سلام در قرآن محل جنگ ایران و روم هم اومده
حتی گفته در پست ترین زمین که همون دریای مرده هست اتفاق افتاده.
به نظر شما این هم گنگ و وابسته به تفسیره؟ یا اون موقع ماهواره و جی پی اس بوده که پست ترین نقطه روی خشکی هارو بدونن؟
بعد از اینکه بدنشو کشف کردن . با اینکه چند سال تو اب بود و بعد مومیایی شد . ولی بدنش از مومیایی های دیگه خیلی خیلی سالم تره
« و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. فرعون و سپاهیان وی بیدرنگ مسلحانه و فراتر ازحد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتی که داشت غرق میشد گفت: ایمان آوردم به اینکه خدائی غیر از خدائیکه بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب) به او ایمان اوردند وجود ندارد و همیشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حالیکه تا پیش از این از سپردن بنی اسرائیل سرباز زدی و همیشه نیز مفسد بودی ـــ امروز فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد. هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند».
واقعا امیدوارم جدی نگفته باشید. این حرف شما که پروفوسور موریس بوکای مومیایی کشف کرده که قرآن پیشبینی کرده بوده مدت هاست رد شده.
شواهدی از غرق شدن در این مومیایی پیدا نشده و این دروغ است. سایر باستان شناسان با این یافته ها موافق نبودند و اصلا این شخصی که گفته می شد غرق شده است به دلایل دیگه مرده و در هویت این افراد هم شک و تردید های اساسی است. سایت ها و وبلاگ های خارجی مسلمان به دروغ شروع به نشر خبر دروغین کردند و خبرگذاری های ما هم کورکورانه تکرار کردند و به گوش شما هم رسیده متاسفانه.
اوست که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورد و هرکدام از این دو در مداری معین شناورند.
خوب بریم بعدی
برخورد دو دریا به هم (معجزه ای دیگر که در قرآن به آن اشاره شده)
[=arial]سورة مباركه الرحمن مَرَجَ الْبَحْرَينِ يلْتَقِيانِ (۱۹) بَينَهُما بَرْزَخٌ لا يبْغِيانِ (۲۰) فَبِأَي آلاءِ رَبِّكما تُكذِّبانِ (۲۱) يخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (۲۲) دو دريا را به گونهاي روان كرد كه با هم برخورد كنند. (۱۹) اما ميان آن دو حد فاصلي است كه به هم تجاوز نميكنند.(۲۰) پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟(۲۱) از آن دو، مرواريد و مرجان خارج ميشود. (۲۲) سوره مباركه فرقان آيه ۵۳: «و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً» و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آندو حريمي استوار قرار داد.
سلام در قرآن محل جنگ ایران و روم رو هم اومده
حتی گفته در پست ترین زمین که همون درای مرده هست اتفاق می افته.
به نظر شما این هم گنگ و وابسته به تفسیره؟ یا اون موقع ماهواره و جی پی اس بوده که پست ترین نقطه روی خشکی هارو بدونن؟
قرآن گفته رومی ها در پست ترین نقطه شکست خوردند. نگفته اسم این منطقه کجاست و از نظر تاریخی هم شواهدی برای وقوع جنگی در این منطقه وجود ندارد. اینکه منظور قرآن از آیه سوم سوره روم چه بوده هم به هیچ وجه مورد توافق نظر مفسرها نیست و بعضی ها پست ترین رو نزدیک ترین تفسیر کردند.
momo55;441076 نوشت:
داداش من هرچی دلیل بیارم شما یه بهونه ای میاری :khandeh!:
داداش در مورد جاذبه زمین چی ؟؟؟
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا ﴿۲۵﴾ « زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25
این دیگه تفسیر سختی هم نداره که بگیم تفسیرشو دسکاری کردن ... ساده ی ساده
برای این که من منطقی فکر می کنم و اصولی با دلیل و استدلال شواهد رو بررسی می کنم و شما فقط برای دلیل پیدا کردن برای باوری هستید که قبلا تصمیم گرفتید آن را قبول کنید.
اوست که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورد و هرکدام از این دو در مداری معین شناورند.
خوب بریم بعدی
برخورد دو دریا به هم (معجزه ای دیگر که در قرآن به آن اشاره شده)
[=arial]سورة مباركه الرحمن مَرَجَ الْبَحْرَينِ يلْتَقِيانِ (۱۹) بَينَهُما بَرْزَخٌ لا يبْغِيانِ (۲۰) فَبِأَي آلاءِ رَبِّكما تُكذِّبانِ (۲۱) يخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (۲۲) دو دريا را به گونهاي روان كرد كه با هم برخورد كنند. (۱۹) اما ميان آن دو حد فاصلي است كه به هم تجاوز نميكنند.(۲۰) پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟(۲۱) از آن دو، مرواريد و مرجان خارج ميشود. (۲۲) سوره مباركه فرقان آيه ۵۳: «و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً» و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آندو حريمي استوار قرار داد.
[=arial]
آقای momo55 همه مطالبی که شما می گذارید رو من بارها و بارها دیدم و چیز جدیدی نیستند. یک سرچ ساده همه این ها رو پیدا می کنه و مطمئن باشید من همه این ها رو مطالعه کردم.
دانش درباره شب و روز و ماه و خورشید از هزاران سال پیش حتی یونان و چین باستان وجود داشت و قرآن حرف جدیدی نزده است. عکسی که قرار دادید و بهش دو دریا گفتید اشتباه است. این یک دریا است، آب ها شور و شیرین نیست، آب ها بین این دو قسمت به هم منتقل می شوند و دلیل تفاوت رنگ ماده ای به نام glacial flour است. این دیواره هم همیشه ثابت نیست و به مرور زمان تغییر می کند و در فصل هایی وجود دارد یا ندارد. اطلاعت بیشتر همراه توضیحات علمی:
اگر حقانیت قرآن مطلق و ثابت شده است دلیلی به ترویج اطلاعات غلط برای اثبات حقانیت آن نیست. لطفا یک مثال بزنید از چیزی که واضح و دقیق و بدون دروغ پردازی باشد. هر چیزی در اینترنت می خوانید باور نکنید.
momo55;441084 نوشت:
داداش توقع داری شما از هر سایتی هر مطلبی گذاشتی باور کنم ؟؟؟
اگه میگید شایعه هست از یه سایت معتبر مسل ویکیپدیا مدرک بیارید تا باور کنم
من داداش نیستم با اجازه شما :Gol:
من نگفتم چون مطلب گذاشتم باور کنید. مطلب رو بخوانید و بعد شاید متقاعد بشید و شاید نشید. وقتی چهار تا وبلاگ می گوید این مومیایی از زیر آب مرده و همه باستان شناسان می گویند ارتباطی با آب نداشته شما حرف کی رو باور می کنید؟
قرآن گفته رومی ها در پست ترین نقطه شکست خوردند. نگفته اسم این منطقه کجاست و از نظر تاریخی هم شواهدی برای وقوع جنگی در این منطقه وجود ندارد. اینکه منظور قرآن از آیه سوم سوره روم چه بوده هم به هیچ وجه مورد توافق نظر مفسرها نیست و بعضی ها پست ترین رو نزدیک ترین تفسیر کردند.
چرا اتفاقا در تاریخ جنگ ایران و روم محل جنگ رو نزدیک بحرالمیت بیان کردن و اورشلیم در طی این جنگ توسط ساسانیان فتح شده.
حالا منظور شما از شواهد جنگ چیه که اونجا باید دیده بشه؟ یعنی شمشیرا و سپرهاشون باید هنوز اونجا باشه؟ یا جنازه هاشونو بشه اونجا دید؟
خود شما میگید باید در لفظ صریح قرآن یه چیزی باشه ماهم که لفظ صریح رو میاریم شما بحث از تفاسیر میکنید؟
وقتی ما معجزات علمی قرآن رو با تفسیر میگیم شما قبول ندارید حالا چی شده معنی مشخص یه کلمه رو ول کردید و میگید باید یه تفسیر دیگه داشته باشه؟
چرا اتفاقا در تاریخ جنگ ایران و روم محل جنگ رو نزدیک بحرالمیت بیان کردن و اورشلیم در طی این جنگ توسط ساسانیان فتح شده.
حالا منظور شما از شواهد جنگ چیه که اونجا باید دیده بشه؟ یعنی شمشیرا و سپرهاشون باید هنوز اونجا باشه؟ یا جنازه هاشونو بشه اونجا دید؟
خود شما میگید باید در لفظ صریح قرآن یه چیزی باشه ماهم که لفظ صریح رو میاریم شما بحث از تفاسیر میکنید؟
وقتی ما معجزات علمی قرآن رو با تفسیر میگیم شما قبول ندارید حالا چی شده معنی مشخص یه کلمه رو ول کردید و میگید باید یه تفسیر دیگه داشته باشه؟
سیده راضیه گرامی من که قبلا گفته بودم حتی اگه همین امروز معجزه ای رخ بده باز هم این دلیل کافی برای قبول هر حرفی که اون شخص می زنه نیست. اگه الان یک نفر بیاد که ماه رو نصف که سهل است، چهار ماه در آسمان ایجاد کنه و بعد بگه من فرستاده خدا هستم، حقانیت ادعا درباره فرستاده خدا بودن مستقل از کارهایی است که انجام داده و برای ما قابل توضیح نبوده.
اسناد و شواهد تاریخی یعنی اجماع نظر کلی بین تاریخ دانان جهان درباره وقوع چنین پدیده ای. مثلا در شکل گیری و مکان و زمان جنگ قادسیه هیچ شکی نیست ولی تنها منبع تاریخی برای اینکه در دریای مرده این اتفاق افتاده همین صحبت های مسلمانان است و دقیقا این صحبت ها هم برای اثبات حقانیت علمی قرآن است. شما نه در تاریخ روم و نه در تاریخ ایران چنین یافته هایی را پیدا نمی کنید. فتح اورشلیم هم از راه دریای مرده نبوده و هیچ شواهدی در این باره وجود ندارد. اگر وجود داشت باز هم این وجود خداوند را اثبات نمی کرد. من به شما گفتم، اگر من کتابی با علم 3000 سال آینده بنویسم و از تک تک وقایع بطور دقیق پرده باز کنم باز هم این دلیل کافی برای اینکه من فرستاده خدا هستم وجود ندارد و فلسفه یک مغالطه است.
[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:
(پیش از آغاز باید بگوییم: به تازگی هرچه مینویسیم، بالا پایین میشود! اگر دیده شد که سخنان ما یک روند در پیش نگرفتهاند، بفرمایید تا درستشان کنیم! نمیدانیم مشکل درونسازمانی است یا برونی؟)
B-neshan;439460 نوشت:
با سلام خدمت همه بزرگواران.
روان انسان از خود آگاه و ناخوداگاه تشکیل شده، ناخودآگاه بخشی از روان ماست که مارا مجبور به انجام خیلی از کارها میکنه و خود ما هم متوجه نیستیم چرا! چون از حیطه آگاهی ما خارجه.
خیلی از پشیمون شدن های ما در اثر دخالت ناخودآگاهه، نه الزاما نیرویی جدای از ما.
اگرچه در مورد ناخودآگاه سخن گفته شد و شما از درازی سخن، خسته شدید؛ ولی ماهم چیزی بر آن میافزاییم! امید است که خستگی از تن شما بدر رود.
ناخودآگاه هر آدمی، از رفتارهای او سرچشمه میگیرد و جدای از رفتار کسی نیست. نمونه: کسی را در کودکی میترسانند؛ و آنکس، تا پایان عمر، از آن چیزی که ترسیده است، میترسد و دست خودش هم نیست که از آن ترس، رها شود.
پس آن رفتار ناخودآگاه نیز، آفریدهای دارد و خود به خود، هستی نیافته است.
نقل قول:
در این که شکی نیست چیزهایی زیادی در دنیا هستند که در کنترل ما نیستند، اما ایا این الزاما به این معناست که یک موجود "با شعور- آگاه" داره اینها رو مدیریت میکنه! یا صرفا حوادث طبیعی دنیاست؟
هیچ چیزی تصادفی نیست.
شما یک ماشین آجر را بر روی زمین بریزید، آیا خانه میشود؟
اگر قرار بر این باشد که قانون جهان بر روی اتفاقی وجود یافتن، باشد؛ این قانون باید در همهی زمانها باشد و نمیشود تنها در ابتدای آفرینش جهان این قانون باشد و پس از آن، نباشد.
امروزه، چیزی خودبهخود، به وجود میآید؟
نقل قول:
مثلا اگر الان برق خونه شما بره یعنی الزاما به دست یه شخص با نیت خاص بوده و یا سیمهای فرسوده در اثر باد و باران پاره شدن؟
چه کسی برق را به خانه آورد که اکنون، رفت؟
باد و باران نیز، خود به خود به وجود نمیآیند:
width: 700
[/TD]
[TD="align: left"]پس همه دانستهاند، آن را یقین
[/TD]
[TD]که فرستد باد را، ربالعالمین
[/TD]
[TD="align: left"]پس یقین در عقلِ هر داننده هست
[/TD]
[TD]اینکه با جنبنده، جنباننده هست
این چه رمزی است که در تابستان، باران نمیآید، که اگر بیاید، گند و آلودگی همهجا را میگیرد؛ ولی در زمستان و پاییز، باد و باران فراوان میآید و شادی را در زمین میگستراند؟
نقل قول:
جناب انسان کی{چه زمانی} "نبود" بوده و بعد موجود شده؟ در ابتدا که انسان نطفه مرد و زنه،........ بعد هم غذایی که زن میخوره باعث رشدش میشه، اگر نطفه نباشه و یا بدن زن به جنین غذا نده، ایا انسان به وجود میاد؟
یک خمیر را در تنور بگذارند، آن تنور، خمیر را نان میکند.
یک "CD" را در رایانه بگذارید، و یک دستور بهآن بدهید؛ رایانه، بر روی آن "CD" آهنگ میریزد و سپس آنرا بیرون میدهد.
آیا رایانه، خودش این کار را کرد؟
آیا آفرینندهای در ابتدا رایانه را نیآفرید و بر روی آن برنامه ریزی نکرد که اگر "CD" را درون آن بگذارند و کارهای ویژهای کنند، بر روی آن، چیزهای میریزد.
آیا یک زن، خود آفرینندهی فرزندش است؟
اگر هست، چرا خودش نمیتواند از باردار شدن پیشگیری کند؟
چرا نیاز به قرص (که آنهم آفرینندهای دارد) هست؟
نقل قول:
بعد از تولد هم که همه غذا میخورن. پس انسان همون نطفه + غذا و آب و هوا و ... . "عدم" نبوده که
این کارها، بر روی آدمی، برنامه نویسی شده است. وگرنه، آدمی باید بر اینکه بزرگ نشود توانا باشد و هرگاه خواست، بزرگ شود!
همانگونه که بر روی یک رایانه برنامه نویسی میکنند که اگر فلان کلید را زدند، فلان کار را بکند؛ یک رایانه هیچگاه نمیتواند با زدن یک دکمه، آن کار مورد انتظار را انجام ندهد، زیرا یک آفریننده، پیشتر بر روی او آن برنامه را گذاشته است.
پس اگر در زهدان زن آب مرد برود، آن زهدان بر پایهی برنامهای که دارد، کار میکند.
Kinzie Kensington;441062 نوشت:
لطفا اسم بزرگ ترین دانشمندان رو بیارید و دلایلشون برای وجود خدا.
گمان نمیشود، دانشمند، تنها دانشمندان غربی باشند؛ کسانی همچون فردوسی، مولوی، ملاصدرا، ابنعربی، بوعلی، خیام، شیخبهایی و ...، همگی با آنهمه دانش و کر و فر، به بودن خدا، اقرار کردهاند و چه سخنان مبهوت کنندهای در مورد او زدهاند!
دانشمندان غربی، همچون مارکس، از کیش زده شدهاند چون کشیشان ستمهای فراوانی به مردم کردند و دلیلی بر کارهای خود نداشتند. آنان نیز گمان کردند خدایی نیست.
به مارکس میگویند: اگر بمیری و دریابی که خدایی هست و از تو بپرسد چرا به من باور نداشتی، چه پاسخی میدهی؟
میگوید: نبودن دلیلهای کافی، از زبان کشیشان برای اثباتت!
نقل قول:
من پست قبلی شما را دیدم، اکثرا اطلاعات غلط و غیرواقعی یا اطلاعات تابلو هستند. من در قرآن چیزی را ندیدم که بیان کننده آگاهی قوی از علم باشد و حتی اگر هم باشد باز هم دلیلی بر آسمانی بودن قرآن نیست. فقط نتیجه می دهد نویسنده آن کتاب اطلاعات علمی قوی داشته و خداوند تنها توضیح ممکن برای داشتن اطلاعات علمی فراتر از زمان خود نیست. من اگر الان یک کتاب بنویسم که از نظر علمی 3000 سال از حال حاضر جلو باشد باز هم نتیجه نمی دهد من فرستاده خدا هستم.
خواهشمندیم بفرمایید، یک نوشتار چه ویژگیهایی باید داشته باشد، تا از دید شما، نوشتاری خدایی باشد.
*****
در مثنوی آمده است، روزی یک مرد، به یک پزشک (= عارفان که پزشک روان هستند) خرده میگیرد که تو چگونه به دنبال خدایی میروی که او را نمیبینی؟ چگونه میشود آدم چیزی را بخواهد که نمیبیندش؟ چگونه میشود چیزی را نبینیم و تنها از روی نشانههایش پی به وجودش ببریم؟
آن عارف پاسخی بدو نمیدهد و میگذارد برای روزهای پسین.
روزی میرسد و آنکس بیمار میشود و از آن پزشک درخواست میکند که به بالین او برود و او بهبود ببخشد.
پزشک به بالین او میرود و از او میپرسد: چه میخواهی؟
بیمار میگوید: سلامتیام را میخواهم
پزشک میگوید: سلامتی چیست؟
بیمار میگوید: آنکه شاد و شاداب باشم و هرکاری بتوانم انجام بدهم و درد نداشته باشم.
پزشک میگوید: اینان نشانههای سلامتیاند! خود سلامتی چیست؟ بگو که سلامتی چه شکلی است؟ آنرا نشانم بده تا برایت بیاورمش!
بیمار از پاسخ دادن در میماند!
پزشک میگوید: چگونه چیزی را که ندیدهای از من میخواهی؟ تو از سلامتی تنها نشانیاش را دیدی؛ چگونه به وجود آن پی بردی که اکنون آنرا از من میخواهی؟
ما هرچیزی را از نشانههایش میشناسیم.
جوانمردی را از راستگو بودن، چشمپاک بودن، دزدی نکردن و ... میشناسیم؛ همهی اینها میشوند جوانمردی ولی کسی نمیتواند جوانمردی تنها را نقاشی کند و یا آنرا بیان کنند.
چرا اتفاقا در تاریخ جنگ ایران و روم محل جنگ رو نزدیک بحرالمیت بیان کردن و اورشلیم در طی این جنگ توسط ساسانیان فتح شده.
بزرگوار چند ترجمه انگلیسی و چند ترجمه فارسی 5 آیه اول سوره روم را دوره کردم همه اشاره به جنگی داشتند که در نزدیکی سکونت اعراب بوده هیچکدام آن معنی که شما به محل پَست تعبیر کردید در ترجمه های خود اشاره نکردند
چگونه این ترجمه و تفسیر جدید را برای آیه مذکور ابداع کردید؟
جنگهای 28 ساله ایران و روم که از سالهای 611 میلادی حوالی بعثت آغاز شد و با فرار خسروپرویز که صد البته بدون شکست قاطع ایران تمام شد فراز و نشیب بسیار داشت یعنی پر از شکست و پیروزی های متعدد بوده پیشروی ایران در منطقه آسیای صغیر توسط شاهین سردار ایرانی برای روم بسیار کشنده تر بود کما اینکه در اقدامات متقابل روم ابتدا روم خطر ایران را در آسیای صغیر (ترکیه) و ارمنستان دفع کرد اگر خبری در قرآن از اوضاع زمانه درج میشد باید به پیروزی های ایران که برای روم خطر انقراض داشت بیشتر اشاره میکرد تا پیروزی ایران در منطقه شامات به سپهسالاری شهرباز و کمک یهودیان گرچه که محل جنگ دقیقاً مشخص نیست ولی نیرد اصلی شهر اورشلیم بوده که در آن صلیب مقدس مسیحیان به غنیمت به ایران فرستاده شد
از این بگذریم
چیزی که بسیار مهم است و به طور پنهان تیشه به ریشه دین میزند همان پیشگویی است
گر چه که پیشگویی 50 درصدی آن هم بدون تعیین جزییات از محل و زمان دقیق یپروزی چندان شگفتی ساز نیست
اگر چه کتابت قرآن بدون نقطه و اِعراب در زمان انشاء آن بوده
این اتهام میتواند برای کاتبن قرآن میتواند باشد که بعد از وقوع وقایع تاریخی اِعراب گذاری و نقطه گذاری مطلوب صورت گرفته
ولی این اشکالات کوچک و بزرگ به حق یا ناحق ، در مورد آنچه که به طور پنهانی ادعای پیشگویی به اصل دین وارد می آورد بسیار کمتر ارزش دارد
حال چرا بنده به خود پیشگویی نظر دارم تا سایر ابهامات ؟
چرا پیشگویی فلسفه دین را متزلزل میکند و شمشیر دو لبه است؟
هدف از فلسفه دین این است که انسانها را به خیر و صلاح فرا بخواند تا با اصلاح رفتار، نیکبختی را برای خود به ارمغان بیاورند
یعنی فرض فلسفه دین این است که انسانها آزاد و مختار هستند تا با اختیار رفتار خود یا راه خیر را برگزینند یا راه شر را
ولی پیشگویی میگوید که ما در یک مسیر از قبل تعیین شده زندگی مجبور به گذر هستیم و با پیشگویی منازل بعدی سفر زندگی برای ما مشخص میشود
اگر من بگویم شما فردا در خیابان راه میروید حال چه به طور کلی چه با جزئیات کامال مثلاً در چه خیابانی در چه ساعتی با چه لباسی و با چه قصدی
و بگویم این یک پیشگویی صد درصد است و من از آینده آمده ام که چنین خبری به شما میدهم و هم خودم اطمینان داشته باشم که راست میگویم و هم شما به من اطمینان داشته باشد که من از آینده برای شما خبر آوردم
از این حرف من شما چه نتیجه گیری میکنید
اینکه شما فردا در خیابان راه میروید؟ یا اینکه شما در جبر اسیر هستید؟!!!
هر کار که بکنید خدای ناکرده اقدام به خودکشی کنید یا اینکه هر بلایی سر خود بیاورید محال است قرار راه رفتن فردای شما به هم بخورد چرا که من از فردای شما خبر آوردم و من صادق هستم
و یا اینکه نه شما و نه هیچ جنبنده ای از مردم دنیا نمیتواند در اینکه شما فردا در خیابان راه بروید اخلال کند یعنی نه تنها شما بلکه تمام مردم و موجودات دنیا در دام جبر اسیر هستند آنهم نه در کلیات زندگی بلکه در جزییات همه جهان باید مثل ساعت درست کار کنند تا آن پیشگویی به حقیقت بپیوندد
حال فلسفه دین را برایم مشخص کنید اگر پیشگویی قرآن یا اخبار دین صحیح باشد من حق هیچ انتخابی ندارم جز همینی که هستم و همین افعال یا افکاری که در سر دارم
هر چند به نظر گیج کننده است ولی سعی کردم به ساده ترین وجه این مطلب را انشا کنم
خلاصه اینکه ادعای پیشگویی به فرض صحت یعنی جبر و جبر یعنی فلسفه دین بر باد هوا
دینی که از قبل میداند من چه سرنوشنی دارم برای چه بوجود آمده
از این بگذریم
چیزی که بسیار مهم است و به طور پنهان تیشه به ریشه دین میزند همان پیشگویی است
گر چه که پیشگویی 50 درصدی آن هم بدون تعیین جزییات از محل و زمان دقیق یپروزی چندان شگفتی ساز نیست
اگر چه کتابت قرآن بدون نقطه و اِعراب در زمان انشاء آن بوده
این اتهام میتواند برای کاتبن قرآن میتواند باشد که بعد از وقوع وقایع تاریخی اِعراب گذاری و نقطه گذاری مطلوب صورت گرفته
ولی این اشکالات کوچک و بزرگ به حق یا ناحق ، در مورد آنچه که به طور پنهانی ادعای پیشگویی به اصل دین وارد می آورد بسیار کمتر ارزش دارد
حال چرا بنده به خود پیشگویی نظر دارم تا سایر ابهامات ؟
چرا پیشگویی فلسفه دین را متزلزل میکند و شمشیر دو لبه است؟
هدف از فلسفه دین این است که انسانها را به خیر و صلاح فرا بخواند تا با اصلاح رفتار، نیکبختی را برای خود به ارمغان بیاورند
یعنی فرض فلسفه دین این است که انسانها آزاد و مختار هستند تا با اختیار رفتار خود یا راه خیر را برگزینند یا راه شر را
ولی پیشگویی میگوید که ما در یک مسیر از قبل تعیین شده زندگی مجبور به گذر هستیم و با پیشگویی منازل بعدی سفر زندگی برای ما مشخص میشود
اگر من بگویم شما فردا در خیابان راه میروید حال چه به طور کلی چه با جزئیات کامال مثلاً در چه خیابانی در چه ساعتی با چه لباسی و با چه قصدی
و بگویم این یک پیشگویی صد درصد است و من از آینده آمده ام که چنین خبری به شما میدهم و هم خودم اطمینان داشته باشم که راست میگویم و هم شما به من اطمینان داشته باشد که من از آینده برای شما خبر آوردم
از این حرف من شما چه نتیجه گیری میکنید
اینکه شما فردا در خیابان راه میروید؟ یا اینکه شما در جبر اسیر هستید؟!!!
هر کار که بکنید خدای ناکرده اقدام به خودکشی کنید یا اینکه هر بلایی سر خود بیاورید محال است قرار راه رفتن فردای شما به هم بخورد چرا که من از فردای شما خبر آوردم و من صادق هستم
و یا اینکه نه شما و نه هیچ جنبنده ای از مردم دنیا نمیتواند در اینکه شما فردا در خیابان راه بروید اخلال کند یعنی نه تنها شما بلکه تمام مردم و موجودات دنیا در دام جبر اسیر هستند آنهم نه در کلیات زندگی بلکه در جزییات همه جهان باید مثل ساعت درست کار کنند تا آن پیشگویی به حقیقت بپیوندد
حال فلسفه دین را برایم مشخص کنید اگر پیشگویی قرآن یا اخبار دین صحیح باشد من حق هیچ انتخابی ندارم جز همینی که هستم و همین افعال یا افکاری که در سر دارم
هر چند به نظر گیج کننده است ولی سعی کردم به ساده ترین وجه این مطلب را انشا کنم
خلاصه اینکه ادعای پیشگویی به فرض صحت یعنی جبر و جبر یعنی فلسفه دین بر باد هوا دینی که از قبل میداند من چه سرنوشنی دارم برای چه بوجود آمده
با سلام خدمت دوست اندیشمند جناب متحیر.
این مطالب شما دقیقا همان اشکال معروف جبر و اختیار و رابطه آن با علم الهی است.
