ارتداد؛ حكم قتل و جهاد؟
تبهای اولیه
سلام
ايا هر كسى كه از دين برگشته رو ميشه كشت؟
اگه به كشورى بريم كه مردمش كافرند از نظر دينى ميترنسم همه رو بكشيم؟
سلام
ايا هر كسى كه از دين برگشته رو ميشه كشت؟
اگه به كشورى بريم كه مردمش كافرند از نظر دينى ميترنسم همه رو بكشيم؟
با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال شما
خیر این طور نیست و در زمان فعلی کسی اجازه کشتن دیگری را ندارد !
در موارد خاص حاکم شرع تصمیم خواهد گرفت .
همیشه سلامت و موفق باشید
من زمان فعلى رو نميگم
ميشه لطفا حكمشو توضيح بديد؟
با تشکر از پاسختان
وظیفه خدمتگزاران شما در این سایت بیان احکام شرعی مطابق نظر مراجع است و هیچ کدام از مراجع تقلید ، اجازه چنین کاری را نمی دهند .
در پناه حضرت حق باشید
فتوای ایت الله العظمی روحانی را در سایتشون نگاه کنید :
http://www.rohani.ir/page-1618.htm
باید گفت که مسلما جایز القتل است و کشتن او هم متوقف به اذن حاکم شرع نیست
کسانی که مورد ساب النبی و ائمه قرار می گیرند چنین حکمی صادر شده است
مسلمونااا مجاااز هستن هر کسی رو که با عقل و منطق خودش دیگه مسلمون نیست رو بکشن ؟
چرا چنین حکمی وجود داره ؟ یعنی همه باید مسلمون باشن وگرنه کشته میشن؟
فتوای ایت الله العظمی روحانی را در سایتشون نگاه کنید :
http://www.rohani.ir/page-1618.htm
باید گفت که مسلما جایز القتل است و کشتن او هم متوقف به اذن حاکم شرع نیست
کسانی که مورد ساب النبی و ائمه قرار می گیرند چنین حکمی صادر شده است
سلام علیکم و رحمه الله
جناب عمار شیعه گرامی ارتباط این مساله که نقل قول کردید با سوال را در چه میبینید ؟ میتوانید توضیح دهید ؟
ايا هر كسى كه از دين برگشته رو ميشه كشت؟
اگه به كشورى بريم كه مردمش كافرند از نظر دينى ميترنسم همه رو بكشيم؟
خیر این طور نیست و در زمان فعلی کسی اجازه کشتن دیگری را ندارد !در موارد خاص حاکم شرع تصمیم خواهد گرفت
این سخن استاد سجاد است
کشتن کس دیگری را ندارد کسی در موارد خاص
ولی ایت الله العظمی روحانی تخصیص زده است به این حکم حتی میشه بدون حاکم شرع کشت
جناب عمار شیعه گرامی ارتباط این مساله که نقل قول کردید با سوال را در چه میبینید ؟ میتوانید توضیح دهید ؟
این سخن استاد سجاد است
کشتن کس دیگری را ندارد کسی در موارد خاص
ولی ایت الله العظمی روحانی تخصیص زده است به این حکم حتی میشه بدون حاکم شرع کشت
آخه چرا این همه افراط. باور کنین با تعادل هم به چشم می یاین! شما امتحان کن.
سوال این بنده خدا هیچ ربطی به لینکی که شما دادی نداره.
یک ذره دوست عزیز نگاه کن !!!
در زمان فعلی کسی اجازه کشتن دیگری را ندارد !در موارد خاص حاکم شرع تصمیم خواهد گرفت .
می بینید!!!
این دوستمان مرجعی ننوشته است منم گفتم نظر ایت الله روحانی چیز دیگری می شه بدون حاکم هم کشت
و کسی نمی خواد تو چشم بیاد
یا من متن استاد را خوب نفهمیدم یا مساله دیگر است!!!
من اصلا سخنم به سوال بنده خدا نیست !!!!!!
فتوای ایت الله العظمی روحانی را در سایتشون نگاه کنید :
http://www.rohani.ir/page-1618.htm
باید گفت که مسلما جایز القتل است و کشتن او هم متوقف به اذن حاکم شرع نیست
کسانی که مورد ساب النبی و ائمه قرار می گیرند چنین حکمی صادر شده است
با تشکر از اظهار نظر شما
اما موضوع این تاپیک یعنی ارتداد وخروج از دین با فتوایی که در مورد ساب النبی یا ائمه علیهم السلام و اهانت کننده به آنها نقل فرمودید ، متفاوت است و اگر دقت نمایید در همان آدرس و در فتوای نقل شده هم حکم منوط به عدم وجود مفسده بزرگتر شده که امروزه مصادیق متعددی برای آن موجود است .
همیشه سلامت و موفق باشید
اخوی مگه داری در مورد کشتن گوسفند صحبت میکنی ؟؟ با این تفکرات بهتره شما به گروه داعش بپوندی که حسابی یه خونی از عزا در بیاری .. خدا عاقبت این دین و مذهب و این ملت کره زمین رو از شر این تفکرات طالبانی مصون بدارد ...
با سلام
در سایتهای مختلف دیده میشود موضوع حکم ارتداد دست آویزی برای کوبیدن اسلام شده است .
در این شرایط لازم است کسانیکه در مورد مطلب میزارن مطلب رو کامل بزارن تا این دست اویز ایجاد نشود .
دوستان مسلمان حواستونو جمع کنین . به سایتهای گفتگو دیگر هم سر بزنین تا بدونین دشمن از چه سوراخهایی وارد میشود .
مطلب خیلی ساده است و این مطلب ساده رو میپیچیونن تا از عنوان مطلب علیه اسلام بهره گیری کنن .
1- کسی حق تجسس در زندگی مردم ندارد . ( ااین یک اصل محکم دینی است که در قرآن آمده ( سوره حجرات ایه 19) )
2- حکم ارتداد توسط حاکم شرع اجرا میشود .
( با توجه به اینکه کسی حق تجسس ندارد مادامیکه مرتد صدای ارتدادش را به گوش حاکم شرع نرساند حاکم شرع وظیفه ای ندارد ) ( دلیل این موضوع هم ساده است این برای حفاظت از جامعه است )
( البته افراد در تفکر آزاد هستند و میتوانند در مجامع علمی تبادل نظر کنند . این حکم برای اجتماع است یعنی مرتد بیاد در جامعه نظرات ارتدادش را مطرح کند )
( معنی حفاظت از جامعه توهین به خرد مردم نیست . چطور مواد غذایی توسط حکومت کنترل میشود ؟ بزارن هرکسی هر مواد غذایی تولید کند ولی از انطرف به مردم آگاهی بدن که فقط مواد غذایی استاندارد مصرف کنند . آیا این توهین به خرد مردم است ؟)
3- حکم سب النبی هم که نیاز به حکم حاکم شرع ندارد این است که برای اجرای حکم باید مساله را کامل یاد گرفت که ساب النبی به چه کسی میگویند .
آیا کسی که اطلاع از حکم سب النبی ندارد و سب کند باید کشته شود ؟
اگر کسی اطلاع از حکم سب النبی داشته باشد مساله اینست که خوب سب نکند تا حکمی برایش نباشد . بره پیش دوستاش که مثل خودشن هر چی دوست داره بگه . چرا در جامعه سب بکنه ؟ چرا به اعتقادات دیگران فحش بده ؟ چرا برای خودش این حق رو قائله که به اعتقادات دیگران فحش بده ؟
خوی مگه داری در مورد کشتن گوسفند صحبت میکنی ؟؟ با این تفکرات بهتره شما به گروه داعش بپوندی که حسابی یه خونی از عزا در بیاری .. خدا عاقبت این دین و مذهب و این ملت کره زمین رو از شر این تفکرات طالبانی مصون بدارد ...
عزیز من کسی نمی خواد کس دیگری را بکشه !!!نمی دونم ولی بدونید که شیعه ها اگر به امامشون توهین بشه می دونی چه شکلی می شه می خوان اون طرف را بکشند می دونستی ؟؟ والله می دونستی ؟؟ولی کنترل می کنند خودشون را . مصطفی مازح شهیدی که می خواست شیطان رشدی را بکشه الکی شهید نشد دوست عزیز من !!!یعنی خون این شهید مظلوم فرت!!
البته در مورد صحابه چنین نمی گند ولی حکم ساب نبی و ائمه وجود دارد این متفق علیه است اونم با احکامش
در ضمن گروه های سوریه هم به فتوای اون عرعور خر گاو دارند شیعه ها را می کشند و این شخص پلید سگ خوک گفته بود ما شیعه ها را در چرخه گوشت می ریزیم و غدای حیواناتشون می کنیم کسی که ادعای جنگ با امام زمان عج را دارد یا اون ابن تیمیه ولی تشیع با برنامه و احکام هر حکمی را اجرا می کند من نفهمیده بودم فتوا اقای روحانی را پرسیدم
الخلاف ج5
ابو حنیفه هم برخی وقت ها هم قتل صادر می کنه
من اذی رسول الله و فی اهل بیته انه یقتل اینا همس سخنان اهل سنت است
اما موضوع این تاپیک یعنی ارتداد وخروج از دین با فتوایی که در مورد ساب النبی یا ائمه علیهم السلام و اهانت کننده به آنها نقل فرمودید ، متفاوت است و اگر دقت نمایید در همان آدرس و در فتوای نقل شده هم حکم منوط به عدم وجود مفسده بزرگتر شده که امروزه مصادیق متعددی برای آن موجود است .
