به نام خدا
كيستي كه نميشناسمت ؟
در مسير آرزوهاي كال ...
مي آيم با عصاي سفيدي در دست ... افتان و خيزان
با چشماني پينه بسته از انتظار
خسته ... تنها ...
تك تك ذرات وجودم منتظر لحظه ي رسيدن است ...
اما اي كاش كه بين من و رسيدن به آرزوها ، هزاران سال نوري فاصله باشد ...
هزاران هزار سال نوري ...
هر بار كه رسيدم ... فراموش كردم
چه خوب گفته اند كه شايد منشاء انسان از نسيان باشد ...
خواستن و دست به دامان خدا شدن ... رسيدن و فراموشي ...
كيستي كه نميشناسمت ؟
كدام راه ، كدام آرزو مرا به تو مي رساند ؟
اي آرزوي بندگيت مانده بر دلم ...!
[FONT=Georgia]
با عرض سلام و تشکر از شما بابت توجهی که به این تاپیک داشتید
راستشو بخواید من اصلا شعر نگفتم که این ایراد بر من بار بشه
من فقط به سبک دکتر شریعتی نثر موزون گفتم و نثر موزون هم شعر نیست همونطوری که کلمات دکتر شریعتی هم شعر نیست اگرچه بعضیا اسمشو میذارن شعر نو!
به نام خدا
سلام جناب اویس و ممنون از شعر زیبایی که در جواب دکتر شریعتی سرودین
اما یادمون باشه خیلی ها هستن که شبها از درد به خودشون میپیچن ای کاش همه چیز همون طور که شما سرودین عارفانه و عاشقانه بود. اما وقتی یکی سنگینی تمام سختی های زندگی رو روی دوشش احساس کرد وقتی شب بچه هاش گرسنه خوابیدن دیگه فقرش رو زیبا نمی بینه
شعر شما زیباست اما برای من وشما.برای ما که درد آدمای این چنینی رو نچشیدیم و درکشون نمیکنیم. کسایی که توی سرما و گرما جون می کنن که یه لقمه نون دربیارن اینجوری مثل شعر شما نمیتونن فکر کنن.نمیتونن زندگی کنن.
یکی برام تعریف میکرد وقتی بچه بودن چیزی برای خوردن توی خونه نداشتن.میگفت به مامانم شکایت کردم که چرا وضع ما اینجوریه.مامانم گفت که همه همینجوری زندگی میکنن هیشکی هیچی نداره مامان. میگفت ظهر از مدرسه برگشته بودم رفتم توی حیات،بوی خوش غذا از خونه ی همسایه مون میومد به مامانم گفتم پس چرا از خونه ی همسایه بوی غذا میاد میگفت اونجا بود که مامانم دیگه نتونست جوابمو بده و واقعیت ها رو برام توضیح بده.
جناب اویس حالا به نظر شما این مادر و امثال ایشون چقدر میتونن بشینن وفقر خودشون رو زیبا ببینن و باهاش توی آسمونا سیر کنن؟!! یا دختری که فرصت ازدواج نداره و خانوادش اینقدر اذیتش میکنن که با وجود ایمانش به خدا ولی به مرز جنون رسیده و نمیدونه باید چکار کنه(مثل دوست خودم) چقدر میتونه آروم بشینه و همه چیز رو زیبا ببینه؟!! درسته همه ی اینها خواست خداست و باید در مقابل خواسته ی خدا صبور باشیم ولی این صبوری رو من و شما میفهمیم چون این سختی ها رو نداشتیم و نداریم.
من نمیگم حرفای دکتر شریعتی درستن ولی باید قبول کنیم که حرفای شما فقط برای امثال من و شماست نه بدبخت بیچاره های شهرمون و یا دنیامون که این چیزا رو نمیفهمن.
ببخشید که اینقدر واضح حرفامو زدم.
به نام خدا
سلام جناب اویس و ممنون از شعر زیبایی که در جواب دکتر شریعتی سرودین
اما یادمون باشه خیلی ها هستن که شبها از درد به خودشون میپیچن ای کاش همه چیز همون طور که شما سرودین عارفانه و عاشقانه بود. اما وقتی یکی سنگینی تمام سختی های زندگی رو روی دوشش احساس کرد وقتی شب بچه هاش گرسنه خوابیدن دیگه فقرش رو زیبا نمی بینه
شعر شما زیباست اما برای من وشما.برای ما که درد آدمای این چنینی رو نچشیدیم و درکشون نمیکنیم. کسایی که توی سرما و گرما جون می کنن که یه لقمه نون دربیارن اینجوری مثل شعر شما نمیتونن فکر کنن.نمیتونن زندگی کنن.
یکی برام تعریف میکرد وقتی بچه بودن چیزی برای خوردن توی خونه نداشتن.میگفت به مامانم شکایت کردم که چرا وضع ما اینجوریه.مامانم گفت که همه همینجوری زندگی میکنن هیشکی هیچی نداره مامان. میگفت ظهر از مدرسه برگشته بودم رفتم توی حیات،بوی خوش غذا از خونه ی همسایه مون میومد به مامانم گفتم پس چرا از خونه ی همسایه بوی غذا میاد میگفت اونجا بود که مامانم دیگه نتونست جوابمو بده و واقعیت ها رو برام توضیح بده.
جناب اویس حالا به نظر شما این مادر و امثال ایشون چقدر میتونن بشینن وفقر خودشون رو زیبا ببینن و باهاش توی آسمونا سیر کنن؟!! یا دختری که فرصت ازدواج نداره و خانوادش اینقدر اذیتش میکنن که با وجود ایمانش به خدا ولی به مرز جنون رسیده و نمیدونه باید چکار کنه(مثل دوست خودم) چقدر میتونه آروم بشینه و همه چیز رو زیبا ببینه؟!! درسته همه ی اینها خواست خداست و باید در مقابل خواسته ی خدا صبور باشیم ولی این صبوری رو من و شما میفهمیم چون این سختی ها رو نداشتیم و نداریم.
