جمع بندی قدرت خدا

تب‌های اولیه

145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام بر دوست گرامی

با تعریفی که شما از جمع دارید درست می فرمایید
ولی می توان در میدانهای مختلف اعداد تعریف جمع را از همان ابتدا به گو نه ای دیگر تعریف کرد
شما تعریف جمع را در ان قبایل نباید با تعریف جمع معمولی اعداد قاطی کنید

با عرض سلام

خانم بی نظیر شما چنان غرق معلومات ریاضی خود شدید که اصل قضیه را فراموش کردید.

اگر 2+2 =5 باشه مساوی 6 که محاله بشه مساوی 6 باشه مساوی 7 که محاله بشه همینطور تا بینهایت. شما نمیتوانید ثابت کنید که 2+2 مساوی همه اعداد و ارقام هست.

درمورد دیگر مثالها هم همینطور پس نمیتوان منکر فرض محال ، حتی برای خداوند هم شد

با عرض سلام

خانم بی نظیر شما چنان غرق معلومات ریاضی خود شدید که اصل قضیه را فراموش کردید.

اگر 2+2 =5 باشه مساوی 6 که محاله بشه مساوی 6 باشه مساوی 7 که محاله بشه همینطور تا بینهایت. شما نمیتوانید ثابت کنید که 2+2 مساوی همه اعداد و ارقام هست.

سلام علیکم

با این حرفتون یاد یک جوک افتادم

اولی ازدوستش می پرسه
دو دو تا چند تا میشه ؟
دومی می گه :شش تا
اولی :نه بابا فوقش میشه پنج تا :khaneh:

حالا دوست من من هرچی می گم شما تعریف قدیمی و ادبیاتی جمع و بزار کنار
شما باز می گی نمیشه

توصیه می کنم یک نگاهی به کتابهای اصول انالیز ریاضی و جبری بکنید

موفق باشید

سلام علیکم

با این حرفتون یاد یک جوک افتادم

اولی ازدوستش می پرسه
دو دو تا چند تا میشه ؟
دومی می گه :شش تا
اولی :نه بابا فوقش میشه پنج تا :khaneh:

حالا دوست من من هرچی می گم شما تعریف قدیمی و ادبیاتی جمع و بزار کنار
شما باز می گی نمیشه

توصیه می کنم یک نگاهی به کتابهای اصول انالیز ریاضی و جبری بکنید

موفق باشید

پس لطفا با همون کتابهای جبر و آنالیز برای ما ثابت کنید

بنده دو گل داشتم 2 تا گل دیگه هدیه گرفتم شما برام ثابت کنید من الان هر تعدادی گل که بگم دارم غیر از 4 تا

اگه شما رو نمیشناختم (از این جهت که دنبال عقلانیت هستید) این بحثو ادامه نمیدادم

س لطفا با همون کتابهای جبر و آنالیز برای ما ثابت کنید

بنده دو گل داشتم 2 تا گل دیگه هدیه گرفتم شما برام ثابت کنید من الان هر تعدادی گل که بگم دارم غیر از 4 تا

سلام

قبلا هم گفتم شما تصور جمع معمولی رو از ذهنتون خارج کنین

فرض کنید وارد جهانی می شوید که انجا به شما می گویند
تعریف جمع این چنین است

علامت جمع =@

حالا برای جمع دو عدد مثلا 2و 3 تعریف زیر را می اوریم

2@3=2

حالا طبق تعریف جدید

جمع زیر را انجام می دهیم

2@2=2

پس طبق تعریف جدید از جمع به جواب جدید رسیدیم

موفق باشید

سلام

قبلا هم گفتم شما تصور جمع معمولی رو از ذهنتون خارج کنین

فرض کنید وارد جهانی می شوید که انجا به شما می گویند
تعریف جمع این چنین است

علامت جمع =@

حالا برای جمع دو عدد مثلا 2و 3 تعریف زیر را می اوریم

2@3=2

حالا طبق تعریف جدید

جمع زیر را انجام می دهیم

2@2=2

پس طبق تعریف جدید از جمع به جواب جدید رسیدیم

موفق باشید


پس چنین کاری در واقعیت محاله

پس چنین کاری محاله

متوجه نشدم چی محاله ؟

گفتم که در واقعیت محاله 4 تا گل بشتر بشن

گفتم که در واقعیت محاله 4 تا گل بشتر بشن

بله در جهان مورد شهود ما محاله
ولی در جهانهای فرضی دیگر که در ریاضیات بسیار
از این جهانها و انتزاعها ساخته میشه محال نیست


بله در جهان مورد شهود ما محاله
ولی در جهانهای فرضی دیگر که در ریاضیات بسیار
از این جهانها و انتزاعها ساخته میشه محال نیست

خب ما هم کاری به اون جهانهای فرضی نداریم. ما با واقعیت کار داریم. هر چند که تو اون جهانهای فرضی هم برای اون فرضها میتوان فرض محال هم قائل بود

خب ما هم کاری به اون جهانهای فرضی نداریم. ما با واقعیت کار داریم. هر چند که تو اون جهانهای فرضی هم برای اون فرضها میتوان فرض محال هم قائل بود

سلام

ریاضیات از علوم دیگه همیشه پنجاه سال جلوتره
این به این معنیست که چیزی که الان در ریاضی تولید میشه ممکنه تا پنجاه سال دیگه کاربردی براش پیدا نشه
مثلا همین هندسه نااقلیدسی وقتی کشف شد کاربردش مشخص نبود
تا اینکه اینشتین برای نظریاتخودش از این هندسه استفاده کرد
یعنی کلا همه امور ریاضی انتزاعی و فرضی نیست
ممکنه در زمان حال اینگونه باشه ولی صد سال دیگه مصادیقش وکاربردش پیدا بشه

موفق باشید

سلام

ریاضیات از علوم دیگه همیشه پنجاه سال جلوتره
این به این معنیست که چیزی که الان در ریاضی تولید میشه ممکنه تا پنجاه سال دیگه کاربردی براش پیدا نشه
مثلا همین هندسه نااقلیدسی وقتی کشف شد کاربردش مشخص نبود
تا اینکه اینشتین برای نظریاتخودش از این هندسه استفاده کرد
یعنی کلا همه امور ریاضی انتزاعی و فرضی نیست
ممکنه در زمان حال اینگونه باشه ولی صد سال دیگه مصادیقش وکاربردش پیدا بشه

موفق باشید

یعنی شما میگی 50 سال دیگه معلوم میشه من اشتباه میکردم و 4 تا گل نداشتم؟ من دیگه حرفی ندارم. راحت باشید

هوالعالم

به نظر حقير
شايد فرضيات و رياضيات و امثال اين
فقط بتونه به آنچه كه در ذهن داريم نظمي عمومي ببخشه !
اما حقيقتا نظام ذهني افراد قابل توصيف نبوده و الگو برداري دقيق ازون توسط انسان حتي پيشرفته ممكن نيست
حتي نميشه گفت فلان دانشمند تمام اطلاعات و مشاهداتي كه در اين زمينه داشته رو بطور كامل بيان كرده و شرح داده ...

محالات
همونطور كه غير مستقيم اشاره شده
نظم و انضباط در كار خداوند مشهود و مهم بوده و هست
براي همين بايد گفت هرج و مرج و هر انچيزي كه بر ضد عدالت مياد
ساخته ذهن خلقي صاحب اراده و يا از تصور غلط امثال ماست. كه بر خلاف خواسته خداست ...

انسان تا همين جا كه بتواند به دليل خلقت و وظايف اصلي خود پي ببره و بهش عمل كنه! شاهكار كرده
و شايد در اون زمان بفهمه كه هر علمي شكافتني و هر ابزاري دريافتني و ساختني نيست
اما با درك و رعايت اين نظم و انضباط در خط نظام خداوند قرار ميگيره
و به خواسته ها و بايسته ها نزديك و نزديكتر ميشه .

حالا چه در مورد مثال زيباي كبريت و چه در مورد فرضيات جهان و نظام آن ...

سلام

ریاضیات از علوم دیگه همیشه پنجاه سال جلوتره
این به این معنیست که چیزی که الان در ریاضی تولید میشه ممکنه تا پنجاه سال دیگه کاربردی براش پیدا نشه
مثلا همین هندسه نااقلیدسی وقتی کشف شد کاربردش مشخص نبود
تا اینکه اینشتین برای نظریاتخودش از این هندسه استفاده کرد
یعنی کلا همه امور ریاضی انتزاعی و فرضی نیست
ممکنه در زمان حال اینگونه باشه ولی صد سال دیگه مصادیقش وکاربردش پیدا بشه

موفق باشید

اتفاقا اعداد مختلط هم چنین وضعیتی رو داشتند ... رادیکال منفی یک .... هیچ موفهومی نداشته ... یه چیزه تخیلی بوده ....
یه بنده خدایی فرض میکنه که وجود داره و شروع میکنه برای خودش استدلال بافی و تعریف کردن میدان ها و عملگرها و این نوع ریاضی رو جلو میبره ....
تا اینکه چندین سال بعد متوجه میشن ... که امواج الکترومغناطیس ... دیفرانسیلشون ( تغییراتشون ) بر اساس اعداد مختلط هست ...

تازه از اون موقع اعداد مختلط مفهوم پیدا میکنه و رشد سریعی تو اعداد مختلط صورت میگیره ...

پس لطفا با همون کتابهای جبر و آنالیز برای ما ثابت کنید

بنده دو گل داشتم 2 تا گل دیگه هدیه گرفتم شما برام ثابت کنید من الان هر تعدادی گل که بگم دارم غیر از 4 تا

اگه شما رو نمیشناختم (از این جهت که دنبال عقلانیت هستید) این بحثو ادامه نمیدادم

سلام جناب امین ...
در مثالی که شما عنوان کردین همیشه 4=2+2 خواهد بود ...
اما مسئله اینجاست که ما نمیتونیم یه حکم قطعی رو از روی یک آزمایش استنتاج کنیم ...
شما دو تا گل رو گذاشتی کناره 2 تا گل دیگه و نتیجه شده 4 تا گل ... و میخوای استنتاج کنی ... در تمام ابعاد هندسی . فیزیکی ... چنین اتفاقی تکرار میشود ... که این قابل اثبات نیست ....
اتفاقا جاهایی هم هست که 4با 2+2 برابر نمیشود ...

به عنوان مثال اگر شما 2 متر جابجا شوید ... سپس 2 متر دیگر جابجا شوید ... لزوما 4 متر جابجا نشده اید ....
ممکن هست 0 متر جابجا شده باشید ( مثلا 2 متر به سمته شمال جابجا شده باشید و بعدش 2 متر به سمت جنوب ) در این مثال 0=2+2 خواهد بود ... چون حرکت از نوع برداری هست نه اسکالر ...

به هر حال برای اینکه بشه چیزی رو در ریاضی اثبات نمود ... مثلا 4=2+2 ...
باید خیلی چیزها رو در نظر گرفت ... بعدش استدلال کرد ...

یعنی شما میگی 50 سال دیگه معلوم میشه من اشتباه میکردم و 4 تا گل نداشتم؟ من دیگه حرفی ندارم. راحت باشید

سلام دوست گرامی

من به شما کاملا حق می دم ریاضیات از علومیست که قابل فهم برای کسی که در اون مطالعه نکرده نیست
و برای همین جزئ سخت ترین درسهای دبیرستان و دانشگاهی هست
مثلا هرکسی با هر رشته ای می تونه تا اندازه ای زیست و بفهمه یا قران و بفهمه ولی حقیقتا
هندسه های نااقلیدسی فضاهای ان بعدی
میدانهای مختلف با عملهای مخلتف و نظریه مجموعه ها که حتی مبتکر خودش رو دیوونه کرد
نظریه اعداد با هزاران معمای حل نشده
ایجاد اعداد جدید مختلط و مباحث بسیار تخصصی هستند
یعنی اعدادی بشکل 2+رادیکال -2 که حتی تصور عدد بودنش برای کسانی که به ریاضی اشنا نیستند سخت می باشد

به هرحال از مباحثه با شما لذت بردم

متشکرم

شايد فرضيات و رياضيات و امثال اين
فقط بتونه به آنچه كه در ذهن داريم نظمي عمومي ببخشه !
اما حقيقتا نظام ذهني افراد قابل توصيف نبوده و الگو برداري دقيق ازون توسط انسان حتي پيشرفته ممكن نيست
حتي نميشه گفت فلان دانشمند تمام اطلاعات و مشاهداتي كه در اين زمينه داشته رو بطور كامل بيان كرده و شرح داده ...

