به همه شک می کنم
تبهای اولیه
سلام
استادان گرامی خسته نباشید
بنده متاسفانه خیلی اخلاق بد دارم خیلی خیلی سعی کردم که درست بشم اما نشد که نشد
من خیلی شک میکنم قبلانا یه جاهایی بودم و یه چیزایی با چشم دیدم که فکر میکنم همه خانم ها همطورن فکر میکنم یک خانمی با یک مرد حرف زد دیگه تمومه
با کار کردن خانم صحبت کردم خانم به شدت مخالفم
متاسفانه به خاطر همین موضوع هم یک بار زندگیم به هم خورد و ازدواجم به یک سال نکشیده منجر به طلاق شد
متاسفانه اخلاقم خیلی مزخرفه خودمم میدونم هزاران بار به خودم گفتم دیگه ترکش میکنم اما وقتی تو اون موقعیت قرار گرفتم نتونستم وهمه چیز یادم رفته و اعصبانیت شدید
مثلا :
موقع که ازدواج کرده بودیم البته عروسی نکرده بودم
وقتی خانم میرفت داشگاه همش پیش خودم فکرای بد میکردم به خونشون مهمون میامد اجازه نمیدادم بیاد پیش مهمونا و اگر میامد من میفهمیدم یک دعوایی را مینداختم که اونسرش ناپیدا
یا تو خیابون وقتی راه میرفتیم دلم از جاش داشت در میامد با اینکه چادری بود حق یک ارایش 1% هم نداشت یعنی نمی گذاشتم
مشکل دیگه اینکه خیلی خیلی زود اعصبانی میشم اونم یه اعصبانیتی که اصلا نمیدونم چی میگم چی میکنم واقعا بعد اینکه اعصبانیتم میره به کارایی که نفهمیده فکر میکنم از خودم بدم میاد
نمیدونم فکر میکنم مردی که بازنی صحبت کنه بهش چشم داره
واقعا دیگه به جایی رسیدم که میترسم ازدواج کنم یعنی مطمئنم ازدواج کنم بازهم همان اش همان کاسه
ببخشید نتونسم خیلی خوب توضیح بدم
سلام
استادان گرامی خسته نباشید
بنده متاسفانه خیلی اخلاق بد دارم خیلی خیلی سعی کردم که درست بشم اما نشد که نشد
من خیلی شک میکنم قبلانا یه جاهایی بودم و یه چیزایی با چشم دیدم که فکر میکنم همه خانم ها همطورن فکر میکنم یک خانمی با یک مرد حرف زد دیگه تمومه
با کار کردن خانم صحبت کردم خانم به شدت مخالفم
متاسفانه به خاطر همین موضوع هم یک بار زندگیم به هم خورد و ازدواجم به یک سال نکشیده منجر به طلاق شد
متاسفانه اخلاقم خیلی مزخرفه خودمم میدونم هزاران بار به خودم گفتم دیگه ترکش میکنم اما وقتی تو اون موقعیت قرار گرفتم نتونستم وهمه چیز یادم رفته و اعصبانیت شدید
مثلا :
موقع که ازدواج کرده بودیم البته عروسی نکرده بودم
وقتی خانم میرفت داشگاه همش پیش خودم فکرای بد میکردم به خونشون مهمون میامد اجازه نمیدادم بیاد پیش مهمونا و اگر میامد من میفهمیدم یک دعوایی را مینداختم که اونسرش ناپیدا
یا تو خیابون وقتی راه میرفتیم دلم از جاش داشت در میامد با اینکه چادری بود حق یک ارایش 1% هم نداشت یعنی نمی گذاشتم
مشکل دیگه اینکه خیلی خیلی زود اعصبانی میشم اونم یه اعصبانیتی که اصلا نمیدونم چی میگم چی میکنم واقعا بعد اینکه اعصبانیتم میره به کارایی که نفهمیده فکر میکنم از خودم بدم میاد
نمیدونم فکر میکنم مردی که بازنی صحبت کنه بهش چشم داره
واقعا دیگه به جایی رسیدم که میترسم ازدواج کنم یعنی مطمئنم ازدواج کنم بازهم همان اش همان کاسه
ببخشید نتونسم خیلی خوب توضیح بدم
بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد.
ضرورت دارد تا حضرتعالی از نزدیک با یک روان شناس بالینی و یا روانپزشک مشورت کنید، و مادامی که فاصله قابل توجهی از وضعیت موجود نگرفته اید، ازدواج شما تکرار اشتباه گذشته خواهد بود.
در پناه خدای متعال موفق باشید.
خوب مشکل ما ایرانی ها اینه اولا از رواشناس میترسیم
درثانی بنده مطئنم که نمیتونم رودر رو به یکی هرچند روتنشناس بشینم مشکلمو بگم
اینجا هم چون نه کسی روبه رومه نه کسی میشناستم مطرح کردم
اینم بگم تو بیرون فامیل اللخصوص قبل از ازدواج ناموفقم همه از اخلاق خوب من میگفتند الانم اخلاقم خوبه اما به غیر موارد بالا
اگر براتون مقدور باشه یه راهنمایی بکنید اگرهم نمیشه که هیچ ...
خوب مشکل ما ایرانی ها اینه اولا از رواشناس میترسیم
درثانی بنده مطئنم که نمیتونم رودر رو به یکی هرچند روتنشناس بشینم مشکلمو بگم
اینجا هم چون نه کسی روبه رومه نه کسی میشناستم مطرح کردم
اینم بگم تو بیرون فامیل اللخصوص قبل از ازدواج ناموفقم همه از اخلاق خوب من میگفتند الانم اخلاقم خوبه اما به غیر موارد بالا
اگر براتون مقدور باشه یه راهنمایی بکنید اگرهم نمیشه که هیچ ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما بزرگوار
با اجازه استاد امیدوار تا اومدن دوبارشون بنده هم نظرات خودم رو بگم
وضعیتتون قابل درک هست...و الحمدالله که خودتون قبول کردید مشکل از خودتون هست، اما بنا به ماهیت شکاک بودن نیاز به روان درمانی هست ، قرار نیست فامیل متوجه بشن شما پیش
روانشناس میرید هر چند از نظر من که خودم مراجعین مرد دارم عیبی هم نداره فامیل بفهمه هر فرد نیاز به یه مشاور و روانشناس داره!
اگه ایشالا واقعا قصد بهبودی روابطتون رو دارید باید پیش یه روانشناس ماهر برید.
