیشتر است، دستور و احکامى دارد و طى آن گروهى از دختران و زنان را براى مردان محرم و سایرین را نامحرم به شمار آورده است. رفتارهاى زن و مرد در میان محارم آزاد و راحت است و پوشش، رفتار و سخن گفتن تابع همین آزادى است. اما میان افراد بیگانه و غیر محرم (که گاه نسبتهاى فامیلى نزدیک دارند) رعایت حدود مربوط به پوشش، نگاه، رفتار و هیجانات لازم است.
به این ترتیب راههاى عملى و سادهاى براى تحقق عفاف در فضاى روابط خانوادگى و خویشاوندى در نظر گرفته شده است که اگر جز این باشد متأسفانه روابط ناصحیح میان زن و مرد از محیطهاى فامیلى و خانوادگى شروع مىشود و به عرصه بزرگ جامعه گسترش مىیابد.
نکته مهم در بحث عفاف و سیستم اجتماعى مبتنى بر آن، این است که همه اجزاى این نظام کاملاً مبتنى بر واقعیتهاى مربوط به زن و مرد و روابط این دو است. این واقعیتها از طرفى به روانشناسى زن و مرد باز مىگردد؛ از طرف دیگر، به نقشهاى خانوادگى و اجتماعى هر کدام از این دو. این واقعبینى همراه با ظرافت و ژرفنگرى باعث شده که در سیستم اجتماعى مبتنى بر عفاف، بهترین راههاى تعامل مرد و زن در محیطهاى خانوادگى، خویشاوندى و اجتماعى تعریف شود؛ نیز همه آفتها و آسیبها و ضایعههاى اجتماعى تعامل زن و مرد پیشبینى و پیشگیرى گردد.
در صورتى که این سیستم با تمام اجزا (نه ناقص و با کاستى) در جامعه و در تعامل زن و مرد پیاده شود قطعاً مردان و زنان سالم، خانوادههاى متعادل و بادوام و محیط اجتماعى پاک خواهیم داشت؛ چنان که دور از شائبههاى غلط و زاید مربوط به هیجانات و غرایز جنسى خواهد بود.
در سیستم اجتماعى مبتنى بر عفاف، زنان به منزله «طعمه» و «طعام» براى مردان نیستند، بلکه مردان آنها را انسانهایى (همسر) مىبینند که گاه در کنارشان زندگى مىکنند یا نزدیک به آنها به سر مىبرند (خویشاوندان) و یا در محیط اجتماعى در نقشهاى همسایه، همکار، شاگرد، استاد، کاسب و... با آنها در تعاملند.
در سیستم اجتماعى مبتنى بر عفاف، زنان از توانایىهاى خود در جذب جنس مخالف جز در چارچوب خانواده و رابطه همسرى استفاده نمىکنند و فقط اجازه مىدهند فضاى تعامل و روابط با مردان دیگر فضایى انسانى، پاک و به دور از هیجانات غلط غریزى و شهوانى باشد.
ادامه.......
ادامه...
برقرارى نظام عفاف توسط حکومت اسلامى
نکته مهمى که نباید نادیده گرفته شود این است: سیستم اجتماعى مبتنى بر عفاف در نظام اسلامى بایستى از طرف حکومت و قواى مختلف حکومتى در نظر گرفته شود و پیاده گردد. بدون پذیرش و زمینهسازى عملى و اجرایى و برنامهاى از طرف حکومت این سیستم قابل تحقق نیست. اگر همه قوانین، سیاستگذارىها و برنامهریزىها با توجه به اجزاى مذکور در نظام اجتماعى عفاف، طراحى و اجرا شود، مىتوان جامعهاى عفیف را ایجاد کرد. قبول و پیاده کردن یک جزء و غفلت از بقیه اجزا به هیچ وجه به ایجاد این سیستم در جامعه کمکى نمىکند، مثلاً نمىتوان به زنان جامعه موضوع حجاب را ابلاغ کرد، اما نگاه انسانى به زن در رعایت حدود در تعاملها را نادیده گرفت. متأسفانه ریشه بسیارى از مشکلات اجتماعى فعلى ما در همین نکته است.
* * *
حجتالاسلام مهدى مهریزى / پژوهشگر مسائل زنان
حجتالاسلام مهدى مهریزى، مدرس دانشگاه از فعالان و محققان امور زنان در حوزه دین است. براى درک این ادعا کافى است نگاهى به مطالب یکى از کتابهاى وى تحت عنوان «شخصیت و حقوق زن در اسلام» بیندازید. کتابى که اخیراً توسط یکى از مراکز فرهنگى، جزء چند کتاب برتر در حوزه دین برگزیده شد. او در باره دو دیدگاه موجود در باب عفاف، مبانى و پیشینه تاریخى آن نکات قابل تأملى را بیان مىدارد.
جناب آقاى مهریزى، با تشکر از فرصتى که در اختیار مجله قرار دادید، لطفاً از دو دیدگاه موجود در باره عفاف آغاز کنید.
بسماللَّه الرحمن الرحیم. بله، دو نوع نگاه و تلقى نسبت به زن و مرد وجود دارد. یک تلقى، زن و مرد را دو موجودى مىداند که هر گونه ارتباطى میان آنها عامل فساد و تباهى و دورى از کمال مىشود، از اینرو باید این ارتباطها را به حداقل رساند و به ضرورتها اکتفا کرد.
اما نگاه دیگر این است که زن و مرد پیش از اینکه زن و مرد باشند انسان هستند و داراى اراده و اختیار و قدرت کنترل غرایز خویش، ولى در عین حال براى اینکه در ارتباط آنها با هم جنبههاى زنانگى و مردانگى غلبه نیابد و از مشترکات انسانى دور نشوند، عفاف به عنوان یک ضابطه و البته یکى از کمالات زن و مرد مطرح شده؛ عفافى که جزیى از جوهره وجودى است و از خصلتهاى کمالى انسان مىباشد.
بنابراین مقرراتى به عنوان پوشش و حجاب، براى زن و مرد تعریف شده تا در چنین قالب و چارچوبى ارتباط داشته باشند و مشارکت کنند. البته در منابع دینى، چیزى که به طور صریح دو دیدگاه را به این شکل دستهبندى کرده باشد و مستند قرار دهد، نداریم. اما فکر مىکنم گروه اوّل بر اساس برخى از روایات به این برداشت رسیدهاند، مثلاً روایاتى که گفته مىشود زنان را از مردان دور نگه دارید و یا سخن گفتن با زنان باعث دلمردگى مىشود.
این دیدگاه به چنین مواردى استناد مىکند، و گرنه به نظر من به طور خاص متن یا مرزى که این تفکر و دیدگاه را القا کند، وجود ندارد.
دسته دوم به قرآن استناد مىکنند که اصل انسانیت زن و مرد، قدرت رشد و تکامل براى زنان و حضور جدى آنها را در عرصههاى مختلف اجتماعى پذیرفته و در نظر گرفته است.
در قرآن موارد بسیار زیادى از این دست وجود دارد. معمولاً در کنار پیامبران و انبیا، زنان را در نظر گرفته و براى آنها جایگاهى را باز کرده است. این مجموعه آیات نشان مىدهد که زن و مرد در انسانیت و در عرصههاى مختلف، مشترک هستند. اما عفاف یک خصلت انسانى و دینى است که باید در کنار سایر ویژگىها حفظ شود. براى حفظ آن و کنترل غرایز حیوانى، همین طور حفظ نظام خانواده، حجاب وضع شده است؛ هم براى زن و هم براى مرد و به تناسب شرایط فیزیکى و جسمانى و تمایالات آنها؛ یعنى مقدار پوشش زن و مرد متفاوت است، چون برانگیزانندگى که در زنها وجود دارد در مردها نیست. تفاوتها در بحث حجاب به این موضوع برمىگردد. این از نظر تفسیر کلى است.
با توجه به شرایط و مقتضیات روز و میزان پذیرش جامعه به نظر مىرسد توضیحات بیشتر در مورد نگاه و تفکر دوم لازم باشد. یعنى نگاهى که به نظر شما آیات قرآن به جایگاه زن و مرد و چگونگى ارتباط آنها دارد.
در نگاه دوم عمدتاً بر مبانى کلى انسانشناسى و معرفتى زن و مرد تأکید شده، روایات مربوط به حجاب و پوشش در آن فضا تصویر و تعریف مىشود. یعنى در اینجا مبنا بر این است که قرآن زن و مرد را در آفرینش یکسان دیده، جوهره زن و مرد را یکى دانسته، استعدادها و امکانات زن و مرد را در فهم و شعور یکسان تصور کرده، جایگاه زن و مرد را در خانواده برابر دیده است؛ چه به عنوان زن و شوهر و چه به عنوان پدر و مادر. یعنى هر دوى اینها باید از مزایاى خانواده بهرهمند بشوند. مودت و رحمت، اصل مشترکى براى زن و مرد است. پدر و مادر به عنوان دو عنصر در خانواده مورد احترام هستند و بزرگداشت به آنها در کنار عبادت خداوند ذکر شده است.
در عرصه اجتماعى نیز قرآن مواردى را که در دورانهاى مربوطه براى زنان رایج بوده ذکر کرده است: زنان هجرت مىکردند، امر به معروف و نهى از منکر براى زنان ذکر شده؛ از بیعت زنان که یک فعالیت سیاسى است یاد شده، به اشتغال و کار آنان نیز در قرآن اشاره شده است. دختران شعیب چوپانى مىکردند و این کار را قرآن مذمّت نکرده است. مدیریت سیاسى زنان و جریان ملکه سبا در قرآن قید شده، همچنین از جمعى که پیغمبر انتخاب مىکند یاد کرده، مىفرماید: «شما افرادى را از زنهایتان و فرزندانتان بیاورید و ما هم فرزندان و زنانمان را مىآوریم.» بنابراین خداوند در قرآن طى سه حلقه، اوّل در بحث آفرینش، دوم در بحث خانواده و سوم در مشارکت اجتماعى، زن و مرد را یکسان دیده، براى هر دو حضور جدى در نظر گرفته و در کمالات، تفاوتى بین زن و مرد ایجاد نکرده است.
بحث حجاب و پوشش نیز باید در این فضا معنى پیدا کند. یعنى اگر قرآن مىآید و مىگوید که زنها خودآرایى و جلب نظر نکنند، آنچه مذمت شده، به نمایش گذاشتن زنانگى آنهاست، نه مشارکت اجتماعى.
وقتى قرآن مىفرماید که زنها و مردها در نگاه کردن حریم را رعایت کنند، به هر دو یکسان دستور مىدهد. یعنى نمىفرماید ارتباط و حضور مشترک نباشد، بلکه مىگوید نگاهشان را کنترل کنند، از کارهایى مثل تبرج، خودآرایى کردن و یا جلب نظر پرهیز کنند. بنابراین آنچه ناپسند است به نمایش گذاشتن زنانگى است، اما اگر زن به عنوان انسان و با پوشش انسانى و متناسب در جامعه حضور پیدا کند، قرآن آن را منع نمىکند.
در این حال یک خصلت انسانى یعنى خصلت عفت رشد مىکند و زنان و مردان در عرصههاى مختلف مىتوانند به رشد و تکامل برسند.
سیره عملى پیامبر (ص)
در سیره عملى پیامبر هم مىبینید که روابطى طبیعى وجود داشته است. بسیارى از زنانى که در آن عهد زندگى مىکردند، مىآمدند سؤال مىکردند و به خانه پیامبر رفت و آمد داشتند یا کارهاى اجتماعى آن زمان را انجام مىدادند. پیامبر منعى نفرمود که زن به کار اجتماعى نپردازد و یا اینکه رفت و آمد نداشته باشد و حرف نزند. اگر مطلبى غیر از این باشد، با توجه به تصویر کلى که قرآن ارائه داده، نیز با عنایت به سنت عملى پیامبر (ص) مربوط به افراد و یا شرایط ویژهاى بوده است. یعنى در قرآن مبناى اصلى و نخستین این است و خود پیامبر فرمود: «روایات ما را بر قرآن عرضه کنید، اگر با آن سازگارى داشت بپذیرید و اگر سازگارى نداشت، نپذیرید»، بر این اساس مىبایست روایاتى را که با فضاى کلى قرآن ناسازگار است، مربوط به شرایط ویژهاى بدانیم و یا تعبیر و توجیه دیگرى از آن ارائه دهیم.
البته حضور زنان در جبههها یک اصل نبوده و پیامبر در مسافرتها قرعه مىزدند و یکى از زنانشان را همراه مىبردند. حتى در زمان حضرت امیر (ع) بیرون رفتن حضرت زهرا از منزل را نمىشود تعبیر خاصى کرد. بىتردید روابط طبیعى زندگى جارى بوده، حضرت بیرون مىآمدند، حالا یا به بیتالاحزان مىرفتند یا به مسجد و یا کارهاى دیگرى بوده است. شواهدى از اینکه بیرون رفتن را منع یا محدود مىکردند، نداریم.
همین طور به نظر مىرسد حضور زنان در جریان کربلا یک موضوع طبیعى بوده، این جریان در زندگى پیشوایان دینى در دورههاى مختلف مشخص است.
اشاراتى به زندگى حضرت زهرا (س) داشتید. لطفاً در این مورد و همچنین همسران پیامبر (ص) بیشتر توضیح دهید.
البته زمان حضور حضرت زهرا (س) کوتاه است، ولى به هر حال در تاریخ داریم که سلمان مىآمد و مسئله مىپرسید، پیغامى مىداد و پیامى مىگرفت. پس از رحلت پیامبر (ص) حضرت زهرا (س) بیرون مىرفتند و یا در مسجد خطبه مىخواندند و یا از حقوق امام على (ع) دفاع مىکردند.
این موارد در تاریخ ثبت شده، ولى به طور طبیعى به خاطر عمر کوتاه آن حضرت شواهد در همین حد است. اما در زندگى برخى دیگر از زنان که سن و سال بیشترى داشتند و شرایط اجتماعى بیشتر فراهم بود، نکات دیگرى مىبینیم، ضمن اینکه در برخى موارد ممکن است به جهت مسائل خاص ممانعتهایى دیده شود.
اینکه قرآن به زنان پیامبر نکاتى را ذکر کرده و آنها باید بیشتر از سایر بانوان مسائلى را رعایت کنند، در واقع احکام ویژهاى است، نه اینکه دستورى عمومى براى همه زنان جامعه اسلامى به شمار آید. یعنى اگر مواردى هم به طور خاص وجود داشته باشد تحت این اصل قرار مىگیرد که قرآن براى وابستگان پیامبر و زنان ایشان دستورهاى ویژهاى صادر کرده است، مثلاً اگر زنان پیامبر (ص) پس از رحلت ایشان مجاز به ازدواج با دیگرى نبودند این مورد براى بقیه زنان نیست، یا اینکه همسران ایشان باید از وراى حجاب سخن مىگفتند، که چنین موارد خاصى را باید با این اصل تفسیر و تعریف کرد.
تعامل بانوان با مردان در عصر رسالت
موردى را که از سلمان فارسى اشاره کردید، سؤالات دینى بوده، جنبه سیاسى داشته و یا....