استاد یک سوال یعنی می شه ایا حکمی وجود داره که بدون اذن حاکم شرع اجرا بشه ؟؟ایا چنین حکمی وجود داره یا خیر ؟؟
در سایتهای مختلف دیده میشود موضوع حکم ارتداد دست آویزی برای کوبیدن اسلام شده است .
در این شرایط لازم است کسانیکه در مورد مطلب میزارن مطلب رو کامل بزارن تا این دست اویز ایجاد نشود .
دوستان مسلمان حواستونو جمع کنین . به سایتهای گفتگو دیگر هم سر بزنین تا بدونین دشمن از چه سوراخهایی وارد میشود .
احسنتم ممنون از شما
ولشون کنید اینا چیز دیگر ندارند بگید بیاند مناظره از هر مکتی در پالتاک منتظرشان هستیم چنان فراری کنند که دیگر از این حرف ها نزنند برید مناظره ها را با احمد الحسن نگاه کنید و فقط در چند دقیقه مهدی میوزیک طرفدار احمد الحسن را شتسند رو بند که دیگه به پته پته افتاد
افراد در تفکر آزاد هستند و میتوانند در مجامع علمی تبادل نظر کنند . این حکم برای اجتماع است یعنی مرتد بیاد در جامعه نظرات ارتدادش را مطرح کند )
( معنی حفاظت از جامعه توهین به خرد مردم نیست . چطور مواد غذایی توسط حکومت کنترل میشود ؟ بزارن هرکسی هر مواد غذایی تولید کند ولی از انطرف به مردم آگاهی بدن که فقط مواد غذایی استاندارد مصرف کنند . آیا این توهین به خرد مردم است ؟)
سلام جناب بپاخیزیم!
همه حرفهات خوب و درست بودند ولی مشکل اصلی سر همین قسمته. یعنی ما از طرفی میگیم آدمها آزادند که هر دین و مسلکی رو انتخاب کنند و از طرف دیگه نمیتونند بیانش کنند. مثلا اگه من که شیعه مادرزاد هستم در یک فرم یا جایی بنویسم که مثلا مسحیی شدم و دیگه مسلمون نیستم حکمم چیه؟
ما از طرفی برای خودمون این ازادی رو قائلیم که تبلغ دین و آیین مون رو همه جا داشته باشیم و اونرو آزادی ابراز عقیده میدونیم و از طرفی افرادیکه جز ما می اندیشند اگر بخوان ابراز عقیده کنند اونها رو مواد غذایی مسموم مینامیم و زندگیش رو پلمپ میکنیم!
سلام
آیا کسی که با علم ( تحقیق) مرتد شود از این حکم ها در امان می ماند؟
با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال شما
طبق نظر اکثر مراجع اگر کسی با تحقیق یا بدون تحقیق از دین اسلام خارج شود و خروج خود را اعلام کرده به نحوی تظاهر به آن كند محكوم به احكام مرتد است؛ و احكام مرتد در واقع از جمله احكام سياسى اسلام، براى جلوگيرى از نفوذ دشمنان در محيط اسلام، و اغفال و اغواى مردم است.
همیشه سلامت و موفق باشید
[FONT=NoorLotus][FONT=NoorLotus]
سلام جناب بپاخیزیم!همه حرفهات خوب و درست بودند ولی مشکل اصلی سر همین قسمته. یعنی ما از طرفی میگیم آدمها آزادند که هر دین و مسلکی رو انتخاب کنند و از طرف دیگه نمیتونند بیانش کنند. مثلا اگه من که شیعه مادرزاد هستم در یک فرم یا جایی بنویسم که مثلا مسحیی شدم و دیگه مسلمون نیستم حکمم چیه؟
ما از طرفی برای خودمون این ازادی رو قائلیم که تبلغ دین و آیین مون رو همه جا داشته باشیم و اونرو آزادی ابراز عقیده میدونیم و از طرفی افرادیکه جز ما می اندیشند اگر بخوان ابراز عقیده کنند اونها رو مواد غذایی مسموم مینامیم و زندگیش رو پلمپ میکنیم!
سلام بر شما
اول اینکه اون چیزی که حاکم شرع برای آن حکم میده مثل سلمان رشدی هست . منظورم اینست که حکم برای افرادی در حد رشدی سصادر میشه نه برای همه مرتدها . ( برین بگردین و سابقه اجرای حکم مرتد را در شیعه در بیارین بیبینیم چند تا هست )
دوم اینکه مطرح شدن تفکرات مختلف در جامعه با مجامع علمی فرق زیادی دارد . ( در مجامع علمی باعث پیشرفت علمی میشود اما در جامه باعث التهاب میشود . )
سوم اینکه تمامی جوامع این محدودیتها را لحاظ میکنند . کدام کشور را سراغ دارین محدودیت نداشته باشه
طبق نظر اکثر مراجع اگر کسی با تحقیق یا بدون تحقیق از دین اسلام خارج شود و خروج خود را اعلام کرده به نحوی تظاهر به آن كند محكوم به احكام مرتد است؛ و احكام مرتد در واقع از جمله احكام سياسى اسلام، براى جلوگيرى از نفوذ دشمنان در محيط اسلام، و اغفال و اغواى مردم است.
سلام و احترام
منم چندتا سوال بپرسم.
1- اجرای حکم مرتد نیاز به اخذ اجازه از مرجع داره یا نه؟ اگه بله از مرجع خودش باید اجازه بگیره یا از هر مرجعی میشه؟
2- اگه کسی بدون اجازه یا با اجازه عام(1) از مراجع اقدام به این کار کنه مساله چطور هست؟ من شنیدم اگه نتونه در دادگاه اثبات کنه طرف مرتد بوده خودش اعدام میشه و اثبات هم کار سختی هست. درسته؟
(1)- منظورم از اجازه عام نظیر استفتایی که از آیت الله صافی در مورد شاهین نجفی گرفته بودند مثل این که از مرجع استفتا بشه و مرجع بدون اینکه در تشخیص مصداق حکم وارد بشه بگه چنانچه توهین نموده اند مرتدند.
3- چون فرمودید اکثر مراجع، میشه نام مراجعی که اعدام مرتد رو جایز نمیدونند بفرمایید
سلام و احترام
منم چندتا سوال بپرسم.
1- اجرای حکم مرتد نیاز به اخذ اجازه از مرجع داره یا نه؟ اگه بله از مرجع خودش باید اجازه بگیره یا از هر مرجعی میشه؟
2- اگه کسی بدون اجازه یا با اجازه عام(1) از مراجع اقدام به این کار کنه مساله چطور هست؟ من شنیدم اگه نتونه در دادگاه اثبات کنه طرف مرتد بوده خودش اعدام میشه و اثبات هم کار سختی هست. درسته؟
(1)- منظورم از اجازه عام نظیر استفتایی که از آیت الله صافی در مورد شاهین نجفی گرفته بودند مثل این که از مرجع استفتا بشه و مرجع بدون اینکه در تشخیص مصداق حکم وارد بشه بگه چنانچه توهین نموده اند مرتدند.
3- چون فرمودید اکثر مراجع، میشه نام مراجعی که اعدام مرتد رو جایز نمیدونند بفرمایید
با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال شما
1. در پست های گذشته همین تاپیک عرض شد که اجازه اقدام عملی در مورد مرتد بدست حاکم شرع است و هر کسی باید در احکام شرعی از مرجع خودش تقلید کند .
2. اصولا اثبات ارتداد شخص دیگر کاری مشکل است چون احراز شرایط ارتداد در فرد دیگر به راحتی ممکن نیست .
3. منظور از عبارت بنده عدم جواز اعدام مرتد از نظر مراجع دیگر نبود که همه مراجع تا آنجا که بنده اطلاع دارم در این امر اجماع دارند و مرتد با احراز شرایط را واجب القتل می دانند.
همیشه سلامت و موفق باشید
با سلام مجدد
آیا برگشتن از مذهب هم همین حکم را دارد؟
تشکر
با عرض سلام مجدد
اگر منظورتان این است که شیعه ، سنی شود این تغییر مذهب ارتداد نامیده نمی شود .
در پناه حضرت حق باشید
ارتباط با این افراد هم حکم خاصی دارد؟دوستی و رفت امد با انها یا استفاده از ان چه که از در امدشان به دست میاد مثلا به عنوان مهمان و....با توجه به اینکه فرد کاملا میگوید کافر است و به خدا و یا اسلام اعتقادی ندارد.بین دوستان من این افراد هستند.خودشون یا خانواده هاشون...