من نمیگم حرفای دکتر شریعتی درستن ولی باید قبول کنیم که حرفای شما فقط برای امثال من و شماست نه بدبخت بیچاره های شهرمون و یا دنیامون که این چیزا رو نمیفهمن.
ببخشید که اینقدر واضح حرفامو زدم.
سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار
جاداره یک تشکر مخصوص از جناب استاد
اویس بزرگوار داشته باشم . که همیشه پست های ایشون زینت بخش تاپیک های انجمن اخلاق و عرفان بوده و هست.
در جواب سرکار
یازهرای بزرگوار که مثل خواهر بنده هستند . باید عرض کنم که فرموده های شما کاملا صحیح و درست هست.
ولی باید بدونیم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
حرف شما درسته .باید قبول کنیم که جامعه ی ما درد زیاد داره . ولی وقتی شما اینجا این مساله رو مطرح میفرمایید این، به ذهن انسان خطور میکنه که ،حالا که توی جامعه درد و فقر زیاد هست افرادی هم که مشکلات این چنینی ندارن و ظرفیت های زیادی دارن همه چیز رو رها کنن و بشینن برای اون افراد غصه بخورن و زاری کنن. در صورتی که این طرز فکر نه از نظر اسلام و نه از نظر هیچ عقل سلیمی قابل قبول نیست. ما باید قبول کنیم که هر کس توی زندگیه خودش شرایط خاص خودش رو داره . و وظیفه ی اون فرد نسبت به اون شرایط مشخص میشه . قطعا توقعی که خداوند از یک انسانی که استعداد عرفان، استعداد شعر، و استعداد خیلی چیز های دیگه داره با فردی که فاقد این استعداد ها هست یکی نیست.
درسته افرادی هم که مشکلات این چنینی ندارن جزء وظایفشون رسیدگی به مشکلات دیگران هست. ولی نه به این شکل که استعداد ها و توان های خودشون رو کنار بگذارن.
در ضمن به نظر من این طرز فکر هم اشتباه هست که بگیم هر کس فقیره دیگه نمتیونه به معارف بالا دست پیدا کنه. همون طور که میبینیم معمولا عارفان و علمای ما زندگی های خیلی ساده ای داشتن. یادمه یک بار یکی از اساتید میفرمودن که آقای بهجت توی خونه ای زندگی میکردن که سقف اون داشته می اومده پایین!!
حالا آقای بهجت که زندگیه این چنینی داشتن دست از کسب معرفت و قرب و بندگی خدا برداشتن؟؟؟
به نام خدا
سلام جناب اویس و ممنون از شعر زیبایی که در جواب دکتر شریعتی سرودین
اما یادمون باشه خیلی ها هستن که شبها از درد به خودشون میپیچن ای کاش همه چیز همون طور که شما سرودین عارفانه و عاشقانه بود. اما وقتی یکی سنگینی تمام سختی های زندگی رو روی دوشش احساس کرد وقتی شب بچه هاش گرسنه خوابیدن دیگه فقرش رو زیبا نمی بینه
شعر شما زیباست اما برای من وشما.برای ما که درد آدمای این چنینی رو نچشیدیم و درکشون نمیکنیم. کسایی که توی سرما و گرما جون می کنن که یه لقمه نون دربیارن اینجوری مثل شعر شما نمیتونن فکر کنن.نمیتونن زندگی کنن.
یکی برام تعریف میکرد وقتی بچه بودن چیزی برای خوردن توی خونه نداشتن.میگفت به مامانم شکایت کردم که چرا وضع ما اینجوریه.مامانم گفت که همه همینجوری زندگی میکنن هیشکی هیچی نداره مامان. میگفت ظهر از مدرسه برگشته بودم رفتم توی حیات،بوی خوش غذا از خونه ی همسایه مون میومد به مامانم گفتم پس چرا از خونه ی همسایه بوی غذا میاد میگفت اونجا بود که مامانم دیگه نتونست جوابمو بده و واقعیت ها رو برام توضیح بده.
جناب اویس حالا به نظر شما این مادر و امثال ایشون چقدر میتونن بشینن وفقر خودشون رو زیبا ببینن و باهاش توی آسمونا سیر کنن؟!! یا دختری که فرصت ازدواج نداره و خانوادش اینقدر اذیتش میکنن که با وجود ایمانش به خدا ولی به مرز جنون رسیده و نمیدونه باید چکار کنه(مثل دوست خودم) چقدر میتونه آروم بشینه و همه چیز رو زیبا ببینه؟!! درسته همه ی اینها خواست خداست و باید در مقابل خواسته ی خدا صبور باشیم ولی این صبوری رو من و شما میفهمیم چون این سختی ها رو نداشتیم و نداریم.
من نمیگم حرفای دکتر شریعتی درستن ولی باید قبول کنیم که حرفای شما فقط برای امثال من و شماست نه بدبخت بیچاره های شهرمون و یا دنیامون که این چیزا رو نمیفهمن.
ببخشید که اینقدر واضح حرفامو زدم.
با عرض سلام خدمت سرکار محترم یازهرا
در ابتدا از شما تشکر می کنم که در این تاپیک شرکت کرده و ما را میهمان دغدغه های خود نمودید.
آنچه بیش از هر چیز دیگر از نوشته های شما بانوی گرامی عیان است انبانی از درد و غم و اندوه جور زمانه است که از قلمی بی نوا لبریز گشته بود. خوشبختانه نویسنده آن اشعار نیز از طایفه درد است و معنای نداری را خوب می فهمد.