سلام خدمت شما

از شگفتیهای ریاضیات اینه که با توجه به اینکه در مغز ریاضیدان شکل می گیره ولی منطبق بر نظم جهان هستی میشه
و کلا هر پدیده ای که نتواند درستی ان توسط ریاضیات ثابت شود ارزش و اعتبار نخواهد داشت
ولی برعکس اگر مساله ای در ریاضیات ثابت شود
بطور صد درصد در جهان حقیقی درست خواهد بود
مثلا اینشتین ابتدا نمظراتش رو با ریاضیات به اثبات رساند
و چون از نظر ریاضی درست بود درستی ان در طبیعت شکی نداشت

کلا هر نظریه و تئوری که از نظر ریاضی مهر صحت بر اون زده نشه اعتباری نداره

موفق باشید

سلام جناب امین ...
در مثالی که شما عنوان کردین همیشه 4=2+2 خواهد بود ...
اما مسئله اینجاست که ما نمیتونیم یه حکم قطعی رو از روی یک آزمایش استنتاج کنیم ...
شما دو تا گل رو گذاشتی کناره 2 تا گل دیگه و نتیجه شده 4 تا گل ... و میخوای استنتاج کنی ... در تمام ابعاد هندسی . فیزیکی ... چنین اتفاقی تکرار میشود ... که این قابل اثبات نیست ....
اتفاقا جاهایی هم هست که 4با 2+2 برابر نمیشود ...

به عنوان مثال اگر شما 2 متر جابجا شوید ... سپس 2 متر دیگر جابجا شوید ... لزوما 4 متر جابجا نشده اید ....
ممکن هست 0 متر جابجا شده باشید ( مثلا 2 متر به سمته شمال جابجا شده باشید و بعدش 2 متر به سمت جنوب ) در این مثال 0=2+2 خواهد بود ... چون حرکت از نوع برداری هست نه اسکالر ...

به هر حال برای اینکه بشه چیزی رو در ریاضی اثبات نمود ... مثلا 4=2+2 ...
باید خیلی چیزها رو در نظر گرفت ... بعدش استدلال کرد ...

شما از کدام حرف بنده چنین فهمیدی که من از جمع معمولی اعداد میخوام استنتاج کنم که در تمام ابعاد هندسی ...فیزیکی چنین اتفاقی تکرار میشود. چرا نقل قول نکردید؟

نه عزیز. اینجا یک تاپیک باز شده برای به رخ کشیدن سطح سواد دوستان وگرنه پیش خدا زمین + عطارد+ مریخ+ بهرام همان 4 تا کره هست نه بیشتر نه کمتر. همینطور که پیش شما یک پراید +یک پژو+ + یک پیکان+ پرادو 4 تا ماشین میشه نه بیشتر و نه کمتر

سلام

قبلا هم گفتم شما تصور جمع معمولی رو از ذهنتون خارج کنین

فرض کنید وارد جهانی می شوید که انجا به شما می گویند
تعریف جمع این چنین است

علامت جمع =@

حالا برای جمع دو عدد مثلا 2و 3 تعریف زیر را می اوریم

2@3=2

حالا طبق تعریف جدید

جمع زیر را انجام می دهیم

2@2=2

پس طبق تعریف جدید از جمع به جواب جدید رسیدیم

موفق باشید


واقعا عجیب است که چقدر عجیب دنبال حرف اشتباه خود می باشید
خداییش خودتون هم می فهمید چی می گید؟؟؟

سلام جناب امین ...
در مثالی که شما عنوان کردین همیشه 4=2+2 خواهد بود ...
اما مسئله اینجاست که ما نمیتونیم یه حکم قطعی رو از روی یک آزمایش استنتاج کنیم ...
شما دو تا گل رو گذاشتی کناره 2 تا گل دیگه و نتیجه شده 4 تا گل ... و میخوای استنتاج کنی ... در تمام ابعاد هندسی . فیزیکی ... چنین اتفاقی تکرار میشود ... که این قابل اثبات نیست ....
اتفاقا جاهایی هم هست که 4با 2+2 برابر نمیشود ...

به عنوان مثال اگر شما 2 متر جابجا شوید ... سپس 2 متر دیگر جابجا شوید ... لزوما 4 متر جابجا نشده اید ....
ممکن هست 0 متر جابجا شده باشید ( مثلا 2 متر به سمته شمال جابجا شده باشید و بعدش 2 متر به سمت جنوب ) در این مثال 0=2+2 خواهد بود ... چون حرکت از نوع برداری هست نه اسکالر ...

به هر حال برای اینکه بشه چیزی رو در ریاضی اثبات نمود ... مثلا 4=2+2 ...
باید خیلی چیزها رو در نظر گرفت ... بعدش استدلال کرد ...


کاربر محترم
بحث راجب این نیس اگر شما طوری که صحبت می کنید و خوب مثال می زنید ریاضی مهندسی خونده باشید باید بدانید برای رد یک مساله باید یک مثال نقض بیاورید همان برهان خلف
حالا سوال این است که دو گل رو با دو گل دیگر جمع کنیم می شود چهار حال شما ثابت کن که نمی شود 4
اگر ثابت کردی ما حرف شما رو قبول داریم وگرنه دیگه بحثی نمی مونه لطفا تمامی قوانین مربوط به برهان خلف را رعایت کنید
همانطور که می دانی برای رد یک مساله باید از خود مساله شروع کرد نمی شود بگویی چون فلان چیز جمعش نمی شود چهار بنابراین این هم نمی شود چهار
شما با برهان خلف ثابت کن که این نمی شود 4

واقعا عجیب است که چقدر عجیب دنبال حرف اشتباه خود می باشید
خداییش خودتون هم می فهمید چی می گید؟؟؟

ادعا کافی نیست ؟ ثابت کنید اشتباه هست ؟

حالا اگر یک روز چشمان خود را باز کنیم و ببینیم که قد یک انسان به اندازه ایست که خورشید دقیقا در وسط شکم او و دقیقا جای ناف انسان یا یکی از چشمان انسان یا هرجای دیگری قرار گرفته که حتی هیچ نوری هم مانند امروز و الان از آن دیده نمیشود چی ..؟؟
آیا باور مینمایید که خورشید تنها یک سلول یا مولکول یا اتمی کوچک بوده بر پشت دستان ما ..؟؟

با سلام خدمت شما دوست محترم

اگر دقت بفرمایید در پست های پیشین بین محال عادی با محال ذاتی فرق گذاشتیم؛ چیزی که شما فرمودید محال عادی است و چنین امری محال ذاتی نیست که متعلق خداوند سبحان قرار نگیرد اما چیزی که هم اکنون بحث سر آن است محال ذاتی می باشد نه عادی.
در ادامه توضیح مختصری در این رابطه خواهم داد انشاء الله موضوع روشن است .

با سلام و احترام خدمت شما

شما بفرمایید عدم شی است یا لاشی ؟
اگر لاشی است و وجود ندارد پس چگونه است که خداوند از عدم می افریند ؟
پس لابد ان هم غیر ممکن است و قدرت خدا بر ان تعلق نمی گیرد ؟

موفق باشید

با سلام و عرض ادب خدمت سرکار بی نظیر

آفرینش از عدم ممکن پذیر نیست ، ما عدم نبودیم و خداوند نیز ما را از عدم نیافرید « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ» (حجر 21) و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست‏. [براى اطلاع بيشتر در این رابطه رجوع کنید به: مبدأ و معاد، آية اللَّه جوادى آملى، مقاله هشتم، نظام احسن جهان هستى].

از عزیزانی که در این تاپیک شرکت کرده و نظرات خود را مطرح فرمودند تشکر می کنم

واقعیتش این است که ما از بحث اصلی خیلی دور شدیم و وارد ریاضیات و احتمالات و ... شدیم ، برای اینکه بحث را به یک نتیجه مطلوب برسانیم خوب است به اصل بحث باز گشته و مباحثه را ادامه دهیم:
صحبت سر قدرت خدا بود، قدرت به چیزی تعلق می گیرد که محال ذاتی نباشد، مثال محال ذاتی چیست؟ مثالش تناقض است. به تعریف تناقض دقت بفرمایید : « تناقض عبارتست از اختلاف بین دو قضیه به نحوی که صدق یکی ذاتاً موجب کذب دیگری باشد . یعنی دو قضیه چنان نقطه مقابل هم باشند و با هم اختلاف داشته باشند که اگر یکی صادق باشد دیگری کاذب است» مثلا وقتی می گویم این سیبی که هم اکنون در دست من است سفید است اگر این سیب واقعا سفید باشد محال است سفید نباشد .

با توجه به اینکه تمامی محالات ذاتی به اصل تناقض بر می گردند ناچار توضیح مختصری از تناقض داده می شود؛ لطفا با دقت این توضیح را بخوانید:

در ميان احكام قضايا، آن كه از همه مهمتر است و در همه جا به كار مى‏آيد اصل تناقض است. اگر دو قضيه از لحاظ موضوع و محمول وحدت داشته باشند، اما از لحاظ كم و كيف يعنى از لحاظ كليت و جزئيت و ايجاب و سلب با يكديگر اختلاف داشته باشند. رابطه اين دو قضيه رابطه تناقض است و اين دو قضيه را متناقضين مى‏نامند. (مثلا دو قضیه « این سیب سفید است » «این سیب سفید نیست» متناقضاند چون اولا در موضوع «سیب» و محمول«سفید» اتحاد دارد و هم از نظر کم و کیف «است و نیست» اختلاف دارند)
در تناقض علاوه بر وحدت موضوع و محمول، چند وحدت ديگر هم شرط است:
وحدت در زمان، وحدت در مكان، وحدت در شرط، وحدت در اضافه، وحدت در جزء و كل، وحدت در قوه و فعل، كه مجموعا هشت وحدت مى‏شود و در اين دو بيت بيان شده‏اند.
( مثال : پس اگر بگوئيم: انسان، خندان است، اسب خندان نيست تناقض نيست زيرا موضوعها وحدت ندارند و اگر بگوئيم انسان خندان است، انسان چهارپا نيست تناقض نيست، زيرا محمولها وحدت ندارند. اگر بگوئيم اگر كسوف رخ داده نماز آيات واجب است و اگر رخ نداده نماز آيات واجب نيست تناقض نيست زيرا شرطها مختلفند. اگر بگوئيم انسان در روز نمى‏ترسد، انسان در شب مى‏ترسد، تناقض نيست، زيرا زمان‏ها مختلفند. اگر بگوئيم وزن يك ليتر آب در روى زمين يك كيلو گرم است و در فضاى بالا مثلا نيم كيلو گرم است تناقضى نيست زيرا مكانها مختلفند، علم انسان متغير است، علم خدا متغير نيست تناقض نيست زيرا اضافه‏ها، يعنى مضاف اليه‏هاى دو موضوع مختلفند اگر بگوئيم: كل مساحت تهران 1600 كيلومتر مربع است و بخشى از مساحت تهران (مثلا شرق تهران) 1600 كيلومتر مربع نيست، تناقض نيست زيرا از لحاظ جزء و كل مختلفند. اگر بگوييم هر نوزاد انسان بالقوه مجتهد است، و بعضى از نوزادهاى انسان بالفعل مجتهد نيستند، تناقض نيست زيرا از لحاظ قوه و فعليت اختلاف است).

با توجه به توضیحاتی که داده شد تناقض محال ذاتی است که به هیچ عنوان شدنی نیست برای مثال امکان دارد سیبی که در دستم هست (با احراز شرایط هشت گانه) هم باشد هم نباشد ؟ اگر به عقل رجوع شود چنین چیزی ممکن پذیر نیست .

کاربر محترم
بحث راجب این نیس اگر شما طوری که صحبت می کنید و خوب مثال می زنید ریاضی مهندسی خونده باشید باید بدانید برای رد یک مساله باید یک مثال نقض بیاورید همان برهان خلف
حالا سوال این است که دو گل رو با دو گل دیگر جمع کنیم می شود چهار حال شما ثابت کن که نمی شود 4
اگر ثابت کردی ما حرف شما رو قبول داریم وگرنه دیگه بحثی نمی مونه لطفا تمامی قوانین مربوط به برهان خلف را رعایت کنید
همانطور که می دانی برای رد یک مساله باید از خود مساله شروع کرد نمی شود بگویی چون فلان چیز جمعش نمی شود چهار بنابراین این هم نمی شود چهار
شما با برهان خلف ثابت کن که این نمی شود 4

سلام ...
در درسه ریاضی مهندسی که ما چیزی به نام برهان خلف نداریم !!!
در درسه ریاضی مهندسی در مورده چیزهایی دیگه صحبت میشه ... در مورده 2 گل + 2 گل همواره جواب 4 گل خواهد بود ....
اما از رویه این قضیه شما نمیتونی استنتاج کنی همیشه 4=2+2 خواهد بود . منظور این هست .

