جمع بندی حفاظت از قرآن یا حفاظت از وحی ؟
تبهای اولیه
سلام علیکم
آیا در آیات 6 الی 9 سوره حجر ، حفاظت از وحی تا رسیدن به قلب پیامبر مراد نیست ؟
( فقط لطفا متن های تفسیر نمونه و المیزان رو اینجا کپی نکنید ، آیات رو از اول آیه 6 تا آخر آیه 9 بررسی کنید )
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
«وَ قَالُواْ يَأَيهَُّا الَّذِى نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَئكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ مَا نُنزَِّلُ الْمَلَئكَةَ إِلَّا بِالحَْقِّ وَ مَا كاَنُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ إِنَّا نحَْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحََافِظُونَ»[1]
( و گفتند: «اى كسى كه «ذكر» [قرآن] بر او نازل شده، مسلماً تو ديوانه اى! (6) اگر راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمى آورى؟!» (7) (امّا اينها بايد بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمىكنيم، و هر گاه نازل شوند، ديگر به اينها مهلت داده نمىشود (و در صورت انكار، به عذاب الهى نابود مىگردند)! (8)ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (9)).
آنچه به سوال مطرح شده مربوط می شود بیشتر در آیه 9 باید بررسی شود. خداوند می فرماید: ما قرآن را نازل کردم و ما قطعا آن را حفظ می کنیم. این حفظ در کدام مرحله مد نظر است؟! آیا هنگامی که وحی از جانب خداوند به جبرئیل علیه السلام نازل می شود و یا در مسیر نزول از آسمان به سمت زمین می آید خداوند آن را از دستبرد شیاطین محفوظ می دارد؟! یا این حفظ مربوط به بعد از نزول و دریافت و ابلاغ وحی می شود؟ یا هنگامی که قرآن توسط پیامبر(ص) قرائت شد و در دسترس مردم قرار گرفت؟
در مورد احتمال دستبرد و تحریف قرآن توسط شیطان، قرآن مجید در همین سوره می فرماید« ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى بينندگان آراستيم. (16)و آن را از هر شيطان رانده شدهاى حفظ كرديم (17)مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا دهد) كه «شهاب مبين» او را تعقيب مىكند (و مىراند) (18)»[2]
در میان مفسران نظرات مختلفی در مورد منظور از حفظ قرآن وجود دارد؛
1- بعضى گفته اند در برابر تحريف و تغيير و زياده و نقصان است.
2- بعضى ديگر گفته اند در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان.
3- بعضى ديگر گفته اند در برابر منطقهاى گمراه كننده ضد قرآنى.
ولى اين تفاسير نه تنها با هم تضادى ندارند بلكه در مفهوم عام" إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" داخلند چرا اين محافظت و پاسدارى را كه به صورت مطلق و به اصطلاح با حذف متعلق آمده است در يك بعد خاص محصور و محدودش كنيم.
حق اين است كه، خداوند طبق ظاهر آيه فوق وعده داده كه آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى كند: محافظت از هر گونه تحريف و محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطههاى دشمنان وسوسه گر.[3]
بنابراین آنچه مسلم است این محافظت مربوط به زمان بعد از نزول قرآن می باشد.
[/HR] [1] - سوره حجر،آیه6-9.
[2] - سوره حجرآیه16-18.
[3] - تفسير نمونه، ج11، ص17-18.
آیا در آیات 6 الی 9 سوره حجر ، حفاظت از وحی تا رسیدن به قلب پیامبر مراد نیست ؟( فقط لطفا متن های تفسیر نمونه و المیزان رو اینجا کپی نکنید ، آیات رو از اول آیه 6 تا آخر آیه 9 بررسی کنید )
سلام
آیا ت مذکور علاوه طرح مساله محافظت از وحی قرآنی در بردارند این اصل است که تنزل مجردات در این عالم به تناسب صورت میگیرد
بطوری که نزول بر پیامبر اعظم ص که جانش الهی و پاک است مستلزم وحی قرانی و نزول بر کفار و مشرکین مستلزم هلاک و نابودی است
پس تفاوت در نازل شونده نیست بلکه تفاوت در شخصی است که تنزل در او صورت میگیرد و این تفاوت مستلزم تفات اثر نزول است
یا علیم
با سلام.
دو دلیل وجوددارد که محافظت از ذکر نمی تواند مرادش همین قرآن کنونی در دست ما باشد.
1. در آین نزلنا به شکل گذشته آمده است. لذا آیات بعدی را شامل نمی شود. ولی اگر مراد را اصل وحی تا رسیدن به قلب پیامبر بدانیم مشکلی نیست.
2. در زمان نزول این آیه قرآن به این شکل که وجود دارد نبود. لذا اگر در جایی از ذکر یا قرآن یا .... استفاده شده منظور همان وحی الهی است. نه قرآن در دست ما که میان دو جلد است با این ترتیب و ... .
چیزی که مسلم است این است که خداوند موظف است ( البته ما کی باشیم که برای خدا تعیین و تکلیف کنیم ) وحی را تا رسیدن به قلب پیامبر و جاری شدن آن بر زبان وی حفاظت کند و مانع رسیدن الهامات شیطانی به پیامبر شود. پرا که بشر را از رسیدن به آن درجات حفاظت راه نیست. ولی بعد از آن قرآن جاری شده بر زبان پیامبر به دست کاتبان و تابعان و صحابه و در کل به دست اختیار انسان افتاد تا بشر امتحان و آزمایش شود.
و من الله توفیق
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
1. در آین نزلنا به شکل گذشته آمده است. لذا آیات بعدی را شامل نمی شود. ولی اگر مراد را اصل وحی تا رسیدن به قلب پیامبر بدانیم مشکلی نیست.
لطفاً دقت کنید:
إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ (015 | حجر - 9)ما قرآن را نازل كرديم; و ما بطور قطع آن را حفظ مى كنيم.
اگر میگفت ما قران را نازل میکنیم معنی نمیداد چون قران نازل شده است.اما قران به صورت آیه به آیه نازل میشود.در نتیجه پس قران در حال نزول است و این فعل استمرار دارد یعنی از اولی که ما قران را نازل کردیم از ان محافظت می کنیم..
و نکته دوم اینکه خود پیامبر مامور بودند که کاتبان قران را بنویسند و ایشان شخصاً این امر را انجام میداد و دستور میداد که بنویسند.
2. در زمان نزول این آیه قرآن به این شکل که وجود دارد نبود. لذا اگر در جایی از ذکر یا قرآن یا .... استفاده شده منظور همان وحی الهی است. نه قرآن در دست ما که میان دو جلد است با این ترتیب و ... .
اگر از ابتدا تا یه 10 سوره حجر بخوانید همه چیز روشن و واضح است:
الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ (015 | حجر - 1)الر، اين آيات كتاب الهى، و قرآن مبين است.
رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ (015 | حجر - 2)كافران (هنگامى كه آثار شوم اعمال خود را ببينند،) چه بسا آرزو مى كنند كهاى كاش مسلمان بودند!
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (015 | حجر - 3)آنها را به حال خود واگذار تا بخورند، و (از دنيا) بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد; ولى بزودى خواهند فهميد!
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ (015 | حجر - 4)ما اهل هيچ شهرو ديارى را هلاك نكرديم جز اين كه اجل معيّن (و زمان تغييرناپذيرى) داشتند.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (015 | حجر - 5)هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمى گيرد; و از آن عقب نخواهد افتاد.
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (015 | حجر - 6)و (كافران) گفتند: «اى كسى كه «ذكر» [= قرآن ]بر تو نازل شده، تو به يقين ديوانه اى!
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقِينَ (015 | حجر - 7)اگر راست مى گويى،چرا فرشتگان را نزد ما نمى آورى؟!»
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلّا بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ (015 | حجر - 8)(آنان بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمى كنيم; و آنگاه كه نازل شوند، ديگر به آنان مهلت داده نمى شود (; و در صورت انكار، به عذاب الهى نابود مى گردند)!
إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ (015 | حجر - 9)ما قرآن را نازل كرديم; و ما بطور قطع آن را حفظ مى كنيم.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (015 | حجر - 10)ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امّتهاى نخستين فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (015 | حجر - 11)هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمى آمد مگر اين كه او را مسخره مى كردند.
كَذالِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (015 | حجر - 12)ما اينچنين (و از هر طريق ممكن) قرآن را به درون دلهاى مجرمان راه مى دهيم.
آیا در آیات 6 الی 9 سوره حجر ، حفاظت از وحی تا رسیدن به قلب پیامبر مراد نیست ؟
به نظر شما چه فایده ای داره که قرآن تا اونجا (قلب پیامبر) محافظت بشه و بعدش محافظت نشه؟اگر تا اونجا هم قرآن نتونه محافظت بشه که اصلاً کلام وحی محسوب نمیشه!!!!
و اینکه اگر تا قلب پیامبر محافظت میشه برای آرامش قلب پیامبر هست.ولی تبدیل به یک آیه قران شده یعنی برای آرامش خاطر و قلب ما هم هست.در نتیجه قرآن در تمام حالات و زمان ها محافظت میشه.کلام وحی که نویز نیست بشه روش پارازیت انداخت به وسیله فرشته وحی نازل میشده بر پیامبر.
موفق باشید.
اگر میگفت ما قران را نازل میکنیم معنی نمیداد چون قران نازل شده است.
با سلام.
اگر منظورتان همین قران در دست ماست خیر نازل نشده بود. ولی اگر منظورتان از قرآن وحی الهی است. بله نازل شده بود. وحی نازل شده بود.
در ضمن می توانست خبر از آینده بدهد. یعنی بگوید ما قرآن را نازل کرده و خواهیم کرد و از آن محافظت می کنیم. ولی وقتی می گوید ما از چیزی که نازل شده محافظت می کنیم یعنی همان اصل وحی است نه قرآن کنونی در دست ما که قرار است در آینده نازل گردد.
در ضمن همین کلام شما یعنی اینکه وعده وحافظت از قرآنی که هنوز نازل نشده و کامل نشده است بی معنی است. در نتیجه خداوند در این آیه وعده ای به محافظت از قرآن نداده است.
این فعل استمرار دارد یعنی از اولی که ما قران را نازل کردیم از ان محافظت می کنیم..
این برداشت شماست. ما که استمراری در فعل نمی بینیم. فعل گذشته است.
و نکته دوم اینکه خود پیامبر مامور بودند که کاتبان قران را بنویسند و ایشان شخصاً این امر را انجام میداد و دستور میداد که بنویسند.
همیشه که کاتبان کنار یامبر نبودند. در ضمن همه کاتبان هم که مورد اعتماد کامل نبودند. مورد اعتماد هم باشند باز معصوم از خطا نبودند. پیامبر هم که سواد نداشت که کتابت های آنها را چک کند. این ها عوامل انسانی است که در بروز تحریف در قرآن تاثیر گذار می باشد.
نکته دیگر اینکه وحی الهی تا آخرین روزهای عمر پیامبر بر وی نازل می شده. لذا پیامبر زمان کافی را برای گردآوری قرآن نداشته است و جمع آوری آیات و شکل گیری این قرآن کنونی حاصل تلاش های خلفای بعد از پیامبر است.
الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ (015 | حجر - 1)الر، اين آيات كتاب الهى، و قرآن مبين است.اگر از ابتدا تا یه 10 سوره حجر بخوانید همه چیز روشن و واضح است:
رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ (015 | حجر - 2)كافران (هنگامى كه آثار شوم اعمال خود را ببينند،) چه بسا آرزو مى كنند كهاى كاش مسلمان بودند!
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (015 | حجر - 3)آنها را به حال خود واگذار تا بخورند، و (از دنيا) بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد; ولى بزودى خواهند فهميد!
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ (015 | حجر - 4)ما اهل هيچ شهرو ديارى را هلاك نكرديم جز اين كه اجل معيّن (و زمان تغييرناپذيرى) داشتند.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (015 | حجر - 5)هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمى گيرد; و از آن عقب نخواهد افتاد.
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (015 | حجر - 6)و (كافران) گفتند: «اى كسى كه «ذكر» [= قرآن ]بر تو نازل شده، تو به يقين ديوانه اى!
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقِينَ (015 | حجر - 7)اگر راست مى گويى،چرا فرشتگان را نزد ما نمى آورى؟!»
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلّا بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ (015 | حجر - 8)(آنان بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمى كنيم; و آنگاه كه نازل شوند، ديگر به آنان مهلت داده نمى شود (; و در صورت انكار، به عذاب الهى نابود مى گردند)!
إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ (015 | حجر - 9)ما قرآن را نازل كرديم; و ما بطور قطع آن را حفظ مى كنيم.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (015 | حجر - 10)ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امّتهاى نخستين فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (015 | حجر - 11)هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمى آمد مگر اين كه او را مسخره مى كردند.
كَذالِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (015 | حجر - 12)ما اينچنين (و از هر طريق ممكن) قرآن را به درون دلهاى مجرمان راه مى دهيم.
هیچ چیز روشن نشد!
منظور از کتاب الهی و قرآن مبین همان لوح محفوظ نزد خداست. همان گنجینه علم الهی است که در حقیقت آیاتی هم که بر زبان پیامبر جاری می شود از همان گنجینه نشات می گیرد. برای همین هم مسلمانان نام این کتابی را که از آیات پراکنده وحی شده بر پیامبر جمع آوری کردند قرآن نهادند. این دلیل بر مطابقت کامل این آیات با گنجینه علم الهی ندارد. چه اینکه در همین قرآن هم تصریح شده که شما علم به همه چیز را نمی دانید و علم آنها نزد خداوند است. همین نشان می دهد منظور خدا از قرآن و کتاب الهی همان علم نامحدود اوست.
به نظر شما چه فایده ای داره که قرآن تا اونجا (قلب پیامبر) محافظت بشه و بعدش محافظت نشه؟اگر تا اونجا هم قرآن نتونه محافظت بشه که اصلاً کلام وحی محسوب نمیشه!!!!
مگر کتاب های الهی گذشته کلام وحی نبودند. پس چرا نتوانستند محافظت شوند. دلیل واضح است. محافظت از کتاب های مقدس را خدا بر عهده خود مردم گذاشته است. مردم هم که معصوم نیستند و خطا می کنند.
و اینکه اگر تا قلب پیامبر محافظت میشه برای آرامش قلب پیامبر هست.ولی تبدیل به یک آیه قران شده یعنی برای آرامش خاطر و قلب ما هم هست.
آرامش قلب پیامبر و مردم دست خداست. به هر وسیله ای می شود حاصل گردد. خدا که ناتوان نیست. از قرآن تحریف شده هم می تواند ارامش را به قلوب مردم عنایت فرماید.
کلام وحی که نویز نیست بشه روش پارازیت انداخت به وسیله فرشته وحی نازل میشده بر پیامبر.
در برخی آیات خداوند به پیامبرش دستور می دهد که زبانت را برای تلاوت آیات ما با عجله تکان نده. این یعنی اینکه خود وحی هم تا قبل از جاری شده بر زبان پیامبر می توانست با خطا مواجه شود. واین دستور الهی به نبی خود یعنی محافظت از وحی تا زمان جاری شدن بر زبان پیامبر. در ضمن اگر محافظت الهی نبود شیطان هم می توانست کلماتی را بر زبان پیامبر جاری کند.
و من الله توفیق
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
اگر منظورتان همین قران در دست ماست خیر نازل نشده بود. ولی اگر منظورتان از قرآن وحی الهی است. بله نازل شده بود. وحی نازل شده بود.
در ضمن می توانست خبر از آینده بدهد. یعنی بگوید ما قرآن را نازل کرده و خواهیم کرد و از آن محافظت می کنیم. ولی وقتی می گوید ما از چیزی که نازل شده محافظت می کنیم یعنی همان اصل وحی است نه قرآن کنونی در دست ما که قرار است در آینده نازل گردد.