اگر سخن از شیرینی درد دردمندان در میان است این به معنای هم جواری نویسنده با بی دردی و بی خبری از حال دردمندان نیست بلکه حاکی از مشق نگاه صاحب نظران است که در میان طوفان ابتلا به شداید روزگار طالب درد و قبض بیشترند و غم را رحمت خاصه حق انگاشته و شیرینش می دانند زیرا که درد بهترین رهنورد به سوی درمان است و اگر گدا را صبر بيش بود كريم بر در او آيد. آری درد می دهند تا از هرچه عیش مادی و خیالی خلق است جدایت کنند و تو را به حقیقتی دیگر منصرف سازند.
بانوی گرامی! این همه جور زمانه خواه با بردبارى و خواه با بى تابى روزى سپرى خواهد شد، اگر چون آزادگان و بزرگان که غرق غمی جانکاه بودند شكيبايى پيشه كردیم و همواره بهترینها را در مقام تصمیم گیری اختیار نمودیم عاقبت به خیریم و در زمره همان آزادگانیم وگرنه اندوه آنچنانكه از گولان و چهارپايان سپرى مىشود، بسر آيد و روزی چشم دل باز می گردد و می بیند که از دوست آنچه رسیده بود جز نکویی نبود.
تو از این سو هر چه می بینی تنهایی و فقر و نداری و گرسنگی و بیماری و درد بی همنوایی است، اما صاحب نظران نیک دانند که درد درد است و اقتضای طبیعتش سوز و گداز است و تو را می سوزانند تا لایق دیدارت کنند. مباد در کشاکش این سوز و گدازت از آنچه غرض اصلی این هبه الهی است باز بمانی و در خیل غافلان و بی خبران چنان باشی که هم درد کشی و هم از حسن عاقبت آن بی نصیب بمانی.
درد می دهند تا عیار توکل و همت و استقامتت را بسنجند و تو را برای عالمی بی پایان آماده سازند.
غصه بی پولی و گرسنگی و فقر و نداری نیز همان قصه زود گذری است که شب هنگام در گوش طفلان خواب زده می سرایند تا خواب آنها را تسریع نمایند. آن قصه از آنِ همین دنیای فانی زودگذر است که مجالی به پایانش نمانده است و ما را برای جهانی نه این چنین زودگذر که برای دیاری بی پایان آفریده اند.
خواهر نیک اندیشم! خلاصه آنکه درد داده اند تا رویگردانمان به صاحب همه دردها و مشقتها حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها نمایند. پس اشک و حزن و ناله و بی نوایی ات را به سوی آن سرور دردپیشه گان ببر تا به حکمت این دردها راهیابی.
مباد که استعصال تو را خلقی که از شکستت مسرورند ببینند که در این صورت چون آن مهجور افتاده در بیابانی که نه راهی در پیش داری و نه طریقی به بازگشت. اگر می خواهی دردت شایسته عطا باشد بر شیوه صابران و شاکران و قوی همتان باش و آسوده خاطر که این نیز بگذرد...
خدایا...تو می دانی آنچه را که من نمی دانم... در دانستن تو آرامشی ست و در ندانستن من تلاطم ها... تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز...ای که آرزوی بندگیت مانده بر دلم...:Gol::Sham::Gol:
[FONT=Georgia]
با عرض سلام خدمت سرکار محترم یازهرا
در ابتدا از شما تشکر می کنم که در این تاپیک شرکت کرده و ما را میهمان دغدغه های خود نمودید.
آنچه بیش از هر چیز دیگر از نوشته های شما بانوی گرامی عیان است انبانی از درد و غم و اندوه جور زمانه است که از قلمی بی نوا لبریز گشته بود. خوشبختانه نویسنده آن اشعار نیز از طایفه درد است و معنای نداری را خوب می فهمد.
اگر سخن از شیرینی درد دردمندان در میان است این به معنای هم جواری نویسنده با بی دردی و بی خبری از حال دردمندان نیست بلکه حاکی از مشق نگاه صاحب نظران است که در میان طوفان ابتلا به شداید روزگار طالب درد و قبض بیشترند و غم را رحمت خاصه حق انگاشته و شیرینش می دانند زیرا که درد بهترین رهنورد به سوی درمان است و اگر گدا را صبر بيش بود كريم بر در او آيد.
آری درد می دهند تا از هرچه عیش مادی و خیالی خلق است جدایت کنند و تو را به حقیقتی دیگر منصرف سازند.
بانوی گرامی! این همه جور زمانه خواه با بردبارى و خواه با بىتابى روزى سپرى خواهد شد، اگر چون آزادگان و بزرگان که غرق غمی جانکاه بودند شكيبايى پيشه كردیم و همواره بهترینها را در مقام تصمیم گیری اختیار نمودیم عاقبت به خیریم و در زمره همان آزادگانیم وگرنه اندوه آنچنانكه از گولان و چهارپايان سپرى مىشود، بسر آيد و روزی چشم دل باز می گردد و می بیند که از دوست آنچه رسیده بود جز نکویی نبود.
تو از این سو هر چه می بینی تنهایی و فقر و نداری و گرسنگی و بیماری و درد بی همنوایی است، اما صاحب نظران نیک دانند که درد درد است و اقتضای طبیعتش سوز و گداز است و تو را می سوزانند تا لایق دیدارت کنند. مباد در کشاکش این سوز و گدازت از آنچه غرض اصلی این هبه الهی است باز بمانی و در خیل غافلان و بی خبران چنان باشی که هم درد کشی و هم از حسن عاقبت آن بی نصیب بمانی.