و اینکه این ایا این افراد نهی از منکر هم دارند؟
سلام.
نه هرکی مسلمون نیست روهدایت میکنیم
ولی هرکی بخوادبی احترامی کنه
خودم میرم بالاسرش چه بالاسرخودش وچه اونایی که تحریکش میکنن.
یازهرا(ع)
یه سری سوال از کارشناس محترم تاپیک دارم
مرجع بنده ایت الله مکارم هستند اما دلم میخواد نظر اجماع فقها رو بدونم
1 - من مسلمان هستم ، فردا مسیحی میشوم و مسیحیت رو دین مناسب و برتری میبینم حالا دلم میخواد کا به دوستان هم مسیحیت رو با دلیل توضیح بدم که چرا خوبه و برتره .....ایا من مرتد هستم؟
2 - اگر مرتد هستم حکم بنده قتل هست؟
3 - اگر حکم بنده قتل هست ، ایا همه میتونند منو بکشند یا فقط حاکم شرع میتونه؟
4 - اگر من مسلمان هستم و فردا کافر میشوم و به این نتیجه میرسم که اصلا نمیخوام دین دار باشم حالا اگر میشود جواب سوالات 2 و 3 رو بر همین اساس بدید؟
ممنون
لا حول و لا قوة الا بالله
طبق نظر اکثر مراجع اگر کسی با تحقیق یا بدون تحقیق از دین اسلام خارج شود و خروج خود را اعلام کرده به نحوی تظاهر به آن كند محكوم به احكام مرتد است؛ و احكام مرتد در واقع از جمله احكام سياسى اسلام، براى جلوگيرى از نفوذ دشمنان در محيط اسلام، و اغفال و اغواى مردم است.
گرچه مطمئن هستم این تاپیک هم قفل خواهد شد ولی باز هم سوالم رو میپرسم
جناب سجاد بزرگوار فلسفه چنین حکمی چی هست ؟
من با تحقیق کامل به این نتیجه رسیدم که مثلاً مسیحیت از اسلام بهتر و بالاتر هست و دینم رو تغییر دادم ، این حق بنده هست که خانواده و دوستان و کسانی که برای من عزیز هستند رو هم به دینی که به نظرم بهتر هست دعوت کنم
خود ما کسانی رو برای تبلیغ اسلام به سر تا سر دنیا میفرستیم چرا اونها نباید مبلغ بفرستند ؟
اسلام که فقط نماز خواندن نیست ، من وقتی میبینم همون جامعه به اصطلاح کفار از کشور خود من بسیار بسیار بیشتر خدا رو میشناسن و قبول دارن چرا دینم رو عوض نکنم ؟
سود بانکی کفار 0/5 % هست ، کشوری که ادعای اسلام ناب رو داره حداقل 30% و جالبه که بانکداری ما اسلامی هست ربا نیست و اونها چون از واژه اسلامی استفاده نمیکنن ربا خوارند
اگر خوف از این هست که دشمن به جامعه اسلامی رخنه کنه که دین اسلام کامل ترین دین هست پس نباید مشکلی در قانع کردن افراد و اثبات حقانیتش وجود داشته باشه
فاجعه اینجاست که کسی که مادرزاد مسلمان بوده و بعد دینش رو عوض کنه حتی اجازه توبه هم نداره
آخه این چه حکمی هست که به کسی که از پدر و مادر مسلمان بدنیا اومده حتی اجازه نمیده آزادانه دین خودش رو انتخاب کنه
جناب سجاد بنده این سوال رو بارها از خود شما و دهها نفر دیگه پرسیدم اما هیچ وقت قانع نشدم
مسیحی و مسلمان تبلیغشون رو بکنند مردم خودشون دین برتر رو انتخاب میکنند
اگر اسلام برتر هست که قطعاً هست دیگه ترسی نیست
شاید مطلب زیر تکراری باشد.اما "تازه" است.
(خوارج)در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده
آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میكردند ، طرفين استدلال میكردند ،
استدلال يكديگر را جواب میگفتند .
و اما آزادی اندیشه . هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه باشد. و به عکس، هر مکتبی که به خود ایمان ندارد، جلو آزادی تفکر را می گیرد. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از کانالیزه کردن اندیشه ها، خبری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند.
من چند سال پیش تذکر دادم که تنها دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی را اختصاص دهد به مارکسیسم، همین دانشکده الهیات است. ولی نه اینکه مارکسیسم را یک استاد مسلمان تدریس کند بلکه استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته و به آن مومن باشد درس بدهد. نباید اینگونه فکر کرد که چون اینجا دانشکده الهیات است نباید در آن مارکسیسم تدریس شود. خیر، مارکسیسم باید تدریس شود آنهم توسط استادی که معتقد به مارکسیسم است.
آری، یک سلسله مسائل است که بشر را باید در آنها آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی برسد. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد، خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است.
من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند متاثر که نمی شوم هیچ ، از یک نظر خوشحال هم می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود . یک دین زنده هرگز از اینگونه حرفها بیم ندارد. اصلا این چنین بوده که اسلام توانسته باقی بماند .
شهید مطهری
-------------------
من هم سوال دوستان قبلی را دارم
شاید مطلب زیر تکراری باشد.اما "تازه" است.
(خوارج)در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده
آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میكردند ، طرفين استدلال میكردند ،
استدلال يكديگر را جواب میگفتند .
جاذبه و دافعه علی عليهالسلام ص139
و اما آزادی اندیشه . هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه باشد. و به عکس، هر مکتبی که به خود ایمان ندارد، جلو آزادی تفکر را می گیرد. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از کانالیزه کردن اندیشه ها، خبری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند.
من چند سال پیش تذکر دادم که تنها دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی را اختصاص دهد به مارکسیسم، همین دانشکده الهیات است. ولی نه اینکه مارکسیسم را یک استاد مسلمان تدریس کند بلکه استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته و به آن مومن باشد درس بدهد. نباید اینگونه فکر کرد که چون اینجا دانشکده الهیات است نباید در آن مارکسیسم تدریس شود. خیر، مارکسیسم باید تدریس شود آنهم توسط استادی که معتقد به مارکسیسم است.( 1)
آری، یک سلسله مسائل است که بشر را باید در آنها آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی برسد. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد، خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است.
من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند متاثر که نمی شوم هیچ ، از یک نظر خوشحال هم می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود . یک دین زنده هرگز از اینگونه حرفها بیم ندارد. اصلا این چنین بوده که اسلام توانسته باقی بماند .
پیرامون انقلاب اسلامی
شهید مطهری
-------------------
من هم سوال دوستان قبلی را دارم
با سلام.
بسیار زیبا بود.
با تشکر فراوان
و من الله توفیق
[FONT=Arial Black]شاید مطلب زیر تکراری باشد.اما "تازه" است.
(خوارج)در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده
آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میكردند ، طرفين استدلال میكردند ،
استدلال يكديگر را جواب میگفتند .
و اما آزادی اندیشه . هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه باشد. و به عکس، هر مکتبی که به خود ایمان ندارد، جلو آزادی تفکر را می گیرد. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از کانالیزه کردن اندیشه ها، خبری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند.
من چند سال پیش تذکر دادم که تنها دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی را اختصاص دهد به مارکسیسم، همین دانشکده الهیات است. ولی نه اینکه مارکسیسم را یک استاد مسلمان تدریس کند بلکه استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته و به آن مومن باشد درس بدهد. نباید اینگونه فکر کرد که چون اینجا دانشکده الهیات است نباید در آن مارکسیسم تدریس شود. خیر، مارکسیسم باید تدریس شود آنهم توسط استادی که معتقد به مارکسیسم است.
آری، یک سلسله مسائل است که بشر را باید در آنها آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی برسد. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد، خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است.
من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند متاثر که نمی شوم هیچ ، از یک نظر خوشحال هم می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود . یک دین زنده هرگز از اینگونه حرفها بیم ندارد. اصلا این چنین بوده که اسلام توانسته باقی بماند .
شهید مطهری
-------------------
من هم سوال دوستان قبلی را دارم
اگر متنی که از شهید مطهری اوردید سانسور شده نبود جوابتونو شاید میگرفتید!:ok:
تو این لینک باقیش هست:
http://www.porseman.org/showarticle.aspx?id=320
:Cheshmak:
سلام
از یک نظر خوشحال هم می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود
نقل قول خودم را از پست شما آوردم که مرتبط با همین موضوع است ،یعنی شما خواستید به نوعی ایراد بگیرید اما ...
1- من ادعا نکردم که مطلبم را از سایتی که شما معرفی کردید آوردم ، که از آن سانسور کرده باشم (شما دقیقا بگویید کجای مطلبشون رو حذف کردم که باعث شد معنی رو وارونه جلوه بدم یا حتی تغییری ایجاد شود؟)
2- از مطالبی که در آن سایت آورده شده هم استفاده می کنیم!