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

در همین دنیا قبایلی وجود داره که از نظر انها 2+2 =5 می باشد
و به نظر حقیر هم محال ذاتی برای ذهن ما انسانهاست و بی معنیست بگوییم چیزی برای خدا محال ذاتیست
در حقیقت فلاسفه با این تعاریف و تعاریف دیگر مثل صادر اول
خداوند را بسیار ناقص و ناتوان می کنند

آیا تناقض ممکن است؟خیر.پس تناقض محال ذاتی است.پس معنا دارد به بعضی چیز ها بگوییم محال ذاتی.تقسیم مفهوم از جهت مصداق به واجب الوجود،ممکن الوجود و ممتنع الوجود (همان محال) حصر عقلی است و شکی در صحت آن نیست.هر کسی آن را رد کند،سوفیست شده است.یعنی معتقد است واقعیتی نیست.یعنی تناقض را پذیرفته است.

شما بفرمایید عدم شی است یا لاشی ؟
اگر لاشی است و وجود ندارد پس چگونه است که خداوند از عدم می افریند ؟
پس لابد ان هم غیر ممکن است و قدرت خدا بر ان تعلق نمی گیرد ؟

عدم همان لاشیء است و هیچ تفاوتی ندارند این دو.
خلقت از عدم،معنای فلسفی اش کاملاً خلاف تصور عامه است.خلقت از عدم به معنی این است که چیزی نبوده،سپس موجود شده.نه این که عدم را تبدیل کرده ایم به وجود.نه این که لاشیء،شده شیء.این هم که فرایند خلقت از عدم چطور است،نیازمند تعریف ماهیت و اثبات چند مسئله فلسفی است.ولی چنین خرده ای به فلاسفه به هیچ وجه من الوجوه وارد نیست.

ببینید حرف شما در مورد قانون جمع بندی معمولی درست است
اما می شود قانون را عوض کرد بطوریکه دو به اضافه دو پنج بشود
اینها همه قرار داد است

مثلا در قبایلی من شنیده ام دو به اضافه دو را اینگونه جمع می کنند
برای دو دو گره روی یک نخ می اندازند
و برای دو دیگر دو گره دیگر روی نخی دیگر می اندازند
حالا برای جمع انها انها را به هم گره می زنند
حالا تعداد گره ها را بشمارید می شود پنج
پس دو به اضافه دو شد پنج

شما می توانید جمع را هرطور دوست دارید تعریف کنید و به عدد جدیدی برسید


علتش آن است که همه فکر می کنند 2+2=4 و امثال آن عقلی محض است.حال آن که اینطور نیست.2+2=4 و سایر مبانی ریاضی،کاملاً مبتنی بر تعاریف و اصول موضوعه هستند.حال آن که فلسفه مبنایش اصول بدیهی است.نه اصول موضوعه.پس عقل محض،مطلب فلسفی است.نه مطلب ریاضی.لذا این مثال مشکلی را ایجاد نمی کند.

بله دوست من ما مثلثهایی داریم که دو زاویه قائمه دارند یا بعبارتی مجموع زوایای داخلی انها از 180 بیشتر
و مثلثهایی هم داریم که مجموع زاویه داخلی انها کمتر از 180 می باشد
این مثلثها در هندسه های نا اقلیدسی و لوباچفسکی وجود دارند

این مطلب شما موید مطلب بنده در بالاست.در هندسه های اقلیدسی و نااقلیدسی،اصول موضوعه فرق دارد و در نتیجه نتایج فرق می کند.اقلیدس اصل پنجمش را طوری تعریف می کند،هندسه های نااقلیدسی طور دیگر.این علتش موضوعه بودن اصول است.اگر بدیهی بودند اصول،چنین مسئله ای ایجاد نمی شد.

سلام بر همه دوستان خصوصا دوست بزرگوار امین

ایا 2 +2=4 همواره درست است

جواب خیر است

به لینک زیر مراجعه بفرمایید

http://profsite.um.ac.ir/~moslehian/


این هم باز تاییدی بود بر حرف ما.در ریاضیات اصول موضوعه و مفروضات،بدیهی نیستند.ولی شیوه استنتاج،شیوه صحیحی است.

و ممنون از توضیحات مفصلی که فرمودین

در مورد جمله قرمز رنگتان عرض کنم که مفهوم جمع در ریاضیات لزوما نباید با مفهوم ان در ادبیات یکی باشد و
ما می توانیم جمع را در ریاضی بصورتی دیگر تعریف کنیم

مثلا من اینگونه تعریف می کنم

*+*=3*

حال با توجه به این تعریف

2+2=6

پس من تعریفی از جمع ارائه دادم که دو به اضافه دو مساوی شش شد

البته به صحت این مساله اطمینان صد در صد ندارم و شاید باز
سفسطه یا مغالطه ای در کار باشد
ولی فعلا نظرم بر این است که ما می توانیم تعاریف مختلف از جمع ارائه دهیم و به جوابهای مختلف برسیم


باز هم تاییدی بر مطلب ما.البته گفتیم که قیاس فلسفه و ریاضیات از این حیث،مع الفارق است.چون اصولشان فرق می کند و بحث ما بر سر اصولشان است.

بله کاملا درست می فرمایید من دیشب که این پست و نوشتم خودم هم به درستی ان مشکوک بودم

حالت اصلاحی تابع می تواند این باشد

*+$=3*

و در حقیقت اینجا ما از نماد + برای تعریف یک عمل دیگر استفاده می کنیم در میدان اعداد حقیقی
و این نماد + معنایش با جمع شناخته شده معمولی متفاوت است

ولی می توان میدانی در نظر گرفت و در ان میدان و فضا اصل جمع را از ابتدا اینگونه تعریف کرد
در حقیقت ما در میدانهای مختلف اعداد می توانیم جمع های مختلف تعریف کنیم با مفهومهای مختلف
البته خود شما مشخصه که واقف بر این مباحث هستید

و دوستانی که اینجا مخالف هستند چون فقط میدان اعداد حقیقی و همان تعریف جمع معمولی را در ان در نظر می گیرند
در حالی که تعریف را می توان در میدانهای مختلف عوض کرد


طبق گفته خودتان بستگی بر تعریف دارد.حال آن که ما در فلسفه بحث را نه از چیز های قابل تعریف،که از چیز های بدیهی و غیرقابل تعریف شروع می کنیم.ولی در ریاضیات از چیز های قابل تعریف.

با تعریفی که شما از جمع دارید درست می فرمایید
ولی می توان در میدانهای مختلف اعداد تعریف جمع را از همان ابتدا به گو نه ای دیگر تعریف کرد

شما تعریف جمع را در ان قبایل نباید با تعریف جمع معمولی اعداد قاطی کنید
اگر انها را با هم قاطی کنید حرف شما درسته
ولی انها از همان ابتدا تعریفی جدید بر جمع ارائه می دهند که می توانند با این تعریف ریاضیاتی جدید و محاسباتی جدید
داشته باشند

دنیای ریاضیات انها در این صورت با دنیای ریاضیات ما متفاوت است
و هر دو درست

اتفاقا نظر دانشمندان بر این است که هندسه حاکم بر فضا نااقلیدسی می باشد تا اقلیدسی

با نظم فعلی موجود حاکم بر جهان فعلی حرف شما درست است
ولی حرف ما این است که می توان این نظم را به گونه ای دیگر چید و جهانی دیگر افرید


این هم باز تاییدی بر مطلب قبلی ماست.

با این حرفتون یاد یک جوک افتادم

اولی ازدوستش می پرسه
دو دو تا چند تا میشه ؟
دومی می گه :شش تا
اولی :نه بابا فوقش میشه پنج تا

حالا دوست من من هرچی می گم شما تعریف قدیمی و ادبیاتی جمع و بزار کنار
شما باز می گی نمیشه

توصیه می کنم یک نگاهی به کتابهای اصول انالیز ریاضی و جبری بکنید

قبلا هم گفتم شما تصور جمع معمولی رو از ذهنتون خارج کنین

فرض کنید وارد جهانی می شوید که انجا به شما می گویند
تعریف جمع این چنین است

علامت جمع =@

حالا برای جمع دو عدد مثلا 2و 3 تعریف زیر را می اوریم

2@3=2

حالا طبق تعریف جدید

جمع زیر را انجام می دهیم

2@2=2

پس طبق تعریف جدید از جمع به جواب جدید رسیدیم


در فلسفه ما نمی توانیم تعریف دیگری غیر از تعریفی که از مسائل قابل تعریف داریم،ارائه بدهیم.بر خلاف ریاضیات.

متوجه نشدم چی محاله ؟

بله در جهان مورد شهود ما محاله
ولی در جهانهای فرضی دیگر که در ریاضیات بسیار
از این جهانها و انتزاعها ساخته میشه محال نیست

در هر جهان دیگر،تناقض محال است و لذا یک چیز محال داریم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

سلام : یه سوال قدیمی ولی جالب : آیا خدا میتونه سنگی رو خلق کنه که خودش نتونه بلندش کنه ؟

پاسخ های مختلفی برای این سوال هست که چند تا از مهمترین های آن را نقل می کنیم:
1-بررسی مسئله از منظر مواد ثلاث و تناقض:سنگی که خدا نتواند آن را بلند کند،یک مفهوم متناقض است.از نظر فلسفی ممتنع الوجود بوده و تحققش در خارج از ذهن محال است.چیزی می تواند به وجود بیاید که ممکن الوجود باشد.دقت کنید قضیه بیان شده توتولوژی است.ما می گوییم:چیزی می تواند به وجود بیاید که ممکن الوجود باشد،یعنی چیزی می تواند به وجود بیاید که بتواند به وجود بیاید.هر کسی این قضیه را نفی کند،امتناع تناقض را نفی کرده.یعنی به طور ضمنی گفته که تناقض را قبول دارم.گفته که:چیزی می تواند به وجود بیاید که نتواند به وجود بیاید که این عین تناقض است.این پاسخ،جامعترین و کاملترین پاسخ است و قابل نفی نیست.نفیش یعنی نفی محال بودن تناقض و نفی محال بودن تناقض،یعنی بیان این که نفی یک چیز=اثبات آن و در نتیجه نفی این استدلال،یعنی پذیرفتن اثبات آن.

2-مفهوم قدرت:پاسخ دیگر آن است که قدرت یعنی فعل و ترک فعل.برای مثال یک فرد سیگاری،سیگار کشیدن لزوماً بیانگر قدرتش نیست.بلکه ترک سیگار هم قدرتش را نشان می دهد.یعنی نکشیدنش هم حاکی از قدرتش است.لذا خداوند اگر چنین خلقتی را انجام ندهد،ترک فعل که ترک فعل نوعی قدرت محسوب می شود.

3-خلط بین قوه و فعل و در نظر نگرفتن اراده:این بار می گوییم خدا می تواند،ولی نمی خواهد.یعنی بالقوه می تواند،ولی لزومی ندارد انجام بدهد.لذا این که آیا خدا می تواند بلندش کند یا نه،موضوعیت ندارد.
بهترین پاسخ،همان پاسخ اول است که محال است رد شود.به پاسخ های دو و سه می توان خرده گرفت.به خصوص که با اندکی دستکاری در سوال،می توان کاری کرد که پاسخ 3 جوابی به مسئله ندهد.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

با توجه به اینکه تمامی محالات ذاتی به اصل تناقض بر می گردند ناچار توضیح مختصری از تناقض داده می شود؛ لطفا با دقت این توضیح را بخوانید:

در ميان احكام قضايا، آن كه از همه مهمتر است و در همه جا به كار مى‏آيد اصل تناقض است. اگر دو قضيه از لحاظ موضوع و محمول وحدت داشته باشند، اما از لحاظ كم و كيف يعنى از لحاظ كليت و جزئيت و ايجاب و سلب با يكديگر اختلاف داشته باشند. رابطه اين دو قضيه رابطه تناقض است و اين دو قضيه را متناقضين مى‏نامند. (مثلا دو قضیه « این سیب سفید است » «این سیب سفید نیست» متناقضاند چون اولا در موضوع «سیب» و محمول«سفید» اتحاد دارد و هم از نظر کم و کیف «است و نیست» اختلاف دارند)
در تناقض علاوه بر وحدت موضوع و محمول، چند وحدت ديگر هم شرط است:
وحدت در زمان، وحدت در مكان، وحدت در شرط، وحدت در اضافه، وحدت در جزء و كل، وحدت در قوه و فعل، كه مجموعا هشت وحدت مى‏شود و در اين دو بيت بيان شده‏اند.
( مثال : پس اگر بگوئيم: انسان، خندان است، اسب خندان نيست تناقض نيست زيرا موضوعها وحدت ندارند و اگر بگوئيم انسان خندان است، انسان چهارپا نيست تناقض نيست، زيرا محمولها وحدت ندارند. اگر بگوئيم اگر كسوف رخ داده نماز آيات واجب است و اگر رخ نداده نماز آيات واجب نيست تناقض نيست زيرا شرطها مختلفند. اگر بگوئيم انسان در روز نمى‏ترسد، انسان در شب مى‏ترسد، تناقض نيست، زيرا زمان‏ها مختلفند. اگر بگوئيم وزن يك ليتر آب در روى زمين يك كيلو گرم است و در فضاى بالا مثلا نيم كيلو گرم است تناقضى نيست زيرا مكانها مختلفند، علم انسان متغير است، علم خدا متغير نيست تناقض نيست زيرا اضافه‏ها، يعنى مضاف اليه‏هاى دو موضوع مختلفند اگر بگوئيم: كل مساحت تهران 1600 كيلومتر مربع است و بخشى از مساحت تهران (مثلا شرق تهران) 1600 كيلومتر مربع نيست، تناقض نيست زيرا از لحاظ جزء و كل مختلفند. اگر بگوييم هر نوزاد انسان بالقوه مجتهد است، و بعضى از نوزادهاى انسان بالفعل مجتهد نيستند، تناقض نيست زيرا از لحاظ قوه و فعليت اختلاف است).

