کلا سوادی که با تقلب کسب میشه . سواد تقلبی هست دیگه.
فکر کنم شعر هم به زبان فارسی دری هست . الان یادم اومد
احتمالا اون موقع هنوز فارسی ،دری نداشته!!
ستايشگر;451582 نوشت:
تقلب ، تقلبه! حتی اگر در آمادگی و پیش دبستانی باشه.
وقتی کسی قبول نداره تقلب بده ، و شیرین ترین خاطراتش مربوط به تقلب هاش هست ، چه فرهنگی ساخته میشه؟
چی بگم خوب
همه میدونن تقلب بده
اگه بد نبود که صندلی ها رو فاصله نمیذاشتن موقع امتحان
اگه تقلب خوب بود که همه کنار هم مینشستن
فک نکنم شیرین ترین خاطرات کسی تقلبش باشه :Gig:
معمولا همه تو موقع مدرسه ها با یه مصیبتی تقلب میکنن ولی بعد از مدتی که از مدرسه میاد بیرون به خاطره تبدیل میشه و خنده دار
و در کل اینطوری هست که تقلب مزه دار میشه نه جور دیگه
اونم باز فک کنم![/]
چی بگم خوب
همه میدونن تقلب بده
اگه بد نبود که صندلی ها رو فاصله نمیذاشتن موقع امتحان
اگه تقلب خوب بود که همه کنار هم مینشستن
فک نکنم شیرین ترین خاطرات کسی تقلبش باشه :Gig:
معمولا همه تو موقع مدرسه ها با یه مصیبتی تقلب میکنن ولی بعد از مدتی که از مدرسه میاد بیرون به خاطره تبدیل میشه و خنده دار
و در کل اینطوری هست که تقلب مزه دار میشه نه جور دیگه
اونم باز فک کنم!
به نام خدا.
همه میدونن تقلب بده؟ پس چرا تقلب میکنن؟ چون فکر میکنن تقلب خوبه! :Ghamgin:
یه تاپیکی بود قبلا ، به نام خاطرات دانشجویی! دریغ از یکدونه خاطره ی خوب! همه اش تقلب بود! همه اش! و این زشته!
تقلب در لایه لایه ی دانشجو ها و دانش آموزان لانه کرده. دیگه کسی که تقلب نمیکنه محکوم و مطرود هست نه اونی که تقلب میکنه! کسی توجه نداره که تقلب ، خوردن حق بقیه و دروغ گفتن هست! کسی هم ککش نمیگزه! بهانه های جور واجور هم براش میارن ( این درس که به دردم نمیخوره ، ای بابا یه واحد که اشکال نداره ، ای بابا همه میکنن و ... ) اما اینها باعث نمیشه تقلب ، خوردن حق بقیه و دروغ گفتن نباشه! بدترین گناه ، گناهی هست که فرد فکر کنه اشکالی نداره!
من واقعا متاسفم ، که خاطرات دانشجوهای گذشته در ایران ، مربوط به تقلب هاشون میشه! من متاسفم که دانشجو های ایرانی ، قبح تقلب براشون ریخته و براش بهانه میارن! من متاسفم که حرف زدن از تقلب اینقدر راحته! و همه با خنده خاطرات تقلبشون رو تعریف میکنن!
ستايشگر;451582 نوشت:
وقتی کسی قبول نداره تقلب بده ، و شیرین ترین خاطراتش مربوط به تقلب هاش هست ، چه فرهنگی ساخته میشه؟
میگما خوب شد این دفه تقلب نکردیم! دممون گرم. :khandeh!:
امضاتون خیلی جالبه جناب ستایشگر!
من آخر صداقتم. یه سوالی رو یادم رفته بود یکی جوابشو بهم گفت من : :Ghamgin: عذاب وجدان در حد المپیک.
آخرش واسه معلم نوشتم که اینو بچه ها رسوندن اگه راضی هستید نمره شو بدید. بعد از تحویل ورقه فرارررررررررررر
اما نمره کاملو بهم داد. خدایا این صداقتو از ما نگیر :Kaf:
میگما خوب شد این دفه تقلب نکردیم! دممون گرم. :khandeh!:
امضاتون خیلی جالبه جناب ستایشگر!
به نام خدا.
اگر دفعه قبل هم تقلب نمیکردید بهتر میشد. دمتون هم بیشتر گرم میشد. ( البته من نمیدونم تقلب کردید یا نه ، اما از معنای جمله تون این برداشت میشد که کردید. )
سلام جناب ستایشگر
اگه خاطره منو خونده باشین میبینین که راجب تقلب نبود.پس نگین همه.
تو امضاتون مطالب خوبی از زبان شما گفته شده ولی این حرف ها که به نمایندگی از یه گروهی زدین مطمئنا با گروه فتنه گر که همه تو خیابونا دیدنشون و متاسفانه دقیقا همین کارارو که شما باهاش مخالفین رو کردن فرق میکنه. زیادم ازش نگذشته که مردم فراموششون کنن.
دقیقا هم از همین دو کشور که شما اهلش نیستید خط میگرفتن.
سلام جناب ستایشگر
اگه خاطره منو خونده باشین میبینین که راجب تقلب نبود.پس نگین همه.
تو امضاتون مطالب خوبی از زبان شما گفته شده ولی این حرف ها که به نمایندگی از یه گروهی زدین مطمئنا با گروه فتنه گر که همه تو خیابونا دیدنشون و متاسفانه دقیقا همین کارارو که شما باهاش مخالفین رو کردن فرق میکنه. زیادم ازش نگذشته که مردم فراموششون کنن.
دقیقا هم از همین دو کشور که شما اهلش نیستید خط میگرفتن.
به نام خدا.
و سلام بر شما سرکار سیده راضیه گرامی.
همه ی کثرت هست ، نه همه ی مطلق.
فکر میکنم اگر در مورد امضای من بخوایم بحث کنیم ، تاپیک منحرف میشه و پست هامون هم پاک! اگر فرمایشی دارید ، تشریف بیارید پروفایلم ، بنده در خدمتتون هستم.
اگر دفعه قبل هم تقلب نمیکردید بهتر میشد. دمتون هم بیشتر گرم میشد. ( البته من نمیدونم تقلب کردید یا نه ، اما از معنای جمله تون این برداشت میشد که کردید. )
خواهش میکنم. چشمتون جالب میبینه.
آخه رهبران شما دست از سرمون برنمیدارن با نوچه هاشون هنوز میگن تقلب شده و نه اینکه دفه قبل و الان دوتا دولت متفاوت بودن امتحان برگزار کردن تو اون تونستن تو این نتونستن! واسه همین گفتم! جناب
امضاتون شبیه متن های تشکر و اعتذار بعد مجلس ختمه! برا همین جالبه چشمای من عادی میبینه.
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة:Sham: و سلام نام خداست
الحمدلله که "9 دی" تکلیف اون میرملعون و بیانیه های نجس و حامیان بی بصیرت و اربابان نحسش رو ملّت با شعار یا حسین"ع"
و مرگ بر ضد ولایت فقیه
مشخص کردند! :Sham:
مدیران محترم نامربوطه حذفش کنید به نظرم از اون پست پایین کهتهمت تقلب به نظام اسلامیزدند..نامربوط تر نیست!
آخه رهبران شما دست از سرمون برنمیدارن با نوچه هاشون هنوز میگن تقلب شده و نه اینکه دفه قبل و الان دوتا دولت متفاوت بودن امتحان برگزار کردن تو اون تونستن تو این نتونستن! واسه همین گفتم! جناب
امضاتون شبیه متن های تشکر و اعتذار بعد مجلس ختمه! برا همین جالبه چشمای من عادی میبینه.
به نام خدا.
یعنی شما فکر میکنید یک نفر برای اینکه دزد باشه ، همیشه باید دزدی کنه و اگر یکبار به دلیل حضور پلیس دزدی نکرد ، دفعه قبل هم که پلیس حضور نداشته ، دزدی نکرده؟ به نظر من که این استدلال درست نیست.