الان دو مورد را در ذهن دارم. یکى در زمان حیات پیامبر (ص) است که آیهاى بر ایشان نازل شده، پیامبر در مسجد بودند و بسیار گریستند. هر چه اصحاب تلاش کردند نتوانستند ایشان را آرام کنند. سلمان در این حال به خانه حضرت زهرا (س) مىرود و از ایشان مىخواهد که به مسجد بیایند. پیامبر با دیدن حضرت تسلى خاطر پیدا مىکنند.
همین طور در متون تاریخى است که پس از رحلت پیامبر (ص) سلمان به درِ خانه حضرت زهرا (س) رفت و دید که صورت ایشان کبود و زرد شده، در این باره پرسید. اینها در واقع نشاندهنده طبیعى بودن روابط است؛ حداقل براى افراد خاص که البته این افراد از نظر فقهى و عرفى محرم نیستند. یعنى سلمان محرمیت فقهى با حضرت زهرا (س) نداشت. اما مىبینیم وقتى خلفا به خانه حضرت آمدند، ایشان رو برگرداندند. یعنى ارتباطات طبیعى است و در جریانات آن روزگار وقتى خلفا براى عیادت حضرت زهرا (س) آمدند، ایشان رو برگرداندند.
همین طور در مورد امسلمه که از همسران پیامبر بوده، مطالب زیادى از ایشان نقل شده است. شاید نزدیک به 500 روایت از امسلمه نقل شده که بیش از 100 روایت در منابع شیعى است و بیش از 300 روایت در منابع اهل سنت است. راویان امسلمه همه مرد هستند. یعنى این گونه نیست که سلسله راوىها زنان باشد.
اینها نشاندهنده طبیعى بودن نوع برخوردها و ارتباطات انسانى در آن روزگار است.
در زندگى دیگر پیشوایان هم نمونههایى هست. مثلاً مرحوم مجلسى در زندگى امام باقر (ع) مواردى را از این قبیل نقل مىکند که افرادى آمدند و از حضرت سؤال داشتند و برخى از زنان داخل منزل براى پذیرایى چیزى آوردند.
همین طور در مقالهاى که اتفاقاً در مجله پیام زن به نام «مشاغل زنان در دوره رسالت» چاپ شده، بیش از 50 شغل رایج اعم از پرستارى، چوپانى یا ساختمانسازى زنان از منابع تاریخى آورده شده است. بنابراین مىبایست موضوع عفاف را در چارچوب جریانهاى طبیعى در جامعه دید و بدون ایجاد موانع غیر منطقى به ضوابط عفاف پاىبند ماند.
* * *
اما جداى از این مباحث نظرى، وقتى مىخواهیم حکومت اسلامى بر پا کنیم؛ حکومتى که هم قانون داشته باشد، هم مجرى و هم شهروند، اتفاق جدیدى مىافتد. در این صورت باید به همه چیز طور دیگرى نگریست؛ از چشم یک قانونگذار یا مجرى قانون، از چشم یک حاکم.
قضیه حجاب و مجازات عدم رعایت آن فقط یک مثال ساده از این نوع است. یک فعال در مباحث زنان در باره آن مىنویسد:
«با وجود اینکه در مورد حدود حجاب و نحوه پوشش، اختلافات زیادى بین فقها وجود دارد[! ]اما اصل لزوم رعایت حجاب و گناه بودن بىحجابى تقریباً مورد اجماع است. در باره اعمالى که در اسلام گناه به شمار مىآیند سه نظر وجود دارد. عدهاى از فقها مثل علامه فیض عقیده دارند حکومت اسلامى تنها اعمالى را مىتواند مستوجب مجازات بداند که براى آنها در متون اسلامى مجازات دنیوى مثل حد، قصاص و تعزیر در نظر گرفته شده است. گناه مقوله متفاوتى از جرم است که تنها براى آن کیفر اخروى پیشبینى شده است.
بنابراین بر اساس این نظریه، از آنجایى که براى بىحجابى، مجازاتى در آیات قرآن و سایر نصوص تعیین نشده، ارتکاب این فعل حرام تنها عذاب اخروى در پى خواهد داشت.
گروهى دیگر مىگویند: «ترک واجبات یا ارتکاب محرمات گناه است و امام (ع) و نایب او باید مجرمان را تعزیر کند، به شرطى که از گناهان کبیره باشند.» (امام خمینى، تحریرالوسیله، ص443).
در نهایت گروه سوم عقیده دارند: در مواردى که براى عملى تعزیر پیشبینى نشده باشد، وجود فساد در آن عمل ملاک تعزیر خواهد بود. به این ترتیب حکومت اسلامى خود تشخیص مىدهد که ارتکاب کدام گناه مفسده در پى خواهد داشت و آن را جرم و مستوجب مجازات خواهد دانست.
به نظر مىرسد قانونگذار جمهورى اسلامى در برخورد با بىحجابى، نظرى را که چون براى این عمل در نصوص اسلامى مجازات دنیوى پیشبینى نشده، ارتکاب آن تنها مجازات اخروى دارد، نیز این نکته را که بىحجابى از جمله گناهان کبیره نیست، یا حداقل بر سر کبیره بودن آن اختلاف است، کنار گذاشته و طبق نظر سوم، آن را فسادآور و مستوجب مجازات تلقى کرده است.
در این حال صفحات حوادث روزنامههاى ایران پر از اخبار ناامنىهاى محیطهاى شهرى است. اما این عدم امنیت تنها به تعرض و تجاوز به زنان محدود نمىشود. کیفقاپىهاى هر روزه که بیشتر مرتکبان آنها هرگز پیدا نمىشوند، تهدید، اخاذى و... نمونههایى نادر یا حوادثى استثنایى نیست. دادسراها و شعبههاى کیفرى دادگاهها پر از قاتلان، سارقان و جنایتکاران حرفهاى و سازمانیافته است. با اعمال سیاستهاى مربوط به عفو و آزادى مشروط، حتى محکومان به حبسهاى طولانىمدت هم چند سال بیشتر در زندان نمىمانند.
از نظر قانون مجازات اسلامى، ظاهر شدن زنان بدون حجاب شرعى در معابر جرم است و تا 50 هزار تومان جریمه نقدى یا تا دو ماه حبس دارد. طبق قانون، قاضى اگر بخواهد کیفر را تشدید کند مىتواند مجازاتها را به مجازات شلاق تبدیل کند. این جرم، عمومى است و نیاز به شاکى خصوصى ندارد و حکومت موظف به پىگیرى، اثبات و تعقیب مرتکب آن و به مجازات رساندن اوست. اما در قانون، جرم ایجاد مزاحمت براى اطفال و بانوان در معابر نیز وجود دارد که افزون بر اینکه اطفال و بانوان را ردیف هم قرار مىدهد، یک جرم خصوصى است و بار اثبات آن بر عهده زنى قرار مىگیرد که مزاحمت دیده است. یعنى در حالى که مأموران پلیس و بازپرسان و دادیاران دادسرا وظیفه گزارش دادن و اثبات اینکه جرم بىحجابى اتفاق افتاده است، بر عهده دارند و تنها گزارش مأمور نیروى انتظامى کافى است تا زنى تحت تعقیب قرار بگیرد، در جرم ایجاد مزاحمت براى بانوان، این زن است که باید آنقدر در کلانترى و دادسرا بدود اما این جمله را بشنود که: چطور مىخواهى ثابت کنى؟!
به هر حال از نظر برخى بدحجابى زنان امروز از مهمترین مسائل جامعه ایران بوده، از اولویتهاى پلیس، مبارزه با زنانى است که حدود شرعى حجاب را رعایت نمىکنند:
«پدیده شوم بدحجابى و برهنگى و فساد در اماکن و معابر عمومى در سالهاى اخیر به یک معضل بزرگ اجتماعى تبدیل شده، امنیت اخلاقى و روانى امالقراى اسلام را مخدوش کرده است. اگر اقدامى عاجل و شایسته صورت نپذیرد به ترک یکى از ضروریات اسلام منجر خواهد شد.» (طومار مساجد تهران، روزنامه جمهورى اسلامى، 18 مرداد 83). در عین حال این سؤال وجود دارد که چه کسى و چگونه اولویتهاى حکومت اسلامى را تعیین مىکند؟
مشاور امور بانوان نیروى انتظامى اخیراً گفته است این نیرو در حال تهیه لایحهاى براى مبارزه با بدحجابى است. آیا این نیرو و دفتر امور بانوان نیروى انتظامى در حال تهیه قوانینى براى مبارزه با زنکشى، خودسوزى و خودکشى زنان، خشونت خانگى و اجتماعى علیه زنان و... هم هست؟» (2)
* * *
همان طور که مشاهده مىشود وقتى پاى قاعدهها، بایدها و نبایدهاى کلى به زندگى روزمره کوچه و خیابان و انسانهایى با خردهفرهنگهاى مختلف کشیده مىشود، مسائل جدیدى پدید مىآید؛ مسائلى که پیش از این، دیده نمىشد؛ مسائلى که انگار وجود نداشتند:
ادامه...
آسیبهاى عفاف
آقاى بهنام زنگى در مقالهاى در باره آسیبهاى عفاف مىنویسد:
تدوین روشهاى راهبردى مستلزم شناخت کامل بایدها و نبایدهاى جامعه است. اِشراف متولیان و نخبگان جامعه بر پیشینه و آتیه خویش و مهمتر از آن درک مقتضیات و شرایط موجود جامعه، مىتواند ابزار و توانایىهاى لازم را براى طراحى این راهبرد مهیا سازد.
به کارگیرى ادبیات مناسب و کارآمد براى تعامل با قشرها و طبقات مختلف جامعه، ایمنسازى جامعه و یافتن راههاى برونرفت از معضلات موجود، ایجاد و اشاعه انگیزه در گروههاى مختلف اجتماعى به ویژه جوانان، نیز برنامهریزى براى آینده از جمله ویژگىهاى یک روش راهبردى براى رفع نارسایىهاى اجتماعى موجود است.
نخبگان جامعه باید بتوانند در برابر جاذبههاى کاذبى که محصولات فرهنگى غربى به جوانان عرضه مىکنند و آنان را به واسطه روحیه تنوعطلبى و نوگرایىشان جذب مىکنند، جذابیتهایى برخاسته از فرهنگ دینى و ملى خویش را ایجاد نمایند.
در این میان اقتصاد به عنوان یکى از اصلىترین زمینههاى توسعه جامعه نقش غیر قابل انکارى در فرهنگ دارد، به طورى که به عنوان یک پدیده مادى مىتواند نگرش و بینش جامعه را تحتالشعاع خود قرار دهد. عدم توجه به عدالت اجتماعى به عنوان یکى از اساسىترین گزینههاى جامعه در حوزه اقتصاد، باعث رواج فقر و تبعیض از یک سو و ثروت و رفاهطلبى از سوى دیگر مىشود. از بین رفتن نظم اقتصادى و شدت گرفتن تقسیم جامعه به طبقه فقیر و غنى، منشأ پیدایش بسیارى از انحرافات اجتماعى است که هر دو سوى این طبقهبندى را مورد هدف قرار مىدهد.
گستره تأثیرات اقتصاد بر فرهنگ بسیار وسیع است و بیمارى نظام اقتصادى مىتواند با واسطه مسائلى نظیر اشتغال، تحصیل، مهاجرت و سکونت، به حوزه فرهنگ سرایت نماید. همچنین نبود چشمانداز و برنامه مشترک در میان نهادهایى که هر یک به نوعى در ساماندهى و ارتقاى جامعه مشارکت دارند باعث افت بازدهى آنها مىشود. به عنوان مثال بىحجابى پدیدهاى است که از جوانب گوناگون قابل بحث و بررسى بوده و حاصل جمع علل مختلف است و هر کدام از این زوایا و مجارى در جامعه متولى خاص خود را دارند.
آموزش و پرورش، آموزش عالى، نهادهاى متولى فرهنگ و هنر، رسانهها، مؤسسات پژوهشى، مسائل اجتماعى، مراجع پیشگیرى از مفاسد و جرایم اجتماعى، سازمان ملى جوانان و گروههاى وابسته به آن و سایر سازمانهاى فعال در این زمینه باید با مسئولیتپذیرى و پرهیز از نگاه به بخشى از معضلات و مسائل اجتماعى، در پى ایجاد بسترهاى مناسب براى جوانان باشند. تضارب آرا و تفاوت مسئولیتها در میان سازمانهاى فوق باید به تدوین راهکارهاى جامع و تدبیرى اصولى و قابل اجرا بینجامد.
در این میان فراموش نکنیم غایت و هدف دین، جامعیت و احاطه بر تمام شئون و نیازهاى زندگى انسان است و سیاست و قدرت نیز از این قاعده مستثنا نیستند. تمام جنبههاى فردى و اجتماعى انسان در قالب باورهاى دینى تعریفپذیرند. اما تبدیل و تحدید هر کدام از باورها و رفتارهاى دینى به تعاریف و شعارهاى سیاسى، به کاستن از بار معنایى آنها منجر خواهد شد.
حجاب یک رفتار متعالى دینى است که در عین حال بر حسب شرایط زمانى مىتواند داراى وجوه سیاسى نیز باشد. اما نگاه صرفاً سیاسى به این ارزش دینى و برخورد با آن به عنوان یک مسئله کاملاً سیاسى، به ماهیت مستقل آن خدشه وارد مىنماید.
مقبولیت سیاسى یک امر نسبى است که به راحتى تحتالشعاع مسائل پیرامون خود قرار مىگیرد و دستخوش تغییرات مىشود. تبدیل رفتار دینى به رفتار سیاسى، آن را در معرض این تغییرات ناخواسته قرار مىدهد. چنان که قرائت ناصحیح سیاسى از حجاب به عنوان یک ارزش دینى و اجتماعى باعث شده است تا در میان بسیارى از کسانى که آن را مراعات نمىکنند، بدحجابى به مثابه نوعى اعتراض تلقى شود.
همان طور که اشاره شد، تفاوتهاى عمیقى که در مورد مسئله حجاب در حوزه رفتار و اندیشه طبقات مختلف جامعه وجود دارد، زمینهساز شعارزدگى و ادعاگرى ناخواسته گروههاى مخالف و موافق با حجاب شده، همین مسئله باعث شده است جامعه استعداد خویش را به عنوان بسترى براى تعامل سالم افکار و عقاید در این زمینه از دست بدهد.
در چنین شرایطى رفتار گروههاى اجتماعى، خاصیت مسالمتآمیزى خود را از دست داده، به تهاجم و تدافع تبدیل مىشود. در حالى که پرورش آگاهانه افکار جامعه و برخورد آگاهانه با ناهنجارىها و انحرافات، حجاب را پدیدهاى باورپذیر و قابل قبول خواهد کرد. اما در کنار این روش، نباید از توجه به زمینههاى تشویقى گرایش جوانان به حجاب غافل شد. توجه به روحیات و نیازهاى گروههاى مختلف اجتماعى و لحاظ نمودن موقعیت اجتماعى، شرایط سنى، شغل و سایر مسائل در تبیین حقوق و اختیاراتشان مىتواند زمینه هنجارپذیرى آنها را فراهم نماید.