با توجه به توضیحاتی که داده شد تناقض محال ذاتی است که به هیچ عنوان شدنی نیست برای مثال امکان دارد سیبی که در دستم هست (با احراز شرایط هشت گانه) هم باشد هم نباشد ؟ اگر به عقل رجوع شود چنین چیزی ممکن پذیر نیست .

دوست عزیزمان درباره تناقض صحبت کردند و بسیار خوب هم تعریف کردند.

در منطق جدید تمام این شروط هشت گانه منطق قدیم به صورت صوری بیان می‌شود. اگر کزاره p داشته باشم گزاره ¬p ، گزاره متناقض با ان است. دقت کنید در این حالت تمام شروط هشت گانه در شکل صوری یکسان p خلاصه شده است.
مثلا در منطق گزاره ها، گزاره « برف سفید است» را با p مشخص می کنیم و گزاره « برف سفید نیست» را با ¬p.
و در منطق محمولات اگر برف را با نماد s نشان دهیم : گزاره « برف سفید است» را با ps نشان می دهیم. که در این حالت p یعنی محمول که در اینجا «سفید است» محمول است.
در منطق قدیم در گزاره برف سفید است، « برف» را موضوع (subject) و سفید (predicate) و است را couple می گویند. به این خاطر در منطق قدیم از یکی از شروط را در کم و کیف (است و نیست) قرار می دادند.
اما در منطق جدید، در گزاره برف سفید است، « برف» را موضوع (subject) و «سفید است» را محمول می گیرند. چون محمول به صورت یک تابع ریاضی تعریف می شود.

سلام ...
در درسه ریاضی مهندسی که ما چیزی به نام برهان خلف نداریم !!!
در درسه ریاضی مهندسی در مورده چیزهایی دیگه صحبت میشه ... در مورده 2 گل + 2 گل همواره جواب 4 گل خواهد بود ....
اما از رویه این قضیه شما نمیتونی استنتاج کنی همیشه 4=2+2 خواهد بود . منظور این هست .

سلام بر دوستان بزرگوار
در حساب همیشه 2+2= 4 است. مفهوم جمع هم یک تابع ریاضی است. بعضی دوستان اشاره می کنند که در حالت برداری 2+2=4 نیست. تا آنجایی که اطلاع دارم اگر بردار ها را روی یک خط در نظر بگیریم، و بخواهیم انها را با مقادیر عددی نشان دهیم، جهت بردار مهم است. مثلا اگر کسی 2 متر به سمت جلو برود و 2 متر برگردد در این جا حرکت به جلو 2+ است و حرکت برگشت 2- . بنابراین جمع انها به این صورت است:
2+ (2-) که می شود صفر. و اگر بردارها را در فضای دو بعدی در نظر بگیریم باید آنها را بر اساس محور عمودی و افقی مشخص کنیم. بنابراین مفهوم جمع همان مفهوم جمع در حساب است و اگر بردارها را با عدد مشخص کنیم همان تابع جمع عمل می کند.
عذر می خواهم اگر سخن گزارف گفتم.

باعرض سلام مجدد..

سلام
پاسخ شما بیانگر این است که شما هم به عقلی که خدا برای انسانها قرار داده اعتماد ندارید

البته باعرض احترام و معذرت نمیدانم شما ازکجای مطالب حقیر چنین برداشتی را استخراج نموده یا بدست آوردید{البته اگرچنین برداشتی راواقعابشمایامخاطب وخواننده داده ام لطفاآدرسش را بدهیدتااصلاح گردد..ممنون}

دراین تاپیک هم بحث فقط بر سر قدرت خدا یا این موضوع بود که با شناختی که ازاین خالق پیدا نموده ایم {یا پیدا خواهیم نمود} کار محالی برایش قابل تصور خواهدبود یا خیر ..؟؟ که پاسخ امثال حقیر خیر بود و البته پاسخها هم بگونه ای دیگر پیش رفتند که حتی همین الانهم سبب گمراهی شده یا میشوند .. بهرحال تکلیف مشخص شود بحث بر سر الان است که آیا خدامیتواند یا بحث بر سر این بود که خدا آیا میتوانست چنان نماید که الان جمع 2 با 2 مساوی 4 نباشد ..؟؟ که البته بازهم و در هر دو صورت و بازهم پاسخ حقیر بله میباشد فقط تابع شرایط و زمان هم خواهدبود ..{البته بدلیل اینکه خودانسانها متعجب نگردند و براحتی هم باورش نمایند چه درغیراینصورت میتوانست دریک لحظه و یک دم آنرا انجام دهد یا چنان نماید}

و البته در مورد تناقض که سوال شود آیا رنگ سیاه را میتوان درحین حال سفید دید یا خیر با این سخن که خدا میتواند اما درحین حال نمیتواند{حالا بهردلیلی} برای من سوال شده که آیا تناقض هم میتواند تابع قانون و قوائدی خاص گردد که بین دو سوال مشترک را تمایز گذاشت یا خیر ..؟؟ چون الان برای من این دو سوال یکی ست بهرحال خداوند یا میتواند یا نمیتواند همانگونه که چشمان فعلی انسان طبق همان قوائد و قوانین یا میتواند رنگ سیاه را سفید ببیند یا خیر و نمیتوانند رنگ سفید را سیاه ببینند..{باتشکر}

{{البته احتمالا اگر نتوانم دراین بحث شرکت نمایم،دلیلی بر ندیدن و نخواندن مطالب سایر دوستان و اساتید و مخصوصا استاد و کارشناس گرامی درآینده نخواهدبود}}

{باسپاس}

بله در جهان مورد شهود ما محاله
ولی در جهانهای فرضی دیگر که در ریاضیات بسیار
از این جهانها و انتزاعها ساخته میشه محال نیست

ایشون منظورشون کلا یه چیز دیگست

شاید این در ریاضیات محال باشه

ولی به نظرتون خدا میتونه یه ادم خیلی خوبی رو بیافرینه که کلی بد باشه . منظور این چیزاست . اگه بگیم نمیتونه قدرت خدارو زیر سوال بردیم اگه بگیم میتونه که واقعا یه چیز عجیبه چجوری ؟

سلام جناب همره ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ....

داریم مشورت میکنیم ... اگر نظری داشتی خوشحال میشم که بدونم ...
اونچنانکه من میدونم ... طبیعت که همون فیزیک و شیمی هست از قوانینی پیروی میکنه ... فیزیک و شیمی از نوع کیفیت هستند ... برای اینکه ما بتونیم قوانینی برای پیش بینی واکنش ها و کنش ها بدست بیاریم دست به دامن اعداد میشیم ...

به عنوان مثال ....
وقتی میگیم 2 ... این 2 میتونه هر چیزی باشه ...

میتونه 2 لیتر آب باشه ...
میتونه 2 عدد چوب کبریت باشه ...
میتونه سرعت 2متر برثانیه باشه ...
میتونه 2 پروسسور باشه ...

خوب ...
ما برای اینکه بتونیم فیزیک رو مدل کنیم ... فقط نمیتونیم دست به دامن اعداد بشیم .... چون خیلی وقت ها تنها یک عدد معرف خصوصیات اون شی نیست ... بنابراین خیلی جاها اون رو با یک بردار نمایش میدیم ... و برخی جاها با یه ماتریس و برخی جاها با یه معادله دیفرانسیل که تغییرات اون شی رو برای ما مشخص میکنه ...

خوب ...
ما به اندازه بزرگی یک کمیت فیزیکی ... عددی را نسبت میدیم .... مثلا میگیم 2 ... و صد البته این 2 معرف تمام خصوصیاته اون ماده نیست ... مثلا به 2 گرم اسید سولفوریک هم 2 میگیم و به 2 گرم آمونیاک هم 2 میگیم ...

خوب ...
همونطور که خانوم بی نظیر هم گفتن ... در هر میدانی نیاز هست ... عملگر جمع متناسب با اون میدان تعریف بشه ( از روی آزمایشهای قبلی که بر روی اون میدان صورت گرفته ) ... مثلا اگر 2 گرم نمک طعام داشته باشیم ... 2 گرم نمک طعام دیگر به آن اضافه کنیم ... تنها کافی است قسمت اسکالر ( غیر برداری ) نمک ها رو با هم جمع کنیم و بگوییم نهایتا 4 گرم نمک طعام داریم .

اما وقتی داریم 2 گرم اسید سولفوریک رو با 2 گرم آمونیاک جمع میکنیم ... اسید سولفوریک و آمونیاک بردارهای رفتاری دارند که رویه همدیگه تاثیر میزارن ... پس جمع ما یک جمع معمولی نخواهد بود ... بلکه جمعی از نوع برداری خواهد بود . و شیمی دان ها قوانین این نوع جمع عناصر رو کشف کردند و اسمش رو گذاشتن علم شیمی ...

1- اگر منظور از جمع ... جمع دو پارامتر اسکالر ( بدون بعد ) باشه ... 2 محض بدونه هیچ خصوصیتی + 2 محض بدونه هیچ خصوصیتی ... در میدان اعدا صحیح ... و با درنظر گرفتن پارامترهای میدان که الان یادم نیست ... همیشه جمع این دو 4 خواهد بود ....

2- اگر منظور از جمع ... جمع دو پارارمتر برداری ( همراه با بعد ) باشه ... 2 بعد دار بعلاوه 2 بعد دار ... همراه با خصوصیت های مربوطه ... نیاز به تعریف میدان ... حلقه ... .و هزاران چیزه دیگه داره ... و ممکن هست نتیجه اش هر چیزی بشه ...

حالا برمیگردیم به سوال :
صورته مثالی که من زدم این بود ...

2متر جابجایی داریم ... 2 متر دیگر جابجایی داریم ... نتیجه جمع این دو لزوما 4 نمیشود ....

و دلیلی هم که برای آن آوردم آن است که جابجایی ماهیتی برداری دارد و برای آنکه بتوانیم این جمع را پیاده سازی کنیم بالاجبار باید در یکی -1 ضرب کنیم ... تا جواب درست در بیاید ... در حقیقت عملی که ما انجام میدهیم جمع هست ... اما چون این 2 پارمتر برداری هستند بالاجبار باید جابجایی دوم در -1 ضرب شود ... در حقیقت برای تبدیل کمیت برداری دوم به یک کمیت بدون بعد و اسکالر اون رو در یک -1 ضرب میکنیم ...

در نهایت ...

به نظره من در فضای اسکالر همواره 4=2+2 خواهد بود .... البته با در نظر گرفتن شرایط میدان ...
و در فضای برداری 2+2 میتواند هر مقداری باشد ... چون ممکن هست این جمع بسته فضای مربوطه و خصوصیتی که عدد 2 بیانگر اون هست به هر گونه ای تعبیر شود .

اگر هم خدا زمانی بخواهد 2+2 را هر مقداری بکند بالاجبار باید در ماهیت و بردار خصوصیت این دو عنصر اثر بگذاره ... تا بتونه مقدارشون رو متفاوت با دفعه قبلی بکنه وگرنه همواره 2+2 در فضایی اسکالر برابر 4 خواهد بود .

سلام خدمت بن موسی گرامی

خلقت از عدم،معنای فلسفی اش کاملاً خلاف تصور عامه است

خلقت از عدم به معنی این است که چیزی نبوده،سپس موجود شده

این همان منظور من است

نه این که عدم را تبدیل کرده ایم به وجود

عدم یعنی چیزی نبوده
و این حرف شما یعنی اینکه عدم را یک شئ گرفته اید
در حالیکه عدم یعنی نیستی یعنی چیزی نبوده

نه این که لاشیء،شده شیء.این هم که فرایند خلقت از عدم چطور است،نیازمند تعریف ماهیت و اثبات چند مسئله فلسفی است.ولی چنین خرده ای به فلاسفه به هیچ وجه من الوجوه وارد نیست.

