خواهشا کمکم کنید (از کنفرانس دادن می ترسم)
تبهای اولیه
با سلام
میشه کمکم کنین؟ من واقعا به کمک شما نیاز دارم. من دانشجوی سال اول ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های ایران هستم و از لحاظ درسی جز رتبه های اول در مقطع کارشناسی بودم که بدون کنکور ارشد هم قبول شدم. اینا رو گفتم که بگم از لحاظ علمی هیچی کم ندارم تنها مشکلم اینه که از کنفرانس دادن میترسم. اونم خیلی...
از اینکه جلوی همه حرف بزنم مخصوصا پسرا میترسم.من از لحاظ اعتقادی م خیلی به خدا و ائمه اعتقاد دارم و می دونم که خدا آرامش دهنده ی قلبهاست. میدونم هیچی از کسی کم ندارم و خیلی خوب میتونم ارائه بدم ولی نمیدونم چرا وحشت دارم.
ترسم از روزی بیشتر شد که یه بار دوسال پیش جلوی همکلاسیام ارائه دادم خیلی خوب مطالب رو بلد بودم تنها مشکلم این بود که صدام خیلی میلرزید و نفس کم می آوردم . صدام درحدی میلرزید که بچه ها میگفتن انگار داری گریه میکنی.
دوتا ارائه ی دیگه پیش رو دارم. میترسم بازم صدام بلرزه. کمکم کنین. برام حرف بزنین که آروم شم.
نگین برو پیش مشاور که نمی تونم برم. شما منو آروم کنین.
بهم بگین چه جوری قبل از ارئه و حینش با خودم فکر کنم که حاضرین رو دست کم بگیرم و فکر نکنم چیزی ازشون کم دارم.
چیکار کنم دیگه صدام نلرزه؟ به چیا فکر کنم که استرس نگیرم؟ هرکی میتونه کمکم کنه. نظری بده
چندسال پیش تو مدرسه واسه دخترای کوچکتر از خودم سخنرانی کردم در مورد کنکور، صدام نلرزید و خیلی خوب بود. چون میدونستم از همشون بالاترم و اونا منو قبول دارن. واسه همین استرسم کم بود.
کمکم کنین خواهشا..اجرتون با حضرت حق
اگه ابهامی درمورد سوالم بود بپرسین حتما
التماس دعا
با سلام
میشه کمکم کنین؟ من واقعا به کمک شما نیاز دارم. من دانشجوی سال اول ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های ایران هستم و از لحاظ درسی جز رتبه های اول در مقطع کارشناسی بودم که بدون کنکور ارشد هم قبول شدم. اینا رو گفتم که بگم از لحاظ علمی هیچی کم ندارم تنها مشکلم اینه که از کنفرانس دادن میترسم. اونم خیلی...
از اینکه جلوی همه حرف بزنم مخصوصا پسرا میترسم.من از لحاظ اعتقادی م خیلی به خدا و ائمه اعتقاد دارم و می دونم که خدا آرامش دهنده ی قلبهاست. میدونم هیچی از کسی کم ندارم و خیلی خوب میتونم ارائه بدم ولی نمیدونم چرا وحشت دارم.
ترسم از روزی بیشتر شد که یه بار دوسال پیش جلوی همکلاسیام ارائه دادم خیلی خوب مطالب رو بلد بودم تنها مشکلم این بود که صدام خیلی میلرزید و نفس کم می آوردم . صدام درحدی میلرزید که بچه ها میگفتن انگار داری گریه میکنی.
دوتا ارائه ی دیگه پیش رو دارم. میترسم بازم صدام بلرزه. کمکم کنین. برام حرف بزنین که آروم شم.
نگین برو پیش مشاور که نمی تونم برم. شما منو آروم کنین.
بهم بگین چه جوری قبل از ارئه و حینش با خودم فکر کنم که حاضرین رو دست کم بگیرم و فکر نکنم چیزی ازشون کم دارم.
چیکار کنم دیگه صدام نلرزه؟ به چیا فکر کنم که استرس نگیرم؟ هرکی میتونه کمکم کنه. نظری بده
چندسال پیش تو مدرسه واسه دخترای کوچکتر از خودم سخنرانی کردم در مورد کنکور، صدام نلرزید و خیلی خوب بود. چون میدونستم از همشون بالاترم و اونا منو قبول دارن. واسه همین استرسم کم بود.
کمکم کنین خواهشا..اجرتون با حضرت حق
اگه ابهامی درمورد سوالم بود بپرسین حتما
التماس دعا
بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر شما خواهر گرامی
اضطراب موضوع فراگیری است که به اشکال مختلف بروز پیدا می کند و همه کم و بیش آن را تجربه می کند. اضطراب امتحان، اضطراب جدایی، اضطراب مرگ، اضطراب رانندگی، اضطراب سخنرانی، اضطراب کنفرانس و...
در این خصوص به مطالب زیر توجه بفرمایید:
1- آنچه که روشن است این است که سطح اضطراب ثابت نیست و قابل افزایش و یا کاهش است و یکی از عوامل تاثیر گذار در این امر، عوامل محیطی و واکنش دیگران است. اما باید به یاد داشته باشید که میزان تاثیرگذاری عوامل محیطی، متاثر از عوامل درونی و نوع تفکر شماست. لذا در صورت مدیریت و اصلاح طرز تفکر، عوامل محیطی نیز تاثیرگذاری خود را یا از دست خواهند داد و یا به نحو چشمگیری کاهش می یابند. بر این مبنا لازم است:
الف) افکاری که منشاء ترس و اضطراب شما می شوند را شناسایی کنید
ب) این افکار ا به چالش بکشید و با افکار مثبت جایگزین کنید.
چند نمونه از افکار منفی: « مي ترسم به هنگام ارائه مقاله یا کنفرانس مضطرب شوم و صدایم بلرزد و نتوانم نظراتم را به روشني بيان كنم»؛ «نبايد مضطرب شوم»، «اگر نتوانم درست صحبت كنم، همه مرا مورد تمسخر قرار مي دهند»
افکار جایگزین: « اضطراب در شروع کار امری طبیعی است و برای همه اتفاق می افتد، اما رفته رفته بر فضا و جو مسلط می شوم»، « همین که مشغول کنفرانس هستم این خود یک موفقیت است»، « لازم نیست کنفرانس من عالی باشد، همینکه سطحی از مقبولیت را داشته باشد کافی است»، « ارزش من به کنفرانس دادن یا ندادن نیست»، « من ادعایی برای یک سخنرانی عالی ندارم »، « با خندیدن دیگران و...چیزی از ارزشها و موفقیتهای من کم نمی شود»، « رفتار من از شخصیت من جداست» و...
2- موفقیتهای حضرتعالی قابل تحسین و ستایش است، از اینرو از یک طرف نباید این موفقیتها را فراموش و یا کم ارزش جلوه دهید و از طرف دیگر باید مراقب باشید تا این موفقیتها، زمینه توقع بیش از اندازه از خود را فراهم نسازد.
3- درون نگری و توجه به حالات بدنی و وضعیت خود در حین کنفرانس، باعث افزایش سطح اضطراب می شود، لذا در حین کنفرانس به دنبال جور کردن واژه ها، کنترل لرزش صدا و توجه به وضعیت بدنی خود نداشته باشید. با گذشتن تقریبا 1 یا 2 دقیقه شما به شرایط مسلط می شوید.
4- پیش از کنفرانس نفس عمیق بکشید، لبخند بزنید و در صورت امکان شوخی کنید.
5- اگر در حالت ایستاده تسلط دارید ایستاده کنفرانس دهید و در غیر اینصورت بر روی یک صندلی بنشینید.
6- از ثابت ماندن و عدم حرکت در حین کنفرانس خود داری کنید، بهتر است دستان خود را حرکت دهید و یا چند قدمی حرکت کنید.