و من الله توقیق
چیزی که بسیار مهم است و به طور پنهان تیشه به ریشه دین میزند همان پیشگویی است
گر چه که پیشگویی 50 درصدی آن هم بدون تعیین جزییات از محل و زمان دقیق یپروزی چندان شگفتی ساز نیست
نه قرآن کتاب پیشگویی است ونه انبیاء کارشان پیشگویی بوده است واگر در جایی از قرآن اخباری در مورد آینده ذکر شده است هر کدام دلیل خاص خود را دارد، مثلا در همین بحث جنگ ایران وروم که قرآن فرمود: هم بعد غلبهم سیغلبون، آنها بعد از شکست دوباره پیروز خواهند شد، چون رومیان در آن موقع اهل کتاب ودین بودند وایرانی ها اینچنین نبودند وکافران مکه از پیروزی ایران پیروز شدند ومسلمانها آزرده خاطر گشتند وقرآن پیش بینی کرد که در زمان کوتاهی رومی ها پیروز خواهند شد، واین پیشگویی یکی از نشانه های نزول آن از جانب خداوند است.(مجمع البیان، ج8، ص461) اما این تنها نشانه نیست که ما آن را نشانه رفته وابراز کنیم ما نیز چنین توانی داریم، چون عدم اختلاف بین آیات قرآن با اینکه در عرض 23سال به تدریج نازل شده است خود دلیل دیگری بر نزول آن از جانب خدائند است واینکه سیاق آیات قرآن واعجاز آنها بر جای خود باقی است وتا این ساعت با کذشت 1400سال کسی نتوانسته همتای سوره ای از آن بیان کند. در حالی که هر انسانی به مرور زمان علمش بیشتر می شود ونظراتش تغییر می کند واین در قرآن وجود ندارد که نشانگر نزول آن از جانب خداوند است. أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا(نساء/82)، آیا در قرآن نمی اندیشید، هر گاه از نزد غیر خدا بود در آن اختلاف زیادی می یافتید.
وجود خود قرآن دلیل محکمی بر وجود خداست، چون تا به امروز با اینکه قرآن خود مبارز می طلبد کسی پیدا نشده حتی سوره ای به اندازه سوره های قرآن بیاورد، که با این فصاحت وبلاغت ومحتوا عالی باشد.
پس اگر خدایی نیست این قرآن از جانب چه کسی آمده است چون عالمترین وادیب ترین افراد نتوانسته اند حتی سوره ای مثل آن نقل کنند چه بماند که همانندش را بیاورند.
[=Microsoft Sans Serif]
گمان نمیشود، دانشمند، تنها دانشمندان غربی باشند؛ کسانی همچون فردوسی، مولوی، ملاصدرا، ابنعربی، بوعلی، خیام، شیخبهایی و ...، همگی با آنهمه دانش و کر و فر، به بودن خدا، اقرار کردهاند و چه سخنان مبهوت کنندهای در مورد او زدهاند!
دانشمندان غربی، همچون مارکس، از کیش زده شدهاند چون کشیشان ستمهای فراوانی به مردم کردند و دلیلی بر کارهای خود نداشتند. آنان نیز گمان کردند خدایی نیست.
به مارکس میگویند: اگر بمیری و دریابی که خدایی هست و از تو بپرسد چرا به من باور نداشتی، چه پاسخی میدهی؟
میگوید: نبودن دلیلهای کافی، از زبان کشیشان برای اثباتت!
لطفا دقت کنید پاسخ من در پرسش به چه حرفی بود. بدون در نظر گرفتن محتوای کلی بحث پریدن به میان و اشاره به چیزی که هیچ ربطی به بحث ما ندارد بی فایده است. دوست گرامی ما فرمودند ایشان فیلم مستندی دیده اند که در آن دانشمندان بزرگ از شواهد علمی وجود خدا سخن می گویند و من نام و دلایل این دانشمندان را تقاضا کردم.
[=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;441470 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
خواهشمندیم بفرمایید، یک نوشتار چه ویژگیهایی باید داشته باشد، تا از دید شما، نوشتاری خدایی باشد.
من نمی دانم و این وظیفه افرادی است که مدعی هستند یک کتاب خدایی است تا توضیح دهند چگونه یک کتاب می تواند خدایی باشد.
ا سلام خدمت دوست اندیشمند جناب متحیر.
این مطالب شما دقیقا همان اشکال معروف جبر و اختیار و رابطه آن با علم الهی است.
و من الله توقیق
ابوالفضل;441526 نوشت:
خدا با علم خودش میداند که فردا چه اتفاق خواهد افتاد و این با اختیار انسان مغایر نیست
یعنی خداوند میداند که انسانها در اینده با اختیاری که دارن چه کار خواهند کرد.
البته اینجا جای این بحث ها نیست
دوستان عزیز در نگاه کلی بله حق با شماست
ولی بافته دین و خدای ادیان جدای از هم نیست
مطلبی که خدمت شما آوردم به جهت پاسخ سرکار سیده راضیه بود که جهت اثبات وجود خدا
از امکان پیشگویی و ارائه اخبار از آیات قرآن استفاده کردند
جهت اشکال بر مطلب ترجمه ایشان پاراگراف اول پست را نگاشتم که ترجمه جدید خود را چگونه و از کجا اابتیاع کردند
در موردخبر رسانی اینکه منطقه بحرالمیت پَست ترین منطقه زمین است و محل وقوع جنگ ابران و روم در آن منطقه بوده است و این خبر در قرآن آمده است خدمت ایشان گفتم ترجمه کلمه «پَست» را از کجا گرفته اند چون در ترجمه های انگلیسی و فارسی آیه مورد نظر سوره روم نیافتم
بعد خود راجع به پیشگویی که آیه متصل به خبر پیروزی روم بر ایران است گفتم که اگر پیشگویی را از شرایط اثبات خدا یا دین استفاده کنید منجر به جبر مطلق میشود و این نه با طبیعیات جور است و نه با فلسفه دین
به هر روی از تذکر شما تشکر میکنمدنباله آن بحث میتواند در جای خود که صفت علم الهی خدای ادیان است پیگیری شود
مطلبی که خدمت شما آوردم به جهت پاسخ سرکار سیده راضیه بود که جهت اثبات وجود خدا
از امکان پیشگویی و ارائه اخبار از آیات قرآن استفاده کردند
جهت اشکال بر مطلب ترجمه ایشان پاراگراف اول پست را نگاشتم که ترجمه جدید خود را چگونه و از کجا اابتیاع کردند
جناب متحیر بنده ترجمه جدیدی ارائه ندادم و شما اگر اندکی هم به زبان شیرین فارسی البته ایرانی مسلط باشید متوجه میشوید که بنده فقط گفتم در این آیه به مکان جنگ ایران و روم اشاه شده که گودترین زمین هست چون معنی فی ادنی الارض همین هست.
بنده هم اصلا علاقه ای به تلف کردن وقتم با عده ای که در بدیهیات دچار سرگشتگی هستند ندارم.
یادآوری کنم که عنوان تاپیک دلیل شما برای اعتقاد به خداست نه اعتقاد نداشتن به خدا:read:
بنده عربی نمیدانم پس برای خواند جملات عربی نیازمند ترجمه های مختلف هستم در این باره ترجمه های رایج را جستجو کردم هیچکدام از ترجمه ها عبارت ادنی الارض را پست ترین ترجمه نکردند
همه از آن به عنوان نزدیکترین زمین یا سرزمین یاد کردند چه در ترجمه های انگلیسی یا در تر جمه های فارسی
نقل قول:
مکارم شیرازی
الم«1» رومیان مغلوب شدند!«2» (و این شکست) [HL]در سرزمین نزدیکی رخ داد[/HL]؛ امّا آنان پس از (این) مغلوبیّت بزودی غلبه خواهند کرد...«3» در چند سال همه کارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پیروزی دیگری) خوشحال خواهند شد...«4» به سبب یاری خداوند؛ و او هر کس را بخواهد یاری میدهد؛ و او صاحب قدرت و رحیم است!«5»
الهی قمشه ای
الم (اشاره به اسماء یا اسرار کتاب الهی است).«1» رومیان، مغلوب (فارسیان) شدند.«2» در (جنگی که به) [HL]نزدیکترین زمین [/HL](به دیار عرب واقع شد که حوالی شام یا اطراف جزیره باشد) و آنها پس از مغلوب شدن فعلی به زودی (بر فارسیان) غلبه خواهند کرد.«3» (این غلبه رومیان) در اند سالی خواهد شد (و بدانید که این حادثه و) کلیه امور عالم از قبل از این و بعد از این همه به دست خداست، و آن روز (که رومیان فاتح شوند چون بعد از آن خدا وعده یاری به اهل اسلام داده) مؤمنان شاد میشوند.«4» به یاری خدا، که خدا هر که را بخواهد نصرت و فیروزی میبخشد و اوست که مقتدر و مهربان است.«5»
انصاریان
لم«1» روميان مغلوب شدند ،«2» [HL]در نزديكترين سرزمين [[/HL]خود به حجاز كه نواحى شام است] ، و آنان پس از مغلوب شدنشان به زودى پيروز خواهند شد ،«3» [البته] در ظرف چند سال . [روشن است كه] عاقبت و نتيجه كار پيش [از مغلوب شدن روميان] و پس [از پيروزى روميان] فقط در سيطره اراده و فرمان خداست ، و آن روز [كه روميان پيروز شوند] مؤمنان خوشحال خواهند شد ،«4» به سبب نصرت و يارى خدا ، [آرى او] هركس را بخواهد يارى مىدهد ، و تنها او تواناى شكستناپذير و مهربان است .«5»
آیتی
الف، لام، ميم.«1» روميان مغلوب شدند،«2»[HL] در نزديك اين سرزمين.[/HL] و پس از مغلوب شدن بار ديگر غالب خواهند شد،«3» در مدت چند سال. فرمان، فرمان خداست؛ چه پيش از پيروزى و چه بعد از آن. و در آن روز مؤمنان شادمان مىشوند،«4» به يارى خدا. خدا هر كس را كه بخواهد يارى مىكند، زيرا پيروزمند و مهربان است.«5»
بهرامپور
الف، لام، ميم«1»روميان مغلوب شدند«2» [HL]در نزديكترين [نقطه اين] سرزمين[/HL]، ولى آنها بعد از شكستشان، به زودى پيروز خواهند شد«3»در ظرف چند سال. امر، امر خداست چه پيش [از پيروزى] و چه بعد [از پيروزى] و در آن روز مؤمنان شاد مىگردند«4» به نصرت الهى. هر كه را خواهد يارى مىدهد، و اوست شكست ناپذير مهربان. در ظرف چند سال «بضع مدتى ميان سه و نه است». للّه الامر: حكم و فرمان از آن خداست. يومئذ: در آن روز. يفرح: شاد مىشود. يفرح المؤمنون بنصر اللّه: خوشحال مىشوند مؤمنان به خاطر يارى خدا.«5»
خرمدل
الف. لام. میم. [[«الم»: (نگا: بقره / 1).]]«1» رومیان (از ایرانیان) شکست خوردهاند. [[«الرُّومُ»: ملّت روم که مسیحی بودند و شاه ایشان در عصر نبوّت هرقل نام داشت.]]«2» (این شکست) [HL]در نزدیکترین سرزمین[/HL] (به سرزمین عرب که نواحی شام است، رخ داده است) و ایشان پس از شکستشان پیروز خواهند شد. [[«أَدْنیَ الأرْضِ»: در نزدیکترین سرزمین نسبت به مکّه. «غَلَبِهِمْ»: غلب به معنی مغلوبیّت و شکست است. مصدر به مفعول خود، یعنی (هم) اضافه شده است.]]«3» در مدّت چند سالی. همه چیز در دست خدا و به فرمان او است، چه قبل (که رومیان شکست خوردهاند) و چه بعد (که آنان پیروز میگردند. ضعف و قدرت و شکست و پیروزی و غیره آزمون خداوندی است). در آن روز (که رومیان پیروز میگردند) مؤمنان شادمان میشوند. [[«بِضْعِ»: چند. اند. مدّتی میان 3 و 9. «الأمْرُ»: فرمان. کار. «مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ»: پیش و پس. مراد همه وقت و همه آن است. چرا که زمانها عبارتند از: ماضی و حال و مستقبل. به عبارت دیگر: پیش و اکنون و آینده. «یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»: مراد این است که اگر امروز شکست رومیان مسیحی باعث خوشحالی مشرکان مکّه شده است، در آن روز که رومیان بر زرتشتیان پیروز میشوند، موجب شادمانی مؤمنان میگردد. چرا که مسیحیان و مسلمانان هر دو پیرو مکتب آسمانیند.]]«4»(آری! خوشحال میشوند) از یاری خدا. خدا هر کسی را که بخواهد یاری میدهد، و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است. [[«بِنَصْرِاللهِ»: متعلّق به (یَفْرَحُ) است.]]«5»
خرمشاهی
الم [الف لام ميم]«1»روم شكست خورد«2» [HL]در نزديكترين سرزمين [/HL][به شما]، و ايشان بعد از مغلوب شدنشان به زودى غالب خواهند شد«3»در عرض چند سال، چرا كه امر در گذشته و آينده با خداوند است، و در چنين روزى مؤمنان شادمان شوند«4» به نصرت الهى، كه هر كس را بخواهد يارى مىكند، و او پيروزمند مهربان است«5»
صادقی تهرانی
الم.«1»رومیان شکست خوردند:«2» [HL]در نزدیکترین سرزمین (به مکه)[/HL]. و (اما) بعد از شکستشان، به زودی پیروز خواهند گردید؛«3»در ظرف چند سالی. هر کار، فرمان و چیزی -از گذشته و آینده- تنها از خداست و در چنان روزی است که مؤمنان شاد میگردند،«4» به یاری خدا. (و او) کسی را که بخواهد یاری میکند و او عزیز رحمتگر بر ویژگان است.«5»
فولادوند
الف، لام، ميم.«1» روميان شكست خوردند،«2» [HL]در نزديكترين سرزمين[/HL]، و[لى] بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پيروز خواهند گرديد.«3» [فرجام] كار در گذشته و آينده از آن خداست، و در آن روز است كه مؤمنان از يارى خدا شاد مىگردند.«4» هر كه را بخواهد يارى مىكند، و اوست شكستناپذير مهربان.«5»
مجتبوی
الف، لام، ميم.«1»روميان مغلوب شدند،«2» [HL]در نزديكترين سرزمين[/HL] و آنان پس از آنكه مغلوب شدند بزودى پيروز شوند،«3» در چند سال- هفت سال- [آينده]. كار و فرمان، از پيش و از پس [اين شكست و پيروزى]، خداى راست و در آن روز مؤمنان شادمان شوند،«4»به يارى خدا هر كه را خواهد يارى دهد، و اوست تواناى بىهمتا و مهربان.«5»
معزی
الم«1» شکست خوردند روم«2» [HL]در نزدیکترین سرزمین[/HL] و ایشان پس از شکستشان زود است پیروز شوند«3» در چند سال برای خدا است کار از پیش و از پس و در آن روز خرسند شوند مؤمنان«4» به یاری خدا یاری کند هر که را خواهد و او است عزّتمند مهربان«5»
علی احمد
ALIF LAM MIM.«1» The Romans have been conquered«2» In the [HL]neighbouring land[/HL]. But having been conquered they will conquer«3» In a few years (less than ten). God's is the imperative first and last. On that day the believers will rejoice«4» In the help of God. He helps whom He will; He is all-mighty, ever-merciful.«5»
احمد رضا خان
«1» The Romans have been defeated.«2» In the[HL] nearby land[/HL], and after their defeat they will soon be victorious.«3» Within a few (up to nine) years time; only for Allah is the command, before and after; and the believers will rejoice on that day.«4» With the help of Allah; He helps whomever He wills; and only He is the Almighty, the Most Merciful.«5»
عابری
Alif Lam Mim«1» The Greeks have been vanquished«2» in the[HL] nearer par[/HL]t of the land; and, after their vanquishing, they shall be the victors«3» in a few years. To God belongs the Command before and after, and on that day the believers shall rejoice«4» in God's help; God helps whomsoever He will; and He is the All-mighty, the All-compassionate.«5»
ترجمه انگلیسی ؟؟؟؟؟
wahum min baAAdi ghalabihim sayaghliboona«3» Fee bidAAi sineena lillahi alamru min qablu wamin baAAdu wayawmaithin yafrahu almuminoona«4» Binasri Allahi yansuru man yashao wahuwa alAAazeezu alrraheemu«5»
شکیر
Alif Lam Mim.«1» The Romans are vanquished,«2» In a[HL] near land[/HL], and they, after being vanquished, shall overcome,«3» Within a few years. Allah's is the command before and after; and on that day the believers shall rejoice,«4» With the help of Allah; He helps whom He pleases; and He is the Mighty, the Merciful;«5»
لطفا دقت کنید پاسخ من در پرسش به چه حرفی بود. بدون در نظر گرفتن محتوای کلی بحث پریدن به میان و اشاره به چیزی که هیچ ربطی به بحث ما ندارد بی فایده است. دوست گرامی ما فرمودند ایشان فیلم مستندی دیده اند که در آن دانشمندان بزرگ از شواهد علمی وجود خدا سخن می گویند و من نام و دلایل این دانشمندان را تقاضا کردم.
[=Microsoft Sans Serif]
ما چیزی بیرون از این نگفتیم!
شما دیدگاه دانشمندان را با دلیل خواستید؛ این بدینمایه است که شما بدنبال دلیل از سوی بزرگان هستید که اگر دانشمندان دلیلی پذیرفتنی داشته باشند، آنرا میپذیرید. (اگر دلیل را در سخنتان نمیآوردید، ما نام دیگر دانشمندان را نمیآوردیم ولی چون دلیل را گفتید، آن را آوردیم، چون ...) دانشمند با دانشمند تفاوتی ندارد؛ (مگر نامهایشان) و کسانی که باور به خدا دارند، دلیلهای یکسانی دارند که تفاوتی ندارد در کجای زمین باشند.
آنکسانی که نام بردیم، با دلیل خدا را ثابت کردهاند که میتوان به نوشتارهایشان نگاه کرد و دلیل خواست.
نقل قول:
من نمی دانم و این وظیفه افرادی است که مدعی هستند یک کتاب خدایی است تا توضیح دهند چگونه یک کتاب می تواند خدایی باشد.
در مورد چیزی که نمیدانید، اینگونه داد سخن سر میدهید و نوشتارهای آسمانی را رد میکنید؟
مگر میشود هنگامی که معیاری نداشته باشید، چیزی را رد کنید و بگویید: «با این ویژگی و این ویژگی و این ویژگی و ...، این نوشتار یا این کس، نمیتواند از سوی خدا باشد، زیرا دلایل کافی نیست!»
پس یک معیاری باید باشد.
نباید؟
خواهشمندیم بفرمایید، یک نوشتار چه ویژگیهایی باید داشته باشد، تا از دید شما، نوشتاری خدایی باشد.
Kinzie Kensington;441538 نوشت:
من نمی دانم و این وظیفه افرادی است که مدعی هستند یک کتاب خدایی است تا توضیح دهند چگونه یک کتاب می تواند خدایی باشد.
آبـرنـگـ;441743 نوشت:
ر مورد چیزی که نمیدانید، اینگونه داد سخن سر میدهید و نوشتارهای آسمانی را رد میکنید؟
مگر میشود هنگامی که معیاری نداشته باشید، چیزی را رد کنید و بگویید: «با این ویژگی و این ویژگی و این ویژگی و ...، این نوشتار یا این کس، نمیتواند از سوی خدا باشد، زیرا دلایل کافی نیست!»
پس یک معیاری باید باشد.
نباید؟
نتوان آن را تفسیر به رأی کرد و در هر زبانی ترجمه شود فقط یک معنی مشترک از آن استنباط شود و با گذر زمان ترجمه ها و تفسیرهای متفاوت از آن نتوان ارائه داد تا راه را برای ایجاد فرقه های گوناگون و جنگ بین مذاهب ببندد موجب وحدت باشد تا تفرقه
مثال آن مانند تعریف های علمی باشد
مثل تعریف واحدهای اندازه گیری
مثل قضیه فیثاغورس
در هر زمان و به هر زبان یک معنی واحد دارد
البته باز صحبت Kinzie Kensington
معتبر تر است باید خداباوران تعریف کنند که چگونه یک کتاب باید خدایی باشد تا بدقت هم شرایط گفته شده نقد شود و هم مطالب منتسب به خدا مورد نقد قرار گیرد تا مقایسه و در نهایت پذیرفته شود
دانشمندان بزرگ از شواهد علمی وجود خدا سخن می گویند و من نام و دلایل این دانشمندان را تقاضا کردم.
البته در این زمینه کتابهای مختلفی نگاشته شده که دانشمندان رشته های مختلف بر اساس موضوع علمی خود به وجود خدا وعظمت اشاره کرده اند، مثل: کتاب علم ودین در گفتگو با دانشمندان، از جواد محقق ویا کتاب عقل واعتقاد دینی از مایکل پترسون ودوستانشان که کتابی تحلیلی در باب فلسفه دین بوده ودیگاههای مختلف را در موضوعات مختلف کلامی از جمله وجود خدا مطرح می کند و در آن دانشمندانی مثل پلانتینجا که معاصر بوده ومعترف به وجود خداست دیدگاه شان را مطرح می کند.
Kinzie Kensington;441538 نوشت:
من نمی دانم و این وظیفه افرادی است که مدعی هستند یک کتاب خدایی است تا توضیح دهند چگونه یک کتاب می تواند خدایی باشد.
آیا همین قدر که تا به امروز کسی نتوانسته علی رغم مبارز طلبی قرآن سوره ای همانند سوره های آن بیاورد کافی در نزول این کتاب از جانب خداوند نمی باشد.
سلام و عرض ادب
نتوان آن را تفسیر به رأی کرد و در هر زبانی ترجمه شود فقط یک معنی مشترک از آن استنباط شود و با گذر زمان ترجمه ها و تفسیرهای متفاوت از آن نتوان ارائه داد تا راه را برای ایجاد فرقه های گوناگون و جنگ بین مذاهب ببندد موجب وحدت باشد تا تفرقه
یکی از ویژگیهای آدمی که باید آن پاس بدارد، درستکاری است. آدمیان در زندگی خود، بارها و بارها، به شیوههای گوناگون، آزمایش میشوند تا درستکاریشان آشکار شود.
خود قرآن این ویژگی خودش را بیان کرده است که جاهایی از آن استوار است و هیچ سخنی در مورد آن نیست، و برخی از جاهای آن، چند وجهی هستند که برخی از آدمیان، این بخشها را وسیلهای برای کامیابی خود قرار میدهند.
این یک آزمایش است که باید از آدمیان گرفته شود و گرنه اگر چنان که میفرمایید میبود، دیگر تفاوتی میان آدم درستکار، راستگو و آدمها پست نمیبود و همه خود را درستکار میدانستند.
اگر میدان رزم نباشد، هر آدم سست و بیارادهای میگوید: «من رستم دستان هستم»:
width: 700
[/TD]
[TD="align: left"]گــر نبودی امتحــان هــر بـدی
[/TD]
[TD]هــر مخــنث، در وغا، رســتم بُدی!
با این منطق، میتوان گفت: اگر خدا، خدا باشد؛ نباید اهریمن را میآفرید، زیرا او، باعث جنگ و کشتارهای فراوان میان آدمیان میشود.
همچنین میتوان گفت: اگر آموزگاران، آدمهای درستی باشند، نباید از شاگردانشان امتحان بگیرند؛ زیرا اینکار باعث میشود دانشآموزان تقلب کنند و یا مردود شوند.
این منطق، منطقی ویرانگر است؛ زیرا اگر اینگونه باشد، هیچکس تلاشی نمیکند، چون کسی که تلاش میکند، تفاوتی با یک آدم تنبل ندارد و با این منطق، دانش پیشرفت نمیکرد! زیرا کسی که تلاش میکند و نوشتارهای بزرگان در مورد قرآن و اسلام را میخواند و پی به درستی آن میبرد، تفاوتی با یک آدم تنبل و بیسواد نداشت!
چون هیچ آزمایشی در کار نیست و قرار است همهی آدمیان یکسان برداشت کنند؛ چه کسی که پژوهش میکند و درستی را مییابد و گول سخنان دروغ را نمیخورد؛ چه کسی که تنبلی میکند و بادی به هر سو است.
و با این منطق، دیگر نیازی به خرد و خردورزی و دانشآموزی نیست؛ زیرا همه، یکسان برداشت میکنند.
به راستی، این منطق را پذیرفتهاید؟
قرآن، میان کسانی که به راستی دنبال حق باشند، نهتنها جدایی نینداخته، بلکه آنان را با هم یکی کرده است.
(آل عمران / 103): «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید؛ پس خداوند، میان دلهایتان دوستی قرار داد و در سایهی او، برادران یکدیگر شدید ...»
عربی که کارش، غارت بود و براین پایه، نامش را تازی گذاشتند، با اسلام و قرآن، یکپارچه شدند و قبایل آنها و آن همه تعصباتشان، در سایهی اسلام، کنار گذاشته شد و همگی برادر یکدیگر شدند. عربانی که چیزی نمیدانستند، آنگونه شدند؛ ما چگونه باید شویم؟
اگرچه، بسیاری از مردم، پس از شنیدن فرمان خدا، آنرا فراموش میکنند ولی تا زمانی که در زیر سایهی آن فرمان میبودند، جدایی میانشان نمیافتاد و این، همان آزمایش است که نشان دهندهی پاکی راستین سرشت هرکسی است.
همچنین، با نگاهی به سخنان بزرگان، با هر زبان و در هر میهنی، این سخن دریافت میشود؛ بزرگانی که تاریخ، راستگویی و درستکاری آنان را اثبات کرده است.
نقل قول:
مثال آن مانند تعریف های علمی باشد
مثل تعریف واحدهای اندازه گیری
مثل قضیه فیثاغورس
در هر زمان و به هر زبان یک معنی واحد دارد
قرآن همانند تعریفهای علمی است!
تعریفهای علمی، بر دو بخشاند:
یک، آنانی که ثابتاند (همانند میزانهای اندازهگیری)
دو، آنانی که مبهماند و در هر زمان، دگرگون میشوند (همانند خیلی از دانشها، در هر رشتهای)
قرآن نیز چنین است و سخنان آن، بر دو بخش است:
یک، سخنانی که ثابت هستند و دو، سخنانی که هرچه میگذرد و دانش آدمی پیشرفت میکند، روشنتر میشوند.
آیا تفاوتی در این میان دیده میشود؟
نقل قول:
البته باز صحبت Kinzie Kensington
معتبر تر است باید خداباوران تعریف کنند که چگونه یک کتاب باید خدایی باشد تا بدقت هم شرایط گفته شده نقد شود و هم مطالب منتسب به خدا مورد نقد قرار گیرد و مقایسه و در نهایت پذیرفته شود
در گفتههای پیشین، در همین گفتار، نشانههایی از بزرگی قرآن گفته شد ولی ایشان آنرا رد کردند!
معیار رد کردن را خواستیم، گفتند، نداریم!
پس بر چه پایهای آن سخنان رد شد؟
با سلام خدمت دوست اندیشمند جناب متحیر.
این مطالب شما دقیقا همان اشکال معروف جبر و اختیار و رابطه آن با علم الهی است.
و من الله توقیق
با سلام و احترام.
من فکر میکنم در اینجا قضیه کمی متفاوته.