حالا من حرفم سیاسی نبودا! شما سیاسیش کردید. بی زحمت بذارید وقتی بحثش تو موضوع خودش مطرح شد ، در موردش صحبت کنیم. من حرفم در مورد تقلب تو امتحان ها و حال و هوای امروز دانشجو ها و دانش آموزان بود. در این مورد که مخالفتی با من ندارید؟
بحث در مورد امضا هم عرض کردم خدمت سرکار سیده راضیه. اگر فرمایشی دارید ، بنده در پروفایل یا پیام خصوصی در خدمت هستم.
یعنی شما فکر میکنید یک نفر برای اینکه دزد باشه ، همیشه باید دزدی کنه و اگر یکبار به دلیل حضور پلیس دزدی نکرد ، دفعه قبل هم که پلیس حضور نداشته ، دزدی نکرده؟ به نظر من که این استدلال درست نیست.
حالا من حرفم سیاسی نبودا! شما سیاسیش کردید. بی زحمت بذارید وقتی بحثش تو موضوع خودش مطرح شد ، در موردش صحبت کنیم. من حرفم در مورد تقلب تو امتحان ها و حال و هوای امروز دانشجو ها و دانش آموزان بود. در این مورد که مخالفتی با من ندارید؟
بحث در مورد امضا هم عرض کردم خدمت سرکار راضیه. اگر فرمایشی دارید ، بنده در پروفایل یا پیام خصوصی در خدمت هستم.
تقلب تو امتحان بده همه جورش و فکر میکنم شما هم تا حالا ازش بی بهره نبودید! هیچ دانش آموز یا دانشجویی ازش بی بهره نیست!:khandeh!:
به قول فیروز فیلم دودکش با توجه به عقبه ای که من از حرفای همیشه کنایه دار شما سراغ دارم فکر نمیکنم این بوده باشه! از متن بلند و بالای مرکز ثقل فتنه که تو امضاتونه کاملا مشخصه منظور چیه!
تقلب تو امتحان بده همه جورش و فکر میکنم شما هم تا حالا ازش بی بهره نبودید! هیچ دانش آموز یا دانشجویی ازش بی بهره نیست!:khandeh!:
به قول فیروز فیلم دودکش با توجه به عقبه ای که من از حرفای همیشه کنایه دار شما سراغ دارم فکر نمیکنم این بوده باشه! از متن بلند و بالای مرکز ثقل فتنه که تو امضاتونه کاملا مشخصه منظور چیه!
به نام خدا.
من یکبار سال دوم راهنمایی خواستم تقلب کنم که نشد خدا رو شکر! یکبار هم سال آخر دانشگاه به بغل دستیم یه سوال رو گفتم که تا مدت ها از ترس شب خوابم نمیبرد و عرق میریختم از اینکه هم اگر لو بره چقدر بد میشه و هم اینکه روز قیامت جواب بقیه ی همکلاسی هام رو چی باید بدم که در حقشون ظلم کردم. غیر از این دو مورد ، من هیچوقت تقلب نکردم و نمیکنم ان شاء الله.
اما اینکه من تقلب کردم یا نکردم ، باعث نمیشه تقلب خوب بشه یا من کار خوبی کرده باشم. تقلب زشت و بد هست و باید حذف بشه.
بنده تاکید میکنم که منظورم فقط به امور آموزشی بود و لا غیر.
من یکبار سال دوم راهنمایی خواستم تقلب کنم که نشد خدا رو شکر! یکبار هم سال آخر دانشگاه به بغل دستیم یه سوال رو گفتم که تا مدت ها از ترس شب خوابم نمیبرد و عرق میریختم از اینکه هم اگر لو بره چقدر بد میشه و هم اینکه روز قیامت جواب بقیه ی همکلاسی هام رو چی باید بدم که در حقشون ظلم کردم. غیر از این دو مورد ، من هیچوقت تقلب نکردم و نمیکنم ان شاء الله.
[="Times New Roman"][="Black"]اینایی که دم از آزادی و رای من کجاست و تقلب میزنن از نسل همون عربهای ساکن هور ( دوستان جنوبی می دونن کجا رو میگم ) هستن که وقتی عراقی ها می خواستن وارد خوزستان بشن واسشون هلهله کردن و جلوشون گوسفند سر بریدن..یعنی بزدل تر از اینها وجود نداره . یه عمر نون این مملکت رو خوردن رشد کردند . حالا که یکی (به ظاهر ) قوی تر پیدا شده سریع چب کردند . فکر کردن مملکت اسلامی یعنی اینکه ما بریزیم توی خیابون . امنیت کشور و جان مردم رو به خطر بندازیم بعد نیروی انتظامی بیاد بگه فرزندم چرا شیشه های منزل دیگران رو میشکنید؟ چرا به بانک ها خسارت میزنید؟ بیایید توی گوش من بزنید اما به مردم خسارت نزنید . تازه دم نیرو انتظامی و یگان ویژه گرم که این همه مدارا کردن . بخدا اگر من جاشون بودم یه جوری میزدمشون که با کاردک از رو زمین جمعشون کنند.. مگه مملکت بی صاحبه که هرکی هرکاری دلش میخواد بکنه بعدشم انتظار داشته باشه بهش احترام بزارن..همونطور که شما یه حقوقی داری . دیگران هم یه حقوقی دارن . میشه یه نفر بدون توجه به حقوق دیگران بیاد به اماکن عمومی خسارت بزنه بعد اسمش رو بزاره آزادی؟ در حالی که خیلی از هموطنانش توی همون شهر و کشور با این حرکت به شدت مخالفند؟ هر کشوری یه سری قوانین داره . تابع بودی قدمت روی چشم . تابع نبودی اعمال قانون میشی . تمام..
[SPOILER]
تا حالا منو اینقدر جدی دیده بودین؟ :khandeh!: اصن داریم؟ :khandeh!:
[/SPOILER][/]
خوب از اونجايي كه من طبق فتواي خودم تقلب رو حرام مي دانم هيچ وقت تقلب نمي رسونم حالا گرفتنش يه بحث ديگه است. آدم داره فكر ميكنه تا جوابو بدست بياره بعد يدفعه يكي ميرسونه خوب اين از توفيقات الهي است كه به بندگان مخلصش عطا ميكنه! به همين جهت معمولا بچه ها گير ميدن به آدم،فضا رو چنان سنگين مي كنن كه ديگه آدم جرات نكنه تقلب نده!اما تا تقلب در امتحانات باقيست مقاومت ادامه داردو تا مقاومت ادامه دارد ما هستيم.وبه تكليف عمل ميكنيم.
ابوالفضل;451346 نوشت:
6.وقتی با سوالات سخت روبرو میشید چیکار میکنید!!
خوب بستگي داره چقدر سخت باشه اگه بشه يك موهوماتي مي نويسيم كه بعدا اگه توضيح خواستن خودمون هم نتونيم تفسيرش كنيم!!!بستگي به سطح سواد طرف هم داره اگه استاد سطح بالايي نبود با استعانت از منطق اينقدر موضوعو پيچيده مي كنيم كه طرف نفهمه و نمره رو بده(جواب ميده):ok:
ابوالفضل;451346 نوشت:
7.برای ارامشتون در این ایام چیکار میکنید؟
آرامش كه داريم اما براي اينكه اين دوران،دوران استراحته بيشتر كتاب هاي غير درسي مي خونيم و فيلم و مهموني و......واين نشانه آشكاري است براي آنانكه مي انديشند مفهومي درس خواندن وبرنامه ريزي سخت و بيهوده است.