بسم الله...
شهید مطهری:
«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار ميدهم كه خيال نكنيد راه حفظ معتقدات اسلامي جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يك نيرو ميشود پاسداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و روشن با آنها»
ازمنظر وي راى به آزادى فكر بدون راى به آزادى بيان، سخنى ناصواب و ناپخته است . به همين جهت ايشان پس از تبيين آزادى فكر به تبيين آزادى بيان و مطبوعات پرداخته و حدود آن را مشخص مي نمايد؛ «امّا مسالة آزادي فكر به مسألة آزادي بيان نيز ميانجامد. تجربههاي گذشته نشان داده كه هر وقت جامعه از آزادي فكري (ولو از روي سوء نيت) برخوردار بوده، در نهايت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعة ما، محيط آزاد برخورد آرا و نظريات پديد آيد كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح كنند و ما هم بتوانيم حرف خود را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي است كه اسلام رشد ميكند.
برخي بر يك منطق و تفكّر خاص استوارند، يعني واقعاً كسي طرز تفكّر خود را عرضه ميكند كه در اينجا محلّ آزادي بيان است و مبارزه با اينها بايد در قالب ارشاد و هدايت و عرضة منطق صحيح باشد
[FONT=Arial Black]سلام
نقل قول خودم را از پست شما آوردم که مرتبط با همین موضوع است ،یعنی شما خواستید به نوعی ایراد بگیرید اما ...
1- من ادعا نکردم که مطلبم را از سایتی که شما معرفی کردید آوردم ، که از آن سانسور کرده باشم (شما دقیقا بگویید کجای مطلبشون رو حذف کردم که باعث شد معنی رو وارونه جلوه بدم یا حتی تغییری ایجاد شود؟)
2- از مطالبی که در آن سایت آورده شده هم استفاده می کنیم!
بسم الله...
شهید مطهری:
«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار ميدهم كه خيال نكنيد راه حفظ معتقدات اسلامي جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يك نيرو ميشود پاسداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و روشن با آنها»
ازمنظر وي راى به آزادى فكر بدون راى به آزادى بيان، سخنى ناصواب و ناپخته است . به همين جهت ايشان پس از تبيين آزادى فكر به تبيين آزادى بيان و مطبوعات پرداخته و حدود آن را مشخص مي نمايد؛ «امّا مسالة آزادي فكر به مسألة آزادي بيان نيز ميانجامد. تجربههاي گذشته نشان داده كه هر وقت جامعه از آزادي فكري (ولو از روي سوء نيت) برخوردار بوده، در نهايت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعة ما، محيط آزاد برخورد آرا و نظريات پديد آيد كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح كنند و ما هم بتوانيم حرف خود را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي است كه اسلام رشد ميكند.
برخي بر يك منطق و تفكّر خاص استوارند، يعني واقعاً كسي طرز تفكّر خود را عرضه ميكند كه در اينجا محلّ آزادي بيان است و مبارزه با اينها بايد در قالب ارشاد و هدايت و عرضة منطق صحيح باشد
سلام چرا ناراحت میشین من که نگفتم شما سانسورش کردین!!منظورم این بود که اگر داریم از نظرات یه نفر حرف میزنیم خوبه همه ی نظرات اون ادمو کنار هم ببینیم نه گزِِِینشی!اون لینکم توضیحات شهید مطهریو کاملتر اورده توضیحاتی که بدون اونا حقیقت وارونه نمایش داده میشه...
ارتباط با این افراد هم حکم خاصی دارد؟دوستی و رفت امد با انها یا استفاده از ان چه که از در امدشان به دست میاد مثلا به عنوان مهمان و....با توجه به اینکه فرد کاملا میگوید کافر است و به خدا و یا اسلام اعتقادی ندارد.بین دوستان من این افراد هستند.خودشون یا خانواده هاشون...
و اینکه این ایا این افراد نهی از منکر هم دارند؟
با تشکر از سؤال شما
صرف معاشرت با اهل کتاب یا کفار به خودی خود مانعی ندارد اما اگر این کار موجب انحراف عقیده یا مفسده دیگری شود جایز نیست.
در صورت احراز شرایط ، نهی از منکر واجب است .
همیشه سلامت و موفق باشید
یه سری سوال از کارشناس محترم تاپیک دارم
مرجع بنده ایت الله مکارم هستند اما دلم میخواد نظر اجماع فقها رو بدونم
1 - من مسلمان هستم ، فردا مسیحی میشوم و مسیحیت رو دین مناسب و برتری میبینم حالا دلم میخواد کا به دوستان هم مسیحیت رو با دلیل توضیح بدم که چرا خوبه و برتره .....ایا من مرتد هستم؟
2 - اگر مرتد هستم حکم بنده قتل هست؟
3 - اگر حکم بنده قتل هست ، ایا همه میتونند منو بکشند یا فقط حاکم شرع میتونه؟
4 - اگر من مسلمان هستم و فردا کافر میشوم و به این نتیجه میرسم که اصلا نمیخوام دین دار باشم حالا اگر میشود جواب سوالات 2 و 3 رو بر همین اساس بدید؟
ممنون
با تشکر از سؤالات شما
همان طور که در پست های گذشته هم پاسخ دادم ، خروج از دین اسلام و مثلا مسیحی شدن همان مرتد شدن است اما زمانی حکم ارتداد جاری می شد که این فرد به هر شکلی تظاهر کند مثل حالتی که فرمودید ، بگوید من مسیحی شدم شما هم بشنوید.
مرتد اقسام مختلفی دارد که برخی از آنها حکمشان اعدام است و چنین کاری بدست حاکم شرع است .
گرچه مطمئن هستم این تاپیک هم قفل خواهد شد ولی باز هم سوالم رو میپرسم
جناب سجاد بزرگوار فلسفه چنین حکمی چی هست ؟
من با تحقیق کامل به این نتیجه رسیدم که مثلاً مسیحیت از اسلام بهتر و بالاتر هست و دینم رو تغییر دادم ، این حق بنده هست که خانواده و دوستان و کسانی که برای من عزیز هستند رو هم به دینی که به نظرم بهتر هست دعوت کنم
خود ما کسانی رو برای تبلیغ اسلام به سر تا سر دنیا میفرستیم چرا اونها نباید مبلغ بفرستند ؟
اسلام که فقط نماز خواندن نیست ، من وقتی میبینم همون جامعه به اصطلاح کفار از کشور خود من بسیار بسیار بیشتر خدا رو میشناسن و قبول دارن چرا دینم رو عوض نکنم ؟
سود بانکی کفار 0/5 % هست ، کشوری که ادعای اسلام ناب رو داره حداقل 30% و جالبه که بانکداری ما اسلامی هست ربا نیست و اونها چون از واژه اسلامی استفاده نمیکنن ربا خوارند
اگر خوف از این هست که دشمن به جامعه اسلامی رخنه کنه که دین اسلام کامل ترین دین هست پس نباید مشکلی در قانع کردن افراد و اثبات حقانیتش وجود داشته باشه
فاجعه اینجاست که کسی که مادرزاد مسلمان بوده و بعد دینش رو عوض کنه حتی اجازه توبه هم نداره
آخه این چه حکمی هست که به کسی که از پدر و مادر مسلمان بدنیا اومده حتی اجازه نمیده آزادانه دین خودش رو انتخاب کنه
جناب سجاد بنده این سوال رو بارها از خود شما و دهها نفر دیگه پرسیدم اما هیچ وقت قانع نشدم
مسیحی و مسلمان تبلیغشون رو بکنند مردم خودشون دین برتر رو انتخاب میکنند
اگر اسلام برتر هست که قطعاً هست دیگه ترسی نیست
با تشکر از سؤالات شما
پرسش های شما و دیگر دوستان ، پاسخ های روشنی دارد اما متأسفانه در حوزه تخصصی بنده نیست و نمی توانم به بحث در این موارد ادامه دهم به همین جهت از اساتید دیگر خواهش خواهم کرد که تشریف بیاورند و با وجود اینکه تاپیک را یکی از مدیران محترم قفل کرده اند ، پاسخ شما را تقدیم کنند.
در مورد سود بانکی هم بار ها گفتیم که ربا شدن یا نشدن یک پول ارتباطی با مقدار سود آن ندارد ممکن است سودی 30 در صد یا بالاتر باشد اما ربا نباشد و ممکن است سودی نیم در صد باشد و از نظر مرجع بزرگواری ربا باشد اگر کسی طالب آگاهی بیشتر در این زمینه است لطفا به تاپیک های مورد نظر که با جستجوی ساده ای قابل دستیابی است ، مراجعه کند تا مطلب برایش روشن شود .
خلاصه اینکه قوانین تجاری و معاملاتی اسلام مانع سود گرفتن نیست بلکه سود گرفتن مبتنی بر ربا را حرام کرده است.