زیرا که در اینجا علم الهی {درباره آینده} در اختیار بندگان قرار میگیره و پیشاپیش همگان از نتیجه آگاه میشن.
ببینید، برای مثال خداوند صاحب غیب میدونه که من فردا چه ساعتی از خواب بیدار میشم. تا زمانی که این موضوع رو به من و سایرین نگفته باشه، بنده هر ساعتی از خواب بیدار بشم، خدا وند میتونه بگه،" میدونستم در فلان ساعت بیدار خواهی شد". اما اگر این موضوع رو به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که جناب متحیر اشاره کردند.
اول اینکه من تصمیم میگیرم ساعتی غیر از ساعت گفته توسط خدا از خواب بیدار بشم.، یا موفق میشم یا نمیشم. اگر بشم که علم خدا زیر سوال میره، اگر هم نتونم اختیار من زیر سوال میره.
خلاصه اینکه وقتی علم غیب قبل از وقوع حادثه علنی بشه، نتیجه اش جبره.
[=Microsoft Sans Serif]
ما چیزی بیرون از این نگفتیم!
شما دیدگاه دانشمندان را با دلیل خواستید؛ این بدینمایه است که شما بدنبال دلیل از سوی بزرگان هستید که اگر دانشمندان دلیلی پذیرفتنی داشته باشند، آنرا میپذیرید. (اگر دلیل را در سخنتان نمیآوردید، ما نام دیگر دانشمندان را نمیآوردیم ولی چون دلیل را گفتید، آن را آوردیم، چون ...) دانشمند با دانشمند تفاوتی ندارد؛ (مگر نامهایشان) و کسانی که باور به خدا دارند، دلیلهای یکسانی دارند که تفاوتی ندارد در کجای زمین باشند.
آنکسانی که نام بردیم، با دلیل خدا را ثابت کردهاند که میتوان به نوشتارهایشان نگاه کرد و دلیل خواست.
در مورد چیزی که نمیدانید، اینگونه داد سخن سر میدهید و نوشتارهای آسمانی را رد میکنید؟
مگر میشود هنگامی که معیاری نداشته باشید، چیزی را رد کنید و بگویید: «با این ویژگی و این ویژگی و این ویژگی و ...، این نوشتار یا این کس، نمیتواند از سوی خدا باشد، زیرا دلایل کافی نیست!»
پس یک معیاری باید باشد.
نباید؟
حرف های شما همگی لقلقه زبان هستند. یک شخص در همین تاپیک گفت فیلم مستندی دیده که در آن دانشمندان مطرح درباره وجود خدا سخن می گفتند و من به ایشان گفتم اسم این دانشمندان و دلایلشان را بیاورید. این همه قضاوت درباره من و نحوه بیان کردن یک جمله توسط من که پاسخ به پست کاربری دیگر بود هیچ لزومی نداره.
من گفتم نمی دانم چه معیاری می تواند آسمانی بودن یک کتاب را ثابت کنند، نگفتم قدرت تشخیص ندارم که بفهمم آیا یک کتاب آسمانی است یا خیر. من به خوبی می دانم چه کتابی غیرآسمانی است! ولی نمی توانم تصور کنم چه کتابی می تواند آسمانی باشد همانطور که گفتم حتی اگر یک کتاب از علمی 3000 سال جلوتر از بشریت هم سخن دقیق بگوید دلیلی کافی برای آسمانی بودن آن نیست. فلسفه ذهنی شما این است که چیزی را که ما نمی فهمیم حتما آسمانی است! در حالی که من چیزی را که نمی فهمم را فقط می گویم نمی فهمم و این را اثباتی برای وجود خالق نمی دانم.
آبـرنـگـ;441886 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
در گفتههای پیشین، در همین گفتار، نشانههایی از بزرگی قرآن گفته شد ولی ایشان آنرا رد کردند!
معیار رد کردن را خواستیم، گفتند، نداریم!
پس بر چه پایهای آن سخنان رد شد؟
مشکل اینجاست که شما حرف های من را تغییر می دهید. من گفتم نمی دانم چه معیاری به طور مطلق آسمانی بودن یک کتاب را اثبات می کند. ولی خیلی واضح است که خیلی معیارها آسمانی بودن یک کتاب را اثبات نمی کنند. اگر من در یک کتاب بنویسم صد سال آینده مردم در شب می خوابند آیا این معیار آسمانی بودن کتاب است! مشخصا خیر. ما می توانیم ندانیم چه معیاری آسمانی بودن یک کتاب را اثبات می کند ولی بتوانیم بررسی کنیم آیا معیار مدعی شده (مثل حرف های شما و سایرین از قرآن) آیا آسمانی بودن قرآن را توجیه می کنند یا خیر.
در تاپیک دیگری با آقای بی نشان بحث شد. من اینجا پس می گیرم تا بحث بیشتر از این گسترده نشود.
کریم;441853 نوشت:
البته در این زمینه کتابهای مختلفی نگاشته شده که دانشمندان رشته های مختلف بر اساس موضوع علمی خود به وجود خدا وعظمت اشاره کرده اند، مثل: کتاب علم ودین در گفتگو با دانشمندان، از جواد محقق ویا کتاب عقل واعتقاد دینی از مایکل پترسون ودوستانشان که کتابی تحلیلی در باب فلسفه دین بوده ودیگاههای مختلف را در موضوعات مختلف کلامی از جمله وجود خدا مطرح می کند و در آن دانشمندانی مثل پلانتینجا که معاصر بوده ومعترف به وجود خداست دیدگاه شان را مطرح می کند.
آقای کریم لطفا سر و ته صحبت های من رو حذف نکنید و نقل قول بگیرید. من آن جمله را در پاسخ به کاربری گفته بودم که گفته بودند فیلم مستندی دیدند و من اسم دانشمندانی که در آن فیلم بازی کردند را خواستم.
کریم;441853 نوشت:
آیا همین قدر که تا به امروز کسی نتوانسته علی رغم مبارز طلبی قرآن سوره ای همانند سوره های آن بیاورد کافی در نزول این کتاب از جانب خداوند نمی باشد.
البته مشخص نیست معیار قضاوت همانند بودن یک سوره با قرآن چیست و قاضی آن چه کسی است. به هر حال به نظر من خیر! اگر صد میلیارد سال هم بگذرد و هیچ کس نتواند سوره ای مثل قرآن بیاورد فقط نتیجه می دهد هیچ کس نتوانسته است سوره ای مثل قرآن بیاورد. این اثباتی برای این که قرآن نوشته آفریننده جهان است نیست! شاید آدم فضایی ها کتاب را نوشته باشند، شاید یک نفر از آینده سفر کرده باشه، شاید در گذشته یک تمدن روی زمین بوده و هزاران احتمال دیگه که ممکن است صحیح باشند. من نمی توانم عدم دانایی و توانایی ما در زمان حاضر را دلیلی برای وجود خداوند بدانم.
زیرا که در اینجا علم الهی {درباره آینده} در اختیار بندگان قرار میگیره و پیشاپیش همگان از نتیجه آگاه میشن.
ببینید، برای مثال خداوند صاحب غیب میدونه که من فردا چه ساعتی از خواب بیدار میشم. تا زمانی که این موضوع رو به من و سایرین نگفته باشه، بنده هر ساعتی از خواب بیدار بشم، خدا وند میتونه بگه،" میدونستم در فلان ساعت بیدار خواهی شد". اما اگر این موضوع رو به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که جناب متحیر اشاره کردند.
اول اینکه من تصمیم میگیرم ساعتی غیر از ساعت گفته توسط خدا از خواب بیدار بشم.، یا موفق میشم یا نمیشم. اگر بشم که علم خدا زیر سوال میره، اگر هم نتونم اختیار من زیر سوال میره.
خلاصه اینکه وقتی علم غیب قبل از وقوع حادثه علنی بشه، نتیجه اش جبره.
امیدوارم توضیحاتم رسا و گویا بوده باشه.
شاد باشید
با سلام و احترام.
بله. دقت نکرده بودم.
ظاهرا فاجعه بزرگتر از این حرفاست!:khaneh:
و من الله توفیق
زیرا که در اینجا علم الهی {درباره آینده} در اختیار بندگان قرار میگیره و پیشاپیش همگان از نتیجه آگاه میشن.
ببینید، برای مثال خداوند صاحب غیب میدونه که من فردا چه ساعتی از خواب بیدار میشم. تا زمانی که این موضوع رو به من و سایرین نگفته باشه، بنده هر ساعتی از خواب بیدار بشم، خدا وند میتونه بگه،" میدونستم در فلان ساعت بیدار خواهی شد". اما اگر این موضوع رو به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که جناب متحیر اشاره کردند.
اول اینکه من تصمیم میگیرم ساعتی غیر از ساعت گفته توسط خدا از خواب بیدار بشم.، یا موفق میشم یا نمیشم. اگر بشم که علم خدا زیر سوال میره، اگر هم نتونم اختیار من زیر سوال میره.
خلاصه اینکه وقتی علم غیب قبل از وقوع حادثه علنی بشه، نتیجه اش جبره.
امیدوارم توضیحاتم رسا و گویا بوده باشه.
سلام
سخن (1) شما:اگر خدا بداند ما چه ساعتي از خواب بيدار مي شويم جبر نيست!
سخن (2) شما:اما اگر این موضوع رو خدا به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که ... در هر صورت جبر خواهد بود!
جواب سخن 2 شما همان سخن 1 شماست كه همانطور كه خدا مي داند و جبر نيست اگر خدا اين علم را همانگونه كه خود دارد به ديگران بدهد باز هم جبر نيست چون اين علم عينا همان علم است و هر گونه در مورد خدا ثابت شود جبر نيست در مورد غير خدا هم همانگونه ثابت مي شود جبر نيست.[/]
زیرا که در اینجا علم الهی {درباره آینده} در اختیار بندگان قرار میگیره و پیشاپیش همگان از نتیجه آگاه میشن.
ببینید، برای مثال خداوند صاحب غیب میدونه که من فردا چه ساعتی از خواب بیدار میشم. تا زمانی که این موضوع رو به من و سایرین نگفته باشه، بنده هر ساعتی از خواب بیدار بشم، خدا وند میتونه بگه،" میدونستم در فلان ساعت بیدار خواهی شد". اما اگر این موضوع رو به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که جناب متحیر اشاره کردند.
اول اینکه من تصمیم میگیرم ساعتی غیر از ساعت گفته توسط خدا از خواب بیدار بشم.، یا موفق میشم یا نمیشم. اگر بشم که علم خدا زیر سوال میره، اگر هم نتونم اختیار من زیر سوال میره.
خلاصه اینکه وقتی علم غیب قبل از وقوع حادثه علنی بشه، نتیجه اش جبره.
امیدوارم توضیحاتم رسا و گویا بوده باشه.
ملاصدرا;442162 نوشت:
سلام
سخن (1) شما:اگر خدا بداند ما چه ساعتي از خواب بيدار مي شويم جبر نيست!
سخن (2) شما:اما اگر این موضوع رو خدا به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که ... در هر صورت جبر خواهد بود!
جواب سخن 2 شما همان سخن 1 شماست كه همانطور كه خدا مي داند و جبر نيست اگر خدا اين علم را همانگونه كه خود دارد به ديگران بدهد باز هم جبر نيست چون اين علم عينا همان علم است و هر گونه در مورد خدا ثابت شود جبر نيست در مورد غير خدا هم همانگونه ثابت مي شود جبر نيست.
با سلام.
من دوباره دقت بیشتری کردم.
ببینید مسئله تضاد علم الهی با جبر انسان مسئله ای است که در تاپیک اثبات جبر به آن پرداخته و می پردازند.
منتها پیشگویی هیچ وقت نمی تونه باعث جبر بشه. چرا که زمانی جبر مطلق محقق می شه که پیشگویی مورد نظر با تمام جزییاتی که در ید اختیار شماست در اختیار شما قرار بگیرد که فکر نمی کنم این کار در طول تاریخ اتفاق افتاده باشه. تمام پیشگویی هایی که تا به الان شده یک سری موارد کلی را بیان کردند که هیچ ربطی به سلب اختیار نداره.
در مورد مثالی که بی نشان زدند هم بیدار شدن از خواب در ید اختیار شما نیست. حال اگر خدا هم به شما بگوید فلان ساعت از خواب بیدار می شوید و شما بیدار شوید جبری را اثبات نمی کنه. چرا که اصولا بیدار شدن انسان از خواب اکثرا غیر اختیاری است.
زمانی یک پیشگویی خداوند می تواند اثبات جبر نماید که چیزی با تمام جزییات به شما گفته شود و شما با تمام وجود بخواهید خلاف آن حتی در یک مسئله جزیی کوچک اتفاق بیافتد و به این نتیجه می رسید که نمی توانید آن امر را تغییر دهید. آن وقت می توانید بگویید که این پیشگویی منجر به جبر شده است.
لذا اثبات عدم اختیار بر اساس پیشگویی درست نیست.
و من الله توفیق
یک شخص در همین تاپیک گفت فیلم مستندی دیده که در آن دانشمندان مطرح درباره وجود خدا سخن می گفتند و من به ایشان گفتم اسم این دانشمندان و دلایلشان را بیاورید.
در نوشتار (46)، گفته شده است که با آن دانشمندان سخن گفته شده است (همانگونه که در سخن خود شما نیز چنین است)؛ شما در پاسخ گفتهاید: «نام آن دانشمندان و دلایلشان را بیاورید»
گوینده، چیزی از دلیل در آن مستند نگفته است و تنها گفته است با آن دانشمندان سخن گفته شده است. درونمایهی واژهی «سخن» با واژهی «دلیل» بسیار متفاوت است ولی شما، آنها را یکسان گرفتهاید.
شما دیگران را به بیدقتی متهم میکنید؛ به راستی، در اینجا بیدقتی از سوی کدام است؟
نقل قول:
لطفا دقت کنید
پاسخ من در پرسش به چه حرفی بود.
*****
نقل قول:
این همه قضاوت درباره من و نحوه بیان کردن یک جمله توسط من که پاسخ به پست کاربری دیگر بود هیچ لزومی نداره.
ما نخواستهایم سخنان شما را تفسیر کنیم؛ بلکه گمان کردیم شما به دنبال دلیل هستید ولی دیدیم که سخنان شما، دوگانگی دارد؛ به همین روی، خواستیم بگوییم که درونمایهی سخنتان چیست!
گفتیم که اگر میگفتید: «سخن آن دانشمندان را بیاورید» یک چیز ویژه و خاص میشد ولی دلیلهای زبانی اثبات خدا، در میان مردم یکسان است (همانگونه که در میان بزرگان یکسان است).
*****
نقل قول:
حرف های شما همگی لقلقه زبان هستند.
شما به دیگران گستاخی میکنید و آنان را بیدقت و بیهودهگویی متهم میکنید!
درونمایهی این واژگان را میدانید؟
نیم نگاهی هم به اینجا بیندازید؛ به راستی ما منظور شما را درنیافتیم که بالاخره، سخن شما چیست (با پوزش ولی به راستی در نیافتیم!):
نقل قول:
من گفتم نمی دانم چه معیاری می تواند آسمانی بودن یک کتاب را ثابت کنند،
خب ...
نقل قول:
من به خوبی می دانم چه کتابی غیرآسمانی است!
ولی ...
نقل قول:
ولی نمی توانم تصور کنم چه کتابی می تواند آسمانی باشد
بانوی گرامی
آدمی، هر چیزی را از روی ضدش میشناسد؛ اگر سرما نباشد، گرما را نمیشناسیم و ...
شما گفتهاید که به خوبی میدانید چه نوشتاری آسمانی نیست، این سخن نشان دهندهی این است که یک نوشتار آسمانی دیدهاید و این را با آن مقایسه میکنید؛ سرانجام در مییابید که این نوشتار دوم، آسمانی نیست.
هیچ آدمی نمیتواند بدون اینکه ضد چیزی را ببیند، او بشناسد!! پس شما یک نوشتار آسمانی دیدهاید که خوب میتوانید آسمانی نبودن نوشتار دیگر را دریابید؛ ویژگیهای آنرا بیان کنید.
نقل قول:
نگفتم قدرت تشخیص ندارم که بفهمم آیا یک کتاب آسمانی است یا خیر.
width: 700
[/TD]
[TD="align: left"]پس نهانیها، به ضد پیدا شود
[/TD]
[TD]چونکه حق را نیست ضد، پنهان بود
شما چگونه میتوانید چیزی را بدون آنکه ضدش را ببینید، بشناسید؟!
نقل قول:
همانطور که گفتم حتی اگر یک کتاب از علمی 3000 سال جلوتر از بشریت هم سخن دقیق بگوید دلیلی کافی برای آسمانی بودن آن نیست. فلسفه ذهنی شما این است که چیزی را که ما نمی فهمیم حتما آسمانی است! در حالی که من چیزی را که نمی فهمم را فقط می گویم نمی فهمم و این را اثباتی برای وجود خالق نمی دانم.
تنها پیشبینی رخدادهای آینده نیست.
چه بسیار دانشهایی که در مورد آن سخن گفته است (همانند تفاوت چگالی آب دریاها؛ جفت بودن همهچیز، سخن گفتن همهی آفریدهها و ...)؛ تازه، اینها نیز چیزهای بیارزشی هستند!
شما اگر نوشتار بزرگانی همچون مولانا را بخوانید، به بزرگی قرآن پی خواهید برد ولی شما انتظار دارید که خدا و قرآن و دیگران بیایند و خوراک جویده شده را در دهانتان بگذارند که بلکه باور به آسمانی بودن اینها پیدا کنید!
آیا پژوهشی کردهاید و به دنبال درستی سخنان قرآن رفتهاید؟
اگر چنین است، بفرمایید کدام نوشتارهای معتبر را خواندهاید و درونمایهاش را بیان کنید.
width: 700
[/TD]
[TD="align: left"]دوست دارد یار، این آشفتگی
[/TD]
[TD]کوشش بیهوده، بِه از خفتگی
*****
در پایان میگوییم: ما سخنان شما را نمیخواهیم تفسیر کنیم؛ ولی به راستی سر از سخنان شما در نمیآوریم؛ زیرا واژگان با هم، همخوانی ندارند و یک ارتباط منطقی نمیتوانیم میان سخنان شما برقرار کنیم و اگر پاسخی میدهیم، شما گمان میکنید که سخن ما، ناسازگار است!
سلام و عرض ادب
در این تاپیک بحثهای گوناگون شد و در قسمتی گفتند :خدایی که کتاب فرستاده و در آن اخبار صحیح گفته و حتی از آینده گفته پس هست و این میتواند یکی از دلایل خوب برای اعتقاد به خدا باشد
در این میان آیات اولیه سوره روم مطرح شد
سرکار
Kinzie Kensington اشکالی بر این نوع دلیل و اعتقاداتی که بر این پایه شکل میگیرند، داشتند من هم اشکال دیگری اضاف کردم
گفتم خود پیشگویی که دال بر علم الهی است نتیجه پنهانی دارد و آن اعتقاد به جبر است
با جبر مخالفم چون جبر لذت زندگی را میگیرد و با سرزندگی منافات دارد
نمیتوانم به خدایی معتقد باشم که از آینده میداند یا میگوید
پیشگویی از آینده با پیش بینی تفاوت دارد همه ما محتاج پیش بینی وضع هوا و تخمین زمان رسیدن اتوبوس به ایستگاه یا رسیدن موشک به ماه و یا زمان طلوع و غروب خورشید هستیم
اتفاقاً یکی از انگیزه های پیشرفت علوم هم همین پی بردن به چگونگی پدیده ها برای پیش بینی و تحلیل پیش آمد های آینده است
ولی اینها با پیشگویی آن هم منتصب به خدا یا علم الهی متفاوت است و از اساس هم متفاوت است
خدا یا آفریدگار میتواند باشد و میتوان به آن اعتقاد داشت و به شناخت و معرفت آن مفتخر بود
ولی خدایی که از آینده خبر دارد خبر او مثل پیش بینی نیست
دانستن او مساوی وقوع حتمی است
چنین خدایی حتی اگر خدا باشد شایسته نیست چرا که به ما مانند عروسکهای خیمه شب بازی رفتار کرده
نه اینکه چنین خدایی غیر ممکن است ولی چنین خدایی جز بازی ذهن چیز دیگری نیافریده !!!!
بگذریم بحث جبر و اختیار مرتبط به این تاپیک نیست
ولی در مورد انواع پیشگویی
و خبر داشتن از پیشگویی دوستان محترم صحبت کردند
که اگر او بداند و به ما نگوید مرتکب جبر نشده!!!
و یا اگر او از آینده بگوید و لی دقیق و با جزییات نگوید باز هم متهم به جبر نیست
باید بگویم خدایی که علم غیب منظور اطلاع دقیق از پیش آمدهای آینده داشته باشد چه آنرا آشکار کند چه آشکار نکند و چه با جزییات بگوید و چه کلیت از وقایع اجتماعی آینده را بگوید با جبر تفاوتی نمیکند
ادامه بحث در این مورد باعث خروج از این تاپیک میشود اگر دوستان علاقه مند تاپیک مناسبی بیابند و یا ایجاد کنند خوشحال میشوم با هم تبادل نظر کنیم
برای اینکه به مبحث تاپیک برگردم
سالهاست که اعتقادم را به خدای ادیان از دست داده ام
ولی به آفریدگار باور دارم ولی برای این باور نه دلیلی دارم و نه برهان علمی
در گذشته فکر میکردم [HL] نیاز به آفریدگار[/HL] در سرشت ما تنیده شده مثلاً ژنتیکی است
در این مورد باید پژوهش شود ولی شاید من به خاطر تربیت فرهنگی و قومی نیاز به آفریدگار در ضمیر ناخودآگاهم شکل گرفته در این مورد هم باید مطالعه شود
سلام
سخن (1) شما:اگر خدا بداند ما چه ساعتي از خواب بيدار مي شويم جبر نيست!
سخن (2) شما:اما اگر این موضوع رو خدا به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که ... در هر صورت جبر خواهد بود!
جواب سخن 2 شما همان سخن 1 شماست كه همانطور كه خدا مي داند و جبر نيست اگر خدا اين علم را همانگونه كه خود دارد به ديگران بدهد باز هم جبر نيست چون اين علم عينا همان علم است و هر گونه در مورد خدا ثابت شود جبر نيست در مورد غير خدا هم همانگونه ثابت مي شود جبر نيست.
با سلام به همه. احتمالا پستم گویا نبوده که جناب ملاصدرا برداشتی جز منظور من داشتن
من عرض نکردم که "سخن 1-
اگر{فقط}خدا بداند ما چه ساعتي از خواب بيدار مي شويم جبر نيست!"
(اون { فقط }رو خودم اضافه کردم).
من در این مورد اظهار نظری نکردم.
اما الان میگم که در این مورد ثابت نمیشود که جبر نیست. والبته شاید خیلی سخت باشه که ثابت کنیم جبر هست.
در مورد دوم نتیجه قطعا جبر خواهد بود. توضیح خواهم داد....
شریعت عقلانی;442192 نوشت:
ببینید مسئله تضاد علم الهی با جبر انسان مسئله ای است که در تاپیک اثبات جبر به آن پرداخته و می پردازند.
منتها پیشگویی هیچ وقت نمی تونه باعث جبر بشه. چرا که زمانی جبر مطلق محقق می شه که پیشگویی مورد نظر با تمام جزییاتی که در ید اختیار شماست در اختیار شما قرار بگیرد که فکر نمی کنم این کار در طول تاریخ اتفاق افتاده باشه. تمام پیشگویی هایی که تا به الان شده یک سری موارد کلی را بیان کردند که هیچ ربطی به سلب اختیار نداره.
در مورد مثالی که بی نشان زدند هم بیدار شدن از خواب در ید اختیار شما نیست. حال اگر خدا هم به شما بگوید فلان ساعت از خواب بیدار می شوید و شما بیدار شوید جبری را اثبات نمی کنه. چرا که اصولا بیدار شدن انسان از خواب اکثرا غیر اختیاری است.
زمانی یک پیشگویی خداوند می تواند اثبات جبر نماید که چیزی با تمام جزییات به شما گفته شود و شما با تمام وجود بخواهید خلاف آن حتی در یک مسئله جزیی کوچک اتفاق بیافتد و به این نتیجه می رسید که نمی توانید آن امر را تغییر دهید. آن وقت می توانید بگویید که این پیشگویی منجر به جبر شده است.
به نظر من تفاوتی نداره که جزئیات رو بیان کنن یا نکنن. البته مثالم خوب نبود. ببینید اصلا نیاز نیست جزئیاتی در کار باشه. راستش تعجب میکنم چطور ذهنتون به این سمت رفت!
بر فرض خدا بهم میگه "کاربر گرامی (بی نشان ) فردا در یک کشور خارجی در تصادف رانندگی کشته میشه. انشالله." دقت بفرمائید نمیگه کدوم کشور، یا نمیگه با چه ماشینی ، یا چه ساعتی و...
کافیه من از کشور خارج نشم تا پیشبینی خدا اشتباه از آب دربیاد. اگر خدا این خبر رو به من داده باشه، قطعا من از کشور خارج نمیشم و قطعا پیشبینی خدا غلط از کار درمیاد. یا اینکه من به اجبار به خارج میرم و میمیرم. که در این صورت من مجبورم برم تا پیشبینی خدا درست باشه!
پس یا جبر یا علم غیب {همراه با اطلاع رسانی}
در مورد جنگ ایران و روم هم همین موضوع صادقه. یا جبر یا خبر غیبی در قرآن
=========================
اگر خدا این پیشبینی رو به من نگفته بود، و من هم بر فرض خارج نمیرفتم و نمیمردم، از اونجایی که من این پیشگویی خدا رو نمیدونستم، هرگز نمیتونستم مچش رو بگیرم! بخاطر همین میگم اثبات جبر با توجه به علم غیب ، اگر مدعی اطلاعات رو به کسی نگه، کار سختیه! چون مدعی براحتی میتونه دبه کنه!
شاید شرایطی غیر قابل تحقیق شاید!
متحیر;442298 نوشت:
ولی در مورد انواع پیشگویی
و خبر داشتن از پیشگویی دوستان محترم صحبت کردند
که اگر او بداند و به ما نگوید مرتکب جبر نشده!!!
و یا اگر او از آینده بگوید و لی دقیق و با جزییات نگوید باز هم متهم به جبر نیست
باید بگویم خدایی که علم غیب منظور اطلاع دقیق از پیش آمدهای آینده داشته باشد چه آنرا آشکار کند چه آشکار نکند و چه با جزییات بگوید و چه کلیت از وقایع اجتماعی آینده را بگوید با جبر تفاوتی نمیکند
ادامه بحث در این مورد باعث خروج از این تاپیک میشود اگر دوستان علاقه مند تاپیک مناسبی بیابند و یا ایجاد کنند خوشحال میشوم با هم تبادل نظر کنیم
البته من نگفتم در [HL]حالت اول [/HL]جبر نیست،اما معتقدم اثبات وجود جبر خیلی سخته. و صد البته اثبات عدم وجود جبر سختتر!!
اولین بار بود که به این موضوع { تناقض جبر و پیشگویی } توجه کردم، و خیلی برام جالب بود. از دقت نظر شما لذت بردم. ممنون.
