اي مونس لحظه هاي تنهايي؛ اي ماه آسمان زندگاني ؛اي رفوگر دلهاي شكسته؛ اي صداي رساي همه زبانهاي بسته ؛اي نوازشگر جانهاي خسته؛ اي ماه منير؛ اي داناي اسرار ضمير؛ اي مدبر اي مدير ؛اي كريم بنده نوازاي لايق رازونياز؛ ستايش بي مقدار من را پذيرا باش ومن را از چاه خودخواهي وخودپرستي واز چاله هاي غرور وحسد وكينه بيرون بياور ودرپناه خويش از همه پليدي ها پاك كن. آمين يا ربالعالمين:Rose:
خداوندا تو مسئولي
خداوندا پر از دردم
خداوندا تو مي داني كه انسان بودن و ماندن
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
دراين دنيا چه دشوار است
در این دنیا چه شیرین است
چه رنجي مي كشد آنكس كه انسان است و از احساس سرشار است
چه شهدی می چشد آنکس که انسان است و از مهرت لبریز است
چه مي خواهي تو ازجانم
تو می خواهی مرا لیکن
مرا بي آنكه خود خواهم اسير زندگي كردي...
من از تو غافلم هر دم...
گفتم: خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم:...
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::. گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.
[FONT=arial]سیدی! آقای من!
اَنَا الصَّغيرُ الَّذى رَبَّيْتَهُ من همان کوچکی هستم که خودت پرورشاش دادی.
وَ اَنَاالْجاهِلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ من همان نادانی هستم که خودت آموزشاش دادی.
وَ اَنَا الضّآلُّ الَّذى هَدَيْتَهُ من همان گمراهی هستم که خودت راهنماییاش کردی.
وَ اَنَاالْوَضيعُ الَّذى رَفَعْتَهُ همان موجودپستی هستم که خودت مقامش را بالا بردی.
وَ اَنَا الْخآئِفُ الَّذى آمَنْتَهُ من همان آدم ترسویی هستم که خودت امانش دادی.
وَ الْجايِعُ الَّذى اَشْبَعْتَهُ من همان گرسنهای هستم که خودت سیرش کردی.
وَ الْعَطْشانُ الَّذى اَرْوَيْتَهُ من همان تشنهاى هستم كه خودت سيرابش كردى.
وَ الْعارِى الَّذى كَسَوْتَهُ من همان برهنهاى هستم كه خودت پوشاندياش.
وَ الْفَقيرُ الَّذى اَغْنَيْتَهُ من همان ندارى هستم كه خودت دارایش كردى.
وَ الضَّعيفُ الَّذى قَوَّيْتَهُ من همان ناتوانى هستم كه خودت نيرومندش كردى.
وَ الذَّليلُ الَّذى اَعْزَزْتَهُ من همان خوارى هستم كه خودت عزيزش كردى.
وَ السَّقيمُ الَّذى شَفَيْتَهُ من همان دردمندى هستم كه خودت درمانش كردى.
وَ السّآئِلُ الَّذى اَعْطَيْتَهُ من همان گدایى هستم كه خودت به او بخشش کردی.
وَ الْمُذْنِبُ الَّذى سَتَرْتَهُ همان گناهكارى هستم كه خودت گناهانش را پوشاندی.
وَ الْخاطِئُ الَّذى اَقَلْتَهُ من همان خطاکاری هستم که خودت حمایتش کردی.
وَ اَنَاالْقَليلُ الَّذى كَثَّرْتَهُ من همان کمی هستم که خودت زیادش کردی.
وَالْمُسْتَضْعَفُ الَّذى نَصَرْتَهُ من همان بیچارهای هستم که خودت یاریاش کردی.
وَ اَنَا الطَّريدُ الَّذى آوَيْتَهُ من همان رانده شدهای هستم که خودت پناهش دادی.
از ابتداي عاطفه ي چشمانم تا انتهاي حس ساقه دستانم از لحظه هاي جاري انديشه هاي من تا واپسين دقايق احساسم همواره اين نگاه تو اي يار! پيچنده پيچك سبزي است دور شاخه بنيادم! بر من روا مباد كه يك روز حتي قلبم تهي زياد تو باشد اي آفريدگار!
خدای من بمان:parvaneh:
با دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !
دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....
تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده .... چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته.... دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را.... صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش ! خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی ! بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم. دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ... با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
[h=2]فقط یادم کن....[/h] گفتم خدایا خستهام
گفتی که من دلبسته ام
گفتم خبر داری دلم؟
گفتی که از آن آگهم گفتم ندارم غیر تو
گفتی که نزدیکم به تو گفتم فراموشم مکن
گفتی تو کم یادم نکن گفتم که صبرم تا به کی؟
گفتی توکل , کار خیر گفتم ضعیفم من ذلیل
گفتی قوی گشتی عزیز گفتم گرفته این دلم
گفتی که از یادم مبر گفتم که تنها گشته ام
گفتی که من جا مانده ام گفتم که من دورم ز تو
گفتی که من نزدیکتر گفتم ندارم غیر تو
گفتی که کافی نیستم!؟ گفتم که لایق نیستم
گفتی نباشی کیستم! گفتم که جبران می کنم
گفتی فقط یادم بکن
[FONT=courier new] تا مظلوم روزگار نباشم. [FONT=courier new]رهایم نکن.. [FONT=courier new] تا اسیر دست روزگار نگردم. [FONT=courier new]یاورم باش.. [FONT=courier new] تا محتاج روزگار نباشم. [FONT=courier new]بال و پرم باش.. [FONT=courier new] تا که مصلوب این روزگار نگردم. [FONT=courier new]همدمم باش... [FONT=courier new] تا که تنهای روزگار نباشم. [FONT=courier new]کنارم بمان.. [FONT=courier new] تا که بی کس روزگار نگردم. [FONT=courier new]مهربانم بمان.. [FONT=courier new] تا به دنبال روزگار نامهربان نباشم. [FONT=courier new]عاشقم بمان.. [FONT=courier new]تا عاشق این روزگار پست و بی حیا نگردم... [FONT=Georgia] و خدایم باش.. [FONT=Georgia] تا بنده این روزگار نباشم...
باز نشستم پای سجاده مو و حرفامو سر و سامون میدم...
شکر کردنا رو میذارم اول ....
خط به خط... داده ها و نداده...
بغض میکنم و با تردید دستای عرق کرده مو تو هم گره میزنم....زیر لب جوری که خودمم بشنوم میگم...
_ فکر نکنی یه وقت دارم کفر میگم ها.... نه...
ولی وقت گلایه هاست....