درد می دهند تا عیار توکل و همت و استقامتت را بسنجند و تو را برای عالمی بی پایان آماده سازند. غصه بی پولی و گرسنگی و فقر و نداری نیز همان قصه زود گذری است که شب هنگام در گوش طفلان خواب زده می سرایند تا خواب آنها را تسریع نمایند. آن قصه از آنِ همین دنیای فانی زودگذر است که مجالی به پایانش نمانده است و ما را برای جهانی نه این چنین زودگذر که برای دیاری بی پایان آفریده اند.
خواهر نیک اندیشم! خلاصه آنکه درد داده اند تا رویگردانمان به صاحب همه دردها و مشقتها حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها نمایند. پس اشک و حزن و ناله و بی نوایی ات را به سوی او ببر تا به حکمت این دردها راهیابی. مباد که استعصال تو را خلقی که از شکستت مسرورند ببینند که در این صورت چون آن مهجور افتاده در بیابانی که نه راهی در پیش داری و نه طریقی به بازگشت. اگر می خواهی دردت شایسته عطا باشد بر شیوه صابران و شاکران و قوی همتان باش و آسوده خاطر که این نیز بگذرد...
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی.
از شما به خاطر پاسخ جامع و کاملی که به حرفام دادین ممنونم. حقیقتا سخنان گهربارتون به دل آدم میشینه.
امیدوارم من حقیر رو ببخشید.راستش همه ی این ناآرامی ها به خاطر کم طاقتی و کم صبری منه در مقابل درد و اندوه اطرافیانم.
از خدای منان میخوام که به شما خیر روزافزون عطاکنه و به بنده ی حقیر هم صبر و بردباری.
باز هم ممنونم.:Gol:
خدایا!سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان. معبودم! در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاهان هوس نهال محبت خویش را بنشان.
آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است، دریابمان! آنچنانکه عابدان و صالحان و برگزیدگانت را دریافتی، آنچنانکه بندگان ناب و خالصانت را و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را. با دستهای گرم محبت ای پذیراترین آغوش باز ماندگان! ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهرورزان!
[FONT=arial]بعضي آيه ها حسابي مرا به فكر فرو مي برد
[FONT=arial]مثلا آيه هايي كه در آن صحبت از داد و ستد و خريد و فروش است (آل عمران77)، [FONT=arial] خريد و فروش چيزهايي كه ظاهرا خريدني و فروختني نيستند ، [FONT=arial] مثل جان و مال ، [FONT=arial]
مثل سوگند ، مثل آيات خدا و هدايت و گمراهي [FONT=arial] مثلا خدايا ..!!! [FONT=arial] تو مي گويي جان و مال مؤمنان را مي خري و در عوض [FONT=arial] به آنها بهشت را مي دهي [FONT=arial] احساس مي كنم همه زندگي يك جور معامله است [FONT=arial] و همه آدمها ، بدون اينكه حواسشان باشد ، در حال تجارتند [FONT=arial] شايد آدمهاي خوشبخت _ بهشتي ها _همانهايي هستند كه چيزهاي قيمتي [FONT=arial] را ارزان نمي فروشند [FONT=arial] و آدمهاي بدبخت ،چيزهاي با ارزش را مفت و مجاني از دست مي دهند [FONT=arial] بعضي ها خانه و زمين مي فروشند ؛ بعضيها هم روح و قلب ، [FONT=arial] و بعضي هم آبرو و انسانيت .... [FONT=arial] هميشه هم موقع خريد و فروش شيطان از راه مي رسد ؛ [FONT=arial] چون دلال سابقه داري است . مي آيد تا همه چيز آدمها را به ارزانترين قيمت از آنها بخرد [FONT=arial] اما ... [FONT=arial] اما آنهايي كه با تو دوستند...هيچ وقت گولش را نمي خورند [FONT=arial] آنها فقط با تو معامله مي كنند ؛ [FONT=arial] چون تو بهترين خريداري [FONT=arial] معامله با تو يك سود درست وحسابي است [FONT=arial]
اين حرفي يست كه خودت يادم دادي [FONT=arial]
حقيقتش خدا من ، چيز قابل داري ندارم .... [FONT=arial] فقط يك دل شكسته یبه درد نخور دارم ...!! آن را هم مي دهم به تو ... [FONT=arial] فقط فراموش نكن ..!!! [FONT=arial] قلب فروخته شده پس گرفته نمي شود ...!!؟
چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز خدایا ! شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند. خدایا ! خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.
خداوندا شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند. خدایا ! غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.
خدایا ! شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.
خدایا ! شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.
خدایا ! خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
خدایا ! شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.
خدایا ! شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.
خدایا ! خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.
خدایا ! شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.
خدایا ! از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.
خدایا ! شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!
خدایا ! خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
خدایا ! شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
خدایا ! خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.
اگه چشمامونو باز کنیم مهربونی خدا را می شه واضح تر دید خدا همیشه مهربونه و ریشه های مهرش همه جا را گرفته و رحمت بی انتهاش همیشه شامل حالمون هست !!
من دیروز مهربونی خدا را خیلی واضح تر از همیشه دیدم!!اشک درون چشمام حلقه زد !!اما نه گریه ای و نه صدایی !! تنها کاری که میشد انجام داد شکر خدای مهربون بود و اینکه هیچوقت مهربونی خدا را نادیده نگیریم!!و از خدا خواستم تا مهربونیشو از ما دریغ نکنه!! افکارم پیچیده !! دلم به دنبال خدا و روحم تشنه تر از هر زمانی به دنبال خدا !! و این برای خدا :::
خدايا مرا عزت اين بسكه تنها تو رابنده هستم ؛ واين فخر باشد مرا بس كه جز تو كسي نيست پروردگرم. تو آن گونه هستي كه من دوست دارم. مرا آن چنان كن كه دوست داري.