در پناه حضرت حق باشید
فاجعه اینجاست که کسی که مادرزاد مسلمان بوده و بعد دینش رو عوض کنه حتی اجازه توبه هم نداره
آخه این چه حکمی هست که به کسی که از پدر و مادر مسلمان بدنیا اومده حتی اجازه نمیده آزادانه دین خودش رو انتخاب کنه
سلام. همونطور که میدونید مراجع از خودشون که حکم نمیدن،از قرآن و روایات و... استخراج میکنند. مثلا در این مورد خاص، یعنی ارتداد این روایت رو ملاحظه بفرمایید:
: صحيحه محمد بن مسلم از امام باقر(ع) «قال سألت أبا جعفر (ع)عن المرتد؟ فقال من رغب عن الإسلام وكفر بما أنزل الله علي محمد(ص) بعد إسلامه فلا توبة له وقد وجب قتله وبانب منه إمراته و يقسم ما تركه علي وُلده» (كافي 7 / 256 / ح1) امام باقر(ع) فرمود مرتد كسي است كه از اسلام اعراض نموده و آنچه را كه بر پيامبر(ص) نازل شده انكار نموده كه توبه چنين شخصي قبول نيست (مرتد فطري است) و قتل او واجب است و زن او قهراً بدون طلاق به سبب ارتداد از او جدا ميشود و اموال او بين اولادش تقسيم ميشود.
حالا من میگم که بیایید فرض کنیم:
1- خداوند عالم و عادل و رحیم و .... هست،
2- پیامبر و امامان هم از خدا فرمان میگرفتند و حرفشون مورد تائید خداست،حرفشون حرف خداست.
3- این حرف(حکم ارتداد) فاجعه است.
اگر سه گزاره بالا درست باشه چه نتیجه میگیریم؟
این حکم؛ حکم پیامبر و امامها نبوده و به دروغ بهشون نسبت داده شده.
از اونجایی که شواهد روایی و احادیث زیادی در این زمینه هست، این نتیجه غلط هست. یعنی این حکم، حکم پیامبر و امامان بوده است. پس حداقل یکی از سه فرض اول ما اشتباه است.
[SPOILER]http://www.lankarani.com/far/news/show_news.php?id_news=315[/SPOILER]
. یعنی یا این حکم فاجعه نیست. یا پیامبر و امامان حرفشون مورد تائید خدا نیست. یا خدا عالم وعادل و ... نیست.
از اونجایی که من (و احتمالا شما) در فاجعه بودن این حکم شک نداریم، پس یا پیامبر و امامان حرفشون مورد تائید خدا نیست. یا خدا عالم وعادل و ... نیست.
================
سلام
http://www.lankarani.com/far/news/sh...hp?id_news=315
موضوع این آدرس نامه نگاری محمد جواد فاضل لنکرانی به محسن کدیور در مورد دعوت آقای کدیور برای بحث پیرامون " حکم قتل و مهدورالدم بودن مرتد و سابّ النبی " است و بیان استدلال ایشان.
پاسخ آقای کدیور را هم می توانید در این آدرس (که البته فیلتر است مشاهده کنید):
http://kadivar.com/?p=9058
صحيحه محمد بن مسلم از امام باقر(ع) «قال سألت أبا جعفر (ع)عن المرتد؟ فقال من رغب عن الإسلام وكفر بما أنزل الله علي محمد(ص) بعد إسلامه فلا توبة له وقد وجب قتله وبانب منه إمراته و يقسم ما تركه علي وُلده» (كافي 7 / 256 / ح1) امام باقر(ع) فرمود مرتد كسي است كه از اسلام اعراض نموده و آنچه را كه بر پيامبر(ص) نازل شده انكار نموده كه توبه چنين شخصي قبول نيست (مرتد فطري است) و قتل او واجب است و زن او قهراً بدون طلاق به سبب ارتداد از او جدا ميشود و اموال او بين اولادش تقسيم ميشود.
با سلام.
احمد قابل مقاله ای طولانی در مورد ارتداد دارد و آن را به زیبایی تحلیل نموده و ثابت کرده است که ارتداد می تواند متعلق به دوران صدر اسلام باشد و امروزه منسوخ است. البته در جریان بررسی روایات این را هم یادآور می شود که کفر و جحد و انکار یعنی این که شخصی به حقانیت چیزی ایمان داشته باشد و از روی هوای نفس آن را انکار کند.
کفر در لغت عرب به معنای پوشاندن چیزی است. در موارد ایمان به خدا کفر یعنی پوشاندن حقیقت خدا و یا نبوت نبیدر حالیکه می دانی اینها حقیقت دارند.
با این تفسیر اگر چه باز حکم مذکور با فرهنگ آزادی بیان امروزی سازگار نیست ولی از میزان فاجعه می کاهد. و حتی چه بسا با فرهنگ آن زمان سازگار باشد. چرا که فردی مهدور الدم اعلام شده که به عناد با دین خدا ( بر اساس فرض شما ) برخواسته است.
و من الله توفیق
[FONT="Tahoma"]با تشکر از سؤالات شما
همان طور که در پست های گذشته هم پاسخ دادم ، خروج از دین اسلام و مثلا مسیحی شدن همان مرتد شدن است اما زمانی حکم ارتداد جاری می شد که این فرد به هر شکلی تظاهر کند مثل حالتی که فرمودید ، بگوید من مسیحی شدم شما هم بشوید.
مرتد اقسام مختلفی دارد که برخی از آنها حکمشان اعدام است و چنین کاری بدست حاکم شرع است .
تشکر از شما
میشه این تظاهر کردن رو یه مقدار بیشتر توضیح بدین؟خوب یه وقتی هست من مسیحیت رو دین کامل تری میبینم و دوست دارم برای مابقی دوستانم این مساله رو توضیح بدم اون وقت چی؟خلاصه که این تظاهد کردن رو متوجه نشدم
و میشه بفرمایید کدوم احکام مرتد حکمش اعدام هست؟اینکه حکمش اعدامه یعنی اگر ما دیدیمش باید دستگیرش بکنیم(حتی به زور) و تحویل حاکم شرل بدیم؟
سلام علیکم و رحمه الله
با سپاس از استاد سجاد بزرگوار
یک سوال دارم از حضورتان
" ارتداد در قالب یک حکم حکومتی منجر به صدور حکم اعدام میشود و آن در صورتی است که محارب بحساب بیاید" آیا این چنین میتوان گفت ؟
این را هم عرض کنم دلیل سوال بنده این فرمایش شماست که فرمودید
اما زمانی حکم ارتداد جاری می شد که این فرد به هر شکلی تظاهر کند مثل حالتی که فرمودید ، بگوید من مسیحی شدم شما هم بشوید.
با تشکر
یاحق
در صورت احراز شرایط ، نهی از منکر واجب است .
عذر میخوام ولی مگه این حکم رو نداریم که غیر مسلمان ها نهی از منکر ندارند این شامل مرتد نمیشود؟
صرف معاشرت با اهل کتاب یا کفار به خودی خود مانعی ندارد اما اگر این کار موجب انحراف عقیده یا مفسده دیگری شود جایز نیست.
بیشتر سوال من در مورد دارمد این افراد است که در معاشرت ها ممکن است مورد استفاده باشد مثل مهمانی و... استفاده از این درامدها حلال است؟
احمد قابل مقاله ای طولانی در مورد ارتداد دارد و آن را به زیبایی تحلیل نموده و ثابت کرده است که ارتداد می تواند متعلق به دوران صدر اسلام باشد و امروزه منسوخ است
سلام بر شما دوست گرامی
کاش لینکی به این مقاله قرار میدادید. چون من موفق نشدم به طور کامل پیداش کنم و بخونم. اما همون چند قسمتی که نگاه کردم ندیدم جایی ثابت کرده باشند که این حکم مختص صدر اسلام باش و الان منسوخ شده باشه. اگر لینک یا متن اون قسمتها رو در دارید لطف کنید بگید تا بخونم.
======================
از متن مقاله:
با مراجعه به متون روایی یاد شده ( در هر دو دسته )، نکاتی روشن می شود که به برخی از آن ها اشاره می شود ؛الف ) در بین اصحاب ائمه ی هدی (ع) در مورد « مفهوم کفر و شرکی که موجب ارتدادند » اختلاف نظر جدی وجود داشته است . برخی از آنان دیدگاهی همچون دیدگاه خوارج داشته اند و هرفردی را که مخالف اندیشه های مذهبی خویش می یافتند ، تکفیر کرده و او را مرتد می خواندند .
در برابر این گروه ، کسانی بودند که تنها مخالفان بی خبر و غیر مطلع از دلایل خود را مجاز به « دگر باشی و دگر اندیشی » می دانستند و دیگران را تکفیر می کردند .گروه سوم ( که نظریه ی آنان مورد تأیید و محصول نهایی روایات است ) معتقد بودند که ؛ « تنها افرادی که حقیقت را یافته و از روی عناد و ستم آن را انکار کرده و بر خلاف حق رفتار می کنند ، کافر محسوب می شوند و بر بقیه ی افراد ، عنوان « کافر » صدق نمی کند .