براى نهادینه کردن حجاب، پیش از هر چیز فراهم نمودن زمینههاى متناسب با شرایط سنى براى زنان و دختران الزامى است. دختران جوان به تناسب روحیه شاداب و سرزنده، نیازمند فضایى متناسب با این روحیه هستند. اما متأسفانه برداشتهاى نادرست و برخى راه حلهاى اشتباهى که براى مراعات حجاب در جامعه پیاده شده، این تصور را در ذهن بسیارى از دختران به وجود آورده است که مراعات همزمان حجاب و روحیه جوانى در کنار هم امکانپذیر نیست. این ذهنیت به مدد تبلیغات غیر مستقیمى که در این زمینه صورت مىگیرد، تقویت مىشود. این یک واقعیت است که به واسطه بىبرنامگى و روشهاى غلط، دختران و زنان محجبه به نسبت زنان و دختران بدحجاب از امکان کمترى براى پرداختن به روحیات شادمانه خود برخوردارند، چرا که در جامعه فضاسازىهاى لازم براى توجه به این امر صورت نگرفته، جبران آن بر عهده نخبگان و مسئولان است. (3)
* * *
البته حجاب تنها مصداقى از عفاف است و مىدانیم که عفاف دامنهاى بسیار گستردهتر دارد. اما اکثر آنچه را که آقاى زنگى در مقاله خود در باب حجاب آورده، مىتوان به ابعاد عفاف گسترش داد. بنابراین مىتوانید یک بار دیگر باز گشته و با قرار دادن کلمه «عفاف» به جاى «حجاب»، مقاله ایشان را مرور کنید. در این صورت تحلیل قابل توجهى را در این زمینه خواندهاید.
آفتها و برآیندهاى ناخواسته
دکتر رحمتاللَّه صدیق سروستانى / استاد دانشگاه تهران
آقاى دکتر «رحمتاللَّه صدیق»، پژوهشگر علوم اجتماعى است. ایشان از آفتها و نتایج ناخواستهاى صحبت مىکند که در 25 سال اخیر - و درست هنگام عملى شدن قوانینى که به قصد حفظ عفاف تدوین شده بود - با آن روبهرو شدیم.
استاد، با سپاسگزارى، چطور است با تعریف عفاف آغاز کنیم؟
بسماللَّه الرحمن الرحیم. در دورانى که به سر مىبریم و برخى آن را دوران پُست مدرنیته مىدانند، عفاف مىتواند تعاریف و تعابیر مختلف داشته باشد. عفاف از لحاظ اخلاقى یا از لحاظ فقهى و شرعى، نیز از لحاظ اجتماعى تعاریفى دارد که فقط در حوزه اجتماعى آن وارد مىشوم. بدین معنى که عفاف رفتار بهنجار مبتنى بر ارزش است. آدمى ممکن است رفتار بهنجارى در جامعه داشته باشد، ولى ارزشى نباشد، مثلاً اینکه از چراغ قرمز رد نشوید و یا در محل ممنوع پارک نکنید؛ این یک رفتار بهنجار است، ولى کار ارزشى انجام ندادهاید. اما اگر این رفتار به رشد ارزشهاى جامعه یا حداقل به پایدارى یک ارزش کمک کند، این فرآیند رفتار بهنجار معطوف به ارزش مىشود. شاید در حوزه اجتماعى بتوانیم مسئله عفاف را به معنى پاکدامنى، رفتار بهنجار معطوف به ارزش بدانیم. اما چنین ارزشى را چگونه تعریف کنیم یا مربوط و منتسب به چه افرادى بدانیم و حفظ آن را بر عهده چه اشخاصى قرار دهیم یا چه کسانى عوامل تهدیدش را فراهم مىکنند، بحثى جداگانه است.
در هر صورت عفاف هنجارى است که باید براى سلامت و تشخیص حوزههاى مختلف رفتارى اِعمال شود که مرد و زن و محرم و نامحرم چگونه رفتار کنند. اینها مقولههایى است که مسئله عفاف را به وجود مىآورد.
شاخصهاى ارزیابى عفاف
شاید بتوان این گونه گفت که نظامهاى اجتماعى باید بتوانند تکلیف زندگى انسانها را معین کنند؛ مثلاً اینکه آدمها این گونه ساخته شدهاند و بهتر است این جورى زندگى کنند. این نظام یا سیستم یک هدف و جهت کلى دارد و ارزشهاى جزیىتر که یکى از آنها مىشود عفاف. یعنى عفاف در یک طرح کلى جواب مىدهد. این نگاه با مواردى که گفتید تعریف تقریباً مناسبى از عفاف ارائه مىدهد. حالا اگر بخواهیم وجود عفاف و میزان آن را بررسى کنیم نیازمند نشانگرها و شاخصهایى هستیم. به نظر شما براى ارزیابى درست از عفاف چه شاخصهایى مناسب هستند؟ البته نشانگرهایش باید مشخصتر از تعریف مفهومى آن باشد. در روش تحقیق براى هر پدیدهاى یک تعریف مفهومى) Conceptual Defination (و یک تعریف عملیاتى) Operatinal Defination (داریم. تعریف مفهومى همین است که در مورد کل هنجارهاى معطوف به ارزش عرض کردم. یک نوع آن عفاف در جامعه ماست که معطوف به ارزش است و براى رفتارهاى اجتماعى و فردى افراد مذکر و مؤنث نسبت به افراد مذکر و مونث دیگر، تعیین حدود مىکند.
در اینجا اگر بخواهید نشانگرها و شاخصهایى را معین کنیم باید تعریف عملیاتى آن را مطرح کنیم. یعنى از مفهوم کلى خارج شویم و به تعریفهاى عملیاتى برسیم، مثل شاخصهایى که به عنوان علایم راهنمایى و رانندگى استفاده مىکنند. تابلویى مىزنند که مىفهمید در اتوبان کسى حق ندارد بیشتر از 80 کیلومتر برود، یا قیمت اجناسى که در مغازهها مىبینید علامتى است که کسى نمىتواند در باره آن تردید کند. اما تعریف چنین شاخصى براى عفاف و مواردى در حوزه هنجارهاى معطوف به ارزش کار دشوارى مىشود.
اگر در کشورهاى دیگر به این مقوله نگاه کنیم همه چیز در داخل یک فرم اجتماعى تعریف مىشود که لزوماً معطوف به ارزش نیست، ولى در مملکت ما که موضوع عفاف یا حجاب به عنوان ارزش مطرح است، تعیین شاخص، مقدارى مشکلتر مىشود. البته در عین حال مشترکاتى با فرهنگهاى دیگر داریم، مثلاً یک زن و شوهر، یک برادر و خواهر، دو دانشجو، همکلاس، یک زن و مرد که رئیس و مرئوس یا همکار هستند، به هر حال مشترکاتى دارند.
تعامل زن و مرد
منظور همین است. ما در جامعه خود باید رفتارها را مبتنى بر ارزشها تعریف کنیم. اما صرف نظر از اینکه اینجا یک جامعه ارزشى و یک حکومت دینى است، ببینیم تعامل زن و مرد در جامعه چه کارکردى دارد و با توجه به انتظارات و نقشهاى اجتماعى که براى آنها تعریف مىشود (و اشاره کردید که در همه جاى دنیا بالاخره بین زن، مرد، همکار، رئیس و مرئوس تعامل وجود دارد) چه انتظاراتى از نقشهاى اجتماعى آنها مىرود.
آیا مىتوانیم تعاملى را میان زن و مرد تعریف کنیم که به نفع اهداف مشترک باشد و ثمر بدهد، بعد در این میان بگوییم عفاف نقش بسیار مؤثرى داشته است؟
اگر به کشورهاى سرمایهدارى به ویژه آمریکا نگاه کنید مىبینید همه افعال و کردار جامعه براى این است که به پول دست یابند. از کارمند بانک، معلم مدرسه و راننده اتوبوس گرفته تا مهماندار هواپیما که از چهرهاش و زیبایىاش بهره مىگیرند تا مسافر و مشترى راضى باشد. اما در همان جوامع مىبینید ضوابطى برقرار است که البته معطوف به ارزش نیست، ولى هنجار است. مقرراتى دارند که مثلاً مهماندار هواپیما یا کارمند بانک نمىتواند لباسى را بپوشد که جوان دبیرستانى استفاده مىکند.
ادامه...
مثل حجاب در جامعه ما؟
نه، اشکال همین جاست. پس از انقلاب بر یک تکه پارچه نام حجاب و عفاف گذاشتیم، در حالى که حجاب و عفاف فقط این نیست. حجاب در چشم و قلب آدمهاست. اگر ریش بگذارید یا خانم مقنعه سر کند ولى آدمِ بىادب و بداخلاقى باشید، ضوابط و شاخصها مخدوش مىشود. اینها را کسى تعریف نکرد یا اگر کرد، به طور مشخص مورد عمل قرار نگرفت. عفاف پیش از اینکه در لباس و پارچه باشد در چشم و مغز آدمهاست؛ یک چیزى بیشتر از شخصیت، در ذات آنهاست. ما اینها را ندیدیم.
در این شرایط دشوار حال بخواهید اینها را عملیاتى کنید و یک مسئله اجتماعى را با آن حل کنید، طبیعتاً کار دشوارى است. باید فکر کنیم ببینیم چه چیز باارزش است که مىپوشانیم و چه چیزى بىارزش؟ بعد چه کسى باید آن را بپوشاند یا حریم را رعایت کند؟ اگر داراى شىء باارزشى باشم باید خودم حفظش کنم یا شما؟ طبیعى است که خودم.
مالک هر جنس باارزشى باید خود حافظ آن باشد، نه اینکه دیگرى نگران آن باشد. بسیارى از مردم ارزش این جنس را متوجه نشدند، یعنى آموزش ندیدند و درک نکردند.
یک مثال ساده مىزنم: در همین دانشکده علوم اجتماعى اولین بارى که وارد شدم عکسى روى در زده و زیر آن نوشته بودند «خواهرم، حجابت را حفظ کن.» علامت حجاب هم مثل یک سطل وارونه یا بشکه بود که دو پا از آن در آمده بود. اگر من یک دختر دانشجو بودم، قبول نمىکردم شبیه آن سطل یا بشکه شوم!
بله، اگر موضوعى مثل حجاب به جاى صدور بخشنامه و آئیننامه از بالا، به صورت سیستماتیک از پایین به بالا اتفاق مىافتاد خیلى چیزها عوض مىشد مخصوصاً ارتباط این قضیه با عفاف که اساساً یک حس درونى است، بسیار مهم به نظر مىرسد.
بله، این قبیل مسائل از نظر اجتماعى از بالا جواب نمىدهد. براى آنها که جواب داده، براى این است که صاحب حس و انگیزه درونى بودهاند.
کارى که مىشود در چنین زمینههایى انجام داد تحقق پروژه درازمدتى است که به صورت صنفى و گروهى - نه دولتى و نه حتى به صورت دانشگاهى - انجام گیرد. یعنى به صورت صنفى کسانى که دغدغه تربیت فرزندان و اخلاق را در جامعه دارند و به دنبال اصلاح واقعى امور هستند به صورت حزبى کار کنند.
به عبارت دیگر با عملکرد خود، دیگران را جذب کنند، نه اینکه بیانیه صادر کنند یا سخنرانى نمایند. باید دعوت و تبلیغ، درونى باشد. در درازمدت امکان ندارد مسائل درونى از بیرون و یا بالا پاسخ گیرد.
یک مشکل دیگرى که در بحث معرفتشناسى بود اینکه حجاب را با عفاف خیلى مخلوط کردیم، دستهبندى هم نکردیم. براى یک خانم 70 ساله همان حکمى را داریم که براى یک دختر 19 ساله.
از سوى دیگر، آن را یکجنسى (Unisexual) کردیم، در حالى که حجاب دوجنسى (Bisexual) است. نمىتوانیم با آن به صورت یکجنسى برخورد کنیم؛ در حالى که آقایان را با لباس کشتى یا وزنهبردارى در تلویزیون نشان مىدهند و حد حجابش را این گونه تعیین مىکنند. یعنى یک تعریف عملیاتى از عفاف و حجاب هیچ وجه ارائه نشد. شاید اگر شاخصها و به قول شما نشانگرهایى ارائه مىشد به نتایج بهترى دست مىیافتیم. اى کاش حداقل بتوانیم از گذشته و تجربیات تاریخى درس بگیریم.
وقتى انقلاب شد در کشور ما شاخص حجاب و عفاف چه وضعیتى داشت؟! بیشتر دختران دبیرستانى بىحجاب بودند و در شهرها اغلب زنان بىحجاب بودند. آیا مىشود با یک چرخش فورى همه چیز را عوض کرد؟ اما تظاهرات دوران انقلاب را نگاه کنید، همین زنان بىحجاب در تظاهرات شرکت مىکردند. برمىگردم به مثالى که زدم.
مىخواهید به یک آدم که گوهر گرانبهایى دارد بگویید تو نمىفهمى، ولى من مىفهمم که باید از این گوهر محافظت کنى؛ آن را در صندوق بگذارى یا قایم کنى. او تا متوجه نشود چرا و از درون برانگیخته نشود، این کار را نمىکند و شما هم نباید به درون او بىاعتنا بمانى. پس به جاى آگاهى، فقط مىشنیدند که حجاب چیز خوبى است بدون اینکه به آنها گفته شود که حجاب چیست، چه ارزشى دارد و مىتواند زیبا و آراسته باشد. در کنار آن هم امور غیر قابل باورى را از برخى مدعیان دیندارى دیدند.
در اینجا رابطه فردى با دین و میزان دخالت اجتماعیات هم مهم است. الان هم در میان بسیارى که ممکن است از ظاهر آنها مشهود نباشد، اعتقادات دینى خوبى وجود دارد. مهمترین اشکال دخالت دولت در امور اجتماعى است، یعنى امورى که مردم مىبایست به صورت درونى انجام مىدادند؛ ولى وقتى احساس مىکنند مجبور هستند و خودشان انتخاب نکردهاند، دچار مشکل مىشوند.
برانگیختن حس دیندارى
یعنى مىگویید باید حس اجبار حذف گردد و حس دیندارى از درون ایجاد شود؟
بله، و در کنار آن به مردم خدمات ارائه دهند. یعنى رابطه مردم و دولت دوطرفه است و در حدى که سرویس مىدهد باید انتظار داشته باشد. دولت ابتدا باید براى اجراى قوانین، مثلاً قانون حجاب یک کف تعیین کند.
این حد از قانون به نظر شما چیست؟
قانونِ حداقل است. حداقل حجابى را که در اسلام دستور داده شده، بخواهد. ما به عنوان حکومت اسلامى، حداقل خدماتى که به مردم ارائه مىدهیم، امنیت است. در ازاى این امنیت، حداقل انتظار این است که کف حجاب را مراعات کنند.
حد حجاب چه مىتواند باشد؟
این مرز را علما باید به تعریفى برسند. حکومت باید براى عفاف که حجاب بخشى از آن است سرمایهگذارى کند. به جاى خیلى از سمینارها در مورد این شخص یا آن شخص، پنج سال تحقیق و برنامهریزى علمى سنگین و جامع روى عفاف داشته باشیم. رفتارها را بررسى کنیم و نشانگرها و شاخص را با توجه به تجربیات تعیین کنیم.
اگر بخواهیم اخلاقیات درست شود باید ضد اخلاقها را کم کنیم. باید از چیزى کاست تا به چیزى رسید. همچنین کار باید همهجانبه باشد و حوزههاى خصوصى، عمومى، دوستى، شخصى، دانشگاه، مدرسه و غیره را در بر گیرد. تنها از این طریق مىتوانیم با یکى از تهدیدهاى جدى نظام که تصاعد هندسى دارد، رویارویى کنیم. این موضوع به نظر من از انرژى هستهاى مهمتر است!