سلام صبح بخیر.اگه گفتید من سر صبح اینجا چه کارمیکنم؟
هیچی دارم انتخاب واحد میکنم. چقدر شیرینه فقط دوترم مونده.ازدوترمه دیگه به منم میگن لیسانسه:khandeh!:
بعداونم میگم کنکوری واسه ارشد.چقدر باکلاسه:Nishkhand:
سلام صبح بخیر.اگه گفتید من سر صبح اینجا چه کارمیکنم؟
هیچی دارم انتخاب واحد میکنم. چقدر شیرینه فقط دوترم مونده.ازدوترمه دیگه به منم میگن لیسانسه
بعداونم میگم کنکوری واسه ارشد.چقدر باکلاسه
بابا دکتری بگیر:khandeh!:
بابا مهندس
پروفسور
دانشمند
ای درس بخون[/]
حجةالوداع: تعیین رهبرى: در سال دهم هجرى پیامبر تصمیم گرفت به حج رود. مسلمانان كه ازتصمیم پیامبر آگاهى یافته بودند، از هر كران به سوى آنحضرت شتافتند. چون تعدادشان به اندازه كافى رسید، پیامبر به همراه ایشان به سوى مكّهبه حركت در آمد. در این سال بود كه پیامبر كیفیت به جاى آوردن حجاسلامى را به مسلمانان آموخت زیرا مشركان در سال گذشته (نهم هجرى) پیامبر و یارانش را از اجراى مراسم حج بازداشته بودند. چونپیامبر مناسك حج را به پایان برد، وخطبهاى درمیان مسلمانان ایرادكرد كه حاوى تعالیم دینى و اخلاقى بود، سپس عزم بازگشت به مدینهكرد. چه بسا برخى از یاران آنحضرت كه وى را در این سفر مقدّسهمراهى مىكردند، به آشكار مظاهر نگرانى و اضطراب را هر لحظه درچهره وى مشاهده مىنمودند. گویا پیامبر مىخواست رازى را آشكار كندكه از آن مىترسید، یا در انتظار فرصتى مناسب براى مطرح كردن آن بود. این حج، آخرین حجى بود كه پیامبر به جاى آورد. از این رو آن را حجةالوداع نام نهادند.
بدیهى است كه پیامبر بخواهد در این حج همهچیزهایى را كه به مصالح مسلمانان و امور سیاسى و دینى آنان مربوطمىشد، بیان كند. مهمترین مسأله، حكومت اسلامى بود. چون پیامبر بدرود حیاتگوید، اعراب كه هنوز اسلام در ژرفاى دل آنها ریشه نداونیده دچارتشتت و اختلاف خواهند شد و دو باره به جنگ و ستیز برخواهندخواست و در نتیجه دین فداى اختلافات خواهد گشت. وحى به او خبر داده بود كه پس از وى حكومت از آن على بن ابىطالباست. او نخستین كسى بود كه به خدا و فرستادهاش ایمان آورد و در راهخدا سختیهاى بسیارى تحمل كرد و در قضا و دیگر فضایل انسانى ازدیگران پیشتر بود. پیامبر خود چندین بار، این موضوع را به مسلمانانتأكید كرده بود. پیامبر نسبت به آینده امت اسلامى، بسیار احساسنگرانى مىكرد. زیرا به خوبى مىدید كه برخى از مسلمانان اندیشهحكومت بر مسلمانان را در سر مىپرورانند. و تنها بدین خاطر اطراف آنحضرت را گرفته اند.
چون پیامبر به محل كراع عمیم ازسرزمینهاى عسفان رسید، این آیه مباركه نازل شد كه: ( فَلَعَلَّكَ تَارِكُ بَعْضَ مَا یوحَى إِلَیكَ وَضَائِقُ بِهِ صَدْرُكَ(12) یعنی: شاید برخى از چیزهایى كه به تو وحى مىشود فروگذارى و سینهات بدانتنگ شود). چون آنحضرت به غدیرخم رسید این آیه فرود آمد: ( یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُوَاللَّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ(13) یعنی: اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرود آمده، تبلیغ كن و اگرچنین نكنى رسالت خود را به انجام نرساندهاى و بدان كه خداوند تو را از مردمنگه مىدارد وبراستى خداوند گروه كافران را هدایت نمىكند.)
با نزول این آیه، پیامبر به یارى خداوند در مورد خلافت حضرتعلىعلیه السلام اطمینان پیدا كرد و كمر به اجراى آن بست و به مسلمانان دستورداد تا جمع شوند. چون مسلمانان جمع شدند پیامبر براى ایراد سخنرانىدرمیان آنان برپاى خاست، و پس از خطابهاى ارزشمند به مسأله خلافتعلى بن أبى طالب اشاره كرد و فرمود: هركس كه من مولاى اویم على هممولاى اوست خداوندا دوستدار او را دوست بدار و با دشمن او دشمنى كن.محبوب دار هركس كه او را محبوب مىدارد و خشم بگیر بر كسى كه برعلى خشم مىگیرد، كسى كه او را یارى مىدهد، یارى ده و عزیزدار آنكس را كه به على كمك مىكند و خواردار آن كسى كه وى را خوارمىدارد، و هرجا كه وى بگردد حق را با وى به گردش درآر. آنگاه به مسلمانان دستور داد با على بیعت كنند و به وى به عنوانصاحب امر (خلیفه) مؤمنان سلام كنند. چون كار بیعت مسلمانان باعلىعلیه السلام پایان گرفت، آیه دیگرى نازل شد كه اكمال و اتمام دین را بههمگان اعلام مىداشت: ( الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَدِیناً(14) یعنی: امروز دین شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم واسلام را به عنوان آئین براى شما پسندیدم. سپاه اسامه: پس از آنكه پیامبر به مدینه بازگشت لشكر بزرگى را بسیج كرد كه درآن افرادى همچون ابوبكر و عمر و بسیارى از مهاجران و انصار جاىداشتند. آنحضرت اسامة بن زید را كه در آن هنگام جوانى بود و سن او بهبیست نمىرسید، به فرماندهى این سپاه برگماشت. پیامبر این سپاه را بهطرف شام، جایى كه جعفر و زید پدر اسامه فرماندهان سپاه اسلام در آنكشته شده بودند، فرستاد. پیامبر كوششهاى فراوانى براى روانه كردن این سپاه در كوتاهترین زمانبه خرج مىداد زیرا مرگ خود را نزدیك مىدید و مىخواست برخى ازعناصر فاسدى را كه به خاطر آینده و سرنوشت امت اسلامى از آنهابیمناك بود، بدین ترتیب از شهر دور كند. امّا با تمام اینها منافقان حركتاین سپاه را به تعویق انداختند. تا آنجا كه پیامبر با اصرار فراوان به اسامه دستور داد تا سپاه تحت فرمانش را به جایى كه قرار بود بروند، حركتدهد. این سپاه در محلى به نام جرف در چند فرسخى مدینه اردو زد. درهمین حال، بیمارى پیامبر كه بنا به قول برخى از راویان از زهرىكه یكى از یهودیان به وى خورانیده بود ناشى مىشد، شدت یافت. افراد سپاه اسامه به مدینه بازگشتند، درحالى كه پیامبر كسانى را كه از سپاه اسامه تخلف ورزیده بودند، مورد لعن خود قرار داده بود!
كوچ آفتاب:
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در تاريخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدينه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پيوستند، و اين در حالى بود كه سر در سينه برادر خويش على بن ابى طالب (عليه السلام) داشتند: (ولقد قبض رسول الله...): و رسول خدا در حالى قبض روح شد كه سر بر سينه من نهاده بود و جانش در ميان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ايشان كشيدم و من متولى غسل آن حضرت شدم و ملائكه مرا كمك مىكردند و در و ديوار خانهاش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز مىخواندند و گروهى بالاى مىرفتند و گوش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز مىخواندند خالى نمىشد تا آنكه او را در ضريحش به خاک سپرديم... (نهج البلاغه، فيض الاسلام: خطبه 88).
و در غم رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) در حالى كه حضرت را غسل مىداد و كفن مىكرد، چنين فرمود: (بأبى أنت و أمى يا رسول الله لقد انقطع بموتك...): پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! همانا با مرگ تو از نعمتى محروم شديم كه با مرگ ديگران از آن محروم نمىشديم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانى بود. مصيبت تو آنقدر بزرگ است كه ما را به خاطر تمام مصيبتهاى ديگر تسليت مىدهد و از اين جهت، تو منحصر به فرد هستى و همه مردم در سوگ تو ماتمزده هستند و از اين جهت عموميت دارى و اگر نبود كه تو ما را به صبر امر فرمودى و از جزع و ناله نهى نمودى، سرچشمههاى اشك را خشك مىكرديم و درد و غم ما همواره باقى مىبود و اندوه ما زدوده نمىشد و اينها نيز براى تو اندك است، ولى مرگ را نمىتوان برطرف كرد، پدر و مادرم فداى تو باد! ما را نزد پروردگارت ياد كن و در خاطر خود نگهدار!) (نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 226).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) لحظاتى پيش از رحلت فرمود: (براى من كاغذ و دواتى بياوريد تا مكتوبى بنويسم كه پس از من گمراه نشويد!) در اين لحظه، عمر بن الخطاب گفت: (اين مرد هذيان مىگويد و بيمارى بر او غلبه كرده است! ما را كتاب خدا بست است! و شعار (حسبنا كتاب الله) كه نقض كننده فرمايش نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) إنى تارك فيكم الثقلين.. از همان مجلس ريشه گرفت.