در گذشته فکر میکردم نیاز به آفریدگار در سرشت ما تنیده شده مثلاً ژنتیکی است
در این مورد باید پژوهش شود ولی شاید من به خاطر تربیت فرهنگی و قومی نیاز به آفریدگار در ضمیر ناخودآگاهم شکل گرفته در این مورد هم باید مطالعه شود
به نظر من "ترس" ، یکی از دلایل اعتقاد اکثریت افراد به وجود خدا است.
در نوشتار (46)، گفته شده است که با آن دانشمندان سخن گفته شده است (همانگونه که در سخن خود شما نیز چنین است)؛ شما در پاسخ گفتهاید: «نام آن دانشمندان و دلایلشان را بیاورید»
گوینده، چیزی از دلیل در آن مستند نگفته است و تنها گفته است با آن دانشمندان سخن گفته شده است. درونمایهی واژهی «سخن» با واژهی «دلیل» بسیار متفاوت است ولی شما، آنها را یکسان گرفتهاید.
شما دیگران را به بیدقتی متهم میکنید؛ به راستی، در اینجا بیدقتی از سوی کدام است؟
بله من گفتم نام دانشمندان و دلایلشان. چرا دلایل؟ چون توسل به مرجعیت چه مذهبی و چه علمی اشتباه است. مهم دلایلی است که آورده میشه و اگر سخنان دانشمندان با دلایل اعتقادشان همراه نبوده بی ارزش است. چرا نام دانشمندان؟ چون اگر این دلایلی که اینجا آورده شده قانع کننده نبود بتوانم تحقیق بیشتر کنم از گفته های این افراد.
من نمی فهمم چرا این قضیه اینقدر جای گیر دادن داره و شما علاقه دارید بحث یک تاپیک را منحرف کنید که بگید من در ادبیاتم اشتباه کردم؟ :Gig:
نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]
ما نخواستهایم سخنان شما را تفسیر کنیم؛ بلکه گمان کردیم شما به دنبال دلیل هستید ولی دیدیم که سخنان شما، دوگانگی دارد؛ به همین روی، خواستیم بگوییم که درونمایهی سخنتان چیست!
گفتیم که اگر میگفتید: «سخن آن دانشمندان را بیاورید» یک چیز ویژه و خاص میشد ولی دلیلهای زبانی اثبات خدا، در میان مردم یکسان است (همانگونه که در میان بزرگان یکسان است).
با تشکر که درس ادبیات فارسی به من دادید!
[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]
شما به دیگران گستاخی میکنید و آنان را بیدقت و بیهودهگویی متهم میکنید!
درونمایهی این واژگان را میدانید؟
نیم نگاهی هم به اینجا بیندازید؛ به راستی ما منظور شما را درنیافتیم که بالاخره، سخن شما چیست (با پوزش ولی به راستی در نیافتیم!):
خب ...
ولی ...
بانوی گرامی
آدمی، هر چیزی را از روی ضدش میشناسد؛ اگر سرما نباشد، گرما را نمیشناسیم و ...
شما گفتهاید که به خوبی میدانید چه نوشتاری آسمانی نیست، این سخن نشان دهندهی این است که یک نوشتار آسمانی دیدهاید و این را با آن مقایسه میکنید؛ سرانجام در مییابید که این نوشتار دوم، آسمانی نیست.
هیچ آدمی نمیتواند بدون اینکه ضد چیزی را ببیند، او بشناسد!! پس شما یک نوشتار آسمانی دیدهاید که خوب میتوانید آسمانی نبودن نوشتار دیگر را دریابید؛ ویژگیهای آنرا بیان کنید.
اگر مشکل نامفهوم بودن صحبت من است بفرمایید تا توضیح بدهم یا پاسخ دادن به من را واگذار کنید به افرادی مه می فهمند. من برای شما توضیح دادم بعضی خصوصیات نمی توانند دلیل آسمانی بودن یک کتاب باشند! مثلا اگر من بگویم صد سال دیگر مردم در شب می خوابند، این ادعا نشانه آسمانی بودن این گفته نیست به دلیل این که یک پیش بینی ساده است. من نمی دانم چه خصوصیاتی می توانند آسمانی بودن یک کتاب را ثابت کنند، ولی می توانم قضاوت کنم آیا خصوصیت مطرح شده می تواند چنین ادعایی را اثبات کند یا خیر.
اگر هنوز برای شما نامفهوم است، من از شما پوزش می خواهم ولی توضیح بیشتری نخواهم داد.
[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]
تنها پیشبینی رخدادهای آینده نیست.
چه بسیار دانشهایی که در مورد آن سخن گفته است (همانند تفاوت چگالی آب دریاها؛ جفت بودن همهچیز، سخن گفتن همهی آفریدهها و ...)؛ تازه، اینها نیز چیزهای بیارزشی هستند!
شما اگر نوشتار بزرگانی همچون مولانا را بخوانید، به بزرگی قرآن پی خواهید برد ولی شما انتظار دارید که خدا و قرآن و دیگران بیایند و خوراک جویده شده را در دهانتان بگذارند که بلکه باور به آسمانی بودن اینها پیدا کنید!
آیا پژوهشی کردهاید و به دنبال درستی سخنان قرآن رفتهاید؟
اگر چنین است، بفرمایید کدام نوشتارهای معتبر را خواندهاید و درونمایهاش را بیان کنید.
بحث درباره پیشبینی رخداد های آینده بود. باز دوباره بحث را عوض کردید.
درباره آب دریا خود من و در همین تاپیک صحبت کردیم (لطفا قبل از مخالفت کمی وقت صرف کنید و مطلب را بخوانید!). درباره جفت بودن همه چیز اگر ادعا شده (که اختلاف نظر است) که این ادعا اشتباه است. درباره سخن گفتن همه آفریده ها هم این ادعا قطعا اشتباه است (مگر اینکه تعریف جدید و عجیبی از سخن گفتن ارائه کنید!). من قبلا در همین تاپیک گفتم و باز هم به شما می گویم (اگر قصدتان دانستن است نه تخریب و حمله). من چندین سال است درباره این مسائل مطالعه دقیق و مستمر می کنم و از پشت کوه نیامده ام یک شبه تصمیم به بحث با شما بگیرم! گرچه این چیزها اهمیتی ندارد. مهم دلایل و منطق است نه اسم و سوابق و تحصیلات و مطالعات و ... افراد.[=Microsoft Sans Serif]
نقل قول:
در پایان میگوییم: ما سخنان شما را نمیخواهیم تفسیر کنیم؛ ولی به راستی سر از سخنان شما در نمیآوریم؛ زیرا واژگان با هم، همخوانی ندارند و یک ارتباط منطقی نمیتوانیم میان سخنان شما برقرار کنیم و اگر پاسخی میدهیم، شما گمان میکنید که سخن ما، ناسازگار است!
گمان نمیشود سخن دیگری در اینجا گفته شود؛ مگر ...
شما سخنان من را نمی خواهید تفسیر کنید، ولی خیلی واضح است خواسته یا ناخواسته راه حمله، تخریب و دشمنی را پیش گرفتید. گیر دادن به چیزهای بی ارزش در نوشته های من و شعر گفتن و تکرار مکررات و این رفتار تنها کاری که می کند دلسرد کردن من از صحبت با امثال شماست که توانایی برقراری یک مکالمه عادلانه و مصلامت آمیز را ندارند.
یکی از آشناهای ما در یکی از دانشگاه های سطح یک آمریکا داره دکترا می خونه. اون می گفت:
یک بار که داشتم به آزمایشگاه می رفتم سر راه یک زنبور زیبا و بزرگ رو دیدم که مرده روی زمین افتاده، با احترام تمام خم شدم و اون رو از زیر دست و پا به گوشه امنی انتقال دادم. وقتی ازش دلیل کارشو پرسیدم گفت : چون من می دونم که طراحی و ساخت یک همچین چیزی چقده پیچیده اس. می گفت اگر کسی خواست خدا را بشناسه دست به ساختن چیزی بزنه. می فهمه خلق کردن چه کار سخت و عجیب و پیچیده ایه.
پیشنهادم به همه دوستان چه اونایی که واقعا یک کم درک وجود خدا براشون سخته و چه اونایی که می خوان خدا رو بهتر بشناسن اینه که توی زمینه هایی که توش قوی هستن با خدا مسابقه بدن :khaneh:. مسابقه جالبی میشه. اخرش یک اشک شوق توی چشمتون می مونه. کار نظری کردن و نگاه کردن به این دانشمند و اون دانشمند بسه خودتون دانشمند باشین بابا ما هم عقل داریم:Gig:.
مثلا اگه ادبیات عرب کار می کنین با قران مسابقه بزارین.
اگه مهندس مکانیکین طراحی یک سیستم رو شروع کنید. کپی برداری هم اشکال نداره :Nishkhand: اگه هنرمندین مثلا نقاشین یک مسابقه جانانه تویه طراحی یک دشت زیبا بدین
اگه ...
خلاصه مسابقه بدین خدا پایه مسابقه اس عاشقانه باهاتون مسابقه می ده.
اگر شکست خوردین در مسابقه با او (نمی خوام اسمش رو بگم خدا چون حساسیت زاست :ok:) سعی کنید برید از یک فرد خبره تر کمک بگیرید تا در مسابقه شکستش بدید اگر باز هم شکست خوردید برید یک نفر دیگه هم اضافه کنید. تا هر تعداد که خیال می کنید می تونه کمک حالتون باشه ادم جمع کنید. وقتی به نقطه ای رسیدید که دیگه فهمیدید اگه همه هم بیان کاری از دستشون بر نمیاد اون موقع در برابر اون چیز (اسمش رو نبر) بگید تو بردی تو در این زمینه از همه ماها قوی تر هستی. بعدش بصورت اینترنتی یک وبلاگی درست کنید و از متخصصان و هنرمندان در علوم و فنون مختلف دعوت کنید که در رشته اشون با اون چیز مسابقه بدن اگر اونا هم شکست خوردن اون وقت همگی باهم اعلام شکست کنید. بگید یک چیزی/کسی هست که در این زمینه ها قوی تره. همین.
و از این به بعد مثلا اگر توی نقاشی شکست خوردین همه به ان چیز یا ان کس بگید نقاش ترین نقاشان
اگر توی طراحی شکست خوردید ازش بهش بگید طراح ترین طراحان
اگر توی ایتم های سرعت/قدرت/دقت و .... شکست خوردین بهش بگین سریع ترین سریعان/ قوی ترین قویان/ دقیق ترین دقیقان
بعضی ها هستن که توی ایتم های دیگه باهاش مسابقه دادن قدیما ایتمی مثل بخشندگی و به برنده مسابقه گفتن بخشندترین بخشندگان،
برای اینکه توی اشاره به اون چیز یا کس ادبیات مشترکی بین همه باشه به اون چیز یا کس در زبان عربی الله گفتن در زبان فارسی خدا در زبان انگلیسی GOD.
شما هم می تونید هر طور که دوست دارین صداش کنید.
من که بهش می گم عزیز دل.
در پناه حق موفق باشید
بله من گفتم نام دانشمندان و دلایلشان. چرا دلایل؟ چون توسل به مرجعیت چه مذهبی و چه علمی اشتباه است. مهم دلایلی است که آورده میشه و اگر سخنان دانشمندان با دلایل اعتقادشان همراه نبوده بی ارزش است. چرا نام دانشمندان؟ چون اگر این دلایلی که اینجا آورده شده قانع کننده نبود بتوانم تحقیق بیشتر کنم از گفته های این افراد.
ما هم همین را گفتیم!
اگر به دنبال دلیل هستید، میتوانید نوشتارهای بزرگان را بخوانید؛ زیرا دلیلها، یکسان است.
اگر شما به راستی دلیل میخواهید، بروید نوشتارهای استوار و معتبر را بخوانید؛ اگر هم خواندهاید، میفرمودید که ما آنرا خواندهایم و نپذیرفتیم!
نه اینکه در همان ابتدا، دیگری را بیدقت بخوانید!
نقل قول:
من نمی فهمم چرا این قضیه اینقدر جای گیر دادن داره و شما علاقه دارید بحث یک تاپیک را منحرف کنید که بگید من در ادبیاتم اشتباه کردم؟
برای اینکه اشتباه خود را گردن دیگری میاندازید و ادعای مسالمت آمیز بودن نیز میکنید!
نقل قول:
اگر مشکل نامفهوم بودن صحبت من است بفرمایید تا توضیح بدهم یا پاسخ دادن به من را واگذار کنید به افرادی مه می فهمند.
شیوهی گویش مؤدبانه و مسالمتآمیز شما را بارها دیدهایم!
گیریم که ما چنان باشیم(!) آیا به شما نگفتهاند که بشین و بفرما و بتمرگ، یکی است؛ ولی بهتر آن است که به جای بفرما، از بتمرگ استفاده کنید؟
شمایی که در استفاده از واژگان اشتباه کردهاید، به جای پذیرفتن، ابتدا اشتباه را گردن دیگری میاندازید، سپس خود را حقبه جانب جا میزنید و انتظار دارید چیزی هم نگویند!
نقل قول:
درباره آب دریا خود من و در همین تاپیک صحبت کردیم (لطفا قبل از مخالفت کمی وقت صرف کنید و مطلب را بخوانید!).
آن سخن شما را دیدیم؛ ولی سخنی سست است، زیرا: نخست، آن نشانیای که گذاشتهاید باز نمیشود (حتی با فیلترشکن). دوم، از نام آن چنین برمیآید که یک تارنمای پاسخگویی اسلامی است و نه یک تارنمای علمی! پس همانگونه که از این تارنما (اسکدین) نمیشود بنمایهی دانش فیزیک یا زمینشناسی آورد، از چنان تارنمایی نیز نمیشود بنمایه آورد.
به هر روی، اگر سخنان گفته شده در آن را ببینیم، بهتر میتوانیم بدان بپردازیم؛ اگرچه، سخنان استواری نمیتوانند باشند مگر اینکه بنمایهای استوار را آورده باشند. سوم، در پاسختان دوگانگی است:
نقل قول:
این یک دریا است، آب ها شور و شیرین نیست، آب ها بین این دو قسمت به هم منتقل می شوند و دلیل تفاوت رنگ ماده ای به نام glacial flour است.
فرمودهاید آب دریاهها به یکدیگر منتقل میشود؛
اگر بگیریم که در یکی از دریاها، همان مادهی نامبرده هست و در دیگری نیست، اگر آن سخن شما که گفتهاید آب دریاها در هم میشود؛ خب همان مادهی نامبرده در دریای دیگر نیز باید برود و آب او نیز یکرنگ با دیگری شود چون آن ماده در درون آب است.
اگر بگیریم، در یکی از دریاها گونهای از آن مادهی نامبرده است و در دیگری گونهای دیگر از همان ماده است؛ با توجه به سخن شما که فرمودهاید آب دریاها درهم میشود؛ باید به میزان یکسان از هر دو گونه آنها، در میان دریاها باشد و دیگر تفاوت رنگی نباید داشته باشند!
نقل قول:
درباره جفت بودن همه چیز اگر ادعا شده (که اختلاف نظر است) که این ادعا اشتباه است.
چه کسی گفته اشتباه است؟
مدرکتان را برای این سخن بیاورید که بگوید چنین نیست. (هرچند دانش بشری، راه زیادی دارد و به پایان راه نرسیده است که بخواهیم بگوییم: چون دانش به این نرسیده، پس نادرست است؛ نه میپذیریم، نه رد میکنیم ولی کسانی که میخواهند رد کنند؛ باید با مدرک باشد زیرا قرآن سخنان استواری زده است که درغگو بودن از او برداشته شده است؛ همچون آلوده بودن گوشت خوک، سفر به فضا و ...)
نقل قول:
درباره سخن گفتن همه آفریده ها هم این ادعا قطعا اشتباه است (مگر اینکه تعریف جدید و عجیبی از سخن گفتن ارائه کنید!).
(چیزی که قطعی باشد؛ تا پایان قطعی است! اگر در سخنتان اگر و اما میآورید، اینها با واژهی قطعی سازگاری ندارند. خواهشمندیم واژگان ناسازگار با هم را نیاورید؛ زیرا باعث برهم خوردن تمرکز ما و همچنین ناراحتی خودتان میشود!)
آیا تا کنون نشنیدهاید که دانشمندان، با گیرندههایی دریافتهاند که سخن گفتن آدمی بر آب اثر میگذارد؟
آیا آن کشف شگرف را ندیدهاید که گروهی در یک ساعت ویژه از شبانه روز، سخنان مهرآمیزی به یک گل میگفتند و آن گل در آن هنگام فرکانسهایی را بروز میداد که گیرندهها، آنرا دریافت میکردند (این دانشمندان در کشور گمان کنیم فرانسه بودند و حتی یکی از آنها برای ادامهی اینکار به کشوری دیگر میرود و در آنجا نیز همان سخنان را میگوید و گل، دوباره پرتوهایی از خود بروز میدهد!)
این سخن با مدرک است؛ ولی چون در یک نوشتار (7) جلدی است، نمیدانیم در کدامشان است ولی اگر آنرا نشنیدهاید و باور بدان ندارید، میگردیم و نام دانشمندانش را برایتان میگوییم و خود در مورد دستآورد آنان جست و جو کنید
کسی که گویا نباشد، هیچ سخنی را در نمییابد و نمیشنود.
(حتی اگر دانشمندان به این هم نمیرسیدند، سخن قرآن رد شدنی نبود! زیرا تا سالها پیش، آنان جفت بودن تکسلولیها را نیز رد میکردند ولی امروزه دریافتهاند که برخی از آنان، جفت هستند؛ همچنین گفتیم که این چیزها، در برابر درونمایهی گفتاری قرآن، بسیار ناچیز هستند)
نقل قول:
من قبلا در همین تاپیک گفتم و باز هم به شما می گویم (اگر قصدتان دانستن است نه تخریب و حمله).
شما سخنان من را نمی خواهید تفسیر کنید، ولی خیلی واضح است خواسته یا ناخواسته راه حمله، تخریب و دشمنی را پیش گرفتید
شما نخستین واژهتان، تهمت به ما بود (بیدقتی!) اکنون ما را ویرانگر مینامید؟
شما ما را نفهم و هرزه گو و بیدقت میدانید، سپس ما را ویرانگر مینامید که در پی به بیراهه کشیدن گفتار است؟ (به راستی که چه ...)
ما پاسخ هیچکدام از گستاخیهای شما را ندادهایم و از واژگان توهین آمیز نیز استفاده نکردیم
طبیعی است که شما در برابر ما گارد گرفتهاید و ما نیز نمیتوانیم آنگونه که باید، آرام سخن بگوییم؛ ولی با همهی اینها، سخن گستاخانهای نزدهایم.
تندی در سخنانمان میبینیم ولی این به خاطر تندیهای شماست!
نقل قول:
من چندین سال است درباره این مسائل مطالعه دقیق و مستمر می کنم و از پشت کوه نیامده ام یک شبه تصمیم به بحث با شما بگیرم! گرچه این چیزها اهمیتی ندارد. مهم دلایل و منطق است نه اسم و سوابق و تحصیلات و مطالعات و ... افراد.
به سخن گفته شده بار دیگر نگاه شود!
گفتیم اگر در این زمینه، پژوهش فراوان کردهاید، بفرمایید که کدام نوشتار معتبر و استوار را در مورد قرآن خواندهاید (نام ببرید).
مهم هم دلیل و منطق است و هم مطالعات زیرا آدمی بدون مطالعه، دانشی ندارد و همانند یک برگ سپید است! (این سخنی آشکار است!)
همچنین ما گفتیم که هیچ آدمی نمیتواند بدون آنکه ضد چیزی را ببیند، خود آن چیز را بشناسد (ولی گویا شما چنین نیستید!)
نقل قول:
گیر دادن به چیزهای بی ارزش در نوشته های من و شعر گفتن و تکرار مکررات و این رفتار تنها کاری که می کند دلسرد کردن من از صحبت با امثال شماست که توانایی برقراری یک مکالمه عادلانه و مصلامت آمیز را ندارند.
این دید شماست که چگونگی استفاده درست از واژگان بیارزش است.
ولی برای دیگران، تکتک واژگان درونمایهی ویژهی خود را دارند و بر پایهی آنها سخن میگوییم.
در قرآن میخوانیم که مردم به پیامبر میگویند (راعنا!) یعنی رعایت حال ما را بکن و کمی آسانتر سخن بگو.
این واژه در میان یهودیان، یک واژهی توهینآمیز است و آنان میآمدند و به این بهانه، غیر مستقیم به پیامبر توهین میکردند که مسلمانان نیز از آنان نادانسته پیروی کردند؛
قرآن میگوید: «نگویید راعنا (و غیر مستقیم به دیگران توهین نکنید) بلکه، بگویید: انظرنا»
نمیدانیم چگونه است که شما میگویید واژگان ارزش چندانی ندارند!
وقتی علم غیب قبل از وقوع حادثه علنی بشه، نتیجه اش جبره
با سلام
علم غیب اگر علنی شود که دیگر علم غیب نیست، این سخن شما متناقض است وخودش را نقض می کند.
جبر اینست که انسان را مجبور به انجام کاری کنند مثلا دست وپایش را بسته وسم را دردهانش بریزند، شما بفرمایید کدام کدام یک از اعمال ورفتار انسان به این شکل است که مجبور به انجام آن باشد، وعلم الهی به نوع انتخاب انسان به چه شکل او را مجبور به انجام کار می کند؟ در حالی که هر انسانی بالوجدان می داند که اگر بخواهد کاری را انجام می دهد واگر بخواهد ترک می کند.
Kinzie Kensington;441938 نوشت:
مشخص نیست معیار قضاوت همانند بودن یک سوره با قرآن چیست و قاضی آن چه کسی است. به هر حال به نظر من خیر! اگر صد میلیارد سال هم بگذرد و هیچ کس نتواند سوره ای مثل قرآن بیاورد فقط نتیجه می دهد هیچ کس نتوانسته است سوره ای مثل قرآن بیاورد. این اثباتی برای این که قرآن نوشته آفریننده جهان است نیست! شاید آدم فضایی ها کتاب را نوشته باشند، شاید یک نفر از آینده سفر کرده باشه، شاید در گذشته یک تمدن روی زمین بوده و هزاران احتمال دیگه که ممکن است صحیح باشند. من نمی توانم عدم دانایی و توانایی ما در زمان حاضر را دلیلی برای وجود خداوند بدانم.
سخن در توانایی وعدم توانایی انسان نیست بلکه بحث بر سر این است که چه معیاری بر نزول یک کتاب از جانب خداست که اگر این مطلب اثبات شود خود دلیل وتاییدی است بر وجود خدا، چون اثر او که کتابش باشد موجود است. با شاید بحث علمی نمی توان کرد که آدم فضایی یا غیره شاید این کتاب را آورده اند، تاریخ نزول قرآن مشخص است ودر تاریخ یقینی ثبت شده است که قرآن کریم بر نبی مکرم اسلام(ص) نازل شده است، پس دیگر صحبتی از آدم فضایی وانسانهای قبل از ما نیست. الان سوال این است که این کتابی که بر همین انسان نازل شده به سه بار در قرآن مبارز طلبید که اگر شما ادعا می کنید این کتاب از غیر جانب خدا نازل شده همانند آن را بیاورید؟ قابل توجه شما که ادبیات والفاظی که در قرآن استفاده شده همان الفاظ وادبیاتی است که بین عرب رایج بوده است وچیز جدیدی از این جهت نیست، بلکه چینش این جملات وآیات قرآن به شکلی است که هر یک از ادباء سرشناس که تلاش کرده سوره ای همانند سوره قرآن بیاورد موفق نشده است، واگر به کتابهای علوم قرآنی مثل الاتقان سیوطی ویا التمهید آیت الله معرفت مراجعه کنید با این مساله بیشتر آشنا می شوید.
سوره قرآن نیز چیز روشنی است که با بسم الله شروع می شود ودر آیه خاصی ختم می گردد مثلا سوره کوثر سه آیه دارد، ویا سوره بقره 286آیه دارد.
هر انسانی بسته به علایق خود خدا را به طریقی می شناسد یکی از طریق استدلال ودیگری از طریق دل وندای وجدانی خود ویا خدا به دلیلی عبادت می کند مثل ترس ویا اشتیاق وعلاقه، سوای اینها انسان بعنوان یک موجود متفکر باید یک جوابی برای ساختار این عالم وشگفتیهای آن پیدا کند که معقول ومورد قبول عقل وفکر انسان بوده واو را متقاعد کند. من به عنوان یک خداشناس می گویم شگفتیهای این عالم، وجود خود عالم ومخلوقاتی که در آن وجود دارند، کتاب با عظمتی مثل قرآن که هنوز بعد از 1400سال جزو چر مخاطب ترن کتابها برای مردم دنیا حتی غیر مسلمانهاست وچه بسا افرادی مانند ادواردو آنیلی با مطاعه آن به خدا واسلام ایمان می آورند. اینها همه دلیل ومویدی بر وجود خدا ست، چون از عظمت وبزرگی اثر می توان به عظمت وبزرگی خالق آن اثر پی برد، قرآنی که بشر با تمام رشد علمی خود از آوردن آن عاجز است ویا شگفتیهای عالم که هنوز هم علم بشر خیلی از آنها را کشف نکرده دلیل موجه ومعقولی است که آفریننده آنها انسان نیست.
اگر کسی ادعایی غیر از این دارد با جواب قانع کننده ومعقول توضیح دهد اگر خالق این شگفتیها خدا نیست پس ما این عالم را با تمام مخلوقات وآثارش چطور توجیه کنیم که خود را گول نزده وجواب معقولی بر پرسشهای خود پیدا کنیم.
ا سلام
علم غیب اگر علنی شود که دیگر علم غیب نیست، این سخن شما متناقض است وخودش را نقض می کند.
جبر اینست که انسان را مجبور به انجام کاری کنند مثلا دست وپایش را بسته وسم را دردهانش بریزند، شما بفرمایید کدام کدام یک از اعمال ورفتار انسان به این شکل است که مجبور به انجام آن باشد، وعلم الهی به نوع انتخاب انسان به چه شکل او را مجبور به انجام کار می کند؟ در حالی که هر انسانی بالوجدان می داند که اگر بخواهد کاری را انجام می دهد واگر بخواهد ترک می کند.
مسئله آشکار شدن یا نشدن علم غیب نیست
بلکه وجود خود علم غیب است که منجر به استنباط وجود جبر میشود
اگر فرض بگیریم که خدای ادیان داناست و دانایی او بر حقایق است نه احتمالات
پس علم غیب او به سرنوشت من منجر به تمام اتفاقات و افعالی میشود که من در زندگیم خواه نا خواه انجام میدهم و بالاتر آنکه خدا دانا به تمام امور است از افتادن یک برگ تا حالات و سرنوشت پدران و فرزندان همشهریان و همه مردم
اگر علم غیب مساوی دانستن احتمالات هست ما مشکلی با علم غیب نداریم
ولی آن علم غیبی که در نقلیات دینی آمده این نتیجه اش جبر است
کریم;442732 نوشت:
سخن در توانایی وعدم توانایی انسان نیست
مشکل ما در مورد تحدی نه اقدام به هماوردی است بلکه خود تحدی است
ما میگوییم ورود به[HL] تحدی از اساس ناممکن است[/HL]
درست مثل این است که بگویید مثلثی رسم کنید که 4 ضلع داشته باشد
کریم;442736 نوشت:
هر انسانی بسته به علایق خود خدا را به طریقی می شناسد یکی از طریق استدلال ودیگری از طریق دل وندای وجدانی خود ویا خدا به دلیلی عبادت می کند مثل ترس ویا اشتیاق وعلاقه، سوای اینها انسان بعنوان یک موجود متفکر باید یک جوابی برای ساختار این عالم وشگفتیهای آن پیدا کند که معقول ومورد قبول عقل وفکر انسان بوده واو را متقاعد کند. من به عنوان یک خداشناس می گویم
بله هر کسی به گونه ای با باور خدا کنار میآید یا باور میکند یا باور نمیکند یا توجیه میکند یا بنابر ظن خود کاملاً عقلی و با برهان کامل آن را میپذیرد
ولی اینکه میگویید
کریم;442736 نوشت:
اگر خالق این شگفتیها خدا نیست پس ما این عالم را با تمام مخلوقات وآثارش چطور توجیه کنیم که خود را گول نزده وجواب معقولی بر پرسشهای خود پیدا کنیم.