گلایه از بودن میون این همه آدم .... گلایه از اینکه چرا نیستی سهم من نشد؟
گلایه از بهشت و جهنمی که بهش میگن آخر کار...
گلایه از درد های این دنیایی که توام باهاش دشمنی...
گلایه از عذاب و پاداش ناخواسته....
کفر نمیگم...نه!
ولی کاش لااقل تو گوشم فرو نمیکردن ؛ دارای اراده و قدرت تعقلی...
کاش...
میزنم زیر گریه و تسبیح تربتم و میارم بالا....
سلول سلول بدنم بوی این خاک متبرک و میطلبه....دستای خالیمو میارم بالا و آروم تر از قبل میگم...
_ یا الله.... یا رحمان و یا رحیمی که حس میکنم این روز ها متکبر و شدید العقابت سهم منه.... نگام کن و بگو مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم...
یا نه...!
هیچی نگو... جواب نده...
فقط نگام کن تا بدونم اونی که حائل میون من و قلبمه لااقل حرفامو میشنوه و بهم پشت نکرده...
ولی فقط نگام کن تا یادم بیاد فقط اون چیزی که واسم میخوای سهممه .... شاید آرومم کرد...
خدای آسمون زمین...اول و اخر... ظاهر و باطن..
یه دیقه.... یه دیقه فقط بشو قد جا نماز من.... یه دیقه !
باز یه صدای آزار دهنده انگار تو گوشم میگه :
- مطمئنی اونی که باهاش حرف میزنی وجود داره...؟
چشمامو میبندم و زمزمه میکنم...
_ پناه میبرم به تو از شر شیطان رانده شده...
یه حسی میشینه تو قلبم... یه حسی که گاهی با خودم فک میکنم شاید توهمه؟! هوم؟
سرم و میزاریم رو مهر کربلایی و یا حسین روشو برای بار هزارم میخونم..همه ی افکار خوب و بد و کنار میزنم و میگم...
_ حرف نمیزنی؟ لااقل بزار حس کنم وجودتو....نزار بزنم زیر همه چیز و واسه همیشه این سجاده رو کنار بزنم....میدونم تو نیازی به من واین نداری...
ولی من نیاز دارم بهش...خیلی هم نیاز دارم
نگیر...این حس بودنتو نگیر
به خودت قسم فقط همین و دارم...
سرمو میارم بالا و قران سفیدمو از جلد میکشم بیرون....
دوباره شروع میکنم به زبون خودم حرفاتو میخونم...
همین حرفای تکراری! عیبی نداره بزار تکرار بشه واسم...
چون واقعا نمیدونم تا کی ته همه ی این درگیری ها به این ختم میشه ! واقعا نمیدونم تا کی بتونم دووم بیارم....
نزار... تورو به قرانت نزار اسیر وسوسه بشم و فراموشت کنم...
[FONT=verdana] امشب تمام حرف هایم چکه می کند [FONT=verdana]روی صورت صفحه هایم خدایا مثل همیشه [FONT=verdana] آمده ام و باز هم من هستم و این دل بی قــرار... [FONT=verdana]دلم میخواهد آسمان و زمین را در چمدانم بگذارم تا [FONT=verdana]در ازدحام پرنده های بی ترانه لحظه ای با تو سخن بگویم.... [FONT=verdana] می شود دمی پای درد و دلم بنشینی و شمعی برایم روشن کنیو .... [FONT=verdana]بال های حکمتت را برایم شرح دهی؟ [FONT=verdana]می شود همراه من خیابان های دیروز را بگردی.. [FONT=verdana] و غزل های گمشده ام را پیدا کنی؟؟ [FONT=verdana]چشم هایم را که می بندم آرام پشت پلک های نگاهم بنشینی و [FONT=verdana] به من یاد دهی که چگونه وازه ها را کنار هم بچینم وبا تو حرف بزنم خدایا.... [FONT=verdana]می شود قصه ی دل های شکسته را برایم باز گو کنی؟ [FONT=verdana] بی آنکه باز هم به یاد بیاورم ... [FONT=verdana]روزی در دهکده ای دلی بود که شاخ و برگهایش در بهار زرد شد.... [FONT=verdana] راستی ... [FONT=verdana] چقدر حرف زدن با تو خوب است... [FONT=verdana]وقتی دانه دانه قطره ی امید به روی صورتم می پاشی.. [FONT=verdana] وقتی دلم را تو بند می زنی و تلخ هایم را شیرین میکنی... [FONT=verdana] از تو می نویسم... [FONT=verdana] با قلم که نه ..... [FONT=verdana]با واژه های دلم می بینی خدای من؟؟؟ [FONT=verdana] تو که باشی.... [FONT=verdana]قلم هم برای نوشتن کم می آورد... [FONT=verdana]تو که باشی... [FONT=verdana] نیازی به قلم و کلمه نیست... [FONT=verdana]همین بس که تو هستی... [FONT=verdana] تو را سپاس که بیشتر از حجم دلهامان [FONT=verdana] لبخند به لب هایمان هدیه میکنی....
در به در دنبال یکی هستم که باهاش حرف بزنم ..اما جز خالقم محرم تر پیدا نمیکنم که نمیکنم
به هر کسی که گفتم سلام پشت بند اش یه حرف ناجور زد
هر موقع از غصه ی زیاد تو بغل یکی خزیدم ...قلبم اتیش گرفت ....توی دستاش یه خنجر بود که از پشت توی قلبم فرو کرد
به هرکسی دردم و گفتم تو این هاگیر واگیر دنبال منافع خودش بود
خلاصه اش کنم
از درد و دل کردن و هیچی نصیبم نشد ..جز این که درد روی دردام گذاشتن و ککشونم نگزید
ای خدا ..تو که با حوصله داری به حرفام گوش میدی
تو که میدونی که این بنده ات لازم نیست واسه درد و دل کردن به مغزش فشار بیاره و اول حرفش و با یکی بود یکی نبود شروع کنه
خودت که میدونی دردم چیه ؟
دیگه دنبال معجزه نیستم ..دیگه نمیخوام درد ها برداشته بشه و خورشید سعادت به زندگیم بتابه
دیگه هیچی نمیخوام
جز حضورت تو تک تک لحظات ...