* * *
حجتالاسلام دکتر صدیق اورعى / جامعهشناس
حجتالاسلام آقاى غلامرضا صدیق اورعى، داراى دکتراى جامعهشناسى، محقق و مدرس دانشگاه، مشکل فعلى در زمینه عفاف را تابعى از مشکل اساسىتر و بزرگتر مىداند؛ پیروى از شکافى که به نظر ایشان در بافت و ساختار جامعه ایران، قبل و بعد از انقلاب وجود داشته است. با تشکر از فرصتى که در اختیار ما قرار دادند، گفتگو با ایشان را مىخوانید:
جناب آقاى اورعى، شما عفاف را چگونه تعریف مىکنید؟
بسماللَّه الرحمن الرحیم. فکر مىکنم «عفت» تعبیر دقیقترى باشد. عفت در متون اخلاقى و دینى به معناى این است که زن و مرد و به تعبیر کلى انسانها در تعاملات جنسى خود یک نوع خوددارى و وفادارى را در چارچوب روابط ازدواج رعایت کنند و در واقع تخلف جنسى نداشته باشند. این یک تعریف کلى است.
ادامه...
نشانگرهاى عفت
شاخصهاى این رفتار چیست؟
به چه کسى مىگوییم بىعفت؟ کسى که - نعوذ باللَّه - زنا مىکند، به دلیل اینکه هنجارهاى مربوط به کشش جنسى خود را رعایت نکرده و از چارچوب دین خارج شده، شخص بىعفتى است. این یک اندازه از بىعفتى است. اما درجات ضعیفترى را هم مىشود ترسیم کرد، حتى همان مورد اوّل نیز فرق دارد میان کسى که ازدواج کرده و دست به این کار مىزند، با کسى که ازدواج نکرده است. طبیعتاً آنهایى که ازدواج کردهاند مرتکب گناه بزرگترى از کسانى شدهاند که در نبود شرایط ارتباط جنسى سالم به سر مىبرند و مجازات شدیدترى دارند.
به هر حال درجات پایینتر این است که هنجارهاى رابطه با نامحرم را رعایت نکنند، ولى تخلف آنها در حد عمل جنسى هم نباشد، مثل کسى که به نامحرم به قصد لذت نگاه مىکند. در واقع ریشه این کار کشش جنسى است، ولى این تخلف به شدت مورد قبل نیست. این نوع تخلف هم درجاتى دارد: از لحاظ تکرار بین کسى که گاهى به نامحرم نگاه مىکند و کسى که همیشه نگاه مىکند. گاهى ممکن است این تخلف از طریق گفتگوهایى باشد که در آن لذت جنسى نهفته است، اگر چه ظاهراً به طرف مقابل نگاه نکند. در هر صورت هر یک از این اعمال به میزانى، عمل غیر عفیفانه است که به عفت شخص لطمه وارد مىآورد. اینها تعاریف نظرى بحث عفاف است.
ارزیابى گونههاى اجتماعى عفاف
در اَشکال اجتماعى و به صورت شاخصهاى عملیاتى چگونه مىشود این موضوع را ارزیابى کرد؟
به عنوان مثال در روابط نامشروع مردان و زنان متأهل یا غیر متأهل، از تعداد تولد نوزادان نامشروع، یا از شمار سقطهایى که براى پرهیز از تولد نوزاد نامشروع انجام مىشود، نیز از میزان روابط غیر شرعى دختران و پسران یا زنان و مردان که مثلاً مىگویند فلانى با فلانى دوست شده، از مزاحمتهاى خیابانى، همچنین از نامهنگارىهاى به اصطلاح عاشقانهاى که میان برخى جوانان است، یا از چشمچرانىها یا خودنمایىهاى جنسى که در برخى مناطق یا مجالس صورت مىگیرد؛ اینها را مىتوان شاخصهاى عملیاتى بىعفتى دانست. نیز در اخبار حوادث روزنامهها یا گزارشهاى پلیس در مورد منکرات و مشاهدات و بررسىهاى تحقیقاتى از سطح جامعه مانند خیابانها و پارکها یا مصاحبه با دختران و پسران جوان به دست آورد.
آیا شما تحقیقاتى را در این زمینه سراغ دارید که بتوانید آمارهایى را از آن ارائه دهید؟
تحقیقى را چند سال پیش آقاى دکتر محمدرضا جوادى یگانه در اداره تحقیقات صداى جمهورى اسلامى انجام داده بود که الان ارقام آن را چندان به خاطر ندارم. در این تحقیق سؤالاتى از دختران شده بود، با این شرط که والدین آنها بگذارند به تنهایى و با رازدارى پاسخ دهند. از این گروه مثلاً در باره نگاه کردن، صحبت کردن، دوست شدن پرسیده بودند تا موردى که دختر به خانه نامحرمى مىرود. مورد اخیر یعنى دخترانى را که با پسرى دوست شده و به خانه او رفته بودند، به خاطر دارم که در آن تحقیق 6% را تشکیل مىدادند. البته رابطه آنها الزاماً جنسى نبود.
با توجه به اطلاعات جنابعالى، وضعیتى که اکنون جامعه داراست و تغییراتى که طى 25 سال اخیر رخ داده چیست؟
فکر نمىکنم رفتارهاى غیر عفیفانه به قصد بىعفتى از حدود 30 سال پیش بیشتر باشد. البته زیاد خواندیم و شنیدیم که مىگویند «زیادتر است، ولى پنهان است.» اما این رفتار غیر عفیفانه باید بروزى داشته باشد و نمىتواند در کل جامعه پنهان بماند و هیچ کس نفهمد. برداشتم این است که اگر با حدود 30 سال پیش مقایسه کنیم رفتارهاى غیر عفیفانه در همه درجاتش یا حداقل در درجات حاد آن - به نسبت جمعیت و نه فراوانى مطلق - قطعاً کمتر است. اگر خیلى بخواهیم آسان بگیریم و تردید نشان دهیم، به هیچ عنوان شواهد نشان نمىدهد که بیشتر باشد.
اما وقتى به تغییرات در ظهور و بروز این رفتارها و میزان آنها نگاه مىکنیم، مىبینیم در سالهاى گذشته تفاوتهایى وجود دارد، مثلاً پس از هیجان انقلابى سال 57، وقتى در سال 58 نگاه مىکنیم ممکن است ناهنجارها به حداقل رسیده باشد. چون بسیارى از تخلفات اجتماعى در آن سالها به حداقل خود رسیده بود؛ چه نسبت به قبل و چه بعد از آن. به این دلیل که اصولاً وقتى روحیه جمعى شدت مىیابد و احساس هویت جمعى، پایدارى گروهى، وفادارى به جمع و همراهى با گروه افزایش پیدا مىکند، نیز همنوایى بیشتر مىشود، حال عمومى مردم به طرفدارى از خوبىها، نظم، انضباط، ارزشها، انسانیت و دیندارى گرایش مىیابد. در این شرایط به طور طبیعى تخلفات این گونه کاهش پیدا مىکند.
دو - سه سال پس از سال 58 هم به دلیل اینکه مردم دعوت به داشتن حجاب، حداقل در سازمانهاى دولتى شدند، به تدریج چهره جامعه تغییر کرد. یعنى پیش از آن حداقل در شهرهاى بزرگ خانمها به دو دسته باحجاب و بىحجاب تقسیم مىشدند. وقتى قرار شد در مراکز دولتى شامل مدارس، دانشگاهها و ادارات حجاب رعایت شود، در عمل به همه جامعه کشیده شد. این قضیه همزمان شد با حرکتهاى مسلحانه گروههاى ضد انقلاب در داخل و طبیعتاً برخورد انقلابى با آنها توسط طرفداران انقلاب و حکومت. در اینجا خیلى از کسانى که پیشتر بىحجاب بودند براى اینکه با آدمهاى مورد پیگرد، اشتباه گرفته نشوند و قابل تمایز باشند، حجابشان گسترش یافت. در واقع جریانى طى حوادث سالهاى 58 تا 61 به وقوع پیوست که این اتفاق افتاد.
پس از آن وقتى به تدریج ناامنىها برطرف شد (که از کاهش میزان دستگیرىها یا کاهش ترورها مشخص بود، یا بازدیدهاى بدنى و انواع گشتها به خاطر وجود امنیت، کاهش یافت) کسانى که خودشان حجاب را نپذیرفته بلکه تحت شرایط موجود از آن استفاده مىکردند، به سمت گرایشهاى خود تمایل یافتند، مثلاً روسرىها عقبتر رفت یا بروز روابط مشخصتر شد. این تغییرات را کسانى که به موضوع توجه داشته، دیدهاند. اما این اتفاق میان چه کسانى افتاد؟ کسانى که هنجارهاى مورد نظر را باور نداشتند و به دلیل پاىبندىهاى جامعه و یا حکومت به آن عمل کردند یا مىکنند. اینها در روند زمان، خود را به سلایق و آنچه مىپسندند نزدیکتر کرده، هنوز هم این فرآیند ادامه دارد.
فراموش نکنیم خانمى که نصف موهایش پیداست ممکن است این وضع را دوست نداشته باشد؛ او مىتواند کسى باشد که سه نسل قبل او بىحجاب بوده، بىحجابى را به عنوان یک هنجار قبول و باور دارد و نتواند هنجارى را که دیگران به او نشانه مىدهند بفهمد یا باور کند. بنابراین اگر این وضع را تنها به عنوان یک الگوى پوشش حساب کنیم، ممکن است هیچ ربطى با عفت یا بىعفتى نداشته باشد، ولى اگر از باب دیگرى مثل نهى از منکر وارد شویم، باید بررسى کرد آیا الزامى که حکومت مىکند اثر دارد؟
براى بررسى جدى موضوع باید بحث تئوریک کرد یا در بحث مصداقى موارد را چندین بار آزمایش نمود. در هر صورت در نگاه جامعهشناسانه کسانى که حجاب را درونى نکرده و آن را قبول ندارند و گروههاى آنها به رعایت چنین هنجارى دعوت نمىکنند وقتى با گروههاى بزرگتر و جز خود روبهرو مىشوند از باب متابعت و پیروى پاسخ مىدهند، یعنى تا زمانى که گروه بزرگتر فعال است رعایت مىکنند.
از سوى دیگر، اساساً وقتى جامعهشناسان هنجار را تعریف مىکنند، براى عناصر تشکیلدهنده این مفهوم تئوریک، الزام جمعى یا گروهى یا اجتماعى را مىآورند. یعنى یکى از نشانههاى شناسایى هنجار این است که الزامى است. اگر یک فرمول رفتارى داشته باشید که وقتى ترکش مىکنید با هیچ واکنشى روبهرو نشوید، معلوم نیست هنجار تلقى شود. بنابراین ارزشهاى اجتماعى در شکل عملیاتى به صورت هنجار در مىآیند و با الزام همراه مىشوند.
ارزش وقتى در دل هنجارها بروز اجتماعى مىیابد، طبیعتاً نظارت جمعى هم پیدا مىکند. همه ارزشها این گونه هستند؛ مثل ارزش مالکیت یا ارزش امنیت یا ارزش تعامل گرم با دیگران در زندگى اجتماعى. اما میزان الزام در آنها قابل بحث است. اگر به کسى اجبار کنید که تعامل گرم با دیگران داشته باشد، مىگوید این تعامل چه گرمایى و کششى دارد؟!
در هر حال واقعیت اجتماعى این است که ارزشها به صورت هنجار در مىآیند، نظارت اجتماعى هم پیدا مىکنند. براى جامعهپذیرى آنها نیز فقط ابراز دلایل کافى نیست، بلکه شیوههاى تشویقى و تنبیهى نیز به کار مىرود.
ادامه...
راهکارهاى اجراى عفاف
همان طور که اشاره کردید براى نظام اسلامى عفاف یک ارزش و هنجار بوده، اما استراتژى مشخصى که براى تحقق آن به کار رفت چگونه بوده و چه اثراتى داشته است؟
به نکتهاى باید اشاره کنم که پیشتر هم به تناسب مباحث مختلف بر آن تأکید داشتهام و فکر مىکنم نکته بسیار مهمى است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه ما پیش از رخداد انقلاب اسلامى، جامعهاى با دوگانگى فرهنگى بود. عدهاى اسلامگرا (سنتگرا) و گروهى متجدد داشتیم. این شکاف فرهنگى بسیار روشن بود. حتى یک نوع مبارزه براى حفظ خودىها و جذب عناصرى از طرف مقابل به طرف خویش هم وجود داشته است. پس از اینکه انقلاب پیروز شد، به طور طبیعى بخشى از متجددان حتى اگر با شاه و استبداد مخالف بودند، ولى از نظر باورها و شکل زندگى، فرهنگ جداگانهاى را از نیمه دیگر جامعه داشتند. بنابراین اکثر فعالیتهاى فرهنگى با این حس بوده که باید نیمه متجدد جامعه هدایت شود.
این نگاه و دوگانگى فرهنگى در استراتژى فرهنگى پس از انقلاب به عنوان نابهنجارى نزد بعضى تفسیر شد. پس از آن دوگانگى فرهنگى واکاوى نشده و استراتژى تعامل و برخورد با آن مشخص نشد. این اندیشه در تمام اقدامات فرهنگى پس از انقلاب دیده مىشود و چون با واقعیت ساختار فرهنگى تناسب نداشته، نتایج قابل قبولى هم به بار نیاورده است. این فرآیند همان نکته مهمى است که اشاره کردم مورد کمتوجهى قرار گرفته و باعث شده نه تنها دوگانگى فرهنگى به یگانگى و یکپارچگى تبدیل نشود، بلکه به چندین پارگى منتهى گردد.
در این وضع نه تنها در نیمه تجددگرا ارزشها درونى نشد بلکه در نیمه سنتگرا و اسلامگرا نیز بسیارى با تصور یکپارچگى اجتماعى، تمایزات خود را از بین بردند. نتیجه این شد که به ویژه نسلهاى بعدى در بین این نیمه با هنجارهاى پدر و مادر خود فاصله گرفتند.
عدم درک دوگانگى فرهنگى و اینکه هنجارهایى براى عدهاى وجود دارد که بعضى تعبیر به نابهنجارى مىکنند باعث شد استراتژى متناسب با تنوع موجود طراحى نشود. نتیجه وضع موجود به چندین پارگى و ناتوانى در حفظ باورمندان نیمه فرهنگى اسلامگرا منتهى گردید.
به نکته بسیار جالبى اشاره کردید. حال اگر با این دیدگاه و نظر به وجود دوگانگى فرهنگى که لزوماً نابهنجارى نیست، بخواهیم تعیین استراتژى کنیم، چه باید کرد؟
سعى مىکنم به طور مصداقى توضیح دهم که خیلى در شکل تئوریک مطرح نشود. اگر دوگانگى فرهنگى را درک مىکردیم ابتدا سعى مىشد نیمه اسلامگرا را حفظ کنیم، تا دچار آسیب نشویم و طرف مقابل نتواند فرزندان این نیمه را به عضویت خود در آورد. مثل اینکه دو حزب سیاسى اگر بخواهند چنین کنند اوّل رأى خود را حفظ مىکنند، سپس اگر بتوانند آرا را افزایش مىدهند.
