دلایل قرآنی انتصابی بودن امامت ائمه چیست؟
تبهای اولیه
بنام خدا
درود بر راستپذیران گرامی
چه دلایل قرآنی وجود دارد که ائمه شیعه از طرف خداوند منصوب شده اند ؟
دلایل قرآنی انتصابی بودن امامت ائمه چیست؟ بنام خدا درود بر راستپذیران گرامی چه دلایل قرآنی وجود دارد که ائمه شیعه از طرف خداوند منصوب شده اند ؟
بنام خدا
با سلام بر راست فطرتان حق پذیر
شاید آیه شریفه :
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (124 بقره )
به جهت اینکه جعل امام را خود خدا به تاکید "ان " به عهده برداشت مذاق حق جوی دوستمان جناب نوری را شیرین کند
گرچه شریفه :
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ (انعام 124)
را نیز دلالتی تام در جواب جناب نوری هست بدان جهت که خلق در خواست نیل به آنچه رسولان الهی بدان نائل شدند ، داشتند و خدا وند فرمود رسالت گرفتنی نیست دادنیست
البته اگر جناب نوری آیه را به مورد و مصداق تخصیص نزنند که مقید و محصور کردن حکمی به یکی از مصادیقش نزد عقلا ز غایت جهل بود و بس قبیح
و نیز آیات دیگری که در جواب جواب عرض خواهد شد
ضمنا چند روزیست که از حضور جناب نوری خبری نبود و آن خود دل ما را به تنگ آورد
اصل این قضیه بر اساس ایات زیر ثابت است؛از قبیل:
«قال انى جاعلك للناس اماما»
«و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا»
«و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات»
پس تا اینجا مشخص شد که مقام امامت انتخابی نیست بلکه انتصابی است...
مسئله دوم: امام حتما بايد معصوم باشد به عصمت حضرت بارى و ایات مرتبط با ان :
(لا ينال عهدى الظالمين) و جمله( يهدون بامرنا )و جمله و (اوحينا اليهم فعل الخيرات)..
در قران ظلم وشرک وکفر و ظلالت در مصداق یکی هستند ؛.
حال چرا؛چون:
خداوند می فرماید:
(و من يتبدل الكفر بالايمان فقد ضل سواء السبيل )..
و كسيكه كفر را با ايمان عوض كند راه ميانه را گم كرده است....
این ایه كفر را ضلالت می داند..
و این ایه:
ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين ، و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم ، و لقد اضل منكم جبلا كثيرا...
و شيطانرا نپرستيد، كه دشمن آشكار شما است ، بلكه مرا بپرستيد، كه اين است صراط مستقيم ، در حاليكه او جمع كثيرى از شما را گمراه كرده...
این ایه ضلالت را كفر و شرك ميداند...
واین ایه از زبان شیطان:
انى كفرت بما اشركتمون من قبل ان الظالمين لهم عذاب اليم ....
من بانچه شما مى كرديد، و مرا شريك جرم ميساختيد، كفر مى ورزم و بيزارم ، براى اينكه ستمگران عذابى دردناك دارند..
این ایه خود شرك را ظلم دانسته...
این ایه:
الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولك لهم الامن ، و هم مهتدون ...
كسانيكه ايمان آورده ، و ايمان خود را آميخته با ظلم نكردند ايشان امنيت دارند، و راه را يافته اند...
این کلام ظلم را شرك و نقطه مقابل ايمان می داند...
ظلم را شرك و نقطه مقابل ايمان بشمار اورده..
خلاصه اینکه ظلالت وشرک وظلم و کفر در عالم واقع و بیرون یک مصداق هستند ؛و لی از لحاظ مفهومی و ذهنی با یکدیگر متفاوتند ؛والبته عالم ذهن یک عالم اعتباری بیش نیست...
تا اینجا ثابت شد که امام باید معصوم باشد یعنی ؛عاری از ظلم وشرک وکفر و ظلالت باشد....نتیجتا عهد امامت به ظالمین ومشرکین وظالمان و مظلین نخواهد رسید...چون همه اینها یک اثر در حقیقت دارند..
تا انجا که می فرماید:
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ ....
ياد كن روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم ، پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند...
از ایه وایات قبل معلوم می گردد ؛که هیچ گروهی از مردم نیستند که امامی نداشته باشند؛نتیجتا در هر عصری باید امامی باشد ؛و تا عالم انسانیت پابرجاست باید امامی وجود اشته باشد؛پس هم اکنون نیز بر عالم انسانیت امامی حکم فرماست..
و این ایه حجت را تمام می کند:
افمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله كتاب موسى اماما و رحمة اولئك يؤمنون به و من يكفر به من الاحزاب فالنار موعده فلاتك فى مرية منه انه الحق من ربك و لكن اكثر الناس لا يؤمنون..
«پس آيا آن كسى كه داراى بينه از جانب پروردگار خود است و در كنار او شاهدى از اوست و قبل از او كتاب موسى است كه آن كتاب پيشواى هدايت مردم و رحمت است (مثل كسى است كه چنين نيست؟) اين افراد صاحب بينه به كتاب خدا قرآن كريم ايمان مىآورند و از احزاب و امتها هر كس به او كافر شود وعده او آتش است، پس اى پيغمبر در كتاب خدا شك و ترديد نياور، حقا قرآن از جانب پروردگار است و ليكن اكثريت از مردم ايمان نمىآورند».
در اين آيه مباركه مراد از صاحب بينه رسول اكرم و مراد از شاهد امير المؤمنين عليهالسلام است..
و موارد دیگری که فکر نمی کنم به اوردن انها نیازی باشد...
یا ستار..
این هم دلیل عقلی ...
در كتاب كافي ..
حضرت به هشام بن حكم فرمودنداى هشام!آيا خبر مىدهى به ما از آن مناظره و مكالمهاى كه بين تو و بين عمرو بن عبيد واقع شد؟
هشام گفت: يابن رسول الله مقام و منزلت تو بالاتر از آنست كه من در مقابل شما لب بگشايم، و مناظره خود را باز گويم، من از شما حيا مىكنم و در پيشگاه شما زبان من قادر به حركت و سخن گفتن نيست.
حضرت فرمودند: زمانيكه شما را به كارى امر نموديم بايد بجا آوريد!
هشام در اين حال لب به سخن گشود و گفت داستان عمرو بن عبيد و جلوس او در مسجد بصره و گفتگوى او با مردم به من گوشزد شد، و بر من بسيار ناگوار آمد، براى ملاقات و مناظره با او حركت نموده و به بصره وارد شدم.
روز جمعه بود به مسجد بصره درآمدم ديدم كه حلقه وسيعى از جماعت مردم مجتمعند و در ميان آنان عمرو بن عبيد مشغول سخن گفتن است، مردم سئوال مىكنند و او جواب مىگويد.
عمرو بن عبيد يك شمله سياهى از پشم بر كمر خود بسته و شمله ديگرى را رداى خود نموده و سخت مشغول گفتگوست.
من از مردم تقاضا نمودم كه راهى براى من باز كنند، تا خود را بدو رسانم، مردم راه دادند، من از ميان انبوه جمعيت عبور نموده در آخر آنان نزديك عمرو بن عبيد دو زانو به زمين نشستم، سپس گفتم:اى مرد دانشمند!من مردى هستم غريب، مرا رخصت مىدهى سئوالى بنمايم؟گفتبلى
گفتم: آيا چشم دارى؟
گفت: اى فرزند اين چه سئوالى است؟تو مىبينى من چشم دارم ديگر چگونه از آن سئوال مىكنى؟
گفتم: مسئله من همين بود كه سئوال كردم آيا پاسخ مىدهى؟
گفت:اى فرزند سئوال كن و اگر چه اين سئوال تو احمقانه است!
گفتم: جواب مرا بگو
گفت: سئوال كن
گفتم: آيا چشم دارى؟
گفت: بلى
گفتم: با چشمت چه مىكنى؟
گفت: با آن رنگها و اشخاص را مىبينم
گفتم: آيا بينى دارى؟
گفت: بلى
گفتم: با بينىات چه مىكنى؟
گفت: بوها را استشمام ميكنم. گفتم آيا دهان دارى؟
گفت: بلى
گفتم: با دهانت چه مىكنى؟
گفت: طعم و مزه غذاها را مىچشم
گفتم: آيا گوش دارى؟
گفت: بلى
گفتم: با گوشات چه ميكنى؟
گفت: صداها را گوشم مىشنوم
گفتم: آيا قوه ادراك و مغز مفكر دارى؟
گفت: بلى
گفتم: با آن چه مىكنى؟
گفت: با آن هر چه را كه از راه حواس بر من وارد شود تميز مىدهم
گفتم: آيا اين حواس و اعضاء بىنياز از مغز و قواى دراكه نيستند؟گفت: نه
گفتم: چگونه نيازمند به مغز و قواى مفكره هستند، در حاليكه همه آنها صحيح و سالمند، عيب و نقصى در آنها نيست؟
گفت:اى فرزند اين جوارح و حواس چون در واقعيت چيزى را كه ببينند يا بو كنند يا بچشند يا بشنوند شك بنمايند آنها را به مغز و قواى دراكه معرفى مىكنند، و مغز است كه صحيح را تشخيص مىدهد و بر آن تكيه مىكند و مشكوك را باطل نموده مطرود مىنمايد!
هشام مىگويد: به او گفتم بنابراين خداوند قلب و مغز را براى رفع اشتباه حواس آفريده است؟
گفت: آرى
گفتم: براى انسان مغز لازم است و گرنه جوارح در اشتباه مىمانند؟
گفت: آرى
گفتم:اى ابا مروان
خداوند تبارك و تعالى جوارح و حواس انسان را مهمل نگذارده تا آنكه براى آنان امامى قرار داده كه آنچه را كه حواس به صحت تحويل دهند تصديق كند و مواضع خطا را از صواب فرق گذارد، و بر واردات صحيح اعتماد و بر غير صحيح مهر بطلان زند، چگونه اين خلق را در حيرت و ضلال باقى گذارده، تمامى افراد انسان را در شك و اختلاف نگاهداشته و براى آنان امامى كه رافع شبهه و شك آنان باشد و آنان را از حيرت و سرگردانى خارج كند معين نفرموده است؟
و براى مثل توئى در بدن تو براى حواس و جوارح تو امامى معين فرمايد تا حيرت و شك را از حواس تو بردارد؟
هشام مىگويد: عمر بن عبيد ساكتشد و چيزى نگفت، سپس رو به من نموده گفت:
تو هشام بن حكم هستى؟
گفتم: نه
گفت: آيا از همنشينان او هستى؟
گفتم: نه
گفت: پس از كجا آمده اى و از كجا هستى؟
گفتم: من از اهل كوفه هستم گفتبنابراين يقينا خودت هشام هستى
سپس برخاست و مرا در آغوش خود گرفت و خود از جاى خود كنار رفته مرا بر سر جاى خود نشانيد، و ديگر هيچ سخن نگفته در مقابل من سكوت اختيار نمود، تا من از آن مجلس برخاستم.
------------------------------
-----------------------
بنام خدا
با سلام بر راست فطرتان حق پذیر
شاید آیه شریفه :
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (124 بقره ) به جهت اینکه جعل امام را خود خدا به تاکید "ان " به عهده برداشت مذاق حق جوی دوستمان جناب نوری را شیرین کند
گرچه شریفه :
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ (انعام 124)
را نیز دلالتی تام در جواب جناب نوری هست بدان جهت که خلق در خواست نیل به آنچه رسولان الهی بدان نائل شدند ، داشتند و خدا وند فرمود رسالت گرفتنی نیست دادنیست
البته اگر جناب نوری آیه را به مورد و مصداق تخصیص نزنند که مقید و محصور کردن حکمی به یکی از مصادیقش نزد عقلا ز غایت جهل بود و بس قبیح
و نیز آیات دیگری که در جواب جواب عرض خواهد شد
ضمنا چند روزیست که از حضور جناب نوری خبری نبود و آن خود دل ما را به تنگ آورد
دروبر شما زلال حدیث
یک
البته آیات خوبی آورده ای اما صرف کلمه ی جعل در جمله إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً دلیل بر اهمیت دینی امام نمی شود
جعل را در آیات زیر ببین که از مجعول معنی منفی مراد بوده است
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيوْمَ الْقِيامَةِ لَا ينْصَرُونَ(القصص/41)
و آنان را پيشواياني قرار داديم که به آتش (دوزخ) دعوت ميکنند؛ و روز رستاخيز ياري نخواهند شد!
فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ(الزخرف/56)
و آنها را پيشگامان (در عذاب) و عبرتي براي ديگران قرار داديم.
در ضمن همانطوریکه درآیه می بینی خداوند درمراحل و پدیده های متعدد ابراهیم را مبتلا و امتحان کرد تا به مقام بالای امامت رسید
خوب حالا شما راستجوی گرامی بگویید که مثلا امام 12 شیعه که از 5 سالگی امام شده چه مراحل وامتحانات خدایی را با موفقیت پشت سر گذاشته بود که به در جه ی امامت رسید ؟؟؟؟
وبه چه امتحاناتی مبتلا شده بود که در همان 5 سالگی همه را گذرانده بود و امام شد ؟؟؟ آیا امامت جزو اموال ارثی است؟
به قول یکی که می گفت امامت را به بها دهند نه به بهانه !!
دو
آیه ی دیگری که آورده ای
وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِي رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يمْكُرُونَ(الأنعام/124)
خوب آیه درست اما
در اینجا شما چطور می توانید ثابت کنید که ائمه شیعه شامل اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسَالَتَهُ هستند
در حالیکه صرف فرزند و ذریه بودن پیامبری طبق آیات متعدد از جمله آیه ی زیر دلیل هدایت نیست
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ(الحديد/26)
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار داديم؛ بعضي از آنها هدايت يافتهاند و بسياري از آنها گنهکارند.
یک البته آیات خوبی آورده ای اما صرف کلمه ی جعل در جمله إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً دلیل بر اهمیت دینی امام نمی شود جعل را در آیات زیر ببین که از مجعول معنی منفی مراد بوده است وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيوْمَ الْقِيامَةِ لَا ينْصَرُونَ(القصص/41) و آنان را پيشواياني قرار داديم که به آتش (دوزخ) دعوت ميکنند؛ و روز رستاخيز ياري نخواهند شد! فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ(الزخرف/56) و آنها را پيشگامان (در عذاب) و عبرتي براي ديگران قرار داديم. در ضمن همانطوریکه درآیه می بینی خداوند درمراحل و پدیده های متعدد ابراهیم را مبتلا و امتحان کرد تا به مقام بالای امامت رسید خوب حالا شما راستجوی گرامی بگویید که مثلا امام 12 شیعه که از 5 سالگی امام شده چه مراحل وامتحانات خدایی را با موفقیت پشت سر گذاشته بود که به در جه ی امامت رسید ؟؟؟؟ وبه چه امتحاناتی مبتلا شده بود که در همان 5 سالگی همه را گذرانده بود و امام شد ؟؟؟ آیا امامت جزو اموال ارثی است؟ به قول یکی که می گفت امامت را به بها دهند نه به بهانه !!
به نام خدا
درست می فرمایید که جعل هم در خیر است و هم در شر اما نکته استفاده من از شریفه در اسناد جعل به خدا بود یعنی اینکه اصل جعل امامت از طرف خداست ؛این یک مطلب است و مطلب دوم اینکه آیا بر امامت ائمه شیعه فردا فرد آیه ای دلالت دارد یا خیر
نسبت به مطلب دیگر می توان ادعا نمود که بر امامت امام اول شیعیان به آیات زیر استشهاد رواست :
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين(مائده 67)
و نیز :
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(مائده 55)
و نیز : فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7 انشراح)
و نیز : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ(نساء59)
اما اینکه حضرت ابراهیم با ابتلائات بسیار به کسب مقام امامت مفتخر شد ،چگونه ائمه اثنا عشر بدون آن به این مقام نائلند؟؟
چند مطلب قابل طرح است
1- فلسفه ابتلائات بنا به آنچه در شریفه آمده :
وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ (141آل عمران)
وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154آل عمران)
تا اینکه خداوند مومنین را تمحیص و تخلیص کند لذا ابتلا برای بیرون کشیدن جوهره فطری مومن از آلایش به گمراهی ها و غفلت است و اگر در شخصی این آلایش نباشد این ابتلا نیز ضرورتی ندارد
خصوصا اگر از مصادیق :
إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33احزاب)
باشد و قطعا امتحانی سخت تر از آنچه از ابراهیم گرفته شد از اهل البیت گرفته شد وگرنه معنی نداشت که پیامبر اکرم خاتم النبیین باشد
میبینیم که : وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ (107صافات)برای ابراهیم به ابتلای سیدالشهدا امام حسین ع تبدیل شد
.
به نام خدادرست می فرمایید که جعل هم در خیر است و هم در شر اما نکته استفاده من از شریفه در اسناد جعل به خدا بود یعنی اینکه اصل جعل امامت از طرف خداست ؛این یک مطلب است و مطلب دوم اینکه آیا بر امامت ائمه شیعه فردا فرد آیه ای دلالت دارد یا خیر
نسبت به مطلب دیگر می توان ادعا نمود که بر امامت امام اول شیعیان به آیات زیر استشهاد رواست :
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين(مائده 67)
و نیز :
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(مائده 55)
و نیز : فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7 انشراح)
و نیز : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ(نساء59)
اما اینکه حضرت ابراهیم با ابتلائات بسیار به کسب مقام امامت مفتخر شد ،چگونه ائمه اثنا عشر بدون آن به این مقام نائلند؟؟
چند مطلب قابل طرح است
1- فلسفه ابتلائات بنا به آنچه در شریفه آمده :
وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ (141آل عمران)
وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154آل عمران)
تا اینکه خداوند مومنین را تمحیص و تخلیص کند لذا ابتلا برای بیرون کشیدن جوهره فطری مومن از آلایش به گمراهی ها و غفلت است و اگر در شخصی این آلایش نباشد این ابتلا نیز ضرورتی ندارد
خصوصا اگر از مصادیق :
إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33احزاب)
باشد و قطعا امتحانی سخت تر از آنچه از ابراهیم گرفته شد از اهل البیت گرفته شد وگرنه معنی نداشت که پیامبر اکرم خاتم النبیین باشدمیبینیم که : وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ (107صافات)برای ابراهیم به ابتلای سیدالشهدا امام حسین ع تبدیل شد
.
درود بر شما
راستش نخواستم ادامه بدم ولی آیاتی که آورده ای انگیزه ای برای آن شد که ناگفته ها را بگویم
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين(مائده 67)
شیعه ها به زعم خود می گویند این آیه برای گفتن ابلاغ جانشینی علی است
اما انصافااولا آیه ی بعدش را نگاه کنید که منظور از ابلاغ گفتن چه چیزی بوده است ؟؟
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(المائدة/68)
شما راستجوی گرامی وجدانانا فکر کن که در آیه ی بعد از بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ چه آمده است ؟؟
بله اندیشه و آزادگی ات درست می گوید پس می گوید منظور از ابلاغ ، گفتن آیه ی بعدی آن است پس با بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ به پیامبر قدرت و روحیه داده که به اهل کتاب بگوید شما عددی نیستین مگر اینکه ....
از این گذشته ای دوست راستپذیر من کلاً در صفحه ی 119 قرآن و 118 و 120 و 121 آن با بی طرفی و آزادگی دقت کن در مورد چه کسانی حرف می زند ؟؟؟ اهل کتاب !!!!
خوب حالا شیعه چکار کرده است ؟؟؟ از این چار صفحه که در مورد اهل کتاب است یک آیه را که به زعم خود احتمال می داده به نفعش است برای پیشبرد ذهنیات خود قیچی و بر سر علم کرده است !!!
با کمال تاسف چار صفحه از قرآن را به خاطر یک آیه نادیده گرفته است آیات قبل و بعد ابلاغ را قیچی کرده و فقط آن را بالای نیزه برده است !!!!
و تنگ نظری یعنی چه؟؟
آیه ی
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(مائده 55)
را هم برای امامت علی آورده اید؟؟؟
دوست گرامی من خودت گواهی بده که تمام صفحه ی 117 قرآن در مورد چیست ؟؟
دوستی با دوستان مومن و دشمنی با دشمنان مشرک اشدا ءعلی الکفار و رحما ء بینهم
تمام این صفحه 117 خواسته این را ابلاغ کند که از مومنین دوست ( =ولی) بگیرید نه از دشمنان ، با دشمنان دوستی وولایت نکنید آنها دوستان(اولیاء )خوبی برای شما نیستند !!
اما شیعه آمده چکار کرده ؟؟؟
آمده با قیچی کردن آیات بعد وقبل و بدون در نظر گرفتن آیات آن صفحه این آیه را برای اثبات امامت علی بر سر نیزه کرده است !!!
واقعا من در شگفتم که علمای شیعه در طول تاریخ چطور به خود اجازه می داده اند که قرآن را اینطور به هوای خود تفسیر به رای کنند
مگر قرآن ابزار پیشبرد تعصبات آنها شده بود ؟؟؟
و آیات بعدی هم که آورده ای این چنین علم شده اند !!
اصلا آیا واقعا شیعه آیه ای دارد که آیات قبل و بعدش هم آشکار بر ذهنییت او دلالت کند ؟؟ مگر تک گل در کویر می جوید ؟؟؟؟
چرا همیشه آیات را قیچی کرده و گل چینی می کند ؟ا؟ معاذالله !!!
ومن شیعه بودم اما.....
لا اله الا الله
.
.....
سلام بر کسانی که با تبعیت از ثقلین مسیر حق را یافتند
جناب غلامعلی
شما یک مبنای باطل را انتخاب کردید و طبق ان پیش می روید و توقع دارید طبق این مبنای باطل کارشناسان پاسخگو باشند و اگر پاسخی ندهند این را دلیل بر حقانیت خود می پندارید
آن مبنای باطل این است که من فقط قرآن را قبول دارم هر چه که در قرآن بود می پذیرم وگرنه خیر ؟
شما گفته اید قران جوابگوی ما در همه جاست و هر چه می خواهید بپرسید من جوابگوی شما هستم و ما هم بارهای بار سوالات متعدی پرسیدیم و یک ماه به شما وقت دادیم اما هیچ جوابی از شما ندیدیم
اما انصافااولا آیه ی بعدش را نگاه کنید که منظور از ابلاغ گفتن چه چیزی بوده است ؟؟ قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(المائدة/68)
دلیل شما چیست که آیه بعد ما انزل الیک است
راجع به اهل کتاب که فبلا بارهای بار آیه نازل شده بود و پیامبر اسلام هم بیان کرده بود
سلام بر کسانی که با تبعیت از ثقلین مسیر حق را یافتند
جناب غلامعلی
شما یک مبنای باطل را انتخاب کردید و طبق ان پیش می روید و توقع دارید طبق این مبنای باطل کارشناسان پاسخگو باشند و اگر پاسخی ندهند این را دلیل بر حقانیت خود می پندارید
آن مبنای باطل این است که من فقط قرآن را قبول دارم هر چه که در قرآن بود می پذیرم وگرنه خیر ؟
شما گفته اید قران جوابگوی ما در همه جاست و هر چه می خواهید بپرسید من جوابگوی شما هستم و ما هم بارهای بار سوالات متعدی پرسیدیم و یک ماه به شما وقت دادیم اما هیچ جوابی از شما ندیدیم
درود بر راستپذیران
اینجاست که شیعه کم می آورد !!!
« حدیث »رو ازش بگیری مثل ا ین است که راه نفس کشیدن را ازو گرفته ای !!!
آنچه که به زعم شما مبنای باطله ؟؟من از خود قرآن گرفته ام مجید جان نگاه کن
وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(الأنعام/155)
و اين خجسته کتابي است که ما آن را نازل کرديم پس از آن پيروي کنيد و پرهيزگاري نماييد باشد که مورد رحمت قرار گيريد
وَالَّذِينَ يمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ(الأعراف/170)
و کساني که به کتاب چنگ درميزنند (وتمسک می جویند ) و نماز برپا داشتهاند [بدانند که] ما اجر درستکاران را تباه نخواهيم کرد
إِنَّ الَّذِينَ يتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيةً يرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ(فاطر/29)
در حقيقت کساني که کتاب خدا را ميخوانند و نماز برپا ميدارند و از آنچه بديشان روزي دادهايم نهان و آشکارا انفاق ميکنند اميد به تجارتي بستهاند که هرگز زوال نميپذيرد
َمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا(النساء/122)
و چه کسي در سخن از خدا راستگوتر است
وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا(النساء/87)
و راستگوتر از خدا در حدیث کيست؟؟؟
آری توجه تنها به قرآن چه به زیبایی عرصه را بر دکانداران مذهبی تنگ می کند !
وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يسْتَبْشِرُونَ(الزمر/45)
و چون خدا به تنهايي ياد شود دلهاي کساني که به آخرت ايمان ندارند منزجر ميگردد و چون کساني غير از او ياد شوند بناگاه آنان شادماني ميکنند
با سلام..
جناب غلام علی..
با تامل و دقت کافی بخوانید..
همانطور که مشخص است امامت به معنای مقتدا و پیشوا می باشد ؛و مقتدا کسی است ؛که خود پیشتر و جلوتر از دیگران به چونین امری نائل شده باشد؛تا دیگران را در ان امور مقتدایی و پیشوایی کند؛نتیجتا چه ائمه کفر و چه ائمه حق مبتدا در امر هدایت هستند ؛نتیجتا امام قبل از همه متبلس به امر هدایت است؛حال این هدایت می خواهد به کفر و ضلالت باشد ؛چه به حق و امر خدا..و منشا هدایت دیگران از امام می رسد..
تا اینجا ان شاالله با کلام بنده موافق باشید؛البته مقتدای کفر را خداوند در ابتدا بدون اینکه خود مقتدا بخواهد ؛به چونین امری نائل نکرد ؛حال چرا خداوند ايشان را پيشواى كفر كرد؟ و آيا اين كار به عدالت خدا برخوردى ندارد؟ در پاسخ مى گوييم : وقتى برخورد دارد كه اين اضلال خدا ابتدايى باشد، يعنى خود آنان قبلا كارى نكرده باشند كه مستوجب اين اضلال باشند، و اما اگر اين اضلال به عنوان مجازات كفر و جحودى باشد كه آنان قبل از ديگران مرتكب شدند، به عدالت خدا برخورد ندارد....
خلاصه بحث تا اینجا اینطور شد که خداوند برای اهل ضلال امام مضل قرار داده است وبرای اهل حق امامی که به امر خداوند هدایت می کند...
حال می اییم سر اصل مطلب ؛ابتدا به این دو ایه توجه کنید:
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ
و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات.
همانطور که می بینید خداوند اصل امامت بر حق را ؛با یک قید اورده است ؛وان هدایت می باشد ؛ولی هدایتی که به امر او یعنی خداوند باشد ؛به عبارتی امام حق مردم را به امر او هدایت می کنند ؛پس باید دید این امری که متعلق او یعنی خدا قرار گرفته چه می باشد ؛..
این دو ایه اصل امر خداوند را مشخص می کند:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ..
فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ
پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او بازمیگردانند!
از این ایه به خوبی مشخص می گردد که امر خداوند ؛ویا به عبارتی هر جا امر متعلق به خداوند باشد ؛منظور ملکوت اوست ؛یعنی امر خدا همان تکوین اوست ؛نه امر تشریعی و حکم شرعی...
این ایه نیز این مطلب را تایید می کند:
الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين..
نتیجتا جایی که امر را خداوند به خود نسبت داده باشد ؛همان ملکوت و دار تکوین اوست...
از طرفی خداوند همین ملکوت را به یقین نسبت داده است ؛به عبارتی کسی دارای یقین است که به ملکوت دسترسی داشته باشد حال چرا ؛به این ایه توجه نمایید:
وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ
و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد.
خوب تا اینجا مشخص شد که جایی که امر به خداوند تعلق بگیرید یا به خودش نسبت داده شود منظور دار ملکوت وتکوین است ؛وکسی که به یقینرسیده باشد ؛به چونین امری نایل می اید....
بر اساس مطالب بالا می اییم سراغ ایات قبل:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ..
وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات.
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ
لطفا تعصب را کنار بگذارید و با منطق و عقل تامل نمایید...
همانطور که می بینید خداوند امام حق را امامی می داند که هدایت به امر او کند وهمچونین اهل یقین باشد ،یعنی به ملکوت افراد و اعمال انها دسترسی داشته باشد؛...
از نکته بالا یک مطلب به دست می اید ؛و ان اینکه دار تکوین خطا پذیر نیست؛چون با یقین قابل جمع نیست ؛نتیجتا امام باید به یقین برسد تا بتواند هدایت کند؛که این هدایت تعلق به امر و ملکوت خداوند قرار گرفته است..یک نکته دیگر نیز می باشد وان فعل خیرات است(از طرفی فعل به خارج بر می گردد) ؛واین امکان ندارد مگر اینکه افعال و اعمال انها به دور از خطا باشد و همیشه در مسیر حق قرار داشته باشد ؛چون وحی خیرات چونین چیزی را ضروری می کند واین نیز همان دارد تکوین است ...
واخرین مطلب نیز همان است که قبلا گفته شد؛شما به لفظ کانوا در ایه توجه نمایید ؛این یعنی تقدم ایشان در چونین امری ؛یعنی ایشان قبل از همه به این امر دست یازیده اند..
پس تا اینجا تعلقات یک امام حق مشخص شد و احکامی که او را در این امر پابرجا نگه می دارد...
حال می اییم سراغ این ایه:
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا
(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) میخوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمیشود!
همانطور که مشاهده می کنید ؛امام مورد نظر را مطلق بیان نموده است یعنی قیدی در جمله نیست تا امام را به ان تقیید کرده باشد؛نتیجتا امام مورد نظر در ایه فوق ؛هم مربوط به مقتدای کفار است و هم مقتدای بر حق...از طرفی امام مورد نظر را نیز مقید به گروه خاصی نکرده است ؛نتیجتا هر گروهی از مردم چه با مقتدای ضلالت چه با مقتدای حق به این ایه تعلق می گیرد...از طرفی زمان نیز در این ایه مطلق است نتیجتا از اولین تا اخرین فرد تا روز قیامت را در بر می گیرد ؛نتیجتا زمین تا انسان دارد از امام خالی نیست...
نتیجتا الان نیز باید امام بر حق و امام مضل بر حسب شرایط قبلی وجود داشته باشد ؛نتیجتا امام بر حق که به امر الهی هدایت می کند و امور ملکوتی را نیز به دست دارد در این ایه مصداق پیدا می کند؛پس هم اکنون نیز امام بر حق باید وجود داشته باشد ؛وگرنه از کلام حضرت حق نفی غرض بر می خیزد...
این موارد را اگر می پذیرید به سراغ اثبات ولایت بر حق معصومین در قران برویم..
یا حق..
درود بر راستپذیران
اینجاست که شیعه کم می آورد !!!
« حدیث »رو ازش بگیری مثل ا ین است که راه نفس کشیدن را ازو گرفته ای !!!
آنچه که به زعم شما مبنای باطله ؟؟من از خود قرآن گرفته ام مجید جان نگاه کن
وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(الأنعام/155)
و اين خجسته کتابي است که ما آن را نازل کرديم پس از آن پيروي کنيد و پرهيزگاري نماييد باشد که مورد رحمت قرار گيريد
با سلام..
جناب غلام علی..
خداوند نپذیرفتن دعوت از طرف مخالفان را در سه چیز می داند..
هوی و هوس ؛لجبازی و ظلم وستم...
البته خود قران مجید نیز ؛نقل است ؛نتیجتا باید با عقل اثبات شود ؛از طرفی همین قران را نیز اهل حدیث و گذشتگان برای ما گذاشته اند؛اگر همه نقلها به درد نمی خورد ؛قران نیز خارج از این موضوع نیست...
پس بر اساس گفته شما اصل قران نیز زیر سوال می رود؛چون همین را نیز اشخاص برای ما نوشته اند ؛تا به دست ما رسیده است؛بایان حساب همه نوشته های ان زیر سوال می رود...حتی ایه بالا ..چون افراد که از خطا به دور نیستند..البته از لحاظ شما..
حال شما ثابت کن که دیگران همه انرا همانطور که هست به دست شما رسانده اند!!
وگرنه باید ثابت نمایید که قرانی که در دست شماست ؛مستقیما بر شما نازل گشته است!
خوش باشید
درود بر راستپذیران اینجاست که شیعه کم می آورد !!! « حدیث »رو ازش بگیری مثل ا ین است که راه نفس کشیدن را ازو گرفته ای !!! آنچه که به زعم شما مبنای باطله ؟؟من از خود قرآن گرفته ام مجید جان نگاه کن وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(الأنعام/155) و اين خجسته کتابي است که ما آن را نازل کرديم پس از آن پيروي کنيد و پرهيزگاري نماييد باشد که مورد رحمت قرار گيريد وَالَّذِينَ يمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ(الأعراف/170) و کساني که به کتاب چنگ درميزنند (وتمسک می جویند ) و نماز برپا داشتهاند [بدانند که] ما اجر درستکاران را تباه نخواهيم کرد إِنَّ الَّذِينَ يتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيةً يرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ(فاطر/29) در حقيقت کساني که کتاب خدا را ميخوانند و نماز برپا ميدارند و از آنچه بديشان روزي دادهايم نهان و آشکارا انفاق ميکنند اميد به تجارتي بستهاند که هرگز زوال نميپذيرد َمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا(النساء/122) و چه کسي در سخن از خدا راستگوتر است وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا(النساء/87) و راستگوتر از خدا در حدیث کيست؟؟؟ آری توجه تنها به قرآن چه به زیبایی عرصه را بر دکانداران مذهبی تنگ می کند ! وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يسْتَبْشِرُونَ(الزمر/45) و چون خدا به تنهايي ياد شود دلهاي کساني که به آخرت ايمان ندارند منزجر ميگردد و چون کساني غير از او ياد شوند بناگاه آنان شادماني ميکنند
به نام خدا
جناب نوری بزرگوار
این را خود می دانید که نه اینجا و نه آنجا و نه هیچ کجای دیگر شیعه کم نمی آورد و اینگونه نیست که اگر حدیث را از شیعه بگیرید راه نفس را بر شیعه بسته باشید
شیعه هرگز به حدیث به عنوان مکمل قرآن نگاه نمی کند بلکه قرآن خود مائده کامل کریمی هست در کنار سنت و سیره معصوم چه اینکه عترت و کلامش نیز مائده کامل کریمی است در کنار قرآن ؛
شما که مدعی هستی به قرآن تمسک کرده ای بگو چگونه برخی از آیات آن را نادیده می گیری ؟؟؟؟؟؟؟؟
مگر نه این است که قرآن به اطاعت خدا و رسول خدا و اولی الامر دستور می دهد و نیز دستور ارجاع به خدا و پیامبر در مورد تنازع در هر چیز را می دهد ؟؟
وقتی پیامبر در میان نبود آیا نباید به خلیفه او مراجعه کرد؟؟شاید بخواهی بگویی گه آیه مختص به زمان پیامبر است و بعد از پیامبر حجیتی ندارد که قطعا چنین چیزی نخواهی گفت
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (59 نساء)
اى اهل ايمان! از خدا و رسول و اولى الأمر خويش فرمان بريد و اگر در كارى به نزاع افتاديد، اگر به خدا و روز قيامت معتقد هستيد، آن را به خدا و رسول ارجاع دهيد كه البته اين براى شما بهتر و خوش عاقبتتر است
و مگر رجوع به پیامبر و اولی الامر جز به رجوع به کلام آنهاست؟
به سخن امیر المومنین ع در مواجهه با خوارج که بهانه قرآن را علم کرده بودند،توجه کن :
هذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَ إِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ وَ لَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَيْنَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِيقَ الْمُتَوَلِّيَ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَرَدُّهُ إِلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ وَ رَدُّهُ إِلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِه
(نهج البلاغه خطبه 125)
اين قرآن، خطّى است نوشته شده كه ميان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گويد، و نيازمند به كسى است كه آن را ترجمه كند، و همانا انسانها مىتوانند از آن سخن گويند، و هنگامى كه شاميان ما را دعوت كردند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهى نبوديم كه به كتاب خداى سبحان پشت كنيم، در حالى كه خداى بزرگ فرمود: «اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و رسول باز گردانيد» باز گرداندن آن به خدا اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم، و باز گرداندن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين است كه سنّت او را انتخاب كنيم،
حال جناب آقای نوری :
آیا اینجا أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض هستید که جزای آن : فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذاب
(85 بقره)
نوری عزیز
پیامبر اکرم ص در شان قرآن و عترت فرمود این دو با هم و جدا ناپذیرند: كهاتين و جمع بين سبابتيه لا كهاتين و جمع بين سبابته و الوسطى لأن إحداهما قدام الأخرى ؛پیامبر دو انگشت سبابه (اشاره)از دو دست را کنار هم گذاشت فرمود مثل این دو ،نه مثل این دو و انگشت سبابه و انگشت وسطی را نشان داد چون یکی از دیگری جلو تر بود
و این حاکی از این است که قرآن و عترت عدل هم اند نه مکمل هم چون هرکدام به خودی خود تام و کاملند و احتیاج هر یک به دیگری بجهت تفسیر است نه تکمیل
[quote=غلامعلی نوری *;42947]دو آیه ی دیگری که آورده ای وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِي رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يمْكُرُونَ(الأنعام/124)
خوب آیه درست اما در اینجا شما چطور می توانید ثابت کنید که ائمه شیعه شامل اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسَالَتَهُ هستند در حالیکه صرف فرزند و ذریه بودن پیامبری طبق آیات متعدد از جمله آیه ی زیر دلیل هدایت نیست
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ(الحديد/26)
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار داديم؛ بعضي از آنها هدايت يافتهاند و بسياري از آنها گنهکارند.[/quote]
بنام خدا و با سلام
آیه تطهیر اثبات می کنه که فرزندان رسول خدا از هدایت یافتگانند نه گنه کاران :
إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33احزاب )
و نیز آیه شریفه :
وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ (طور 21)
اهل ايمان و فرزندانشان را كه در ايمان از آنان پيروى مىكردند به آنان ملحق مىنماييم و از عمل آنها چيزى كم نمىكنيم.