[FONT=arial] خدایا میترسم...نه از نمازهایی که نخوندم از دلهایی که شکستم وخودم خبر ندارم خدایا میترسم...
نه از حجی که نرفتم از مرد بی خانمانی که پائین خونمون یه شب یخ زد و من خواب بودم خدایا میترسم...
نه از روزه هایی که نگرفتم از بجه هایی که بدون کفش خجالت میکشن به مدرسه برن خدایا میترسم...
نه از جهنم و اتیشش از . . .
اینکه دیگه تو دوستم نداشته باشی میترسم...میترسم . .
[FONT=arial]چه انتظار عجیبی![FONT=arial][FONT=arial]تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی![FONT=arial][FONT=arial]
عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بی خیال نشستیم[FONT=arial][FONT=arial]
نه کوششی نه وفایی[FONT=arial][FONT=arial]
فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...!
نامهربانی.. [FONT=arial]مشکلات.. [FONT=arial]درد.. [FONT=arial]دوری.. [FONT=arial]بیماری.. [FONT=arial]نداری.. [FONT=arial]شکست.. [FONT=arial]عشق.. [FONT=arial]فقر.. [FONT=arial]تنهایی.. [FONT=arial]نامیدی.. [FONT=arial]سکوت و... [FONT=arial]و من خدایی دارم که هیچگاه مرا فراموش نمیکند، [FONT=arial]او که مرا دوست دارد وبهترینها را برایم میخواهد، [FONT=arial]خداییکه لحظه ای مرا بحال خود وا نمیگذارد [FONT=arial] وهمیشه در کنار من است حتی لحظاتی که [FONT=arial]سرشار از معصیتم وگناه وجودم را فراگرفته است. [FONT=arial]خدایی که می بخشد بی منت، به منتهایی بزرگیش [FONT=arial]و نعمت میدهد بی اندازه، به بی کرانگی مهربانیش. [FONT=arial]آری این زبان من است که رسوا شده ی این خدای بزرگ است. [FONT=arial][FONT=arial]بارالها![FONT=arial] تو تنها دارایی من هستی و براستی که ثروتمندم وبی نیاز از غیر تو. [FONT=arial]هرگز از رحمت تو نامید نخواهم شد، [FONT=arial] چون به یقین میدانم دوستم داری...
به نام خدا
كيستي كه نميشناسمت ؟
در مسير آرزوهاي كال ...
مي آيم با عصاي سفيدي در دست ... افتان و خيزان
با چشماني پينه بسته از انتظار
خسته ... تنها ...
تك تك ذرات وجودم منتظر لحظه ي رسيدن است ...
اما اي كاش كه بين من و رسيدن به آرزوها ، هزاران سال نوري فاصله باشد ...
هزاران هزار سال نوري ...
هر بار كه رسيدم ... فراموش كردم
چه خوب گفته اند كه شايد منشاء انسان از نسيان باشد ...
خواستن و دست به دامان خدا شدن ... رسيدن و فراموشي ...
كيستي كه نميشناسمت ؟
كدام راه ، كدام آرزو مرا به تو مي رساند ؟
اي آرزوي بندگيت مانده بر دلم ...!
به نام خدا
سلام جناب اویس و ممنون از شعر زیبایی که در جواب دکتر شریعتی سرودین
اما یادمون باشه خیلی ها هستن که شبها از درد به خودشون میپیچن ای کاش همه چیز همون طور که شما سرودین عارفانه و عاشقانه بود. اما وقتی یکی سنگینی تمام سختی های زندگی رو روی دوشش احساس کرد وقتی شب بچه هاش گرسنه خوابیدن دیگه فقرش رو زیبا نمی بینه
شعر شما زیباست اما برای من وشما.برای ما که درد آدمای این چنینی رو نچشیدیم و درکشون نمیکنیم. کسایی که توی سرما و گرما جون می کنن که یه لقمه نون دربیارن اینجوری مثل شعر شما نمیتونن فکر کنن.نمیتونن زندگی کنن.
یکی برام تعریف میکرد وقتی بچه بودن چیزی برای خوردن توی خونه نداشتن.میگفت به مامانم شکایت کردم که چرا وضع ما اینجوریه.مامانم گفت که همه همینجوری زندگی میکنن هیشکی هیچی نداره مامان. میگفت ظهر از مدرسه برگشته بودم رفتم توی حیات،بوی خوش غذا از خونه ی همسایه مون میومد به مامانم گفتم پس چرا از خونه ی همسایه بوی غذا میاد میگفت اونجا بود که مامانم دیگه نتونست جوابمو بده و واقعیت ها رو برام توضیح بده.
جناب اویس حالا به نظر شما این مادر و امثال ایشون چقدر میتونن بشینن وفقر خودشون رو زیبا ببینن و باهاش توی آسمونا سیر کنن؟!! یا دختری که فرصت ازدواج نداره و خانوادش اینقدر اذیتش میکنن که با وجود ایمانش به خدا ولی به مرز جنون رسیده و نمیدونه باید چکار کنه(مثل دوست خودم) چقدر میتونه آروم بشینه و همه چیز رو زیبا ببینه؟!! درسته همه ی اینها خواست خداست و باید در مقابل خواسته ی خدا صبور باشیم ولی این صبوری رو من و شما میفهمیم چون این سختی ها رو نداشتیم و نداریم.