حال این وضع را به عنوان مثال در مدارس و دانشگاهها ببینیم. اگر به جاى اینکه بگوییم دانشگاهها را اسلامى مىکنیم اوّل تعطیل مىنماییم و بعد اسلامى مىکنیم و یا مدارس را با استفاده از چند قاعده و فرمول و مثلاً مربى امور تربیتى، اسلامى مىکنیم، اگر به جاى آن شعارها مىتوانستیم دو نوع مدرسه درست کنیم: یکى براى عناصر اسلامگرا و کسانى که این وضع را مىپسندند و یا مشتاق آن هستند؛ دیگرى مدارس معمولى، با همان مدل قبلى (چون آن مدارس را متجددین بنیانگذارى کرده بودند) در این صورت مىشد میزانى از نظارت و کنترل را در نیمه متجددین هم اِعمال کرد، ولى فرزندان نیمه دیگر در آنجا جذب نمىشدند. یعنى نیمه اسلامگرا و آموزش و زمینههاى اجتماعى و یکدستى آنها حفظ مىشد و ارتقا مىیافت. در این صورت خیلى کمتر پیش مىآمد که به عنوان مثال دخترى از خانواده مذهبى سنتى سال اوّل با چادر بیاید دانشگاه، اما سال دوم مانتویى شود، سال سوم موهایش را بیرون بگذارد و سال چهارم با یک پسر نامحرم دیده شود!
وقتى گفتیم همه را مىخواهیم یکپارچه کنیم مىبایست فکر مىکردیم که یکپارچگى مطلوب خود ما هم هست؟ مىتوانستیم مدلهایى درست کنیم که مطلوب اسلامگرایان باشد و باقى موارد را مىگذاشتیم براى آنهایى که این گونه نمىپسندند و بعد کنترلهایى را اعمال مىکردیم. این مثل مدارس غیر انتفاعى است که اجازه دادند به وجود بیاید. البته در این مدارس بحث مسائل فرهنگى که به آن اشاره مىکنیم نیست، بلکه بحث فرصتهاى آموزشى است، ولى زمانى گفتند فرصتهاى آموزشى باید برابر باشد، از اینرو مدارس باید همه دولتى باشند و با هم فرقى نکنند. چندى بعد دوباره گفتند مدارس دولتى کیفیت مطلوب آموزشى مورد نظر را ارائه نمىدهد و ما حاضریم براى فرزندانمان خرج کنیم، علاقه هم داریم که آنها آموزش بیشترى بینند. بنابراین آن وضع اتفاق افتاد. الان طبق آمار حدود 4% دانشآموزان ایران در مدارس غیر انتفاعى درس مىخوانند. در زمان شاه هم مدارس مذهبى بود؛ یعنى مدارس خصوصى پیش از انقلاب که تعدادى از آنها جنبه مذهبى داشتند. آن مدارس در واقع براى حفظ خردهفرهنگها بود، با این استدلال که چون نمىخواهیم در مدارس دولتى متجددانه برویم پس جدا مىشویم. پس از انقلاب فکر کردیم که همه مدارس را این گونه تغییر مىدهیم، ولى معلوم بود که شاگرد و والدین و معلمانى براى اینکه همه مدارس این گونه شوند وجود ندارند.
یعنى اگر این تمایزات فرهنگى را در سازمانهاى متمایز پىگیرى مىکردیم شاید مىتوانستیم از فروپاشى یا هضم یکى در دیگرى و یا اختلاف فرهنگى جلوگیرى کنیم.
در این صورت فکر مىکنید ایجاد سازمانهاى متمایز در مورد عفاف چه شکلى مىتوانست داشته باشد؟
آن موضوع فرق مىکند. با این حال با وجود مدارس، دانشگاهها یا مثلاً پارکهاى مجزا، حداقل آدمهایى که محیط اجتماعى آنها توصیه به عفاف را جدى مىگیرد در معرض انحراف قرار نمىگرفتند یا به ندرت این اتفاق مىافتاد.
الان هم بسیارى از افراد با منع کردن، فرزندانشان را حفظ مىکنند؛ با اینکه پارک نرو، اینجا نرو، آنجا نرو. اگر بخواهند از پارک و ورزشگاه و غیره استفاده کنند مىترسند بلغزند. بنابراین یا باید از این امکانات محروم شوند یا آنها را آزاد بگذارند. اما اگر این مکانها به انواع مختلف وجود داشت افراد در شرایطى قرار نمىگرفتند که بخواهند متفاوت شوند.
تعامل و سازش دوگانگى فرهنگى
تصور مىکنید واقعاً چگونه مىشود این دوگانگى را به شیوهاى در کنار هم قرار داد؟
دوگانگى از نظر فرهنگى است، ولى به لحاظ اصل اجتماع، حکومت و سرزمین یکى است. ایجاد این امکان به محفوظ ماندن اصل سرزمین و حکومت ربطى ندارد و به آن لطمهاى نمىزند. در این صورت نیمه سنتى که کمتر نهادسازى و سازمان ایجاد کرده بود، میدان مىیافت تا پا به پاى دیگران براى خود شرایطى ایجاد کند و حالا وضع خیلى بهتر بود.
به کشورهاى دیگرى که نمىخواستند و یا شرایطش را نداشتند که بگویند انقلاب کردیم و اسلامى شدیم - ولى جمعیت قابل توجهى مسلمان مقید دارند - توجه کنید، یا به مسیحیان مقید در کشورهاى اروپایى مثلاً در انگلستان که همکاران براى تحصیل رفتهاند، مىگویند در آنجا مدرسههاى معمولى دولتى و مدارس کلیسایى وجود دارد و ما چون مىخواستیم دخترمان جاى مطمئن باشد ناچار اسم او را در مدرسه کلیسایى نوشتیم. مىشد این راه را رفت و به اندازه جمعیت اسلامگرا مدارسى ساخت تا با رشد شهرنشینى، درصد کسانى که به آن طرف مىروند بیشتر نمىشد و یک نوع آمیختگى و کمرنگى پدید نمىآمد.
امروزه وقتى به برخى گزارشها رجوع مىکنیم یا از طریق رسانهها در جریان قرار مىگیریم احساس مىکنیم اگر چنین بود با وضعیت بهترى روبهرو بودیم. من به عنوان کسى که در دانشگاه تدریس مىکنم، فضاى کلاس درس به لحاظ ارزشهاى اعتقادى خودم، مطلوبم نیست. اگر مىتوانستم به دانشگاهى بروم که در رشته خودم مىشد درس داد و تحقیق کرد و آدمهایش متدینتر بودند، بسیار راضىتر بودم. این آزادى عمل برایم بسیار مطلوب است. اگر چه نمىخواهم بگویم کسى این امکان را از ما گرفته، ولى امکان اینکه بتوانم خواستههایم را در درجه بالایى محقق کنم، وجود ندارد.
اگر به سر این کلاسها نروم، در واقع باید کارم را رها کنم. همین طور کسانى که در آن طرف قضیه قرار گرفتهاند. ظاهراً اوضاع به میلشان نبوده و آنچه مىپسندند محقق نیست. بنابراین، نه ما فضاى اجتماعى متناسب با ارزشها و نگرشهایمان را براى زندگى داریم و نه آنها. یعنى اشتباه در استراتژى فرهنگى همه را ناخشنود کرده، همه احساس مىکنند ضرر کردهاند و این وضع خوبى نیست. در حالى که نوعى مسالمت در سطح کلان مىتواند وضعیتى را در واحدهاى کوچکتر فراهم بیاورد که هر کس به چیزى که مىپسندد عمل کند.
مثال دیگرى بزنم. در حال حاضر رادیویى با عنوان رادیو معارف داریم که به طور سراسرى پخش مىشود و افرادى که نمىخواهند موسیقى گوش دهند یا تمایل دارند وقت خود را صرف مطالب بهترى کنند، وقتى این رادیو را مىگیرند خلاف انتظارشان رخ نمىدهد.
یعنى به نظر جنابعالى اگر دوگانگى فرهنگى را درک مىکردیم، یک سرى فضاهایى براى دو طرف تأمین مىشد که از اختلاطشان جلوگیرى شود تا هم نیروهاى متدین حفظ شوند و هم آنها در فضاى خود احساس راحتى کنند.
بله، و کم کم آنها را مدیریت مىکردیم. حالا به سؤال قبلى شما باز مىگردم؛ در مورد عفاف هم این وضع درست است. روشن است درصد افراد موافق با روابط آزاد جنسى در جامعه ما کم است، حتى بین متجددین، ولى در ردههاى بعدى، رفتارهایى مثل نگاه کردن و پوشش متفاوت وجود دارد. در این حال اگر دوگانگى در سطح اجتماعى حفظ مىشد، شرایط فرق مىکرد. فرض کنید در دانشگاه، مدرسه یا محلههایى که اسلامگرایان بودند، مواردى چون نگاه به نامحرم، ایستادن سر کوچه یا کمحجابى دختران صورت نمىگرفت. چون همه اعضاى جامعه و کل نظام اجتماعى نظارت مىکرد و به ندرت چنین چیزى اتفاق مىافتاد، ولى وقتى چندگانگى آمیخته و مخلوط شد، نوعى تشبه و الگوگیرى از یک سو و از سوى دیگر فشار آوردن پیش آمد. بنابراین غیر از موضوع زنا که در حد محدودى است، در بقیه مصادیقى که کمرنگى عفاف وجود دارد، این فرمول قابل اجرا است.
خارج از این بحث اگر بخواهید توصیهاى مشخص براى حفظ عفاف در جامعه داشته باشید، سفارشتان چیست؟
اگر چه عفاف فقط ربط به تأهل ندارد و جنبههاى درونى و تربیتى در آن بسیار مؤثر است، ولى به طور قطع براى کنترل کششهاى جنسى که ممکن است سبب سرپیچى از عفاف شود، «ازدواج» فرمول بسیار تأثیرگذارى است. به همین دلیل ازدواج، سهمى از دین و ایمان را حفظ مىکند.
اما در فرمول اجتماعى ما، باید پسرانى باشند که بخواهند ازدواج کنند تا دخترى هم ازدواج کند. همچنین براى اینکه کسى ازدواج کند باید ازدواج دائم باشد و اگر بخواهند ازدواج دائم کنند باید به استقلال اجتماعى و اقتصادى رسیده باشند. این وضع حداقل مستلزم داشتن مهارت، شغل و درآمد است تا شوهر و پدر خوبى باشند.
اگر این وضعیت را درک مىکردیم به جاى اینکه در تنور ارزشگذارى تحصیلات نظرى و دیپلم و دانشگاه - حتى بیش از ظرفیت واقعى جامعه - بدمیم، آموزش مهارتها و کاردانى را براى جوانان دنبال مىکردیم تا توان اقتصادى و اجتماعى پیدا کنند. جوانان اگر بخصوص در نیمه سنتى جامعه بودند در این شرایط به راحتى مىتوانستند ازدواج کنند. اگر این گونه پیش مىرفتیم امروز با مواردى مثل تجردهاى طولانى و افزایش سن ازدواج روبهرو نبودیم. همچنین به لحاظ سرمایهگذارى در بخش آموزش بر حسب توصیه آنهایى که در توسعه کار کردهاند با پدیده نظام آموزش اضافى - یعنى سرمایهگذارى در بخش آموزش بیش از آنکه بشود بهرهبردارى کرد و نیاز باشد - روبهرو نمىشدیم و به تناسب آن گرفتار کمپولى براى سرمایهگذارى در بخش اشتغال نبودیم. در این حال بخش قابل توجهى از ناهنجارىها خود به خود از بین مىرفت.
در حال حاضر چه باید کرد؟ امروز در نقطهاى قرار داریم که با سؤالات زیادى روبهرو هستیم. بسیارى به این نتیجه اذعان دارند که با توجه به جوّ موجود، از تشدید نظارت و اجراى قانون حجاب کارى برنمىآید. در چنین وضعیتى به نظر شما چه استراتژى باید اتخاذ شود و راهکارهاى مفید و کارساز چه مىتواند باشد؟
فرهنگ ما دچار انواع اختلالات و بىنظمىها و گرفتار آنومى و ضعفِ هنجارى شده است. اختلاطى که به آن اشاره شد به این وضع دامن زده، معلوم نیست براى یک چیز چند هنجار وجود دارد و هر هنجارى چقدر الزامآور است و چه کسانى قبولش دارند!
ما به بازسازى و نوسازى فرهنگى نیاز داریم. یعنى باید برگردیم و عناصرى که از فرهنگ مانده و امروز نفوذ و اقتدار لازم را دارد، مؤثر و مسلط و فعال کنیم. همین طور عناصرى را که کارکرد خود را از دست داده و ارتباطش با معنایى را که داشته و به هم خورده، تغییر دهیم. البته این برآیند مثل آن است که بخواهیم دوباره فرهنگ را بسازیم. شاید به طور طبیعى هیچ گاه، این گونه نبوده که در دورهاى بیایند و فرهنگى را بسازند، ولى حالا که دچار این اختلال شدهایم و باید آن را تصحیح کنیم، راهش این است که همه را به گفتگوى مداوم دعوت کنیم، یعنى همه کسانى را که مىتوانند سخنگوى مثلاً دو هزار نفر باشند در ارتباط با فرهنگ، هنجارها، باورها، آداب و ارزشها به مدت طولانى وارد بحث کنیم تا عناصر فرهنگ، گزینهها و پیشنهادهاى گوناگون و حالتهاى مختلفى که خردهفرهنگها را رعایت مىکنند و کارکرد دارند، بررسى کنند. این تنها راهى است که همه آدمها به تدریج آگاه مىشوند که هر فرمولى اثرى دارد، یا خود را آماده مىکنند که از چه پدیدههاى فرهنگى فاصله بگیرند. در این صورت اگر به بازسازى و نوسازى فرهنگى در ایران برسیم، پدیده جدید مىتواند فرهنگ همه مردم باشد، نه متعلق به یک نیمه.
همچنین در این وضع چون همه مشارکت کرده و همه معقولیت این فرهنگ را درک مىکنند، وقتى در کوچه و خیابان و اجتماع ظاهر مىشوند از هم انتظار دارند آن گونه که معقول است، رعایت کنند. بنابراین وقتى فردى سرپیچى مىکند، مىداند همه متوجه کار غیر خردمندانه و ناعقلانى او هستند.
توجیه فرهنگى
به تعبیر یک جامعهشناس، فرهنگ بدون توجیه مىمیرد. مشابه این جمله را از آیتاللَّه جوادى آملى شنیدم که در خطبه نماز جمعه گفتند: حقیقت بدون تبیین مىمیرد. اگر توجیه فرهنگى را که یکى - دو نسل است ترک و فراموش شده دوباره اجرا کنیم و روى همه عناصر فرهنگى بحثهاى سنگین چندین طرفه به راه اندازیم و - نه طى یک یا دو سال - طى 10 یا 15 سال در حال توجیه فرهنگ باشیم، طبیعتاً به فرهنگى یکدست و داراى توان ذهنى و الزامى در سطح جامعه دست خواهیم یافت و از سراشیبى به سمت بهبود فاصله مىگیریم.
فکر مىکنم این توصیه یک استراتژى است که از همین الان مىشود به آن عمل کرد و تمام طرفین بحث را دخالت داد، بعد هم آن را تداوم بخشید. یعنى همه کسانى که حرفى دارند، بیایند و به مباحثه ملى بپردازند.