در پاسخ میگویند: « جهان » عالم خود بخودی ، هیچ و یا .....
همان علتی که خدا را خدا کرده «بی علتی» (خدا بی علت است )همان هم «بی علتی » جهان اولیه را فراهم آورده
اگر بگویید خدا از ازل بوده و ثابت و لایتغیر آنها هم میگویند این جهان هم از قدیم بوده و کلیت آن از قدیم تا ابد ثابت و لایتغیر است
منظورم این است که با این پرسش به پاسخ قانع کننده و تمام وکمالی برای دعوت همگان به باور خدا نمیرسید
دلیل شخصی من زنده شدن مرده بچشم خودم با دعای خودم از خدای خودم(خدای همه) بود....خلاصه اینو گفتم که بگم هر چی دلیل هم از خدا دیده باشم و درصد خیلی کمی هم شک بیاد باسم ولی در این مورد نمی تونم شک کنم...که این چنین معجزه شخصی در دوران کودکیم دیدم...هیچ وقت یادم نمیره...روز عاشورا بود من 5 سالم بود یه جوجه پنجایی داشتم...دراز به دراز افتاد و مرد نه نفسی می کشید نه ذره ای تکون می خورد و نه چشمش باز می شود...حدود 15 دقیقه این حالت ادامه داشت....من بشدت گریه می کردم...خواهرم بمن گفت بیا جوجه منو بگیر...من گفتم نمی خوام من همینو می خوام....یه دست مال سبز از کربلا تبرک داشتم انداختم رو جوجه ...دقیقا ظهر عاشورا بود با گریه گفتم یا امام حسین(ع) خودت زندش کن....در حالی که برادر و خواهرم خندشون هم گرفته بود و کلی برای من ناراحت بودند یک ثانیه نشد بعد از این درخواست جوجه تمام علایم حیات فوری در او ایجاد شد و گویی مثل آدمی که فیلم بازی می کرد سریع پاشد سرپا و هممون کپ کردیم!!!!! الان که یادش می افتم بخودم میگم واقعا انسان اگه پاک باشه سر ساده ترین و بی ارزش ترین چیزا هم خدا و امامان و پیامبران معجزه وار کمکش می کنن....یا الله...........................
یک دلیل از میلیارد بی نهایت دلیل شخصی من زنده شدن مرده بچشم خودم با دعای خودم از خدای خودم(خدای همه) بود....خلاصه اینو گفتم که بگم هر چی دلیل هم از خدا دیده باشم و درصد خیلی کمی هم شک بیاد باسم ولی در این مورد نمی تونم شک کنم...که این چنین معجزه شخصی در دوران کودکیم دیدم...هیچ وقت یادم نمیره...روز عاشورا بود من 5 سالم بود یه جوجه پنجایی داشتم...دراز به دراز افتاد و مرد نه نفسی می کشید نه ذره ای تکون می خورد و نه چشمش باز می شود...حدود 15 دقیقه این حالت ادامه داشت....من بشدت گریه می کردم...خواهرم بمن گفت بیا جوجه منو بگیر...من گفتم نمی خوام من همینو می خوام....یه دست مال سبز از کربلا تبرک داشتم انداختم رو جوجه ...دقیقا ظهر عاشورا بود با گریه گفتم یا امام حسین(ع) خودت زندش کن....در حالی که برادر و خواهرم خندشون هم گرفته بود و کلی برای من ناراحت بودند یک ثانیه نشد بعد از این درخواست جوجه تمام علایم حیات فوری در او ایجاد شد و گویی مثل آدمی که فیلم بازی می کرد سریع پاشد سرپا و هممون کپ کردیم!!!!! الان که یادش می افتم بخودم میگم واقعا انسان اگه پاک باشه سر ساده ترین و بی ارزش ترین چیزا هم خدا و امامان و پیامبران معجزه وار کمکش می کنن....یا الله...........................
1+1=1 زن یکی مرد یکی جفت می شوند بازم مجموعشون میشه یک چون عضوی از هم می شوند که گمشده بودند اینو هر انسانی در خودش میبینه که واقعا با جفت خودش یک موجود واحد میشه...پس خدایی که غیر منطقی رو غیر منطقی کرد منطقیش هم می تونه کنه....اما دلایل میلیاردی :از اونجایی که من نام گذاشتن رو چیزی رو دوست ندارم...خودت رو هر کدوم می خوای نامی مناسب بذار...برهان علت و معلول ,واجب الوجود, برهان نظم ,حرکت جوهری,دور و تسلسل,برهان خلف و....اولا اینایی که شما مطرح کردید واقعا دلایلی عظیم و یقین آور است طوری که میلیارد ها نفر را بیقین رسانده...و همون طور که اشاره شد ما دلیلی نداریم که کسی رو برای رد وجود خدا بیقین برسونه..اما دلایلی میلیاردی:انسان انقدر حقیر و ذلیل است و نا توان و بی عقل است نسبت به هر آنچه که خدا خلق کرده طوری که عظیم ترین دانشمندان مخ ترین دانشمندان ادعا می کنند واقعا هیچی هنوز از علم و حقایق هستی رو کشف نکردند و اعتراف می کنند عاجزند در برابر وصف خلقت همه ی خلایق معترفند که در حیرتند از هر آنچه که هست در خلقت ...و این حیرت انقدر شدید است که کسی حرفی ندارد برای گفتن و فقط دهان ها را باز نگه می دارد...یعنی خلایق بخصوص انسان ها بخصوص دانشمندان همه و همه معترف اند که اپسیلونی می دانند از هر آنچه باید بدانند..و هر انسانی در زمینه ای علمی به ظاهر خاص و بیشتر نسبت به بقیه دارد مثلا جراح نسبت به بیمار و بیماری خیلی می داند ولی همونطور که همه می دانند بی شک به تیلیاردها علوم دیگر واقف نیست...و در کل ضعف علمی تک تک خلایق نسبت به هم هیچ اگر کل خلایق را جمع کنند که شهادت بدهند کلا چقدر می دانید از کل هر آنچه در عوالم است و چقدر یقین دارید که هر چه می دانید درست است؟(مثل اشتباه گذشته که همه فکر می کردند زمین صافه ولی گرده)بی شک همه می گویند ما انقدر حقیریم که در کل واقعا هیچ نمی دانیم....برای مثال شما بمن بگید عقل چگونه بوجود آمد؟ چشم چرا می بیند؟ چرا کسی در برابر میلیاردها دلیل حیرت پاسخی ندارد...چرا همه یا اکثریت جواب این همه تحیر های بی نهایت از زبان هر مخلوقی بخدا ختم می شود؟....چرا اگر خدایی نیست...پیامبرانی کتابی آسمانی معجزه ای احدی ندیده از کسی که با این معجزات خیره کننده ادعا کند خدایی نیست؟ چرا هر چه ثبت معجزه بوده و دلیل عجز انسان و تحیر انسان بوده از جانب پیامبران الله بوده...چرا مثلا انسانی حتی یک انسان نداریم مثلا دریا را دو نیم کند و با این معجزه عظیم بگوید دیدید چه کردم؟ پس بشما ثابت کردم خدایی نیست...چرا هر که سمت فریب کاریست و خود نمایی است کارش دقل بازی و کلک است برای مثال شعبده باز...برای مثال کریس آنجل...خود این شعبده باز فریب هاشو آموزش میده و اعتراف می کنه همش فریبه...و همه می دونند فریبه...اما چرا معجزات میلیاردی پیامبران هر چی میلیارد ها نفر یقین دارند....پس تمام اینها یی که گفتم یک دلیل نیست دلایلی میلیاردی است..که در هر مخلو ق و هر چیزی وهر حالت و هر چیزی می تونی بفهمی که دلایلی میلیاردی برای اثبات وجود خداست و کسی قادر بر رد وجو خدا نیست...اگرم بخوایهید من تک تک از یک شروع می کنم تا ابد در ایم سایت برای شما از دلیل یک شروع می کنم تا دلایلی بی نهایت با جزئیات کامل و نام هم روشون می ذارم..ولی بهر ها دلایل بالا یک دلیل نیست میلیاردی دلیل در هم و با هم و بر هم و پشت سرهم و متحد و یک پاچه و حیرت زده تیلیارد بی نهایت دلیلند...تمام خلقت دلیل وجود خداست پس تیلیاردی بی نهایت در هم و با هم دلیل وجود خداست از هر چیزی برای شما ثابت می کنم خدا رو از درخت خاک انسان حیوان جن هوا زمین میکروب بیماری زشتی زیبایی حتی از هیچ چیز دلیلی برای رد خدا نیست هرچه دلیل هست اثبات وجود خداست حتی کسی که خدا رو رد میکنه هم داره خدا رو تایید می کنه و خودش خبر نداره
الله مانند خورشید است نور او موجب می شود چشمانت هر آنچه هست را ببینند اوایل سخت است او را ببینی و اذیت می شوی اما کم کم چشمت عادت می کند و براحتی می بینی خورشید را و وقتی چشم را برداشتی از این منبع عظیم نور و چشمت خورد به هر چیزی همه اثر خورشید را در همه چیز میبینی یعنی اثر خدا را....و اگر این خورشید نباشد همه جا تاریکی و مردم نا بینا و در تارکی شبی مطلق در خواب بودند پس ای کافرینی که نمی خواهید اذیت شوی و به خورشید نگاه نمی کنید و چیزی را که به این واضحی است چون اذیت می شوید(سختی دنیا) رد می کنید پس خود را گول نزنید انسان بنگرد خود را نمی تواند گول بزند الله اینگونه برای یک متکبر مثال می زند بلکه اندکی در آیات الله متفکر شود مگر متحول شود شاید متذکر شودتا متشکر شود ......اینها رو همه از کتاب جدید مدعی الله در آوردم خیلی باحال بود ممنون ...و همین نشون میده دلایلی که خدا رو یقین برسونه پشت سرش میلیاردی میشه و همه چیز دلیل فرد یقین رسیده میشه اما عکسشو کسی جایی ندیده مثلا کسی ندیده یه نفر ادعا کنه من به یقین بی شک رسیدم راجع به وجود نداشتن خدا...دیگه مخ دانشمنداشون دارن دلایل وجود خدا رو بخیال خودشون رد می کنن نه اینکه دلیلی داشته باشند اونم بتونه اون دلیل کسی رو به یقین برسونه لذا...زرشک...عکس این مطلبی که شما مطرح کردید رو در این http://www.askdin.com/thread33873.htmlببینید در این مطلب خداباور تحدی کرده بر اینکه همه چیز دلیل خداست اگر می توانید فقط یک دلیل بیارید که خدا نیست؟؟ فکر می کنم خیلی بهتر از این مطلب باشه چون عجز شدید خداناباوران رو برخ می رسونه که هیچ دلیلی وجود ندارد بر رد خدا
بر فرض خدا بهم میگه "کاربر گرامی (بی نشان ) فردا در یک کشور خارجی در تصادف رانندگی کشته میشه. انشالله." دقت بفرمائید نمیگه کدوم کشور، یا نمیگه با چه ماشینی ، یا چه ساعتی و...
کافیه من از کشور خارج نشم تا پیشبینی خدا اشتباه از آب دربیاد. اگر خدا این خبر رو به من داده باشه، قطعا من از کشور خارج نمیشم و قطعا پیشبینی خدا غلط از کار درمیاد. یا اینکه من به اجبار به خارج میرم و میمیرم. که در این صورت من مجبورم برم تا پیشبینی خدا درست باشه!
سلام
استدلالتون خیلی جالب بود!البته خب استدلال که نبود میشه بهش به عنوان مثال نقض نگاه کرد.
بذارین من یه مثال بزنم.فرض کنید خدا میگه:"کاربر گرامی (بی نشان ) فردا یک تن طلا توی اتاق خوابش پیدا میکنه. انشالله." شما تو تاق خواب رو بگردید و ان یک تن طلا رو پیدا کنید مجبور بودید این کارو بکنید؟!؟هم علم غیب علنی شده هم محقق شده هم شما در حال اختیار انجامش دادید ....:lol:
حالا یه مسئله هست این وسط که اگه قران پیش بینی کرده که فلان گروه مثلا تو فلان جنگ شکست میخوره بعد میخواید بگید که این گروه این پیشگویی رو ببینه به جنگ نمیره اصلا.اما یک نکته رو دقت نکردید اون گروه اگه به جنگ رفت و مطابق پیش گویی قران عمل کرد از روی جبر نبود از روی عدم اعتقاد به پیش بینی قران بود.یعنی مثلا شما به پیشگویی خدا اعتقاد نداشتی و باورش نکردی و ا کشور خارج شدی و تصادفوووو....ولی جبری نیست.
بذارین من یه مثال بزنم.فرض کنید خدا میگه:"کاربر گرامی (بی نشان ) فردا یک تن طلا توی اتاق خوابش پیدا میکنه. انشالله." شما تو تاق خواب رو بگردید و ان یک تن طلا رو پیدا کنید مجبور بودید این کارو بکنید؟!؟هم علم غیب علنی شده هم محقق شده هم شما در حال اختیار انجامش دادید ....
:Nishkhand:
من علاقه زیادی به مال دنیا ندارم، ترجیح میدم سر به سر خدا بذارم و پس فردا دنبال طلاها بگردم.
هورشید;443131 نوشت:
حالا یه مسئله هست این وسط که اگه قران پیش بینی کرده که فلان گروه مثلا تو فلان جنگ شکست میخوره بعد میخواید بگید که این گروه این پیشگویی رو ببینه به جنگ نمیره اصلا.اما یک نکته رو دقت نکردید اون گروه اگه به جنگ رفت و مطابق پیش گویی قران عمل کرد از روی جبر نبود از روی عدم اعتقاد به پیش بینی قران بود.
به نظرم اگر پیشبینی قرآن صحیح باشه، اینها دچار توهم " مختار بودن" هستند. چون منطقا نمیتوانند خلاف حرف قرآن عمل کنند.
خدمت پاسخگوی گرامی هم گفتم؛
مساله رو خیلی پیچیده نکنیم، وقتی قرآن میگه شما فلان کار رو خواهید کرد، آیا شما میتونی اون کار رو نکنی؟
اگر بله { و شما بتونی خلاف پیشگویی عمل کنی}،پس پیشگویی قرآن میتونه غلط باشه و این خلاف اینه که حرف خداوند نمیتونه غلط باشه{هرگز}.
اگر خیر،{یعنی شما نمیتونی اون کار رو نکنی} پس شما مجبور بودی اون کار رو انجام بدی.
من علاقه زیادی به مال دنیا ندارم، ترجیح میدم سر به سر خدا بذارم و پس فردا دنبال طلاها بگردم.
به نظرم اگر پیشبینی قرآن صحیح باشه، اینها دچار توهم " مختار بودن" هستند. چون منطقا نمیتوانند خلاف حرف قرآن عمل کنند.
خدمت پاسخگوی گرامی هم گفتم؛
مساله رو خیلی پیچیده نکنیم، وقتی قرآن میگه شما فلان کار رو خواهید کرد، آیا شما میتونی اون کار رو نکنی؟
اگر بله { و شما بتونی خلاف پیشگویی عمل کنی}،پس پیشگویی قرآن میتونه غلط باشه و این خلاف اینه که حرف خداوند نمیتونه غلط باشه{هرگز}.
اگر خیر،{یعنی شما نمیتونی اون کار رو نکنی} پس شما مجبور بودی اون کار رو انجام بدی.
نه دیگه اینی که میگید با قبلی فرق دارد.
اینکه خدا بدونه شما چی کار میخواید بکنید فرق داره با اینکه شمارو مجبور کنه.اینو خودتونم اول بحثتون از اون مورد قبلی (یعنی علنی شدن علم خدا نسبت به اینده) جدا کردین...
الان بحث اینه که اگه علم خدا علنی شه اون وقت ممکنه شما تصمیم بگیرید کار دیگه ای بر خلافش انجام بدین.اما جناب بی نشان این فقط یه امکانه.ممکن هم هست تصمیم نگیرید....اکی؟پس دو حالت بعد از علنی شدن علم خدا به اینده و یا بیان پیشگویی ممکنه به وجود بیاد.اگه شما تصمیم بگیری انجامش ندی و نتونی مجبوری.درست.اما اگه هم چین تصمیمی نگیرید چی؟در نتیجه این طوری نیست که نتیجه ی هر پیشگویی جبر باشه....میتونه جبر باشه میتونه نباشه!شما فقط یه مثال نقض اوردی برای این مسئله که " امکان ندارد پیشگویی نسبت به اینده ناشی از جبر باشد"ولی کسی چنین اعایی نکرده.میگیم ممکنه باش ممکنه نباشد. با مثال که نمیشه یک قضیه رو ثابت کرد!! و گفت حالا که اون مسئله با مثال نقض رد شد پس این درست است"هر پیشگویی ناشی از جبر است"!!!(دقت کنید کاری که انجام میدین و نوع استدلالتون دقیقا همینه!)حالا من میگم هیچ کدوم درست نیست!شما یه مثال نقض واسه مسئله ی اول اورید من هم یه مثال نقض برای دومی.
تا اینجا اوکیه؟
حالا من دارم میگم پیشگویی قران از نوع اول است.یعنی افراد با وجود اگاهی تصمیم نگرفتن انجامش ندن!(همه مث شما نیستن که مال دنیا براشون مهم نباشه و بذارن پس فرا دنبال طلاها بگردن!!!!... )
خدا بندشو میشناسه و میونه چه تصمیمی میگره همین.میدونه مثلا فلان گروه که بهشون وعده شکست تو جنگ داده اعتقادی به قران ندارن در نتیجه به این پیشگویی هم محل نمیذارن!!!..هم پیشگویی عملی شده هم مختارن.
3- در اینجا؛ اختیار برای شخص الف یعنی شخص بر انجام دادن و هم بر انجام ندادن کار "ب" در اینده توانا باشد. یعنی اگر دوست داشت بتواند انجام بدهد. اگر دوست نداشت ، بتواند انجام ندهد.
=================
آیا تا اینجا با این تعاریف و فرضیات موافقیم؟
================
2 به ما میگیه: @ باید انجام بگیره، نتیجه اینکه شخص الف باید"ب" رو انجام بده، و این یعنی شخص "الف" نمیتونه عمل "ب" رو انجام نده.
نتیجه====>
4- شخص "الف" بر انجام ندادن عمل "ب" توانا نیست.
از طرف دیگه طبق 3{ تعریف اختیار} شخص الف اگر مختار باشد؛ باید بر انجام ندادن عمل "ب" هم توانا باشد. عکس نقیض این گزاره میشه، ====>
5-اگر شخص بر انجام ندادن "ب" توانا نباشد پس مختار نیست. (نتیجه ی 4)
با ترکیب 4 و 5 نتیجه میگیریم شخص الف مختار نیست. 4 میگه : شخص "الف" بر انجام ندادن عمل "ب" توانا نیست. و 5 میگه :اگر شخص بر انجام ندادن "ب" توانا نباشد پس مختار نیست.
نتیجه نهایی شخص مختار نیست.
------------------------------------------
در پست قبل هم،خیلی خلاصه تر این مطلب رو گفته بودم:
نقل قول:
مساله رو خیلی پیچیده نکنیم، وقتی قرآن میگه شما فلان کار رو خواهید کرد، آیا شما میتونی اون کار رو نکنی؟
اگر بله { و شما بتونی خلاف پیشگویی عمل کنی}،پس پیشگویی قرآن میتونه غلط باشه و این خلاف اینه که حرف خداوند نمیتونه غلط باشه{هرگز}.
اگر خیر،{یعنی شما نمیتونی اون کار رو نکنی} پس شما مجبور بودی اون کار رو انجام بدی.
بزرگواران اگر موافق نیستید{که میدونم اکثرا نیستید} بفرمایید دقیقا کجای این استدلال{ که مال خودمم نیست:khandeh!: }اشتباهه؟؟
خواهشا فقط راجع ایرادات به این استدلال بگید و سعی نکنید اختیار رو ثابت کنید.
بله، هر کسی آیات قرآن را را بخواند در موارد متعدد متوجه می شود که قرآن خبر از آینده داده است، اما عرض ما این بود که قرآن کتاب پیشگویی نیست واگر در جایی خبر از آینده داده است حکمت ودلیل دارد ونمونه آن مساله خبر از شکست ایران به دست روم بود که توضیح آنرا را قبلا دادیم.
B-neshan;443112 نوشت:
اگر بله ، در این صورت روم و ایران محکوم و مجبور به انجام چنین نبردی میبودند. و این یعنی جبر.
جبر یعنی اینکه انسان را مجبور کنند که کاری را انجام دهد مثل اینکه دست وپایش را بسته وسم را در دهانش بریزند، روم وایران در زمان نزول قرآن اصلا اعنقادی به این قرآن نداشتند که خبر قرآن آنها را مجبور کند جنگ کنند واز این آیات اصلا خبر نداشتند. آنها طبق منافع ومصالح خود جنگ یا صلح می کردند.
بله، هر کسی آیات قرآن را را بخواند در موارد متعدد متوجه می شود که قرآن خبر از آینده داده است، اما عرض ما این بود که قرآن کتاب پیشگویی نیست واگر در جایی خبر از آینده داده است حکمت ودلیل دارد ونمونه آن مساله خبر از شکست ایران به دست روم بود که توضیح آنرا را قبلا دادیم.
یعنی اگر چیزی حکمت داشته باشد و پیشگویی بشود دیگر جبر نیست؟ یا جبر بودن آن اشکالی ندارد؟ :Gig:
2 به ما میگیه: @ باید انجام بگیره، نتیجه اینکه شخص الف باید"ب" رو انجام بده، و این یعنی شخص "الف" نمیتونه عمل "ب" رو انجام نده.
نتیجه====>
4- شخص "الف" بر انجام ندادن عمل "ب" توانا نیست.
از 2 شما فقط این نتیجه گیری می آید(البته یک کم فرض ها و حکمتان را مشخص تر و نتیجه گیری هاتان را دقیق تر بنویسید بهتر است. نیاز به توضیح هم نیست):
شخص "الف" عمل "ب" رو انجام میدهد. توانستن و باید از 1 و 2 نمیاد.
اگر هم از 3 استفاده کردین بگین چه طور رسیدین با 1 و 2 و 3 به 4؟
سلام در قرآن محل جنگ ایران و روم هم اومده
حتی گفته در پست ترین زمین که همون دریای مرده هست اتفاق افتاده.
به نظر شما این هم گنگ و وابسته به تفسیره؟ یا اون موقع ماهواره و جی پی اس بوده که پست ترین نقطه روی خشکی هارو بدونن؟
داداش من هرچی دلیل بیارم شما یه بهونه ای میاری :khandeh!:
داداش در مورد جاذبه زمین چی ؟؟؟
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا ﴿۲۵﴾
« زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25
این دیگه تفسیر سختی هم نداره که بگیم تفسیرشو دسکاری کردن ... ساده ی ساده
واقعا امیدوارم جدی نگفته باشید. این حرف شما که پروفوسور موریس بوکای مومیایی کشف کرده که قرآن پیشبینی کرده بوده مدت هاست رد شده.
http://rationalislam.blogspot.co.uk/2012/06/ramses-ii-andor-merneptah-and-islamic.html
شواهدی از غرق شدن در این مومیایی پیدا نشده و این دروغ است. سایر باستان شناسان با این یافته ها موافق نبودند و اصلا این شخصی که گفته می شد غرق شده است به دلایل دیگه مرده و در هویت این افراد هم شک و تردید های اساسی است. سایت ها و وبلاگ های خارجی مسلمان به دروغ شروع به نشر خبر دروغین کردند و خبرگذاری های ما هم کورکورانه تکرار کردند و به گوش شما هم رسیده متاسفانه.
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
اوست که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورد و هرکدام از این دو در مداری معین شناورند.
خوب بریم بعدی
برخورد دو دریا به هم (معجزه ای دیگر که در قرآن به آن اشاره شده)
[=arial]سورة مباركه الرحمن
مَرَجَ الْبَحْرَينِ يلْتَقِيانِ (۱۹) بَينَهُما بَرْزَخٌ لا يبْغِيانِ (۲۰) فَبِأَي آلاءِ رَبِّكما تُكذِّبانِ (۲۱) يخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (۲۲)
دو دريا را به گونهاي روان كرد كه با هم برخورد كنند. (۱۹) اما ميان آن دو حد فاصلي است كه به هم تجاوز نميكنند.(۲۰) پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟(۲۱) از آن دو، مرواريد و مرجان خارج ميشود. (۲۲)
سوره مباركه فرقان آيه ۵۳:
«و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آندو حريمي استوار قرار داد.
[=arial]
داداش توقع داری شما از هر سایتی هر مطلبی گذاشتی باور کنم ؟؟؟
اگه میگید شایعه هست از یه سایت معتبر مسل ویکیپدیا مدرک بیارید تا باور کنم
قرآن گفته رومی ها در پست ترین نقطه شکست خوردند. نگفته اسم این منطقه کجاست و از نظر تاریخی هم شواهدی برای وقوع جنگی در این منطقه وجود ندارد. اینکه منظور قرآن از آیه سوم سوره روم چه بوده هم به هیچ وجه مورد توافق نظر مفسرها نیست و بعضی ها پست ترین رو نزدیک ترین تفسیر کردند.
برای این که من منطقی فکر می کنم و اصولی با دلیل و استدلال شواهد رو بررسی می کنم و شما فقط برای دلیل پیدا کردن برای باوری هستید که قبلا تصمیم گرفتید آن را قبول کنید.
آقای momo55 همه مطالبی که شما می گذارید رو من بارها و بارها دیدم و چیز جدیدی نیستند. یک سرچ ساده همه این ها رو پیدا می کنه و مطمئن باشید من همه این ها رو مطالعه کردم.
دانش درباره شب و روز و ماه و خورشید از هزاران سال پیش حتی یونان و چین باستان وجود داشت و قرآن حرف جدیدی نزده است. عکسی که قرار دادید و بهش دو دریا گفتید اشتباه است. این یک دریا است، آب ها شور و شیرین نیست، آب ها بین این دو قسمت به هم منتقل می شوند و دلیل تفاوت رنگ ماده ای به نام glacial flour است. این دیواره هم همیشه ثابت نیست و به مرور زمان تغییر می کند و در فصل هایی وجود دارد یا ندارد. اطلاعت بیشتر همراه توضیحات علمی:
http://www.answering-islam.org/Responses/It-is-truth/chap13.htm
اگر حقانیت قرآن مطلق و ثابت شده است دلیلی به ترویج اطلاعات غلط برای اثبات حقانیت آن نیست. لطفا یک مثال بزنید از چیزی که واضح و دقیق و بدون دروغ پردازی باشد. هر چیزی در اینترنت می خوانید باور نکنید.