من هم با فرمایش شما موافقم که اگر این حکم مد نظر گروه سوم درست باشه، کمی از عمق فاجعه کم میکنه اما اینها به کنار.... برای من یک سوال اساسی تر پیش میاد راجع به نام کاربری شما:ok::
با این تفسیر اگر چه باز حکم مذکور با فرهنگ آزادی بیان امروزی سازگار نیست ولی از میزان فاجعه می کاهد. و حتی چه بسا با فرهنگ آن زمان سازگار باشد
اگر با این دید به دین نگاه کنیم که فلان حکم با فرهنگ اون زمان سازگار بوده ولی الان نیست؛ پس اون رو اجرا نکنیم،{ که گویا نظر شما هم نزدیک به این باشه} من برای انجام هر حکمی از اسلام باید از خودم بپرسم آیا این حکم با شرایط کنونی مطابقت داره یا نه.از طرفی تنها ابزار بررسی من هم عقل من میشه. چون تمام احکام دین قبل از عبور از فیلتر عقل اعتباری ندارند.
پس خودبخود تمام رفتار من تنها بر پایه عقل شکل میگیره و اثری از شریعت باقی نمیمونه..بهتر نیست نام کاربریتون رو از شریعت عقلانی به "عقلانی" تغییر بدید؟ فقط پیشنهاد بود:khandeh!:
=============
حتی چه بسا با فرهنگ آن زمان سازگار باشدبرای مثال
با این نگرش, قبل از اینکه من مشروب بخورم به خودم میگم :حکم حرمت مشروب مربوط به صدر اسلام بوده، زمانی بوده که اعراب در نوشیدن افراط میکردند، الان که محققین میگن مصرف کم الکل اثرات خوبش از بدش بیشتره، چرا حکم حرمت شرب خمر رو باطل اعلام نکنیم و نگیم که حکم حرمت برای فرهنگ اون زمان بوده و مقداری مشروب نخوریم؟:khobam::Graphic (26):
کلا شریعت بی شریعت
کاش لینکی به این مقاله قرار میدادید. چون من موفق نشدم به طور کامل پیداش کنم و بخونم. اما همون چند قسمتی که نگاه کردم ندیدم جایی ثابت کرده باشند که این حکم مختص صدر اسلام باش و الان منسوخ شده باشه. اگر لینک یا متن اون قسمتها رو در دارید لطف کنید بگید تا بخونم.
با سلام.
البته لینکی که در صفحه قبل از نامه آقای کدیور به لنکرانی را یکی از دوستان ارایه دادند به اعتقاد بنده کاملا کافی بود. اگر به آن رجوع کنید پاسختان را می گیرید.
بنده مقاله احمد قابل را کامل دارم که به پیوست می آورم.
در انتهای این مقاله احمد قابل آورده است :
به گمان من ، موضوع حقيقي ارتداد مورد نظر شريعت محمدي (ص) ، مصداق « افساد في الأرض » بوده است و به اين خاطر ، حكم به قتل را روا داشته است ( كه البته ادعايي است محتاج استدلال و بايد اثبات شود ) . اگر صدق عنوان « افساد في الأرض » بر رفتار و گفتار كسي ، ثابت گردد ، مي توان با سلب حق حيات او ، موافقت كرد و گر نه ، بايد پاسخ لازم و كافي ، براي مخالفت با حكم صريح قرآن ، ارائه شود .
بنده اشتباه کردم و شما درست می فرمایید. ایشان ایشان اثبات نکردند بلکه نظر شخصی ایشان بود.
در واقع ایشان معتقدند حکم قتل مرتد درواقع مصداقی است برای موضوع فساد در زمین. چرا که در قرآن مجوز قتل را جز در 2 مورد یعنی قصاص و فساد در زمین نداده است. و هر حدیثی که با قرآن ناسازگار باشد قابل استناد نیست.
لذا حکم قتل مرتد باید مصداقی برای فساد در زمین باشد. در نتیجه هر زمان که مصداق بر موضوع منطبق بود حکم قابل اجراست و هر زمان که نبود قابل اجرا نیست. اگر بنده گفتم منسوخ است به این دلیل بود که در زمان ما که بحث آزادی بیان رایج است اگر شخصی بیاید و اعتقاد خود را مبنی بر خروج از اسلام بیان نماید فسادی در زمین اتفاق نمی افتد و اگر هم بیافتد راهکار مقابله اش قتل نیست. چه بسا قتل مرتد فساد بیشتری در زمین راه بیاندازد. بلکه راهکار عملی تر مباحثه منطقی و درنهایت رها کردن اوست.
در مورد دین و احکام آن هم بنده در جاهای مختلفی نظرم را بیان نموده ام و فکر می کنم با نظرات بنده آشنایی داشته باشید. لذا جای ذکر دوباره اش نیست.
در مورد نام کاربری ام هم قبلا با جناب manmahdiam بحثی داشتم که خلاصه اش این است :
شریعت در لغت به معنای راه و روش و مسلک است و در عرف عامیانه به معنای شاخه ای ازدین. بنده معنای لغوی آن را مد نظر دارم.
در واقع راه و روش بنده عقلانی است و هر آنچه با عقل انطباق دارد.
شریعت اسلام را هم تجربه ای روحانی و عرفانی از پیامبر خاتم می دانم. مگر استفاده ار تجربیات گذشتگان با عقل منافاتی دارد؟!
بنده دین را هم دستاوردی از عقل بشری می دانم. البته عقلی که بشر را به معنویت رهنمون می سازد.
و من الله توفیق
با سلام.
البته لینکی که در صفحه قبل از نامه آقای کدیور به لنکرانی را یکی از دوستان ارایه دادند به اعتقاد بنده کاملا کافی بود. اگر به آن رجوع کنید پاسختان را می گیرید.
بنده مقاله احمد قابل را کامل دارم که به پیوست می آورم.
در انتهای این مقاله احمد قابل آورده است :
به گمان من ، موضوع حقيقي ارتداد مورد نظر شريعت محمدي (ص) ، مصداق « افساد في الأرض » بوده است و به اين خاطر ، حكم به قتل را روا داشته است ( كه البته ادعايي است محتاج استدلال و بايد اثبات شود ) . اگر صدق عنوان « افساد في الأرض » بر رفتار و گفتار كسي ، ثابت گردد ، مي توان با سلب حق حيات او ، موافقت كرد و گر نه ، بايد پاسخ لازم و كافي ، براي مخالفت با حكم صريح قرآن ، ارائه شود .
بنده اشتباه کردم و شما درست می فرمایید. ایشان ایشان اثبات نکردند بلکه نظر شخصی ایشان بود.
در واقع ایشان معتقدند حکم قتل مرتد درواقع مصداقی است برای موضوع فساد در زمین. چرا که در قرآن مجوز قتل را جز در 2 مورد یعنی قصاص و فساد در زمین نداده است. و هر حدیثی که با قرآن ناسازگار باشد قابل استناد نیست.
لذا حکم قتل مرتد باید مصداقی برای فساد در زمین باشد. در نتیجه هر زمان که مصداق بر موضوع منطبق بود حکم قابل اجراست و هر زمان که نبود قابل اجرا نیست. اگر بنده گفتم منسوخ است به این دلیل بود که در زمان ما که بحث آزادی بیان رایج است اگر شخصی بیاید و اعتقاد خود را مبنی بر خروج از اسلام بیان نماید فسادی در زمین اتفاق نمی افتد و اگر هم بیافتد راهکار مقابله اش قتل نیست. چه بسا قتل مرتد فساد بیشتری در زمین راه بیاندازد. بلکه راهکار عملی تر مباحثه منطقی و درنهایت رها کردن اوست.در مورد دین و احکام آن هم بنده در جاهای مختلفی نظرم را بیان نموده ام و فکر می کنم با نظرات بنده آشنایی داشته باشید. لذا جای ذکر دوباره اش نیست.
در مورد نام کاربری ام هم قبلا با جناب manmahdiam بحثی داشتم که خلاصه اش این است :
شریعت در لغت به معنای راه و روش و مسلک است و در عرف عامیانه به معنای شاخه ای ازدین. بنده معنای لغوی آن را مد نظر دارم.
در واقع راه و روش بنده عقلانی است و هر آنچه با عقل انطباق دارد.
شریعت اسلام را هم تجربه ای روحانی و عرفانی از پیامبر خاتم می دانم. مگر استفاده ار تجربیات گذشتگان با عقل منافاتی دارد؟!
بنده دین را هم دستاوردی از عقل بشری می دانم. البته عقلی که بشر را به معنویت رهنمون می سازد.
و من الله توفیق
باسلام وآرزوی سال پر خیر وبرکت برای همه دوستان .