اینجاست که شیعه کم می آورد !!!
آری شیعه بدون روایات کم می اورد آیا این ضعف است ؟
اخوی حفظت شیئا و غاب عنک اشیاء
چرا چشم حقیقت بین را بستی کمی به این آیات فکر نمی کنی و از جواب دادن فرار می کنی !!!!
لکم فی رسول الله اسوه حسنه
2- ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا
3- اطیعوا الله والرسول ...
4- من یطع الرسول فقد اطاع الله
5- ...
اخوی آیات مطلق است
سوال : سخنان و خطبه های و تفسیر و تبیین پیامبر اکرم (ص) فایده اش برای ما چیست ؟
آری شیعه بدون روایات کم می اورد آیا این ضعف است ؟
اخوی حفظت شیئا و غاب عنک اشیاء
چرا چشم حقیقت بین را بستی کمی به این آیات فکر نمی کنی و از جواب دادن فرار می کنی !!!!
لکم فی رسول الله اسوه حسنه
2- ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا
3- اطیعوا الله والرسول ...
4- من یطع الرسول فقد اطاع الله
5- ...
اخوی آیات مطلق است
سوال : سخنان و خطبه های و تفسیر و تبیین پیامبر اکرم (ص) فایده اش برای ما چیست ؟
درود بر راستپذیران
اول
اول باید بگویم آیات مربوطی آورده ای درست انتخاب کرده ای اما یک موضوع مهم را فراموش کرده ای و آن اینکه مقتضییات و شرایط زمان الان را با 1400 سال پیش یکسان گرفته ای
دوست من تمام این آیات مقتضیات زمانی خود را داشته و شرایط زمان را در نظر گرفته است
الگو ی تمام بودن پیامبر تنها برای تازیان و مردمی بوده است که در زمان زندگی او می زیسته اند و رفتار و کردار او را خود به چشم می دیده اند نه مایی که اصلا خود پیامبر را ندیده ایم و فقط به احادیثی دلبسته ایم که حتی به درستی آنها یقین کامل نداریم پیامبر بنا به اقتضای زمان خود عمل می کرده است و قطعا اگر الان زنده بود بسیاری از کارها و سخنانی که برای راهنمایی اعراب بدوی آن زمان انجام می داد اکنون برای ما انجام نمی داد چون مردم و سطح فرهنگ و آگهی الان با قدیم بسیار تفاوت کرده است
دوم
بله الان اگر پیامبر در بین ما بود او برای ما الگوی مسلمی بود اما اکنون که نیست ! پس فقط بقیت الله که همان قرآن است برای ما مانده است چرا که اصول قرآن تحت تاثیر مقتضیات زمانی نبوده و برای زمانهای مختلف ثابت است اما کارها و رفتاری های پیامبر پیرو شرایط زمان خودش بوده است و قابل تغییربوده است
برای همین است اگر دقت کرده باشی اگر روزی فردی از او سوالی کرده یک جواب داده و اگر فرد دیگری همان پرسش را در روز دیگری مطرح کرده پاسخ دیگری گرفته است
خود بهتر از من می دانید که بسیاری از سنتها ی زمان زندگی پیامبر با توجه به تغییر شرایط درمقتضییات زمان فعلی واقعا قابل اجرا نیست
[FONT=microsoft sans serif]درود بر شما
آیه ی
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(مائده 55)
را هم برای امامت علی آورده اید؟؟؟
دوست گرامی من خودت گواهی بده که تمام صفحه ی 117 قرآن در مورد چیست ؟؟
دوستی با دوستان مومن و دشمنی با دشمنان مشرک اشدا ءعلی الکفار و رحما ء بینهم
تمام این صفحه 117 خواسته این را ابلاغ کند که از مومنین دوست ( =ولی) بگیرید نه از دشمنان ، با دشمنان دوستی وولایت نکنید آنها دوستان(اولیاء )خوبی برای شما نیستند !!
اما شیعه آمده چکار کرده ؟؟؟
آمده با قیچی کردن آیات بعد وقبل و بدون در نظر گرفتن آیات آن صفحه این آیه را برای اثبات امامت علی بر سر نیزه کرده است !!!
واقعا من در شگفتم که علمای شیعه در طول تاریخ چطور به خود اجازه می داده اند که قرآن را اینطور به هوای خود تفسیر به رای کنند
مگر قرآن ابزار پیشبرد تعصبات آنها شده بود ؟؟؟
و آیات بعدی هم که آورده ای این چنین علم شده اند !!
اصلا آیا واقعا شیعه آیه ای دارد که آیات قبل و بعدش هم آشکار بر ذهنییت او دلالت کند ؟؟ مگر تک گل در کویر می جوید ؟؟؟؟
چرا همیشه آیات را قیچی کرده و گل چینی می کند ؟ا؟ معاذالله !!!
ومن شیعه بودم اما.....
لا اله الا الله
.
.....
با سلام و تشکر از همۀ دوستان ...:Gol:
جناب نوری
البته دوستان پاسخ شما را در تقریرات شان و از زوایای مختلفی دادند.
و طبق معمول؛ شما هم که معمولاً بدنبال حقیقت نیستید، تنها قصدتان جنجال آفرینی بوده، هیچ پاسخی را نمی پذیرید، و دائماً حرف خودتان را می زنید و بر تفسیر خودتان پا می فشارید.:Ghamgin:
از آنجائی که متأسفانه به شیوه گروه "افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض" اقتداء کردید. آنچه به مذاقتان خوش آید و هدفتان را پیش ببرد می پذیرید و آنچه مخالف انگیزه تان باشد با تفسیر شخصی و بافته های ذهنی تان رد می کنید.
اینها که گفتم، بجز روحیۀ تأکید غیر جائز و غیر منطقی تان به قرآن است و خلاف خود قرآن؛ زیرا که خود قرآن به اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم و اولواالامر توصیه نموده، و این گویای آنست که شما حتی خود قرآن را هم نپذیرفته اید و تنها قصدتان مصادره به مطلوب کردن آیات الهی است.
اما از از آن جهت که درخواست کردید، آیات مربوط به امامت را با ادلۀ آن، یکی یکی تقدیم می کنم:
اول) آیۀ ولایت:
«إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ».[1] ولی شما فقط خدا و رسول خدا و كسانیاند كه ایمان آوردند و اقامه نماز كردند و در حال ركوع زكات دادند.
در تفسیر آیه مربوطه توجه به چند نکته ضروری است:
1. كلمه «اِنَّمَا» بر تخصیص دلالت میكند. یعنی ولایت بر مسلمانان مخصوص خدا، و پیامبر خدا و مؤمنانی است كه در آیه توصیف شدهاند. زمخشری در این زمینه نگاشته است: «وَ مَعْنَی اِنَّمَا وُجُوبُ اِخْتِصَاصِهِمْ بِالْمَولَاهِ».[2] معنای «انما» این است كه موالات مخصوص آنها (كسانی كه در آیه ذكر شدهاند) میباشد.
2. در مورد این كه مقصود از ولایت چیست، دو دیدگاه وجود دارد. علمای اهل سنت آن را به معنای محبت و نصرت، و علمای شیعه آن را به معنای زعامت و رهبری دانستهاند.
3. دلیل قول شیعه این است كه:
اولاً: ولایت به معنای محبت و نصرت به پیامبر و عدهای از مؤمنین اختصاص ندارد، بلكه امری عمومی است. یعنی همه مؤمنین باید دوستدار و یاور یكدیگر باشند، چنانكه قرآن كریم میفرماید:
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ».[3]
ثانیاً: روایات بسیاری از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده كه آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است، آنگاه كه فقیری وارد مسجد شد واز مردم كمك خواست، و كسی به او كمك نكرد، علی ـ علیه السلام ـ كه در حال ركوع بود، با دست خود به او اشاره كرد و انگشتر خویش را به او داد، سپس آیه یاد شده، بر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شد.[4]
در این آیه، ولایت حضرت علی(ع) در ردیف ولایت خدا و پیامبر(ص) قرار داده شد. خوب بفرمایید اهل سنت چه دلیل یا دلایلی دارند مبنی بر اینکه ولایت در آیه مذکور به معنای "محبت و نصرت" است؟
4. و نکته پایانی در پاسخ ادعای شما که به دلیل قول اهل سنت اشاره نمودید اینكه این آیه بین آیاتی واقع شده است كه مسلمانان را از ولایت و دوستی و محبت اهل كتاب و دشمنان و کفار و ... نهی كرده است. بنابراین، سیاق آیات قرینه است بر این كه مقصود از ولایت در آیه مورد بحث نیز نهی از دوستی و محبت با دشمنان و کفار بوده و مقصود "محبت اولیاء الهی" و یا "نصرت" میباشد.
لیكن این استدلال صحیح نیست، زیرا قرینۀ سیاق، دلیل ظنّی است نه قطعی، و دلیل ظنی در جایی قابل استناد است كه دلیلی بر خلاف آن نباشد. در اینجا نیز و آن چه در اثبات قول نخست گفته شد، با قرینه سیاق مخالف است، بنابراین، در این صورت نمیتوان به آن استناد كرد.
دوست عزیز جناب نوری، فعلاً کمی با انصاف و البته کمی تغییر رویه (عدم تمسک صرف به قرآن و رجوع و پذیرش آنهمه روایات نبوی در سفارش به امامت امیر مؤمنان و امامان دوازده گانه و در شأن و منزلت اهل بیت (ع)) روی همین یک آیه و حواشی آن تأمل کن تا در پستهای بعدی آیات دیگر در اثبات امامت را که البته دوستان اجمالاً یادآور شدند را تقدیم تان کنم.
موفق باشید ...:Gol:
ادامه دارد ....:Ealam:
پاورقی_____________________________________
[1] . مائده/ 55.
[2] . تفسیر كشاف، ج 1، ص 648.
[3] . توبه/ 72.
[4] . به تفسیر المیزان، ج 6، ص 20ـ16 و المراجعات، ص 161ـ160 رجوع شود.
ادامه مطلب ...:Gol:
آقای نوری سلام مجدد:Gol:
این هم در ادامه، نظر برخی از علمای اهل سنت در اینکه آیۀ ولایت در شأن علی (ع) نازل شده و خود گویای آنست که صحبت از "ولایت" است نه "محبت و نصرت" که علمای اهل سنت ادعا می کنند.
زیرا که اگر صحبت از محبت بود، اختصاص به یکنفر (علی (ع)) نداشت بلکه همۀ مؤمنان را شامل می شد. که البته تفصیل آن گذشت ...
اما نظر علمای اهل سنت
«سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل می کند که: «علی (ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر (ص) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است»، در این هنگام این آیه نازل شد. [1]
همچنین از دانشمندان اهل سنت «واحدی »[2] و «زمخشری »[3] این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «انما ولیکم الله ...» درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.
فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (ص) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی(ع) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند. [4]
طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی(ع) نازل شده است. [5]
مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است. [6]
انشاءالله در پست های بعدی آیات دیگر در اثبات امامت را به بحث می نشینیم. ....
ادامه ...
موفق باشید ...
پاورقی_______________________________________
[1] .الدرالمنثور، ج 2، ص 293.
[2] . اسباب النزول، ص 148.
[3] .تفسیر کشاف، ج 1، ص 649.
[4] . تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.