من نمیگم حرفای دکتر شریعتی درستن ولی باید قبول کنیم که حرفای شما فقط برای امثال من و شماست نه بدبخت بیچاره های شهرمون و یا دنیامون که این چیزا رو نمیفهمن.
ببخشید که اینقدر واضح حرفامو زدم.
سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار
جاداره یک تشکر مخصوص از جناب استاد
اویس بزرگوار داشته باشم . که همیشه پست های ایشون زینت بخش تاپیک های انجمن اخلاق و عرفان بوده و هست.در جواب سرکار
یازهرای بزرگوار که مثل خواهر بنده هستند . باید عرض کنم که فرموده های شما کاملا صحیح و درست هست.ولی باید بدونیم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
حرف شما درسته .باید قبول کنیم که جامعه ی ما درد زیاد داره . ولی وقتی شما اینجا این مساله رو مطرح میفرمایید این، به ذهن انسان خطور میکنه که ،حالا که توی جامعه درد و فقر زیاد هست افرادی هم که مشکلات این چنینی ندارن و ظرفیت های زیادی دارن همه چیز رو رها کنن و بشینن برای اون افراد غصه بخورن و زاری کنن. در صورتی که این طرز فکر نه از نظر اسلام و نه از نظر هیچ عقل سلیمی قابل قبول نیست. ما باید قبول کنیم که هر کس توی زندگیه خودش شرایط خاص خودش رو داره . و وظیفه ی اون فرد نسبت به اون شرایط مشخص میشه . قطعا توقعی که خداوند از یک انسانی که استعداد عرفان، استعداد شعر، و استعداد خیلی چیز های دیگه داره با فردی که فاقد این استعداد ها هست یکی نیست.
درسته افرادی هم که مشکلات این چنینی ندارن جزء وظایفشون رسیدگی به مشکلات دیگران هست. ولی نه به این شکل که استعداد ها و توان های خودشون رو کنار بگذارن.
در ضمن به نظر من این طرز فکر هم اشتباه هست که بگیم هر کس فقیره دیگه نمتیونه به معارف بالا دست پیدا کنه. همون طور که میبینیم معمولا عارفان و علمای ما زندگی های خیلی ساده ای داشتن. یادمه یک بار یکی از اساتید میفرمودن که آقای بهجت توی خونه ای زندگی میکردن که سقف اون داشته می اومده پایین!!
حالا آقای بهجت که زندگیه این چنینی داشتن دست از کسب معرفت و قرب و بندگی خدا برداشتن؟؟؟
خداجون دوستت دارم.
با عرض سلام خدمت سرکار محترم یازهرا
در ابتدا از شما تشکر می کنم که در این تاپیک شرکت کرده و ما را میهمان دغدغه های خود نمودید.
آنچه بیش از هر چیز دیگر از نوشته های شما بانوی گرامی عیان است انبانی از درد و غم و اندوه جور زمانه است که از قلمی بی نوا لبریز گشته بود. خوشبختانه نویسنده آن اشعار نیز از طایفه درد است و معنای نداری را خوب می فهمد.
اگر سخن از شیرینی درد دردمندان در میان است این به معنای هم جواری نویسنده با بی دردی و بی خبری از حال دردمندان نیست بلکه حاکی از مشق نگاه صاحب نظران است که در میان طوفان ابتلا به شداید روزگار طالب درد و قبض بیشترند و غم را رحمت خاصه حق انگاشته و شیرینش می دانند زیرا که درد بهترین رهنورد به سوی درمان است و اگر گدا را صبر بيش بود كريم بر در او آيد.
آری درد می دهند تا از هرچه عیش مادی و خیالی خلق است جدایت کنند و تو را به حقیقتی دیگر منصرف سازند.
بانوی گرامی! این همه جور زمانه خواه با بردبارى و خواه با بى تابى روزى سپرى خواهد شد، اگر چون آزادگان و بزرگان که غرق غمی جانکاه بودند شكيبايى پيشه كردیم و همواره بهترینها را در مقام تصمیم گیری اختیار نمودیم عاقبت به خیریم و در زمره همان آزادگانیم وگرنه اندوه آنچنانكه از گولان و چهارپايان سپرى مىشود، بسر آيد و روزی چشم دل باز می گردد و می بیند که از دوست آنچه رسیده بود جز نکویی نبود.
تو از این سو هر چه می بینی تنهایی و فقر و نداری و گرسنگی و بیماری و درد بی همنوایی است، اما صاحب نظران نیک دانند که درد درد است و اقتضای طبیعتش سوز و گداز است و تو را می سوزانند تا لایق دیدارت کنند.
مباد در کشاکش این سوز و گدازت از آنچه غرض اصلی این هبه الهی است باز بمانی و در خیل غافلان و بی خبران چنان باشی که هم درد کشی و هم از حسن عاقبت آن بی نصیب بمانی.
درد می دهند تا عیار توکل و همت و استقامتت را بسنجند و تو را برای عالمی بی پایان آماده سازند.
غصه بی پولی و گرسنگی و فقر و نداری نیز همان قصه زود گذری است که شب هنگام در گوش طفلان خواب زده می سرایند تا خواب آنها را تسریع نمایند. آن قصه از آنِ همین دنیای فانی زودگذر است که مجالی به پایانش نمانده است و ما را برای جهانی نه این چنین زودگذر که برای دیاری بی پایان آفریده اند.
خواهر نیک اندیشم! خلاصه آنکه درد داده اند تا رویگردانمان به صاحب همه دردها و مشقتها حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها نمایند. پس اشک و حزن و ناله و بی نوایی ات را به سوی آن سرور دردپیشه گان ببر تا به حکمت این دردها راهیابی.