7- اگر از روی جزوه کنفرانس می دهید، سعی کنید این جزوه وزن سبکی نداشته باشد، ضمن اینکه در دست دیگر یک خودکار داشته باشید و شصت خود را روی آن فشار دهید.
8- انتقاد دیگران را بزرگ جلوه ندهید و آن را هجمه ای بر علیه شخصیت خود ندانید.
9- دیگران نیز مانند شما انسان هستند که دارای نقاط و ضعف و قوت خویش هستند، لذا بیش از اندازه به نظر منفی و یا حتی مثبت دیگران اهمیت ندهید.
10- ارائه کنفرانس را به صورت تمرین و آزمایش در منظر تعداد اندکی از دوستان، امتحان کنید و از آنها کمک بگیرید.
11- از تصویر سازی ذهنی کمک بگیرید، به این منظور لازم است خود را در حال کنفرانس فرض کنید و اتفاقاتی که ممکن است در حین کنفرانس بیفتد را در ذهن خود ترسیم کنید. صحنه کنفرانس را مجسم کنید در حالیکه علی الرغم خیره شدن دیگران به شما، شما خونسرد هستید و به کار خود ادامه میدهید، گاهی لبخند می زنید، گاهی به سوالات جواب می دهید و...
12- همیشه از خدای بزرگ استعانت بجویید، با نام حضرتش آغاز کنید و در صورت امکان جمع را دعوت به فرستادن صلوات کنید.
برای شما توفیق روزافزون را مسئلت دارم.
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین
سلام
همه این نکاتی که جناب کارشناس گفتند عالی است، من استفاده کردم موثر بوده است.
یه توصیه پزشکی هم می کنم
20دقیقه قبل از کنفراس یه قرص پروپرانولول(ایندرال) 10 را استفاده کن، این قرص برای تپش قلب و کاهش اضطراب است
عارضه خاصی هم نداره
نمیدونم این حرفم چقدر مورد تایید یا رد دوستان قرار می گیرد ولی چون خودم استفاده کردم و موثر بوده توصیه میکنم
به طور کلی این قرص به افرادی که اضطراب دارند، توصیه می شود.
منم مشکلی شبیه مشکل شما داشتم ولی از وقتی کنفرانس های خودمو با اسلاید های power point ارائه می کنم مشکلم حل شده . چون نیاز به نوشتن رو تخته نیست ، معمولا یا رو صندلی میشینم و یا ایستاده پشت میز ارائه می دم، جمعیت هم به جای اینکه همشون به من خیره بشن اسلایدها رو (که معمولا اونا رو خیلی جذاب طراحی می کنم :Nishkhand:) مطالعه می کنند و ...
در ضمن کنفرانس هم مثل خیلی چیزهای دیگه بار اول و دومش سخته، بعدا دیگه عادی میشه ...
:Gol::Sham::Hedye::Gol:
خودتونو بذارین جای تماشاچی ها و مخاطباتون.ببینید یکی که داره کنفرانس میده دوتا سوتی هم توش میده به نظرتون فاجعه اتفاق افتاده؟!نه!فقط بعدهاااا یادش میافتید و با هم بهش میخندین!همین!به قول یکی از دوستام خاطره میشه!:Cheshmak:
بعدم همه عین شمان.ادم بی عیب که نداریم.داریم؟
ز اینکه جلوی همه حرف بزنم مخصوصا پسرا میترسم
نگوووو اینجوری پسرا فکر میکنند چه خبررره یه موقع ...:khaneh:
منم خودم اینجوریم کمی خفیف تر....
به نظرم ارائه خودتو ضبط کن و نگاه کن شاید کمکت کنه
اگر اطمینان پیدا کنی به خوبی ارائه ی خودت ان شا الله حل میشه
باسمه تعالی
با تشکر از راهنمایی خوب استاد امیدوار موارد زیر پیشنهاد می شود:
- مطالعه کتاب آیین سخنوری دیل کارنگی و یا خلاصه ی آن از وب سایت زیر
http://seddighi62.blogfa.com/post/11
البته همهی سفارشات کتب غربی با فرهنگ ما و دستورات قرآن و معصومین علیهم السلام سازگار نیست
- برای جذاب شدن پاورپوینت نکاتی در فایل بالا و یا لینک زیر بیان شده است:
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=52268
- پاورپوینت را حتما برای دوستان صمیمی یا اعضای خانواده، قبل از جلسه ارائه کنید( هر صفحه یک دقیقه یا کمتر و حداکثر سحنرانی 20 دقیقه و 10 دقیقه هم برای پاسخ به پرسشها)
- در پاورپوینت تکنیکی وجود دارد که می توانید مطالب اضافی (که میخواهید مستمعین نبینند و فقط خودتان از روی آنها ببینید و برای آنها بگویید) را در زیر یا کنار هر صفحه قرار دهید.
این کار ذهن شما را از افکار اضافی خالی می کند و نیازی به کاغذ حمل کردن با خود ندارید.
- لازم نیست به چشم مستمعین نگاه کنید بلکه به بالای سر آنها نگاه کنید.
- بهرحال مستمعین در موضوعی که میخواهید ارائه دهید محتاج بوده و شما از آنها بالاترید(ان اکرمکم عندالله اتقیکم) .
- توجه شما به این باشد که در این 20 دقیقه، وقت مستمعین را تلف نمیکنید و زکات علم خود را دارید ارائه میدهید.
- قبل از شروع سخنرانی، ذکر لاالهالاالله را برای آرامش و تمرکز ذهنی بدون تکان خوردن لبها میتوانید بگویید.
وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ﴿آیه ۸۸ سورهی هود﴾
اول از همه از مطالب استاد امیدوار استفاده کن!
اصلا نترس و اضطراب نداشته باش!
برای گروه 1+5 که کنفرانس نمیخوای بدی آرومه آروم باش شما اون مطلبتو به هر باید کنفرانس بدی ترس که نداره!
وقتی آدم مضطرب میشه گلوش خشک میشه و باعث میشه صدات بد بشه و بلرزه حتما حتما قبلش آب بخور و اگرم شد آب بزار برا خودت :ok:خیلی خوب و موثره!
خیالت راحت راحت باشه اصلا خرابش نمیکنی مطمئنم خیلی خوب اجراش میکنی.
من از اونجا خبر ندارم اما همیشه تو جمع یه عده ای وجود دارن که همش میخوان بخندن اگه تو جمع شمام پیدا شد اصلا محل نذار رو ادامه بده!
پاور پوینت هم خیلی خوبه من امتحانش کردم همه خیره میشن به اون!:khaneh:
به خودت مطمئن باش و اعتماد به نفستو نگه دار :khandeh!:
بابا ترس نداره که بیخیاله ادما...هییییییییییییییییییییچکس ارزش نداره که جلوش هول بشی...قرار نیست همه مثل هم باشن... اگر تمام حواستو به ارائه مطلب بدی وتمام سعیتو کنی تا اطلاعاتت رو دقیقا مثل یه معلم در اختیارشون بزاری اصلا استرس و فراموش میکنی...:nevisandeh::reading::deldari::pirooz:
سلام.
تبریک به شما بابت قبولی در ارشد. ماهایی که کمتر از دو ماه دیگه کنکور ارشد داریم رو از دعاهای خیرتون فراموش نکنین!
من خودم باید تا چند هفته ی دیگه برای یکی از درسا ارائه بدم. تا الان چند تا ارائه دادم و سابقه چند ساعت تدریس هم داشتم.
شاید فکر کنین الان حرفه ای شدم. نه. هنوز ته دلم برا چند هفته دیگه استرسه ولی شکر خدا اون تدریسی که داشتم خیلی کمک کرده به اعتماد به نفسم.