[5] . تفسیر طبری، ج 6، ص 186.
[6] .الغدیر، ج 2، ص 52 و 53.
ادامه مطلب ...:gol:
آقای نوری سلام مجدد:gol:
این هم در ادامه، نظر برخی از علمای اهل سنت در اینکه آیۀ ولایت در شأن علی (ع) نازل شده و خود گویای آنست که صحبت از "ولایت" است نه "محبت و نصرت" که علمای اهل سنت ادعا می کنند.
زیرا که اگر صحبت از محبت بود، اختصاص به یکنفر (علی (ع)) نداشت بلکه همۀ مؤمنان را شامل می شد. که البته تفصیل آن گذشت ...
سلام بر راست پذیران
باز در پذیرش راستی مانع تراشی می کنید ! اما من با زبان خودتان هم جواب می دهم
اما پیش از هر چه بگویم که منکر دوست داشتن وولایت علی که نبوده ام !!! فقط می گویم امامت علی را نمی توان از این آیه برداشت کرد
علاوه بر این بر خلاف گفته ی شما این آیه ی ولایت ویژه ی یک نفر ( حضرت علی) نیست چرا؟؟
اولا ًاشاره به جمع بکار برد ه است و گفته الذین آمنوا نگفته الذی آمن !!! خدا و پیامبر مفرد هستند و اگر اشاره به شخص خاصی بود آن هم به پیروی از خدا و پیامبر باید قطعاً مفرد می آمد
ضمن اینکه یقیمون و یوتون مضارع هستند که دلیل بر استمرار و تکرار دارد پس شما خود بگویید مگر حضرت علی چند بار در حالت رکوع هایش زکات داده است؟؟؟؟ مگر غیر از یک بار بوده ؟؟؟؟
وهم راکعون معانی دیگری هم دارد و حال است برای یقیمون و یو تون و منظور این است که با فروتنی نماز و زکات می دهند ( وهم راکعون = متواضعانه و از روی اخلاص )و بعید نیست که خودش جمله ی مستقلی باشد حالت این آیه بر خلاف حالت منافقین در توبه 54 است که می گوید با کسالت نماز می خوانند و با اکراه انفاق می کنند
در ضمن منحصر کردن آیه به دادن زکات هنگام رکوع در نماز فکر نمی کنید بدآموزی داشته باشد که گدا ها ی حرفه ای هنگام نماز به مسجد رفته پس نماز گزاران ساده برای ادای زکات در حین رکوع باهم رقابت دست و پاشکنانه ای بکنند !!!
بنا بر این بهترین حالت این است که برای هم راکعون بگوییم فرو تنانه
در ضمن در سوره ی صاد 24 راکع را چه معنی می کنید ؟؟ شاید بجای متواضعانه بگویید در حالت رکوع به زمین افتاد !!!!
سلام بر راست پذیران
باز در پذیرش راستی مانع تراشی می کنید ! اما من با زبان خودتان هم جواب می دهم
اما پیش از هر چه بگویم که منکر دوست داشتن وولایت علی که نبوده ام !!! فقط می گویم امامت علی را نمی توان از این آیه برداشت کرد
علاوه بر این بر خلاف گفته ی شما این آیه ی ولایت ویژه ی یک نفر ( حضرت علی) نیست چرا؟؟
اولا ًاشاره به جمع بکار برد ه است و گفته الذین آمنوا نگفته الذی آمن !!! خدا و پیامبر مفرد هستند و اگر اشاره به شخص خاصی بود آن هم به پیروی از خدا و پیامبر باید قطعاً مفرد می آمد
ضمن اینکه یقیمون و یوتون مضارع هستند که دلیل بر استمرار و تکرار دارد پس شما خود بگویید مگر حضرت علی چند بار در حالت رکوع هایش زکات داده است؟؟؟؟ مگر غیر از یک بار بوده ؟؟؟؟
وهم راکعون معانی دیگری هم دارد و حال است برای یقیمون و یو تون و منظور این است که با فروتنی نماز و زکات می دهند ( وهم راکعون = متواضعانه و از روی اخلاص )و بعید نیست که خودش جمله ی مستقلی باشد حالت این آیه بر خلاف حالت منافقین در توبه 54 است که می گوید با کسالت نماز می خوانند و با اکراه انفاق می کنند
در ضمن منحصر کردن آیه به دادن زکات هنگام رکوع در نماز فکر نمی کنید بدآموزی داشته باشد که گدا ها ی حرفه ای هنگام نماز به مسجد رفته پس نماز گزاران ساده برای ادای زکات در حین رکوع باهم رقابت دست و پاشکنانه ای بکنند !!!
بنا بر این بهترین حالت این است که برای هم راکعون بگوییم فرو تنانه
در ضمن در سوره ی صاد 24 راکع را چه معنی می کنید ؟؟ شاید بجای متواضعانه بگویید در حالت رکوع به زمین افتاد !!!!
جناب غلام علی
سلام
شما یا مطلب برایت روشن نیست یا قصدت انتخاب تاریکی است ...
در پست قبلی گفتیم، مفسران می نویسند: سائلی وارد مسجد شد و درخواست کمک کرد، کسی چیزی به او نداد، امام علی(ع)در حالی که در رکوع بود، با انگشت خود که انگشتری در آن بود، به فقیر اشاره کرد تا انگشتری را ازدست او درآورد، او نیز انجام داد و مسجد را ترک گفت.
در این موقع خبر به پیامبر(ص)رسید، او رو به درگاه الهی نمودو گفت: خدایا همان طور که برای موسی از خاندان خویش وزیری معین نمودی، پروردگارا برای من نیز از اهل بیتم، وزیری معین بفرما،در این لحظه فرشته وحی فرود آمد و آیه یاد شده را برای پیامبرخواند.
انشاء الله که "شأن نزول آیات" را می فهمی و با این همه ادعا حداقل در خصوص شأن نزول آیات که به تفسیر و برداشت شخصی ات اتکاء نمی کنی؟
چنانکه گفتیم؛ آیۀ مذکور نیز شأن نزولی دارد و دیگر جائی برای اقاویل ساختگی شما نیست ...
شان نزول آیه را به صورتی که نقل گردید، شخصیت برجسته ای ازصحابه مانند خود امام، ابن عباس، عمار، جابر، ابورافع، انس بن مالک و عبدالله بن سلامه نقل کرده اند (1).
جناب غلامعلی ...
ببخشید با این همه ادعا که در فهم قرانی؟؟؟ دارید آدمی را مجبور می کنید که برایتان بدیهیات را بیشتر توضیح دهیم.
شیوه استدلال با این آیه بسیار روشن است، زیرا مقصود از ولی همان متصرف و سرپرست و آن کسی است که برخود انسان اولویت دارد نه دوست.
گواه این مطلب هم این است که ولایت را مقید به فردی کرده است که درحال رکوع صدقه می دهد. (نه آنکه بعداً یا در آینده صدقه بدهد و از این قبیل که شما گفتید...)
و اگر مقصود از ولایت، در این آیه "دوست" بود. این اختصاص، به فردی خاص نداشت، زیرا همه مومنان به حکم آیه(والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض...) (2) ...
از این جهت برای ولی در آیه مذکور، معنائی جز همین ولی و سرپرست نیست. و مصداق مورد نظر آیۀ شریفه (زکوة دهنده گان در حالت رکوع) طبق شأن نزول آن که گذشت، کسی جز امیر مؤمنان علی (ع) نیست.
خلاصه؛ این که آیه، ولایت را بر سه نفر منحصر می کند: خدا وپیامبر و کسانی که در حال رکوع صدقه می دهند، حاکی از این است که این ولایت غیر از این ولایت عمومی همه مومنان نسبت به یکدیگراست و آن جز ولایت عامه و متصرف در امور کس دیگری نیست.
حدیثی که در مورد امیر مومنان وارد شده است، نیز موید این مطلب است. پیامبر گرامی فرمود: «یا علی انت ولی کل مؤمن من بعدی » (3).«ای علی، تو پس از من ولی هر فرد با ایمانی هستی ».
این حدیث و بسیاری احادیث دیگر، که در خصوص جانشینی علی (ع) از سوی پیامبر اکرم (ص) صادر شده همه و همه مؤید آنست که مصداق آیۀ شریفه ولایت بعد از خدا و رسول، علی (ع) است که در حال رکوع، خالصانه زکوة داده است، بی شک؛ این آیه برای مؤمنان واقعی، همچون یک کد و نشانه ای است تا پس از پیامبر اکرم (ص) از مسیر هدایت به بیراهه نروند.
موفق باشید ...
پاورقی____________________________________
1) کنزالعمال، ص 405، حدیث شماره 137 - تفسیر فخر رازی، ج 12،ص 26 - تفسیر نیشابوری، ج 6، ص 154.
2) توبه: 71.
3) مسند احمد، ج 4، ص 437 - مستدرک حاکم، ج 3، ص 111.
[FONT=microsoft sans serif] سلام بر راست پذیران
علاوه بر این بر خلاف گفته ی شما این آیه ی ولایت ویژه ی یک نفر ( حضرت علی) نیست چرا؟؟
اولا ًاشاره به جمع بکار برد ه است و گفته الذین آمنوا نگفته الذی آمن !!! خدا و پیامبر مفرد هستند و اگر اشاره به شخص خاصی بود آن هم به پیروی از خدا و پیامبر باید قطعاً مفرد می آمد
دوست عزیز جناب غلامعلی
باز هم سلام
در پاسخ به این بخش از سؤال شما گفتنی است:
فرق است بين اينكه لفظ جمع را بياورند و اراده شخص واحد بكنند و بين اينكه قانوني كلي و عمومي بگذرانند و از آن بطور عموم خبر دهند، در صورتي كه مشمول آن قانون جز يك نفر كسي نباشد و جز بر يك نفر منطبق نشود. آنچه در عرف سابقه ندارد، مورداولي است، اما در مورد دومي در عرف و در لسان قرآن بسيار اتفاق افتاده و اين مورد در اين آيه هم واقع شده است.(1)
مانند آیه مباهله که می فرماید:(...و نسائنا و نسائکم وانفسنا و انفسنا) (2). درحالی که پیامبر برای مباهله از زنان، فقط دخت گرامیش حضرت زهرا(س)را آورده بود.
یا در باره منافقین; در مورد "عبدالله بن ابی" صیغه جمع به کاررفته است. چنانکه می فرماید: (یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجن الاعز منها الاذل) (3). «آنان می گویند اگر به مدینه بازگشتیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند». و گوینده سخن، "عبدالله بن ابی" زعیم منافقان بود.
و همچنین آیات دیگر که در آنها صیغه جمع به جای مفرد به کاررفته است (4)؛ بنابراین استعمال صیغه جمع در مورد مفرد اشکال نخواهد داشت.
مسلما به کار بردن صیغه جمع در مورد مفرد، ملاحظاتی داشته و بی نکته نخواهد بود و در آیات یاد شده نکته آن روشن است و شاید علت آن در آیه ولایت، این است که عواطف منافقان بر ضد امام (علیه السلام) تحریک نشود و بدانند که این یک قانون کلی است و امکان دارد افراد و مصادیق فراوانی پیدا کند که فعلا مصداق آن علی بن ابی طالب(ع) است.
«زمخشری» در «کشاف» خود نکته دیگری نیز یاد می کند و آن این که: «با آوردن صیغه جمع می خواهد علاقه افراد را بر این کار تحریک کند و آنها بکوشند خود را به حد کمال برسانند.»(5)
موفق باشید ...
پاورقی___________________________________
1) بنقل از تفسیر اطیب البیان.
2) آل عمران: 61.
3) منافقین: 8.
4) مانند: آیه یکم از سوره ممتحنه که می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء...» مفسران می گویند: مقصود از افراد با ایمان "خاطب بن ابی بلتعه" است.
5) کشاف: ج 1، ص 247.
[FONT=microsoft sans serif]ضمن اینکه یقیمون و یوتون مضارع هستند که دلیل بر استمرار و تکرار دارد پس شما خود بگویید مگر حضرت علی چند بار در حالت رکوع هایش زکات داده است؟؟؟؟ مگر غیر از یک بار بوده ؟؟؟؟
در پاسخ به این بخش از سؤال، با استفاده از تفاسیر معتبر، دو نکته قابل ذکر است:
اولاً: دلیل اینکه بصورت مضارع فرموده «يؤتون الزكاة و هم راكعون»؛ براى توجّه دادن مؤمنان در همۀ زمانها به محرومان، بوده (یعنی نمازهم مانع نيست) به یک معنا، فقير نبايد از جمع مسلمانان دست خالى برگردد. و این مخصوص به یک زمان و مکانی خاص نیست بلکه همۀ زمانها و مکانها را شامل می شود.