[FONT=B Nazanin]خدایا شکرت که هستی [FONT=B Nazanin]وای بر من اگر تو نمی بودی! [FONT=B Nazanin]حال و روزم را ببین، سخت تر می شد [FONT=B Nazanin]واقعا اگر تو نمی بودی چه می شد!؟ [FONT=B Nazanin]من برای که می نوشتم؟ [FONT=B Nazanin]آسمان و زمین برای که می چرخیدند؟ [FONT=B Nazanin]پرندگان و رودها برای که می خواندند؟ [FONT=B Nazanin]این همه محتاج برای که دست به دعا ور می داشتند؟ [FONT=B Nazanin]امیدمان به که بود؟ [FONT=B Nazanin]جای خالی تو در قلبم چه می شد!؟ [FONT=B Nazanin]هوایم را که داشت؟ [FONT=B Nazanin]حتی فکر نبودنت هم پشتم را می لرزاند [FONT=B Nazanin]پس هزار هزار بار شکرت که هستی [FONT=B Nazanin]شکرت که هستی و این هستی من به هستی تو معلول است [FONT=B Nazanin]شکرت که تو خدای منی، خدای یگانه، خدای لایتناهی [FONT=B Nazanin]تنها تو می توانی ما را رستگار کنی، پس ما را رستگار کن، آمین نویسنده: وحید معصومی
خدایا
میشود اندکی صبر مثل نقل در جیب هایم بریزی تا بتوانم تحمل کنم میشود کمی بی خیالی در سرم تزریق کنی تا به هیچ چیزی فکر نکنم ؟ میشود ذره ای خوشی در زندگیم سرازیر کنی تا بتوانم طمع تلخ بغض را فراموش کنم
میشود ؟
[FONT=arial]ممنون که حواست هست...
ممنون که دوستم داری...
ممنون که به رویم نیاوردی...
ممنون که لبخند می زنی...
ممنون که به موقع می آیی...
ممنون که... خدای منی...!!!!!
چه قدر آسمانت صاف تر بود. و چه بادی می وزید. چه باد خنکی. نگاه کردن به آسمان آبیت آرامش خاصی به من می بخشید. خدایا آسمانت آن قدر زیباست که از نگاه کردن به آن خسته نمی شدم. و ابر هایی که هر یک به شکلی بودند. و به آسمانت زیبایی می بخشیدند. . . . خــــدایا دوستتـــــــ دارم. هم تـــــو را و هم آسمـــــانـــ آبیتــــ را.:hamdel:
ای خدای محمد!
تو گفتی که گنهکاران با شفاعت و استغفار رسول آمرزیده میشوند.ما عقب ماندگان از عصر ظهور پیامبر چه کنیم اگر مصطفای جاودانه ی تاریخ برایمان دست استغفار بر نیاورد؟!
ای خدای مرتضی!
گردی از گامهای فتوت مرتضی را بر سر جهانیان بپاش تا ریشه ی نامردی در جهان بخشکد!
ای خدای علی(علیه السلام) !
اگر خلق عالم علی را میشناختند ، دوستش میداشتند. و اگر خلق عالم علی را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد.
حضورمان را در بهشت عشق علی جاودان بدار!
ای خدای فاطمه!
اگر دست آرمان زنان به گرد گامهای زهرا میرسید ، جهان گلستان میشد.
جهان را گلستان کن!
ای خدای مجتبی(علیه السلام) !
روح ما را به حلم زیباترین فضیلت انسان بیارای تا چشمه ای از تشیع مجتبوی درما ظهور کند!
ای خدای حسین (علیه السلام) !
ائمه معصوم ابواب رحمت اند و کشتی نجات.
ما را از بازترین باب و سریع ترین کشتی نجات محروم مساز!
ای خدای سجاد (علیه السلام) !
چه بزرگی تو که با وجود سجاد(ع) دیگران را نیز بنده میشماری. عبادتشان را به حساب میاوری و بر سرشان سایه ی خدایی میگستری.
ما هرچه بندگان بدیم ، تو خدای خوبی! به ما لیاقت بندگیت را عنایت کن!
ای خدای باقر(علیه السلام) !
علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم آنست که مظهرش باقرالعلوم است.
ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن!
ای خدای صادق(علیه السلام) !
ما را چنان تفقهی در دین عنایت کن که سره از ناسره باز شناسیم و تحریف و انحراف و التقاط را از حقیقت محض تمییز دهیم و شیعه راستین امام صادق(ع) باشیم!
ای خدای صابر(علیه السلام) !
ظرف صبوری و تحملمان را وسعت ببخش و جانهایمان را برای ایتلا خودت سرشار از رضایت و اشتیاق کن!
ای خدای علی بن موسی الرضا(علیه السلام) !
اماممان بی تردید شنوای سلاممان هست. ما را شنوای پاسخ ایشان قرار ده و ارتزاقمان را بر خوان سرشار از برکتش مستدام و روز افزون کن!
ای خدای جواد(علیه السلام) !
باران کرامت جواد الائمه شایستگی نمیطلبد و بر شوره زار گلستان میبارد.
ما را شناسای این کرامت بی نظیر قرار ده!
ای خدای هادی(علیه السلام) !
آنگاه که خورشید هدایت در محاق مظلومیت مستتر میشود برای دریاقت انوار ولایت ما را چشم بصیرت عنایت کن!
ای خدای حسن بن علی العسکری(علیه السلام) !
از زمان حضور آخرین امام حاضر ، جهان هم چنان تاوان بی لیاقتی اش را پس میدهد.
به ما لیاقت دیدار فرزند عسکری را عنایت فرما!
ای خدای مهدی(عجل الله) !
در جهان کیست که ریزه خوار سفره ی امام نیست؟!
چشمی عنایت کن که ولی نعمت خویش را باز شناسیم!
«اي خداي ابا عبدالله!«يا ليتنا کنا معک»ما را آکنده از صداقت و اخلاص کن!
اي خداي عباس! تنها تويي که مي تواني عشق را با جنگاوري وادب را با دلاوري در وجود کسي متجلي کني. ما را به دست ساقي؛ ابوفاضل از اين فضايل سيراب کن!
اي خداي زينب! تو را به عظمت زينب سوگند که جلوه اي از جلال زينب را به مردان و زنانمان بنمايان تا جلوه هاي فريباي دنيا در نگاهشان رنگ ببازد!
اي خداي علي اکبر! ما را در سنت ذبيح عزيزان ، پيش پاي محبوب ، شيعه حسين قرار ده!
اي خداي سکينه! به هنگامه ظهور مصيبت ، آرامش و سکينه اي عنايتمان کن که درد و داغ و بلا را چون مهر و لطف و صفا برجان خويش بپذيريم و زبان جز به مدح وشکر تونگشاييم!
اي خداي قاسم! حلاوت شهادت را شيرين تر از عسل، به ذائقه مان آشنا کن!
اي خداي علي اصغر! توکه به کوچک ترين سرباز حسين، برترين کمال را بخشيده اي ، عشق و وفا را ، از شيعيان حسين دريغ نکن.