کارایی که یه روانشناس برای شما می کنه:
1- ریشه یابی علت شکاک بودنتون و عوامل تشدید کننده اش.
2- بازسازی شناختی افکار غلط (من اصطلاحا بهش میگم جراحی فکر)
3- کار کردن روی مهارتهای زندگی شما از جمله ": خوذ آگاهی ، روابط صمیمانه ، حل مسئل هست.
و اینها خودش نیاز به جلسات داره و اینجا تو فضای مجازی نمیشه اینکارها رو انجام داد.
شما به ما قول رفتن پیش یه روانشناس رو بدید در کنار رواندرمانی روانشناس اینجا ما هم کمکتون می کنیم.
جناب همره ممنون از لطف شما
ولی نمیدونم چرا خودم نمیتونم راضی کنم برم پیش ...
شاید میترسم شاید روم نمیشه ....
حتی اون موقع هم خانم بهم خیلی اسرار کرد بریم پیش روانشناس اما نتونستم و از اون اصرار از من انکار
سلام
جای دوری نرید!! این نگاه رو از درون خودتون از بین ببرید! و از خدا بخواهید که این حالت رو از خودتون نسبت به دیگران هم برداره !!
یاعلی
سلامجای دوری نرید!! این نگاه رو از درون خودتون از بین ببرید! و از خدا بخواهید که این حالت رو از خودتون نسبت به دیگران هم برداره !!
یاعلی
بله حق با شماست اما خیلی تلاش کردم نتونستم
با اینکه خودمم میدونم که این خودش بزرگترین گناهه مثلا همین الان دارم با خدم میگم دیگه ترکش میکنم اما وقتی همچین موضوعی برام پیش میاد....
یه عادت بدی هم که مربوط میشه یه مردی که دوستم یا فامیله که همسرش کار میکنه یا مثلا کمی شل گرفته تو دلم احساس تنفر مینم نسبت به اون مرد
با سلام شما باید قبول کنید مشکلتون بدون کمک روانشناس حل نمی شه چون اگه می شد تا الان باید شده بود، روانشناس مگه غوله اونم یک پزشک مثل بقیه فقط روح شما رو درمان می کنه
خدای نکرده اگه ازدواج بخواهید بکنید و این اخلاقتونو پنهان کنید گناه حق الناس می افته گردنتون و نفرین، به خودتون بگین یک بار می رم اگه خوب نبود دیگه نمی رم. می تونید یه شهر دیگه برید روانشناس کسی شما رو نشناسه
در پناه خدا باشید
یه چیز بگم خدمت بزرگوارن همون طور که تو پست بالا گفتم من واقعا بدم میاد که مثلا زن بی حجاب باشه و یا از کارکردن زن توی یه محیط اداری اونم اداره هایی که من دیدم و با چشم خودم دیدم که زن مرد چطور باهم اونجا گرم هستن شوخی میکنند مردا پشت سرشون چیا که نمیگن و فکر نمیکنند .
اولین ترس هم این هست خدایی ناکردن درمان شدنم اینقدر باشه که بتونم این قدر بیخیال باشم و بایکی ازدواج کنم شبیه همینا ...
الان بعضی وقتا که فکر میکنم مثلا همسر ادم پیشش با حجاب بد تو خیابون راه بره و همه نگا کنن پیش خودم اعصبانی میشم و حاضرم عمرا ازدواج نکنم همچین قضیه ای هم نبینم
برادر گرامی؛
همینکه خودتون به مشکل خودتون پی بردید خیلی خوبه
توکل وذکر خدا یادتون نره
سیره ائمه و سیره شهدا رو بخونید
اگر پیش یه روان شناس برید بهتره
همه میگن خود طرف چشم چرونه که فکر میکنه همه مردا چشم دارن به زنش(پس خودتون رو تصحیح کنید تا این طرز فکر رو از دیگران دور کنید)
غیرت خیلی خوبه اما نه به این شدت
اگر هم خواستید باز ازدواج کنید برید سراغ همون همسر سابق تون...
ایشالا خدا کمکتون میکنه و زودتر این اخلاق تون رو ترک میکنید
اخه به نظرتون من بیام درمان بشم و بیخیال بشم ایا این فحشاها این نامردیها این.....
برام اتفاق نخواهد افتاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[="]سلام[="]....
[="]از چیایی که می گین یعنی غیرتی شدیداین[="] ....
[="]مشکل این جاس که جامعه ما خرابه و شما از فاسد شدن شریک زندگی تون می ترسین اولین کاری که به نظرم باید بکنین اعتماد به همسر آیندتونه یعنی وقتی آدم اعتماد داشته باشه به همسرش این مشکلات کمتر می شه و کار دوم نباید از دکترو روان پزشک نباید خجالت بکشین خودتونو مریض فرض نکنین و دکتر و یه دکتر ،دکترو به چشم یه همدرد ببینید که می خواید باهاش از مشکلتون حرف بزنیدو اون به عنوان یه همدرد می خواد راه حل بهتون نشون بده سومین راه اینه که فقط سعی کنین یه سایه برا همسرتون باشید و به همسرتون اجازه فعالیت از بیرون خونه رو بدید الان برای یه زن کار در بیرون منزل یه شرط ازدواجه[="]....
[="]موفق و پیروز باشین[="]....
:roz:[="]
حالا مثلا اگه 2همکار یا چند همکار در یک مکان با هم بگو بخند داشته باشند؟
چه اتفاق خاصی میفته؟
دقیقا بگین چی دیدین
وچرا فکر میکنین همه این مدلی هستند که شما فکر میکنین
با سربسته حرف زدن
کسی متوجه منظور شما نمیشه
شما پیش مشاور هم برین
باید کل جریان فکریتونو براش بازگو کنین
وگرنه حالتون خوب نمیشه
پیشنهاد من بهتون اینه که ...
1- برین شبها با همسرتون پارک بد بینتون بازی کنین .
2- جمعه ها برین پارک جنگلی و با همسرتون والی بال بازی کنین .
3- اگر تونستین یه مسافرت خارجی ... مثلا دوبی یا ترکیه برین .
اونوقت تغیریر میکنی ...
پیشنهاد من بهتون اینه که ...1- برین شبها با همسرتون پارک بد بینتون بازی کنین .
2- جمعه ها برین پارک جنگلی و با همسرتون والی بال بازی کنین .
3- اگر تونستین یه مسافرت خارجی ... مثلا دوبی یا ترکیه برین .اونوقت تغیریر میکنی ...