ثانیاً: آوردن "یقیمون و یؤتون" بصورت دو صیغۀ مضارع گویای آنست که؛ ولايت از آنِ كسانى است كه نسبت به اقامهى نماز و پرداخت زكات پايدار باشد. «يقيمون الصلوة ويؤتون...» به عبارتی «يقيمون» و«يؤتون» نشانه دوام و استمرار است.
موفق باشید ...:Gol:
بسم الله الرحمن الرحیماصلا آیا واقعا شیعه آیه ای دارد که آیات قبل و بعدش هم آشکار بر ذهنییت او دلالت کند ؟؟ مگر تک گل در کویر می جوید ؟؟؟؟ چرا همیشه آیات را قیچی کرده و گل چینی می کند ؟ا؟ معاذالله !!!
آیه فوق (انّما ولیکم الله و رسوله والذین امنواالذین یقیمون الصلوظ و یوتون الزکوة و هم را کعون،55 مائده)که مشهور به آیه ولایت است یکی از ادله قویّ نقلی در اثبات امامت علی علیه السلام و به تبع روایات فراوان از سوی نبی اکرم (ص) که اهل سنت نیز فراوان در کتبشان نقل کرده اند امامت 11 امام پس از علی علیه السلام نیز ثابت میشود .البته جناب نوری چنانچه کمی دقت علمی به خرج دهید و حوصله کنید:
ابتدا در معنای "انّما" باید دقت کرد که لفظ انّما دلالت بر حصر دارد دلیل آن عقل و نقل است .منقول به دلیل اجماع اهل لغط عرب بر حصر بودن لفظ" انّما "است.
دلیل عقلی اینکه؛لفظ" انّ"برای اثبات است و لفظ "ما" برای نفی به کار برده میشود حال از سه حال خارج نیست:
- نفی و اثبات هر دو بر معنی واحدی وارد شوند ؛مثلا زید هم ایستاده و هم نایستاده
- آنچه ذکر نشده اثبات و آنچه ذکر شده نفی شود مثلا در انّما زید قائم چنین معنا کنیم؛ قیام زید ذکر شده نفی کنید وقعود زید که ذکر نشده اثبات کنید.
- اثبات آنچه ذکر شده و نفی آنچه ذکر نشده در مثال فوق اثبات قیام زید و نفی غیر قیام برای زید مثلا قعود.
مورد اول و دوم به دلیل منقول و معقول صحیح نیست ،میماند مورد سوم که معنا حصر نیز از مورد سوم برداشت می شود
مقدمه دیگر تأمّل در معنی کلمه"ولی" است در لغت عرب لفظ "ولی" افاده اولویت در تصرف امور دیگران است .
مثلا ولی دم ،ولی میت ،یا در عرب گفته میشود السلطان ولی من لا ولی و یا اینکه چنانچه دختر بدون اذن ولی ازدواج کند مثلا باطل است و....
نکته سوم اینکه مراد از " ولی"در آیه فوق بعضی از مومنین هستند دلیل بر این مطلب:زیرا اولا خداوند مومنین را به وصف خاصی که مختص بعضی مومنین است توصیف نموده و اگر اتینچنین نبودومراد همه مومنین بودند لازم میآید کسانی که تحت تکفل ولی هستند خودشان هم ولی باشند چرا که همه نماز میخوانند و زکوة می دهند؛یعنی اتحاد ولی و مولیّ علیه که از نظر عقلی محال است.
بنابراین با توجه به مقدمات فوق باید گفت:
1-مراد ولایت حضرت امیر علی علیه السلام است که اجماع بر آن حاصل شده است که اگر غیر از این باشد:- انصراف آیه به غیر از حضرت علی علیه السلام خرق اجماع است .
2-اگر غیر حضرت باشد مراد عموم مردم است که عمومیت آیه به دو دلیل عقلی باطل است :اتحاد ولی و مولیّ علی ودیگر اختصاص به وصف خاص.
3- اتفاق مفسرین شیعه و اهل سنت به این آیه و اینکه شأن نزول آن در باره وجود مبارک حضرت امیر المومنین علیه السلام است. کشف المراد از علامّه حلّی
وقتی با استدلال امامت علی علیه السلام ثابت شد سایر ائمّه (ع)نیز ثابت شده هستند خصوصا با روایات بسیاری که حتی در منابع اهل سنت از سوی پیامبر (ص) در امامت یک یک آنها با ذکر نام و کنیه بیان شده است و هیچ شک و شبهه ای نمی ماند.
فقط یک نکته اینکه ما در اثبات امامت هیچ ترس و واهمه ای نداریم و از هیچ شک و شبهه ای نمی هراسیم تازه استقبال هم میکنیم زیرا شبهه انداختن از سوی خصم باعث روشنی و وضوح هر چه بیشتر حقایق میگردد فقط عاجزانه میخواهم شما با دلایل عقلی و نقلی به اثبات خلفاء راشدین و حقانیت آنها بپردازید .کاملا سراپا گوش هستیم.
نسل محمد بن عبد الله از ابراهیم الخلیل است
وابراهیم پس از اینکه از امتحانات وازمایشات وبلاهای سخت ومتعدد با موفقیت وسربلندی پشت سر گذراند خداوند متعال او را به امامت مردم منصوب کرد
در اینجا ابراهیم از خدا در خواست وسوال کرد که این امامت که من به آن منصوب شدم , به فرزندانم وذریت من می رسد یا خیر؟
وخدا در پاسخ ایشان فرمود :
اری ولی به فرزندان ظالم وستمگارت .......... این امامت نمی رسد
یعنی این امامت انتصابی از طرف من فقط به فرزندان پاکت میرسد:
قران می فرماید :
چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمىرسد (۱۲۴)
.
.
.
دومین ایه :
خدا به فرشتگان مقربین خود قبل ازخلق آدم فرمود :
من میخواهم در زمین ازطرف خود خلیفه وجانشین قرار دهم
.
.
پس در دین وآئین خدا ( اسلام) خلافت انتصابی است ونه انتخابی ....
قران می فرماید:
پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت[فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم
خدا فرمود من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد (۳
با سلام..
این ایه:
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا
اساس ان توهمی که افراد را در امر ولایت ؛سر در گم نموده است را ویران می کند...
چون ولایت یکی از ارکان امامت می باشد؛وکبرای چونین امری همان وجود امام برحق در هر دوره و برهه ای از زمان می باشد که هدایت امری ؛باطنی و یا ملکوتی افراد در دست اوست و دست یازیدن به چونین چیزی بدون نزدیکی به ذات اشخاص ممکن نیست ؛و ولایت نیز چیزی جز نزدیکی و قرب نمیباشد..
نتیجتا کبری قضیه را ایه مشخص نموده است ؛وانچه می ماند صغرای این قضیه می باشد ؛که همان مشخص کردن امام بر حق با ویژگیهای مربوطه بعد از پیغمبر اکرم(ص) و همچونین ادامه ان تا عصر حاضر است...
یا حق.
اساس ان توهمی که افراد را در امر ولایت ؛سر در گم نموده است را ویران می کند...
چون ولایت یکی از ارکان امامت می باشد؛وکبرای چونین امری همان وجود امام برحق در هر دوره و برهه ای از زمان می باشد که هدایت امری ؛باطنی و یا ملکوتی افراد در دست اوست و دست یازیدن به چونین چیزی بدون نزدیکی به ذات اشخاص ممکن نیست ؛و ولایت نیز چیزی جز نزدیکی و قرب نمیباشد..
نتیجتا کبری قضیه را ایه مشخص نموده است ؛وانچه می ماند صغرای این قضیه می باشد ؛که همان مشخص کردن امام بر حق با ویژگیهای مربوطه بعد از پیغمبر اکرم(ص) و همچونین ادامه ان تا عصر حاضر است...
یا حق.
درود بر راستپذیران
شما به فکر خودت با آوردن آیه ی
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتَابَهُ بِيمِينِهِ فَأُولَئِكَ يقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يظْلَمُونَ فَتِيلًا(الإسراء/71)
[ياد کن] روزي را که هر گروهي را بو سیله ی امامشان فرا ميخوانيم پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را ميخوانند و به قدر نخک هسته خرمايي به آنها ستم نميشود (الإسراء/71)
می خواهی چه بگویی ؟؟؟
هر کسی بوسیله ی امامش فرا خوانده می شود ؟؟؟ فکر می کنی در اینجا منظور از امام یک انسان است ؟؟؟
آیا آیه را خوب تا آخر خوانده ای؟؟؟
امام همان کتاب جمله ی بعد است نه انسانی خاص !!
کتاب هم همان نامه ی کردار انسان است
به آیات ذیل برای توضیح کتاب و امام نگاه کن
یک
إِنَّا نَحْنُ نُحْيي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(يس/12)
آري ماييم که مردگان را زنده ميسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج ميکنيم و هر چيزي را در کارنامهاي روشن برشمردهايم
که کتابت در آیه ی بالا در آیه ی زیر توضیح داده شده است
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيقُولُونَ يا وَيلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا(الکهف/49)
و کارنامه [عمل شما در ميان] نهاده ميشود آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بيمناک ميبيني و ميگويند اي واي بر ما اين چه نامهاي است که هيچ [کار] کوچک و بزرگي را فرو نگذاشته جز اينکه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند و پروردگار تو به هيچ کس ستم روا نميدارد
دو
وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(الجاثية/28)
و هر امتي را به زانو در آمده ميبيني هر امتي به سوي کارنامه خود فراخوانده ميشود [و بديشان ميگويند] آنچه را ميکرديد امروز پاداش مييابيد
و همانندی فراخوانی را در اینجا با آیه ای که خودت آورده ای مقایسه کن
در ضمن در آیه ها ی زیر کتاب موسی امام معرفی شده است پس به طریق اولی قرآن هم امام است
......وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يؤْمِنُونَ(هود/17)
.......وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ ......(الأحقاف/12)
پس منظور از امام صرفا فرد و انسان نیست و در آیه ای که آورده ای منظور از امام نامه ی کردار ها است
در ضمن اگر بخواهی به زبان خودتان هم جواب می دهم اگر بگویید منظور از امام در اینجا انسان است پس من می گویم چه کسی و کدام یک از امامان ؟؟
امام اول دوم سوم .... یا دوازدهم ؟؟؟ چون در این آیه امام مفرد آمده است و از ائمه خبری نیست و فقط یک امام منظورش بوده است
شما کدامیک از این دوازده تا منظورتان است ؟؟؟؟؟ آیا مانند آیه یک امام داشته باشی بهتر است یا 12 تا ائمه ؟؟؟
يا صَاحِبَي السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(يوسف/39)
اي دو رفيق زندانيم آيا اربابان مختلف متفرق و بهترند يا خداي يگانه مقتدر؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از همه دوستان !
امام همان کتاب جمله ی بعد است نه انسانی خاص !!
.
.
.
.
إِنَّا نَحْنُ نُحْيي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(يس/12)
.
.
آري ماييم که مردگان را زنده ميسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج ميکنيم و هر چيزي را در کارنامهاي روشن برشمردهايم
.
.
.
.
در ضمن در آیه ها ی زیر کتاب موسی امام معرفی شده است پس به طریق اولی قرآن هم امام است
.
.
.
قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ(المائدة/15)
لَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(الأنعام/59)
وَمَا يعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(يونس/61)
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(هود/6)
تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ(النمل/1)
لَا يعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(سبأ/3)
.
.
.
.
ببین دوست من اینها آیاتی است که در آنها خداوند صراحتاً از قرآن به کتاب مبین یاد میکند !
و در آیاتی دیگر ( همانطور که خود میدانید )
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَينَا(الأنبياء/73)
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(القصص/5)
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيوْمَ الْقِيامَةِ لَا ينْصَرُونَ(القصص/41)
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتِنَا يوقِنُونَ(السجده/24)
از افرادی نام برده شده به ایشان امام گفته شده !
و در آیاتی که خود فرمودید :
وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً ( هود / 17 )
وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيا لِينْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ(الأحقاف/12)
صراحتاً از قرآن به امام یاد شده است !
اولین و اساسی ترین اشتباه شما در این است که کلمات را بررسی کرده و نتیجه ای از معنای آن میگیرید و بعد بدون توجه به بقیه آیات معنای آنرا تعمیم میدهید !