مطمئنا تا الان چند بار ارائه دادید. این چندبار تونستید ان شاء الله این دفعه و دفعات آینده هم می تونید.
بابت لرزش صدا که یه چیز عادیه. یکی از دوستای من هم موقع ارائه صداش می لرزه! البته تو خانوما باید بیشتر باشه (خانوما بهتر میدونن)
کسایی که روبرتون نشستن خیلی تفاوت زیادی با شما ندارن. چه بسا قریب به اتفاق شون موقع ارائه شما، خودشون رو جای شما قرار بدن و به خودشون بگن الان اگه من جاش بودم چیکار می کردم و استرس بگیرن. (البته به این نکته توجه کنین که معمولا" تو ارائه ها بچه ها خیلی گوش نمیدن :دی )
میتونین با تجربه زیاد این مشکل رو به امید خدا حل کنین.
در پناه حق
موفق و موید باشید.
خیلی خیلی ممنونم از نظرات استاد و همگی
خیلی استفاده کردم.
بازم اگه میشه نظر بدین، بگین به چیا فکر کنم استرس نداشته باشم.چیکار کنم صدام نلرزه آخه از همه بیشتر از این لرزش صدام میترسم که خیلی تابلو استرسمو به همه می فهمونه و احساس میکنم منو جلو دیگران کوچیک میکنه که چه بی اراده ام که اینقدر صدام واسه هیچی میلرزه
در پناه حق
التماس دعا، برام دعا کنید
خیلی خیلی ممنونم از نظرات استاد و همگی
خیلی استفاده کردم.
بازم اگه میشه نظر بدین، بگین به چیا فکر کنم استرس نداشته باشم.چیکار کنم صدام نلرزه آخه از همه بیشتر از این لرزش صدام میترسم که خیلی تابلو استرسمو به همه می فهمونه و احساس میکنم منو جلو دیگران کوچیک میکنه که چه بی اراده ام که اینقدر صدام واسه هیچی میلرزه
در پناه حق
التماس دعا، برام دعا کنید
بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت
همونطور که عرض شد، در لحظه کنفرانس به حالات و احساسات دورونی خودتون و از جمله تن صدا و.. نه توجه کنید و نه سعی در مدیریتش داشته باشید، به این فکر کنید که چند لحظه بعد با خواست خدا به شرایط مسلط میشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با اجازه استاد امیدوار
ضمن استفاده کامل از عرایض استاد اگه مراحل انجام کنفرانس رو مرحله به مرحله بنویسید و هر مرحله رو تمرین کنید تا اضطرابتون تو اون مرحله از بین بره به مرحله بعد برید. تا تمام مراحل رو کامل انجام بدید.
می تونید اوایل تنها اجرا کنید تو یه کلا بعد از چند نفر از دوستان صمیمی و بعد تعداد را به مرور بیشتر کنید:
همونطور که استاد فرمودند به این تکنیک ، تکنیک حساسیت زدایی منظم میگن.
سلام نمیدونم میخواین در مورده چی کنفرانس بدین ...
اتفاقا من عاشقه کنفرانس دادن هستم ... وقتی قرار باشه که کنفرانس بدم ... اینجوری شروع میکنم ....
سلام ...
به دنیایه من خوش اومدین ...
و شروع میکنم برای مخاطب هام قصه تعریف کردن ... چراغه تخیلشون رو باز میکنم ... چوب جادوگریم رو صدا میکنم ... همه رو سواره چوب جادوگریم میکنم و میبرم تو هپروت ...
تمامه مطالبه علمی رو که میخوام تعریف کنم تبدیل به داستان های شیرین میکنم .... اونقدر شیرین که همه بخوان بفهمن آخرش چی میشه ...
چند تا کلمه قلمبه سلمبه هم وسطش میندازم ... تا نگن همش داستان تعریف کردی ....
وقتی هم دارم قصه تعریف میکنم ... حواسم هست که وقتی آقا گرگه ... شنگول و منگول رو میخواد بخوره ... باید چجوری تن صدام رو عوض کنم ...
بازم اگه میشه نظر بدین، بگین به چیا فکر کنم استرس نداشته باشم.چیکار کنم صدام نلرزه آخه از همه بیشتر از این لرزش صدام میترسم که خیلی تابلو استرسمو به همه می فهمونه و احساس میکنم منو جلو دیگران کوچیک میکنه که چه بی اراده ام که اینقدر صدام واسه هیچی میلرزه :(
یادتون باشه:
- استرس اصلا و اصلا در چنین جایی غیر عادی نیست.
- اینکه صداتون بلرزه چیز غیر عادی نیست(برای هرکس در ارائه هایش اتفاق می افتد)
- قرار نیست که کارتون هیچ و هیچ اشکالی نداشته باشد. این نتیجه کار شما است، ممکن هم است اشکالی داشته باشد(مهم این است که شما تمام تلاشتان را بکنید)
- اصلا فک نکنین کار غیر عادی انجام می دین
- اگر هم استرس به سراغتون اومد با خنده بخودتون بگین:
همینی که هست، هر چقد هم استرس داشته باشم، باید ارائه ام رو با قبول همین وضعیت انجام بدم، بیخود بهش توجه نکنید
- قلمبه سلمبه نمی خاد صحبت کنید. فک کنید دارید برا دوستون و یا یکی از نزدیکاتون توضیح میدید. هرجور با اونا صحبت می کنید همونطور صحبت کنید. این تو چشم بقیه نشون میده که چقد شما تسلط دارین بر مطالب.(موقع ارائه، خودتون باشین، نقش بازی نکنید)
واییییی من اینقدر دوست دارم کنفرانس بدم که!! اصلا حال میکنم!!
نترس عزیز من! یه بار امتحان کن اینقدر حال میده که!!
هوفففففففففففففففففف. چه تاپیک ترسناکی!:khab:
منم همینجوری ام. ولی از جواب اساتید و دوستان در تاپیک بهره بردم. انشاءالله که نتیجه بده. فقط فرق من با نویسنده تاپیک اینه که قراره دفاع کنم!:Moteajeb!::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
دیگه هیچ جوره نمیشه دلداریم بدین که بابا همه مثل تو ان و بلد نیستن و ....:Gig: منم و چند تا استاد عصبی!:Moteajeb!::Sham:
اخی میدونم چه حسی دارید وقتی فکرشو میکنید که جلوی یه جمعی باید صحبت کنید
و اون فضا رو تجسم میکنید ادم استرس واقعی میگیرتش
ولی اصلا ناراحت نباشید چون منم تا چن روز پیش مثه شما بودم ولی وقتی برا اولین بار رفتم و کنفرانس دادم فهمیدم که همه ترسم الکی بوده
انشالله که موفق باشید:Gol:
فقط 2 دقه اولش یکم هول میشی ، من که دسام یخ زده بود - ولی بعدش عادت میکنی و میفهمی که اصلا چیزه سختی نیست
[="Navy"]سلام
به نظر من رعایت این نکات، مهمّه:
اوّل: مسلّط بودن بر متن و مطالبی که میخواهید ارائه بدهید؛
هر چه قدر مطالعه و تسلّطتان بر مطالب، بیشتر باشه اضطراب هم کمتر خواهد بود.
دوّم: حضّار رو طوری نگاه کنید که اونا هم دارند از شما یاد میگیرند که چه طور در آینده کنفرانس بدهند، نه اینکه منتظر یه اشتباه یا در صدد انتقاد از شما باشند.
این طرز نگاه، خیلی مؤثّره.
سوّم: قبل از کنفرانس، سخنرانی خودتون رو تمرین کنید، و حتّی از سخنرانی خودتون فیلم بردارید و با مشاهده اون فیلم، به نکات ضعف و قوّتتون دقّت کنید.