اي خداي حبيب! دلمان را تا واپسين دم کهولت وپيري، همچنان جوان عشق حسين بدار!
اي خداي ذوالجناح! وقتي که اسبي در آستان حسين ، برمعرفتي چنان دست مي يابد، روا نيست که سالکان کوي او محروم از معرفت بمانند.ما را تا کمترين پايه معرفت حسين تعالي ببخش .
اي خداي کربلا! ما را روز به روز با اين حقيقت کربلايي که مقربانت را جام بلا بيشتر مي دهد آشناتر کن.
اي خداي عاشورا! داغ فرزندان حسين را و مصيبت شيعه را به ظهور حضرت منتقم تسلي ببخش .
اي خداي حسين! آستان حسين تو بر پابرهنگان وگمنامان و از قلم افتادگان ومهر باطل خوردگان، گشاده تر است؛ ما را از اين آستان کرامت محروم مکن.
اي خداي شام غريبان! غريبي وبي کسي تقدير اهل وعيال توست؛ ما را تب غربت و تاب و توان قرابت عنايت کن.
اي خداي مسلم بن عقيل! وقتي معشوق هست، هيچ عاشقي تنها نيست، حتي اگر همه عالم، کوفه شود، همه درها بسته گردد و همه دست ها آلوده به خدعه.
اي خداي زهير! وقتي شميم ولايت در اطراف خيمه دلمان وزيدن مي گيرد، روح پرهيز و گريز و ستيز را از ما بستان و روح عشق وتسليم و رضا عنايتمان کن!
اي خداي حر! هر روز عاشوراست و هر زمين ،کربلا و انسان، هر لحظه در معرض آزمايش و فتنه و بلا. روسفيدمان کن!
اي خداي اشک! اشک عزاي حسين، آب حيات تشيع است. ميان شيعه وگريه فاصله مينداز!
اي خداي فرات، عطش ديدار عنايت کن!
اي خداي حضرت منتقم! از نشتر عاشورا بر زخم سقيفه همچنان خون تازه مي جهد و اين زخم کهنه جز به دست قدسي مهدي مرهم نمي پذيرد .عجل علي ظهوره!»
گاهی خسته می شود ..
خسته از سرنگ های بی رحم همیشگی ..
خسته از انتظار بر روی تخت .....
خسته از تهوع های بی وقت ..
خسته از نگاه دیگران ..
خسته از جمله تکراری "خدا شفا بده " ..
خسته از اینکه صدای بازی بچه ها همیشه آنسوی پنجره است ..
...
گاهی با خود می گوید : کِی تمام می شود ..
بدون آنکه معنیِ "تمام" برایش معلوم باشد ..
...
خدایا ..
هنوز به تو امیدوار است ..
و هنوز از این امید خسته نشده ..
به فکرش باش ..
بی گناه ترین است ...:Graphic (59):
:hamdel:مهربان خدای خوب من:hamdel:
به خاطر آرامشی که ارزانیم داشتی از تو ممنونم
به خاطررفع همه دغدغه ها و امنیتم از تو ممنونم
به خاطر جسم سالم و نشاط و شادابی ام از تو ممنونم
به خاطرآگاهی و دانایی ام از تو ممنونم
به خاطرگذشت و بخششم از تو ممنونم
[FONT="]"زنده یاد احمد شاملو"
اي مونس لحظه هاي تنهايي؛ اي ماه آسمان زندگاني ؛اي رفوگر دلهاي شكسته؛ اي صداي رساي همه زبانهاي بسته ؛اي نوازشگر جانهاي خسته؛ اي ماه منير؛ اي داناي اسرار ضمير؛ اي مدبر اي مدير ؛اي كريم بنده نواز اي لايق رازونياز؛ ستايش بي مقدار من را پذيرا باش ومن را از چاه خودخواهي وخودپرستي واز چاله هاي غرور وحسد وكينه بيرون بياور ودرپناه خويش از همه پليدي ها پاك كن. آمين يا ربالعالمين:Rose:
متن به جا و جالبی بود.
خداوندا از این غفلت شرمنده ایم و رو سیاه
بغچه ی عشقم همیشه باز باز
جانمازم تشنه ی راز و نیاز
[SPOILER]
[/SPOILER]
[SPOILER]
[/SPOILER]
[SPOILER]
[/SPOILER]
خدایا به من نیز لذت مناجات را بچشان
گفتم: خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم:...
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.
[FONT="Adobe نسخ Medium"]خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا؛
[FONT="Adobe نسخ Medium"]زمانی که [FONT="Adobe نسخ Medium"]هراس مرگ[FONT="Adobe نسخ Medium"] [FONT="Adobe نسخ Medium"]می دزدد سکوتت را[FONT="Adobe نسخ Medium"]…..
[FONT="Adobe نسخ Medium"]یکی همچون [FONT="Adobe نسخ Medium"]نسیم دشت[FONT="Adobe نسخ Medium"] [FONT="Adobe نسخ Medium"]میگوید[FONT="Adobe نسخ Medium"]:
[FONT="Adobe نسخ Medium"]کنارت هستم ای تنها[FONT="Adobe نسخ Medium"]!
[FONT=arial]سیدی! آقای من!
اَنَا الصَّغيرُ الَّذى رَبَّيْتَهُ من همان کوچکی هستم که خودت پرورشاش دادی.
وَ اَنَاالْجاهِلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ من همان نادانی هستم که خودت آموزشاش دادی.
وَ اَنَا الضّآلُّ الَّذى هَدَيْتَهُ من همان گمراهی هستم که خودت راهنماییاش کردی.
وَ اَنَاالْوَضيعُ الَّذى رَفَعْتَهُ همان موجودپستی هستم که خودت مقامش را بالا بردی.
وَ اَنَا الْخآئِفُ الَّذى آمَنْتَهُ من همان آدم ترسویی هستم که خودت امانش دادی.
وَ الْجايِعُ الَّذى اَشْبَعْتَهُ من همان گرسنهای هستم که خودت سیرش کردی.
وَ الْعَطْشانُ الَّذى اَرْوَيْتَهُ من همان تشنهاى هستم كه خودت سيرابش كردى.
وَ الْعارِى الَّذى كَسَوْتَهُ من همان برهنهاى هستم كه خودت پوشاندياش.
وَ الْفَقيرُ الَّذى اَغْنَيْتَهُ من همان ندارى هستم كه خودت دارایش كردى.
وَ الضَّعيفُ الَّذى قَوَّيْتَهُ من همان ناتوانى هستم كه خودت نيرومندش كردى.