نفر نفر جان
از اون حرفها زدیا
این اقا ازدواج مجددش کلا اشتباس
با این طرز فکری که دارن حتما نفر دوم رو خواهند کشت
بذارین اول تکلیف اولیه هاشون مشخص بشه
بعد بفرستینشون بلاد کفر برای
پس دادن امتحان:khaneh:
این خنده برای شما بود نه صاحب تاپیک
جناب همره ممنون از لطف شما
ولی نمیدونم چرا خودم نمیتونم راضی کنم برم پیش ...
شاید میترسم شاید روم نمیشه ....
حتی اون موقع هم خانم بهم خیلی اسرار کرد بریم پیش روانشناس اما نتونستم و از اون اصرار از من انکار
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مجدد
برادر بزرگوار ، استاد امیدوار ان شاءالله برای راهنمایی بیشتر می آیند.
اما در کل اینکه می گویید بنده نمیتوانم به روانشناس مراجعه کنم ،
مثل این هست که فردی بیماری جسمانی دارد و حتما با دارو که به تجویز پزشک هست خوب می شود ، اما بنا به دلایلی....نمی رود پیش پزشک !
چطور باید خوب شود : 1- معجزه شود؟ 2- خودش پرهیز کند به امید خوب شدن؟ 3- ....
بعضی موارد نیاز به درمان دارند و ولو راهنمایی کردن ، نمیتونه پاسخگو کامل برای درمان باشه.
بنظرم الان ریشه بعضی باید و نبایدهایی که در ذهنتان هست رو بیابید. ( مثل همین مورد ؛ علت نرفتن پیش روانشناس؟؟؟)
برای ریشه یابی میتونید از خودتون سوال کنید تا به انتها برسید (که بهش میگن پتکنیک پیکان رو به پایین)؟
چرا؟
مگه چه اتفاقی میفته؟
خب بعدش چی میشه؟
خب بله اما در کل ممکنه چه اتفاقی بیفته؟
به جواب نهایی که رسیدید ببینید چند درصد منطقی هست؟؟؟؟
الان در پست هاتون می فرمایید من خیلی بدم میاد از بد حجابی، سرکار رفتن خانم ها، یا مثلا اینکه قبلا همسرم که با من تو خیابون بوده دلم از جا داشته می کنده؟
حالا اولا در گذشته شما چه اتفاقاتی افتاده که منجر به این فرم فکر کردن شده؟
چه کسانی در منزل شما این حالت رو دارن؟
تمام فکرهایی که به ذهنتون درباره این افراد میرسه چی هستن؟(برا خودتون لیست کنید)
از خودتون بیرون بیاید خودتون رو جای همون افراد بذارید ببینید آیا واقعا همونطور که شما فکر می کنید نیتشون هست؟
آیا ممکنه دلایل دیگه ای برای کاراشون داشته باشن؟
"""""ببینید جلسات مشاوره مثل جراحی کردن افکار میمونن ، بنظرتون میتونید خودتن یه قسمت از وجودتون رو بدون علم جراحی کنید؟؟؟"""""
جناب همره واقعا ممنون که از تح دل کمک میکنید منم اینجا دلایل خودمو میگم اگر قانع شدم حتما به روانشناس مراجعه میکنم :
چرا به روانشناس مراجعه نمیکنم ؟؟؟
همه دغ دغه من اینه که شریک زندگی من اونی نشه که تو فکر دارم خوب من اومدم رفتم روانشناس که از دو حال خارج نیست
1-درمان خواهم شد و طرز فکرم عوض میشه 2-درمان نخواه شد
دلایل :
1-درمان : در این صورت ممکنه طرز فکر عوض بشه و با بدحجابی و یا کار در مکانهایی برای همسر موافق باشم در این صورت الان مثلا فکر میکنم میبینم پای ناموس در میانه پای ابرو در میانه و...(پائین علتش میگم)
2-درمان نمیشم : در این صورتم هم مطمئنن طوری بهم ضربه وارد میشه که.....
من شغلم جوری هست که به ادارات و شرکتها خیلی رفت امد دارم و برای یک پرژه توی یک شرکت یا اداره از 15 روز تا چندین ماه کار میکنم (در این مواقع خیلی چیزا از کارمندان اونجا شنیدم مثلا میگه من فلانی زن رو باهاش فلان راطه دارم اونیکی میگه من با فلانی... خیلی تو این شرکت های خصوصی خدا دور کنه چه چیزهایی هست که ادم از فکر کردن بهش عذاب میکشه) من والا اینا رو دیدم دیدم زنی که یک بچه داره شوهر داره با دوستم چه رابطه ای داره شنیدم .....
منزل : محیط منزل ما واقعا عادی و یه خانواده مذهبی نرمال هست اما من بعد دیپلم همون اول رفتم داشگاه بعد دانشگاه هم کار که بعد نماز از خونه میزنم بیرون ساعت 10/11/12 اینا میام خونه برا همین خیلی با خانواده رابطه ندارم
1-درمان : در این صورت ممکنه طرز فکر عوض بشه و با بدحجابی و یا کار در مکانهایی برای همسر موافق باشم در این صورت الان مثلا فکر میکنم میبینم پای ناموس در میانه پای ابرو در میانه و...(پائین علتش میگم)
بنام حق
خواهش می کنم و البته بنده سرکار همره هستم.
آها خب مسئله اینجاست ، اصولا ما روانشناس ها نمیخایم ذهن شما رو از اینرو به اون رو کنیم و به شما بقبولونیم که مثلا کار کردن زن درسته و شما اشتباه فکر می کنید ...
بلکه می خواهیم نگرش شما رو به قضایا متعادل کنیم ( نه اینکه کلا راضی شوید به کار کردن بیرون خانم )!
مسلما شما هم دلایل منطقی خودتون رو دارید و ما هم منکرش نیستیم اما ، آیا این برخورد شما در قبال این دلایل متعادل هست؟ اگر متعادل هست چرا شما رو به چالش انداخته؟
بعد یه مطلب جالب براتون بگم البته خارج از حوزه مشاوره هست صرفا یه تجربه هست ، من یا هر شخص دیگری در مکانی باشیم که بعضی مطالب زیاد به گوشمون بخوره ممکنه به اون حساس
بشیم ! بطور مثال دوستی داشتم مغازه داشت و آدم اجتماعی بود متاسفانه از بس از بس مسائل بد میشنید همه مردها و دخترها رو به یک دید میدید درصورتی که بنده یا خیلی های دیگه که
با سایر جاها در ارتباط بودیم دو طرف قضیه رو میدیدیم.