و چهارم: سرگذشت «دموستن» بزرگترین خطیب یونان را بخوانید، مثلاً اینجا: http://fshahrokh.blogfa.com/post-14.aspx و اینجا: http://arameshfaghatkhoda.blogfa.com/post/78/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%86[/]
سلام خانواده ی من ماشاءالله آخرامید دهی واعتماد به نفس دادن اند!!!!اینقد ضدحا ل میزنن که اون یه ذره اعتمادبه نفسی هم که هست میره،خاله ام فهمید میرم تبلیغ گفت:واقعاًحالا چی میگی؟اصلاًبلدی حرف بزنی؟فک نکنم بلدباشی!!!زن داداشم میگه:همون دبستان رو بهت بدن بهتره،بنده بچه ها باید باخودشون رخت خواب بیارن و....مامانم هم مثل این حرفا.خب من همینجوریش اعتمادبه نفسم بالا نیست حالا این ضدحالها هم باشه.بایدچکارکنم.نمیتونیم منکرتأثیربشیم.اصلاً قوت قلب نمیدن به آدم.
خیلی ممنونم از همگی برای راهنمایی ها و دلداری هاتون:Gol:
خیلی برام دعا کنید:Sham:
ارائه هام نزدیکه
:Sokhan:
فکرش تنمو میلرزونه
ولی با توکل بر خدا و استفاده از راهنمایی های شما ان شاالله بهترین ارائه رو بدون استرس خواهم داشت:Gol:
سلامی دگر بار به دوستان :d
اومدم بگم اون ارائه ای که تو پست قبلیم نوشته بودم و قرار بود چند هفته بعد (از اون تاریخ) انجام بدم، دیروز ارئه دادم و خدا رو شکر خوب بود.
به قول معروف سختیش فقط چند دقیقه اوّله. یه خرده تپق زدن و استرس و ... و در نهایت بعد از چند دقیقه وقتی به شرایط عادت کردین همه چیز خوب میشه.
در پناه حق
موفق و موید باشید.
[="Tahoma"]به نام خدا
پيشنهاد مي كنم يك از دوستانتون رو كه باهاش صميمي تر و راحت تر هستيد بگوييد در كنفرانس جلو تر از همه بنشيند و با سر تكان دادن به علامت تاييد و گفتن عباراتي مثل:خوبه درسته ... به شما اعتماد به نفس بده.
از چند روز قبل از كنفرانس در اتاق مطالب رو با صداي عادي و حركاتي كه در هنگام صحبت داريد رو به ديواري كه فرض مي كنيد كلاس هست ارئه دهيد.
سعي كنيد در آن مبحث با اندكي مطالعه بيشتر فراتر از سطح كلاس باشيد اين به جامعيت كنفرانس و در نتيجه اعتماد به نفس شما مي افزايد.
این نکته ها رو توی یه مقاله ای خوندم که به نظرم خیلی خوب بود:
بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ واقعاً بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ در طولانی مدت چه تاثیری ممکن است بر شما بگذارد؟ در خیلی از موارد متوجه می شوید که پاسخ سوالتان این است: واقعاً نه آنقدر. معمولاً همه ما قبل از پیش آمدن چیزی عادت داریم آنرا بزرگ جلوه دهیم و عواقب ممکن آنرا در ذهنمان مجسم می کنیم، انگار که برایمان موضوع مرگ و زندگی است. اما به ندرت اینطور است.
اینکه چطور فکر کنید و خیالپردازی هایتان چه باشد بر رفتار و عملکرد و احساس شما نسبت به آن موقعیت آینده تاثیر میگذارد. و این هم می تواند تاثیر شگرفی بر اتفاقاتی که می افتد بگذارد.
بدانید که مردم توجه زیادی به عمل شما ندارند یک منبع خیلی بزرگ اضطراب این است که خیلی روی این تمرکز می کنید که مردم درمورد شما چه فکری خواهند کرد. و فکر می کنید که همیشه انتقاد آنها متوجه شماست. اما واقعیت این است که مردم زیاد در مورد اینکه شما چه می کنید و چه نمی کنید فکر نمی کنند. شما شب و روزتان را صرف مشکلات ، شکست ها و پیروزی هایتان می کنید و مطمئن باشید که آدم های دیگر هم همین کار را می کنند و وقت زیادی ندارند که درمورد شما فکر کنند.
به طور کل، مردم بیشتر درگیر مشکلات خود هستند. و انتقاد آنها بیشتر معطوف به نقاط منفی زندگی خودشان است نه کارهایی که شما انجام می دهید . پس خیلی نگران این مسئله نباشید.
وقتی بدانید که کارهایی که می کنید چندان مورد توجه اطرافیانتان نیست، مطمئناً نگرانی و اضطرابتان هم کمتر خواهد شد.
سلام و ادب
خيلي از نكات مفيد رو اساتيد و ديگر كابران گفتند و از همه ي دوستان ممنونم. در تكميل صحبت هاي پيش گفته يك مطلبي عرض مي كنم كه يك گريزي هم زده باشم به مسئله اي مهم تر. به طور كلي بايد توجه داشت كه هر نشانه اي در ظاهر آدم يعني چه نشانه هاي كلامي و چه غيركلامي حاكي از يك حالتي در درون آدم است. وقتي اين حالت هايي كه گفتين پيش مياد از يك نظرگاه وسيع تر ريشه هاش بايد در درون آدم جستجو بشه. حرف ها و رفتارهاي ما محصول انديشه و حالات دروني و روحي ماست. شايد اگر در اين جور مواقع صادقانه ريشه اش رو در درونمون جستجو كنيم با چيزهايي مثل اين موارد روبرو مي شيم:
-نظر ديگران در مورد من خيلي مهمه.
-من بايد جايگاه ويژه اي داشته باشم.
-نقص هاي من بايد پوشيده بشه و همه من رو انساني فوق العاده و كامل بشناسن.
-ديگران آدم هاي قوي و كاملي هستن و من نبايد كم تر از اونها ديده بشم.
-و...
البته نميگم براي هر فرد يا شما اينطوره من اين موارد رو مثال زدم. همين عوامل هم اگر ريشه يابي بشه مي بينيم ناشي از يك عامل دروني است و اون اينكه ‹‹ما ارتباطمون با خودمون كم هست و شناختمون از خودمون زياد نيست.›› و بيرون از درون و ديگران بر خودم ترجيح دارند. ما اگر خودمون رو بشناسيم و از اون بالاتر جايگاه انسان ها رو به طور كلي بشناسيم و جايگاه خدا رو كم كم اين حالت ها رنگ مي بازه. يعني ريشه ي اين حالت هايي كه گفتيد از بين مي ره. ما بايد در مورد چيستي خودمون نسبت به خدا و ديگران و جهان شناخت داشته باشيم. البته اين جور شناخت ها خيلي با كتاب خوندن و پيش كسي رفتن و سخنراني و مشاور و... حل نمي شه و بايد با سير و سفر در درون خودمون حاصل بشه. صفات و حالات و ملكات دروني ما مثل شهر بزرگ و شلوغي هست كه واقعا براي خودمون ناآشناست. خب بريم سراغ نسبتمون با خدا و ديگران و... . يك سري جملاتي هست كه مي تونه مقدمه ي خوبي براي خودشناسي به معنايي كه گفتم براي هر كسي باشه:
-من در نسبت با خدا: أنتم الفقراء الي الله. ما در نسبت با خدا فقير هستيم يعني هر صفتي كه در ما هست اگر بررسي بشه ناقصه. مثلا من قدرت دارم سواد دارم علم دارم دقت دارم لطافت دارم و... اينها همه به نحو ناقص در ماست. هر كدوم از اين صفات به نحو كامل و صد در صد كجاست؟ نزد خداست. من علم ناقصم و خدا علم كامل است. پس صفات كمالي ما يك سيم رابط بين ما و خداست كه طرف لاغر و ضعبفش دست ماست و طرف بزرگ و كاملش دست خداست. اين تصور در نسبت ما با خدا كمك مي كنه كه هر لحظه اتكاي ما در هر صفت كمالي به همون صفت كمالي خدا باشه و بگيم خدايا هر كدوم از اين صفات ناقصم رو با قدرت و لطف خودت كامل كن. يعني ‹‹اعتماد به نفس›› رو با ‹‹اعتماد به خدا›› ايجاد و كامل مي كنيم.