همه مطالی که در این مسله (بحث ارتداد) در پنج صفحه از سوی عزیزان اعم از پرسش گر وکاربران دیگر وکارشناسان بزرگوار ارایه شده مطالعه شد وآنچه در ذیل تقدیم شده در واقع پاسخی است که با توجه به همه مطالب مطرح شده بیان گردیده است :
در ابتدا باید گفت : در نگاه قران و اسلام نه تنها نباید در دین اجبار باشد ، بلکه بالاتر از آن اجبار در دین شدنی نیست . این بیان بسیار دقیق است ؛ زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی ، قابلیت اجبار کردن یا اجبار شدن ندارد .
دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است و حوزه درون و قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست . انسان ها در پذیرش دین به لحاظ تکوین کاملا آزاد است ، ولی باید توجه داشت که آزاد بودن انسان در پذیرش دین، یعنی اختیار داشتن در انتخاب دین حق و باطل، یا خوب و بد. بدین معنا که راه انسان برای انتخاب باز است و انسان مجبور نیست، اما در عین حال حکم خدا این است که راه حق را برگزینند و از باطل دوری کنند؛ بنابر این در بین عدم اجبار در دین ومسله حرمت ارتداد هیچ گونه تعارضی وجود ندارد؛ زیرا عدم اجبار بر پذیرش دین خاصی، دلیل بر حق بودن تمام ادیان و مسلکها نمیباشد، بلکه دلیل بر احترام به آزادی انسان در انتخاب دین و حق انتخاب آزاد و ثمربخش نبودن اجبار در گرایش به دین خاص میباشد، نه به معنای درست بودن هر گونه انتخاب انسان.
مانند این که خداوند بگوید ما راه درست را به شما نشان دادیم، حال خود میتوانید راه درست را انتخاب کنید یا راه غلط را . در انتخاب آزاد هستید، اما تنها راه درست و حقیقت از شما پذیرفته خواهد شد.
از سوی دیگر، حق بودن ادیان و شریعتها در طول تاریخ، دلیلی بر حقیقتجو بودن پیروان آنها، پس از ظهور شریعت کاملتر و تجلی آشکارتر حق نخواهد بود.
بنابراین، حقیقت جوی واقعی کسی است که به تمام مظاهر حق در طول تاریخ ایمان داشته باشد و به کاملترین شریعت عمل کند. "مسلمان حقیقی" در طول تاریخ کسی است که به پیامبر عصر خود و تمام پیامبران پیشین ایمان داشته باشد و در برابر آخرین شریعت و فرمانهای خداوند "تسلیم" باشد. (این مطلب به استناد به آیه 285، سوره بقره تأیید میشود) برای توضیح بیشتر به نقل آنچه مرحوم شهید مطهری در اینباره گفته، میپردازیم: (1)
"درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست( لا إِکراهَ فِی اَلدِّینِ) ولی این سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست، در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و بس. هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده، مردم موظف بودهاند که از راهنمایی او استفاده کنند و قوانین و احکام خود را چه در عبادات و چه در غیر عبادات از او فراگیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیا رسیده است.
در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید ،باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید.
قرآن کریم میفرماید: "وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ اَلْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخاسِرِینَ(2) ؛هر کس غیر از اسلام دینی بجوید ،هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود".
اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست ، بلکه منظور، تسلیم خدا شدن است، پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن، همان دین گرانمایهای است که به دست حضرت خاتمالانبیا ظهور یافته است و قهراً کلمهی اسلام بر آن منطبق میگردد.
به عبارت دیگر، لازمه تسلیم خداشدن، پذیرفتن دستورهای او است . روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است.
در نتیجه، اگر چه نباید شریعت اسلام را بر پیروان ادیان دیگر تحمیل کرد امّا این به معنای امضای حقانیت ادیان به موازات همدیگر نیست، بلکه باید با گفتگو و تبلیغ آنان را به سوی جلوه کامل حق، در این عصر و زمان- یعنی شریعت اسلام- دعوت کرد. روش پیامبر در صدر اسلام و دیگر امامان و بزرگان دین در طول تاریخ اسلام اینگونه بوده است.
در پذیرفتن شریعت اسلام هیچگونه اجباری نیست و مسلمانان نباید دیگران را مجبور سازند اما عدم اجبار دلیل بر حقانیت پیروان ادیان دیگر نیست، بلکه اگر با آگاهی به حقانیت پیامبر اسلام، به انکار بپردازند و کفر بورزند، در "قیامت" جایگاه آنان در جهنم خواهد بود.
در قرآن مجید میخوانیم: "اِنَّ اَلَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکتابِ وَ اَلْمُشْرِکینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها(3) کسانی از اهل کتاب که به آنچه پیامبر اسلام آورده است( 4) کفر ورزیدهاند و نیز مشرکان در آتش دوزخند و در آن همواره میمانند".
از این آیه به خوبی آشکار میشود که مراد از آیاتی که پیروان ادیان دیگر را اهل نجات دانسته اند(5) ، منکران حقانیت اسلام و صفآرایان در مقابل شریعت اسلام نیستند، حتی چه بسا کسانی که توانایی شناخت حقانیت اسلام را داشته اند ،ولی به آسانی از کنار شناخت حق گذشته اند نیز در قیامت عذری نداشتهباشند.
پیروان ادیان الهی هم به حکم کتاب خودشان که در آن به آمدن پیامبر اسلام اشاره شده، نیز به حکم عقل که باید به آخرین پیام الهی گوش فرا دهند، باید دین اسلام را بپذیرند.
بنابراین کفار و پیروان سایر ادیان الهی وظیفه دارند در باره دین خود و دین اسلام تحقیق کنند و دستورهای ادیان را با هم مقایسه کنند. پس از تحقیق دقیق و علمی، به حقیقت اسلام و حقانیت این دین پی خواهند برد. حال اگر پس از تحقیق به این نتیجه رسیدند که دین خودشان بر حق است و از طرفی به محتوای دین خود عمل کردند و بر کسی ظلم نکردند، چون حجت و دلیل و برهان بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمیکند، ولی اگر تحقیق نکردند و با لجاجت بر دین خود پای فشاری کردند و با این که احتمال میدادند دین اسلام دین حقی باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظیفه خود کوتاهی کرده، در نتیجه خداوند آنان را عذاب خواهد کرد.
شهید مطهری(ره) در این باره میگوید: "اگر کسی در روایات دقت کند، مییابد که ائمه(ع) تکیه شان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان میآید، از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطی باشد که میبایست تحقیق و جستجو کند، نکند اما افرادی که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطی به سر میبرند که مصداق منکر و یا مقصر به شمار نمیروند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند.
ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه میدانند. این گونه افراد دارای استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهی درباره آنان میرود.
وی از مرحوم علامه طباطبایی نقل میکند: "همان طوری که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد".(6)
اما در باره حکمت وفلسفه حکم مرتد باید گفت:
حکم اعدام مرتد از جهت تحقق موضوع و اجرای آن بسیار محدود و تحت شرایط خاصی است . این نکته نیز فراموش نشود که مرتد به صرف شک و تردید اعدام نمی شود. مرتدی به دار مجازات آویخته می شود که راه عناد و کج روی را آگاهانه بر داشته و در صدد تضعیف آیین حق اسلام- که نجات دهنده انسان ها است بر آید.