در کنار رواندرمانی که امیدوارم حتما اقدام کنید "و البته پیش شخص ماهری باید برید" ، وضعیت کارتون رو باید بهبود بدید البته این فقط کمک کننده هست و ریشه ای اگه میخاید حل بشه همون رفتن پیش روانشناس ماهر هست.
نشست و برخاستتون هم باید با افراد متعادل باشه نه با هر شخص که پشت سر دیگران ممکنه حرف بزنه و ...!
جناب همره واقعا ممنون که از تح دل کمک میکنید منم اینجا دلایل خودمو میگم اگر قانع شدم حتما به روانشناس مراجعه میکنم :
چرا به روانشناس مراجعه نمیکنم ؟؟؟
همه دغ دغه من اینه که شریک زندگی من اونی نشه که تو فکر دارم خوب من اومدم رفتم روانشناس که از دو حال خارج نیست
1-درمان خواهم شد و طرز فکرم عوض میشه 2-درمان نخواه شد
دلایل :
1-درمان : در این صورت ممکنه طرز فکر عوض بشه و با بدحجابی و یا کار در مکانهایی برای همسر موافق باشم در این صورت الان مثلا فکر میکنم میبینم پای ناموس در میانه پای ابرو در میانه و...(پائین علتش میگم)
2-درمان نمیشم : در این صورتم هم مطمئنن طوری بهم ضربه وارد میشه که.....
من شغلم جوری هست که به ادارات و شرکتها خیلی رفت امد دارم و برای یک پرژه توی یک شرکت یا اداره از 15 روز تا چندین ماه کار میکنم (در این مواقع خیلی چیزا از کارمندان اونجا شنیدم مثلا میگه من فلانی زن رو باهاش فلان راطه دارم اونیکی میگه من با فلانی... خیلی تو این شرکت های خصوصی خدا دور کنه چه چیزهایی هست که ادم از فکر کردن بهش عذاب میکشه) من والا اینا رو دیدم دیدم زنی که یک بچه داره شوهر داره با دوستم چه رابطه ای داره شنیدم .....
منزل : محیط منزل ما واقعا عادی و یه خانواده مذهبی نرمال هست اما من بعد دیپلم همون اول رفتم داشگاه بعد دانشگاه هم کار که بعد نماز از خونه میزنم بیرون ساعت 10/11/12 اینا میام خونه برا همین خیلی با خانواده رابطه ندارم
جناب آقای مرد ...
واقعا موندم بهتون چی بگم ...
مگه آدم به حرفه این و اون اینقدر توجه میکنه ...
ما تو محله سابقمون یه خانومه بود که شوهرش راننده اتوبوس بین المللی بود ... یه مرده نشسته بود براش حرف در آورده بود که نصفه شب ها از بالا پشت بوم خونشون میپره میپره تو خونه اونا وبا خانومه رابطه داره ... . خودم اون خانومه رو میشناختم ... بنده خدا اینقدر صاف و بی آلایش بود که اصلا نمیتونستی ازش ایرادی بگیری .... اینقدر هم از این چیزها بدش میومد که ... آقایون همین هستن دیگه ... تخیلاتشون رو میشینن برای همدیگه تعریف میکنن ...
یه دختره بود تو دانشگاه ما ...حدودا 7 ساله پیش ... این دختره فوق العاده زیبا بود ... تا اینکه منشی شرکتی میشه ... اون زمان برجی 800 تومن مبگرفت که خیلی پول بود ... ازش پرسیدیم برای چی مدیر عامل اینقدر بهت پول میده ... گفت هیچی برای خوشگلی ... برای اینکه مدیر عامل شرکت دوست داره جلویه دوستاش بگه من چنین منشی دارم ... و رویه تخیله دوستاش حساب باز میکنه ...
من این رو به شما ضمانت میدم ...
اگر خانومی یه شوهر داشته باشه که خوش اخلاق باشه ... و نه لزوما پولدار ... و این خانوم هم تو یه خانواده با اصالت بوده باشه ... یعنی پدر و مادر درست و حسابی داشته باشه ... امکان نداره ... تاکید میکنم امکان نداره به شوهرش خیانت کنه ... چنین حرفهایی تخیل آقایون هست ... شما میدونی یه خانوم وقتی شوهر داره و تمام وجودش رو در درون شوهرش میبینه اصلا نمیتونه به چنین چیزهایی فکر کنه ... دوست داره روز به روز بیشتر برای همسرش فداکاری کنه ... ولی وقتی میبینه شوهرش لیاقت نداره ... یا اخلاقش بد هست ... اون موقع هستش که فکرای دیگه به سرش میخوره ...
اصلا بحث ازدواج رو نمیخوام بکنم ... کثیف ترین دخترهایی که من میشناسم ... اگر با یه مردی دوست باشن ... نمیتونن به مردی دیگه فکر کنن ... اون خانومهایی که میتونن در عین حال به چند مرد فکر کنن ... از بس سره کوچه وای سادن مریض شدن ...
و اما یک مساله ...
من وقتی تو محیط کار قرار میگیرم ... میبینم همکارام دوست دارن من رو از خودشون خوشحال کنن ... مثلا آبدارچی برام چایی میریزه ...اگر اشتباهی بکنم همکارم جور اشتباهات من رو میکشه ... مدیر عامل سرم داد نمیزنه ... ولی این موضوعات کجا ... خیانت کردن کجا !!! این نوع روابط همه جا هستش ...و باید شما هم به همسرتون اطمینان داشته باشین ...
وقتی من کوچیک بودم ... از کیف مادرم پول برمیداشتم ... یه بار مادرم منو کشید کنار ... گفت پول برداشتی از کیفم .... گفتم نه ... گفت بیا بریم از کیف بپرسیم ... وقتی کیفش رو آورد ... کیفش داشت داد میزد که من اون رو باز کردم و از توش پول برداشتم ... خیانت کردن به همین راحتی نیست که !!! مگه میتونه زنی به شوهرش خیانت کنه و شوهرش نفهمه ...
اینقدر هم اعصابت رو خورد نکن ...
ممنون جناب نفر نفر برخلاف پست قبلیتون این پستتون خیلی عالی بود و مساله رو باز کرد برام
اما :
یه دختره بود تو دانشگاه ما ...حدودا 7 ساله پیش ... این دختره فوق العاده زیبا بود ... تا اینکه منشی شرکتی میشه ... اون زمان برجی 800 تومن مبگرفت که خیلی پول بود ... ازش پرسیدیم برای چی مدیر عامل اینقدر بهت پول میده ... گفت هیچی برای خوشگلی ... برای اینکه مدیر عامل شرکت دوست داره جلویه دوستاش بگه من چنین منشی دارم ... و رویه تخیله دوستاش حساب باز میکنه ...