پس از آن، در حالى كه على (عليه السلام) هنوز در حال غسل و تدفين پيامبر بود، گروهى در محلى به نام (سقيفه) جمع شدند و در امر خلافت نزاع آغاز كردند و سرانجام ابوبكر را به عنوان خليفه برگزيده، با او بيعت كردند و اين، آغاز مسيرى بود كه به نوبه خود نتايجى به همراه داشت.
رحلت پیامبر مصیبت بزرگى براى اسلام و مسلمانان به شمار مىرفتكه تا آن روزگار نظیرى براى آن اتفاق نیفتاده بود. . حضرت على علیه السلام به انجام غسل و كفن پیامبر مشغول شد و همراه بادیگر مسلمانان بر پیكر پاك آنحضرت نماز گزارد و آنگاه وى را درخانهاش، آرامگاه كنونى آنحضرت به خاك سپرد. بهترین درودها و سلامها بر تو اى رسول خدا و برخاندان پاك و پاكیزهات باد!
منم اعتراف میکنم همین کارو کردم این فضولی ما رو میکشه
خاستم برم پروفایلشون دیدم خبری نیس:Ghamgin:
ستايشگر;451622 نوشت:
جواب بقیه ی همکلاسی هام رو چی باید بدم که در حقشون ظلم کردم
بازم خوبه خدارو شکر ما همیشه جمعی تقلب می کنیم
مثلا کلاسمون 23 نفره هممون مث هم میشیم
نمره های ما درصدیه
مثلا اخرین امتحان ریاضی و زبان انگلیسی بود
سوالات کنکور سراسری بود
همیشه منو دوستم وسط میشینیم بقیه دور و برمون
امتحان فیزیک همه 92 درصد زدن جمع 23 تایی
امتحان زبانم 70 درصد
اصلنم فک نکنید معلما شک میکنن ها
باید بیایم پیشت کلاس!
من یادمه هردفه خواستم تقلب کنم افتضاح شد
اینقدر تو چشم معلم نگاه میکردم که ...:khandeh!:
فشارم بالا پایین میشه ،اصلا دستام هم میلرزه ،یادمه یه دفه گریه ام هم گرفته بود!!!(آخه بگو مجبوری*)[/]
باید بیایم پیشت کلاس!
من یادمه هردفه خواستم تقلب کنم افتضاح شد
اینقدر تو چشم معلم نگاه میکردم که ...:khandeh!:
فشارم بالا پایین میشه ،اصلا دستام هم میلرزه ،یادمه یه دفه گریه ام هم گرفته بود!!!(آخه بگو مجبوری*)
من موقع تقلب خندم میگیرههههه
میگم شما برگتونو سفید بدین بهتره ها
برا سلامتیتون خوب نیس:khandeh!:[/]
در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم کرده قیامت به پا، شور قیام حسین کی رود از یاد ما، نام و مرام حسین قافله عاشقان، راهی کرب و بلاست مشعل راه خدا،
خون شهیدان ماست در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم بسته شریعه اگر، ابن زیاد زمان گشته گلستان ما، آتش نمرودیان کشتن آلاله ها، شیوه اهریمن است
این وطن اما پر از احمدی روشن است در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم زآتش و خون آمده جان منامه به لب شعله صهیون زده، در دل شام و حلب مرگ بر
اهریمنان، تا به ابد ذکر ماست سوره توحید ما، درپی تبّت یداست در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم
بسم الله
يا محمد ص
سلام دادا.
دادا كلبه مال خودته .
.
دوستان خواهش خواهش خواهش دارم فقط و فقط به سوالات دادا ابوالفضل جواب بدهيد. كلبه جاي همچي هست جز سياست سياسي ممنوع.
موفق باشيد
التماس دعا
يا حق[/]
حالا هم که خودش نیست اسمش هست..ما کجا از دستت فرار کنیم..:khandeh!:
ابوالفضل;451346 نوشت:
1. دوران امتحانات براتون شیرینه یا تلخ !!!
شیرین تر از عسل..اینقدر حال میده..:khandeh!:
ابوالفضل;451346 نوشت:
2.روزای امتحان چه حال و هوایی داره ؟
خوندی؟
نه تو چی؟
منم نخوندم
آخیش خیالم راحت شد.
ابوالفضل;451346 نوشت:
3. یه خاطره مربوط به این دوران تعریف کنید !!
استاد کارآفرینی و پروژه ام یه خانوم بود که خیلی پررو و پر ادعا بود..:offlow:ادبیات درستی نداشت..:offlow::offlow:منم تنها کسی بودم توی کلاس که همش باهاش کل کل میکردم که این چه طرز حرف زدنه . و این حرفها.. یه بار سر کلاس رفتم پیشش راجع به پروژه حرف بزنم . دیدم جلوی اسمم 4 تا ضربدر زده . چند بارم گفته بود میندازمت..:khandeh!: یه بار دوباره بد حرف زد . یه جوری جوابشو دادم که گفت: من واقعا به این حرف شما اعتقاد دارم و اگر ناراحتتون کردم معذرت میخوام . از روزی که ازم عذرخواهی کرد شد دشمن خونی من . به بهانه های مختلف بهم گیر میداد..:Ghamgin: جوری که تصمیم گرفتم برم درسو حذف کنم . پروژه هم بهش ندادم..رسید امتحان پایان ترم و دلو زدم به دریا گفتم میرم امتحان میدم هرچی شد شد . رفتم سر جلسه 10 تا سوال بود هفتاشو کامل نوشتم . آخر برگم هم واسش نوشتم :
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است..
بعد که نمرات رو زدن دیدم بهم 17.33 داده . دمش گرم :khandeh!:
بعد بچه ها اومدن یقه منو گرفتن که تو پروژه ندادی چرا بهت 17.33 داده:Narahat:
منم گفتم محبوبیت می دونید چیه؟ :khandeh!:بعدش فرار کردم..:khandeh!:
آقا هفت هشت نفری ریختن سرم جاتون خالی :khandeh!: اینم از رفیقای ما :khandeh!:
به روی خودم نمیارم..:khandeh!: یه جوری متفکرانه به برگه نگاه میکنم هرکی ندونه فکر میکنه انیشتین داره روی مسئله ی نسبیت کار میکنه :Gig:
ابوالفضل;451346 نوشت:
6.وقتی با سوالات سخت روبرو میشید چیکار میکنید!!
نمرات سوالاتی که جواب دادم رو با هم جمع میزنم ببینم ده میشه یا نه . اگر شد که برگه رو تحویل میدم و سربلند میام بیرون..:khandeh!: اگر هم نشد میگم استاد بعد از امتحان کارتون دارم. بعد از گفتگو با استاد سربلند از جلسه میام بیرون..:khandeh!:
بسم الله
يا محمد ص
سلام.
بله درست ميگيد.
ما از دادا ابوالفضل خواهش ميكنيم يك مقدار دگه سوال بپرسن .
دادا خو سوال كن :_loool:
امد ان شالله سولات را ميپرسه .
مثلا برا شروع.
بالاترين نمره كه گرفتي چند بوده؟؟؟
پايين ترين نمره چي؟؟؟
چند بار برگه را سفيد دادي؟؟؟
اصلا شده سفيد بدي؟؟؟
دادا ابوالفضل من شروع كردم چند تا سوال دگه بزن تنگش :Gol:
موفق باشيد
يا حق[/]
به نام خدا.
سلام.
تقلب ، تقلبه! حتی اگر در آمادگی و پیش دبستانی باشه.
وقتی کسی قبول نداره تقلب بده ، و شیرین ترین خاطراتش مربوط به تقلب هاش هست ، چه فرهنگی ساخته میشه؟
ستایشگر :Gol:
سلام آبجی
خب میخواستم که به حالت شعر وار قضیه رو منقل کنم.
اما چون در 2 بیت جا نمیشه یه کمی قاطی پاتی شده .