من هم نگفتم لاشئ شده شئ
من لاشئ را همان چیزی نبودن گرفته ام

حالا اگر فلاسفه لاشئ را با چیزی نبودن فرق گذاشته اند بازی با کلمات است

علتش آن است که همه فکر می کنند 2+2=4 و امثال آن عقلی محض است.حال آن که اینطور نیست.2+2=4 و سایر مبانی ریاضی،کاملاً مبتنی بر تعاریف و اصول موضوعه هستند

دقیقا منظور من هم با جناب امین همین بیان بود

حال آن که فلسفه مبنایش اصول بدیهی است.نه اصول موضوعه.پس عقل محض،مطلب فلسفی است.نه مطلب ریاضی.لذا این مثال مشکلی را ایجاد نمی کند.

البته ریاضی هم خیلی اصول موضوعش بدیهیات است و منطقی
مخصوصا ریاضیات معمولی و رایج
و تعریف اصول موضوعه جدید و ساختن ریاضیاتی بر اساس انها در ریاضیات پیشرفته عصر حاضر رایج شده که مردم عادی
با ان سروکار ندارند

موفق باشید

سلام بر دوستان بزرگوار
در حساب همیشه 2+2= 4 است. مفهوم جمع هم یک تابع ریاضی است. بعضی دوستان اشاره می کنند که در حالت برداری 2+2=4 نیست. تا آنجایی که اطلاع دارم اگر بردار ها را روی یک خط در نظر بگیریم، و بخواهیم انها را با مقادیر عددی نشان دهیم، جهت بردار مهم است. مثلا اگر کسی 2 متر به سمت جلو برود و 2 متر برگردد در این جا حرکت به جلو 2+ است و حرکت برگشت 2- . بنابراین جمع انها به این صورت است:
2+ (2-) که می شود صفر. و اگر بردارها را در فضای دو بعدی در نظر بگیریم باید آنها را بر اساس محور عمودی و افقی مشخص کنیم. بنابراین مفهوم جمع همان مفهوم جمع در حساب است و اگر بردارها را با عدد مشخص کنیم همان تابع جمع عمل می کند.
عذر می خواهم اگر سخن گزارف گفتم.

با عرض سلام

این دوستان حق دارند که با شدت از بحثهایی که پیش کشیدند دفاع کنند ولی هیچ یک از دلایلی که آوردند قادر بودن خداوند را بر امور محال ثابت نمیکند.

چون همین ممکن بودن آن در فضاهای دیگر دلیل بر محال نبودنش است.
هر چند که در مبحث دیگری از ریاضیات و فیزیک مطرح شده باشد . پس جای دفاعی برای قدرت خدا بر امور محال باقی نمیماند.

پس باید گفت که ما قبول داریم مثلا در فرض بردارها 2 متر برویم جلو و دو متر برگردیم عقب چیزی جابه جا نشدیم و سر جای خود هستیم اما اگر با ماشین میرفتیم و کیلومتر شمار میانداخیم همین دو متری که برگشتیم را هم حساب میکرد و میشد 4 متر جابجایی.

با این حال باز هم میگوییم حرف این دوستان صحیح است، اما آیا این امر ثابت میکند که خداوند بر محال ذاتی هم قدرت دارد؟ یا بعبارتی محال ذاتی اصلا وجود دارد که قدرتی به آن تعلق بگیرد؟

آیا ما میتوانیم بگوییم خداوند قادر است در روی بردار از نقطه صفر (2-2+) را طوری قرار دهد که پاسخ 4 + شود.

آیا میتواند یا اینکه محال است؟؟؟؟

فکر نمیکنم با این توضیح جای بحثی باقی مانده باشد.

یاعلی

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

با توجه به اینکه تمامی محالات ذاتی به اصل تناقض بر می گردند ناچار توضیح مختصری از تناقض داده می شود؛ لطفا با دقت این توضیح را بخوانید:

در ميان احكام قضايا، آن كه از همه مهمتر است و در همه جا به كار مى‏آيد اصل تناقض است. اگر دو قضيه از لحاظ موضوع و محمول وحدت داشته باشند، اما از لحاظ كم و كيف يعنى از لحاظ كليت و جزئيت و ايجاب و سلب با يكديگر اختلاف داشته باشند. رابطه اين دو قضيه رابطه تناقض است و اين دو قضيه را متناقضين مى‏نامند. (مثلا دو قضیه « این سیب سفید است » «این سیب سفید نیست» متناقضاند چون اولا در موضوع «سیب» و محمول«سفید» اتحاد دارد و هم از نظر کم و کیف «است و نیست» اختلاف دارند)
در تناقض علاوه بر وحدت موضوع و محمول، چند وحدت ديگر هم شرط است:
وحدت در زمان، وحدت در مكان، وحدت در شرط، وحدت در اضافه، وحدت در جزء و كل، وحدت در قوه و فعل، كه مجموعا هشت وحدت مى‏شود و در اين دو بيت بيان شده‏اند.
( مثال : پس اگر بگوئيم: انسان، خندان است، اسب خندان نيست تناقض نيست زيرا موضوعها وحدت ندارند و اگر بگوئيم انسان خندان است، انسان چهارپا نيست تناقض نيست، زيرا محمولها وحدت ندارند. اگر بگوئيم اگر كسوف رخ داده نماز آيات واجب است و اگر رخ نداده نماز آيات واجب نيست تناقض نيست زيرا شرطها مختلفند. اگر بگوئيم انسان در روز نمى‏ترسد، انسان در شب مى‏ترسد، تناقض نيست، زيرا زمان‏ها مختلفند. اگر بگوئيم وزن يك ليتر آب در روى زمين يك كيلو گرم است و در فضاى بالا مثلا نيم كيلو گرم است تناقضى نيست زيرا مكانها مختلفند، علم انسان متغير است، علم خدا متغير نيست تناقض نيست زيرا اضافه‏ها، يعنى مضاف اليه‏هاى دو موضوع مختلفند اگر بگوئيم: كل مساحت تهران 1600 كيلومتر مربع است و بخشى از مساحت تهران (مثلا شرق تهران) 1600 كيلومتر مربع نيست، تناقض نيست زيرا از لحاظ جزء و كل مختلفند. اگر بگوييم هر نوزاد انسان بالقوه مجتهد است، و بعضى از نوزادهاى انسان بالفعل مجتهد نيستند، تناقض نيست زيرا از لحاظ قوه و فعليت اختلاف است).

با توجه به توضیحاتی که داده شد تناقض محال ذاتی است که به هیچ عنوان شدنی نیست برای مثال امکان دارد سیبی که در دستم هست (با احراز شرایط هشت گانه) هم باشد هم نباشد ؟ اگر به عقل رجوع شود چنین چیزی ممکن پذیر نیست .


یه استدلال و یک سوال.
من یه برنامه نویس کامپیوتر هستم.میتونم برای یک نرم افزارم یک هوش مصنوعی طراحی کنم و عملیات کاملاً منطقی براش در نظر بگیرم.میتونم برای منطقش اینطور طراحی کنم که 2+2 برابر باشه با 5.این در منطق نرم افزار هست و شما هرچی براش استدلال بیاری و بگی که 2+2 برابر با چهار میشه اونم همون استدلال ها رو میاره و میگه 2+2 برابر با 5 میشه چون منطقش اینو پذیرفته و برای اون به صورت ذاتی طراحی شده که 2+2 = 5.و شما اگر دوتا پرتقال به علاوه دوتا پرتقال دیگه بهش بدید اون بهتون 5 تا پرتقال میده.
توی دنیای اون نرم افزار دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن مولکول اب رو تشکیل نمیدن.بلکه من براش طراحی میکنم که 4 اتم هیدروژن و 2 اتم b باشه.پس برای منطق اون اینطور طراحی میشه.
حالا منی که برای منطقش اینطور برنامه ریزی کردم به راحتی میتونم منطقش رو عوض کنم و هرجور که خودم بخوام منطقش رو طراحی کنم.مثلاً یه جا بگم منطقش 5+5 برابر باشه با 100.
با این وجود اگر برنامه نویس باشید براحتی متوجه میشید که برای خالق هیچ محدودیتی وجود ندارد.در نتیجه خداوند به تمامی اعمال و کارها تواناست.برای همینه عقل ما انسان ها با اینکه همه از یک خالق هست گاهی اشتباه مرتکب میشه و گاهی راه درست رو میره.
من سعی کردم این رو به کاربران بگم ولی اکثرشون هی میخوان با منطقشون این قضیه رو به من ثابت کنن.منم مثل اونا برنامه ریزی شدم و همین منطق رو دارم.در حالی که منطق خالق مثل منطق من و شما و کاربران دیگه نیست.بلکه ایشون برنامه نویس ما هستن و براحتی میتونن منطق مارو عوض کنن.نزد خدا یک مولکول با یک جهان فرقی نمیکنه بلکه همه اش کن فیکون هست و فقط کافیست خدا اراده کند.
اکثر کاربران خداوند رو با عقل خودشون میسنجن و فکر میکنن خداوند هم مثل اونا فکر میکنه و مثل اونا نتیجه گیری میکنه.در حالی که خداوند خیلی فراتر از این حرفاست.
وقتی من میتونم منطق یک برنامه و نرم افزار رو عوض کنم و براش تعریف کنم که الان هم روزه هم شبه و اون هم اینو میپذیره.چطوره خالق من نمیتونه اینکارو بکنه؟
پس در نهایت والله علی کل شئ قدیر.
وقتی میگه به همه چیز تواناست یعنی هیچ چیزی از این اشیاء استثناء نمیشه.حتی محال ذاتی هم استثنا نشده.
از کاربران هم خواهش میکنم که با منطق خودشون خداشونو ناتوان جلوه ندن.حتی اگر یک چیز برای شما محال ذاتی باشد برای خداوند محال ذاتی نیست.همانطور که برای نرم افزاری که من مینویسم هیچ محدودیت منطقی و محال ذاتی وجود ندارد.
حال باز بیایید بگید 2+2 برابر هست با 4.
ولی من خوب میدونم که اینکار برای خدا سهل و آسونه که کاری کنه تا عمر دارید دیگر برای 2+2 جواب 4 ندین و هرکی بهتون یه 25 تومانی داد همه گله گوسفندان رو هم بهش میدید!!!!
موفق باشید.

سلام جناب علی آقا ...

علی آقا ... خداوند که 2 و 3 و 5 رو که خلق نکرده ... این ما هستیم که نشستیم برای توجیه پدیده های فیزیکی این اعداد رو بوجود آوردیم ...

خدا که دنیا رو با ماشین حساب خلق نکرده ... خدا هر جور بخواد دنیا رو میسازه .... هر نوع کنش و واکنشی رو در طبیعت پیاده سازی میکنه ...

بعدش ما انسانها ... هاج و واج میمونیم که چی کار کنیم ...

دست به دست هم میدیم ... ابزاری به نامه ریاضی رو بوجود میاریم ... تا بتونیم فیزیک رو مدل کنیم ...

خدا اگر هر نوع کنش و واکنشی رو در طبیعت پیاده سازی کنه ... ما هم مشینیم دوباره اون رو با ریاضیات مدل میکنیم ...

حال اگر منظورتون این هست که ممکن هست تو اون ریاضیاتی که برای مدل کردنه اون دنیا بوجود میاد فرق داشته باشه ... مقبول ...

اما اون 2 دیگر این 2 ای که ما در طبیعت خودمون باهاش برخورد کردیم نیست ...

بلکه این 2 که ما در زندگیمون باهاش زندگی میکنیم ... با اون 2 که مد نظر شماست زمین تا آسمون فرق داره ....

اگر یه آدمی مثله شما یه دوربین بتونه درست کنه و به اون دنیا نگاه کنه میبینه که :

8=1+1
11=2+3
19=5+9

بعدش شما سواره سفینه ای میشی و میری به اون دنیا ...میبینی که

2=1+1
5=2+3
14=5+9

چرا ؟؟؟

چون اونها بخاطره اینکه بخوان دنیاشون رو مدل کنن و برای خودشون قوانین درست کنن مجبور شدن به 8 تا بگن 2 ... مجبور شدن به 11 تا بگن 5 ... مجبور شدن به 19 تا بگن 14 ...

به خاطره اینکه منظورم رو متوجه بشی .... اگر کسی از رویه زمین با یه تلسکوپ به چنین دنیایی نگاه کنه میبینه ترتیب اعداد اینجوریه ...

34 و 56 و 14 و 10 و 5 و 3 و 2 و 1

ولی اگر همین آدم سواره یه سفینه بشه و بره اون دنیا میبینه ...

8 و 7 و 6 و 5 و 4 و 3 و 2 و1

چرا ؟؟؟

چونکه اون آدم تو اون دنیا 34 رو 8 میبینه .
چونکه اون آدم تو اون دنیا 56 رو 7 میبینه .
چونکه اون آدم تو اون دنیا 14 رو 6 میبینه .

بعدش خوده شما از همون دنیا کره زمین رو نگاه میکنی ...

میبنی که زمینی ها دارن اینجوری محاسبه میکنن ...