یعنی این خانم شما مطمئنید یک روزی به انحراف کشیده نشه ؟؟؟(اصلا مشکل منم همینه دیگه این همه بحث همین یه مشکل ختم میشه و این سوال از کجا مطمئن بشیم این خانم به انحراف کشیده نشه ؟؟؟در صورتی که شما فکر کنید محیط خیلی خیلی رو روحیات اعتقادات ادم تاثیر میگذاره من حدودا یه یک سال پیش که تازه از دانشگاه فارغ شده بودم و کارو شروع کرده بودم بنابه ناشیگری بایه عده همکار شده بودم حدودا 6 ماه بعد دیدم واقعا رو تاثیر گذاشتن و اگه بخوام ادامه بدم برام خیلی بد خواهد شد الانم وقی به اون قضیه فکر میکنم با خودم فکر میکنم اگه الان اون راه ادامه میافت من الان وضعیتم جور دیگه بود)
و اما یک مساله ...
من وقتی تو محیط کار قرار میگیرم ... میبینم همکارام دوست دارن من رو از خودشون خوشحال کنن ... مثلا آبدارچی برام چایی میریزه ...اگر اشتباهی بکنم همکارم جور اشتباهات من رو میکشه ... مدیر عامل سرم داد نمیزنه ... ولی این موضوعات کجا ... خیانت کردن کجا !!! این نوع روابط همه جا هستش ...و باید شما هم به همسرتون اطمینان داشته باشین ...
من همیشه فکر اینه که دقیقا استارات انحرافات اینا هستند استارت میخوره (همینایی که گفتید )راه می افته (تو مسیر کار تا خونه با ماشین مدیر عامل میرند )سرعت زیاد میشه (مدیر بعد از ظهر یه نسکافه مهمونش میکنه و شبها هم با اس ام اس به هم شب بخیر میگن )از جاده منحرف میشه (دیگه خیلی صمیمی میشن و به قول خودمون نمیتونن بی هم بمونن باید هر روز همو ببینن به بهانه های مختلف که از سوی مدیر تحمیل میشه و خامک کارمند هم مجبورا باید قبول کنه و همه چیز رو از شهرش پنهون کنه از اون ور ترس از دست دادن کار و ...از این ور ترس از دست دادن زندگی و شوهر)و سقوت به دره (روابط ) و اخر منفجر شدن (اقا مدیر از این خانم راپورت گرفته مثلا فیلم دیگه هر سازی بزنه باید این خانم به اون ساز برقصه تا ایشون ابروشو نبره )عین واقیتی که خودم تو جریانش بودم
مگه میتونه زنی به شوهرش خیانت کنه و شوهرش نفهمه
خیلی راحت -به ظرم اگه همه مردا خیانت هارو میدونستند الان امار تلاق امار قتل 10 برابر حال حاضر بود (خیانت تنها ختم به رابطه نامشروع نمیشه همین اس امس بازی هم با یه نامحرم خیانت هست )
ببخشید من این طور رک میگم اما باید این چیزا روشن بشه :
من همیشه میگم خانمی که تن فروشی میکنه بخدا فقط فاحشه نیست خانمی که با اس ام اس پشت تلفن هم با یکی هست فاحشه شدیدتره (به اسم خوبی پشت پرده داره کاری میکنه کارستون )بله خیانت تنها رابطه نامشروع نیست
...........................................................................
در اخر شاید این فکر من خیلی بده خواهشا میکنم نگید فکرتون فلانه بهمانه مشکل منم هینه دیگه که این طرز فکر رو دارم
جناب مرد
چرا پاسخ نظر من رو ندادین؟
چرا شما معتقدین با رفتن پیش روان شناس یا روان پزشک حتما نظرتون عوض میشه
روان شناس دید ادم رو به مسائل باز تر میکنه
وقتی طرف راه کار های مختلف رو یاد بگیره
بهتر میتونه
در شرایط مختلف رفتار والبته طرز فکر متناسب با موقعیت رو داشته باشه
طبق حرفهای شما
من فکر میکنم
شما یه مدت نیاز به دارو درمانی داشته باشین
که اگه به روان پزشک مراجعه کنین دلیل مصرف دارو رو بهتون عرض میکنن
ترشح بیش از حد وکم تر از حد برخی هور مون ها
باعث عدم تعادل فکری
وهمچنین سوء ظن به اطرافیان
میشه که نهایتا
بزرگنمایی وفضا سازی در یک رویداد
جز شاخصه های اصلی این بیماران محسوب میشه
ایا شما قبول دارین که نسبت به یه ادم سالم
بیمار هستین/اون هم از نوع فکری
اینو جدی میپرسم
بدون هیچ نوع شوخی ویا مسخره کردنی؟
اینکه فلا شرکت میرم این جوری میگم
بهمان شرکت میرم همچین چیزی میبینم ومیشنوم
اولا امکان نداره همه این جوری باشند
دوما امکان نداره همچین اتفاقات نادری
همش برای یه نفر واطرافیانش بیفته
پس این طرز فکر ساخته تخیلات شماست
نه حاصل فرایند های واقعی
شما مشکلتون با مصرف دارو حل میشه
دیگاه تون کلی نگر تر میشه
وسوء ظن وبد دلی رو میذارین کنار
ومیتونین به راحتی به تمام امور زندگی وکاری تون برسین
بدون ایجاد خلل در مسائل اعتقادیتون:Gol:
چرا پاسخ نظر من رو ندادین؟
پاسخش دادم که تو 2پست قبلی
چرا به روانشناس مراجعه نمیکنم ؟؟؟
همه دغ دغه من اینه که شریک زندگی من اونی نشه که تو فکر دارم خوب من اومدم رفتم روانشناس که از دو حال خارج نیست
1-درمان خواهم شد و طرز فکرم عوض میشه 2-درمان نخواه شد
دلایل :
1-درمان : در این صورت ممکنه طرز فکر عوض بشه و با بدحجابی و یا کار در مکانهایی برای همسر موافق باشم در این صورت الان مثلا فکر میکنم میبینم پای ناموس در میانه پای ابرو در میانه و...(پائین علتش میگم)
2-درمان نمیشم : در این صورتم هم مطمئنن طوری بهم ضربه وارد میشه که.....