با تامل و دقت در این جهت فلسفه تشریع حکم مرتد در اسلام روشن می شود ، با وجود این برای واضح شدن بیش تر پاسخ به سوال، به صورت تحلیلی بحث ذیل ارائه می شود:
1. پایه و اساس جامعه اسلامى، دین است و تمام فعالیت هاى اجتماعى و فردى بر محور دین انجام مىشود. دین مانند روح زندگى بخش در همه زوایاى جامعه اسلامى حضور دارد. هر صدم هاى که بهجایگاه رفیع دین وارد شود، اساس جامعه را به خطر مىاندازد. اگر انکار، تکذیب و استهزاى دین، به ویژه توسط مسلمانان صورت گیرد، شبهه و تردید و عدم پای بندى نسبت به دین در میان جامعه اسلامى رخنه و رشد مىکند، دشمنان اسلام که همواره به دنبال نفوذ و ضربه زدن به دین هستند، اگر این راه را باز ببینند، با به کار گرفتن و جذب افراد سست ایمان و کشاندن آن ها به کفر، براى خارج کردن دین از جایگاه خود و بى اهمیت نمودن آن، اقدام خواهند کرد. جامعه اسلامى با از دست دادن این سرمایه عظیم به نابودى کشیده خواهد شد. اسلام که دین جامع و کامل است ،با تشخیص درست این نقطه آسیب پذیر، با وضع حکم ارتداد به مقابله با کسانى که در صدد ضربه زدن به دین هستند پرداخته، ایمان و باورهاى حق مردم را در حصار امن قرار داده ،با حفاظت از سلامت جامعه زمینه را براى رشد و سعادت افراد آن فراهم کرده است.(7)
2. اثر روانى و اجتماعى این حکم، بالا بردن اهمیت و ارزش دین است. دین براى انجام رسالت خود باید در جامعه، جایگاهى رفیع داشته باشد، همانند حکم قصاص و مجازات سارق که حالتى براى افراد جامعه فراهم مىکند که نه تنها به قتل و سرقت دست نمىزنند. بلکه جان و مال دیگران براى آنان احترام پیدا مىکند و در جهت حفظ آن مى کوشند. حکم ارتداد کمک مىکند تا دین در نظر مردمى که از منزلت و ارزش نظرى و عملى آن آگاه نیستند، جایگاه و ارزش واقعى خود را بیابد. فوائد بسیارى از این طریق حاصل مىشود. اگر دین در نظر مردم، مهم و ارزشمند شد، توجه خاصى به آن مبذول مىدارند؛آن را آسان از دست نمىدهند، به دنبال آگاهى و اطلاع صحیح از آن بر مىآیند و با طرح نظرات پخته وسنجیده به رشد عملى و آگاهى مىرسند و این چراغ هدایت را از تیرگى و خاموشى حفظ مىکنند.(8)
3. اسلام پیش از آن که کسى را به عنوان پیرو بپذیرد، هشدار مىدهد که چشم و گوش خود را باز کنید .با دلائل منطقى و به صورت آزادانه در مورد دین تحقیق کنید. حال اگر کسى با تحقیق و بررسى کامل مسلمان شد و جزء پیروان اسلام درآمد و سپس خواست از اسلام دست بکشد و در زمره مذاهب دیگر درآید، جاى شک نیست که چنین عملى در اذهان عمومى اثرى قوى در بى اعتبارى و نادرستى اسلام جلوه مىدهد، زیرا عقل مردم در چشم آن ها است، وقتى که مىبینند: مسلمانى از دین خود خارج شده و به آئین دیگر گرویده است، پیش خود فکر مىکنند چنانچه این آئین اسلام بهترین و صحیحترین ادیان آسمانى بوده، پس چرا پیروانش یکى پس از دیگرى از آن خارج شده و به دشمنان آن مىپیوندند؟ آنگاه نتیجه مىگیرند که اصول اسلام یک آئین درستى نیست که بتواند مردم را راضى نگهدارد و نیازمندىهاى آنان را رفع نماید و گرنه معنى ندارد که پیروانش از آن رو بگردانند.(9)
4. اگر مردم در تغییر عقیده مجاز باشند، افراد مغرض و سودجو از این راه مىتوانند بزرگترین و کوبنده ترین ضربات را بر پیکر اسلام، وارد سازند، زیرا در زمره دشمنان شروع به فعالیت می نمایند. آیا در این صورت، اسلام، با آزاد گذاشتن باب ارتداد و تغییر مذهب اساس خود را متزلزل نمىکرد؟ آیا عاقلانه است آئینى که خود را تنها ضامن سلامت ملت هاى مىداند، گور خود را با تجویز تغییر مذهب بکند و براى دشمنان خود، پناهگاه قانونى و محکمى پدید آورد؟ آیا با تجویز آزادى تغییر مذهب، دست افراد مغرض و سودجو که به خاطر مطامع دنیوى و مظاهر زود گذر زندگى،هر لحظه به شکلى در مىآیند و از ارتکاب هر گونه فساد و تباهى باکى ندارند، بازتر نخواهد شد و معتقدات میلیون ها نفر مسلمان، بازیچه امیال و هوس هاى شوم مشتى افراد ناپاک و آلوده قرار نخواهد گرفت؟(10)
5. در یک جامعه دینى، به ویژه زمانى که حکومت نیز مانند مردم خود را به احکام دین پاىبند بداند،تبلیغ بر ضد دین نوعاً به بر هم زدن نظم و اخلاق عمومى منجر خواهد شد، به همین جهت حکومت اسلامى نیز مانند مردم، خود را موظف به حفظ کیان دین مىداند.(11)
حقوقدانان در تعریف نظم عمومى مىگویند: نظم عمومى فرمول مقرراتى است که در آن ذات، حیثیت و منافع مادى و معنوى جامعه باید مورد حمایت جدى قرار گیرد. در صورت بر هم زدن نظم عمومى وجدان جامعه جریحهدار مىشود.بنابر این براى حفظ آن هر گونه اقدام الزام کننده یا بازدارنده به جا و شایسته خواهد بود.(12)
6.از دیدگاه برخى از دانشمندان اسلامى، راههاى دستیابى به اهداف شریعت، دفاع از اصول پنجگانه:دین، جان، عقل، نسب و مال انسان مىباشد . اسلام براى حفظ هر یک از این اصول راهکار مشخصى مقرر نموده که حفظ دین از طریق جهاد و مجازات ارتداد حاصل مىشود.(13)
7. کسانى که در شدت مجازات مرتد، تردید مىنمایند، نوعاً، افرادى هستند که به تمایلات مذهبى همچون سایر تمایلات نفسانى مىنگرند . مىپندارند «همان طور که بشر در پیروى از تمایلات خویش و ترک آن ها آزاد است، نسبت به مذهب و مردم نیز، آزادى دارد که آن را در زمانى بپذیرد و در زمانى دیگر ترک کند»، ولى برخورد اسلام با دین، جز این است . در فرهنگ اسلامى، دین از اهمیت والائى برخوردا است. این اهمیت از نقشى که دین در سعادت دنیا و آخرت انسان دارد، نشأت مىگیرد. در فرهنگ اسلام، دین تنها چیزى است که خداوند بر اعطاى آن بر انسانها منت گذاشته است، یا هدایتِ انسانى به سوى دین،
ارزشش بر تمامى آنچه خورشید بر آن مىتابد ،برترى دارد و یا گمراه نمودن فردى از دین برابر است با کشتن همه انسانها.
در چنین منطقى، اگر حفظ دین در رأس همه واجبات قرار گیرد و براى آن فرمان جهاد و مبارزه داده شود،امرى طبیعى و نشأت گرفته از جایگاهى است که دین در این منطق دارد، از این روى پیامبر مىفرماید: هرگاه حادثه ناگوارى بر شما وارد شد، جان های تان را فداى دین تان کنید . بدانید که هلاکشونده کسى است که دینش از بین برود.(14)
8. افزون بر جنگ روانى، ارتداد سبب درگیرىهاى مذهبى هم مىشود، زیرا انسانها نسبت به عقایدخویش تعصب مىورزند . به طور طبیعى، در برابر تحقیر و اهانت عکسالعمل نشان مىدهند، در اینحالت پشت پا زدن به دین و عقاید، عکسالعمل سایر همکیشان را به دنبال خواهد داشت . ادامه اینجریان به درگیرىهاى قومى و مذهبى خواهد انجامید. برخورد با ارتداد و جلوگیرى از آن، در رفع اختلافها و تشنجات مذهبى بسیار مؤثر است.(15)
در پایان خوب است دیدگاهحکیم متاله استاد جوادی آملی را اشاره نمایم که در باب ارتداد گفته است :
ارتداد آن است که کسی محققانه دین را بپذیرد، سپس دین را کنار بگذارد، در ارتداد یک نکته مهم است که پیش از این، دین را با برهان منطقی پذیرفته باشد، اگر کسی واقعا شاک متفحص است، یعنی هر چند در خانواده مسلمان تربیت شده، ولی اسلام را قبول کرده، اسلام روان شناختی است نه اسلام معرفت شناختی و یقین منطقی.
دید پدر و مادرش مسلمان هستند، او هم مسلمان شد، نه از معصوم شنید و نه از حکیم متاله دریافت کرد، اسلام موروثی دارد که اگر هم یقین داشته باشد، یقین روانی است، نه یقین منطقی، چنین شخصی اگر به ایمان خود باقی بماند، ممکن است، خداوند متعال منت گذاشته و دین او را بپذیرد، اما اگر شک کرد، معلوم نیست که خداوند متعال احکام ارتداد، به آن بار کند که تعریف ارتداد شامل آن بشود. بنابراین ارتداد یعنی کسی که یقین معرفت شناختی دارد، با این حال دین را به بازی بگیرد و از آن اعلام بیزاری نماید. (16)
پینوشتها:
1. مجموعه آثار، ج 1 (عدل الهی).نشر صدرا ،1370ش
2. آلعمران (3) آیه 85.
3. بینه (98) آیه 6.
4. همان، آیه 5.
5. مائده(5) آیه 69.
6. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد.
7.مصباح یزدى، محمدتقى، دین و آزادى، ص 106.1 نشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ،قم، 1387 ش.
8.همان، ص 107.2.
9.قربانى، اسلام و حقوق بشر، ص 482 - 481 ،نشر طه، قم، 1375 ش.
10.همان، ص 483 - 482.4.
11.هاشمى، ارتداد و آزادى، ص 132. نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375 ش.
12.همان، ص 130.
13.همان، ص 61.
14.مجله حوزه، آزادى بیان. ارتداد، ش 42، ص 60.8.
15.همان، ص 62 - 6 .
16- کلام فلسفی (تحلیل عقلانی از آموزههای دینی) ص 475، نشر وثوق، قم 1383 ش