وَ الذَّليلُ الَّذى اَعْزَزْتَهُ من همان خوارى هستم كه خودت عزيزش كردى.
وَ السَّقيمُ الَّذى شَفَيْتَهُ من همان دردمندى هستم كه خودت درمانش كردى.
وَ السّآئِلُ الَّذى اَعْطَيْتَهُ من همان گدایى هستم كه خودت به او بخشش کردی.
وَ الْمُذْنِبُ الَّذى سَتَرْتَهُ همان گناهكارى هستم كه خودت گناهانش را پوشاندی.
وَ الْخاطِئُ الَّذى اَقَلْتَهُ من همان خطاکاری هستم که خودت حمایتش کردی.
وَ اَنَاالْقَليلُ الَّذى كَثَّرْتَهُ من همان کمی هستم که خودت زیادش کردی.
وَالْمُسْتَضْعَفُ الَّذى نَصَرْتَهُ من همان بیچارهای هستم که خودت یاریاش کردی.
وَ اَنَا الطَّريدُ الَّذى آوَيْتَهُ من همان رانده شدهای هستم که خودت پناهش دادی.
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
از ابتداي عاطفه ي چشمانم تا انتهاي حس ساقه دستانم از لحظه هاي جاري انديشه هاي من تا واپسين دقايق احساسم همواره اين نگاه تو اي يار! پيچنده پيچك سبزي است دور شاخه بنيادم! بر من روا مباد كه يك روز حتي قلبم تهي زياد تو باشد اي آفريدگار!
[SPOILER][/SPOILER]
هواي دل ازم خواست سرمو بالا بگيرم سمت آسمونت تا خوب نگات کنم
دستامو بگيرم سمتت و دلمو نشونت بدم
و حالا دلم مي خواد با تمام وجودش صدا بزنه يا محبوب يا الله...
نکنه ازم دلخوري...اشکاي دلتنگيمو قبول کن...قبول کن که اندازه تموم مهربونيت دلم برات تنگ شده.
دلتنگه نوازش هاي هميشگيتم...دلم آرامش هميشگيش رو از آغوش مهربوني تو گرفته.
مي دوني که چقدر دوست دارم با تموم عشقم صدات بزنم بگم خدايا دوست دارم.
خدایا..
سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری
کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم..:geryeh:
[FONT=Roboto]خـــــدا گفت : او را به جهنم ببرید؛
[FONT=Roboto]برگشت و نگاهی به خــــــدا کرد؛
[FONT=Roboto]خـــــدا گفت : صبر کنید، او را به بهشت ببرید؛
[FONT=Roboto]فرشتگان سؤال کردند چرا؟!
[FONT=Roboto]جواب آمد :
[FONT=Roboto]چون او هنوز به من امیدوار است ...
پروردگارا امیدوارانه به درگاه تو چشم دوخته ام...
خدای من بمان:parvaneh:
با دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !
دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....
تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....
چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....
دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....
صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !
بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.
دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...
با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
[h=2]فقط یادم کن....[/h] گفتم خدایا خستهام
گفتی که من دلبسته ام
گفتم خبر داری دلم؟
گفتی که از آن آگهم
گفتم ندارم غیر تو
گفتی که نزدیکم به تو
گفتم فراموشم مکن
گفتی تو کم یادم نکن
گفتم که صبرم تا به کی؟
گفتی توکل , کار خیر
گفتم ضعیفم من ذلیل
گفتی قوی گشتی عزیز
گفتم گرفته این دلم
گفتی که از یادم مبر
گفتم که تنها گشته ام
گفتی که من جا مانده ام
گفتم که من دورم ز تو
گفتی که من نزدیکتر
گفتم ندارم غیر تو
گفتی که کافی نیستم!؟
گفتم که لایق نیستم
گفتی نباشی کیستم!
گفتم که جبران می کنم
گفتی فقط یادم بکن
[FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black] [FONT=arial black]
[FONT=courier new]پروردگارا!
[FONT=courier new]پناهم باش..
[FONT=courier new] تا مظلوم روزگار نباشم.
[FONT=courier new]رهایم نکن..
[FONT=courier new] تا اسیر دست روزگار نگردم.
[FONT=courier new]یاورم باش..
[FONT=courier new] تا محتاج روزگار نباشم.
[FONT=courier new]بال و پرم باش..
[FONT=courier new] تا که مصلوب این روزگار نگردم.
[FONT=courier new]همدمم باش...
[FONT=courier new] تا که تنهای روزگار نباشم.
[FONT=courier new]کنارم بمان..
[FONT=courier new] تا که بی کس روزگار نگردم.
[FONT=courier new]مهربانم بمان..
[FONT=courier new] تا به دنبال روزگار نامهربان نباشم.
[FONT=courier new]عاشقم بمان..
[FONT=courier new]تا عاشق این روزگار پست و بی حیا نگردم...
[FONT=Georgia] و خدایم باش..
[FONT=Georgia] تا بنده این روزگار نباشم...
[FONT=arial]دلم پر است....
دیگر چیزی به دلم نمی نشیند
ولی حالم بد نیست...
میدانم
*یکی* همه ی حواسش به من هست که حالم خوب باشد
و آن *یکی* برای خوب بودنم کافیست
*خدایا*
حالم خوب است
باز نشستم پای سجاده مو و حرفامو سر و سامون میدم...
شکر کردنا رو میذارم اول ....
خط به خط... داده ها و نداده...
بغض میکنم و با تردید دستای عرق کرده مو تو هم گره میزنم....زیر لب جوری که خودمم بشنوم میگم...
_ فکر نکنی یه وقت دارم کفر میگم ها.... نه...
ولی وقت گلایه هاست....
گلایه از بودن میون این همه آدم .... گلایه از اینکه چرا نیستی سهم من نشد؟
گلایه از بهشت و جهنمی که بهش میگن آخر کار...
گلایه از درد های این دنیایی که توام باهاش دشمنی...
گلایه از عذاب و پاداش ناخواسته....
کفر نمیگم...نه!
ولی کاش لااقل تو گوشم فرو نمیکردن ؛ دارای اراده و قدرت تعقلی...
کاش...
میزنم زیر گریه و تسبیح تربتم و میارم بالا....
سلول سلول بدنم بوی این خاک متبرک و میطلبه....دستای خالیمو میارم بالا و آروم تر از قبل میگم...
_ یا الله.... یا رحمان و یا رحیمی که حس میکنم این روز ها متکبر و شدید العقابت سهم منه.... نگام کن و بگو مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم...
یا نه...!
هیچی نگو... جواب نده...
فقط نگام کن تا بدونم اونی که حائل میون من و قلبمه لااقل حرفامو میشنوه و بهم پشت نکرده...