در ضمن همین کلام شما یعنی اینکه وعده وحافظت از قرآنی که هنوز نازل نشده و کامل نشده است بی معنی است. در نتیجه خداوند در این آیه وعده ای به محافظت از قرآن نداده است.
بزرگوار کلام قران ظریف است.
دقت بفرمایید لطفاً:
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ (2 | البقرة - 97)
(آنها میگویند: «چون فرشتهای که وحی را بر تو نازل میکند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمیآوریم!») بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند؛ و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.»
اصلاً کسی نبوده که قبل از اینکه جبرئیل بخواد قران را به قلب پیامبر نازل کنه اونو تحریف کنه!!!!!
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا (17 | الإسراء - 106)
و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم.
فعل گذشته است.اما به نظر شما آیا قران کامل نازل شده بود؟
دقت داشته باشید لطفاً:
وَهَٰذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ ۚ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (21 | الأنبياء - 50)
و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم؛ آیا شما آن را انکار میکنید؟!
أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي ۖ بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ (38 | ص -
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او [= محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهی را نچشیدهاند (که این چنین گستاخانه سخن میگویند)!
زمان حال برای نازل شدن ذکر و انکار مردم.آیا مردم هم ذکر را میدیدند؟آیا چون زمان حال آمده ذکر داره بر مردم نازل میشه؟
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا (76 | الإنسان - 23)
مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل کردیم!
آیا قران نازل شده بود که فعل گذشته اورده است؟
همیشه که کاتبان کنار یامبر نبودند. در ضمن همه کاتبان هم که مورد اعتماد کامل نبودند. مورد اعتماد هم باشند باز معصوم از خطا نبودند. پیامبر هم که سواد نداشت که کتابت های آنها را چک کند. این ها عوامل انسانی است که در بروز تحریف در قرآن تاثیر گذار می باشد.
نکته دیگر اینکه وحی الهی تا آخرین روزهای عمر پیامبر بر وی نازل می شده. لذا پیامبر زمان کافی را برای گردآوری قرآن نداشته است و جمع آوری آیات و شکل گیری این قرآن کنونی حاصل تلاش های خلفای بعد از پیامبر است.
ببینید یا کاتبان همه هماهنگ بودند که قران تحریف شود.یا اینکه حداقل یه قران دیگری باید بدست ما میرسید.ولی همه مسلمین تنها یک قران دارند.
میتونید اینجا را مطالعه کنید.
به نظر شما چه فایده ای داره که قرآن تا اونجا (قلب پیامبر) محافظت بشه و بعدش محافظت نشه؟اگر تا اونجا هم قرآن نتونه محافظت بشه که اصلاً کلام وحی محسوب نمیشه!!!!
كاملا صحيح هست زيرا قراني كه براي يك دوره خاص باشد ديگر براي تمامي ادوار معنا پيدا نمي كند و حقيقت تحريف تورات و انجيل و زبور هم بر قران مترتب مي شود و اين كه قران براي تمامي ادوار و اخرين كتاب و برترين كتاب هست منطقي مي شود باطل لذا اگر ما عقده داريم قران كتاب هست براي كل تاريخ بايد قائل بر حفاظت ان در تمامي ادوار باشيم وگرنه انزل فيه القران هدي للناس معنا پيدا نمي كند و ان چه وجود دارد انزل فيه القران ضال للناس مي شود نستجيرو بالله
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ (2 | البقرة - 97)
(آنها میگویند: «چون فرشتهای که وحی را بر تو نازل میکند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمیآوریم!») بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند؛ و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.»اصلاً کسی نبوده که قبل از اینکه جبرئیل بخواد قران را به قلب پیامبر نازل کنه اونو تحریف کنه!!!!!
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا (17 | الإسراء - 106)
و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم.فعل گذشته است.اما به نظر شما آیا قران کامل نازل شده بود؟
دقت داشته باشید لطفاً:
وَهَٰذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ ۚ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (21 | الأنبياء - 50)
و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم؛ آیا شما آن را انکار میکنید؟!أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي ۖ بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ (38 | ص -
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او [= محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهی را نچشیدهاند (که این چنین گستاخانه سخن میگویند)!زمان حال برای نازل شدن ذکر و انکار مردم.آیا مردم هم ذکر را میدیدند؟آیا چون زمان حال آمده ذکر داره بر مردم نازل میشه؟
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا (76 | الإنسان - 23)
مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل کردیم!
به عقيده حقير اين ايات بسيار شفاف معناي ذكز را توضيح مي دهد اما متاسفانه بل اكثرهم لايتفكرون
سلام بر همه دوستان عزیز
استاد گرامی از شما تشکر می کنم ، اما ای کاش کمی مطالب آیت الله مکارم را شرح و بسط می دادید ، وقتی تفسیر ایشان را می خوانیم عملا می بینیم که تنها راه حل ایشان برای حل اختلافات جمع است ، و همه ما می دانیم که جمع نظرات بدون دلیل ممکن نمی شود !
اما بحث هایی که دیگر عزیزان مطرح کردند ،
اولین سوال بنده از دوستان عزیز این است که :
نزول وحی از جانب خدا به پیامبر بدون مشکل و خدشه بوده است ، علت آن نیز وجود اسباب و وسایل مورد نیاز و لازم و کافی است ، لوح محفوظی که هیچ دسترسی به آن نیست ام الکتاب است ، فرشتگان بزرگواری حامل آیات بر قلب پیامبری معصوم هستند ، این کاملا با عقل می سازد ،
اما با کدامین وسایل غیر قابل خدشه و معصومی قرآن به دست مسلمانان رسیده است ؟
اما برسیم به بقیه مطالب :
جناب علی بزرگوار معنای صحیح آیه 9 الحجر می شود : ما وحی را نازل کردیم ! استمرار به طور معمول با آمدن کان بر سر فعل مضارع پدید می آید ، این فعل ناظر به رخ داد کاری در گذشته است !
برادر عزیز ، اولا قرآن های صحابه بسیار با هم اختلاف داشته است ، مثلا مصحف ابی بن کعب بسیار بیشتر از حجم امروزی بوده ، و یا مصحف ابن مسعود 111 سوره داشته ، پس ادعای یکسان بودن مصاحف باطل است ، و اضافه اگر مصاحف یکسان بودند نیازی به سوزاندن انها نبود !
ثانیا هم اکنون نیز برخی از قاریان در قرائت برخی آیات با هم اختلاف دارند !
خود شما در نمازتان ملک یوم الدین می خوانید یا مالک یوم الدین ؟
جنابعالی ارجلکم در آیه وضو را چگونه قرائت می کنید ؟ با کسر لام یا فتحه ؟
پس اینطور نیست که فکر کنید الان قرآن کملا متحد است و یک قرائت داریم ! و اگر کسی ادعا کند تفاوت قرائات چیزی نیست ، زبان عربی را زیر سوال برده ، یک فتحه به کسره تبدیل شود کل معنای کلمه و جمله تغییر می یابد !
در یادداشت های گذشته مطالبی حول این آیه داشته ام که خدمتتان عرض می کنم : خداوند در آیات 6 الی 9 سوره الحجر یک واقعه تاریخی را برای ما بازگو می کند. واقعه ای که چندین و چند بار و در مکان های مختلف برای پیامبر اتفاق افتاده و کار یک بار و دوبار نبوده است . و این ماجرا همان شک و شبهه های مخالفین در مورد سرمنشأ وحی است !
خداوند این شک مخالفین پیامبر که با تمسخر همراه است را در قرآن چنین نقل می کند : وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ( الحجر آیه 6 ) ( مخالفین ) گفتند: اى كسى كه بر تو اين ذكر نازل شده، همانا تو ديوانهاى !