در کل منظور اصلی اینه که :
کلا سوادی که با تقلب کسب میشه . سواد تقلبی هست دیگه.
فکر کنم شعر هم به زبان فارسی دری هست . الان یادم اومد :Gig:
[="Black"] ابوالفضل;451583 نوشت:
احتمالا اون موقع هنوز فارسی ،دری نداشته!!
چی بگم خوب
همه میدونن تقلب بده
اگه بد نبود که صندلی ها رو فاصله نمیذاشتن موقع امتحان
اگه تقلب خوب بود که همه کنار هم مینشستن
فک نکنم شیرین ترین خاطرات کسی تقلبش باشه :Gig:
معمولا همه تو موقع مدرسه ها با یه مصیبتی تقلب میکنن ولی بعد از مدتی که از مدرسه میاد بیرون به خاطره تبدیل میشه و خنده دار
و در کل اینطوری هست که تقلب مزه دار میشه نه جور دیگه
اونم باز فک کنم![/]
به نام خدا.
همه میدونن تقلب بده؟ پس چرا تقلب میکنن؟ چون فکر میکنن تقلب خوبه! :Ghamgin:
یه تاپیکی بود قبلا ، به نام خاطرات دانشجویی! دریغ از یکدونه خاطره ی خوب! همه اش تقلب بود! همه اش! و این زشته!
تقلب در لایه لایه ی دانشجو ها و دانش آموزان لانه کرده. دیگه کسی که تقلب نمیکنه محکوم و مطرود هست نه اونی که تقلب میکنه! کسی توجه نداره که تقلب ، خوردن حق بقیه و دروغ گفتن هست! کسی هم ککش نمیگزه! بهانه های جور واجور هم براش میارن ( این درس که به دردم نمیخوره ، ای بابا یه واحد که اشکال نداره ، ای بابا همه میکنن و ... ) اما اینها باعث نمیشه تقلب ، خوردن حق بقیه و دروغ گفتن نباشه! بدترین گناه ، گناهی هست که فرد فکر کنه اشکالی نداره!
ستایشگر :Gol:
میگما خوب شد این دفه تقلب نکردیم! دممون گرم. :khandeh!:
امضاتون خیلی جالبه جناب ستایشگر!
ترشه.
چی بگم آخه؟
من آخر صداقتم. یه سوالی رو یادم رفته بود یکی جوابشو بهم گفت من : :Ghamgin: عذاب وجدان در حد المپیک.
آخرش واسه معلم نوشتم که اینو بچه ها رسوندن اگه راضی هستید نمره شو بدید. بعد از تحویل ورقه فرارررررررررررر
اما نمره کاملو بهم داد. خدایا این صداقتو از ما نگیر :Kaf:
اکثریت اوقات.
با یه خنده به معنیه اینکه من بلدم شما بلد نیستین و نمیگم حالشون رو میگیرم.
چی بگم ؟
قبل از شروع نوشتنم بسم الله میگم.
به نام خدا.
اگر دفعه قبل هم تقلب نمیکردید بهتر میشد. دمتون هم بیشتر گرم میشد. ( البته من نمیدونم تقلب کردید یا نه ، اما از معنای جمله تون این برداشت میشد که کردید. )
خواهش میکنم. چشمتون جالب میبینه.
ستایشگر :Gol:
اگه بیاد ببینه اینجا چه قشقرقی بر پا شده
:_loool:
کلبه رو , روی سرمان خراب خواهد کرد
الله اکبر
سلام جناب ستایشگر
اگه خاطره منو خونده باشین میبینین که راجب تقلب نبود.پس نگین همه.
تو امضاتون مطالب خوبی از زبان شما گفته شده ولی این حرف ها که به نمایندگی از یه گروهی زدین مطمئنا با گروه فتنه گر که همه تو خیابونا دیدنشون و متاسفانه دقیقا همین کارارو که شما باهاش مخالفین رو کردن فرق میکنه. زیادم ازش نگذشته که مردم فراموششون کنن.
دقیقا هم از همین دو کشور که شما اهلش نیستید خط میگرفتن.
به نام خدا.
و سلام بر شما سرکار سیده راضیه گرامی.
همه ی کثرت هست ، نه همه ی مطلق.
فکر میکنم اگر در مورد امضای من بخوایم بحث کنیم ، تاپیک منحرف میشه و پست هامون هم پاک! اگر فرمایشی دارید ، تشریف بیارید پروفایلم ، بنده در خدمتتون هستم.
ستایشگر :Gol:
میگم خدایا این شماره 17 چیه آخر امضای شما
نگو بیانیه شماره 17 فتنه گر معروف و ملعونه.
خیر بنده دیگه حرفی ندارم.
مشخص شد.
منو بگو گفتم شاید بحث شد رفتم پروفایل سیده وجناب ستایشگر ببخشید فضولم دیگه:khandeh!:
آخه رهبران شما دست از سرمون برنمیدارن با نوچه هاشون هنوز میگن تقلب شده و نه اینکه دفه قبل و الان دوتا دولت متفاوت بودن امتحان برگزار کردن تو اون تونستن تو این نتونستن! واسه همین گفتم! جناب
امضاتون شبیه متن های تشکر و اعتذار بعد مجلس ختمه! برا همین جالبه چشمای من عادی میبینه.
[="Arial Narrow"][="Black"]السلام علیکم یا اهل بیت النبوة:Sham:
![](http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/29839/1_ostad.jpg)
[/]
و سلام نام خداست
الحمدلله که "9 دی" تکلیف اون میرملعون و بیانیه های نجس و حامیان بی بصیرت و اربابان نحسش رو ملّت با شعار یا حسین"ع"
و
مرگ بر ضد ولایت فقیه
مشخص کردند! :Sham:
مدیران محترم نامربوطه حذفش کنید
به نظرم از اون پست پایین که تهمت تقلب به نظام اسلامی زدند..نامربوط تر نیست!
به نام خدا.
یعنی شما فکر میکنید یک نفر برای اینکه دزد باشه ، همیشه باید دزدی کنه و اگر یکبار به دلیل حضور پلیس دزدی نکرد ، دفعه قبل هم که پلیس حضور نداشته ، دزدی نکرده؟ به نظر من که این استدلال درست نیست.
حالا من حرفم سیاسی نبودا! شما سیاسیش کردید. بی زحمت بذارید وقتی بحثش تو موضوع خودش مطرح شد ، در موردش صحبت کنیم. من حرفم در مورد تقلب تو امتحان ها و حال و هوای امروز دانشجو ها و دانش آموزان بود. در این مورد که مخالفتی با من ندارید؟
بحث در مورد امضا هم عرض کردم خدمت سرکار سیده راضیه. اگر فرمایشی دارید ، بنده در پروفایل یا پیام خصوصی در خدمت هستم.
[="Tahoma"][="Navy"] shaparak;451613 نوشت:
منم اعتراف میکنم همین کارو کردم این فضولی ما رو میکشه.[/]
تقلب تو امتحان بده همه جورش و فکر میکنم شما هم تا حالا ازش بی بهره نبودید! هیچ دانش آموز یا دانشجویی ازش بی بهره نیست!:khandeh!:
به قول فیروز فیلم دودکش با توجه به عقبه ای که من از حرفای همیشه کنایه دار شما سراغ دارم فکر نمیکنم این بوده باشه! از متن بلند و بالای مرکز ثقل فتنه که تو امضاتونه کاملا مشخصه منظور چیه!
به نام خدا.
من یکبار سال دوم راهنمایی خواستم تقلب کنم که نشد خدا رو شکر! یکبار هم سال آخر دانشگاه به بغل دستیم یه سوال رو گفتم که تا مدت ها از ترس شب خوابم نمیبرد و عرق میریختم از اینکه هم اگر لو بره چقدر بد میشه و هم اینکه روز قیامت جواب بقیه ی همکلاسی هام رو چی باید بدم که در حقشون ظلم کردم. غیر از این دو مورد ، من هیچوقت تقلب نکردم و نمیکنم ان شاء الله.
اما اینکه من تقلب کردم یا نکردم ، باعث نمیشه تقلب خوب بشه یا من کار خوبی کرده باشم. تقلب زشت و بد هست و باید حذف بشه.