من داداش نیستم با اجازه شما :Gol:
من نگفتم چون مطلب گذاشتم باور کنید. مطلب رو بخوانید و بعد شاید متقاعد بشید و شاید نشید. وقتی چهار تا وبلاگ می گوید این مومیایی از زیر آب مرده و همه باستان شناسان می گویند ارتباطی با آب نداشته شما حرف کی رو باور می کنید؟
چرا اتفاقا در تاریخ جنگ ایران و روم محل جنگ رو نزدیک بحرالمیت بیان کردن و اورشلیم در طی این جنگ توسط ساسانیان فتح شده.
حالا منظور شما از شواهد جنگ چیه که اونجا باید دیده بشه؟ یعنی شمشیرا و سپرهاشون باید هنوز اونجا باشه؟ یا جنازه هاشونو بشه اونجا دید؟
خود شما میگید باید در لفظ صریح قرآن یه چیزی باشه ماهم که لفظ صریح رو میاریم شما بحث از تفاسیر میکنید؟
وقتی ما معجزات علمی قرآن رو با تفسیر میگیم شما قبول ندارید حالا چی شده معنی مشخص یه کلمه رو ول کردید و میگید باید یه تفسیر دیگه داشته باشه؟
سیده راضیه گرامی من که قبلا گفته بودم حتی اگه همین امروز معجزه ای رخ بده باز هم این دلیل کافی برای قبول هر حرفی که اون شخص می زنه نیست. اگه الان یک نفر بیاد که ماه رو نصف که سهل است، چهار ماه در آسمان ایجاد کنه و بعد بگه من فرستاده خدا هستم، حقانیت ادعا درباره فرستاده خدا بودن مستقل از کارهایی است که انجام داده و برای ما قابل توضیح نبوده.
اسناد و شواهد تاریخی یعنی اجماع نظر کلی بین تاریخ دانان جهان درباره وقوع چنین پدیده ای. مثلا در شکل گیری و مکان و زمان جنگ قادسیه هیچ شکی نیست ولی تنها منبع تاریخی برای اینکه در دریای مرده این اتفاق افتاده همین صحبت های مسلمانان است و دقیقا این صحبت ها هم برای اثبات حقانیت علمی قرآن است. شما نه در تاریخ روم و نه در تاریخ ایران چنین یافته هایی را پیدا نمی کنید. فتح اورشلیم هم از راه دریای مرده نبوده و هیچ شواهدی در این باره وجود ندارد. اگر وجود داشت باز هم این وجود خداوند را اثبات نمی کرد. من به شما گفتم، اگر من کتابی با علم 3000 سال آینده بنویسم و از تک تک وقایع بطور دقیق پرده باز کنم باز هم این دلیل کافی برای اینکه من فرستاده خدا هستم وجود ندارد و فلسفه یک مغالطه است.
[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:
(پیش از آغاز باید بگوییم: به تازگی هرچه مینویسیم، بالا پایین میشود! اگر دیده شد که سخنان ما یک روند در پیش نگرفتهاند، بفرمایید تا درستشان کنیم! نمیدانیم مشکل درونسازمانی است یا برونی؟)
اگرچه در مورد ناخودآگاه سخن گفته شد و شما از درازی سخن، خسته شدید؛ ولی ماهم چیزی بر آن میافزاییم! امید است که خستگی از تن شما بدر رود.
ناخودآگاه هر آدمی، از رفتارهای او سرچشمه میگیرد و جدای از رفتار کسی نیست.
نمونه: کسی را در کودکی میترسانند؛ و آنکس، تا پایان عمر، از آن چیزی که ترسیده است، میترسد و دست خودش هم نیست که از آن ترس، رها شود.
پس آن رفتار ناخودآگاه نیز، آفریدهای دارد و خود به خود، هستی نیافته است.
هیچ چیزی تصادفی نیست.
شما یک ماشین آجر را بر روی زمین بریزید، آیا خانه میشود؟
اگر قرار بر این باشد که قانون جهان بر روی اتفاقی وجود یافتن، باشد؛ این قانون باید در همهی زمانها باشد و نمیشود تنها در ابتدای آفرینش جهان این قانون باشد و پس از آن، نباشد.
امروزه، چیزی خودبهخود، به وجود میآید؟
چه کسی برق را به خانه آورد که اکنون، رفت؟
باد و باران نیز، خود به خود به وجود نمیآیند:
این چه رمزی است که در تابستان، باران نمیآید، که اگر بیاید، گند و آلودگی همهجا را میگیرد؛ ولی در زمستان و پاییز، باد و باران فراوان میآید و شادی را در زمین میگستراند؟
یک خمیر را در تنور بگذارند، آن تنور، خمیر را نان میکند.
یک "CD" را در رایانه بگذارید، و یک دستور بهآن بدهید؛ رایانه، بر روی آن "CD" آهنگ میریزد و سپس آنرا بیرون میدهد.
آیا رایانه، خودش این کار را کرد؟
آیا آفرینندهای در ابتدا رایانه را نیآفرید و بر روی آن برنامه ریزی نکرد که اگر "CD" را درون آن بگذارند و کارهای ویژهای کنند، بر روی آن، چیزهای میریزد.
آیا یک زن، خود آفرینندهی فرزندش است؟
اگر هست، چرا خودش نمیتواند از باردار شدن پیشگیری کند؟
چرا نیاز به قرص (که آنهم آفرینندهای دارد) هست؟
این کارها، بر روی آدمی، برنامه نویسی شده است. وگرنه، آدمی باید بر اینکه بزرگ نشود توانا باشد و هرگاه خواست، بزرگ شود!
همانگونه که بر روی یک رایانه برنامه نویسی میکنند که اگر فلان کلید را زدند، فلان کار را بکند؛ یک رایانه هیچگاه نمیتواند با زدن یک دکمه، آن کار مورد انتظار را انجام ندهد، زیرا یک آفریننده، پیشتر بر روی او آن برنامه را گذاشته است.
پس اگر در زهدان زن آب مرد برود، آن زهدان بر پایهی برنامهای که دارد، کار میکند.
گمان نمیشود، دانشمند، تنها دانشمندان غربی باشند؛ کسانی همچون فردوسی، مولوی، ملاصدرا، ابنعربی، بوعلی، خیام، شیخبهایی و ...، همگی با آنهمه دانش و کر و فر، به بودن خدا، اقرار کردهاند و چه سخنان مبهوت کنندهای در مورد او زدهاند!
دانشمندان غربی، همچون مارکس، از کیش زده شدهاند چون کشیشان ستمهای فراوانی به مردم کردند و دلیلی بر کارهای خود نداشتند. آنان نیز گمان کردند خدایی نیست.
به مارکس میگویند: اگر بمیری و دریابی که خدایی هست و از تو بپرسد چرا به من باور نداشتی، چه پاسخی میدهی؟
میگوید: نبودن دلیلهای کافی، از زبان کشیشان برای اثباتت!
خواهشمندیم بفرمایید، یک نوشتار چه ویژگیهایی باید داشته باشد، تا از دید شما، نوشتاری خدایی باشد.
*****
در مثنوی آمده است، روزی یک مرد، به یک پزشک (= عارفان که پزشک روان هستند) خرده میگیرد که تو چگونه به دنبال خدایی میروی که او را نمیبینی؟ چگونه میشود آدم چیزی را بخواهد که نمیبیندش؟ چگونه میشود چیزی را نبینیم و تنها از روی نشانههایش پی به وجودش ببریم؟
آن عارف پاسخی بدو نمیدهد و میگذارد برای روزهای پسین.
روزی میرسد و آنکس بیمار میشود و از آن پزشک درخواست میکند که به بالین او برود و او بهبود ببخشد.
پزشک به بالین او میرود و از او میپرسد: چه میخواهی؟
بیمار میگوید: سلامتیام را میخواهم
پزشک میگوید: سلامتی چیست؟
بیمار میگوید: آنکه شاد و شاداب باشم و هرکاری بتوانم انجام بدهم و درد نداشته باشم.
پزشک میگوید: اینان نشانههای سلامتیاند! خود سلامتی چیست؟ بگو که سلامتی چه شکلی است؟ آنرا نشانم بده تا برایت بیاورمش!
بیمار از پاسخ دادن در میماند!
پزشک میگوید: چگونه چیزی را که ندیدهای از من میخواهی؟ تو از سلامتی تنها نشانیاش را دیدی؛ چگونه به وجود آن پی بردی که اکنون آنرا از من میخواهی؟
ما هرچیزی را از نشانههایش میشناسیم.
جوانمردی را از راستگو بودن، چشمپاک بودن، دزدی نکردن و ... میشناسیم؛ همهی اینها میشوند جوانمردی ولی کسی نمیتواند جوانمردی تنها را نقاشی کند و یا آنرا بیان کنند.
(امیدواریم سخنانمان باز درهم برهم نشود!)
سلام و عرض ادب
بزرگوار چند ترجمه انگلیسی و چند ترجمه فارسی 5 آیه اول سوره روم را دوره کردم همه اشاره به جنگی داشتند که در نزدیکی سکونت اعراب بوده هیچکدام آن معنی که شما به محل پَست تعبیر کردید در ترجمه های خود اشاره نکردند
چگونه این ترجمه و تفسیر جدید را برای آیه مذکور ابداع کردید؟
جنگهای 28 ساله ایران و روم که از سالهای 611 میلادی حوالی بعثت آغاز شد و با فرار خسروپرویز که صد البته بدون شکست قاطع ایران تمام شد فراز و نشیب بسیار داشت یعنی پر از شکست و پیروزی های متعدد بوده پیشروی ایران در منطقه آسیای صغیر توسط شاهین سردار ایرانی برای روم بسیار کشنده تر بود کما اینکه در اقدامات متقابل روم ابتدا روم خطر ایران را در آسیای صغیر (ترکیه) و ارمنستان دفع کرد اگر خبری در قرآن از اوضاع زمانه درج میشد باید به پیروزی های ایران که برای روم خطر انقراض داشت بیشتر اشاره میکرد تا پیروزی ایران در منطقه شامات به سپهسالاری شهرباز و کمک یهودیان گرچه که محل جنگ دقیقاً مشخص نیست ولی نیرد اصلی شهر اورشلیم بوده که در آن صلیب مقدس مسیحیان به غنیمت به ایران فرستاده شد
از این بگذریم
چیزی که بسیار مهم است و به طور پنهان تیشه به ریشه دین میزند همان پیشگویی است
گر چه که پیشگویی 50 درصدی آن هم بدون تعیین جزییات از محل و زمان دقیق یپروزی چندان شگفتی ساز نیست
اگر چه کتابت قرآن بدون نقطه و اِعراب در زمان انشاء آن بوده
این اتهام میتواند برای کاتبن قرآن میتواند باشد که بعد از وقوع وقایع تاریخی اِعراب گذاری و نقطه گذاری مطلوب صورت گرفته
ولی این اشکالات کوچک و بزرگ به حق یا ناحق ، در مورد آنچه که به طور پنهانی ادعای پیشگویی به اصل دین وارد می آورد بسیار کمتر ارزش دارد
حال چرا بنده به خود پیشگویی نظر دارم تا سایر ابهامات ؟
چرا پیشگویی فلسفه دین را متزلزل میکند و شمشیر دو لبه است؟
هدف از فلسفه دین این است که انسانها را به خیر و صلاح فرا بخواند تا با اصلاح رفتار، نیکبختی را برای خود به ارمغان بیاورند
یعنی فرض فلسفه دین این است که انسانها آزاد و مختار هستند تا با اختیار رفتار خود یا راه خیر را برگزینند یا راه شر را
ولی پیشگویی میگوید که ما در یک مسیر از قبل تعیین شده زندگی مجبور به گذر هستیم و با پیشگویی منازل بعدی سفر زندگی برای ما مشخص میشود
اگر من بگویم شما فردا در خیابان راه میروید حال چه به طور کلی چه با جزئیات کامال مثلاً در چه خیابانی در چه ساعتی با چه لباسی و با چه قصدی
و بگویم این یک پیشگویی صد درصد است و من از آینده آمده ام که چنین خبری به شما میدهم و هم خودم اطمینان داشته باشم که راست میگویم و هم شما به من اطمینان داشته باشد که من از آینده برای شما خبر آوردم
از این حرف من شما چه نتیجه گیری میکنید
اینکه شما فردا در خیابان راه میروید؟ یا اینکه شما در جبر اسیر هستید؟!!!
هر کار که بکنید خدای ناکرده اقدام به خودکشی کنید یا اینکه هر بلایی سر خود بیاورید محال است قرار راه رفتن فردای شما به هم بخورد چرا که من از فردای شما خبر آوردم و من صادق هستم
و یا اینکه نه شما و نه هیچ جنبنده ای از مردم دنیا نمیتواند در اینکه شما فردا در خیابان راه بروید اخلال کند یعنی نه تنها شما بلکه تمام مردم و موجودات دنیا در دام جبر اسیر هستند آنهم نه در کلیات زندگی بلکه در جزییات همه جهان باید مثل ساعت درست کار کنند تا آن پیشگویی به حقیقت بپیوندد
حال فلسفه دین را برایم مشخص کنید اگر پیشگویی قرآن یا اخبار دین صحیح باشد من حق هیچ انتخابی ندارم جز همینی که هستم و همین افعال یا افکاری که در سر دارم
هر چند به نظر گیج کننده است ولی سعی کردم به ساده ترین وجه این مطلب را انشا کنم
خلاصه اینکه ادعای پیشگویی به فرض صحت یعنی جبر و جبر یعنی فلسفه دین بر باد هوا
دینی که از قبل میداند من چه سرنوشنی دارم برای چه بوجود آمده
پیروز و موفق باشید
با سلام خدمت دوست اندیشمند جناب متحیر.
این مطالب شما دقیقا همان اشکال معروف جبر و اختیار و رابطه آن با علم الهی است.
و من الله توقیق
جواب شما در یک جمله خلاصه میشود :
خدا با علم خودش میداند که فردا چه اتفاق خواهد افتاد و این با اختیار انسان مغایر نیست
یعنی خداوند میداند که انسانها در اینده با اختیاری که دارن چه کار خواهند کرد.
البته اینجا جای این بحث ها نیست
و اینجا هرکسی دلیلی میگه که چطور به خدا اعتقاد داره.
نه قرآن کتاب پیشگویی است ونه انبیاء کارشان پیشگویی بوده است واگر در جایی از قرآن اخباری در مورد آینده ذکر شده است هر کدام دلیل خاص خود را دارد، مثلا در همین بحث جنگ ایران وروم که قرآن فرمود: هم بعد غلبهم سیغلبون، آنها بعد از شکست دوباره پیروز خواهند شد، چون رومیان در آن موقع اهل کتاب ودین بودند وایرانی ها اینچنین نبودند وکافران مکه از پیروزی ایران پیروز شدند ومسلمانها آزرده خاطر گشتند وقرآن پیش بینی کرد که در زمان کوتاهی رومی ها پیروز خواهند شد، واین پیشگویی یکی از نشانه های نزول آن از جانب خداوند است.(مجمع البیان، ج8، ص461) اما این تنها نشانه نیست که ما آن را نشانه رفته وابراز کنیم ما نیز چنین توانی داریم، چون عدم اختلاف بین آیات قرآن با اینکه در عرض 23سال به تدریج نازل شده است خود دلیل دیگری بر نزول آن از جانب خدائند است واینکه سیاق آیات قرآن واعجاز آنها بر جای خود باقی است وتا این ساعت با کذشت 1400سال کسی نتوانسته همتای سوره ای از آن بیان کند. در حالی که هر انسانی به مرور زمان علمش بیشتر می شود ونظراتش تغییر می کند واین در قرآن وجود ندارد که نشانگر نزول آن از جانب خداوند است. أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا(نساء/82)، آیا در قرآن نمی اندیشید، هر گاه از نزد غیر خدا بود در آن اختلاف زیادی می یافتید.
وجود خود قرآن دلیل محکمی بر وجود خداست، چون تا به امروز با اینکه قرآن خود مبارز می طلبد کسی پیدا نشده حتی سوره ای به اندازه سوره های قرآن بیاورد، که با این فصاحت وبلاغت ومحتوا عالی باشد.
پس اگر خدایی نیست این قرآن از جانب چه کسی آمده است چون عالمترین وادیب ترین افراد نتوانسته اند حتی سوره ای مثل آن نقل کنند چه بماند که همانندش را بیاورند.
لطفا دقت کنید پاسخ من در پرسش به چه حرفی بود. بدون در نظر گرفتن محتوای کلی بحث پریدن به میان و اشاره به چیزی که هیچ ربطی به بحث ما ندارد بی فایده است. دوست گرامی ما فرمودند ایشان فیلم مستندی دیده اند که در آن دانشمندان بزرگ از شواهد علمی وجود خدا سخن می گویند و من نام و دلایل این دانشمندان را تقاضا کردم.
[=Microsoft Sans Serif]
من نمی دانم و این وظیفه افرادی است که مدعی هستند یک کتاب خدایی است تا توضیح دهند چگونه یک کتاب می تواند خدایی باشد.
سلام و عرض ادب
تشکر از ابراز محبت شما بزرگوار
دوستان عزیز در نگاه کلی بله حق با شماست
ولی بافته دین و خدای ادیان جدای از هم نیست
مطلبی که خدمت شما آوردم به جهت پاسخ سرکار سیده راضیه بود که جهت اثبات وجود خدا
از امکان پیشگویی و ارائه اخبار از آیات قرآن استفاده کردند
جهت اشکال بر مطلب ترجمه ایشان پاراگراف اول پست را نگاشتم که ترجمه جدید خود را چگونه و از کجا اابتیاع کردند
در موردخبر رسانی اینکه منطقه بحرالمیت پَست ترین منطقه زمین است و محل وقوع جنگ ابران و روم در آن منطقه بوده است و این خبر در قرآن آمده است خدمت ایشان گفتم ترجمه کلمه «پَست» را از کجا گرفته اند چون در ترجمه های انگلیسی و فارسی آیه مورد نظر سوره روم نیافتم
بعد خود راجع به پیشگویی که آیه متصل به خبر پیروزی روم بر ایران است گفتم که اگر پیشگویی را از شرایط اثبات خدا یا دین استفاده کنید منجر به جبر مطلق میشود و این نه با طبیعیات جور است و نه با فلسفه دین
به هر روی از تذکر شما تشکر میکنمدنباله آن بحث میتواند در جای خود که صفت علم الهی خدای ادیان است پیگیری شود
پیروز و سرافراز باشید
جناب متحیر بنده ترجمه جدیدی ارائه ندادم و شما اگر اندکی هم به زبان شیرین فارسی البته ایرانی مسلط باشید متوجه میشوید که بنده فقط گفتم در این آیه به مکان جنگ ایران و روم اشاه شده که گودترین زمین هست چون معنی فی ادنی الارض همین هست.
بنده هم اصلا علاقه ای به تلف کردن وقتم با عده ای که در بدیهیات دچار سرگشتگی هستند ندارم.
یادآوری کنم که عنوان تاپیک دلیل شما برای اعتقاد به خداست نه اعتقاد نداشتن به خدا:read:
سلام و عرض ادب
بنده عربی نمیدانم پس برای خواند جملات عربی نیازمند ترجمه های مختلف هستم در این باره ترجمه های رایج را جستجو کردم هیچکدام از ترجمه ها عبارت ادنی الارض را پست ترین ترجمه نکردند
همه از آن به عنوان نزدیکترین زمین یا سرزمین یاد کردند چه در ترجمه های انگلیسی یا در تر جمه های فارسی
پیروز و موفق باشید
[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:
[=Microsoft Sans Serif]
ما چیزی بیرون از این نگفتیم!
شما دیدگاه دانشمندان را با دلیل خواستید؛ این بدینمایه است که شما بدنبال دلیل از سوی بزرگان هستید که اگر دانشمندان دلیلی پذیرفتنی داشته باشند، آنرا میپذیرید. (اگر دلیل را در سخنتان نمیآوردید، ما نام دیگر دانشمندان را نمیآوردیم ولی چون دلیل را گفتید، آن را آوردیم، چون ...) دانشمند با دانشمند تفاوتی ندارد؛ (مگر نامهایشان) و کسانی که باور به خدا دارند، دلیلهای یکسانی دارند که تفاوتی ندارد در کجای زمین باشند.
آنکسانی که نام بردیم، با دلیل خدا را ثابت کردهاند که میتوان به نوشتارهایشان نگاه کرد و دلیل خواست.
در مورد چیزی که نمیدانید، اینگونه داد سخن سر میدهید و نوشتارهای آسمانی را رد میکنید؟
مگر میشود هنگامی که معیاری نداشته باشید، چیزی را رد کنید و بگویید: «با این ویژگی و این ویژگی و این ویژگی و ...، این نوشتار یا این کس، نمیتواند از سوی خدا باشد، زیرا دلایل کافی نیست!»
پس یک معیاری باید باشد.
نباید؟
سلام و عرض ادب
نتوان آن را تفسیر به رأی کرد و در هر زبانی ترجمه شود فقط یک معنی مشترک از آن استنباط شود و با گذر زمان ترجمه ها و تفسیرهای متفاوت از آن نتوان ارائه داد تا راه را برای ایجاد فرقه های گوناگون و جنگ بین مذاهب ببندد موجب وحدت باشد تا تفرقه
مثال آن مانند تعریف های علمی باشد
مثل تعریف واحدهای اندازه گیری
مثل قضیه فیثاغورس
در هر زمان و به هر زبان یک معنی واحد دارد
البته باز صحبت Kinzie Kensington
معتبر تر است باید خداباوران تعریف کنند که چگونه یک کتاب باید خدایی باشد تا بدقت هم شرایط گفته شده نقد شود و هم مطالب منتسب به خدا مورد نقد قرار گیرد تا مقایسه و در نهایت پذیرفته شود
موفق باشید
Kinzie Kensington
یا این حرفو پس بگیرید یا اثبات نمایید با تشکر:
البته در این زمینه کتابهای مختلفی نگاشته شده که دانشمندان رشته های مختلف بر اساس موضوع علمی خود به وجود خدا وعظمت اشاره کرده اند، مثل: کتاب علم ودین در گفتگو با دانشمندان، از جواد محقق ویا کتاب عقل واعتقاد دینی از مایکل پترسون ودوستانشان که کتابی تحلیلی در باب فلسفه دین بوده ودیگاههای مختلف را در موضوعات مختلف کلامی از جمله وجود خدا مطرح می کند و در آن دانشمندانی مثل پلانتینجا که معاصر بوده ومعترف به وجود خداست دیدگاه شان را مطرح می کند.
آیا همین قدر که تا به امروز کسی نتوانسته علی رغم مبارز طلبی قرآن سوره ای همانند سوره های آن بیاورد کافی در نزول این کتاب از جانب خداوند نمی باشد.
[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:
یکی از ویژگیهای آدمی که باید آن پاس بدارد، درستکاری است. آدمیان در زندگی خود، بارها و بارها، به شیوههای گوناگون، آزمایش میشوند تا درستکاریشان آشکار شود.
خود قرآن این ویژگی خودش را بیان کرده است که جاهایی از آن استوار است و هیچ سخنی در مورد آن نیست، و برخی از جاهای آن، چند وجهی هستند که برخی از آدمیان، این بخشها را وسیلهای برای کامیابی خود قرار میدهند.
این یک آزمایش است که باید از آدمیان گرفته شود و گرنه اگر چنان که میفرمایید میبود، دیگر تفاوتی میان آدم درستکار، راستگو و آدمها پست نمیبود و همه خود را درستکار میدانستند.
اگر میدان رزم نباشد، هر آدم سست و بیارادهای میگوید: «من رستم دستان هستم»:
با این منطق، میتوان گفت: اگر خدا، خدا باشد؛ نباید اهریمن را میآفرید، زیرا او، باعث جنگ و کشتارهای فراوان میان آدمیان میشود.
همچنین میتوان گفت: اگر آموزگاران، آدمهای درستی باشند، نباید از شاگردانشان امتحان بگیرند؛ زیرا اینکار باعث میشود دانشآموزان تقلب کنند و یا مردود شوند.
این منطق، منطقی ویرانگر است؛ زیرا اگر اینگونه باشد، هیچکس تلاشی نمیکند، چون کسی که تلاش میکند، تفاوتی با یک آدم تنبل ندارد و با این منطق، دانش پیشرفت نمیکرد! زیرا کسی که تلاش میکند و نوشتارهای بزرگان در مورد قرآن و اسلام را میخواند و پی به درستی آن میبرد، تفاوتی با یک آدم تنبل و بیسواد نداشت!
چون هیچ آزمایشی در کار نیست و قرار است همهی آدمیان یکسان برداشت کنند؛ چه کسی که پژوهش میکند و درستی را مییابد و گول سخنان دروغ را نمیخورد؛ چه کسی که تنبلی میکند و بادی به هر سو است.
و با این منطق، دیگر نیازی به خرد و خردورزی و دانشآموزی نیست؛ زیرا همه، یکسان برداشت میکنند.
به راستی، این منطق را پذیرفتهاید؟
قرآن، میان کسانی که به راستی دنبال حق باشند، نهتنها جدایی نینداخته، بلکه آنان را با هم یکی کرده است.
(آل عمران / 103): «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید؛ پس خداوند، میان دلهایتان دوستی قرار داد و در سایهی او، برادران یکدیگر شدید ...»
عربی که کارش، غارت بود و براین پایه، نامش را تازی گذاشتند، با اسلام و قرآن، یکپارچه شدند و قبایل آنها و آن همه تعصباتشان، در سایهی اسلام، کنار گذاشته شد و همگی برادر یکدیگر شدند. عربانی که چیزی نمیدانستند، آنگونه شدند؛ ما چگونه باید شویم؟
اگرچه، بسیاری از مردم، پس از شنیدن فرمان خدا، آنرا فراموش میکنند ولی تا زمانی که در زیر سایهی آن فرمان میبودند، جدایی میانشان نمیافتاد و این، همان آزمایش است که نشان دهندهی پاکی راستین سرشت هرکسی است.
همچنین، با نگاهی به سخنان بزرگان، با هر زبان و در هر میهنی، این سخن دریافت میشود؛ بزرگانی که تاریخ، راستگویی و درستکاری آنان را اثبات کرده است.
قرآن همانند تعریفهای علمی است!
تعریفهای علمی، بر دو بخشاند:
یک، آنانی که ثابتاند (همانند میزانهای اندازهگیری)
دو، آنانی که مبهماند و در هر زمان، دگرگون میشوند (همانند خیلی از دانشها، در هر رشتهای)
قرآن نیز چنین است و سخنان آن، بر دو بخش است:
یک، سخنانی که ثابت هستند و دو، سخنانی که هرچه میگذرد و دانش آدمی پیشرفت میکند، روشنتر میشوند.
آیا تفاوتی در این میان دیده میشود؟
در گفتههای پیشین، در همین گفتار، نشانههایی از بزرگی قرآن گفته شد ولی ایشان آنرا رد کردند!
معیار رد کردن را خواستیم، گفتند، نداریم!
پس بر چه پایهای آن سخنان رد شد؟
با سلام و احترام.
من فکر میکنم در اینجا قضیه کمی متفاوته.