مسئله شک غیرمسلمانان نسبت به اصالت و منشأ قرآن ، مسئله ای بود که همواره در میان آنان رواج داشته ، دارد و در آینده نیز خواهد داشت ، عده ای می گویند : محمد دیوانه ایست که از نزد خود سخنانی آورده است ، عده ای دیگر گفتند او شاعری قهار است که اشعارش ما را مدهوش ساخته ، دسته ای دیگر می گفتند که محمد ساحر است و با جادو و سحر سعی دارد که ما را گمراه کند ! و بالاخره دسته ای دیگر نیز با انداختن توپ در زمین بازی پیامبر و مسلمین ، ادعا کردند که این آیات را شیطان بر او نازل می کند ! که در این مورد افسانه غرانیق نیز مشهور و معروف گشت !
در مقابل این ادعاها خداوند همواره در مقام پاسخگوئی بر آمده و هر بار به نحوی آنان را متوجه اشتباهشان ساخته است ،
در ابتدا این سخن که قرآن از نزد شیطان است را با این آیه ( که تلاوت زیبای آنرا بارها از استاد عبدالباسط رحمه الله شنیده ایم ) پاسخ می دهد : وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ( تکویر آیه 25 ) اين (وحی) گفتار شيطانى رانده شده (از درگاه خدا) نيست
پس از آنکه قرآن اینرا می گوید ، از محمد سوال می شود که پس قرآن از نزد کیست ؟ حامل و ناقل آن برای تو چه کسی است ؟
بازهم خداوند در سوره تکویر چنین پاسخ می دهد : إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ( تكوير آیه 19 ) اين (وحی) بىترديد گفتار فرستادهاى گرامى و ارجمند (جبرئيل) است
به سوره الحجر باز می گردیم ، پس از آنکه این قوم پاسخ خود را دریافت نمودند ، شروع به بهانه جویی می کنند و چنین می گویند : لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين ( الحجر آیه 7 ) اگر تو از راستگويانى چرا فرشتگان را نزد ما نمىآورى (تا ادّعايت را تصديق و مخالفانت را سركوب نمايند)؟
این بهانه های بنی اسرائیلی برای این منظور مطرح می شود که پیامبر اسلام به چالش کشیده شود و به این ترتیب وی مورد تمسخر و استهزا قرار بگیرد !
حال ببینیم که پاسخ خداوند چیست ؟ ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرين ( الحجر آیه 8 ) ما فرشتگان را جز به حق (و حكمت و مصلحت) نمىفرستيم، و آن گاه كه بفرستيم ديگر كافران مهلتى نخواهند يافت
عزیزان ، دقت کنند که تا اینجای کار ، بحث بر روی منشأ نزول آیات و چگونگی دریافت وحی توسط پیامبر مطرح شده است . مخالفین اسلام در انتساب این آیات به خدا شک و شبهه وارد می کنند و آیات را حاصل دیوانگی پیامبر و یا حتی سخن شیطان و دیگران می دانند . اما می بینیم که خداوند با نزول آیه بعدی خط بطلانی بر تمامی ادعاهای آن میکشد ! إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ( الحجر آیه 9 ) همانا ما این ذکر ( وحی ) را بر تو نازل کردیم و قطعا ما خود ( در مقابل شیاطین و اجنه ) محافظ آن خواهیم بود !
هنگامی که ما آیات را به طور کامل و بدون قیچی کردن از همان شروع بحث میان پیامبر و مخالفینش می خوانیم ، خودبخود و بدون هیچ تفسیر اضافی در میابیم که در این آیه ، این حفاظت در حقیقت مربوط به ارسال و نزول وحی است . به بیانی ساده ، عده ای می آیند و پیامبر را با تمسخر مورد خطاب قرار می دهند و سرمنشأ آیات قرآن را حاصل جنون و دیوانگی آنحضرت می دانند ، اما خداوند با زمینه سازی مناسب ( اینکه این قرآن به حق و توسط حامل بزرگ و مورد اعتمادی ، یعنی جبرئیل امین بر پیامبر نازل می شود ) و بحث های مقدماتی در نهایت چنین می فرماید که ما خودمان نزول وحی بر قلب پیامبر را تضمین می دهیم و آنرا از خطرات احتمالی ( تا نشستن بر قلب پیامبر ) حفظ می کنیم ، هیچ گونه شک و شبهه ای در این میان باقی نمی گذارد !
اگر ما اندکی قرآن را بهتر و دقیقتر ورق بزنیم در میابیم که خداوند در جاهای دیگری نیز از منشأ اصلی قرآن و وحی سخن گفته و در حقیقت آنرا در نزد خود می داند . به دو آیه بعدی توجه نمائید : إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ( الواقعه أيات 77 و 78 ) اين آيات در كتاب مستورى جاى دارد
آیت الله مکارم شیرازی در ذیل این آیه تفسیر زیبائی ارائه می دهند : در همان" لوح محفوظ"" در علم خدا" كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است.
( تفسیر نمونه ج 23 ص 267 )
اگر کمی به این بیانات که ریشه در روایات اهل بیت دارد توجه کنیم ، در میابیم که در حقیقت آن قرآنی که از هر گونه تحریف و دگرگونی و خطا و اشتباه محفوظ است ، لوح محفوظ و یا کتاب مستوریست که فقط و فقط در نزد خداوند قرار دارد و دقیقا این حدیث از معصوم که می فرماید : هر کس ادعا نماید که ظاهر و باطن قرآن تماما در نزد وی است ، دروغگوست ، ناظر به همین آیه است . و بنده تحدی می کنم که عزیزان یک روایت از روایاتی که بنده آورده ام را بیاورند که گفته باشد اصل و حقیقت قرآن در نزد خداوند تحریف شده و یا مورد دستبر قرار گرفته است ! آنچه ما آوردیم ناظر به مصحفیست که اکنون در دست ما قرار دارد و هیچ گونه تضمینی نسبت به حفظ این مصحف در هیچ جا نیامده است !
آیه دیگری که به روشنی مقصود مارا بیان می کند آیه 22 سوره بروج است که مباحث تفسیری و ارتباط آن با آیه 9 سوره حجر را در پست گذشته خدمت عزیزان ارائه کردم . بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ في لَوْحٍ مَحْفُوظ ( سوره البروج آیات 21 و 22 ) بلكه اين كتاب قرآن بزرگوار و ارجمند الهى است كه در لوح محفوظ حق (و صفحه عالم ازلى) نگاشته است .
تقریبا می توان ادعا نمود که تمامی مفسران در تفسیر این آیه حفظ قرآن را بر حفاظت از تحریف و نقصان و دستبرد داسته اند ! اما پیش از آنکه جلوتر بروید ، دقت کنید که این لوح محفوظ و این قرآن مجید ، آنچیزی نیست که در خانه های ما یافت می شود ، بلکه کتابی است که تنها و تنها در نزد پروردگار عالم است و ریشه قرآن نازل شده بر پیامبر ، هموست .
و شاهد این کلام ما آیه قرآن است ، آنجا که می فرماید : يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب ( الرعد آیه 39 ) خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد ثابت مىدارد، و ام الكتاب (كتاب اصلى و مادر) نزد او است
و همین کتاب مادر و اصلی است که از هرگونه تبدیل و تحریف محفوظ و مصون است .
در یک جمع بندی که از بحث های تفسیری که اکنون و در پست های قبلی مطرح کردیم می توان نتیجه گرفت :
مخالفین اسلام در انتساب وحی به خداوند شک و شبهه مطرح کرده اند ، خداوند هم در پاسخ آنها بر دو مطلب تاکید نموده است : اول آنکه اصل و اساس این قرآن در نزد خداوند است و از هر گونه تحریف و زیاده محفوظ است ، و ثانیا : حاملین و فرشتگان بزرگواری وظیفه انتقال آیات قرآن به پیامبر را بر عهده دارند که خود خداوند صحت و سقم رسیدن وحی از منبع ( خداوند ) به مقصد ( یعنی پیامبر ) را تضمین و حفظ نموده است .
اما در مورد بحث بعدی که می فرمایید وحی نیوز نیست که بتوان روی آن پارازیت انداخت !