* * *
اگر این سخن درست باشد که کل پدیده «عفاف» ماجرایى پیچیده و ظریف است - که هست - تحلیل و ارائه راهکار براى تحقق آن چیزى نیست که این نوشته حتى جرئت بیانش را به خود بدهد. به نظر مىرسد اکنون بیشتر از اینکه راهکارهاى مناسب و عملى براى وضع موجود داشته باشیم، به تدریج به تحلیلهاى واقعگرایانه و صحیحى از تمام موقعیت نزدیک شدهایم. اما حقیقتش را بخواهید، هیچ کدام از اینها آنقدرها مهم نیست. کافى است کمى از موضوع بحث فاصله بگیریم؛ یعنى از همه سرنخهایى که تا کنون جمع کردهایم و سعى کنیم با آرامش همه اطلاعات را کنار هم قرار داده و به آنها نگاه کنیم. آن وقت همه چیز معلوم مىشود، اینکه: مسئله عفاف کم کم به یکى از معضلات و آسیبهاى جمهورى اسلامى تبدیل شده است. چالشى که گزافه نیست گفته شود تمام ویژگىهاى مشترک آسیبهاى اساسى نهضت اسلامى را در خود جمع کرده و نحوه برخورد با آن نشاندهنده نوع برخورد با کل انقلاب و سرنوشت نهضت است.
مثل همیشه با مشکلى طرف هستیم که پدید آمدنش آنقدرها هم غیر منطقى نیست، چون مثل خودِ انقلاب اسلامى تجربه جدیدى است، زیرا در دوران جدید سابقه نداشته حکومتى بخواهد با این خصوصیات، به این شکل خاص به این مجموعه ارزشى هنجارى برسد.
مثل همیشه به دلیل اینکه با تجربه جدیدى روبهرو هستیم تا حدودى با آزمون و خطا عمل مىکنیم. مانند همیشه پس از سالها مىفهمیم برخى از راه حلهاى اولیه بیش از حد ساده بوده و دیگر کارآیى ندارند. مثل همیشه فراموش مىکنیم در مسیر رسیدن به حکومت ایدهآل دینى در حال آزمون و خطاییم و اولین تجربهها و آزمونها را وحى منزل تلقى مىکنیم و جرئت دست زدن به آنها را نداریم.
مانند همیشه ندانمکارى، بىنظمى و آشفتگى رخ مىدهد که مىشد از وقوعش جلوگیرى کرد و مثل همیشه حیاتىترین عنصر لازم - چیزى که همه نهضت بر آن بنا شد - در حساسترین لحظه ممکن سر جایش نیست، یعنى جسارت انقلابى و تفکر و شیوه عمل اجتهادى.
از اینجا به بعد هم این گونه است. مانند همیشه یک راه، به شدت سادهتر و فریبندهتر به نظر مىرسد، اینکه: اصولاً کارى به کارش نداشته باشیم. به زخم دست نزنیم چون دردناک شده است. البته درمان اولیه و ابتدایى را هم قطع نکنیم چون حالا دیگر براى خودش یک پا سنت و عادت شده است. اصلاً چطور است دیگر در بارهاش حرف نزنیم. مجبور که نیستیم. هستیم؟
اما راه حل دوم، مثل همیشه راه سخت و پرخطرى است و از روز اوّل قراربوده تجربه جدیدى داشته باشیم. از حرف زدن در باره راه حلهاى اولیه و شکستهاى کوچک و بزرگ نترسیم و براى هیچ چیز جز هسته و روح نهضت، جز روحِ انقلابىِ انقلاب، در باره راهکارها قداست قایل نشویم. در باره تجربهها، شکستها و راه حلها حرف بزنیم. نگاه که هیچ، به زخم زل بزنیم و فرض کنیم که با آن چه مىشود کرد.
این راه حل، راه حل مورد علاقه آنهایى است که هنوز انقلابى ماندهاند؛ آنهایى که همیشه از زندگى کردن در لبه آتشفشان لذت مىبرند.
پىنوشتها:
1) قاموس قرآن، ج2، ص18 و 19.
2) حجاب و سیاست، روزنامه شرق، 27 مرداد 1383.
3) واکنش یک فرهنگ از تأخیر تا تأثیر، بهنام زنگى، مجله زن شرقى، شماره 18 17، مرداد و شهریور 1383.
واقعا شما خودتون برای خودتون تصمیم می گیرید؟!:Gol:
اگه شما اجازه بدین بله :Gol:
خدا کنه!خدا کنه خودشون تصمیم بگیرن!خدا کنه لباسی که میپوشن و میگن ازش خوششون میاد واقعا سلیقه ی خودشون باشه نه طراحان مد لباس!!(که اکثرا اقایان هستند!به خصوص طراحان بین المللی!)!نه شبکه ها و شوهای ماهواره ی نه بازیگرا نه....!!!
تا دیروز شلوارشون زانو مینداخت روشون نمیشد بپوشن حالا برای شلوار پاره خدا تومن میدن!!اینه اگاهی؟!!؟!!
و مهمتر اینکه
خدا کنه یه روز هممون به جای تصمیم های هوسی و احساسی عقلمون کاری رو که باید انجام بده، انجام بده و حتی لباسی که میپوشیم به خاطر عقلمون باشه نه....
[video]http://host13.aparat.com//public/user_data/flv_video_new/255/fbe7a7eea590f03e5272a403652fd352763297.apt?start=0[/video]
من کاری با لباس های نامناسب ندارم. قدرت انتخاب باشه و شما و بقیه هم تبلیغاتشون رو بکنند و مردم خودشون بر اساس عقلشون تصمیم بگیرند. نه شما با زور لباس مد نظر خودتون رو تن مردم کنید و نه اونها. این آقاهه که فیلمش رو گذاشتید هم نقش طنز رو در اینترنت داره همونی است که می گفت اداره کل اجنه در سیستم جاسوسی دشمنان است :khandeh!:
اگه شما اجازه بدین بله :Gol:
ممنون از پاسختون
می بخشید مثلا اگر شما، لباس خلبانی یا دکتری دوست داشته باشید و ما هم که کاری نداریم و نخواهیم هم داشت، باز هم اون رو تن میکنید و میروید تو خیابون
و به نگاه های مردم هم توجه نخواهی کرد و این کار را ادامه خواهید داد؟
بذارید یک جور دیگه بگم ، من یک اقا هستم اگر جوراب پا نکنم از نظر شرعی ایراد ندارد
ولی اگر من بی جوراب در جامعه حاضر شوم و یا با دمپایی ابری دوست داشته باشم اداره برم خود شما می پذیرید؟!!!
مچکرم
سلام
هر چه بدبختی سر انسان سرازیر میشود و برعکس هر چه موهبت برای انسان پدید می آید ریشه اش خانواده است . شما توجه کنید همه ی عواملی که نام می برند در واقع همه ی انسانهای خوب و بد از آن می گذرند . پس چرا بعضی به اخلاقیات ایمان آورده و برخی بی تفاوتند ؟
مگر آنان که رعایت اخلاق را نمی کنند صدای مواعظ را نمیشنود ؟امکان بهره بردن از آیات و روایات نیست ؟ کلاسهای درس اخلاق کم است و یا پر شده اند و جائی برای حضور آنان نیست ؟
همه ی مصائب از خانواده است :
1- خانواده ای که در آن لقمه ی شبهه ناک و حرام آورده شود اگر خورنده ی آن بهترین موعظه ها و پند ها را گوش کند به دلیل تأثیر مخرب آن لقمه ی ناپاک پرده ای پدید می آید و او را «صمٌ بکمٌ عمیٌ » می کند.
2- سطحی نگری دینی پدر و مادر غیرت را کم رنگ می کند و در هنگام بروز خطر دستها از ایجاد موانع می لرزند . پاها قدرت ندارند تا در این جهت حرکت نمایند . از پدر و مادر موجودی بی اُرزه میسازد که فقط برای اینکه مثل عضوی تحقیر شده بقیه اورا بپذیرند حمالی می کند و لا غیر .
3- اتفاقاً بی عفتی و سست انگاری دین و رفتارهای خلاف اخلاق ، میشود افتخار خانه . و اگر خود را غیر از آن و یا عقب تر از این معیار دیدند غصه می خورند و عذاب می کشند . وقتی توقعات فرزندان پایه و اساسش این رفتارها شد ، دیگر خارج شدن از این وضعیت محال میشود و پیروزی اجتماعی خود را در آن میبینند و اصلاً رنگ زندگی با معیارهای دینی بیگانه میشود .
4- بعضی مواقع در رفتار پدر و مادر فاجعه ای رُخ میدهد . هر کدام به عوالمات خود مشغول میشوند . و هرزگی برای هر کدام امری ساده میشود . پدر و مادر هردو از هم اخباری دارند که سبب ریزش اقتدار خانه میشود و وقتی فرزندان از این اتهامات خبر دار شوند آنوقت هیچ شرطی برای پیوند و انسجام در این کانون متزلزل نخواهد ماند . همه آزادند به هر طریق خود را ارضا کنند به شرط اینکه کسی مزاحم کسی نباشد .
حالا خروجی این خانواده گوش برای شنیدن موعظه و اندرز خواهد داشت ؟
5- تجربه نشان داده است حتی اگر پدر در خط و مسیر معارف عمیق دین نباشد ولی مادر استثنا باشد ، فرزندانی بسیار نجیب حاصل آن است . پس نقش مادر در هدایت فرزند به سمت اخلاقیات را نمیشود نادیده گرفت .امام (رحمه الله علیه ) فرمود : از دامن زن مرد به معراج می رسد .
سلام
هر چه بدبختی سر انسان سرازیر میشود و برعکس هر چه موهبت برای انسان پدید می آید ریشه اش خانواده است .
شدیدا موافقم
ممنون از پاسختون
می بخشید مثلا اگر شما، لباس خلبانی یا دکتری دوست داشته باشید و ما هم که کاری نداریم و نخواهیم هم داشت، باز هم اون رو تن میکنید و میروید تو خیابون
و به نگاه های مردم هم توجه نخواهی کرد و این کار را ادامه خواهید داد؟
بذارید یک جور دیگه بگم ، من یک اقا هستم اگر جوراب پا نکنم از نظر شرعی ایراد ندارد
ولی اگر من بی جوراب در جامعه حاضر شوم و یا با دمپایی ابری دوست داشته باشم اداره برم خود شما می پذیرید؟!!!
مچکرم
من می پذیرم که شما آزاد هستید تا این کار رو بکنید (و با زور جلوی جوراب نپوشیدن و دمپایی ابری شما را نخواهم گرفت). باید سعی کرد مردم عواقب این نوع لباس پوشیدن رو بدانند و از نحوه برخورد سایرین و قضاوت ها و ... آگاه باشند ولی در نهایت آزاد باشند این کار رو انجام بدن یا خیر.
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
این موضوع برای این هست که دختران (چه بزرگ چه کوچیک!) دوست دارند که دوست داشته باشند!
یعنی این به اصطلاح بیحجابی که واژه بسیار زشت و اهریمنی هست، از همان علاقه ذاتی انسان برای دیده شدن و دوست داشتهشدن سرچشمه میگیرد
هم در مردان هست و هم در زنان، ولی چون زنان زیباتر و جذابتر هستند این علاقه به دیدهشدن بیشتر هست
این کار البته به فاحشگی (با عرض گلاب به روتون به دیوار!) نزدیکتر هست
و دختران این سرزمین دختران سنگین و پاکدامنی هستند و نباید به چنین موضوع خفتآوری نزدیک شوند
دختری که حلالزاده هست، یعنی پدر و مادرش با عقد ازدواج او رو به این زندگی آوردهاند نباید هرگز به زنا نزدیک بشود، این قانون من هست که همین الان وضعش کردم!
متاسفانه این موضوع که از طرف مادر فاحشههای دنیا یعنی آمریکا، به نسل بشر تحمیل شده، تبدیل شده به یک موضوع بسیاری جدی و مهم
به حدی که سر این موضوع، انسانی به زندان رفته و دیگری کتک خورده و خونش ریخته و چه بسیار اتفاقات وحشتناک و اهریمنی سر این مردم حلالراده و مسلمان آورده
عالیجناب فاتح بزرگ، پادشاه بیخدا، شیطان بزرگ، دجال یکچشم، ملکه سرما و این اژدها یعنی همون آمریکا، تا تونسته با این موضوع، ذهن مردم رو از خدا به چیزهای غیرخدا مشغول کرده
کسی در آرزوی عذاب این بنده خداها و ناموس کشورش هست و دیگری با مبارزه با گیسوانش برای سرنگونی این نظام! (مثل Queen Sindel)
من خواهش میکنم خودتون رو کنترل کنید تا بتونیم این موضوع رو حل کنیم پیش از اینکه جنگ جهانی سوم برپا بشه!
به نام خدا
یکی از عوامل ازدواج دیر وقت هست
ببینید یه مثال میزنم
شما اگه الماس خیلی خیلی قیمتی داشته باشید، و چند سال پیش شما باشه مشکله که به هیچکس در موردش اطلاعی ندید یا حد اقل نشون بدید؛ دوست دارید به یکی نشون بدید
زن هم زیبایی داره، وقتی که ازدواجش دیر میشه این زیبایی رو به کی نشون بده؟ شوهر که نداره مجبور میشه بی حجاب بشه
فکر میکنم این یکی از عواملشه.
بی غیرتی مرد در اشاعه ی فحشاء و بی توجهی خانواده ها خیلی تاثیر داره
مادر الگوی دختره
وقتی مرد به حجاب زنش بی اهمیته ...دخترش هم خواه یا نا خواه همین میشه
میتونه ریشه تو خیلی چیزا داشته باشه
یکیش اینه که خیلی از اینایی که بی حجابن لجباز هم هستند
سر لجبازی با کسی یا مثلا به قول خودشون کم نیاوردن پیش کسی این کارا رو انجام میدن
[="Tahoma"][="SeaGreen"]اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
با تشکر از دوستانی که مطالب پربار و طولانی می گذاردند و پوزش بدلیل عدم مطالعه پست هایشان توسط حقیر لطفا دستی بر ویرایش بزنند و پست هایشان را کوتاه و مفید و آموزنده نمایند تا ما نیز بهره ببریم
اما یکی از دلایلی که من فکر می کنم می تونه علتش باشد اختلاط زن و مرد است که دوست داشتید رویش در موضوع جداگانه به شور و مناظره می نشینیم
یا علی[/]
اگاه نبودن به وظایف خود:
زن باید قبول کنه که زنه.
مرد هم قبول کنه که مرده.
بعضا دختر هایی اعتراض میکنن که چرا ما نمی تونیم مثل پسرا لباس استین کوتاه بپوشیم؟ دختر باید قبول کنه که دختره و طرز پوشش هم باید اون طوری باشه.
ایا پسرا هم اعتراض میکنن که ما چرا نمی تونیم مانتو بپوشیم؟ من که تا حالا ندیدم .