-من در نسبت با جهان و ديگران: دقت كنيد! اين ويژگي بالا كه گفتيم ويژگي همه ي آدم هاست. پدر و مادر ما همكلاسي هاي ما اساتيد ما دوستان ما و.... همه موجوداتي هستن با صفات كمالي ناقص. يعني همشون هر چقدر هم قوي باشن باز دستي بالاي دستشون هست. اون كدوم دسته كه بالاي همه دست هاست؟ دست هموني كه شما دلتون به اون گرمه و صفاتتون رو به اتكا به اون كامل مي كنيد. يك نكته اي رو دقت كنيد! يك فردي مثل پيامبر كه انساني كامل و ويژه بودن و سرآمد انسان ها محسوب مي شدن ايشون به مردم ميگن: أنا بشر مثلكم. اين كه يك پيامبر مي گه من هم بشري مثل شما هستم و آدم وقتي اين رو مي خونه با ايشون احساس صميميت و هم سنخ بودن مي كنه آروم مي شه. چرا ماها معمولا از جن و موجودات ناشناخته مي ترسيم؟ چون با اونها احساس هم سنخ بودن نداريم. حس مي كنيم از جنس ما نيستن. حالا مسئله اينه كه وقتي بزرگترين انسان مانند پيامبر مي گه منم بشري مثل شما هستم تكليف باقي افراد روشنه. باقي آدم ها هم اعم از دوست و استاد و... انسان هايي مثل ما هستن و تازه نسبت به پيامبر بيشتر شبيه ما هستن. اونا هم نواقصشون زياده. و نكته ي ديگه اينكه اين آدماي دور و بر ما هم از جنس و هم سنخ ما هستن. همين تصور باعث مي شه احساس راحتي داشته باشيم. بايد بدونيم كه ‹‹خبري نيست››! كسي چيزي نيست. كسي كه نگاه خدايي و توحيدي داره اونقدر حواسش به موجود بزرگي مثل خداست كه ديگه كسي به چشمش نميآد. فرض كنيد كسي كه در همه ي عمرش نور و پنير خورده اگر مثلا كوكو جلوش بزارن يا ماكاروني يا كتلت اين آدم چشم درشت مي شه خيلييي خوشش مياد و توجهش معطوف مي شه به اين غذاها. ولي كسي كه همه ي عمرش چلوكباب و آبگوشت و برگ سلطاني و چنجه خورده اگر ماكاروني و كوكو بزارن جلوش به چشمش نمياد شايد توجهي هم نكنه. اين مثال رو زدم كه متوجه حرفم بشيد. كسي كه هميشه فكرش و اسطوره اش يك چيزهاي كوچيكي بوده وقتي ده نفر آدم دانشگاهي و فاضل مي بينه هول مي شه ولي كسي كه يك عمر فكر و ذكرش و اسطوره اش خداي بي حدي بوده كه تَهِ علم و حكمت و قدرت بوده يك مرجع تقليد يا پروفسور رو هم ببينه شايد خيلي دست و پاش رو گم نكنه.
يكي از علما و شاگردان علامه طباطبايي مي گفت در ايامي كه خدمت علامه مي رفتم خيلي محو ايشون بودم و يك بار كه از پيش ايشون اومدم يك گوشه نشسته بودم و محو عظمت ايشون بودم كه يك آدم چقدر مي تونه بزرگ باشه. وسعت وجودي داشته باشه و... . بعد ايشون گفت: در همون حال يك لحظه به خودم تَشَر زدم گفتم اين شرك هست. تو كه خدا رو با اون عظمت مي شناسي جايي نمي مونه كه محو ايشون بشي. هر صفتي ايشون داره كامل ترش نزد خداست و تازه ايشون همين صفات و عظمتش رو هم از خدا داره.
آدم هر چي با چيزاي بزرگ تر سر و كار داشته باشه طبعش بزرگ تر مي شه و چيزهاي كوچيك نه هولش مي كنه نه مضطربش مي كنه و نه دست و پاشو گم مي كنه. از همين جا يك گريزي هم مي زنم و توصيه اي مي كنم و اون اينكه اگر تونستيد سعي كنيد با افراد بزرگ و شخصيت هاي درجه ي اول رشتتون بيشتر در ارتباط باشيد. ديدن اينها و ارتباط باهاشون طبع آدم رو در اون رشته ي تخصصي بالاتر مي بره و باعث مي شه آدم در جمع هاي كوچيك تر احساس عادي بودن داشته باشه. اگر امكان ارتباط با اين جور افراد نيست براتون صحبت ها و فيلم هاشون رو ببينيد. سخنراني ها و صوت هاشون رو زياد گوش كنيد.
يك نكته ي ديگه هم اينكه متاسفانه در فرهنگ مذهبيون ما دخترها و خانم ها ضعيف النفس بار ميان. البته خداي نكرده من در مورد شما يا ديگران نمي گم ها. كلي مي گم. و يك فرهنگي هست كه دختر هرچي خجالتي تر و كم حرف تر و در پستو تر باشه بهتره. اين غلطه. يكي از عرفاي متاخر همين مشكل رو اشاره كرد و گفت: زن ها به جاش بايد مثل شير بغرّند. يا شهيد مطهري مكرر گفته كه اسلام نيومده خانم ها رو منزوي و منفعل بكنه. بنظرم خاوما بهتره الگوي خودشون رو حضرت زهرا و حضرت زينب قرار بدن. شما خطبه ي فدك حضرت زهرا يا خطبه ي حضرت زينب در كوفه رو بخونيد. ميگن در كوفه كه حضرت زينب خواستن صحبت كنن يك عده هلهله و سر وصدا كردن كه ايشون نتونن صحبت كنن. نقل شده ايشون فرياد زدند: ساكت شويد اي اهل كوفه! ميگن سكوت سراسر شهر رو فرا گرفت. از احدي صدايي در نمي اومد. شما اين زخنراني ايشون رو در كوفه ببينيد چقدر محكم و قوي صحبت كردن با اينكه به ظاهر در موضع ضعف بودن حاكميت مردانشون رو شهيد كرده بود و اين حضرات مقدس رو به اسارت گرفته بود و قدرت در دست حاكميت بود و خفقان ايجاد كرده بود در اون شرايط ايشون با لحن توبيخي ببينيد چطور سخنراني كردن. مكرر در سخنراني شون جملات سوالي هست. سوالات توبيخي.
اين يك نكته اي است كه بايد آدم به جاش خجالت و.... رو بزاره كنار. بعضي هستن خجالت مي كشن حرف بزنن يا سرشون رو بگيرن بالا يا بلند صحبت كنن و فكر مي كنن اينها حياست. حيا يك ملكه ي دروني است نه اين كارهاي ظاهري. مثل تواضع. لابد ديدين -اين حالت بين آقايون بيشتره- بعضي ها مي خوان تواضع داشته باشن گردنشون رو كج مي كنن و آروم حرف مي زنن و چشماشون رو خمار مي كنن و... و با اين اَدا ها مي خوان تواضع داشته باشن. بعد همين فرد اگر يك حرفي مخالف خودش بشنوه مي خواد زمين و آسمون رو به هم بدوزه و ذره اي در مقابل سخن مخالف تواضع نداره. تواشع و حيا و... صفات دروني هست كه بايد ايجاد بشه و البته نمي گم كه ظهور ظاهري نداره ها طبعا آدم متواضع و با حيا ظاهرش هم نشون مي ده ولي اينكه آدم محكم نتونه جايي حضور پيدا كنه و حرف بزنه اينها حيا و تواضع نيست. يك مسلمان اتفاقا خيلي محكم و در عين تواضع و حيا حضور پيدا مي كنه و حرف مي زنه و جز از خدا از چيزي هم نمي ترسه.