برادر گرامی ، از همان عرب 1400 سال پیش تا همین اروپاییان قرن 21 ، در مورد اصل و منشا وحی سخن رانده اند و بحث های مفصلی انجام داده اند ، به نظر شما چرا باید خداوند بگوید :
وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ
شما احتمال نمی دهید که کسانی گفته اند : وحی از نزد شیطان بر قلب پیامبر سرازیر می شود ؟ اگر کسی اینرا نگفته به نظر شما چرا خداوند باید تاکید کند که وحی کلام شیطان نیست ؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
نزول وحی از جانب خدا به پیامبر بدون مشکل و خدشه بوده است ، علت آن نیز وجود اسباب و وسایل مورد نیاز و لازم و کافی است ، لوح محفوظی که هیچ دسترسی به آن نیست ام الکتاب است ، فرشتگان بزرگواری حامل آیات بر قلب پیامبری معصوم هستند ، این کاملا با عقل می سازد ،اما با کدامین وسایل غیر قابل خدشه و معصومی قرآن به دست مسلمانان رسیده است ؟
اما برسیم به بقیه مطالب :
جناب علی بزرگوار معنای صحیح آیه 9 الحجر می شود : ما وحی را نازل کردیم ! استمرار به طور معمول با آمدن کان بر سر فعل مضارع پدید می آید ، این فعل ناظر به رخ داد کاری در گذشته است !
برادر عزیز ، اولا قرآن های صحابه بسیار با هم اختلاف داشته است ، مثلا مصحف ابی بن کعب بسیار بیشتر از حجم امروزی بوده ، و یا مصحف ابن مسعود 111 سوره داشته ، پس ادعای یکسان بودن مصاحف باطل است ، و اضافه اگر مصاحف یکسان بودند نیازی به سوزاندن انها نبود !
نزول وحی به وسیله فرشته وحی بر پیامبر نازل میشده:
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ (2 | البقرة - 97)
(آنها میگویند: «چون فرشتهای که وحی را بر تو نازل میکند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمیآوریم!») بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند؛ و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.»
در نتیجه نیازی به محافظت تا اینجا وجود نداره.چراکه در عالم غیر ماده هیچ خلاف و جرمی نمیتواند رخ دهد.
در مورد استمرار با کامل شدن جمله رخ میدهد.یعنی محافظت باعث میشود که فعل قبل استمرار پیدا کند.
قطعاً ما وحی را نازل کردیم و قطعاً ما از آن محافطت میکنیم.
وقتی چیزی نازل شده یعنی محافظت بعد از نازل شدن اون صورت میگیره.
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (015 | حجر - 6)
و (كافران) گفتند: «اى كسى كه «ذكر» [= قرآن ]بر تو نازل شده، تو به يقين ديوانه اى!
این ذکر همون ذکری هست که قراره ازش محافظت بشه.ذکر نازل شده و به گوش کفار هم رسیده.پس چیزی به عنوان گذشته موجود نیست.
اما در مورد قران های صحابه.خوب این قران ها کجا هستند؟چرا ما نمیبینیم؟چیزی که ما میبینیم یک قرآن واحد نزد همه هست.
در مورد سوالاتون.من چه ملک بخونم و چه مالک میدونم چی دارم میگم.وقتی مالک نوشته شده.شما باید همونطور بخونیش!!!
برادر گرامی ، از همان عرب 1400 سال پیش تا همین اروپاییان قرن 21 ، در مورد اصل و منشا وحی سخن رانده اند و بحث های مفصلی انجام داده اند ، به نظر شما چرا باید خداوند بگوید :وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ
شما احتمال نمی دهید که کسانی گفته اند : وحی از نزد شیطان بر قلب پیامبر سرازیر می شود ؟ اگر کسی اینرا نگفته به نظر شما چرا خداوند باید تاکید کند که وحی کلام شیطان نیست ؟
به خاطر اینکه شما متوجه بشید که این وحی کلام خداست و دستبردی توش نشده!!!
نزول وحی به وسیله فرشته وحی بر پیامبر نازل میشده:
سلام بر شما
سیوطی مطلبی را در التقان می آورد که : هر کس که مکی و مدنی بودن قرآن را نمی داند ، در مورد آیات آن نظر ندهد !
برادر من ، سوره الحجر مکیست و سوره بقره مدنی ! قرار نیست هر چه در قرآن آمده را بادید سطحی بنگریم !
کسانی که در مدینه به پیامبر اعتراض می کنند بهانه می آورند که چون جبرئیل همانطور که آیات را برای موسی و عیسی می آورد ، برای تو نیز می آورد ، و ما با جبرئیل دشمنیم ، لذا سخن او را نمی پذیریم و در انتها خدا می گوید که دشمن جبرئیل دشمن خداست !
پیامبر در زمان ها و مکان های مختلف مخالفین متفاوتی داشته ، عده ای اساس وحی را افسانه می دانسته اند ، عده ای غرانیق را ساختند ، دسته ای دیگر با جبرئیل دشمن بودند ، تفسیر آیه مربوط به یک موضوع با موضوع دیگر اصلا صحیح نیست !
ما در مورد قران های صحابه.خوب این قران ها کجا هستند؟چرا ما نمیبینیم؟
هر آنچه شما نبینید به این معنا نیست که وجود ندارد !
تاریخ ثابت کرده که مصحف های صحابه با هم بسیار اختلاف داشته اند ، اما عثمان همه آنها را سوزاند ، دقیقا اگر عثمان نمی بود ، امروزه همانطور که مسیحیان 4 انجیل رسمی دارند ، مسلمانان نیز 7 قرآن رسمی می داشتند ! اما ذکاوت وی باعث شد تا آنچه بر سر مسیحیان آمده بر سر مسلمانان نیاید !
من چه ملک بخونم و چه مالک میدونم چی دارم میگم.وقتی مالک نوشته شده.شما باید همونطور بخونیش!!!
اگر ملک نوشته بشه چی ؟ بازم مالک می خونین یا ملک ؟
برادر من ، معنای آیه عوض میشه ، چرا نمی خواید این رو بپذیرید ؟ اصلا بر فرض معنای آیه عوض نشه ! آیا در ظاهر و کلمات قرآن تغییر و اختلاف به وجود آمده یا نه ؟
به خاطر اینکه شما متوجه بشید که این وحی کلام خداست و دستبردی توش نشده!!!
دقیقا !
در وحی خدا کسی دستبرد نزده ، اما مخالفین که اینها رو نمی دونن ! بنابراین خدا باید بگه که وحی از طرف منه و خودم نزولش رو محافظت می کنم !
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
سلام بر شماسیوطی مطلبی را در التقان می آورد که : هر کس که مکی و مدنی بودن قرآن را نمی داند ، در مورد آیات آن نظر ندهد !
برادر من ، سوره الحجر مکیست و سوره بقره مدنی ! قرار نیست هر چه در قرآن آمده را بادید سطحی بنگریم !
کسانی که در مدینه به پیامبر اعتراض می کنند بهانه می آورند که چون جبرئیل همانطور که آیات را برای موسی و عیسی می آورد ، برای تو نیز می آورد ، و ما با جبرئیل دشمنیم ، لذا سخن او را نمی پذیریم و در انتها خدا می گوید که دشمن جبرئیل دشمن خداست !
پیامبر در زمان ها و مکان های مختلف مخالفین متفاوتی داشته ، عده ای اساس وحی را افسانه می دانسته اند ، عده ای غرانیق را ساختند ، دسته ای دیگر با جبرئیل دشمن بودند ، تفسیر آیه مربوط به یک موضوع با موضوع دیگر اصلا صحیح نیست !
من فقط پاسخ شما را در مورد نزول وحی دادم که میخواستید ثابت کنید چون فرشتگان زیادی حامل وحی هستند در نتیجه ممکن بود که تحریف صورت بگیرد فلذا خداوند گفت ما از ان محافظت میکنیم.در حالی که این خود فرشتگان هستند که میگویند انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون!!!