بهتر بود اینگونه میفرمودید : آنچه که قرآن میگوید این است که هم قرآن میتواند امام باشد ( و یا هر کتاب آسمانی دیگر ) و هم اشخاص !
یعنی ظرفیت هدایت ( در مقام امامت یهدون بامرنا ) هم در کتب آسمانی وجود دارد و هم در افرادی خاص !
شیعه هم هیچگاه نگفته که قرآن هدایت گر نیست ! بلکه قرآن را بر اساس آیاتش ، نور و رحمتی از جانب خداوند میداند که موجب هدایت است !
اما اساساً حرف شیعه چیز دیگری است !
به این آیات دقت کنید !
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَينَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ(النحل/64)
ما قرآن را بر تو نازل نکرديم مگر براي اينکه آنچه را در آن اختلاف دارند، براي آنها روشن کني؛ و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براي قومي که ايمان ميآورند!
بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ(النحل/44)
(از آنها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي؛ و شايد انديشه کنند!
دوست عزیز جناب نوری ، شیعه معتقد است قرآن همان کتاب هدایتگر است ! در این مسئله حرفی نیست !
اما همین قرآن که مایه هدایت است نیاز به شخصی دارد که در مقام تبیینش بر آید !!!
بعنی بعبارتی خداوند مقام تبیین را به پیامبر اعطا نموده !
پس این کتاب به مقصود اصلی خویش ( هدایت ) نخواهد رسید مگر زمانی که از جانب پیامبر ، روشن شود !
اگر آنگونه که شما فرمودید قرآن امام زمان ما باشد ، پس مبین آن کیست ؟
کیست که باید در آن روشنگری کند ؟
تازه اگر بخواهیم مقام تبیین را منحصراً در خود پیامبر بدانیم ، که به قول خود شما الان دستمان تنها به احادیثی بند است که حتی نمی توانیم در صحتش اطمینان داشته باشیم !
آیا این به معنای ضعف در هدایت خداوند نیست ؟
آیا ضعف در هدایت به معنای نقض علم و حکمت از خداوند نیست ؟
آیا نقض علم و حکمت ، زیر سوال بردن خداوندی خدا نخواهد بود ؟
نمی توان برای قرآن بر طبق آیاتش مقام هدایت را قائل بود و آیاتی را که همراهی قرآن و مبین را بیان میکند نادیده گرفت و پای را در یک کفش کرده و گفت ، امروزه قرآن به تنهایی هدایت گر است !
حال که همه فرق اسلامی متفق القول هستند که برای فهم قرآن باید به احادیث و راویات و تفاسیر مراجعه نمود !
که البته در شدت و ضعف در مراجعه به این تفاسیر و در انتخاب مفسر و رجوع به روایات ایشان ، بین این فرق اختلاف است !
این به این معناست که همه اصل رجوع به تفاسیر را پذیرفته اند اما در انتخاب مبین دچار اختلاف هستند !
شما اومدی و به تنهایی ادعایی میکنید که هیچ کدام از فرق برجسته اسلامی بدان اعتقاد ندارند !
شیعه با توجه به اصل همراهی قرآن و مبین به امامت دوازده امام از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله معتقد است و بر این باور است که هر عصری امامی دارد ( وامام هر کسی امام عصر اوست - در پاسخ به امامت یک امام یا دوازده امام ) که ریشه اختلاف را ( از کتاب الهی ) بر میکند و بدین وسیله است که قرآن موجب هدایت خواهد بود ! ( شایان ذکر است که این مسئله تنها یکی از شؤون امام هر عصری است )
البته پیروی از هرکدام از این ائمه به معنای پیروی از تمامی ایشان و پیروی از خدا و رسول است !
امیدوارم دریافته باشید که بنده در این گفتار تعصبی به خرج ندادم و تنها شما را متوجه بُعدی دیگر از آیات کتاب خداوند نمودم !
وَيرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(البقرة/73)
و خداوند اینگونه آیاتش را به شما مینمایاند ، شاید تفکر کنید !
درود بر راستپذیران
شما به فکر خودت با آوردن آیه ی
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتَابَهُ بِيمِينِهِ فَأُولَئِكَ يقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يظْلَمُونَ فَتِيلًا(الإسراء/71)
[ياد کن] روزي را که هر گروهي را بو سیله ی امامشان فرا ميخوانيم پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را ميخوانند و به قدر نخک هسته خرمايي به آنها ستم نميشود (الإسراء/71)
می خواهی چه بگویی ؟؟؟
هر کسی بوسیله ی امامش فرا خوانده می شود ؟؟؟ فکر می کنی در اینجا منظور از امام یک انسان است ؟؟؟
آیا آیه را خوب تا آخر خوانده ای؟؟؟
امام همان کتاب جمله ی بعد است نه انسانی خاص !!
کتاب هم همان نامه ی کردار انسان است
یا ستار..
با سلام خدمت غلامعلی نوری عزیز..
دوست عزیز ؛به نظر شما نامه اعمال تابع انسان می باشد ؛یا انسان تابع نامه اعمال ؛البته که نامه تابع انسان می باشد؛به عبارتی انسان است که نامه خود را می افریند ؛ونامه را تابع خود می کند ..
نتیجتا امام که در عرف قرانی ؛مقید به هدایت است ؛یعنی نقش هدایتگری را به دنبال دارد؛نمی تواند کتاب اعمال باشد؛ اما اين توجيهى هم كه بگویی كه مردم تابع حكم آن كتابند، آن نيز صحيح نيست ، زيرا آنكه اطاعت و پيروى مى شود حكمى است كه خداوند بعد از پخش نامه ها و پس از سؤ ال و سنجيدن اعمال و شهادت شهود مى كند، نه حكم كتاب ، چون كتاب حكم بهشت و دوزخ ندارد تنها مشتمل بر متن اعمال از خير و شر است ...
از طرفی.. چون خداوند امام را به طایفه های مختلف نسبت داده است؛نتیجتا هر امام طایفه ای با طایفه دیگر فرق می کند؛...
به آیات ذیل برای توضیح کتاب و امام نگاه کنیک
إِنَّا نَحْنُ نُحْيي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(يس/12)
آري ماييم که مردگان را زنده ميسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج ميکنيم و هر چيزي را در کارنامهاي روشن برشمردهايم
که کتابت در آیه ی بالا در آیه ی زیر توضیح داده شده است
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيقُولُونَ يا وَيلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا(الکهف/49)
و کارنامه [عمل شما در ميان] نهاده ميشود آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بيمناک ميبيني و ميگويند اي واي بر ما اين چه نامهاي است که هيچ [کار] کوچک و بزرگي را فرو نگذاشته جز اينکه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند و پروردگار تو به هيچ کس ستم روا نميدارد
دوست عزیز ان امام مبینی که حضرت عالی انرا پررنگ نموده اید ؛همان کتاب مبین یا لوح محفوظ می باشد ؛که هر چیزی در ان قبل از پیدایش ثبت شده است؛نه کارنامه اعمال شخص والبته استنساخ کتب اعمال نیز ابتدا از روی ان صورت می گیرد ؛سپس این استنساخ به وسیله ملائک ؛با اعمال شخص تطبیق داده می شود؛تا جناب عالی در قیامت نفرمایید هر چه من انجام داده ام ثبت نشده است؛به عبارتی نامه اعمال اشخاص ابتدا از روی لوح اصلی(کتاب مبین) استنساخ می گردد ؛وکار ملائک فقط تطبیق این نامه ؛با اعمال شخص مورد نظر می باشد؛وجایی که نامه عمل جزئی از لوح محفوظ باشد؛دیگر مو لای درز ان نمی رود تا فردا چون و چرایی باشد...(به سراغ ایات مرتبط بگردید)..البته با دقت بهتر....
دووَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(الجاثية/28)
و هر امتي را به زانو در آمده ميبيني هر امتي به سوي کارنامه خود فراخوانده ميشود [و بديشان ميگويند] آنچه را ميکرديد امروز پاداش مييابيد
و همانندی فراخوانی را در اینجا با آیه ای که خودت آورده ای مقایسه کن
می گویم توجه نمی کنید برای همین است؛کتاب امتها با کتاب تک تک اشخاص که کی نیست..
این که کارنامه هر کسی به دست راستش داده می شود؛یعنی این کتاب ؛کتاب شخصی می باشد..نه مللی..
در ضمن در آیه ها ی زیر کتاب موسی امام معرفی شده است پس به طریق اولی قرآن هم امام است......وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يؤْمِنُونَ(هود/17)
.......وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ ......(الأحقاف/12)
دوست عزیز این ایات نیز مشکلی از شما باز نخواهد کرد؛چون امام مورد نظر با سیاق ایه مغایر است چون ایه مذکور شامل همه اشخاص می باشد؛یعنی هیچ طایفه و گروهی از انسانها نیست که امامی نداشته باشد ؛و ایاتی که شما اوردید ؛ظاهرا جامع این مطلبی که گفته شد را نمی رساند..
به این ایه توجه نمایید:
شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا، والذى او حينا اليك ، و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى . (شورى : 13).
این یعنی اولین شریعت مربوط به حضرت نوح سلام الله علیه بوده است ؛نتیجتا افراد قبل از ایشان دارای شریعتی نبوده اند؛واین باجمله حضرت عالی ناسازگار می باشد ؛چون قبل از نوح کتابی تشریع نشده بوده است تا حکم امام را مطلقا برای همه اشخاص داشته باشد ؛نتیجتا می بایست که افراد قبل از حضرت نوح بی امام باشند ؛که ایه مذکور خلاف انرا ذکر می کند...
از طرفی کتاب نیز بدون ارجاع به پیغمبر خود امامی مستقل نمی باشد...
پس منظور از امام صرفا فرد و انسان نیست و در آیه ای که آورده ای منظور از امام نامه ی کردار ها استدر ضمن اگر بخواهی به زبان خودتان هم جواب می دهم اگر بگویید منظور از امام در اینجا انسان است پس من می گویم چه کسی و کدام یک از امامان ؟؟
امام اول دوم سوم .... یا دوازدهم ؟؟؟ چون در این آیه امام مفرد آمده است و از ائمه خبری نیست و فقط یک امام منظورش بوده است
شما کدامیک از این دوازده تا منظورتان است ؟؟؟؟؟ آیا مانند آیه یک امام داشته باشی بهتر است یا 12 تا ائمه ؟؟؟
يا صَاحِبَي السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(يوسف/39)
اي دو رفيق زندانيم آيا اربابان مختلف متفرق و بهترند يا خداي يگانه مقتدر؟؟
با این اوصاف پس منظور از امام باید شخص باشد؛منتها نه اشخاص عرفی ای کهمد نظر شماست؛مثل امام حمبل و امام جماعت وغیره بلکه امامی که در عرف قران است ؛چون عرف قران با عرف متعارف فرق می کند ؛مثلا علم در عرف قران یک چیز است ودر عرف متعارف و معمولی چیزی دیگر است ؛وهمچونین مواردی دیگر ؛نتیجتا عرف قران در مورد امام بر هدایت قرار گرفته منتها ،این هدایت مقید گشته است به امر او که همان ملکوت باشد و یا به کفر او که ضلالت باشد...نتیجتا هر پیغمبری نیز امام نیست ؛چون کار پیغمبر تبلیغ و ارئه طریق است ؛یعنی نشان دادن راه ولی کار امام ایصال الی المطلوب است ؛یعنی اتصال دادن...
یک مثال برای جا افتادن بزنم:
مثلا یک وقت شما به یک کسی که ادرس می خواهد،فقط نشانی ها را می دهید و یک وقت دست او را می گیرید و می برید می گذارید توی دست ؛شخص مورد نظرش ؛؛این دومی کار امام در اعمال اشخاص می باشد؛...
از طرفی همانطور که قبلا ذکر شد امام مورد نظر برای هر جمعیتی غیر از امام دیگر می باشد ؛نتیجتا یک امام نیست و بلکه امامهای مختلف مد نظر ایه می باشد...به امامهم خوب توجه کنید...یعنی می خوانیم هر مردمی را با امامشان...
پس شما هر طوری که فکر کنید غیر امام مورد نظر در ایه چیزی دیگری نمی توانید بگذارید...
موفق باشید..