1000=9+8
11=4+1
56=7+7

نهایت صحبتم ...
ما اگر در هر دنیایی زندگی کنیم ...در فضایی اسکالر ... 4=2+2 خواهد بود ... مگر آنکه یه انسان از دنیای ما بره به دنیایی دیگر ... و از اون دنیا بخواد نظاره گره ما باشه که در اونصورت چون دنیایه ما نسبت به دنیای اون بعد پیدا میکنه ممکن هست 2+2 از نظره اون هر عددی به نظر بیاد .

سلام خدمت شما

سلام عليكم

رياضيات هم مثاله هر ابزار كمكي ساخته دست بشر !!
شايد همين رياضيات كه از نظر شما و اهل اصرار مهرتاييد همه نظريه هاست
قفل انسداد قوه درك شما باشه
كه از نظر اهل اسرار نبايد اينطور باشه !!

كاملتر هست اما كامل نيست
يعني ناقصه

شايد عامل روزي كامل بشه اما كامل هميشه عامل ميشه ...
مثلا شما به زبان پند نقل كردي كه .صبر كن. اما خودت شتابان و بي امان حركت ميكني
اين تناقض در عمل هر چي كه باشه تداعي گر كلام نيست چون اشكال تصور كردني و اعداد حفظ كردني نيست
بايد درك بشه تا به درك ديگران بنشينه !
به عمل خود و مدد خدا
و نه عدد خلق خدا !

من یه برنامه نویس کامپیوتر هستم.میتونم برای یک نرم افزارم یک هوش مصنوعی طراحی کنم و عملیات کاملاً منطقی براش در نظر بگیرم.میتونم برای منطقش اینطور طراحی کنم که 2+2 برابر باشه با 5.این در منطق نرم افزار هست و شما هرچی براش استدلال بیاری و بگی که 2+2 برابر با چهار میشه اونم همون استدلال ها رو میاره و میگه 2+2 برابر با 5 میشه چون منطقش اینو پذیرفته و برای اون به صورت ذاتی طراحی شده که 2+2 = 5

با عرض سلام
این استدلال یک مشکل دارد و آن هم راستی سنجی آن است. راه راستی سنجی عمل جمع، تفریق است. در رابطه با مثال شما اگر این تست را انجام دهیم، بر اساس استدلالاتی که شده، دو نتیجه ممکن است بگیریم:
1) 5-2=2(بخوانید 5 منهای 2 برابر است با 2)
2) 5-2=3
نتیجه 1 میگوید جواب 2 است، بنا براین میتوان گفت کاری که شما انجام داده اید تنها تفییر نام 4 به 5 بوده. مثل اینکه بگویید دو + دو = فور(انگلیسی)! در واقع منظور شما از 4،5 و یا فور یک چیز بیشتر نبوده، حالا ما نام آن را هرچه بگذاریم تفاوتی نمی کند.
نتیجه 2 میگوید جایی از این معادله اشکال دارد چون تست آن جواب نمی دهد.
از این موضوع من میخواهم این نتیجه را بگیرم که ما نمیتوانیم قوانین حاکم بر جهان را به صورت منفرد نگاه کنیم. تمام قوانین، در تمام اعصار و در تمام گوشه و کنار کهکشان در تعامل با یکدیگرند، یا به عبارتی در تعامل با یکدیگر باید باشند. اگر غیر از این باشد جهان از حالت پایداری خارج میشود.
اما:
آیا ما تمام قوانین را می شناسیم؟
نه!
ایا تمام تصوراتی که ما از غیر ممکن ها داریم واقعا درست است؟
قطعا نه! چون ما تمام قوانین را نمی شناسیم. پس بنا بر این بسیاری از غیر ممکن های ما ممکن است امکان پذیر باشند، در جایی و زمانی دیگر.
آیا واقعا موضوعاتی وجود دارد که غیر ممکن باشند؟
بلی، در حوزه هر قانونی، هر چه با آن قانون انطباق نداشته باشد، در آن حوزه غیر ممکن است.
در موضوع جمغ عددی یا برداری دو 2، این مطلب کاملا مشخص میشود: حوزه های محاسبه عددی و برداری با هم متفاوتند. بنا برا ین میتوان انتظار نتایج متفاوت هم داشت.

با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

سلام جناب علی آقا ...

علی آقا ... خداوند که 2 و 3 و 5 رو که خلق نکرده ... این ما هستیم که نشستیم برای توجیه پدیده های فیزیکی این اعداد رو بوجود آوردیم ...

خدا که دنیا رو با ماشین حساب خلق نکرده ... خدا هر جور بخواد دنیا رو میسازه .... هر نوع کنش و واکنشی رو در طبیعت پیاده سازی میکنه ...

بعدش ما انسانها ... هاج و واج میمونیم که چی کار کنیم ...

دست به دست هم میدیم ... ابزاری به نامه ریاضی رو بوجود میاریم ... تا بتونیم فیزیک رو مدل کنیم ...

خدا اگر هر نوع کنش و واکنشی رو در طبیعت پیاده سازی کنه ... ما هم مشینیم دوباره اون رو با ریاضیات مدل میکنیم ...

حال اگر منظورتون این هست که ممکن هست تو اون ریاضیاتی که برای مدل کردنه اون دنیا بوجود میاد فرق داشته باشه ... مقبول ...

اما اون 2 دیگر این 2 ای که ما در طبیعت خودمون باهاش برخورد کردیم نیست ...

بلکه این 2 که ما در زندگیمون باهاش زندگی میکنیم ... با اون 2 که مد نظر شماست زمین تا آسمون فرق داره ....

اگر یه آدمی مثله شما یه دوربین بتونه درست کنه و به اون دنیا نگاه کنه میبینه که :

8=1+1
11=2+3
19=5+9

بعدش شما سواره سفینه ای میشی و میری به اون دنیا ...میبینی که

2=1+1
5=2+3
14=5+9

چرا ؟؟؟

چون اونها بخاطره اینکه بخوان دنیاشون رو مدل کنن و برای خودشون قوانین درست کنن مجبور شدن به 8 تا بگن 2 ... مجبور شدن به 11 تا بگن 5 ... مجبور شدن به 19 تا بگن 14 ...

به خاطره اینکه منظورم رو متوجه بشی .... اگر کسی از رویه زمین با یه تلسکوپ به چنین دنیایی نگاه کنه میبینه ترتیب اعداد اینجوریه ...

34 و 56 و 14 و 10 و 5 و 3 و 2 و 1

ولی اگر همین آدم سواره یه سفینه بشه و بره اون دنیا میبینه ...

8 و 7 و 6 و 5 و 4 و 3 و 2 و1

چرا ؟؟؟

چونکه اون آدم تو اون دنیا 34 رو 8 میبینه .
چونکه اون آدم تو اون دنیا 56 رو 7 میبینه .
چونکه اون آدم تو اون دنیا 14 رو 6 میبینه .

بعدش خوده شما از همون دنیا کره زمین رو نگاه میکنی ...

میبنی که زمینی ها دارن اینجوری محاسبه میکنن ...

1000=9+8
11=4+1
56=7+7

نهایت صحبتم ...
ما اگر در هر دنیایی زندگی کنیم ...در فضایی اسکالر ... 4=2+2 خواهد بود ... مگر آنکه یه انسان از دنیای ما بره به دنیایی دیگر ... و از اون دنیا بخواد نظاره گره ما باشه که در اونصورت چون دنیایه ما نسبت به دنیای اون بعد پیدا میکنه ممکن هست 2+2 از نظره اون هر عددی به نظر بیاد .


علم ریاضیات رو خداوند خلق کرده است.

وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (51 | الذاريات - 49)
و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!

در ریاضیات چیزی به عنوان 0 تا 9 وجود ندارد.0 تا 9 ساخته دست بشر است.
آنچه که خداوند آفریده 0 و 1 است.تمامی اشیاء اینگونه خلق شده اند.در علم نرم افزار برای کامپیوتر 0 تا 9 معنی نمیدهد بلکه فقط 0 و 1 (روشن و خاموش) معنی دارد.
0=0
1=1
2=10
3=11
4=100
5=101
6=110
7=111
8=1000
و...
خداوند همه چیز را جفت افرید درنتیجه خداوند میتواند انطور که میخواهد برنامه ریزی کند برای شما.شما عقلتان نمیپذیرد که خداوند بخواهد یک عدد به شما بگوید که هم 0 باشد و هم 1 بخاطر همین است که وقتی میگوید روح در او دمیدم برای تشخیص بین این دو است.در نتیجه برای همین انسان دارای مجازات خواهد بود.زیرا عملیات منطقی برای او غیر قابل رد است.اما برای خداوند اینطور نیست.بلکه همه اینها مخلوق خدا هستند و ما اینطور برنامه ریزی شدیم که نپذیریم که یک عدد هم یک باشد هم دو.
وقتی من میتوانم برنامه ای بنویسم که میتواند مثلاً عدد 5 را بگوید این هم 4 است هم 5 و برنامه من هم ذاتاض این را قبول میکند.چطور خدا نتواند برای مغز من و شما این کار را بوجود اورد.
خلاصه توجیحات شما برای ناتوان جلوه دادن خداوند در مغزتان دلیل مناسبی نیست.چراکه شما هر وقت توانستید بگویید عدد اخر کدام است.میتوانید بگویید خداوند نمیتواند اینکار را انجام دهد.

با عرض سلام
این استدلال یک مشکل دارد و آن هم راستی سنجی آن است. راه راستی سنجی عمل جمع، تفریق است. در رابطه با مثال شما اگر این تست را انجام دهیم، بر اساس استدلالاتی که شده، دو نتیجه ممکن است بگیریم:
1) 5-2=2(بخوانید 5 منهای 2 برابر است با 2)
2) 5-2=3
نتیجه 1 میگوید جواب 2 است، بنا براین میتوان گفت کاری که شما انجام داده اید تنها تفییر نام 4 به 5 بوده. مثل اینکه بگویید دو + دو = فور(انگلیسی)! در واقع منظور شما از 4،5 و یا فور یک چیز بیشتر نبوده، حالا ما نام آن را هرچه بگذاریم تفاوتی نمی کند.
نتیجه 2 میگوید جایی از این معادله اشکال دارد چون تست آن جواب نمی دهد.
از این موضوع من میخواهم این نتیجه را بگیرم که ما نمیتوانیم قوانین حاکم بر جهان را به صورت منفرد نگاه کنیم. تمام قوانین، در تمام اعصار و در تمام گوشه و کنار کهکشان در تعامل با یکدیگرند، یا به عبارتی در تعامل با یکدیگر باید باشند. اگر غیر از این باشد جهان از حالت پایداری خارج میشود.
اما:
آیا ما تمام قوانین را می شناسیم؟
نه!
ایا تمام تصوراتی که ما از غیر ممکن ها داریم واقعا درست است؟
قطعا نه! چون ما تمام قوانین را نمی شناسیم. پس بنا بر این بسیاری از غیر ممکن های ما ممکن است امکان پذیر باشند، در جایی و زمانی دیگر.
آیا واقعا موضوعاتی وجود دارد که غیر ممکن باشند؟
بلی، در حوزه هر قانونی، هر چه با آن قانون انطباق نداشته باشد، در آن حوزه غیر ممکن است.
در موضوع جمغ عددی یا برداری دو 2، این مطلب کاملا مشخص میشود: حوزه های محاسبه عددی و برداری با هم متفاوتند. بنا برا ین میتوان انتظار نتایج متفاوت هم داشت.

با تشکر


منظور من تغییر نام نیست.بلکه تغییر ذاتی است.
شما ببینید کسی که ربا میگیرد.این فرد دقیقاض دارد کاری خلاف قاعده انجام میدهد در حالی که فکر میکند ذات کارش درست است.او 1000 تومان میدهد عوضش 1500 تومان میگیرد.این از نظر ریاضی غلط است برای همین است که مجازات دارد زیرا خداوند برای عقل این حجت را قرار داده که فرق را متوجه شود.
من میتوانم با برنامه نویسی یک ربات طراحی کنم که ذات ریاضیات او اینچنین باشد که هر عدد را منهای یک کند.
یعنی اگر شما سه گوسفند به ان بدهید او فقط دو گوسفند به شما بر میگرداند.این برای او منطق است و ذاتی هم است و اگر شما به او بگویی باید به من سه تا بدهی او میگوید این خلاف منطق من است.

گیرم که ما اشتباه کنیم شما باید اهانت کنید؟
دوست دارم بدونم در مباحث امامت که شما برای رد وجود امام همینطور سماجت به خرج میدید چند نفر به شما توهین کردند؟

شما نسبت به کلام بنده سوء ظن دارید.من شما را فردی فرض کردم که گوسفند داشته باشد.
سپس کسانی که ادعا میکنند خداوند نمیتواند.خداوند براحتی میتواند کاری کند که شما با 25 تومان تمام گوسفندان خود را بفروشید.
این خلاف عقل و ریاضی است.اما خلاف عقل و ریاضی آن فرد فروشنده نیست بلکه او این کار را پسندیده و درست میداند چونکه خداوند برای او اینطور خواسته است.