بنده تاکید میکنم که منظورم فقط به امور آموزشی بود و لا غیر.
ستایشگر :Gol:
واقعا ممنونم از خودم که امروز حرف تقلبو پیش کشیدم:Kaf::Kaf: به قول عادل خان فرامنشوری شد
بازم سلام
اینم برای اینکه حال و هواتون عوض بشه
![](http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24819/C/13921007_0124819.jpg)
![](http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24819/B/13921007_0124819.jpg)
[="Black"] ستايشگر;451622 نوشت:
بقول اسک دینی ها
آورین ،آورین:khandeh!:[/]
[="Times New Roman"][="Black"]اینایی که دم از آزادی و رای من کجاست و تقلب میزنن از نسل همون عربهای ساکن هور ( دوستان جنوبی می دونن کجا رو میگم ) هستن که وقتی عراقی ها می خواستن وارد خوزستان بشن واسشون هلهله کردن و جلوشون گوسفند سر بریدن..یعنی بزدل تر از اینها وجود نداره . یه عمر نون این مملکت رو خوردن رشد کردند . حالا که یکی (به ظاهر ) قوی تر پیدا شده سریع چب کردند . فکر کردن مملکت اسلامی یعنی اینکه ما بریزیم توی خیابون . امنیت کشور و جان مردم رو به خطر بندازیم بعد نیروی انتظامی بیاد بگه فرزندم چرا شیشه های منزل دیگران رو میشکنید؟ چرا به بانک ها خسارت میزنید؟ بیایید توی گوش من بزنید اما به مردم خسارت نزنید . تازه دم نیرو انتظامی و یگان ویژه گرم که این همه مدارا کردن . بخدا اگر من جاشون بودم یه جوری میزدمشون که با کاردک از رو زمین جمعشون کنند.. مگه مملکت بی صاحبه که هرکی هرکاری دلش میخواد بکنه بعدشم انتظار داشته باشه بهش احترام بزارن..همونطور که شما یه حقوقی داری . دیگران هم یه حقوقی دارن . میشه یه نفر بدون توجه به حقوق دیگران بیاد به اماکن عمومی خسارت بزنه بعد اسمش رو بزاره آزادی؟ در حالی که خیلی از هموطنانش توی همون شهر و کشور با این حرکت به شدت مخالفند؟ هر کشوری یه سری قوانین داره . تابع بودی قدمت روی چشم . تابع نبودی اعمال قانون میشی . تمام..
[SPOILER]
تا حالا منو اینقدر جدی دیده بودین؟ :khandeh!: اصن داریم؟ :khandeh!:
[/SPOILER][/]
:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!: یعنی جای یه موج خوب خالی بود!
:moj:
[SPOILER]بنده خدا اون مدیری که فردا صبح پست هارو پاک میکنه ! از همین الان خدا قوت میگم بهشون.:Gol:[/SPOILER]
میگم خاله جان حال و هوا اینجوری عوض میشه ها اگه میخواید کلا عوض شه.پیشاپیش تسلیت
![](http://www.zohur12.ir/wp-content/uploads/2012/08/144.jpg)
به نام خدا
اینجاست که میگن مقابله با جنگ نرم سخت تر از جنگ سخته .
چون جنگ نرم روی مغز و افکار تاثیر میذاره و ممکنه انسان چشم باز کنه ببینه ویندوز مغزش کلا عوض شده.
هشیار باشیم ...
جنگ نرم ویران کننده اعتقادات هست ....
چرا من همش اینو میبینم؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 0 مهمان ها)
در حالی که خیلی ها الان هستن:Gig:
اینم ببینید:
![](http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10656/B/13890911_0110656.jpg)
کلبه ی فیروزه ای رو بی خیال
کلبه ی سبز با موضوع جدید
پذیرای شماست:khandeh!:
√๑۩๑کلـبــه ســـبــز کانـــونـــی هـــا๑۩๑
[="Tahoma"]به نام خدا
سلام
طبق معمول من يك مونده به آخر مي رسم به تاپيك.
شيرينه به خصوص امتحان فلسفه تو بقيه درسا رقابت هست اما فلسفه حيات خلوت منه.
معمولا حالم خوبه همه چيز آرومه من خيلي خوشحالم.
روزهاي امتحاني اصفهان معمولا با پديده وارونگي هوا مواجه است. وهوا داراي سرب و گوگرد و كمي هم اكسيژن است!
خوب از اونجايي كه من طبق فتواي خودم تقلب رو حرام مي دانم هيچ وقت تقلب نمي رسونم حالا گرفتنش يه بحث ديگه است. آدم داره فكر ميكنه تا جوابو بدست بياره بعد يدفعه يكي ميرسونه خوب اين از توفيقات الهي است كه به بندگان مخلصش عطا ميكنه! به همين جهت معمولا بچه ها گير ميدن به آدم،فضا رو چنان سنگين مي كنن كه ديگه آدم جرات نكنه تقلب نده!اما تا تقلب در امتحانات باقيست مقاومت ادامه داردو تا مقاومت ادامه دارد ما هستيم.وبه تكليف عمل ميكنيم.
خوب بستگي داره چقدر سخت باشه اگه بشه يك موهوماتي مي نويسيم كه بعدا اگه توضيح خواستن خودمون هم نتونيم تفسيرش كنيم!!!بستگي به سطح سواد طرف هم داره اگه استاد سطح بالايي نبود با استعانت از منطق اينقدر موضوعو پيچيده مي كنيم كه طرف نفهمه و نمره رو بده(جواب ميده):ok:
آرامش كه داريم اما براي اينكه اين دوران،دوران استراحته بيشتر كتاب هاي غير درسي مي خونيم و فيلم و مهموني و......واين نشانه آشكاري است براي آنانكه مي انديشند مفهومي درس خواندن وبرنامه ريزي سخت و بيهوده است.
امضا:وكيل مدافعان خداجويان روز عاشورا:Gol:
سلام صبح بخیر.اگه گفتید من سر صبح اینجا چه کارمیکنم؟
هیچی دارم انتخاب واحد میکنم. چقدر شیرینه فقط دوترم مونده.ازدوترمه دیگه به منم میگن لیسانسه:khandeh!:
بعداونم میگم کنکوری واسه ارشد.چقدر باکلاسه:Nishkhand:
[="Black"] shaparak;451705 نوشت:
بابا دکتری بگیر:khandeh!:
بابا مهندس
پروفسور
دانشمند
ای درس بخون[/]
[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]9دی روز بصیرت و میثاق امت با ولایت، گرامی باد:Gol:
با تسلیت 28 صفر سالروز وفات پیامبر(ص) و شهادت دو امام غریب، امام حسن(ع) و امام رضا(ع) از تمام گرامیان التماس دعا دارم:Sham:[/]
[=Century Gothic]![](http://8pic.ir/images/23965869735859307404.jpg)
حجةالوداع:
![](http://public.eslatosht.com/wp-content/uploads/2013/12/vafat-e-payambar.gif)
تعیین رهبرى: در سال دهم هجرى پیامبر تصمیم گرفت به حج رود. مسلمانان كه ازتصمیم پیامبر آگاهى یافته بودند، از هر كران به سوى آنحضرت شتافتند. چون تعدادشان به اندازه كافى رسید، پیامبر به همراه ایشان به سوى مكّهبه حركت در آمد. در این سال بود كه پیامبر كیفیت به جاى آوردن حجاسلامى را به مسلمانان آموخت زیرا مشركان در سال گذشته (نهم هجرى) پیامبر و یارانش را از اجراى مراسم حج بازداشته بودند. چونپیامبر مناسك حج را به پایان برد، وخطبهاى درمیان مسلمانان ایرادكرد كه حاوى تعالیم دینى و اخلاقى بود، سپس عزم بازگشت به مدینهكرد. چه بسا برخى از یاران آنحضرت كه وى را در این سفر مقدّسهمراهى مىكردند، به آشكار مظاهر نگرانى و اضطراب را هر لحظه درچهره وى مشاهده مىنمودند. گویا پیامبر مىخواست رازى را آشكار كندكه از آن مىترسید، یا در انتظار فرصتى مناسب براى مطرح كردن آن بود. این حج، آخرین حجى بود كه پیامبر به جاى آورد. از این رو آن را حجةالوداع نام نهادند.