نگام کن ... عب نداره ... ازم نپرس ده ساله داری چی میگی واسه خودت....عیبی نداره... نپرس...نپرس دردت چیه...
ولی فقط نگام کن تا یادم بیاد فقط اون چیزی که واسم میخوای سهممه .... شاید آرومم کرد...
خدای آسمون زمین...اول و اخر... ظاهر و باطن..
یه دیقه.... یه دیقه فقط بشو قد جا نماز من.... یه دیقه !
باز یه صدای آزار دهنده انگار تو گوشم میگه :
- مطمئنی اونی که باهاش حرف میزنی وجود داره...؟
چشمامو میبندم و زمزمه میکنم...
_ پناه میبرم به تو از شر شیطان رانده شده...
یه حسی میشینه تو قلبم... یه حسی که گاهی با خودم فک میکنم شاید توهمه؟! هوم؟
سرم و میزاریم رو مهر کربلایی و یا حسین روشو برای بار هزارم میخونم..همه ی افکار خوب و بد و کنار میزنم و میگم...
_ حرف نمیزنی؟ لااقل بزار حس کنم وجودتو....نزار بزنم زیر همه چیز و واسه همیشه این سجاده رو کنار بزنم....میدونم تو نیازی به من واین نداری...
ولی من نیاز دارم بهش...خیلی هم نیاز دارم
نگیر...این حس بودنتو نگیر
به خودت قسم فقط همین و دارم...
سرمو میارم بالا و قران سفیدمو از جلد میکشم بیرون....
دوباره شروع میکنم به زبون خودم حرفاتو میخونم...
همین حرفای تکراری! عیبی نداره بزار تکرار بشه واسم...
چون واقعا نمیدونم تا کی ته همه ی این درگیری ها به این ختم میشه ! واقعا نمیدونم تا کی بتونم دووم بیارم....
نزار... تورو به قرانت نزار اسیر وسوسه بشم و فراموشت کنم...
:hey:
خدایا
گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ....
دلت میخواد با یکی حرف بزنی .....
درد دل کنی اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :
با اونی که اون بالاست حرف بزن
ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون
میگی خدایا ................
[FONT=verdana]میگم خدا جون یه سوال:
[FONT=verdana]چرا مردم میگن خدا پشتو پناهت؟
[FONT=verdana]آخه همه میدونن تو پشتو پناه همه ای...
[FONT=verdana]سوال رو ولش کن خدا جون!
[FONT=verdana]تو همیشه پشت وپناهمی ...
[FONT=verdana]کمترین خوبیش اینه که اگه کسی
[FONT=verdana]برام دعا نکرد نگران نبودنت نمیشم!
[FONT=verdana]تو هستی همیشه...
[FONT=verdana]واین یعنی آرامش...:goleroz:
[FONT=verdana]خدایـــا بهانه دارد دلــم.....
[FONT=verdana] امشب تمام حرف هایم چکه می کند
[FONT=verdana]روی صورت صفحه هایم خدایا مثل همیشه
[FONT=verdana] آمده ام و باز هم من هستم و این دل بی قــرار...
[FONT=verdana]دلم میخواهد آسمان و زمین را در چمدانم بگذارم تا
[FONT=verdana]در ازدحام پرنده های بی ترانه لحظه ای با تو سخن بگویم....
[FONT=verdana] می شود دمی پای درد و دلم بنشینی و شمعی برایم روشن کنیو ....
[FONT=verdana]بال های حکمتت را برایم شرح دهی؟
[FONT=verdana]می شود همراه من خیابان های دیروز را بگردی..
[FONT=verdana] و غزل های گمشده ام را پیدا کنی؟؟
[FONT=verdana]چشم هایم را که می بندم آرام پشت پلک های نگاهم بنشینی و
[FONT=verdana] به من یاد دهی که چگونه وازه ها را کنار هم بچینم وبا تو حرف بزنم خدایا....
[FONT=verdana]می شود قصه ی دل های شکسته را برایم باز گو کنی؟
[FONT=verdana] بی آنکه باز هم به یاد بیاورم ...
[FONT=verdana]روزی در دهکده ای دلی بود که شاخ و برگهایش در بهار زرد شد....
[FONT=verdana] راستی ...
[FONT=verdana] چقدر حرف زدن با تو خوب است...
[FONT=verdana]وقتی دانه دانه قطره ی امید به روی صورتم می پاشی..
[FONT=verdana] وقتی دلم را تو بند می زنی و تلخ هایم را شیرین میکنی...
[FONT=verdana] از تو می نویسم...
[FONT=verdana] با قلم که نه .....
[FONT=verdana]با واژه های دلم می بینی خدای من؟؟؟
[FONT=verdana] تو که باشی....
[FONT=verdana]قلم هم برای نوشتن کم می آورد...
[FONT=verdana]تو که باشی...
[FONT=verdana] نیازی به قلم و کلمه نیست...
[FONT=verdana]همین بس که تو هستی...
[FONT=verdana] تو را سپاس که بیشتر از حجم دلهامان
[FONT=verdana] لبخند به لب هایمان هدیه میکنی....
مهربان خدایم
جانم بخشیدی بی منت، عمرم دادی با عزت
در دریای طوفان زده سختیها ،کشتی نجاتم بودی و در کویر ناملایمات چشمه حیاتم
عاشق بی نیاز و معشوق بی نازم
بارالهی
معبودی به مهربانی تو ندیده ام
شاهد بیاورم؟؟؟؟
خودت...
:hamdel:خداي مهربانم هميشه باش دركنارم چرا كه يك لحظه دوري از تو نتوانم نتوانم ؛اي آرامش دهنده دلها اي پناه دهنده بي كسان دوستت دارم :hamdel:
پروردگارا! یاری ام کن: در دلهای آکنده از نفرت، بذر عشق و دوستی بکارم.
در دلهای رنجیده، عفو و بخشش،
در دلهای آکنده از تردید، یقین،
در دلهای ناامید، امید،
در دلهای مملو از ظلمت، نور،
در دلهای غمگین، شادمانی.
خدای من! یاری ام ده تا همان طور که به فکر تسکین غم و درد خویش هستم، برای تسکین دیگران نیز بکوشم.
همین گونه که می خواهم مرا درک کنند، بتوانم دیگران را بفهمم.