موفق باشید.

کسی که ربا میگیرد.این فرد دقیقاض دارد کاری خلاف قاعده انجام میدهد در حالی که فکر میکند ذات کارش درست است.او 1000 تومان میدهد عوضش 1500 تومان میگیرد.این از نظر ریاضی غلط است برای همین است که مجازات دارد

با عرض سلام
این موضوع ربطی به ریاضیات ندارد! به علت فرضی غلط بودن از نظر ریاضی هم مجازات ندارد. او دارد معامله می کند. همین کار را بانک هم انجام میدهد و نامش را کارمزد می گذارد و شرعی میشود و مجازات ندارد. این آقا هم احتمالا استدلالش این است که اگر پول من دست خودم باشد میتوانم با آن کار کنم و زیادش کنم.... البته من نمیخواهم وارد مباحث ربا بشوم، تخصصی هم در این زمینه ندارم. فقط عرض من این است که حتی در این جمله که می فرمایید 1000 مساوی 1500 نیست. اگر بود که این اتفاقات نمی افتاد!

من میتوانم با برنامه نویسی یک ربات طراحی کنم که ذات ریاضیات او اینچنین باشد که هر عدد را منهای یک کند.
یعنی اگر شما سه گوسفند به ان بدهید او فقط دو گوسفند به شما بر میگرداند.این برای او منطق است و ذاتی هم است و اگر شما به او بگویی باید به من سه تا بدهی او میگوید این خلاف منطق من است.

این دلیل چیزی نمیشود. ممکن است کسی هم برنامه ای بنویسد که اگر سه گوسفند به او بدهی، مانیتور یک بار چشمک بزند. معنای آن این نیست که سه گوسفند برابر یک چشمک مانیتور است. این یک قرارداد در یک برنامه خاص است. در برنامه نویسی های مختلف از این نوع قراردادها زیاد داریم. مثلا در پی ال سی ها به ازای داده های مختلف در ورودی ها، پی ال سی خروجی خاصی را ایجاد میکند. اما در زیر ساخت همان برنامه نویسی هم 1 همیشه 1 است، 0 همیشه 0 است وهمیشه 0010=0001+0001 و 0100=0010+0010 (2=1+1 و 4=2+2) میشود.

موفق باشید

وقتی من میتونم منطق یک برنامه و نرم افزار رو عوض کنم و براش تعریف کنم که الان هم روزه هم شبه و اون هم اینو میپذیره.چطوره خالق من نمیتونه اینکارو بکنه؟

با سلام

بله خداوند می تواند منطق ما رو تغییر بده(مثلا عقلمون را در یک حادثه از دست بدیم و یا اتفاق دیگری بیافتد) و فکر کنیم یک شئ می تواند هم سیاه باشه و هم سفید! اما آیا این تغییر باعث میشه واقعا در عالم خارج لباس شما در عین که سفید است سیاه هم باشد؟
نرم افزاری هم که شما بهش برنامه میدید فهم انسانی رو ندارد لذا هر برنامه ای بدهی اون طبق همون برنامه کار می کند و قبول می کنه که الآن هم شبه هم روز ... اما در واقعیت خارجی چی؟
شما را به خدا کمی تعقل بفرمایید و یک جسمی رو در عالم خارج (مصداق عینی و واقعی) نشان بدهید که هم سیاه باشد و هم سفید.
یعنی واقعا شما خیال می کنید در عالم واقعی ممکنه هم شب باشه هم روز؟ من با نرم افزارتون کاری ندارم خود شما بگید آیا ممکنه الآن هم شب باشه هم روز؟ شما دارید با این حرفاتون عقل رو زیر سوال می برید عقلی که حجت درون است ... .

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

شما را به خدا کمی تعقل بفرمایید و یک جسمی رو در عالم خارج (مصداق عینی و واقعی) نشان بدهید که هم سیاه باشد و هم سفید.

خاکستری!!!

یعنی واقعا شما خیال می کنید در عالم واقعی ممکنه هم شب باشه هم روز؟

غروب....

من با نرم افزارتون کاری ندارم خود شما بگید آیا ممکنه الآن هم شب باشه هم روز؟ شما دارید با این حرفاتون عقل رو زیر سوال می برید عقلی که حجت درون است ... .

ببنید من میدونم که منظور شما چیه.اما من خودم مخلوق هستم و این برای من در نظر گرفته شده که مثلاً فرق رنگ سیاه رو با سفید تشخیص بدم.ولی به نظر شما قبل اینکه خدا رنگ سیاه و سفید رو خلق کنه اصلاً چیزی به عنوان سیاه و سفید وجود داشت که بخواد معنا داشته باشه که سیاه و سفید با هم جمع نمیشن؟
ببینید اگر قبل اینکه خدا خلقش کنه وجود داشت حرف شما صحیحه.چون قبل اینکه من بخوام برای برنامه سیاه و سفید رو در نظر بگیرم سیاه و سفید وجود داره و سیاه و سفید در یک زمان غیر ممکنه چون که من خالقش نبودم.
ولی من میتونم برای برنامه چیزی که وجود نداره رو خلق کنم و براش منطق در نظر بگیرم.
ما در مورد چیزی که برای ما محدوده حرف نمیزنیم.
بلکه در مورد چیزی حرف میزنیم که برای ما محدود و برای خدا نامحدوده.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

عدم یعنی چیزی نبوده
و این حرف شما یعنی اینکه عدم را یک شئ گرفته اید
در حالیکه عدم یعنی نیستی یعنی چیزی نبوده

خیر.حرف بنده یعنی عدم مطلق،بشود موجود.

من هم نگفتم لاشئ شده شئ
من لاشئ را همان چیزی نبودن گرفته ام

حالا اگر فلاسفه لاشئ را با چیزی نبودن فرق گذاشته اند بازی با کلمات است


فلاسفه چنین کاری نکرده اند و فرقی بین این دو نگذاشته اند.

دقیقا منظور من هم با جناب امین همین بیان بود

البته ریاضی هم خیلی اصول موضوعش بدیهیات است و منطقی
مخصوصا ریاضیات معمولی و رایج
و تعریف اصول موضوعه جدید و ساختن ریاضیاتی بر اساس انها در ریاضیات پیشرفته عصر حاضر رایج شده که مردم عادی
با ان سروکار ندارند

چه اصولی در ریاضیات بدیهی و نه موضوعه هستند؟

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

خیر.حرف بنده یعنی عدم مطلق،بشود موجود.

فلاسفه چنین کاری نکرده اند و فرقی بین این دو نگذاشته اند.

چه اصولی در ریاضیات بدیهی و نه موضوعه هستند؟

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما..:Gol::Gol:
دلم نیامد فقط با یک صلوات از شما تشکر کنم..:Gol::Gol:
بنده کاملا با شما موافقم..:Gol::Gol:

از بین کاربران این سایت من نحوه ی بحث کردن شما رو بیش از بقیه دوست دارم..چون

1- کاملا منطقی صحبت میکنید.
2- توهین به کسی نمی کنید. ( شاید قبلا کرده باشید . تا الان من ندیدم )
3- توهین کسی رو با توهین جواب نمی دهید. ( تا الان ندیدم )
4- حق پذیر هستید.

این چیزیه که من تا الان دیدم..( البته خودم گاهی اینها رو رعایت نمیکنم ) امیدوارم که همینطور باقی بمونید و این روحیه ی حق پذیری هرروز بیش از پیش در وجود شما تقویت بشه و همینطور شاگرد اهل بیت بمونید..ولی یه انتقادی که از شما دوست عزیز دارم اینه که اینکه توانایی بحث کردن تا آخر رو دارید خیلی خوبه . اما جدا بعضی اوقات بحث کردن با بعضی آدمها توهین به شعور خودِ آدمه . آدمهایی که وقتی حرفی ندارن دست به تمسخر دیگران میزنن.. بهتره با اینجور آدمها زیاد بحث نکنید..:Gol::Gol:

موفق و سربلند باشید..:Gol::Gol:

خاکستری!!!

غروب....

با این ترتیب برای مثال عددی هم که هم 1 باشد و هم 2 شما احتمالا میفرمایید 1.5 ! و 3 را هم اینگونه تعریف میکنید: عددی که هم 2 است و هم 4!

این برای من در نظر گرفته شده که مثلاً فرق رنگ سیاه رو با سفید تشخیص بدم.ولی به نظر شما قبل اینکه خدا رنگ سیاه و سفید رو خلق کنه اصلاً چیزی به عنوان سیاه و سفید وجود داشت که بخواد معنا داشته باشه که سیاه و سفید با هم جمع نمیشن؟

سیاه یا سفید یک نام هستند، همانطور که میتوانیم آنها را به نامهای دیگری بخوانیم... این نامها تعریفی از یک پدیده موجود هستند. تعریفی که موجب ایجاد برداشتی مشترک در همه ما میشود. هرکدام از رنگ های اصلی طیف فرکانسی خاص خود را دارند و ترکیب آنها هم رنگ های فرعی را میدهد. من فکر میکنم شما میخواهید به این اشاره بفرمایید که این یک تعریف است و میتواند هر تعریف دیگری هم بجای آن باشد. اگر منظورتان این است، درست میفرمایید. ولی از یک نکته نباید غافل شویم و آن اینکه صرفنظر از تعاریف انسانی برای هر چیز، ان چیز یک ماهیت وجودی دارد که از او قابل حذف کردن نیست. مثلا طیف فرکانسی رنگ ها ربطی به تعریف ما از آنها ندارد. ماهیت اعداد و اصولا ماهیت روابط ریاضی ربطی به تعریف ما از آنها ندارد. زمانی بشر بیشتر از 10 را نمیتوانست بشمرد و به هرچه بیشتر از 10 می گفت (خیلی) . اما در همان موقع اعداد بیشتر از 10 وجود داشتند. مثلا در یک قبیله 50 نفر زندگی میکرده اند. اما آنها از دید افراد قبیله 50 نفر نبوده اند، خیلی بوده اند. موضوع این است که هر آنچه (به معنای تام کلمه) در جهان وجود دارد، باید و باید در تعامل با تمام جهان باشد. در غیر اینصورت جهان از حالت تعادل و پایدار خارج میشود. این تعامل شامل قوانین و ماهیت وجودی همه چیز میگردد.
موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

با این ترتیب برای مثال عددی هم که هم 1 باشد و هم 2 شما احتمالا میفرمایید 1.5 ! و 3 را هم اینگونه تعریف میکنید: عددی که هم 2 است و هم 4!

سیاه یا سفید یک نام هستند، همانطور که میتوانیم آنها را به نامهای دیگری بخوانیم... این نامها تعریفی از یک پدیده موجود هستند. تعریفی که موجب ایجاد برداشتی مشترک در همه ما میشود. هرکدام از رنگ های اصلی طیف فرکانسی خاص خود را دارند و ترکیب آنها هم رنگ های فرعی را میدهد. من فکر میکنم شما میخواهید به این اشاره بفرمایید که این یک تعریف است و میتواند هر تعریف دیگری هم بجای آن باشد. اگر منظورتان این است، درست میفرمایید. ولی از یک نکته نباید غافل شویم و آن اینکه صرفنظر از تعاریف انسانی برای هر چیز، ان چیز یک ماهیت وجودی دارد که از او قابل حذف کردن نیست. مثلا طیف فرکانسی رنگ ها ربطی به تعریف ما از آنها ندارد. ماهیت اعداد و اصولا ماهیت روابط ریاضی ربطی به تعریف ما از آنها ندارد. زمانی بشر بیشتر از 10 را نمیتوانست بشمرد و به هرچه بیشتر از 10 می گفت (خیلی) . اما در همان موقع اعداد بیشتر از 10 وجود داشتند. مثلا در یک قبیله 50 نفر زندگی میکرده اند. اما آنها از دید افراد قبیله 50 نفر نبوده اند، خیلی بوده اند. موضوع این است که هر آنچه (به معنای تام کلمه) در جهان وجود دارد، باید و باید در تعامل با تمام جهان باشد. در غیر اینصورت جهان از حالت تعادل و پایدار خارج میشود. این تعامل شامل قوانین و ماهیت وجودی همه چیز میگردد.
موفق باشید


من آن مثال ها را زدم برای اینکه توجیهی آورده باشم تا شما متوجه شوید که کلام مرا همینگونه متوجه میشوید که من برایتان مثال میزنم.
در هر صورت چون شما نمیخواهید کلام مرا بپذیرید باید همینگونه پاسخ شما را داد.
چونکه علم برنامه نویسی کار بنده است و من خوب میدانم که چگونه دارم مثال میزنم.
من چندین مرتبه توی این تاپیک گفتم که منظور من تعریف و نام نیست.بلکه خود ذات معنا هست که آن در منطق ما انسان ها غیر ممکن تعریف شده.آن فقط در منطق ما غیر ممکن شده.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ۖ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ (6 | الأنعام - 1)
ستایش برای خداوندی است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد؛ اما کافران برای پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمی‌دهند (با اینکه دلایل توحید و یگانگی او، در آفرینش جهان آشکار است)!