[FONT=microsoft sans serif]درود بر راستپذیران
[FONT=microsoft sans serif]شما به فکر خودت با آوردن آیه ی
[FONT=microsoft sans serif]یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتَابَهُ بِيمِينِهِ فَأُولَئِكَ يقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يظْلَمُونَ فَتِيلًا(الإسراء/71)
[FONT=microsoft sans serif][ياد کن] روزي را که هر گروهي را بو سیله ی امامشان فرا ميخوانيم پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را ميخوانند و به قدر نخک هسته خرمايي به آنها ستم نميشود (الإسراء/71)
[FONT=microsoft sans serif]می خواهی چه بگویی ؟؟؟
[FONT=microsoft sans serif]هر کسی بوسیله ی امامش فرا خوانده می شود ؟؟؟ فکر می کنی در اینجا منظور از امام یک انسان است ؟؟؟
[FONT=microsoft sans serif]آیا آیه را خوب تا آخر خوانده ای؟؟؟
[FONT=microsoft sans serif]امام همان کتاب جمله ی بعد است نه انسانی خاص !!
[FONT=microsoft sans serif]کتاب هم همان نامه ی کردار انسان است
[FONT=microsoft sans serif]به آیات ذیل برای توضیح کتاب و امام نگاه کن
[FONT=microsoft sans serif]یک
[FONT=microsoft sans serif]إِنَّا نَحْنُ نُحْيي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(يس/12)[FONT=microsoft sans serif]آري ماييم که مردگان را زنده ميسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج ميکنيم و هر چيزي را در کارنامهاي روشن برشمردهايم
[FONT=microsoft sans serif]که کتابت در آیه ی بالا در آیه ی زیر توضیح داده شده است
[FONT=microsoft sans serif]وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيقُولُونَ يا وَيلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا(الکهف/49)
[FONT=microsoft sans serif]و کارنامه [عمل شما در ميان] نهاده ميشود آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بيمناک ميبيني و ميگويند اي واي بر ما اين چه نامهاي است که هيچ [کار] کوچک و بزرگي را فرو نگذاشته جز اينکه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند و پروردگار تو به هيچ کس ستم روا نميدارد
[FONT=microsoft sans serif]دو
[FONT=microsoft sans serif]وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(الجاثية/28)
[FONT=microsoft sans serif]و هر امتي را به زانو در آمده ميبيني هر امتي به سوي کارنامه خود فراخوانده ميشود [و بديشان ميگويند] آنچه را ميکرديد امروز پاداش مييابيد
[FONT=microsoft sans serif]و همانندی فراخوانی را در اینجا با آیه ای که خودت آورده ای مقایسه کن
[FONT=microsoft sans serif]در ضمن در آیه ها ی زیر کتاب موسی امام معرفی شده است پس به طریق اولی قرآن هم امام است
[FONT=microsoft sans serif]......وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يؤْمِنُونَ(هود/17)
[FONT=microsoft sans serif].......وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ ......(الأحقاف/12)
[FONT=microsoft sans serif]پس منظور از امام صرفا فرد و انسان نیست و در آیه ای که آورده ای منظور از امام نامه ی کردار ها است
[FONT=microsoft sans serif]در ضمن اگر بخواهی به زبان خودتان هم جواب می دهم اگر بگویید منظور از امام در اینجا انسان است پس من می گویم چه کسی و کدام یک از امامان ؟؟
[FONT=microsoft sans serif]امام اول دوم سوم .... یا دوازدهم ؟؟؟ چون در این آیه امام مفرد آمده است و از ائمه خبری نیست و فقط یک امام منظورش بوده است
[FONT=microsoft sans serif]شما کدامیک از این دوازده تا منظورتان است ؟؟؟؟؟ آیا مانند آیه یک امام داشته باشی بهتر است یا 12 تا ائمه ؟؟؟
[FONT=microsoft sans serif]يا صَاحِبَي السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(يوسف/39)
[FONT=microsoft sans serif]اي دو رفيق زندانيم آيا اربابان مختلف متفرق و بهترند يا خداي يگانه مقتدر؟؟
به نام خدا و با سلام
جناب نوری عزیز
برایمان روشن نشد که منظور از امام که همان کتاب است نامه عمل انسانهاست یا کتاب آسمانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از طرفی آیه ای آوردی که نامه عمل را کتاب می داند و از طرفی کتاب موسی را امام می داند ؟!
جناب نوری این دو کتاب یک چیزند؟؟؟؟؟؟ :Gig:
طبق قانون ریاضی دو چیز مساوی با یه چیز ،با هم مساویند
a=b , a=c نتیجه اینکه :b=c . اما نشنیدیم که دو چیز مساوی با دوچیز مختلف بازم با هم مساوی باشند :Labkhand:
جناب نوری بد جور سوتی دادی !!!!:Kaf:خواهشا دیگه حرف نزن بدترش نکن :samt:
جناب نوری کجای قرآن نامه عمل را امام خوانده ؟؟یک شاهد و فقط یک شاهد بیاور :gholdor:
اگر نامه عمل امام هست پس چرا در آیه شریفه :
[FONT=microsoft sans serif]یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتَابَهُ بِيمِينِهِ فَأُولَئِكَ يقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يظْلَمُونَ فَتِيلًا(الإسراء/71)
پس چرا نگفته فمن اوتی امامه ..؟؟؟ یا اینکه :یقرءون امامهم
جناب نوری آنچه در قران آمده کتب آسمانی امام خوانده شدند و این کاملا بر اعتقاد شیعه که همتایی امام و قرآن هست صحه می گذارد
اما آیا واقعا شما تورات و انجیل موسی و عیسی را نامه عمل امثال خود می دانید ؟؟؟؟ آنچه بر موسی و عیسی وحی شد نامه عمل شما بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جناب نوری ماست و دروازه بهم بستید
حال گوش بده برایت بگویم
[FONT=Microsoft Sans Serif]وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(يس/12) آنچه که کل شی را در بر دارد امام نامیده می شود
[FONT=Microsoft Sans Serif]و نیز :
[FONT=Microsoft Sans Serif]وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً (29نبا ) آنچه که کل شی را در بر دارد کتاب نامیده می شود
[FONT=Microsoft Sans Serif]کتاب و امام دو مجموعه ای هستند که محتوایشان برابر است بنا براین با هم مساویند بلکه متحدند این کتاب تدوینی و آن کتاب تکوینی ا[FONT=Microsoft Sans Serif]ست
[FONT=Microsoft Sans Serif]و شیعه این چنین است سینه اش مالامال
[FONT=Microsoft Sans Serif]ته که نا خوانده ای علم سماوات
[FONT=Microsoft Sans Serif]ته که نا برده ای ره در خرابات
[FONT=Microsoft Sans Serif]ته که سود و زیان خود ندانی
[FONT=Microsoft Sans Serif]نشاید که نامت نهند......شیعه. :Labkhand:
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif].
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif].
درود بر راستپذیران
چه زیبا برای خود تولید و مصرف می کنید خود کفایی یعنی این !!!
هدف من این بود یاد آوری کنم که امام فقط انسان نیست بلکه کتاب و نامه ی کردار هم هست و آیات مربوطه را هم آورد م حالا شما چطور برداشت کرده ای اهمیتی ندارد و گفته های شما جای حقیقت را نمی گیرد
.......ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يهْدِي السَّبِيلَ(الأحزاب/4)
اين گفتار شما به زبان شماست و[لي] خدا حقيقت را ميگويد و او[ست که] به راه راست هدايت ميکند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
[quote=غلامعلی نوری *;43791]
[FONT=microsoft sans serif]درود بر راستپذیران
چه زیبا برای خود تولید و مصرف می کنید خود کفایی یعنی این !!!
هدف من این بود یاد آوری کنم که امام فقط انسان نیست بلکه کتاب و نامه ی کردار هم هست و آیات مربوطه را هم آورد م حالا شما چطور برداشت کرده ای اهمیتی ندارد و گفته های شما جای حقیقت را نمی گیرد
.......ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يهْدِي السَّبِيلَ(الأحزاب/4)
اين گفتار شما به زبان شماست و[لي] خدا حقيقت را ميگويد و او[ست که] به راه راست هدايت ميکند
[/quote]
احسنت احسنت :pirooz: دوست عزیز غلامعلی نوری احسنت !
این که نمی شه جواب دادن عزیز من !
جواب دادن با طفره رفتن خیلی فرقشه ! :ghonche:
آدم به زور که نمی تونه حرفش رو به کرسی بنشونه !:kharej:
در هر صورت باید جواب داد نه اینکه به دیگران انداخت !
به سلامت :samt:
درود بر راستپذیرانچه زیبا برای خود تولید و مصرف می کنید خود کفایی یعنی این !!!
هدف من این بود یاد آوری کنم که امام فقط انسان نیست بلکه کتاب و نامه ی کردار هم هست و آیات مربوطه را هم آورد م حالا شما چطور برداشت کرده ای اهمیتی ندارد و گفته های شما جای حقیقت را نمی گیرد
.......ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يهْدِي السَّبِيلَ(الأحزاب/4)
اين گفتار شما به زبان شماست و[لي] خدا حقيقت را ميگويد و او[ست که] به راه راست هدايت ميکند
به نام خدا
جناب نوری عزیز
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
انا من اهوی و من اهوی انا
نحن روحان حللنا بدنا
چگونه تراوشات ذهن شما همه وحی گونه و ثابتند و استدلال ما همه ذهنیات وهم گونه اند؟
تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضيزى (22نجم )
چگونه آنچه شما به هم می بافی خود کفایی نیست ؟
کتاب در قرآن مشترک لفظیست گاهی بر نامه عمل اطلاق می شود و گاهی به کتاب آسمانی
اگر به کتاب آسمانی امام اطلاق شود ،این چه ارتباطی به نامه عمل دارد ؟
ماست میبندد و دروازه را هم می بندند !!!!
این است حقیقتی که از آن دم می زنی
.
.
این ایه:
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا
یا حق.
نشان از وجود امامت بر حق در حال حاضر است...
و امام بر حق در عرف قران همان است که به امر خداوند(ملکوت او) هدایت می کند..
هر کس مدعی وجود امام در حال حاضر نیست ؛خلاف این ایه را اثبات نماید..
جناب نوری مستحضرید که...
-------------------------------------------
..یا ستار..
با سلام..
جناب نوری نیستید ..کجایید بابا...
یک مسئله از مسائل شما ماند ان هم مربوط به ذکر نام امامان بود که چرا در قران نیامده است:
نقل:
شما کدامیک از این دوازده تا منظورتان است ؟؟؟؟؟ آیا مانند آیه یک امام داشته باشی بهتر است یا 12 تا ائمه ؟؟؟
پرسشگر تصور میکند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن میآمد، اختلاف از بین میرفت، در حالی که این اصل کلیت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است. بنیاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهای غصبشده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند: إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیلالله. پیامبر آنان به امر الهی فرمانروا را به نام معرفی کرده، گفت: إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً... به راستی که خدا طالوت را به فرمانروایی شما برگزیده است. با وجودی که نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند: أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال... این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازدهگانه، سبب میشد که آزمندان حکومت و ریاست به نسلکشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف: صد هزاران طفل سر ببریده شد ------ تا کلیمالله موسی زنده شد اینک برخی از روشهای قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان میکنیم: ---معرفی به نام گاهی شرایط ایجاب میکند که فردی را به نام معرفی کنند، چنانکه میفرماید: و مبشرا برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد (عیسی میگوید): من به شما مژده پیامبری را میدهم که پس از من میآید و نامش احمد است. در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی میکند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل مینماید. ----معرفی با عدد و گاهی شرایط ایجاد میکند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه میفرماید: و لقد أخذ الله میثاق بنیاسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ... و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم. ---معرفی با صفت بعضی اوقات شرایط ایجاب میکند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است. الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم... کسانی که از رسول و نبی درس ناخواندهای پیروی میکنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته مییابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدیها بازشان میدارد، پاکیها را برای آنان حلال کرده و ناپاکیها را تحریم مینماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر میکند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمیدارد. با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامی دوازده امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بیجا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف..
آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمانروایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...
از کجا میتواند فرمانروای ما باشد، حال آنکه ما به فرمانروایی از او شایستهتریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...
با اقتباس از سخنان ایت الله سبحانی...
حال شما کجای قران هستی من نمی دانم ؛جناب نوری مسئله شما ؛مسئله کسی است که اشراف به کل یک نقشه ماشینی ندارد انوقت بدون در نظر گرفتن چونین چیزی می خواهد قطعه ای را بدلخواه خودش جابجا کند؛معلوم است که نداشتن چونین اشرافی به همه نقشه باعث جابجا شدن کار خیلی از قطعات خواهد شد
شما جرپزه چونین کاری را به هیچ وجهی ندارید....
---------------------------------------------