خب حرف زياده البته من هم اتفاقي اين صفحه رو ديدم و وقت و حال شركت در بحث ها رو هم ندارم ولي احساس كردم اين نكات اضافه بشه مي تونه كمكي بكنه و كمي هم طولاني شد عذر مي خوام.
جملگي دوستان در پناه حضرت زينب باشيد.
موفق
[="Blue"]سلام
من فقط یه چیزی میگم
بابام این رو یادمون داده که هر جا میخواین برین 11 تا قل هو الله احد رو بخونید اگه مشکلی براتون پیش اومد.استرس داشتید سه تا از انگشتهای دست چپت رو ببند البته با هر کدوم که میخوای ببندی یه قل هو الله احد بخون (چطوری میخوای مشت بکنی به همون صورت فقط سه تاشون رو) انشالله که این استرس و ترست ریخته میشه[/]
من چندتا نکته رو بهتون میگم،امیدوارم کمکی کنه بهتون، بیشتر چیزا رو دوستان اشاره کردن :
شما راجع به موضوعی که برای کنفراس انتخاب کرده اید و تحقیق کرده اید نسبت به اکثر دانشجویان حاضر در کلاس دارای اطلاعات بالاتری هستید و اکثراً نسبت به شما از سطح اطلاعاتی کمتری برخورداند و شما این اعتماد بنفس را داشته باشید که آنها به اندازه شما به موضوع کنفراس شما اشراف ندارند پس لازم نیست نگران باشین.
مطمئن باشید فقط 5 دقیقه اولش استرسش زیاده تو همین 5 دقیقه هم به کسی زل نزنید یا به صورت کسایی نگاه کنید که بهتون آرامش میدن مثل دوستای نزدیکتون یا کلا نگاهتون رو به ته کلاس یه جایی که کسی ننشسته متمرکز کنید تا استرستون کم شه بعدش تمام تمرکزتون رو بذارین رو کنفراستون و به چیزی جز کنفراستون فکر نکنین این کمک میکنه استرستون کمتر شه..
در مورد این فکر منفى که ممکن است شما را مسخره کنند -به خود بگویید: «لازم نیست همه مردم دنیا مرا قبول داشته باشند، زیرا من هرگز انسان کاملى نیستم؛ پس طبیعى است که مورد تمسخر عده اى باشم»
در مورد این فکر منفى که آدم بى عرضه و حقیرى هستید به خود بگویید: «هیچ رابطه اى بین خوب حرف زدن در جمع و اینکه من یک انسان حقیر و بى ارزش و بى عرضه باشم، وجود ندارد. این فرض غلط است که اگر عده اى مرا قبول ندارند و حقیر مى پندارند؛ همه مردم مرا حقیر بپندارند و هیچ کس مرا دوست نداشته باشد».
هیچکس شما را با معیارهای یک سخنران حرفهای قضاوت نمیکند. پس به یک لغزش زبانی یا یک “اوووم” گاه و بیگاه یا لغتی که اینجا و آنجا فراموش کردهاید توجه نکنید. اگر تمرکزتان بر اصل موضوع یعنی ارائه با کیفیت و با اشتیاق باشد موفق میشوید و میتوانید تاثیر مثبتی بر مخاطبان بگذارید.
هر وقت دیدین که کسی نگاهش به شماست، فورا کسی رو پیدا کنید که حواسش به اسلاید ها باشه !
یکی دیگه از عواملی که باعث ترس ارائه دهنده میشه، شلوغی سالنه. اینکه تعداد زیادی آدم ساکت اونجا نشستن و منتظر نطق شما هستن. پس بهترین کار تو اینجور مواقع اینه که روی صحبتتون فقط به یک نفر باشه. و بقیه اصلا توجهی به سخنرانی شما ندارن. هرچند لحظه هم این شخص رو عوض کنین و روی شخص دیگری فوکوس کنین.
یه چیز دیگه هم اینه که همه چیز فقط به قوه تخیل و تلقین خودتون معطوف میشه.....وقتی دارید کنفرانس میدید فکر کنید برای چند نفر بچه کنفرانس میدید آرامش خودتون رو حفظ کنید.
در آخرم اینو بگم که :انسان خدا مدار، افق زندگی بسیارگسترده و وسیعی دارد و اهداف زندگی را در امور کوچک و گذرا خلاصه نمیکند.
.
فکر کنید برای چند نفر بچه کنفرانس میدید
ممنونم از راهنمایی هاتون خیلی خوب بودن
ولی آخه چطوری تو چشاشون نگاه کنم و با چشام ببینم که همکلاسیام نشستن ، اونوقت فکر کنم دارم واسه چندتا بچه دارم کنفرانس میدم؟:Ghamgin:
از کنفرانس دادن برا خودتون غول نسازید، قراره به دوستان فعلی و همکارانه ایندتون اطلاعات بدین فقط همین!:ok:
استرس 2،3دقیقه اولشم طبیعیه کم کم انقد جذب ارائه مطلب میشی که استرس یادت میره ، ینی من اینجوریم!:reading:
اگه تپق زدین فک نکنین چه فاجعه ای اتفاق افتاده حتی ماهرترین سخنرانا هم ممکنه براشون پیش بیاد، من معمولا یه لبخند میزنم و اصلاحش میکنم اینجور وقتا یه خنده هم رو لب بقیه بچه هامیشینه که این باعث میشه جو خیلی خشک وخسته کننده نباشه!:Cheshmak:
راستی سرعت حرف زدن هم مهمه ،من معمولا یکم سرعتمو میبرم بالا تا لرزش صدام به چش نیاد، اخه اینجوری مجبور میشن برا اینکه از مطلب جا نمونن بیشتر رو مطلب تمرکز کنن تا صدای بنده!! :Nishkhand:
[="Navy"]اگه تپق زدین فک نکنین چه فاجعه ای اتفاق افتاده !
ببخشید این «تپق زدن» یعنی چی؟
راستی سرعت حرف زدن هم مهمه ،من معمولا یکم سرعتمو میبرم بالا تا لرزش صدام به چش نیاد، اخه اینجوری مجبور میشن برا اینکه از مطلب جا نمونن بیشتر رو مطلب تمرکز کنن تا صدای بنده!!
ععه؟! میگم آخه چرا خانومها اینقدر تند تند کنفرانس میدن اصلاً متوجّه نمیشی چی دارن میگن![/]
ببخشید این «تپق زدن» یعنی چی؟
بهش اصطلاحا سوتی ، اشتباه لپی،مایه شادی دل دوستان و... هم میگن ،در یک جمله هر حرفی که باعث بشه اولش تبدیل بشیم به این :khejalati:
بعدش واسه اینکه ضایع نشیم تبدیلش میکنیم به این:Nishkhand:
ععه؟! میگم آخه چرا خانومها اینقدر تند تند کنفرانس میدن اصلاً متوجّه نمیشی چی دارن میگن!
ببنید نگفتم تندتند، گفتم یکمی سریعتر،شما دقیقا با همین دقتی که مطلب رو خوندید به کنفراس ها هم گوش میدین؟؟!!:khandeh!:
آغا من چند روز پیش رفتم یه ارائه کوچولو دادم.