شما یه مدت نیاز به دارو درمانی داشته باشین
ممنون میشم بگید چرا و چه دارویی اگه اینجا نمیتونید پ خ کنید
ایا شما قبول دارین که نسبت به یه ادم سالم
بیمار هستین/اون هم از نوع فکری
اینو جدی میپرسم
بدون هیچ نوع شوخی ویا مسخره کردنی؟
توی بعضی موارد اره فکر میکنم که کارم اشتباهه و شاید به مریضی روحی و فکری دچار شدم ولی بعضی وقتا هم نه و فکر میکنم بهترین کار رو میکنم
پس این طرز فکر ساخته تخیلات شماست
نه حاصل فرایند های واقعی
شاید راست بگید اما اونایی که دیدم و شنیدم و مطمئن شدم چی؟؟؟!!!!!
:Gol:
یعنی این خانم شما مطمئنید یک روزی به انحراف کشیده نشه ؟؟؟(اصلا مشکل منم همینه دیگه این همه بحث همین یه مشکل ختم میشه و این سوال از کجا مطمئن بشیم این خانم به انحراف کشیده نشه ؟؟؟در صورتی که شما فکر کنید محیط خیلی خیلی رو روحیات اعتقادات ادم تاثیر میگذاره من حدودا یه یک سال پیش که تازه از دانشگاه فارغ شده بودم و کارو شروع کرده بودم بنابه ناشیگری بایه عده همکار شده بودم حدودا 6 ماه بعد دیدم واقعا رو تاثیر گذاشتن و اگه بخوام ادامه بدم برام خیلی بد خواهد شد الانم وقی به اون قضیه فکر میکنم با خودم فکر میکنم اگه الان اون راه ادامه میافت من الان وضعیتم جور دیگه بود)م
من خانوم هستم ...
جناب آقای مرد ... شما مرد هستین ... مدیر یک خونه ...
من درکتون میکنم . من خودم تویه محیط کار هستم و تک تکه دلواپسی های شما رو متوجه میشم . دوست ندارین همسرتون برای مرد غریبه تره خورد کنه ... دوست ندارین همسرتون برایه مرد غریبه لبخند بزنه ... دوست ندارین همسرتون برایه مرد غریبه دلوری کنه ... حق هم دارین ... صبح تا شب کار میکنین و دوست دارین همسرتون درده دلش با شما باشه نه با یک مرده غریبه ... خوب این مسائل که چیزه خاصی نیستش ... باید شما بتونین این مفاهیم رو به همسرتون بفهمونین ... من خودم به شخصه یک بار اسیر چنین دوستی هایی شدم ... اما مشگل از من نبود ... مشگل از این بود که کسی به من آموزش نداده بود وقتی در درون شرکت با کسی میگم و میخندم ... اینگونه روابط ایستا نیستن ... بلکه ادامه دار هستن ... و به مرور زمان اینگونه روابط قویتر و قویتر میشن ... تا جایی که قطع کردنشون غیر ممکن میشه ...
همونقدر که آقایون دوست دارن غیرتی باشن ... ما هم دوست داریم همسرانمون غیرتی باشن ... سیب زمینی نباشن ... اما مشگل از جایی دیگه بوجود میاد ... جناب آقای مرد ... شما یک بار کلاهتون رو قاضی کنین ... بشینین و با خودتون کلمه غیرت رو معنی کنین ... غیرت از نظره من یعنی اینکه :
1- شوهرم مواظبم باشه .
2- مریض میشم شوهرم دورم بگرده .
3- شوهرم بتونه ساپورت مالیم کنه .
4- تو جمع و خانواده پشته من باشه .
5- مواظبه روحیاته من باشه .
6- مواظبه زیبائی هام باشه .
7- نذاره غصه بخورم .
8- برام ارزش قائل باشه و بهم احترام بزاره .
9- مواظب باشه غریبه ها بهم نگاه نکنن ...
و ...
واقعا شما تو زندگیتون چقدر غیرتی بودین ؟؟؟ غیرت رو چی تعریف کردین ؟؟؟ اگر غیرت رو فقط تو خونه موندن و بیرون نگذاشتن مو میدونین که واقعا تفکراتتون مشگل داره ... من دوست دارم یه روز با شوهرم برم بیرون ... یه کم موهام رو بزارم بیرون ... بعدش شوهرم صداش رو بندازه ته گلوش و به بدترین حالت ممکنه بگه .... زن موهات رو بزار تو :khoshgel: ... منم صدام رو نازک کنم و بگم چشم آغا .... :dokhtar: ... نه فقط من ... همه دخترها دوست دارن شوهرشون غیرتی باشه ... ولی مشگل از اونجایی بوجود میاد که برخی از آقایون غیرت رو فقط تو خونه موندن میدونن ...
شما واقعا واقعا به همسرت ثابت کن که دوسش داری ... واقعا واقعا براش ارزش و احترام قائل شو ... در عین حال ازش بخواه که با مردها همصحبت نشه ... و این مفاهیم و عشق ورزی و عاشقانه زیستن رو بهش یاد بده ... این میشه معنی و مفهوم غیرت . اما کسایی هم هستن که غیرت رو تویه تهمت زدن به زنشون میدونن ... مثلا به خانومشون به چشم یه هرزه نگاه میکنن ... یا بهش تهمت میزنن ... خوب خوده شما اگر همه چیزتون رو به پایه یه مردی بریزین و اون بهتون چنین لغبی بده یا به چنین چشمی بهتون نگاه کنه ... چی کار میکنین ...
این رو مطمئن باشین ... اگر شما نسبت به همسرتون غیرت داشته باشین ... چنین اتفاق هایی نمیوفته ... به نظره من مهمترین مشگله شما این بوده که در مورده همسرتون غیرت نداشتین ...
جناب مرد
ناراحت نشید
شما علاوه بر مشکل روحی احتمالا مشکل جسمی هم داشته باشین
که عدم تعادل این 2مورد باعث ناسازگاری رفتار شما میشه
از اونجایی که من پزشک نیستم گفتم بهتون بهتره به روانشناس مراجعه کنین
واونابا بررسی رفتار شما در صورت صلاح دید شمارو به روانپزشک معرفی کنن در صورت نیاز داشتن به دارو درمانی..