هر آنچه شما نبینید به این معنا نیست که وجود ندارد !تاریخ ثابت کرده که مصحف های صحابه با هم بسیار اختلاف داشته اند ، اما عثمان همه آنها را سوزاند ، دقیقا اگر عثمان نمی بود ، امروزه همانطور که مسیحیان 4 انجیل رسمی دارند ، مسلمانان نیز 7 قرآن رسمی می داشتند ! اما ذکاوت وی باعث شد تا آنچه بر سر مسیحیان آمده بر سر مسلمانان نیاید !
وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ (10 | یونس - 36)
و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهای بیاساس)، پیروی نمیکنند؛ (در حالی که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیسازد (و به حق نمیرساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام میدهند، آگاه است!
در تاریخ خیلی چیزها ثبت شده است.
اگر ملک نوشته بشه چی ؟ بازم مالک می خونین یا ملک ؟برادر من ، معنای آیه عوض میشه ، چرا نمی خواید این رو بپذیرید ؟ اصلا بر فرض معنای آیه عوض نشه ! آیا در ظاهر و کلمات قرآن تغییر و اختلاف به وجود آمده یا
این چه سوالیست میپرسید؟ملک باشه معنای خودش را دارد و مالک هم باشد معنای خودش.سخن گفتن با خدا به لفظ نیست بلکه به قلب است.
فعلاً که مالک نوشته شده!!!! در نتیجه چرا باید ملک بخونم و معنای ملک هم بدهد؟اگر مالک نوشته شده. ملوک هم زبان من بچرخد دلم میداند که مالک است و همان معنا به دل می اید نه معنای ملوک...
دقیقا !در وحی خدا کسی دستبرد نزده ، اما مخالفین که اینها رو نمی دونن ! بنابراین خدا باید بگه که وحی از طرف منه و خودم نزولش رو محافظت می کنم !
دوست عزیز در مورد اون آیه کاملاً وضعیت روشنه.مردم به پیامبر اعتماد نداشتند شما میگی خداوند باید بگه؟بازم همون آیه بزبان پیامبر بر مردم نازل شده.مردم حرف پیامبر رو نپذیرفتند شما میگید خداوند باید بگه که محافظت میکنه.اگر اینطور بود خداوند باید به صورت وحی به مردم نازل میکرد.بعد مردم میگفتند آها پس از این به بعد حرف پیامبر صحیح است چون ما کلام وحی را شنیدیم.
واقعاً دلایلتان انسان را به وجد می آورد!!!!
پیامبر هم که سواد نداشت
[="#000080"]اين ديگه از كجا اومده ؟؟؟ از جهل وهابيت ؟
مدعيان و بيچارگاني كه حتي حضور پيامبر رو درك نكردن و براي اينكه جاي پيامبر بنشينند به جاي اينكه خود رو بالا بكشند پيامبر رو پايين ميارند تا
لااقل به ذهن مردم وجه تشابهي پيدا كنند .
چون روزگاري به پيامبران لقب ديوانه و امي مي دادن !
ميتونه دليل بر ديوانه بودن و بي سواد بودن ايشان و رهروانشان باشه ؟
مسلما نه !
زماني كه هر كسي اجازه يا امكان خواندن و نوشتن نداشت محمد ص با بي سوادي و كاملا پنهاني عالم شد و اين يعني كسب علم ...
اين القاب شايد به اين خاطر به حضرت نسبت داده كه شده كه خدارو شكر حضرت به عنوان شاگرد در مكتب اون دوران ننشستند .
براي همين گفتن
نگار من كه به مكتب نرفت و مشق ننوشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد ...
وقتي يه چيزي ميشنويد كه بر عليه باورهاي درست مياد
حتي قبل از تحقيق واجب. لازمه كه كمي تامل كنيم تا بيخودي در گودالي از جهل و جهالت كه روز به روز عميقتر ميشه گرفتار نشيم .
در جواب تاپيك ميشه گفت :
آل عمران :
اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم است آنها اساس كتابند و ديگر متشابهاتند اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند . مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود (۷)[/]
سلام بر شما
دوست عزیز ، اگر ندانیم هر آیه مربوط به چه موضوعیست در حقیقت نمی توانیم مطالب را جمع کنیم ، آنچه در سوره بقره آمده با آنچه در سوره حجر آمده کاملا با هم فرق دارد ، مخاطبین خدا در آیات 9 حجر و 97 بقره با هم تفاوت دارند ، چرا که موضوع با هم متفاوت است ، خلط نفرمایید ! حتی در آیه 97 بقره نیز باذن الله آمده که همه چیز را مشخص می کند !
دوست عزیز ، با توجه به سخنان شما چنین به دست می آید که تاریخ را قبول ندارید ، اصولا می شود بفرمایید چه چیزی را قبول دارید ؟
اما راجع به ملک و مالک شما دیگر نمی توانید پاسخ بدهید ، به متافیزیک متوسل شدید ! همین الان و در قرآن های کنونی هم ملک می نویسند و هم مالک ! شما هر کس هر چه بنویسد را می خوانید ؟ مگر نمی گویید خداوند همه چیز از قرآن را حفظ کرده ، آیا خدا نتونسته یک الف نا قابل را حفظ کند ؟
سلام علیکمآیا در آیات 6 الی 9 سوره حجر ، حفاظت از وحی تا رسیدن به قلب پیامبر مراد نیست ؟
( فقط لطفا متن های تفسیر نمونه و المیزان رو اینجا کپی نکنید ، آیات رو از اول آیه 6 تا آخر آیه 9 بررسی کنید )
با تشکر
سلام
"انا نحن نزلنا الذکر" بیانگر حقانیت قرآن و نسبت آن به خدای متعال
و "انا له لحافظون" بیانگر محافظت از ذکر پس از نزول است
لذا آیه بر محافظت قرآن بعد از نزول دلالت دارد چه اینکه محافظت از آن حین نزول مفروغ عنه می باشد
یا علیم
[="#006400"]و اينكه حضرت محمد امين نام داشتند .
كسي نميتونه بگه كه محمد امين رسم امانتداري نميدونسته ...
هر چند پاسخ اين تاپيك در پست دوم توسط مشاور ارسال شده ولي ما
متشابه ميبينيم بايد به محكم مراجعه كنيم و اگر از درك آن عاجز هستيم
كافيه كه بدانيم نميدانيم تا بدانيم !
كه بهتر از طرح سوال و ايرادهاي بني اسراييلي ست.[/]
اگر منظورتان همین قران در دست ماست خیر نازل نشده بود. ولی اگر منظورتان از قرآن وحی الهی است. بله نازل شده بود. وحی نازل شده بود.
در ضمن می توانست خبر از آینده بدهد. یعنی بگوید ما قرآن را نازل کرده و خواهیم کرد و از آن محافظت می کنیم. ولی وقتی می گوید ما از چیزی که نازل شده محافظت می کنیم یعنی همان اصل وحی است نه قرآن کنونی در دست ما که قرار است در آینده نازل گردد.
در ضمن همین کلام شما یعنی اینکه وعده وحافظت از قرآنی که هنوز نازل نشده و کامل نشده است بی معنی است. در نتیجه خداوند در این آیه وعده ای به محافظت از قرآن نداده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر سوره حجر اولین سوره ای بود که نازل شده بود این کلام می توانست قابل تامل باشد. در حالی که بنابر اطلاع منابع این سوره، پنجاه و دومین سوره نازل شده بر پیامبر(ص) بود.(تفسير نمونه، ج11، ص: 3).
وعده حفظ قرآن از جانب خداوند مربوط به حقیقت قرآن می شود، چه آن مقداری که تا آن زمان نازل شده بود و چه آیات و سوره هایی که در آینده نازل شد.
وعده حفظ قرآن از جانب خداوند مربوط به حقیقت قرآن می شود، چه آن مقداری که تا آن زمان نازل شده بود و چه آیات و سوره هایی که در آینده نازل شد.
برادر بزرگوار ، اینکه سوالات بنده را پاسخ نمی دهید ، باعث می شود که دیدی دیگر نسبت به کارشناسان عزیز این سایت پیدا کنم ! لطفا به نتیجه رسیدن بحث کمک کنید و سوالات حقیر را پاخ دهید !
