بدون ترديد دشمن در جدا كردن مردم از نظام اسلامى شكست خورده است.
سال گذشته در انتخابات، چهل ميليون مردم كشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع يك رفراندوم چهل ميليونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت؛
همين بود كه دشمن را عصبانى كرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بين ببرند، اما اين را هم نتوانستند انجام دهند.
مردم در مقابل فتنه هم ايستادند. فتنه‌ى سال 88 كشور را واكسينه كرد؛
مردم را بر ضد ميكروبهاى سياسى و اجتماعى‌اى كه ميتواند اثر بگذارد، مجهز كرد؛ بصيرت مردم را بيشتر كرد. بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم - 11 ذى‌القعده 1431 - ۱۳۸۹/۰۷/۲۷ http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10302
با سلام
با اجازه میخواستم کنار عکس های قشنگی که گذاشتید یه خاطره بگم:
9 دی 88 تو راهپیمایی یه پیرزنی خیلی گریه میکرد رفتم جلو و گفتم: حاج خانم چی شده چرا گریه میکنی؟
گفت: هنوز چشم به راه پسرم هستم که جنازه شو بیارن، این همه سال چشم انتظاری اما حالا اینا میگن جمهوری ایرانی یعنی اسلام نمیخوان.
بچه من برا اسلام جونشو داد.
من که دیگه بیشتر از خودش گریه میکردم گفتم: منو ببین ،من، شوهرم، بچه هام، این جمعیتو ببین، همه مون نمیزاریم خون پسرت پایمال بشه تا آخرش هستیم،
بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم: ما تا زنده ایم از انقلاب و اسلام دفاع میکنیم و پرچم ایرانو ان شاالله به دست آقا میرسونیم.
ببخشید طولانی شد.
التماس دعا
کاربر مهمان خوش آمدید
بدون ترديد دشمن در جدا كردن مردم از نظام اسلامى شكست خورده است.
سال گذشته در انتخابات، چهل ميليون مردم كشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع يك رفراندوم چهل ميليونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت؛
همين بود كه دشمن را عصبانى كرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بين ببرند، اما اين را هم نتوانستند انجام دهند.
مردم در مقابل فتنه هم ايستادند. فتنه‌ى سال 88 كشور را واكسينه كرد؛
مردم را بر ضد ميكروبهاى سياسى و اجتماعى‌اى كه ميتواند اثر بگذارد، مجهز كرد؛ بصيرت مردم را بيشتر كرد.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم - 11 ذى‌القعده 1431 - ۱۳۸۹/۰۷/۲۷
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10302
صف آراییست! اما درغبار است، میان فتنه ره دشوار و تار است، چراغ راه ما را جز ولی نیست، کسی رهبر به جز سید علی نیست.
با سلام
با اجازه میخواستم کنار عکس های قشنگی که گذاشتید یه خاطره بگم:
9 دی 88 تو راهپیمایی یه پیرزنی خیلی گریه میکرد رفتم جلو و گفتم: حاج خانم چی شده چرا گریه میکنی؟
گفت: هنوز چشم به راه پسرم هستم که جنازه شو بیارن، این همه سال چشم انتظاری اما حالا اینا میگن جمهوری ایرانی یعنی اسلام نمیخوان.
بچه من برا اسلام جونشو داد.
من که دیگه بیشتر از خودش گریه میکردم گفتم: منو ببین ،من، شوهرم، بچه هام، این جمعیتو ببین، همه مون نمیزاریم خون پسرت پایمال بشه تا آخرش هستیم،
بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم: ما تا زنده ایم از انقلاب و اسلام دفاع میکنیم و پرچم ایرانو ان شاالله به دست آقا میرسونیم.
ببخشید طولانی شد.
التماس دعا