.دارو براتون تجویز میشه اون هم بر اساس مشکل خودتون
نمی دونم چرا خود درمانی وگرفتن اطلاعات ناقص از نت رو به مراجعه حضوری ترجیح میدین؟
نکنه پول ندارین؟
نترسین
روان شناس اصلا موجود ترسناکی نیست
که ازش توی ذهن تون دارین
دارو درمانی توی این حیطه طیف گسترده ای داره...این قرص ها مثل قرص سرما خوردگی نیست که
هرکی از راه رسید براتون تجویز کنه
اول باید روانکاوی بشین
بعد بنا به تشخیص یه سری ازمایش وعکس برادری باید انجام بدین
وبر اساس نتایج روان کاوی وازمایش هاتون
حتما دارو درمانی رو به شما توصیه میکنن
راه دوری نمیرم
برادر خودم
به صوزت کاملا ناگهانی
سوء ظن عجیب وغریبی دچارش شد
که تا مدتها همه از درمانش عاجز بودن
نهایتا یه دکتر مغز واعصاب تشخیص داد
توی مغزش یه ضایعه کوچک وجود داشته
که با رشد سنی الان خودشو نشون داده
چون برادرم بچگی هاش تجربه تصادف داشته
خلاصه با کلی پیگیری عکس وازمایش
دارو درمانی رو براشون شروع کردن
تا دارو میخورن
خوبند
اما تا وقتی دارو هاشون قطع میشه بازم به همین منوالند
اگه خانواده من هم همون سالها همچین اطلاعاتی داشتند دور خودشون نمیچرخیدند
وراحت تر مشکل بچه اشون رو حل میکردند
حالا
انشا ء الله که مشکل شما تا به این حد حاد نیست
این مثال رو زدم تا بدونین
هر رفتاری نتیجه یه سری کنش واکنش از درون خود ماست
همیشه تجربه های بد عامل بد رفتاری ادم ها نیستند
بهتره در مورد وضعیت خودتون
جدی تر به این قضیه نگاه کنین
وپیگیر باشین
من مطمئنم که حالتون خوب میشه:ok:
[="#006400"]هوالعالم
معمولا با نظر بد نفوس بد میزنیم و گاها ممکنه طرف مقابل ما بخاطر همین عقیده و نظر منفی که ما نسبت به اون داریم
حتی از روی لجبازی هم که شده به راه منفی کشیده بشه ....
از طرفی وقتی به دنبال عیب و ایراد مردم هستیم
نباید انتظار داشته باشیم که چیزی جز عیب و ایراد ببینیم !!!
خیلی از ما تعریف درستی از تدین و تعصب و غیرت نداریم و به این خیالیم که همه باید همونطور که ما فکر میکنیم رفتار کنند
که شدنی نیست .
انسان باید انعطاف پذیر باشه و در موقعیت مختلف به بهترین شکل ممکن رشد کنه و پرورش بده ...
مخصوصا انسان مسلمان و مومن
باید قبول کنیم که خیلی از پیامبران و امامان ما اصلا حکومت الهی و اسلامی در وطن خود ندیدن
و در بدترین شهرها با زشت ترین وضعیت اجتماعی و در بین پلید ترین مردم به کمال و خدا رسیدن .... [/]
سلام
استادان گرامی خسته نباشید
بنده متاسفانه خیلی اخلاق بد دارم خیلی خیلی سعی کردم که درست بشم اما نشد که نشد
من خیلی شک میکنم قبلانا یه جاهایی بودم و یه چیزایی با چشم دیدم که فکر میکنم همه خانم ها همطورن فکر میکنم یک خانمی با یک مرد حرف زد دیگه تمومه
با کار کردن خانم صحبت کردم خانم به شدت مخالفم
متاسفانه به خاطر همین موضوع هم یک بار زندگیم به هم خورد و ازدواجم به یک سال نکشیده منجر به طلاق شد
متاسفانه اخلاقم خیلی مزخرفه خودمم میدونم هزاران بار به خودم گفتم دیگه ترکش میکنم اما وقتی تو اون موقعیت قرار گرفتم نتونستم وهمه چیز یادم رفته و اعصبانیت شدید
مثلا :
موقع که ازدواج کرده بودیم البته عروسی نکرده بودم
وقتی خانم میرفت داشگاه همش پیش خودم فکرای بد میکردم به خونشون مهمون میامد اجازه نمیدادم بیاد پیش مهمونا و اگر میامد من میفهمیدم یک دعوایی را مینداختم که اونسرش ناپیدا
یا تو خیابون وقتی راه میرفتیم دلم از جاش داشت در میامد با اینکه چادری بود حق یک ارایش 1% هم نداشت یعنی نمی گذاشتم
مشکل دیگه اینکه خیلی خیلی زود اعصبانی میشم اونم یه اعصبانیتی که اصلا نمیدونم چی میگم چی میکنم واقعا بعد اینکه اعصبانیتم میره به کارایی که نفهمیده فکر میکنم از خودم بدم میاد
نمیدونم فکر میکنم مردی که بازنی صحبت کنه بهش چشم داره
واقعا دیگه به جایی رسیدم که میترسم ازدواج کنم یعنی مطمئنم ازدواج کنم بازهم همان اش همان کاسه
ببخشید نتونسم خیلی خوب توضیح بدم
دوست گرامی
مراجعه به روانشناس(ترجیحا مذهبی) یک واجب شرعی برای سعادت دنیا و آخرت شما می باشد
ممکن است این همه بدبینی ریشه در حوادث کودکی یا تربیت شما دارد که روان شناس آنرا بررسی خواهد کرد
و برای معالجه راهکار دارویی یا مشاورهای می دهد
راستی اطلاعات مذهبیتان چقدر است؟
آیا فرد مذهبی هستید؟ ..... اگر مذهبی هستید باید به آیه زیر دقت و آنرا دقیقا رعایت کنید
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است، و جاسوسى مكنيد، و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛
برای اصلاح خود باید کتاب قلب سلیم شهید دستغیب را بخوانید و در خود پیاده کنید
و اگر خواستید دوباره ازدواج کنید برای جبران گناه گذشتهی خود باید چنانچه همسر قبلی ازدواج نکرده است از او حلایت بطلبید و درخواست ازدواج مجدد با او را مطرح کنید
بهرحال رسیدن به معرفت النفس و هدف خلقت با این افکار فعلی شما محال است
برای شما آرزوی سلامتی و مراجعه فوری به روان شناس بالینی را دارم
موفق باشید
دوست گرامیمراجعه به روانشناس(ترجیحا مذهبی) یک واجب شرعی برای سعادت دنیا و آخرت شما می باشد
ممکن است این همه بدبینی ریشه در حوادث کودکی یا تربیت شما دارد که روان شناس آنرا بررسی خواهد کرد
و برای معالجه راهکار دارویی یا مشاورهای می دهدراستی اطلاعات مذهبیتان چقدر است؟
آیا فرد مذهبی هستید؟ ..... اگر مذهبی هستید باید به آیه زیر دقت و آنرا دقیقا رعایت کنیديَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است، و جاسوسى مكنيد، و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛برای اصلاح خود باید کتاب قلب سلیم شهید دستغیب را بخوانید و در خود پیاده کنید
و اگر خواستید دوباره ازدواج کنید برای جبران گناه گذشتهی خود باید چنانچه همسر قبلی ازدواج نکرده است از او حلایت بطلبید و درخواست ازدواج مجدد با او را مطرح کنید
بهرحال رسیدن به معرفت النفس و هدف خلقت با این افکار فعلی شما محال است
برای شما آرزوی سلامتی و مراجعه فوری به روان شناس بالینی را دارم
موفق باشید
ممنون از نظرتون
بله بنده مذهبی هستم و اولا فکر میکردم که این مذهبی بودنه که اخلاقمو چنین کرده اتفاقا این ایه یه زمانی بجور تکنم دادو ذهنمو و فکرمو نسبت به فکر باطلم تغییر داد
ایشون ازدواج کردن و امیدوارم منو حلال کرده باشن هرچند خودمم گه گاهی واقعا نسبت به ایشون عذاب وجدان دارم که بدی در حقشون کردم اتفاقا میخواستم در مورد این هم یه تاپیک بزنم اما اینجا ادامه بدیم خوبه که الان ایا ایشون حقی بر گردن من دارند و ایا حلال نکرده باشن چی میشه حق الناس محسوب میشه ؟؟
بنام حقخواهش می کنم و البته بنده سرکار همره هستم.