بدیهى است كه پیامبر بخواهد در این حج همهچیزهایى را كه به مصالح مسلمانان و امور سیاسى و دینى آنان مربوطمىشد، بیان كند. مهمترین مسأله، حكومت اسلامى بود. چون پیامبر بدرود حیاتگوید، اعراب كه هنوز اسلام در ژرفاى دل آنها ریشه نداونیده دچارتشتت و اختلاف خواهند شد و دو باره به جنگ و ستیز برخواهندخواست و در نتیجه دین فداى اختلافات خواهد گشت. وحى به او خبر داده بود كه پس از وى حكومت از آن على بن ابىطالباست. او نخستین كسى بود كه به خدا و فرستادهاش ایمان آورد و در راهخدا سختیهاى بسیارى تحمل كرد و در قضا و دیگر فضایل انسانى ازدیگران پیشتر بود. پیامبر خود چندین بار، این موضوع را به مسلمانانتأكید كرده بود. پیامبر نسبت به آینده امت اسلامى، بسیار احساسنگرانى مىكرد. زیرا به خوبى مىدید كه برخى از مسلمانان اندیشهحكومت بر مسلمانان را در سر مىپرورانند. و تنها بدین خاطر اطراف آنحضرت را گرفته اند.
چون پیامبر به محل كراع عمیم ازسرزمینهاى عسفان رسید، این آیه مباركه نازل شد كه: ( فَلَعَلَّكَ تَارِكُ بَعْضَ مَا یوحَى إِلَیكَ وَضَائِقُ بِهِ صَدْرُكَ(12) یعنی: شاید برخى از چیزهایى كه به تو وحى مىشود فروگذارى و سینهات بدانتنگ شود). چون آنحضرت به غدیرخم رسید این آیه فرود آمد: ( یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُوَاللَّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ(13) یعنی: اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرود آمده، تبلیغ كن و اگرچنین نكنى رسالت خود را به انجام نرساندهاى و بدان كه خداوند تو را از مردمنگه مىدارد وبراستى خداوند گروه كافران را هدایت نمىكند.)
با نزول این آیه، پیامبر به یارى خداوند در مورد خلافت حضرتعلىعلیه السلام اطمینان پیدا كرد و كمر به اجراى آن بست و به مسلمانان دستورداد تا جمع شوند. چون مسلمانان جمع شدند پیامبر براى ایراد سخنرانىدرمیان آنان برپاى خاست، و پس از خطابهاى ارزشمند به مسأله خلافتعلى بن أبى طالب اشاره كرد و فرمود: هركس كه من مولاى اویم على هممولاى اوست خداوندا دوستدار او را دوست بدار و با دشمن او دشمنى كن.محبوب دار هركس كه او را محبوب مىدارد و خشم بگیر بر كسى كه برعلى خشم مىگیرد، كسى كه او را یارى مىدهد، یارى ده و عزیزدار آنكس را كه به على كمك مىكند و خواردار آن كسى كه وى را خوارمىدارد، و هرجا كه وى بگردد حق را با وى به گردش درآر. آنگاه به مسلمانان دستور داد با على بیعت كنند و به وى به عنوانصاحب امر (خلیفه) مؤمنان سلام كنند. چون كار بیعت مسلمانان باعلىعلیه السلام پایان گرفت، آیه دیگرى نازل شد كه اكمال و اتمام دین را بههمگان اعلام مىداشت: ( الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَدِیناً(14) یعنی: امروز دین شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم واسلام را به عنوان آئین براى شما پسندیدم.
سپاه اسامه: پس از آنكه پیامبر به مدینه بازگشت لشكر بزرگى را بسیج كرد كه درآن افرادى همچون ابوبكر و عمر و بسیارى از مهاجران و انصار جاىداشتند. آنحضرت اسامة بن زید را كه در آن هنگام جوانى بود و سن او بهبیست نمىرسید، به فرماندهى این سپاه برگماشت. پیامبر این سپاه را بهطرف شام، جایى كه جعفر و زید پدر اسامه فرماندهان سپاه اسلام در آنكشته شده بودند، فرستاد. پیامبر كوششهاى فراوانى براى روانه كردن این سپاه در كوتاهترین زمانبه خرج مىداد زیرا مرگ خود را نزدیك مىدید و مىخواست برخى ازعناصر فاسدى را كه به خاطر آینده و سرنوشت امت اسلامى از آنهابیمناك بود، بدین ترتیب از شهر دور كند. امّا با تمام اینها منافقان حركتاین سپاه را به تعویق انداختند. تا آنجا كه پیامبر با اصرار فراوان به اسامه دستور داد تا سپاه تحت فرمانش را به جایى كه قرار بود بروند، حركتدهد. این سپاه در محلى به نام جرف در چند فرسخى مدینه اردو زد. درهمین حال، بیمارى پیامبر كه بنا به قول برخى از راویان از زهرىكه یكى از یهودیان به وى خورانیده بود ناشى مىشد، شدت یافت. افراد سپاه اسامه به مدینه بازگشتند، درحالى كه پیامبر كسانى را كه از سپاه اسامه تخلف ورزیده بودند، مورد لعن خود قرار داده بود!
كوچ آفتاب:
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در تاريخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدينه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پيوستند، و اين در حالى بود كه سر در سينه برادر خويش على بن ابى طالب (عليه السلام) داشتند: (ولقد قبض رسول الله...): و رسول خدا در حالى قبض روح شد كه سر بر سينه من نهاده بود و جانش در ميان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ايشان كشيدم و من متولى غسل آن حضرت شدم و ملائكه مرا كمك مىكردند و در و ديوار خانهاش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز مىخواندند و گروهى بالاى مىرفتند و گوش من از صداى آهسته آنان كه بر او نماز مىخواندند خالى نمىشد تا آنكه او را در ضريحش به خاک سپرديم... (نهج البلاغه، فيض الاسلام: خطبه 88).
و در غم رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) در حالى كه حضرت را غسل مىداد و كفن مىكرد، چنين فرمود: (بأبى أنت و أمى يا رسول الله لقد انقطع بموتك...): پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! همانا با مرگ تو از نعمتى محروم شديم كه با مرگ ديگران از آن محروم نمىشديم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانى بود. مصيبت تو آنقدر بزرگ است كه ما را به خاطر تمام مصيبتهاى ديگر تسليت مىدهد و از اين جهت، تو منحصر به فرد هستى و همه مردم در سوگ تو ماتمزده هستند و از اين جهت عموميت دارى و اگر نبود كه تو ما را به صبر امر فرمودى و از جزع و ناله نهى نمودى، سرچشمههاى اشك را خشك مىكرديم و درد و غم ما همواره باقى مىبود و اندوه ما زدوده نمىشد و اينها نيز براى تو اندك است، ولى مرگ را نمىتوان برطرف كرد، پدر و مادرم فداى تو باد! ما را نزد پروردگارت ياد كن و در خاطر خود نگهدار!) (نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 226).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) لحظاتى پيش از رحلت فرمود: (براى من كاغذ و دواتى بياوريد تا مكتوبى بنويسم كه پس از من گمراه نشويد!) در اين لحظه، عمر بن الخطاب گفت: (اين مرد هذيان مىگويد و بيمارى بر او غلبه كرده است! ما را كتاب خدا بست است! و شعار (حسبنا كتاب الله) كه نقض كننده فرمايش نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) إنى تارك فيكم الثقلين.. از همان مجلس ريشه گرفت.
پس از آن، در حالى كه على (عليه السلام) هنوز در حال غسل و تدفين پيامبر بود، گروهى در محلى به نام (سقيفه) جمع شدند و در امر خلافت نزاع آغاز كردند و سرانجام ابوبكر را به عنوان خليفه برگزيده، با او بيعت كردند و اين، آغاز مسيرى بود كه به نوبه خود نتايجى به همراه داشت.
رحلت پیامبر مصیبت بزرگى براى اسلام و مسلمانان به شمار مىرفتكه تا آن روزگار نظیرى براى آن اتفاق نیفتاده بود. . حضرت على علیه السلام به انجام غسل و كفن پیامبر مشغول شد و همراه بادیگر مسلمانان بر پیكر پاك آنحضرت نماز گزارد و آنگاه وى را درخانهاش، آرامگاه كنونى آنحضرت به خاك سپرد. بهترین درودها و سلامها بر تو اى رسول خدا و برخاندان پاك و پاكیزهات باد!