خود قران هم وقتی برای شما مثال میزنه میگه این چیز ها برابر نیستند:
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ (035 | فاطر - 19)(بدانيد) نابينا و بينا هرگز برابر نيستند،
وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ (035 | فاطر - 20)و نه تاريكى ها و روشنايى،
وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ (035 | فاطر - 21)و نه سايه (آرام بخش) و باد داغ و سوزان.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ إِنَّ اللهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ (035 | فاطر - 22)و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند. خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مى رساند، و تو نمى توانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور (خفته)اند برسانى.

در مقابل هرگز نگفته که بر چیزی توانا نیست:
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ ۚ بَلَىٰ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (46 | الأحقاف - 33)
آیا آنها نمی‌دانند خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، می‌تواند مُردگان را زنده کند؟! آری او بر هر چیز تواناست!

در زمان قدیم اوردن شتر از کوه میشد غیر ممکن ولی بعد از آنکه خداوند برایشان اینکار را کرد برای ما ایندگان شده ممکن.حال باز شما به روش های قدیمیان می خواهید خداوند را ناتوان جلوه دهید.
اما ادله ای که من آوردم خیلی محکم بودچرا که من برای برنامه خود منطق نوشتم در نتیجه خداوند هم خواهد توانست.

به نظر شما قبل اینکه خدا رنگ سیاه و سفید رو خلق کنه اصلاً چیزی به عنوان سیاه و سفید وجود داشت که بخواد معنا داشته باشه که سیاه و سفید با هم جمع نمیشن؟
ببینید اگر قبل اینکه خدا خلقش کنه وجود داشت حرف شما صحیحه.چون قبل اینکه من بخوام برای برنامه سیاه و سفید رو در نظر بگیرم سیاه و سفید وجود داره و سیاه و سفید در یک زمان غیر ممکنه چون که من خالقش نبودم.

خاکستری رنگ مستقلی است آیا خاکستری واقعا هم سفیده و هم سیاه؟!!!
غروب هم شب است هم روز؟ لطفا کمی انصاف داشته باشید
یقین بدانید اگر باور داشته باشید به این که قدرت خداوند بر محالات تعلق نمی گیرد خداوند رو محدود نکردید، چون محال ذاتی امکان تحقق ندارد و چیزی که امکان تحقق ندارد متعلق قدرت نیست؛ شما قصد توجیه دارید ولی بدانید توجبه در این جا وجهی ندارد چون واقعا برخی چیزها ذاتا امکان وقوعی ندارند،مثلا خلق دیو دو سر اگر چه وجود خارجی ندارد اما خلقش محال نیست اما برخی چیزها ذاتا محال اند؛ برای مثال ممکن نیست خداوند شیئی رو بیافرینه که هم سفید باشه و هم سیاه، یک شئ ممکن نیست با احراز شرایط هشت گانه هم سیاه باشد هم سفید.
قبل از آفرینش چیزی نبود که حالا بگوییم تناقض هم وجود داشته باشد؛ ببینید دوست من نیکی و بدی یک قرار داد نیست که مثلا خداوند نیکی را نیک قرار بدهد و بدی را بد، بلکه نیکی از ابد نیک بوده و تا ابد نیک خواهد بود، مثلا شما نماز رو در نظر بگیرید نماز یک عمل نیکو و پسندیده ای است چون ارتباط با خداست و برای تقرب به خدا لازم و ضروری است من از شما سوال می کنم آیا امکان داره خداوند مثلا نماز رو که عمل پسندیده ای است به عمل ناشایست تغییر بده ؟ نماز و همچنین تمامی اعمال عبادی که همگی نیک و شایسته هستند حقیقتی عند الله دارند لذا قبل از خلقت هم این اعمال نیک بوده اند آیا ممکنه خداوند بر فرض مثال در یک عالم دیگری نماز را نعوذ بالله به عمل زشت تغییر بده؟
یک عمل یا زشته یا خوب، نمیشه هم زشت باشه و هم خوب(البته با در نظر گرفتن شرایط هشتگانه)
خواهشم اینه که از عالم برنامه نویسی خارج شده و واقع بین باشید ما با حقایق و واقعیت های عالم سر و کار داریم خداوند نعوذ بالله برنامه نویس نیست که هر جور دلش خواست برنامه بریزه ! ماهیت حقایق وجودی 180 درجه با برنامه نویسی و ... متفاوت است .

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

خاکستری رنگ مستقلی است آیا خاکستری واقعا هم سفیده و هم سیاه؟!!!
غروب هم شب است هم روز؟ لطفا کمی انصاف داشته باشید
یقین بدانید اگر باور داشته باشید به این که قدرت خداوند بر محالات تعلق نمی گیرد خداوند رو محدود نکردید، چون محال ذاتی امکان تحقق ندارد و چیزی که امکان تحقق ندارد متعلق قدرت نیست؛ شما قصد توجیه دارید ولی بدانید توجبه در این جا وجهی ندارد چون واقعا برخی چیزها ذاتا امکان وقوعی ندارند،مثلا خلق دیو دو سر اگر چه وجود خارجی ندارد اما خلقش محال نیست اما برخی چیزها ذاتا محال اند؛ برای مثال ممکن نیست خداوند شیئی رو بیافرینه که هم سفید باشه و هم سیاه، یک شئ ممکن نیست با احراز شرایط هشت گانه هم سیاه باشد هم سفید.
قبل از آفرینش چیزی نبود که حالا بگوییم تناقض هم وجود داشته باشد؛ ببینید دوست من نیکی و بدی یک قرار داد نیست که مثلا خداوند نیکی را نیک قرار بدهد و بدی را بد، بلکه نیکی از ابد نیک بوده و تا ابد نیک خواهد بود، مثلا شما نماز رو در نظر بگیرید نماز یک عمل نیکو و پسندیده ای است چون ارتباط با خداست و برای تقرب به خدا لازم و ضروری است من از شما سوال می کنم آیا امکان داره خداوند مثلا نماز رو که عمل پسندیده ای است به عمل ناشایست تغییر بده ؟ نماز و همچنین تمامی اعمال عبادی که همگی نیک و شایسته هستند حقیقتی عند الله دارند لذا قبل از خلقت هم این اعمال نیک بوده اند آیا ممکنه خداوند بر فرض مثال در یک عالم دیگری نماز را نعوذ بالله به عمل زشت تغییر بده؟
یک عمل یا زشته یا خوب، نمیشه هم زشت باشه و هم خوب(البته با در نظر گرفتن شرایط هشتگانه)
خواهشم اینه که از عالم برنامه نویسی خارج شده و واقع بین باشید ما با حقایق و واقعیت های عالم سر و کار داریم خداوند نعوذ بالله برنامه نویس نیست که هر جور دلش خواست برنامه بریزه ! ماهیت حقایق وجودی 180 درجه با برنامه نویسی و ... متفاوت است .

من مثال خاکستری و غروب رو آوردم تا بگم که شما از استدلال های بنده هم به شکل همین مثال ها متوجه میشید.
اگر شما قبول داشته باشید که خداوند برای ذات آنها محال فرض کرده باشد بحث تمام است.وقتی خداوند آفریننده نور و تاریکی است در نتیجه چیزی به عنوان ذات که تغییر نکند در نور و تاریکی وجود ندارد.شما از کجا میدانید که خداوند نمیتواند اینکار را انجام بدهد.چرا که همین خداوند بود که برای شما محال بودن چیزی را آفرید.چرا که از همه چیز غیر محال بود انسان ها دارای خطا و اشتباه بسییاری میشدند.
وقتی شما برای شئ ای محال ذاتی در نظر میگیرید یا آن شئ باید آفریده خدا باشد یا نباشد.اگر آفریده خدا است که چیزی به عنوان محال ذاتی فقط در ذهن ما است نه در خارج.اگر آفریننده آنها خدا نیست در نتیجه پس خداوند قادر نیست.
در قدیم چیزی به عنوان به وجود اومدن دیو دو سر محال ذاتی بود یا شکافتن ماه برای مردم عوام محال ذاتی بود.اما امروز این چیز ها مثل ریاضیات محال ذاتی شده اند.
اگر من در برنامه نویسی بتوانم یک ذات برای برنامه ام طراحی کنم براحتی میتوانم برایش در نظر بگیرم که در مورد این ذات چگونه تصمیم بگیرید.
برنامه نویسی به نظر بنده نمونه ای از یک ساخته دست بشره که انسان رو با خالقش بیشتر آشنا میکنه.
موفق باشید.

ایشون منظورشون کلا یه چیز دیگست

شاید این در ریاضیات محال باشه

ولی به نظرتون خدا میتونه یه ادم خیلی خوبی رو بیافرینه که کلی بد باشه . منظور این چیزاست . اگه بگیم نمیتونه قدرت خدارو زیر سوال بردیم اگه بگیم میتونه که واقعا یه چیز عجیبه چجوری ؟

سلام

ببینید این چیزها ممکنه با نظو موجود در جهان ما امکان نداشته باشه و محال باشه
ولی امکان داره در جهانهای دیگه ای با نظم دیگه ای امکان داشته باشه
و این با قادر مطلق بودن خدا بیشتر هم خوانی داره
تا اینکه بگیم کلا در این امور خدا ناتوان است

دقیقا مثل ریاضیات در ریاضیات عامه دو به اضافه دو همیشه چهار است
ولی میشه ریاضیاتی ساخت که برابر با عدد دیگری شود

موفق باشید

با سلام و عرض ادب خدمت سرکار بی نظیر

آفرینش از عدم ممکن پذیر نیست ، ما عدم نبودیم و خداوند نیز ما را از عدم نیافرید « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ» (حجر 21) و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست‏. [براى اطلاع بيشتر در این رابطه رجوع کنید به: مبدأ و معاد، آية اللَّه جوادى آملى، مقاله هشتم، نظام احسن جهان هستى].

از عزیزانی که در این تاپیک شرکت کرده و نظرات خود را مطرح فرمودند تشکر می کنم

واقعیتش این است که ما از بحث اصلی خیلی دور شدیم و وارد ریاضیات و احتمالات و ... شدیم ، برای اینکه بحث را به یک نتیجه مطلوب برسانیم خوب است به اصل بحث باز گشته و مباحثه را ادامه دهیم:
صحبت سر قدرت خدا بود، قدرت به چیزی تعلق می گیرد که محال ذاتی نباشد، مثال محال ذاتی چیست؟ مثالش تناقض است. به تعریف تناقض دقت بفرمایید : « تناقض عبارتست از اختلاف بین دو قضیه به نحوی که صدق یکی ذاتاً موجب کذب دیگری باشد . یعنی دو قضیه چنان نقطه مقابل هم باشند و با هم اختلاف داشته باشند که اگر یکی صادق باشد دیگری کاذب است» مثلا وقتی می گویم این سیبی که هم اکنون در دست من است سفید است اگر این سیب واقعا سفید باشد محال است سفید نباشد .

سلام و عرض ادب خدمت شما

همون گنجینه ها مگر مخلوق خدا نیستند ؟ انها از کجا امده اند ؟ یاباید از خود خدا امده باشند یا از عدم خلق شده باشند

در باره قدرت خدا
شما از طرفی می گویید خداوند قادر مطلق است و از طرفی امور محال را از قدرت خدا خارج می کنید
ایا خود این دو کلام محال نیستند ؟ تناقض نیست ؟ مطلق بودن را محدود می کنید
در این کلام خودش تناقض موجود است

ما می گوییم امور محال در این جهان و با این نظم حاکم محال است ممکن است در جهانهای دیگر محال نباشد

دقیقا مثل مثال دو به اضافه دو
دو به اضافه دو در حهان مورد شناخته شده ما و ریاضیات عادی چهار است
ولی در ریاضیات دیگر ممکن است چهار نباشد

موفق باشید

چه اصولی در ریاضیات بدیهی و نه موضوعه هستند؟

سلام

فعلا فقط این قسمت از پستتون رو جواب می دم چون وقت ندارم

اصل اول : از دونقطه مفروض فقط و فقط یک خط راست می گذرد

اصل دوم : از یک نقطه مفروض بی نهایت خط می گذرد

اصل سوم : دوخط موازی همدیگر را قطع نمی کنند

اصل چهارم : صفر به اضافه هر عددی مساوی خود عدد است

اصل پنجم : دو چیز مساوی با یک چیز خود مساوی یکدیگرند

بازم بگم یا کافیه ....

موفق باشید

موضوع قفل شده است