آها خب مسئله اینجاست ، اصولا ما روانشناس ها نمیخایم ذهن شما رو از اینرو به اون رو کنیم و به شما بقبولونیم که مثلا کار کردن زن درسته و شما اشتباه فکر می کنید ...
بلکه می خواهیم نگرش شما رو به قضایا متعادل کنیم ( نه اینکه کلا راضی شوید به کار کردن بیرون خانم )!
مسلما شما هم دلایل منطقی خودتون رو دارید و ما هم منکرش نیستیم اما ، آیا این برخورد شما در قبال این دلایل متعادل هست؟ اگر متعادل هست چرا شما رو به چالش انداخته؟
بعد یه مطلب جالب براتون بگم البته خارج از حوزه مشاوره هست صرفا یه تجربه هست ، من یا هر شخص دیگری در مکانی باشیم که بعضی مطالب زیاد به گوشمون بخوره ممکنه به اون حساس
بشیم ! بطور مثال دوستی داشتم مغازه داشت و آدم اجتماعی بود متاسفانه از بس از بس مسائل بد میشنید همه مردها و دخترها رو به یک دید میدید درصورتی که بنده یا خیلی های دیگه که
با سایر جاها در ارتباط بودیم دو طرف قضیه رو میدیدیم.
در کنار رواندرمانی که امیدوارم حتما اقدام کنید "و البته پیش شخص ماهری باید برید" ، وضعیت کارتون رو باید بهبود بدید البته این فقط کمک کننده هست و ریشه ای اگه میخاید حل بشه همون رفتن پیش روانشناس ماهر هست.
نشست و برخاستتون هم باید با افراد متعادل باشه نه با هر شخص که پشت سر دیگران ممکنه حرف بزنه و ...!
الان شما روانشناسین آیا ؟!:Moshtagh:
اخه به نظرتون من بیام درمان بشم و بیخیال بشم ایا این فحشاها این نامردیها این.....
برام اتفاق نخواهد افتاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه پس همون شکاک بمونید بهتره :khandeh!:
ایا ایشون حقی بر گردن من دارند و ایا حلال نکرده باشن چی میشه حق الناس محسوب میشه ؟؟
سلام
با یک تاپیک جدید از کارشناس بپرسید
ممکن است الان که ازدواج کرده صلاح نباشد حلالیت بخواهید!
ولی برای ایشان دعا کنید مناسب است
دوست عزیز این مشکلی که شما داریدیکی از اختلالات شخصیتی است به نام اختلال شخصیتی پارانوییا که ترجمه آن میشود گفت اختلال شخصیتی با افکار بدبینانه که شایعترین نوع آن هم افکار و وسواسهای فکری در مورد خیانت همسر است هم در آقایان وهم در خانمها دیده میشود این اختلال شخصیتی شایعترین نوع اختلال شخصیتی است که باشدت وضعفهای متفاوت درنزدخیلی ازانسانهادیده میشود حتماشما باافراد زیادی برخورد داشته اید که همیشه فکرمیکنندبقیه درصدد فریب آنها هستند وبه کمترکسی اعتماد دارند ازدیگراختلالات شخصیتی میتوان به اختلال شخصیتی هیستریکال اشاره کرد که افرادی هستند که رفنارنمایشی دارنددرکل همه ما تایک حدی احتمالا یکی ازانواع اختلال شخصیتی راداریم باشدت وضعفهای متفاوت درمان اختلال شخصیتی هنگامی لازم است که برای فردیابقیه مشکل ایجادکنددرمان دارویی اثرکمی داردواساس درمان روان درمانیست توصیه میکنم به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید اگرسوال دیگری داشتیددرخدمتم چون این موضوع تاحدی{نه کاملا}بارشته تحصیلی من مرتبط است
یک توضیحی که لازم میبینم این است که اختلال شخصیتی در واقع بیماری روانی نیست در واقع Disorder است نه Diseaseیا بیماری و مرز بین نرمال و آبنرمال {طبیعی وغیرطبیعی} در آن خیلی مبهم است ممکن است این رفتارو افکار شما درنظر بعضی افراد طبیعی باشدو بگویند فلانی مثلا باغیرت است ویا حواسش جمع است و درنزدبقیه افراد غیرطبیعی باشد وبگویند فلانی خیلی وسواس بدبین ویا بددل است بنابراین تاموقعی که درزندگی طبیعی خود فرد یا افراد دیگرمشگل ایجاد نکند درمان ممکن است لازم نباشد البته درمورد شماباشرایطی که بیان کردیددرمان بنظرم لازم است واتفاقادرمان شما راحتتراست چون شما تاحد زیادی به مشکل خود آگاهی دارید واین کار درمان را خیلی راحتتر میکند