مباد که استعصال تو را خلقی که از شکستت مسرورند ببینند که در این صورت چون آن مهجور افتاده در بیابانی که نه راهی در پیش داری و نه طریقی به بازگشت. اگر می خواهی دردت شایسته عطا باشد بر شیوه صابران و شاکران و قوی همتان باش و آسوده خاطر که این نیز بگذرد...
خدایا...تو می دانی آنچه را که من نمی دانم... در دانستن تو آرامشی ست و در ندانستن من تلاطم ها... تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز...ای که آرزوی بندگیت مانده بر دلم...:Gol::Sham::Gol:
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی.
از شما به خاطر پاسخ جامع و کاملی که به حرفام دادین ممنونم. حقیقتا سخنان گهربارتون به دل آدم میشینه.
امیدوارم من حقیر رو ببخشید.راستش همه ی این ناآرامی ها به خاطر کم طاقتی و کم صبری منه در مقابل درد و اندوه اطرافیانم.
از خدای منان میخوام که به شما خیر روزافزون عطاکنه و به بنده ی حقیر هم صبر و بردباری.
باز هم ممنونم.:Gol:
الهی با حساب و کتاب فهمیدم که تمام بدی ها از من است و تمام خوبیها از تو
ولی چه حیف ، دیر فهمیدم که تو بدون حساب و کتاب رحمانی
به نام خدا
الهی هر چی خودت دوس داری همون کارو کن .
من کاره ای نیستم
خدایا! سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.
معبودم!
در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاهان هوس نهال محبت خویش را بنشان.
خدایا!
آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است، دریابمان!
آنچنانکه عابدان و صالحان و برگزیدگانت را دریافتی، آنچنانکه بندگان ناب و خالصانت را
و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را.
با دستهای گرم محبت ای پذیراترین آغوش باز ماندگان!
ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهرورزان!
سلام خدای دوس داشتنی من
پر از بارانم
با دلی شکسته و بی قرار
لحظه ای پناه میخواهم در پناه امنت
در ماوای بی انتهایت
تا هق هق صدایم را بی پروا رها کنم
و برایت ببارم
باریدنی برای آرامش قلبم
میبارم و سبک بال برای رسیدن به تو پر میزنم . . .
:Gol::Gol:دوستت دارم و تنها تو را دارم:Gol::Gol:
[FONT=arial]بعضي آيه ها حسابي مرا به فكر فرو مي برد
[FONT=arial]مثلا آيه هايي كه در آن صحبت از داد و ستد و خريد و فروش است (آل عمران77)،
[FONT=arial]
خريد و فروش چيزهايي كه ظاهرا خريدني و فروختني نيستند ،
[FONT=arial]
مثل جان و مال ،
[FONT=arial]
مثل سوگند ، مثل آيات خدا و هدايت و گمراهي
[FONT=arial]
مثلا خدايا ..!!!
[FONT=arial]
تو مي گويي جان و مال مؤمنان را مي خري و در عوض
[FONT=arial]
به آنها بهشت را مي دهي
[FONT=arial]
احساس مي كنم همه زندگي يك جور معامله است
[FONT=arial]
و همه آدمها ، بدون اينكه حواسشان باشد ، در حال تجارتند
[FONT=arial]
شايد آدمهاي خوشبخت _ بهشتي ها _ همانهايي هستند كه چيزهاي قيمتي
[FONT=arial]
را ارزان نمي فروشند
[FONT=arial]
و آدمهاي بدبخت ، چيزهاي با ارزش را مفت و مجاني از دست مي دهند
[FONT=arial]
بعضي ها خانه و زمين مي فروشند ؛ بعضيها هم روح و قلب ،
[FONT=arial]
و بعضي هم آبرو و انسانيت ....
[FONT=arial]
هميشه هم موقع خريد و فروش شيطان از راه مي رسد ؛
[FONT=arial]
چون دلال سابقه داري است . مي آيد تا همه چيز آدمها را به ارزانترين قيمت از آنها بخرد
[FONT=arial]
اما ...
[FONT=arial]
اما آنهايي كه با تو دوستند...هيچ وقت گولش را نمي خورند
[FONT=arial]
آنها فقط با تو معامله مي كنند ؛
[FONT=arial]
چون تو بهترين خريداري
[FONT=arial]
معامله با تو يك سود درست وحسابي است
[FONT=arial]
اين حرفي يست كه خودت يادم دادي
[FONT=arial]
حقيقتش خدا من ، چيز قابل داري ندارم ....
[FONT=arial]
فقط يك دل شكسته یبه درد نخور دارم ...!! آن را هم مي دهم به تو ...
[FONT=arial]
فقط فراموش نكن ..!!!
[FONT=arial]
قلب فروخته شده پس گرفته نمي شود ...!!؟
خدایـــــــــــم!
به درگاه تو دعا می کنم،
که در قلب منی،
در عبور از دنیــــــــــــــای رنــــــــــــــج،
راهــــــــــنمایم باش،
قلبم را به سوی تو می گیرم،
پس مرا به سوی خویشتن بخوان،
و راه لطف و رحمتت را نشانم ده.
عشق یک سینه و هفتاد و دو سر میخواهد
بچه بازیست مگر ؟ عشق جگر میخواهد
الهی چه سخت است آن زمان که از بدی خود همه جا را تیره و تار میبینیم
و چه زیباست آن زمان که در تیرگی و تاری ، رحمانیت تو خود نمایی میکند
و دل شکسته و چشمان بارانی ام را جلا میدهد
الهی از بدی خود در تب و تابم بگیر دستم تا بتوانم بمانم
:geryeh::geryeh:
چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز
خدایا !
شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.
خدایا !
خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.
خداوندا شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.
خدایا !
غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.
خدایا !
شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.
خدایا !
شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.
خدایا !
خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
خدایا !
شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.
خدایا !
شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.
خدایا !
خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.
خدایا !
شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.
خدایا !
از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.
خدایا !
شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!
خدایا !
خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
خدایا !
شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
خدایا !
خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.



به نام خدا
سلام
خدایا خواستم ازت به خاطر داده هات تشکر کنم
شاید چیزهایی که من نادانی کردم و خواستم حکمتی بود که ندادی.
چون من هیچی نمیدونم
پس خدایا متشکرم
اگه چشمامونو باز کنیم مهربونی خدا را می شه واضح تر دید خدا همیشه مهربونه و ریشه های مهرش همه جا را گرفته و رحمت بی انتهاش همیشه شامل حالمون هست !!
من دیروز مهربونی خدا را خیلی واضح تر از همیشه دیدم!!اشک درون چشمام حلقه زد !!اما نه گریه ای و نه صدایی !! تنها کاری که میشد انجام داد شکر خدای مهربون بود و اینکه هیچوقت مهربونی خدا را نادیده نگیریم!!و از خدا خواستم تا مهربونیشو از ما دریغ نکنه!!
افکارم پیچیده !! دلم به دنبال خدا و روحم تشنه تر از هر زمانی به دنبال خدا !! و این برای خدا :::
خدا ی مهربان دوستت دارم
خدايا مرا عزت اين بس كه تنها تو رابنده هستم ؛ واين فخر باشد مرا بس كه جز تو كسي نيست پروردگرم. تو آن گونه هستي كه من دوست دارم. مرا آن چنان كن كه دوست داري.
خدایا شکرت
خدایا دوستت دارم
[INDENT] [h=5] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]من تو را میخوانم
من تو را با نفس سبز بهار
من تو را نرم به آرامی نجوای نماز گل سرخ
سر سجاده عشق
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من تو را سبز به سرسبزی دیدار نخست
و به گرمی نگاه از سر شرم
هر سحرگاه صدا خواهم زد
من تو را بر سر هر قله افراشته تا شانه ابر
به بلندای نیاز
در افق میجویم
روی پرچین گِلی ،بر تن دیوار و درخت
در مه آلودگی کوچه تاریک وبلند
نقشی از خاطره را یافته ام
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آسمان غرق ستاره است و فضا عطرآگین
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کوچه باغ و من و رگبار سکوت.....
[/h][/INDENT]
خدايا امروز سرشارم از سپاسگزاريت ،
سرشارم از مهربانيت ،
امروز تو را بيشتر از هر روزي به خود نزديك ميبينم ،
وبا تمام ذره ذره وجودم تو را احساس ميكنم .
خدايا بزرگي و احسانت را در حقم تمام كردي تا باقي عمر شكرگزارم ،
و منتدار رحمتت .
الهي تنهايم نگذار من هميشه محتاج توام .... :geryeh:
[FONT=arial] خدایا میترسم...نه از نمازهایی که نخوندم از دلهایی که شکستم وخودم خبر ندارم خدایا میترسم...
نه از حجی که نرفتم از مرد بی خانمانی که پائین خونمون یه شب یخ زد و من خواب بودم خدایا میترسم...
نه از روزه هایی که نگرفتم از بجه هایی که بدون کفش خجالت میکشن به مدرسه برن خدایا میترسم...
نه از جهنم و اتیشش از . . .
اینکه دیگه تو دوستم نداشته باشی میترسم...میترسم . .
[FONT=arial]چه انتظار عجیبی![FONT=arial][FONT=arial]تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی![FONT=arial][FONT=arial]

عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بی خیال نشستیم[FONT=arial][FONT=arial]
نه کوششی نه وفایی[FONT=arial][FONT=arial]
فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...!
[FONT=arial]
[FONT=arial]
چرا تو ای شکسته دل ، خدا خدا نمیکنی ..؟
[FONT=arial]خدای چاره ساز را،چرا صدا نمیکنی..؟[FONT=arial]به هر لب دعای تو فرشته بوسه میزند..
[FONT=arial]برای درد بی امان ، چرا دعا نمیکنی..؟
[FONT=arial]
[FONT=arial]
[FONT=arial]
[FONT=arial]
نامهربانی..
[FONT=arial]مشکلات..
[FONT=arial]درد..
[FONT=arial]دوری..
[FONT=arial]بیماری..
[FONT=arial]نداری..
[FONT=arial]شکست..
[FONT=arial]عشق..
[FONT=arial]فقر..
[FONT=arial]تنهایی..
[FONT=arial]نامیدی..
[FONT=arial]سکوت و...
[FONT=arial]و من خدایی دارم که هیچگاه مرا فراموش نمیکند،
[FONT=arial]او که مرا دوست دارد وبهترینها را برایم میخواهد،
[FONT=arial]خداییکه لحظه ای مرا بحال خود وا نمیگذارد
[FONT=arial] وهمیشه در کنار من است حتی لحظاتی که
[FONT=arial]سرشار از معصیتم وگناه وجودم را فراگرفته است.
[FONT=arial]خدایی که می بخشد بی منت، به منتهایی بزرگیش
[FONT=arial]و نعمت میدهد بی اندازه، به بی کرانگی مهربانیش.
[FONT=arial]آری این زبان من است که رسوا شده ی این خدای بزرگ است.
[FONT=arial][FONT=arial]بارالها![FONT=arial] تو تنها دارایی من هستی و براستی که ثروتمندم وبی نیاز از غیر تو.
[FONT=arial]هرگز از رحمت تو نامید نخواهم شد،
[FONT=arial] چون به یقین میدانم دوستم داری...