در به در دنبال یکی هستم که باهاش حرف بزنم ..اما جز خالقم محرم تر پیدا نمیکنم که نمیکنم
به هر کسی که گفتم سلام پشت بند اش یه حرف ناجور زد
هر موقع از غصه ی زیاد تو بغل یکی خزیدم ...قلبم اتیش گرفت ....توی دستاش یه خنجر بود که از پشت توی قلبم فرو کرد
به هرکسی دردم و گفتم تو این هاگیر واگیر دنبال منافع خودش بود
خلاصه اش کنم
از درد و دل کردن و هیچی نصیبم نشد ..جز این که درد روی دردام گذاشتن و ککشونم نگزید
ای خدا ..تو که با حوصله داری به حرفام گوش میدی
تو که میدونی که این بنده ات لازم نیست واسه درد و دل کردن به مغزش فشار بیاره و اول حرفش و با یکی بود یکی نبود شروع کنه
خودت که میدونی دردم چیه ؟
دیگه دنبال معجزه نیستم ..دیگه نمیخوام درد ها برداشته بشه و خورشید سعادت به زندگیم بتابه
دیگه هیچی نمیخوام
جز حضورت تو تک تک لحظات ...
خدایا، تو از همه ی همدمان با دوستانت بیشتر همدمی و برای کسانی که کار خود را به تو واگذارنده اند در بسندگی آماده تری
قسمتی از خطبه 218 نهج البلاغه
[FONT=B Nazanin]خدایا شکرت
[FONT=B Nazanin]خدایا شکرت که هستی
[FONT=B Nazanin]وای بر من اگر تو نمی بودی!
[FONT=B Nazanin]حال و روزم را ببین، سخت تر می شد
[FONT=B Nazanin]واقعا اگر تو نمی بودی چه می شد!؟
[FONT=B Nazanin]من برای که می نوشتم؟
[FONT=B Nazanin]آسمان و زمین برای که می چرخیدند؟
[FONT=B Nazanin]پرندگان و رودها برای که می خواندند؟
[FONT=B Nazanin]این همه محتاج برای که دست به دعا ور می داشتند؟
[FONT=B Nazanin]امیدمان به که بود؟
[FONT=B Nazanin]جای خالی تو در قلبم چه می شد!؟
[FONT=B Nazanin]هوایم را که داشت؟
[FONT=B Nazanin]حتی فکر نبودنت هم پشتم را می لرزاند
[FONT=B Nazanin]پس هزار هزار بار شکرت که هستی
[FONT=B Nazanin]شکرت که هستی و این هستی من به هستی تو معلول است
[FONT=B Nazanin]شکرت که تو خدای منی، خدای یگانه، خدای لایتناهی
[FONT=B Nazanin]تنها تو می توانی ما را رستگار کنی، پس ما را رستگار کن، آمین
نویسنده: وحید معصومی
خدایا
میشود اندکی صبر مثل نقل در جیب هایم بریزی تا بتوانم تحمل کنم
میشود کمی بی خیالی در سرم تزریق کنی تا به هیچ چیزی فکر نکنم ؟
میشود ذره ای خوشی در زندگیم سرازیر کنی تا بتوانم طمع تلخ بغض را فراموش کنم
میشود ؟
دلت که گرفت دیگرمنت زمین را نکش
راه آسمان باز است پر بکش
[FONT=arial]خدای من …
[FONT=arial]
[FONT=arial]
دستانت که مال من باشند هیچ کس مرادست کم نمیگیرد
[FONT=arial]بارالهی...
[FONT=arial]
[FONT=arial]
مددی که از تو غافل نشوم..........
[FONT=arial]
[FONT=arial]
بارالهی...
[FONT=arial]
[FONT=arial]
مددی غریب و سائل نشوم.........
[FONT=arial]
[FONT=arial]
کمکم کن که پر از عشق شود دفتر دل
[FONT=arial]
[FONT=arial]
کمکم کن که ورق پاره باطل نشوم...
[FONT=arial]
[FONT=arial]
با تو درویش منم ....
[FONT=arial]
[FONT=arial]
گذشته از خویش منم...
[FONT=arial]
[FONT=arial]
مثل یک شاخه سنگین پرم از بار نیاز..
[FONT=arial]
[FONT=arial]
من یکی قطره و تو ساحل دریای وجود..
[FONT=arial]
[FONT=arial]
کمتر از هیچم اگر من به تو واصل نشوم
[FONT=arial]
[FONT=arial]
بارالهی ...
[FONT=arial]
[FONT=arial]
حاصل بودنم این تحفه دل....
[FONT=arial]
[FONT=arial]
مددی کن که سرافکنده ز حاصل نشوم.....
[FONT=arial]ممنون که حواست هست...
ممنون که دوستم داری...
ممنون که به رویم نیاوردی...
ممنون که لبخند می زنی...
ممنون که به موقع می آیی...
ممنون که... خدای منی...!!!!!
خدایا دیروز آسمانت چه قدر زیبا بود.
چه قدر آسمانت صاف تر بود.
و چه بادی می وزید.
چه باد خنکی.
نگاه کردن به آسمان آبیت آرامش خاصی به من می بخشید.
خدایا آسمانت آن قدر زیباست که از نگاه کردن به آن خسته نمی شدم.
و ابر هایی که هر یک به شکلی بودند.
و به آسمانت زیبایی می بخشیدند.
.
.
.
خــــدایا دوستتـــــــ دارم.
هم تـــــو را و هم آسمـــــانـــ آبیتــــ را.:hamdel:
[FONT="Tahoma"]بــﮧ ڪــﮧ [FONT="Tahoma"]ב [FONT="Tahoma"]ل خوش نمو[FONT="Tahoma"] ב[FONT="Tahoma"]ه ا[FONT="Arial"] [FONT="Arial"]ے[FONT="Tahoma"] ؟اویـﮯ ڪـﮧ منتظرش هستـﮯ تا آرامش بخشــ[FONT="Tahoma"]ב[FONT="Tahoma"] بــﮧ تو...اینجاست!

جایــﮯ نزدیـک تر از رگ گردنت..
منبع:
aghamadad.mihanblog.com
ای خدای محمد!
تو گفتی که گنهکاران با شفاعت و استغفار رسول آمرزیده میشوند.ما عقب ماندگان از عصر ظهور پیامبر چه کنیم اگر مصطفای جاودانه ی تاریخ برایمان دست استغفار بر نیاورد؟!
ای خدای مرتضی!
گردی از گامهای فتوت مرتضی را بر سر جهانیان بپاش تا ریشه ی نامردی در جهان بخشکد!
ای خدای علی(علیه السلام) !
اگر خلق عالم علی را میشناختند ، دوستش میداشتند. و اگر خلق عالم علی را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد.
حضورمان را در بهشت عشق علی جاودان بدار!
ای خدای فاطمه!
اگر دست آرمان زنان به گرد گامهای زهرا میرسید ، جهان گلستان میشد.