همه از خودشون میپرسن چی شد که به اینجا رسیدیم ...ما که مادر هامون با حجاب بودند
؟
چرا الان اینقدر بی حجابی زیاد شده ؟
تاثیرات ماهواره و تبلیغات و تهاجم فرهنگیه ؟یا خانوم ها حیا رو بوسیدن گذاشتن کنار
یا مرد ها خیلی بی غیرت شدن ؟
شاید هم غیرتها.تاسبها .سخت گیریهای بی مورد
شاید هم غیرتها.تاسبها .سخت گیریهای بی مورد
شاید یه درصدی باشه
اما علت اصلی نمیتونه باشه
دلیل بی حجابی 50% کوتاهی ماها (مسلمانها، پدرو مادرها، مهدکودکها، مدرسه ها، دانشگاهها، حوزها، رسانه ها و تلویزیون، دولت و حکومت و..) در تربیت دینی بچه ها و نوجوانان و جوانان است و 50% تلاش شبانه روزی و برنامه ریزی شده دشمنان در طول 35 سال بعد از انقلاب در تهاجم فرهنگی که الان دارند میوه آن را برداشت میکنند.
دوستان من این متنو تو یکی از سایتای ضد اسلام خوندم. اشتباه کردم اومدم دنبال این مسائل. به هم ریختم الان. ولی متاسفانه اکثرشون تو خود قرآنه. لطفا جواب قسمت به قسمتشو بدید و آرامشمو بهم برگردونید. ممنونم
اسلامگرایان همواره در طول تاریخ توسط انسانگرایان و خردگرایان محکوم به زن ستیزی و زیر پا گذاشتن حقوق مسلم زنان شده اند. در این برگ نشان داده خواهد شد که در بسیاری از موارد این زن ستیزی اسلامگرایان برخاسته از آموزه های زن ستیزانه قرآنشان است.
شماره صفحات تنها در مورد قرآنهایی صدق میکند که به شیوه عثمان طاها نوشته شده اند.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 228
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ.
بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و، اگربه خدا و روز قيامت ايمان دارند ، روا نيست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پيروزمند و حکيم است.
در این آیه بطور صریح تاکید شده است که مردان در درجه ای بالاتر از زنان قرار دارند و لذا برتر از آنان هستند. نابرابری حقوقی میان زنان و مردان برخاسته از این واقعیت است که ادیان در دوران مرد سالاری شکل گرفته اند.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 223 صفحه 36
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.
زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده. ترجمه های بیشتر
کشتزار نامیده شدن زنان مسئله ای کاملاً جنسی بوده است، یهودیان معتقد بودند برقراری تماس جنسی از پشت با زن باعث چپ شدن چشم کودک وی میشود، محمد وقتی این آیه را سراییده است که در مدینه مسلمانان در مورد صحت این قضیه از او پرسش کرده اند. در این آیه به مرد مسلمان اجازه داده میشود تا در هر کجا و در هر زمان و از هر طریق با زن خود رابطه جنسی برقرار کند.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 282 صفحه 49
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است.
با توجه به این آیه شهادت زنان نصف شهادت مردان حساب میشود. از این آیه نتیجه میگیرد که زنان از عقل ناقصی برخوردار هستند. برخی از اسلامگرایان میگویند این مسئله برای آن است که پای زنان کمتر به دادگاه برسد. این درحالی است که این آیه دقیقا نتیجه ای عکس میدهد، یعنی بجای یک زن دو زن باید برای شهادت دادن به دادگاه بروند.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 221
وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَـئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ.
زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید وکنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند.
در این آیه نابرابری میان مسلمانان و نامسلمانان و همچنین نظام برده داری تایید میشود. این آیه در تضاد با اصل 16 ام اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است که ازدواج هر زن و مردی را بدون هیچ تبعیضی از نظر مذهب آزاد میداند. این آیه همچنین با اصل 4 ام اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد که برده داری را محکوم میکند در تضاد است.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 230 صفحه 37
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.
پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت میکنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان میکند.
اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتماً با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود. در واقع برای تنبیه مرد از بدن زن استفاده میشود. این وظیفه سنگین را معمولا در طول تاریخ خود روحانیت مبارز انجام میداده است. صادق هدایت داستان زیبایی را با عنوان محلل نوشته است. این مجازات، مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با ماده 5 اماعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحدمیباشد.
سوره نساء (زنان) آیه 3 صفحه 78
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ.
اگر شمارا بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو دو و سه و سه و چهار، چهار به نکاح (نکاح در عربی یعنی سپوختن) در آورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید تنها یک زن بگیرید یا هرچه مالک آن شوید. این راهی بهتر است تا مرتکب ستم نشوید.
در اسلام یک مرد میتواند تا چهار زن رسمی داشته باشد، از نظر شیعه میتواند تعداد بیشماری زن را صیغه کند، و زنان بیشماری را نیز به بردگی بگیرد. اما زنان تنها میتوانند با یک مرد ازدواج کنند و این نابرابری در تضاد با اصل یکم اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است. مسئله عدالت در اینجا نباید با برابری اشتباه گرفته شود. پیامبر اسلام خود بطور برابر با زنانش برخورد نمیکرده است و زنانش از بی عدالتی او شکایت داشته اند. برخی از اسلامگرایان میگویند این نابرابری به این دلیل است که اگر زنی چند شوهر داشته باشد معلوم نخواهد شد کدام شوهر پدر فرزندی است، اما وقتی که برای این اسلامگرایان توضیح داده میشود که اکنون میتوان با آزمایشهای ژنتیکی پدر یک فرزند را تشخیص داد، این اسلامگرایان از اجازه دادن به همسرانشان برای ازدواج با چند مرد دیگر طفره میروند.
سوره نساء (زنان) آیه 11 صفحه 79
يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيمًا.
خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند کهسهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.
سهم زنان از ارث در اسلام نصف سهم مردان است. این مسئله با اصل یکم اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد که حقوق تمامی افراد بشر را یکسان میداند در تضاد است.
سوره نساء (زنان) آیه 15 صفحه 81
وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً.
و از زنان شما آنان که مرتکب فحشا میشوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهید. اگر شهادت دادند آنها را درخانه محبوس کنید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی در پیش پایشان نهد.
این آیه در آیات دیگر قرآن منسوخ شده است. زنان متاهلی که مرتکب زنا میشوند در تمامی مکاتب فقهی اسلامی شیعه و شنی محکوم به سنگسار هستند.
سوره نساء (زنان) آیه 24
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا.
و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها که به تصرف شما در آمده باشند(منظور زنانی است که در جنگ اسیر مسلمانان شده باشند.). از کتاب خدا پیروی کنید. و جز اینها زنان دیگر هرگاه در طلب آنان از مال خویش مهری بپردازید و آنها را به نکاح درآورید نه به زنا، بر شما حلال شده اند. و زنانی را که از آنها تمتع میگیرید واجب است که مهرشان را بدهید. و پس از مهر معین در قبول هرچه دو بدان رضا بدهید گناهی نیست. هر آینه خدا دانا و حکیم است.
در زمان جنگ بعد از کشته شدن مردان، زنان آنها از اموال و غنیمتهای مسلمانان به شمار میروند و مسلمانان میتوانند آنها را تصرف کنند و با آنها همبستر شوند و در صورت تمایل آنها را به فروش برسانند، این مسئله عین برده داری است و برده داری در تضاد با ماده 4 ام اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است. بر اساس تاریخ و اسناد اسلامی معتبر پیامبر اسلام خود در مورد صفیه یکی از زنان خود چنین کاری را کرد. در یکروز شوهر و پدر او را کشت و در همانروز با او همبستر شد.
سوره نساء (زنان) آیه 25
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
هرکس را که توانگری نباشد تا آزاد زنان مومنه را ب نکاح خود در آورد از کنیزان مومنه ای که مالک آنها هستید به زنی گیرد. و خدا به ایمان شما آگاه تر است. همه از جنس همدیگرید. پس بندگان را به اذن صاحبانشان نکاح ) کنید و مهرشان را به نحو شایسته ای بدهید. و باید که پاکدامن باشند نه زناکار و نه از آنها که به پنهان دوست میگیرند. و چون شوهر کردند، هرگاه مرتکب فحشا شوند شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است. و این برای کسانی است. از شما که بیم دارند که به رنج افتند. با این همه، اگر صبر کنید برایتان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
کنیزان را میتوان با اجازه از صاحبانشان به زنی گرفت و با آنها نکاح کرد. این سوره بازهم برده داری را تایید کرده است و برده داری در تضاد با اصل 4 ام اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است.
سوره النساء (زنان) آیه 34 صفحه 85
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا.
مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است. و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید وبزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلند پایه و بزرگ است.
در این آیه (1) مردان برتر از زنان خوانده شده اند (2) یک دلیل برتری مردان به زنان برتری ذاتی آنها است که خداوند به آنها داده است (3) دلیل دیگر این برتری آن است که مردان به زنان نفقه (پول) میدهند (4) رابطه زن و مرد رابطه ای نابرابر است که به رابطه بین فرمانده و فرمانبردار تشبیه شده است و زنان مجبورند از مردان فرمانبرداری کنند (5) مردان درصورتی که «بیم» نافرمانی (و نه حتی در حالتی که این نافرمانی واقعاً رخ دهد) باید زنان را با سه روشی که آمده است تنبیه کنند، یکی از این تنبیهات این است که باید آنها را کتک بزنند. (6) بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی در صورتی که بیم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند. کتک زدن زنان مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با اصل 5 ام اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است. همچنین ماده 11 ام اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام میدارد که هیچکس را نمیتوان بدون حضور در دادگاه دارای صلاحیت محکوم و مجازات کرد، لذا تصمیم گیری خودسرانه در مورد زن و تنبیه فیزیکی او از طرف مرد کاملا محکوم است.
سوره نساء (زنان) آیه 176
يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَآ إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
از تو فتوی می خواهند ، بگوی که خدا در باره کلاله برايتان فتوی می دهد، : هر گاه مردی که فرزندی نداشته باشد بميرد و او را خواهری باشد ، به آن خواهر نصف ميراث او می رسد اگر خواهر را نيز فرزندی نباشد ، برادر از او ارث می برد اگر آن خواهران دو تن بودند ، دو ثلث دارايی را به ارث می برند و اگر چند برادر و خواهر بودند ، هر مرد برابر دو زن می برد خدا برای شما بيان می کند تا گمراه نشويد ، و او از هر چيزی آگاه است.
از دیدگاه اسلام به مردان دو برابر زنان ارث میرسد.
سوره نور آیه 6 صفحه 351
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ.
و کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوانند 4 شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است. (این عمل را لعان گویند).
یک مرد میتواند با 4 بار شهادت دادن در راه خدا زنش را متهم به زنا کند.
سوره نور آیه 31 صفحه 354
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
و به زنان مومن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر بردار خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند، یا کودکانی که از شرمگاه زنان بیخبرند و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود. ای مومنان همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید.
در این آیه به زنان دستور داده میشود که حجاب را رعایت کنند و زینتهای خود را پنهان کنند. چنین حکمی در مورد مردان وجود ندارد. بر اساس احادیث معتبر اسلامی مسئله حجاب به پیشنهاد عمر وارد اسلام شد زیرا برخی از زنان محمد با مردان غریبه سخت میگفتند و محمد این آیات را برای کنترل زنان خودش سرایید.
سوره احزاب آیه 59 صفحه 427
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا.
ای پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو که چادر خود را برخود فروپشونند. این مناسب تر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و مهربان است.
این آیه از زنان میخواهد که حجاب را بگونه ای رعایت کنند تا شناخته نشوند، این بدان معنی است که صورت آنها نیز همچون حجاب فعلی زنان عرب و افغان باید پوشیده باشد. در مورد اینکه این آیه در چه زمانی و چگونه توسط محمد ساخته شد نوشتاری با فرنام «عقل بشر ناقص است! علم ناقص است، و چون ناقص است قابل اتکا نیست.» مطالعه کنید. در مورد حجاب میان زنان و مردان برابری وجود ندارد و این نابرابری ظالمانه با اصل 1 ام عقل بشر ناقص است! علم ناقص است، و چون ناقص است قابل اتکا نیست.
سوره التغابن آیه 14
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ .
ای کسانی که ايمان آورده ايد ، در میان زنان و دشمنانتان دشمنی برای شما وجود دارد از آنها حذر کنيد و اگر عفو کنيد و چشم بپوشيد و گناهشان پوشيده داريد ، خدا آمرزنده و مهربان است.
زنان و فرزندان دشمان مردان هستند.
سوره المعارج آیات 29 و 30
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ.
و کسانی که شرمگاه خويش نگه می دارند؛ مگر برای همسرانشان يا کنيزانشان ، که در اين حال ملامتی بر آنها نيست.
مردان مسلمان نیازی به نگاه داشتن و پوشاندن شرمگاه (دستگاه تناسلی) خود در مقابل همسرانشان و برده های زنشان ندارند.
آیاتمخصوص محمد رسول الله
از عایشه در صحیح مسلم* روایت شده است که به پیامبر گفته است: «چنین به نظر من میرسد که خداوند تو در ارضای امیال تو شتابان است.» و واقعا هم چنین بوده است. در قرآن آیات ویژه ای وجود دارند که تنها مخصوص محمد هستند و قوانین و رفتارهایی که سایر مسلمانان باید در چهارچوب آنها رفتار کنند برای محمد وجود نداشته است. در زیر چند نمونه از این آیات که محمد در آنها از جانب الله برای خود امتیازاتی فوق العاده قائل شده است را میخوانید. اطلاعات مستند و دقیقی از ماجراهای محمد و زنانش و تعداد آنها را میتوانید در نوشتاری با فرنام «زنان محمد، آیا محمد از روی هوس زن میگرفت؟» بیابید.
سوره احزاب آیات 28 و 29
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا؛ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا.
ای پيامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنيا و زينتهای آن ، هستيدبياييد تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نيکو رهايتان کنم؛و اگر خواهان خدا و پيامبر او و سرای آخرت هستيد ، خدا به نيکوکارانتان پاداشی بزرگ خواهد داد.
این آیه نشان میدهد زنان پیامبر از وضعیت مادی خود رضایت نداشته اند، و همچنین ادعای اسلامگرایان در مورد اینکه پیامبر صرفاً برای پشتیبانی مادی با زنان زیبا و جوان خود ازدواج کرده است، دروغی بیش نیست. در این آیه خداوند جهان به کمک محمد آمده و همچون یک مشاور خانوادگی تلاش میکند مشکلات محمد را با وعده های دروغین آخرت حل کند.
سوره احزاب آیه 33
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا.
و در خانه های خود بمانيد و چنان که در زمان پيشين جاهليت می کردند، ،زينتهای خود را آشکار مکنيد و نماز بگزاريد و زکات بدهيد و از خدا وپيامبرش اطاعت کنيد ای اهل بيت ، خدا می خواهد پليدی را از شما دورکند و شما را چنان که بايد پاک دارد.
بعد از سروده شدن این آیه زنان پیامبر نباید از خانه هایشان خارج شوند و همچون دوران جاهلیت خود زندگی کنند.
سوره احزاب آیه 37
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا.
و تو ، به آن مرد که خدا نعمتش داده بود و تو نيز نعمتش داده بودی ،، گفتی : زنت را برای خود نگه دار و از خدای بترس در حالی که در دل خودآنچه را خدا آشکار ساخت مخفی داشته بودی و از مردم می ترسيدی ، حال آنکه خدا از هر کس ديگر سزاوارتر بود که از او بترسی پس چون زيد از او حاجت خويش بگزارد ، به همسری تواش در آورديم تا مؤمنان را در زناشويی با زنان فرزند خواندگان خود ، اگر حاجت خويش از او بگزارده باشند ، منعی نباشد و حکم خداوند شدنی است.