در مورد این بخش از سخنانتان عرض می کنم که خداوند با اسباب و وسایلی وحی را به پیامبر می رساند ، تا اینجا فکر می کنم که میان بنده وشما هیچ اختلافی نباشد ، اما در اینجا دو مطلب بیان می شود :
1 ) خداوند برای رسیدن قرآن به دست بقیه مسلمانان ( در قرن ها و سال های بعدی )هیچ تدبیری نکرده و آن را به حال خودش گذاشته !
2 ) خداوند با اسباب و لوازمی رسیدن قرآن به دست مسلمانان امروزی را تدبیر نموده است ،
اگر پاسخ شما گزینه دوم است ، بفرمایید که این اسباب و لوازم چه بوده و آیا امکان وقوع خطا وجود دارد یا خیر ؟
با تشکر !
اما با کدامین وسایل غیر قابل خدشه و معصومی قرآن به دست مسلمانان رسیده است ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
در دوران عثمان، كه ميان مصاحف صحابه و طرفداران آنها اختلاف شديد رخ داد، طلحة بن عبد الله به مولى امير مؤمنان(علیه السلام) عرض كرد: به ياد دارى آن روزى را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتى و نپذيرفتند، چه مى شود امروز، آن را ارائه دهى تا شايد رفع اختلاف گردد؟ حضرت از جواب دادن سر باز زد. طلحه سؤال خود را تكرار كرد.
حضرت فرمود: عمدا از جواب سر باز زدم. آنگاه به طلحه گفت: آيا اين قرآن كه امروزه در دست مردم است، تمامى آن قرآن است يا آنكه غير از قرآن نيز داخل آن شده است؟
طلحه گفت: البته تمامى آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنين است، چنانچه به آن اخذ كنيد و عمل نماييد، به رستگارى رسيده ايد. طلحه گفت: اگر چنين است، پس ما را بس است و ديگر چيزى نگفت. حضرت با اين جواب خواستند تا علاوه بر حفظ وحدت، صلابت و استوارى قرآن محفوظ بماند.[1]
با توجه به این که قرآن کتاب هدایت است و وظیفه معصوم نیز هدایت کردن مردم است، همانطور که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:« إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ
بَعْدِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[2] این دو از هم جدا شدنی نستند و هر یک مکمل و موید دیگری است.
اینکه حضرت علی(علیه السلام) مردم را به قرآن موجود در میان مردم ارجاع می دهند و دستور می دهند به آن عمل کنید و با عمل به آن رستگار می شوید.
اگر قرآن در دست مردم دچار اشکال می بود، آیا این فرمایش حضرت اقراع به جهل محسوب نمی شود؟ آیا آن حضرت نسبت به هدایت یا گمراهی مردم بی تفاوت بود و هنگامی که می دید مردم به دلیل در اختیار نداشتن قرآن صحیح در گمراهی می افتند هیچ اقدامی نمی کرد و از ارائه قرآن صحیح امتناع می ورزید؟!
[/HR][1] - آیت الله معرفت، تاريخ قرآن ، ص87.
برادر بزرگوار ، اینکه سوالات بنده را پاسخ نمی دهید ، باعث می شود که دیدی دیگر نسبت به کارشناسان عزیز این سایت پیدا کنم ! لطفا به نتیجه رسیدن بحث کمک کنید و سوالات حقیر را پاخ دهید !
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده در تاپیک های مختلف از جمله همین تاپیک به سوالات شما جواب دادم، چطور می فرمایید به سوال شما جواب نمی دهم؟!
) خداوند برای رسیدن قرآن به دست بقیه مسلمانان ( در قرن ها و سال های بعدی )هیچ تدبیری نکرده و آن را به حال خودش گذاشته !2 ) خداوند با اسباب و لوازمی رسیدن قرآن به دست مسلمانان امروزی را تدبیر نموده است ،
سليم بن قيس هلالى، كه يكى از تابعين بود، مىگويد: نزد على (ع) در مسجد كوفه بودم و مردم دور او را گرفته بودند، فرمود: پرسشهاى خود را تا در ميان شما هستم از من دريغ نداريد. درباره كتاب خدا از من بپرسيد، به خدا قسم آيه اى نازل نشد مگر آنكه پيامبر گرامى آن را بر من مى خواند و تفسير و تأويل آن را به من مى آموخت.
ابن الكوّا، يكى از پر پرسش كنندگان صحابه على (ع) به نام عبد الله بن عمرو يشكرى كه بسيار دانا و دانشمند بود، از وى پرسيد: آنچه نازل مىگرديد و شما حضور نداشتيد، چگونه است؟ على (ع) فرمود: هنگامى كه به حضورشان مى رسيدم، مى فرمود: يا على در غيبت تو آيه هايى نازل شد، آنگاه آنها را بر من مى خواند و تأويل آنها را به من تعليم مى فرمود.[1]
گذشته از حافظه قوى اعراب و مسلمانان، دقّت و كوشش ياران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز در بالاترین درجه قرار گرفته بود و كتاب خدا مهمترین دغدغه شان بود به فرا گرفتن و حفظش مى كوشيدند و در آموزش و فهمش مسابقه داشتند و در ميان خود به مقدار و زیادی حفظ قرآن برترى مى جستند.[2]
حفظ کردن قرآن و انتقال آن به نسل بعدی و کتابت قرآن دو شیوه ای بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به شیوه معمول و معقول و طبیعی برای حفظ قرآن در نظر گرفتند.
علاوه بر اینکه خداوند درقرآن وعده داد این کتاب را حفظ خواهد کرد. زیرا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین فرستاده خداوند[3] و قرآن آخرین کتاب نازل شده آسمانی برای هدایت مردم بود، لذا برای اینکه وسیله هدایت بشریت از تحریف و تغییر مصون بماند، خداوند با قدرت خود جلو تغییر و تحریف آن را می گیرد.
[/HR][1] -آیت الله معرفت، تاريخ قرآن، ص: 27-28.
[2] - تاريخ قرآن(راميار)، متن، ص 238.
[3] - سوره احزاب،آیه40.
چون روزگاري به پيامبران لقب ديوانه و امي مي دادن ! زماني كه هر كسي اجازه يا امكان خواندن و نوشتن نداشت محمد ص با بي سوادي و كاملا پنهاني عالم شد و اين يعني كسب علم ... براي همين گفتن وقتي يه چيزي ميشنويد كه بر عليه باورهاي درست مياداين ديگه از كجا اومده ؟؟؟ از جهل وهابيت ؟
مدعيان و بيچارگاني كه حتي حضور پيامبر رو درك نكردن و براي اينكه جاي پيامبر بنشينند به جاي اينكه خود رو بالا بكشند پيامبر رو پايين ميارند تا
لااقل به ذهن مردم وجه تشابهي پيدا كنند .
ميتونه دليل بر ديوانه بودن و بي سواد بودن ايشان و رهروانشان باشه ؟
مسلما نه !
اين القاب شايد به اين خاطر به حضرت نسبت داده كه شده كه خدارو شكر حضرت به عنوان شاگرد در مكتب اون دوران ننشستند .
نگار من كه به مكتب نرفت و مشق ننوشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد ...
حتي قبل از تحقيق واجب. لازمه كه كمي تامل كنيم تا بيخودي در گودالي از جهل و جهالت كه روز به روز عميقتر ميشه گرفتار نشيم .
با سلام.
جهت رفع سوء تفاهم :
منظور از سواد سواد خواندن و نوشتن و کتابت بود. اگر پیامبر سواد داشت دیگر کاتب وحی معنی نداشت. خوب خود پیامبر قرآن را می نوشت.
ولی در زمینه علم پیامبر مسلما حتی اگر علم لدنی ایشان را هم در نظر نگیریم ایشان واجد علوم تجربی بسیاری در زمان خویش بودند. موید این مطلب هم سالها تجربه در کنار خدیجه در امر تجارت بود.