جهان را گلستان کن!
ای خدای مجتبی(علیه السلام) !
روح ما را به حلم زیباترین فضیلت انسان بیارای تا چشمه ای از تشیع مجتبوی درما ظهور کند!
ای خدای حسین (علیه السلام) !
ائمه معصوم ابواب رحمت اند و کشتی نجات.
ما را از بازترین باب و سریع ترین کشتی نجات محروم مساز!
ای خدای سجاد (علیه السلام) !
چه بزرگی تو که با وجود سجاد(ع) دیگران را نیز بنده میشماری. عبادتشان را به حساب میاوری و بر سرشان سایه ی خدایی میگستری.
ما هرچه بندگان بدیم ، تو خدای خوبی! به ما لیاقت بندگیت را عنایت کن!
ای خدای باقر(علیه السلام) !
علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم آنست که مظهرش باقرالعلوم است.
ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن!
ای خدای صادق(علیه السلام) !
ما را چنان تفقهی در دین عنایت کن که سره از ناسره باز شناسیم و تحریف و انحراف و التقاط را از حقیقت محض تمییز دهیم و شیعه راستین امام صادق(ع) باشیم!
ای خدای صابر(علیه السلام) !
ظرف صبوری و تحملمان را وسعت ببخش و جانهایمان را برای ایتلا خودت سرشار از رضایت و اشتیاق کن!
ای خدای علی بن موسی الرضا(علیه السلام) !
اماممان بی تردید شنوای سلاممان هست. ما را شنوای پاسخ ایشان قرار ده و ارتزاقمان را بر خوان سرشار از برکتش مستدام و روز افزون کن!
ای خدای جواد(علیه السلام) !
باران کرامت جواد الائمه شایستگی نمیطلبد و بر شوره زار گلستان میبارد.
ما را شناسای این کرامت بی نظیر قرار ده!
ای خدای هادی(علیه السلام) !
آنگاه که خورشید هدایت در محاق مظلومیت مستتر میشود برای دریاقت انوار ولایت ما را چشم بصیرت عنایت کن!
ای خدای حسن بن علی العسکری(علیه السلام) !
از زمان حضور آخرین امام حاضر ، جهان هم چنان تاوان بی لیاقتی اش را پس میدهد.
به ما لیاقت دیدار فرزند عسکری را عنایت فرما!
ای خدای مهدی(عجل الله) !
در جهان کیست که ریزه خوار سفره ی امام نیست؟!
چشمی عنایت کن که ولی نعمت خویش را باز شناسیم!
«اي خداي ابا عبدالله!«يا ليتنا کنا معک»ما را آکنده از صداقت و اخلاص کن!
اي خداي عباس! تنها تويي که مي تواني عشق را با جنگاوري وادب را با دلاوري در وجود کسي متجلي کني. ما را به دست ساقي؛ ابوفاضل از اين فضايل سيراب کن!
اي خداي زينب! تو را به عظمت زينب سوگند که جلوه اي از جلال زينب را به مردان و زنانمان بنمايان تا جلوه هاي فريباي دنيا در نگاهشان رنگ ببازد!
اي خداي علي اکبر! ما را در سنت ذبيح عزيزان ، پيش پاي محبوب ، شيعه حسين قرار ده!
اي خداي سکينه! به هنگامه ظهور مصيبت ، آرامش و سکينه اي عنايتمان کن که درد و داغ و بلا را چون مهر و لطف و صفا برجان خويش بپذيريم و زبان جز به مدح وشکر تونگشاييم!
اي خداي قاسم! حلاوت شهادت را شيرين تر از عسل، به ذائقه مان آشنا کن!
اي خداي علي اصغر! توکه به کوچک ترين سرباز حسين، برترين کمال را بخشيده اي ، عشق و وفا را ، از شيعيان حسين دريغ نکن.
اي خداي حبيب! دلمان را تا واپسين دم کهولت وپيري، همچنان جوان عشق حسين بدار!
اي خداي ذوالجناح! وقتي که اسبي در آستان حسين ، برمعرفتي چنان دست مي يابد، روا نيست که سالکان کوي او محروم از معرفت بمانند.ما را تا کمترين پايه معرفت حسين تعالي ببخش .
اي خداي کربلا! ما را روز به روز با اين حقيقت کربلايي که مقربانت را جام بلا بيشتر مي دهد آشناتر کن.
اي خداي عاشورا! داغ فرزندان حسين را و مصيبت شيعه را به ظهور حضرت منتقم تسلي ببخش .
اي خداي حسين! آستان حسين تو بر پابرهنگان وگمنامان و از قلم افتادگان ومهر باطل خوردگان، گشاده تر است؛ ما را از اين آستان کرامت محروم مکن.
اي خداي شام غريبان! غريبي وبي کسي تقدير اهل وعيال توست؛ ما را تب غربت و تاب و توان قرابت عنايت کن.
اي خداي مسلم بن عقيل! وقتي معشوق هست، هيچ عاشقي تنها نيست، حتي اگر همه عالم، کوفه شود، همه درها بسته گردد و همه دست ها آلوده به خدعه.
اي خداي زهير! وقتي شميم ولايت در اطراف خيمه دلمان وزيدن مي گيرد، روح پرهيز و گريز و ستيز را از ما بستان و روح عشق وتسليم و رضا عنايتمان کن!
اي خداي حر! هر روز عاشوراست و هر زمين ،کربلا و انسان، هر لحظه در معرض آزمايش و فتنه و بلا. روسفيدمان کن!
اي خداي اشک! اشک عزاي حسين، آب حيات تشيع است. ميان شيعه وگريه فاصله مينداز!
اي خداي فرات، عطش ديدار عنايت کن!
اي خداي حضرت منتقم! از نشتر عاشورا بر زخم سقيفه همچنان خون تازه مي جهد و اين زخم کهنه جز به دست قدسي مهدي مرهم نمي پذيرد .عجل علي ظهوره!»
گاهی خسته می شود ..
خسته از سرنگ های بی رحم همیشگی ..
خسته از انتظار بر روی تخت .....
خسته از تهوع های بی وقت ..
خسته از نگاه دیگران ..
خسته از جمله تکراری "خدا شفا بده " ..
خسته از اینکه صدای بازی بچه ها همیشه آنسوی پنجره است ..
...
گاهی با خود می گوید : کِی تمام می شود ..
بدون آنکه معنیِ "تمام" برایش معلوم باشد ..
...
خدایا ..
هنوز به تو امیدوار است ..
و هنوز از این امید خسته نشده ..
به فکرش باش ..
بی گناه ترین است ...:Graphic (59):