خاستم برم پروفایلشون دیدم خبری نیس:Ghamgin:
بازم خوبه خدارو شکر ما همیشه جمعی تقلب می کنیم
مثلا کلاسمون 23 نفره هممون مث هم میشیم
نمره های ما درصدیه
مثلا اخرین امتحان ریاضی و زبان انگلیسی بود
سوالات کنکور سراسری بود
همیشه منو دوستم وسط میشینیم بقیه دور و برمون
امتحان فیزیک همه 92 درصد زدن جمع 23 تایی
امتحان زبانم 70 درصد
اصلنم فک نکنید معلما شک میکنن ها
[="Black"] نرگس الزهرا;451820 نوشت:
باید بیایم پیشت کلاس!
من یادمه هردفه خواستم تقلب کنم افتضاح شد
اینقدر تو چشم معلم نگاه میکردم که ...:khandeh!:
فشارم بالا پایین میشه ،اصلا دستام هم میلرزه ،یادمه یه دفه گریه ام هم گرفته بود!!!(آخه بگو مجبوری*)[/]
[="Tahoma"][="Indigo"] خانوم شمالی;451822 نوشت:
من موقع تقلب خندم میگیرههههه
میگم شما برگتونو سفید بدین بهتره ها
برا سلامتیتون خوب نیس:khandeh!:[/]
در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم کرده قیامت به پا، شور قیام حسین کی رود از یاد ما، نام و مرام حسین قافله عاشقان، راهی کرب و بلاست مشعل راه خدا،
خون شهیدان ماست در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم بسته شریعه اگر، ابن زیاد زمان گشته گلستان ما، آتش نمرودیان کشتن آلاله ها، شیوه اهریمن است
این وطن اما پر از احمدی روشن است در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم زآتش و خون آمده جان منامه به لب شعله صهیون زده، در دل شام و حلب مرگ بر
اهریمنان، تا به ابد ذکر ماست سوره توحید ما، درپی تبّت یداست در میدان، می مانم، تا نفس آخرم راهی راه حسین، همقدم رهبرم
مرگ بر ضد ولایت فقیه
...
راستی شنیدین که میگن وزیر ارتباطات میخواد تو ایران شعبه شرکت گوگل رو راه بندازه
چقدر خوب میشد مدیر سایت ما رو به اون میزگرده راه میدادند :khaneh:
حس فضولی آدم بعضی وقت ها بدجور اذیت میکنه :fekr:
خیلی وقته جناب مهدی رو تو سایت نمی بینم نکنه ایشان هم خداحافظی کردن :Ghamgin:
موضوع کلبه
ان شالله دور دوم سوالات موضوع امتحانات رو هم میذارم
http://www.askdin.com/thread22146-714.html#post451346
سلام.
این مداحی شب پنجم محرم امسال برا امام حسن مجتبی علیه السلام.خیلی به دلم نشست واقعا قشنگه
ببخشید اگه بی ارتباط با موضوعه:Gol:
http://downloads.mahdimirdamad.ir/downloads/moharram/1392/Shabe05_Moharram_1392_g.mp3
1. دوران امتحانات براتون شیرینه یا تلخ !!! :Gig:
2.روزای امتحان چه حال و هوایی داره ؟
:bastan:3. یه خاطره مربوط به این دوران تعریف کنید !!
:koodak:4. تا حالا شب امتحانی شدید !!
:khandan::no:5 .وقتی دوست بغل دستی تون هی میگه برسون .. ( زمینی یا هوایی) واکنشتون چیه؟!!:Nashnidan:
6.وقتی با سوالات سخت روبرو میشید چیکار میکنید!!
:eek:7.برای ارامشتون در این ایام چیکار میکنید؟
:reading::yes::khoshali:
:nishkand:
سلام ...
بچه ها میگم داره کریسمس میاد ... آماده باشین تا گند بزنیم به کریسمس ... مثلا میتونیم از این جملات استفاده کنیم .
1- آیا میدونستین بابا نوئل در اصل ایرانی الاصل بوده .
2- آیا میدونستین بابانوئل یه جور تهاجم فرهنگی هست .
3- آیا میدونستین ....
[="Navy"] ابوالفضل;451346 نوشت:
بسم الله
يا محمد ص
سلام دادا.
دادا كلبه مال خودته .
.
دوستان خواهش خواهش خواهش دارم فقط و فقط به سوالات دادا ابوالفضل جواب بدهيد.
كلبه جاي همچي هست جز سياست سياسي ممنوع.
موفق باشيد
التماس دعا
يا حق[/]
دایی اینکه موضوع دیشب بود
[="Times New Roman"][="Black"] ابوالفضل;451346 نوشت:
حالا هم که خودش نیست اسمش هست..ما کجا از دستت فرار کنیم..:khandeh!:
شیرین تر از عسل..اینقدر حال میده..:khandeh!:
خوندی؟
نه تو چی؟
منم نخوندم
آخیش خیالم راحت شد.
استاد کارآفرینی و پروژه ام یه خانوم بود که خیلی پررو و پر ادعا بود..:offlow:ادبیات درستی نداشت..:offlow::offlow:منم تنها کسی بودم توی کلاس که همش باهاش کل کل میکردم که این چه طرز حرف زدنه . و این حرفها.. یه بار سر کلاس رفتم پیشش راجع به پروژه حرف بزنم . دیدم جلوی اسمم 4 تا ضربدر زده . چند بارم گفته بود میندازمت..:khandeh!: یه بار دوباره بد حرف زد . یه جوری جوابشو دادم که گفت: من واقعا به این حرف شما اعتقاد دارم و اگر ناراحتتون کردم معذرت میخوام . از روزی که ازم عذرخواهی کرد شد دشمن خونی من . به بهانه های مختلف بهم گیر میداد..:Ghamgin: جوری که تصمیم گرفتم برم درسو حذف کنم . پروژه هم بهش ندادم..رسید امتحان پایان ترم و دلو زدم به دریا گفتم میرم امتحان میدم هرچی شد شد . رفتم سر جلسه 10 تا سوال بود هفتاشو کامل نوشتم . آخر برگم هم واسش نوشتم :
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است..
بعد که نمرات رو زدن دیدم بهم 17.33 داده . دمش گرم :khandeh!:
بعد بچه ها اومدن یقه منو گرفتن که تو پروژه ندادی چرا بهت 17.33 داده:Narahat:
منم گفتم محبوبیت می دونید چیه؟ :khandeh!:بعدش فرار کردم..:khandeh!:
آقا هفت هشت نفری ریختن سرم جاتون خالی :khandeh!: اینم از رفیقای ما :khandeh!:
بگو تا حالا شده شب امتحانی نشی؟:khandeh!:
به روی خودم نمیارم..:khandeh!: یه جوری متفکرانه به برگه نگاه میکنم هرکی ندونه فکر میکنه انیشتین داره روی مسئله ی نسبیت کار میکنه :Gig:
نمرات سوالاتی که جواب دادم رو با هم جمع میزنم ببینم ده میشه یا نه . اگر شد که برگه رو تحویل میدم و سربلند میام بیرون..:khandeh!: اگر هم نشد میگم استاد بعد از امتحان کارتون دارم. بعد از گفتگو با استاد سربلند از جلسه میام بیرون..:khandeh!:
از ترم بعد می خونم..:khandeh!:[/]
[="Navy"] سربند یا مهدی;452297 نوشت:
بسم الله
يا محمد ص
سلام.
بله درست ميگيد.
ما از دادا ابوالفضل خواهش ميكنيم يك مقدار دگه سوال بپرسن .
دادا خو سوال كن :_loool:
امد ان شالله سولات را ميپرسه .
مثلا برا شروع.
بالاترين نمره كه گرفتي چند بوده؟؟؟
پايين ترين نمره چي؟؟؟
چند بار برگه را سفيد دادي؟؟؟
اصلا شده سفيد بدي؟؟؟
دادا ابوالفضل من شروع كردم چند تا سوال دگه بزن تنگش :Gol:
موفق باشيد
يا حق[/]