اجبار نبود. یعنی بود. سه نمره داشت و منم نمیخواستم ارائه بدم و از خیر سه نمره گذشته بودم
بعد از اینکه اومدم اینجا جو گیر شدم و گفتم پاشم برم ایده ها رو عملی کنم ببینم چی میشه(البته جناب طارق هنوز پست نذاشته بودن! چون حرفای ایشون رو کلا خیلی قبول دارم ولی این بار بهره مند نشده بودم. انشاءالله دفعه بعد با تکیه بر بیانات ایشون پیش میرم ببینم چی میشه....)
چشمتون روز بد نبینه. یه ضایع بازی ای شد که نگو:khaneh:اصلا بحث سه دقیقه و پنج دقیقه نبود!! از اول تا اخر رو ویبره بودم:lol:
حالا خوبه کلاس جمیعاً مونث بودن
و گرنه احتمال قریب به یقین باید ترک تحصیل میکردم:khaneh:
با قرار جان، خواهر، اینو نگفتم بیشتر استرسی شی ها!
خواستم جو از حالت تشنج بیاد بیرون:Nishkhand:
یکماه دیگه دفاع پایان نامه ام هم هست
اصلا بهش فکر نمیکنم که اول جوونی سکته نکنم:khandeh!:
یه چیزم میگم واسه آرامش دلت:
اینو دیگه جدی میگم شوخی نیست:
اولین بار که میخواستم ارائه بدم(اولین بار میشه دفعه قبل از این بار....یعنی کلا تو عمرم دو بار ارائه دادم) خیییییییییییییلی استرس داشتم. در حد مرگ بود(حالا عمق فاجعه بماند)
فکر میکردم اگه برم جلو قلبم میگیره و سکته میکنم و با آمبولانس میبرنم. تازه به اصرار مامان بابام و با کلی سخنرانی بابام قبول کردم دست به این کار بزنم
به زوووووووووووووووووووووووووووووووور یه قرص تپش قلب از مامانم گرفتم(مگه میداااااااااااااااااااااااااااد!!!!!! خودمو کشتم تا راضی شه)
اون روز رفتم جلو و جای استاد نشستم
همچین کنفرانسی دادم که جمعا دهن باز داشتن نگام میکردن
آغا اصلا خودم هم متعجب بودم. نه قلبم داشت در میومد! نه رنگم پرید! نه دستام میلرزید! هیچی هیچی
خودم باورم نمیشد
نه که فکر کنی واسه قرص بودا!!!! همش تلقین بود. وقتی دیدم مامانم راضی نمیشه قرصو بده(که البته آخرش گرفتم) بهش میگفتم پس توروخدا یه قرص استامینوفن بده و بگو واسه تپش قلبه. من ساده ام قبول میکنم و از روی تلقین استرسم کم میشه. مامانم هم فقط میخندید و با شوخی و جدیت میگفت نه.
(بمیرم واسه خودم که اینقدر بچه قانعی بودم)
خلاصه اینکه رمز موفقیتم رو تسلطم بر مطلبم میدونم و نکته مهم این که روی صندلی و پشت تریبون استاد نشسته بودم
نظر خودم اینه که اینبار چون جلوی جمع ایستاده بودم تمرکزمو از دست دادم و استرس بر من غالب شد
جدی میگم
تفاوت بین دو ارائه ام در نشستنم بود. که اولی اینقدر خوب تموم شده بود و دومی............
ممنونم از راهنمایی هاتون خیلی خوب بودن
ولی آخه چطوری تو چشاشون نگاه کنم و با چشام ببینم که همکلاسیام نشستن ، اونوقت فکر کنم دارم واسه چندتا بچه دارم کنفرانس میدم؟
ببینید من که گفتم این بیشتر بستگی به قوه ی تخیلتون داره، به نظر من شما همانطور که استاد امیدوار فرمودن زیاد لازم نیست بهش فکر کنین و سعی کنین استرستون رو کنترل کنین. ولش کنین بذارین هرجور میخواد خودشو بروز کنه. هرچی بیشتر بهش فکر کنیم بدتره.
من خودم اینجوریم که احساس میکنم اگه تو چشم مخاطبا نگاه کنم بیشتر استرسی میشم، البته فکر کنم این با چندبار ارائه دادن عادی بشه ولی چون شما هم دفعات اولتونه که میخواین ارائه بدین سعی کنین کارایی که استرس آدمو بیشتر میکنه انجام ندین. پیشنهادم اینه که به چشم مخاطبا خیره نشین یا حداقل به طور خیلی سرسری یه نگاه بهشون بندازین و رد بشین. بیشتر به اسلایدا نگاه کنین یا به میز بچه های که ردیف اول نشستن نگاه کنین چون آدم که تو چشم مخاطبا نگاه میکنه یکم تمرکزش کم میشه. البته بستگی به خودِ طرف هم داره باید ببینید خودتون چطوری راحت ترین.
درکل شرایطی رو ایجاد کنین که برین تو حال و هوای خودتون و توجهتون اصلا به آدمایی که دارن بهتون گوش میدن نباشه انقدر غرقِ خودتون و ارائه تون بشین که اصلا نفهمین آیا صداتون داره میلرزه یا نه!
توکل به خدا رو فراموش نکنین ، از خدا کمک بخواین و درحدِ توانتون خودتون رو برای ارائه آماده کنین، بقیشو بسپارین به خدا.
ایمان داشته باشین که اگه خدا نخواد محاله صداتون بلرزه یا اتفاق بدی بیفته. به خدا و قدرتش با تمام وجود ایمان داشته باشین . خدا امیدِ هیچ امیدواری رو قطع نمیکنه، محاله قطع کنه
موفق باشین
سلام:Gol:
توصیه های دوستان بخصوص استاد امیدوار کامل بود. انشاله بتونین استفاده کنین.
ولی فقط اینو به خودتون بگین آخرش مگه چه اتفاقی قرار بیفته، یه عده نظر مثبت نداشته باشن ، در هر صورت من درسو فهمیدم و تکلیفمو انجام دادم.
هر نظری که خودتون راجع به بقیه که کنفرانس ارائه میدادن داشتین (اونایی که سوتی میدادن و توپوق داشتن) ، بقیه هم راجع به شما همونجوری فکر خواهند کرد.
سلام........من که این مشکلا برم پیش نمی آد البته به خاطریه کوچولو اعتماد سقف وتعریف دوستا وخلاصه اینقد هست که باد کردم وخیلی سر جلسه رسمی حرف می زنم که بقیه کم مونده خوابشون بگیره ...........تازه بعدشم تشویق وتعریف دیگه جو گیر می شم اساسی :Sokhan:البته تته پته هم میکنم ولی بد یه عذر خواهی کوچولو بد م ادامه البته وسطش دوستام اینقد شکلک درمی آرن و سوال های مسخره می کنن که نمی تونم جلوی خندمو بگیرم و کلاسم صاف می آد پایین :nashenas:
با سلام
تجربیات من البته زیاد نیست اما امیدوارم مفید باشه.
به اساتیدتون نگاه کنید که چقدر تدریس براشون عادیه....اونها هم حتما روزهای اول تدریس حالت شما رو داشتند.
چون تجربه شما از ارائه و کنفرانس در دانشگاه کمه استرس میگیرید.
پیشنهادم اینه که تا میتونید برای هر درسی برید و ارائه بدید....به هر بهانه ای برید پای تابلو....اینقدر ارائه بدید که کامل براتون عادی بشه.
فکر کنم در ارشد دفاع و این چیزها هست.... از همین حالا تمرین کنید تا دفاع در پیش اساتید هم براتون راحت بشه....با توکل بر خدا امیدوارم همیشه موفق باشید.
من که خوراکم کنفرانس دادنه..اصن جونم میره برا کنفرانس دادن خخخخ
حتی اونوقتایی که استاد ازم نمیخواد خودم داوطلب میشم و میرم..