زیرا که در اینجا علم الهی {درباره آینده} در اختیار بندگان قرار میگیره و پیشاپیش همگان از نتیجه آگاه میشن.
ببینید، برای مثال خداوند صاحب غیب میدونه که من فردا چه ساعتی از خواب بیدار میشم. تا زمانی که این موضوع رو به من و سایرین نگفته باشه، بنده هر ساعتی از خواب بیدار بشم، خدا وند میتونه بگه،" میدونستم در فلان ساعت بیدار خواهی شد". اما اگر این موضوع رو به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که جناب متحیر اشاره کردند.
اول اینکه من تصمیم میگیرم ساعتی غیر از ساعت گفته توسط خدا از خواب بیدار بشم.، یا موفق میشم یا نمیشم. اگر بشم که علم خدا زیر سوال میره، اگر هم نتونم اختیار من زیر سوال میره.
خلاصه اینکه وقتی علم غیب قبل از وقوع حادثه علنی بشه، نتیجه اش جبره.
امیدوارم توضیحاتم رسا و گویا بوده باشه.
شاد باشید
حرف های شما همگی لقلقه زبان هستند. یک شخص در همین تاپیک گفت فیلم مستندی دیده که در آن دانشمندان مطرح درباره وجود خدا سخن می گفتند و من به ایشان گفتم اسم این دانشمندان و دلایلشان را بیاورید. این همه قضاوت درباره من و نحوه بیان کردن یک جمله توسط من که پاسخ به پست کاربری دیگر بود هیچ لزومی نداره.
من گفتم نمی دانم چه معیاری می تواند آسمانی بودن یک کتاب را ثابت کنند، نگفتم قدرت تشخیص ندارم که بفهمم آیا یک کتاب آسمانی است یا خیر. من به خوبی می دانم چه کتابی غیرآسمانی است! ولی نمی توانم تصور کنم چه کتابی می تواند آسمانی باشد همانطور که گفتم حتی اگر یک کتاب از علمی 3000 سال جلوتر از بشریت هم سخن دقیق بگوید دلیلی کافی برای آسمانی بودن آن نیست. فلسفه ذهنی شما این است که چیزی را که ما نمی فهمیم حتما آسمانی است! در حالی که من چیزی را که نمی فهمم را فقط می گویم نمی فهمم و این را اثباتی برای وجود خالق نمی دانم.
مشکل اینجاست که شما حرف های من را تغییر می دهید. من گفتم نمی دانم چه معیاری به طور مطلق آسمانی بودن یک کتاب را اثبات می کند. ولی خیلی واضح است که خیلی معیارها آسمانی بودن یک کتاب را اثبات نمی کنند. اگر من در یک کتاب بنویسم صد سال آینده مردم در شب می خوابند آیا این معیار آسمانی بودن کتاب است! مشخصا خیر. ما می توانیم ندانیم چه معیاری آسمانی بودن یک کتاب را اثبات می کند ولی بتوانیم بررسی کنیم آیا معیار مدعی شده (مثل حرف های شما و سایرین از قرآن) آیا آسمانی بودن قرآن را توجیه می کنند یا خیر.
در تاپیک دیگری با آقای بی نشان بحث شد. من اینجا پس می گیرم تا بحث بیشتر از این گسترده نشود.
آقای کریم لطفا سر و ته صحبت های من رو حذف نکنید و نقل قول بگیرید. من آن جمله را در پاسخ به کاربری گفته بودم که گفته بودند فیلم مستندی دیدند و من اسم دانشمندانی که در آن فیلم بازی کردند را خواستم.
البته مشخص نیست معیار قضاوت همانند بودن یک سوره با قرآن چیست و قاضی آن چه کسی است. به هر حال به نظر من خیر! اگر صد میلیارد سال هم بگذرد و هیچ کس نتواند سوره ای مثل قرآن بیاورد فقط نتیجه می دهد هیچ کس نتوانسته است سوره ای مثل قرآن بیاورد. این اثباتی برای این که قرآن نوشته آفریننده جهان است نیست! شاید آدم فضایی ها کتاب را نوشته باشند، شاید یک نفر از آینده سفر کرده باشه، شاید در گذشته یک تمدن روی زمین بوده و هزاران احتمال دیگه که ممکن است صحیح باشند. من نمی توانم عدم دانایی و توانایی ما در زمان حاضر را دلیلی برای وجود خداوند بدانم.
با سلام و احترام.
بله. دقت نکرده بودم.
ظاهرا فاجعه بزرگتر از این حرفاست!:khaneh:
و من الله توفیق
[="Navy"] B-neshan;441898 نوشت:
سلام
سخن (1) شما:اگر خدا بداند ما چه ساعتي از خواب بيدار مي شويم جبر نيست!
سخن (2) شما:اما اگر این موضوع رو خدا به من و سایرین بگه، دو حالت پیش میاد که ... در هر صورت جبر خواهد بود!
جواب سخن 2 شما همان سخن 1 شماست كه همانطور كه خدا مي داند و جبر نيست اگر خدا اين علم را همانگونه كه خود دارد به ديگران بدهد باز هم جبر نيست چون اين علم عينا همان علم است و هر گونه در مورد خدا ثابت شود جبر نيست در مورد غير خدا هم همانگونه ثابت مي شود جبر نيست.[/]
با سلام.
من دوباره دقت بیشتری کردم.
ببینید مسئله تضاد علم الهی با جبر انسان مسئله ای است که در تاپیک اثبات جبر به آن پرداخته و می پردازند.
منتها پیشگویی هیچ وقت نمی تونه باعث جبر بشه. چرا که زمانی جبر مطلق محقق می شه که پیشگویی مورد نظر با تمام جزییاتی که در ید اختیار شماست در اختیار شما قرار بگیرد که فکر نمی کنم این کار در طول تاریخ اتفاق افتاده باشه. تمام پیشگویی هایی که تا به الان شده یک سری موارد کلی را بیان کردند که هیچ ربطی به سلب اختیار نداره.
در مورد مثالی که بی نشان زدند هم بیدار شدن از خواب در ید اختیار شما نیست. حال اگر خدا هم به شما بگوید فلان ساعت از خواب بیدار می شوید و شما بیدار شوید جبری را اثبات نمی کنه. چرا که اصولا بیدار شدن انسان از خواب اکثرا غیر اختیاری است.
زمانی یک پیشگویی خداوند می تواند اثبات جبر نماید که چیزی با تمام جزییات به شما گفته شود و شما با تمام وجود بخواهید خلاف آن حتی در یک مسئله جزیی کوچک اتفاق بیافتد و به این نتیجه می رسید که نمی توانید آن امر را تغییر دهید. آن وقت می توانید بگویید که این پیشگویی منجر به جبر شده است.
لذا اثبات عدم اختیار بر اساس پیشگویی درست نیست.
و من الله توفیق
[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:
در نوشتار (46)، گفته شده است که با آن دانشمندان سخن گفته شده است (همانگونه که در سخن خود شما نیز چنین است)؛ شما در پاسخ گفتهاید: «نام آن دانشمندان و دلایلشان را بیاورید»
گوینده، چیزی از دلیل در آن مستند نگفته است و تنها گفته است با آن دانشمندان سخن گفته شده است. درونمایهی واژهی «سخن» با واژهی «دلیل» بسیار متفاوت است ولی شما، آنها را یکسان گرفتهاید.
شما دیگران را به بیدقتی متهم میکنید؛ به راستی، در اینجا بیدقتی از سوی کدام است؟
*****
ما نخواستهایم سخنان شما را تفسیر کنیم؛ بلکه گمان کردیم شما به دنبال دلیل هستید ولی دیدیم که سخنان شما، دوگانگی دارد؛ به همین روی، خواستیم بگوییم که درونمایهی سخنتان چیست!
گفتیم که اگر میگفتید: «سخن آن دانشمندان را بیاورید» یک چیز ویژه و خاص میشد ولی دلیلهای زبانی اثبات خدا، در میان مردم یکسان است (همانگونه که در میان بزرگان یکسان است).
*****
شما به دیگران گستاخی میکنید و آنان را بیدقت و بیهودهگویی متهم میکنید!
درونمایهی این واژگان را میدانید؟
نیم نگاهی هم به اینجا بیندازید؛ به راستی ما منظور شما را درنیافتیم که بالاخره، سخن شما چیست (با پوزش ولی به راستی در نیافتیم!):
خب ...
ولی ...
بانوی گرامی
آدمی، هر چیزی را از روی ضدش میشناسد؛ اگر سرما نباشد، گرما را نمیشناسیم و ...
شما گفتهاید که به خوبی میدانید چه نوشتاری آسمانی نیست، این سخن نشان دهندهی این است که یک نوشتار آسمانی دیدهاید و این را با آن مقایسه میکنید؛ سرانجام در مییابید که این نوشتار دوم، آسمانی نیست.
هیچ آدمی نمیتواند بدون اینکه ضد چیزی را ببیند، او بشناسد!! پس شما یک نوشتار آسمانی دیدهاید که خوب میتوانید آسمانی نبودن نوشتار دیگر را دریابید؛ ویژگیهای آنرا بیان کنید.
شما چگونه میتوانید چیزی را بدون آنکه ضدش را ببینید، بشناسید؟!
تنها پیشبینی رخدادهای آینده نیست.
چه بسیار دانشهایی که در مورد آن سخن گفته است (همانند تفاوت چگالی آب دریاها؛ جفت بودن همهچیز، سخن گفتن همهی آفریدهها و ...)؛ تازه، اینها نیز چیزهای بیارزشی هستند!
شما اگر نوشتار بزرگانی همچون مولانا را بخوانید، به بزرگی قرآن پی خواهید برد ولی شما انتظار دارید که خدا و قرآن و دیگران بیایند و خوراک جویده شده را در دهانتان بگذارند که بلکه باور به آسمانی بودن اینها پیدا کنید!
آیا پژوهشی کردهاید و به دنبال درستی سخنان قرآن رفتهاید؟
اگر چنین است، بفرمایید کدام نوشتارهای معتبر را خواندهاید و درونمایهاش را بیان کنید.
در پایان میگوییم: ما سخنان شما را نمیخواهیم تفسیر کنیم؛ ولی به راستی سر از سخنان شما در نمیآوریم؛ زیرا واژگان با هم، همخوانی ندارند و یک ارتباط منطقی نمیتوانیم میان سخنان شما برقرار کنیم و اگر پاسخی میدهیم، شما گمان میکنید که سخن ما، ناسازگار است!
گمان نمیشود سخن دیگری در اینجا گفته شود؛ مگر ...
سلام و عرض ادب
در این تاپیک بحثهای گوناگون شد و در قسمتی گفتند :خدایی که کتاب فرستاده و در آن اخبار صحیح گفته و حتی از آینده گفته پس هست و این میتواند یکی از دلایل خوب برای اعتقاد به خدا باشد
در این میان آیات اولیه سوره روم مطرح شد
سرکار
گفتم خود پیشگویی که دال بر علم الهی است نتیجه پنهانی دارد و آن اعتقاد به جبر است
با جبر مخالفم چون جبر لذت زندگی را میگیرد و با سرزندگی منافات دارد
نمیتوانم به خدایی معتقد باشم که از آینده میداند یا میگوید
پیشگویی از آینده با پیش بینی تفاوت دارد همه ما محتاج پیش بینی وضع هوا و تخمین زمان رسیدن اتوبوس به ایستگاه یا رسیدن موشک به ماه و یا زمان طلوع و غروب خورشید هستیم
اتفاقاً یکی از انگیزه های پیشرفت علوم هم همین پی بردن به چگونگی پدیده ها برای پیش بینی و تحلیل پیش آمد های آینده است
ولی اینها با پیشگویی آن هم منتصب به خدا یا علم الهی متفاوت است و از اساس هم متفاوت است
خدا یا آفریدگار میتواند باشد و میتوان به آن اعتقاد داشت و به شناخت و معرفت آن مفتخر بود
ولی خدایی که از آینده خبر دارد خبر او مثل پیش بینی نیست
دانستن او مساوی وقوع حتمی است
چنین خدایی حتی اگر خدا باشد شایسته نیست چرا که به ما مانند عروسکهای خیمه شب بازی رفتار کرده
نه اینکه چنین خدایی غیر ممکن است ولی چنین خدایی جز بازی ذهن چیز دیگری نیافریده !!!!
بگذریم بحث جبر و اختیار مرتبط به این تاپیک نیست
ولی در مورد انواع پیشگویی
و خبر داشتن از پیشگویی دوستان محترم صحبت کردند
که اگر او بداند و به ما نگوید مرتکب جبر نشده!!!
و یا اگر او از آینده بگوید و لی دقیق و با جزییات نگوید باز هم متهم به جبر نیست
باید بگویم خدایی که علم غیب منظور اطلاع دقیق از پیش آمدهای آینده داشته باشد چه آنرا آشکار کند چه آشکار نکند و چه با جزییات بگوید و چه کلیت از وقایع اجتماعی آینده را بگوید با جبر تفاوتی نمیکند
ادامه بحث در این مورد باعث خروج از این تاپیک میشود اگر دوستان علاقه مند تاپیک مناسبی بیابند و یا ایجاد کنند خوشحال میشوم با هم تبادل نظر کنیم
برای اینکه به مبحث تاپیک برگردم
سالهاست که اعتقادم را به خدای ادیان از دست داده ام
ولی به آفریدگار باور دارم ولی برای این باور نه دلیلی دارم و نه برهان علمی
در گذشته فکر میکردم [HL] نیاز به آفریدگار[/HL] در سرشت ما تنیده شده مثلاً ژنتیکی است
در این مورد باید پژوهش شود ولی شاید من به خاطر تربیت فرهنگی و قومی نیاز به آفریدگار در ضمیر ناخودآگاهم شکل گرفته در این مورد هم باید مطالعه شود
پیروز و موفق باشید
با سلام به همه. احتمالا پستم گویا نبوده که جناب ملاصدرا برداشتی جز منظور من داشتن
من عرض نکردم که "سخن 1-
من در این مورد اظهار نظری نکردم.
اما الان میگم که در این مورد ثابت نمیشود که جبر نیست. والبته شاید خیلی سخت باشه که ثابت کنیم جبر هست.
در مورد دوم نتیجه قطعا جبر خواهد بود. توضیح خواهم داد....
به نظر من تفاوتی نداره که جزئیات رو بیان کنن یا نکنن. البته مثالم خوب نبود. ببینید اصلا نیاز نیست جزئیاتی در کار باشه. راستش تعجب میکنم چطور ذهنتون به این سمت رفت!
بر فرض خدا بهم میگه "کاربر گرامی (بی نشان ) فردا در یک کشور خارجی در تصادف رانندگی کشته میشه. انشالله." دقت بفرمائید نمیگه کدوم کشور، یا نمیگه با چه ماشینی ، یا چه ساعتی و...
کافیه من از کشور خارج نشم تا پیشبینی خدا اشتباه از آب دربیاد. اگر خدا این خبر رو به من داده باشه، قطعا من از کشور خارج نمیشم و قطعا پیشبینی خدا غلط از کار درمیاد. یا اینکه من به اجبار به خارج میرم و میمیرم. که در این صورت من مجبورم برم تا پیشبینی خدا درست باشه!
پس یا جبر یا علم غیب {همراه با اطلاع رسانی}
در مورد جنگ ایران و روم هم همین موضوع صادقه. یا جبر یا خبر غیبی در قرآن
=========================
اگر خدا این پیشبینی رو به من نگفته بود، و من هم بر فرض خارج نمیرفتم و نمیمردم، از اونجایی که من این پیشگویی خدا رو نمیدونستم، هرگز نمیتونستم مچش رو بگیرم! بخاطر همین میگم اثبات جبر با توجه به علم غیب ، اگر مدعی اطلاعات رو به کسی نگه، کار سختیه! چون مدعی براحتی میتونه دبه کنه!
شاید شرایطی غیر قابل تحقیق شاید!
البته من نگفتم در [HL]حالت اول [/HL]جبر نیست،اما معتقدم اثبات وجود جبر خیلی سخته. و صد البته اثبات عدم وجود جبر سختتر!!
اولین بار بود که به این موضوع { تناقض جبر و پیشگویی } توجه کردم، و خیلی برام جالب بود. از دقت نظر شما لذت بردم. ممنون.
http://www.askdin.com/thread32172-14.html
=============================================================
به نظر من "ترس" ، یکی از دلایل اعتقاد اکثریت افراد به وجود خدا است.
بله من گفتم نام دانشمندان و دلایلشان. چرا دلایل؟ چون توسل به مرجعیت چه مذهبی و چه علمی اشتباه است. مهم دلایلی است که آورده میشه و اگر سخنان دانشمندان با دلایل اعتقادشان همراه نبوده بی ارزش است. چرا نام دانشمندان؟ چون اگر این دلایلی که اینجا آورده شده قانع کننده نبود بتوانم تحقیق بیشتر کنم از گفته های این افراد.
من نمی فهمم چرا این قضیه اینقدر جای گیر دادن داره و شما علاقه دارید بحث یک تاپیک را منحرف کنید که بگید من در ادبیاتم اشتباه کردم؟ :Gig:
با تشکر که درس ادبیات فارسی به من دادید!
نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]
اگر مشکل نامفهوم بودن صحبت من است بفرمایید تا توضیح بدهم یا پاسخ دادن به من را واگذار کنید به افرادی مه می فهمند. من برای شما توضیح دادم بعضی خصوصیات نمی توانند دلیل آسمانی بودن یک کتاب باشند! مثلا اگر من بگویم صد سال دیگر مردم در شب می خوابند، این ادعا نشانه آسمانی بودن این گفته نیست به دلیل این که یک پیش بینی ساده است. من نمی دانم چه خصوصیاتی می توانند آسمانی بودن یک کتاب را ثابت کنند، ولی می توانم قضاوت کنم آیا خصوصیت مطرح شده می تواند چنین ادعایی را اثبات کند یا خیر.
اگر هنوز برای شما نامفهوم است، من از شما پوزش می خواهم ولی توضیح بیشتری نخواهم داد.
نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]
بحث درباره پیشبینی رخداد های آینده بود. باز دوباره بحث را عوض کردید.
درباره آب دریا خود من و در همین تاپیک صحبت کردیم (لطفا قبل از مخالفت کمی وقت صرف کنید و مطلب را بخوانید!). درباره جفت بودن همه چیز اگر ادعا شده (که اختلاف نظر است) که این ادعا اشتباه است. درباره سخن گفتن همه آفریده ها هم این ادعا قطعا اشتباه است (مگر اینکه تعریف جدید و عجیبی از سخن گفتن ارائه کنید!). من قبلا در همین تاپیک گفتم و باز هم به شما می گویم (اگر قصدتان دانستن است نه تخریب و حمله). من چندین سال است درباره این مسائل مطالعه دقیق و مستمر می کنم و از پشت کوه نیامده ام یک شبه تصمیم به بحث با شما بگیرم! گرچه این چیزها اهمیتی ندارد. مهم دلایل و منطق است نه اسم و سوابق و تحصیلات و مطالعات و ... افراد.[=Microsoft Sans Serif]
شما سخنان من را نمی خواهید تفسیر کنید، ولی خیلی واضح است خواسته یا ناخواسته راه حمله، تخریب و دشمنی را پیش گرفتید. گیر دادن به چیزهای بی ارزش در نوشته های من و شعر گفتن و تکرار مکررات و این رفتار تنها کاری که می کند دلسرد کردن من از صحبت با امثال شماست که توانایی برقراری یک مکالمه عادلانه و مصلامت آمیز را ندارند.
با سلام
یکی از آشناهای ما در یکی از دانشگاه های سطح یک آمریکا داره دکترا می خونه. اون می گفت:
یک بار که داشتم به آزمایشگاه می رفتم سر راه یک زنبور زیبا و بزرگ رو دیدم که مرده روی زمین افتاده، با احترام تمام خم شدم و اون رو از زیر دست و پا به گوشه امنی انتقال دادم. وقتی ازش دلیل کارشو پرسیدم گفت : چون من می دونم که طراحی و ساخت یک همچین چیزی چقده پیچیده اس. می گفت اگر کسی خواست خدا را بشناسه دست به ساختن چیزی بزنه. می فهمه خلق کردن چه کار سخت و عجیب و پیچیده ایه.
پیشنهادم به همه دوستان چه اونایی که واقعا یک کم درک وجود خدا براشون سخته و چه اونایی که می خوان خدا رو بهتر بشناسن اینه که توی زمینه هایی که توش قوی هستن با خدا مسابقه بدن :khaneh:. مسابقه جالبی میشه. اخرش یک اشک شوق توی چشمتون می مونه. کار نظری کردن و نگاه کردن به این دانشمند و اون دانشمند بسه خودتون دانشمند باشین بابا ما هم عقل داریم:Gig:.
مثلا اگه ادبیات عرب کار می کنین با قران مسابقه بزارین.
اگه مهندس مکانیکین طراحی یک سیستم رو شروع کنید. کپی برداری هم اشکال نداره :Nishkhand:
اگه هنرمندین مثلا نقاشین یک مسابقه جانانه تویه طراحی یک دشت زیبا بدین
اگه ...
خلاصه مسابقه بدین خدا پایه مسابقه اس عاشقانه باهاتون مسابقه می ده.
اگر شکست خوردین در مسابقه با او (نمی خوام اسمش رو بگم خدا چون حساسیت زاست :ok:) سعی کنید برید از یک فرد خبره تر کمک بگیرید تا در مسابقه شکستش بدید اگر باز هم شکست خوردید برید یک نفر دیگه هم اضافه کنید. تا هر تعداد که خیال می کنید می تونه کمک حالتون باشه ادم جمع کنید. وقتی به نقطه ای رسیدید که دیگه فهمیدید اگه همه هم بیان کاری از دستشون بر نمیاد اون موقع در برابر اون چیز (اسمش رو نبر) بگید تو بردی تو در این زمینه از همه ماها قوی تر هستی. بعدش بصورت اینترنتی یک وبلاگی درست کنید و از متخصصان و هنرمندان در علوم و فنون مختلف دعوت کنید که در رشته اشون با اون چیز مسابقه بدن اگر اونا هم شکست خوردن اون وقت همگی باهم اعلام شکست کنید. بگید یک چیزی/کسی هست که در این زمینه ها قوی تره. همین.
و از این به بعد مثلا اگر توی نقاشی شکست خوردین همه به ان چیز یا ان کس بگید نقاش ترین نقاشان
اگر توی طراحی شکست خوردید ازش بهش بگید طراح ترین طراحان
اگر توی ایتم های سرعت/قدرت/دقت و .... شکست خوردین بهش بگین سریع ترین سریعان/ قوی ترین قویان/ دقیق ترین دقیقان
بعضی ها هستن که توی ایتم های دیگه باهاش مسابقه دادن قدیما ایتمی مثل بخشندگی و به برنده مسابقه گفتن بخشندترین بخشندگان،
برای اینکه توی اشاره به اون چیز یا کس ادبیات مشترکی بین همه باشه به اون چیز یا کس در زبان عربی الله گفتن در زبان فارسی خدا در زبان انگلیسی GOD.
شما هم می تونید هر طور که دوست دارین صداش کنید.
من که بهش می گم عزیز دل.
در پناه حق موفق باشید
[=Microsoft Sans Serif] kinzie kensington;442509 نوشت:
ما هم همین را گفتیم!
اگر به دنبال دلیل هستید، میتوانید نوشتارهای بزرگان را بخوانید؛ زیرا دلیلها، یکسان است.
اگر شما به راستی دلیل میخواهید، بروید نوشتارهای استوار و معتبر را بخوانید؛ اگر هم خواندهاید، میفرمودید که ما آنرا خواندهایم و نپذیرفتیم!
نه اینکه در همان ابتدا، دیگری را بیدقت بخوانید!
برای اینکه اشتباه خود را گردن دیگری میاندازید و ادعای مسالمت آمیز بودن نیز میکنید!
شیوهی گویش مؤدبانه و مسالمتآمیز شما را بارها دیدهایم!
گیریم که ما چنان باشیم(!) آیا به شما نگفتهاند که بشین و بفرما و بتمرگ، یکی است؛ ولی بهتر آن است که به جای بفرما، از بتمرگ استفاده کنید؟
شمایی که در استفاده از واژگان اشتباه کردهاید، به جای پذیرفتن، ابتدا اشتباه را گردن دیگری میاندازید، سپس خود را حقبه جانب جا میزنید و انتظار دارید چیزی هم نگویند!
آن سخن شما را دیدیم؛ ولی سخنی سست است، زیرا:
نخست، آن نشانیای که گذاشتهاید باز نمیشود (حتی با فیلترشکن).
دوم، از نام آن چنین برمیآید که یک تارنمای پاسخگویی اسلامی است و نه یک تارنمای علمی! پس همانگونه که از این تارنما (اسکدین) نمیشود بنمایهی دانش فیزیک یا زمینشناسی آورد، از چنان تارنمایی نیز نمیشود بنمایه آورد.
به هر روی، اگر سخنان گفته شده در آن را ببینیم، بهتر میتوانیم بدان بپردازیم؛ اگرچه، سخنان استواری نمیتوانند باشند مگر اینکه بنمایهای استوار را آورده باشند.
سوم، در پاسختان دوگانگی است:
فرمودهاید آب دریاهها به یکدیگر منتقل میشود؛
چه کسی گفته اشتباه است؟
مدرکتان را برای این سخن بیاورید که بگوید چنین نیست. (هرچند دانش بشری، راه زیادی دارد و به پایان راه نرسیده است که بخواهیم بگوییم: چون دانش به این نرسیده، پس نادرست است؛ نه میپذیریم، نه رد میکنیم ولی کسانی که میخواهند رد کنند؛ باید با مدرک باشد زیرا قرآن سخنان استواری زده است که درغگو بودن از او برداشته شده است؛ همچون آلوده بودن گوشت خوک، سفر به فضا و ...)
(چیزی که قطعی باشد؛ تا پایان قطعی است! اگر در سخنتان اگر و اما میآورید، اینها با واژهی قطعی سازگاری ندارند. خواهشمندیم واژگان ناسازگار با هم را نیاورید؛ زیرا باعث برهم خوردن تمرکز ما و همچنین ناراحتی خودتان میشود!)
آیا تا کنون نشنیدهاید که دانشمندان، با گیرندههایی دریافتهاند که سخن گفتن آدمی بر آب اثر میگذارد؟
آیا آن کشف شگرف را ندیدهاید که گروهی در یک ساعت ویژه از شبانه روز، سخنان مهرآمیزی به یک گل میگفتند و آن گل در آن هنگام فرکانسهایی را بروز میداد که گیرندهها، آنرا دریافت میکردند (این دانشمندان در کشور گمان کنیم فرانسه بودند و حتی یکی از آنها برای ادامهی اینکار به کشوری دیگر میرود و در آنجا نیز همان سخنان را میگوید و گل، دوباره پرتوهایی از خود بروز میدهد!)
این سخن با مدرک است؛ ولی چون در یک نوشتار (7) جلدی است، نمیدانیم در کدامشان است ولی اگر آنرا نشنیدهاید و باور بدان ندارید، میگردیم و نام دانشمندانش را برایتان میگوییم و خود در مورد دستآورد آنان جست و جو کنید
کسی که گویا نباشد، هیچ سخنی را در نمییابد و نمیشنود.