پس لطفا قبل از اینکه فکر هر گونه برچسب زدن را بکنید مطالب را خوب مطالعه بفرمایید. مسئله اصلی روی حفاظت از کلمات قرآن بود. ما هم گفتیم بدلیل اینکه پیامبر سواد خواندن و نوشتن نداشت مجبور بود از کاتبان وحی استفاده نماید. و همین امر زمینه بروز خطا را فراهم می آورد.
شنیدم یکی از کاتبان وحی بدلیل اینکه آیه تبارک الله احسن الخالقین را از خود می دانست به پیامبر کافر شد. در ضمن یکی دیگر از کاتبان وحی معاویه بود. اینها را گفتم که بدانید چقدر احتمال بروز خطا در کتابت هم وجود داشت.
و من الله توفیق
برادر من ، معنای آیه عوض میشه ، چرا نمی خواید این رو بپذیرید ؟ اصلا بر فرض معنای آیه عوض نشه ! آیا در ظاهر و کلمات قرآن تغییر و اختلاف به وجود آمده یا نه ؟اگر ملک نوشته بشه چی ؟ بازم مالک می خونین یا ملک ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مسائلی که باعث اختلاف بعضی از کتابت ها و قرائتها شد، وجود الف در وسط کلمه بود. يكى از عواملى كه در رسم الخط مشكل مى آفريد، نبودن الف در رسم الخط آن روز بود. خط عربى كوفى از خط سريانى نشأت گرفته است.
در خط سريانى مرسوم نبود كه الف وسط كلمه را بنويسند و آن را اسقاط مى كردند. چون قرآن در ابتدا با خط كوفى نگاشته مى شد، الف هاى وسط كلمه مانند «سماوات» را نمى نوشتند (به اين صورت: سموت). بعدها كه علايم مشخصه ايجاد شد، الف را صرفا با علامت الف كوچك در بالاى كلمه مشخص مى ساختند، مانند «سموت».[1]
کلمه« مالک» و « ملک» نیز مانند کلمه سماوات است، این نوع اختلافات با مراجعه به قرائت مشهور حفص از عاصم که به قرائت امیرالمومنین(علیه السلام) می رسد، قابل رفع می باشد.
[/HR][1] - علوم قرآنى(معرفت)، ص: 188
شنیدم یکی از کاتبان وحی بدلیل اینکه آیه تبارک الله احسن الخالقین را از خود می دانست به پیامبر کافر شد. در ضمن یکی دیگر از کاتبان وحی معاویه بود. اینها را گفتم که بدانید چقدر احتمال بروز خطا در کتابت هم وجود داشت.
بسم الله الرحمن الرحیم
مشهور این است که معاویه از کاتبان نامه های پیامبر(ص) بود نه از کاتبان وحی و قرآن، بعلاوه اگر هم کاتب قرآن بوده باشد، تنها کاتب نبوده و حضرت علی(علیه السلام) به همراه تعداد دیگری از اصحاب پیامبر(ص) قرآن را کتابت می کردند، لذا بر فرض کتابت معاویه مساله ی جدی و خطرناکی در مورد تحریف قرآن وجود نداشت.
محققان معتقدند كه وحى را على عليه السّلام و زيد بن ثابت و زيد بن ارقم و حنظله بن ربيع مينوشتند، و معاويه نامه ها و محاسبات را می نوشت.[1]
[/HR][1] - رجبعلى مظلومى، پژوهشى پيرامون آخرين كتاب الهى، ج1، ص 67.
سوال: مطابق آیه نهم سوره حجر، منظور از محافظت قرآن، محافظت قبل از رسیدن وحی به پیامبر(ص) است یا محافظت بعد از نزول قرآن را شامل می شود؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
«إِنَّا نحنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحَافِظُونَ»[1](ما قرآن را نازل كرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم).
خداوند می فرماید: ما قرآن را نازل کردم و ما قطعا آن را حفظ می کنیم. این حفظ در کدام مرحله مد نظر است؟! آیا هنگامی که وحی از جانب خداوند به جبرئیل علیه السلام نازل می شود و یا در مسیر نزول از آسمان به سمت زمین می آید خداوند آن را از دستبرد شیاطین محفوظ می دارد؟! یا این حفظ مربوط به بعد از نزول و دریافت و ابلاغ وحی می شود؟ یا هنگامی که قرآن توسط پیامبر(ص) قرائت شد و در دسترس مردم قرار گرفت؟
در مورد احتمال دستبرد و تحریف قرآن توسط شیطان، قرآن مجید در همین سوره می فرماید« ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى بينندگان آراستيم. و آن را از هر شيطان رانده شده اى حفظ كرديم. مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا دهد) كه «شهاب مبين» او را تعقيب مىكند (و مىراند).[2]
در میان مفسران نظرات مختلفی در مورد منظور از حفظ قرآن وجود دارد؛
1- بعضى گفته اند در برابر تحريف و تغيير و زياده و نقصان است.
2- بعضى ديگر گفته اند در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان.
3- بعضى ديگر گفته اند در برابر منطق هاى گمراه كننده ضد قرآنى.
ولى اين تفاسير نه تنها با هم تضادى ندارند بلكه در مفهوم عام" إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" داخلند چرا اين محافظت و پاسدارى را كه به صورت مطلق و به اصطلاح با حذف متعلق آمده است در يك بعد خاص محصور و محدودش كنيم.
حق اين است كه، خداوند طبق ظاهر آيه فوق وعده داده كه آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى كند: محافظت از هر گونه تحريف و محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطه هاى دشمنان وسوسه گر.[3]
بنابراین آنچه مسلم است این محافظت مربوط به زمان بعد از نزول قرآن می باشد. قرینه این مطلب کلمه« لحافظون» می باشد که اسم فاعل است و دلالت بر استمرار و دوام محافظت از قرآن دارد.[4]
در دوران عثمان، كه ميان مصاحف صحابه و طرفداران آنها اختلاف شديد رخ داد، طلحة بن عبد الله به مولى امير مؤمنان(علیه السلام) عرض كرد: به ياد دارى آن روزى را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتى و نپذيرفتند، چه مى شود امروز، آن را ارائه دهى تا شايد رفع اختلاف گردد؟ حضرت از جواب دادن سر باز زد. طلحه سؤال خود را تكرار كرد.
حضرت فرمود: عمدا از جواب سر باز زدم. آنگاه به طلحه گفت: آيا اين قرآن كه امروزه در دست مردم است، تمامى آن قرآن است يا آنكه غير از قرآن نيز داخل آن شده است؟
طلحه گفت: البته تمامى آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنين است، چنانچه به آن اخذ كنيد و عمل نماييد، به رستگارى رسيده ايد. طلحه گفت: اگر چنين است، پس ما را بس است و ديگر چيزى نگفت. حضرت با اين جواب خواستند تا علاوه بر حفظ وحدت، صلابت و استوارى قرآن محفوظ بماند.[5]
با توجه به این که قرآن کتاب هدایت است و وظیفه معصوم نیز هدایت کردن مردم است، همانطور که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:« إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ بَعْدِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[6]این دو از هم جدا شدنی نستند و هر یک مکمل و موید دیگری است.
اینکه حضرت علی(علیه السلام) مردم را به قرآن موجود در میان مردم ارجاع می دهند و دستور می دهند به آن عمل کنید و با عمل به آن رستگار می شوید.
اگر قرآن در دست مردم دچار اشکال می بود، آیا این فرمایش حضرت اقراع به جهل محسوب نمی شود؟ آیا آن حضرت نسبت به هدایت یا گمراهی مردم بی تفاوت بود و هنگامی که می دید مردم به دلیل در اختیار نداشتن قرآن صحیح در گمراهی می افتند هیچ اقدامی نمی کرد و از ارائه قرآن صحیح امتناع می ورزید؟!
________________________________________________
[1] . حجر: 15/9.
[2] .حجر: 15/ 16-18.
[3] .مکارم شیرازی، ناصر،تفسير نمونه، ج11، ص17-18.
[4]. قرائتی، محسن، تفسير نور، ج4، ص: 444.
[5] . آیت الله معرفت، تاريخ قرآن ، ص87.
[6] . شیخ صدوق،الأمالي، ص 415.