خیلیاااا میخوان برن اونجا و هر چی رو ک از کتاب حفظ کردن بگن در صورتی که من اول درسو درک کنم بعد هر چی رو ک فهمیدم برم با بیان ساده برا بقیه بگم...ب همین سادگی...
فقط در صورت تکراره ک استرس کم میشه اما هیچوقت از بین نمیره( در همه افراد ب همین شکله)
[="Navy"]فقط در صورت تکراره ک استرس کم میشه اما هیچوقت از بین نمیره( در همه افراد ب همین شکله)
آره منم همین نظر رو دارم.
عوامل ژنتیکی و تربیت خانوادگی هم خیلی تأثیرگذار هست و گاهی برای برخی افراد چیره شدن بر این عوامل خیلی سخت میشه.[/]
سلام
همین چند روز پیش، من دو تا کنفرانس داشتم، خیلی هم استرس داشتم ولی خدا رو شکر به خیر گذاشت ولی طبق تجربه ای که گذروندم. باید بگم که استرس اولیه طبیعی هست. ولی برای اینکه استرس تون کمتر بشه باید چند تا کار انجام بدید :
1- مطلب رو حفظ نکنید و مطلب رو بفهمید و برای خودتون حلاجی کنید.
2- پاورپوینت ارائه رو به صورت خلاصه ، مختصر و مفید درست کنید، نه اینکه جمله های مطلب رو ریز به ریز ردیف کنید.
3- مطالبی که در پاور پوینت قرار میدید رو خیلی خوب بلد باشید. اگر مطلبی رو نفهمیدید روی پاور هم نذارید و حذف اش کنید.
4- پاور پوینت رو جذاب درست کنید. از رنگ آبی روشن و ملایم استفاده کنید و رنگی که چشم خواننده رو اذیت میکنه قرار ندید.
6- زمان ارائه ، از روی اسلایدها بخونید و سعی در توضیح دادن مطلب به دانشجویان رو نداشته باشید. و اگر مثال مختصر و مفید ولی کوتاه بیارید خوب هست.
7- تعداد اسلایدها رو کم درست کنید در حالی که جامعیت مطلب از بین نره.
8- قبل از ارائه دادن تمرین کنید و زمان ارائه رو حداکثر 10 دقیقه قرار بدید. و زمان تمرین هم time بگیرید. تا سر 10 دقیقه تموم کنید.
9- زمان ارائه دادن به کسی نگاه نکنید و فقط از روی اسلایدها شروع به خوندن کنید.:ok:
10- ترس رو به خودتون راه ندید، این کاری هست که دیگران هم انجام دادن، پس اگر انجام دادند، شما هم می تونید انجام بدید و اون هم به صورت عالی.
11- اون دانشجویان مثل شما دانشجو هستند و اومدن دانشگاه که تازه چیزی یاد بگیرن، پس مثل شما هستند و هیچ برتری نسبت به شما ندارن ولی شما علاوه بر دانشجو بودن جزو رتبه های برتر هم هستید. کمی خودتون رو دست بالا بگیرید.
12- وقتی ارائه رو خواستید شروع کنید، قبلش آیت الکرسی و صلوات بخونید و با نام خدا شروع کنید. محکم و رسا سخنرانی کنید. شما می تونید. مثل همه کسانی که در همه این سال ها توانستند. خواستن توانستن است.
با اجازه بزرگترا ....
یه بار موقعیتی مشابه همین کنفرانس دادن برام پیش اومده بود،با توجه به سابقه بدی که داشتم،به خودم امیدی نبود،به ذهنم رسید و یه دعای توسل خوندم و از ته دل خواستم که این حالات از بین بره و....بعد هم با توجه به فرمایشات استاد امیدوار
همونطور که عرض شد، در لحظه کنفرانس به حالات و احساسات دورونی خودتون و از جمله تن صدا و.. نه توجه کنید و نه سعی در مدیریتش داشته باشید، به این فکر کنید که چند لحظه بعد با خواست خدا به شرایط مسلط میشید.
تنها به این فکر بودم که ائمه علیم السلام کمکم میکنن....واقعا نتیجه اش محشر بود خودم خیلی کیف کردم....
ترس از کنفرانس تا اندازه ای به تجارب بد گذشته هم مربوطه...
مثلا من اوایل قبل از کنفرانس دادن یکم استرس داشتم ولی نه در حدی که مانع کارم بشه، چند تا کنفرانس هم دادم و خدا رو شکر مشکلی پیش نیومد
تا اینکه یه روز یکی از اساتید محترم! به بنده موضوع دادن و گفتن: لبخند خدا ببینم چیکار میکنی!!!
روز ارائه رسید، چشتون روز بد نبینه، یکی دیگه نظریه رو داده بود ولی استاد محترم با سوال جواباشون از بنده انتقام گرفتن!:gun:
خدا برا هیچ مسلمونی نیاره!!!!خیلی حس بدی داشت!!:geryeh:
تا مدت ها وقتی یاد حرفا ونوع برخورد استادم میفتادم ناراحت میشدم... :hey:
علی رغم همه تمرین و تکرار و تسلطی که روموضوع داشتم ولی استاد عزیزمون با لحن صحبت و نوع برخوردشون اعتماد به نفسمو نابود کرد! :jangjoo:اولشو پر انرژی شروع کردم ولی اخرش حالم مثه ادمایی بود که یه دست کتک مفصل خوردن!:khobam:
کنفرانس بعدی با توجه به تجربه قبلیم خیلی برام ترسناک بود ولی من همه تلاشمو کردم و اینو به خودم میگفتم که همه اساتید مثل هم نیستن و قرار نیست 1 اتفاق بد تجربه های خوب قبلیمو از بین ببره، اتفاقا به لطف خدا کنفرانس خوبی هم شد...
نتیجه نوشت: یه تجربه بد رو به همه موقعیت هاو شرایط مشابه تعمیم ندیم:ok:
سلام
اولا باید تا میتوانید در موضوع کنفرانس مطالعه کنید و بیاد بسپارید . از مثال زنی و غیره ..
یه روز مونده به کنفرانس در یه اتاق خلوت تمرین کن و تصور کن در کلاسی و ارایه میدی ..
سلام دوست عزیز
بابا بیخیال!
آخرش میدونی هممون کجا میریم؟ هممون میمیریم و میریم زیر خاک.. به اون موقع فکر کن! این اعمالمونه که باهامون میمونه نه نحوه ی کنفرانس دادنمون.
فکر کن اگه یه روزی بمیری اصلا برات مهمه که این دوتا کنفرانستو خوب دادی یا بد؟ صدات لرزیده بوده یا نه؟
باور کن دنیا دو روزه، مثل برق و باد میگذره، اینا همش میگذرن، اون دنیا فکر میکنی فقط چند روز تو دنیا بودی، به این کمیه عمرمون!
من خودم هروقت یه کاری برام پیش میاد که ذهنمو سخت مشغول میکنه، به بعد از مرگم و به اهمیت اون کار بعد از مرگم و به دردبخور بودنش برای اون موقع ام فکر میکنم.
خیلی تاثیرگذاره، این به نظرم حقیقت رو دیدنه
امیدوارم تو همه ی مراحل زندگیت سعی کنی واسه چیزی حرص و جوش بخوری که ارزشش رو داشته باشه
راستی اون کنفرانسی که گفتی قبلا دادی ، الان که مدتی ازش گذشته ، بهش فکر کن ببین اصلا ارزش استرسی شدن رو داشت، چقدر تو لحظه ی الانه زندگیت نقش داشته!
هیچی:ok:
شما هنوز کنفرانس ندادی؟؟؟ به نظر من بهش فکر نکن هر چقدر که بهش اهمیت بدی و دنبال راه حل باشی بدتر میشه بی خیال