(حتی اگر دانشمندان به این هم نمیرسیدند، سخن قرآن رد شدنی نبود! زیرا تا سالها پیش، آنان جفت بودن تکسلولیها را نیز رد میکردند ولی امروزه دریافتهاند که برخی از آنان، جفت هستند؛ همچنین گفتیم که این چیزها، در برابر درونمایهی گفتاری قرآن، بسیار ناچیز هستند)
شما نخستین واژهتان، تهمت به ما بود (بیدقتی!) اکنون ما را ویرانگر مینامید؟
شما ما را نفهم و هرزه گو و بیدقت میدانید، سپس ما را ویرانگر مینامید که در پی به بیراهه کشیدن گفتار است؟ (به راستی که چه ...)
ما پاسخ هیچکدام از گستاخیهای شما را ندادهایم و از واژگان توهین آمیز نیز استفاده نکردیم
طبیعی است که شما در برابر ما گارد گرفتهاید و ما نیز نمیتوانیم آنگونه که باید، آرام سخن بگوییم؛ ولی با همهی اینها، سخن گستاخانهای نزدهایم.
تندی در سخنانمان میبینیم ولی این به خاطر تندیهای شماست!
به سخن گفته شده بار دیگر نگاه شود!
گفتیم اگر در این زمینه، پژوهش فراوان کردهاید، بفرمایید که کدام نوشتار معتبر و استوار را در مورد قرآن خواندهاید (نام ببرید).
مهم هم دلیل و منطق است و هم مطالعات زیرا آدمی بدون مطالعه، دانشی ندارد و همانند یک برگ سپید است! (این سخنی آشکار است!)
همچنین ما گفتیم که هیچ آدمی نمیتواند بدون آنکه ضد چیزی را ببیند، خود آن چیز را بشناسد (ولی گویا شما چنین نیستید!)
این دید شماست که چگونگی استفاده درست از واژگان بیارزش است.
ولی برای دیگران، تکتک واژگان درونمایهی ویژهی خود را دارند و بر پایهی آنها سخن میگوییم.
در قرآن میخوانیم که مردم به پیامبر میگویند (راعنا!) یعنی رعایت حال ما را بکن و کمی آسانتر سخن بگو.
این واژه در میان یهودیان، یک واژهی توهینآمیز است و آنان میآمدند و به این بهانه، غیر مستقیم به پیامبر توهین میکردند که مسلمانان نیز از آنان نادانسته پیروی کردند؛
قرآن میگوید: «نگویید راعنا (و غیر مستقیم به دیگران توهین نکنید) بلکه، بگویید: انظرنا»
نمیدانیم چگونه است که شما میگویید واژگان ارزش چندانی ندارند!
با سلام
علم غیب اگر علنی شود که دیگر علم غیب نیست، این سخن شما متناقض است وخودش را نقض می کند.
جبر اینست که انسان را مجبور به انجام کاری کنند مثلا دست وپایش را بسته وسم را دردهانش بریزند، شما بفرمایید کدام کدام یک از اعمال ورفتار انسان به این شکل است که مجبور به انجام آن باشد، وعلم الهی به نوع انتخاب انسان به چه شکل او را مجبور به انجام کار می کند؟ در حالی که هر انسانی بالوجدان می داند که اگر بخواهد کاری را انجام می دهد واگر بخواهد ترک می کند.
سخن در توانایی وعدم توانایی انسان نیست بلکه بحث بر سر این است که چه معیاری بر نزول یک کتاب از جانب خداست که اگر این مطلب اثبات شود خود دلیل وتاییدی است بر وجود خدا، چون اثر او که کتابش باشد موجود است. با شاید بحث علمی نمی توان کرد که آدم فضایی یا غیره شاید این کتاب را آورده اند، تاریخ نزول قرآن مشخص است ودر تاریخ یقینی ثبت شده است که قرآن کریم بر نبی مکرم اسلام(ص) نازل شده است، پس دیگر صحبتی از آدم فضایی وانسانهای قبل از ما نیست. الان سوال این است که این کتابی که بر همین انسان نازل شده به سه بار در قرآن مبارز طلبید که اگر شما ادعا می کنید این کتاب از غیر جانب خدا نازل شده همانند آن را بیاورید؟ قابل توجه شما که ادبیات والفاظی که در قرآن استفاده شده همان الفاظ وادبیاتی است که بین عرب رایج بوده است وچیز جدیدی از این جهت نیست، بلکه چینش این جملات وآیات قرآن به شکلی است که هر یک از ادباء سرشناس که تلاش کرده سوره ای همانند سوره قرآن بیاورد موفق نشده است، واگر به کتابهای علوم قرآنی مثل الاتقان سیوطی ویا التمهید آیت الله معرفت مراجعه کنید با این مساله بیشتر آشنا می شوید.
سوره قرآن نیز چیز روشنی است که با بسم الله شروع می شود ودر آیه خاصی ختم می گردد مثلا سوره کوثر سه آیه دارد، ویا سوره بقره 286آیه دارد.
هر انسانی بسته به علایق خود خدا را به طریقی می شناسد یکی از طریق استدلال ودیگری از طریق دل وندای وجدانی خود ویا خدا به دلیلی عبادت می کند مثل ترس ویا اشتیاق وعلاقه، سوای اینها انسان بعنوان یک موجود متفکر باید یک جوابی برای ساختار این عالم وشگفتیهای آن پیدا کند که معقول ومورد قبول عقل وفکر انسان بوده واو را متقاعد کند. من به عنوان یک خداشناس می گویم شگفتیهای این عالم، وجود خود عالم ومخلوقاتی که در آن وجود دارند، کتاب با عظمتی مثل قرآن که هنوز بعد از 1400سال جزو چر مخاطب ترن کتابها برای مردم دنیا حتی غیر مسلمانهاست وچه بسا افرادی مانند ادواردو آنیلی با مطاعه آن به خدا واسلام ایمان می آورند. اینها همه دلیل ومویدی بر وجود خدا ست، چون از عظمت وبزرگی اثر می توان به عظمت وبزرگی خالق آن اثر پی برد، قرآنی که بشر با تمام رشد علمی خود از آوردن آن عاجز است ویا شگفتیهای عالم که هنوز هم علم بشر خیلی از آنها را کشف نکرده دلیل موجه ومعقولی است که آفریننده آنها انسان نیست.
اگر کسی ادعایی غیر از این دارد با جواب قانع کننده ومعقول توضیح دهد اگر خالق این شگفتیها خدا نیست پس ما این عالم را با تمام مخلوقات وآثارش چطور توجیه کنیم که خود را گول نزده وجواب معقولی بر پرسشهای خود پیدا کنیم.
سلام و عرض ادب
مسئله آشکار شدن یا نشدن علم غیب نیست
بلکه وجود خود علم غیب است که منجر به استنباط وجود جبر میشود
اگر فرض بگیریم که خدای ادیان داناست و دانایی او بر حقایق است نه احتمالات
پس علم غیب او به سرنوشت من منجر به تمام اتفاقات و افعالی میشود که من در زندگیم خواه نا خواه انجام میدهم و بالاتر آنکه خدا دانا به تمام امور است از افتادن یک برگ تا حالات و سرنوشت پدران و فرزندان همشهریان و همه مردم
اگر علم غیب مساوی دانستن احتمالات هست ما مشکلی با علم غیب نداریم
ولی آن علم غیبی که در نقلیات دینی آمده این نتیجه اش جبر است
مشکل ما در مورد تحدی نه اقدام به هماوردی است بلکه خود تحدی است
ما میگوییم ورود به[HL] تحدی از اساس ناممکن است[/HL]
درست مثل این است که بگویید مثلثی رسم کنید که 4 ضلع داشته باشد
بله هر کسی به گونه ای با باور خدا کنار میآید یا باور میکند یا باور نمیکند یا توجیه میکند یا بنابر ظن خود کاملاً عقلی و با برهان کامل آن را میپذیرد
ولی اینکه میگویید
در پاسخ میگویند: « جهان » عالم خود بخودی ، هیچ و یا .....
همان علتی که خدا را خدا کرده «بی علتی» (خدا بی علت است )همان هم «بی علتی » جهان اولیه را فراهم آورده
اگر بگویید خدا از ازل بوده و ثابت و لایتغیر آنها هم میگویند این جهان هم از قدیم بوده و کلیت آن از قدیم تا ابد ثابت و لایتغیر است
منظورم این است که با این پرسش به پاسخ قانع کننده و تمام وکمالی برای دعوت همگان به باور خدا نمیرسید
پیروز و موفق باشید
دلیل شخصی من زنده شدن مرده بچشم خودم با دعای خودم از خدای خودم(خدای همه) بود....خلاصه اینو گفتم که بگم هر چی دلیل هم از خدا دیده باشم و درصد خیلی کمی هم شک بیاد باسم ولی در این مورد نمی تونم شک کنم...که این چنین معجزه شخصی در دوران کودکیم دیدم...هیچ وقت یادم نمیره...روز عاشورا بود من 5 سالم بود یه جوجه پنجایی داشتم...دراز به دراز افتاد و مرد نه نفسی می کشید نه ذره ای تکون می خورد و نه چشمش باز می شود...حدود 15 دقیقه این حالت ادامه داشت....من بشدت گریه می کردم...خواهرم بمن گفت بیا جوجه منو بگیر...من گفتم نمی خوام من همینو می خوام....یه دست مال سبز از کربلا تبرک داشتم انداختم رو جوجه ...دقیقا ظهر عاشورا بود با گریه گفتم یا امام حسین(ع) خودت زندش کن....در حالی که برادر و خواهرم خندشون هم گرفته بود و کلی برای من ناراحت بودند یک ثانیه نشد بعد از این درخواست جوجه تمام علایم حیات فوری در او ایجاد شد و گویی مثل آدمی که فیلم بازی می کرد سریع پاشد سرپا و هممون کپ کردیم!!!!! الان که یادش می افتم بخودم میگم واقعا انسان اگه پاک باشه سر ساده ترین و بی ارزش ترین چیزا هم خدا و امامان و پیامبران معجزه وار کمکش می کنن....یا الله...........................
یک دلیل از میلیارد بی نهایت دلیل شخصی من زنده شدن مرده بچشم خودم با دعای خودم از خدای خودم(خدای همه) بود....خلاصه اینو گفتم که بگم هر چی دلیل هم از خدا دیده باشم و درصد خیلی کمی هم شک بیاد باسم ولی در این مورد نمی تونم شک کنم...که این چنین معجزه شخصی در دوران کودکیم دیدم...هیچ وقت یادم نمیره...روز عاشورا بود من 5 سالم بود یه جوجه پنجایی داشتم...دراز به دراز افتاد و مرد نه نفسی می کشید نه ذره ای تکون می خورد و نه چشمش باز می شود...حدود 15 دقیقه این حالت ادامه داشت....من بشدت گریه می کردم...خواهرم بمن گفت بیا جوجه منو بگیر...من گفتم نمی خوام من همینو می خوام....یه دست مال سبز از کربلا تبرک داشتم انداختم رو جوجه ...دقیقا ظهر عاشورا بود با گریه گفتم یا امام حسین(ع) خودت زندش کن....در حالی که برادر و خواهرم خندشون هم گرفته بود و کلی برای من ناراحت بودند یک ثانیه نشد بعد از این درخواست جوجه تمام علایم حیات فوری در او ایجاد شد و گویی مثل آدمی که فیلم بازی می کرد سریع پاشد سرپا و هممون کپ کردیم!!!!! الان که یادش می افتم بخودم میگم واقعا انسان اگه پاک باشه سر ساده ترین و بی ارزش ترین چیزا هم خدا و امامان و پیامبران معجزه وار کمکش می کنن....یا الله...........................
1+1=1 زن یکی مرد یکی جفت می شوند بازم مجموعشون میشه یک چون عضوی از هم می شوند که گمشده بودند اینو هر انسانی در خودش میبینه که واقعا با جفت خودش یک موجود واحد میشه...پس خدایی که غیر منطقی رو غیر منطقی کرد منطقیش هم می تونه کنه....اما دلایل میلیاردی :از اونجایی که من نام گذاشتن رو چیزی رو دوست ندارم...خودت رو هر کدوم می خوای نامی مناسب بذار...برهان علت و معلول ,واجب الوجود, برهان نظم ,حرکت جوهری,دور و تسلسل,برهان خلف و....اولا اینایی که شما مطرح کردید واقعا دلایلی عظیم و یقین آور است طوری که میلیارد ها نفر را بیقین رسانده...و همون طور که اشاره شد ما دلیلی نداریم که کسی رو برای رد وجود خدا بیقین برسونه..اما دلایلی میلیاردی:انسان انقدر حقیر و ذلیل است و نا توان و بی عقل است نسبت به هر آنچه که خدا خلق کرده طوری که عظیم ترین دانشمندان مخ ترین دانشمندان ادعا می کنند واقعا هیچی هنوز از علم و حقایق هستی رو کشف نکردند و اعتراف می کنند عاجزند در برابر وصف خلقت همه ی خلایق معترفند که در حیرتند از هر آنچه که هست در خلقت ...و این حیرت انقدر شدید است که کسی حرفی ندارد برای گفتن و فقط دهان ها را باز نگه می دارد...یعنی خلایق بخصوص انسان ها بخصوص دانشمندان همه و همه معترف اند که اپسیلونی می دانند از هر آنچه باید بدانند..و هر انسانی در زمینه ای علمی به ظاهر خاص و بیشتر نسبت به بقیه دارد مثلا جراح نسبت به بیمار و بیماری خیلی می داند ولی همونطور که همه می دانند بی شک به تیلیاردها علوم دیگر واقف نیست...و در کل ضعف علمی تک تک خلایق نسبت به هم هیچ اگر کل خلایق را جمع کنند که شهادت بدهند کلا چقدر می دانید از کل هر آنچه در عوالم است و چقدر یقین دارید که هر چه می دانید درست است؟(مثل اشتباه گذشته که همه فکر می کردند زمین صافه ولی گرده)بی شک همه می گویند ما انقدر حقیریم که در کل واقعا هیچ نمی دانیم....برای مثال شما بمن بگید عقل چگونه بوجود آمد؟ چشم چرا می بیند؟ چرا کسی در برابر میلیاردها دلیل حیرت پاسخی ندارد...چرا همه یا اکثریت جواب این همه تحیر های بی نهایت از زبان هر مخلوقی بخدا ختم می شود؟....چرا اگر خدایی نیست...پیامبرانی کتابی آسمانی معجزه ای احدی ندیده از کسی که با این معجزات خیره کننده ادعا کند خدایی نیست؟ چرا هر چه ثبت معجزه بوده و دلیل عجز انسان و تحیر انسان بوده از جانب پیامبران الله بوده...چرا مثلا انسانی حتی یک انسان نداریم مثلا دریا را دو نیم کند و با این معجزه عظیم بگوید دیدید چه کردم؟ پس بشما ثابت کردم خدایی نیست...چرا هر که سمت فریب کاریست و خود نمایی است کارش دقل بازی و کلک است برای مثال شعبده باز...برای مثال کریس آنجل...خود این شعبده باز فریب هاشو آموزش میده و اعتراف می کنه همش فریبه...و همه می دونند فریبه...اما چرا معجزات میلیاردی پیامبران هر چی میلیارد ها نفر یقین دارند....پس تمام اینها یی که گفتم یک دلیل نیست دلایلی میلیاردی است..که در هر مخلو ق و هر چیزی وهر حالت و هر چیزی می تونی بفهمی که دلایلی میلیاردی برای اثبات وجود خداست و کسی قادر بر رد وجو خدا نیست...اگرم بخوایهید من تک تک از یک شروع می کنم تا ابد در ایم سایت برای شما از دلیل یک شروع می کنم تا دلایلی بی نهایت با جزئیات کامل و نام هم روشون می ذارم..ولی بهر ها دلایل بالا یک دلیل نیست میلیاردی دلیل در هم و با هم و بر هم و پشت سرهم و متحد و یک پاچه و حیرت زده تیلیارد بی نهایت دلیلند...تمام خلقت دلیل وجود خداست پس تیلیاردی بی نهایت در هم و با هم دلیل وجود خداست از هر چیزی برای شما ثابت می کنم خدا رو از درخت خاک انسان حیوان جن هوا زمین میکروب بیماری زشتی زیبایی حتی از هیچ چیز دلیلی برای رد خدا نیست هرچه دلیل هست اثبات وجود خداست حتی کسی که خدا رو رد میکنه هم داره خدا رو تایید می کنه و خودش خبر نداره
الله مانند خورشید است نور او موجب می شود چشمانت هر آنچه هست را ببینند اوایل سخت است او را ببینی و اذیت می شوی اما کم کم چشمت عادت می کند و براحتی می بینی خورشید را و وقتی چشم را برداشتی از این منبع عظیم نور و چشمت خورد به هر چیزی همه اثر خورشید را در همه چیز میبینی یعنی اثر خدا را....و اگر این خورشید نباشد همه جا تاریکی و مردم نا بینا و در تارکی شبی مطلق در خواب بودند پس ای کافرینی که نمی خواهید اذیت شوی و به خورشید نگاه نمی کنید و چیزی را که به این واضحی است چون اذیت می شوید(سختی دنیا) رد می کنید پس خود را گول نزنید انسان بنگرد خود را نمی تواند گول بزند الله اینگونه برای یک متکبر مثال می زند بلکه اندکی در آیات الله متفکر شود مگر متحول شود شاید متذکر شودتا متشکر شود ......اینها رو همه از کتاب جدید مدعی الله در آوردم خیلی باحال بود ممنون ...و همین نشون میده دلایلی که خدا رو یقین برسونه پشت سرش میلیاردی میشه و همه چیز دلیل فرد یقین رسیده میشه اما عکسشو کسی جایی ندیده مثلا کسی ندیده یه نفر ادعا کنه من به یقین بی شک رسیدم راجع به وجود نداشتن خدا...دیگه مخ دانشمنداشون دارن دلایل وجود خدا رو بخیال خودشون رد می کنن نه اینکه دلیلی داشته باشند اونم بتونه اون دلیل کسی رو به یقین برسونه لذا...زرشک...عکس این مطلبی که شما مطرح کردید رو در این http://www.askdin.com/thread33873.html ببینید در این مطلب خداباور تحدی کرده بر اینکه همه چیز دلیل خداست اگر می توانید فقط یک دلیل بیارید که خدا نیست؟؟ فکر می کنم خیلی بهتر از این مطلب باشه چون عجز شدید خداناباوران رو برخ می رسونه که هیچ دلیلی وجود ندارد بر رد خدا
با سلام.
منظورم از علم غیب؛خبر دادن از آینده و پیشگویی آینده بود.
دوستان فرمودند قرآن از آینده خبر داده و این نشانه ای بر معجزه بودنه قرآنه .
آیا شما به این موضوع اعتقاد دارید؟
اگر بله ، در این صورت روم و ایران محکوم و مجبور به انجام چنین نبردی میبودند. و این یعنی جبر.
اگر خیر، من هم با شما هم عقیده ام و قرآن خبری از آینده نداده و پرونده "معجزه بودن قرآن" بر اساس پیشگویی های آن، بسته میشه.
حالا بفرمائید بله یا خیر؟
=========
شاد باشید.
سلام
استدلالتون خیلی جالب بود!البته خب استدلال که نبود میشه بهش به عنوان مثال نقض نگاه کرد.
بذارین من یه مثال بزنم.فرض کنید خدا میگه:"کاربر گرامی (بی نشان ) فردا یک تن طلا توی اتاق خوابش پیدا میکنه. انشالله." شما تو تاق خواب رو بگردید و ان یک تن طلا رو پیدا کنید مجبور بودید این کارو بکنید؟!؟هم علم غیب علنی شده هم محقق شده هم شما در حال اختیار انجامش دادید ....:lol:
حالا یه مسئله هست این وسط که اگه قران پیش بینی کرده که فلان گروه مثلا تو فلان جنگ شکست میخوره بعد میخواید بگید که این گروه این پیشگویی رو ببینه به جنگ نمیره اصلا.اما یک نکته رو دقت نکردید اون گروه اگه به جنگ رفت و مطابق پیش گویی قران عمل کرد از روی جبر نبود از روی عدم اعتقاد به پیش بینی قران بود.یعنی مثلا شما به پیشگویی خدا اعتقاد نداشتی و باورش نکردی و ا کشور خارج شدی و تصادفوووو....ولی جبری نیست.
:Nishkhand:
من علاقه زیادی به مال دنیا ندارم، ترجیح میدم سر به سر خدا بذارم و پس فردا دنبال طلاها بگردم.
به نظرم اگر پیشبینی قرآن صحیح باشه، اینها دچار توهم " مختار بودن" هستند. چون منطقا نمیتوانند خلاف حرف قرآن عمل کنند.
خدمت پاسخگوی گرامی هم گفتم؛
مساله رو خیلی پیچیده نکنیم، وقتی قرآن میگه شما فلان کار رو خواهید کرد، آیا شما میتونی اون کار رو نکنی؟
اگر بله { و شما بتونی خلاف پیشگویی عمل کنی}،پس پیشگویی قرآن میتونه غلط باشه و این خلاف اینه که حرف خداوند نمیتونه غلط باشه{هرگز}.
اگر خیر،{یعنی شما نمیتونی اون کار رو نکنی} پس شما مجبور بودی اون کار رو انجام بدی.
جدی جدی داره بیخوی پیچیده میشه!! B-neshan;443175 نوشت:
)
:)
نه دیگه اینی که میگید با قبلی فرق دارد.
اینکه خدا بدونه شما چی کار میخواید بکنید فرق داره با اینکه شمارو مجبور کنه.اینو خودتونم اول بحثتون از اون مورد قبلی (یعنی علنی شدن علم خدا نسبت به اینده) جدا کردین...
الان بحث اینه که اگه علم خدا علنی شه اون وقت ممکنه شما تصمیم بگیرید کار دیگه ای بر خلافش انجام بدین.اما جناب بی نشان این فقط یه امکانه.ممکن هم هست تصمیم نگیرید....اکی؟پس دو حالت بعد از علنی شدن علم خدا به اینده و یا بیان پیشگویی ممکنه به وجود بیاد.اگه شما تصمیم بگیری انجامش ندی و نتونی مجبوری.درست.اما اگه هم چین تصمیمی نگیرید چی؟در نتیجه این طوری نیست که نتیجه ی هر پیشگویی جبر باشه....میتونه جبر باشه میتونه نباشه!شما فقط یه مثال نقض اوردی برای این مسئله که " امکان ندارد پیشگویی نسبت به اینده ناشی از جبر باشد"ولی کسی چنین اعایی نکرده.میگیم ممکنه باش ممکنه نباشد. با مثال که نمیشه یک قضیه رو ثابت کرد!! و گفت حالا که اون مسئله با مثال نقض رد شد پس این درست است"هر پیشگویی ناشی از جبر است"!!!(دقت کنید کاری که انجام میدین و نوع استدلالتون دقیقا همینه!)حالا من میگم هیچ کدوم درست نیست!شما یه مثال نقض واسه مسئله ی اول اورید من هم یه مثال نقض برای دومی.
تا اینجا اوکیه؟
حالا من دارم میگم پیشگویی قران از نوع اول است.یعنی افراد با وجود اگاهی تصمیم نگرفتن انجامش ندن!(همه مث شما نیستن که مال دنیا براشون مهم نباشه و بذارن پس فرا دنبال طلاها بگردن!!!!...
خدا بندشو میشناسه و میونه چه تصمیمی میگره همین.میدونه مثلا فلان گروه که بهشون وعده شکست تو جنگ داده اعتقادی به قران ندارن در نتیجه به این پیشگویی هم محل نمیذارن!!!..هم پیشگویی عملی شده هم مختارن.
:Esteghfar:
حالا که شما عقب نمیری منم جلو میام:Nishkhand:، من تخفیف دادم و راجع به مواردی که نتیجه پیشگویی "علنیه" صحبت کردم که تصورش راحت باشه .
اما حالا بطور کلی میگم چه علنی چه غیر علنی.
---------------------
1- فرض کنیم یک پیشگویی صحیح از آینده داریم به این صورت که در این پیشگویی شخص "الف" عمل "ب" رو انجام میده. به کل این فرآیند @ میگیم.
2-چون پیشگویی حتما درسته @ حتما انجام میشه. (نتیجه ی 1)
حالا اختیار رو تعریف کنیم:
3- در اینجا؛ اختیار برای شخص الف یعنی شخص بر انجام دادن و هم بر انجام ندادن کار "ب" در اینده توانا باشد. یعنی اگر دوست داشت بتواند انجام بدهد. اگر دوست نداشت ، بتواند انجام ندهد.
=================
آیا تا اینجا با این تعاریف و فرضیات موافقیم؟
================
2 به ما میگیه: @ باید انجام بگیره، نتیجه اینکه شخص الف باید"ب" رو انجام بده، و این یعنی شخص "الف" نمیتونه عمل "ب" رو انجام نده.
نتیجه====>
4- شخص "الف" بر انجام ندادن عمل "ب" توانا نیست.
از طرف دیگه طبق 3{ تعریف اختیار} شخص الف اگر مختار باشد؛ باید بر انجام ندادن عمل "ب" هم توانا باشد. عکس نقیض این گزاره میشه، ====>
5-اگر شخص بر انجام ندادن "ب" توانا نباشد پس مختار نیست. (نتیجه ی 4)
با ترکیب 4 و 5 نتیجه میگیریم شخص الف مختار نیست. 4 میگه : شخص "الف" بر انجام ندادن عمل "ب" توانا نیست. و 5 میگه :اگر شخص بر انجام ندادن "ب" توانا نباشد پس مختار نیست.
نتیجه نهایی شخص مختار نیست.
------------------------------------------
در پست قبل هم،خیلی خلاصه تر این مطلب رو گفته بودم:
بزرگواران اگر موافق نیستید{که میدونم اکثرا نیستید} بفرمایید دقیقا کجای این استدلال{ که مال خودمم نیست:khandeh!: }اشتباهه؟؟
خواهشا فقط راجع ایرادات به این استدلال بگید و سعی نکنید اختیار رو ثابت کنید.
---------------------------------------------
بله، هر کسی آیات قرآن را را بخواند در موارد متعدد متوجه می شود که قرآن خبر از آینده داده است، اما عرض ما این بود که قرآن کتاب پیشگویی نیست واگر در جایی خبر از آینده داده است حکمت ودلیل دارد ونمونه آن مساله خبر از شکست ایران به دست روم بود که توضیح آنرا را قبلا دادیم.
جبر یعنی اینکه انسان را مجبور کنند که کاری را انجام دهد مثل اینکه دست وپایش را بسته وسم را در دهانش بریزند، روم وایران در زمان نزول قرآن اصلا اعنقادی به این قرآن نداشتند که خبر قرآن آنها را مجبور کند جنگ کنند واز این آیات اصلا خبر نداشتند. آنها طبق منافع ومصالح خود جنگ یا صلح می کردند.
یعنی اگر چیزی حکمت داشته باشد و پیشگویی بشود دیگر جبر نیست؟ یا جبر بودن آن اشکالی ندارد؟ :Gig:
سلام
از 2 شما فقط این نتیجه گیری می آید(البته یک کم فرض ها و حکمتان را مشخص تر و نتیجه گیری هاتان را دقیق تر بنویسید بهتر است. نیاز به توضیح هم نیست):
توانستن و باید از 1 و 2 نمیاد.
اگر هم از 3 استفاده کردین بگین چه طور رسیدین با 1 و 2 و 3 به 4؟