این آیه مربوط به ماجرای زید و زینب میشود. زید فرزند خوانده محمد بوده است و همسری زیبا داشته است. در دوران پیش از اسلام، اعراب فرزند خوانده های خود را همانند فرزندان خود می انگاشتند و زنان آنها را بر خود حرام میدانستند. محمد روزی برای دیدار با زید به منزل او میرود و زینب را در خانه و عریان میبیند و علاقه مند به او میشود. این علاقه مند شدن در این آیه نیز آمده است، محمد چیزی را در دل خود پنهان میکرده است. البته ظاهرا چندان هم پنهان کاری در کار نبوده است. محمد سر انجام باعث میشود تا زید زن خود زینب را طلاق دهد و پیامبر 58 ساله با زینب 35 ساله ازدواج میکند. و دلیل این ازدواج بر اساس گفته قرآن این است که مومنان بیاموزند میتوانند با زنان فرزند خواندگان خود ازدواج کنند. البته معلوم نیست چرا پیامبر باید این مسئله را بطور عملی به آنها یاد میداد و حتماً خود آنرا پیاده میکرد.
سوره احزاب آیه 50
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا.
ای پيامبر ، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان ، غنايم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کرديم ، و نيز زن مؤمنی را که خود را به پيامبر بخشيده باشد، هر گاه پيامبر بخواهد او را به زنی گيرد اين حکم ويژه توست نه ديگرمؤمنان ما می دانيم در باره زنانشان و کنيزانشان چه حکمی کرده ايم ، تابرای تو مشکلی پيش نيايد و خدا آمرزنده و مهربان است.
در اینجا خداوند سر کیسه رحمت الهی را بسیارشل میکند و به پیامبر اجازه میدهد تا تقریباً با هرکس که میخواهد ازدواج کند. و پیامبر از این حق خود بسیار خوب استفاده کرده است.
سوره احزاب آیه 51
تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا.
از زنان خود هر که را خواهی به نوبت مؤخردار و هر که را خواهی با خود، نگه دار و اگر از آنها که دور داشته ای يکی را بطلبی بر تو گناهی نيست در اين گزينش و اختيار بايد که شادمان باشند و غمگين نشوند و از آنچه همگيشان را ارزانی می داری بايد که خشنود گردند و خدا می داند که در دلهای شما چيست و خداست که دانا و بردبار است.
پیامبر لازم نیست در همخوابگی با زنانش نوبت و مساوات را رعایت کند، وی میتواند نوبتها را جابجا کند و با زنانی که دوست دارد بیشتر باشد. و زنانش نیز نباید لب به شکایت بگشایند.
سوره احزاب آیه 52
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا.
بعد از اين زنان ، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان ، اختيار کردن ، هر چند تو رااز زيبايی او خوش آيد ، مگرآنچه به غنيمت به دست تو افتد و خدا مراقب هر چيزی است.
و البته این آیه آیات قبلی را منسوخ میکند. اما باید توجه داشت که زیباترین زنان پیامبر آنانی بودند که در جنگها به تصرف او در آمده بودند. جویریه و صفیهدو نمونه بارز از این نوع تصرفات پیامبر بودند. گویا این آیه در هنگام اعتراض عایشه به آیات زیاده خواهانه پیامبر در مورد زنان، توسط او سروده شده است.
سوره احزاب آیه 53
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا.
ای کسانی که ايمان آورده ايد ، به خانه های پيامبر داخل مشويد مگر شما، را به خوردن طعامی فرا خوانند ، بی آنکه منتظر بنشينيد تا طعام حاضر شود اگر شما را فرا خواندند داخل شويد و چون طعام خورديد پراکنده گرديد نه آنکه برای سرگرمی سخن آغاز کنيد هر آينه اين کارها پيامبر را آزار می دهد و او از شما شرم می دارد ولی خدا از گفتن حق شرم نمی دارد و اگراز زنان پيامبر چيزی خواستيد ، از پشت پرده بخواهيد اين کار ، هم برای دلهای شما و هم برای دلهای آنها پاک دارنده تر است شما را نرسد که پيامبر خدا را بيازاريد ، و نه آنکه زنهايش را بعد از وی هرگز به زنی گيريد اين کارها در نزد خدا گناهی بزرگ است.
با زنان پیامبر از پشت پرده سخن باید گفت. پیامبر در مورد کلکسیون زنان خود بسیار حسادت میورزیده است. زنان محمد حق نداشتند بعد از مرگ او باکس دیگری ازدواج کنند و باید تا آخر عمر خود بیوه میمانند. مثلاً صفیه در 17 سالگی به تصرف محمد 59 ساله در آمد و 4 سال با او زندگی کرد و در 39 سال باقی زندگی خود بعد از مرگ او حق نداشت با کسی ازدواج کند و بعنوان یک بیوه مرد.
سوره تحریم آیه 1
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
ای پيامبر ، چرا چيزی را که خدا بر تو، حلال کرده است ، به خاطر خشنود ساختن زنانت بر خود حرام می کنی؟ و خدا آمرزنده و مهربان است.
این آیه در مورد ماجرای ماریه قبطی ساخته شده است. ماریه کنیز حفصه از زنان محمد بوده است. محمد روزی به خانه حفصه رفته است و ماریه را تنها دیده است و با او همبستر شده است. حفصه به خانه برگشته و محمد را در حال نزدیکی با کنیز خود در خانه میبیند. محمد قسم میخورد که دیگر با ماریه همبستر نشود و از حفصه میخواهد که این راز با کسی بازگو نکند. اما حفصه این راز را با همه در میان میگذارد و پیامبر از تصمیم خود بازمیگردد و این آیه را نازل میکند. و تحریم را از سر راه خود برمیدارد.
سوره تحریم آیه 5
عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا.
شايد اگر شما را طلاق گويد پروردگارش به جای شما زنانی بهتر از شمايش ، بدهد زنانی مسلمان ، مؤمن ، فرمانبردار ، توبه کننده ، اهل عبادت و روزه گرفتن ، خواه شوهر کرده ، خواه باکره.
اینجا زنان پیامبر تهدید میشوند که اگر دست از فتنه جویی (منظور همان داستان ماریه و محمد است) بر ندارند، پیامبر آنها را طلاق داده و الله زنان بهتری را به او خواهد داد. بر اساس احادیث این گفته در واقع مربوط به عمر بن خطاب میشده است و او این حرف را به زنان محمد زده است. و محمد نیز بعد از شنیدن این حرف عمر، آنرا در قرآن از زبان الله بازگو میکند.
حــــــــجــــــــاب بـرایـش مـصــــونیـــت نـشـد وقـتـی ؛
کـلاس پنـجـم دبـسـتان سوار تـاکـسی شـد ، در صـندلی جـلو نـشست و دستی از عـــقب تنــش را لــمس مـی کـرد و حـتی نـمی توانـست از تـــرس جیــــغ بــکـشـد !
حــــــــجــــــــاب بـرایش مـصــــونیـــت نشد وقـتی در شـهر غـریـب ، دانـشجو بود و هــوا تـاریـکـــ بـود ، از دانـشـگاه بـه خـانـه می رفـت و عـده ای کـارگر ساختـمانـی دوره اش کـردند و اگـر جیـــغ و داد نمـی کـرد مـعـلوم نـبـود چـه اتـفـاقـی کـه نـمی افـتـاد ...
حــــــــجــــــــاب بـرایش مـصــــونیـــت نشد وقـتی در دادگـاه ، قـاضـی بـرای آنـکـه کـارش را راه بیـانـدازد پیـشنـهادی بـی شــرمـانه داد !
حــــــــجــــــــاب بـرایش مـصــــونیـــت نشد وقـتی بـه پیـشـنهاد ازدواج همـکـلاسی اش پاسـخ منــفی داد و او پـشـت سـرش او را "فــــــاحـــشـــه" خـطاب کـرد .!
در تـمام این سـالـها حــجـــــاب بـرایش در کـوچه و خیـابـان ، در روز و شب ، در تـهران و شـهـرسـتـان مـــصــونیــــــت نـشـد ....
احــسـاس مـی کـنـم مــحـدودیـتـی را بـهـ نـام "مـــصـــونیــــــت" بـر تـن مــن کــردنـد و مـن در سـرما و گــرما تـحـمــلـش کـردم ، بـدون اینـکـهـ ذره ای احــسـاس امـــنیـــت کـنـم ...
"امــــنیـــــــت" چیــزی نبـود کـهـ بتـواننــد آن را با " لــبــــاس مــــــــن " در جـامـعـه ایــجــاد کـننـد .
حــــــــــجــــاب بـرای مـن چیـزی جـز "مــــــــحدودیـــــت" نبـود ،
امـــــنیـــــت را بــایــد در جـــــای دیــــــگـــــــری جــــســت و جـــو مــــی کـــردنـد ...
حــــــــجــــــــاب بـرایـش مـصــــونیـــت نـشـد وقـتـی ؛کـلاس پنـجـم دبـسـتان سوار تـاکـسی شـد ، در صـندلی جـلو نـشست و دستی از عـــقب تنــش را لــمس مـی کـرد و حـتی نـمی توانـست از تـــرس جیــــغ بــکـشـد !
حــــــــجــــــــاب بـرایش مـصــــونیـــت نشد وقـتی در شـهر غـریـب ، دانـشجو بود و هــوا تـاریـکـــ بـود ، از دانـشـگاه بـه خـانـه می رفـت و عـده ای کـارگر ساختـمانـی دوره اش کـردند و اگـر جیـــغ و داد نمـی کـرد مـعـلوم نـبـود چـه اتـفـاقـی کـه نـمی افـتـاد ...
حــــــــجــــــــاب بـرایش مـصــــونیـــت نشد وقـتی در دادگـاه ، قـاضـی بـرای آنـکـه کـارش را راه بیـانـدازد پیـشنـهادی بـی شــرمـانه داد !
حــــــــجــــــــاب بـرایش مـصــــونیـــت نشد وقـتی بـه پیـشـنهاد ازدواج همـکـلاسی اش پاسـخ منــفی داد و او پـشـت سـرش او را "فــــــاحـــشـــه" خـطاب کـرد .!
در تـمام این سـالـها حــجـــــاب بـرایش در کـوچه و خیـابـان ، در روز و شب ، در تـهران و شـهـرسـتـان مـــصــونیــــــت نـشـد ....
احــسـاس مـی کـنـم مــحـدودیـتـی را بـهـ نـام "مـــصـــونیــــــت" بـر تـن مــن کــردنـد و مـن در سـرما و گــرما تـحـمــلـش کـردم ، بـدون اینـکـهـ ذره ای احــسـاس امـــنیـــت کـنـم ...
"امــــنیـــــــت" چیــزی نبـود کـهـ بتـواننــد آن را با " لــبــــاس مــــــــن " در جـامـعـه ایــجــاد کـننـد .
حــــــــــجــــاب بـرای مـن چیـزی جـز "مــــــــحدودیـــــت" نبـود ،
امـــــنیـــــت را بــایــد در جـــــای دیــــــگـــــــری جــــســت و جـــو مــــی کـــردنـد ...
این اتفاقایی که شما میگی خودت اونجا بودی ببینی واقعا حجاب داشته یا نه؟
(حجاب واقعی منظورمه ها)
یا تخیلات خودتونه یا یه نفر دیگه که تو خیلی از تاپیکای مربوط به حجاب بیان میکنی؟
بین حق و باطل 4 انگشت فاصله هست: شنیدن و دیدن
حجاب هیچ محدودیتی برای ما نداره هیچ فعالیت اجتماعی ورزشی علمی نیست که حجاب مانعش بشه.
مثلا اگه مو بیرون نباشه محدودیته؟!
مو چه ربطی به فعالیتت داره؟
یا اگه لباس گشاد بپوشی محدود میشی؟
ما "اصول دین" رو رها کردیم... چسبیدیم به "فروع دین" !!!
به قول یه بزرگی .......... :Lflasher: "اصول دین را درست کنید... فروع دین خود به خود درست می شود!":Rflasher:
(همه ی دغدغه مون شده... حجاب!
توحید و عدل و ولایت مون می لنگه... ریشه و اساس دین مون می لنگه... داده حجاب برداشتیم!) :Narahat az:
حجاب باید از عمق ایمان سرازیر بشه... که حرمتش سر جاش بمونه ...
رعایت نمی کنیم چون اصول دینمون رفته تو حاشیه .... حجاب و چادر شده همه ی دغدغه ی ایمانمون !!!!!!!!
دوستان هیچکس نیست اون مطالبی که بالا گذاشتمو جواب بده. یا اگه کتابی میشناسید که بتونه جواب اینا رو بده لطف کنید راهنماییم کنید
متاسفانه من هرچی بیشتر دنبال این مسائل میرم دارم به این نتیجه میرسم که اسلام پر از ایراده
چطور میشه تو کتابی که از طرف خداست اینهمه به زنا ظلم بشه یا برده داری به رسمیت شناخته بشه یا توش درباره مسائل زناشویی پیامبرش صحبت بشه؟!
چطور میشه پیامبر یه دین 9 تا زن رسمی و چنتام زن دیگه و کنیز داشته باشه؟ کسی که خودش میخواد الگو باشه
متاسفانه هیچکیم نیست کمک کنه و جواب این سوالامو بده
ممنون میشم کمکم کنید
شايد اصلا مسلمان نيستن !!!من نميدونم چرا هر كي تو ايران هست همه فكر ميكنن مسلمون هست ؟؟ شايد نباشه :Nishkhand:
حال اگر ميخواي حجاب را شروع كنيد كتاب حجاب را از شهيد مطهري توصيه ميكنم بخونيد !!
و امر به معروف از خواهر و مادر هاي خود شروع كنيم !! و خودمون هم نگاهمون رو حفظ كنيم !!:Cheshmak:
سلام
یه مسأله ای هست که وقتی ماها که ریاضیخونیم وارد یه نظریه میشیم هرچی تعریفه قبول میکنیم. وقتی ایراد میگیریم که تا اونجا که خوندیم به تمام خوندههامون مسلط باشیم. این موضوع در مورد دین هم هست. یا حجاب رو باید قبول کنیم (یا همون گناه بودن بیجابی رو) یا اینکه تا تسلط کافی به موضوع نداریم اونو نفی و نهی نکنیم. البته همیشه سؤال کردن راهنمای ماست ولی شاید جوابایی هست که توی کتابایی که کامل خونده نشدن باشن و سؤالشون همچنان بین ما بیجواب فرض میشه.
سؤال کردن با استفاده از آیات قرآن حتما تسلط کامل بر قرآن میخواد که مسلما ماها نداریم. من نمیخوام جواب آبجیایی رو بدم که با قرآن سؤال کردن. ولی کاش خیلی از سؤالها، سؤال ما باشن نه توجیه ما (یا دیگران) برای خودمون. و کاش اگه جوابی منطقی دریافت میکنیم اونو عمل کنیم و به کسانی که سؤال رو مطرح کردن برسونیم.
نهایتا اینکه وقتی آدم براش یه سؤال پیش میاد بهتره تا کسب یه جواب منطقی احتیاط رو پیشه خودش کنه . اینجوری حداقل بعدا نیاز نیست جواب جوونایی که به قولا چشمشون رو درویش نکردن (یا حتی کردن) بدیم (منظورم قیامتهها). علاوه بر اینها باعث ترویج بین کسانی که پایه دینی سستی دارند نمیشیم.